کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
مهمترین مجموعۀ مهارت در سلامت روان: بعد تحلیل 55000 مطالعه چه یافتیم؟ نویسنده: استیون هیز مترجم: علی فیضی (بخش اول) چرا رواندرمانی موثر است؟ تا همین اواخر بسیاری از دانشمندانی که روشهای بهبود سلامت روان و رفتار را مطالعه میکردند پاسخ به این سؤال را به…
1.
Hayes, S. C., Ciarrochi, J., Hofmann, S. G., Chin, F., & Sahdra, B. (2022). Evolving an idionomic approach to processes of change: Towards a unified personalized science of human improvement. Behaviour Research and Therapy, 104155.
Hayes, S. C., Ciarrochi, J., Hofmann, S. G., Chin, F., & Sahdra, B. (2022). Evolving an idionomic approach to processes of change: Towards a unified personalized science of human improvement. Behaviour Research and Therapy, 104155.
چرا زنان به شفقتورزیِ خشمآگین به خود نیاز دارند؟
شفقت همواره نرم و لطیف نیست. گاهی به معنای سفت و خشن بودن است.
کریستین نِف
۱۷ اکتبر ۲۰۱۸، مجلهیِ نیکیِ بزرگتر
مترجم: مهین شوروزدی
گروه علمی حکمت زندگی
واقعیت این است که زنان اجازه ندارند برای دفاع از خود خشم نشان دهند. هنگامی که ما زنان با درد و رنج روبهرو میشویم ـــ چه در دیگران و چه در خودمان ـــ از ما انتظار میرود که با ملایمت، لطافت، و گرمی پاسخ دهیم. اما در این روزگار، ما به یک پاسخ متفاوت نیاز داریم: شفقتورزیِ خشمآگین به خود (fierce self-compassion).
هدف از شفقت کاستن از رنج است و این شفقت میتواند به همان اندازه که لطیف است مهیب و سبعانه نیز باشد، یعنی هم «یین» باشد و هم «یانگ» ـــ مادری را در نظر بگیرید که با ملایمت کودک گریانِ خود را آرام میکند و خرس مادری را هم در نظر بگیرید که با درندگی از تولههایش محافظت میکند. اگر میخواهیم با موفقیت از خودمان و یکدیگر مراقبت کنیم، از مردسالاری رهایی یابیم، و در مسائل و موضوعاتی که دنیای امروزِمان با آنها مواجه است اهمیت و توفیری داشته باشیم، آرمانها و ایدهآلهای زنانه باید خشم و استقامت را نیز در بر داشته باشند.
#مهسا_امینی
https://virgool.io/@hekmat_zendegi/fierce-self-compassion-msxzhlzyevfn
شفقت همواره نرم و لطیف نیست. گاهی به معنای سفت و خشن بودن است.
کریستین نِف
۱۷ اکتبر ۲۰۱۸، مجلهیِ نیکیِ بزرگتر
مترجم: مهین شوروزدی
گروه علمی حکمت زندگی
واقعیت این است که زنان اجازه ندارند برای دفاع از خود خشم نشان دهند. هنگامی که ما زنان با درد و رنج روبهرو میشویم ـــ چه در دیگران و چه در خودمان ـــ از ما انتظار میرود که با ملایمت، لطافت، و گرمی پاسخ دهیم. اما در این روزگار، ما به یک پاسخ متفاوت نیاز داریم: شفقتورزیِ خشمآگین به خود (fierce self-compassion).
هدف از شفقت کاستن از رنج است و این شفقت میتواند به همان اندازه که لطیف است مهیب و سبعانه نیز باشد، یعنی هم «یین» باشد و هم «یانگ» ـــ مادری را در نظر بگیرید که با ملایمت کودک گریانِ خود را آرام میکند و خرس مادری را هم در نظر بگیرید که با درندگی از تولههایش محافظت میکند. اگر میخواهیم با موفقیت از خودمان و یکدیگر مراقبت کنیم، از مردسالاری رهایی یابیم، و در مسائل و موضوعاتی که دنیای امروزِمان با آنها مواجه است اهمیت و توفیری داشته باشیم، آرمانها و ایدهآلهای زنانه باید خشم و استقامت را نیز در بر داشته باشند.
#مهسا_امینی
https://virgool.io/@hekmat_zendegi/fierce-self-compassion-msxzhlzyevfn
ویرگول
چرا زنان به شفقتورزیِ خشمآگین به خود نیاز دارند؟
شفقت همواره نرم و لطیف نیست گاهی به معنای سفت و خشن بودن است
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی pinned «چرا زنان به شفقتورزیِ خشمآگین به خود نیاز دارند؟ شفقت همواره نرم و لطیف نیست. گاهی به معنای سفت و خشن بودن است. کریستین نِف ۱۷ اکتبر ۲۰۱۸، مجلهیِ نیکیِ بزرگتر مترجم: مهین شوروزدی گروه علمی حکمت زندگی واقعیت این است که زنان اجازه ندارند برای دفاع از خود…»
- آیا کاری که شروع کردهام به نتیجه میرسد؟
- آیا توانایی انجامش را دارم؟
- اگر شکست بخورم عواقبش چیست؟
همه ما در تلاش برای رسیدن به اهدافمان «دچار شک» میشویم. جمله مشهوری وجود دارد که میگوید همه پروژههای موفق در میانه راه فاجعه بهنظر میرسند. خیلی اوقات «نور» انتهای تونل قابل مشاهده نیست چون رسیدن به هدف یک خط مستقیم نیست و باعث ایجاد شک میشود. بهویژه هنگامی که از گام بعدی مطلع نباشیم و زمان رسیدن به هدف مشخص نباشد. نتیجه آن ایجاد حس «عدم قطعیت» است و بهدنبال آن «ترس از شکست» و «اکراه» بهوجود میآید.
ممکن است قبلا در رسیدن به هدفمان شکست خورده باشیم. شکستهای قبلی بار روانی زیادی روی ما وارد میکنند و این ذهنیت ایجاد میشود که رسیدن به هدف امکانپذیر نیست. اما کافی است زاویه نگاهمان نسبت به تجربیات قبلی را اصلاح کنیم:
هر پیشرفتی حاصل شکستهای قبلی است. آنها حاوی تجربیات ارزشمندی برای رسیدن به موفقیت در تلاش بعدیمان هستند. هر کدام از شکستها، ما را باتجربهتر و قویتر میکنند. بنابراین به جای تحمل بار شکست روی شانه، آنها را زیر پایتان قرار دهید تا پله صعودتان باشند.
برخی افراد هم از ترس شکست حاضر به دنبالکردن هدفشان نیستند! گاهی اوقات حرکتی را شروع میکنیم، اما خیلی زود «ترس از شکست» جلویمان ظاهر میشود و به سرعت تلاشمان را متوقف میکنیم. اما فراموش نکنید که «افراد موفق» در مقابل ترس از شکست مقاومت بیشتری دارند. افراد موفق توانایی مدیریت استرس بیشتری دارند، بیشتر ریسک میکنند و بر حس ترس از شکستشان غلبه دارند. فراموش نکنیم «شک داشتن»، به معنی وجود «ترس» است. و هر جا ترس وجود دارد به این معنی است که فرصتی برای رشد و پیشرفت در مقابلمان است.
آن را از دست ندهیم…
نویسنده: علی اصغر هنرمند
#مهسا_امینی
https://twitter.com/aahonarmand
- آیا توانایی انجامش را دارم؟
- اگر شکست بخورم عواقبش چیست؟
همه ما در تلاش برای رسیدن به اهدافمان «دچار شک» میشویم. جمله مشهوری وجود دارد که میگوید همه پروژههای موفق در میانه راه فاجعه بهنظر میرسند. خیلی اوقات «نور» انتهای تونل قابل مشاهده نیست چون رسیدن به هدف یک خط مستقیم نیست و باعث ایجاد شک میشود. بهویژه هنگامی که از گام بعدی مطلع نباشیم و زمان رسیدن به هدف مشخص نباشد. نتیجه آن ایجاد حس «عدم قطعیت» است و بهدنبال آن «ترس از شکست» و «اکراه» بهوجود میآید.
ممکن است قبلا در رسیدن به هدفمان شکست خورده باشیم. شکستهای قبلی بار روانی زیادی روی ما وارد میکنند و این ذهنیت ایجاد میشود که رسیدن به هدف امکانپذیر نیست. اما کافی است زاویه نگاهمان نسبت به تجربیات قبلی را اصلاح کنیم:
هر پیشرفتی حاصل شکستهای قبلی است. آنها حاوی تجربیات ارزشمندی برای رسیدن به موفقیت در تلاش بعدیمان هستند. هر کدام از شکستها، ما را باتجربهتر و قویتر میکنند. بنابراین به جای تحمل بار شکست روی شانه، آنها را زیر پایتان قرار دهید تا پله صعودتان باشند.
برخی افراد هم از ترس شکست حاضر به دنبالکردن هدفشان نیستند! گاهی اوقات حرکتی را شروع میکنیم، اما خیلی زود «ترس از شکست» جلویمان ظاهر میشود و به سرعت تلاشمان را متوقف میکنیم. اما فراموش نکنید که «افراد موفق» در مقابل ترس از شکست مقاومت بیشتری دارند. افراد موفق توانایی مدیریت استرس بیشتری دارند، بیشتر ریسک میکنند و بر حس ترس از شکستشان غلبه دارند. فراموش نکنیم «شک داشتن»، به معنی وجود «ترس» است. و هر جا ترس وجود دارد به این معنی است که فرصتی برای رشد و پیشرفت در مقابلمان است.
آن را از دست ندهیم…
نویسنده: علی اصغر هنرمند
#مهسا_امینی
https://twitter.com/aahonarmand
Forwarded from The School of Happiness
Doing what matters_Farsi.pdf
9.2 MB
"انجام اقدامات مهم در فشارهای زندگی" کتابی خودآموز و مُصوَر است. سازمان بهداشت جهانی در اوایل همهگیری کرونا آن را منتشر کرد، تا در مقابله با "بحران کرونا" مفید باشد.
راهکارهای این کتاب در کُلیت زندگی و برای هر شکلی از استرس میتواند سودمند باشد. این کتاب در همان ایام ترجمه و سپتامبر ۲۰۲۰ در این کانال بارگذاری شد.
از آنجایی که این روزها حال قریب به اتفاق ما خوب نیست، هم در سوگ دختر ایران #مهسا_امینی، و هم با مشاهدهی تصاویر دلخراش و غمانگیزی که از سرکوب ملت شریف ایران در گوشه و کنار میبینیم. چه فعالانه در اعتراضات حضور داشته باشیم چه غیرمستقیم آن را مشاهده کنیم. برای همین لازم دیدیم باز هم فایل پیدیاف آن را اینجا قرار دهیم. هر کسی در هر کجا میتواند از آن استفاده کند و آن را به اشتراک بگذارد.
عنوان:
انجام اقدامات مهم در فشارهای زندگی
نویسنده: راس هریس
مترجم: سحرمحمدی
تهیه کننده نسخه اصلی:
WHO
تهیه کننده نسخه فارسی:
مدرسهی شادمانی
تعداد صفحات: ۱۲۷
از صمیم قلب امیدوارم آن را مطالعه کنید، و تمرینهایش را در عمل پیاده کنید.
باشد که از رنج رها باشیم🕊
✅ Channel: @school_of_happiness
راهکارهای این کتاب در کُلیت زندگی و برای هر شکلی از استرس میتواند سودمند باشد. این کتاب در همان ایام ترجمه و سپتامبر ۲۰۲۰ در این کانال بارگذاری شد.
از آنجایی که این روزها حال قریب به اتفاق ما خوب نیست، هم در سوگ دختر ایران #مهسا_امینی، و هم با مشاهدهی تصاویر دلخراش و غمانگیزی که از سرکوب ملت شریف ایران در گوشه و کنار میبینیم. چه فعالانه در اعتراضات حضور داشته باشیم چه غیرمستقیم آن را مشاهده کنیم. برای همین لازم دیدیم باز هم فایل پیدیاف آن را اینجا قرار دهیم. هر کسی در هر کجا میتواند از آن استفاده کند و آن را به اشتراک بگذارد.
عنوان:
انجام اقدامات مهم در فشارهای زندگی
نویسنده: راس هریس
مترجم: سحرمحمدی
تهیه کننده نسخه اصلی:
WHO
تهیه کننده نسخه فارسی:
مدرسهی شادمانی
تعداد صفحات: ۱۲۷
از صمیم قلب امیدوارم آن را مطالعه کنید، و تمرینهایش را در عمل پیاده کنید.
باشد که از رنج رها باشیم🕊
✅ Channel: @school_of_happiness
Forwarded from یادداشت ها (جواد شریفی)
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند نان و خداوند جان
خداوند روزیدهِ مهربان
خداوند مهسا خدای کیان
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند خستهدل و سر گران
خداوند گریان بر این مادران
ز کردار این بد گهر مردمان
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند جنگندهآهنگران
خداوند مردان خدای زنان
خداوند این رنجکَشمردمان
خداوند شیران به میدان جنگ
رهیده ازین بازی نام و ننگ
نه گُرزی حمایل نه تیغی به چنگ
دلی پُر ز کینه سِلیحی ز سنگ
به نام خداوند رنگین کمان
کمانی که زه شد به چنگ رَدان
و تیرش به بازوی گُندآوران
نشان کرده ابروی اهریمنان
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند مهرْآورِ کودکان
خداوند مهسا خدای کیان
خداوند این ناشکفتهْگُلان
🏴 #کیان_پیرفلک 🏴
1401/8/26
www.tg-me.com/Just_some_ideas
خداوند نان و خداوند جان
خداوند روزیدهِ مهربان
خداوند مهسا خدای کیان
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند خستهدل و سر گران
خداوند گریان بر این مادران
ز کردار این بد گهر مردمان
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند جنگندهآهنگران
خداوند مردان خدای زنان
خداوند این رنجکَشمردمان
خداوند شیران به میدان جنگ
رهیده ازین بازی نام و ننگ
نه گُرزی حمایل نه تیغی به چنگ
دلی پُر ز کینه سِلیحی ز سنگ
به نام خداوند رنگین کمان
کمانی که زه شد به چنگ رَدان
و تیرش به بازوی گُندآوران
نشان کرده ابروی اهریمنان
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند مهرْآورِ کودکان
خداوند مهسا خدای کیان
خداوند این ناشکفتهْگُلان
🏴 #کیان_پیرفلک 🏴
1401/8/26
www.tg-me.com/Just_some_ideas
نکتهای دربارۀ مکانیسم پشت تکامل
هرچند فرض کردن تغییرات در ژن یه عنوان واحد تکامل مشهورترین روایت علمی دربارۀ مکانیسم پشت تکامل است اما شاید دهههاست که این روایت با رقبایی روبهرو شده است که نگاه از چشم ژن به جریان تکامل را محدود و به ویژه ناتوان از تبیین بسیاری از پدیدهها میدانند. آنچه در ادامه میآید روایتی دیگر است:
چهار جریان وراثت
اکنون اعتقاد بر این است که چهار جریان وراثتی تکاملی متمایز در زندگی ارگانیک وجود دارد (یابلونکا و لمب، 2005). اولین و شناخته شدهترین آنها در واقع ژنتیک است. جهش ها و تغییراتی در DNA (تغییر) که از بقا و تولید مثل (انتخاب) پشتیبانی میکند، احتمال بیشتری دارد که به فرزندان منتقل شود (نگهداری). ارگانیسمهای منفرد زندگی می کنند و می میرند، و گونهها با سازگاری با محیط های محلی خود تکامل می یابند.
دومین جریان وراثتی اپی ژنتیک است. تک تک سلول های بدن ما - پوست، کبد و سلول های خونی و غیره - دقیقاً دارای توالی مشابهی از DNA هستند و با این حال همه آنها ساختار و عملکرد متفاوتی دارند. چنین چیزی به این دلیل است که سلولهای مختلف از بخشهای مختلفی از ژنهای ما استفاده میکنند یا آنها را بیان میکنند که بسته به تغییرات اپی ژنتیکی روشن و خاموش میشوند. DNA مانند یک دستورالعمل برای نحوه ساختن بدن است و اپی ژنتیک مانند برجسته کردن برخی قسمتهای متن در زمان های مختلف با خودکارهای نشانگر رنگی است.
یکی از انواع فرآیندهای اپی ژنتیک زمانی رخ می دهد که مولکولهایی به نام متیل ها خود را به توالی های DNA متصل می کنند و در نتیجه آنها را غیرفعال می کنند. متیلاسیون در پاسخ به تجربیات ارگانیسم (مانند گرسنگی یا ضربه) رخ میدهد و می تواند منجر به تغییراتی در ساختار و عملکرد سلول شود. این در تکامل اهمیت دارد زیرا اصلاحات اپی ژنتیکی می تواند (اگرچه همیشه اینطور نیست) در بین نسل ها منتقل شو؛ و تجربههای مادربزرگ ها یا رژیم های غذایی دوران کودکی می تواند امروز ما را تحت تاثیر قرار دهد. تغییرات اپی ژنتیک یک سیستم ارثی متمایز از تکامل ژنتیکی است.
سومین جریان وراثت یادگیری (یعنی تغییر رفتار) است. بروس اسکینر (روانشناس) یکی از اولین کسانی بود که متوجه شد که انتخاب طبیعی در جریان های وراثتی متفاوتی عمل می کند که او آنها را ژنتیکی، یادگیری و فرهنگی (اپی ژنتیک هنوز کشف نشده بود) شناسایی کرد. بیشتر کار او بر یادگیری متمرکز بود که او آن را «انتخاب بر اساس پیامدها» توصیف کرد (اسکینر، 1981). او استدلال کرد که یادگیری عامل شامل انواع رفتاری است که با پیامدهایی که تولید میکنند انتخاب میشوند (یعنی تقویت میشوند)، بنابراین احتمال وقوع مجدد در آینده کم یا بیش (یعنی توارث یادگیری) میشود. همانطور که ارگانیسمهای منفرد زندگی میکنند یا میمیرند و گونه تکامل مییابد، رفتارهای فردی انتخاب یا حذف میشوند و عامل تکامل مییابد. تمرین کردن به این شیوه عمل می کند: بازخورد مهارت های ما را از نواختن پیانو گرفته تا جراحی ارتوپدی انتخاب و شکل می دهد (کانکل، 2016). یادگیری ارگانیسم را قادر میسازد تا سریعتر از تکامل ژنتیکی یا اپی ژنتیکی با محیط محلی سازگار شود و مزایای بقای واضحی دارد. احتمالا به همین دلیل پدید آمده است.
چهارمین جریان وراثتی ، تکامل فرهنگی، انتقال رفتارها بین افراد در درون و بین نسلها است. این جریان در اصل شامل کپی کردن (یعنی تکرار) فردی از رفتار دیگری می شود. وقتی این شامل فرزندان می شود، این رفتار تبدیل به رفتاری نسلی می شود. به عنوان مثال می توان به استفاده از ابزار در شامپانزهها و سنت انسانی کریسمس اشاره کرد. تقلید مستقیم یک ناقل مهم انتقال در یک گروه است، اما تکامل فرهنگی انسان در اصل با ظهور سیستمهای نمادین و زبان زاینده (یعنی زبان بدون تاریخچه یادگیری مستقیم) آغاز شد. سیستمهای نمادین امکان انباشت و انتقال سریع دانش پیچیدهتر را فراهم میکنند که به نوبه خود فرصتهای جدیدی را باز میکند (برای شرحی عالی از این سفر به کتاب انسان خردمند یووال هراری مراجعه کنید).
چهار جریان وراثت تکاملی در حالی که به طور مستقل رخ می دهند، با یکدیگر نیز تعامل دارند و فرآیندی فوق العاده پیچیده را ایجاد می کنند که انسان را قادر می سازد تا به سرعت خود را با موقعیت های بسیار متفاوت اکولوژیکی سازگار کند. امروزه، تکامل انسان مانند رودخانهای چند شاخه شده با چهار نهر وراثتی در هم آمیخته است که در چشمانداز زمین پیچ میخورد، سرعت میگیرد، کند میشود، جدا میشود و بارها و بارها در طول زمان اصلاح میشود.
https://www.bps.org.uk/psychologist/using-evolution-science-build-prosocial-world
هرچند فرض کردن تغییرات در ژن یه عنوان واحد تکامل مشهورترین روایت علمی دربارۀ مکانیسم پشت تکامل است اما شاید دهههاست که این روایت با رقبایی روبهرو شده است که نگاه از چشم ژن به جریان تکامل را محدود و به ویژه ناتوان از تبیین بسیاری از پدیدهها میدانند. آنچه در ادامه میآید روایتی دیگر است:
چهار جریان وراثت
اکنون اعتقاد بر این است که چهار جریان وراثتی تکاملی متمایز در زندگی ارگانیک وجود دارد (یابلونکا و لمب، 2005). اولین و شناخته شدهترین آنها در واقع ژنتیک است. جهش ها و تغییراتی در DNA (تغییر) که از بقا و تولید مثل (انتخاب) پشتیبانی میکند، احتمال بیشتری دارد که به فرزندان منتقل شود (نگهداری). ارگانیسمهای منفرد زندگی می کنند و می میرند، و گونهها با سازگاری با محیط های محلی خود تکامل می یابند.
دومین جریان وراثتی اپی ژنتیک است. تک تک سلول های بدن ما - پوست، کبد و سلول های خونی و غیره - دقیقاً دارای توالی مشابهی از DNA هستند و با این حال همه آنها ساختار و عملکرد متفاوتی دارند. چنین چیزی به این دلیل است که سلولهای مختلف از بخشهای مختلفی از ژنهای ما استفاده میکنند یا آنها را بیان میکنند که بسته به تغییرات اپی ژنتیکی روشن و خاموش میشوند. DNA مانند یک دستورالعمل برای نحوه ساختن بدن است و اپی ژنتیک مانند برجسته کردن برخی قسمتهای متن در زمان های مختلف با خودکارهای نشانگر رنگی است.
یکی از انواع فرآیندهای اپی ژنتیک زمانی رخ می دهد که مولکولهایی به نام متیل ها خود را به توالی های DNA متصل می کنند و در نتیجه آنها را غیرفعال می کنند. متیلاسیون در پاسخ به تجربیات ارگانیسم (مانند گرسنگی یا ضربه) رخ میدهد و می تواند منجر به تغییراتی در ساختار و عملکرد سلول شود. این در تکامل اهمیت دارد زیرا اصلاحات اپی ژنتیکی می تواند (اگرچه همیشه اینطور نیست) در بین نسل ها منتقل شو؛ و تجربههای مادربزرگ ها یا رژیم های غذایی دوران کودکی می تواند امروز ما را تحت تاثیر قرار دهد. تغییرات اپی ژنتیک یک سیستم ارثی متمایز از تکامل ژنتیکی است.
سومین جریان وراثت یادگیری (یعنی تغییر رفتار) است. بروس اسکینر (روانشناس) یکی از اولین کسانی بود که متوجه شد که انتخاب طبیعی در جریان های وراثتی متفاوتی عمل می کند که او آنها را ژنتیکی، یادگیری و فرهنگی (اپی ژنتیک هنوز کشف نشده بود) شناسایی کرد. بیشتر کار او بر یادگیری متمرکز بود که او آن را «انتخاب بر اساس پیامدها» توصیف کرد (اسکینر، 1981). او استدلال کرد که یادگیری عامل شامل انواع رفتاری است که با پیامدهایی که تولید میکنند انتخاب میشوند (یعنی تقویت میشوند)، بنابراین احتمال وقوع مجدد در آینده کم یا بیش (یعنی توارث یادگیری) میشود. همانطور که ارگانیسمهای منفرد زندگی میکنند یا میمیرند و گونه تکامل مییابد، رفتارهای فردی انتخاب یا حذف میشوند و عامل تکامل مییابد. تمرین کردن به این شیوه عمل می کند: بازخورد مهارت های ما را از نواختن پیانو گرفته تا جراحی ارتوپدی انتخاب و شکل می دهد (کانکل، 2016). یادگیری ارگانیسم را قادر میسازد تا سریعتر از تکامل ژنتیکی یا اپی ژنتیکی با محیط محلی سازگار شود و مزایای بقای واضحی دارد. احتمالا به همین دلیل پدید آمده است.
چهارمین جریان وراثتی ، تکامل فرهنگی، انتقال رفتارها بین افراد در درون و بین نسلها است. این جریان در اصل شامل کپی کردن (یعنی تکرار) فردی از رفتار دیگری می شود. وقتی این شامل فرزندان می شود، این رفتار تبدیل به رفتاری نسلی می شود. به عنوان مثال می توان به استفاده از ابزار در شامپانزهها و سنت انسانی کریسمس اشاره کرد. تقلید مستقیم یک ناقل مهم انتقال در یک گروه است، اما تکامل فرهنگی انسان در اصل با ظهور سیستمهای نمادین و زبان زاینده (یعنی زبان بدون تاریخچه یادگیری مستقیم) آغاز شد. سیستمهای نمادین امکان انباشت و انتقال سریع دانش پیچیدهتر را فراهم میکنند که به نوبه خود فرصتهای جدیدی را باز میکند (برای شرحی عالی از این سفر به کتاب انسان خردمند یووال هراری مراجعه کنید).
چهار جریان وراثت تکاملی در حالی که به طور مستقل رخ می دهند، با یکدیگر نیز تعامل دارند و فرآیندی فوق العاده پیچیده را ایجاد می کنند که انسان را قادر می سازد تا به سرعت خود را با موقعیت های بسیار متفاوت اکولوژیکی سازگار کند. امروزه، تکامل انسان مانند رودخانهای چند شاخه شده با چهار نهر وراثتی در هم آمیخته است که در چشمانداز زمین پیچ میخورد، سرعت میگیرد، کند میشود، جدا میشود و بارها و بارها در طول زمان اصلاح میشود.
https://www.bps.org.uk/psychologist/using-evolution-science-build-prosocial-world
BPS
Using evolution science to build a prosocial world | BPS
Freddy Jackson Brown, Paul Cooper, Emma Balfour and Mary Stanley-Duke.
Forwarded from تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی (مهدی تدینی)
«یلدای سوگواران»
این تلخترین یلدایی است که به یاد دارم. اما تلخی چیزی از یلدا نمیکاهد، زیرا اتفاقاً سرشت یلدا شادی یا غم نیست ــ یلدا را به سوگ هم میتوان نشست، زیرا سرشت یلدا در کنار هم بودن است؛ همبستگی برای گذر از سرما و تاریکی. در دوران کهن، جان انسان به وضعیت طبیعت وابستگی مستقیم داشت: بدترین وضعیتِ وجودی انسان در عمق زمستان بود و در برابر کوران، بیبرگوباری طبیعت و انجماد زمین و آب تنها همبستگی میتوانست گذاری ایمن از روزهای سخت یخبندان را ممکن کند ــ و نیز امید به اینکه این زمستان به سر خواهد آمد.
یلدا برای همدلی است و این یلدا شب همدلی میان رنجدیدگان و سوگواران است؛ شبی برای گرامیداشت نامهایی که حتی شنیدنشان بغضی در گلو و اشکی در چشم میرویاند. همۀ برادران و خواهرانم را که عزیزشان در این پاییز پرغصه پرپر شد گرم در آغوش میگیرم و میگریم. و همزمان عذرخواه و شرمندهام که نمیتوانم دردشان را التیام بخشم. احساس گناه میکنم از ناتوانیام.
دعوت میکنم در این شب، سرشت یلدا را زنده نگاه داریم و شب را به همدلی و دلجویی با داغداران سپری کنیم. و هرگز گمان نکنید این «همدردی» فقط برای صاحبعزاست! هرگز! ما هر چه با قربانیان بیشتر همدردی و همذاتپنداری کنیم، بهای «جان» را گرامی داشتهایم و گران کردهایم. این مقاومتی در برابر «مرگارزانی» است ــ مقاومت در برابر بیبها شدن خون؛ خونی که در رگ ما نیز هست و ریختنش میتواند به همان اندازه آسان باشد. دست کشتارگر باید بداند، ما گنجیهدار یادِ جانباختگانیم و اصلاً هدفمان از زندگی گرامیداشت آنهاست.
از همۀ عزیزان داغدار همخون و هموطنم خواهش میکنم، مرا هم امشب بر سفرۀ ماتمشان جا دهند. ساکت کنارشان مینشینم و اندوهشان را در آغوش میگیرم.
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
این تلخترین یلدایی است که به یاد دارم. اما تلخی چیزی از یلدا نمیکاهد، زیرا اتفاقاً سرشت یلدا شادی یا غم نیست ــ یلدا را به سوگ هم میتوان نشست، زیرا سرشت یلدا در کنار هم بودن است؛ همبستگی برای گذر از سرما و تاریکی. در دوران کهن، جان انسان به وضعیت طبیعت وابستگی مستقیم داشت: بدترین وضعیتِ وجودی انسان در عمق زمستان بود و در برابر کوران، بیبرگوباری طبیعت و انجماد زمین و آب تنها همبستگی میتوانست گذاری ایمن از روزهای سخت یخبندان را ممکن کند ــ و نیز امید به اینکه این زمستان به سر خواهد آمد.
یلدا برای همدلی است و این یلدا شب همدلی میان رنجدیدگان و سوگواران است؛ شبی برای گرامیداشت نامهایی که حتی شنیدنشان بغضی در گلو و اشکی در چشم میرویاند. همۀ برادران و خواهرانم را که عزیزشان در این پاییز پرغصه پرپر شد گرم در آغوش میگیرم و میگریم. و همزمان عذرخواه و شرمندهام که نمیتوانم دردشان را التیام بخشم. احساس گناه میکنم از ناتوانیام.
دعوت میکنم در این شب، سرشت یلدا را زنده نگاه داریم و شب را به همدلی و دلجویی با داغداران سپری کنیم. و هرگز گمان نکنید این «همدردی» فقط برای صاحبعزاست! هرگز! ما هر چه با قربانیان بیشتر همدردی و همذاتپنداری کنیم، بهای «جان» را گرامی داشتهایم و گران کردهایم. این مقاومتی در برابر «مرگارزانی» است ــ مقاومت در برابر بیبها شدن خون؛ خونی که در رگ ما نیز هست و ریختنش میتواند به همان اندازه آسان باشد. دست کشتارگر باید بداند، ما گنجیهدار یادِ جانباختگانیم و اصلاً هدفمان از زندگی گرامیداشت آنهاست.
از همۀ عزیزان داغدار همخون و هموطنم خواهش میکنم، مرا هم امشب بر سفرۀ ماتمشان جا دهند. ساکت کنارشان مینشینم و اندوهشان را در آغوش میگیرم.
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
Telegram
تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی
ایدئولوژی، اندیشه و تاریخ سیاسی
مهدی تدینی، مترجم، نویسنده و پژوهشگر
برخی کتابها:
عناصر و خاستگاههای حاکمیت توتالیتر (سه جلد)
فاشیسم و کاپیتالیسم
نظریههای فاشیسم
جنبشهای فاشیستی
لیبرالیسم
بوروکراسی
اینستاگرام
https://instagram.com/tarikhandishii
مهدی تدینی، مترجم، نویسنده و پژوهشگر
برخی کتابها:
عناصر و خاستگاههای حاکمیت توتالیتر (سه جلد)
فاشیسم و کاپیتالیسم
نظریههای فاشیسم
جنبشهای فاشیستی
لیبرالیسم
بوروکراسی
اینستاگرام
https://instagram.com/tarikhandishii
آیا تا به حال شده که موقع تمرین شفقت به خود احساس خوبی داشته باشید؟ احساس بدی داشته باشید؟ هیچ احساسی نداشته باشید؟
بروز احساسات مثبت منطقی است چون شفقت هم یک هیجان مثبت است. وقتی هم که حواسمان پرت است یا به لحاظ هیجانی بستهایم ممکن است هیچ احساسی نداشته باشیم؛ اما چرا وقتی تمرین شفقت به خود میکنیم احساسات، افکار یا حسهای بدنی منفی ظاهر میشوند؟
یکی از دلایل این که ممکن است موقع شفقت به خود احساس بدی پیدا کنیم این است که ما هرچیزی را با ضد آن میشناسیم: روشن-تاریک، بالا-پایین، گرم-سرد.
شفقت به خود هم در شبکۀ ارتباطی روانی ما کار میکند. وقتی به خودمان عشق بدون شرط ارائه میکنیم، آن شرایطی را به یاد میآوریم یا کشف میکنیم که به ما عشق ورزیده نشده است.
اگر بگوییم: «آرزو میکنم خودم را همانطور که هستم دوست داشته باشم» ممکن است آن پیامهای قدیمی را به یاد بیاوریم که درست برعکس چنین آرزویی را به ما گفته است: «خودخواه نباش»؛ «گوش کن بیشعور، چرا نمیتوانی...»؛ «دوباره گند زدی. همیشه کارت همین است».
باز افروختگی ممکن است به صورت ذهنی، هیجانی یا جسمی تجربه بشود:
• ذهنی: «من تنها هستم»؛ «من یک شکستخوردهام»؛ «من بیارزشم».
• هیجانی: شرم، ترس، سوگ.
• جسمانی: خاطرات بدنی، تیر کشیدن بدن و دردها
بارافروختگی به خودی خود مشکلساز نیست؛ بلکه مقاومت ذاتی ما در برابر بازافروختگی است که باعث رنج کشیدن میشود. مثالهای مقاومت در برابر بازافروختگی عبارتند از: تنش جسمانی، انزوای اجتماعی، عقلانیسازی مفرط، انتقاد از خود و دیگران و حالتهای تجزیهای.
شفقت به خود و بهوشیاری کمک میکند که با مقاومت کمتری به بازافروختگی پاسخ بدهیم و رنج کمتری بکشیم. در این صورت «باز افروختگی» به «بازشکفتگی» تبدیل میشود.
ضمنا بازافروختگی در واقع نشانۀ خوبی است چون نشان میدهد شفقت به خود دارد کارش را شروع میکند.
تدبیر بازافروختگی
• به تجربۀ خودتان برچسب بازافروختگی بزنید: این بازافروختگی است.
• قویترین هیجان را نام ببرید و آن را با صدای مهربانی ارزنده کنید: آه ه ه، این سوگ است.
• کاوش کنید که هیجانی به لحاظ جسمانی کجای بدنتان هست: مثلاً تنش در معده یا تنش عضلات شقیقه یا به هم فشرده شدن دندانها
• توجه خود را به نقطه تمرکزی خنثی(مثلاً تنفس) در بدنتان یا حسی در مرز بدنتان (کف پاها) یا چیزی در دنیای بیرون (مثل صدای بیرون) معطوف کنید؛ روی هرکدام که راحتتر است تمرکز کنید.
منبع:
Germer, C., & Neff, K. (2019). Teaching the mindful self-compassion program: A guide for professionals. Guilford Publications.
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
بروز احساسات مثبت منطقی است چون شفقت هم یک هیجان مثبت است. وقتی هم که حواسمان پرت است یا به لحاظ هیجانی بستهایم ممکن است هیچ احساسی نداشته باشیم؛ اما چرا وقتی تمرین شفقت به خود میکنیم احساسات، افکار یا حسهای بدنی منفی ظاهر میشوند؟
یکی از دلایل این که ممکن است موقع شفقت به خود احساس بدی پیدا کنیم این است که ما هرچیزی را با ضد آن میشناسیم: روشن-تاریک، بالا-پایین، گرم-سرد.
شفقت به خود هم در شبکۀ ارتباطی روانی ما کار میکند. وقتی به خودمان عشق بدون شرط ارائه میکنیم، آن شرایطی را به یاد میآوریم یا کشف میکنیم که به ما عشق ورزیده نشده است.
اگر بگوییم: «آرزو میکنم خودم را همانطور که هستم دوست داشته باشم» ممکن است آن پیامهای قدیمی را به یاد بیاوریم که درست برعکس چنین آرزویی را به ما گفته است: «خودخواه نباش»؛ «گوش کن بیشعور، چرا نمیتوانی...»؛ «دوباره گند زدی. همیشه کارت همین است».
باز افروختگی ممکن است به صورت ذهنی، هیجانی یا جسمی تجربه بشود:
• ذهنی: «من تنها هستم»؛ «من یک شکستخوردهام»؛ «من بیارزشم».
• هیجانی: شرم، ترس، سوگ.
• جسمانی: خاطرات بدنی، تیر کشیدن بدن و دردها
بارافروختگی به خودی خود مشکلساز نیست؛ بلکه مقاومت ذاتی ما در برابر بازافروختگی است که باعث رنج کشیدن میشود. مثالهای مقاومت در برابر بازافروختگی عبارتند از: تنش جسمانی، انزوای اجتماعی، عقلانیسازی مفرط، انتقاد از خود و دیگران و حالتهای تجزیهای.
شفقت به خود و بهوشیاری کمک میکند که با مقاومت کمتری به بازافروختگی پاسخ بدهیم و رنج کمتری بکشیم. در این صورت «باز افروختگی» به «بازشکفتگی» تبدیل میشود.
ضمنا بازافروختگی در واقع نشانۀ خوبی است چون نشان میدهد شفقت به خود دارد کارش را شروع میکند.
تدبیر بازافروختگی
• به تجربۀ خودتان برچسب بازافروختگی بزنید: این بازافروختگی است.
• قویترین هیجان را نام ببرید و آن را با صدای مهربانی ارزنده کنید: آه ه ه، این سوگ است.
• کاوش کنید که هیجانی به لحاظ جسمانی کجای بدنتان هست: مثلاً تنش در معده یا تنش عضلات شقیقه یا به هم فشرده شدن دندانها
• توجه خود را به نقطه تمرکزی خنثی(مثلاً تنفس) در بدنتان یا حسی در مرز بدنتان (کف پاها) یا چیزی در دنیای بیرون (مثل صدای بیرون) معطوف کنید؛ روی هرکدام که راحتتر است تمرکز کنید.
منبع:
Germer, C., & Neff, K. (2019). Teaching the mindful self-compassion program: A guide for professionals. Guilford Publications.
https://www.tg-me.com/thirdwaveofBehaviorTherapy
Telegram
کانال تخصصی موج سوم رفتاردرمانی
این کانال با هدف معرفی و آموزش رواندرمانیهای متعلق به موج سوم رفتاردرمانی و کاربردهای فردی و اجتماعی آنها ایجاد شده است.
وقتی مهارتهای توجه متمرکز، آگاهی گشوده و نیت مهربانانه را در خود پرورش میدهیم بر طبق پژوهشها:
1. سیستم ایمنی بدنمان برای مبارزه با بیماریهای عفونی نیرومندتر میشود.
2. میزان آنزیم تلومراز بهینه میشود. این آنزیم پایانۀ کروموزمهای ما را تعمیر و از کوتاه شدن آنها جلوگیری کرده و سلولهایمان -و در نتیجه ما- را جوان، با عملکرد خوب و سالم نگه میدارد.
3. تنظیم اپیژنتیک ژنهای ما را بهبود بخشیده و به پیشگیری از التهابهای تهدیدکنندۀ زندگی کمک میکند.
4. عوامل سلامت قلبی عروقی را تغییر داده، میزان کلسترول، فشار خون و عملکرد قلب ما را بهبود میبخشد.
5. یکپارچگی و انسجام در مغز را افزایش داده و منجر به هماهنگی و تعادل بیشتر در پیوندهای ساختاری و عملکردی درون سیستم عصبی میشود. نتیجۀ این هماهنگی و انسجام، آسانتر شدن عملکرد بهینه از جمله خودتنظیمی، حل مساله و رفتار سازگارانه میشود که قلب و اساس نیکزیستی است.
خلاصه این که یافتههای علمی اکنون نشان میدهد: ذهن ما میتواند سلامتی بدن ما را تغییر بدهد و فرایند پیری را کندتر کند.
علاوه بر این اکتشافات عینی، یافتههای ذهنی اما به همان اندازه قدرتمند داریم که کسب و پرورش این مهارتها -چطور توجه خود را متمرکز کنیم، هشیاری گشودهای داشته باشیم و نیت خود را مهربانی و مراقبت قرار بدهیم- چطور حس نیکزیستی، پیوند با دیگران (به شکل بهبود همدلی و شفقت)، تعادل هیجانی و تابآوری در برابر چالشها را افزایش میدهد. مطالعات نشان میدهد انجام تمرینهای مرتبط با سه مهارت یاد شده با افزایش هدفمندی و معناداری زندگی و آسانیِ بودن -که برخی متانت مینامند- نیز پرورش مییابد.
منبع:
Siegel, D. (2018). Aware: The Science and Practice of Presence--The Groundbreaking Meditation Practice. Penguin.
1. سیستم ایمنی بدنمان برای مبارزه با بیماریهای عفونی نیرومندتر میشود.
2. میزان آنزیم تلومراز بهینه میشود. این آنزیم پایانۀ کروموزمهای ما را تعمیر و از کوتاه شدن آنها جلوگیری کرده و سلولهایمان -و در نتیجه ما- را جوان، با عملکرد خوب و سالم نگه میدارد.
3. تنظیم اپیژنتیک ژنهای ما را بهبود بخشیده و به پیشگیری از التهابهای تهدیدکنندۀ زندگی کمک میکند.
4. عوامل سلامت قلبی عروقی را تغییر داده، میزان کلسترول، فشار خون و عملکرد قلب ما را بهبود میبخشد.
5. یکپارچگی و انسجام در مغز را افزایش داده و منجر به هماهنگی و تعادل بیشتر در پیوندهای ساختاری و عملکردی درون سیستم عصبی میشود. نتیجۀ این هماهنگی و انسجام، آسانتر شدن عملکرد بهینه از جمله خودتنظیمی، حل مساله و رفتار سازگارانه میشود که قلب و اساس نیکزیستی است.
خلاصه این که یافتههای علمی اکنون نشان میدهد: ذهن ما میتواند سلامتی بدن ما را تغییر بدهد و فرایند پیری را کندتر کند.
علاوه بر این اکتشافات عینی، یافتههای ذهنی اما به همان اندازه قدرتمند داریم که کسب و پرورش این مهارتها -چطور توجه خود را متمرکز کنیم، هشیاری گشودهای داشته باشیم و نیت خود را مهربانی و مراقبت قرار بدهیم- چطور حس نیکزیستی، پیوند با دیگران (به شکل بهبود همدلی و شفقت)، تعادل هیجانی و تابآوری در برابر چالشها را افزایش میدهد. مطالعات نشان میدهد انجام تمرینهای مرتبط با سه مهارت یاد شده با افزایش هدفمندی و معناداری زندگی و آسانیِ بودن -که برخی متانت مینامند- نیز پرورش مییابد.
منبع:
Siegel, D. (2018). Aware: The Science and Practice of Presence--The Groundbreaking Meditation Practice. Penguin.
نکات کوتاه بالینی نکات کوتاه بالینی در انجام ACT
نکته نوزدهم
اولین قدم در پذیرش درد، توجه به آن و تصدیق حضور آن است. اگر به درد توجه نکنید و حضور آن را تایید نکنید شانسی برای پذیرشش ندارید. همین که به حضور درد توجه کردید آنگاه میتوانید از دیگر تکنیکها برای تسهیل پذیرش درد استفاده کنید.
#علی_فیضی
#Learning_ACT
نکته نوزدهم
اولین قدم در پذیرش درد، توجه به آن و تصدیق حضور آن است. اگر به درد توجه نکنید و حضور آن را تایید نکنید شانسی برای پذیرشش ندارید. همین که به حضور درد توجه کردید آنگاه میتوانید از دیگر تکنیکها برای تسهیل پذیرش درد استفاده کنید.
#علی_فیضی
#Learning_ACT
Forwarded from آکادمی رواندرمانی
مدل دریافت اطلاعات (The Intake Model ) به ما می گوید قبل از شروع «مداخله» یک ارزیابی بالینی کامل انجام دهیم. به ما آموزش داده شده است که در مورد مشکل ارائه شده مراجع، سوابق خانوادگی، سابقه روانپزشکی و غیره اطلاعات بیشتری کسب کنیم. هر چقدر هم که مدل دریافت اطلاعات منطقی به نظر می رسد، وقتی در اولین جلسه صرفاً به کسب اطلاعات در مورد مراجع خود بپردازیم آنها را از دست خواهیم داد. در این شرایط مراجع شما با تصور این که کمکی نگرفته پس از اولین جلسه، درمان را رها میکند. من دیدگاه متفاوتی را پیشنهاد می کنم که نامش الگوی تعاملی (Engagement Model) است. به بیان ساده، یک مدل تعامل بر میزان مشارکت فعال مراجع در فرآیند درمان تمرکز دارد. برای اینکه این اتفاق بیفتد، باید از همان باتدا فضایی سرشار از امنیت عاطفی ایجاد کنیم. این امر برای ساختن و پروراندن یک محیط نگهدارنده که رشد مراجع را تسهیل می کند و امیدواری را از اولین جلسه در او ایجاد می کند، حیاتی است. بنا به الگوی تعامل اگرچه لازم است ابتدا مراجعان خود را بشناسیم اما لازم نیست همه چیز را دربارۀ ایشان بدانیم. در واقع، حتی ممکن است در پایان جلسه اول، برخی از اطلاعات پیشزمینهای را از دست بدهیم. آنچه مدل تعاملی تجویز میکند این است که ارزیابی و مداخلات به صورت مداوم انجام بپذیرد است. یک جلسه اول خوب بیشتر به کارهایی مربوط است که انجامش را به حالت تعلیق در می آورید تا آن اقداماتی که انجام میدهید.
در حالی که مدل دریافت اطلاعات، به دادههای ورودی اولیه اهمیت میدهد، اولویت الگوی تعاملی پیوند بین درمانگر و مراجع است. اولی به این علاقه مند است که درمانگر به چه اطلاعاتی نیاز دارد، و دومی بر آنچه که مراجع نیاز دارد تمرکز می کند. مدل تعاملی میبیند که یکی از مهمترین چیزها در جلسه اول، ایجاد زمینهای است که تعامل عمیق را تسهیل میکند و تاکید بیش از حدی بر دریافت کامل اطلاعات اولیه ندارد.
الگوی تعاملی این سؤالات را که در ذهن مراجع وجود دارد بسیار مهم میشمارد: «آیا می توانی با من ارتباط برقرار کنی؟ آیا می توانی عمق رنج من را درک کنی؟ آیا مرا در سطح عمیقی درک می کنی؟» همانطور که کارل راجرز می گوید: «وقتی شخصی متوجه می شود که عمیقاً شنیده شده است، چشمانش مرطوب می شود. من فکر می کنم به معنای واقعی او از خوشحالی گریه میکند. انگار دارد میگوید: «خدایا شکرت، کسی صدایم را شنید. کسی میداند که کسی شبیه من بودن چگونه است.
منبع:
Chow, D. (2019). The First Kiss: Undoing the Intake Model and Igniting First Sessions in Psychotherapy. Correlate Press.
در حالی که مدل دریافت اطلاعات، به دادههای ورودی اولیه اهمیت میدهد، اولویت الگوی تعاملی پیوند بین درمانگر و مراجع است. اولی به این علاقه مند است که درمانگر به چه اطلاعاتی نیاز دارد، و دومی بر آنچه که مراجع نیاز دارد تمرکز می کند. مدل تعاملی میبیند که یکی از مهمترین چیزها در جلسه اول، ایجاد زمینهای است که تعامل عمیق را تسهیل میکند و تاکید بیش از حدی بر دریافت کامل اطلاعات اولیه ندارد.
الگوی تعاملی این سؤالات را که در ذهن مراجع وجود دارد بسیار مهم میشمارد: «آیا می توانی با من ارتباط برقرار کنی؟ آیا می توانی عمق رنج من را درک کنی؟ آیا مرا در سطح عمیقی درک می کنی؟» همانطور که کارل راجرز می گوید: «وقتی شخصی متوجه می شود که عمیقاً شنیده شده است، چشمانش مرطوب می شود. من فکر می کنم به معنای واقعی او از خوشحالی گریه میکند. انگار دارد میگوید: «خدایا شکرت، کسی صدایم را شنید. کسی میداند که کسی شبیه من بودن چگونه است.
منبع:
Chow, D. (2019). The First Kiss: Undoing the Intake Model and Igniting First Sessions in Psychotherapy. Correlate Press.
Forwarded from آکادمی رواندرمانی
FIT Waht is it (in persian version).pdf
268 KB
درمان آگاهی یافته از بازخورد چیست؟
Forwarded from طرحینو
💠سرفصل های دوره:
🔺آشنایی با الگوی ACT سنتی با تکیه بر جدیدترین منابع آموزشی و درس گفتارهای دکتر استیون هیز و دکتر راس هریس
🔹مدل انعطاف پذیری روانشناختی، مفهومپردازی در مورد ACT،
🔸ارزیابی انعطاف پذیری روانشناختی درمانجو
🔹آموزش تکنیکهای افزایش انعطاف پذیری روانشناختی درمانجو
🔹پروتکل افزایش شش گام انعطافپذیری روانشناختی با ماتریکس
🔹مهارتهای پیشرفتۀ ACT
🔸چگونه اولین جلسه ACT را با اثربخشی بیشتری شروع کنیم؟
🔹شیوههای تقویت اتحاد درمانی به عنوان مهمترین متغیر پیشبینیکنندۀ اثربخشی رواندرمانی
🔸شیوههای افزایش ظرفیت فراهیجانی درمانگر برای استفادۀ موثرتر از مهارتهای ACT
🔹مهارتهای کاهش خطاهای ناخواسته در فرایند رواندرمانی (به عنوان مثال: واکنش نشان دادن موثر به درمانجوی پرحرف، تنبیه نکردن رفتارهای مثبت درمانجو، واکنش مناسب به پاسخ «نمیدانم» درمانجو)
🔸کاربرد اکت برای مشکلات مرتبط با تروما
🔹رل_پلی ،مشاهده فیلم ،ارائه جزوه و کتابچه های آموزشی
🟣 ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر:
@tarhinow10
🔺آشنایی با الگوی ACT سنتی با تکیه بر جدیدترین منابع آموزشی و درس گفتارهای دکتر استیون هیز و دکتر راس هریس
🔹مدل انعطاف پذیری روانشناختی، مفهومپردازی در مورد ACT،
🔸ارزیابی انعطاف پذیری روانشناختی درمانجو
🔹آموزش تکنیکهای افزایش انعطاف پذیری روانشناختی درمانجو
🔹پروتکل افزایش شش گام انعطافپذیری روانشناختی با ماتریکس
🔹مهارتهای پیشرفتۀ ACT
🔸چگونه اولین جلسه ACT را با اثربخشی بیشتری شروع کنیم؟
🔹شیوههای تقویت اتحاد درمانی به عنوان مهمترین متغیر پیشبینیکنندۀ اثربخشی رواندرمانی
🔸شیوههای افزایش ظرفیت فراهیجانی درمانگر برای استفادۀ موثرتر از مهارتهای ACT
🔹مهارتهای کاهش خطاهای ناخواسته در فرایند رواندرمانی (به عنوان مثال: واکنش نشان دادن موثر به درمانجوی پرحرف، تنبیه نکردن رفتارهای مثبت درمانجو، واکنش مناسب به پاسخ «نمیدانم» درمانجو)
🔸کاربرد اکت برای مشکلات مرتبط با تروما
🔹رل_پلی ،مشاهده فیلم ،ارائه جزوه و کتابچه های آموزشی
🟣 ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر:
@tarhinow10
بافتارگرایی کارکردی و ACT
بافتار کارکردی شکلی از تفکر عملگرایانه (pragmatic) است که تمرکز آن بر این ایده است: پیشبینی رویدادها و تأثیرگذاری بر آنها با استفاده از مفاهیم و قواعد کلی که مبنای علمی دارند.
برای بافتارگرایان کارکردی، حقیقت یک ایده در کارکرد یا مفید بودن آن نهفته است.
این «معیار صدق» کار موفق نامیده می شود. چیزی درست یا معتبر تلقی می شود که به اقدامی منجر شود که در جهت دستیابی به یک هدف واضح بیان شده کار کند.
چنین هدفی بافتارگرایی کارکردی را از انواع دیگر بافتارگرایی (مانند روانشناسی روایت، هرمنوتیک، برساختگرایی اجتماعی و غیره) متمایز میکند، اما از دیدگاه بافتارگرایان کارکردی این رویکردهای دیگر به عنوان دوستان بافتارگرایی کارکردی در نظر گرفته میشود .
در به کار بستن ACT، ما درمانجو را تشویق میکنیم که معیار صدق «مطابقت افکار با واقعیت» را کنار بگذارد و مدام او را به تامل دربارۀ این سوال دعوت میکنیم که «از صمیم قلب و از عمق وجود از زندگی چه میخواهید؟» چنین پرسشی توجه به معیار صدق کار موفق را درون خود نهفته دارد: آیا یک فکر یا برنامه به درمانجو در دستیابی به اهداف اعلام شدهاش کمک میکند یا نه.
رویکرد ACT این است که از درمانجو دعوت شود تا به افکار خود به عنوان یک روش ممکن برای تفکر دربارۀ امور نگاه کند نه تنها روش ممکن.
ما درمانجو را تشویق می کنیم که روی آنچه که در تلاش برای به رسیدن به آن است تمرکز کند و در مورد این حقیقت که ممکن است روش های متفاوتی برای فکر کردن دربارۀ موقعیت آنها وجود داشته باشد، ذهنی باز داشته باشد.
بافتار کارکردی شکلی از تفکر عملگرایانه (pragmatic) است که تمرکز آن بر این ایده است: پیشبینی رویدادها و تأثیرگذاری بر آنها با استفاده از مفاهیم و قواعد کلی که مبنای علمی دارند.
برای بافتارگرایان کارکردی، حقیقت یک ایده در کارکرد یا مفید بودن آن نهفته است.
این «معیار صدق» کار موفق نامیده می شود. چیزی درست یا معتبر تلقی می شود که به اقدامی منجر شود که در جهت دستیابی به یک هدف واضح بیان شده کار کند.
چنین هدفی بافتارگرایی کارکردی را از انواع دیگر بافتارگرایی (مانند روانشناسی روایت، هرمنوتیک، برساختگرایی اجتماعی و غیره) متمایز میکند، اما از دیدگاه بافتارگرایان کارکردی این رویکردهای دیگر به عنوان دوستان بافتارگرایی کارکردی در نظر گرفته میشود .
در به کار بستن ACT، ما درمانجو را تشویق میکنیم که معیار صدق «مطابقت افکار با واقعیت» را کنار بگذارد و مدام او را به تامل دربارۀ این سوال دعوت میکنیم که «از صمیم قلب و از عمق وجود از زندگی چه میخواهید؟» چنین پرسشی توجه به معیار صدق کار موفق را درون خود نهفته دارد: آیا یک فکر یا برنامه به درمانجو در دستیابی به اهداف اعلام شدهاش کمک میکند یا نه.
رویکرد ACT این است که از درمانجو دعوت شود تا به افکار خود به عنوان یک روش ممکن برای تفکر دربارۀ امور نگاه کند نه تنها روش ممکن.
ما درمانجو را تشویق می کنیم که روی آنچه که در تلاش برای به رسیدن به آن است تمرکز کند و در مورد این حقیقت که ممکن است روش های متفاوتی برای فکر کردن دربارۀ موقعیت آنها وجود داشته باشد، ذهنی باز داشته باشد.