عجله نکردن در سلوک :
در مسیر سیر و سلوک سالک باید از عجله کردن دوری کند . سالک در «مقام استقامت» می آموزد که در پیمودن این مسیرعجله کردن، کاری عبث و غیر رحمانی است. عجله سالک نه تنها او را سریع تر به مقصد نمی رساند بلکه ممکن است سبب شود تا نفس به صورت صحیح حظ و بهره خود را در منزلی که در آن قرار دارد ،نبرد و در ادامه مسیر از سیر و سلوک باز ماند. همچنین تزلزل داشتن و نیز این طرف و آن طرف زدن از جمله آفاتی است که سالک باید از آنها اجتناب نماید. قرآن کریم در اهمیت استقامت میفرماید: «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون» یعنی : در حقیقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ایستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مىآیند [و مىگویند:] «هان، بیم مدارید و غمگین مباشید، و به بهشتى كه وعده یافته بودید شاد باشید.
سالک باید بداند که ره صد ساله را صد ساله میشود پیمود و نه یک شبه! و استثنائات نباید ملاک توجه او قرار گیرد. استقامت در مسیر از امور بسیار مهمی است که باید نفس را نسبت به آن تمرین داد و روی آن کار کرد. در امالی شیخ طوسی(ره) آمده که امیرالمۆمنین در هنگام شهادت به امام حسن وصیت کردند که: «انهاک عن التسرع بالقول و الفعل.»البته همان گونه که روایات هم اشاره دارد، در کارهای خیر تعجیل خوب است لکن مراد ما در این بحث عجله کردن برای رسیدن به مراحل بعدی بدون انجام صحیح وظایف در مراحل قبل است. همچنین تعجیل برای دیدن آثار و برکات اعمال صالحه سبب میشود که سالک استقامت خود را از دست بدهد و راه را رها کند.
سید مهدی رفیع پور
عرفان اسلامی تبیان
@sserfan
در مسیر سیر و سلوک سالک باید از عجله کردن دوری کند . سالک در «مقام استقامت» می آموزد که در پیمودن این مسیرعجله کردن، کاری عبث و غیر رحمانی است. عجله سالک نه تنها او را سریع تر به مقصد نمی رساند بلکه ممکن است سبب شود تا نفس به صورت صحیح حظ و بهره خود را در منزلی که در آن قرار دارد ،نبرد و در ادامه مسیر از سیر و سلوک باز ماند. همچنین تزلزل داشتن و نیز این طرف و آن طرف زدن از جمله آفاتی است که سالک باید از آنها اجتناب نماید. قرآن کریم در اهمیت استقامت میفرماید: «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون» یعنی : در حقیقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ایستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مىآیند [و مىگویند:] «هان، بیم مدارید و غمگین مباشید، و به بهشتى كه وعده یافته بودید شاد باشید.
سالک باید بداند که ره صد ساله را صد ساله میشود پیمود و نه یک شبه! و استثنائات نباید ملاک توجه او قرار گیرد. استقامت در مسیر از امور بسیار مهمی است که باید نفس را نسبت به آن تمرین داد و روی آن کار کرد. در امالی شیخ طوسی(ره) آمده که امیرالمۆمنین در هنگام شهادت به امام حسن وصیت کردند که: «انهاک عن التسرع بالقول و الفعل.»البته همان گونه که روایات هم اشاره دارد، در کارهای خیر تعجیل خوب است لکن مراد ما در این بحث عجله کردن برای رسیدن به مراحل بعدی بدون انجام صحیح وظایف در مراحل قبل است. همچنین تعجیل برای دیدن آثار و برکات اعمال صالحه سبب میشود که سالک استقامت خود را از دست بدهد و راه را رها کند.
سید مهدی رفیع پور
عرفان اسلامی تبیان
@sserfan
سلوک و مخالفت شیاطین درونی و بیرونی
به محض اینکه شخصی عزم گام نهادن در مسیر تعالی و تکاملی کند، شیطان تمام توان خود را بکار می بندد و لشکریان جنی و انسی خویش را بسیج می کند تا او را از طی این طریق باز دارند ،از یک سو تردید ها و وسوسه ها، تنبلی ها و تن اسایی ها و نیز هیجانات و هوس های نفسانی را از درون به جانش می اندازد و از دیگر سوء سرزنش ها استهزاء های اطرافیان و مخالفت های دلسوزانه نزدیکان و بستگان نا آگاه و جاهل را از بیرون بر ضد او بر می انگیزد تا به هر قیمت و صورت ممکن او را از رفتن به این راه منصرف کند .
با تو جه به این امر، سالک باید با هوشیاری و عزم راسخ خود، در برابر نیرنگ ها و لشکریان درونی و بیرونی شیطان مقاومت کند و به هیچ وجه سست و تسلیم نشود و برای غلبه بر جنود و مکر های شیطان و نیز ثبات قدم در ادامه راه سلوک از خدا یاری بطلبد.
استاد مهدی طیب
شراب طهور ص 82
@sserfan
به محض اینکه شخصی عزم گام نهادن در مسیر تعالی و تکاملی کند، شیطان تمام توان خود را بکار می بندد و لشکریان جنی و انسی خویش را بسیج می کند تا او را از طی این طریق باز دارند ،از یک سو تردید ها و وسوسه ها، تنبلی ها و تن اسایی ها و نیز هیجانات و هوس های نفسانی را از درون به جانش می اندازد و از دیگر سوء سرزنش ها استهزاء های اطرافیان و مخالفت های دلسوزانه نزدیکان و بستگان نا آگاه و جاهل را از بیرون بر ضد او بر می انگیزد تا به هر قیمت و صورت ممکن او را از رفتن به این راه منصرف کند .
با تو جه به این امر، سالک باید با هوشیاری و عزم راسخ خود، در برابر نیرنگ ها و لشکریان درونی و بیرونی شیطان مقاومت کند و به هیچ وجه سست و تسلیم نشود و برای غلبه بر جنود و مکر های شیطان و نیز ثبات قدم در ادامه راه سلوک از خدا یاری بطلبد.
استاد مهدی طیب
شراب طهور ص 82
@sserfan
مقصد سفر در سلوک
از مقصد و منزل نهایی سلوک، تعبیرات مختلفی شده است که به تعدادی از آنها اشاره می شود :
۱. مقصد سفر: تكميل اسفار اربعه است .
۲. مقصد سفر: رسيدن به مقام خليفه اللهی است.
۳. مقصد سفر: انسان كامل شدن است
۴. مقصد سفر: رسيدن به مقام توحيد و موحّد واقعي شدن است
۵. مقصد سفر: رسيدن به مقام «ولايت» و «ولي الله» شدن است
۶. مقصد سفر: رسيدن به مقام فعليت تامّه است.
۷. مقصد سفر: كون جامع شدن است.
۸. مقصد سفر: «انسان» شدن و رسيدن به مقام «انسانيّت» است
۹. مقصد سفر: معرفة الله و رسيدن به مقام خداشناسي است.
۱۰. مقصد سفر: معرفة النفس و رسيدن به مقام خودشناسي است.
۱۱. مقصد سفر: «جنة الذات» است.
۱۲. مقصد سفر: رسيدن به مقام فناي تامّ در ذات الله است.
۱۳. مقصد سفر: لقاء الله است.
۱۴. مقصد سفر: «تصحيح خيال» است
۱۵. مقصد سفر: عجز از معرفت الله است
۱۶. مقصد سفر: رسيدن به مقام «جواز وصف كردن الله» است
۱۷. مقصد سفر: رسيدن به تجلّيات ذاتية ربانيّه ـ و نه روحانيّه ـ است
۱۸. مقصد سفر: رسيدن به مقام «حق اليقين» است.
۱۹. مقصد سفر: رسيدن به «وطن اصلي» است.
۲۰. مقصد سفر: رسيدن به مقام «مخلَصين» است .
۲۱. مقصد سفر: رسيدن به مقام «صُلوح» است .
۲۲. مقصد سفر: رسيدن به مقام «احديت ذاتيه» است.
۲۳. مقصد سفر: رسيدن به حرم امن الهي است.
۲۴. مقصد سفر: رسيدن به مقام عبوديت محضة الهيه است.
۲۵. مقصد سفر: رسيدن به مقام بقاء بالله است.
۲۶. مقصد سفر: رسيدن به مقام أخفي است.
۲۷. مقصد سفر: رسيدن به مقام ترک اراده است.
۲۸. مقصد سفر: رسيدن به مقام قرب فرائض است.
۲۹. مقصد سفر: رسيدن به مقام فاعل كلّ است .
۳۰. مقصد سفر: رسيدن به عالم ظهور ينابيع الحكمه (چشمههاي حكمت) است .
منبع رساله سیر و سلوک
آیت اله علی رضایی تهرانی
مقصد ِسلوک
@sserfan
از مقصد و منزل نهایی سلوک، تعبیرات مختلفی شده است که به تعدادی از آنها اشاره می شود :
۱. مقصد سفر: تكميل اسفار اربعه است .
۲. مقصد سفر: رسيدن به مقام خليفه اللهی است.
۳. مقصد سفر: انسان كامل شدن است
۴. مقصد سفر: رسيدن به مقام توحيد و موحّد واقعي شدن است
۵. مقصد سفر: رسيدن به مقام «ولايت» و «ولي الله» شدن است
۶. مقصد سفر: رسيدن به مقام فعليت تامّه است.
۷. مقصد سفر: كون جامع شدن است.
۸. مقصد سفر: «انسان» شدن و رسيدن به مقام «انسانيّت» است
۹. مقصد سفر: معرفة الله و رسيدن به مقام خداشناسي است.
۱۰. مقصد سفر: معرفة النفس و رسيدن به مقام خودشناسي است.
۱۱. مقصد سفر: «جنة الذات» است.
۱۲. مقصد سفر: رسيدن به مقام فناي تامّ در ذات الله است.
۱۳. مقصد سفر: لقاء الله است.
۱۴. مقصد سفر: «تصحيح خيال» است
۱۵. مقصد سفر: عجز از معرفت الله است
۱۶. مقصد سفر: رسيدن به مقام «جواز وصف كردن الله» است
۱۷. مقصد سفر: رسيدن به تجلّيات ذاتية ربانيّه ـ و نه روحانيّه ـ است
۱۸. مقصد سفر: رسيدن به مقام «حق اليقين» است.
۱۹. مقصد سفر: رسيدن به «وطن اصلي» است.
۲۰. مقصد سفر: رسيدن به مقام «مخلَصين» است .
۲۱. مقصد سفر: رسيدن به مقام «صُلوح» است .
۲۲. مقصد سفر: رسيدن به مقام «احديت ذاتيه» است.
۲۳. مقصد سفر: رسيدن به حرم امن الهي است.
۲۴. مقصد سفر: رسيدن به مقام عبوديت محضة الهيه است.
۲۵. مقصد سفر: رسيدن به مقام بقاء بالله است.
۲۶. مقصد سفر: رسيدن به مقام أخفي است.
۲۷. مقصد سفر: رسيدن به مقام ترک اراده است.
۲۸. مقصد سفر: رسيدن به مقام قرب فرائض است.
۲۹. مقصد سفر: رسيدن به مقام فاعل كلّ است .
۳۰. مقصد سفر: رسيدن به عالم ظهور ينابيع الحكمه (چشمههاي حكمت) است .
منبع رساله سیر و سلوک
آیت اله علی رضایی تهرانی
مقصد ِسلوک
@sserfan
سواد ظاهری شرط لازم برای سلوک :
انسان کامل ،به معرفتی حضوری و شهودی که محصول کمال است ،دست یافته است.
او با علم عرفان علمی و عملی بیگانه نیست،اگر چه به ظاهر بی سواد یا کم سواد باشد. استادم می فرمود :"اقای حداد سطح سوادش در حد کتاب سیوطی بود و در نامه هایی که به من می نوشت اشکالات املایی داشت و در عین حال ،فتوحات مکیه ابن عربی را مطالعه می کرد و می فهمید و گاه بر محی الدین اشکال می گرفت".
آری ممکن است عارف کاملی در حوزه یا دانشگاه درس نخوانده باشد،و از این رو از اصطلاحات بی اطلاع یا کم اطلاع باشد ،ولی از حقیقت این دو علم بی اطلاع نیست.
منبع رساله سیر و سلوک ص 44
ایت اله علی رضایی تهرانی
@sserfan
عرفان و عزلت ؛
عزلت به دو نوع عزلت جسمی و عزلت قلبی تقسیم میشود:
انواع انگیزه سالک از عزلت
انگیزه سالک از عزلت نیز میتواند سهگونه باشد:
اول: حفظ خود از شر مردم؛
دوم: حفظ خود از گناه و از شر رساندن به مردم. نیت دوم از اول بالاتر است؛ چون حسن ظن به مردم و سوء ظن به نفس خود دارد؛
سوم: عزلت گزیدن به نیت ابقای صحبت مولی در قلب . این عزلت قلبی حاصلشدنی نیست؛ مگر بعد از مقدماتی عرفانی که سالک بعد از انس با خدا، از غیر خدا گریزان شده و مسافر طریق الی الله میشود تا پس از رسیدن به خدا بار دیگر بهسوی مردم بازگردد.
← سخنانی از حضرت ابراهیم درباره عزلت
همچون ابراهیم ـ علیهالسلام ـ که فرمود:« »؛ من از شما و آنچه که میپرستید دوری و عزلت گزیده و پروردگار خود را میخوانم و امیدوارم که خداوند مرا شقی و بدعاقبت نفرموده و از لطف خود محروم ننماید.
همچنین فرمود:« »؛ (ابراهیم پس از نجات از آتش) گفت: من بهسوی پروردگارم خواهم رفت و او بهزودی مرا راهنمایی میکند.
معنای خلوت :
این عزلت و کنارهگیری (عزلت قلبی) در ظاهر و باطن مرتبه شدیدتری نیز دارد که از آن تعبیر به خلوت شده است که در واقع عزلتی بر عزلتی دیگر است و اهل خلوت و وحدت در این مقام به اسرار عرفانی زیادی دست مییابند که در وصف آن بسیار سخن گفته شده است.
اهمیت عزلت و خلوت قلبی
لازم به ذکر است که اصل در عزلت و خلوت بر عزلت و خلوت قلبی است و عزلت و خلوت ظاهری جز در مواردی خاص به دستور استاد عرفان توصیه نمیشده و نمیشود، آن هم برای مدت زمانی محدود؛ همچنانکه پیامبر اسلام در غار حرا برای مدتی عزلت اختیار مینمود.
#عرفان_عزلت
@sserfan
عزلت به دو نوع عزلت جسمی و عزلت قلبی تقسیم میشود:
انواع انگیزه سالک از عزلت
انگیزه سالک از عزلت نیز میتواند سهگونه باشد:
اول: حفظ خود از شر مردم؛
دوم: حفظ خود از گناه و از شر رساندن به مردم. نیت دوم از اول بالاتر است؛ چون حسن ظن به مردم و سوء ظن به نفس خود دارد؛
سوم: عزلت گزیدن به نیت ابقای صحبت مولی در قلب . این عزلت قلبی حاصلشدنی نیست؛ مگر بعد از مقدماتی عرفانی که سالک بعد از انس با خدا، از غیر خدا گریزان شده و مسافر طریق الی الله میشود تا پس از رسیدن به خدا بار دیگر بهسوی مردم بازگردد.
← سخنانی از حضرت ابراهیم درباره عزلت
همچون ابراهیم ـ علیهالسلام ـ که فرمود:« »؛ من از شما و آنچه که میپرستید دوری و عزلت گزیده و پروردگار خود را میخوانم و امیدوارم که خداوند مرا شقی و بدعاقبت نفرموده و از لطف خود محروم ننماید.
همچنین فرمود:« »؛ (ابراهیم پس از نجات از آتش) گفت: من بهسوی پروردگارم خواهم رفت و او بهزودی مرا راهنمایی میکند.
معنای خلوت :
این عزلت و کنارهگیری (عزلت قلبی) در ظاهر و باطن مرتبه شدیدتری نیز دارد که از آن تعبیر به خلوت شده است که در واقع عزلتی بر عزلتی دیگر است و اهل خلوت و وحدت در این مقام به اسرار عرفانی زیادی دست مییابند که در وصف آن بسیار سخن گفته شده است.
اهمیت عزلت و خلوت قلبی
لازم به ذکر است که اصل در عزلت و خلوت بر عزلت و خلوت قلبی است و عزلت و خلوت ظاهری جز در مواردی خاص به دستور استاد عرفان توصیه نمیشده و نمیشود، آن هم برای مدت زمانی محدود؛ همچنانکه پیامبر اسلام در غار حرا برای مدتی عزلت اختیار مینمود.
#عرفان_عزلت
@sserfan
اندر تفاوت علم ِ عرفان با خود ِ عرفان:
درباره چيستي عرفان، علم عرفان و اختلافات اين دو و نيز تشابهاتي که ميان اين دو است، مطالبي گفته شود تا عرفان حقيقي از غير آن باز شناخته شود و مدعيان عرفان از عرفاي حقيقي بازشناخته شوند.
ما يک عرفان و يک علم عرفان داريم. اينها را بايد از هم متمايز کنيم.
سوال: در وجود عارف چه خصوصياتي بايد وجود داشته باشد که ما به او عارف بگوييم؟
وي بايد بهرهاي از شهود بيواسطه داشته باشد. به کسي که علم و دريافتهايش فقط همين دريافتهاي حسي و عقلي است و به لحاظ معرفتي با ديگران تفاوتي ندارد، عارف گفته نميشود. همينطور در رفتار و سلوک و نيتها و درونش نيز بايد چيز خاصي وجود داشته باشد که با او عارف بگوييم. اين خود عرفان است و به شخصي که اين خصوصيات را داشته باشد، عارف مي گويند. اما ما حق داريم در مورد عرفان، مثل هر چيز ديگري که در اين عالم پيدا شده، مطالعه کنيم، روي آن فکر کنيم. وقتي روي آن مطالعه و فکر ميکنيم، علم عرفان درست ميشود. علم عرفان خود عرفان نيست؛ يعني ممکن است کسي عارف باشد ولي علم عرفان نداشته باشد، يعني عارف واصل هم باشد، ولي اگر به او بگوييد به ما درس عرفان بده، کتاب فصوص ابنعربي را درس بده، او ميگويد: من بلد نيستم. اصلا عربي بلد نيستم؛ چه رسد به ابنعربي.
شرط عارف بودن اين نيست کسي که کتابهاي عرفاني را حفظ باشد و هزار بار هم درس گفته باشد، يا کسي که بتواند اين کتابها را بنويسد، ولي از آن شهود بيبهره باشد، عارف نيست.
معرفتي که شخص را عارف ميکند، معرفت شهودي و حضوري است. علومي که ما در کلاسها ياد ميگيريم و در کتابها ميخوانيم، حصولي و آموختني است. خود عرفان به اين شيوه آموختني نيست؛ يعني به اين صورت نيست که کسي در مدرسهاي درس بخواند و عارف بشود. علم عرفان مثل فلسفه و هر علم ديگري از کتاب و معلم ياد گرفته ميشود، اما معرفت شهودي، حاصل نوعي سلوک و رفتار است و تا زماني که آن سلوک و رفتار و طهارت باطن نباشد، آن معرفت حاصل نميشود.
اما علم عرفان ربطي به سلوک و رفتار ندارد و هر کسي ميتواند آن را ياد بگيرد، حتي کسي که اعتقاد به عرفان ندارد، ميتواند آن را بياموزد. مستشرقان بسياري وجود دارند که عرفان اسلامي با به خوبي ياد گرفته اند، نوشتهاند، تفسير کردهاند، ولي به آن اعتقادي ندارند.
بعضي از تعريفهايي که در آغاز برخي کتابهاي عرفاني براي عرفا آمده است، تعريف علم عرفان است، نه حقيقت عرفان. بعضي از اين تعريفها نيز تعريف خود عرفان است. گاهي اينها را جدا نکردهاند؛ مثلا ميگويند:«التصوف علم يبحث فيه ...»اين علمي که يبحث فيه، آن حقيقت عرفان نيست، علم عرفان است.
درحقيقتِ عرفان از هيچ چيزي بحث نميشود، اصلا در آن بحثي وجود ندارد، بلکه عرفان همان طهارت دل است و دريافت يک معارف. يک غير عارف نيز ميتواند علم عرفان را ياد بگيرد، بحث کند و درس بگويد. اگر هزار سال نيز مشغول اين درسها و بحثها باشند، اين خود به تنهايي ذرهاي نور باطني براي انسان نميآورد، مگر اينکه فرد در کنارش درپي کسب خود عرفان هم باشد.
ابنسينا در اشارات ميگويد: اتفاقا اگر آدم دنبال عرفان برود و مطلوبش عرفان باشد، اين اصلا مشرک است«من آثر العرفان للعرفان فقد قال بالثاني» عارف، عاشق عرفان نيست، عارف، عاشق خداست. وقتي شما به آينه نگاه ميکنيد، يک وقت ميخواهيد آينه را ببينيد، عاشق آينه هستيد؛ يک وقت اصلا کاري با آينه نداريد و به آينه توجه نميکنيد، بلکه آن صورتي که در آينه منعکس شده، توجهتان را جلب ميشود. هر چند از خلال آينه نگاه ميکنيد، ولي آينه اينجا فقط نقش آلي دارد، ابزار است. بنابراين در تعريفهايي که در کتابها براي عرفان يا تصوف کردهاند، دقت کنيد. بعضي تعريفها براي خود عرفان و برخي براي علم عرفان است.
با توجه به بيان شباهتهاي عرفان و علم عرفان و نيز شباهتها و تفاوتهاي عارف و کسي که عرفان را درس ميدهد و از علم عرفان آگاهي دارد، بايد فرق عارف واقعي و کسي که خود را عارف معرفي ميکند، ولي در واقع علم عرفان را ميداند، دانست و در طول زندگي مواظب افرادي که حتي به اسلام يا علم عرفان معتقد نيستند؛ ولي بعضا در مسند عرفا به گزاف تکيه زدهاند و مريداني دور خود جمع کردهاند، بود تا عمر گرانمايهمان را هدر نداده و در دام آنها گرفتار نياييم.
شاخصههاي عرفان ناب شيعي
@sserfan
درباره چيستي عرفان، علم عرفان و اختلافات اين دو و نيز تشابهاتي که ميان اين دو است، مطالبي گفته شود تا عرفان حقيقي از غير آن باز شناخته شود و مدعيان عرفان از عرفاي حقيقي بازشناخته شوند.
ما يک عرفان و يک علم عرفان داريم. اينها را بايد از هم متمايز کنيم.
سوال: در وجود عارف چه خصوصياتي بايد وجود داشته باشد که ما به او عارف بگوييم؟
وي بايد بهرهاي از شهود بيواسطه داشته باشد. به کسي که علم و دريافتهايش فقط همين دريافتهاي حسي و عقلي است و به لحاظ معرفتي با ديگران تفاوتي ندارد، عارف گفته نميشود. همينطور در رفتار و سلوک و نيتها و درونش نيز بايد چيز خاصي وجود داشته باشد که با او عارف بگوييم. اين خود عرفان است و به شخصي که اين خصوصيات را داشته باشد، عارف مي گويند. اما ما حق داريم در مورد عرفان، مثل هر چيز ديگري که در اين عالم پيدا شده، مطالعه کنيم، روي آن فکر کنيم. وقتي روي آن مطالعه و فکر ميکنيم، علم عرفان درست ميشود. علم عرفان خود عرفان نيست؛ يعني ممکن است کسي عارف باشد ولي علم عرفان نداشته باشد، يعني عارف واصل هم باشد، ولي اگر به او بگوييد به ما درس عرفان بده، کتاب فصوص ابنعربي را درس بده، او ميگويد: من بلد نيستم. اصلا عربي بلد نيستم؛ چه رسد به ابنعربي.
شرط عارف بودن اين نيست کسي که کتابهاي عرفاني را حفظ باشد و هزار بار هم درس گفته باشد، يا کسي که بتواند اين کتابها را بنويسد، ولي از آن شهود بيبهره باشد، عارف نيست.
معرفتي که شخص را عارف ميکند، معرفت شهودي و حضوري است. علومي که ما در کلاسها ياد ميگيريم و در کتابها ميخوانيم، حصولي و آموختني است. خود عرفان به اين شيوه آموختني نيست؛ يعني به اين صورت نيست که کسي در مدرسهاي درس بخواند و عارف بشود. علم عرفان مثل فلسفه و هر علم ديگري از کتاب و معلم ياد گرفته ميشود، اما معرفت شهودي، حاصل نوعي سلوک و رفتار است و تا زماني که آن سلوک و رفتار و طهارت باطن نباشد، آن معرفت حاصل نميشود.
اما علم عرفان ربطي به سلوک و رفتار ندارد و هر کسي ميتواند آن را ياد بگيرد، حتي کسي که اعتقاد به عرفان ندارد، ميتواند آن را بياموزد. مستشرقان بسياري وجود دارند که عرفان اسلامي با به خوبي ياد گرفته اند، نوشتهاند، تفسير کردهاند، ولي به آن اعتقادي ندارند.
بعضي از تعريفهايي که در آغاز برخي کتابهاي عرفاني براي عرفا آمده است، تعريف علم عرفان است، نه حقيقت عرفان. بعضي از اين تعريفها نيز تعريف خود عرفان است. گاهي اينها را جدا نکردهاند؛ مثلا ميگويند:«التصوف علم يبحث فيه ...»اين علمي که يبحث فيه، آن حقيقت عرفان نيست، علم عرفان است.
درحقيقتِ عرفان از هيچ چيزي بحث نميشود، اصلا در آن بحثي وجود ندارد، بلکه عرفان همان طهارت دل است و دريافت يک معارف. يک غير عارف نيز ميتواند علم عرفان را ياد بگيرد، بحث کند و درس بگويد. اگر هزار سال نيز مشغول اين درسها و بحثها باشند، اين خود به تنهايي ذرهاي نور باطني براي انسان نميآورد، مگر اينکه فرد در کنارش درپي کسب خود عرفان هم باشد.
ابنسينا در اشارات ميگويد: اتفاقا اگر آدم دنبال عرفان برود و مطلوبش عرفان باشد، اين اصلا مشرک است«من آثر العرفان للعرفان فقد قال بالثاني» عارف، عاشق عرفان نيست، عارف، عاشق خداست. وقتي شما به آينه نگاه ميکنيد، يک وقت ميخواهيد آينه را ببينيد، عاشق آينه هستيد؛ يک وقت اصلا کاري با آينه نداريد و به آينه توجه نميکنيد، بلکه آن صورتي که در آينه منعکس شده، توجهتان را جلب ميشود. هر چند از خلال آينه نگاه ميکنيد، ولي آينه اينجا فقط نقش آلي دارد، ابزار است. بنابراين در تعريفهايي که در کتابها براي عرفان يا تصوف کردهاند، دقت کنيد. بعضي تعريفها براي خود عرفان و برخي براي علم عرفان است.
با توجه به بيان شباهتهاي عرفان و علم عرفان و نيز شباهتها و تفاوتهاي عارف و کسي که عرفان را درس ميدهد و از علم عرفان آگاهي دارد، بايد فرق عارف واقعي و کسي که خود را عارف معرفي ميکند، ولي در واقع علم عرفان را ميداند، دانست و در طول زندگي مواظب افرادي که حتي به اسلام يا علم عرفان معتقد نيستند؛ ولي بعضا در مسند عرفا به گزاف تکيه زدهاند و مريداني دور خود جمع کردهاند، بود تا عمر گرانمايهمان را هدر نداده و در دام آنها گرفتار نياييم.
شاخصههاي عرفان ناب شيعي
@sserfan
تفاوت راه عارفان و صوفیان :
- عارفان به مرجعیت شیعه معتقدند اما صوفیان چنین اعتقادی ندارند.
- آنان به طریقت، شریعت و حقیقت تأكید دارند و یك فرد را صاحب طریقت می دانند؛ مثلاً می گویند بعد از امام رضا(ع) آقای فلانی نائب ایشان است، اما ما بعد از امام رضا(ع) امامان دیگر تا امام زمان(عج) را نائب می دانیم و در زمان غیبت امام زمان(عج) نیز نائبان و مراجع تقلید را جانشین ایشان می دانیم.
- ذكرها و وردهای این دو گروه نیز متفاوت است. اهل تصوف ذكرهای خاص خود را دارند، اما عارفان ذكرها و دعاهایی را می خوانند كه از جانب امامان معصوم(ع) صادر شده و مناجات هایی شناخته شده است.
- در محل عبادت دو گروه نیز تمایز هست. صوفیان در خانقاه عبادت می كنند و عارفان در مسجد؛ چنان كه حضرت محمد(ص) و امامان(علیهم السلام) نیز چنین بوده اند و جایگاه عبادت و حتی درس های شان نیز مسجد بوده است.
- داشتن اعتقاد، محبت و توجه به امام زمان(عج) وجه تمایز دیگر این دو گروه است. اهل عرفان همه توجه و اعتقادشان به سمت اوست و گویی جز او چیزی در قلب شان راه ندارد، اما اهل تصوف، صحبت و یادی از امام زمان(عج) نمی كنند و به ایشان اظهار ارادت خاصی ندارند، این مسئله با مدتی همنشینی با آنان آشكار می شود و همه اش از قطب خود یاد كرده و اظهار سرسپردگی به او را دارند.
پند نامه سعادت ( توصیه های اخلاقی و معنوی از آیت الله سعادت پرور پهلوانی(ره)
@sserfan
- عارفان به مرجعیت شیعه معتقدند اما صوفیان چنین اعتقادی ندارند.
- آنان به طریقت، شریعت و حقیقت تأكید دارند و یك فرد را صاحب طریقت می دانند؛ مثلاً می گویند بعد از امام رضا(ع) آقای فلانی نائب ایشان است، اما ما بعد از امام رضا(ع) امامان دیگر تا امام زمان(عج) را نائب می دانیم و در زمان غیبت امام زمان(عج) نیز نائبان و مراجع تقلید را جانشین ایشان می دانیم.
- ذكرها و وردهای این دو گروه نیز متفاوت است. اهل تصوف ذكرهای خاص خود را دارند، اما عارفان ذكرها و دعاهایی را می خوانند كه از جانب امامان معصوم(ع) صادر شده و مناجات هایی شناخته شده است.
- در محل عبادت دو گروه نیز تمایز هست. صوفیان در خانقاه عبادت می كنند و عارفان در مسجد؛ چنان كه حضرت محمد(ص) و امامان(علیهم السلام) نیز چنین بوده اند و جایگاه عبادت و حتی درس های شان نیز مسجد بوده است.
- داشتن اعتقاد، محبت و توجه به امام زمان(عج) وجه تمایز دیگر این دو گروه است. اهل عرفان همه توجه و اعتقادشان به سمت اوست و گویی جز او چیزی در قلب شان راه ندارد، اما اهل تصوف، صحبت و یادی از امام زمان(عج) نمی كنند و به ایشان اظهار ارادت خاصی ندارند، این مسئله با مدتی همنشینی با آنان آشكار می شود و همه اش از قطب خود یاد كرده و اظهار سرسپردگی به او را دارند.
پند نامه سعادت ( توصیه های اخلاقی و معنوی از آیت الله سعادت پرور پهلوانی(ره)
@sserfan
اصول اساسی برای برنامه ریزی در سیر و سلوک :
(قسمت اول )
سير و سلوك دو مرحله دارد. سير وسلوك نظري و عملي. اكثر افرادي كه مي خواهند وارد اين راه شوند، متوجه نيستند كه سير و سلوك نظري بر سير و سلوك عملي مقدم است. آنها قبل از اينكه سلوك نظري داشته باشند، وارد سلوك عملي مي شوند و مشكل پيدا مي كنند. مدير زندگي انسان چه در بعد زندگي طبيعي و چه معنوي، عقل او است، بنابراين ابتدا بايد حيات عقلاني كامل شود و بعد انسان وارد راه عرفان عملي گردد. ضرورت وجود استاد هم به خاطر همين است. استاد و راهنماي طريق دين و عرفان در حقيقت عقل منفصل سالك است كه علاوه بر عقل متصلي كه خودش تحصيل كرده از بيرون او را راهنمايي مي كند. انبيا و معصومين(ع) هم عقل انسان ها هستند منتهي عقل منفصل. وارد شدن به سلوك عملي قبل از تكميل كردن حيات عقلاني است كه باعث آسيب و خطر مي شود.
توصيه ما اين است كه ابتدا راه خوسازي و سلوك را از تحصيل علم و تفكر عقلاني شروع كنيد و پس از اينكه مقداري مطمئن شديد، به تدريج رفتار عبادي و عرفاني خويش را گسترش دهيد. در زیر به اصول كلي خودسازي در سیر و سلوک اشاره مي كنيم.
اصول خودسازي موفق:
در برنامه ريزى براي خودسازي موفق توجه به اصول زير بايسته و ضروري است:
1. واقع گرايى: بر رهرو راه خدا، لازم است كه توان واقعى خود را خوب بسنجد و حال و روز خود را نيك بنگرد، آنگاه بر اساس واقعيت هاي موجود زندگي خود، دستورالعمل اخلاقي و برنامه خودسازى تنظيم كند. انسان ها داراى تفاوت هاى فردي، روحى و جسمى و شرايط مختلفي هستند و بر اساس آن بايد براى خود برنامه اى برگزينند كه سنگين و طاقت فرسا و دور از دست رس نباشد؛ زيرا يكي از نيازهاي انسان در اين مسير سخت، حفظ نشاط روحي و بدني است و اجبار و اكراه خود بر اساس اهداف خيالي و دور از دست رس، اراده انسان را سست و مانع رسيدن به اهداف واقعي خودسازي مي شود.
2. جذابيت: انسان از انس و دوست داشتن ساخته شده است و حاضر نيست براي چيزي كه دوست نمي دارد، سرمايه گذاري و تحمل سختي كند بنابراين حتي خودسازي و برنامه هاي آن بايد دوست داشتني و جذاب باشد. به همين دليل لازم است در برنامه ريزى به كيفيت، بيش از كميت اهتمام ورزيد؛ به عنوان مثال به جاى اينكه شخص تصميم بگيرد هر صبحگاهان يك جزء قرآن بخواند، مى تواند آن را حتّى به يك صفحه تقليل دهد. مشروط بر اينكه تلاوتش در جاى خلوت، با حال و توجّه كامل و تدبّر و ژرف انديشى در معانى باشد. همچنين بكوشد نمازهايش را با حضور قلب و توجّه بخواند.
3. تدريج: اصل تدريجي بودن، يكي از سنت هاي عمومي حاكم بر هستي است و تنها خاص زندگي انسان نيست. تمامي پديده هاي جهان به تدريج به وجود مي آيند و تربيت مي شوند و رشد مي كنند. انسان نيز از اين قاعده مستثني نيست. حركت تدريجي يكي از عوامل مهم موفقيت در مسير خودسازي است.
براي اين منظور بر سالك راه خدا است كه از حداقل شروع كند؛ ولى در انديشه افزون سازى تدريجى باشد،
براى مثال اگر كسي بخواهد غذاي خود را تقليل دهد، اين كار بايد به تدريج انجام شود، در غير اين صورت اگر بخواهد ناگهان غذاي خود را مثلا به نصف كاهش دهد، علاوه بر اينكه به لحاظ بدني دچار آسيب مي شود، درصد موفقيت او نيز كاهش مي يابد.
همچنین كسي كه در ابتداي راه قرار دارد و بيداري شب و تهجد براي او دشوار است، مي تواند با يك برنامه تدريجي به اين مهم دست يابد.
به طور مثال او مي تواند در شب هاي اول براي چند لحظه بيدار شود، وضو بگيرد و فقط يك ركعت نماز «وتر» بخواند. بعد از اينكه به بيدار شدن عادت كرد و با شب انس گرفت، دو ركعت نماز «شفع» را نيز به آن اضافه كند و پس از مدتى كم كم هشت ركعت نافله شب را نيز بخواند و تهجد خود را كامل كند.
ادامه دارد .
@sserfan
(قسمت اول )
سير و سلوك دو مرحله دارد. سير وسلوك نظري و عملي. اكثر افرادي كه مي خواهند وارد اين راه شوند، متوجه نيستند كه سير و سلوك نظري بر سير و سلوك عملي مقدم است. آنها قبل از اينكه سلوك نظري داشته باشند، وارد سلوك عملي مي شوند و مشكل پيدا مي كنند. مدير زندگي انسان چه در بعد زندگي طبيعي و چه معنوي، عقل او است، بنابراين ابتدا بايد حيات عقلاني كامل شود و بعد انسان وارد راه عرفان عملي گردد. ضرورت وجود استاد هم به خاطر همين است. استاد و راهنماي طريق دين و عرفان در حقيقت عقل منفصل سالك است كه علاوه بر عقل متصلي كه خودش تحصيل كرده از بيرون او را راهنمايي مي كند. انبيا و معصومين(ع) هم عقل انسان ها هستند منتهي عقل منفصل. وارد شدن به سلوك عملي قبل از تكميل كردن حيات عقلاني است كه باعث آسيب و خطر مي شود.
توصيه ما اين است كه ابتدا راه خوسازي و سلوك را از تحصيل علم و تفكر عقلاني شروع كنيد و پس از اينكه مقداري مطمئن شديد، به تدريج رفتار عبادي و عرفاني خويش را گسترش دهيد. در زیر به اصول كلي خودسازي در سیر و سلوک اشاره مي كنيم.
اصول خودسازي موفق:
در برنامه ريزى براي خودسازي موفق توجه به اصول زير بايسته و ضروري است:
1. واقع گرايى: بر رهرو راه خدا، لازم است كه توان واقعى خود را خوب بسنجد و حال و روز خود را نيك بنگرد، آنگاه بر اساس واقعيت هاي موجود زندگي خود، دستورالعمل اخلاقي و برنامه خودسازى تنظيم كند. انسان ها داراى تفاوت هاى فردي، روحى و جسمى و شرايط مختلفي هستند و بر اساس آن بايد براى خود برنامه اى برگزينند كه سنگين و طاقت فرسا و دور از دست رس نباشد؛ زيرا يكي از نيازهاي انسان در اين مسير سخت، حفظ نشاط روحي و بدني است و اجبار و اكراه خود بر اساس اهداف خيالي و دور از دست رس، اراده انسان را سست و مانع رسيدن به اهداف واقعي خودسازي مي شود.
2. جذابيت: انسان از انس و دوست داشتن ساخته شده است و حاضر نيست براي چيزي كه دوست نمي دارد، سرمايه گذاري و تحمل سختي كند بنابراين حتي خودسازي و برنامه هاي آن بايد دوست داشتني و جذاب باشد. به همين دليل لازم است در برنامه ريزى به كيفيت، بيش از كميت اهتمام ورزيد؛ به عنوان مثال به جاى اينكه شخص تصميم بگيرد هر صبحگاهان يك جزء قرآن بخواند، مى تواند آن را حتّى به يك صفحه تقليل دهد. مشروط بر اينكه تلاوتش در جاى خلوت، با حال و توجّه كامل و تدبّر و ژرف انديشى در معانى باشد. همچنين بكوشد نمازهايش را با حضور قلب و توجّه بخواند.
3. تدريج: اصل تدريجي بودن، يكي از سنت هاي عمومي حاكم بر هستي است و تنها خاص زندگي انسان نيست. تمامي پديده هاي جهان به تدريج به وجود مي آيند و تربيت مي شوند و رشد مي كنند. انسان نيز از اين قاعده مستثني نيست. حركت تدريجي يكي از عوامل مهم موفقيت در مسير خودسازي است.
براي اين منظور بر سالك راه خدا است كه از حداقل شروع كند؛ ولى در انديشه افزون سازى تدريجى باشد،
براى مثال اگر كسي بخواهد غذاي خود را تقليل دهد، اين كار بايد به تدريج انجام شود، در غير اين صورت اگر بخواهد ناگهان غذاي خود را مثلا به نصف كاهش دهد، علاوه بر اينكه به لحاظ بدني دچار آسيب مي شود، درصد موفقيت او نيز كاهش مي يابد.
همچنین كسي كه در ابتداي راه قرار دارد و بيداري شب و تهجد براي او دشوار است، مي تواند با يك برنامه تدريجي به اين مهم دست يابد.
به طور مثال او مي تواند در شب هاي اول براي چند لحظه بيدار شود، وضو بگيرد و فقط يك ركعت نماز «وتر» بخواند. بعد از اينكه به بيدار شدن عادت كرد و با شب انس گرفت، دو ركعت نماز «شفع» را نيز به آن اضافه كند و پس از مدتى كم كم هشت ركعت نافله شب را نيز بخواند و تهجد خود را كامل كند.
ادامه دارد .
@sserfan
اصول اساسی برای برنامه ریزی در سیر و سلوک :
(قسمت دوم )
4_رعايت مراتب حال: رهرو اين راه بايد توجه داشته باشد كه در روند خودسازى، مراحلي وجود دارد كه بايد به ترتيب طي شود وگرنه درصد موفقيت كاهش مي يابد. يكي از مصاديق بارز رعايت اين اصل در مورد تقدم واجبات بر مستحبات است. قرب نوافل و انجام مستحبات هنگامي در انسان موثر واقع مي شود و به تعبيري، مورد قبول حق تعالي قرار مي گيرد كه قبل از آن سالك از مرحله انجام وظايف واجب عبوديت و بندگي اطمينان حاصل نموده باشد.
بنابراين لازم است انسان ابتدا از عمل به واجبات و رعايت شرايط و جزئيات آنها شروع كند و در كنار آنها به ترك محرمات بپردازد و همواره بر نيفتادن در دام هاى شيطان و هواى نفس، جديت كند. پس از مدتى كه سراسر وجودش تسليم شد و ايمان در روح و جسم او نفوذ كرد، به انجام دادن مستحبات و ترك مكروهات بپردازد. از اين مرحله به بعد، عنايات ربوبى، او را راهنمايى خواهد كرد: و الّذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا و ان اللَّه لمع المحسنين «و آنان كه در راه ما به جان و مال جهد و كوشش كردند، به تحقيق آنان را به راه خويش هدايت مى كنيم و هميشه خدا، يار نكوكاران است».
5_ عزم و استوارى: براي کسی که در
اين مسير به تصميم قاطع براي گذشتن از دنيا و رسيدن به خداوند نرسيده، اميدي براي موفقيت وجود ندارد. نيت و عزم استوار، تحمل و بردباري، صبر و مقاومت در مقابل شدايد و سختي ها يكي از اصول مسلم خودسازي و موفقيت در اين مسير است. قرآن كريم مي فرمايد: ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التي كنتم توعدون. كساني كه گفتند پروردگار ما خداي يكتا است و در اين راه استقامت كردند، ملائكه نازل شوند و مژده دهند كه نترسيد و محزون مباشيد و بر شما باد بشارت به بهشتي كه به شما وعده داده شده است.
بنابراين پس از تنظيم برنامه، بر سالك راه خدا لازم است با اراده قاطع، بر انجام دادن آن ايستادگى كند و نفس خود را از طفره رفتن و كسالت ورزيدن، با جديت تمام باز دارد تا شاهد موفقيت باشد.
6_ استعانت و توسّل: خداوند منبع اصلي قدرت حاكم بر هستي و مربي جهان است، بنابراين تمام استعداد و نيروي انسان نيز از خداي متعال است، پس بدون استعانت و طلب توفيق از او موفقيت انسان براي انجام هر كار در هاله اي از ابهام قرار دارد. حتي اگر تمامي شرايط براي انجام كاري فراهم باشد، ولي اراده خداوند بر انجام آن تعلق نگيرد، آن كارشدني نمي شود. بنابراين براى موفقيت در جهاد اكبر و خودسازي نيز بايد از خداوند بزرگ، استمداد جست و به ائمه اطهارعليهم السلام متوسل شد.
حقيقت توسل به معناي وسيله قرار دادن معصومين(ع) براي رسيدن به خداوند و درخواست از او است. قرآن كريم مي فرمايد: يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيلة و جاهدوا في سبيله لعلكم تفلحون. براي رسيدن به خداوند وسيله بجوييد. دليل نياز به توسل مقام وساطت ايشان ميان خداوند و ساير بندگان است.
7. اسوه گزينى: براي رفع نيازهاي معرفتي انسان در اين مسير مفهوم و كلام و كتاب لازم است، ولي كافي نيست. نياز به الگوي انساني كاملي كه مجسمه ارزش هاي اخلاقي و كمال باشد از نيازهاي واقعي انسان در اين مسير است. الگويي كه به دليل داشتن شخصيت با فضيلت، جذاب و دوست داشتني، انگيزه عمل را در انسان تقويت مي كند و به طالب كمال نيروي حركت و تحمل سختي مي بخشد.
اين موضوع براي موفقيت در مسير خودسازي و كمال از اهميت فراواني برخوردار است، بنابراين افزايش معرفت و پيروى از الگوهاى راستين، مانند ائمه اطهارعليهم السلام و بزرگان اخلاق، همواره بايد مدّ نظر باشد.
8- رفق و مدارا با نفس: رعايت ظرفيت و كشش نفس و بدن يكي از اصول موفقيت در خودسازي است. بدن و روان انسان توان و ظرفيت خاصي دارد كه اگر رعايت نشود، باعث توليد خستگي و دلزدگي خواهد شد و اين حالت مطلوب انسان و اخلاق اسلامي نيست، از آن رو رفق و مدارا و ميانه روي همواره مورد تاكيد اساتيد اخلاقي بوده است.
در كتاب هاي روايي بابي هست به نام اقتصاد در عبادت، بدين معنا كه حتي عبادت را نبايد به خود تحميل نمود، عبادت تحميلي باعث زدگي انسان مي شود و حال بندگي را زايل و خود عمل را بي ثمر مي نمايد. يكي از شرايط موفقيت در خودسازي و عبادت ، اقتصاد در آن و رفق و مدارا با خود است.
على عليه السلام در ضمن نامه اى به حارث همدانى مرقوم فرمودند: و خادع نفسك فى العبادة و ارفق بها ولا تقهرها، وخذ عفوها و نشاطها، الا ماكان مكتوبا عليك من الفريضة و انه لابد من قضايها و تعاهدها عند محلها، نفست را در هنگام عبادت گول بزن و با آن مدارا كن و بر آن فشار و زور نياور، در هنگامي كه حالت گذشت و شادابى در نفس پديد آمده، از آن بهره گير، مگر آنچه به عنوان واجب بر تو نوشته شده است، در واجبات ناگزير از اداى آن هستى و در وقت و شرايطى كه براى آن مقرر شده است، بايد
(قسمت دوم )
4_رعايت مراتب حال: رهرو اين راه بايد توجه داشته باشد كه در روند خودسازى، مراحلي وجود دارد كه بايد به ترتيب طي شود وگرنه درصد موفقيت كاهش مي يابد. يكي از مصاديق بارز رعايت اين اصل در مورد تقدم واجبات بر مستحبات است. قرب نوافل و انجام مستحبات هنگامي در انسان موثر واقع مي شود و به تعبيري، مورد قبول حق تعالي قرار مي گيرد كه قبل از آن سالك از مرحله انجام وظايف واجب عبوديت و بندگي اطمينان حاصل نموده باشد.
بنابراين لازم است انسان ابتدا از عمل به واجبات و رعايت شرايط و جزئيات آنها شروع كند و در كنار آنها به ترك محرمات بپردازد و همواره بر نيفتادن در دام هاى شيطان و هواى نفس، جديت كند. پس از مدتى كه سراسر وجودش تسليم شد و ايمان در روح و جسم او نفوذ كرد، به انجام دادن مستحبات و ترك مكروهات بپردازد. از اين مرحله به بعد، عنايات ربوبى، او را راهنمايى خواهد كرد: و الّذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا و ان اللَّه لمع المحسنين «و آنان كه در راه ما به جان و مال جهد و كوشش كردند، به تحقيق آنان را به راه خويش هدايت مى كنيم و هميشه خدا، يار نكوكاران است».
5_ عزم و استوارى: براي کسی که در
اين مسير به تصميم قاطع براي گذشتن از دنيا و رسيدن به خداوند نرسيده، اميدي براي موفقيت وجود ندارد. نيت و عزم استوار، تحمل و بردباري، صبر و مقاومت در مقابل شدايد و سختي ها يكي از اصول مسلم خودسازي و موفقيت در اين مسير است. قرآن كريم مي فرمايد: ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التي كنتم توعدون. كساني كه گفتند پروردگار ما خداي يكتا است و در اين راه استقامت كردند، ملائكه نازل شوند و مژده دهند كه نترسيد و محزون مباشيد و بر شما باد بشارت به بهشتي كه به شما وعده داده شده است.
بنابراين پس از تنظيم برنامه، بر سالك راه خدا لازم است با اراده قاطع، بر انجام دادن آن ايستادگى كند و نفس خود را از طفره رفتن و كسالت ورزيدن، با جديت تمام باز دارد تا شاهد موفقيت باشد.
6_ استعانت و توسّل: خداوند منبع اصلي قدرت حاكم بر هستي و مربي جهان است، بنابراين تمام استعداد و نيروي انسان نيز از خداي متعال است، پس بدون استعانت و طلب توفيق از او موفقيت انسان براي انجام هر كار در هاله اي از ابهام قرار دارد. حتي اگر تمامي شرايط براي انجام كاري فراهم باشد، ولي اراده خداوند بر انجام آن تعلق نگيرد، آن كارشدني نمي شود. بنابراين براى موفقيت در جهاد اكبر و خودسازي نيز بايد از خداوند بزرگ، استمداد جست و به ائمه اطهارعليهم السلام متوسل شد.
حقيقت توسل به معناي وسيله قرار دادن معصومين(ع) براي رسيدن به خداوند و درخواست از او است. قرآن كريم مي فرمايد: يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيلة و جاهدوا في سبيله لعلكم تفلحون. براي رسيدن به خداوند وسيله بجوييد. دليل نياز به توسل مقام وساطت ايشان ميان خداوند و ساير بندگان است.
7. اسوه گزينى: براي رفع نيازهاي معرفتي انسان در اين مسير مفهوم و كلام و كتاب لازم است، ولي كافي نيست. نياز به الگوي انساني كاملي كه مجسمه ارزش هاي اخلاقي و كمال باشد از نيازهاي واقعي انسان در اين مسير است. الگويي كه به دليل داشتن شخصيت با فضيلت، جذاب و دوست داشتني، انگيزه عمل را در انسان تقويت مي كند و به طالب كمال نيروي حركت و تحمل سختي مي بخشد.
اين موضوع براي موفقيت در مسير خودسازي و كمال از اهميت فراواني برخوردار است، بنابراين افزايش معرفت و پيروى از الگوهاى راستين، مانند ائمه اطهارعليهم السلام و بزرگان اخلاق، همواره بايد مدّ نظر باشد.
8- رفق و مدارا با نفس: رعايت ظرفيت و كشش نفس و بدن يكي از اصول موفقيت در خودسازي است. بدن و روان انسان توان و ظرفيت خاصي دارد كه اگر رعايت نشود، باعث توليد خستگي و دلزدگي خواهد شد و اين حالت مطلوب انسان و اخلاق اسلامي نيست، از آن رو رفق و مدارا و ميانه روي همواره مورد تاكيد اساتيد اخلاقي بوده است.
در كتاب هاي روايي بابي هست به نام اقتصاد در عبادت، بدين معنا كه حتي عبادت را نبايد به خود تحميل نمود، عبادت تحميلي باعث زدگي انسان مي شود و حال بندگي را زايل و خود عمل را بي ثمر مي نمايد. يكي از شرايط موفقيت در خودسازي و عبادت ، اقتصاد در آن و رفق و مدارا با خود است.
على عليه السلام در ضمن نامه اى به حارث همدانى مرقوم فرمودند: و خادع نفسك فى العبادة و ارفق بها ولا تقهرها، وخذ عفوها و نشاطها، الا ماكان مكتوبا عليك من الفريضة و انه لابد من قضايها و تعاهدها عند محلها، نفست را در هنگام عبادت گول بزن و با آن مدارا كن و بر آن فشار و زور نياور، در هنگامي كه حالت گذشت و شادابى در نفس پديد آمده، از آن بهره گير، مگر آنچه به عنوان واجب بر تو نوشته شده است، در واجبات ناگزير از اداى آن هستى و در وقت و شرايطى كه براى آن مقرر شده است، بايد
انجام بدهى .
البته مؤ من حقيقي به مرتبه اي مي رسد كه تحت تاثير فشارهاي جسمانى و رواني افسردگى خاطر پيدا نمى كند. نقل است كه يكى از انبيا به جايى مى رفت . در راه كسى را ديد كه دست و پايش فلج، چشمانش كور و بر لب ذكر الحمدالله داشت و يكى يكى نعمت هايي كه خدا به او داده بود، مى شمرد و از خداوند خوشنود بود. اين شادابى روح به واسطه اتصال به مبداء وجود است .
ادامه دارد .
@sserfan
البته مؤ من حقيقي به مرتبه اي مي رسد كه تحت تاثير فشارهاي جسمانى و رواني افسردگى خاطر پيدا نمى كند. نقل است كه يكى از انبيا به جايى مى رفت . در راه كسى را ديد كه دست و پايش فلج، چشمانش كور و بر لب ذكر الحمدالله داشت و يكى يكى نعمت هايي كه خدا به او داده بود، مى شمرد و از خداوند خوشنود بود. اين شادابى روح به واسطه اتصال به مبداء وجود است .
ادامه دارد .
@sserfan
اصول اساسی برای برنامه ریزی در سیر و سلوک :
( قسمت سوم )
9- رعايت اقبال و ادبار قلب: در روايات اسلامي، تاكيد فراوان شده است كه در عبادت، ميانه رو باشيد و اقبال و ادبار قلب خويش را در نظر بگيريد. در حالتي كه ميل و اقبال داريد ، بيشتر عبادت كنيد و در حالت بي حالي و ادبار، تنها به انجام واجبات اكتفا نماييد .امير مومنان حضرت علي(ع) فرمود: " بدرستي كه قلب انسان را اقبال و ادباري است. پس چون در حال پذيرش بود، آنرا به انجام مستحبات و نوافل بداريد و هنگامي كه در حالت روي گرداني بود، به انجام واجبات اكتفا نماييد. "
البته هر قدر انسان مجاهده نفس بيشتري كند و با خدا و قرآن و اهل بيت (ع ) انس بيشتري گرفته و دل از هواهاي نفساني تخليه كند
به تدريج اقبالش بيشتر شده و به صورت ملكه راسخه در مي آيد. آن گاه است كه در همه حالات به ياد خدا و متوجه اوست و هيچ چيز نمي تواند او را از محبوب حقيقي باز دارد. اين همان حالتي است كه ازآن تعبير به ((نماز دائم)) شده است :
خوشا آنان كه الله يارشان بي به حمد و قل هوالله كارشان بي
خوشا آنان كه دايم در نمازند بهشت جاودان ماواي شان بي
.10- سخت كوشي و تحمل سختي ها: رسيدن به آرمان بلند و گران سنگ لقاي الهي درگرو تلاش و جهادى پر دامنه و دراز آهنگ است. بدون شك مبارزه جدى و بى امان با هواها و خواهش هاى نفسانى، بيرون راندن حب دنيا و تعلقات دنيوى از دل، عبوديت مطلقه پروردگار، پالودن نفس از رذايل و آراستن آن به فضايل، تهجد و شب زنده دارى و توسل و استشفاع به اولياى گرام الهى و. همه ره توشه هاى اين سير خدايى است. اين كه: گويند به هركس ندهند دليلش بسيار واضح و روشن است. زيرا كسى كه جهاد با نفس نكرد و دل به ماديات سپرد و در ظلمات نفس و نفسانيات خود را محبوس ساخت كى تواند كه به سوى نورحق پر كشد و به لايتناهى عروج كند؟
ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست عاشقى شيوه رندان بلاكش باشد
اگر طالب موفقيت هستيم بايد بپذيريم كه همه چيز با كار و كوشش سخت ، برد باري و مقاومت در مقابل دشواري ها بدست مي آيد. كسي با خوش گذراني و راحت طلبي به جايي نرسيده كه ما دومين آن باشيم .
امام رضا (ع) مى فرمايند: و من سأل الله التوفيق و لم يجتهد فقد استهزاء بنفسه، هر كس از خدا توفيق را مسئلت كند در حالى كه كوشا و تلاش گر نيست خود را به استهزاء و شوخى گرفته است.
در بحث دين داري و عبوديت حق تعالي نيز كوشش و صبر در مقابل نا همواري ها و ناملايمات زندگي، چه زندگي مادي و چه معنوي، از شرايط اصلي موفقيت محسوب مي شود. قرآن كريم در مورد سختي نماز مي فرمايد: و انها لكبيره الا علي الخاشعين، نماز خواندن ، جز براي خاشعين ، كار ساده و آساني نيست.
و در قيامت نيز به كساني كه صبورند، وعده بهشت بي حساب مي دهد و مي فرمايد: ان الله يوفي الصابرين اجرهم بغير حساب، به درستي كه خداوند اجر صابران با بدون حساب خواهد داد.
در مورد روزه، حج، جهاد ، خمس، ذكوه، امر به معروف و ساير وظايف شرعي و عبادي نيز وضعيت به همين منوال است . انجام تمامي اينگونه تكاليف نياز به صبر و مقاومت فراوان دارد. نابرده رنج گنج ميسر نمي شود.
دست از طلب ندارم تا كام من برآيد يا تن رسد به جانان يا جان زتن برآيد.
11- برنامه ، نظم ، تداوم: هدف خويش را در زندگي و رسيدن به قرب الهي مشخص نماييد و براي رسيدن به آن برنامه ريزي كنيد و بر آن برنامه پاي بفشاريد. هر عمل و عبادتي را پيوسته انجام دهيد و تداوم داشته باشيد. آنقدر ادامه دهيد تا اثر آن ظاهر شود و شيريني و نورانيت آن را در دل احساس كنيد.
نظم و برنامه ريزي از لوازم ضروري موفقيت در دين داري و يا هر كار ديگر است . امكان ندارد يك آدم بي انضباط و ولنگار در رسيدن به اهداف زندگي خود موفق باشد.
اين برنامه كه در حقيقت يك دستور العمل خودسازي و قرب الهي است بايد از روى دقت، مطالعه و مشورت با متخصصين متعهد و علما ي دين باشد تا هم قابل عمل باشد و هم از افراط و تفريط به دور باشد. موفقيت در عمل و عبادت خداي در گرو تداوم در آن است . عبادت خداوند ، نوري است كه به تدريج تمام وجود انسان را مي گيرد و آدمي را سراسرنوراني مي كند.
اگر روزي در برنامه هاي عبودي خود كوتاهى كرديد بدانيد، كه به همان اندازه از توفيقات شما كاسته مى گردد، كوشايى و استقامت شرط توفيق است. على (ع) در روايتي فرموده است: من طلب شيئاً ناله او بعضه، هر كس طالب چيزى باشد و واقعاً بخواهد به آن برسد ، به تمام يا قسمتي از آن، حتما خواهد رسيد.
ادامه دارد .
@sserfan
( قسمت سوم )
9- رعايت اقبال و ادبار قلب: در روايات اسلامي، تاكيد فراوان شده است كه در عبادت، ميانه رو باشيد و اقبال و ادبار قلب خويش را در نظر بگيريد. در حالتي كه ميل و اقبال داريد ، بيشتر عبادت كنيد و در حالت بي حالي و ادبار، تنها به انجام واجبات اكتفا نماييد .امير مومنان حضرت علي(ع) فرمود: " بدرستي كه قلب انسان را اقبال و ادباري است. پس چون در حال پذيرش بود، آنرا به انجام مستحبات و نوافل بداريد و هنگامي كه در حالت روي گرداني بود، به انجام واجبات اكتفا نماييد. "
البته هر قدر انسان مجاهده نفس بيشتري كند و با خدا و قرآن و اهل بيت (ع ) انس بيشتري گرفته و دل از هواهاي نفساني تخليه كند
به تدريج اقبالش بيشتر شده و به صورت ملكه راسخه در مي آيد. آن گاه است كه در همه حالات به ياد خدا و متوجه اوست و هيچ چيز نمي تواند او را از محبوب حقيقي باز دارد. اين همان حالتي است كه ازآن تعبير به ((نماز دائم)) شده است :
خوشا آنان كه الله يارشان بي به حمد و قل هوالله كارشان بي
خوشا آنان كه دايم در نمازند بهشت جاودان ماواي شان بي
.10- سخت كوشي و تحمل سختي ها: رسيدن به آرمان بلند و گران سنگ لقاي الهي درگرو تلاش و جهادى پر دامنه و دراز آهنگ است. بدون شك مبارزه جدى و بى امان با هواها و خواهش هاى نفسانى، بيرون راندن حب دنيا و تعلقات دنيوى از دل، عبوديت مطلقه پروردگار، پالودن نفس از رذايل و آراستن آن به فضايل، تهجد و شب زنده دارى و توسل و استشفاع به اولياى گرام الهى و. همه ره توشه هاى اين سير خدايى است. اين كه: گويند به هركس ندهند دليلش بسيار واضح و روشن است. زيرا كسى كه جهاد با نفس نكرد و دل به ماديات سپرد و در ظلمات نفس و نفسانيات خود را محبوس ساخت كى تواند كه به سوى نورحق پر كشد و به لايتناهى عروج كند؟
ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست عاشقى شيوه رندان بلاكش باشد
اگر طالب موفقيت هستيم بايد بپذيريم كه همه چيز با كار و كوشش سخت ، برد باري و مقاومت در مقابل دشواري ها بدست مي آيد. كسي با خوش گذراني و راحت طلبي به جايي نرسيده كه ما دومين آن باشيم .
امام رضا (ع) مى فرمايند: و من سأل الله التوفيق و لم يجتهد فقد استهزاء بنفسه، هر كس از خدا توفيق را مسئلت كند در حالى كه كوشا و تلاش گر نيست خود را به استهزاء و شوخى گرفته است.
در بحث دين داري و عبوديت حق تعالي نيز كوشش و صبر در مقابل نا همواري ها و ناملايمات زندگي، چه زندگي مادي و چه معنوي، از شرايط اصلي موفقيت محسوب مي شود. قرآن كريم در مورد سختي نماز مي فرمايد: و انها لكبيره الا علي الخاشعين، نماز خواندن ، جز براي خاشعين ، كار ساده و آساني نيست.
و در قيامت نيز به كساني كه صبورند، وعده بهشت بي حساب مي دهد و مي فرمايد: ان الله يوفي الصابرين اجرهم بغير حساب، به درستي كه خداوند اجر صابران با بدون حساب خواهد داد.
در مورد روزه، حج، جهاد ، خمس، ذكوه، امر به معروف و ساير وظايف شرعي و عبادي نيز وضعيت به همين منوال است . انجام تمامي اينگونه تكاليف نياز به صبر و مقاومت فراوان دارد. نابرده رنج گنج ميسر نمي شود.
دست از طلب ندارم تا كام من برآيد يا تن رسد به جانان يا جان زتن برآيد.
11- برنامه ، نظم ، تداوم: هدف خويش را در زندگي و رسيدن به قرب الهي مشخص نماييد و براي رسيدن به آن برنامه ريزي كنيد و بر آن برنامه پاي بفشاريد. هر عمل و عبادتي را پيوسته انجام دهيد و تداوم داشته باشيد. آنقدر ادامه دهيد تا اثر آن ظاهر شود و شيريني و نورانيت آن را در دل احساس كنيد.
نظم و برنامه ريزي از لوازم ضروري موفقيت در دين داري و يا هر كار ديگر است . امكان ندارد يك آدم بي انضباط و ولنگار در رسيدن به اهداف زندگي خود موفق باشد.
اين برنامه كه در حقيقت يك دستور العمل خودسازي و قرب الهي است بايد از روى دقت، مطالعه و مشورت با متخصصين متعهد و علما ي دين باشد تا هم قابل عمل باشد و هم از افراط و تفريط به دور باشد. موفقيت در عمل و عبادت خداي در گرو تداوم در آن است . عبادت خداوند ، نوري است كه به تدريج تمام وجود انسان را مي گيرد و آدمي را سراسرنوراني مي كند.
اگر روزي در برنامه هاي عبودي خود كوتاهى كرديد بدانيد، كه به همان اندازه از توفيقات شما كاسته مى گردد، كوشايى و استقامت شرط توفيق است. على (ع) در روايتي فرموده است: من طلب شيئاً ناله او بعضه، هر كس طالب چيزى باشد و واقعاً بخواهد به آن برسد ، به تمام يا قسمتي از آن، حتما خواهد رسيد.
ادامه دارد .
@sserfan