📄 #ابرچالشهای_اقتصادی_با_سلامت_روانی_خانواده_چه_میکنند؟
✍️ #مولود_پاکروان
🔹نگرانیهای مالی، مهمترین عامل از هم پاشیدن زندگی مشترک است. دو هزار فرد بزرگسال، نگرانی مالی را در صدر فهرست دلایل جدایی خود ذکر کردهاند و یکی از هر پنج نفر هم گفته است که این مساله، مهمترین علت درگیری و اختلاف در زندگی زناشویی وی بوده است. پول همیشه یک معضل است و در شرایط دشوار اقتصادی اگر یکی از طرفین احساس کند که شریک زندگیاش نمیتواند زندگی را تامین کند یا دستکم تلاشی برای آن نمیکند، این احساس به سرعت میتواند باعث رشد نارضایتی و اختلاف در خانواده شود.
🔹این بخشی از یافتههای مطالعهای است که در سال 2018 به بررسی آثار تورم بر کیفیت زندگی مشترک زوجین انگلستان پرداخته است. تاثیر ویرانگر فشارهای مالی بر پیوندهای زناشویی و نهاد خانواده، در همین یک بند کوتاه به قدر کافی روشن است؛ آنقدر که تعجب نکنید اگر میخوانید که کنار گوشمان، در استان البرز در ازای هر 10 ازدواج، شش جدایی به ثبت میرسد، یا بدانید طلاق در بهار 1400، با رشدی 4/16درصدی نسبت به سال گذشته همراه بوده است. این آمار البته رهاورد فشارهای اقتصادی به تنهایی نیست.
🔹در کنار تورم و کاهش رفاه، کرونا و معضلات پیچیدهاش هم به استخوان در گلوی خانواده ایرانی تبدیل شده و اندک مکانیسمهای موثر برای زندگی باکیفیت را از آن گرفته است. این روزها، تنش از بیرون خانه آغاز میشود و همراه با دستان خالی، اضطراب، نااطمینانی، شرم و سرخوردگی به کانون خانواده راه پیدا میکند.
🔹بیشک، در تبانی تحریمها و رکود اقتصادی و همهگیری، تنها معیشت و تامین نیازهای خانواده نیست که تحت تاثیر قرار میگیرد. مشکلات و فشارها، روح و روان آنهایی را که ناگزیرند برای بقا در روزهای سخت با چنگ و دندان تلاش کنند، نشانه رفته است.
🔹گزارشهای منتشرشده از سوی مرکز آمار ایران نشان میدهد که معاینات همسرآزاری روانی تا 86 درصد افزایش یافته؛ رقمی که کارشناسان آن را فاجعهآمیز میدانند. وزارت بهداشت میگوید بر اساس پیمایشهای ملی، شیوع اختلالات روانی بالاتر از 23 درصد است و سازمان بهزیستی هم اعلام کرده که افسردگی، اضطراب و استرس پس از شیوع کرونا 16 درصد افزایش داشته است. حتی اگر دور و بر خودمان را هم نگاه کنیم، این آمارها بیش از حد خوشبینانه به نظر میرسد!
🔹عدم توانایی در مدیریت پولی و برقراری تعادل میان درآمد و هزینهها، معضل اصلی بسیاری از خانوادههاست. چرخه نادرست اقتصادی، هزینههای زیاد و از دست رفتن پسانداز و دیگر منابع، دارد نتیجه سالها تلاش آنها را بر باد میدهد.
🔹بدهیهای روزافزونی که در نتیجه چنین دشواریهایی به بار میآید، شرایط را سختتر میکند و حذف بسیاری از هزینههای رفاهی، از بهزیستی خانواده میکاهد. حالا خانواده، نهادی که قرار است کانون رشد و بالندگی افراد باشد و انسانهایی فعال، سالم و پویا به جامعه تحویل دهد، خود، درگیر یک طوفان تمامعیار است.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
✍️ #مولود_پاکروان
🔹نگرانیهای مالی، مهمترین عامل از هم پاشیدن زندگی مشترک است. دو هزار فرد بزرگسال، نگرانی مالی را در صدر فهرست دلایل جدایی خود ذکر کردهاند و یکی از هر پنج نفر هم گفته است که این مساله، مهمترین علت درگیری و اختلاف در زندگی زناشویی وی بوده است. پول همیشه یک معضل است و در شرایط دشوار اقتصادی اگر یکی از طرفین احساس کند که شریک زندگیاش نمیتواند زندگی را تامین کند یا دستکم تلاشی برای آن نمیکند، این احساس به سرعت میتواند باعث رشد نارضایتی و اختلاف در خانواده شود.
🔹این بخشی از یافتههای مطالعهای است که در سال 2018 به بررسی آثار تورم بر کیفیت زندگی مشترک زوجین انگلستان پرداخته است. تاثیر ویرانگر فشارهای مالی بر پیوندهای زناشویی و نهاد خانواده، در همین یک بند کوتاه به قدر کافی روشن است؛ آنقدر که تعجب نکنید اگر میخوانید که کنار گوشمان، در استان البرز در ازای هر 10 ازدواج، شش جدایی به ثبت میرسد، یا بدانید طلاق در بهار 1400، با رشدی 4/16درصدی نسبت به سال گذشته همراه بوده است. این آمار البته رهاورد فشارهای اقتصادی به تنهایی نیست.
🔹در کنار تورم و کاهش رفاه، کرونا و معضلات پیچیدهاش هم به استخوان در گلوی خانواده ایرانی تبدیل شده و اندک مکانیسمهای موثر برای زندگی باکیفیت را از آن گرفته است. این روزها، تنش از بیرون خانه آغاز میشود و همراه با دستان خالی، اضطراب، نااطمینانی، شرم و سرخوردگی به کانون خانواده راه پیدا میکند.
🔹بیشک، در تبانی تحریمها و رکود اقتصادی و همهگیری، تنها معیشت و تامین نیازهای خانواده نیست که تحت تاثیر قرار میگیرد. مشکلات و فشارها، روح و روان آنهایی را که ناگزیرند برای بقا در روزهای سخت با چنگ و دندان تلاش کنند، نشانه رفته است.
🔹گزارشهای منتشرشده از سوی مرکز آمار ایران نشان میدهد که معاینات همسرآزاری روانی تا 86 درصد افزایش یافته؛ رقمی که کارشناسان آن را فاجعهآمیز میدانند. وزارت بهداشت میگوید بر اساس پیمایشهای ملی، شیوع اختلالات روانی بالاتر از 23 درصد است و سازمان بهزیستی هم اعلام کرده که افسردگی، اضطراب و استرس پس از شیوع کرونا 16 درصد افزایش داشته است. حتی اگر دور و بر خودمان را هم نگاه کنیم، این آمارها بیش از حد خوشبینانه به نظر میرسد!
🔹عدم توانایی در مدیریت پولی و برقراری تعادل میان درآمد و هزینهها، معضل اصلی بسیاری از خانوادههاست. چرخه نادرست اقتصادی، هزینههای زیاد و از دست رفتن پسانداز و دیگر منابع، دارد نتیجه سالها تلاش آنها را بر باد میدهد.
🔹بدهیهای روزافزونی که در نتیجه چنین دشواریهایی به بار میآید، شرایط را سختتر میکند و حذف بسیاری از هزینههای رفاهی، از بهزیستی خانواده میکاهد. حالا خانواده، نهادی که قرار است کانون رشد و بالندگی افراد باشد و انسانهایی فعال، سالم و پویا به جامعه تحویل دهد، خود، درگیر یک طوفان تمامعیار است.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #سیاستمداران_آویزان_به_بنگاههای_متصل
✍️ #محسن_جلالپور
احمد مشفق استاد دانشگاه ییل در مقالهای نشان داده که در کشورهای در حال توسعه، سیاستمداران صاحب قدرت، بیشتر علاقهمند به محافظت از منافع تجاری افراد خاص «متصل» به خود هستند و نه صنایع بهطور کلی. به همین دلیل انواع مجوزها را بر اساس روابط شخصی و دوستانه با صاحبان بنگاهها، اختصاص میدهند. آقای مشفق این تحقیق را درباره بنگاههای اندونزی و در دوران حضور سوهارتو در قدرت انجام داده اما به نظر میرسد نتایج آن به اقتصادهایی نظیر اقتصاد ایران نیز قابل تعمیم است.
اقتصاد ما اقتصادی مبتنی بر قواعد تیولداری است. در گذشته گستره زمین در تیول افراد قرار میگرفت، امروز بنگاه در تیول سیاستمداران قرار دارد. شما بنگاهی را میبینید که تعدادی کارگر و مقداری ماشینآلات و زمین دارد اما نمیبینید که پشت این بنگاه بدهبستانهای سیاسی زیادی در جریان است. از یک سو، بنگاه اگر مورد حمایت سیاستمداری قرار نگیرد، دریده میشود. بنابراین برای ادامه حیات خود نیاز به پدرخوانده دارد و سیاستمداران قدرتمند و ذینفوذ، پدرخواندگان بنگاه هستند.
وقتی سیاستمدار پدرخوانده بنگاه شود، همه روابطش را صرف گرفتن رانت بیشتر برای بنگاه میکند. این اتفاق زمینهساز شکلگیری انحصار میشود. از آنجا که در اقتصاد ایران هر بنگاهی بتواند چانهزنی کرده و به دولت فشار بیشتری وارد کند، امتیاز بیشتری میگیرد، بنگاههای دیگر هم در چرخه رانت گرفتار میشوند و به استخدام سیاستمداران رو میآورند، چون اگر چنین کاری نکنند، قادر به رقابت با بنگاههای تحت مالکیت سیاستمداران نخواهند بود. به این ترتیب بنگاههای ما در تله فساد و زدوبند گرفتار میشوند و چون قدرت سیاسی را هم پشت سر خود دارند، مدافع انحصار میشوند.
از آنطرف، سیاستگذار در کشور ما بهطور مستمر سیاستهای رانتزا خلق میکند. جز این، مواردی مثل تحریم و سهمیهبندی ارزی یا تنظیم غیرمنطقی تعرفه باعث گسترش روزافزون اقتصاد غیررسمی میشود و به مناسبات ناسالم دامن میزند. به این ترتیب رقابتی که باید حول و حوش تولید و تجارت شکل میگرفت، برای دریافت رانت اطلاعاتی و انواع سهمیه ایجاد شده است. به همین دلیل متاسفانه در کشور ما بنگاه سالم نمیتواند کار کند و تعداد بنگاههای مستقل بسیار کم است.
هرچه بنگاه بزرگتر باشد، برای بقا نیاز به مراقبت دارد. چه کسانی از کیان بنگاه مراقبت میکنند؟ یا سیاستمداران سهامدار بنگاه هستند یا بنگاه، سیاستمداران را به خدمت میگیرد تا حمایتش کنند. منظورم بنگاه کوچک و متوسط نیست، بنگاههای بزرگ شرکای پنهان زیادی دارند که در افکار عمومی نامی از آنها برده نمیشود اما از فروش و سود بنگاه سهم برمیدارند.
در عصر پهلوی تعدادی از بنگاهها بهطور مستقیم تحت حمایت دربار قرار داشتند و اشخاص ردهبالای مملکت حامیشان بودند. نقش نفت که پررنگ شد، نقش سیاست هم افزایش یافت و در نتیجه فسادها و لابیها برای دریافت رانت بیشتر شد. متاسفانه این رویه غلط پس از انقلاب با وجود آرمانهای سیاستمداران مبنی بر خشکاندن ریشه فساد، از بین نرفت و ما امروز بنگاههای زیادی داریم که بدون حمایت سیاسی قادر به ادامه حیات نیستند. البته همه بنگاهها اینگونه نیستند اما متاسفانه ساختار به گونهای است که نفع بنگاهها در سالم بودن امور نیست.
میتوان چندین بنگاه معروف را مثال زد که با رفتن این دولت و آمدن آن دولت وضعیتشان تغییر کرد. بنگاهی را سراغ دارم که پس از پایان عمر سیاسی یکی از دولتها و قطع رانت ارز، رو به زوال رفت و برعکس بنگاهی را میشناسم که با روی کار آمدن دولت جدید چشمانداز رو به رشدی پیدا کرده است. البته همانطور که اشاره شد، بنگاه در اصل باید روی پای بهرهوری خود بایستد نه اینکه متکی به قدرت سیاستمداران باشد.
ایراد اصلی اتصال بنگاه به سیاست این است که با ظهور و سقوط سیاستمداران حال و احوالش تغییر میکند و با آمدن و رفتن دولتها سهامش بالا و پایین میشود. چرا یک بنگاه به جای اتکا به بهرهوری باید سرنوشت خود را به سیاست گره بزند؟ پاسخ این پرسش دست سیاستمدار است؛ جای دیگری دنبالش نگردید.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
✍️ #محسن_جلالپور
احمد مشفق استاد دانشگاه ییل در مقالهای نشان داده که در کشورهای در حال توسعه، سیاستمداران صاحب قدرت، بیشتر علاقهمند به محافظت از منافع تجاری افراد خاص «متصل» به خود هستند و نه صنایع بهطور کلی. به همین دلیل انواع مجوزها را بر اساس روابط شخصی و دوستانه با صاحبان بنگاهها، اختصاص میدهند. آقای مشفق این تحقیق را درباره بنگاههای اندونزی و در دوران حضور سوهارتو در قدرت انجام داده اما به نظر میرسد نتایج آن به اقتصادهایی نظیر اقتصاد ایران نیز قابل تعمیم است.
اقتصاد ما اقتصادی مبتنی بر قواعد تیولداری است. در گذشته گستره زمین در تیول افراد قرار میگرفت، امروز بنگاه در تیول سیاستمداران قرار دارد. شما بنگاهی را میبینید که تعدادی کارگر و مقداری ماشینآلات و زمین دارد اما نمیبینید که پشت این بنگاه بدهبستانهای سیاسی زیادی در جریان است. از یک سو، بنگاه اگر مورد حمایت سیاستمداری قرار نگیرد، دریده میشود. بنابراین برای ادامه حیات خود نیاز به پدرخوانده دارد و سیاستمداران قدرتمند و ذینفوذ، پدرخواندگان بنگاه هستند.
وقتی سیاستمدار پدرخوانده بنگاه شود، همه روابطش را صرف گرفتن رانت بیشتر برای بنگاه میکند. این اتفاق زمینهساز شکلگیری انحصار میشود. از آنجا که در اقتصاد ایران هر بنگاهی بتواند چانهزنی کرده و به دولت فشار بیشتری وارد کند، امتیاز بیشتری میگیرد، بنگاههای دیگر هم در چرخه رانت گرفتار میشوند و به استخدام سیاستمداران رو میآورند، چون اگر چنین کاری نکنند، قادر به رقابت با بنگاههای تحت مالکیت سیاستمداران نخواهند بود. به این ترتیب بنگاههای ما در تله فساد و زدوبند گرفتار میشوند و چون قدرت سیاسی را هم پشت سر خود دارند، مدافع انحصار میشوند.
از آنطرف، سیاستگذار در کشور ما بهطور مستمر سیاستهای رانتزا خلق میکند. جز این، مواردی مثل تحریم و سهمیهبندی ارزی یا تنظیم غیرمنطقی تعرفه باعث گسترش روزافزون اقتصاد غیررسمی میشود و به مناسبات ناسالم دامن میزند. به این ترتیب رقابتی که باید حول و حوش تولید و تجارت شکل میگرفت، برای دریافت رانت اطلاعاتی و انواع سهمیه ایجاد شده است. به همین دلیل متاسفانه در کشور ما بنگاه سالم نمیتواند کار کند و تعداد بنگاههای مستقل بسیار کم است.
هرچه بنگاه بزرگتر باشد، برای بقا نیاز به مراقبت دارد. چه کسانی از کیان بنگاه مراقبت میکنند؟ یا سیاستمداران سهامدار بنگاه هستند یا بنگاه، سیاستمداران را به خدمت میگیرد تا حمایتش کنند. منظورم بنگاه کوچک و متوسط نیست، بنگاههای بزرگ شرکای پنهان زیادی دارند که در افکار عمومی نامی از آنها برده نمیشود اما از فروش و سود بنگاه سهم برمیدارند.
در عصر پهلوی تعدادی از بنگاهها بهطور مستقیم تحت حمایت دربار قرار داشتند و اشخاص ردهبالای مملکت حامیشان بودند. نقش نفت که پررنگ شد، نقش سیاست هم افزایش یافت و در نتیجه فسادها و لابیها برای دریافت رانت بیشتر شد. متاسفانه این رویه غلط پس از انقلاب با وجود آرمانهای سیاستمداران مبنی بر خشکاندن ریشه فساد، از بین نرفت و ما امروز بنگاههای زیادی داریم که بدون حمایت سیاسی قادر به ادامه حیات نیستند. البته همه بنگاهها اینگونه نیستند اما متاسفانه ساختار به گونهای است که نفع بنگاهها در سالم بودن امور نیست.
میتوان چندین بنگاه معروف را مثال زد که با رفتن این دولت و آمدن آن دولت وضعیتشان تغییر کرد. بنگاهی را سراغ دارم که پس از پایان عمر سیاسی یکی از دولتها و قطع رانت ارز، رو به زوال رفت و برعکس بنگاهی را میشناسم که با روی کار آمدن دولت جدید چشمانداز رو به رشدی پیدا کرده است. البته همانطور که اشاره شد، بنگاه در اصل باید روی پای بهرهوری خود بایستد نه اینکه متکی به قدرت سیاستمداران باشد.
ایراد اصلی اتصال بنگاه به سیاست این است که با ظهور و سقوط سیاستمداران حال و احوالش تغییر میکند و با آمدن و رفتن دولتها سهامش بالا و پایین میشود. چرا یک بنگاه به جای اتکا به بهرهوری باید سرنوشت خود را به سیاست گره بزند؟ پاسخ این پرسش دست سیاستمدار است؛ جای دیگری دنبالش نگردید.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 #انسانها_در_جامعه_تودهای_چگونه_احمق_میشوند؟
دیتریش بنهوفر، اندیشمند، نویسنده و کشیش پروتستانی اهل آلمان (۱۹۰۶ - ۱۹۴۵) معتقد بود انسانهای احمق به مراتب خطرناکتر از انسانهای شرور هستند. زیرا مادامی که ما میتوانیم علیه انسانهای شرور مبارزه کنیم، در مقابل احمقها بیدفاع هستیم؛ استدلال به گوشهای کر کارا نیست. کتاب مشهور بنهوفر (که خلاصه آن در این ویدئو ارائه میشود) به ما هشدار میدهد که چگونه قدرت گرفتن عدهای خاص در کشوری آزاد، میتواند به نتایج فاجعهباری منتهی شود.
ترجمه و صدا: شهاب غدیری
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
دیتریش بنهوفر، اندیشمند، نویسنده و کشیش پروتستانی اهل آلمان (۱۹۰۶ - ۱۹۴۵) معتقد بود انسانهای احمق به مراتب خطرناکتر از انسانهای شرور هستند. زیرا مادامی که ما میتوانیم علیه انسانهای شرور مبارزه کنیم، در مقابل احمقها بیدفاع هستیم؛ استدلال به گوشهای کر کارا نیست. کتاب مشهور بنهوفر (که خلاصه آن در این ویدئو ارائه میشود) به ما هشدار میدهد که چگونه قدرت گرفتن عدهای خاص در کشوری آزاد، میتواند به نتایج فاجعهباری منتهی شود.
ترجمه و صدا: شهاب غدیری
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
♦️راه دشوار اصلاح و توسعه
#اینفوگرافیک
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
#اینفوگرافیک
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #سنگ_قبری_برای_میلیونها_نفر
✍️ #مولود_پاکروان
یک دهه پس از آنکه حزب کمونیست قدرت را در چین به دست گرفت، با وعده خدمت به مردم بزرگترین فاجعه انسانی را در تاریخ سرزمینی رقم زد که پیش از آن هم فقیر بود. در شهر کوچک ناشناختهای از استان مرکزی هنان در مدت سه سال، بیش از یک میلیون نفر -یک نفر از هر هشت نفر- به دلیل قحطی و گرسنگی جان باختند. آنچه مقامات دولتی مصادره میکردند بسیار بیشتر از غلاتی بود که از زمینهای کشاورزی برداشت میشد. در مدت 9 ماه، بیش از 12 هزار نفر -یکسوم ساکنان- در یک کمون جان خود را از دست دادند و یکدهم خانوارها از بین رفتند.
کتاب تاثیرگذار یَنگ جیشنگ، «سنگ قبر»، که حتی در ترجمه انگلیسی به شدت ویرایش شده، مملو از روایتهای هولناک و باورنکردنی است! ینگ این صحنهها را تصور نکرده است؛ 15 سال از زندگی او وقف مستندسازی فاجعهای شده که دستکم جان 45 میلیون نفر را در سراسر کشورش گرفته است. قحطی بزرگ چین که هنوز یک تابوست، و از آن با عنوان «سه سال بلایای طبیعی» یا «سه سال دشوار» یاد میشود در کتابی که اولینبار در هنگکنگ منتشر شده روایت شده است؛ کتابی که در سرزمین مادری ینگ ممنوع است!
این تراژدی بزرگ حاصل اصلاحاتی بود که مائو آن را «جهش بزرگ رو به جلو» نامیده بود؛ برنامهای پنجساله برای اشتراکیسازی اجباری کشاورزی و صنعتیسازی روستایی که توسط حزب کمونیست چین در سال 1958 اجرایی شد و حاصل آن انقباض شدید در اقتصاد چین و مرگ بین 30 تا 45 میلیون نفر بر اثر گرسنگی، اعدام، شکنجه، کار اجباری و خودکشی از روی ناامیدی بود. مائو در نهایت فاجعهای آفرید که بزرگترین کمپین کشتار جمعی در دوران غیرجنگی تاریخ بشر بهشمار میرود. پس از بحثهای جدی در رأس حکومت، مائو به این نتیجه رسید که کشاورزی و صنعت را میتوان همزمان، با تغییر عادات کاری مردم و تکیه بر نیروی کار -به جای فرآیندهای صنعتی ماشینمحور- توسعه داد و بر دو حوزه متمرکز شد : افزایش تولید غلات و فولاد. به دنبال اجرای طرح، کشاورزی خصوصی لغو شد و کشاورزان مجبور به کار در مزارع جمعی شدند که در آنها، تمام تولید، تخصیص منابع و توزیع غذا بهطور متمرکز توسط حزب کمونیست کنترل میشد. پروژههای آبیاری در مقیاس بزرگ با کمک برخی از مهندسان آموزشدیده آغاز شد و تکنیکهای جدید کشاورزی -آزمایشی و اثباتنشده- به سرعت در سراسر کشور به اجرا درآمد. این نوآوریها که حاصل آزمایشهای ناموفق و پروژههای آبی نامناسب بود در نهایت بازده محصول را با کاهش چشمگیری مواجه کرد.
همزمان، کمپین سراسری دیگری برای از بین بردن گنجشکان -که مائو معتقد بود آفت اصلی غلات هستند- به راه افتاد. در نتیجه این اقدام حماقت بار، با کاهش شکار طبیعی گنجشکان، جمعیت ملخها افزایش پیدا کرد و به مزارع حملهور شدند. تولید غلات سقوط کرد و صدها هزار نفر بر اثر کار اجباری و قرار گرفتن در معرض عناصر مضر پروژههای ساختوساز و آبیاری و کشاورزی جان خود را از دست دادند. سراسر کشور به سرعت درگیر قحطی شد و میلیونها نفر دیگر هم بر اثر کمبود غذا جان باختند. مردم به خوردن پوست درخت و خاک روی آوردند و در برخی مناطق کار حتی به آدمخواری کشید. مجازاتهایی مانند ضرب و شتم، مثله کردن، زندهبهگور کردن، سوزاندن با آب جوش و دیگر روشهای شکنجه در انتظار کشاورزانی بود که نمیتوانستند سهمیه غلات را رعایت کنند، میکوشیدند غذای بیشتری به دست بیاورند یا اقدام به فرار میکردند.
راویان تاریخ شفاهی چین میگویند طرح از همان ابتدا نشانههایی از بروز فاجعه را با خود داشت. مقامات محلی چه از روی تعصب چه از ترس، گزارشهایی به شدت اغراقآمیز از موقعیت خود به مرکز ارسال میکردند و مدعی بودند برداشت محصول سه یا چهار برابر اندازه واقعی است.
داستان اما به اینجا ختم نمیشود. ینگ در کتاب «سنگ قبر» نشان میدهد که قحطی نهتنها عمیق و گسترده، که ساخته دست بشر بود؛ و نه فقط ساخته دست بشر، بلکه سیاسی و زاییده توتالیتریسم. مائو قول داده بود که با غیرت انقلابی خالص، اشتراکی کردن زمینهای کشاورزی و ایجاد کمونهای عظیم با سرعتی شگفتانگیز یک بهشت کمونیستی در چین خواهد ساخت. و جهش بزرگ رو به جلو بلندترین و احمقانهترین گام او در این راستا بود: طرحی برای مدرنیزه کردن اقتصاد چین، آنقدر جاهطلبانه که به جنون تبدیل شد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
✍️ #مولود_پاکروان
یک دهه پس از آنکه حزب کمونیست قدرت را در چین به دست گرفت، با وعده خدمت به مردم بزرگترین فاجعه انسانی را در تاریخ سرزمینی رقم زد که پیش از آن هم فقیر بود. در شهر کوچک ناشناختهای از استان مرکزی هنان در مدت سه سال، بیش از یک میلیون نفر -یک نفر از هر هشت نفر- به دلیل قحطی و گرسنگی جان باختند. آنچه مقامات دولتی مصادره میکردند بسیار بیشتر از غلاتی بود که از زمینهای کشاورزی برداشت میشد. در مدت 9 ماه، بیش از 12 هزار نفر -یکسوم ساکنان- در یک کمون جان خود را از دست دادند و یکدهم خانوارها از بین رفتند.
کتاب تاثیرگذار یَنگ جیشنگ، «سنگ قبر»، که حتی در ترجمه انگلیسی به شدت ویرایش شده، مملو از روایتهای هولناک و باورنکردنی است! ینگ این صحنهها را تصور نکرده است؛ 15 سال از زندگی او وقف مستندسازی فاجعهای شده که دستکم جان 45 میلیون نفر را در سراسر کشورش گرفته است. قحطی بزرگ چین که هنوز یک تابوست، و از آن با عنوان «سه سال بلایای طبیعی» یا «سه سال دشوار» یاد میشود در کتابی که اولینبار در هنگکنگ منتشر شده روایت شده است؛ کتابی که در سرزمین مادری ینگ ممنوع است!
این تراژدی بزرگ حاصل اصلاحاتی بود که مائو آن را «جهش بزرگ رو به جلو» نامیده بود؛ برنامهای پنجساله برای اشتراکیسازی اجباری کشاورزی و صنعتیسازی روستایی که توسط حزب کمونیست چین در سال 1958 اجرایی شد و حاصل آن انقباض شدید در اقتصاد چین و مرگ بین 30 تا 45 میلیون نفر بر اثر گرسنگی، اعدام، شکنجه، کار اجباری و خودکشی از روی ناامیدی بود. مائو در نهایت فاجعهای آفرید که بزرگترین کمپین کشتار جمعی در دوران غیرجنگی تاریخ بشر بهشمار میرود. پس از بحثهای جدی در رأس حکومت، مائو به این نتیجه رسید که کشاورزی و صنعت را میتوان همزمان، با تغییر عادات کاری مردم و تکیه بر نیروی کار -به جای فرآیندهای صنعتی ماشینمحور- توسعه داد و بر دو حوزه متمرکز شد : افزایش تولید غلات و فولاد. به دنبال اجرای طرح، کشاورزی خصوصی لغو شد و کشاورزان مجبور به کار در مزارع جمعی شدند که در آنها، تمام تولید، تخصیص منابع و توزیع غذا بهطور متمرکز توسط حزب کمونیست کنترل میشد. پروژههای آبیاری در مقیاس بزرگ با کمک برخی از مهندسان آموزشدیده آغاز شد و تکنیکهای جدید کشاورزی -آزمایشی و اثباتنشده- به سرعت در سراسر کشور به اجرا درآمد. این نوآوریها که حاصل آزمایشهای ناموفق و پروژههای آبی نامناسب بود در نهایت بازده محصول را با کاهش چشمگیری مواجه کرد.
همزمان، کمپین سراسری دیگری برای از بین بردن گنجشکان -که مائو معتقد بود آفت اصلی غلات هستند- به راه افتاد. در نتیجه این اقدام حماقت بار، با کاهش شکار طبیعی گنجشکان، جمعیت ملخها افزایش پیدا کرد و به مزارع حملهور شدند. تولید غلات سقوط کرد و صدها هزار نفر بر اثر کار اجباری و قرار گرفتن در معرض عناصر مضر پروژههای ساختوساز و آبیاری و کشاورزی جان خود را از دست دادند. سراسر کشور به سرعت درگیر قحطی شد و میلیونها نفر دیگر هم بر اثر کمبود غذا جان باختند. مردم به خوردن پوست درخت و خاک روی آوردند و در برخی مناطق کار حتی به آدمخواری کشید. مجازاتهایی مانند ضرب و شتم، مثله کردن، زندهبهگور کردن، سوزاندن با آب جوش و دیگر روشهای شکنجه در انتظار کشاورزانی بود که نمیتوانستند سهمیه غلات را رعایت کنند، میکوشیدند غذای بیشتری به دست بیاورند یا اقدام به فرار میکردند.
راویان تاریخ شفاهی چین میگویند طرح از همان ابتدا نشانههایی از بروز فاجعه را با خود داشت. مقامات محلی چه از روی تعصب چه از ترس، گزارشهایی به شدت اغراقآمیز از موقعیت خود به مرکز ارسال میکردند و مدعی بودند برداشت محصول سه یا چهار برابر اندازه واقعی است.
داستان اما به اینجا ختم نمیشود. ینگ در کتاب «سنگ قبر» نشان میدهد که قحطی نهتنها عمیق و گسترده، که ساخته دست بشر بود؛ و نه فقط ساخته دست بشر، بلکه سیاسی و زاییده توتالیتریسم. مائو قول داده بود که با غیرت انقلابی خالص، اشتراکی کردن زمینهای کشاورزی و ایجاد کمونهای عظیم با سرعتی شگفتانگیز یک بهشت کمونیستی در چین خواهد ساخت. و جهش بزرگ رو به جلو بلندترین و احمقانهترین گام او در این راستا بود: طرحی برای مدرنیزه کردن اقتصاد چین، آنقدر جاهطلبانه که به جنون تبدیل شد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
🔸 ۱۰ سال پیش ۱۸ درصد ایرانیها زیر خط فقر بودند، اکنون ۲۸ درصد
❗️از هر ۴ ایرانی یک نفر فقیر محسوب میشود.
🔰منبع: دنیای اقتصاد از مرکز پژوهشهای مجلس
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
❗️از هر ۴ ایرانی یک نفر فقیر محسوب میشود.
🔰منبع: دنیای اقتصاد از مرکز پژوهشهای مجلس
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #مواجهه_مخرب_سواد_آکادمیک_در_مقابله_با_سواد_بومی
✍️ #بیت_الله_محمودی
🔹همیشه برایم بسیار عجیب و تأمل برانگیز بود که چگونه است با اینکه بیش از ۳۰ سال از درگیریم با مدرسه و دانشگاه، درس خواندن و درس دادن می گذرد؛ اما نه قدرت حافظه و به یادآوری رخدادها و نه درگیری ام با روابط و مسائل روزمره زیست محلی اجتماعی و فرهنگی، هرگز به گرد پای پدر و مادر بی سوادم نمی رسد!. براستی چرا اکثر ما تحصیل کرده ها، سواد بومی کمتری نسبت به بی سوادان آکادمیک داریم؟ چرا هر چه سواد آکادمیک تخصصی تر می شود، در اغلب موارد دایره سواد بومی ما بیشتر محدود می شود؟
🔹منظورم از سواد بومی شاخصه هایی چون: قابلیت حافظه شفاهی و بازنمایی زبانی کنش ها، حوصله و تمرکز گفت و شنودی در محاورات عمومی، ادراک و قدرت بازیگری در مناسبات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در چارچوب زیست جهان محلی است. کنش های آموزشی و پژوهشی و درگیری با فرایندها و خروجی هایی که به شکل رسمی در محیط های دانشگاهی جریان دارند را سواد آکادمیک گویند که در قالب مدارک دانشگاهی نمود پیدا می کند.
🔹نوع مواجهه سواد آکادمیک با سواد بومی چگونه است که موجب کم رنگ شدن و اضمحلال جلوه های آن در تحصیلکردگان می شود؟. اضمحلالی که کژکارکردهای اجتماعی و فرهنگی بسیاری را در عمل متوجه دانش آموختگان دانشگاهی کرده است. چراکه آنها علی رغم داشتن مدارک آکادمیک اما در خلق و توسعه عمیق روابط اجتماعی و مهمتر از آن ارتباط با ساختار و بافت فرهنگی و تاریخی خویش عاجزند. آنها به شکل معلق گونه ای در اتمسفر فرهنگی و اجتماعی خویش به زیستن مشغولند؛ بدون اینکه پیوندی وجودی با بنیان های زیستی خود برقرار کرده باشند و به همین دلیل در هویت آکادمیک آنها نشانی از ریشه های فرهنگ بومی دیده نمی شود.
🔹هانس ماگنوس مولف آلمانی می گوید: " من به بی سواد حسادت می کنم؛ به خاطر حافظه اش، ظرفیت تمرکزش، زیرکی اش، نوآوری اش، سرسختی اش و حس شنوایی اش". هر چند یکی از عناصر اصلی و محوری سواد آکادمیک مطالعه است؛ اما خوزه اورتگا فیلسوف اسپانیایی در این خصوص هشدار می دهد که: "عادت به خواندن که اکنون غریزه ثانویه مان شده است؛ چنان ابلهمان کرده است که از مزیتهای آشکار کلمات مکتوب لذت می بریم، اما اتلاف ها و خطراتی که به بار می آورد را نمی بینیم". او مهمترین تهدید چنین سوادی را مبارزه علیه جهان شفاهی و برجسته ترین اعجاز انسانی که گفت و شنود است می داند. سقراط نیز از سویه های منفی و مخرب سواد و گذر از فرهنگ شفاهی به فرهنگ نوشتار ابراز نگرانی می کرد (برگرفته شده از کتاب قدرت خواندن اثر فرانک فوردی).
🔹سواد آکادمیک علاوه بر اینکه اجازه ظهور و بروز سواد بومی را در خلال فرایندهای یاددهی و یادگیری نمی دهد، بلکه با نادیده انگاری آن فرصت درونی سازی کنش های آکادمیک را هم از دانشجویان سلب می کند. زیرا هیچ دانشجویی نمی تواند، تلقیات و سواد بومی خود را کاملا به کناری بگذارد و ذهن خویش را برای ورود منویات آموزش های رسمی دانشگاهی تهی سازد. به همین دلیل عدم توجه به دانش بومی و ضمنی دانشجو، خود مانعی بزرگ برای یادگیری عمیق در کلاس درس می شود.
🔹حذف سواد بومی توسط سواد آکادمیک، یکی از دلایل اصلی همگن سازی دانشجویان و پرورش فارغ التحصیلانی شبیه به هم است که چون در شرایط خلاء اجتماعی و فرهنگی و بدون ارتباط موثر با مناسبات جامعه آموزش دیده اند، کارایی چندانی برای فهم و حل مسائل جامعه در حوزه تحصیلی خویش را ندارند.
🔹فراگیری سواد بومی توسط مکانسیم های تدریجی پیدا و پنهان نهادهایی چون خانواده، گروه های اجتماعی و فرهنگی کوچک و بزرگ محلی، منطقه ای و ملی صورت می گیرد. این سواد به طور خودآگاه و ناخودآگاه بخشی از هویت فرهنگی یک فرد را می سازد. اما در محیط دانشگاه تحت لوای فرایندهای جامعه پذیری آکادمیک، او ناچار است مدام آن را پنهان و سرکوب نماید و آنقدر این فرایند به اصطلاح هنجارمند تکرار می شود که دانشجو نه تنها دیگر توجهی به تقویت و نقد سواد بومی خویش ندارد بلکه به طور کلی آن را نفی و از خود دور می سازد. به گونه ای که وقتی وارد بافت اجتماعی خویش می شود هم دیگران برای او و هم او برای دیگران غریبه به نظر می رسند.
🔻تنها با ورود جدی و همه جانبه به ساحت و فضای تفکر و گفتگوی انتقادی است که می توان انتظار داشت سویه های منفی و مخرب سواد آکادمیک در ارتباط با مهجور ساختن سواد بومی شناسایی و مورد بازبینی قرار گیرد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
✍️ #بیت_الله_محمودی
🔹همیشه برایم بسیار عجیب و تأمل برانگیز بود که چگونه است با اینکه بیش از ۳۰ سال از درگیریم با مدرسه و دانشگاه، درس خواندن و درس دادن می گذرد؛ اما نه قدرت حافظه و به یادآوری رخدادها و نه درگیری ام با روابط و مسائل روزمره زیست محلی اجتماعی و فرهنگی، هرگز به گرد پای پدر و مادر بی سوادم نمی رسد!. براستی چرا اکثر ما تحصیل کرده ها، سواد بومی کمتری نسبت به بی سوادان آکادمیک داریم؟ چرا هر چه سواد آکادمیک تخصصی تر می شود، در اغلب موارد دایره سواد بومی ما بیشتر محدود می شود؟
🔹منظورم از سواد بومی شاخصه هایی چون: قابلیت حافظه شفاهی و بازنمایی زبانی کنش ها، حوصله و تمرکز گفت و شنودی در محاورات عمومی، ادراک و قدرت بازیگری در مناسبات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در چارچوب زیست جهان محلی است. کنش های آموزشی و پژوهشی و درگیری با فرایندها و خروجی هایی که به شکل رسمی در محیط های دانشگاهی جریان دارند را سواد آکادمیک گویند که در قالب مدارک دانشگاهی نمود پیدا می کند.
🔹نوع مواجهه سواد آکادمیک با سواد بومی چگونه است که موجب کم رنگ شدن و اضمحلال جلوه های آن در تحصیلکردگان می شود؟. اضمحلالی که کژکارکردهای اجتماعی و فرهنگی بسیاری را در عمل متوجه دانش آموختگان دانشگاهی کرده است. چراکه آنها علی رغم داشتن مدارک آکادمیک اما در خلق و توسعه عمیق روابط اجتماعی و مهمتر از آن ارتباط با ساختار و بافت فرهنگی و تاریخی خویش عاجزند. آنها به شکل معلق گونه ای در اتمسفر فرهنگی و اجتماعی خویش به زیستن مشغولند؛ بدون اینکه پیوندی وجودی با بنیان های زیستی خود برقرار کرده باشند و به همین دلیل در هویت آکادمیک آنها نشانی از ریشه های فرهنگ بومی دیده نمی شود.
🔹هانس ماگنوس مولف آلمانی می گوید: " من به بی سواد حسادت می کنم؛ به خاطر حافظه اش، ظرفیت تمرکزش، زیرکی اش، نوآوری اش، سرسختی اش و حس شنوایی اش". هر چند یکی از عناصر اصلی و محوری سواد آکادمیک مطالعه است؛ اما خوزه اورتگا فیلسوف اسپانیایی در این خصوص هشدار می دهد که: "عادت به خواندن که اکنون غریزه ثانویه مان شده است؛ چنان ابلهمان کرده است که از مزیتهای آشکار کلمات مکتوب لذت می بریم، اما اتلاف ها و خطراتی که به بار می آورد را نمی بینیم". او مهمترین تهدید چنین سوادی را مبارزه علیه جهان شفاهی و برجسته ترین اعجاز انسانی که گفت و شنود است می داند. سقراط نیز از سویه های منفی و مخرب سواد و گذر از فرهنگ شفاهی به فرهنگ نوشتار ابراز نگرانی می کرد (برگرفته شده از کتاب قدرت خواندن اثر فرانک فوردی).
🔹سواد آکادمیک علاوه بر اینکه اجازه ظهور و بروز سواد بومی را در خلال فرایندهای یاددهی و یادگیری نمی دهد، بلکه با نادیده انگاری آن فرصت درونی سازی کنش های آکادمیک را هم از دانشجویان سلب می کند. زیرا هیچ دانشجویی نمی تواند، تلقیات و سواد بومی خود را کاملا به کناری بگذارد و ذهن خویش را برای ورود منویات آموزش های رسمی دانشگاهی تهی سازد. به همین دلیل عدم توجه به دانش بومی و ضمنی دانشجو، خود مانعی بزرگ برای یادگیری عمیق در کلاس درس می شود.
🔹حذف سواد بومی توسط سواد آکادمیک، یکی از دلایل اصلی همگن سازی دانشجویان و پرورش فارغ التحصیلانی شبیه به هم است که چون در شرایط خلاء اجتماعی و فرهنگی و بدون ارتباط موثر با مناسبات جامعه آموزش دیده اند، کارایی چندانی برای فهم و حل مسائل جامعه در حوزه تحصیلی خویش را ندارند.
🔹فراگیری سواد بومی توسط مکانسیم های تدریجی پیدا و پنهان نهادهایی چون خانواده، گروه های اجتماعی و فرهنگی کوچک و بزرگ محلی، منطقه ای و ملی صورت می گیرد. این سواد به طور خودآگاه و ناخودآگاه بخشی از هویت فرهنگی یک فرد را می سازد. اما در محیط دانشگاه تحت لوای فرایندهای جامعه پذیری آکادمیک، او ناچار است مدام آن را پنهان و سرکوب نماید و آنقدر این فرایند به اصطلاح هنجارمند تکرار می شود که دانشجو نه تنها دیگر توجهی به تقویت و نقد سواد بومی خویش ندارد بلکه به طور کلی آن را نفی و از خود دور می سازد. به گونه ای که وقتی وارد بافت اجتماعی خویش می شود هم دیگران برای او و هم او برای دیگران غریبه به نظر می رسند.
🔻تنها با ورود جدی و همه جانبه به ساحت و فضای تفکر و گفتگوی انتقادی است که می توان انتظار داشت سویه های منفی و مخرب سواد آکادمیک در ارتباط با مهجور ساختن سواد بومی شناسایی و مورد بازبینی قرار گیرد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #وقتی_میدان_بر_نظام_سیاستگذاری_حاکم_میشود ...
✍ #حسن_مایلی
با حاکم شدن میدان بر نظام سیاستگذاری، سیاستگذاری صرفا بر مدار تایید ایدئولوژی حاکم و ادبیات آن نیز متاثر از مفاهیم میدان میشود؛ از این رو وزیر ارتباطات خود را فرمانده میدان، مجلس انقلابی تجاوز به حقوق کاربران را اقدام جهادی و سایبری انقلابی خود را جهادگر تبیین میخواند!
با حاکم شدن میدان، مجالی برای نقد، پرسشگری و ارزیابی پیشینی و پسینی سیاستها باقی نمیماند و سیاستگذاری سلسله مراتبی مبتنی بر تجویزِ توام با فشار و تحمیل در دستورکار قرار میگیرد و اجماع و اقناع گروههای ذینفع جملگی به نفع ارضای ایدئولوژیک سیاستگذار به محاق میرود.
با حاکم شدن میدان، سیاستگذاری مبتنی بر شواهد علمی و متکی به خواست عموم به محاق میرود و بهجای تامین منافع ملی، تخیل خود فریب و ارضای ایدئولوژیک محور سیاستها و درنتیجه منجر به طرحهای آشکارا در ستیز با ملت همچون طرح صیانت و راهاندازی قرارگاه فرزندآوری میشود!
با حاکم شدن میدان، قرار است سیبل متحرک کارگزار دقیقا زیر تیر ثابت ایدئولوژی قرار گیرد! از اینرو فضای مجازی که نموداری از ناکارآمدیهای سیستم حکمرانی و رتبه نازل در شاخصهای جهانی نظیر رتبه ۱۵۰/۱۸۰ در شاخص ادراک فساد، ۱۴۵/۱۴۹ آزادیهای فردی و ۱۳۸/۱۴۹ کیفیت حکمرانی را عینیت میبخشد، در قالب طرح تجاوز به حقوق کاربران ذبح میشود و با تأسی از دوگانهباوری این تجاوز آشکار صیانت نامیده میشود!
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
✍ #حسن_مایلی
با حاکم شدن میدان بر نظام سیاستگذاری، سیاستگذاری صرفا بر مدار تایید ایدئولوژی حاکم و ادبیات آن نیز متاثر از مفاهیم میدان میشود؛ از این رو وزیر ارتباطات خود را فرمانده میدان، مجلس انقلابی تجاوز به حقوق کاربران را اقدام جهادی و سایبری انقلابی خود را جهادگر تبیین میخواند!
با حاکم شدن میدان، مجالی برای نقد، پرسشگری و ارزیابی پیشینی و پسینی سیاستها باقی نمیماند و سیاستگذاری سلسله مراتبی مبتنی بر تجویزِ توام با فشار و تحمیل در دستورکار قرار میگیرد و اجماع و اقناع گروههای ذینفع جملگی به نفع ارضای ایدئولوژیک سیاستگذار به محاق میرود.
با حاکم شدن میدان، سیاستگذاری مبتنی بر شواهد علمی و متکی به خواست عموم به محاق میرود و بهجای تامین منافع ملی، تخیل خود فریب و ارضای ایدئولوژیک محور سیاستها و درنتیجه منجر به طرحهای آشکارا در ستیز با ملت همچون طرح صیانت و راهاندازی قرارگاه فرزندآوری میشود!
با حاکم شدن میدان، قرار است سیبل متحرک کارگزار دقیقا زیر تیر ثابت ایدئولوژی قرار گیرد! از اینرو فضای مجازی که نموداری از ناکارآمدیهای سیستم حکمرانی و رتبه نازل در شاخصهای جهانی نظیر رتبه ۱۵۰/۱۸۰ در شاخص ادراک فساد، ۱۴۵/۱۴۹ آزادیهای فردی و ۱۳۸/۱۴۹ کیفیت حکمرانی را عینیت میبخشد، در قالب طرح تجاوز به حقوق کاربران ذبح میشود و با تأسی از دوگانهباوری این تجاوز آشکار صیانت نامیده میشود!
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📚 #عصر_مهاجرت؛
جابجايي بين المللي جمعيت در دنياي معاصر؛
✍ #نویسندگان: #كستلز و #ميلر؛
✏#ترجمه #علي_طايفي؛
مقدمه مترجم:
نوگرايي، رشد فناوري، انفجار اطلاعات و آزادي رسانش آن در جهان معاصر سبب ساز افزايش آگاهي هاي اجتماعي و فرهنگي از سبك هاي متفاوت انديشيدن و زيستن شده است. همزمان، افزايش تضادهاي طبقاتي در سبك زندگي، محل سكونت، آموزش، بهداشت، آزادي، برابري ، صلح و امنيت نيز از عوامل مهم ديگري است كه در سايه افزايش قدرت مقايسه بين ملل و اقوام، موجب افزايش موج مهاجرت ها در عصر امروز شده است.
تضادها و ستيزه هاي متعدد قوميتي، اقتصادي، ديني، نژادي، جنسيتي و باورداشت اقشار و گروه هاي مختلف در ممالكي كه آمادگي كمتري در مديريت اين تضادها دارند، مهمترين اشكال تضادهايي است كه افراد و گروههاي درگير و قرباني در اين تضادها را ناگزير از ترك وطن و اقدام براي مهاجرت مي كند.
مي دانيم مهاجرت، پديده ساده اي نيست. اين پيچيدگي هم در سطح فردي در فرايند تصميم گيري، امر بسيار خطير و پرهراسي است؛ هم در بعد اجتماعي داراي پيامدهاي خواسته و ناخواسته اي است كه مي تواند آرامش و امنيت مهاجر را بجاي تامين آن، به مخاطره اندازد. مهاجرت از اين منظر عمدتا مشتمل بر مهاجرت هايي است كه فرد بدليل حس ناامني در وطن خود، در انديشه ترك وطن برآمده و در پي رحل اقامت در دياري ديگر است.
دراين ميان اما مهاجرت اجباري امر ديگري است. جنگ، خشونت، قتل عام، ترور و سركوب، و نزاع هاي خونين قومي و سياسي از جمله دلايلي است كه فرد را بدون بررسي و تصميم قبلي، ناگزير از ترك وطن مي كند تا بتواند در محيط امن ديگري به بقاي حيات خود و خانواده اش ادامه دهد. اين فرايند، تروماي سهمگين و چندگانه اي را به فرد مهاجر تحميل مي كند كه آثار رواني و اجتماعي آن مي تواند ساليان سال باقي بماند: تروماي جنگ و هراس از كشته شدن، تروماي ترك يكباره خانواده و نزديكان، تروماي اقامت هاي موقت در كشورهاي واقع در مسير مهاجرت و در نهايت تروماي رحل اقامت در سرزميني جديد با تفاوت هاي بيشمار ارزشي، فرهنگي و اجتماعي.
عصر حاضر، عصر مهاجرت ها و جابجايي هاست. جهان معاصر بيش از هر دوره تاريخي، شاهد مهاجرت هاي جغرافيايي است، امري كه ناخواسته به مهاجرت هاي فرهنگي نيز منجر مي گردد. اگرچه بخش بزرگي از مهاجران عصر حاضر بدليل گريز از ناامني، بلاياي طبيعي و تضادهاي اجتماعي قصد مهاجرت مي كنند ولي پس از ورود به كشور هاي ميزبان با تضادهاي فرهنگي نويني روبرو مي شوند كه آنان را وارد عرصه ديگري از چالشگري اجتماعي مي كند.
در طي چند دهه گذشته مهاجرت مسلمانان از كشورهاي اسلامي به ممالك مسيحي اروپايي و امريكا رو به افزايش نهاده است. اسلام گريزي از نوع سياسي آن پديده جديدي است كه از چند دهه پيش بدليل نقش آن در بروز تضادهاي منطقه اي و البته با دخالت و حمايت كشورهاي ديگر در تقويت و تهييج گرايش هاي افراطي در آن، شدت و سرعت بيشتري بخود گرفته است.
همسو با مهاجرت مسلمانان، تضادهاي اجتماعي و فرهنگي ميان مردم ميزبان در فرهنگ مسيحيت و آنان روبه افزايش گذارده است. مهاجران خاورميانه اگرچه يکی از تحصيلکرده ترين گروههای مهاجران محسوب مي شوند، در عين حال بزرگترين بخش پايين دست و سنتي مهاجران به كشورهاي اروپايي نيز بشمار مي روند.
نويسندگان اين كتاب دو استاد جامعه شناسي و روابط بين الملل هستند كه سالهاست در اهتمامي مشترك به روزآمدسازي و تحليل تحولات مهاجرت جهاني مي پردازند. كتاب حاضر، نظريه و آماري است از فرايند ها، الگوها و سمت گيري هاي مهاجرت هاي منطقه اي و جهاني كه مي تواند براي همه دانش آموختگان رشته هاي علوم انساني و اجتماعي از سياست و روابط بين الملل تا جامعه شناسي و جمعيت شناسي سودمند باشد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
جابجايي بين المللي جمعيت در دنياي معاصر؛
✍ #نویسندگان: #كستلز و #ميلر؛
✏#ترجمه #علي_طايفي؛
مقدمه مترجم:
نوگرايي، رشد فناوري، انفجار اطلاعات و آزادي رسانش آن در جهان معاصر سبب ساز افزايش آگاهي هاي اجتماعي و فرهنگي از سبك هاي متفاوت انديشيدن و زيستن شده است. همزمان، افزايش تضادهاي طبقاتي در سبك زندگي، محل سكونت، آموزش، بهداشت، آزادي، برابري ، صلح و امنيت نيز از عوامل مهم ديگري است كه در سايه افزايش قدرت مقايسه بين ملل و اقوام، موجب افزايش موج مهاجرت ها در عصر امروز شده است.
تضادها و ستيزه هاي متعدد قوميتي، اقتصادي، ديني، نژادي، جنسيتي و باورداشت اقشار و گروه هاي مختلف در ممالكي كه آمادگي كمتري در مديريت اين تضادها دارند، مهمترين اشكال تضادهايي است كه افراد و گروههاي درگير و قرباني در اين تضادها را ناگزير از ترك وطن و اقدام براي مهاجرت مي كند.
مي دانيم مهاجرت، پديده ساده اي نيست. اين پيچيدگي هم در سطح فردي در فرايند تصميم گيري، امر بسيار خطير و پرهراسي است؛ هم در بعد اجتماعي داراي پيامدهاي خواسته و ناخواسته اي است كه مي تواند آرامش و امنيت مهاجر را بجاي تامين آن، به مخاطره اندازد. مهاجرت از اين منظر عمدتا مشتمل بر مهاجرت هايي است كه فرد بدليل حس ناامني در وطن خود، در انديشه ترك وطن برآمده و در پي رحل اقامت در دياري ديگر است.
دراين ميان اما مهاجرت اجباري امر ديگري است. جنگ، خشونت، قتل عام، ترور و سركوب، و نزاع هاي خونين قومي و سياسي از جمله دلايلي است كه فرد را بدون بررسي و تصميم قبلي، ناگزير از ترك وطن مي كند تا بتواند در محيط امن ديگري به بقاي حيات خود و خانواده اش ادامه دهد. اين فرايند، تروماي سهمگين و چندگانه اي را به فرد مهاجر تحميل مي كند كه آثار رواني و اجتماعي آن مي تواند ساليان سال باقي بماند: تروماي جنگ و هراس از كشته شدن، تروماي ترك يكباره خانواده و نزديكان، تروماي اقامت هاي موقت در كشورهاي واقع در مسير مهاجرت و در نهايت تروماي رحل اقامت در سرزميني جديد با تفاوت هاي بيشمار ارزشي، فرهنگي و اجتماعي.
عصر حاضر، عصر مهاجرت ها و جابجايي هاست. جهان معاصر بيش از هر دوره تاريخي، شاهد مهاجرت هاي جغرافيايي است، امري كه ناخواسته به مهاجرت هاي فرهنگي نيز منجر مي گردد. اگرچه بخش بزرگي از مهاجران عصر حاضر بدليل گريز از ناامني، بلاياي طبيعي و تضادهاي اجتماعي قصد مهاجرت مي كنند ولي پس از ورود به كشور هاي ميزبان با تضادهاي فرهنگي نويني روبرو مي شوند كه آنان را وارد عرصه ديگري از چالشگري اجتماعي مي كند.
در طي چند دهه گذشته مهاجرت مسلمانان از كشورهاي اسلامي به ممالك مسيحي اروپايي و امريكا رو به افزايش نهاده است. اسلام گريزي از نوع سياسي آن پديده جديدي است كه از چند دهه پيش بدليل نقش آن در بروز تضادهاي منطقه اي و البته با دخالت و حمايت كشورهاي ديگر در تقويت و تهييج گرايش هاي افراطي در آن، شدت و سرعت بيشتري بخود گرفته است.
همسو با مهاجرت مسلمانان، تضادهاي اجتماعي و فرهنگي ميان مردم ميزبان در فرهنگ مسيحيت و آنان روبه افزايش گذارده است. مهاجران خاورميانه اگرچه يکی از تحصيلکرده ترين گروههای مهاجران محسوب مي شوند، در عين حال بزرگترين بخش پايين دست و سنتي مهاجران به كشورهاي اروپايي نيز بشمار مي روند.
نويسندگان اين كتاب دو استاد جامعه شناسي و روابط بين الملل هستند كه سالهاست در اهتمامي مشترك به روزآمدسازي و تحليل تحولات مهاجرت جهاني مي پردازند. كتاب حاضر، نظريه و آماري است از فرايند ها، الگوها و سمت گيري هاي مهاجرت هاي منطقه اي و جهاني كه مي تواند براي همه دانش آموختگان رشته هاي علوم انساني و اجتماعي از سياست و روابط بين الملل تا جامعه شناسي و جمعيت شناسي سودمند باشد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #جزییات_جدیدی_از_ابرشهر ۵۰۰ میلیارد دلاری #عربستان_سعودی به نام #«نئوم» منتشر شد.
عربستان سعودی در حال ساختن یک ابرشهر آینده نگرانه ۵۰۰ میلیارد دلاری مملو از ربات های خدمتکار و تاکسی های پرنده است.
🔺 شهر نئوم (Neom) یک ابرشهر بسیار مدرن به سبک کارتون Jetsons است.
🔺با سرمایه گذاری یک گروه سرمایه گذار عربستانی موسوم به Private Investment Fund که به تازگی باشگاه نیوکاسل انگلیس را خریداری کرده اند، برنامه ها برای شهر نئوم بسیار جاه طلبانه بوده و حتی برخی از تکنولوژی های آن هنوز وجود خارجی ندارند.
🔺این شهر بسیار پیشرفته در مرز با اردن و مصر ساخته شده و از سال ۲۰۲۵ پذیرای کسب و کارها و شهروندان خواهند بود.
🔺این شهر از هیچ شروع به ساخت کرده، انرژی مورد نیاز آن از خورشید و باد تامین شده و اندازه آن نیز ۱۷ برابر شهر لندن است.
🔺اسناد مربوط به ساختار این شهر بزرگ نشان می دهد که تاکسی های پرنده نیز در شهر نئوم وجود خواهند داشت.
🔺 دولت عربستان سعودی قصد دارد که بهترین و باهوش ترین افراد حرفه ای را به این شهر جذب کرده و یک هاب تجاری بزرگ ایجاد کند که رقیبی برای دبی و دوحه خواهد بود.
🔺همچنین اسناد منتشر شده نشان می دهند که در این ابرشهر از ربات های خدمتکار برای تمیز کردن خانه های کارگران خارجی استفاده می شود که دستمزدهای بالایی دریافت می کنند و این بدان معنی است که این کارگران لازم نیست نگران کارهای خانه داری باشند.
🔺همچنین از تکنولوژی بارورسازی ابرها برای ایجاد بارندگی در این کشور بسیار خشک استفاده می شود که مساحت آن به اندازه کل کشورهای اروپای غربی است.
🔺 این فرآیند شامل رها کردن موادی مانند یخ خشک روی ابرها با استفاده از هواپیما یا پهپاد است. از دیگر پیشنهادهای عجیب و غریب برای این شهر آینده می تواند به دایناسورهای رباتیک در یک پارک سرگرمی به سبک پارک ژوراسیک و هنرهای رزمی رباتیک اشاره کرد که در مورد اخیر ماشین ها برای سرگرمی تماشاگران با هم مبارزه خواهند کرد.
🔺عربستان سعودی همچنین می خواهد یک قمر مصنوعی غول پیکر نیز بسازد که هر شب روشن شده و یکی از جاذبه های اصلی این شهر خواهد بود.
🔺 ولیعهد عربستان سعودی اخیراً فاش کرده که می خواهد شن های موسوم به سیلور بیچ
(ساحل نقره ای) در شهر نئوم در تاریکی بدرخشند اما افراد مرتبط با این پروژه گفته اند که مهندسان هنوز راهی ایمن برای تحقق این خواسته را نیافته اند.
🔺 ساخت شهر نئوم از سال ۲۰۱۷ آغاز شد و به گفته مارک ریبرت که مدیرعامل یک کمپانی فعال در حوزه رباتیک در بوستون است، می توان از ربات ها برای تامین این ابرشهر استفاده کرد.
🔺این شهر جاه طلبانه توسط هزاران کارگر ساخته خواهد شد که هر شش نفر آن ها در یک اتاق بسیار کوچک استراحت خواهند کرد، موضوعی که با مخالفت و اعتراض فعالان حقوق بشری مواجه شد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
عربستان سعودی در حال ساختن یک ابرشهر آینده نگرانه ۵۰۰ میلیارد دلاری مملو از ربات های خدمتکار و تاکسی های پرنده است.
🔺 شهر نئوم (Neom) یک ابرشهر بسیار مدرن به سبک کارتون Jetsons است.
🔺با سرمایه گذاری یک گروه سرمایه گذار عربستانی موسوم به Private Investment Fund که به تازگی باشگاه نیوکاسل انگلیس را خریداری کرده اند، برنامه ها برای شهر نئوم بسیار جاه طلبانه بوده و حتی برخی از تکنولوژی های آن هنوز وجود خارجی ندارند.
🔺این شهر بسیار پیشرفته در مرز با اردن و مصر ساخته شده و از سال ۲۰۲۵ پذیرای کسب و کارها و شهروندان خواهند بود.
🔺این شهر از هیچ شروع به ساخت کرده، انرژی مورد نیاز آن از خورشید و باد تامین شده و اندازه آن نیز ۱۷ برابر شهر لندن است.
🔺اسناد مربوط به ساختار این شهر بزرگ نشان می دهد که تاکسی های پرنده نیز در شهر نئوم وجود خواهند داشت.
🔺 دولت عربستان سعودی قصد دارد که بهترین و باهوش ترین افراد حرفه ای را به این شهر جذب کرده و یک هاب تجاری بزرگ ایجاد کند که رقیبی برای دبی و دوحه خواهد بود.
🔺همچنین اسناد منتشر شده نشان می دهند که در این ابرشهر از ربات های خدمتکار برای تمیز کردن خانه های کارگران خارجی استفاده می شود که دستمزدهای بالایی دریافت می کنند و این بدان معنی است که این کارگران لازم نیست نگران کارهای خانه داری باشند.
🔺همچنین از تکنولوژی بارورسازی ابرها برای ایجاد بارندگی در این کشور بسیار خشک استفاده می شود که مساحت آن به اندازه کل کشورهای اروپای غربی است.
🔺 این فرآیند شامل رها کردن موادی مانند یخ خشک روی ابرها با استفاده از هواپیما یا پهپاد است. از دیگر پیشنهادهای عجیب و غریب برای این شهر آینده می تواند به دایناسورهای رباتیک در یک پارک سرگرمی به سبک پارک ژوراسیک و هنرهای رزمی رباتیک اشاره کرد که در مورد اخیر ماشین ها برای سرگرمی تماشاگران با هم مبارزه خواهند کرد.
🔺عربستان سعودی همچنین می خواهد یک قمر مصنوعی غول پیکر نیز بسازد که هر شب روشن شده و یکی از جاذبه های اصلی این شهر خواهد بود.
🔺 ولیعهد عربستان سعودی اخیراً فاش کرده که می خواهد شن های موسوم به سیلور بیچ
(ساحل نقره ای) در شهر نئوم در تاریکی بدرخشند اما افراد مرتبط با این پروژه گفته اند که مهندسان هنوز راهی ایمن برای تحقق این خواسته را نیافته اند.
🔺 ساخت شهر نئوم از سال ۲۰۱۷ آغاز شد و به گفته مارک ریبرت که مدیرعامل یک کمپانی فعال در حوزه رباتیک در بوستون است، می توان از ربات ها برای تامین این ابرشهر استفاده کرد.
🔺این شهر جاه طلبانه توسط هزاران کارگر ساخته خواهد شد که هر شش نفر آن ها در یک اتاق بسیار کوچک استراحت خواهند کرد، موضوعی که با مخالفت و اعتراض فعالان حقوق بشری مواجه شد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
🔹🔹آینده جمعیت ایران🔹🔹
♻️ مرکز آمار ایران با بررسی شاخصهای کلان اقتصادی و اجتماعی، تغییرات جمعیتی ایران در سالهای آینده را پیشبینی کرده است.
♻️ افزایش فاصله جمعیت شهری نسبت به روستایی، کاهش فاصله جمعیت مردان و زنان و افزایش درصد سالمندی جمعیت از مهمترین تغییرات جمعیتی تا سال ۱۴۱۵ خواهند بود.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
♻️ مرکز آمار ایران با بررسی شاخصهای کلان اقتصادی و اجتماعی، تغییرات جمعیتی ایران در سالهای آینده را پیشبینی کرده است.
♻️ افزایش فاصله جمعیت شهری نسبت به روستایی، کاهش فاصله جمعیت مردان و زنان و افزایش درصد سالمندی جمعیت از مهمترین تغییرات جمعیتی تا سال ۱۴۱۵ خواهند بود.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #پدیده «#اثر_شوفر» خطرناکتر از هردشمنی درکشور!
برخی صاحبنظران معتقدند که در شرایط فعلی، بیش از دشمن یا خشکسالی و یا دروغ، آنچه که کشورمان را تهدید میکند، «اثر شوفر» است! اما اثر شوفر چیست؟
ماکس پلانک بعد از اینکه جایزه نوبل را در سال ۱۹۱۸ میگیرد ، یک تور دور آلمان می گذارد و در شهرهای مختلف درباره مکانیک کوانتوم صحبت میکند. چون هر دفعه دقیقاً یک محتوا را ارائه میکند راننده اش احساس می کند که همه مطالب آن دانشمند را یاد گرفته است و روزی به آقای پلانک می گوید «شما از تکرار این حرفها خسته نمیشوید؟ من الان می توانم به جای شما این مطالب را برای دیگران ارائه کنم. اگر اجازه دهید من در مقصد بعدی که شهر مونیخ است، بجای شما سخنرانی کنم و شما لباس من را بپوشید و در جلسه بنشینید؟ برای هر دوی ما تنوعی ایجاد میشود!» پلانک هم قبول میکند!
شوفر خیلی خوب در جلسه درباره مکانیک کوانتوم صحبت میکند و شنوندهها هم خیلی لذت میبرند. در انتهای جلسه فیزیکدانی که درجلسه بود، بلند میشود و سوالی علمی را مطرح میکند. شوفر که جواب سوال را اصلا نمی دانست، در نهایت خونسردی میگوید: «من تعجب میکنم که در شهری پیشرفته مثل مونیخ، سوالهایی به این اندازه پیش پا افتاده و ساده از من میپرسند! به این سوال شما حتی شوفر من هم میتواند جواب دهد!» سپس ازپشت تریبون رو کرد به ماکس پلانک که درجمع حضار نشسته بود و گفت «جناب شوفر(آقای راننده) لطفا شما به سوال ایشان پاسخ دهید!»
ماکس ازجا برخواست وپاسخ آن فیزک دان را داد.
از آن پس در علم مدیریت این (توّهم دانایی) را «اثر شوفر» می نامند. این تَوّهُم دانایی گاهی دربسیاری ازامور (ازجمله سیاست، اقتصاد، پزشکی ومدیریت ودین و فرهنگ) برای برخی افراد سطحی نگر و اصطلاحا همه چیز دان پیش می آید.
غافل ازاینکه علم و دانش در هر رشته ای مانند کوه یخی است که بخش کمی از آن قابل رویت است و بخش اعظم آن را نمیتوان مشاهده کرد. افراد سطحینگر صرفا بخش قابل مشاهده دانش را میبینند و گمان میکنند که کل دانش را دریافت کردهاند، در حالی که این فقط «توهمی از دانایی» است نه خود دانایی!
توهم دانایی، یعنی اینکه فکر کنیم همه جوانب مطلبی را میدانیم، بنابراین قاطعانه درمورد آن اظهار نظر میکنیم ،در صورتی که اشتباه میکنیم. یعنی یا نمیدانیم و یا اشتباه و ناقص میدانیم و علت اصلی توهمِ دانایی ، تصور ناقص ما نسبت به تمام جوانب یک مطلب و سپس مقایسهی دانش خودمان با همان تصور است.
حال اگر درجامعه ای، روال اینگونه شود که هرکسی بی محابا درهر امری مدعی دانستن شود. ومردم تفاوت بین فهم متخصص ومدعی تشخیص ندهند، یا به اصطلاح شوفر جای دانشمند اظهار نظر کند و دانشمند بخواهد ماشین راهدایت کند، یعنی شوفر در مسند دانشمندان و دانشمندان در جایگاه شوفر ادامه فعالیت دهندامور جامعه به قهقرا می گراید.
این داستان در کشور ما اتفاق افتاده است. بیشتر مسئولان و مدیران درجایگاه خود نیستند.گروه عمده ای از سیاستمداران و گردانندگان اقتصاد با روش هایی غیر علمی برمسند نشسته اند و توهم دانایی و توانایی آنها را بدانجا کشانده است. و این بیماری درمیان اقشار مختلف جامعه هم سرایت نموده و بقول معروف همه خود را در همه امور عقل کل می دانند. تاجایی که کلمه «نمی دانم» را تحقیر خود می شمارند.
سقراط می گفت «من داناترین فردم! چون تنها کسی هستم که می دانم که نمیدانم» در حالی که دیگران هنوز به نادانی خود نیز، آگاه نیستند.
این جهل سقراطی که بعدها "نیکلاس کوزایی" آن را «جهلِ فرهیخته» نامید، درست همان چیزی است که برای تفکر و پژوهش وجستجو گری نیازمند آنیم. زیرا نخستین گام در تلاش برای کسب دانایی، غلبه بر «توهم دانایی» است.
ما زمانی می توانیم به درک و فهم و دانایی خود امیدوار شویم که آنچه را نمی دانیم با شهامت وجسارت بگوییم:
«نمی دانم!»
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
برخی صاحبنظران معتقدند که در شرایط فعلی، بیش از دشمن یا خشکسالی و یا دروغ، آنچه که کشورمان را تهدید میکند، «اثر شوفر» است! اما اثر شوفر چیست؟
ماکس پلانک بعد از اینکه جایزه نوبل را در سال ۱۹۱۸ میگیرد ، یک تور دور آلمان می گذارد و در شهرهای مختلف درباره مکانیک کوانتوم صحبت میکند. چون هر دفعه دقیقاً یک محتوا را ارائه میکند راننده اش احساس می کند که همه مطالب آن دانشمند را یاد گرفته است و روزی به آقای پلانک می گوید «شما از تکرار این حرفها خسته نمیشوید؟ من الان می توانم به جای شما این مطالب را برای دیگران ارائه کنم. اگر اجازه دهید من در مقصد بعدی که شهر مونیخ است، بجای شما سخنرانی کنم و شما لباس من را بپوشید و در جلسه بنشینید؟ برای هر دوی ما تنوعی ایجاد میشود!» پلانک هم قبول میکند!
شوفر خیلی خوب در جلسه درباره مکانیک کوانتوم صحبت میکند و شنوندهها هم خیلی لذت میبرند. در انتهای جلسه فیزیکدانی که درجلسه بود، بلند میشود و سوالی علمی را مطرح میکند. شوفر که جواب سوال را اصلا نمی دانست، در نهایت خونسردی میگوید: «من تعجب میکنم که در شهری پیشرفته مثل مونیخ، سوالهایی به این اندازه پیش پا افتاده و ساده از من میپرسند! به این سوال شما حتی شوفر من هم میتواند جواب دهد!» سپس ازپشت تریبون رو کرد به ماکس پلانک که درجمع حضار نشسته بود و گفت «جناب شوفر(آقای راننده) لطفا شما به سوال ایشان پاسخ دهید!»
ماکس ازجا برخواست وپاسخ آن فیزک دان را داد.
از آن پس در علم مدیریت این (توّهم دانایی) را «اثر شوفر» می نامند. این تَوّهُم دانایی گاهی دربسیاری ازامور (ازجمله سیاست، اقتصاد، پزشکی ومدیریت ودین و فرهنگ) برای برخی افراد سطحی نگر و اصطلاحا همه چیز دان پیش می آید.
غافل ازاینکه علم و دانش در هر رشته ای مانند کوه یخی است که بخش کمی از آن قابل رویت است و بخش اعظم آن را نمیتوان مشاهده کرد. افراد سطحینگر صرفا بخش قابل مشاهده دانش را میبینند و گمان میکنند که کل دانش را دریافت کردهاند، در حالی که این فقط «توهمی از دانایی» است نه خود دانایی!
توهم دانایی، یعنی اینکه فکر کنیم همه جوانب مطلبی را میدانیم، بنابراین قاطعانه درمورد آن اظهار نظر میکنیم ،در صورتی که اشتباه میکنیم. یعنی یا نمیدانیم و یا اشتباه و ناقص میدانیم و علت اصلی توهمِ دانایی ، تصور ناقص ما نسبت به تمام جوانب یک مطلب و سپس مقایسهی دانش خودمان با همان تصور است.
حال اگر درجامعه ای، روال اینگونه شود که هرکسی بی محابا درهر امری مدعی دانستن شود. ومردم تفاوت بین فهم متخصص ومدعی تشخیص ندهند، یا به اصطلاح شوفر جای دانشمند اظهار نظر کند و دانشمند بخواهد ماشین راهدایت کند، یعنی شوفر در مسند دانشمندان و دانشمندان در جایگاه شوفر ادامه فعالیت دهندامور جامعه به قهقرا می گراید.
این داستان در کشور ما اتفاق افتاده است. بیشتر مسئولان و مدیران درجایگاه خود نیستند.گروه عمده ای از سیاستمداران و گردانندگان اقتصاد با روش هایی غیر علمی برمسند نشسته اند و توهم دانایی و توانایی آنها را بدانجا کشانده است. و این بیماری درمیان اقشار مختلف جامعه هم سرایت نموده و بقول معروف همه خود را در همه امور عقل کل می دانند. تاجایی که کلمه «نمی دانم» را تحقیر خود می شمارند.
سقراط می گفت «من داناترین فردم! چون تنها کسی هستم که می دانم که نمیدانم» در حالی که دیگران هنوز به نادانی خود نیز، آگاه نیستند.
این جهل سقراطی که بعدها "نیکلاس کوزایی" آن را «جهلِ فرهیخته» نامید، درست همان چیزی است که برای تفکر و پژوهش وجستجو گری نیازمند آنیم. زیرا نخستین گام در تلاش برای کسب دانایی، غلبه بر «توهم دانایی» است.
ما زمانی می توانیم به درک و فهم و دانایی خود امیدوار شویم که آنچه را نمی دانیم با شهامت وجسارت بگوییم:
«نمی دانم!»
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
🔳 #نقشه_جهاني_توزيع_آسيب_پذيري_كشورها در برابر #پيامدهاي_تغيير_اقليم تا #سال ٢١٠٠.....
اين نقشه بر اساس شاخص هاي تركيبي در معرض قرارگيري و ميزان حساسيت و پيامدهاي انباشته شده در سطح ملي ناشي از افزايش ميزان درجه حرارت كره زمين تا ٥/٥ درجه سانتيگراد تا سال ٢١٠٠ تهيه شده است......در اين نقشه ايران در گروه كشورهاي با آسيب پذيري شديد در برابر آثار و پيامدهاي تغيير اقليم قرار گرفته است. موضوعي كه بايد در كانون توجه و برنامه ريزي توسعه اقتصادي و اجتماعي كشور در چند دهه آينده قرار گيرد......اين نقشه در سال ٢٠٠٦ بر اساس تحقيقات دانشگاههاي Wesleyan و Columbia تهيه شده است. بر اساس آخرين گزارش پانل بين الدولي تغيير اقليم Inter-governmental Panel on Climate Change (IPCC) در سال ٢٠٢١، سناريوي بالاترين درجه حرارت زمين تا ٥ درجه تا سال ٢٠٥٠ در نظر گرفته شده كه نشاندهده آن است سرعت افزايش حرارت كره زمين حتي بيشتر از اندازه اي است كه در اين نقشه در سال ٢٠٠٦ پيش بيني شده بود......
📍کانال #جستارهایی جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
اين نقشه بر اساس شاخص هاي تركيبي در معرض قرارگيري و ميزان حساسيت و پيامدهاي انباشته شده در سطح ملي ناشي از افزايش ميزان درجه حرارت كره زمين تا ٥/٥ درجه سانتيگراد تا سال ٢١٠٠ تهيه شده است......در اين نقشه ايران در گروه كشورهاي با آسيب پذيري شديد در برابر آثار و پيامدهاي تغيير اقليم قرار گرفته است. موضوعي كه بايد در كانون توجه و برنامه ريزي توسعه اقتصادي و اجتماعي كشور در چند دهه آينده قرار گيرد......اين نقشه در سال ٢٠٠٦ بر اساس تحقيقات دانشگاههاي Wesleyan و Columbia تهيه شده است. بر اساس آخرين گزارش پانل بين الدولي تغيير اقليم Inter-governmental Panel on Climate Change (IPCC) در سال ٢٠٢١، سناريوي بالاترين درجه حرارت زمين تا ٥ درجه تا سال ٢٠٥٠ در نظر گرفته شده كه نشاندهده آن است سرعت افزايش حرارت كره زمين حتي بيشتر از اندازه اي است كه در اين نقشه در سال ٢٠٠٦ پيش بيني شده بود......
📍کانال #جستارهایی جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📚 #بینش_جامعه_شناختی
✏#میلز
هنگامی که توده مردم نسبت به ارزشهای خود #آگاهی ندارند در یک حالت بی تفاوتی بسر می برند. البته اگر نسبت به تمام ارزشهای خود بی تفاوت بمانند، دچار دلمردگی میگردند. با اين وصف حتی اگر از ارزشهای خود بی اطلاع باشند و حتی نسبت به خود تهدیدی احساس کنند، باز دچار نوعی ناراحتی و اضطراب می شوند که اگر این حالت به حد #مطلق خود برسد موجب بیقراری مرگ آوری میگردد.
حقیقت این است که عصر ما #عصر تشویش و دلمردگی است.
روانشناسان و روانکاوان غالبأ به ما میگویند که بیقراری و نگرانی مردم علل #روانی و #شخصی داشته و به همین دلیل است که افراد از بیان علل گرفتاریهای خود عاجزند. ولی حقیقت این است که برخلاف عقیده ارنست جونز «#دشمن اصلی #بشر ، طبیعت سرکش و نیروهای مرموز ذهنی » او نیست. علل گرفتاریهای مردم در بطن نیروهای متمرد #جامعه_معاصر، #شیوه_بیگانه_کننده و _غیر_انسانی_تولید و #اقتدار و #حاکمیت خبرگان و خلاصه #سلسله_مراتب_بین_المللی است. کوتاه سخن اینکه، علل #بدبختی های مردم در دگرگونیهای طبیعت بشر در #شرایط #اجتماعی او قرار دارد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
✏#میلز
هنگامی که توده مردم نسبت به ارزشهای خود #آگاهی ندارند در یک حالت بی تفاوتی بسر می برند. البته اگر نسبت به تمام ارزشهای خود بی تفاوت بمانند، دچار دلمردگی میگردند. با اين وصف حتی اگر از ارزشهای خود بی اطلاع باشند و حتی نسبت به خود تهدیدی احساس کنند، باز دچار نوعی ناراحتی و اضطراب می شوند که اگر این حالت به حد #مطلق خود برسد موجب بیقراری مرگ آوری میگردد.
حقیقت این است که عصر ما #عصر تشویش و دلمردگی است.
روانشناسان و روانکاوان غالبأ به ما میگویند که بیقراری و نگرانی مردم علل #روانی و #شخصی داشته و به همین دلیل است که افراد از بیان علل گرفتاریهای خود عاجزند. ولی حقیقت این است که برخلاف عقیده ارنست جونز «#دشمن اصلی #بشر ، طبیعت سرکش و نیروهای مرموز ذهنی » او نیست. علل گرفتاریهای مردم در بطن نیروهای متمرد #جامعه_معاصر، #شیوه_بیگانه_کننده و _غیر_انسانی_تولید و #اقتدار و #حاکمیت خبرگان و خلاصه #سلسله_مراتب_بین_المللی است. کوتاه سخن اینکه، علل #بدبختی های مردم در دگرگونیهای طبیعت بشر در #شرایط #اجتماعی او قرار دارد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📄 #سرقت_بطری_مایع_دستشویی_حرفها_دارد
✍️ #فردین_علیخواه
حال و روز یک جامعه را نه از تصاویر تلویزیون رسمی آن که مشغول پروپاگاندای تبلیغاتی و آرمانشهرنمایی است که از خلال زندگی جاری و روزمره مردمان آن باید درک کرد.
شیرهای آبی که حفاظ آهنی نداشتهاند و به سرقت رفتهاند و نصب حفاظ فلزی ضخیم برای مایعریزها تا شاید مانع سرقت شود. وقتی این عکسها تهیه میشد مردی دید و گفت: به اداره ما بیایید و عکس بگیرید. آنجا دیگر مایع دستشویی هم نمیگذارند چون مدام اربابرجوع و یا شاید هم کارکنان بطری مایع دستشویی را برمیدارند و با خود میبرند.
آنچه این عکسها را معنادارتر میکند آنکه، تصاویر متعلق به آرامستان(قبرستان) شهر است، تصاویر متعلق به آرامستان شهر است.
در یکی از نوشته هایم گفتم که متأسفانه بخشی از جامعه ایران خواستار عدالت، ولی نه در دسترسی مشروع به منابع بلکه خواستار عدالت در دسترسیهای نامشروع به منابع است. منظور آنکه، این بخش از جامعه میپرسد برای مثال، فرصت و امکانی مانند اختلاس چرا باید فقط برای عدهای وجود داشته باشد و نه برای همه؟ چنین فرصتهایی چرا نباید عادلانه در جامعه توزیع شود تا همه امکان برخورداری از آنرا داشته باشند؟ آنجا گفتم که تغییر رویکرد بخشی از جامعه ایرانی از تقاضای عدالت برای برخورداری از فرصتهای مشروع به عدالت در برخورداری از فرصتهای نامشروع دردناک و نگرانکننده است.
شاید آنان که از این فرصت بیبهرهاند بطری مایع دستشویی را برمیدارند و به خانه میبرند. آنان هم به دنبال عدالت هستند ولی به شیوه و سبک خودشان.
در کل برداشتن بطری مایع دستشویی نمادین است و خیلی حرف ها دارد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
✍️ #فردین_علیخواه
حال و روز یک جامعه را نه از تصاویر تلویزیون رسمی آن که مشغول پروپاگاندای تبلیغاتی و آرمانشهرنمایی است که از خلال زندگی جاری و روزمره مردمان آن باید درک کرد.
شیرهای آبی که حفاظ آهنی نداشتهاند و به سرقت رفتهاند و نصب حفاظ فلزی ضخیم برای مایعریزها تا شاید مانع سرقت شود. وقتی این عکسها تهیه میشد مردی دید و گفت: به اداره ما بیایید و عکس بگیرید. آنجا دیگر مایع دستشویی هم نمیگذارند چون مدام اربابرجوع و یا شاید هم کارکنان بطری مایع دستشویی را برمیدارند و با خود میبرند.
آنچه این عکسها را معنادارتر میکند آنکه، تصاویر متعلق به آرامستان(قبرستان) شهر است، تصاویر متعلق به آرامستان شهر است.
در یکی از نوشته هایم گفتم که متأسفانه بخشی از جامعه ایران خواستار عدالت، ولی نه در دسترسی مشروع به منابع بلکه خواستار عدالت در دسترسیهای نامشروع به منابع است. منظور آنکه، این بخش از جامعه میپرسد برای مثال، فرصت و امکانی مانند اختلاس چرا باید فقط برای عدهای وجود داشته باشد و نه برای همه؟ چنین فرصتهایی چرا نباید عادلانه در جامعه توزیع شود تا همه امکان برخورداری از آنرا داشته باشند؟ آنجا گفتم که تغییر رویکرد بخشی از جامعه ایرانی از تقاضای عدالت برای برخورداری از فرصتهای مشروع به عدالت در برخورداری از فرصتهای نامشروع دردناک و نگرانکننده است.
شاید آنان که از این فرصت بیبهرهاند بطری مایع دستشویی را برمیدارند و به خانه میبرند. آنان هم به دنبال عدالت هستند ولی به شیوه و سبک خودشان.
در کل برداشتن بطری مایع دستشویی نمادین است و خیلی حرف ها دارد.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
📃 #سبزترین_کشورهای_جهان
🔸 بر اساس شاخص عملکرد زیست محیطی 2020 (EPI) که شامل 32 شاخص کلیدی پایداری است تمام 180 کشور رتبه بندی شدهاند. امتیازات EPI توجه به آخرین دادهها در مورد موارد حیاتی مانند کیفیت هوا و آب، مدیریت زباله، انتشار CO2 و سایر عوامل بهداشت عمومی قرار دارد. درواقع این یافته ها به "سلامت محیطی و سرزندگی اکوسیستم" یک کشور اشاره دارد.
🔹به گفته محققان دانشگاه های ییل و کلمبیا که هر دو سال یک بار کشورهای جهان را از نظر دوستی با محیط زیست رتبه بندی می کنند، ده کشور برتر جهان از نظر سبزترین، هوای پاک و آگاهی به آب و هوا همگی در اروپا قرار دارند. در اینجا 21 کشور برتر که به عنوان سبزترین کشور در سال 2020 شناخته شده اند آورده شده است. ایران نیز در رتبه 67 را قرار دارد.
1. دانمارک
دانمارک با امتیاز کلی 82.50 سبزترین کشور جهان است. همچنین با 100 امتیاز در رده منابع آب و تصفیه فاضلاب رتبه اول را به خود اختصاص داده است و همچنین مقام اول را در حیات اکوسیستم دارد.
2. لوکزامبورگ
با وجود رشد جمعیت و تولید ناخالص داخلی، لوکزامبورگ به دلیل پیشرفت در زمینه جداکردن سیاستهای زیست محیطی از عوامل تولید و رشد ، دومین کشور سبز شناخته شده است. ضمن اینکه لوکزامبورگ کوچکترین و ثروتمندترین کشور اتحادیه اروپا از نظر سرانه است و شهروندان آن از استاندارد زندگی بالایی برخوردار هستند
3. سوئیس
سوئیس سومین کشور سبز جهان در سال 2020 با شاخص حفاظت از محیط زیست است. اقدامات مختلفی را برای اطمینان از تمیز نگه داشتن محیط زیست و در عین حال پایدار انجام داده است. راه اندازی پارک آلپاین یکی از اقداماتی است که انجام شد.
4. انگلستان
بریتانیا به عنوان چهارمین کشور سرسبز جهان شناخته می شود. بریتانیا کشوری بسیار توسعه یافته است که تأثیر اقتصادی، سیاسی، علمی و فرهنگی بین المللی قابل توجهی دارد.
5. فرانسه
مشارکت نیکلا سارکوزی نقش مهمی در تبدیل شدن فرانسه به پنجمین کشور سبز جهان داشت. او قانونی را به اجرا درآورد که شرکت در ساخت کشور دوستدار محیط زیست و صرفه جویی در انرژی را برای تمام فرانسه اجباری کرد. علاوه بر این، فرانسه متعهد شده است که استفاده از منابع و روش های تولید خود را برای حفظ محیط زیست تغییر دهد .
6. اتریش
اتریش دارای شاخص عملکرد زیست محیطی 79.6 است که به رتبه ششم دست یافته است. این شاخص را با تلاش بی وقفه برای حفظ شرایط طبیعی محیط خود به دست می آورد. از جمله اقدامات عمده اتریش، قرار دادن حفاظت از محیط زیست در دستور کار سیاست اجتماعی و اقتصادی خود است.
7. فنلاند
فنلاند با امتیاز 78.9 هفتمین کشور سرسبز جهان در سال 2020 است . در دهه 80، فنلاند به دلیل انتشار نیتروژن بالا و سایر فعالیت هایی که محیط زیست را تخریب می کرد، شناخته شده بود. از نظر قرار گرفتن در دسته کیفیت هوا و منابع آب، امتیاز عالی 100 را کسب کرد.
8. سوئد
9. نروژ
نروژ محیط سبز قابل توجهی دارد. دارای شاخص حفاظت از محیط زیست 77.7 و دارای نهمین رتبه. این کشور اطمینان حاصل کرده است که امکانات مسکونی و تجاری خود هیچ گونه گاز گلخانه ای را به محیط زیست منتقل نمی کند. نروژ استراتژیهای توسعه پایدار و قوانین زیستمحیطی را وضع کرده است که قرار است تا سال 2030 به یک کشور بدون کربن کمک کند. به کودکان از سنین پایین آموزش داده می شود که چگونه با طبیعت زندگی کنند و از محیط زیست محافظت کنند. علاوه بر این، نروژ از دانش زیست محیطی برای تمیز و ایمن نگه داشتن محیط زیست خود استفاده می کند.
10. آلمان
آلمان با امتیاز EPI 77.2 دهمین کشور سبز است . یک سوم این کشور بزرگ اروپایی جنگل است. از نظر فرهنگی، آلمان برخی از چهره های برجسته جهان را در علوم طبیعی و اجتماعی و همچنین هنر تولید کرده است.
11. هلند
هلند یازدهمین کشور سبز دارای امتیاز EPI 75.3 است. همچنین با امتیاز 100 در رده منابع آب و تصفیه فاضلاب در رتبه اول قرار دارد . هلند یک دشت ساحلی با آسیاب های بادی است که مشخصه توسعه آن در اطراف آب است. این کشور پردرآمد و توسعه یافته یکی از صادرکنندگان پیشرو کشاورزی در جهان است، صنعتی که عمدتاً مکانیزه شده است.
12. ژاپن
ژاپن با امتیاز EPI 75.1 دوازدهمین کشور سبز است . ژاپن یکی از باسوادترین و پیشرفته ترین کشورهای جهان است. با اینکه که اکثر مناطق ژاپن توسط کوه ها و مناطق پر درخت پوشیده شده است، اما مردم این کشور سبک زندگی شهری مشخصی دارند.
🔹دیگر کشورها در این رتبه بندی عبارت هستتد از: استرالیا، اسپانیا، بلژيک، ایرلند، ایسلند، کلمبیا، کاستاریکا، کوبا، موریس./اقتصاد بازار
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
🔸 بر اساس شاخص عملکرد زیست محیطی 2020 (EPI) که شامل 32 شاخص کلیدی پایداری است تمام 180 کشور رتبه بندی شدهاند. امتیازات EPI توجه به آخرین دادهها در مورد موارد حیاتی مانند کیفیت هوا و آب، مدیریت زباله، انتشار CO2 و سایر عوامل بهداشت عمومی قرار دارد. درواقع این یافته ها به "سلامت محیطی و سرزندگی اکوسیستم" یک کشور اشاره دارد.
🔹به گفته محققان دانشگاه های ییل و کلمبیا که هر دو سال یک بار کشورهای جهان را از نظر دوستی با محیط زیست رتبه بندی می کنند، ده کشور برتر جهان از نظر سبزترین، هوای پاک و آگاهی به آب و هوا همگی در اروپا قرار دارند. در اینجا 21 کشور برتر که به عنوان سبزترین کشور در سال 2020 شناخته شده اند آورده شده است. ایران نیز در رتبه 67 را قرار دارد.
1. دانمارک
دانمارک با امتیاز کلی 82.50 سبزترین کشور جهان است. همچنین با 100 امتیاز در رده منابع آب و تصفیه فاضلاب رتبه اول را به خود اختصاص داده است و همچنین مقام اول را در حیات اکوسیستم دارد.
2. لوکزامبورگ
با وجود رشد جمعیت و تولید ناخالص داخلی، لوکزامبورگ به دلیل پیشرفت در زمینه جداکردن سیاستهای زیست محیطی از عوامل تولید و رشد ، دومین کشور سبز شناخته شده است. ضمن اینکه لوکزامبورگ کوچکترین و ثروتمندترین کشور اتحادیه اروپا از نظر سرانه است و شهروندان آن از استاندارد زندگی بالایی برخوردار هستند
3. سوئیس
سوئیس سومین کشور سبز جهان در سال 2020 با شاخص حفاظت از محیط زیست است. اقدامات مختلفی را برای اطمینان از تمیز نگه داشتن محیط زیست و در عین حال پایدار انجام داده است. راه اندازی پارک آلپاین یکی از اقداماتی است که انجام شد.
4. انگلستان
بریتانیا به عنوان چهارمین کشور سرسبز جهان شناخته می شود. بریتانیا کشوری بسیار توسعه یافته است که تأثیر اقتصادی، سیاسی، علمی و فرهنگی بین المللی قابل توجهی دارد.
5. فرانسه
مشارکت نیکلا سارکوزی نقش مهمی در تبدیل شدن فرانسه به پنجمین کشور سبز جهان داشت. او قانونی را به اجرا درآورد که شرکت در ساخت کشور دوستدار محیط زیست و صرفه جویی در انرژی را برای تمام فرانسه اجباری کرد. علاوه بر این، فرانسه متعهد شده است که استفاده از منابع و روش های تولید خود را برای حفظ محیط زیست تغییر دهد .
6. اتریش
اتریش دارای شاخص عملکرد زیست محیطی 79.6 است که به رتبه ششم دست یافته است. این شاخص را با تلاش بی وقفه برای حفظ شرایط طبیعی محیط خود به دست می آورد. از جمله اقدامات عمده اتریش، قرار دادن حفاظت از محیط زیست در دستور کار سیاست اجتماعی و اقتصادی خود است.
7. فنلاند
فنلاند با امتیاز 78.9 هفتمین کشور سرسبز جهان در سال 2020 است . در دهه 80، فنلاند به دلیل انتشار نیتروژن بالا و سایر فعالیت هایی که محیط زیست را تخریب می کرد، شناخته شده بود. از نظر قرار گرفتن در دسته کیفیت هوا و منابع آب، امتیاز عالی 100 را کسب کرد.
8. سوئد
9. نروژ
نروژ محیط سبز قابل توجهی دارد. دارای شاخص حفاظت از محیط زیست 77.7 و دارای نهمین رتبه. این کشور اطمینان حاصل کرده است که امکانات مسکونی و تجاری خود هیچ گونه گاز گلخانه ای را به محیط زیست منتقل نمی کند. نروژ استراتژیهای توسعه پایدار و قوانین زیستمحیطی را وضع کرده است که قرار است تا سال 2030 به یک کشور بدون کربن کمک کند. به کودکان از سنین پایین آموزش داده می شود که چگونه با طبیعت زندگی کنند و از محیط زیست محافظت کنند. علاوه بر این، نروژ از دانش زیست محیطی برای تمیز و ایمن نگه داشتن محیط زیست خود استفاده می کند.
10. آلمان
آلمان با امتیاز EPI 77.2 دهمین کشور سبز است . یک سوم این کشور بزرگ اروپایی جنگل است. از نظر فرهنگی، آلمان برخی از چهره های برجسته جهان را در علوم طبیعی و اجتماعی و همچنین هنر تولید کرده است.
11. هلند
هلند یازدهمین کشور سبز دارای امتیاز EPI 75.3 است. همچنین با امتیاز 100 در رده منابع آب و تصفیه فاضلاب در رتبه اول قرار دارد . هلند یک دشت ساحلی با آسیاب های بادی است که مشخصه توسعه آن در اطراف آب است. این کشور پردرآمد و توسعه یافته یکی از صادرکنندگان پیشرو کشاورزی در جهان است، صنعتی که عمدتاً مکانیزه شده است.
12. ژاپن
ژاپن با امتیاز EPI 75.1 دوازدهمین کشور سبز است . ژاپن یکی از باسوادترین و پیشرفته ترین کشورهای جهان است. با اینکه که اکثر مناطق ژاپن توسط کوه ها و مناطق پر درخت پوشیده شده است، اما مردم این کشور سبک زندگی شهری مشخصی دارند.
🔹دیگر کشورها در این رتبه بندی عبارت هستتد از: استرالیا، اسپانیا، بلژيک، ایرلند، ایسلند، کلمبیا، کاستاریکا، کوبا، موریس./اقتصاد بازار
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای پدیدار اورده رفتار نیک
بر زبانم نقش کن گفتار نیک
سال نو آمد غم از دل ها ببر
جان دل لبریز کن از پندار نیک
نوروز و سال نو بر شما خجسته باد
بر زبانم نقش کن گفتار نیک
سال نو آمد غم از دل ها ببر
جان دل لبریز کن از پندار نیک
نوروز و سال نو بر شما خجسته باد
📄 #زمینهشناسی_در_جامعهشناسی
✍️ #حسین_شیران
یکی از مهمترین نکاتی که یک جامعهشناس یا جامعهاندیش ضرورتاً باید در تفکرات و تأملات خود در رابطه با هر پدیدۀ اجتماعی در نظر داشته باشد توجه و تمرکز بر "زمینه"ایست که آن پدیده در آن و یا تحت تأثیر آن رخ داده و یا میدهد. این مهم اگرچه از نخستین و محوریترین آموزههای علم جامعهشناسی است با اینحال آنسان که باید و شاید در تفکرات و تأملات ما ملحوظ و ملموس نیست و از این جهت اغلب تحلیلها و تفسیرهای جامعهشناختی ما از فقدان جامعیت رنج میبرند و عملاً و نظراً در تبیین وقایع جامعه لنگ میزنند.
فضای مجازی و شبکههای اجتماعیاش با وجود همۀ منافع و مزایایی که برای همه از جمله جامعهشناسی داشته و دارد با ایجاد محدودیتهایی چند خواهناخواه همه را به سمتوسوی "اندکاندیشی" و "کوتهنگاری" سوق داده و از یکسو کاربران را وادار ساخته نقطهنظراتشان را نهایت در چند سطر بنویسند و قال قضیه را بکنند از سوی دیگر هم خوانندگان را طوری بار آورده که از خیل مطالب منتشره، اغلب آنچه مختصر (هرچند بیفایده) است را بخوانند و از خیر مطالب بلندبالا (هرچند مفید) بگذرند!
به هر حال عصر عصر عجله است، آن هم اغلب برای هیچ و پوچ، و دیگر دورۀ نشستن و باحوصله چند جلد کتاب خواندن گذشته و حال، خواندن به کنار، ما حتی حوصلۀ نشستن و فیلم دیدن را هم نداریم و اغلب تلاش میکنیم یک فیلم را در کمترین حجم و در کمترین زمان آن هم با دور تند ببینیم و از سرش بگذریم! به عنوان مثال، همین خود یک "زمینه" است که بر کموکیف کار اثر گذاشته و خواهناخواه جامعهشناسی و جامعهاندیشیهای ما را اسیر "خُردگرایی"ها و "سطحینگری"ها و "جزءاندیشی"ها ساخته و هر روز بیش از دیروز به رویدادمحوری و روزمرهنویسی و روزنامهنگاری نزدیکتر کرده است.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development
✍️ #حسین_شیران
یکی از مهمترین نکاتی که یک جامعهشناس یا جامعهاندیش ضرورتاً باید در تفکرات و تأملات خود در رابطه با هر پدیدۀ اجتماعی در نظر داشته باشد توجه و تمرکز بر "زمینه"ایست که آن پدیده در آن و یا تحت تأثیر آن رخ داده و یا میدهد. این مهم اگرچه از نخستین و محوریترین آموزههای علم جامعهشناسی است با اینحال آنسان که باید و شاید در تفکرات و تأملات ما ملحوظ و ملموس نیست و از این جهت اغلب تحلیلها و تفسیرهای جامعهشناختی ما از فقدان جامعیت رنج میبرند و عملاً و نظراً در تبیین وقایع جامعه لنگ میزنند.
فضای مجازی و شبکههای اجتماعیاش با وجود همۀ منافع و مزایایی که برای همه از جمله جامعهشناسی داشته و دارد با ایجاد محدودیتهایی چند خواهناخواه همه را به سمتوسوی "اندکاندیشی" و "کوتهنگاری" سوق داده و از یکسو کاربران را وادار ساخته نقطهنظراتشان را نهایت در چند سطر بنویسند و قال قضیه را بکنند از سوی دیگر هم خوانندگان را طوری بار آورده که از خیل مطالب منتشره، اغلب آنچه مختصر (هرچند بیفایده) است را بخوانند و از خیر مطالب بلندبالا (هرچند مفید) بگذرند!
به هر حال عصر عصر عجله است، آن هم اغلب برای هیچ و پوچ، و دیگر دورۀ نشستن و باحوصله چند جلد کتاب خواندن گذشته و حال، خواندن به کنار، ما حتی حوصلۀ نشستن و فیلم دیدن را هم نداریم و اغلب تلاش میکنیم یک فیلم را در کمترین حجم و در کمترین زمان آن هم با دور تند ببینیم و از سرش بگذریم! به عنوان مثال، همین خود یک "زمینه" است که بر کموکیف کار اثر گذاشته و خواهناخواه جامعهشناسی و جامعهاندیشیهای ما را اسیر "خُردگرایی"ها و "سطحینگری"ها و "جزءاندیشی"ها ساخته و هر روز بیش از دیروز به رویدادمحوری و روزمرهنویسی و روزنامهنگاری نزدیکتر کرده است.
📍کانال #جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
@sociology_economic_development