Telegram Web Link
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل دوازدهم :مراقبه

(قسمت یازدهم )
ادامه...
مراقبه و درجات آن از دیدگاه مناز السائرین :
رقب و راقب به معنی نگریستن و حفظ کردن است. سالکی که اعمال نفس را تحت نظر می‌گیرد و خود را حفظ می‌کند که از طریق حق منحرف نشود آن سالک اهل مراقبه است. سالکی که در طریق حق واقع بود و به حق همیشه نظر داشت اهل مراقبه است. مراقبه سه درجه دارد:
درجه اول مراقبه این است که سالک سیر به سوی حق دارد.
درجه دوم توجه یافتن به مراقبه حق است. سالک متوجه می‌گردد که حق متعال مراقب اوست. درجه سوم مراقبه‌ای است که سالک نسبت به آثار وجودی حضرت حق داراست. کیفیت تجلیات حضرت احدیت را پیوسته موردنظر دارد. قسم اول را می‌توان مراقبه مقدماتی، دوم را متوسط و سوم را عالی نام نهاد...
نوعا اشخاصی که از دست رقیب زبردست خود (شیطان) جان سالم بدر نمی‌برند، در مراقبه اول هستند و علتش این است که در پی مشتهیات نفس بوده و هرچه می‌خواهند برای خود می‌خواهند و خود را منظور دارند چون از خودپرستی خلاص نشده و خواسته آنها نفسانی است و رقیب بر آنها غالب می‌گردد. اما آنهایی که از مراقبه اول خارج شده در مراقبه دوم واقعند از آن جهت که از آنها سلب اراده شده و نظر خود را کنار گذارده‌اند، رقیب نمی‌تواند بر آنها غلبه کند چه اینها جزو احزاب الهی هستند و حزب‌الهی در همه جا غالب است. احزاب الهی دوستان خدا هستند، کسانی هستند که عشق و محبت حق ساحت دل آنها را فراگرفته است، دل آنها در تصرف حق است دلی که در تصرف حق باشد رقیب نمی‌تواند در آن دل راه یابد.
منبع :
مقامات معنوی، محسن بینا، ج1، ص 146
#مراقبه_و_درجات_آن

@sserfsn
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل دوازدهم:مراقبه
(قسمت دوازدهم )
ادامه...
مراقبه و درجات آن از منظر رساله لب  اللباب  :
مراقبه معنای عامّی است و به اختلاف مقامات و درجات و منازل سالک تفاوت می‏‌کند. در ابتدای امر سلوک، مراقبه‏ عبارتست از آنکه از آنچه به درد دین و دنیای او نمی‏خورد اجتناب کند و از امور بیهوده و غیر ضروری دوری گزیند و سعی کند تا خلاف رضای خدا در گفتار و کردار از او صادر نگردد، ولی کم‏کم این مراقبه شدّت یافته و درجه به درجه بالا می‏رود. گاهی مراقبه عبارت است از توجّه به سکوت خود و گاهی به نفس خود و گاهی به بالاتر از آن مثل حقیقت اسماء و صفات کلّیّه الهیّه.  
هر چه سالک رو به کمال می‌رود و طیّ منازل و مراحل می‌کند، مراقبه او دقیق‏تر و عمیق‏تر خواهد شد و در این‏حالات بسیاری از مباحات در منازل اوّلیّه بر او حرام و ممنوع می‏گردد. مثلا مقربان الهی هیچ التفاتی به غیر نکنند و فقط یک همّت و اندیشه دارند.  پارسایان نیز کسانی‏اند که به یقین دانند که خدا بر ظاهر و باطن ایشان مطّلع است و لیکن در جلال و عظمت او مدهوش و مستغرق نشده‏اند و بیشتر به احوال و اعمال و مراقبت در آن‌ها التفات دارند. 
از منظر اخلاق عملی، درجات مراقبه دارای چهار مرتبه است: 
۱. پرهیز از محرمات و انجام همه‌ی واجبات بدون کمترین سهل‌انگاری. 
۲. انجام همه‌ کارها برای رضای خدا و دوری از اموری که لهو و لعب نامیده می‏شود. 
۳. پیوسته ناظر خود دیدن پروردگار جهان، که در اثر آن سالک کم‏کم اذعان و اعتراف می‏نماید که خدای متعال در همه جا حاضر و ناظر و نگران همه مخلوقات است. 
۴. حاضر و ناظر دیدن خداو مشاهده‌ی جمال الهی به طور اجمال. 
رساله لب الباب _سید محمد حسین حسینی طهرانی

#مراقبه_و_درجات_آن

@sserfan
مراقبه راهیست به سوی فنا :

زمانی که شما در حال مراقبه هستید "خود " یا " من"  ی وجود ندارد.
زیرا همین آگاهی که از خودتان دارید ،شما را از همه کس و همه چیز جدا می کند .
اگر شما هنوز سر جایتان باشید،موضوع ها نیز سر جای شان هستند . "من هستم "، اما  "من " نمی تواند در تنهایی همه سویه زندگی کند . من در پیوند با جهان بیرون است که هستی دارد ،
"من" موجودی وابسته است.در این صورت ، "خود"  یا  "من هستم " چیزی است در درون شما، که در پیوند با چیزی بیرون از شما هستی دارد.
توجه به عالم بیرون ،سبب تشکیل هویت فکری و مجازی در عالم درون می گردد ،اما اگر این توجه به چیزی در بیرون نباشد ،این درون نیز رنگ می بازد ،آنگاه ،تنها آگاهی ناب  به جای می ماند.
(فتامل ان من اهله )
#مراقبه
#سکوت
#فنا

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل دوازدهم:مراقبه
(قسمت سیزدهم‌)

ادامه...
مراقبه ونتایج آن  :
در اثر مراقبه ي تام و اهتمام شديد به آن به تدريج چهار عالم بر سالک کشف خواهد شد: 

عالم اول: #توحيد_افعال است. يعني در ابتدا او درک مي کند که همه ي اعمالي که با اعضا و جوارح انجام مي دهد، همه مستند به نفس خودش است و سپس مي فهمد که نفس او قائم به ذات حق است و دريچه ي فيض و رحمت او، پس همه ي افعالي که در جهان خارج تحقق مي يابد به ذات مقدس حق استناد دارد.
 
عالم دوم: #توحيد_صفات است که عبارت از اين است که سالک آنچه را با حواس خود درک و مشاهده مي کند، همه را مستند به خدا مي يابد. 

عالم سوم: #توحيد_اسماء است که عبارت از اين است صفات را قائم به ذات درک کند، مثلاً عالميت، قادريت، سمعيت، و بصيرت خود را در خدا دانسته و در مي يابد که در همه ي عوالم قادر و عالم و سميع و بصير وحي فقط خداوند جل جلاله است.
 
عالم چهارم: #توحيد_ذات است که به واسطه ي تجليات ذاتيه بر سالک مکشوف مي شود. يعني درک مي کند که ذاتي که همه ي افعال و صفات و اسما به آن مستند است، ذات واحد است. در اين مرحله توجه و مشهودش فقط ذات است و فقط خدا را مي شناسد و بس. 

سالک در هر يک از عوالم چهارگانه ي فوق مقداري از اثر وجودي خود را از دست مي دهد تا بالاخره اصل وجود و هستي خود را گم مي کند. در عالم اول که به مقام فناي در فعل مي رسد مي فهمد که فعل از او سر نمي زند بلکه از خداست در اينجا تمام آثار فعلي خود را از دست مي دهد. 
در عالم دوم چون به تجلي صفاتي مي فهمد که علم و قدرت و ساير صفات انحصاراً اختصاص به ذات حق سبحانه تعالي دارد. در اينجا صفات خود را از دست مي دهد و آن ها را گم مي کند و ديگر در خود نمي يابد و در عالم سوم چون تجلي اسمايي مي شود، ادراک مي کند که عالم و قادر اوست جل و جلاله، در اينجا، اسماء خود را گم مي کند و ديگر در خود نمي يابد. در عالم چهارم که تجلي ذاتي است وجود خود را گم مي کند و ذات خود را از دست مي دهد و ديگر ابداً خود را نمي يابد و ذات، ذات مقدس حضرت خداوند است. 
اين مرحله از شهود يعني تجلي ذاتي را عرفا تعبير به«عنقا» و«سيمرغ» مي نمايند چه او موجودي است که هرگز صيد احدي نخواهد شد. سيمرغ آن ذات بحت و وجود صرف است که از آن به«عالم عمي» و«کنز مخفي» و«غيب الغيوب» و«ذات ما لا اسم له و لا رسم له» تعبير مي کنند.
منبع :
https://rasekhoon.ne
#مراقبه_و_نتایج_آن

@sserfan
سلوک ،فرا رفتن از ذهن و بدن :

راه سعادت، راه شادماني  همیشگی، هويت نگرفتن از تركيب بدن و ذهن است.

انسان سالک  بايد پيوسته به خود يادآوري كند که : «‌ من بدن نيستم »، «‌ من ذهن نيستم »، «‌من تماشاگرم، من شاهدم »‌، تا اين حالت آرام آرام چنان طبيعي شود كه ديگر لازم نباشد آنرا به ياد خودآورد. تا همچون جرياني زيرزميني هميشه جاري باشد

حتي وقتي همچون جرياني زيرزميني هميشه جاري باشد. حتي وقتي خواب باشد بداند «‌من بدن نيستم، من ذهن نيستم، من شاهدم. »‌ و وقتي رويا مي بيند بداند «‌من شاهد رويا هستم. »‌

آنگاه كه شاهد بودن تا به آن حد ژرف شود،  سالک در آستانه يك دگرگوني عظيم قرار مي گيرد. آنگاه لحظه به لحظه تمام محدوديتها و حد و مرزها ناپديد مي شوند و  ناگهان بي حد و مرز، نامحدود و بيكران مي شود.

#مراقبه
#سکوت
#ذهن

@sserfan
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل دوازدهم :مراقبه
(قسمت چهاردهم )

ادامه...
مراقبه دری به سوی سکوت تام و موت ارادی :
آیا شیطان از درون شخص است یا از بیرون اوست ؟
این جناب عزرائیل از بیرون می آید یا از درون خود این شخص برمی خیزد ؟
که شخص وقتی در مقام قطع تعلّقات قرار بگیرد ، خودش عزرائیلِ خودش می شود ، جبرئیل و میکائیل و اسرافیلِ خودش می شود ؟ یا اینکه نه ، حتما یک شیپور به دستی ، در یک جایی باشد و فوت کند که همه بمیرند !!
به یک معنا مرگ یعنی سکوت تامّ و مردن یعنی ساکت شدن !

چه در مرگ طبیعی ، چه در مرگ ارادی ، شخص در مقام سکوت تامّ قرار می گیرد که شخص فقط با خودش باشد ، کاری با دیگران نداشته باشد و مطلقاً از غیر خودش قطع علاقه کند . به یک تعبیری به « من کیستم »ِ خودش برسد
و آنکه در کلمه ی 19 رساله ی شریف صد کلمه فرمود آنکه در وادی مقدس من کیستم قدم ننهاده است خرواری به خردلی ، یعنی آنکه در وادی مقدس « سکوت »قرار نگرفته است تا ببیند که اسرار وجودی اش چیست و در خودش چه دارد

برای اکثر ما که آن همّت را نداریم از خودمان قطع تعلّق کنیم و از غیرمان ببُریم ، مرگ طبیعی ، سکوت تامّ می آورد و در سکوت تامّ می افتد ، منتها موت طبیعی اش زمینه شده که از این بدنش که بزرگترین حجاب نفس است و از آن به جسم طبیعی یا جسم عاصی یا جسم مادّی یا به اصطلاح فلسفه به جسم تفاله دار تعبیر می گردد جدا شود .
زیرا این حجاب ، اقتضائاتی دارد که نمی گذارد انسان در سکوت تامّ قرار بگیرد و لذا چون از این حجاب در نیامده او را با موت طبیعی در می آورند ، و بعد می گویند فلان کس مُرده است ، چون این آقا هنوز سفر نکرده و حالا از آنجا خبر ندارد
شرح دروس معرفت نفس
استادصمدی آملی
ادامه دارد...

#مراقبه_سکوت_تام

@sserfan
2024/09/30 05:32:25
Back to Top
HTML Embed Code: