عشق
شقایقها
زخمهایی بر پیکر زمیناند
و ستارگان
زخمهایی بر پیکر آسمان
و عشق
زخمیست دیرینه سال
بر پیکر انسان
©تیمور ترنج
#شعر
@shahinkalantari
شقایقها
زخمهایی بر پیکر زمیناند
و ستارگان
زخمهایی بر پیکر آسمان
و عشق
زخمیست دیرینه سال
بر پیکر انسان
©تیمور ترنج
#شعر
@shahinkalantari
گوشهیی از نویسندگی
گفتیم که در آموختن مهارت چه بهتر که هر بار مدتی بر گوشهیی از مهارت درنگ کنیم. برای مثال در آموختن مهارت نویسندگی میتوانیم چندگاهی تنها بر گسترش دایرهی واژگانمان تمرکز کنیم، اما همین هم گوشهی بزرگیست و میشود آن را به تکههای کوچکتری تقسیم کرد. برای نمونه میتوانیم چند ماه فقط روی کارواژهها (فعلها) تمرکز کنیم. در نتیجه میتوانیم به چنین کارهایی بپردازیم:
فهرستی از کارواژههای فارسی تهیه کنیم (نمونه).
دربارهی وضعیت فعل در زبان فارسی چند کتاب و مقالهی تخصصی بخوانیم.
تفاوت کارواژههای ساده و مرکب را دریابیم و از کارواژههای تککلمهیی و نغز فارسی بیشتر بهره ببریم.
در تمرینهایمان دقت بیشتری در استفاده از کارواژهها بهخرج بدهیم و بر تنوع کارواژهها در نوشتههایمان بیفزاییم.
در مطالعهی متون گوناگون به فعلها دقیقتر توجه کنیم. بیایید نخستین پاراگراف رمان «…و این تنها بازی جهان بود*» را از همین منظر بخوانیم:
«من عکسها دیدهام از همزادگان که از هم گسیختهاند؛ روحشان را به شیطان فروختهاند: به عفریتِ برفسیمایی که در وجودشان آشیان ساخته. ما از هم گسیختیم. نه این دم، در این گسیختگیِ واپسین، که ناگاه در هم فرو میرویم و دیگر تا ابدالآبادِ جهان از هم نمیگلسیم؛ و نه آن دم که اشتیاقمان برای برساختنِ جهانی نو در پسفردایِ عالم، ما را به جدالی پرکینه میکشاند؛ آن اشتیاق کشنده و شهوانی که از ادوارِ دور میآمد و تا مرز ستیزهای بیپایان پیش میرفت؛ و نه در آن جدلهای پیشپاافتادهی پیشین؛ جدالهای کودکی، که انگار بازیِ بیپایانی بود. ما در آن لحظهها از هم نگسیختیم؛ در آن دم گسیختیم که چشم گشودیم بر شمایلِ بوده و بودنیِ جهان. به یاد میآوری آن لحظهی گسلیدن را؟ که میدانستیم دیگر از هم گسیختهایم؛ جدا شدهایم؛ دیگر به هم بازنمیگردیم؛ درهم فرونمیرویم؛ برهم نمیسُریم؛ نمیلغزیم.»
به بسامد بسیار دو مصدر «گسیختن» و «گسلیدن» بنگرید و نقش آنها در بافت معنایی و شاعرانهی متن. از نویسندهی نمایشنامهی درخشان «فعل» کمتر از این هم انتظار نمیرفت.
شاهین کلانتری
*جلد اول مجموعه رمان «شرح واقعه» از محمد رضاییراد («شرح واقعه مجموعه رمانی پنج جلدی است که تاکنون دو جلد آن نوشته شده و جلد سوم آن در دست نگارش است.)
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
گفتیم که در آموختن مهارت چه بهتر که هر بار مدتی بر گوشهیی از مهارت درنگ کنیم. برای مثال در آموختن مهارت نویسندگی میتوانیم چندگاهی تنها بر گسترش دایرهی واژگانمان تمرکز کنیم، اما همین هم گوشهی بزرگیست و میشود آن را به تکههای کوچکتری تقسیم کرد. برای نمونه میتوانیم چند ماه فقط روی کارواژهها (فعلها) تمرکز کنیم. در نتیجه میتوانیم به چنین کارهایی بپردازیم:
فهرستی از کارواژههای فارسی تهیه کنیم (نمونه).
دربارهی وضعیت فعل در زبان فارسی چند کتاب و مقالهی تخصصی بخوانیم.
تفاوت کارواژههای ساده و مرکب را دریابیم و از کارواژههای تککلمهیی و نغز فارسی بیشتر بهره ببریم.
در تمرینهایمان دقت بیشتری در استفاده از کارواژهها بهخرج بدهیم و بر تنوع کارواژهها در نوشتههایمان بیفزاییم.
در مطالعهی متون گوناگون به فعلها دقیقتر توجه کنیم. بیایید نخستین پاراگراف رمان «…و این تنها بازی جهان بود*» را از همین منظر بخوانیم:
«من عکسها دیدهام از همزادگان که از هم گسیختهاند؛ روحشان را به شیطان فروختهاند: به عفریتِ برفسیمایی که در وجودشان آشیان ساخته. ما از هم گسیختیم. نه این دم، در این گسیختگیِ واپسین، که ناگاه در هم فرو میرویم و دیگر تا ابدالآبادِ جهان از هم نمیگلسیم؛ و نه آن دم که اشتیاقمان برای برساختنِ جهانی نو در پسفردایِ عالم، ما را به جدالی پرکینه میکشاند؛ آن اشتیاق کشنده و شهوانی که از ادوارِ دور میآمد و تا مرز ستیزهای بیپایان پیش میرفت؛ و نه در آن جدلهای پیشپاافتادهی پیشین؛ جدالهای کودکی، که انگار بازیِ بیپایانی بود. ما در آن لحظهها از هم نگسیختیم؛ در آن دم گسیختیم که چشم گشودیم بر شمایلِ بوده و بودنیِ جهان. به یاد میآوری آن لحظهی گسلیدن را؟ که میدانستیم دیگر از هم گسیختهایم؛ جدا شدهایم؛ دیگر به هم بازنمیگردیم؛ درهم فرونمیرویم؛ برهم نمیسُریم؛ نمیلغزیم.»
به بسامد بسیار دو مصدر «گسیختن» و «گسلیدن» بنگرید و نقش آنها در بافت معنایی و شاعرانهی متن. از نویسندهی نمایشنامهی درخشان «فعل» کمتر از این هم انتظار نمیرفت.
شاهین کلانتری
*جلد اول مجموعه رمان «شرح واقعه» از محمد رضاییراد («شرح واقعه مجموعه رمانی پنج جلدی است که تاکنون دو جلد آن نوشته شده و جلد سوم آن در دست نگارش است.)
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Audio
#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
چی فکر میکردیم چی شد
این ضربالمثل به گوشتان خورده که «چی فکر میکردیم چی شد»، شعر «غول» از غلامعلی رضوی اجرایی شاعرانه از همین سخن است:
«میخواستم غولی باشم
مگر فردا را
بر شانههای من
به تماشا بنشینند
حال
تنهایی من غولیست
نشسته بر شانههایم.»*
«چی فکر میکردیم چی شد» ایدهیی برای نوشتن شعر و داستان و مقاله است. میتوان به همهی اهداف و آرزوهای گذشته نگریست و رد آنها را گرفت و به امروز رسید و تفاوت میان انتظارات اولیه و دستاوردهای کنونی را بررسید.
دربارهی چی، چی فکر میکردید چی شد؟
شاهین کلانتری
*اشارهییست به جملهیی معروف از نیوتن («اگر فاصله دورتری را دیدهام با ایستادن بر شانههای غولها بوده است.» +). نقل از «آفریدگان فروتن شعر»، نشر نفس، ۱۳۷۲، ص ۲۲
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
این ضربالمثل به گوشتان خورده که «چی فکر میکردیم چی شد»، شعر «غول» از غلامعلی رضوی اجرایی شاعرانه از همین سخن است:
«میخواستم غولی باشم
مگر فردا را
بر شانههای من
به تماشا بنشینند
حال
تنهایی من غولیست
نشسته بر شانههایم.»*
«چی فکر میکردیم چی شد» ایدهیی برای نوشتن شعر و داستان و مقاله است. میتوان به همهی اهداف و آرزوهای گذشته نگریست و رد آنها را گرفت و به امروز رسید و تفاوت میان انتظارات اولیه و دستاوردهای کنونی را بررسید.
دربارهی چی، چی فکر میکردید چی شد؟
شاهین کلانتری
*اشارهییست به جملهیی معروف از نیوتن («اگر فاصله دورتری را دیدهام با ایستادن بر شانههای غولها بوده است.» +). نقل از «آفریدگان فروتن شعر»، نشر نفس، ۱۳۷۲، ص ۲۲
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
https://www.tg-me.com/shahinkalantari/11600
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegram
مدرسه نویسندگی|شاهین کلانتری
▶️ وبینار رایگان «نوشتیار» | آموزش+پرسشوپاسخ
📣 ساعت ۱۵ امروز
(از شنبه تا چهارشنبهی هر هفته، ساعت ۱۵)
🔴 وبینار نوشتیار | پرسشوپاسخ دربارهی نوشتن
✔️جایی برای طرح دغدغههای شما در نویسندگی
🟢حضور برای همه آزاد و رایگان است.
✅نوشتیار: شاهین کلانتری…
📣 ساعت ۱۵ امروز
(از شنبه تا چهارشنبهی هر هفته، ساعت ۱۵)
🔴 وبینار نوشتیار | پرسشوپاسخ دربارهی نوشتن
✔️جایی برای طرح دغدغههای شما در نویسندگی
🟢حضور برای همه آزاد و رایگان است.
✅نوشتیار: شاهین کلانتری…
Audio
وبینار نوشتیار را بشنوید
#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
عجیبترین مخاطب شما
چه بسا بیشتر خطاب به خودمان مینویسیم، اما گاهی حس میکنیم تنها نوشتن برای دیگریست که به ذهنمان روشنی میبخشد.
دربارهی نوشتن برای مخاطبی خاص بسیار گفته شده، از جمله اینکه نوشتن برای فردی مشخص بسیار بهتر از آن است که خطاب به «همهی مردم» بنویسیم؛ مخاطب معین سطح متن را تعیین میکند، از سرگردانی نویسنده میکاهد و زمینهساز گسترش متن است.
بنابراین میتوانیم فردی خیالی را در ذهن بسازیم که میانگینی از جامعهی هدف ماست و خیال کنیم نوشتار ما نامهیی مستقیم به اوست، هرچند اگر متن ما شکل نامه نداشته باشد (یعنی جملهها دوم شخص نوشته نشوند.).
البته این توصیه بیشتر به کار تولیدکنندگان محتوا میآید، و ادبیات بحثی جداست، راوی «بوف کور» را به یاد بیاورید که خطاب به سایهاش مینویسد.
باری، گاه برای رسیدن به متنی خلاق باید برای مخاطبانی عجیبوغریب نوشت. حالیا فهرستی پیشنهادی:
-خطاب به یکی از اعضای بدن
شاید همین کار سرآغاز برخورد تازهی ما با بدنمان باشد و راه بدهد به شناخت نوشتار بدنمند.
-خطاب به یک سن خاص
دلتان برا ی نوزدهسالگیتان تنگ شده؟ چرا برایش نامهیی نمینویسید؟
-خطاب به موجوی خیالی
شاید این سرآغاز نوشتن داستانی فانتزی باشد.
-خطاب به درگذشتگان
میتوانیم یاد عزیزان از دسترفته را با نوشتن برای آنها زنده نگه داریم.
-خطاب به کتاب
مگر کتابی که دوست داریم معشوقهی ما نیست. چرا برایش ننویسیم؟
-خطاب به خاطرات
نامهی به یک خاطره برای به یادآوردن آن و نقشی که در روان ما دارد.
-خطاب به اشیا
بالش و موبایل فرقی نمیکند. مهم لمس اشیاست و دیدن آنها از منظری دیگر.
شما هم چند مخاطب عجیب پیشنهاد بدهید.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
چه بسا بیشتر خطاب به خودمان مینویسیم، اما گاهی حس میکنیم تنها نوشتن برای دیگریست که به ذهنمان روشنی میبخشد.
دربارهی نوشتن برای مخاطبی خاص بسیار گفته شده، از جمله اینکه نوشتن برای فردی مشخص بسیار بهتر از آن است که خطاب به «همهی مردم» بنویسیم؛ مخاطب معین سطح متن را تعیین میکند، از سرگردانی نویسنده میکاهد و زمینهساز گسترش متن است.
بنابراین میتوانیم فردی خیالی را در ذهن بسازیم که میانگینی از جامعهی هدف ماست و خیال کنیم نوشتار ما نامهیی مستقیم به اوست، هرچند اگر متن ما شکل نامه نداشته باشد (یعنی جملهها دوم شخص نوشته نشوند.).
البته این توصیه بیشتر به کار تولیدکنندگان محتوا میآید، و ادبیات بحثی جداست، راوی «بوف کور» را به یاد بیاورید که خطاب به سایهاش مینویسد.
باری، گاه برای رسیدن به متنی خلاق باید برای مخاطبانی عجیبوغریب نوشت. حالیا فهرستی پیشنهادی:
-خطاب به یکی از اعضای بدن
شاید همین کار سرآغاز برخورد تازهی ما با بدنمان باشد و راه بدهد به شناخت نوشتار بدنمند.
-خطاب به یک سن خاص
دلتان برا ی نوزدهسالگیتان تنگ شده؟ چرا برایش نامهیی نمینویسید؟
-خطاب به موجوی خیالی
شاید این سرآغاز نوشتن داستانی فانتزی باشد.
-خطاب به درگذشتگان
میتوانیم یاد عزیزان از دسترفته را با نوشتن برای آنها زنده نگه داریم.
-خطاب به کتاب
مگر کتابی که دوست داریم معشوقهی ما نیست. چرا برایش ننویسیم؟
-خطاب به خاطرات
نامهی به یک خاطره برای به یادآوردن آن و نقشی که در روان ما دارد.
-خطاب به اشیا
بالش و موبایل فرقی نمیکند. مهم لمس اشیاست و دیدن آنها از منظری دیگر.
شما هم چند مخاطب عجیب پیشنهاد بدهید.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Audio
وبینار نوشتیار را بشنوید
#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ترجیعبندهای ما
«ترجیعبند» بخشی از شعر یا ترانه است که چند بار در طول متن تکرار میشود (+)، شاید این ترجیعبند معروف سعدی به گوشتان خورده باشد: «بنشینم و صبر پیش گیرم/دنبالهی کار خویش گیرم».
از ترجیعبند به عنوان اصطلاحی برای اشاره به حرفهای تکراری هم استفاده میشود. برای مثال در این جملهی محمد قائد: «شماری هم البته به تکرار ترجیعبند مورد علاقهشان ادامه میدهند. اینکه کتابی خواننده ندارد مشکل عرضهکننده است.» البته در نوشتههای قائد «ترجیعبند» بیشتر حالتی منفی و کنایی دارد، در اشارهبه سخنان بدون پشتوانهیی که طوطیوار تکرار میشوند.
حالیا، بحث ما چیز دیگریست و جالب اینکه در این بخش هم حرف باید اشاره به آثار قائد پیش برود. قائد جملات معروفی دارد که بارها در مقالههایش تکرار کرده و بهعبارتی میتوان این سخنان را ترجیعبند نوشتههای او دانست (در معنایی مثبت). از جمله این جملهها که چند بیان گوناگون آنها را آوردهام*:
«آدم نمیتواند كاری كند چیزی را كه میداند نداند.»
«ذهن انسان نمیتواند آنچه را میداند نداند.»
«انسان نمیتواند اراده کند آنچه را میداند نداند.»
«انسان محكوم به غافلگیرشدن در برابر آینده است.»
«آدمها محکوم به غافلگیرشدن در برابر آیندهاند.»
«انسان حتی اگر متخصص عالم غیب باشد محکوم به غافلگیرشدن در برابر آینده است.»
«زیبایی در چشم بیننده و متأثر از عادات اوست.»
«زیبایی فقط در چشم بیننده است؟»
«زیبایی در چشم بیننده است.»
باری، داشتم فکر میکردم بسیاری از ما، اگر نه در نوشتههای عمومی، اما در یادداشتهای شخصیمان چند ترجیعبند همیشگی داریم که شاید اغلب ناخواسته از قلممان جاری میشوند. مثلن من بارها در روزنوشتههایم این جمله را نوشتهام: «تو نوشتن را داری.»، پنداری عصارهی حسیست که همواره پس از پی بردن به اعجاز نوشتن به آن میرسم.
شما هم از این جملهها دارید؟ میتوانید همین پایین همرسان کنید.
شاهین کلانتری
*منبع جملات وبسایت رسمی محمد قائد است.
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
«ترجیعبند» بخشی از شعر یا ترانه است که چند بار در طول متن تکرار میشود (+)، شاید این ترجیعبند معروف سعدی به گوشتان خورده باشد: «بنشینم و صبر پیش گیرم/دنبالهی کار خویش گیرم».
از ترجیعبند به عنوان اصطلاحی برای اشاره به حرفهای تکراری هم استفاده میشود. برای مثال در این جملهی محمد قائد: «شماری هم البته به تکرار ترجیعبند مورد علاقهشان ادامه میدهند. اینکه کتابی خواننده ندارد مشکل عرضهکننده است.» البته در نوشتههای قائد «ترجیعبند» بیشتر حالتی منفی و کنایی دارد، در اشارهبه سخنان بدون پشتوانهیی که طوطیوار تکرار میشوند.
حالیا، بحث ما چیز دیگریست و جالب اینکه در این بخش هم حرف باید اشاره به آثار قائد پیش برود. قائد جملات معروفی دارد که بارها در مقالههایش تکرار کرده و بهعبارتی میتوان این سخنان را ترجیعبند نوشتههای او دانست (در معنایی مثبت). از جمله این جملهها که چند بیان گوناگون آنها را آوردهام*:
«آدم نمیتواند كاری كند چیزی را كه میداند نداند.»
«ذهن انسان نمیتواند آنچه را میداند نداند.»
«انسان نمیتواند اراده کند آنچه را میداند نداند.»
«انسان محكوم به غافلگیرشدن در برابر آینده است.»
«آدمها محکوم به غافلگیرشدن در برابر آیندهاند.»
«انسان حتی اگر متخصص عالم غیب باشد محکوم به غافلگیرشدن در برابر آینده است.»
«زیبایی در چشم بیننده و متأثر از عادات اوست.»
«زیبایی فقط در چشم بیننده است؟»
«زیبایی در چشم بیننده است.»
باری، داشتم فکر میکردم بسیاری از ما، اگر نه در نوشتههای عمومی، اما در یادداشتهای شخصیمان چند ترجیعبند همیشگی داریم که شاید اغلب ناخواسته از قلممان جاری میشوند. مثلن من بارها در روزنوشتههایم این جمله را نوشتهام: «تو نوشتن را داری.»، پنداری عصارهی حسیست که همواره پس از پی بردن به اعجاز نوشتن به آن میرسم.
شما هم از این جملهها دارید؟ میتوانید همین پایین همرسان کنید.
شاهین کلانتری
*منبع جملات وبسایت رسمی محمد قائد است.
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Audio
وبینار نوشتیار را بشنوید
#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
احساس چیزها
بیا خیال کنیم اشیا به هم حسادت میکنند؛ لیوان به فنجان، کتاب به گوشی، انبردست به پیچگوشتی. حسدشان را چگونه به زبان میآورند؟
سنگ زیر پایت چه حسی دارد وقتی به او بیاعتنایی و به ابر مینگری؟
بیا همهی احساسات انسانی را سوار اشیا کنیم. به مهر و کین و شادی و اندوه آنها بیندیشیم. این شعر را بخوان:
«آنک
شیون دریا
از آنکه خویش را-
در چشمه میشویی.*»
از زبان دریا نیست، اما شاعر شیون دریا را شنیده و با زبان خویش سروده.
قلمت چه میگوید وقتی احساساتت را پنهان میکنی و نمینویسی؟
شاهین کلانتری
*از دفتر شعر «خروسها و دریا»، احمد بهشتی، ۱۳۵۱
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
بیا خیال کنیم اشیا به هم حسادت میکنند؛ لیوان به فنجان، کتاب به گوشی، انبردست به پیچگوشتی. حسدشان را چگونه به زبان میآورند؟
سنگ زیر پایت چه حسی دارد وقتی به او بیاعتنایی و به ابر مینگری؟
بیا همهی احساسات انسانی را سوار اشیا کنیم. به مهر و کین و شادی و اندوه آنها بیندیشیم. این شعر را بخوان:
«آنک
شیون دریا
از آنکه خویش را-
در چشمه میشویی.*»
از زبان دریا نیست، اما شاعر شیون دریا را شنیده و با زبان خویش سروده.
قلمت چه میگوید وقتی احساساتت را پنهان میکنی و نمینویسی؟
شاهین کلانتری
*از دفتر شعر «خروسها و دریا»، احمد بهشتی، ۱۳۵۱
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Audio
وبینار نوشتیار را بشنوید
#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
داستان بگو فقط
فلسفهبافی میکنی نه فلسفهورزی، چون بضاعت فلسفی نداری. پس جای آنکه حتا به گرد پای «قرنطینه» برسی، قهوهی زرد آقای نویسنده تحویل میدهی.
میلان کوندرا گفته بود باید «هستی و زمان» مارتین هایدگر را خوانده باشی تا رمان «بار هستی» را بهتر بفهمی.
کوندرا اندیشهی هایدگر را هضم کرده که دست به نوشتن چنین رمان-جستاری میزند.
اصلن چه اشکال دارد فقط داستانت را بگویی و بگذاری هر اندیشهیی هم که هست در سپیدی سطرهای متن آشکار شود؟
دیدم سهیل سمی، مترجم پُرکار روزگار ما، این قضیه را رکوروراست بیان کرده:
«از خوندن رمانهایی که راویهای ظاهرا خاکیمسلک دارن و مدام در مورد زندگی حرفای به ظاهر ساده اما عمیقی میزنن که میشه استخراجشون کرد گذاشت مجازی کلافه شدم. تعداد نویسندههایی که کارشونو بلدن و فقط داستانشونو تعریف میکنن و تموم هی داره کم میشه. همه میخوان زندگی رو تبیین کنن. بابا داستانتو تعریف کن. اگر کارتو بلد بودی زندگی لعنتی خودش تبیین میشه. ول کن این قضیهی کثیف تبیین زندگی رو. آخه مگه چه ارزشی داره این تبیین که هی حرفای گنده گنده میذارین تو دهن راوی یا شخصیتای به ظاهر باحالتون. سعی نکنین باحال باشین. بهترین راه باحالی همینه.»
فقط داستان بگو؛ یا لااقل اول فقط داستان بگو.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
فلسفهبافی میکنی نه فلسفهورزی، چون بضاعت فلسفی نداری. پس جای آنکه حتا به گرد پای «قرنطینه» برسی، قهوهی زرد آقای نویسنده تحویل میدهی.
میلان کوندرا گفته بود باید «هستی و زمان» مارتین هایدگر را خوانده باشی تا رمان «بار هستی» را بهتر بفهمی.
کوندرا اندیشهی هایدگر را هضم کرده که دست به نوشتن چنین رمان-جستاری میزند.
اصلن چه اشکال دارد فقط داستانت را بگویی و بگذاری هر اندیشهیی هم که هست در سپیدی سطرهای متن آشکار شود؟
دیدم سهیل سمی، مترجم پُرکار روزگار ما، این قضیه را رکوروراست بیان کرده:
«از خوندن رمانهایی که راویهای ظاهرا خاکیمسلک دارن و مدام در مورد زندگی حرفای به ظاهر ساده اما عمیقی میزنن که میشه استخراجشون کرد گذاشت مجازی کلافه شدم. تعداد نویسندههایی که کارشونو بلدن و فقط داستانشونو تعریف میکنن و تموم هی داره کم میشه. همه میخوان زندگی رو تبیین کنن. بابا داستانتو تعریف کن. اگر کارتو بلد بودی زندگی لعنتی خودش تبیین میشه. ول کن این قضیهی کثیف تبیین زندگی رو. آخه مگه چه ارزشی داره این تبیین که هی حرفای گنده گنده میذارین تو دهن راوی یا شخصیتای به ظاهر باحالتون. سعی نکنین باحال باشین. بهترین راه باحالی همینه.»
فقط داستان بگو؛ یا لااقل اول فقط داستان بگو.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
موقع نوشتن، خوانندگان خاصی را مد نظر دارید؟
مانوئل پوییک:
میتوانم بگویم که هر رمان برای کسی، و یا برای متقاعد کردن شخص بهخصوصی، نوشته شده است. تقریباً مثل اغوا کردن یک نفر. اگر نگوییم اغوا کردن، حداقل تلاشی است برای توضیح دادن چیزی به یک نفر.
©️از کتاب «در صحبت اهل قلم»، ترجمهی وازریک درساهاکیان، نشر مروارید، ص ۱۱۶
#قصار #از_نوشتن
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
با رویاهای رو زمین مانده چه باید کرد؟
دیدم شاید این یگانه پرسشیست که بیش از هر چه جویای پاسخ آنم.
شاید نخستین جواب این باشد:
گامی کوچکی برای دستیابی به آنها بردار.
اما اگر تمام رفتار روزانهام برداشتن همین گامهای کوچک باشد چه؟ من چیز بیشتری میخواهم.
از سوی دیگرِ ذهنم پاسخی میرسد:
ناشکیبایی. قدمِ کوچک را درست اگر برداری، لذتش هیچ کم از لذت رسیدن به رویا نیست.
شکیبا و شاکر باش.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
دیدم شاید این یگانه پرسشیست که بیش از هر چه جویای پاسخ آنم.
شاید نخستین جواب این باشد:
گامی کوچکی برای دستیابی به آنها بردار.
اما اگر تمام رفتار روزانهام برداشتن همین گامهای کوچک باشد چه؟ من چیز بیشتری میخواهم.
از سوی دیگرِ ذهنم پاسخی میرسد:
ناشکیبایی. قدمِ کوچک را درست اگر برداری، لذتش هیچ کم از لذت رسیدن به رویا نیست.
شکیبا و شاکر باش.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
فرض کنید دو گروه از کلمات را گذاشتهاند جلوی شما تا یکی را برگزینید و با استفاده از آن بداههنویسی کنید. در چنین وضعیتی انتخابتان کدام از دو گروه زیر است:
یک)
آرامش
آزادی
آینده
دو)
پنکه
بومرنگ
کلید
گروه اول حاوی مفاهیم و واژگانی ذهنیست. برای نوشتن وسوسهکننده است اما اشکالش این است که غالبن ما را به جملاتی انتزاعی و کلی و کلیشهیی میرساند.
اما گروه دوم شامل کلماتی عینیست که هر کدام اشاره به یک شیء دارد. شاید این واژهها را، برخلاف گروه اول، محدودکننده بدانیم یا حتا بیارزش؛ مفهوم والای آزادی کجا و بومرنگ کجا؟
اما صبر کنید. کلیدِ در تخیل با همین نام سادهی اشیا، یا بهطور کلی واژگان عینی، سریعتر گشوده میشود.
پیشنهاد: فهرستی از اسامی اشیای مختلف بنویسید و بگذارید جلوی چشمتان. همین که جملهیی دربارهی یک شیء بنویسید جملات دیگری هم از پیاش خواهند آمد و یکهو میبینید داستان یا شعری شکل گرفته.
اگر در پی نوشتن متنهای غیرداستانی هم باشید و بخواهید دربارهی مفاهیم سخن بگویید، باز هم کلمات عینی میتوانند کمکتان کنند. به این گزینگویهی استانیسلاو یرژی لتس بنگرید:
«چه بسیار بومرنگ که برنمیگردند. آنها آزادی را انتخاب میکنند.»
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Audio
وبینار نوشتیار را بشنوید
#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مدرسه نویسندگی|شاهین کلانتری
یادداشتهای_روزانهی_تیر_۱۴۰۳.docx
12.4 KB
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM