Telegram Web Link
Forwarded from Amir!
‏عزیزم، وقتی صدبار به یه موضوعی اشاره می‌کنم، یعنی داره اذیتم می‌کنه، بفهم نفهم.
«و بعضی روز ها می‌رسد، که هیچ چیز نمی‌تواند تورا آرام کند. گویا که قلبت بی دلیل تن به اعدام خویشتن می‌دهد.»
Forwarded from سيد تقى سيدى
وفا چه اسم غریبی، کجا شنیده‌امش؟
Forwarded from مائده🌱
کاش تولدِ من هم می‌ماند برای بعد، به کجای دنیا بَر می‌خورد؟

•عباس معروفی
یه روزی وسط خوشیای روزگار ,
اونجا که تازه داشتم برق چشمای غم زده مو به رخ عالم میکشیدم که بگم :میگذره !
دیر یا زود ،
سخت و آسون میگذره
یه آن دنیا غافلگیرم کرد ،
چطور و چجوری و چرا بمونه واسه چند روز و چند ماه و چند سال بعد که بازم بعد غم فراوون رفته ی چشمام، بیام و همین جا برات بنویسم اینم گذشت !
ولی میخوام ایننو بگم که :
آدميزاد زاده شده برای درد و رنج ،به هر نحو و شکلی،
جوری که انگار با دنیا قرار بستی این یکی که تموم شد اون یکی رو بذار جاش!
و این یک چرخه است که ادامه داره ،یک چرخه ی بی پایان که تهش رو نه من دیدم نه تو ،اون آخر راهی که هی نشستیم و گفتیم میاد و باز میشه در ،صبح میشه شب و نشد ،
دلم میخواست برای عالم و آدم بنویسم
من دیدم، من حس کردم ،لمس کردم
باز نمیشه ،
صبح نمیشه ,
نمیگذره ،
سخت میگذره ،
عجیب و نفس گیر میگذره ،
ولی اونی که قراره تا ته این مسیر بره ،تویی ،
منم ،
ماییم ،
پس بذار خاطرت رو جمع کنم ،این روزها ،این شبا،این اشکا ،این دردا ،تموم نمیشن عزیزکم
باهاشون راه بیا ،مدارا کن ،
روشون کم کن،
زانوی غم بغل نگیر ،انقد قبل من وتو رنج کشیدن و الان نفسشون حبس شده زیر خاک ،
دنیا همینِ ، من و توهم همینیم ،انسانیم و زاده ی همین غصه های خرد و کلان
بخند ،
برو ،بگرد ، برقص، و دل قدِ گنجیشکت رو
قوی کن و پوستت رو کلفت کن مثه کرگدن،
واسه تموم روزا و شبایی که پیش رو داری ..
دردی که تموم نشه رو باید آروم کرد
با مسکنی ،مرهمی ،نوری،امیدی ،امیدی ،امیدی...

#فاطمه_سلمانی

@termenevesht
Forwarded from 🌸فاطمه سلمانی🌸 (Fatemeh)
ازـچشمهایم برو ..
هیچکس در خانه ای که از سقفش غُصه میچِکَد خوشبخت نمیشود!
#‌فاطمه_‌سلمانی
@termenevesht
بله زندگی را تحمل می‌کنم و می گذرانم؛
اما اینکه چطور می‌گذرانم را از من نپرسید.
برایش نوشت:
من اشک‌های تو را هنگام غمگین بودنت بوسیده‌ام؛
پس کنار من خودت باش، حتی غمگین و خسته.
در دفترش نوشته بود:
«دلم می‌خواست مثل کودکی‌هایم سرم را روی پای مادرم بگذارم و از اینکه کسی اذیتم کرده گله کنم. اما حالا نه من آن کودک کوچک هستم، نه می‌توانم از شکستگی‌های قلبم
به مادرم چیزی بگویم.»
تو چشم‌های غمگینی داری؛
حتی وقتی که می‌خندی، آثاری از غم در چهره‌ات هست.
و کسی که تو او را خانه و وطنت می‌دانستی،
حالا از تو ویرانه‌ای ساخته که درست شدنی نیست.
ما حتی به دنبالِ خوشی هم نیستیم، تنها می‌خواهیم قدری کمتر رنج ببریم.
«شبان آهسته می‌گریم که شاید کم شود دردم؛ تحّمل می‌رود امّا شب غم سر نمی‌آید.»
_اخوان ثالث
«یحیی
همیشه یادت باشد
زنانِ تنها، از مردان جنگجو خطرناک‌تر و شجاع‌ترند.»
واقعا بزرگسالی اینجوریه که چهار روزه میخوام گریه کنم
ولی وقت نمیکنم.
Forwarded from نهنگ ! (ˢᵃᵇᵃ🐋)
یوسفی
اما عزیزِ خانه‌ات هم
نیستی :)))
« شاید مردم بیشتر می‌خواهند درک شوند تا دوست داشته شوند...»
در پایان نوشت:
«ظاهراً حال ما خوب است، کسی حدس هم نمی‌زند چقدر درد می‌کشیم. مثلِ ظاهر دنده‌های شکسته که تا مغز استخوان درد می‌کنند.»
2024/11/20 11:26:32
Back to Top
HTML Embed Code: