لباس واژهها
«املا لباس واژههاست.*» این را مرینوریس میگوید، ویراستار معروف مجلهی نیویورکر.
خیال کردهاید جملهی او را آوردهام تا از اهمیت املای صحیح و رسمالخط استاندارد بگویم؟ ابدن. (هیچ حوصله ندارم دو ساعت بحث کنم که چرا مینویسم «ابدن»، نه «ابداً». البته نیازی هم به دو ساعت بحث نیست. دلیل من همخوانی گفتار و نوشتار است، اصلن شاید بهتر باشد بنویسم «همخانیِ» گفتار و نوشتار.**)
«زبان مقدم بر خط است.***» و بحث دربارهی رسمالخط (یا رسمُلخط) را بسیارانی بسیار بهتر پیش بردهاند و میبرند و چه بهتر که من حواسم را بدهم به سویههای خلاقانهی زبان. عمر اندک است و انرژی اندکتر.
باری، حرف دربارهی وجدِ حاصل از استعارههاست. گاه اگر از کتابی ۵۰۰ صفحهیی فقط یک استعارهی نو هم برایم بماند، کلاهم را میاندازم هوا.
همین استعارهی سادهی نوریس باعث شده با لذت بیشتری به شکل واژهها بنگرم. به جزییات لباس کلمات میاندیشم. به احساسات هر کلمه در لباسش... نه، رها کنم، دارد شعر میشود. شعرهایم را جای دیگری مینویسم.
شاهین کلانتری
*از کتاب «بین خودمان بماند: اعتراف ملکهی ویرگولها»، ترجمهی طاهر رضازاده، نشر ثالت ص ۴۶
**جعفر مدرس صادقی در کتاب «اندر آداب نوشتار»، این قضیه را بهتر و سادهتر از همه توضیح داده است.
***سخنی از محمد قائد که در چندین نوشتهی او تکرار شده است.
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
«املا لباس واژههاست.*» این را مرینوریس میگوید، ویراستار معروف مجلهی نیویورکر.
خیال کردهاید جملهی او را آوردهام تا از اهمیت املای صحیح و رسمالخط استاندارد بگویم؟ ابدن. (هیچ حوصله ندارم دو ساعت بحث کنم که چرا مینویسم «ابدن»، نه «ابداً». البته نیازی هم به دو ساعت بحث نیست. دلیل من همخوانی گفتار و نوشتار است، اصلن شاید بهتر باشد بنویسم «همخانیِ» گفتار و نوشتار.**)
«زبان مقدم بر خط است.***» و بحث دربارهی رسمالخط (یا رسمُلخط) را بسیارانی بسیار بهتر پیش بردهاند و میبرند و چه بهتر که من حواسم را بدهم به سویههای خلاقانهی زبان. عمر اندک است و انرژی اندکتر.
باری، حرف دربارهی وجدِ حاصل از استعارههاست. گاه اگر از کتابی ۵۰۰ صفحهیی فقط یک استعارهی نو هم برایم بماند، کلاهم را میاندازم هوا.
همین استعارهی سادهی نوریس باعث شده با لذت بیشتری به شکل واژهها بنگرم. به جزییات لباس کلمات میاندیشم. به احساسات هر کلمه در لباسش... نه، رها کنم، دارد شعر میشود. شعرهایم را جای دیگری مینویسم.
شاهین کلانتری
*از کتاب «بین خودمان بماند: اعتراف ملکهی ویرگولها»، ترجمهی طاهر رضازاده، نشر ثالت ص ۴۶
**جعفر مدرس صادقی در کتاب «اندر آداب نوشتار»، این قضیه را بهتر و سادهتر از همه توضیح داده است.
***سخنی از محمد قائد که در چندین نوشتهی او تکرار شده است.
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
©️ت. س. الیوت (چگونه شعر بخوانیم، تری ایگلتون، ترجمهی پیمان چهرازی، نشر آگه، ص ۶۲)
#قصار #از_نوشتن
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Audio
وبینار نوشتیار را بشنوید | ۳۱
#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
فهرست شغلهایی که با نوشتن تجربه میکنیم
برای بسیاری از ما نویسندگی جایگزینِ شغلهاییست که در کودکی و نوجوانی در سر داشتیم اما امکان پرداختن به آنها را نیافتیم. چند مثال:
کارآگاه خصوصی: امبرتو اکو میگوید حتا یک رسالهی تحقیقی هم میتواند ساختاری مانند یک داستان پلیسی داشته باشد. بنابراین چه در حال نوشتن داستان باشیم چه متنی غیرداستانی، گاهی شبیه کارآگاهی میشویم که در پی سرنخها میگردد.
خلبان: نوشتن پرواز است. با نوشتن خلبانِ سریعترین هواپیمای دنیا میشویم و بر فراز سرزمینهای واقعی و خیالی به پرواز در میآییم. با نوشتن میتوانیم از چشم یک پرنده به دنیا بنگریم و خردمندانهتر به آن بیندیشیم، چراکه لازمهی خرد فاصلهگرفتن و دیدنِ تصویر بزرگتر است. ما شیفتهی «شازده کوچولو» میشویم، چون همین نگاه خردمندانه را به میآموزد (جالب اینکه نویسندهی این داستان واقعن خلبان بود و افسوس که جانش را هم در همین راه از دست داد.)
پزشک: نویسنده میتواند مداوا کند، حداقل خودش را.
مهندس: گاه کار نویسنده در طراحی ساختار یک اثر دقت و مهارت یک مهندس را میطلبد.
کوهنورد: نوشتن یعنی کوهنوری در اتاق. همانقدر نفسگیر و گاه هراسناک، اما بههمان اندازه نشاطآفرین و مهیج.
شما هم بگویید: در تمنای پرداختن به چه شغلهای دیگری میتوان به نویسندگی پناه برد؟
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
برای بسیاری از ما نویسندگی جایگزینِ شغلهاییست که در کودکی و نوجوانی در سر داشتیم اما امکان پرداختن به آنها را نیافتیم. چند مثال:
کارآگاه خصوصی: امبرتو اکو میگوید حتا یک رسالهی تحقیقی هم میتواند ساختاری مانند یک داستان پلیسی داشته باشد. بنابراین چه در حال نوشتن داستان باشیم چه متنی غیرداستانی، گاهی شبیه کارآگاهی میشویم که در پی سرنخها میگردد.
خلبان: نوشتن پرواز است. با نوشتن خلبانِ سریعترین هواپیمای دنیا میشویم و بر فراز سرزمینهای واقعی و خیالی به پرواز در میآییم. با نوشتن میتوانیم از چشم یک پرنده به دنیا بنگریم و خردمندانهتر به آن بیندیشیم، چراکه لازمهی خرد فاصلهگرفتن و دیدنِ تصویر بزرگتر است. ما شیفتهی «شازده کوچولو» میشویم، چون همین نگاه خردمندانه را به میآموزد (جالب اینکه نویسندهی این داستان واقعن خلبان بود و افسوس که جانش را هم در همین راه از دست داد.)
پزشک: نویسنده میتواند مداوا کند، حداقل خودش را.
مهندس: گاه کار نویسنده در طراحی ساختار یک اثر دقت و مهارت یک مهندس را میطلبد.
کوهنورد: نوشتن یعنی کوهنوری در اتاق. همانقدر نفسگیر و گاه هراسناک، اما بههمان اندازه نشاطآفرین و مهیج.
شما هم بگویید: در تمنای پرداختن به چه شغلهای دیگری میتوان به نویسندگی پناه برد؟
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
خخخخخخخ
به بسامد بالای حرف «خ» در واژگان شعر زیر بنگریم:
خوابیدار
خوابیدار
در خاکریز خودسوز خود
خو کرده به خوشههای خشم
و خروش خروس خسته
خاکسپار خرافهای خیس و خوشخیم
خرسند از خطابهی خفاش
خمس خمس خاطرات را خرج خلوت خویش کردهام
تا خمپارهی خیال در خلال من بخلد
و من خونبهای خیال خویش را به خدنگی خُرد
خراج کنم
و در خلوت خُمخانهی خویش بخرامم
خراب.*
حرف دربارهی حرفهاست و تأثیر آنها در انتقال حس و خلق زیبایی. برخی حروف تیزاند و برخی نرم، برخی شورآفریند و برخی رخوتزا.
صدالبته نباید دنبال دستورالعملی باشیم که قاطعانه دربارهی کاربرد حسی حروف تجویز کرده باشد. کارکرد حروف را باید در بافتار خودویژهی هر متن بررسید. تکرار حرف «خ» در شعر بالا کاری میکند که شاید در شعر دیگری با مضمونی مشابه جواب ندهد.
حرف دربارهی حرفهاست و اینکه گاه به جای تمرکز روی کلِ وسیع یک مهارت بزرگ -در اینجا نوشتن- چه بهتر که ذرهبین بگیریم روی گوشهیی از آن و آن را بهتر و دقیقتر درک و اجرا کنیم. کلید کردن به حرفها بد گزینهیی نیست برای شروع:
قطعههای کوتاهی بنویسید و سپس ببینید میتوانید با افزایش بسامد برخی حرفها به نتیجهی بهتری برسید. به آثار دیگران هم از همین منظر بنگرید. برای مثال مدتی شعر شاملو را فقط از همین زاویه بخوانید.
شاهین کلانتری
*از دفتر شعر «گیومههای سرگردان»، علیرضا عامری، نشر رازگو، ص ۲۲
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
به بسامد بالای حرف «خ» در واژگان شعر زیر بنگریم:
خوابیدار
خوابیدار
در خاکریز خودسوز خود
خو کرده به خوشههای خشم
و خروش خروس خسته
خاکسپار خرافهای خیس و خوشخیم
خرسند از خطابهی خفاش
خمس خمس خاطرات را خرج خلوت خویش کردهام
تا خمپارهی خیال در خلال من بخلد
و من خونبهای خیال خویش را به خدنگی خُرد
خراج کنم
و در خلوت خُمخانهی خویش بخرامم
خراب.*
حرف دربارهی حرفهاست و تأثیر آنها در انتقال حس و خلق زیبایی. برخی حروف تیزاند و برخی نرم، برخی شورآفریند و برخی رخوتزا.
صدالبته نباید دنبال دستورالعملی باشیم که قاطعانه دربارهی کاربرد حسی حروف تجویز کرده باشد. کارکرد حروف را باید در بافتار خودویژهی هر متن بررسید. تکرار حرف «خ» در شعر بالا کاری میکند که شاید در شعر دیگری با مضمونی مشابه جواب ندهد.
حرف دربارهی حرفهاست و اینکه گاه به جای تمرکز روی کلِ وسیع یک مهارت بزرگ -در اینجا نوشتن- چه بهتر که ذرهبین بگیریم روی گوشهیی از آن و آن را بهتر و دقیقتر درک و اجرا کنیم. کلید کردن به حرفها بد گزینهیی نیست برای شروع:
قطعههای کوتاهی بنویسید و سپس ببینید میتوانید با افزایش بسامد برخی حرفها به نتیجهی بهتری برسید. به آثار دیگران هم از همین منظر بنگرید. برای مثال مدتی شعر شاملو را فقط از همین زاویه بخوانید.
شاهین کلانتری
*از دفتر شعر «گیومههای سرگردان»، علیرضا عامری، نشر رازگو، ص ۲۲
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Forwarded from مدرسه نویسندگی|شاهین کلانتری
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نقشهی راه تبدیل علایق به کسبوکار اینترنتی از طریق تولید محتوا
@shahinkalantari
بهترین تمرینها برای شروع نویسندگی
نویسندگی و کارآفرینی چگونه با هم ترکیب میشوند؟
چگونه موضوع مناسبی برای فعالیت در یک حوزهی خاص انتخاب کنیم؟
چرا همهی ما باید با دو مهارت «تولید محتوا» و «تبلیغنویسی» آشنا باشیم؟
با چه مدلها و برنامههایی میتوان یک کسبوکار اینترنتی را به جریان درآمدی پایداری رساند؟
چگونه در مسیر نویسنده-کارآفرین شدن تداوم داشته باشیم؟
چگونه سفارشها و پروژههای پولسازی در زمینهی تولید محتوا و تبلیعنویسی دریافت کنیم؟
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
۱۰ سطر که همیشه حال ادامهی آنها را دارم
یکی از راههای مقابله با ترس از صفحهی سفید داشتن انبانی از جملات ناتمام است. نوشتن یک ادامهی جفنگ هم کافی است تا ببینی راه افتادهیی و سر از جای تازهیی درآوردهیی.
و یک پیشنهاد:
یک جملهی ناتمام را انتخاب کنید و هر روز ادامهی متفاوتی برای آن بنویسید. بهترین نوشتهها تازه بعد از دو-سه ماه تمرین پیوسته شکل میگیرند. میارزد.
۱. امروز یاد گرفتم…
۲. داستان کسی که…
۳. همین که چشمهایم را بستم…
۴. این حرف را تاکنون به کسی نگفتهام…
۵. هیچوقت فکر نمیکردم…
۶. چه خواهد شد اگر…
۷. هیچوقت از تکرار…
۸. این جمله هیچوقت از خاطرم نمیرود…
۹. نصف عمرم بر فنا بود اگر…
۱۰. سرانجام روزی خواهد رسید که...
شما هم چند جملهی ناتمام پیشنهاد بدهید.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
یکی از راههای مقابله با ترس از صفحهی سفید داشتن انبانی از جملات ناتمام است. نوشتن یک ادامهی جفنگ هم کافی است تا ببینی راه افتادهیی و سر از جای تازهیی درآوردهیی.
و یک پیشنهاد:
یک جملهی ناتمام را انتخاب کنید و هر روز ادامهی متفاوتی برای آن بنویسید. بهترین نوشتهها تازه بعد از دو-سه ماه تمرین پیوسته شکل میگیرند. میارزد.
۱. امروز یاد گرفتم…
۲. داستان کسی که…
۳. همین که چشمهایم را بستم…
۴. این حرف را تاکنون به کسی نگفتهام…
۵. هیچوقت فکر نمیکردم…
۶. چه خواهد شد اگر…
۷. هیچوقت از تکرار…
۸. این جمله هیچوقت از خاطرم نمیرود…
۹. نصف عمرم بر فنا بود اگر…
۱۰. سرانجام روزی خواهد رسید که...
شما هم چند جملهی ناتمام پیشنهاد بدهید.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Forwarded from مدرسه نویسندگی|شاهین کلانتری
(از شنبه تا چهارشنبهی هر هفته، ساعت ۱۵)
لینک ورود به وبینار:
https://www.skyroom.online/ch/madresenevisandegi/neveshtyar
برای ورود به وبینار، گزینهی «میهمان» را انتخاب کنید و سپس نام و نام خانوادگی خود را ثبت کنید. نیاز به نام کاربری و رمز عبور نیست.
برای ورود به اسکایروم باید فیلترشکن خاموش باشد تا صدا و تصویر را با کیفیت بالاتری دریافت کنید.
دقت کنید که دکمهی بلندگو در بخش بالای صفحه فعال باشد تا صدا را دریافت کنید.
هر وقت به مشکل خوردید صفحه را رفرش کنید.
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Audio
وبینار نوشتیار را بشنوید | ۳۲
#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
چی شد که عاشقش شدم؟
داشتم فکر میکردم یادداشتی بنویسم با این عنوان: «چی شد که عاشق احمد محمود شدم؟» عاشق آثار محمود البته، بعد دیدم جالب میشود اگر دربارهی همهی نویسندههای محبوبمان چنین یادداشتی بنویسیم:
«چی شد که عاشق ... شدم؟»
بنا هم نیست نقد و بررسی جدی و ساختاریافتهیی دربارهی آثار نویسنده بنویسیم، اما چه بهتر که به حرفهایی کلی بسنده نکنیم.
این پرسشها میتوانند در گسترش متن کمکمان کنند:
-آیا اثری از نویسنده با بخشی از خاطرهها و تجربههای شخصی من پیوند عمیقی دارد؟ میتوانم ضمن گفتن از آن اثر، خاطره و تجربهی خودم را هم نقل کنم؟
-آثار نویسنده چگونه در نگرش و رفتار من اثر گذاشتهاند؟ آثار نویسنده چه تأثیری بر نوشتههای من داشتهاند؟
-پیشنهادم برای دیگرانی که میخواهند به سراغ این نویسنده بیایند، چیست؟ بهتر است با کدام اثر او بیاغازند؟
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
داشتم فکر میکردم یادداشتی بنویسم با این عنوان: «چی شد که عاشق احمد محمود شدم؟» عاشق آثار محمود البته، بعد دیدم جالب میشود اگر دربارهی همهی نویسندههای محبوبمان چنین یادداشتی بنویسیم:
«چی شد که عاشق ... شدم؟»
بنا هم نیست نقد و بررسی جدی و ساختاریافتهیی دربارهی آثار نویسنده بنویسیم، اما چه بهتر که به حرفهایی کلی بسنده نکنیم.
این پرسشها میتوانند در گسترش متن کمکمان کنند:
-آیا اثری از نویسنده با بخشی از خاطرهها و تجربههای شخصی من پیوند عمیقی دارد؟ میتوانم ضمن گفتن از آن اثر، خاطره و تجربهی خودم را هم نقل کنم؟
-آثار نویسنده چگونه در نگرش و رفتار من اثر گذاشتهاند؟ آثار نویسنده چه تأثیری بر نوشتههای من داشتهاند؟
-پیشنهادم برای دیگرانی که میخواهند به سراغ این نویسنده بیایند، چیست؟ بهتر است با کدام اثر او بیاغازند؟
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Forwarded from مدرسه نویسندگی|شاهین کلانتری
نامی برای کانالتان انتخاب کنید
مثل ستونی در دل یک روزنامه به کانالتان بنگرید. سعی کنید با جدیت ستوننویسی حرفهیی به نوشتن بپردازید؛ و چون ستونها نامی مشخص دارند، شما هم نامی برای کانالتان برگزینید. این نام سبب میشود تا دیگران کانال شما را بهتر به خاطر بسپارند.
نام خودتان را هم در کنار نام کانال بیاورید
وقتی با نام رسمی خودمان مینویسیم با تعهد و جدیت بیشتری نوشتههایمان را ویرایش و بازنویسی میکنیم. بنابراین نوشتن با نام رسمی اقدامی برای افزایش کیفیت یادگیری است.
هر روز بنویسید
گاهی حتا یک روز فاصله میتواند موجب افت انگیزه و توان نوشتاری ما بشود. نظم در انتشار روزانه خیلی وقتها طاقتفرساست، اما نتیجهی چنین رنجی سازنده و سودمند است.
برای هر یادداشت موضوعی مرکزی انتخاب کنید
در یک یادداشت کوتاه چندان نمیتوان از این شاخه به آن شاخه پرید، ضمن آنکه تمرکز روی یک نکتهی مرکزی و بیان شفاف آن، ورزش فکری مؤثرتریست.
روی هر یادداشت عنوان مناسبی بگذارید
درست است که تلگرام بخش بهخصوصی برای نوشتن تیتر ندارد، اما بهتر است از نوشتن عنوان صرفنظر نکنیم. نوشتن عنوان خلاقانه برای هر متن نهتنها شانس خواندهشدن آن را افزایش میدهد، بلکه تمرینی برای مهارتیافتن در عنواننویسی هم هست.
در استفاده از شکلکها افراط نکنید
ایموجیها (شکلکها) میتوانند گهگاه در جلب توجه خواننده به برخی نکات مفید باشند، اما چه بهتر که با استفادهی افراطی از آنها حواس خواننده را پرت نکنیم.
از نادیدهگرفتهشدن نهراسید
در آغاز راه توقع خواندهشدن نوشتههایمان را نداشته باشیم. اگر در سال اول فعالیت کانالمان به پنج مخاطب پیگیر هم برسیم پیروزی بسیار بزرگیست.
https://www.tg-me.com/shahinkalantari/11696
شاهین کلانتری
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegram
مدرسه نویسندگی|شاهین کلانتری
✉️ ویژگیهای کانال تلگرام یک نویسندهی حرفهیی
وبینار نوشتیار را بشنوید | ۲۶
☁️نکات متنوعی دربارهی نوشتن و نویسندگی
🎞 تماشای ویدیوی وبینار در یوتیوب
#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
وبینار نوشتیار را بشنوید | ۲۶
☁️نکات متنوعی دربارهی نوشتن و نویسندگی
🎞 تماشای ویدیوی وبینار در یوتیوب
#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Audio
وبینار نوشتیار را بشنوید | ۳۳
#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
نمیتباهمت، مینویسمت
مینویسیم چون نگرانیم از تباهی چیزها و کسانی که عزیز میشماریم.
بپرس من برای جلوگیری از تباهیِ چه مینویسم؟ برای عمر و جوانیام؟ زیستگاهم؟ خاطرات عشقی نافرجام؟ تجربههایم؟ یاد پدر و مادرم؟
از تباهی و تباهیدن و تباهیده و تباهنده باید نوشت؛ حتا اگر با نوشتن هیچ از تباهی نکاهیم، دستکم یادگاری میآفرینیم از یک زیباییِ از دست رفته.
چه باک اگر این نوشتهها نیز روزی تباه شوند.
مهم نفس جدال با تباهیست.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
مینویسیم چون نگرانیم از تباهی چیزها و کسانی که عزیز میشماریم.
بپرس من برای جلوگیری از تباهیِ چه مینویسم؟ برای عمر و جوانیام؟ زیستگاهم؟ خاطرات عشقی نافرجام؟ تجربههایم؟ یاد پدر و مادرم؟
از تباهی و تباهیدن و تباهیده و تباهنده باید نوشت؛ حتا اگر با نوشتن هیچ از تباهی نکاهیم، دستکم یادگاری میآفرینیم از یک زیباییِ از دست رفته.
چه باک اگر این نوشتهها نیز روزی تباه شوند.
مهم نفس جدال با تباهیست.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
۱۲+۱ ایده برای یادداشتنویسی در کانال تلگرام
۱. کالبدشکافیِ جملات قصار
این گزینگویهی علی خادمی چه افکار و احساساتی را در شما برمیانگیزد:
«هر شکلی از پایان، یک پایانِ باز است.»
در گام اول هر چه به ذهنتان میرسد، قلمانداز و بریدهبریده بنویسید، سپس یکی-دو روز از متن فاصله بگیرید. میبینید که میتوان از دل همین شلختهنگاریها یادداشتی قابل انتشار درآورد.
۲. نوشتن از کتابها
حتا لازم نیست دربارهی کل یک کتاب بنویسیم. درنگ بر نکتهیی خاص از فصل آغازین کتابی که در حال خواندن آن هستیم هم میتواند برای نوشتن یادداشتی خوب کافی باشد.
۳. خاطرهنگاری برای بیان یک نکته
بهفرض میخواهیم از اهمیت زیستن در لحظهی حال بگوییم، اما نمیخواهیم انشایی کلی و نخنما بنویسیم، اینجاست که نقل خاطرهیی در این باب و پیوند آن به مضمون یادداشت حلاوت دیگری به متن ما میبخشد.
۴. نوشتن از آموزههای روز
«امروز چی یاد گرفتم؟» اول، پاسخی فهرستوار برای این پرسش بنویسیم، سپس یکی از موارد را با جزییات تشریح کنیم.
لزومی هم ندارد آموختههای ما فقط از کتابها و کلاسها باشد، گاه به تِرتِرافتادن فرزندمان هم میتواند حاوی نکتهیی آموزنده دربارهی بهتر زیستن باشد.
۵. دستورالعملنویسی برای انجام بهتر کارها
یک معلم فیزیک میتواند فهرستی بنویسد از نکاتی که در هنگام مطالعه برای امتحان فیزیک ضروری است.
یک روانشناس کودک و نوجوان میتواند فهرستی بنویسد از جملاتی که بهتر است والدین در ایام امتحانات به زبان نیاورند.
و...
۶. درنگ بر اخبار حوزهی موردعلاقهمان
تا لحظهیی وقت گیر میآورید میروید پی آخرین اخبار فوتبالی؟ دربارهی هوش مصنوعی کنجکاورید و هر روز به رسانههای مختلف سر میزنید تا اخبار این حوزه را بخوانید؟ پس سوژه در چنگ شماست. میتوانید رویداهای حوزهی موردعلاقهتان را تجریه و تحلیل کنید یا گاهی دربارهی روندهای آتی آن حوزه پیشبینی خودتان را بنویسید.
۷. نوشتن تعاریف تازه برای مفاهیم
عشق چیست؟ یکی میگوید: «عشق یعنی حرکت. عشق احساسیست که تو را به حرکت وامیدارد و اگر چنین نیست عشق نیست.» و دو ساعت هم در شرح تعریفش سخنرانی میکند. این خیلی فرق میکند با تعریف رسمی عشق در لغتنامه.
شما نویسندهاید و میتوانید مفاهیم تازهیی به واژهها بیفزایید. این تعریفها حتا میتوانند طنزآمیز و عجیبوغریب باشند.
بنابراین گاهی کلمهیی را بگذارید وسط و آن را از نو مفهومپردازی کنید.
۸. نوشتن دربارهی نوشتههای دیگران و پیوند به آنها
به یادداشتهای تازهی دوستانتان واکنش نشان دهید. اینطوری شاید دیالوگی بین کانال شما و کانالهای دیگران دربگیرد. درضمن این روش میتواند به دیدهشدن کانال شما یاری کند.
۹. نوشتن دربارهی بازخوردها
یک نفر زیر یادداشت قبلی شما نقد تندی نوشته و حسابی کفرتان بالا آمده، چرا بر نظر او تأمل نمیکنید تا در یادداشت تازهیی پاسخی درخور و سودمند بنویسید؟
بعد از اینکه کانالتان کمی رونق گرفت، با این شیوه هرگز سوژه کم نمیآورید.
۱۰. نوشتن بر اساس مکالمات روزانه
از جذابترین بخشهای کتاب «روزها در راه» شاهرخ مسکوب شرح گفتوگوهای او با دخترش غزاله است، دیالوگهایی بین پدر و دختربچه که گاه پهلو به متنی عمیق و فلسفی میزنند. به مکالمات روزانهمان بیندیشیم، شاید در شکم چند سطر دیالوگ بتوان به برداشت ژرفی رسید.
۱۱. گزارش کوشش برای تحقق یک هدف
یادداشتنویسِ ما یک صبح شنبه از خواب برمیخیزد و بر آن میشود که ظرف ۹۰ روز اولین داستان بلند خود را در ۲۰ هزار کلمه بنویسد. پس تصمیم میگیرد تعهدی عمومی ایجاد کند تا شانس تداوم در این مسیر را افزایش دهد. در نتیجه هر روز بعد از پرداختن به بخشی از داستان تجربهی خودش را با جزییاتی که میتواند برای سایرین هم سودمند باشد مینویسد و به عنوان یادداشت جدید کانالش هوا میکند.
۱۲. نوشتن دربارهی فرایند عادتسازی و عادتزدایی
میخواهید با روشهای علمی و روزآمد، عادتهای آسیبزایتان را حذف کنید و همزمان بهتر بخوابید و غذای سالمتری بخورید و کمی ورزش کنید و منظمتر بنویسید؟ خب، چرا دربارهی همین کارها ننویسید. شاید از این طریق همراهانی هم بیابید و با انگیزهی مضاعفی ادامه بدهید.
۱۲+۱. نامهنگاری
شاید بیش از روش دیگری نوشتن را برایتان سادهتر کند. همین الان میتوانید برای خوانندهی محبوبتان، که شاید سالها مرده باشد، نامهیی بنویسید و بگویید چرا فلان آهنگ او را ده هزار و دوازده بار گوش کردهاید، یا نامهیی بنویسید به نسخهیی از خودتان در سیزده سال قبل یا بعد.
در نامهنویسی شاید به لحنی صمیمی و زلال برسیم که در انواع دیگر نوشتار سهل حاصل نمیشود.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
۱. کالبدشکافیِ جملات قصار
این گزینگویهی علی خادمی چه افکار و احساساتی را در شما برمیانگیزد:
«هر شکلی از پایان، یک پایانِ باز است.»
در گام اول هر چه به ذهنتان میرسد، قلمانداز و بریدهبریده بنویسید، سپس یکی-دو روز از متن فاصله بگیرید. میبینید که میتوان از دل همین شلختهنگاریها یادداشتی قابل انتشار درآورد.
۲. نوشتن از کتابها
حتا لازم نیست دربارهی کل یک کتاب بنویسیم. درنگ بر نکتهیی خاص از فصل آغازین کتابی که در حال خواندن آن هستیم هم میتواند برای نوشتن یادداشتی خوب کافی باشد.
۳. خاطرهنگاری برای بیان یک نکته
بهفرض میخواهیم از اهمیت زیستن در لحظهی حال بگوییم، اما نمیخواهیم انشایی کلی و نخنما بنویسیم، اینجاست که نقل خاطرهیی در این باب و پیوند آن به مضمون یادداشت حلاوت دیگری به متن ما میبخشد.
۴. نوشتن از آموزههای روز
«امروز چی یاد گرفتم؟» اول، پاسخی فهرستوار برای این پرسش بنویسیم، سپس یکی از موارد را با جزییات تشریح کنیم.
لزومی هم ندارد آموختههای ما فقط از کتابها و کلاسها باشد، گاه به تِرتِرافتادن فرزندمان هم میتواند حاوی نکتهیی آموزنده دربارهی بهتر زیستن باشد.
۵. دستورالعملنویسی برای انجام بهتر کارها
یک معلم فیزیک میتواند فهرستی بنویسد از نکاتی که در هنگام مطالعه برای امتحان فیزیک ضروری است.
یک روانشناس کودک و نوجوان میتواند فهرستی بنویسد از جملاتی که بهتر است والدین در ایام امتحانات به زبان نیاورند.
و...
۶. درنگ بر اخبار حوزهی موردعلاقهمان
تا لحظهیی وقت گیر میآورید میروید پی آخرین اخبار فوتبالی؟ دربارهی هوش مصنوعی کنجکاورید و هر روز به رسانههای مختلف سر میزنید تا اخبار این حوزه را بخوانید؟ پس سوژه در چنگ شماست. میتوانید رویداهای حوزهی موردعلاقهتان را تجریه و تحلیل کنید یا گاهی دربارهی روندهای آتی آن حوزه پیشبینی خودتان را بنویسید.
۷. نوشتن تعاریف تازه برای مفاهیم
عشق چیست؟ یکی میگوید: «عشق یعنی حرکت. عشق احساسیست که تو را به حرکت وامیدارد و اگر چنین نیست عشق نیست.» و دو ساعت هم در شرح تعریفش سخنرانی میکند. این خیلی فرق میکند با تعریف رسمی عشق در لغتنامه.
شما نویسندهاید و میتوانید مفاهیم تازهیی به واژهها بیفزایید. این تعریفها حتا میتوانند طنزآمیز و عجیبوغریب باشند.
بنابراین گاهی کلمهیی را بگذارید وسط و آن را از نو مفهومپردازی کنید.
۸. نوشتن دربارهی نوشتههای دیگران و پیوند به آنها
به یادداشتهای تازهی دوستانتان واکنش نشان دهید. اینطوری شاید دیالوگی بین کانال شما و کانالهای دیگران دربگیرد. درضمن این روش میتواند به دیدهشدن کانال شما یاری کند.
۹. نوشتن دربارهی بازخوردها
یک نفر زیر یادداشت قبلی شما نقد تندی نوشته و حسابی کفرتان بالا آمده، چرا بر نظر او تأمل نمیکنید تا در یادداشت تازهیی پاسخی درخور و سودمند بنویسید؟
بعد از اینکه کانالتان کمی رونق گرفت، با این شیوه هرگز سوژه کم نمیآورید.
۱۰. نوشتن بر اساس مکالمات روزانه
از جذابترین بخشهای کتاب «روزها در راه» شاهرخ مسکوب شرح گفتوگوهای او با دخترش غزاله است، دیالوگهایی بین پدر و دختربچه که گاه پهلو به متنی عمیق و فلسفی میزنند. به مکالمات روزانهمان بیندیشیم، شاید در شکم چند سطر دیالوگ بتوان به برداشت ژرفی رسید.
۱۱. گزارش کوشش برای تحقق یک هدف
یادداشتنویسِ ما یک صبح شنبه از خواب برمیخیزد و بر آن میشود که ظرف ۹۰ روز اولین داستان بلند خود را در ۲۰ هزار کلمه بنویسد. پس تصمیم میگیرد تعهدی عمومی ایجاد کند تا شانس تداوم در این مسیر را افزایش دهد. در نتیجه هر روز بعد از پرداختن به بخشی از داستان تجربهی خودش را با جزییاتی که میتواند برای سایرین هم سودمند باشد مینویسد و به عنوان یادداشت جدید کانالش هوا میکند.
۱۲. نوشتن دربارهی فرایند عادتسازی و عادتزدایی
میخواهید با روشهای علمی و روزآمد، عادتهای آسیبزایتان را حذف کنید و همزمان بهتر بخوابید و غذای سالمتری بخورید و کمی ورزش کنید و منظمتر بنویسید؟ خب، چرا دربارهی همین کارها ننویسید. شاید از این طریق همراهانی هم بیابید و با انگیزهی مضاعفی ادامه بدهید.
۱۲+۱. نامهنگاری
شاید بیش از روش دیگری نوشتن را برایتان سادهتر کند. همین الان میتوانید برای خوانندهی محبوبتان، که شاید سالها مرده باشد، نامهیی بنویسید و بگویید چرا فلان آهنگ او را ده هزار و دوازده بار گوش کردهاید، یا نامهیی بنویسید به نسخهیی از خودتان در سیزده سال قبل یا بعد.
در نامهنویسی شاید به لحنی صمیمی و زلال برسیم که در انواع دیگر نوشتار سهل حاصل نمیشود.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
©️اکبر رادی، از کتاب «نامههای اکبر رادی»، نشر نشانه، ص ۹۵
#قصار #از_نوشتن
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
واپسین برگها
دوست داستاندوستی چندی پیش در مصاحبهی دورهی نویسندگی خلاق گفت دو-سه صفحهی آخر هیچیک از کتابهای موردعلاقهاش را تاکنون نخوانده است، چون نمیخواهد مزهی خواندن داستان از دست برود؛ اینطوری بندی ناگسستنی بین او و کتاب باقی خواهد ماند. و چنان باشوق گفت که اول هوس افتادم و بعد افسوس خوردم چرا برخی رمانهای محبوبم (از جمله «زندگی جعلی من» و «قهرمان فروتن») را تا ته خواندهام.
البته شاید برخی از ما چنین کاری را خودآزارانه و بیحاصل تلقی کنیم.
اما آیا «اثر زیگارنیک» در اینجا هم صادق است؟ «افراد، کارها و وظایف ناتمام را بیشتر از کارها و وظایفی که به صورت کامل انجام دادهاند، به خاطر میآورند.» یعنی داستانهایی که ناتمام رها میکنیم بیشتر در ذهنمان دوام میآورند؟
شما بگویید: دوست داشتید واپسین صفحات کدام کتاب را ناخوانده رها میکردید؟
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
دوست داستاندوستی چندی پیش در مصاحبهی دورهی نویسندگی خلاق گفت دو-سه صفحهی آخر هیچیک از کتابهای موردعلاقهاش را تاکنون نخوانده است، چون نمیخواهد مزهی خواندن داستان از دست برود؛ اینطوری بندی ناگسستنی بین او و کتاب باقی خواهد ماند. و چنان باشوق گفت که اول هوس افتادم و بعد افسوس خوردم چرا برخی رمانهای محبوبم (از جمله «زندگی جعلی من» و «قهرمان فروتن») را تا ته خواندهام.
البته شاید برخی از ما چنین کاری را خودآزارانه و بیحاصل تلقی کنیم.
اما آیا «اثر زیگارنیک» در اینجا هم صادق است؟ «افراد، کارها و وظایف ناتمام را بیشتر از کارها و وظایفی که به صورت کامل انجام دادهاند، به خاطر میآورند.» یعنی داستانهایی که ناتمام رها میکنیم بیشتر در ذهنمان دوام میآورند؟
شما بگویید: دوست داشتید واپسین صفحات کدام کتاب را ناخوانده رها میکردید؟
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
Audio
وبینار نوشتیار را بشنوید
#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
سنجههای سازنده
تاکنون معیارهایتان را در فهرستی منظم مکتوب کردهاید؟ منظورم بیانیهییست که با نگاه به آن بتوانید بخشهای مختلف زندگیتان را ارزیابی کنید؛ جملاتی که بگویند به هر کاری، تا کی و تحت چه شرایطی، میتوانید ادامه بدهید.
برای مثال، معیار من برای تکرار برگزاری یک دورهی آموزشی این است:
«اگر در انتهای کلاس، نسبت به ابتدای آن، انرژی بیشتری نداشته باشم، آن دوره را متوقف میکنم.»
همین امشب در پایان اولین دورهی «۲ نفره» با همین سنجه خودم را سنجدیدم و دیدم که نهتنها خسته نیستم، بلکه چند برابر پرانرژیتر از لحظهی آغاز کلاسم. پس با انرژی بیشتری به معرفی دورهی جدید پرداختم.
سنجههای دیگری هم برای عرصههای دیگر زندگی دارم که توقف یا ادامهی رفتارهایم را تعیین میکنند.
شما هم از معیارهایتان بگویید.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
تاکنون معیارهایتان را در فهرستی منظم مکتوب کردهاید؟ منظورم بیانیهییست که با نگاه به آن بتوانید بخشهای مختلف زندگیتان را ارزیابی کنید؛ جملاتی که بگویند به هر کاری، تا کی و تحت چه شرایطی، میتوانید ادامه بدهید.
برای مثال، معیار من برای تکرار برگزاری یک دورهی آموزشی این است:
«اگر در انتهای کلاس، نسبت به ابتدای آن، انرژی بیشتری نداشته باشم، آن دوره را متوقف میکنم.»
همین امشب در پایان اولین دورهی «۲ نفره» با همین سنجه خودم را سنجدیدم و دیدم که نهتنها خسته نیستم، بلکه چند برابر پرانرژیتر از لحظهی آغاز کلاسم. پس با انرژی بیشتری به معرفی دورهی جدید پرداختم.
سنجههای دیگری هم برای عرصههای دیگر زندگی دارم که توقف یا ادامهی رفتارهایم را تعیین میکنند.
شما هم از معیارهایتان بگویید.
شاهین کلانتری
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
با من کاری بکن
ابتدا این شعر شاداب وجدی را بخوانیم:
«من مردی را میشناسم
که خطوط همهی کتیبهها را میخواند
و همهی زبانهای زنده و مرده را میداند
اما از خواندن نگاه زنی
که فکر میکند دوستش میدارد
عاجز است»*
این شعر را کنار گذاشته بودم برای دورهی شعر تا نکتهیی دربارهی شعر سپید و ساده بگویم؛ اما امروز به هر چه دربارهی یادداشت روز میاندیشیدم باز به همین شعر برمیگشتم. شاید چون از کتابیست که هر روز بعد از ورود به دفتر، روی مبل جلوی در به چشمم میخورد.
باری، این بهانهیی شد برای طرح حرفی که این روزها بیش از پیش اهمیتش را دریافتهام:
اگر دنبال ایدهی تازه میگردی، چند چیز عینی و مرتبط با آن را بگذار جلوی چشمت. آنگاه میبینی، بی زور و زحمت بسیار، زودتر از حد انتظار به طرح و ترکیبی نو رسیدهای.
بهعبارت دیگر: با چیزی که جلوی چشمت باشد سرانجام یک کاری میکنی.
موضوع آنقدر ساده است که نادیدهاش میگیریم، ولی ماجرای خلاقیت قرار نیست چندان پیچیده باشد؛ کتابی که یکسره زیر دست و پاست، بیش از کتابی که در گوشهی قفسه خاک میخورد شانس خواندهشدن دارد، انگار فریاد میزند «با من یک کاری بکن». هرچند ممکن است بگوییم وقتی چیزی زیاد جلوی چشم باشد چندان عادی میشود که گاه هیچ به چشم نمیآید.
بهتر است از زاویهی متفاوتی به قضیه بنگریم:
نشستهای بنویسی یا برای هر کار دیگری ایدهپردازی کنی، سرمیچرخانی دوروبرت را میبینی، ذهنت خالی است، کلافهیی، نمیدانی از کجا شروع کنی، ولی هر طور شده متعهد شدهای (به خودت یا دیگران) تا چیزی بیافرینی. اینجاست که چیزهای نزدیک شانس ترکیبی جادویی مییابند، یکهو میبینی بین جاکلیدی گوشهی میز، کتابی که دیشب خواندش را تمام کردهیی و تابلوی روی دیوار ارتباط شگفتی رخ میدهد. در یک آن حس میکنی نقطهیآغاز را یافتهای و فقط کافی است گرم کار شوی و قطعهها را کنار هم بچینی.
همیشه همین کار را ناخودآگاه انجام میدهیم. حرف این است که از این روند آگاهانه بهره ببریم.
میخواهید داستان تازهیی بنویسید؟ دنبال ایدهیی برای برگزاری یک دوره هستید؟ به فکر موضوع تازهی یادداشت کانالتان هستید؟ همین حالا دو-سه تا چیزی که میتوانند محرک ذهن شما برای خلق ترکیبهای تازه باشند بچینید روی میزتان. شاید امروز به نتیجه نرسید، اما چند روز که این چیزها مدام به چشمتان بخورند، ذهنتان راه ایده را باز میکند.
شعر وجدیِ بینوا قربانی رودهدرازی من شد و نشد که بهش بپردازم، همینقدر بگویم که روان و روشن است و شاید بتواند راه تازهیی برای بیان سادهی احساسات نشانتان بدهد.
شاهین کلانتری
*از دفتر شعر «کولاک و شقایق»، بوک پرس، لندن، ۲۰۰۷
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar
ابتدا این شعر شاداب وجدی را بخوانیم:
«من مردی را میشناسم
که خطوط همهی کتیبهها را میخواند
و همهی زبانهای زنده و مرده را میداند
اما از خواندن نگاه زنی
که فکر میکند دوستش میدارد
عاجز است»*
این شعر را کنار گذاشته بودم برای دورهی شعر تا نکتهیی دربارهی شعر سپید و ساده بگویم؛ اما امروز به هر چه دربارهی یادداشت روز میاندیشیدم باز به همین شعر برمیگشتم. شاید چون از کتابیست که هر روز بعد از ورود به دفتر، روی مبل جلوی در به چشمم میخورد.
باری، این بهانهیی شد برای طرح حرفی که این روزها بیش از پیش اهمیتش را دریافتهام:
اگر دنبال ایدهی تازه میگردی، چند چیز عینی و مرتبط با آن را بگذار جلوی چشمت. آنگاه میبینی، بی زور و زحمت بسیار، زودتر از حد انتظار به طرح و ترکیبی نو رسیدهای.
بهعبارت دیگر: با چیزی که جلوی چشمت باشد سرانجام یک کاری میکنی.
موضوع آنقدر ساده است که نادیدهاش میگیریم، ولی ماجرای خلاقیت قرار نیست چندان پیچیده باشد؛ کتابی که یکسره زیر دست و پاست، بیش از کتابی که در گوشهی قفسه خاک میخورد شانس خواندهشدن دارد، انگار فریاد میزند «با من یک کاری بکن». هرچند ممکن است بگوییم وقتی چیزی زیاد جلوی چشم باشد چندان عادی میشود که گاه هیچ به چشم نمیآید.
بهتر است از زاویهی متفاوتی به قضیه بنگریم:
نشستهای بنویسی یا برای هر کار دیگری ایدهپردازی کنی، سرمیچرخانی دوروبرت را میبینی، ذهنت خالی است، کلافهیی، نمیدانی از کجا شروع کنی، ولی هر طور شده متعهد شدهای (به خودت یا دیگران) تا چیزی بیافرینی. اینجاست که چیزهای نزدیک شانس ترکیبی جادویی مییابند، یکهو میبینی بین جاکلیدی گوشهی میز، کتابی که دیشب خواندش را تمام کردهیی و تابلوی روی دیوار ارتباط شگفتی رخ میدهد. در یک آن حس میکنی نقطهیآغاز را یافتهای و فقط کافی است گرم کار شوی و قطعهها را کنار هم بچینی.
همیشه همین کار را ناخودآگاه انجام میدهیم. حرف این است که از این روند آگاهانه بهره ببریم.
میخواهید داستان تازهیی بنویسید؟ دنبال ایدهیی برای برگزاری یک دوره هستید؟ به فکر موضوع تازهی یادداشت کانالتان هستید؟ همین حالا دو-سه تا چیزی که میتوانند محرک ذهن شما برای خلق ترکیبهای تازه باشند بچینید روی میزتان. شاید امروز به نتیجه نرسید، اما چند روز که این چیزها مدام به چشمتان بخورند، ذهنتان راه ایده را باز میکند.
شعر وجدیِ بینوا قربانی رودهدرازی من شد و نشد که بهش بپردازم، همینقدر بگویم که روان و روشن است و شاید بتواند راه تازهیی برای بیان سادهی احساسات نشانتان بدهد.
شاهین کلانتری
*از دفتر شعر «کولاک و شقایق»، بوک پرس، لندن، ۲۰۰۷
#تردیدار
@Shahinkalantari @Tardidar