تاریخ و تمدن طلایی اسلام
اسطوره آریایی اکنون به طور کامل در میان محققان بی اعتبار شده است. قوم شناسان (خارج از آلمان) بیش از آن که از نژاد یهودی صحبت می کنند، از #نژاد_آریایی صحبت نمی کنند. زبان شناسان دیگر از خانواده ای از زبان های آریایی صحبت نمی کنند و اصطلاح کمتر مختصر اما…
رضا ضیاءابراهیمی
خود محوری و دررفتگی: کاربردها و سوء استفاده های گفتمان «آریایی» در ایران
ادعای تعلق به "نژاد آریایی" که اعتقاد بر این است که ریشه در آریا باستانی دارد، ستون اساسی گفتمان ناسیونالیستی ایران است.
هدف این مقاله نشان دادن این است که در واقع یک واردات قرن بیستمی از اروپا است، جایی که پس از ابزاری شدن برای تلاشهای استعماری و جنایات نازیها، تقریباً به طور کامل بیاعتبار شده است.
با این حال ایرانیان همچنان بیپرواانه خود را آریایی مینامند و اسطوره «سرزمین آریاییها» حتی در محافل دانشگاهی پابرجاست.
استدلال میشود که دلیل این تابآوری، نقش خاصی است که آریاییگرایی در سیاستهای هویتی ایران ایفا میکند و راهبردهایی که برای مدیریت آسیبهای مواجهه با اروپا طراحی شدهاند.
👈این مقاله خیلی جالبه
https://www.jstor.org/stable/23033306?seq=6
@tamadone_islami
خود محوری و دررفتگی: کاربردها و سوء استفاده های گفتمان «آریایی» در ایران
ادعای تعلق به "نژاد آریایی" که اعتقاد بر این است که ریشه در آریا باستانی دارد، ستون اساسی گفتمان ناسیونالیستی ایران است.
هدف این مقاله نشان دادن این است که در واقع یک واردات قرن بیستمی از اروپا است، جایی که پس از ابزاری شدن برای تلاشهای استعماری و جنایات نازیها، تقریباً به طور کامل بیاعتبار شده است.
با این حال ایرانیان همچنان بیپرواانه خود را آریایی مینامند و اسطوره «سرزمین آریاییها» حتی در محافل دانشگاهی پابرجاست.
استدلال میشود که دلیل این تابآوری، نقش خاصی است که آریاییگرایی در سیاستهای هویتی ایران ایفا میکند و راهبردهایی که برای مدیریت آسیبهای مواجهه با اروپا طراحی شدهاند.
👈این مقاله خیلی جالبه
https://www.jstor.org/stable/23033306?seq=6
@tamadone_islami
تاریخ و تمدن طلایی اسلام
رضا ضیاءابراهیمی خود محوری و دررفتگی: کاربردها و سوء استفاده های گفتمان «آریایی» در ایران ادعای تعلق به "نژاد آریایی" که اعتقاد بر این است که ریشه در آریا باستانی دارد، ستون اساسی گفتمان ناسیونالیستی ایران است. هدف این مقاله نشان دادن این است که در واقع…
در واقع، "آریایی" هم از نظر سیاسی پربارتر و هم از نظر علمی بی اعتبار تر است
در حالی که "هند و اروپایی" در زبان شناسی استفاده می شود.
این ظرافتهای معنایی اهمیت دارند، زیرا این مقاله از تمایز دقیق بین آریا -خود نامی که ایرانیان باستان استفاده میکردند و "آریایی"، مقوله نژادی قرن نوزدهم، حمایت میکند.
از سردرگمی بین این دو باید اجتناب شود:
همانطور که خواهیم دید، آنها از نظر مفهومی دنیاهایی از هم جدا هستند. به همین ترتیب، در فارسی، می توان با خیال راحت ادعا کرد که àriyayi مدرن، در اصل، واردات مجدد مفهوم اروپایی «آریا» به فارسی است، نه یک نسخه مدرن شده از نام باستانی آریا.
در ایران، خویشاوندی به اصطلاح نژادی ایرانیان با آریاییهای اروپایی خود هنوز در بخشهایی از گفتمانهای عامه، فرهنگی، سیاسی و تاریخی هویت رسوخ میکند. گویی ادعای نژادی ناسیونالیستهای مدرن بر یک سنت مستمر و باستانی استوار است که به هخامنشیان یا حتی قوم اوستایی قبل از آنها بازمیگردد، در این راستا، پیشفرضهای نژادی و همیشگی گفتمان آریایی را به چالش میکشد. هدف دوگانه ای را دنبال می کند:
اولاً، با مرور منابع اروپایی و اولین ظهور آن در متون ایرانی، شواهدی ارائه دهد که من آن را در خدمت استراتژی های مشخصی در سیاست هویتی ایران قرار می دهم این راهبردهای «خودشوری» و «جابجایی» و من آنها را گفتمانی میدانم، ناسیونالیسم برخورد آسیبزایانه ایران با اروپا و مدرنیته آن را با به تصویر کشیدن ایرانیان بهعنوان ذاتاً مترقی و مقدر برای کسب رتبه بالا مدیریت کرد. ملت ها و به این ترتیب میانبر صرف به مدرنیته بود. از سوی دیگر، جنبش مدرنیستی یک برنامه عملگرایانه اصلاحات و نوسازی را ترویج کرد و بنابراین به جای اینکه صرفاً گفتمانی باشد، «برنامهای» بود. این تحقیق همچنین تأثیر ایدئولوژیهایی را که امروزه میتوانیم آنها را بهعنوان «فاشیستی» در تعریف آریاییگرایانه از هویت ایرانی بدانیم، برجسته خواهد کرد.
جای تعجب است که گفتمان آریایی علیرغم ارتباط آن با هرگونه ارزیابی دقیق از هویت مدرن یا اندیشه سیاسی و تاریخی در ایران، هنوز مورد بررسی جدی قرار نگرفته است. با توجه به پایداری این گفتمان، و فقدان هرگونه ارزیابی انتقادی از قاطعیت علمی یا حتی میراث تاریخی نامعلوم آن، چنین اقدامی فوریت خاصی پیدا می کند.
در ابتدا آریایی فقط یک ابزار زبان شناختی برای توضیح شباهت های زبان های اروپایی، ایرانی و هندی بود. با این حال، به سرعت، بعد انسان شناختی و به زودی جنبه سیاسی پیدا کرد. بار سیاسی آریاییگرایی که با تصاویر رمانتیک آغشته شده بود، با گذشت زمان تشدید شد و این ادعا را منتشر کرد که نژاد آریایی دارای سرنوشت خاصی است، یعنی برتری بر آنچه که اکنون به عنوان «دیگران»، «نژادهای پست» شناخته میشوند.
منشأ اسطوره آریایی معمولاً با کشف سر ویلیام جونز در سال 1786 مرتبط است که یونانی، لاتین، سانسکریت و فارسی از ریشه های مشترک گرفته شده اند.» خود اصطلاح «آریایی» توسط آبراهام-هیاسینت آنکتیل-دوپرون (1731-1806) ابداع شد.
خاورشناس فرانسوی از سال 1755 تا 1761 در #هند زندگی می کرد و برخی از زبان های فارسی، سانسکریت و سایر زبان های شرق را فرا گرفت و اولین ترجمه اوستا را مجموعه اولیه متون مقدس زرتشتی به هر زبان اروپایی منتشر کرد.
در یک سخنرانی که در سال 1763 ایراد کرد، اولین بار واژه aryen (فرانسوی به معنای آریایی) را در هر زبان اروپایی به کار برد.
📚منبع:
Self-Orientalization and Dislocation: The Uses and Abuses of the "Aryan" Discourse in Iran
Reza Zia-Ebrahimi
@tamadone_islami
در حالی که "هند و اروپایی" در زبان شناسی استفاده می شود.
این ظرافتهای معنایی اهمیت دارند، زیرا این مقاله از تمایز دقیق بین آریا -خود نامی که ایرانیان باستان استفاده میکردند و "آریایی"، مقوله نژادی قرن نوزدهم، حمایت میکند.
از سردرگمی بین این دو باید اجتناب شود:
همانطور که خواهیم دید، آنها از نظر مفهومی دنیاهایی از هم جدا هستند. به همین ترتیب، در فارسی، می توان با خیال راحت ادعا کرد که àriyayi مدرن، در اصل، واردات مجدد مفهوم اروپایی «آریا» به فارسی است، نه یک نسخه مدرن شده از نام باستانی آریا.
در ایران، خویشاوندی به اصطلاح نژادی ایرانیان با آریاییهای اروپایی خود هنوز در بخشهایی از گفتمانهای عامه، فرهنگی، سیاسی و تاریخی هویت رسوخ میکند. گویی ادعای نژادی ناسیونالیستهای مدرن بر یک سنت مستمر و باستانی استوار است که به هخامنشیان یا حتی قوم اوستایی قبل از آنها بازمیگردد، در این راستا، پیشفرضهای نژادی و همیشگی گفتمان آریایی را به چالش میکشد. هدف دوگانه ای را دنبال می کند:
اولاً، با مرور منابع اروپایی و اولین ظهور آن در متون ایرانی، شواهدی ارائه دهد که من آن را در خدمت استراتژی های مشخصی در سیاست هویتی ایران قرار می دهم این راهبردهای «خودشوری» و «جابجایی» و من آنها را گفتمانی میدانم، ناسیونالیسم برخورد آسیبزایانه ایران با اروپا و مدرنیته آن را با به تصویر کشیدن ایرانیان بهعنوان ذاتاً مترقی و مقدر برای کسب رتبه بالا مدیریت کرد. ملت ها و به این ترتیب میانبر صرف به مدرنیته بود. از سوی دیگر، جنبش مدرنیستی یک برنامه عملگرایانه اصلاحات و نوسازی را ترویج کرد و بنابراین به جای اینکه صرفاً گفتمانی باشد، «برنامهای» بود. این تحقیق همچنین تأثیر ایدئولوژیهایی را که امروزه میتوانیم آنها را بهعنوان «فاشیستی» در تعریف آریاییگرایانه از هویت ایرانی بدانیم، برجسته خواهد کرد.
جای تعجب است که گفتمان آریایی علیرغم ارتباط آن با هرگونه ارزیابی دقیق از هویت مدرن یا اندیشه سیاسی و تاریخی در ایران، هنوز مورد بررسی جدی قرار نگرفته است. با توجه به پایداری این گفتمان، و فقدان هرگونه ارزیابی انتقادی از قاطعیت علمی یا حتی میراث تاریخی نامعلوم آن، چنین اقدامی فوریت خاصی پیدا می کند.
در ابتدا آریایی فقط یک ابزار زبان شناختی برای توضیح شباهت های زبان های اروپایی، ایرانی و هندی بود. با این حال، به سرعت، بعد انسان شناختی و به زودی جنبه سیاسی پیدا کرد. بار سیاسی آریاییگرایی که با تصاویر رمانتیک آغشته شده بود، با گذشت زمان تشدید شد و این ادعا را منتشر کرد که نژاد آریایی دارای سرنوشت خاصی است، یعنی برتری بر آنچه که اکنون به عنوان «دیگران»، «نژادهای پست» شناخته میشوند.
منشأ اسطوره آریایی معمولاً با کشف سر ویلیام جونز در سال 1786 مرتبط است که یونانی، لاتین، سانسکریت و فارسی از ریشه های مشترک گرفته شده اند.» خود اصطلاح «آریایی» توسط آبراهام-هیاسینت آنکتیل-دوپرون (1731-1806) ابداع شد.
خاورشناس فرانسوی از سال 1755 تا 1761 در #هند زندگی می کرد و برخی از زبان های فارسی، سانسکریت و سایر زبان های شرق را فرا گرفت و اولین ترجمه اوستا را مجموعه اولیه متون مقدس زرتشتی به هر زبان اروپایی منتشر کرد.
در یک سخنرانی که در سال 1763 ایراد کرد، اولین بار واژه aryen (فرانسوی به معنای آریایی) را در هر زبان اروپایی به کار برد.
📚منبع:
Self-Orientalization and Dislocation: The Uses and Abuses of the "Aryan" Discourse in Iran
Reza Zia-Ebrahimi
@tamadone_islami
تاریخ و تمدن طلایی اسلام
رضا ضیاءابراهیمی خود محوری و دررفتگی: کاربردها و سوء استفاده های گفتمان «آریایی» در ایران ادعای تعلق به "نژاد آریایی" که اعتقاد بر این است که ریشه در آریا باستانی دارد، ستون اساسی گفتمان ناسیونالیستی ایران است. هدف این مقاله نشان دادن این است که در واقع…
__220102_234704_240707_161229.pdf
2.8 MB
#معرفی_مقاله
خودشرقي گرايي و بيجاسازي: استفاده و سوء استفاده از گفتمان ”آريايي گرايي“ در ايران
نویسنده:رضا ضیا ابراهیمی
@tamadone_islami
خودشرقي گرايي و بيجاسازي: استفاده و سوء استفاده از گفتمان ”آريايي گرايي“ در ايران
نویسنده:رضا ضیا ابراهیمی
@tamadone_islami
پیدایش ناسیونالیسم ایرانی نژاد و سیاست بی جا سازی .
📌یکی از بهترین کتاب ها در این مقوله
پیش گفتار
هر که در ایران زندگی کرده باشد یا به ایران سفر کرده باشد یا با ایرانیان مقیم خارج معاشرت کرده باشد شاید متوجه برخی از آرایی که در این کتاب خواهد آمد شده باشد حسرت شکوه و افتخار پیش از اسلام ایران در بسیاری از ایرانیان دیده میشود...
@tamadone_islami
📌یکی از بهترین کتاب ها در این مقوله
پیش گفتار
هر که در ایران زندگی کرده باشد یا به ایران سفر کرده باشد یا با ایرانیان مقیم خارج معاشرت کرده باشد شاید متوجه برخی از آرایی که در این کتاب خواهد آمد شده باشد حسرت شکوه و افتخار پیش از اسلام ایران در بسیاری از ایرانیان دیده میشود...
@tamadone_islami
تاریخ و تمدن طلایی اسلام
پیدایش ناسیونالیسم ایرانی نژاد و سیاست بی جا سازی . 📌یکی از بهترین کتاب ها در این مقوله پیش گفتار هر که در ایران زندگی کرده باشد یا به ایران سفر کرده باشد یا با ایرانیان مقیم خارج معاشرت کرده باشد شاید متوجه برخی از آرایی که در این کتاب خواهد آمد شده…
4_5864103932254488583_211230_131352_240707_161538 (1).pdf
6.2 MB
تاریخ و تمدن طلایی اسلام
فتح عربستان توسط ایوبیان (1173 میلادی ) @tamadone_islami
فتح عربستان توسط ایوبیان (1173 میلادی )
سلطان صلاح الدین ایوبی، #توران_شاه را برای فتح یمن و حجاز فرستاد.
عدن به بندر اصلی این سلسله در اقیانوس هند و شهر اصلی یمن تبدیل شد. ظهور ایوبیان آغاز دوره ای از رونق مجدد در این شهر بود که شاهد بهبود زیرساخت های تجاری آن، تأسیس مؤسسات جدید و ضرب سکه های خود بود.در پی این رونق، ایوبیان مالیات جدیدی را به اجرا گذاشتند که توسط کشتی ها جمع آوری می شد.توران شاه بقیه حاکمان حمدانی صنعا را بیرون راند و این شهر کوهستانی را در سال 1175 فتح کرد. با فتح یمن، ایوبیان یک ناوگان ساحلی به نام عساکر البحریه ایجاد کردند که از آن برای محافظت از سواحل دریا استفاده می کردند. کنترل آنها و محافظت از آنها در برابر حملات دزدان دریایی.
این فتح برای یمن اهمیت زیادی داشت زیرا ایوبیان توانستند سه حکومت مستقل قبلی در (زبید، عدن و صنعا) را تحت یک قدرت واحد متحد کنند.هدف ایوبیان از یمن، مانند مصر ، تسلط بر راههای تجاری دریای سرخ بود که مصر به آن وابسته بود، و از این رو در پی تسلط بر حجاز، جایی که یک ایستگاه تجاری مهم قرار داشت بودند.
ایوبیان برای حمایت از تجارت در جهت دریای سرخ، تأسیساتی را در امتداد مسیرهای تجاری دریای سرخ-اقیانوس هند برای همراهی با بازرگانان ساختند.
ایوبیان همچنین می خواستند با داشتن حاکمیت بر شهرهای مقدس اسلامی مکه و مدینه از ادعای مشروعیت خود در خلافت حمایت کنند.فتوحات و پیشرفت های اقتصادی انجام شده توسط صلاح الدین عملاً هژمونی مصر را در منطقه تثبیت کرد
@tamadone_islami
سلطان صلاح الدین ایوبی، #توران_شاه را برای فتح یمن و حجاز فرستاد.
عدن به بندر اصلی این سلسله در اقیانوس هند و شهر اصلی یمن تبدیل شد. ظهور ایوبیان آغاز دوره ای از رونق مجدد در این شهر بود که شاهد بهبود زیرساخت های تجاری آن، تأسیس مؤسسات جدید و ضرب سکه های خود بود.در پی این رونق، ایوبیان مالیات جدیدی را به اجرا گذاشتند که توسط کشتی ها جمع آوری می شد.توران شاه بقیه حاکمان حمدانی صنعا را بیرون راند و این شهر کوهستانی را در سال 1175 فتح کرد. با فتح یمن، ایوبیان یک ناوگان ساحلی به نام عساکر البحریه ایجاد کردند که از آن برای محافظت از سواحل دریا استفاده می کردند. کنترل آنها و محافظت از آنها در برابر حملات دزدان دریایی.
این فتح برای یمن اهمیت زیادی داشت زیرا ایوبیان توانستند سه حکومت مستقل قبلی در (زبید، عدن و صنعا) را تحت یک قدرت واحد متحد کنند.هدف ایوبیان از یمن، مانند مصر ، تسلط بر راههای تجاری دریای سرخ بود که مصر به آن وابسته بود، و از این رو در پی تسلط بر حجاز، جایی که یک ایستگاه تجاری مهم قرار داشت بودند.
ایوبیان برای حمایت از تجارت در جهت دریای سرخ، تأسیساتی را در امتداد مسیرهای تجاری دریای سرخ-اقیانوس هند برای همراهی با بازرگانان ساختند.
ایوبیان همچنین می خواستند با داشتن حاکمیت بر شهرهای مقدس اسلامی مکه و مدینه از ادعای مشروعیت خود در خلافت حمایت کنند.فتوحات و پیشرفت های اقتصادی انجام شده توسط صلاح الدین عملاً هژمونی مصر را در منطقه تثبیت کرد
@tamadone_islami
#دانشمندان_تمدن_اسلامی
#ابوالعقول محمد ابن احمد (در حدود 1300 میلادی)
ابوالعقول ستاره شناس برجسته در تعز یمن، در حدود سال 1300 میلادی بود.ابوالعقول بزرگترین مجموعه جداول قرون وسطایی منفرد را برای زمان سنجی نجومی برای یک عرض جغرافیایی خاص با بیش از 100000 مدخل گردآوری کرد
اینقدر دقت او بالا بود که برای شهر تعز عرض جغرافیایی 13 درجه و 37 دقیقه محاسبه کرد ، یک مقدار عالی برای تعز (با دقت 13 درجه و 35 دقیقه ! امروزی)
ابوالعقول همچنین سالنامهای تهیه کرد که در آن پدیدههای نجومی با جنبههای عمل کشاورزی مرتبط بود.جداول مختلف توابع نجومی کروی برای عرض های جغرافیایی در یمن درست کرد و واضح است که نجوم کروی نقطه قوت ابوالعقول بوده است.
@tamadone_islami
#ابوالعقول محمد ابن احمد (در حدود 1300 میلادی)
ابوالعقول ستاره شناس برجسته در تعز یمن، در حدود سال 1300 میلادی بود.ابوالعقول بزرگترین مجموعه جداول قرون وسطایی منفرد را برای زمان سنجی نجومی برای یک عرض جغرافیایی خاص با بیش از 100000 مدخل گردآوری کرد
اینقدر دقت او بالا بود که برای شهر تعز عرض جغرافیایی 13 درجه و 37 دقیقه محاسبه کرد ، یک مقدار عالی برای تعز (با دقت 13 درجه و 35 دقیقه ! امروزی)
ابوالعقول همچنین سالنامهای تهیه کرد که در آن پدیدههای نجومی با جنبههای عمل کشاورزی مرتبط بود.جداول مختلف توابع نجومی کروی برای عرض های جغرافیایی در یمن درست کرد و واضح است که نجوم کروی نقطه قوت ابوالعقول بوده است.
@tamadone_islami
تاریخ و تمدن طلایی اسلام
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
تاریخ و تمدن طلایی اسلام
ظهور سه مدير مصلح فوق نشان مي دهد که، به رغم غلبه فساد و سوءمديريت و ناتواني بر لايه هاي فرازين قدرت سياسي، در لايه هاي مياني و پائيني ساختار سياسي عثماني هنوز نيروي متراکم و بالقوه فراواني انباشته بود که مي توانست در فضاي مساعد، و با فروريختن اقتدار متصلّب محافل عالي قدرت، تحرکي چشمگير پديد آرد.
محمد کوپرولو کار خود را بدون هراس و مجامله و با قاطعيتي کم نظير آغاز کرد و در نخستين گام به تبعيد صدراعظم ها و مقامات فاسد پيشين، که کانون هاي بالقوه توطئه عليه دولت او به شمار مي رفتند، و مصادره اموال و قتل برخي از ايشان دست زد. اندکي بعد، کانون هاي فاسد در قالب دين يورش به کوپرولو را آغاز کردند و کوشيدند با بانگ شريعت خواهي نهال اصلاح گري را در نطفه خفه کنند.
هشت روز بعد از آغاز صدارت کوپرولو، در روز جمعه پيروان قاضي زاده [1] در مسجد سلطان محمد جمع شدند. در اين اجتماع قرار شد تمامي تکايا را خراب کنند، دراويش را مجبور کنند که به اسلام اقرار کرده، شهادتين بگويند و هر کس را که استنکاف کرد به قتل رسانند؛ مناره هاي مساجد را خراب کنند و بيش از يک مناره باقي نگذارند؛ [2] و استعمال ظروف طلا و نقره و البسه حرير و تنباکو را موقوف کنند. چون شب شد، طلاب مدارسي که مدرسين ايشان از پيروان قاضي زاده بودند با چوب و کارد مسلح شده و به همراه بعضي از بازاريان و کسبه و نوکران ايشان در مسجد سلطان محمد اجتماع کردند و با عربده و هياهو دراويش مولوي و خلوتي و جلوتي و شمسي را تهديد نمودند. کوپرولو ابتدا با اعزام نمايندگاني کوشيد تا اجتماع کنندگان را آرام کند و زماني که به درخواست او وقعي ننهادند از سلطان حکم اعدام و تبعيد سران فتنه را گرفت و استواني و ترک احمد و دلي مصطفي را به همراه ساير محرکين آشوب به قبرس تبعيد کرد و اموال ايشان را مصادره نمود. در ماه بعد آبازه احمد پاشا، از سرداران جنگ با ونيز که در ماجراي شکست داردانل مقصر بود، اعدام شد. اين گونه اقدامات ادامه يافت.
کوپرولو در ربيع الاول 1067 ق./ ژانويه 1657م. با شورش فرماندهان قشون سواره نظام (سپاهي) مواجه شد. فرماندهان سپاهي از آغاز سلطنت محمد چهارم هماره عامل «بي قانوني و شرارت و بي نظامي» بودند. کوپرولو فرماني از سلطان گرفت و 60 تن از سران فتنه را اعدام کرد. در اين زمان #سياوش_پاشا، صدراعظم پيشين (1061 ق./ 1650 م.)، با اتکاء بر پيوندهاي خود با ترخان سلطان (ملکه مادر)، حاضر به اطاعت از فرمان کوپرولو، که او را به حکومت ارزنةالروم گمارده بود، نشد.
کوپرولو خواستار صدور فرمان قتل او شد و زماني که محمد چهارم امتناع کرد، سلطان را به عدول از شروط خود متهم نمود و با دريافت و اجراي اين فرمان اقتدار خود را استوارتر کرد. اندکي بعد، شيخ سليم مغربي را، که به تحريک مشغول بود، به قتل رسانيد. شيخ سليم مغربي (اهل طرابلس) از علماي عوامفريب و متنفذ بود که خود را از تبار حضرت ابوبکر مي خواند. او از 15 سال پيش در استانبول اقامت گزيده و با ادعاي کرامت و ارتباط با غيب مريداني کثير جلب کرده بود.
#کوپرولو در مدتي کوتاه به اوضاع داخلي سروسامان داد و در دستگاه دولتي انضباط ايجاد کرد، و سپس، از فوريه 1657، کوشيد تا جنگ با #ونيز را به پايان برد. او ناوگان عثماني را مأمور باز کردن تنگه #داردانل کرد. عثماني در اولين جنگ دريايي (ژوئيه 1657) شکست خورد. کوپرولو به خاطر اين شکست فرماندهان خاطي را بدون مسامحه اعدام کرد و کساني را که در جنگ «غيرت و جلادت به کار برده بودند همه را به دادن خلعت و بذل انعام مسرور و خوشدل گردانيد.»
بدينسان، وي در کسوت سرداري ظاهر شد که «از سياست سخت و مهابت عدالت او اغلب قلوب در اضطراب و انقلاب بود.» اقدامات شديد کوپرولو پس از شکست در جنگ اوّل داردانل، و تنبيه سخت فرماندهان نظامي خاطي، پيامد مثبت داشت و در جنگ بعد پيروزي عثماني و گشايش #تنگه_داردانل را به ارمغان آورد. اين پيروزي با تصرف دو جزيره مهم #بوزجه_آدا (اوت 1657) و #لمنوس (دسامبر 1657) تکميل شد.
اقدام بعدي کوپرولو سرکوب جرج دوّم راکوتزي، امير ياغي اردل (ترانسيلوني)، بود. راکوتزي با اليگارشي نوکيسه و ماجراجوي سوئد، که کارل دهم نماينده ايشان بود، و اميران والاشي و مولداوي متحد شده و، بدون توجه به سياست هاي دولت متبوع خود (عثماني) و با برخورداري از حمايت دولت هابسبورگ، به جنگ با لهستان مشغول بود.
ادامه..👇
@tamadone_islami
محمد کوپرولو کار خود را بدون هراس و مجامله و با قاطعيتي کم نظير آغاز کرد و در نخستين گام به تبعيد صدراعظم ها و مقامات فاسد پيشين، که کانون هاي بالقوه توطئه عليه دولت او به شمار مي رفتند، و مصادره اموال و قتل برخي از ايشان دست زد. اندکي بعد، کانون هاي فاسد در قالب دين يورش به کوپرولو را آغاز کردند و کوشيدند با بانگ شريعت خواهي نهال اصلاح گري را در نطفه خفه کنند.
هشت روز بعد از آغاز صدارت کوپرولو، در روز جمعه پيروان قاضي زاده [1] در مسجد سلطان محمد جمع شدند. در اين اجتماع قرار شد تمامي تکايا را خراب کنند، دراويش را مجبور کنند که به اسلام اقرار کرده، شهادتين بگويند و هر کس را که استنکاف کرد به قتل رسانند؛ مناره هاي مساجد را خراب کنند و بيش از يک مناره باقي نگذارند؛ [2] و استعمال ظروف طلا و نقره و البسه حرير و تنباکو را موقوف کنند. چون شب شد، طلاب مدارسي که مدرسين ايشان از پيروان قاضي زاده بودند با چوب و کارد مسلح شده و به همراه بعضي از بازاريان و کسبه و نوکران ايشان در مسجد سلطان محمد اجتماع کردند و با عربده و هياهو دراويش مولوي و خلوتي و جلوتي و شمسي را تهديد نمودند. کوپرولو ابتدا با اعزام نمايندگاني کوشيد تا اجتماع کنندگان را آرام کند و زماني که به درخواست او وقعي ننهادند از سلطان حکم اعدام و تبعيد سران فتنه را گرفت و استواني و ترک احمد و دلي مصطفي را به همراه ساير محرکين آشوب به قبرس تبعيد کرد و اموال ايشان را مصادره نمود. در ماه بعد آبازه احمد پاشا، از سرداران جنگ با ونيز که در ماجراي شکست داردانل مقصر بود، اعدام شد. اين گونه اقدامات ادامه يافت.
کوپرولو در ربيع الاول 1067 ق./ ژانويه 1657م. با شورش فرماندهان قشون سواره نظام (سپاهي) مواجه شد. فرماندهان سپاهي از آغاز سلطنت محمد چهارم هماره عامل «بي قانوني و شرارت و بي نظامي» بودند. کوپرولو فرماني از سلطان گرفت و 60 تن از سران فتنه را اعدام کرد. در اين زمان #سياوش_پاشا، صدراعظم پيشين (1061 ق./ 1650 م.)، با اتکاء بر پيوندهاي خود با ترخان سلطان (ملکه مادر)، حاضر به اطاعت از فرمان کوپرولو، که او را به حکومت ارزنةالروم گمارده بود، نشد.
کوپرولو خواستار صدور فرمان قتل او شد و زماني که محمد چهارم امتناع کرد، سلطان را به عدول از شروط خود متهم نمود و با دريافت و اجراي اين فرمان اقتدار خود را استوارتر کرد. اندکي بعد، شيخ سليم مغربي را، که به تحريک مشغول بود، به قتل رسانيد. شيخ سليم مغربي (اهل طرابلس) از علماي عوامفريب و متنفذ بود که خود را از تبار حضرت ابوبکر مي خواند. او از 15 سال پيش در استانبول اقامت گزيده و با ادعاي کرامت و ارتباط با غيب مريداني کثير جلب کرده بود.
#کوپرولو در مدتي کوتاه به اوضاع داخلي سروسامان داد و در دستگاه دولتي انضباط ايجاد کرد، و سپس، از فوريه 1657، کوشيد تا جنگ با #ونيز را به پايان برد. او ناوگان عثماني را مأمور باز کردن تنگه #داردانل کرد. عثماني در اولين جنگ دريايي (ژوئيه 1657) شکست خورد. کوپرولو به خاطر اين شکست فرماندهان خاطي را بدون مسامحه اعدام کرد و کساني را که در جنگ «غيرت و جلادت به کار برده بودند همه را به دادن خلعت و بذل انعام مسرور و خوشدل گردانيد.»
بدينسان، وي در کسوت سرداري ظاهر شد که «از سياست سخت و مهابت عدالت او اغلب قلوب در اضطراب و انقلاب بود.» اقدامات شديد کوپرولو پس از شکست در جنگ اوّل داردانل، و تنبيه سخت فرماندهان نظامي خاطي، پيامد مثبت داشت و در جنگ بعد پيروزي عثماني و گشايش #تنگه_داردانل را به ارمغان آورد. اين پيروزي با تصرف دو جزيره مهم #بوزجه_آدا (اوت 1657) و #لمنوس (دسامبر 1657) تکميل شد.
اقدام بعدي کوپرولو سرکوب جرج دوّم راکوتزي، امير ياغي اردل (ترانسيلوني)، بود. راکوتزي با اليگارشي نوکيسه و ماجراجوي سوئد، که کارل دهم نماينده ايشان بود، و اميران والاشي و مولداوي متحد شده و، بدون توجه به سياست هاي دولت متبوع خود (عثماني) و با برخورداري از حمايت دولت هابسبورگ، به جنگ با لهستان مشغول بود.
ادامه..👇
@tamadone_islami
تاریخ و تمدن طلایی اسلام
ظهور سه مدير مصلح فوق نشان مي دهد که، به رغم غلبه فساد و سوءمديريت و ناتواني بر لايه هاي فرازين قدرت سياسي، در لايه هاي مياني و پائيني ساختار سياسي عثماني هنوز نيروي متراکم و بالقوه فراواني انباشته بود که مي توانست در فضاي مساعد، و با فروريختن اقتدار متصلّب…
کوپرولو مصمم بود که استقلال #لهستان را، که در اين زمان دستخوش آشوب هاي داخلي بود، حفظ کند. او اميران #مولداوي و #والاشيا را عزل کرد و حکومت افلاق (والاشي) را به پسر يک قفل ساز يوناني سپرد و يکي از بستگان آلبانيايي خود را والي بغدان (مولداوي) کرد.
وي سپس، در ژوئن 1658، در رأس يک قشون يکصد هزار نفري عازم #ترانسيلواني شد. در اين جنگ، جان دوّم (جان کازيمير)، پادشاه لهستان، با قشون 12 هزاره نفره خود به عنوان متحد عثماني شرکت داشت. قشوني که دولت کاتوليک هابسبورگ براي حمايت از راکوتزي پروتستان اعزام کرده بود به سختي از عثماني شکست خورد.
در سال 1071 ق./ 1661 م. ترانسيلواني #فتح شد. بزرگان اين کشور فرد ديگري را به عنوان امير خود برگزيدند و اطاعت خويش را از عثماني اعلام کردند. کوپرولو براي تنبيه ايشان ماليات ترانسيلواني را از 15 هزار دوکا به 40 هزار دوکا افزايش داد.
در ژوئيه 1658، زماني که کوپرولو درگير جنگ ترانسيلواني بود، عصياني بزرگ براي عزل او آغاز شد. #آبازه_حسن_پاشا، حاکم حلب، قشوني 30 هزار نفره را در #قونيه گرد آورد و، با برخورداري از حمايت حکام شام و آناتولي و آنکارا و ده ها تن از مقامات معزول مخالف کوپرولو، شورش خود را در سراسر شام و آسياي صغير گسترش داد. تعداد زيادي از مخالفان کوپرولو به اين شورش پيوستند.
شورشيان از حمايت پنهان مخالفان متنفذ کوپرولو در استانبول برخوردار بودند. آنان نماينده اي به پايتخت اعزام کرده و از سلطان عزل کوپرولو را خواستند. محمد چهارم به اين درخواست اعتنا نکرد و کوپرولو را احضار نمود. در محرم 1069 ق./ اکتبر 1658 م. مجلس شورايي در ادرنه، در حضور سلطان و کوپرولو، برگزار و پس از قرائت فتواي مصطفي بولوي، مفتي، و ساير علما دال بر وجوب قتل ياغيان، تصميم به جنگ گرفته شد. کوپرولو با قاطعيت عجيبي کار خود را آغاز کرد. اين در زماني است که قشون شورشيان به پنج منزلي استانبول رسيده و وحشت شهر را فراگرفته بود. پس از جنگ هاي متعدد و تدبيرها و تزويرهاي گوناگون، در ربيع الاول 1069 ق./ دسامبر 1658 م. کوپرولو موفق شد شورشيان را شکست دهد و سپس آبازه حسن و ساير پاشاهاي ياغي را خام کرده و در جريان يک ضيافت شام (24 جمادي الاوّل 1069 ق./ 16 فوريه 1659 م.) در شهر حلب به قتل رساند.
سرکوب شورش آبازه حسن پاشا يکي از دستاوردهاي بزرگ دوران کوتاه صدارت محمد کوپرولو بود که نظم و امنيت را در بخش بزرگي از مملکت عثماني، از آسياي صغير تا سوريه، اعاده کرد.
محمد پاشا کوپرولوي سالخورده، پس از پنج سال تلاش شبانه روزي براي نجات عثماني، در 78 سالگي مرگ قريب الوقوع خود را احساس کرد. او به سلطان توصيه کرد که پسرش، فاضل احمد پاشا، را در مقام صدراعظم آينده و ادامه دهنده راه اصلاحات، منصوب کند. سلطان پذيرفت، احمد کوپرولو را، که در اين زمان والي شام بود، به استانبول احضار کرد و در مقام قائم مقام صدراعظم منصوب نمود. چهل روز بعد، در 17 ربيع الاول 1072 ق./ 31 اکتبر 1661 م. محمد پاشا کوپرولو درگذشت.
📌راز موفقيت شگرف محمد پاشا کوپرولو در دوران کوتاه پنج ساله صدارتش چه بود؟
1- کوپرولو عوامل نابساماني و فساد جامعه و دولت عثماني را به خوبي مي شناخت و به درستي مي دانست که چگونه بايد با آن مبارزه کرد. اين عوامل به طور عمده ناشي از اقتدار گروه هاي ذينفوذ غارتگري بود که بخشي در پيرامون رجال سياسي و نظامي فاسد مجتمع بودند و بخشي در جمعيت پيروان قاضي زاده. اين دو گروه مقتدر و خطرناک بودند ولي علما و سُفته هاي [طلاب] فاسد خطرناک تر به شمار مي رفتند زيرا از طريق تحريک احساسات ديني قدرت جلب و بسيج توده مردم را داشتند و به اين دليل حتي سلطان نيز از ايشان واهمه داشت.
2- کوپرولو براي پايان دادن به اقتدار اين گروه هاي ذينفوذ بدون ترديد و مجامله عمل کرد. او در برابر فشارها تسليم نشد و هر فرد فاسد يا هر فردي را که مانع گردش چرخ دستگاه ديواني بود عزل و تبعيد يا اعدام نمود و در سرکوب ياغيان تعلل نشان نداد. کوپرولو با اتخاذ روش هاي خشونت آميز و برکناري و بعضاً اعدام کساني که از دستگاه دولتي سوءاستفاده مي کردند، در برابر فرامين تمکين نمي نمودند يا به توطئه گري مشغول بودند، محافل متنفذ و منسجمي را که مانع اصلاحات بودند متلاشي کرد و چرخ هاي ديوان سالاري عثماني را دوباره به گردش درآورد. او به خودسري و طغيان تعدادي از حکمرانان و قدرتمندان محلي، از ترانسيلواني تا آناتولي و شام، که از دولت مرکزي تنها نامي بر جاي نهاده بودند، پايان داد. طبق برخي روايات، در دوره پنج ساله صدارت او 36 هزار نفر اعدام شدند. ميرغضب مخصوص کوپرولو بعدها به دوستانش گفت که بيش از 4000 نفر را خفه کرده و اجساد آن ها را به دريا انداخته است. اين اقدامات بي رحمانه بود و به همين دليل براي کوپرولو لقب "محمد بي رحم" را به ارمغان آورد.
ادامه..👇
@tamadone_islami
وي سپس، در ژوئن 1658، در رأس يک قشون يکصد هزار نفري عازم #ترانسيلواني شد. در اين جنگ، جان دوّم (جان کازيمير)، پادشاه لهستان، با قشون 12 هزاره نفره خود به عنوان متحد عثماني شرکت داشت. قشوني که دولت کاتوليک هابسبورگ براي حمايت از راکوتزي پروتستان اعزام کرده بود به سختي از عثماني شکست خورد.
در سال 1071 ق./ 1661 م. ترانسيلواني #فتح شد. بزرگان اين کشور فرد ديگري را به عنوان امير خود برگزيدند و اطاعت خويش را از عثماني اعلام کردند. کوپرولو براي تنبيه ايشان ماليات ترانسيلواني را از 15 هزار دوکا به 40 هزار دوکا افزايش داد.
در ژوئيه 1658، زماني که کوپرولو درگير جنگ ترانسيلواني بود، عصياني بزرگ براي عزل او آغاز شد. #آبازه_حسن_پاشا، حاکم حلب، قشوني 30 هزار نفره را در #قونيه گرد آورد و، با برخورداري از حمايت حکام شام و آناتولي و آنکارا و ده ها تن از مقامات معزول مخالف کوپرولو، شورش خود را در سراسر شام و آسياي صغير گسترش داد. تعداد زيادي از مخالفان کوپرولو به اين شورش پيوستند.
شورشيان از حمايت پنهان مخالفان متنفذ کوپرولو در استانبول برخوردار بودند. آنان نماينده اي به پايتخت اعزام کرده و از سلطان عزل کوپرولو را خواستند. محمد چهارم به اين درخواست اعتنا نکرد و کوپرولو را احضار نمود. در محرم 1069 ق./ اکتبر 1658 م. مجلس شورايي در ادرنه، در حضور سلطان و کوپرولو، برگزار و پس از قرائت فتواي مصطفي بولوي، مفتي، و ساير علما دال بر وجوب قتل ياغيان، تصميم به جنگ گرفته شد. کوپرولو با قاطعيت عجيبي کار خود را آغاز کرد. اين در زماني است که قشون شورشيان به پنج منزلي استانبول رسيده و وحشت شهر را فراگرفته بود. پس از جنگ هاي متعدد و تدبيرها و تزويرهاي گوناگون، در ربيع الاول 1069 ق./ دسامبر 1658 م. کوپرولو موفق شد شورشيان را شکست دهد و سپس آبازه حسن و ساير پاشاهاي ياغي را خام کرده و در جريان يک ضيافت شام (24 جمادي الاوّل 1069 ق./ 16 فوريه 1659 م.) در شهر حلب به قتل رساند.
سرکوب شورش آبازه حسن پاشا يکي از دستاوردهاي بزرگ دوران کوتاه صدارت محمد کوپرولو بود که نظم و امنيت را در بخش بزرگي از مملکت عثماني، از آسياي صغير تا سوريه، اعاده کرد.
محمد پاشا کوپرولوي سالخورده، پس از پنج سال تلاش شبانه روزي براي نجات عثماني، در 78 سالگي مرگ قريب الوقوع خود را احساس کرد. او به سلطان توصيه کرد که پسرش، فاضل احمد پاشا، را در مقام صدراعظم آينده و ادامه دهنده راه اصلاحات، منصوب کند. سلطان پذيرفت، احمد کوپرولو را، که در اين زمان والي شام بود، به استانبول احضار کرد و در مقام قائم مقام صدراعظم منصوب نمود. چهل روز بعد، در 17 ربيع الاول 1072 ق./ 31 اکتبر 1661 م. محمد پاشا کوپرولو درگذشت.
📌راز موفقيت شگرف محمد پاشا کوپرولو در دوران کوتاه پنج ساله صدارتش چه بود؟
1- کوپرولو عوامل نابساماني و فساد جامعه و دولت عثماني را به خوبي مي شناخت و به درستي مي دانست که چگونه بايد با آن مبارزه کرد. اين عوامل به طور عمده ناشي از اقتدار گروه هاي ذينفوذ غارتگري بود که بخشي در پيرامون رجال سياسي و نظامي فاسد مجتمع بودند و بخشي در جمعيت پيروان قاضي زاده. اين دو گروه مقتدر و خطرناک بودند ولي علما و سُفته هاي [طلاب] فاسد خطرناک تر به شمار مي رفتند زيرا از طريق تحريک احساسات ديني قدرت جلب و بسيج توده مردم را داشتند و به اين دليل حتي سلطان نيز از ايشان واهمه داشت.
2- کوپرولو براي پايان دادن به اقتدار اين گروه هاي ذينفوذ بدون ترديد و مجامله عمل کرد. او در برابر فشارها تسليم نشد و هر فرد فاسد يا هر فردي را که مانع گردش چرخ دستگاه ديواني بود عزل و تبعيد يا اعدام نمود و در سرکوب ياغيان تعلل نشان نداد. کوپرولو با اتخاذ روش هاي خشونت آميز و برکناري و بعضاً اعدام کساني که از دستگاه دولتي سوءاستفاده مي کردند، در برابر فرامين تمکين نمي نمودند يا به توطئه گري مشغول بودند، محافل متنفذ و منسجمي را که مانع اصلاحات بودند متلاشي کرد و چرخ هاي ديوان سالاري عثماني را دوباره به گردش درآورد. او به خودسري و طغيان تعدادي از حکمرانان و قدرتمندان محلي، از ترانسيلواني تا آناتولي و شام، که از دولت مرکزي تنها نامي بر جاي نهاده بودند، پايان داد. طبق برخي روايات، در دوره پنج ساله صدارت او 36 هزار نفر اعدام شدند. ميرغضب مخصوص کوپرولو بعدها به دوستانش گفت که بيش از 4000 نفر را خفه کرده و اجساد آن ها را به دريا انداخته است. اين اقدامات بي رحمانه بود و به همين دليل براي کوپرولو لقب "محمد بي رحم" را به ارمغان آورد.
ادامه..👇
@tamadone_islami
تاریخ و تمدن طلایی اسلام
کوپرولو مصمم بود که استقلال #لهستان را، که در اين زمان دستخوش آشوب هاي داخلي بود، حفظ کند. او اميران #مولداوي و #والاشيا را عزل کرد و حکومت افلاق (والاشي) را به پسر يک قفل ساز يوناني سپرد و يکي از بستگان آلبانيايي خود را والي بغدان (مولداوي) کرد. وي سپس،…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM