Telegram Web Link
Forwarded from پنج | هانیه علیایی (Hanieh Oliaie)
شکار زمان
«بنویس برای زندگی»

نویسنده: جولیا کامرون
ترجمه: هانیه علیایی

هوا گرگ‌ومیش است و من نیم ساعت دیگر با دوستانم ملاقات می‌کنم و راحت می‌توان گفت زمان کافی برای نوشتن وجود ندارد. اما از نگاه من نوشتن در کوچکترین فرصت‌ هم مقدور است. ازاین‌رو دست‌به‌قلم شده‌ام و از همان ترفند مهم نویسندگی می‌نویسم که دارم انجامش می‌دهم: شکار زمان.

بارها شنیده‌ام: «تنها چیزی که برای بیشتر نوشتن لازم دارم زمان بیشتر است. مثلاً اگر یک سال مرخصی داشتم، می‌توانستم رمان بنویسم.»

یکی از مخرب‌ترین افسانه‌ها درباره‌ی نوشتن این است که مدت زمان طولانی و ممتد می‌طلبد. من از هجده‌سالگی می‌نویسم و هیچ‌وقت فرصت طولانی نداشته‌ام، ولی همیشه فرصت‌های کوتاه پیدا کرده‌ام و دریافته‌ام نوشتن را می‌توان حتی فوری انجام داد. فقط مهم این است زمانی را که واقعاً در اختیار داریم شکار کنیم.

بهترین زمان برای برنامه‌ریزی نگارش کتاب هنگام ظرف شستن است.
ـ آگاتا کریستی

نویسنده‌ی درون من راحت مجاب می‌شود. من معمولاً می‌گویم: «فقط بیست دقیقه بنویس تا پاداش بگیری. البته همان بیست دقیقه اکثراً به چهل دقیقه منجرمی‌شود؛ اما حتی وقتی در بیست دقیقه متوقف می‌شوم، متوجه می‌شوم می‌توانم مقدار چشمگیری از مسیر را ایجاد کنم. البته شگرد آن نوشتن است و نه بازنویسی.

زمانی که من و مارک برایان مشغول نوشتن کتاب هوشیاری مالی بودیم، معمولاً در فرصت‌های کوتاه بیست‌دقیقه‌ای می‌نوشتیم. بعداً هنگام مطالعه‌ی کتاب، متوجه شدم راحت خوانده می‌شود، چون هریک از بخش‌های کتاب به دیگری متصل است. می‌خواهم دوباره اشاره کنم تمرین صفحات صبحگاهی ما را عادت می‌دهد سریع بنویسیم و از موضوعی به موضوع دیگر و فکری به فکر دیگر راحت حرکت کنیم. من و مارک هر دو از تمرین‌کنندگان صفحات صبحگاهی هستیم و این خیلی به ما کمک کرد. ما در زندگی پرمشغله‌مان فرصت‌های زیادی برای نوشتن شکار کرده بودیم و متوجه شده بودیم برای نوشتن کتاب «زمان کافی» داریم. اما تمرین شکار زمان باید امتحان شود تا باورپذیر شود.

رجینا فیلمنامه‌نویسی است که دچار «توهم وقت‌نداشتن» شده بود. چهل صفحه از فیلمنامه را نوشته بود و هشتاد صفحه‌ی دیگر باقی مانده بود، اما فرصتی برای نوشتن پیدا نمی‌کرد.
به او گفتم: «فقط سراغ کاغذ برو. هرچه به ذهنت می‌رسد بنویس و دست از قضاوت خودت بردار. وانمود کن درحال نوشتن صفحات صبحگاهی هستی. اولین افکار معمولاً بهترین افکارند. فقط سعی کن به آن‌ها اعتماد کنی.»

رجینا نالید: «زندگی من درحال‌حاضر بیش از حد شلوغ است. به نظر می‌رسد نویسندگی یک مشغله‌ی اضافی دیگر است. تو نوشتن را شدنی جلوه می‌دهی، ولی من وقت نوشتن ندارم.»
به او گفتم: «هم تو وقت داری و هم این کار شدنی است. ما عادت داریم نوشتن را سخت بگیریم و باور کرده‌ایم به فرصت زیادی نیاز داریم. اعتقاد به این‌که به وقت فراوان نیاز داریم یکی از موانع اصلی نویسندگی ما است. به رجینا گفتم تو معتاد به اهمال‌کاری هستی. وقتی که کارها را به تعویق می‌اندازیم و بارها به ایده‌های خود فکر می‌کنیم، به زمان زیادی برای نوشتن نیاز پیدا می‌کنیم. هرکسی می‌تواند بیست دقیقه وقت پیدا کند.» او را اغوا کردم: «فقط سعی کن اولین فکر خودت را بنویسی.»

رجینا تسلیم شد: «بسیار خب، امتحان می‌کنم.» و امتحان کرد.
یک ماه بعد گفت: «نمی‌توانم باور کنم چقدر زمان تلف می‌کردم.» او دیگر به مفهوم شکار زمان خو گرفته بود و می‌گفت: «مسئله این نبود که وقت نداشتم، موضوع این بود که معطل مانده بودم. اما اکنون، هر بار بیست دقیقه، پیشرفت زیادی می‌کنم و به چیزی که خلق می‌کنم، احساس خوبی دارم!»
همان‌طور که رجینا آموخت، شکار زمان ابزاری برای رفع کمال‌گرایی است. وقتی سریع می‌نویسیم، آزادانه می‌نویسیم و وقتی آزادانه می‌نویسیم، مسیرسازی می‌کنیم.
کارل وکیلی بسیار موفق و در آرزوی نوشتن بود؛ اما گله می‌کرد: «هیچ وقتی برای نوشتن ندارم. اسیر کارم شده‌ام.»

جواب دادم: «البته که وقت داری» و تشویقش کردم شکار فرصت‌های بیست‌دقیقه‌ای را امتحان کند.
مأیوسانه گفت: «به‌نظرم این برای انجام کاری ارزشمند کفایت نمی‌کند.» کاملاً ملتفت شدم چقدر نوشتن را سخت می‌گیرد.
پرسیدم: «آیا به امتحان‌کردنش نمی‌ارزد؟» و از او خواستم آزمایش کند و نتایج را ثبت کند.
پاسخ داد: «شاید بتوانم بیست دقیقه در ساعت ناهارم وقت بگذارم.»
گفتم: «بله، یا حتی در قطار هنگام رفت‌وآمد به خانه.» به او درباره‌ی رما‌ن‌نویس اسکات تورو گفتم که از فرصت سفرهایش برای نوشتن کتابی پرفروش استفاده کرد.

ترفند ساده‌ای است: اگر سخت‌گیر نباشید، فرصت و ایده‌های خلاقانه همیشه درست در سطح زندگی روزمره جریان دارد. کارل متوجه شد اگر مترصد شکار فرصت‌های بیست‌دقیقه‌ای باشد، می‌تواند دو بار در روز بنویسد؛ یک بار در ساعت ناهار و یک بار وقتی در قطار به خانه برمی‌گردد.
#برش_ترجمه
https://www.tg-me.com/hanieholiaie5
در پی تازگی

پس از سال‌ها پرسه در عرصه‌یی، کم‌تر چیزی برایت تازگی‌ دارد، اما همین، شوق ویژه‌یی برای یافتن چیزهای تازه ایجاد می‌کند.

سال‌هاست یکی از برنامه‌ها و سرگرمی‌های جدی‌ام خواندن درباره‌ی نوشتن است، اما همیشه چیز تازه‌یی، چندان که باید، نمی‌یابم. اغلب مطالب از روی هم نوشته شده‌اند.
شاید اصلن همین بود که مرا واداشت از نوشتن بنویسم. این کار البته برایم دشواری‌های خودش را دارد. چطور می‌توانم چیزی بنویسم که برای خودم هم تازگی داشته باشد، مگر نه اینکه غالبن حرف نوی نویسنده، برای خود او کهنه است؟ (کهنه به این معنا که نویسنده موضوع را چنان درک و هضم کرده که می‌تواند از آن بنویسد.)

اما «ناخودآگاه» یار ماست. اگر در زمینه‌ای به‌خصوص خوراک ذهنی مرتبط به ذهنمان بدهیم، اندک‌اندک از ناخودآگاهمان چیزهایی تراوش می‌کند که برای خودمان هم تازگی دارد.

حالیا در کدام زمینه دنبال حرفی تازه هستید؟

شاهین کلانتری


#یادداشت_روز
@ShahinKalantari
ShahinKalantari.com
وقتى شروع به نوشتن داستانى مى‌كنى، مى‌‌دانى سفر تازه‌اى را آغاز كرده‌اى. پايان كار مهم نيست. شايد داستانت به صورت كتاب در بيايد، شايد از سطل زباله سر در بياورد. اما در هر حال خوشحال و آرامى چون به جاى حرف زدن از كارى، انجامش داده‌اى. به جاى فكر كردن به سفر، سفر كرده‌اى و رفتن، هميشه رفتن، با همه‌ى خطرهاى كمين كرده در راه، چقدر از يك‌ جا ماندن وسوسه‌انگيزتر است.

©️گیتا گرکانی | یادداشت‌های روزانه


#قصار #از_نوشتن

@ShahinKalantari
MadreseNevisandegi.com
گفت‌وگوهای پرمایه چطور جان می‌گیرند؟

سوخت‌رسانی به گفت‌وگو نیازمند پرسش‌هایی‌ست که به نقل روایت‌های تغییر راه بدهند؛ محرکی برای بیان ماجرای تغییر فکری و عملی افراد در اثر رخدادهای مختلف زندگی.

یک روش طرح پرسش‌‌هایی درباره‌ی علاقه‌مندی‌های سابق دوستان است (این شیوه در رابطه‌هایی که عمری چند ساله دارند به کار می‌آید):
هنوز هم آهنگ‌های فلان خواننده را دوست‌ داری؟
هنوز هم فلان کتاب را گاه به گاه می‌خوانی؟
هنوز هم فلان نظریه را قبول داری؟

اگر دلبستگی دوستتان پابرجا باشد، احتمالن نکات سودمندی درباره‌ی دلیل حفظ این علاقه می‌شنوید، اگر نه که داستانی خواهید شنید درباره‌ی تغییر نگرش او.
تأثیرگذارترین داستان‌ها راوی یک تغییرند.

شاهین کلانتری


#یادداشت_روز
@ShahinKalantari
ShahinKalantari.com
معرفی کردن کتاب

چندی پیش، در کلاس مدیریت بازاریابی، سخن از کتاب و کتاب‌خوانی به میان آمد. یکی از دانشجویان شروع به گلایه کرد که کتاب خوب پیدا نمی‌شود و بارها پولش با خرید کتاب‌های بی‌مایه هدر رفته است.

حرف‌هایش برایم عجیب بود. من با چنین مسئله‌ای مواجه نبودم. دلیلش هم مشخص بود:
شاهین کلانتری

من و دوستانم، هر یک لیستی از کتاب‌هایی داریم که می‌خواهیم در اولین فرصت‌ آن‌ها را بخریم. گوشی‌هایمان از اسکرین‌شات‌های جلدِ #کتاب پر شده است.

فقط کافیست از او بپرسی: «برای مشکل شب ادراری داستان‌نویسان جنایی چه کتابی توصیه می‌کنی؟» در لحظه چند کتاب را نام می‌برد و اشاره می‌کند که کدام ناشر شلخته‌تر ویرایش کرده است. اما در پرسیدن نام عمۀ نویسنده محتاط باشید چون امکان دارد عصبانی شود. جدا از شوخی، یکی از مهم‌ترین نقاط قوت دوره‌های او، دقت در انتخاب کتاب‌هاست که به واسطۀ وسعت و تنوع در #مطالعه حاصل شده است.

دیروز وقتی یکی از هم‌کلاسی‌هایم دربارۀ داستان‌سرایی در کسب‌وکار سوال پرسید، توانستم فی‌البداهه ۳ کتاب خوب را با جزییات به او معرفی کنم. لبخندی بر لب‌هایم نشست و با خود فکر کردم: «این از قِبَل مدرسۀ نویسندگیست.»

#روزنوشت_نازنین_ایمانی

🔗 Instagram
Join @mohtavakaar

📌تکلیفی برای کل زندگی

همه ما می‌دانیم استفاده از داستان‌ها برای رساندن منظورمان به دیگران و خصوصا برای انتقال مفاهیم آموزشی، روشی بسیار موثر است.

اما برای اینکه بتوانیم داستان‌های جذابی بگوییم و از آن‌ها در آموزش مفاهیم مورد نظرمان استفاده کنیم، نیاز داریم بتوانیم لحظات یا حوادثی که پتانسیل تبدیل شدن به یک داستان را دارند تشخیص دهیم. فکر می‌کنید چگونه می‌توانیم این لحظات را دریابیم؟

تمرینات متعددی برای تقویت مهارت داستان‌سرایی وجود دارد. یکی از کاربردی‌ترین آن‌ها، تمرینی است که متیو دیک آن را «تکلیفی برای کل زندگی» نامگذاری کرد.

این تمرین چگونه انجام می‌شود؟
هر روز باید به لحظه یا موقعیتی در روز که ارزش تبدیل شدن به داستان را دارد فکر کنید.
از خودتان بپرسید: «اگر من مجبور بودم داستانی از امروزم بگویم، چه می‌گفتم؟»
لازم نیست این لحظه، یک موقعیت خیلی خاص باشد، می‌تواند اتفاقی باشد که خیلی به دلتان چسبیده، یا موقعیتی که احساساتتان را برانگیخته یا لحظه‌ای که به درکی دربارۀ یک موضوع رسیده‌اید.

حتی ممکن است اتفاقی باشد که برای دوست شما افتاده، یا آن را در یک فیلم دیده‌ یا در یک کتاب خوانده‌اید. نسبت به هر تجربه‌ای که در طول روز دارید حساس باشید و به آن توجه کنید.

در یک دفترچۀ مخصوص این کار، تاریخ بزنید و یک پاراگراف خلاصه از آن لحظه یا موقعیتِ روز را بنویسید.

هر روز!

ناعمه سجادی
#یادداشت_روز
www.procheasta.ir
@procheasta
📌اگر درباره‌ی دوره‌های مدرسه نویسندگی سؤال دارید با ما در تماس باشید:

🟢 دوره‌ی آنلاین نویسندگی خلاق (داستان‌نویسی)
راهنما: خانم علیزاده
نشانی تلگرامی:
@fatemehalizadeh69


🟢 دوره‌ی آنلاین مقاله‌نویسی (نویسندگی غیرداستانی و تولید محتوا)
راهنما: آقای کریم‌نژاد
نشانی تلگرامی:
@Businessfollow


🟢 کارگاه آنلاین تمرین نوشتن
راهنما: آقای کریم‌نژاد
نشانی تلگرامی:
@Businessfollow


🟢 دوره‌ی آموزشی وقت نویسنده
راهنما: خانم پریسا شیری
نشانی تلگرامی:
@Parisaa2581


🟢 دوره‌ی آنلاین جمله‌ورزی (نوشتن جملات کوتاه)
راهنما: آقای ابوترابی
نشانی تلگرامی:
@MahanMak

🟢 کلاس حضوری نویسندگی
راهنما: آقای کریم‌نژاد
نشانی تلگرامی:
@Businessfollow



📞شماره‌ی تلفن آقای کریم‌نژاد:
+989125776532

🔗آدرس کانال اختصاصی دوره‌ها برای کسب اطلاعات بیشتر:
👇
T.me/kelasenevisandegi
مدرسه نویسندگی|شاهین کلانتری pinned «📌اگر درباره‌ی دوره‌های مدرسه نویسندگی سؤال دارید با ما در تماس باشید: 🟢 دوره‌ی آنلاین نویسندگی خلاق (داستان‌نویسی) راهنما: خانم علیزاده نشانی تلگرامی: @fatemehalizadeh69 🟢 دوره‌ی آنلاین مقاله‌نویسی (نویسندگی غیرداستانی و تولید محتوا) راهنما: آقای کریم‌نژاد…»
نوشتن برای نویسنده این امکان را به‌وجود می‌آورد تا در بیداری،‌ رؤیا یا کابوس ببیند و بنویسید، بی‌آنکه اغلب تعبیر نوشته‌هایش را بداند.

©️ابوتراب خسروی


#قصار #از_نوشتن

@ShahinKalantari
MadreseNevisandegi.com
کلید‌کردن به کلمات

در جریان جمله‌و‌رزی چالشی صد روزه داریم که در آن هر روز ده جمله یا بیشتر درباره‌ی یک کلمه می‌نویسم. نخستین کلمه کلید بود. برخی از قلم‌اندازهای من در این تمرین:

هر کلمه یک کلید است.
اگر کلیدهای من لب بگشایند چه می‌گویند؟
گذشته کلیدی شکسته برای گشودن درِ آینده است.
از کلیدهایت کدام یک را به هیچ کس نمی‌دهی؟
یک کلید می‌تواند نماینده‌ی هدیه‌یی بزرگ باشد.
قفل منزوی در یک جزیره؛ جزیره‌یی که تک‌درخت آن یک کلید است.
آیا در زمان تحویل کلید به صاحبخانه کلید هم اندوهگین می‌شود؟
کاش مجبور به عوض کردن هیچ کلیدی نبودیم.
در کوچه‌یی پا گذاشتم که کف آن پر از کلید بود.
تا اینکه یک روز به‌عمد کلیدهایم را پیش تو جا گذاشتم.
بزرگ‌ترین نگرانی دنیا را چه کسی، برای گم‌کردن کدام کلید، تجربه کرده است؟
دوست دارم کلید کجا را از گردنم آویزان کنم؟
پرسشْ کلید فعال‌کردن تخیل است.
به هر اقدامم به چشم کلیدی می‌نگرم که دری را به سوی اهدافم می‌گشاید -اقدامات کلیدی.
تو کلیدی، قفلت می‌شوم.
به هر آدمی به شکل کلیدی برای یکی از قفل‌هایش می‌نگریست.
چرا روی تنش یک کلید را خالکوبی کرده بود؟
گفت: کاری می‌کنم تا مرا کلید همه‌ی قفل‌هایت ببینی.
به من کلیدی بده تا دری به سوی تو بگشاید.
برای این کلید هیچ قفلی وجود ندارد.
هر کلید یک دروغ بزرگ است.
حتا با نوشتن جفنگ‌ترین جمله‌ها درباره‌ی کلید (یا هر چیز دیگری) هم می‌توان به آرامش دست یافت.

شاهین کلانتری


#یادداشت_روز
@ShahinKalantari
ShahinKalantari.com
منابع کلیدی

فرض کنید با دسته کلید سنگینی با دویست‌سیصد کلید جلوی دری ایستاده‌اید و نمی‌دانید کدام کلیدْ قفلی را که در برابرتان است می‌گشاید. حالا خیال کنید با چهار پنج کلید جلوی این در ایستاده‌اید؟ کدام وضعیت را ترجیح می‌دهید؟
من که دومی را برمی‌گزینم، به‌خاطر اضطراب کم‌تر و صرفه‌جویی در وقت.

در بسیار از بخش‌های زندگی مشکل اصلی نداشتن کلید نیست بلکه انبوه کلیدهاست که باعث می‌شود اغلب دچار انفعال شویم و تصمیم‌گیری و اقدام را به بعد موکول کنیم.
بیشتر همیشه بهتر نیست. می‌خواهید دوره‌یی آموزشی طراحی کنید؟ شاید بهتر باشد با سه منبع شروع کنید. قانون «سه منبع» را استیون پرسفیلد پیشنهاد می‌دهد. می‌گوید برای شروع انجام پروژه‌های خلاق خودتان را محدود به سه منبع کنید، وگرنه می‌بینید که ماه‌ها و سال‌ها گذشته و شما کماکان در حال تلنبارکردن منابع روی هم هستید.

اما آیا این حرف مشوق نوعی بی‌سوادی و انجام ناشیانه‌ی کارها نیست؟ نه. فرض بر این است که شما در کارتان فردی جویا و آموزش‌پذیر هستید و پشتوانه‌ی کافی دارید. پس نیاز نیست با کمال‌طلبیِ بیمارگونه منبع روی منبع بگذارید. و مهم‌تر اینکه، درک عمیق و دقیق سه کتاب بهتر از این است که نگاهی سطحی به سی کتاب داشته باشید.
دسته کلیدمان را بیهوده سنگین نکنیم.

شاهین کلانتری


#یادداشت_روز
@ShahinKalantari
ShahinKalantari.com
بهترین تبلیغ برای هر کاری

برخی جمله‌ها نگه‌ام می‌دارند و‌ نمی‌گذارند به خواندن ادامه بدهم، مثل این جمله: «بهترین تبلیغ برای هر کاری توضیح آن است.» (بدبختانه در کتاب «کلید اسرار» که مجموعه‌یی از جملات قصار است منبعی برای آن ذکر نشده) شاید این جمله بهترین توضیح برای مفهوم «بازاریابی محتوایی» باشد.
«بازاریابی محتوایی» سال‌هاست مرا به وجد می‌آورد (چون بهترین دستاوردهایم را وامدار تولید محتوا هستم)، اما شاید عموم افراد با شنیدن کلمه‌ی بازاریابی یاد ویزیتورها بیفتند یا بحث‌هایی تخصصی در کتاب‌های کسب‌وکار، و محتوا شاید بیشتر تداعی‌گر درس‌‌ها و پیام‌های اخلاقی درون آثار هنری باشد. پس لازم است توضیحی ساده بدهم:

اینترنت آمد و شد بخش پررنگی از زندگی آدم‌ها.
مثل کوچه‌و خیابان‌ که ما برای رفتن به محل کار و خانه و... در آن تردد می‌کنیم، اینترنت هم یکی از فضاهای همیشگی و حیاتی پرسه‌های ماست. طبق همین قیاس، چون خیابان محل رفت‌وآمد ماست و در آن انواع و اقسام پیام‌های تبلیغاتی را هم می‌بینیم، پس در فضای مجازی هم همین اتفاق میفتد. اما مشکل اینجاست که تبلیغ مستقیم و نوشتن شعارهای تبلیغاتی کافی نیست. اینکه در فلان سایت و پیچ تبلیغ بدهیم شاید مثل تبلیغ در بیلبوردهای خیابانی غالبن پول‌دورریختن باشد. اینجاست که می‌رسیم به بازاریابی محتوایی.
در این شیوه از بازاریابی حرف این است که اول از همه بیاییم با تولید مطالب جالب و مفید (سرگرم‌کننده، آموزشی یا هر دو) توجه مخاطب را جلب کنیم،‌بعد در کنار آن (در حجمی بسیار کم‌تر) محصول یا خدماتمان را هم برای فروش معرفی کنیم. بازاریابی محتوایی یعنی: محتوا بده،‌ توجه بگیر، بفروش.

حالا چرا ست گادین می‌گوید «بازاریابی محتوایی تنها نوع باقی‌مانده از بازاریابی است»؟ برای اینکه ذهن مخاطب از تبلیغات مستقیم اشباع شده. بازاریابی محتوا جواب می‌دهد چرا که ارزش‌آفرینی می‌کند. در این روش شما پیش از فروختن، به مشتری کمک می‌کنید. او را سرگرم می‌کنید،‌ به او آموزش می‌دهید و نشان می‌دهید که دغدغه‌تان کمک به اوست. به‌ُعبارتی زورکی به او نمی‌فروشید، به او حق انتخاب می‌دهید.

برگردیم به ابتدای متن: «بهترین تبلیغ برای هر کاری توضیح آن است.» فرقی نمی‌کند که عسل طبیعی می‌فروشید یا برای کمک به کودکان بیمار پول جمع می‌کنید، در هر صورت می‌توانید بازاریاب محتوایی کارتان باشید.
مقاله بنویسید. قصه بگویید. پادکست و ویدیو ضبط کنید. از هر ابزار و قالبی برای توضیح کارتان با ارائه محتوای جالب و مفید استفاده کنید تا آدم‌ها بفهمند که حرف حساب شما چیست.
اگر به کارتان باور دارید، جدیت و اشتیاقتان را با استمرار در انتشار محتوا نشان دهید.

شاهین کلانتری


#یادداشت_روز
@ShahinKalantari
ShahinKalantari.com
کلکسیونر کلمات

از هیجان‌انگیزترین لحظه‌های کودکی‌ام انتظار شبانه برای پدرم بود. همیشه از دخل تعمیرگاهش چند سکه‌ی پنجی و دهی و بیست‌وپنجی برایم می‌آورد.
از سه‌-چهار سالگی مرض کلکسیون جمع‌کردن داشتم. قوطی کبریت، تیله، لوبیا، کارت بازی، قاب سی‌دی از چیزهایی هستند که هر کدام را در دوره‌یی از کودکی وسواس‌گونه گردآورده‌ام.
هرگز این عادت از سرم نیفتاد. در نوجوانی کاریکاتور جمع می‌کردم، همین سبب می‌شد گاه در یک روز پنج-شش‌تا روزنامه بخرم. در اوایل جوانی کارم به فیلم‌ جمع‌کردن کشید و بعد هم به گردآوری انواع کتاب‌های شعر و داستان و فلسفه و…

حالا اما احساس می‌کنم ارزشمندترین چیزی که می‌‌توانم کلکسیونی از آن داشته باشم یافته‌ام: کلمات -کلکسیونی در ذهنم با نمودی آشکار در گفتار و نوشتارم.
با مزایای آشنای دایره واژگان وسیع کاری ندارم. واژه‌ها برایم مهم‌اند چون متنوع‌ترین و گسترده‌ترین ابزار «بازی» را در اختیارم می‌گذارند.
زندگی وقتی جالب می‌شود که بازی مخصوص خودت را بیابی و خوب بازی کنی.

پیشنهاد نوشتن: اگر تاکنون حتا نیمچه کلکسیونی از چیزی گرد آورده‌اید، درباره‌اش بنویسید. داستان، خاطره یا مقاله فرقی نمی‌کند. به ریشه‌های علاقه به جمع‌آوری آن چیز به‌خصوص بپردازید.

شاهین کلانتری


#یادداشت_روز
@ShahinKalantari
ShahinKalantari.com
تقدیم‌نامه‌نویسی

خلاقیت برخی نویسندگان از تقدیم‌نامه‌هایی‌که در ابتدای آثارشان نوشته‌اند هم پیداست.
تقدیم‌نامه‌ها دو نوع‌اند: یکی آن‌که در کتاب چاپ شده و همگانی است و دومی دست‌خط اختصاصی نویسنده برای افراد گوناگون.

از گروه دوم یکی از بامزه‌ترین‌‌هایش دست‌خط صادق هدایت برای مجتبی مینوی در آغاز «بوف کور» است:
«از گوشت سگ حرومترت»
یا این یکی که در ابتدای کتاب «ولنگاری» برای پرویز ناتل خانلری نوشته شده:
«این معلومات هم سگ‌خور شد از طرف دکتر خانلرخان»

از گروه اول اما من این نوشته‌ی پرویز مرزبان را در کتاب «سی‌دیدار» دوست دارم؛ متنی اندوهناک و در عین حال امیدبخش درباره‌ی زیستن در سرزمین بدشانس ما:
«اگر باید هوای مسموم زمان را تنفس کنم چه بهتر که جوّ ایران.
اگر باید گم کرده راه در بیابانی خشک و هراس‌انگیز شب به صبح رسانم چه بهتر که کویر لوت.
اگر باید از هیبت حیات محیط به تیرگی زیر خاک پناه ببرم چه بهتر که خاک خانه‌ی خودم.
تقدیم به خاک‌های خشک ایران.
(پ. مرزبان، ۵۱.۴.۱۵)»

در ذهن شما کدام تقدیم‌نامه ماندگار شده است؟

شاهین کلانتری


#یادداشت_روز
@ShahinKalantari
ShahinKalantari.com
کُنرادوار

خواندن از عادت‌های نویسندگان یکی از سرگرمی‌های اهل نوشتن است. شاید در زندگی نویسنده‌یی شیوه‌یی بیابیم که راستِ کار ما هم باشد.
ویکتور هوگو عادت داشت لخت مادرزاد شود و از خدمتکارش بخواهد تا زمانی که بخشی از رمانش را ننوشته لباس‌هایش را بازنگرداند؛ یا همسر جوزف کنراد چند ساعت در اتاق را به روی او می‌بست تا به حد کافی بنویسد.

کنرادوار از مادرم می‌خواهم صبح‌ها، پیش از رفتنم به مدرسه نویسندگی، دو-سه ساعتی در اتاق را به رویم ببندد. موبایل را هم بی‌صدا می‌کنم و می‌گذارم بیرون اتاق. در این وقت فقط اجازه دارم بنویسم یا بیکار باشم. این بیکاری هم بخشی از نوشتن است، به ذهن فرصتی می‌دهد تا محتویات دور و نزدیک حافظه را هم بزند و چیزی برای نوشتن پیشنهاد بدهد.

اگر می‌خواهیم از خلوت‌کردن با خودمان سرخورده نشویم هیچ توقعی نداشته باشیم. شاید بعد از سه ساعت نوشتن فقط خستگی و کلافگی نصیبمان شود؛ ولی پاداش استمرار در این خلوت‌‌گزینی ایده‌های نابی‌ست که بعضی روزها سروکله‌شان پیدا می‌شود.
 
پیشنهاد خواندن: اگر دوست دارید درباره‌ی عادت‌های نویسندگان و سایر هنرمندان بخوانید، کتاب «عادات و آداب و روزانه‌ی بزرگان» گزینه‌ی مناسبی‌ست. خوبی این کتاب آن است که از ترجمه‌ی حسن کامشاد می‌توان فارسی‌نویسی هم آموخت.

شاهین کلانتری


#یادداشت_روز
@ShahinKalantari
ShahinKalantari.com
در کانال‌های خوب عضو شویم

📌فهرست کانال‌های فعال:

عاطفه عطایی
@atefehataeiii

اعظم حشمتی
@azamheshmati_physics

میترا جاجرمی
@mitrajajarmy

زینب قهرمانی
@bidemajnoon9

امین فرسار
@heartchoices

زهرا مرادپور
@Dailynote_ZahraMoradpour

مرتضی عباسی
@Morteza_Abbasi_g

امیرعلی سلطانی راد
@amiralisoltanyrad

زهرادادآفرید
@drzahradadafarid

امیر عبدالهی
@seirneveshteh

شهاب تیموری
@shahabteymoori13

حمزه نجفیان
@hamzenajafian

نازنین ایمانی
@mohtavakaar

فائزه اعظمی
@faezehazami

فرشته عابدین پور
@fabedin

زهرا باقرزاده
@rooz_neveshte

صبا مددی
@sabamadadi13

محبوبه آبیاتی
@a_byati6

بهار اخوت
@baharokhovat

طاهره خادمی
@taherehkhademi

سمیه فروزنده
@somayeh_forouzandeh_ir

ساقی نیاکی
@saghiniaki

فائزه لطفی
@dar_babe_talatomhaye_zehnam

افسانه امام‌جمعه
@afsaneh112

فاطمه‌‌ وحید‌‌دستجردی
@fvahid46

دانیال مرادی
@Danielsnotes

مریم رضایی
@maryamrezaee396

سارا افراسیابی
@afrasiyabisara

مریم یوازی
@maryamyawazy

فرحناز وهابی
@farahnazvahabi

فاطمه ایمانی
@imanism_f

فرشته موسوی
@Anjel1402

پریسا نقی پور
@Parisa_daily_notes

مهناز روئین‌‌‌تن
@mahnaz_roointan

شهاب تیموری
@negahmotefavt

الهه نصیری
@elahebaseda

زینب محدث
@zeynabmohaddes

مریم حموله
@maryam1260

هما احمدی طباطبائی
@homaatabatabaei

محمد عمر عمری
@Islamicawakening786

پگاه جهانگیرنژاد
@yaddashtbardari

احترام کرمی
@ehteram_karami

مستانه شهابی
@mastanehshahabi

طاها سعیدی
@nevisandegi1995

لیلا ناصری
@leilanaseriee

سحر محمد‌قاسمی
@sahar_mghasemi

مریم جوینده
@majalehonarimaryamjouyandeh

فاطمه خلقتی
@modireminimal

نرگس نجفی
@nargesamnajafi

معیار ارائه‌ی اسامی در این فهرست: حضور جدی و فعال در دوره‌ی آنلاین مقاله‌نویسی
☘️ ظرفیت دوره‌ی اول تکمیل شد. برای دوره‌ی دوم درخواست بدهید:

🔸جدید
برای علاقه‌‌مندان مقاله‌نویسی (جستارنویسی) و نویسندگی غیرداستانی

📌فراخوان دوره‌ی آنلاین مقاله‌نویسی خلاق


برای درخواست ثبت‌نام روی لینک زیر کلیک کنید:
👇
https://madresenevisandegi.com/29764

راهنمای دوره:
@Saharmghasemi
در ستایش ذهن خالی

در لحظه‌هایی از نوشتن متوقف می‌شوی و می‌روی توی فکر؛ گاه توی ذهنت با کسی کلنجار می‌روی و سرزنشش می‌کنی، گاه به گرم‌کردن ناهار و پرداخت قبض برق و... فکر می‌کنی، ‌و بعد از چند لحظه به خودت میایی و باز به نوشتن می‌پردازی؛ اما صبر کن، ‌چرا همان فکرهایی که سبب وقفه در نوشتن شد نمی‌نویسی؟

در حین نوشتن همین یادداشت دو سه بار همین اتفاق برایم افتاد. دیدم بدون آنکه متوجه باشم سرم را چرخانده‌ام سمت پنجره و به قرارهای کاری فردا فکر می‌کنم. بعد به خودم گفتم اصلن لطف نوشتن به این است که همه چیز (تا حد امکان بی‌استثنا) مکتوب کنی و نتیجه غافلگیرکننده بود: نوشتن یکی از پرت‌ترین دغدغه‌های روزمره‌ام جرقه‌ی نوشتن جمله‌یی جالب شد.

آنی مورفی‌پال در کتاب «ذهن توسعه‌یافته» می‌گوید: «عادت تخلیه‌ی ذهنی مداوم -از طریق ثبت رویدادهای روزانه یا نوشتن ایده‌ها در دفترچه یادداشت شخصی خود- می‌تواند توانایی ما را برای مشاهدات جدید و ترکیب ایده‌های تازه افزایش دهد.»

خالی‌کردن ذهن با نوشتن ساده‌‌ترین راه پٌر کردن آن با چیزهای بهتر است.

شاهین کلانتری


#یادداشت_روز
@ShahinKalantari
ShahinKalantari.com
آزمون زمان

امروز جلسه‌ی اول پنجاه‌وسومین دوره‌ی آنلاین نویسندگی خلاق برگزار شد.
از خودم می‌پرسم چرا بعد از چند سال هنوز شوق و هیجان بسیاری برای شروع دوره‌های جدید دارم؟
برای اینکه شیفته‌ی نوشتن و گفتن از نوشتم. این درست؛ اما، شیفتگی کافی نیست.
گوشه‌ی دفتری برای خودم نوشته بودم:
«اگر کاری را دوست داری، ‌اول از همه استمرار در آن کار را دوست داشته باش.»
اصلن عشق در استمرار است.
در رابطه‌ی عاطفی هم اوج عشق را فقط پس از سال‌ها عاشقی می‌توان تجربه کرد، ‌این شاید برخلاف تصور رایج باشد که اوج عشق را در شور و هیجان ماه‌های اول رابطه می‌بیند.
اما من سیرترشی‌‌بازم. هر چیزی با کهنه‌شدن برایم عزیزتر می‌شود، نه‌فقط به خاطر گذر زمان، به‌سبب آنکه آن چیز آزمون زمان را پشت سر گذاشته است.
در آزمون زمان است که هر کسی و چیزی کیفیت بود و نمودش را آشکار می‌کند.
در نوشتن هم روز‌به‌روز جدی‌تر می‌شوم چون به قول ترانه‌سرا: «عشق ما قدیمی شده بیا قدرشو بدونیم.»

شاهین کلانتری


#یادداشت_روز
@ShahinKalantari
ShahinKalantari.com
پرسشی برای شروع روزانه‌نویسی

مدتی‌ست که در وبینار روزانه‌ی «اهل نوشتن» موضوع ثابتمان «توصیف احساسات» است. در آغاز هر دیدار می‌پرسم: «در این لحظه چه احساسی دارید؟» در میان بیش از دویست جواب، انواع و اقسام کلمات را می‌توان دید:
دلخوری، پیروزی، کلافگی، دلشکستگی، تازگی، خواب‌آلودگی، سرزندگی، گیجی، شعف، غم، استرس،‌شعف، ناامیدی، خستگی، امید، تازگی، اضطراب، خشم، ترس، سرخوشی، انتظار، بی‌حوصلگی و...

اما آیا در توصیف احساساتمان درست عمل می‌کنیم؟
مارک براکت می‌‌گوید:
«تا زمانی که نتوانیم احساساتمان را به‌درستی در قالب کلمات بیان کنیم نمی‌توانیم تغییرشان بدهیم.»
شاید با مداومت در نوشتن از احساسات بتوانیم به به پاسخ بهتری برسیم. علاوه بر این مطالعه‌ی کتاب‌هایی در این زمینه هم مفید است. در وبینار اهل نوشتن هر روز پاره‌یی از کتاب «جادوی احساس» را مطالعه و بررسی می‌کنیم.

پیشنهاد:
اگر نمی‌دانید نوشتن را از کجا شروع کنید، این پرسش گزینه‌یی آسان و اثربخش است:
در این لحظه چه احساسی دارم؟
با توصیف مفصل احساستان شروع کنید.
جلوتر که رفتید می‌توانید پرسش‌های دیگری را پیش بکشید:
امروز چه احساساتی را تجربه کردم؟
دیروز چه احساساتی در من غالب بود؟
فردا دوست دارم چه احساساتی را تجربه کنم؟

مهارت‌یافتن در وصف احساسات هم برای داستان‌نویس‌ها و هم نویسندگان آثار غیرداستانی مفید است. اصلن شاید نویسندگی یعنی همین. تعریف مهشید امیرشاهی از «نویسنده» لب کلام است:
«همه‌ی ما زندگی می‌کنیم، اما یک در هزاران در میان ما زندگی را درک می‌کند و می‌تواند آن را بیان کند، بنویسد و روی کاغذ بیاورد. این به‌تازگی برای من شده تعریف نویسنده.»

شاهین کلانتری


#یادداشت_روز
@ShahinKalantari
ShahinKalantari.com
2024/10/03 15:22:26
Back to Top
HTML Embed Code: