Telegram Web Link
بهترین عبادات: 

معمر بن خلاد گوید که از امام رضا علیه السلام شنیدم که می فرمود: عبادت کردن به زیاد نماز خوادن و روزه گرفتن نیست، همانا عبادت فقط تفکر در امر خداوند است

و از ربعی نقل شد که گفت که امام صادق علیه السلام فرمود: همانا تفکر به نیکی و عمل به آن دعوت می کند.
و کلینی در کافی از امام صادق علیه السلام روایت کرد که بهترین عبادات آمیختگی با تفکّر و غوطه ور شدن در خداوند و قدرت اوست.

منبع، سدرة المنتهی فی تفسیر قرآن
علامه  حسن زاده الآملی

#تفکر

@sserfan
ساقیا باده بیارو ز کم وبیش مپرس
حال مارابنگر ازپس وازپیش مپرس

به گدایی درت غیر خراب نیست مقیم
از خرابی دل ومنزل درویش مپرس
    
ای صنم کز همه سو  راه دل ودین بزنی
جهت قبله از این بیدل بی کیش مپرس

پای پرآبله ودیده ی خونبار نگر
دیگر از آتش پنهان به دل ریش مپرس

سبب بی سرو سامانی و این حال پریش
از خمار می افتاده به تشویش مپرس

بی خود از می شده ایم برسرسجاده ی شوق
فرق در مسجد ومیخانه ز بی خویش مپرس

ازسرعشق نگر روز جزا نامه ی ما
وزسر سنجش میزان وبه تفتیش مپرس

#شعر_قواعد
@sserfan
مراقبه و فنا :

وقتي در سكوت بنشيني و هيچ كاري نكني بهار از راه مي رسد و سبزه ها خود بخود رشد مي كنند. تو فقط بايد بدون انجام دادن هيچ كاري در سكوت بنشيني تا همه چيز خودبخود پديد آيد. تا بهار از راه برسد و سبزه ها سر بر آورند. همه چيز خود بخود رخ مي دهد.

لازم نيست تو كاري بكني. مراقبه چيزي نيست كه بايد آنرا انجام داد، بلكه چيزي است كه بايد آنرا درك كرد و فهميد. همين كه تو مراقبه را درك كني و بفهمي، كافيست. آنگاه هر كجا كه در سكوت بنشيني مي تواني در حالت مراقبه قرار بگيري.

مراقبه يك كنش و فعاليت نيست، بلكه حالتي از سكوت و بي كنشي است. همه چيز از فعاليت باز مي ماند تمام حركتها متوقف مي شود و تو در آسايش كامل قرار مي گيري. و آن لحظه، لحظه اي است كه در مي يابي فنا ناپذير هستي و فقط جسم تو از بين مي رود، خود تو هرگز. آنگاه تمام ترسها ناپديد مي شوند، زيرا همه ترسها در ترس از مرگ ريشه دارد. و نترس بودن ستون بنيادين يك زندگي شادمان است

#مراقبه
#سکوت
#فنا

@sserfan
یکی پرسید از آن مجنون غمناک 
که ای خالص عیار و از هوس پاک

چرا شبها تو را آه و فغان است
که شب آسایش پیر و جوان است

 جوابش گفت آن مجنون بی‌دل
که ای از فیض شب گردیده غافل

به شبها عاشقان را راز باشد
به شب کوی وفا، در باز باشد.

به شب بردند عیسی را به افلاک 
به چرخ چارمین از عالم خاک

 به شب قرآن فرود آمد زمعبود
به شب حقّ جرم آدم را ببخشود

 پیمبر را به شب معراج دادند 
دلش نور و سرش را تاج دادند

 مرا انسی از آن باشد به شبها
که آمد لیلیم در شب به دنیا

به عشق او به شبها می‌زنم گام
که شب لیل است و با لیلی است همنام

#نماز_شب

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل هجدهم :تفکر
مصادیق فکر
سوم :فکر درخود
(قسمت پانزدهم )

ادامه...

وقتى به «خود» برگشتيم، و در «خود» فكر كرديم، خواهيم ديد كه تنها هستيم، و منقطع از همه آنچه خود را با آنها مى ‏دانستيم.

و خواهيم ديد كه هميشه در يك «خلوت خاص تنهايى» قرار داريم، و فقط «خود» هستيم و آنچه در «خود» داريم.

اينجاست كه حقايق بعضى از آيات قرآنى براى ما تا حدودى روشن مى‏گردد، آياتى كه از«تنهايى »ما خبر مى‏دهد، و اينكه «تنها»هستيم وليكن به آن توجه نداريم، و به هنگام مرگ، و ورود به محضر پروردگار در قيامت خواهيم فهميد. آياتى از قبيل:
آيه 80 سوره مريم كه مى‏فرمايد: «... و يأتينا فرداً» يعنى «... و او تنها به سوى ما باز آيد»

آيه 95 سوره مريم كه مى‏فرمايد: «و كلهم آتيه يوم القيامة فرداً» يعنى «و همه آنها كه در آسمانها و زمين هستند در روز قيامت تنها به محضر خداى متعال آيند».

و بالاخره آيات ديگر، و اشاراتى كه در آنها هست، و خبر از اين معنى مى‏دهد كه انسان «تنها» است، و از خارج از «خود» منقطع است، و با چيزى با هم نيست، و اين «تنهايى» براى وى به وقت مرگ، و نيز در قيامت كه حقيقت ها به ظهور مى‏رسد، روشن خواهد شد، و هر كسى به «تنهايى» خويش پى خواهد برد، و خيال واهى وى كه در حيات دنيوى داشت، و خود را با اين و آن با هم مى‏دانست، از ميان خواهد رفت.

در خلوت تنهايى، فقط خود را با «قيوم» خود خواهيم ديد، يعنى با آنكه «خالق» ماست، و «مدبر» ماست، و «قوام بخش» ماست.

خواهيم ديد فقط با جناب او با هم هستيم، و با او در ارتباط سخت. و خواهيم ديد هميشه در حال «خلوت» با حضرت او بوده، و فقط اوست با ما، و نه غير او؛و هو معكم أينما كنتم.  «او» را با «خود» و «خود» را با «او» خواهيم يافت، و ارتباط را بسيار محكم، و نسبت را بسيار نزديك.

مگر نه اين است كه جناب او خالق و قيوم همه چيز، و هر مخلوقى است؟! و مگر نه اين است كه حقيقت من و تو، يعنى آنچه با كلمه «من» به آن اشاره مى‏كنيم نيز مخلوقى از مخلوقات اوست، و او قيوم حقيقت من و تو نيز هست، و «من» از او نشأت مى‏گيرد، و با اوست؟!. (خوب فكر كن) در اين مقام، اگر در سير فكرى خود موفق باشيم، نور توحيد شروع به تجلى در باطن ما مى‏كند، بساط شرك متزلزل مى‏گردد، احكام ايمان به ميدان مى‏آيد، حجابها ازروى حقيقت كنار مى‏رود، و بيدار مى‏شويم.

جز حضرت او را «ولى» و «مدبر» خويش نمى‏بينيم. همه سود وزيان را از او دانسته، حكم را مخصوص او يافته، جمال و جلال مطلق را براى او ديده، و او را معبود خود قرار خواهيم داد.
ادامه دارد...
#تفکر
#تنهایی

http://T.me/sserfan
سفری مافوق تفکر  ،گذر از حواس پنجگانه :

سفر اصلی انسان , سفر فکری و فوق مقام فکر است که در حقیقت در بحث تفکر ، انسان می خواهد سفر به ماوراء طبیعت که اساس سفر انسانی است را ادراک کند .

که این مسافرت برخلاف مسافرت های متعارف می باشد که این سفر ثانی ، ابتدائاً با سفر فکری انسان شروع می شود ، « یَآ أیُهَا الإنسانُ إنَّکَ کَادِحٌ إلی رَبِّکَ کَدحاً فَمُلاقِیهِ » ( انشقاق / 7 )
لذا انسان باید غواصی در نظام هستی را شروع کند


انسان در قوص صعود به تدریج باید قوای او شکوفا شود.
یعنی ابتدا فقط با قوای پنجگانه ی حسی می بیند ، می شنود و . . . ، سپس که قوی تر شد می تواند با قوای پنجگانه ی باطنی ادراک کند که این ادراک هم تازه در حدّ وهم و خیال است و بعد که قوه ی خیال قوی شد می تواند به مرتبه ی عقلی راه پیدا کند
که در بحث تفکر سعی بر این است که انسان به حقایق عقلی دست یابد . 


لذا تا زمانی که این حواس پنجگانه با بیرون مشغول است و دائما از بیرون ( بخش مادی ) ادراک دارد ، قوه ی خیال نیز ناچار است برای این ادراکات حسّی ، اشکال و صور ایجاد کند که در این صورت قوه ی خیال از ماوراء طبیعت به دلیل اشتغال با این ادراکات حسّی منصرف می شود
یعنی قوه ی خیال به جای اینکه به طرف عقل رو کند و از آنجا حقایق را بگیرد ، دائما رویش به طرف حواس پنجگانه ی ظاهری است . 

البته بحثی نیست که از بیرون بگیرد ، اما آنچه را که از بیرون می گیرد به عنوان یک رشحه و نمونه ای از آنچه که از درون می گیرد می باشد
و اگر قوه ی خیال به سمت بالا رو نکند و دائما در همین محسوسات مادی مشغول بشود .
استاد صمدی آملی
شرح دروس معرفت النفس

#تفکر

@sserfan
" خود "  عامل جدایی و فراق :

ما از هستي جدا نيستيم اما همه ما با پندار جدا بودن زندگي مي كنيم. پندار جدا بودن از هستي، همان " خود" است. اين پندار و فقط اين پندار است كه دنيا را براي ما جهنم مي سازد، زيرا ما را از زندگي مي ترساند. ما از آينده مي ترسيم. از اين مي ترسيم كه روزي خواهيم مرد – و تمام اين ترسها از " خود" سرچشمه می گیرد.

نمي فهميم كه با كل يكي هستيم و هيچ تولد و مرگي نداريم، زيرا هميشه در اين جهان و جزيي از آن بوده ايم. همچون موجي از دريا هستيم. موج قبل از اينكه به پا خيزد در دريا وجود داشت و وقتي براي استراحت به دريا باز مي گردد بازهم وجود دارد. تولد و مرگِ موج دروغين است. موج هميشه باقي است. گاهي راكد و در حال استراحت است و گاهي خود را نشان مي دهد اما هميشه وجود دارد. جزيي جدايي ناپذير از درياست.

ما نيز جزيي جدايي ناپذير از اين هستي و امواجي از اين دريا هستيم  و اگر اين را بفهميم، تمام تشويشها از بين مي روند و هيچ جاي نگراني باقي نمي ماند.اين جهان خانه ماست و ما جزيي از آن هستيم. به هيچ طريقي نمي توانيم جايي ديگر برويم و يا وجود نداشته باشيم – به هيچ طريقي!

#مراقبه
#خود
#مرگ
#وصال
@sserfan
در طلب یار :

ای وای دلا گر رخ جانان نشناسی
درکفر شوی غرقه و ایمان نشناسی

سرگشته به هامون شوی در طلب آب
پندار سراب از نم باران نشناسی

جز کفر نگویی وبه جز شرک نبینی
گر طالب حق باشی وشیطان نشناسی

هشدار که از نوش می و جام خلافت
آن سان نشوی مست که سلطان نشناسی

پادر ره کعبه بشوی در طلب یار
رویش به ری و یزد و خراسان نشناسی

بامرکب تقوا نه امیدی به نجاتست
چون راه توکل به بیابان نشناسی

یوسف چوشوی عاقبتت محبس وبندست
گرشرط گذر از غل و زندان نشناسی

صدمسئله باشد دل و یک عشق طلب کن
تا پا زسر اندر ره جانان نشناسی

#شعر_قواعد

@sserfan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خطرناکترین زندان ، زندان خرافات و ذهن است .
هر انسانی باید یک بار دیگر خود را خلق کند.
(دکتر ابراهیمی دینانی)
#ذهن
#مراقبه
#جهاد_نفس
@sserfan
سحر خیزی :

همه شب یا قسمت مهم آن را با غفلت و خواب سپری کردن برای سالکان یک امر ناصحیح و بسیار مضر است .
در چنین صورتی انسان از برکات مخصوص شب خیزی محروم میگردد و از عنایات کار ساز ربوبی که در دل شب و با شب زنده داری بدست می آید بی بهره می ماند و ناموفق خواهد بود.
اصل مشکلها در ظلمت شب ، و در خلوت آن حل میگردد و راهها به روی دردمندان در بیداری شب و در سلوک شبانه باز میشود .
مرحوم آیت اله  محمد شجاعی ( ره )
مقالات جلد سوم ص 276

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل هجدهم :تفکر
(قسمت شانزدهم )

ادامه...
و در اين مقام، يعنى در خلوت با حق، هر چه در سير فكرى خود متعمق باشيم، به همان اندازه ابواب حقايق شهودى به روى ما باز خواهد شد، و به همان اندازه اسرار آيات براى ما مكشوف خواهد شد، مخصوصاً آياتى كه مى‏گويد جز خداى متعال «ولى» و «نصير» و جز او «معبود»نيست، و
انسان ها به خیال باطل ِخويش غير او را براى خود «ولى» و «نصير» و براى خود «معبود» اتخاذ كرده، و راه ضلال در پيش گرفته‏اند. آياتى از قبيل:

1- آيه 107 سوره بقره كه مى‏فرمايد:

«ألم تعلم ان الله له ملك السموات و الارض و مالكم من دون الله من ولى ولا نصير».

يعنى «آيا نمى‏دانى كه ملك آسمانها و زمين مخصوص خداى متعال است، و براى شما غير از خدا «ولى» و «نصير» نيست؟!».

2- آيه 55 سوره فرقان كه مى‏فرمايد:
«و يعبدون من دون الله ما لا ينفعهم ولا يضرهم...» يعنى« و آنان خداى متعال را گذاشته، و آنچه را كه هيچ سود و زيانى به آنان نمى‏رساند مى‏پرستند...» 3- آيه 55 سوره يوسف كه مى‏فرمايد:

«ما تعبدون من دونه الا اسماء سميتموها أنتم و آبائكم...» يعنى «آنچه غير از خداى متعال مى‏پرستيد، جز يك سلسله اسماء و عناوين نيست كه شما و پدرانتان ساخته‏ايد».
گمان نكن كه اين آيات را، مانند همه آيات قرآن، من و تو آنچنان كه بايد، درك مى‏كنيم. البته معانى ذهنى آنها را تا حدودى مى‏فهميم، و آنها را قبول داريم، وليكن حقايق آنها را به شهود عينى نمى‏يابيم. و ميان معانى ذهنى و حقايق شهودى، فاصله بسيار هست، فاصله‏اى كه در گفتن و نوشتن نيايد، و در عبارت نگنجد، و فاصله اى كه اهل آن دانند. و اگر خواستى بگو، فاصله‏اى كه ميان مفاهيم ذهنى و حقايق خارجى وجود دارد.

آنچه در مقام «فكر» و در «خلوت با حق» مى‏يابيم، حقايق عينى و شهودى آيات است، نه معانى ذهنيه‏اى كه در ذهن من و تو هست.

غربت در دورى از وطن :
در مقام فكر، و در خلوت تنهايى، آنجا كه به «خود» برگشته و در «خود» سير مى‏كنيم، در عين اينكه «خود» را فقط با «قيوم» خويش مى‏بينيم و بس، در عين حال، به اين معنى هم به شهود عينى پى مى‏بريم كه از موطن قرب، و جايگاه اصلى خويش دور افتاده، وچيزى يا چيزهايى از دست داده‏ايم، و اگر خواستى بگو، همه چيز را.

و به عبارتى، احساس غربت مى‏كنيم، آنهم بسيار سخت، و بسيار دردآور.

مى‏بينيم بين ما، و بين جايگاه اصلى ما، كه موطن قرب و شهود كامل است، فاصله بسيار افتاده است، و حجابى يا حجابها بين ما و مقام اصلى ما پيدا شده است.

هم «خود» را با معبود ومطلوب خود مى‏بينيم، و جناب او را «أنيس» و «مونس» خويش، و «رفيق» و «شفيق» خويش، هم «خود» را محجوب از او.

تنگناى غربت، و غم فراق را به وضوح احساس مى‏كنيم. احساسى كه كيفيت آنرا اهل آن مى دانند، و در گفته و نوشته نيايد.
ادامه دارد ...

#تفکر
#فراق
@sserfanا
غربت ِ آدمی از ازل تا ابد با اوست مگر اینکه با خود انس بگیرد :

چرا آدمی غریب است ؟برای اینکه آدمی می‌اندیشد! آدمی غریب است چون اهل تعقل است و می تواند از خودش فاصله بگیرد. انسان از خودش فاصله می‌گیرد و به خودش از بیرون نگاه می‌کند. انسان وقتی از بیرون به خود نگاه می‌کند، موجودی را می‌بیند که در جایی نشسته یا خوابیده و در حال غذا خوردن یا خواندن کتاب است. از خود فاصله گرفتن، از مختصات و ویژگی‌های ممتاز آدمی است.

تنهایی انسان از آن حیثیت است که به خود می‌نگرد. انسان وقتی به خود می‌نگرد، تنهایی خود را زیر ذره بین نگاه و نظاره خودش، کاملاً احساس می‌کند. اینجاست که انسان برای خودش یک «شیئ» می‌شود باید به این نکته خیلی دقت کرد که همه چیز برای انسان شیئ است اما خود انسان شیئ نیست انسان این توانایی را دارد که با خودِ خود، به جهان هستی و به عالم بنگرد. انسان به هر چیز بنگرد، آن در نظرش شیئ است.

انسان وقتی به خود نیز دارد می‌نگرد خود را شیئ می‌بیند. اما خود، از آن نظر که دارد می‌بیند شیئ نیست، همان خود است که می‌اندیشد. غربت آدمی، غربتی است که از ازل تا ابد با ماست و از آن رهایی نداریم مگر اینکه با خود انس بگیریم؛ البته نه، هر خودی، بلکه خود غیر متناهی و این همان رشته ای است که به وحدت وجودمنتهی می‌شود. انسان یک شخص است و این مساله فصلی است که او را از سایر موجودات جدا می کند.
کتاب من و جز من
استاد غلامحسین دینانی

#تفکر
#تنهایی

@sserfan
بزرگترین صله ی رحم با عالم طبیعت، تفکر در نظام طبیعت است.
استاد صمدی آملی
شرح دروس معرفت نفس

#تفکر
@sserfan
2024/11/05 19:04:37
Back to Top
HTML Embed Code: