Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎤 #سرمایه_انسانی_در_ایران و# #موانع راه بر سر #توسعه_قابلیتها
#مقصود_فراستخواه
فایل صوتی سخنرانی بیست وپنج دقیقه
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
#مقصود_فراستخواه
فایل صوتی سخنرانی بیست وپنج دقیقه
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
🔸 آرمانهای توسعه پایدار
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #اطلس_نقشه_رفاهی
در اطلس نقشه رفاهی یکصد شهر ایران، 24 شاخص فقر و رفاه اجتماعی برای هر استان و شهرستان ارائهشده و میتوان وضعیت هر شهرستان و استان را با میانگین کشوری و یا مناطق دیگر مقایسه کرد. بهعنوانمثال، برآورد میگردد 23 درصد از جمعیت کشور گرفتار فقر قطعی هستند و این در حالی است که مقدار مشابه برای تهران کمتر از 13 درصد و برای سیستان و بلوچستان بیش از 51 درصد برآورد شده است. این بدان معناست که شدت فقر در تهران بسیار کمتر و در سیستان و بلوچستان بسیار بیشتر از میانگین کشوری است.
در این اطلس، برآورد شده است که هر یک از محلههای هر شهر بهطور میانگین در کدام دهک اقتصادی قرار میگیرند و این شاخص در نقشههای شهری به تصویر کشیده شدهاند. مقایسه این نقشهها، نتایج جالبتوجه و البته متعددی را به دست میدهد. بهعنوانمثال میتوان مشاهده کرد که شهرهایی مانند اهواز و یا مشهد، تجمع جمعیت فقیر متمرکزتر است و شاهد تشکیل کلونی فقر هستیم، اما در شهرهایی مانند اصفهان و یا تبریز توزیع جمعیت فقیر دارای پراکندگی بیشتری است. از سویی دیگر مشاهده میگردد که جمعیت غالب شهر تهران در 4 دهک بالای درآمدی کشور قرار دارند و در شهرهای بسیاری همچون ایرانشهر، غالب جمعیت در 4 دهک پایین درآمدی قرار دارند.
بررسی دادههای این اطلس، اطلاعات دیگری را نیز در اختیار مخاطب میگذارد. برخی از شهرها همانند ارومیه، خمینیشهر، ایلام و مشهد به دو بخش ثروتمند نشین و فقیرنشین تقسیم شدهاند. مثلاً خانوارهای ثروتمند ارومیه در جنوب این شهر و خانوارهای دهکهای پایینی در شمال این شهر سکونت دارند. در خمینیشهر و ایلام این وضعیت معکوس است و در مشهد دهکهای بالایی در غرب شهر و دهکهای پایینی در شرق متمرکز هستند. از طرف دیگر، در شهرهایی همچون اهواز، فارس، قم و کرمانشاه محلات فقیر و ثروتمند بهصورت شطرنجی در کنار یکدیگر قرارگرفتهاند.
جدا از نقشههای اطلس، اطلاعات ارائهشده در جداول، امکان بررسی برخی رابطهها را فراهم میکند. برای مثال در شهرهای با نرخ فقر بالایی همچون سرباز، سراوان و تربتجام (با نرخ فقر قطعی 67.6 و 55.1 و 47.6) جمعیت خانوارهایی که فاقد عضو دارای درآمد ثابت باشند بسیار زیاد است (به ترتیب 88.8 و 78.3 و 67.2)، اما در شهرهای سبزی همچون سمنان، بهبهان و شهرکرد با نرخ فقر 8.7 و 15.2 و 12.8، نرخ خانوارهای فاقد عضو دارای درآمد ثابت به ترتیب بالغبر 22.8 و 32.9 و 30.7 است.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
در اطلس نقشه رفاهی یکصد شهر ایران، 24 شاخص فقر و رفاه اجتماعی برای هر استان و شهرستان ارائهشده و میتوان وضعیت هر شهرستان و استان را با میانگین کشوری و یا مناطق دیگر مقایسه کرد. بهعنوانمثال، برآورد میگردد 23 درصد از جمعیت کشور گرفتار فقر قطعی هستند و این در حالی است که مقدار مشابه برای تهران کمتر از 13 درصد و برای سیستان و بلوچستان بیش از 51 درصد برآورد شده است. این بدان معناست که شدت فقر در تهران بسیار کمتر و در سیستان و بلوچستان بسیار بیشتر از میانگین کشوری است.
در این اطلس، برآورد شده است که هر یک از محلههای هر شهر بهطور میانگین در کدام دهک اقتصادی قرار میگیرند و این شاخص در نقشههای شهری به تصویر کشیده شدهاند. مقایسه این نقشهها، نتایج جالبتوجه و البته متعددی را به دست میدهد. بهعنوانمثال میتوان مشاهده کرد که شهرهایی مانند اهواز و یا مشهد، تجمع جمعیت فقیر متمرکزتر است و شاهد تشکیل کلونی فقر هستیم، اما در شهرهایی مانند اصفهان و یا تبریز توزیع جمعیت فقیر دارای پراکندگی بیشتری است. از سویی دیگر مشاهده میگردد که جمعیت غالب شهر تهران در 4 دهک بالای درآمدی کشور قرار دارند و در شهرهای بسیاری همچون ایرانشهر، غالب جمعیت در 4 دهک پایین درآمدی قرار دارند.
بررسی دادههای این اطلس، اطلاعات دیگری را نیز در اختیار مخاطب میگذارد. برخی از شهرها همانند ارومیه، خمینیشهر، ایلام و مشهد به دو بخش ثروتمند نشین و فقیرنشین تقسیم شدهاند. مثلاً خانوارهای ثروتمند ارومیه در جنوب این شهر و خانوارهای دهکهای پایینی در شمال این شهر سکونت دارند. در خمینیشهر و ایلام این وضعیت معکوس است و در مشهد دهکهای بالایی در غرب شهر و دهکهای پایینی در شرق متمرکز هستند. از طرف دیگر، در شهرهایی همچون اهواز، فارس، قم و کرمانشاه محلات فقیر و ثروتمند بهصورت شطرنجی در کنار یکدیگر قرارگرفتهاند.
جدا از نقشههای اطلس، اطلاعات ارائهشده در جداول، امکان بررسی برخی رابطهها را فراهم میکند. برای مثال در شهرهای با نرخ فقر بالایی همچون سرباز، سراوان و تربتجام (با نرخ فقر قطعی 67.6 و 55.1 و 47.6) جمعیت خانوارهایی که فاقد عضو دارای درآمد ثابت باشند بسیار زیاد است (به ترتیب 88.8 و 78.3 و 67.2)، اما در شهرهای سبزی همچون سمنان، بهبهان و شهرکرد با نرخ فقر 8.7 و 15.2 و 12.8، نرخ خانوارهای فاقد عضو دارای درآمد ثابت به ترتیب بالغبر 22.8 و 32.9 و 30.7 است.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #وابستگی_ارزشهای_فرهنگی به #وضعیت_اقتصادی
✍️ #بهروز_مرادی
از اینکه جامعهای داریم سرشار از ناراستی و دروغ و ناپاکی و نادرستکاری و مملو از آسیبهای اجتماعی که در آن، حجم عظیمی از بزهکاری اجتماعی همچون سرقت از منازل و دزدی و خلافکاری و خشونت خیابانی و نیز فساد اداری و رشوهخواری و فریبکاری مالی و کلاهبرداری و نادرستکاری در روابط انسانی و تجاری و معاملاتی و خانوادگی و دروغ و خشونت اجتماعی و پرخاشگری فردی و جمعی و ... در ابعاد مختلف زیست اجتماعی وجود دارد، هم جای تأسف دارد و هم جای تحقیق و تعقل.
رویکرد نظامیگری به مدیریت مسائل اجتماعی در چنین مواقعی اندر پی اتخاذ راهکارهای معلول ستیزِ خشن و پلیسی صرف است، بدون توجه به اینکه رعایت ارزشهای انسانی و فرهنگی و دینی در یک جامعه، فاکتوری وابسته به وضعیت اقتصادی مردم آن جامعه است. فقر و نداری و مستمندی و نیازمندی اقتصادی و تهی بودن سفره و یخچال خانوادهها و نبود امنیت درآمدی و شغلی و تغذیهای و معیشتی، و وحشی بودن نرخ و روند تورم باعث میشود تا انرژی معنوی و باطنی انسانها صرفاً به حوزهی فعالیت اقتصادی و معیشتی کمرشکن منتقل گردد و هٓمًی که لازم است صرف رشد معنوی و تعالی شخصیتی و پرورش اخلاق در فرد و جمع بشود، صرفاً در مسیر رفع نیازمندیهای اقتصادی، حتی گاه از هر طریقی به کار گرفته میشود.
متعاقب آن؛ هرچه خشونت اقتصادی و مادی در جامعه بیشتر باشد، احتمال زیرپا گذاشتن اخلاقیات و درستکاری و راستی و ارزشهای انسانی در جامعه افزایش مییابد.
برای احیای ارزشهای فرهنگی و انسانی و دینی و اخلاقیات فردی و جمعی در جامعه باید از اصلاح ساختار اقتصادی و مالی آغازید. این اصلاح از طریق صدور دستور به سرانجام نمیرسد، بلکه ضرورت است که دست پاکانی از متخصصین اقتصادی در رأس و بدنهی مدیریت اقتصادی جامعه قرار بگیرند که دارای دانش لازم و فکر راهگشا و اندیشهی مسئله حل کن باشند، که: جامعهای که مردم آن باید در صف مرغ و تخممرغ بایستند و توان مالی تهیهی مواد تغذیهای ضروری آنها روز به روز کاهش مییابد و دچار کمبود پروتئین و ویتامین هستند، در چنین جامعهای، اخلاق و درستکاری و فرهنگ و ارزشهای انسانی و راستگویی و نیکی و آرامش و راستی و امنیت و پاکی قربانی میشوند.
فقر؛ بلا و مصیبتِ اعظم است. در یک جامعهی فقرزده، خدای حقیقی آنچنان که باید، پرستیده نمیشود و انسان معنوی پرورش نمییابد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
✍️ #بهروز_مرادی
از اینکه جامعهای داریم سرشار از ناراستی و دروغ و ناپاکی و نادرستکاری و مملو از آسیبهای اجتماعی که در آن، حجم عظیمی از بزهکاری اجتماعی همچون سرقت از منازل و دزدی و خلافکاری و خشونت خیابانی و نیز فساد اداری و رشوهخواری و فریبکاری مالی و کلاهبرداری و نادرستکاری در روابط انسانی و تجاری و معاملاتی و خانوادگی و دروغ و خشونت اجتماعی و پرخاشگری فردی و جمعی و ... در ابعاد مختلف زیست اجتماعی وجود دارد، هم جای تأسف دارد و هم جای تحقیق و تعقل.
رویکرد نظامیگری به مدیریت مسائل اجتماعی در چنین مواقعی اندر پی اتخاذ راهکارهای معلول ستیزِ خشن و پلیسی صرف است، بدون توجه به اینکه رعایت ارزشهای انسانی و فرهنگی و دینی در یک جامعه، فاکتوری وابسته به وضعیت اقتصادی مردم آن جامعه است. فقر و نداری و مستمندی و نیازمندی اقتصادی و تهی بودن سفره و یخچال خانوادهها و نبود امنیت درآمدی و شغلی و تغذیهای و معیشتی، و وحشی بودن نرخ و روند تورم باعث میشود تا انرژی معنوی و باطنی انسانها صرفاً به حوزهی فعالیت اقتصادی و معیشتی کمرشکن منتقل گردد و هٓمًی که لازم است صرف رشد معنوی و تعالی شخصیتی و پرورش اخلاق در فرد و جمع بشود، صرفاً در مسیر رفع نیازمندیهای اقتصادی، حتی گاه از هر طریقی به کار گرفته میشود.
متعاقب آن؛ هرچه خشونت اقتصادی و مادی در جامعه بیشتر باشد، احتمال زیرپا گذاشتن اخلاقیات و درستکاری و راستی و ارزشهای انسانی در جامعه افزایش مییابد.
برای احیای ارزشهای فرهنگی و انسانی و دینی و اخلاقیات فردی و جمعی در جامعه باید از اصلاح ساختار اقتصادی و مالی آغازید. این اصلاح از طریق صدور دستور به سرانجام نمیرسد، بلکه ضرورت است که دست پاکانی از متخصصین اقتصادی در رأس و بدنهی مدیریت اقتصادی جامعه قرار بگیرند که دارای دانش لازم و فکر راهگشا و اندیشهی مسئله حل کن باشند، که: جامعهای که مردم آن باید در صف مرغ و تخممرغ بایستند و توان مالی تهیهی مواد تغذیهای ضروری آنها روز به روز کاهش مییابد و دچار کمبود پروتئین و ویتامین هستند، در چنین جامعهای، اخلاق و درستکاری و فرهنگ و ارزشهای انسانی و راستگویی و نیکی و آرامش و راستی و امنیت و پاکی قربانی میشوند.
فقر؛ بلا و مصیبتِ اعظم است. در یک جامعهی فقرزده، خدای حقیقی آنچنان که باید، پرستیده نمیشود و انسان معنوی پرورش نمییابد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #الفبای_اقتصاد (۱)
▪️#شکارچیان و #گردآوران
▪️الفبای اقتصاد، یک مجموعه ویدئویی است که در ۹ قسمت مروری دارد بر سیر اندیشه های اقتصادی در تاریخ
📍کانال #جستارهایی در حامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
▪️#شکارچیان و #گردآوران
▪️الفبای اقتصاد، یک مجموعه ویدئویی است که در ۹ قسمت مروری دارد بر سیر اندیشه های اقتصادی در تاریخ
📍کانال #جستارهایی در حامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #الفبای_اقتصاد (۲)
▪️#دوران_باستان و #قرون_وسطی
▪️الفبای اقتصاد، یک مجموعه ویدئویی است که در ۹ قسمت مروری دارد بر سیر اندیشه های اقتصادی در تاریخ.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
▪️#دوران_باستان و #قرون_وسطی
▪️الفبای اقتصاد، یک مجموعه ویدئویی است که در ۹ قسمت مروری دارد بر سیر اندیشه های اقتصادی در تاریخ.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #الفبای_اقتصاد (۳)
▪ #مرکانتیلیسم
▪️الفبای اقتصاد، یک مجموعه ویدئویی است که در ۹ قسمت مروری دارد بر سیر اندیشه های اقتصادی در تاریخ
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
▪ #مرکانتیلیسم
▪️الفبای اقتصاد، یک مجموعه ویدئویی است که در ۹ قسمت مروری دارد بر سیر اندیشه های اقتصادی در تاریخ
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #الفبای_اقتصاد (۴)
▪️#لیبرالیسم_کلاسیک
▪️الفبای اقتصاد، یک مجموعه ویدئویی است که در ۹ قسمت مروری دارد بر سیر اندیشه های اقتصادی در تاریخ
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
▪️#لیبرالیسم_کلاسیک
▪️الفبای اقتصاد، یک مجموعه ویدئویی است که در ۹ قسمت مروری دارد بر سیر اندیشه های اقتصادی در تاریخ
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #الفبای_اقتصاد (۵)
▪️#اقتصاد_کلاسیک
الفبای اقتصاد، یک مجموعه ویدئویی است که در ۹ قسمت مروری دارد بر سیر اندیشه های اقتصادی در تاریخ.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
▪️#اقتصاد_کلاسیک
الفبای اقتصاد، یک مجموعه ویدئویی است که در ۹ قسمت مروری دارد بر سیر اندیشه های اقتصادی در تاریخ.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #الفبای_اقتصاد (۶)
▪️#کمونیسم
▪️الفبای اقتصاد، یک مجموعه ویدئویی است که در ۹ قسمت مروری دارد بر سیر اندیشه های اقتصادی در تاریخ.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
▪️#کمونیسم
▪️الفبای اقتصاد، یک مجموعه ویدئویی است که در ۹ قسمت مروری دارد بر سیر اندیشه های اقتصادی در تاریخ.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #الفبای_اقتصاد (۷)
▪️#کینزیانیسم
▪️الفبای اقتصاد، یک مجموعه ویدئویی است که در ۹ قسمت مروری دارد بر سیر اندیشه های اقتصادی در تاریخ
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
▪️#کینزیانیسم
▪️الفبای اقتصاد، یک مجموعه ویدئویی است که در ۹ قسمت مروری دارد بر سیر اندیشه های اقتصادی در تاریخ
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #چرا_نهاد_دانش_و_دانشگاه_باید_آزاد_و_مستقل_باشد؟
در كار علميِ دانشگاهها و نهادهاي پژوهشي، دخالت و امر و نهي كردن و ديوارهاي«بايد» و«نبايد» كشيدن، دانش و دانشگاه را تباه و ويران خواهدكرد.
✍️#سید_علی_محمودی
🔸در موضوع استقلال نهاد دانش و دانشگاه، این استقلال به چه معنایی است و روابط میان دانشگاه و حکومت را چگونه میباید تبیین کرد؟ راه سنجیده و آزموده، به رسميت شناختن استقلال قلمرو دانش و پژوهش و وانهادن آن به اهل دانش و پژوهش است. اين سخن، نه به معني عدم تعامل حکومت با دانشگاهها و نهادهاي پژوهشي است، و نه فراموشكردن ضرورت نقد و ارزيابي نظريهها و روشهاي علمي و فلسفي است.
🔸حكومت ميتواند نيازهاي كشور را در تربيت نيروي انساني متخصص به دانشگاه منعكس كند؛ به اين معني كه انواع تخصصها و شمار دانشآموختگان مورد نياز كشور را با دانشگاه در ميان بگذارد، اما كار علمي در دانشگاهها و نهادهاي پژوهشي بايد بهطور مستقل به خودِ استادان و پژوهشگران سپرده شود. دخالت در هدفها، روشها و درونمايۀ كارهاي علمي، برعهده اهل دانش و تحقيق است، نه حكومت. در كار علمي، تعبيه«كاتاليزور»، «فيلتر» و اِعمال هرگونه مميزي(سانسور)، تا آن حد نادرست و قبيح است كه حاجت به شرح و بسط ندارد؛ فقط يادآور تجربۀ سياه و شرمآور كليسا در سدههای میانه است.
🔸نظريهها و دعاوي علمي و فلسفي بايد منتشرشوند. پس از انتشار، اهل دانش و نظر به نقد و ارزيابي آنها ميپردازند. در فرآيند نقادي، صدق و كذب اين نظريهها و دعاوي و ميزان سازگاري و يا ناسازگاري آنها آشكار ميشود. در نهايت، آن نظريهها و دعاوي كه قدرت دفاع از خويش را در عرصه نقد علمي دارا هستند باقي ميمانند و آنها كه در بوته نقد، ناسازگاري و عدم صدق خود را آشكار ميكنند، لاجرم به كناري نهاده ميشوند. ميخواهم بگويم كه در كار علميِ دانشگاهها و نهادهاي پژوهشي، دخالت و امر و نهي كردن و ديوارهاي«بايد» و«نبايد» كشيدن، دانش و دانشگاه و پژوهش و پژوهشگاه را تباه و ويران خواهدكرد. سياستزدگي دانش و پژوهش براي كار علمي و پژوهشي و براي دانشگاه و نهاد پژوهشي، سّم مهلك است. بايد اهل دانش را براي نيل به حقيقت در كار علمي آزاد گذاشت.
🔸دانشمند و پژوهشگر، در فرآيند دانش و پژوهش، كار خود را با پرسشهاي معيني آغاز ميكند. او با روش معيني به يافتن پاسخها ميپردازد؛ پاسخهايي كه در آغاز و حتي در ميانۀ راه و تا پايان كار، براي او معلوم نيست. وقتي او خود از آغاز نميداند كه فرجام پژوهش علمی او چه خواهد بود، چگونه ميتواند پيشاپيش با عرضۀ نتايج كار خود، موجبات اطمينان خاطر حكومت را فراهم سازد و يا قول و تضمين بدهد كه دستاوردهاي علمي او موافق خواست و توقع ارباب سياست خواهد بود؟ بهعنوان مثال، او آزمون فرضيۀ«افزايش و يا كاهش فاصله ميان دولت- ملت » را در پژوهش خود، از همان آغاز با قيد نشان دادن«كاهش فاصله» دنبال كند و یا بالعكس.
🔸دخالت در محتوا و درونمايۀ كار علمي دانشگاهها و نهادهاي پژوهشي براي دانش، استادان و پژوهشگران و دانشگاه و نهادهاي پژوهشي و بالمآل براي جامعه، بحرانساز خواهد بود. در اين صورت، دانشگاه و نهاد پژوهشي- كه بايد در فرونشاندن بحرانها كارساز باشد و در توسعۀ متوازن و پایدار كشور نقش سازندهاي ايفا كند-، خود در بحران و آشفتگي فرو خواهد افتاد. آنوقت بايد خردمندانِ كاردان و كارآمدي پيدا شوند تا دانش و دانشگاه را از ورطه بحران نجات دهند.
🔻دانش، استاد، پژوهشگر و دانشگاه، در آزادي و استقلال – همانند درخت – قد ميكشد، تناور ميشود و ثمر ميدهد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
در كار علميِ دانشگاهها و نهادهاي پژوهشي، دخالت و امر و نهي كردن و ديوارهاي«بايد» و«نبايد» كشيدن، دانش و دانشگاه را تباه و ويران خواهدكرد.
✍️#سید_علی_محمودی
🔸در موضوع استقلال نهاد دانش و دانشگاه، این استقلال به چه معنایی است و روابط میان دانشگاه و حکومت را چگونه میباید تبیین کرد؟ راه سنجیده و آزموده، به رسميت شناختن استقلال قلمرو دانش و پژوهش و وانهادن آن به اهل دانش و پژوهش است. اين سخن، نه به معني عدم تعامل حکومت با دانشگاهها و نهادهاي پژوهشي است، و نه فراموشكردن ضرورت نقد و ارزيابي نظريهها و روشهاي علمي و فلسفي است.
🔸حكومت ميتواند نيازهاي كشور را در تربيت نيروي انساني متخصص به دانشگاه منعكس كند؛ به اين معني كه انواع تخصصها و شمار دانشآموختگان مورد نياز كشور را با دانشگاه در ميان بگذارد، اما كار علمي در دانشگاهها و نهادهاي پژوهشي بايد بهطور مستقل به خودِ استادان و پژوهشگران سپرده شود. دخالت در هدفها، روشها و درونمايۀ كارهاي علمي، برعهده اهل دانش و تحقيق است، نه حكومت. در كار علمي، تعبيه«كاتاليزور»، «فيلتر» و اِعمال هرگونه مميزي(سانسور)، تا آن حد نادرست و قبيح است كه حاجت به شرح و بسط ندارد؛ فقط يادآور تجربۀ سياه و شرمآور كليسا در سدههای میانه است.
🔸نظريهها و دعاوي علمي و فلسفي بايد منتشرشوند. پس از انتشار، اهل دانش و نظر به نقد و ارزيابي آنها ميپردازند. در فرآيند نقادي، صدق و كذب اين نظريهها و دعاوي و ميزان سازگاري و يا ناسازگاري آنها آشكار ميشود. در نهايت، آن نظريهها و دعاوي كه قدرت دفاع از خويش را در عرصه نقد علمي دارا هستند باقي ميمانند و آنها كه در بوته نقد، ناسازگاري و عدم صدق خود را آشكار ميكنند، لاجرم به كناري نهاده ميشوند. ميخواهم بگويم كه در كار علميِ دانشگاهها و نهادهاي پژوهشي، دخالت و امر و نهي كردن و ديوارهاي«بايد» و«نبايد» كشيدن، دانش و دانشگاه و پژوهش و پژوهشگاه را تباه و ويران خواهدكرد. سياستزدگي دانش و پژوهش براي كار علمي و پژوهشي و براي دانشگاه و نهاد پژوهشي، سّم مهلك است. بايد اهل دانش را براي نيل به حقيقت در كار علمي آزاد گذاشت.
🔸دانشمند و پژوهشگر، در فرآيند دانش و پژوهش، كار خود را با پرسشهاي معيني آغاز ميكند. او با روش معيني به يافتن پاسخها ميپردازد؛ پاسخهايي كه در آغاز و حتي در ميانۀ راه و تا پايان كار، براي او معلوم نيست. وقتي او خود از آغاز نميداند كه فرجام پژوهش علمی او چه خواهد بود، چگونه ميتواند پيشاپيش با عرضۀ نتايج كار خود، موجبات اطمينان خاطر حكومت را فراهم سازد و يا قول و تضمين بدهد كه دستاوردهاي علمي او موافق خواست و توقع ارباب سياست خواهد بود؟ بهعنوان مثال، او آزمون فرضيۀ«افزايش و يا كاهش فاصله ميان دولت- ملت » را در پژوهش خود، از همان آغاز با قيد نشان دادن«كاهش فاصله» دنبال كند و یا بالعكس.
🔸دخالت در محتوا و درونمايۀ كار علمي دانشگاهها و نهادهاي پژوهشي براي دانش، استادان و پژوهشگران و دانشگاه و نهادهاي پژوهشي و بالمآل براي جامعه، بحرانساز خواهد بود. در اين صورت، دانشگاه و نهاد پژوهشي- كه بايد در فرونشاندن بحرانها كارساز باشد و در توسعۀ متوازن و پایدار كشور نقش سازندهاي ايفا كند-، خود در بحران و آشفتگي فرو خواهد افتاد. آنوقت بايد خردمندانِ كاردان و كارآمدي پيدا شوند تا دانش و دانشگاه را از ورطه بحران نجات دهند.
🔻دانش، استاد، پژوهشگر و دانشگاه، در آزادي و استقلال – همانند درخت – قد ميكشد، تناور ميشود و ثمر ميدهد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #الفبای_اقتصاد (8)
▪️#بازار_اجتماعی
▪️الفبای اقتصاد، یک مجموعه ویدئویی است که در ۹ قسمت مروری دارد بر سیر اندیشه های اقتصادی در تاریخ
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
▪️#بازار_اجتماعی
▪️الفبای اقتصاد، یک مجموعه ویدئویی است که در ۹ قسمت مروری دارد بر سیر اندیشه های اقتصادی در تاریخ
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #الفبای_اقتصاد (9)
▪️#نئولیبرالیسم
▪️الفبای اقتصاد، یک مجموعه ویدئویی است که در ۹ قسمت مروری دارد بر سیر اندیشه های اقتصادی در تاریخ
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
▪️#نئولیبرالیسم
▪️الفبای اقتصاد، یک مجموعه ویدئویی است که در ۹ قسمت مروری دارد بر سیر اندیشه های اقتصادی در تاریخ
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #سرمایه_اجتماعی یا #ستون_تخت_جمشید
✍️ #محسن_رنانی
تنها یک کشته داد.یکی از غواصان که برای نجات بچهها رفته بود جان سپرد و بقیه نجات یافتند.یک روز پس از پایان عملیات نجات، مسئولان دولت تایلند اعلام کردند که غار «تام لوانگ نانگ نون» به موزه تبدیل میشود.از فردا هجوم گردشگران برای دیدن این غار آغاز شد.تایلند این هنر را داشتند که از فرصت پدیدارشده توسط یک حادثه بهره ببرد و یک غار گمنام را به یک مکان گردشگری( یک چاه نفت بیپایان )تبدیل کرد تا صدها سال از طریق گردشگر درآمد تولید کند
در تمام هفتاد سال فعالیت نظام کشور، ما بر سرمایه اقتصادی تأکید داشتهایم؛ یعنی صنعت بیاوریم، سد بزنیم،بعد از جنگ هم گرچه بر سرمایهگذاری اقتصادی متمرکز بودیم (درحالیکه بعد از انقلاب جمعیتمان دو برابر شده بود، ما سیبرابر رژیمِ قبل سد ساخته بودیم!) ولی همزمان به سراغ تولید انبوه سرمایه انسانی هم رفتیم.در این حوزه آنقدر پیش رفتیم که مثلاً تعداد مهندسان ساختمان ما بعد از انقلاب چهلبرابر شد؛ یا تعداد فارغالتحصیلان همه رشتههای مهندسی از ژاپن و کره جنوبی جلو زدیم.با همة این تلاشها، ما همچنان در شرایط ماقبل توسعه دستوپا میزنیم.چرا؟
چون ما سرمایه اجتماعی و سرمایه نمادین را اصلاً نفهمیدیم
سرمایه اجتماعی اعتماد مردم به همدیگر، اعتماد مردم به حکومت، اعتماد حکومت به مردم، احترام به قانون توسط حاکمان، رعایت قانون توسط مردم،امید به آینده ، رفتارهای پر از نشاط در میان مردم، و هرچیزی زندگیمان کم تنشتر،امنتر، کمهزینهتر و شادمانهتر کند. وقتی به هم اعتماد داریم راحتتر معامله میکنیم ،وقتی نسبت به هم شفقت داریم، کمتر بوق میزنیم؛ وقتی همه قانون را رعایت میکنیم دیگر نیازی نیست شهرداری از خودمان عوارض بگیرد تا در خیابان سرعتگیر نصب کند
اینها همان چیزهایی است که دستِکم تا پایان جنگ آنها را داشتیم و بعد تولیدشان متوقف شد و در دو دهة اخیر تخریبشان کردیم. امروز خیلی بیصبریم،خیلی ناامیدیم، خیلی نگران آیندهایم،نسبت به هم بیاعتمادیم،حق یکدیگر را پایمال میکنیم، دروغ میگوییم، برای سیاستمدارانمان جوک میسازیم و ...؛ اینها یعنی سرمایه اجتماعی در جامعه ما ته کشیده است
وقتی یک پزشک سرمایه نمادین میشود، خیلیها میکوشند اطراف او جمع شوند و او را حمایت کنند تا بیمارستانی مدرن بسازد. وقتی یک مرجع تقلید سرمایه نمادین میشود، شهروندان زیادی میکوشند در اقدامات انساندوستانه با او همراهی کنند. وقتی یک فوتبالیست نمادین برای کمک به زلزله زدگان اقدام میکند، دهها هزار نفر با او همراهی و مشارکت میکنند.
اینکه هرچه مقامات التماس میکنند که به جامعه بباورانند که اوضاع خوب است و نگران نباشند و جامعه باور نمیکند، به خاطر این است که هیچ سرمایه نمادینی در میان دولتمردان نداریم که با مردم صحبت کند و آنان سخنش را باور کنند
جامعه ما یک جامعه مثالزدنی در تخریب سرمایههای نمادینش است. هنوز نه حکومت ما میداند و نه مردم ما که وقتی یک مرجع تقلید را یا یک سیاستمدار برجسته را یا یک هنرمند را یا یک فوتبالیست را تخریب میکنند، مثل این است که دارند یکی از ستونهای تخت جمشید را تخریب کنند. فوتبالیستمان را بهخاطر مدل مویش یا نحوة صحبتکردنش تخریب میکنیم؛ هنرمندمان را بهخاطر مواضع سیاسیاش تخریب میکنیم؛ سیاستمدار ترازِ جهانیمان را به خاطر آنکه دوستش نداریم تخریب میکنیم،
شکارگاه خسروپرویز در قلب کرمانشاه را که میتوانست به یک جاذبه گردشگری تبدیل شود چه کردیم؟پایه عظیم سیمانی دکلهای تله کابین اصفهان را بر روی پیهای باقیمانده از شاه دژ، قلعه نظامی عصر ساسانی، در کوه صفه نصب میکنیم؛ کاروانسرای تاریخی تحدید را در قلب اصفهان به برج سیمانی جهاننما تبدیل میکنیم؛ حمام خسروآقا را برای کشیدن خیابان، شبانه تخریب میکنیم؛ جنازه رضاشاه را گموگور میکنیم؛شهر بم را که میتوانست به همانصورت تخریبشده پس از زلزله نگهداریم و به تنها «شهر- موزه» تاریخی جهانی برای زلزله تبدیل کنیم، شتابزده و بهصورت ناقواره بازسازی میکنیم؛
و بیشازهمه جگرم برای مریم میرزاخانی داغ است که وقتی بهعنوان نخستین زن ایرانی بزرگترین جایزه جهانی ریاضیات را دریافت کرد و بخاطر نداشتن روسری او را مخفی کردیم و به جوانان کشورمان معرفی نکردیم و صداوسیمایمان لالمونی گرفت و هیچ دانشگاهی به کشور دعوتش نکرد؛حالا تو بگو حق چنین جامعهای نیست که لیلیگاگای آمریکایی الگوی دخترانش شود؟
سوریه فروپاشید چون سرمایه نمادین ملی نداشت و بنابراین از هر محله جوانکی سر برآورد و رهبری اعتراضات را برعهده گرفت و چنین شد که دهها گروه معارض در سوریه به جان حکومت و جامعه افتادند و شد آنچه نباید.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و وسعه
@sociology_economic_development
✍️ #محسن_رنانی
تنها یک کشته داد.یکی از غواصان که برای نجات بچهها رفته بود جان سپرد و بقیه نجات یافتند.یک روز پس از پایان عملیات نجات، مسئولان دولت تایلند اعلام کردند که غار «تام لوانگ نانگ نون» به موزه تبدیل میشود.از فردا هجوم گردشگران برای دیدن این غار آغاز شد.تایلند این هنر را داشتند که از فرصت پدیدارشده توسط یک حادثه بهره ببرد و یک غار گمنام را به یک مکان گردشگری( یک چاه نفت بیپایان )تبدیل کرد تا صدها سال از طریق گردشگر درآمد تولید کند
در تمام هفتاد سال فعالیت نظام کشور، ما بر سرمایه اقتصادی تأکید داشتهایم؛ یعنی صنعت بیاوریم، سد بزنیم،بعد از جنگ هم گرچه بر سرمایهگذاری اقتصادی متمرکز بودیم (درحالیکه بعد از انقلاب جمعیتمان دو برابر شده بود، ما سیبرابر رژیمِ قبل سد ساخته بودیم!) ولی همزمان به سراغ تولید انبوه سرمایه انسانی هم رفتیم.در این حوزه آنقدر پیش رفتیم که مثلاً تعداد مهندسان ساختمان ما بعد از انقلاب چهلبرابر شد؛ یا تعداد فارغالتحصیلان همه رشتههای مهندسی از ژاپن و کره جنوبی جلو زدیم.با همة این تلاشها، ما همچنان در شرایط ماقبل توسعه دستوپا میزنیم.چرا؟
چون ما سرمایه اجتماعی و سرمایه نمادین را اصلاً نفهمیدیم
سرمایه اجتماعی اعتماد مردم به همدیگر، اعتماد مردم به حکومت، اعتماد حکومت به مردم، احترام به قانون توسط حاکمان، رعایت قانون توسط مردم،امید به آینده ، رفتارهای پر از نشاط در میان مردم، و هرچیزی زندگیمان کم تنشتر،امنتر، کمهزینهتر و شادمانهتر کند. وقتی به هم اعتماد داریم راحتتر معامله میکنیم ،وقتی نسبت به هم شفقت داریم، کمتر بوق میزنیم؛ وقتی همه قانون را رعایت میکنیم دیگر نیازی نیست شهرداری از خودمان عوارض بگیرد تا در خیابان سرعتگیر نصب کند
اینها همان چیزهایی است که دستِکم تا پایان جنگ آنها را داشتیم و بعد تولیدشان متوقف شد و در دو دهة اخیر تخریبشان کردیم. امروز خیلی بیصبریم،خیلی ناامیدیم، خیلی نگران آیندهایم،نسبت به هم بیاعتمادیم،حق یکدیگر را پایمال میکنیم، دروغ میگوییم، برای سیاستمدارانمان جوک میسازیم و ...؛ اینها یعنی سرمایه اجتماعی در جامعه ما ته کشیده است
وقتی یک پزشک سرمایه نمادین میشود، خیلیها میکوشند اطراف او جمع شوند و او را حمایت کنند تا بیمارستانی مدرن بسازد. وقتی یک مرجع تقلید سرمایه نمادین میشود، شهروندان زیادی میکوشند در اقدامات انساندوستانه با او همراهی کنند. وقتی یک فوتبالیست نمادین برای کمک به زلزله زدگان اقدام میکند، دهها هزار نفر با او همراهی و مشارکت میکنند.
اینکه هرچه مقامات التماس میکنند که به جامعه بباورانند که اوضاع خوب است و نگران نباشند و جامعه باور نمیکند، به خاطر این است که هیچ سرمایه نمادینی در میان دولتمردان نداریم که با مردم صحبت کند و آنان سخنش را باور کنند
جامعه ما یک جامعه مثالزدنی در تخریب سرمایههای نمادینش است. هنوز نه حکومت ما میداند و نه مردم ما که وقتی یک مرجع تقلید را یا یک سیاستمدار برجسته را یا یک هنرمند را یا یک فوتبالیست را تخریب میکنند، مثل این است که دارند یکی از ستونهای تخت جمشید را تخریب کنند. فوتبالیستمان را بهخاطر مدل مویش یا نحوة صحبتکردنش تخریب میکنیم؛ هنرمندمان را بهخاطر مواضع سیاسیاش تخریب میکنیم؛ سیاستمدار ترازِ جهانیمان را به خاطر آنکه دوستش نداریم تخریب میکنیم،
شکارگاه خسروپرویز در قلب کرمانشاه را که میتوانست به یک جاذبه گردشگری تبدیل شود چه کردیم؟پایه عظیم سیمانی دکلهای تله کابین اصفهان را بر روی پیهای باقیمانده از شاه دژ، قلعه نظامی عصر ساسانی، در کوه صفه نصب میکنیم؛ کاروانسرای تاریخی تحدید را در قلب اصفهان به برج سیمانی جهاننما تبدیل میکنیم؛ حمام خسروآقا را برای کشیدن خیابان، شبانه تخریب میکنیم؛ جنازه رضاشاه را گموگور میکنیم؛شهر بم را که میتوانست به همانصورت تخریبشده پس از زلزله نگهداریم و به تنها «شهر- موزه» تاریخی جهانی برای زلزله تبدیل کنیم، شتابزده و بهصورت ناقواره بازسازی میکنیم؛
و بیشازهمه جگرم برای مریم میرزاخانی داغ است که وقتی بهعنوان نخستین زن ایرانی بزرگترین جایزه جهانی ریاضیات را دریافت کرد و بخاطر نداشتن روسری او را مخفی کردیم و به جوانان کشورمان معرفی نکردیم و صداوسیمایمان لالمونی گرفت و هیچ دانشگاهی به کشور دعوتش نکرد؛حالا تو بگو حق چنین جامعهای نیست که لیلیگاگای آمریکایی الگوی دخترانش شود؟
سوریه فروپاشید چون سرمایه نمادین ملی نداشت و بنابراین از هر محله جوانکی سر برآورد و رهبری اعتراضات را برعهده گرفت و چنین شد که دهها گروه معارض در سوریه به جان حکومت و جامعه افتادند و شد آنچه نباید.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و وسعه
@sociology_economic_development
📄#توسعه، #حکمرانی_خوب، #اعتماد_اجتماعی با #تأکید_بر_جامعه_ایران
توجه به عامل سرمایه و نقشی که در تحقق اشکال مختلف توسعه در سطوح ملی، شهری و روستایی دارد، همواره مورد توجه صاحب نظران توسعه بوده است. اقتصاد دانان از اصطلاح «سرمایه» مفهوم «سرمایه فیزیکی و نیروی کار» نام بردهاند و عدهای از نئوکلاسیکها ایده «سرمایه انسانی» را بهکار بردند. جامعهشناسان در کنار انواع سرمایه (اعم از طبیعی، فیزیکی، مادی) از سرمایه اجتماعی هم به عنوان برون داد و درون داد توسعه یاد کردهاند. یکی از مؤلفههای اصلی سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی است. علاوه بر عوامل مؤثر یاد شده بر توسعه صاحب نظران توسعه بخصوص نهاد گرایان به عامل بسیار مهم دیگر تحت عنوان «حکمرانی» و نهاد تصمیم گیری که تاثیر مهمی در توسعه دارد، اشاره کردهاند.
@sociology_economic_development
اعتماد اجتماعی در جامعه ما در گذر زمان روند رو به نزولی را طی کرده است. افکار عمومی، اعتماد چندانی به روایت نظام حکمرانی از وقایع ندارد. نمونۀ متاخر، سقوط هواپیمای اوکراینی و بیاعتمادی اجتماعی دربارۀ روایتهای رسمی است. فکر میکنم در مورد این گزاره یا فرضیه اتفاق نظر وجود دارد. پرسش این است که علت بیاعتمادی اجتماعی و پیامدهای آن چیست؟ علت آن حکمرانی ضعیف است. حکمرانی به معنای نحوۀ اخذ تصمیمهای راهبردی و نحوۀ اجرای آنهاست. البته، میدانیم شاخصهایی برای ارزیابی حکمرانی وجود دارد که عبارتند از: پاسخگویی و مسئولیتپذیری، شفافیت، توانایی دولت در کنترل فساد، استقلال قوه قضائیه، اثربخشی مقررات و قوانین و کیفیت نظام دیوانسالاری.
نبود شفافیت و پاسخگویی از جمله عوامل مهم و اساسی اثرگذار بر میزان بیاعتمادی اجتماعی هستند. در کل، وقتی کیفیت نظام حکمرانی (با تعریف و با شاخصهای مذکور) ضعیف باشد، توقعات و انتظاراتی که مردم دارند، برآورده نمیشود. در نتیجه، اعتماد در گذر زمان ضعیف میشود. مردم انتظار صداقت دارند، انتظار وفای به عهد در مورد تعهدات را دارند. انتظار امانتداری خوب در صندوق رأی را دارند. انتظار دریافت حمایت خوب به ازای مالیاتی که میپردازند یا بهرهمندی از منابع نفتی را دارند. انتظار عدالت قانونی و قضایی را دارند. وقتی این انتظارات محقق نشوند، اعتماد از بین میرود.
پیامدهای افول اعتماد اجتماعی عبارتاند از: افول مشروعیت سیاسی و ایدئولوژیک و امکانناپذیری پیشبرد پروژههای جمعی. مورد اول، به معنای از دست رفتن پایگاه اجتماعی نظام حکمرانی ضعیف، در گذر زمان است. اقتدار جای خود را به کاربرد زور عریانتر میدهد که هزینههای سیاسی و اجتماعی بالایی دارد و شکاف دولت و ملت را بیشتر میکند.
دومی نیز موجب شکست پروژههایی چون انصراف داوطلبانه از دریافت یارانه نقدی میشود. وقتی مردم تصور کنند با انصراف، منابع صرفهجویی شده، ممکن است شامل حال اختلاسهای بانکی شوند، تمایل به چنین همکاری نشان نمیدهند. این بحث در مورد همکاری مالیاتی و امور دیگر نیز صدق میکند. یکی از دلایل عدم فرار مالیاتی در کشورهای اسکاندیناوی، اعتماد اجتماعی قوی به دولتها در استفاده از این درآمده است.
حکمرانی ضعیف موجب تضعیف اعتماد اجتماعی میشود. افزایش بیاعتمادی نیز موجب شکست پروژههای جمعی میشود. در اینجا به ارتباط این دو با مفهوم توسعه میرسیم.
توسعه در معنایی مد نظر است که آمارتیاسن در کتاب بسیار معروف «توسعه به مثابه آزادی» تئوریزه کرده است. توسعه یعنی فرایندی که موجب ارتقای قابلیت افراد میشود. به رهایی آنان از قلمروی جبرهای حاکم بر زندگی، تا جای ممکن، کمک میکند و درجۀ آزادی افراد در انتخاب گزینههای مطلوب زندگیشان را افزایش میدهد.چنین امری زمانی ممکن میشود که آزادی فرایندی و آزادی فرصتی، مکمل هم باشند. اولی، به معنای صندوق رأی واقعی برآمده از نظام حزبی مدرن است. دومی نیز به معنای وجود نظام اجتماعی برابریگراست. اولی بدون دومی، به معنای مشارکت اجتماعی ضعیف و حرکت آن به سمت و سوی الیگارشی است. دومی بدون اولی، به معنای ذبح کردن آزادی سیاسی به پای عدالت اجتماعی است.
اگر این دو بعد آزادی در کنار هم به خوبی تأمین شوند، فرآیند توسعه خوب پیش میرود و همراه با نظام حکمرانی قوی میشود. این حکمرانی با تامین انتظارات، اعتماد اجتماعی را تقویت میکند. از منظر نظریۀ توسعه به مثابه آزادی، حکمرانی ضعیف و یکی از پیامدهای آن، یعنی بیاعتمادی اجتماعی، ناشی از نبود آزادی در معنای مذکور است. بنابراین، نقطۀ عزیمت اولیه، برای نیل به موقعیت مناسب بر حسب حکمرانی و اعتماد اجتماعی، تاسیس نظام سیاسی و اجتماعی بر مبنای آمیزه در هم تنیدهای از آزادی فرایندی و آزادی فرصتی است.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
http://www.tg-me.com/sociology_economic_development
توجه به عامل سرمایه و نقشی که در تحقق اشکال مختلف توسعه در سطوح ملی، شهری و روستایی دارد، همواره مورد توجه صاحب نظران توسعه بوده است. اقتصاد دانان از اصطلاح «سرمایه» مفهوم «سرمایه فیزیکی و نیروی کار» نام بردهاند و عدهای از نئوکلاسیکها ایده «سرمایه انسانی» را بهکار بردند. جامعهشناسان در کنار انواع سرمایه (اعم از طبیعی، فیزیکی، مادی) از سرمایه اجتماعی هم به عنوان برون داد و درون داد توسعه یاد کردهاند. یکی از مؤلفههای اصلی سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی است. علاوه بر عوامل مؤثر یاد شده بر توسعه صاحب نظران توسعه بخصوص نهاد گرایان به عامل بسیار مهم دیگر تحت عنوان «حکمرانی» و نهاد تصمیم گیری که تاثیر مهمی در توسعه دارد، اشاره کردهاند.
@sociology_economic_development
اعتماد اجتماعی در جامعه ما در گذر زمان روند رو به نزولی را طی کرده است. افکار عمومی، اعتماد چندانی به روایت نظام حکمرانی از وقایع ندارد. نمونۀ متاخر، سقوط هواپیمای اوکراینی و بیاعتمادی اجتماعی دربارۀ روایتهای رسمی است. فکر میکنم در مورد این گزاره یا فرضیه اتفاق نظر وجود دارد. پرسش این است که علت بیاعتمادی اجتماعی و پیامدهای آن چیست؟ علت آن حکمرانی ضعیف است. حکمرانی به معنای نحوۀ اخذ تصمیمهای راهبردی و نحوۀ اجرای آنهاست. البته، میدانیم شاخصهایی برای ارزیابی حکمرانی وجود دارد که عبارتند از: پاسخگویی و مسئولیتپذیری، شفافیت، توانایی دولت در کنترل فساد، استقلال قوه قضائیه، اثربخشی مقررات و قوانین و کیفیت نظام دیوانسالاری.
نبود شفافیت و پاسخگویی از جمله عوامل مهم و اساسی اثرگذار بر میزان بیاعتمادی اجتماعی هستند. در کل، وقتی کیفیت نظام حکمرانی (با تعریف و با شاخصهای مذکور) ضعیف باشد، توقعات و انتظاراتی که مردم دارند، برآورده نمیشود. در نتیجه، اعتماد در گذر زمان ضعیف میشود. مردم انتظار صداقت دارند، انتظار وفای به عهد در مورد تعهدات را دارند. انتظار امانتداری خوب در صندوق رأی را دارند. انتظار دریافت حمایت خوب به ازای مالیاتی که میپردازند یا بهرهمندی از منابع نفتی را دارند. انتظار عدالت قانونی و قضایی را دارند. وقتی این انتظارات محقق نشوند، اعتماد از بین میرود.
پیامدهای افول اعتماد اجتماعی عبارتاند از: افول مشروعیت سیاسی و ایدئولوژیک و امکانناپذیری پیشبرد پروژههای جمعی. مورد اول، به معنای از دست رفتن پایگاه اجتماعی نظام حکمرانی ضعیف، در گذر زمان است. اقتدار جای خود را به کاربرد زور عریانتر میدهد که هزینههای سیاسی و اجتماعی بالایی دارد و شکاف دولت و ملت را بیشتر میکند.
دومی نیز موجب شکست پروژههایی چون انصراف داوطلبانه از دریافت یارانه نقدی میشود. وقتی مردم تصور کنند با انصراف، منابع صرفهجویی شده، ممکن است شامل حال اختلاسهای بانکی شوند، تمایل به چنین همکاری نشان نمیدهند. این بحث در مورد همکاری مالیاتی و امور دیگر نیز صدق میکند. یکی از دلایل عدم فرار مالیاتی در کشورهای اسکاندیناوی، اعتماد اجتماعی قوی به دولتها در استفاده از این درآمده است.
حکمرانی ضعیف موجب تضعیف اعتماد اجتماعی میشود. افزایش بیاعتمادی نیز موجب شکست پروژههای جمعی میشود. در اینجا به ارتباط این دو با مفهوم توسعه میرسیم.
توسعه در معنایی مد نظر است که آمارتیاسن در کتاب بسیار معروف «توسعه به مثابه آزادی» تئوریزه کرده است. توسعه یعنی فرایندی که موجب ارتقای قابلیت افراد میشود. به رهایی آنان از قلمروی جبرهای حاکم بر زندگی، تا جای ممکن، کمک میکند و درجۀ آزادی افراد در انتخاب گزینههای مطلوب زندگیشان را افزایش میدهد.چنین امری زمانی ممکن میشود که آزادی فرایندی و آزادی فرصتی، مکمل هم باشند. اولی، به معنای صندوق رأی واقعی برآمده از نظام حزبی مدرن است. دومی نیز به معنای وجود نظام اجتماعی برابریگراست. اولی بدون دومی، به معنای مشارکت اجتماعی ضعیف و حرکت آن به سمت و سوی الیگارشی است. دومی بدون اولی، به معنای ذبح کردن آزادی سیاسی به پای عدالت اجتماعی است.
اگر این دو بعد آزادی در کنار هم به خوبی تأمین شوند، فرآیند توسعه خوب پیش میرود و همراه با نظام حکمرانی قوی میشود. این حکمرانی با تامین انتظارات، اعتماد اجتماعی را تقویت میکند. از منظر نظریۀ توسعه به مثابه آزادی، حکمرانی ضعیف و یکی از پیامدهای آن، یعنی بیاعتمادی اجتماعی، ناشی از نبود آزادی در معنای مذکور است. بنابراین، نقطۀ عزیمت اولیه، برای نیل به موقعیت مناسب بر حسب حکمرانی و اعتماد اجتماعی، تاسیس نظام سیاسی و اجتماعی بر مبنای آمیزه در هم تنیدهای از آزادی فرایندی و آزادی فرصتی است.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
http://www.tg-me.com/sociology_economic_development
Telegram
جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
امیر رزاقی دکتری جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
ارتباط با ادمین AmirRazzaghi@
ارتباط با ادمین AmirRazzaghi@
کاپیتالیسم چیست-آین رند.pdf
730.9 KB
کاپیتالیسم چیست؟
✍️#آین_رند
✏#ترجمه: #رضا_زارعپور
متن حاضر ترجمهی سخنرانی آین رند دربارهی کاپیتالیسم در سال ۱۹۶۷ است. او میکوشد توضیح دهد که کاپیتالیسم چیست، چرا اغلب به درستی برداشت نمیشود و چرا کاپیتالیسم تنها سامان اجتماعی سازگار با سرشت انسان است. او دربارهی ریشههای فلسفی و اخلاقی کاپیتالیسم میگوید و آنها را در مقابل دکترینهایی در حوزهی فلسفه-اخلاق قرار میدهد که به حکومت با زور میانجامند. او دربارهی پیشرفت در جامعهی کاپیتالیستی میگوید و این که چطور این پیشرفت از پایه با چیزی که در جوامع حاکمیتگرا پیشرفت نامیده میشود، تفاوت دارد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
http://www.tg-me.com/sociology_economic_development
✍️#آین_رند
✏#ترجمه: #رضا_زارعپور
متن حاضر ترجمهی سخنرانی آین رند دربارهی کاپیتالیسم در سال ۱۹۶۷ است. او میکوشد توضیح دهد که کاپیتالیسم چیست، چرا اغلب به درستی برداشت نمیشود و چرا کاپیتالیسم تنها سامان اجتماعی سازگار با سرشت انسان است. او دربارهی ریشههای فلسفی و اخلاقی کاپیتالیسم میگوید و آنها را در مقابل دکترینهایی در حوزهی فلسفه-اخلاق قرار میدهد که به حکومت با زور میانجامند. او دربارهی پیشرفت در جامعهی کاپیتالیستی میگوید و این که چطور این پیشرفت از پایه با چیزی که در جوامع حاکمیتگرا پیشرفت نامیده میشود، تفاوت دارد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
http://www.tg-me.com/sociology_economic_development
📄#مانیفست_جامعهشناسی ( ۱ )
✍ #علی_طایفی
همگان بر این باورند که جامعهشناسی، علمی است با دیدمانهای خاص خود. نه علمی است مانند علوم پایه و پزشکی، نه علمی است بیطرف و بیسو. جامعهشناسی را اگرچه به دهها گونه متفاوت تعریف، تقبیح و تمجید کردهاند ولی میتوان یک تعبیر انقلابی از آن نیز بدست داد. تعبیر علم انقلابی به زبان کوون (Cohn) از این رشته از دانش انسان، معطوف به شناختی است که تغییر در ذات آن است. به بیان دیگر جامعهشناسی، فقط دانش شناخت نظری و تفسیر و تبیین روابط و قانونمندی پدیدهها نیست. بلکه این رشتهعلمی، دانش تغییر اجتماعی، تبیین تحولات قانونمندیها، نقد نظامهای مسلط موجود و چالشگری ساختار قدرت است.
با الهام از نظر بوردیو، وظیفه جامعه شناسی، پرسشگری از نهادهای قدرت و افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، تضادها و سلطهطبقاتی است. مهمترین نقش و کارکرد جامعهشناسی تحولخواه، برملاسازی عوامل و قانونمندیهای پنهان در ساختار اجتماعی است، ساختاری که تعیینکننده مسائلی است که انسان، و آزادی و برابری حقوق اجتماعی او را تهدید میکند. از این منظر میخواهم جامعهشناسی را با تبار و هویت خودش در قالب ویژگیهایی تعریف نمایم که به مذاق جامعه، ساخته ولی برای نهادهای قدرت بدمزاجی بدنبال دارد:
۱. جامعه را در بستر تاریخی تحلیل میکند و پدیدهها را زمانمند میشمارد،
۲. جامعه را در بستری مزمن، پایدار، رو به تحول، فراروینده و در تغییر میبیند،
۳. جامعه را صرفا متشکل از اعضا ندیده، افراد در جامعه را نیز متشکل از ساختارهای اجتماعی مفروض میداند،
۴ . جامعه را بشدت تودرتو دیده، حاوی روابط پایدار پیچیده و چندلایهای میداند که دریافت آنها نیازمند بینش جامعهشناختی است،
۵. ناقد قدرت و ساختارها و نهادهای قدرت و وابسته بدان بوده و در قدرت نهادینه نمیشود،
۶. چالشگر هنجارهای مسلطی است که سبب ایستایی در فرارویی جامعه بسوی بهزیستی و آزادی انسان در جامعه است.
۷. مبتنی بر آزادی در علم، هیچ معیار و زنجیرههای فکری را بر نمیتابد و بر آن میشورد،
۸. بنیان خود را بر برابری در فرصتها و توزیع برابر امکانات و ثروت در جامعه نهاده، با فساد، فقر و نابرابری ناسازگاری میکند.
۹. در پی بنیانهای دمکراتیک در درون نهاد علم و در روابط با سایر نهادهای اجتماعی است،
۱۰. حقوق انسان را فارغ از ژنتیک، باور سیاسی یا دینی، جنسیت و گرایش جنسی، قومیت و ملیت افراد در جامعه پیگیری میکند.
اگر به فشردهگویی در همین ده اصل یا ده فرمان در جامعهشناسی اکتفا کنم، باید بیفزایم که جامعهشناسی دارای تعهد علمی و عملی است. اغلب بخشی از کنشگران این علم، از قایل شدن به این تعهد دوگانه، بنام دوری جستن از ایدیولوژیک کردن آن و البته پشت نقابهای ایدیولوژیک پنهان، احتراز میکنند و تلاش دارند در مقام دفاع از ماهیت علمی این رشته برآیند. امری که خود در راستای همپیالگی با نهاد قدرت است.
معتقدم با تزریق و تجویز ایجابی تعهدهای عملی در قامت همین ده فرمان، میتوان به رستگاری جامعهشناسی و رهایی جامعه از یوغ استبداد و نهادهای قدرت در میدان فعالیتهای این رشته و کنشگران آن در محیطهای دانشگاهی و پژوهشگاهی یاری رساند. چنین تعهدی البته فقط خاص این رشته نیست و علم انقلابی و متعهد به انسان، جامعه، طبیعت و فرهنگ، در اصل باید سوگندنامههایی را از پزشکی تا فیزیکاتمی، از مهندسی تا بیولوژی و از علوم اجتماعی/روانشناختی تا هنر و ادبیات به موی خود سنجاق کند. بدون چنینالحاقانی، دانش انسان، سبب تباهی انسان خواهد شد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
ادامه👇👇👇
✍ #علی_طایفی
همگان بر این باورند که جامعهشناسی، علمی است با دیدمانهای خاص خود. نه علمی است مانند علوم پایه و پزشکی، نه علمی است بیطرف و بیسو. جامعهشناسی را اگرچه به دهها گونه متفاوت تعریف، تقبیح و تمجید کردهاند ولی میتوان یک تعبیر انقلابی از آن نیز بدست داد. تعبیر علم انقلابی به زبان کوون (Cohn) از این رشته از دانش انسان، معطوف به شناختی است که تغییر در ذات آن است. به بیان دیگر جامعهشناسی، فقط دانش شناخت نظری و تفسیر و تبیین روابط و قانونمندی پدیدهها نیست. بلکه این رشتهعلمی، دانش تغییر اجتماعی، تبیین تحولات قانونمندیها، نقد نظامهای مسلط موجود و چالشگری ساختار قدرت است.
با الهام از نظر بوردیو، وظیفه جامعه شناسی، پرسشگری از نهادهای قدرت و افشای نابرابری، ستم اجتماعی و جنسیتی، تضادها و سلطهطبقاتی است. مهمترین نقش و کارکرد جامعهشناسی تحولخواه، برملاسازی عوامل و قانونمندیهای پنهان در ساختار اجتماعی است، ساختاری که تعیینکننده مسائلی است که انسان، و آزادی و برابری حقوق اجتماعی او را تهدید میکند. از این منظر میخواهم جامعهشناسی را با تبار و هویت خودش در قالب ویژگیهایی تعریف نمایم که به مذاق جامعه، ساخته ولی برای نهادهای قدرت بدمزاجی بدنبال دارد:
۱. جامعه را در بستر تاریخی تحلیل میکند و پدیدهها را زمانمند میشمارد،
۲. جامعه را در بستری مزمن، پایدار، رو به تحول، فراروینده و در تغییر میبیند،
۳. جامعه را صرفا متشکل از اعضا ندیده، افراد در جامعه را نیز متشکل از ساختارهای اجتماعی مفروض میداند،
۴ . جامعه را بشدت تودرتو دیده، حاوی روابط پایدار پیچیده و چندلایهای میداند که دریافت آنها نیازمند بینش جامعهشناختی است،
۵. ناقد قدرت و ساختارها و نهادهای قدرت و وابسته بدان بوده و در قدرت نهادینه نمیشود،
۶. چالشگر هنجارهای مسلطی است که سبب ایستایی در فرارویی جامعه بسوی بهزیستی و آزادی انسان در جامعه است.
۷. مبتنی بر آزادی در علم، هیچ معیار و زنجیرههای فکری را بر نمیتابد و بر آن میشورد،
۸. بنیان خود را بر برابری در فرصتها و توزیع برابر امکانات و ثروت در جامعه نهاده، با فساد، فقر و نابرابری ناسازگاری میکند.
۹. در پی بنیانهای دمکراتیک در درون نهاد علم و در روابط با سایر نهادهای اجتماعی است،
۱۰. حقوق انسان را فارغ از ژنتیک، باور سیاسی یا دینی، جنسیت و گرایش جنسی، قومیت و ملیت افراد در جامعه پیگیری میکند.
اگر به فشردهگویی در همین ده اصل یا ده فرمان در جامعهشناسی اکتفا کنم، باید بیفزایم که جامعهشناسی دارای تعهد علمی و عملی است. اغلب بخشی از کنشگران این علم، از قایل شدن به این تعهد دوگانه، بنام دوری جستن از ایدیولوژیک کردن آن و البته پشت نقابهای ایدیولوژیک پنهان، احتراز میکنند و تلاش دارند در مقام دفاع از ماهیت علمی این رشته برآیند. امری که خود در راستای همپیالگی با نهاد قدرت است.
معتقدم با تزریق و تجویز ایجابی تعهدهای عملی در قامت همین ده فرمان، میتوان به رستگاری جامعهشناسی و رهایی جامعه از یوغ استبداد و نهادهای قدرت در میدان فعالیتهای این رشته و کنشگران آن در محیطهای دانشگاهی و پژوهشگاهی یاری رساند. چنین تعهدی البته فقط خاص این رشته نیست و علم انقلابی و متعهد به انسان، جامعه، طبیعت و فرهنگ، در اصل باید سوگندنامههایی را از پزشکی تا فیزیکاتمی، از مهندسی تا بیولوژی و از علوم اجتماعی/روانشناختی تا هنر و ادبیات به موی خود سنجاق کند. بدون چنینالحاقانی، دانش انسان، سبب تباهی انسان خواهد شد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
ادامه👇👇👇
📄#مانیفست_جامعهشناسی ( ۲)
✍ #علی_طایفی
علاقمندم قدری بیشتر به دقایق ویژگیهای جامعهشناسی انقلابی یا پیشرو بپردازم. برگرفته از نظریه توماس کوهن، جامعهشناسی متعارف و هنجارمند یعنی همان جامعهشناسی مسلط در مراکز بروکراتیک دانشگاهی و پژوهشگاهی که بدنبال حفظ نظریهها، روشها، ارزشها، و گمانههای متافیزیکی است و از این راه سبب ساز بقای نطفههای این رشته محسوب میشود. اما در آنسوی این ایستایی، جامعهشناسی انقلابی یا غیرمتعارف علمی است که در آن زهدان این رشته دستخوش بازنگری، دگرگونی و بازآفرینی است. در چنین روحیه علمی، جامعهشناسی دیگر بمعنای چارهیاب معما یا چیستان نیست بلکه بدنبال بازنگری و تجدیدنظر پیرامون آنچیزی است که جامعهشناسی تاکنون تولید و بایگانی کرده است. این مهمترین پاره دیدمانی است که به تمایز میان دو رویکرد محافظهکار و پیشرو میپردازد (Kuhn,T).
از این منظر میتوان گفت آنچه که متون جامعهشناختی در ایران محسوب میشود، جدای از ترجمههای صورت گرفته از متون سایر جامعهشناسان در دیگر کشورها، عمدتا هنجارمند، محافظهکار، چیستانیاب، مجموعه تحلیل آماری و ایستاست. بی سبب نیست که جامعهشناسی مسلط در ایران و ساختار و متن رسمی دانشگاههای ایران ناظر و وابسته به نهاد قدرت بوده و این فضای راکد زمینهساز تعدی دین و ایدیولوژی دینی زیر نام جامعهشناسی اسلامی میشود. در سوی دیگر میتوان جامعهشناسی تحولگرا و پیشرو دیگری را ردیابی کرد که در حاشیه حریف قدر محافظهکار خود، در ساختار غیررسمی و ضدساختار فعالیت میکند(Tayefi,A). با چنین مبانی در تعریف مفهوم جامعهشناسی انقلابی، به تدقیق برخی نکات پیش گفته میپردازم.
۱. جامعه را در بستر تاریخی تحلیل میکند و پدیدهها را زمانمند میشمارد. به تعبیر بسیاری از جمله سپنسر، تاریخ عبارت از جامعهشناسی گذشتگان است. هیچ پدیده یا امر اجتماعی بدون تاریخ، تبار و هویت خود، نمود پیدا نمیکند. پوپر در توصیف همین ویژگی امراجتماعی میگوید یک عالم (دراینجا جامعهشناس) باید رویکرد تاریخی را چشمانداز و ابزار بررسی یک واقعه یا پدیده قرار دهد. البته این تاریخیتری با تاریخگرایی و رویکرد پیشبینی تاریخی وقایع و تحولات آن در آینده تفاوت جدی دارد(Popper,K).
۲. جامعه را در بستری مزمن، پایدار، رو به تحول، فراروینده و در تغییر میبیند. بدین معنا هر امر و واقعهاجتماعی بصورت کرونیک یا زماندار در فراز و نشیبی است که مبتنی بر مکان و زمان بطور مستمر در حال تغییر است. در چنین تحولگرایی یا تغییرمندی هیچ پدیده، واقعه، شخصیت یا نهادی دارای تقدس نخواهد بود. بسیاری مانند باربری، مرتن، دوپری و لوری بر امر قداست زدایی و سپس نقدگری یا انتقاد ساختارها، نمادها و نهادهای اجتماعی بعنوان مهمترین رویکرد و ابزار در تحلیل، تبیین و تغییر واقعیت اجتماعی تاکید فراوان کردهاند.
۳. جامعه را صرفا متشکل از اعضا ندیده، افراد در جامعه را نیز متشکل از ساختارهای اجتماعی مفروض میداند. اگرچه هردو رویکرد بنوعی کمالبخش یکدیگرند ولی تقلیل جامعه به فرد، فردیتسازی کنشگری اجتماعی و تحلیل امر و واقعه اجتماعی از این منظر یک بیراهه است؛ بیراههای که اگرچه شانه به شانه روانشناسی زده و درآنجا لانه میگزیند ولی آفت جان جامعهشناسی خواهد بود که در پی تغییر و تحول اجتماعی است. در رویکرد جامعهگرایانه در جامعهشناسی، هیچ کنش و واکنشی در جامعه نمیتواند خارج از بسترهای اجتماعی و تاریخمند بوقوع بپیوندد. جامعهشناسی متعارف و بروکراتیک جذب شده در ساختمانهای اداری و دولتی، درپی توجیه وضعموجود و تولید علم تقلیل یافته، خُردنگر، و میاندامنهای است که ساختارها و نهادها در آن نقش کمرنگی در تحلیل و راهیابی برای تغییر دارند.
۴ . جامعه را بشدت تودرتو دیده، حاوی روابط پایدار پیچیده و چندلایهای میداند که دریافت آنها نیازمند بینش جامعهشناختی است. تفکیک ساختاری در میان نهادهای اجتماعی از جمله علم در مقابل سایر نهادهای مهاجم و سلطهطلب مانند دین، سیاست و ایدیولوژی یکی از مهمترین فرازهای شناخت و تغییر در جامعهشناسی تحولگرا بشمار میآید. سپنسر، باربر و بندیوید از جمله کسانی هستند که بر تفکیک و تمایز ساختاری و کارکردی بین حوزهها و نهادها تاکید داشتهاند. در چنین وضعیتی است که دیگر یک روحانی به دین و یک جامعهشناس به جامعه و مسایل آن میپردازد و به تعبیر مرتن، خاصگرایی بجای عامگرایی، علم انقلابی را پیش میبرد. چنین رویکردی ضمن تفکیک ساختاری به روابط پایدار درونساختی نیز اهمیت داده و آنرا مکمل رویکرد تاریخمندی در امور و وقایع اجتماعی برمیشمارد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
ادامه👇👇👇
✍ #علی_طایفی
علاقمندم قدری بیشتر به دقایق ویژگیهای جامعهشناسی انقلابی یا پیشرو بپردازم. برگرفته از نظریه توماس کوهن، جامعهشناسی متعارف و هنجارمند یعنی همان جامعهشناسی مسلط در مراکز بروکراتیک دانشگاهی و پژوهشگاهی که بدنبال حفظ نظریهها، روشها، ارزشها، و گمانههای متافیزیکی است و از این راه سبب ساز بقای نطفههای این رشته محسوب میشود. اما در آنسوی این ایستایی، جامعهشناسی انقلابی یا غیرمتعارف علمی است که در آن زهدان این رشته دستخوش بازنگری، دگرگونی و بازآفرینی است. در چنین روحیه علمی، جامعهشناسی دیگر بمعنای چارهیاب معما یا چیستان نیست بلکه بدنبال بازنگری و تجدیدنظر پیرامون آنچیزی است که جامعهشناسی تاکنون تولید و بایگانی کرده است. این مهمترین پاره دیدمانی است که به تمایز میان دو رویکرد محافظهکار و پیشرو میپردازد (Kuhn,T).
از این منظر میتوان گفت آنچه که متون جامعهشناختی در ایران محسوب میشود، جدای از ترجمههای صورت گرفته از متون سایر جامعهشناسان در دیگر کشورها، عمدتا هنجارمند، محافظهکار، چیستانیاب، مجموعه تحلیل آماری و ایستاست. بی سبب نیست که جامعهشناسی مسلط در ایران و ساختار و متن رسمی دانشگاههای ایران ناظر و وابسته به نهاد قدرت بوده و این فضای راکد زمینهساز تعدی دین و ایدیولوژی دینی زیر نام جامعهشناسی اسلامی میشود. در سوی دیگر میتوان جامعهشناسی تحولگرا و پیشرو دیگری را ردیابی کرد که در حاشیه حریف قدر محافظهکار خود، در ساختار غیررسمی و ضدساختار فعالیت میکند(Tayefi,A). با چنین مبانی در تعریف مفهوم جامعهشناسی انقلابی، به تدقیق برخی نکات پیش گفته میپردازم.
۱. جامعه را در بستر تاریخی تحلیل میکند و پدیدهها را زمانمند میشمارد. به تعبیر بسیاری از جمله سپنسر، تاریخ عبارت از جامعهشناسی گذشتگان است. هیچ پدیده یا امر اجتماعی بدون تاریخ، تبار و هویت خود، نمود پیدا نمیکند. پوپر در توصیف همین ویژگی امراجتماعی میگوید یک عالم (دراینجا جامعهشناس) باید رویکرد تاریخی را چشمانداز و ابزار بررسی یک واقعه یا پدیده قرار دهد. البته این تاریخیتری با تاریخگرایی و رویکرد پیشبینی تاریخی وقایع و تحولات آن در آینده تفاوت جدی دارد(Popper,K).
۲. جامعه را در بستری مزمن، پایدار، رو به تحول، فراروینده و در تغییر میبیند. بدین معنا هر امر و واقعهاجتماعی بصورت کرونیک یا زماندار در فراز و نشیبی است که مبتنی بر مکان و زمان بطور مستمر در حال تغییر است. در چنین تحولگرایی یا تغییرمندی هیچ پدیده، واقعه، شخصیت یا نهادی دارای تقدس نخواهد بود. بسیاری مانند باربری، مرتن، دوپری و لوری بر امر قداست زدایی و سپس نقدگری یا انتقاد ساختارها، نمادها و نهادهای اجتماعی بعنوان مهمترین رویکرد و ابزار در تحلیل، تبیین و تغییر واقعیت اجتماعی تاکید فراوان کردهاند.
۳. جامعه را صرفا متشکل از اعضا ندیده، افراد در جامعه را نیز متشکل از ساختارهای اجتماعی مفروض میداند. اگرچه هردو رویکرد بنوعی کمالبخش یکدیگرند ولی تقلیل جامعه به فرد، فردیتسازی کنشگری اجتماعی و تحلیل امر و واقعه اجتماعی از این منظر یک بیراهه است؛ بیراههای که اگرچه شانه به شانه روانشناسی زده و درآنجا لانه میگزیند ولی آفت جان جامعهشناسی خواهد بود که در پی تغییر و تحول اجتماعی است. در رویکرد جامعهگرایانه در جامعهشناسی، هیچ کنش و واکنشی در جامعه نمیتواند خارج از بسترهای اجتماعی و تاریخمند بوقوع بپیوندد. جامعهشناسی متعارف و بروکراتیک جذب شده در ساختمانهای اداری و دولتی، درپی توجیه وضعموجود و تولید علم تقلیل یافته، خُردنگر، و میاندامنهای است که ساختارها و نهادها در آن نقش کمرنگی در تحلیل و راهیابی برای تغییر دارند.
۴ . جامعه را بشدت تودرتو دیده، حاوی روابط پایدار پیچیده و چندلایهای میداند که دریافت آنها نیازمند بینش جامعهشناختی است. تفکیک ساختاری در میان نهادهای اجتماعی از جمله علم در مقابل سایر نهادهای مهاجم و سلطهطلب مانند دین، سیاست و ایدیولوژی یکی از مهمترین فرازهای شناخت و تغییر در جامعهشناسی تحولگرا بشمار میآید. سپنسر، باربر و بندیوید از جمله کسانی هستند که بر تفکیک و تمایز ساختاری و کارکردی بین حوزهها و نهادها تاکید داشتهاند. در چنین وضعیتی است که دیگر یک روحانی به دین و یک جامعهشناس به جامعه و مسایل آن میپردازد و به تعبیر مرتن، خاصگرایی بجای عامگرایی، علم انقلابی را پیش میبرد. چنین رویکردی ضمن تفکیک ساختاری به روابط پایدار درونساختی نیز اهمیت داده و آنرا مکمل رویکرد تاریخمندی در امور و وقایع اجتماعی برمیشمارد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
ادامه👇👇👇
📄#مانیفست_جامعهشناسی ( ۳ )
✍ #علی_طایفی
۵. جامعهشناسی پیشرو و انقلابی ناقد ساختارها و نهادهای قدرت و ارگانهای وابسته بدان بوده و در قدرت نهادینه نمیشود. ساختار بروکراتیک و جامعهشناسان مستخدم نظامهای ایدیولوژیک قدرت بویژه در جامعه ایران امروز هرگز در مقام تولید دیپلماتهای نوین و فراقدرت بر نیامده و چنان به تکثیر ایده حرفهای گرایی در این رشته علمی روی میآورند که جامعهشناسی را از درون تهی ساخته و اعتماد طبقات اجتماعی بخود را از دست میدهند. انقلابیگری در جامعهشناسی، نمایانگر تعهد جامعهشناس به جامعه انسانی پیرامون خود است که در مصایب و مسایل اجتماعی، تباه میشود. او کسی است که ریشههای سیستم ناکارآمد در ظهور، رشد و ماندگاری مسایل اجتماعی و فرهنگی را برملا ساخته و با علم خود از حقوق قربانیان این مسایل دفاع میکند. نقد وضع و نظریههای موجود از مهمترین کوششهای تحولخواهانه این رشته پیشروست.
۶. چالشگر هنجارهای مسلطی است که سبب ایستایی در فرارویی جامعه بسوی بهزیستی و آزادی انسان در جامعه است. به تعبیر مرتن، آزادیخواهی از مهمترین وظایف علم است. علمی که در آن هنجارهای مسلط و مبتنی بر ساختارهای سنتی ستم به چالش کشیده نشود، علم دروغین و فریبکار رشد مییابد. جامعه شناسی پیشرو در مقابل ارزشها و هنجارهای تقلیدگرایانه به تحقیق و کاوشگری، نقد و سنجشگری مسایلی میپردازد که ریشه در ساختارهای کهن سنتی و ایستا دارد. مبتنی بر آزادی در علم، هیچ معیار و زنجیرههای فکری را بر نمیتابد و بر آن میشورد.
۷. جامعهشناسی انقلابی، بنیان خود را بر برابری در فرصتها و توزیع برابر امکانات و ثروت در جامعه نهاده، با فساد، فقر و نابرابری ناسازگاری میکند. به تعبیر مارکس، علوم اجتماعی متعین از شرایط و ساختار و مناسبات تولیدی است که در آن طبقه مسلط به چپاول طبقه فرودست میپردازد. زیلسل و باربر در علوم پیشرو بر گرایش و رویکرد برابرخواهی اصرار میورزند. کنشگر جامعهشناسی که در درون ساختار نابرابر بدنبال پژوهشهای بازآفریننده این نظام باشد، خاین به اصول اساسی این رشته و جامعه سالم است.
۸. جامعهشناسی انقلابیگر، در پی بنیانهای دمکراتیک در درون نهاد علم و در روابط با سایر نهادهای اجتماعی است. وضعیت غیردمکراتیک در نظامهای استبدادی و تمامیتخواه، چنان در نهادهای دانشگاهی و پژوهشگاهی رسوخ میکند که فرد جامعهشناس مفلوج در این وضعیت، عامل اجرایی و توجیهیتر نظام یکتاسالاری و جباریتی میگردد. ساختارشکنی در این وضعیت اگرچه هزینههای هنگفتی برای حیثیت و موقعیت جامعهشناس دارد ولی در میانمدت سبب تقویت دمکراسی حداقل در چنین نظامهای علمی و مناسبات بینرشته ای با سایر رشتههای علمی میشود.
۹. حقوق انسان را فارغ از ژنتیک، باور سیاسی یا دینی، جنسیت و گرایش جنسی، قومیت و ملیت افراد در جامعه پیگیری میکند. چنین رویکرد تقاطعی یا میانبخشی در علم جامعهشناسی پیشرو از ملزومات رشد و تغییر جامعه بسوی صلح و صلاح، امنیت و اصلیت همه اقشار و طبقات اجتماعی و برابری یا یگانگی انسان از منظر نظریهپرداز، مدرس، محقق و کارشناس جامعهشناسی بشمار میرود. تمایز در میان اقشار اجتماعی با تعلقات مختلف جنسی، جنسیتی، طبقاتی و منزلتی، دینی و فکری، قومیتی و ملی به تعبیر بوردیو، سبب واگرایی، دستهبندی، اولویتبندی و خودی و عیرخودی کردن اقشار اجتماعی میشود که در رشد و توسعه جامعه میتوانند نقشآفرینی کرده یا به حاشیه رانده شوند.
۱۰. بیطرفی و بیتفاوتی از زمره دیگر خصوصیاتی است که جامعهشناسی پیشرو و انقلابی آنرا برنمیتابد. به تعبیر میتروف، بیطرفیارزشی هم سلبی است هم ایجابی. بدین معنا که یک جامعهشناس در مقابل ارزشهای ستمگون نمیتواند بنام بیطرفی ارزشی، مسیولیت اجتماعی خود به جامعه و انسان را نادیده بگیرد. همزمان که باید از ارزشگذاریهای ایدیولوژیک برپایه منافع صاحبان قدرت و ثروت، دوری کند. گرامشی در پهنه دیگری با مردود شمردن بیتفاوتی عالم، آنرا نوعی مشارکت در بازتولید ستم و لمپنیزم در علم و خاصه در جامعهشناسی میداند که پشت نقاب برائت ارزشی در علم و پژوهش، از پستان قدرت و نظام ستم شیر میدوشد.
ادامه دارد
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
ادامه👇👇👇
✍ #علی_طایفی
۵. جامعهشناسی پیشرو و انقلابی ناقد ساختارها و نهادهای قدرت و ارگانهای وابسته بدان بوده و در قدرت نهادینه نمیشود. ساختار بروکراتیک و جامعهشناسان مستخدم نظامهای ایدیولوژیک قدرت بویژه در جامعه ایران امروز هرگز در مقام تولید دیپلماتهای نوین و فراقدرت بر نیامده و چنان به تکثیر ایده حرفهای گرایی در این رشته علمی روی میآورند که جامعهشناسی را از درون تهی ساخته و اعتماد طبقات اجتماعی بخود را از دست میدهند. انقلابیگری در جامعهشناسی، نمایانگر تعهد جامعهشناس به جامعه انسانی پیرامون خود است که در مصایب و مسایل اجتماعی، تباه میشود. او کسی است که ریشههای سیستم ناکارآمد در ظهور، رشد و ماندگاری مسایل اجتماعی و فرهنگی را برملا ساخته و با علم خود از حقوق قربانیان این مسایل دفاع میکند. نقد وضع و نظریههای موجود از مهمترین کوششهای تحولخواهانه این رشته پیشروست.
۶. چالشگر هنجارهای مسلطی است که سبب ایستایی در فرارویی جامعه بسوی بهزیستی و آزادی انسان در جامعه است. به تعبیر مرتن، آزادیخواهی از مهمترین وظایف علم است. علمی که در آن هنجارهای مسلط و مبتنی بر ساختارهای سنتی ستم به چالش کشیده نشود، علم دروغین و فریبکار رشد مییابد. جامعه شناسی پیشرو در مقابل ارزشها و هنجارهای تقلیدگرایانه به تحقیق و کاوشگری، نقد و سنجشگری مسایلی میپردازد که ریشه در ساختارهای کهن سنتی و ایستا دارد. مبتنی بر آزادی در علم، هیچ معیار و زنجیرههای فکری را بر نمیتابد و بر آن میشورد.
۷. جامعهشناسی انقلابی، بنیان خود را بر برابری در فرصتها و توزیع برابر امکانات و ثروت در جامعه نهاده، با فساد، فقر و نابرابری ناسازگاری میکند. به تعبیر مارکس، علوم اجتماعی متعین از شرایط و ساختار و مناسبات تولیدی است که در آن طبقه مسلط به چپاول طبقه فرودست میپردازد. زیلسل و باربر در علوم پیشرو بر گرایش و رویکرد برابرخواهی اصرار میورزند. کنشگر جامعهشناسی که در درون ساختار نابرابر بدنبال پژوهشهای بازآفریننده این نظام باشد، خاین به اصول اساسی این رشته و جامعه سالم است.
۸. جامعهشناسی انقلابیگر، در پی بنیانهای دمکراتیک در درون نهاد علم و در روابط با سایر نهادهای اجتماعی است. وضعیت غیردمکراتیک در نظامهای استبدادی و تمامیتخواه، چنان در نهادهای دانشگاهی و پژوهشگاهی رسوخ میکند که فرد جامعهشناس مفلوج در این وضعیت، عامل اجرایی و توجیهیتر نظام یکتاسالاری و جباریتی میگردد. ساختارشکنی در این وضعیت اگرچه هزینههای هنگفتی برای حیثیت و موقعیت جامعهشناس دارد ولی در میانمدت سبب تقویت دمکراسی حداقل در چنین نظامهای علمی و مناسبات بینرشته ای با سایر رشتههای علمی میشود.
۹. حقوق انسان را فارغ از ژنتیک، باور سیاسی یا دینی، جنسیت و گرایش جنسی، قومیت و ملیت افراد در جامعه پیگیری میکند. چنین رویکرد تقاطعی یا میانبخشی در علم جامعهشناسی پیشرو از ملزومات رشد و تغییر جامعه بسوی صلح و صلاح، امنیت و اصلیت همه اقشار و طبقات اجتماعی و برابری یا یگانگی انسان از منظر نظریهپرداز، مدرس، محقق و کارشناس جامعهشناسی بشمار میرود. تمایز در میان اقشار اجتماعی با تعلقات مختلف جنسی، جنسیتی، طبقاتی و منزلتی، دینی و فکری، قومیتی و ملی به تعبیر بوردیو، سبب واگرایی، دستهبندی، اولویتبندی و خودی و عیرخودی کردن اقشار اجتماعی میشود که در رشد و توسعه جامعه میتوانند نقشآفرینی کرده یا به حاشیه رانده شوند.
۱۰. بیطرفی و بیتفاوتی از زمره دیگر خصوصیاتی است که جامعهشناسی پیشرو و انقلابی آنرا برنمیتابد. به تعبیر میتروف، بیطرفیارزشی هم سلبی است هم ایجابی. بدین معنا که یک جامعهشناس در مقابل ارزشهای ستمگون نمیتواند بنام بیطرفی ارزشی، مسیولیت اجتماعی خود به جامعه و انسان را نادیده بگیرد. همزمان که باید از ارزشگذاریهای ایدیولوژیک برپایه منافع صاحبان قدرت و ثروت، دوری کند. گرامشی در پهنه دیگری با مردود شمردن بیتفاوتی عالم، آنرا نوعی مشارکت در بازتولید ستم و لمپنیزم در علم و خاصه در جامعهشناسی میداند که پشت نقاب برائت ارزشی در علم و پژوهش، از پستان قدرت و نظام ستم شیر میدوشد.
ادامه دارد
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
ادامه👇👇👇