Forwarded from دویستوچند تکه استخوان.
مقدار غم؟ زیاد آقا، زیاد. بیشتر از قدّم.
Forwarded from 𝑺𝒂𝒗𝒆 𝒎𝒆 (⁷𝑾𝒆𝒊 𝑾𝒖𝒙𝒊𝒂𝒏☯࿐)
- تو میدونی آدم باید روحِ خستشو کجا بذاره که دیگه سراغش نیاد؟!
Forwarded from گنجشک های مرده
Forwarded from مائده🌱
لعنت به ساده لوحی ات و آن دل ِ خرت!
بهتت زده! شکسته در این شهر باورت
به دست دوست یا که به آغوش امن عشق
این بار اعتماد کنی! خاک بر سرت...
•سیدمهدی موسوی
بهتت زده! شکسته در این شهر باورت
به دست دوست یا که به آغوش امن عشق
این بار اعتماد کنی! خاک بر سرت...
•سیدمهدی موسوی
Forwarded from دویستوچند تکه استخوان.
و من یک معذرت خواهی به خودم بدهکارم، بخاطر تمام کارهایی که برای دیگران کردم و هیچوقت برای خودم نکردم.
Forwarded from به من بگو لیلی.
«عزیزمن، عشقِ بینمان، تمامش هنرِ زخمهاییست که از هم مداوا کردیم.»
Forwarded from |مَتی🖤جآنآ|
پناه باشيد براى تمام كسانی كه از دور قوی و بى نياز به نظر میرسند.
*Araz*
*Araz*
Forwarded from |مَتی🖤جآنآ|
واقعیت زندگیم رو بخوام شرح بدم اینجوریه که
همه غذاها بیمزهن، آهنگا گوشخراشن، فیلم و سریالا حوصله سربرن، آدما به شدت مسخرن، فُحشا حق مطلبو ادا نمیکنن، خونه دلگیره، بیرون زیادی شلوغه، زمان متوقف شده و کارا به شدت سخت و طاقتفرسان. دیگه با هیچی حال نمیکنم.
》shi《
همه غذاها بیمزهن، آهنگا گوشخراشن، فیلم و سریالا حوصله سربرن، آدما به شدت مسخرن، فُحشا حق مطلبو ادا نمیکنن، خونه دلگیره، بیرون زیادی شلوغه، زمان متوقف شده و کارا به شدت سخت و طاقتفرسان. دیگه با هیچی حال نمیکنم.
》shi《
Forwarded from |مَتی🖤جآنآ|
سینک ظرفشویی برق میزنه، همهی لباسها رو درآوردم دوباره دونه دونه مرتب کردم. کتابها رو منظم چیدم، لباس جدید پوشیدم و این یعنی حال خوبی نداشتم.
》ᴀꜱᴇᴍᴀɴ《
》ᴀꜱᴇᴍᴀɴ《
Forwarded from هُبوط
چقدر نیاز به شنیدنِ یه سری حرفها داشتم
و چقدر تو نگفتی.
و چقدر تو نگفتی.
Forwarded from راى مست(فرزانه صدهزارى) (farzaneh sadhezari)
غرورِ شکسته، مثل آبروی ریختست، دیگه برنمیگرده
Forwarded from |مَتی🖤جآنآ|
هر انسانی شایسته آن است که در آغوش کشیده شود..
به وقت غم، به وقت عصیان و به وقتی شادی...
به وقت غم، به وقت عصیان و به وقتی شادی...
Forwarded from دویستوچند تکه استخوان.
«آدمهای صبور نمیرن، نمیرن ولی هروقت صبرشون تموم بشه برای همیشه میرن. هرچقدر هم دنبالشون بدویی و صداشون بزنی، نمیایستن.»
جهان دیوانهای بیدردِسر میخواست
من بودم
که اهلِ سوختن بودم
که اهلِ ساختن بودم ..🍃🌘🍃
من بودم
که اهلِ سوختن بودم
که اهلِ ساختن بودم ..🍃🌘🍃
Forwarded from از اینجا که منم.
زمانی که غمگین و خسته بودم،
تو حتی نپرسیدی چرا اشک میریزم.
تو حتی نپرسیدی چرا اشک میریزم.
Forwarded from |مَتی🖤جآنآ|
دیدی وقتی ناراحتی
بهت میگه :
بیا ببینم چی شده
برام از روزت بگو! چیکارا کردی!
کی اذیت کرده که حالت گرفتس؟!
منم ندیدم ...
بهت میگه :
بیا ببینم چی شده
برام از روزت بگو! چیکارا کردی!
کی اذیت کرده که حالت گرفتس؟!
منم ندیدم ...
Forwarded from Amir!
رنج نخواسته شدن مثل یه چاقوی سرکش همواره دورت میچرخه و گاه و بیگاه؛ تو مترو، وسط فستیوال، وقتی یه قاشق غذا میخوری، یهو با تمام شدتش فرو میره و قلبتو به درد میاره. درد واقعی، واقعا حس میکنی.