10 مانع شایع شفقتورزی به خود و شیوههای رفع این موانع (بخش سوم)
دکتر راس هریس
مترجم: علی فیضی
مانع شمارۀ چهار:
واژۀ «شفقت به خود» توجهدزد میشود
وازۀ «شفقت به خود» بسیاری از اوقات مشکلساز است و میتواند انواع و اقسام تداعیهای منفی را به ذهن بیاورد. این واژه ممکن است به عنوان چیزی «لوس» یا نشانۀ «مثبتاندیشی» یا چیزی «مذهبی» یا نشانهای از ضعف یا در مردان به عنوان چیزی «زنانه» تلقی شود. برخی از افراد حتی آن را به عنوان «دلسوزی برای خود» در نظر میگیرند که معمولاً به معنای این است که به صورت افراطی یا خودخواهانه حسرتها و بدبیاریهای خود را مرور کنیم و به حال خود دل بسوزانیم.
پادزهر
• اگر درمانگر یا مربی زندگی هستید، میتوانید این مفهوم را بدون استفاده از کلمۀ «شفقت به خود» به درمانجویان یا مراجعین معرفی کنید:
تصور کنید در حال گذر از مسیری دشوار هستید؛ یکی از سختترین امتحانهایی که در زندگی با آن روبهرو شدهاید. با انواع و اقسام چالشها، موانع، سختیها روبهرو میشوید. پیش رفتن در این مسیر دردناک و استرسزا است و هیچ میانبر سریع یا راهحل آسانی وجود ندارد. وقتی در این راه به پیش میروید دوست دارید چه همراهی را کنار خود داشته باشید؟
آیا همراهی را میخواهید کنار خود داشته باشید که با صدای سرد و با لحنی نامهربان به شما میگوید: «شازده، طاقت بیار نمیخواهم صدای نالهها و شکایتهای تو را بشنوم. چه دلیلی برای شکایت کردن داری؟ در آفریقا صدها هزار بچۀ گرسنه وجود دارد. مشکل تو که چیزی نیست. چه مرگت است؟ چرا اینقدر ضعیفی؟ فقط خفه شو و تحمل کن»؟ یا این که همراهی را میخواهید که با صدایی مهربان و حاکی از مراقبت به شما میگوید: «این وضعیت واقعاً سخت است؛ و میخواهم بدانی من از تو حمایت میکنم. میخواهم به تو کمک کنم از این مسیر به خوبی و سلامتی رد بشوی. در هر قدم از این راه کنار تو هستم.»؟
سوال خیلی سختی به نظر نمیآید. درست است؟ همۀ ما ؛ حتی آن زنان و مردان سرسختی که در نیروهای مسلح یا سرویسهای اورژانس کار کیکنند دومین همراه را به اولی ترجیح میدهند. متاسفانه خیلی از ما در مهربانی، فهمیدن و حمایت دیگران خیلی بهتر عمل میکنیم تا خودمان. وقتی درد میکشیم اغلب با خود شبیه همراه اول رفتار میکنیم تا همراه دوم. چه میشد اگر میتوانستیم یاد بگیریم که با تصدیق درد خود و سختیهایی که با آن روبهرو میشویم مثل همراه دوم با خودمان ارتباط برقرار کنیم و با مهربانی و مراقبت اصیلی به درد و رنج خود پاسخ بدهیم؟ به عبارت دیگر وقتی فردی که عاشقش هستیم یا عمیقاً به او اهمیت میدهیم دچار وضعیت دردناک مشابهی باشد با خود با همان مهربانی، مراقبت و ملایمتی رفتار کنیم که در آن وضعیت نثار او خواهیم کرد.
#Learning_ACT
#wise_mind
#شفقت_به_خود
#بهوش_بودن
#درمان_متمرکز_بر_شفقت
#Compaasion
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
دکتر راس هریس
مترجم: علی فیضی
مانع شمارۀ چهار:
واژۀ «شفقت به خود» توجهدزد میشود
وازۀ «شفقت به خود» بسیاری از اوقات مشکلساز است و میتواند انواع و اقسام تداعیهای منفی را به ذهن بیاورد. این واژه ممکن است به عنوان چیزی «لوس» یا نشانۀ «مثبتاندیشی» یا چیزی «مذهبی» یا نشانهای از ضعف یا در مردان به عنوان چیزی «زنانه» تلقی شود. برخی از افراد حتی آن را به عنوان «دلسوزی برای خود» در نظر میگیرند که معمولاً به معنای این است که به صورت افراطی یا خودخواهانه حسرتها و بدبیاریهای خود را مرور کنیم و به حال خود دل بسوزانیم.
پادزهر
• اگر درمانگر یا مربی زندگی هستید، میتوانید این مفهوم را بدون استفاده از کلمۀ «شفقت به خود» به درمانجویان یا مراجعین معرفی کنید:
تصور کنید در حال گذر از مسیری دشوار هستید؛ یکی از سختترین امتحانهایی که در زندگی با آن روبهرو شدهاید. با انواع و اقسام چالشها، موانع، سختیها روبهرو میشوید. پیش رفتن در این مسیر دردناک و استرسزا است و هیچ میانبر سریع یا راهحل آسانی وجود ندارد. وقتی در این راه به پیش میروید دوست دارید چه همراهی را کنار خود داشته باشید؟
آیا همراهی را میخواهید کنار خود داشته باشید که با صدای سرد و با لحنی نامهربان به شما میگوید: «شازده، طاقت بیار نمیخواهم صدای نالهها و شکایتهای تو را بشنوم. چه دلیلی برای شکایت کردن داری؟ در آفریقا صدها هزار بچۀ گرسنه وجود دارد. مشکل تو که چیزی نیست. چه مرگت است؟ چرا اینقدر ضعیفی؟ فقط خفه شو و تحمل کن»؟ یا این که همراهی را میخواهید که با صدایی مهربان و حاکی از مراقبت به شما میگوید: «این وضعیت واقعاً سخت است؛ و میخواهم بدانی من از تو حمایت میکنم. میخواهم به تو کمک کنم از این مسیر به خوبی و سلامتی رد بشوی. در هر قدم از این راه کنار تو هستم.»؟
سوال خیلی سختی به نظر نمیآید. درست است؟ همۀ ما ؛ حتی آن زنان و مردان سرسختی که در نیروهای مسلح یا سرویسهای اورژانس کار کیکنند دومین همراه را به اولی ترجیح میدهند. متاسفانه خیلی از ما در مهربانی، فهمیدن و حمایت دیگران خیلی بهتر عمل میکنیم تا خودمان. وقتی درد میکشیم اغلب با خود شبیه همراه اول رفتار میکنیم تا همراه دوم. چه میشد اگر میتوانستیم یاد بگیریم که با تصدیق درد خود و سختیهایی که با آن روبهرو میشویم مثل همراه دوم با خودمان ارتباط برقرار کنیم و با مهربانی و مراقبت اصیلی به درد و رنج خود پاسخ بدهیم؟ به عبارت دیگر وقتی فردی که عاشقش هستیم یا عمیقاً به او اهمیت میدهیم دچار وضعیت دردناک مشابهی باشد با خود با همان مهربانی، مراقبت و ملایمتی رفتار کنیم که در آن وضعیت نثار او خواهیم کرد.
#Learning_ACT
#wise_mind
#شفقت_به_خود
#بهوش_بودن
#درمان_متمرکز_بر_شفقت
#Compaasion
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
Forwarded from مشاوره زندگی
5 مولفه عالی نظارت بالینی "به اندازه کافی خوب"
🔴اول این که رابطه بایستی حمایتگرانه باشد. به این معنا که ناظر بایستی علاقهمند و انگیزهمند به آموزش کارورز به شیوهای باشد که او احساس کند شنیده شده است، ترغیب شده است و توانا است. در رابطه نظارتی حمایتگرانه کارورز بایستی احساس کند که به راحتی میتواند درباره درمانجویان بحث کند و به وقت نیاز سوال بپرسد. محتوی این گفتگو و پرسش هم شامل چالشهای بالینی و هم چالشهای فردی که به هنگام کار با درمانجویان پیش میآید.
ادامه در لینک زیر👇🏽
http://www.mrmz.ir/مقالات-روانشناسی/برای-متخصصان/5-مولفه-عالی-نظارت-بالینی-quotبه-اندازه-کافی-خوبquot
این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناختی و مشاورۀ #زندگی ترجمه شده است
✍🏼جسیکا کامپولی و همکاران
مترجم: علی فیضی
@mrmz_ravanshenasan 🌱
🔴اول این که رابطه بایستی حمایتگرانه باشد. به این معنا که ناظر بایستی علاقهمند و انگیزهمند به آموزش کارورز به شیوهای باشد که او احساس کند شنیده شده است، ترغیب شده است و توانا است. در رابطه نظارتی حمایتگرانه کارورز بایستی احساس کند که به راحتی میتواند درباره درمانجویان بحث کند و به وقت نیاز سوال بپرسد. محتوی این گفتگو و پرسش هم شامل چالشهای بالینی و هم چالشهای فردی که به هنگام کار با درمانجویان پیش میآید.
ادامه در لینک زیر👇🏽
http://www.mrmz.ir/مقالات-روانشناسی/برای-متخصصان/5-مولفه-عالی-نظارت-بالینی-quotبه-اندازه-کافی-خوبquot
این متن به سفارش مرکز خدمات روانشناختی و مشاورۀ #زندگی ترجمه شده است
✍🏼جسیکا کامپولی و همکاران
مترجم: علی فیضی
@mrmz_ravanshenasan 🌱
مرکز مشاوره زندگی (مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی)
5 مولفه عالی نظارت بالینی "به اندازه کافی خوب"
جسیکا
کامپولی و همکاران
مترجم:
علی فیضی
این متن
به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی ترجمه شده است.
من و همکارانم
در نیسمال تحصیلی پاییز 2015 یک دوره لیسانس در نظارت بالینی را گذراندیم. ما در
این نیمسال درباره هدف…
کامپولی و همکاران
مترجم:
علی فیضی
این متن
به سفارش مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره زندگی ترجمه شده است.
من و همکارانم
در نیسمال تحصیلی پاییز 2015 یک دوره لیسانس در نظارت بالینی را گذراندیم. ما در
این نیمسال درباره هدف…
Forwarded from اتچ بات
🖼 توضیحی دربارهی نقاشی استفادهشده در پوستر سمپوزیوم «رمز و راز افسردگی، بیماری یا واکنش انسانی؟»
🔵 زنِ گریان | پابلو پیکاسو | ۱۹۳۷
🔵 The Weeping Woman | Pablo Picasso | 1937
🌀 شهرت پابلو پیکاسو، احتمالن بزرگترین نقاش قرن بیستم، با دو مقوله در ارتباط است: ابداع کوبیسم و کلاژ به همراه جورج براک (۱۹۶۳-۱۸۸۲)، و مواضع ضد جنگی که در آثار هنری مختلف او پدیدار شده است. این هر دو، در اثر هنری «زن گریان» مشهودند که به سبک کوبیسم تحلیلی، اما رئالیسمی بیش از معمول طراحی شده است.
🌀 مجموعهی «زن گریان» ادامهی موضوعیِ تراژدی تصویرشده در نقاشی حماسی «گِرنیکا» است. بعد از اتمام نقاشی دیواری، پیکاسو ماههای متمادی صرف خلق مجموعهای از تصاویر زن گریان، بر پایهی یکی از فیگورهای نقاشی گِرنیکا کرد. در تصویرِ «چهرهی زنی که میگرید»، هنرمند مستقیمن تأثیرات جنگ داخلی اسپانیا را نقاشی نمیکند، بلکه به تصویر منحصر به فرد و همهگیر رنج اشاره میکند. پافشاری او بر این که ما خود را در صورت خراشیده شدهی زن، در چشمان سیاه او تصوّر کنیم، بخشی از اثری است که مشاهدهی عکسهای روزنامه از بمباران هوایی دهکدهی گِرنیکا در اسپانیا (۲۶ آوریل ۱۹۳۷) در او به جای گذاشت. مدل مجموعهی «زن گریان»، عکاسی حرفهای و جذّاب، به نام دورا مار (۹۷-۱۹۰۷)، از هنرمندان برجستهی سوررئالیست در دههی ۱۹۳۰ بود. بعد از ملاقات با پیکاسو در پاریس در ۱۹۳۶، دورا مار معشوقه، الهامبخش و همنشین روشنفکر او شد و در آگاهی سیاسی او نقش عمدهای داشت.
🌀«زن گریان» زن اندوهگین گریانی را تصویر میکند که دستمالی روی صورت نگه داشته تا اشکهای فراواناش را بزداید. تصویر همگانی رنج، با شیوهی مسطح کوبیسم تحلیلی پیکاسو، که با اجزای زاویهدار و روی هم افتادهی صورت سوژه مشخص میشود، گویی که همزمان از زاویه دیدهای مختلف تصویر شده است.
🌀 برای تأکید بر ماهیت دوبعدی اثر، هنرمند تلاشی برای نمایش عمق، با پرسپکتیو خطی یا روشهای دیگر طراحی و سایه روشن نکرده است.
🌀 آشکارترین مفهوم «زن گریان»، وقتی در زمینهی جنگ داخلی اسپانیا تفسیر شود نسبتاً سرراست است. او سوگ دلخراشی را نشان میدهد که مادران و دختران متعاقب مرگ کسی که دوست میدارند تجربه کردهاند.
🌀 عنصر کلیدی تمام نقاشیهای این مجموعه، تجلی و جلوهی بارز چشمان زن است، همواره باز و خیره. تفسیر پنهانتری نیز وجود دارد که این اثر چهرهنگارهای از خود است که عذاب درونی هنرمند را، در برابر این اندیشه که کشورش با جنگ داخلی چندپاره میشود نمایش میدهد. همچنین، ممکن است «زن گریان» مفهومی مذهبی داشته باشد. شاید پیِتا را نمادینه میکند. اندوه مریم باکره را، آن زمان که بر مرگ دهشتبار فرزندش، مسیح، سوگوار است.
🌀 طرح رنگآمیزی نقاشی همچنان به صورت راز باقیمانده زیرا هر زمان پیکاسو درد و رنج را ترسیم کرده است، به دفعات رنگی واحد یا حتی رنگ خاکستری به کار برده، اما برعکس در «زن گریان» رنگهای اصلی شامل قرمز، زرد، آبی، نارنجی، سبز و قهوهای استفاده شده است. آیا او قصد داشته زن را با احساساتی قوی یا حسی مبهم از زنده بودن آغشته کند؟
🌀 پیکاسو دربارهی دورا مار گفته است: «برای من او زن گریان است. سالها من او را در حال رنج بردن نقاشی کردهام، نه از روی دیگرآزاری، و نه با لذت. تنها از تصویری که خود را به من تحمیل میکرد اطاعت کردم. این واقعیت عظیمی است... دورا برای من همیشه زنی گریان است... و این بسیار مهم است زیرا زنانْ ماشینهای رنج کشیدن هستند.»
👤 طراحی و معرفی پوستر
#سوده_محبی_رسا
روانپزشک
کانال علمی انجمن علمی رواندرمانی ایران
.
🔵 زنِ گریان | پابلو پیکاسو | ۱۹۳۷
🔵 The Weeping Woman | Pablo Picasso | 1937
🌀 شهرت پابلو پیکاسو، احتمالن بزرگترین نقاش قرن بیستم، با دو مقوله در ارتباط است: ابداع کوبیسم و کلاژ به همراه جورج براک (۱۹۶۳-۱۸۸۲)، و مواضع ضد جنگی که در آثار هنری مختلف او پدیدار شده است. این هر دو، در اثر هنری «زن گریان» مشهودند که به سبک کوبیسم تحلیلی، اما رئالیسمی بیش از معمول طراحی شده است.
🌀 مجموعهی «زن گریان» ادامهی موضوعیِ تراژدی تصویرشده در نقاشی حماسی «گِرنیکا» است. بعد از اتمام نقاشی دیواری، پیکاسو ماههای متمادی صرف خلق مجموعهای از تصاویر زن گریان، بر پایهی یکی از فیگورهای نقاشی گِرنیکا کرد. در تصویرِ «چهرهی زنی که میگرید»، هنرمند مستقیمن تأثیرات جنگ داخلی اسپانیا را نقاشی نمیکند، بلکه به تصویر منحصر به فرد و همهگیر رنج اشاره میکند. پافشاری او بر این که ما خود را در صورت خراشیده شدهی زن، در چشمان سیاه او تصوّر کنیم، بخشی از اثری است که مشاهدهی عکسهای روزنامه از بمباران هوایی دهکدهی گِرنیکا در اسپانیا (۲۶ آوریل ۱۹۳۷) در او به جای گذاشت. مدل مجموعهی «زن گریان»، عکاسی حرفهای و جذّاب، به نام دورا مار (۹۷-۱۹۰۷)، از هنرمندان برجستهی سوررئالیست در دههی ۱۹۳۰ بود. بعد از ملاقات با پیکاسو در پاریس در ۱۹۳۶، دورا مار معشوقه، الهامبخش و همنشین روشنفکر او شد و در آگاهی سیاسی او نقش عمدهای داشت.
🌀«زن گریان» زن اندوهگین گریانی را تصویر میکند که دستمالی روی صورت نگه داشته تا اشکهای فراواناش را بزداید. تصویر همگانی رنج، با شیوهی مسطح کوبیسم تحلیلی پیکاسو، که با اجزای زاویهدار و روی هم افتادهی صورت سوژه مشخص میشود، گویی که همزمان از زاویه دیدهای مختلف تصویر شده است.
🌀 برای تأکید بر ماهیت دوبعدی اثر، هنرمند تلاشی برای نمایش عمق، با پرسپکتیو خطی یا روشهای دیگر طراحی و سایه روشن نکرده است.
🌀 آشکارترین مفهوم «زن گریان»، وقتی در زمینهی جنگ داخلی اسپانیا تفسیر شود نسبتاً سرراست است. او سوگ دلخراشی را نشان میدهد که مادران و دختران متعاقب مرگ کسی که دوست میدارند تجربه کردهاند.
🌀 عنصر کلیدی تمام نقاشیهای این مجموعه، تجلی و جلوهی بارز چشمان زن است، همواره باز و خیره. تفسیر پنهانتری نیز وجود دارد که این اثر چهرهنگارهای از خود است که عذاب درونی هنرمند را، در برابر این اندیشه که کشورش با جنگ داخلی چندپاره میشود نمایش میدهد. همچنین، ممکن است «زن گریان» مفهومی مذهبی داشته باشد. شاید پیِتا را نمادینه میکند. اندوه مریم باکره را، آن زمان که بر مرگ دهشتبار فرزندش، مسیح، سوگوار است.
🌀 طرح رنگآمیزی نقاشی همچنان به صورت راز باقیمانده زیرا هر زمان پیکاسو درد و رنج را ترسیم کرده است، به دفعات رنگی واحد یا حتی رنگ خاکستری به کار برده، اما برعکس در «زن گریان» رنگهای اصلی شامل قرمز، زرد، آبی، نارنجی، سبز و قهوهای استفاده شده است. آیا او قصد داشته زن را با احساساتی قوی یا حسی مبهم از زنده بودن آغشته کند؟
🌀 پیکاسو دربارهی دورا مار گفته است: «برای من او زن گریان است. سالها من او را در حال رنج بردن نقاشی کردهام، نه از روی دیگرآزاری، و نه با لذت. تنها از تصویری که خود را به من تحمیل میکرد اطاعت کردم. این واقعیت عظیمی است... دورا برای من همیشه زنی گریان است... و این بسیار مهم است زیرا زنانْ ماشینهای رنج کشیدن هستند.»
👤 طراحی و معرفی پوستر
#سوده_محبی_رسا
روانپزشک
کانال علمی انجمن علمی رواندرمانی ایران
.
Telegram
attach 📎
ایده «عدم تعادل شیمیایی در مغز» برای تبیین اختلال افسردگی عمده را چطور ارزیابی میکنید؟
anonymous poll
یک واقعیت تایید شده علمی است. – 94
👍👍👍👍👍👍👍 71%
یک فرضیه است که هنوز درباره آن شواهد قاطعی وجود ندارد. – 34
👍👍👍 26%
یک فرضیه رد شده است. – 5
▫️ 4%
👥 133 people voted so far.
anonymous poll
یک واقعیت تایید شده علمی است. – 94
👍👍👍👍👍👍👍 71%
یک فرضیه است که هنوز درباره آن شواهد قاطعی وجود ندارد. – 34
👍👍👍 26%
یک فرضیه رد شده است. – 5
▫️ 4%
👥 133 people voted so far.
10 مانع شایع شفقتورزی به خود و شیوههای رفع این موانع (بخش سوم)
دکتر راس هریس
مترجم: علی فیضی
مانع شمارۀ پنج:
آمیختگی با «به خودت سخت بگیر»
ذهن شما ممکن است چیزهایی شبیه این را به شما بگوید: «باید به خودم سخت بگیرم. همین است که باعث میشود گند نزنم» یا «اینطور باید به خودم انگیزه بدهم».
پادزهر:
فرض کنید در یک روستا فروشگاهی دارید و برای جابه جا کردن وسایل به مغازه خودتان از الاغی که دارید کمک میگیرید. بهترین راه برای انگیزه دادن به این حیوان برای باربری چیست؟ او را با شلاق بزنید یا با هویج او را تشویق کنید؟ هرچهقدر بیشتر از شلاق استفاده کنید الاغ شما بدحالتر، زخمیتر و داغانتر میشود. هرچه از هویج بیشتر استفاده کنید حیوان هم شادتر و شادتر میشود. بله، شکی نیست که شلاق زدن الاغ ممکن است بسیار انگیزهدهنده باشد اما دست آخر یک الاغ سالم و شاد نخواهید داشت و به طور مشابهی سختگیری کردن با خود شما را انسانی سالم و شادمان نمیسازد. با این حساب، اگر میخواهید سالم و شاد باشید چیزی بسیار بهتر از هویج دارید؛ چیزی که «ارزش» نامیده میشود!
• به جای خود قضاوتگری تند از ارزشهای خود برای انگیزه پیدا کردن استفاده کنید.
• همۀ گامهای مانع شمارۀ 1 را بردارید.
#Learning_ACT
#wise_mind
#شفقت_به_خود
#بهوش_بودن
#درمان_مبتنی_بر_پذیرش_و_تعهد
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
دکتر راس هریس
مترجم: علی فیضی
مانع شمارۀ پنج:
آمیختگی با «به خودت سخت بگیر»
ذهن شما ممکن است چیزهایی شبیه این را به شما بگوید: «باید به خودم سخت بگیرم. همین است که باعث میشود گند نزنم» یا «اینطور باید به خودم انگیزه بدهم».
پادزهر:
فرض کنید در یک روستا فروشگاهی دارید و برای جابه جا کردن وسایل به مغازه خودتان از الاغی که دارید کمک میگیرید. بهترین راه برای انگیزه دادن به این حیوان برای باربری چیست؟ او را با شلاق بزنید یا با هویج او را تشویق کنید؟ هرچهقدر بیشتر از شلاق استفاده کنید الاغ شما بدحالتر، زخمیتر و داغانتر میشود. هرچه از هویج بیشتر استفاده کنید حیوان هم شادتر و شادتر میشود. بله، شکی نیست که شلاق زدن الاغ ممکن است بسیار انگیزهدهنده باشد اما دست آخر یک الاغ سالم و شاد نخواهید داشت و به طور مشابهی سختگیری کردن با خود شما را انسانی سالم و شادمان نمیسازد. با این حساب، اگر میخواهید سالم و شاد باشید چیزی بسیار بهتر از هویج دارید؛ چیزی که «ارزش» نامیده میشود!
• به جای خود قضاوتگری تند از ارزشهای خود برای انگیزه پیدا کردن استفاده کنید.
• همۀ گامهای مانع شمارۀ 1 را بردارید.
#Learning_ACT
#wise_mind
#شفقت_به_خود
#بهوش_بودن
#درمان_مبتنی_بر_پذیرش_و_تعهد
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
Forwarded from Arjmandpub
چرا نمیتوانیم لاغر شویم و لاغر بمانیم؟
درمان مبتنی بر پذیرش و پایبندی پاسخ و راهکارِ مؤثر میدهد
چاپ اول 1397
جیسون لیلیس، جوآن دال، ساندرا وینلند
مترجم: سامان نونهال
تعداد صفحه: 199 - رقعی - شمیز
بها: 250,000 ریال
خرید اینترنتی: https://www.arjmandpub.com/Product/Details/1521/1
«در این کتاب، لیلیس، دال، و وینلند، دیدگاه جدید و فرحبخشی را دربارۀ تلاش برای کاهش وزن و اتخاذ سبک زندگیِ سالم، در اختیار میگذارند. آنان رویکردِ از بیخ و بن جدیدی را همراه با تمریناتِ مؤثر (عملی) پیشنهاد میکنند که بر پایۀ پذیرش، شفقتورزی به خود، و تغییرِ رفتار بنا شده است. کتاب حاضر امید میآفریند، خطوط کلیِ روش واقعبینانۀ زندگیِ ارزشمند را ترسیم میکند، و برای تنظیم وزن و سبک زندگیِ سالم، رویکرد کارآمدی را در پیش میگیرد. ... اگر نگران اندام و وزنِ خود هستید، این کتاب را حتماً بخوانید: زندگی را انتخاب کنید!»
دکتر عطا قادری
استاد روانشناسی بالینی
مؤسسۀ کارولینسکا، استکهلم، سوئد
#خودیاری #درمان_های_موج_سوم #درمان_مبتنی_بر_پذیرش_و_پایبندی #ACT #کاهش_وزن #چاقی #سبک_زندگی #زندگی_سالم #تنظیم_وزن #تناسب_اندام #جیسون_لیلیس #جوآن_دال #ساندرا_وینلند #سامان_نونهال
https://www.arjmandpub.com/images/products/lng/1521.jpg
@arjmandpub
درمان مبتنی بر پذیرش و پایبندی پاسخ و راهکارِ مؤثر میدهد
چاپ اول 1397
جیسون لیلیس، جوآن دال، ساندرا وینلند
مترجم: سامان نونهال
تعداد صفحه: 199 - رقعی - شمیز
بها: 250,000 ریال
خرید اینترنتی: https://www.arjmandpub.com/Product/Details/1521/1
«در این کتاب، لیلیس، دال، و وینلند، دیدگاه جدید و فرحبخشی را دربارۀ تلاش برای کاهش وزن و اتخاذ سبک زندگیِ سالم، در اختیار میگذارند. آنان رویکردِ از بیخ و بن جدیدی را همراه با تمریناتِ مؤثر (عملی) پیشنهاد میکنند که بر پایۀ پذیرش، شفقتورزی به خود، و تغییرِ رفتار بنا شده است. کتاب حاضر امید میآفریند، خطوط کلیِ روش واقعبینانۀ زندگیِ ارزشمند را ترسیم میکند، و برای تنظیم وزن و سبک زندگیِ سالم، رویکرد کارآمدی را در پیش میگیرد. ... اگر نگران اندام و وزنِ خود هستید، این کتاب را حتماً بخوانید: زندگی را انتخاب کنید!»
دکتر عطا قادری
استاد روانشناسی بالینی
مؤسسۀ کارولینسکا، استکهلم، سوئد
#خودیاری #درمان_های_موج_سوم #درمان_مبتنی_بر_پذیرش_و_پایبندی #ACT #کاهش_وزن #چاقی #سبک_زندگی #زندگی_سالم #تنظیم_وزن #تناسب_اندام #جیسون_لیلیس #جوآن_دال #ساندرا_وینلند #سامان_نونهال
https://www.arjmandpub.com/images/products/lng/1521.jpg
@arjmandpub
Forwarded from انجمن علمی رواندرمانی ایران
📝 گزارش سمپوزیوم «رمز و راز افسردگی: بیماری یا واکنش انسانی؟»
👤 دکتر #سوده_محبی_رسا
🌐 https://www.ipa-net.ir/events/symposium11/
.
👤 دکتر #سوده_محبی_رسا
🌐 https://www.ipa-net.ir/events/symposium11/
.
مناظرۀ دکتر پیتر کرامر و دکتر ایروینگ کرچ بر سر اثربخشی داروهای ضدافسردگی
✔️پیتر کرامر عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی براون است و در حوزۀ افسردگی بالینی تخصص دارد. کتاب Listening to Prozac (1993) مشهورترین اثر اوست که اثرات داروهای ضدافسردگی را فراتر از بهبود علایم و نشانههای افسردگی تصویر میکند و حتی آنها را به عنوان داروهای تزئینی معرفی میکند که بر افراد سالم نیز اثرات مثبتی میگذارد. دکتر کرامر افسردگی را یک بیماری زیستی میداند و در دفاع از اثربخشی داروهای ضدافسردگی کتاب Ordinarily Well: The Case for Antidepressants (2016) را نوشته است که میتوان آن را ردیهای بر انتقادات روزافزون دو دهۀ اخیر در مورد اثرات درمانی این داروها دانست.
✔️ ایروینگ کرچ یکی از مدیران برنامۀ مطالعات دارونما در دانشگاه علوم پزشکی هاروارد است. او همچنین استاد بازنشستۀ روانشناسی در دانشگاههای هال و پلیماث در بریتانیا و دانشگاه کنتیکت در آمریکا بوده است. دکتر کرچ به خاطر پژوهشهایش در زمینۀ اثرات دارونما، اثربخشی داروهای ضدافسردگی، اثر انتظار و هیپنوز مشهور است. او مبدع نظریۀ انتظار پاسخ (response expectancy theory) است. فراتحلیل او دربارۀ اثرات دارونمای داروهای ضدافسردگی (2008) در فهرست ده مطالعهای قرار دارد که جنجالیترین مطالعات دنیای روانشناسی معرفی شدهاند. کتاب او با عنوان The Emperor's New Drugs – Exploding the Antidepressant Myth (2009) داروهای ضدافسردگی را دارونماهایی قدرتمند معرفی میکند و در رد نظریۀ عدم تعادل شیمیایی افسردگی نوشته شده است.
https://vimeopro.com/mghpsychiatry/mghpsychiatry/video/167171571
✔️پیتر کرامر عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی براون است و در حوزۀ افسردگی بالینی تخصص دارد. کتاب Listening to Prozac (1993) مشهورترین اثر اوست که اثرات داروهای ضدافسردگی را فراتر از بهبود علایم و نشانههای افسردگی تصویر میکند و حتی آنها را به عنوان داروهای تزئینی معرفی میکند که بر افراد سالم نیز اثرات مثبتی میگذارد. دکتر کرامر افسردگی را یک بیماری زیستی میداند و در دفاع از اثربخشی داروهای ضدافسردگی کتاب Ordinarily Well: The Case for Antidepressants (2016) را نوشته است که میتوان آن را ردیهای بر انتقادات روزافزون دو دهۀ اخیر در مورد اثرات درمانی این داروها دانست.
✔️ ایروینگ کرچ یکی از مدیران برنامۀ مطالعات دارونما در دانشگاه علوم پزشکی هاروارد است. او همچنین استاد بازنشستۀ روانشناسی در دانشگاههای هال و پلیماث در بریتانیا و دانشگاه کنتیکت در آمریکا بوده است. دکتر کرچ به خاطر پژوهشهایش در زمینۀ اثرات دارونما، اثربخشی داروهای ضدافسردگی، اثر انتظار و هیپنوز مشهور است. او مبدع نظریۀ انتظار پاسخ (response expectancy theory) است. فراتحلیل او دربارۀ اثرات دارونمای داروهای ضدافسردگی (2008) در فهرست ده مطالعهای قرار دارد که جنجالیترین مطالعات دنیای روانشناسی معرفی شدهاند. کتاب او با عنوان The Emperor's New Drugs – Exploding the Antidepressant Myth (2009) داروهای ضدافسردگی را دارونماهایی قدرتمند معرفی میکند و در رد نظریۀ عدم تعادل شیمیایی افسردگی نوشته شده است.
https://vimeopro.com/mghpsychiatry/mghpsychiatry/video/167171571
Vimeopro
Vimeo PRO
Join the web’s most supportive community of creators and get high-quality tools for hosting, sharing, and streaming videos in gorgeous HD with no ads.
Forwarded from دكتر فیروزآبادی (Ali Firoozabadi)
📎درمانگر به اندازه کافی خوب: انگیزههای پنهان درمانگری(بخش اول)
🔺عامل اولیه تعیینکننده موفقیت در درمان، خود درمانگر و شخصیت او است. رابطه مستقیمی میان تاثیر درمان و بهداشت روانی درمانگر وجود دارد. درمانگری که مضطرب، دارای تعارض، دفاعی و در یک کلام “ناسالم” است احتمال اندکی دارد که در مراجع خود موجد تغییر شود.
🔺نتیجه درمانی آنگاه که درمانگر گرم، همدل، اصیل و یکدست بوده و به شکلی صادقانه مراجع خود را دوست داشته باشد به حداکثر خود میرسد.
🔺نتیجه مثبت درمانی پیش از اینکه به یک مکتب، روش یا فرضیه خاصی وابسته باشد، بر بلوغ روانشناختی درمانگر و توان وی برای درک بیمار استوار است.
🔺احتمال کمی دارد که بیمار بتواند رشدی فراتر از بلوغ و سلامتی که خود درمانگر به آن دست یافته است پیدا کند. درمانگر نمی تواند آنچه را که در خود اجازه آگاه شدن از آن را نداده است، در بیمار خویش بیدار کند.
🔺نیازهای بنیادین شخصیتی که برخی را به سوی درمانگری سوق میدهد توسط برخی محققین به این ترتیب بیان شده است:
برتری طلبی
چشم چرانی
نمایشکری
احساس دوگانه نسبت به صمیمیت
احساس قدرقدرتانه
وابستگی/تنهایی
آزارگری/خودآزاری
نیاز به دوست داشته شدن
درمان خود
فرار از خویش
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔺عامل اولیه تعیینکننده موفقیت در درمان، خود درمانگر و شخصیت او است. رابطه مستقیمی میان تاثیر درمان و بهداشت روانی درمانگر وجود دارد. درمانگری که مضطرب، دارای تعارض، دفاعی و در یک کلام “ناسالم” است احتمال اندکی دارد که در مراجع خود موجد تغییر شود.
🔺نتیجه درمانی آنگاه که درمانگر گرم، همدل، اصیل و یکدست بوده و به شکلی صادقانه مراجع خود را دوست داشته باشد به حداکثر خود میرسد.
🔺نتیجه مثبت درمانی پیش از اینکه به یک مکتب، روش یا فرضیه خاصی وابسته باشد، بر بلوغ روانشناختی درمانگر و توان وی برای درک بیمار استوار است.
🔺احتمال کمی دارد که بیمار بتواند رشدی فراتر از بلوغ و سلامتی که خود درمانگر به آن دست یافته است پیدا کند. درمانگر نمی تواند آنچه را که در خود اجازه آگاه شدن از آن را نداده است، در بیمار خویش بیدار کند.
🔺نیازهای بنیادین شخصیتی که برخی را به سوی درمانگری سوق میدهد توسط برخی محققین به این ترتیب بیان شده است:
برتری طلبی
چشم چرانی
نمایشکری
احساس دوگانه نسبت به صمیمیت
احساس قدرقدرتانه
وابستگی/تنهایی
آزارگری/خودآزاری
نیاز به دوست داشته شدن
درمان خود
فرار از خویش
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
دكتر فیروزآبادی
@AliFiroozabadi
Forwarded from دكتر فیروزآبادی (Ali Firoozabadi)
📎درمانگر به اندازه کافی خوب، انگیزههای پنهان درمانگری(بخش دوم)
🔺برتریطلبی: آنها از سوی والدین خود مرعوب و کنترل شدهاند. به همین دلیل بیمار را به عنوان موجودی نیازمند و وابسته میبینند. آنها تلاش دارند تا تمام تحقیری را که زمانی متحمل شدهاند جبران کنند. بیمار منفعل، ضعیف و پذیرا را دوست ندارند و به شکلی ناخودآگاه انفعال را با زنانگی و فعالیت را با مردانگی برابر میگیرند. به همین دلیل با بیماری نیز که بخواهد بر آنها غلبه کند دچار مشکل شده و حس میکنند از سوی او “اخته” میشوند. سکوت و هر حرکتی را در جریان درمان که دال بر انفعال باشد تحمل نمیکنند. آنها در جستجوی قدرت تمایل به استثمار و کنترل دیگران دارند که دفاعی جبرانی در برابر ترسها و ضعفهای خود آنها است. این امر توان آنها را برای گوش سپردن و همدلی از بین میبرد. آنها به سختی نظارت یا رواندرمانی شخصی را پذیرفته و تحمل میکنند.
🔺چشمچرانی: از درمان به عنوان تمهیدی برای ورود سرزده به زندگی خصوصی دیگران استفاده میکنند. به موضوعهای جنسی علاقه ویژه دارند و پرسشهایی غیرضرور در این مورد مطرح میکنند. این میتواند از محیطی در زمان کودکی منشا بگیرد که در آن والدین برخی اطلاعات را از کودک مخفی کرده و او چنین حس کرده که در صورت سردراوردن از چیزها میتواند به امنیت برسد. ندانستن در آنها حس درماندگی و اسیبپذیری میدهد.
🔺نمایشگری: بعضی دانشجوها به اندازهای خودشیفتهاتد که نیاز به این دارند که از بیماران به عنوان ابزاری برای خواستنی و مطلوب بودن خود استفاده کنند. آنها به شکل ناخودآگاه قدرت فکری و ذهنی را با برتری جسمی و جنسی یکی میگیرند. دوست دارند مهارت و کاردانی خود را به رخ بکشند و تعابیر نابهنگام به مراجع عرضه میکنند. وسط سخنان مراجع دویده و به او اجازه حرف زدن نمیدهند. اینها گروه درمانی را محیطی مناسب برای نمایشگری خود مییابند.
🔺احساس دوگانه نسبت به صمیمیت: برخی درمانگران در عین حال که در جستجوی صمیمیت و نزدیکیاند از آن هراس دارند. این یا به دلیل ترس از آسیب دیدن است یا به خاطر هراس از ممزوج شدن در دیگری و از دست رفتن استقلال. این ناشی از اختلال در شکل گیری هویت خود آنها است. این میتواند یا به واکنش خشک و بیانعطاف نسبت به بیمار منجر شود یا از آن سو باعث نزدیکی بیش از حد و از دست رفتن مرزهای درمانی گردد
🔺احساس قدرقدرتانه: این دسته دچار “عقده نجات” هستند و تمایل به این دارند که در نقش منجی افسانهای وارد عمل شده تمامی مشکلات بیمار را از سر راه بردارند. این واکنشی جبرانی نسبت به ترسها و ضعفهای درونی خودشان است. گویی نیازی دائمی به اثبات خود دارند و گاه بیمار را برای فقدان ظرفیت رشد و بهتر نشدن سرزنش میکنند.
🔺وابستگی/تنهایی: برخی درمانگران در زمان کودکی زندگی منفرد و تنهایی داشتهاند و همیشه در عطش برقراری رابطه بودهاند. آنها میتوانند رابطه دوستانه را وارد رابطه درمانگرانه کنند و نیاز خود به دوستی را به بیمار فرافکن کرده بپندارند که این نیاز از جانب بیمار منشا میگیرد. انگیزه آنها برای انتخاب این حرفه هم غلبه بر تنهایی و فقدان روابط معنیدار بین فردی است. این میتواند به یک وابستگی منجر شود که فرد بدون حضور دیگران دچار پریشانی و اضطراب شود. درمانگرانی که از آن سو در زمان کودکی شبکه بزرگی از روابط بین فردی خانوادگی را داشتهاند و همیشه به دنبال راضی کردن دیگران بوده اند میتوانند این منش را به رابطه درمانی وارد کنند.
Hammer M (2015): The theory and practice of psychotherapy with specific disorders, International psychotherapy press
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔺برتریطلبی: آنها از سوی والدین خود مرعوب و کنترل شدهاند. به همین دلیل بیمار را به عنوان موجودی نیازمند و وابسته میبینند. آنها تلاش دارند تا تمام تحقیری را که زمانی متحمل شدهاند جبران کنند. بیمار منفعل، ضعیف و پذیرا را دوست ندارند و به شکلی ناخودآگاه انفعال را با زنانگی و فعالیت را با مردانگی برابر میگیرند. به همین دلیل با بیماری نیز که بخواهد بر آنها غلبه کند دچار مشکل شده و حس میکنند از سوی او “اخته” میشوند. سکوت و هر حرکتی را در جریان درمان که دال بر انفعال باشد تحمل نمیکنند. آنها در جستجوی قدرت تمایل به استثمار و کنترل دیگران دارند که دفاعی جبرانی در برابر ترسها و ضعفهای خود آنها است. این امر توان آنها را برای گوش سپردن و همدلی از بین میبرد. آنها به سختی نظارت یا رواندرمانی شخصی را پذیرفته و تحمل میکنند.
🔺چشمچرانی: از درمان به عنوان تمهیدی برای ورود سرزده به زندگی خصوصی دیگران استفاده میکنند. به موضوعهای جنسی علاقه ویژه دارند و پرسشهایی غیرضرور در این مورد مطرح میکنند. این میتواند از محیطی در زمان کودکی منشا بگیرد که در آن والدین برخی اطلاعات را از کودک مخفی کرده و او چنین حس کرده که در صورت سردراوردن از چیزها میتواند به امنیت برسد. ندانستن در آنها حس درماندگی و اسیبپذیری میدهد.
🔺نمایشگری: بعضی دانشجوها به اندازهای خودشیفتهاتد که نیاز به این دارند که از بیماران به عنوان ابزاری برای خواستنی و مطلوب بودن خود استفاده کنند. آنها به شکل ناخودآگاه قدرت فکری و ذهنی را با برتری جسمی و جنسی یکی میگیرند. دوست دارند مهارت و کاردانی خود را به رخ بکشند و تعابیر نابهنگام به مراجع عرضه میکنند. وسط سخنان مراجع دویده و به او اجازه حرف زدن نمیدهند. اینها گروه درمانی را محیطی مناسب برای نمایشگری خود مییابند.
🔺احساس دوگانه نسبت به صمیمیت: برخی درمانگران در عین حال که در جستجوی صمیمیت و نزدیکیاند از آن هراس دارند. این یا به دلیل ترس از آسیب دیدن است یا به خاطر هراس از ممزوج شدن در دیگری و از دست رفتن استقلال. این ناشی از اختلال در شکل گیری هویت خود آنها است. این میتواند یا به واکنش خشک و بیانعطاف نسبت به بیمار منجر شود یا از آن سو باعث نزدیکی بیش از حد و از دست رفتن مرزهای درمانی گردد
🔺احساس قدرقدرتانه: این دسته دچار “عقده نجات” هستند و تمایل به این دارند که در نقش منجی افسانهای وارد عمل شده تمامی مشکلات بیمار را از سر راه بردارند. این واکنشی جبرانی نسبت به ترسها و ضعفهای درونی خودشان است. گویی نیازی دائمی به اثبات خود دارند و گاه بیمار را برای فقدان ظرفیت رشد و بهتر نشدن سرزنش میکنند.
🔺وابستگی/تنهایی: برخی درمانگران در زمان کودکی زندگی منفرد و تنهایی داشتهاند و همیشه در عطش برقراری رابطه بودهاند. آنها میتوانند رابطه دوستانه را وارد رابطه درمانگرانه کنند و نیاز خود به دوستی را به بیمار فرافکن کرده بپندارند که این نیاز از جانب بیمار منشا میگیرد. انگیزه آنها برای انتخاب این حرفه هم غلبه بر تنهایی و فقدان روابط معنیدار بین فردی است. این میتواند به یک وابستگی منجر شود که فرد بدون حضور دیگران دچار پریشانی و اضطراب شود. درمانگرانی که از آن سو در زمان کودکی شبکه بزرگی از روابط بین فردی خانوادگی را داشتهاند و همیشه به دنبال راضی کردن دیگران بوده اند میتوانند این منش را به رابطه درمانی وارد کنند.
Hammer M (2015): The theory and practice of psychotherapy with specific disorders, International psychotherapy press
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
دكتر فیروزآبادی
@AliFiroozabadi
Forwarded from دكتر فیروزآبادی (Ali Firoozabadi)
📎درمانگر به اندازه کافی خوب، انگیزههای پنهان درمانگری(بخش سوم)
🔺آزارگری/ خودازاری: برخی درمانگران نیازهای سادومازوخیستیک قوی دارند. آنها برای آن به این حوزه کشیده شدهاند که به شکلی ناخودآگاه تمایل به دیدن دیگران در موضعی فرودستتر و نیازمندتر از خود دارند. آنها به سوی انسانهای ضعیف و درمانده جذب میشوند. این در حقیقت تلاشی در جهت کنترل ترسهای خود آنها است. گاهی از آن سو درمانگرانی که نیازهای مازوخیستیکشان چربش دارد بیمار را به سوی بدرفتاری با خود سوق داده و تشویق کننده حس انتقالی منفی هستند.
🔺نیاز به دوست داشته شدن/ دوست داشتن: آنها در زمان کودکی حس ارزشمندی و دوست داشته شدن از سوی والدین نداشتهاند. انگیزه آنها از درمانگر شدن جایگزینی والدی که نداشتهاند با بیماری است که به او توجه کند و او را دوست بدارد. آنها تقویت کننده انتقال مثبت هستند. از آن سو برخی درمانکران در نقش ایثارگرانی بیقید و شرط عمل میکنند که تمایل به وابسته کردن بیمار به خود پیدا میکنند. گویی نیازی وصفناپذیر به مورد احتیاج بودن دارند.
🔺درمان خود: برخی به این علت وارد حوزه درمانگری میشوند که فکر میکنند این حرفه به ترمیم زخمهای درونی خود آنها کمک میکند. کار با بیماران شبیه به خودشان، به آنها امید بهبودی خود را میدهد.
🔺گریز از خویشتن: گاهی انگیزه درمانگری را باید در نیاز به گریز از افکار و مشکلات ناخوشایند دید. با درگیر شدن در مشکلات دیگران او مشکلات خود را فراموش میکند. آنها به شکلی افراطی با نقش حرفه ای خود همانندسازی کرده و تعهد زیادی از نظر حرفهای از خود نشان میدهند و هویت خود را در کار غرق میکنند.
Hammer M (2015): The theory and practice of psychotherapy with specific disorders, International psychotherapy press
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
🔺آزارگری/ خودازاری: برخی درمانگران نیازهای سادومازوخیستیک قوی دارند. آنها برای آن به این حوزه کشیده شدهاند که به شکلی ناخودآگاه تمایل به دیدن دیگران در موضعی فرودستتر و نیازمندتر از خود دارند. آنها به سوی انسانهای ضعیف و درمانده جذب میشوند. این در حقیقت تلاشی در جهت کنترل ترسهای خود آنها است. گاهی از آن سو درمانگرانی که نیازهای مازوخیستیکشان چربش دارد بیمار را به سوی بدرفتاری با خود سوق داده و تشویق کننده حس انتقالی منفی هستند.
🔺نیاز به دوست داشته شدن/ دوست داشتن: آنها در زمان کودکی حس ارزشمندی و دوست داشته شدن از سوی والدین نداشتهاند. انگیزه آنها از درمانگر شدن جایگزینی والدی که نداشتهاند با بیماری است که به او توجه کند و او را دوست بدارد. آنها تقویت کننده انتقال مثبت هستند. از آن سو برخی درمانکران در نقش ایثارگرانی بیقید و شرط عمل میکنند که تمایل به وابسته کردن بیمار به خود پیدا میکنند. گویی نیازی وصفناپذیر به مورد احتیاج بودن دارند.
🔺درمان خود: برخی به این علت وارد حوزه درمانگری میشوند که فکر میکنند این حرفه به ترمیم زخمهای درونی خود آنها کمک میکند. کار با بیماران شبیه به خودشان، به آنها امید بهبودی خود را میدهد.
🔺گریز از خویشتن: گاهی انگیزه درمانگری را باید در نیاز به گریز از افکار و مشکلات ناخوشایند دید. با درگیر شدن در مشکلات دیگران او مشکلات خود را فراموش میکند. آنها به شکلی افراطی با نقش حرفه ای خود همانندسازی کرده و تعهد زیادی از نظر حرفهای از خود نشان میدهند و هویت خود را در کار غرق میکنند.
Hammer M (2015): The theory and practice of psychotherapy with specific disorders, International psychotherapy press
https://www.tg-me.com/alifiroozabadi1344
Telegram
دكتر فیروزآبادی
@AliFiroozabadi
مروری کوتاه بر آرای بروس ومپولد دربارۀ رواندرمانی و عوامل اثربخشی آن
علی فیضی
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
بر اساس پژوهشها (به طور دقیقتر فراتحلیلهایی) که بروس ومپولد انجام داده یا به آنها اشاره میکند میتوان با قوت ادعا کرد که بین انواع رواندرمانیها از نظر اثربخشی تفاوت معنادار و چشمگیری وجود ندارد (ومپولد، 2013) ؛ البته چند نکته را بایستی در نظر داشت: اول این که این یافته در مورد رواندرمانیهای مورد حمایت پژوهشی صادق است و نه همۀ الگوهای رواندرمانی، دوم این که که برخی رواندرمانیها در مورد بعضی مشکلات خاص از برخی دیگر بیشتر مورد پژوهش واقع شدهاند (بخش 12 انجمن روانشناختی آمریکا، 2018) و حتی برخی رواندرمانیها از سوی نویسندگانی مثل اسکات لیلینفلد مضر یا احتمالا مضر در نظر گرفته شدهاند (لیلینفلد، 2007). با این حال به نظر میرسد که علل اثربخشی رواندرمانی را در میان عواملی به غیر از الگوی درمانی و محتوی آن جستجو کرد.
به نظر بروس ومپولد برخی شروط مهم موثر واقع شدن رواندرمانی –در دنیای پژوهشها و فراتر از آن- عبارتند از: رواندرمانگر بتواند اعتماد درمانجو را کسب کند و نگه بدارد، در رابطه با او اصیل و همدل باشد، الگوی قابل قبولی برای درمانجو در مورد مشکلات او ارائه بدهد و در نتیجۀ این مفهومسازی، درمانجو به سوی تغییر رفتار خود برود؛ تغییری که معمولاً در بافت اجتماعی زندگی او خود را آشکار میسازد. حال نکتۀ بسیار جالب این است که آن الگوی نظری که درمانگر به عنوان مبنای مفهومپردازی از آن استفاده میکند برای موثر واقع شدن نیازی ندارد تا مبتنی بر شواهد باشد. در این فرایند تنها شروطی که لازماند از این قرار است: درمانجو این مفهومپردازی را قبول کند، با قبول این مفهومپردازی نسبت به تغییر امیدوار شود و در نتیجۀ این فرایند دست به تغییر رفتار خود در بافتار زندگی اجتماعیاش بزند و تطابق بهتری با این دنیا برقرار کند. اگر محیط اجتماعی درمانجو موافق و حمایتگر باشد آنگاه میتوان گفت آنچه در این فرایند موفقیت درمانی لازم و کافی به نظر میرسد درمانگری است که موثر عمل کند؛ به این معنا که رابطه و توافق درمانی ایجاد کند، چهارچوب منطقی قابل قبولی در مورد مشکلات درمانجو برای او ارائه کند، نقشۀ درمانی قابل قبولی برای تغییر برایش طراحی کند، انتظار موفقیت را در او تقویت کند و به او کمک کند تا به صورت ساختارمند بر مشکلاتش تمرکز کرده و دست به تغییر رفتار بزند. نکتۀ شاید شگفتانگیز این باشد که اگر این شروط برقرار شوند آنگاه مهم نیست رویکرد درمانی درمانگر چه است. اگر اینگونه به مسالۀ موفقیت در رواندرمانی بنگریم دیگر سوال اصلی این نخواهد بود که کدام رویکرد از دیگری برتر است؟ بلکه خواهیم پرسید که کدام اقدامات یا کدام مهارتهای بالینی موثر است؟ و این اقدامات در راستای کدام فرایند تغییر –مبتنی بر شواهد- است؟ تغییر دادن محل بحث از الگوی درمانی مبتنی بر شواهد به مهارت بالینی و فرایند تغییر مبتنی بر شواهد از آن رو مفید به نظر میرسد که تعداد رواندرمانیها در طول تاریخ رواندرمانی رو به افزایش بوده و از 36 نوع در دهۀ پنجاه میلادی به بیش از چند صد نوع رسیده است (پروچاسکا، 2013)؛ و پیتر فانگی (مولان، 2017) نیز در مناظره با بروس ومپولد در مورد رواندرمانی به عدد حیرتانگز 1246 نوع رواندرمانی اشاره میکند.
برای آشنایی بیشتر با آرای ومپولد دربارۀ رواندرمانی میتوانید سخنرانی کلیدی بروس ومپولد در کنفرانس بینالمللی پژوهش نظاممند (2017) با عنوان «چه چیزی در مشاوره و رواندرمانی موثر است؟» را در در لینک پایین، مشاهده کنید (برای مشاهدۀ این ویدئو نیازی به فیلترشکن نیست):
(منابع اشاره شده در متن پیش نگارندۀ این سطور وجود دارد و در صورت درخواست در پیام خصوصی قابل ارائه است).
https://www.dideo.ir/v/yt/okLbDfmdRG0
علی فیضی
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
بر اساس پژوهشها (به طور دقیقتر فراتحلیلهایی) که بروس ومپولد انجام داده یا به آنها اشاره میکند میتوان با قوت ادعا کرد که بین انواع رواندرمانیها از نظر اثربخشی تفاوت معنادار و چشمگیری وجود ندارد (ومپولد، 2013) ؛ البته چند نکته را بایستی در نظر داشت: اول این که این یافته در مورد رواندرمانیهای مورد حمایت پژوهشی صادق است و نه همۀ الگوهای رواندرمانی، دوم این که که برخی رواندرمانیها در مورد بعضی مشکلات خاص از برخی دیگر بیشتر مورد پژوهش واقع شدهاند (بخش 12 انجمن روانشناختی آمریکا، 2018) و حتی برخی رواندرمانیها از سوی نویسندگانی مثل اسکات لیلینفلد مضر یا احتمالا مضر در نظر گرفته شدهاند (لیلینفلد، 2007). با این حال به نظر میرسد که علل اثربخشی رواندرمانی را در میان عواملی به غیر از الگوی درمانی و محتوی آن جستجو کرد.
به نظر بروس ومپولد برخی شروط مهم موثر واقع شدن رواندرمانی –در دنیای پژوهشها و فراتر از آن- عبارتند از: رواندرمانگر بتواند اعتماد درمانجو را کسب کند و نگه بدارد، در رابطه با او اصیل و همدل باشد، الگوی قابل قبولی برای درمانجو در مورد مشکلات او ارائه بدهد و در نتیجۀ این مفهومسازی، درمانجو به سوی تغییر رفتار خود برود؛ تغییری که معمولاً در بافت اجتماعی زندگی او خود را آشکار میسازد. حال نکتۀ بسیار جالب این است که آن الگوی نظری که درمانگر به عنوان مبنای مفهومپردازی از آن استفاده میکند برای موثر واقع شدن نیازی ندارد تا مبتنی بر شواهد باشد. در این فرایند تنها شروطی که لازماند از این قرار است: درمانجو این مفهومپردازی را قبول کند، با قبول این مفهومپردازی نسبت به تغییر امیدوار شود و در نتیجۀ این فرایند دست به تغییر رفتار خود در بافتار زندگی اجتماعیاش بزند و تطابق بهتری با این دنیا برقرار کند. اگر محیط اجتماعی درمانجو موافق و حمایتگر باشد آنگاه میتوان گفت آنچه در این فرایند موفقیت درمانی لازم و کافی به نظر میرسد درمانگری است که موثر عمل کند؛ به این معنا که رابطه و توافق درمانی ایجاد کند، چهارچوب منطقی قابل قبولی در مورد مشکلات درمانجو برای او ارائه کند، نقشۀ درمانی قابل قبولی برای تغییر برایش طراحی کند، انتظار موفقیت را در او تقویت کند و به او کمک کند تا به صورت ساختارمند بر مشکلاتش تمرکز کرده و دست به تغییر رفتار بزند. نکتۀ شاید شگفتانگیز این باشد که اگر این شروط برقرار شوند آنگاه مهم نیست رویکرد درمانی درمانگر چه است. اگر اینگونه به مسالۀ موفقیت در رواندرمانی بنگریم دیگر سوال اصلی این نخواهد بود که کدام رویکرد از دیگری برتر است؟ بلکه خواهیم پرسید که کدام اقدامات یا کدام مهارتهای بالینی موثر است؟ و این اقدامات در راستای کدام فرایند تغییر –مبتنی بر شواهد- است؟ تغییر دادن محل بحث از الگوی درمانی مبتنی بر شواهد به مهارت بالینی و فرایند تغییر مبتنی بر شواهد از آن رو مفید به نظر میرسد که تعداد رواندرمانیها در طول تاریخ رواندرمانی رو به افزایش بوده و از 36 نوع در دهۀ پنجاه میلادی به بیش از چند صد نوع رسیده است (پروچاسکا، 2013)؛ و پیتر فانگی (مولان، 2017) نیز در مناظره با بروس ومپولد در مورد رواندرمانی به عدد حیرتانگز 1246 نوع رواندرمانی اشاره میکند.
برای آشنایی بیشتر با آرای ومپولد دربارۀ رواندرمانی میتوانید سخنرانی کلیدی بروس ومپولد در کنفرانس بینالمللی پژوهش نظاممند (2017) با عنوان «چه چیزی در مشاوره و رواندرمانی موثر است؟» را در در لینک پایین، مشاهده کنید (برای مشاهدۀ این ویدئو نیازی به فیلترشکن نیست):
(منابع اشاره شده در متن پیش نگارندۀ این سطور وجود دارد و در صورت درخواست در پیام خصوصی قابل ارائه است).
https://www.dideo.ir/v/yt/okLbDfmdRG0
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.