Telegram Web Link
مراقبه و توحید:
:
سالک در اثر مراقبه و تزکیه نفس و تصفیه باطن و عبادت و ریاضت و تفکر و تداوم ذکر، به مقامی می رسد که بوسیله چشم و گوش باطن حقایقی را مشاهده و استماع می کند که با چشم و گوش ظاهر قابل رویت و استماع نیست.
او در عین حال که در این جهان زندگی می کند و با همین مردم معاشرت دارد ،در باطن به افق عالی تری می نگرد .
سالک به مقامی می رسد که از همه اشیاء حتی نفس خویش غافل میشود و جز به وجود غنی و اسماء و صفات او توجهی ندارد .
ذات واجب را در همه جا ناظر و حاضر می بیند که فرمود :" هو اول و آخر و الظاهر و الباطن "، جهان را مظهر صفات الهی و هر جمال و کمال را از خدا می داند ،فقر ذاتی موجودات و غنای مطلق واجب الوجود را بالعیان می یابد و در مشاهده کمال و جمال علی الاطلاق محو و مستغرق می شود.
استاد ابراهیم امینی
خود سازی

#مراقبه
#تزکیه_نفس
#فنا
#توحید

@sserfan
شرح هفت شهر عشق عطار نیشابوری
(قسمت بیست و چهارم)
منزل پنجم: توحید

ادامه...
با عبور از وادی استغنا، سالک به وادی توحید میرسد، و به عین الیقین در می یابد که :
که یکی هست و هیچ نیست
وحده  لا  اله  الا  هو
و
که جهان صورت است و معنی دوست
ور به معنی نظر کنی همه اوست

و تا سالک بدین وادی نرسد و آن واحد بی منتها را ،که "وحدتش غیر در جهان نگذاشت "را اصل همه ذاتها و صفتها و کار ها نشناسد و به تعبیر حکیمان الهی به توحید ذاتی و صفاتی و افعالی آراسته نگردد،خواه خدا را یک گوید و یا هزار ،تفاوتی نمی کند و تا از غیر حق (مانند دروغ و فریب و تدبیر های شیطانی زید و عمرو  و صلاح اندیشی نفس راحت طلب و امثال آن ) در نیل به مقصود ها یاری می جوید ،گواهیش به یکتایی معبود و یکتایی یار و یاور عین شرک است زیرا هنوز غیر می شناسد و زید و عمرو می بیند .
در منزل توحید تمامی کثرت ها به وحدت بدل می شود :روزی دهنده یکی است،شادی و غم از یکجا می آید،گل و خار و شب و روز ،جنگ و صلح به یک سرچشمه باز می گردند .
چنانکه در آیه زیر هم به وحدت سرچشمه حوادث ،و هم به تقدیر کلیه حوادث ،پیش از وقوع اشاره شده است:
هیچ حادثه ای از آسمان یا از نفسهایتان بر شما نمی رسد مگر اینکه ما پیش از"آفریدن حادثه " آن را در کتابی نوشته ایم.  (حدید 22)
و یا آیات دیگر:
قل کل من عنداله
بگو همه از جانب خداست .(نسا 78)
و یا
هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن (حدید 29)

این آیات و امثال آن دلالت بر این توحید خاص دارد که حصار محکم و قلعه امن و امان در جهان همین تحقق لا اله الا الله در جان سالک است ،اما بهره عامیان از توحید جز همان ظاهر کلمات نیست که تنها خبری از حصن حصین شنیده اند یا از دور نظری بدان افکنده اند .
ادامه دارد...

#توحید

@sserfan
انکشاف عوالم چهارگانه توحید در اثر مراقبه تامّ و توجه به نفس :


باری ، سالک در اثر مراقبه تامّ و اهتمام شدید به آن و در اثر توجّه به نفس ، به تدریج چهار عالم بر او منکشف خواهد شد :

عالم اوّل : توحید افعال است .

یعنی در وهله اوّل ادراک می کند که آنچه چشم می بیند و زبان می گوید و گوش می شنود و دست و پا و سایر اعضاء و جوارح عمل می کنند همه و همه مستند به نفس خود اوست و نفس فاعل ما یشاء است ، و سپس ادراک می کند که آنچه از افعال در جهان خارج تحقّق می یابد مستند به خود اوست و نفس او مصدر تمام افعال است در خارج ، و سپس می یابد که نفس او قائم به ذات حقّ بوده و دریچه ای از فیوضات و رحمت خدا بوده است ، پس تمام افعال در جهان خارج استناد به ذات مقدّس او دارد .

عالم دوّم : توحید صفات است

و آن بعد از عالم اوّل ظهور می کند ، و آن عبارت است از آنکه : سالک آنچه را که می شنود حقیقت سمع را از خود نمی بیند بلکه از خدا می بیند ، و همچنین هر چه را با چشم می بیند حقیقت ابصار را از خدا ادراک می کند و بعدا هر گونه علم و قدرت و حیات و سمع و بصر و غیر ذلک که در موجودات خارجیّه مشاهده می کند همه را مستند به خدای تعالی می یابد .

عالم سوّم : توحید در اسماء است

و آن بعد از عالم دوّم طلوع می نماید ، و آن عبارت است از آنکه : صفات را قائم به ذات ادراک می کند . مثلا می یابد که عالم و قادر و حیّ خداوند متعال است یعنی عالمیّت خود را عالمیّت خدا ادراک می کند و قادریّت و سمیعیّت و بصیریّت خود را همه در خدا می داند و بس . و به طور کلّی می یابد که در تمام عوالم قادر و عالم و سمیع و بصیر و حیّ یکی است و بس و آن خداوند جلّ جلاله است و هر موجودی از موجودات به قدر سعه وجودی خویش از آن عالم و قادر و سمیع و بصیر و حیّ حکایت می کند و او را نشان می دهد .

عالم چهارم : توحید در ذات است

که از عالم سوّم بالاتر است و این به واسطه تجلّیات ذاتیّه بر سالک مکشوف می گردد . یعنی سالک ادراک می کند که آن ذاتی که تمام افعال و صفات و اسماء بدان مستند است ، آن ذات واحد است ، یک حقیقت است که تمام این ها قائم به اوست . در اینجا دیگر سالک توجّهی به صفت و اسم ندارد بلکه مشهودش فقط ذات است و بس . و این در وقتی است که از وجود عاریه خود خدا حافظی نموده ، یکسره خود و هستی خود را گم کند و در ذات مقدّس حضرت حقّ فانی نماید ، در آن هنگام تجلّی ذاتی خواهد شد . و البتّه این مرحله را مقام ذات نامیدن و یا حقیقت ذات یا احدیّت ، اسم گذاردن ضیق خناق است چون هر چه به زبان آید و به تحریر نوشته شوداز اسم خارج نیست و ذات مقدّس الهی ما فوق این ها است و برای آن اسم و نامی نمی توان قائل شد و نمی توان مرحله و مقامی تصوّر نمود ، و حتّی از این نتوانستن هم بالاتر است زیرا نتوانستن در عین سلب و نفی ، اثبات حدّی است برای او و حق تعالی از حدّ بالاتر است .

چون سالک بدین منزل وارد شود اسم و رسم خود را گم کرده و دیگر خود را نخواهد شناخت و کسی دیگر را نخواهد شناخت و جز خدا نخواهد شناخت ، بلکه خدا خود را می شناسد و بس .

سالک در هر یک از عوالم چهارگانه فوق مقداری از اثر وجودی خود را از دست می دهد و گم می کند تا بالأخره اصل وجود و هستی خود را گم می کند .

در عالم اوّل که به مقام فنای در فعل می رسد می فهمد که فعل از او سر نمی زند بلکه از خداست در اینجا تمام آثار فعلی خود را از دست می دهد .

و در عالم دوّم چون به تجلّی صفاتی می فهمد که علم و قدرت و سایر صفات انحصارا اختصاص به ذات حقّ سبحانه و تعالی دارد در اینجا صفات خود را از دست می دهد و آنها را گم می کند و دیگر در خود نمی یابد .

و در عالم سوّم چون تجلّی اسمائی می شود ادراک می کند که عالم و قادر اوست جلّ جلاله ، در اینجا اسماء خود را گم می کند و دیگر در خود نمی یابد . و در عالم چهارم که تجلّی ذاتی است وجود خود را گم می کند و ذات خود را از دست می دهد و دیگر ابدا خود را نمی یابد و ذات ، ذات مقدّس حضرت خداوند است .
 رسالۀ لبّ اللّباب در سیر و سلوک اولی الالباب 
#توحید

@sserfan
شرح هفت شهر عشق عطار نیشابوری
(قسمت بیست و پنجم)
منزل پنجم :توحید

ادامه...
"بندگی " راه رسیدن به توحید
 مجموع مراحل سير و سلوك را مى‌توان سه مرحله در نظر گرفت كه از توحيد افعالى آغاز و به توحيد ذاتى ختم مى‌شود. هم‌چنان كه اشاره كرديم، روح كلى اين سه مرحله نيز يك چيز بيشتر نيست و آن عبارت از «بنده شدن» است. آدمى بايد سعى كند كه هستى خود و همه موجودات را به صاحب اصلى هستى، يعنى خداى متعال، بازگرداند و هيچ چيزى را از آنِ خود و ساير موجودات نداند و نبيند. البته بايد توجه داشت كه معناى اين سخن آن نيست كه كارهاى زشتمان را به پاى ديگرى بگذاريم و از خود سلب مسؤوليت كنيم. اصولا كسى كه به مرحله توليد افعالى برسد كار زشتى از او سر نمى‌زند تا بخواهد آن را به حساب ديگرى بگذارد. كسى كه به چنين مقامى رسيده اگر احياناً خداى ناكرده كار زشتى از او سر بزند، چون مقامش بالاتر است مجازاتش نيز سخت‌تر خواهد بود و او را در دره جهنم معلّق خواهند كرد.

اساساً نبايد پنداشت كه هر كس در باب عرفان و سير و سلوك و توحيد افعالى و امثال آن داد سخن مى‌دهد به مقامى نيز دست يافته است. ممكن است كسى الفاظ اين مطالب را بداند و درباره آن‌ها سخن بگويد و مطلب بنويسد اما جايگاهش جهنّم باشد! مگر اين‌ها مقام‌هايى است كه به آسانى به كسى بدهند؟! هرچه شيئى ارزشمندتر باشد رسيدن به آن نيز مشكل‌تر است. فتح قله دماوند ممكن است براى كسى بسيار مطلوب و مسرّت‌بخش و خاطره‌انگيز باشد؛ ولى براى رسيدن به قله دماوند بايد
خستگی، رنج و زحمت فراوانى را بر خود هموار كرد. در مسايل معنوى نيز وضع به همين منوال است و براى نيل به مقامات معنوى بايد خون دل خورد و زحمت كشيد و هر كس طالب مقام‌هاى بالاتر باشد به همان نسبت نيز كارش مشكل‌تر خواهد بود. توحيد افعالى و توحيد صفاتى و توحيد ذاتى عالى‌ترين مقام‌هاى معنوى هستند و براى رسيدن به اين قلل رفيع سال‌ها مراقبت نفس و تلاش طاقت‌فرسا و خستگى‌ناپذير لازم است.
آیت اله مصباح یزدی
در جستجوی عرفان اسلامی ص 229

ادامه دارد...

#توحید

@sserfan
واگر نفس متعلق به این و آن باشد به همه چیز علاقه داشته باشد ، هر چیزی توجه او را جلب بکند ، می دانید که تعلق تفرقه می آورد و تفرق پریشانی است و پریشانی اضطراب است ، نفس انسانی می شود مضطربه و این نفس به جایی نمی رسد ، خصوصا در امور علمی.
نفس مضطربه در نماز هم تجمع ندارد. در یک نماز هزار جا سر می زند، ولی همین که مطمئنه شد به همه جا می رسد. فاصله ندارد ، مطمئنه شدن همان و مخاطب به خطاب " یا ایّتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربّك راضیة مرضیة " همان.
واینکه می بینی مخاطب نمی شود ، این است که قلابها او را فرا گرفته و به این سوی می کشاند:

تن زده اندر زمین چنکالها
جان گشاید سوی بالا بالها

و این قلابها نمی گذارد که نفس مطمئن شود و توحید و تجمع داشته باشد ، تا به خود بیاید و بگوید من کیستم. هنوز به ورطه ی من کیستم نیافتاده ایم ، لذا مشکل داریم..
#توحید

صد و ده اشاره /اشاره ی چهل و دوم
علامه حسن زاده ی آملی
@sserfan
شرح هفت شرح عشق عطار نیشابوری
(قسمت بیست و ششم )
توحید:

عقیده عامه بر این است که خالق قادر و مهربانی جهان هستی را خلق نموده و هم اکنون در آسمان ها منزل گزیده و در حال نظارت و مدیریت برجهان هستی و مخلوقات خویش می باشد ، در صورتیکه نظر عرفا و حقیقت امر بر این است ­که حقیقت هستی یکپارچه است. و وحدت حقیقی دارد. و آن نیز جز هستی خداوند چیز دیگری نیست. وجز او را سزاوار به تن کردن لباس هستی نمی ­بینند ومعتقدند «لیس فی الدارغیره دیار» در خانه هستی صاحب خانه ­ای جز او وجود ندارد. از این­رو جامه هستی را تنها وتنها برازنده قامت خداوند می ­دانند. به عبارت دیگر، وجود خداوند متن هستی را پر کرده است وغیرتش جا برای غیر باقی نگذاشته است. و باز به تعبیر دیگر، وجود خداوند چنان گسترده است که تمام دایره هستی از وجود او پر شده و غیر را مجال ظهور وجودی نمانده است. بدین­سان، گفتن این سخن که دار هستی از دو نوع حقیقت وجودی تشکیل یافته است. یکی هستی خداوند ودیگری هستی غیر خداوند، چنان به دور از حقیقت وبی ­مایه نشان می ­دهد که برای او شریک قایل شدن. از این روست که معتقدند نه تنها«کان الله و لم یکن معه شئ» بلکه اکنون نیز به همان نحو است «و الآن کما کان». یعنی :خدا بود و چیزی با او نبود و هم اکنون نیز هر که هست و هر چه هست خدا هست و چیزی غیر او نیست.

اگر از آنان پرسیده شود ،پس این موجودات و مخلوقات که ما می بینیم
چیست ؟می گویند که هستی غیر خداوند چیزی جز ظهور اسماء وصفات الهی نیست به عبارت دیگر، می ­گویند ما سوی الله تنها مظهر ومجلای حق سبحانه وتعالی است نه چیز دیگر لذا هستی آنها سایه هستی خداوند و جلوهای هستی او هستند.


#توحید

@sserfan
الهی از گفتن نفی و اثبات ( لا اله الا الله )شرم دارم که اثباتیم؛ "لا اله اله الله "را دیگران بگویند و "الله "را حسن.
ابوالفضائل علامه حسن زاده آملی
الهی نامه
#توحید

@sserfan
توحید صمدی :

تصوری که عموم مردم از حقیقت توحید الهی دارند این است که خدایی جدا در بیرون از آسمانها و زمین مشغول ربوبیت است در حالی که این تصور عامیانه به برهان و عرفان و قرآن مردود می باشد.
خدایی که ما به عنوان حقیقت واحد صمدی آن را مورد پرستش قرار می دهیم حقیقتی جدای از زمین و آسمانها و جمادات و نباتات و حیوانات و انسانها نیست بلکه وجودی است فراگیر که تمامی کمالات موجودات از آن اوست و در متن کمالات هر موجودی وجود نوری حق سبحانه و تعالی نهفته است. اگر بتوانیم این نگاهمان را تقویت کنیم و با ملاحظه هر شیئی سریعا به کمالاتی که در آن نهفته است متمرکز شویم و در متن آن کمالات نور وجودی حق را مشاهده کنیم حضور و مراقبتی تام از آن انسان می شود که انسان را از هرگونه پراکندگی ذهن و خیال باز می دارد.
وقتی انسان به عینه مشاهده کند که در متن کمالات وجودی هر موجودی که در پیرامون او قرار دارد خود خدا حضور دارد ناگزیر از مراعات ادب و تواضع می شود و نمی تواند ذهن و خیالش را به چیزی غیر او معطوف سازد.
یاد ها و خاطره ها

#توحید
شرح هفت شهر عشق عطار نیشابوری
(قسمت بیست و هفتم‌ )
توحید

توحید عرفانی و تفاوت آن با توحید اعتقادی :

شخص عارف کسی است  كه دنبال عرفان عملي است ،او  مي‎خواهد شهود پيدا كند، يقين پيدا كند و به مقام توحيد برسد. اين توحيد عرفاني است و  جدا از توحيد اعتقادي است. در توحيد اعتقادي فرد معتقد است كه خدا واحد است و شريكي ندارد. اما در توحيد عرفاني فرد مي‎خواهد به‎جايي برسد كه همه چيز را از آن خدا بداند؛ همه چيز ظهور و تجلي خداست و در كل به علم حضوري و وجداني اين مطلب را بيابد. لذا نماز خواندن او به‎عنوان يك سالك و عارف نيز جزيي از اين طريقت است. روزه گرفتن و انفاق كردن او نيز جزيي از اين طريقت است. در عرفان عملي، اخلاق و فقه نفي نشده است؛ اين‌ دو جزو طريقت فرد محسوب مي‌شود.

اينكه گفته مي‎شود اهل تصوف مي‎گويند وقتي ما به طريقت رسيديم ديگر شريعت باطل است؛ اين سخن جهله صوفيه است زيرا عارف و صوفي حقيقي از طريق اين احكام شرعي يعني فقه و اخلاق مي‎خواهد طريقت كند تا به حقيقت برسد و لذا اين‎ها بخش‌‌‎هايي از اين مسير سلوك هستند. شخص سالك مي‎گويد گاهي اقتضاي سلوك اين است كه من 40 روز اصلا حرف نزنم و گاهي اقتضاي سلوك اين است كه در مسائل سياسي نيز دخالت كنم. در جايي كه وارد سياست مي‎شود، جزو سلوكش محسوب مي‌شود. هم‌چنين جايي كه خارج فقه درس مي‎دهد يا جايي كه مردم را دعوت به شركت در راهپيمايي و مقابله با رژيم پهلوي مي‎كند نيز جزو سلوكش است. يعني تمام مسائل فقهي و تمام مسائل اخلاقي جزو طريقت است. يك نگاه كلان به احكام شريعت و اخلاق دارد. اين عرفان عين شريعت است. اما اگر بخواهد شريعت را از طريقت جدا كند، آنگاه جهله تصوف مي‎شود. ديگر عرفان نيست، بلكه جهل است. عرفان عملي هم ساحت اخلاقي و هم فقهي و هم طريقتي دارد؛ يعني بايد به اخلاق و فقه در ساحت طريقت نگاه كرد .

#توحید_عرفانی

@sserfan
شرح هفت شهر عشق عطار نیشابوری
(قسمت بیست و هشتم )
منزل پنجم: توحید

"بندگی " راه رسیدن به توحید :
 مجموع مراحل سير و سلوك را مى‌توان سه مرحله در نظر گرفت كه از توحيد افعالى آغاز و به توحيد ذاتى ختم مى‌شود. هم‌چنان كه اشاره كرديم، روح كلى اين سه مرحله نيز يك چيز بيشتر نيست و آن عبارت از «بنده شدن» است. آدمى بايد سعى كند كه هستى خود و همه موجودات را به صاحب اصلى هستى، يعنى خداى متعال، بازگرداند و هيچ چيزى را از آنِ خود و ساير موجودات نداند و نبيند. البته بايد توجه داشت كه معناى اين سخن آن نيست كه كارهاى زشتمان را به پاى ديگرى بگذاريم و از خود سلب مسؤوليت كنيم. اصولا كسى كه به مرحله توليد افعالى برسد كار زشتى از او سر نمى‌زند تا بخواهد آن را به حساب ديگرى بگذارد. كسى كه به چنين مقامى رسيده اگر احياناً خداى ناكرده كار زشتى از او سر بزند، چون مقامش بالاتر است مجازاتش نيز سخت‌تر خواهد بود و او را در دره جهنم معلّق خواهند كرد.

اساساً نبايد پنداشت كه هر كس در باب عرفان و سير و سلوك و توحيد افعالى و امثال آن داد سخن مى‌دهد به مقامى نيز دست يافته است. ممكن است كسى الفاظ اين مطالب را بداند و درباره آن‌ها سخن بگويد و مطلب بنويسد اما جايگاهش جهنّم باشد! مگر اين‌ها مقام‌هايى است كه به آسانى به كسى بدهند؟! هرچه شيئى ارزشمندتر باشد رسيدن به آن نيز مشكل‌تر است. فتح قله دماوند ممكن است براى كسى بسيار مطلوب و مسرّت‌بخش و خاطره‌انگيز باشد؛ ولى براى رسيدن به قله دماوند بايد
خستگی، رنج و زحمت فراوانى را بر خود هموار كرد. در مسايل معنوى نيز وضع به همين منوال است و براى نيل به مقامات معنوى بايد خون دل خورد و زحمت كشيد و هر كس طالب مقام‌هاى بالاتر باشد به همان نسبت نيز كارش مشكل‌تر خواهد بود. توحيد افعالى و توحيد صفاتى و توحيد ذاتى عالى‌ترين مقام‌هاى معنوى هستند و براى رسيدن به اين قلل رفيع سال‌ها مراقبت نفس و تلاش طاقت‌فرسا و خستگى‌ناپذير لازم است.
آیت اله مصباح یزدی
در جستجوی عرفان اسلامی ص 229
#توحید
#بندگی_راه_رسیدن_به_توحید

@sserfan
ايام عيد را به خوردن تخمه و آجيل و شب نشيني و غفلت و لغو كه همه از مشتهيّات نفس است مي‌پردازند؛ در اين ايام فيلم‌ها، سينما رفتن‌ها زياد مي‌شود؛ اجتماعات دنيوي و مادي زياد مي‌شود كه همه از مشتهيّات نفس است. اهل سلوك بايد يك امتيازي و تفاوتي داشته باشند با ديگران، اگر بخواهند خودشان را با ديگران مخلوط كنند و بگويند اين‌ها رسم است، ملي است و از اين حرف‌ها كه خيلي‌ها مي‌زنند، چه فرقي بين اهل مراقبه و اهل سلوك است با ديگراني كه نيستند؟ شما اهل سير و سلوك هستي عزيز من!
استاد محمد صالح کمیلی
جلسه سخنرانی اسفند 92
#عید_نوروز
@sserfan
شرح هفت شهر عشق عطار نیشابوری
(قسمت بیست نهم)
توحید

اقسام اهل توحید :
بدان که اهل توحید سه گروه باشند .
نخست توحید عوام بود که با جمله خدا یک است و دو نیست قانع شده اند به شرط آنکه در شریعت استوار باشند خداوند از ایشان قبول فرماید، اما در زمره خاکیان باشند .

دوم توحید متوسلان است که توحید را با تعقل و دلایل فلسفی و عقلایی پذیرفته اند و در این راه به بحث و استدلال و حجت نشسته اند و این مرتبه ایمان را چون مهتاب در جان ایشان باشد و اینان از خاک بر خاسته و آسمانی اند.

گروه سوم اهل کشفند که وحدت حق تعالی را در کل عالم هستی به مشاهدت نشسته اند .و اینان اهل یقینند که در این منزل نه بحث است و نه استدلال .چرا که" آفتاب امد دلیل آفتاب" و ایمان ایشان در تابش نور یقین است که خورشید معرفت بر جانشان ظاهر گشته و در حقیقت عرشیان اینانند.
ای عزیز
ورود در این منزل دست ندهد جز برای کسانی که کمر عبودیت بر بسته و به پاکی و صفا پیوسته و از غیر دوست بریده و عمر در طلب رضای او گذارده ،نه در کسب از او غافل گشته و نه در اجتماع یاد او را فراموش کرده ، در خلوت با او و در جمع با او،
لب از گفتار بیهوده بر بسته و چشم از دیدار جز او پوشیده و جز خدای در حرمسرای دل ره نداده .روزها اغلب صائم و سحر ها قائم اند.
حضرت استاد کریم محمود حقیقی
پیک مشتاقان ص 221
#توحید
#اقسام_توحید
@sserfan
2024/09/30 15:31:46
Back to Top
HTML Embed Code: