Telegram Web Link
📌بازبینه‌ی روز | نوشتن و توسعه‌ی فردی با پیگیری روزانه

بسیار خب، قرار شد که برنامه‌ی یادآوری با ارائه‌ی چک‌لیستی روزانه شروع شود. اما اول تکلیفمان را با خود کلمه‌ی «چک‌لیست» روشن کنیم. یکی از پرسش‌های آغازین من در برگزیدن هر واژه این است: آیا این کلمه معادل فارسیِ مناسبی دارد؟ برای «لیست»، «فهرست» را داریم که زیبا و رایج است و من هم معمولن از همان استفاده می‌کنم. اما «چک‌لیست» معادل دیگری می‌طلبد. جستجو ما را به کلمه‌یی می‌رساند که فرهنگستان پیشنهاد داده: «بازبینه». ندیده بودمش. قشنگ است. البته به نظر می‌رسد شانسی برای افتادن سر زبان مردم ندارد. اگر کلمه‌یی ترکیبی با خودِ «فهرست» ساخته می‌شد شاید سریع‌تر می‌گرفت. اما چرا این‌جا از «بازبینه» استفاده نکنیم؟ خیلی بهتر از معادل پیشنهادی فرهنگستان دوم (سیاهه‌ی رسیدگی) است. همین تک‌کلمه‌یی بودنش یک دنیا می‌ارزد. بازبینه فهرستی‌ست که باید مدام بازبینی شود. بازبینه‌یی که دقیق طراحی شده باشد شانس تبدیل کارهای مهم به عادتی همیشگی را افزایش می‌دهد. پس بازبینه‌ی روزانه‌ی ما چنین چیزی‌ست:

◎پرهیز از پرسه‌‌ی بیهوده در شبکه‌های اجتماعی
◎کلمه‌برداری در یک فایل دیجیتال
◎پیاده‌روی
◎یک ساعت پیوسته‌نویسی و انتشار یادداشتی سودمند
◎داستان‌پردازی
◎اکنونیدن (به‌روزرسانی) مطالب قبلی
◎یک ساعت مطالعه‌ی تخصصی
◎قدردانی و سپاسگزاری
◎افزایش کیفیت خواب
◎پس‌انداز

🔗درباره‌ی هر یک بیشتر بدانیم:
➡️
https://shahinkalantari.ir/2204/bazbine/
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from اهل نوشتن
🎙وبینار نو‌شتیار را بشنوید | ۲

☁️نکات متنوعی درباره‌ی نوشتن و نویسندگی


#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🗣️«برایم جالب است که بیشترین ستایش کارم به جنبه‌های خیالی آن برمی‌گردد، اما در حقیقت در کل کارهایم یک خط پیدا نمی‌کنید که برپایه‌ی واقعیت نباشد.»


©️گابریل گارسیا مارکز | ترجمه‌ی اسدالله امرایی


#قصار #از_نوشتن
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from اهل نوشتن
🎙وبینار نو‌شتیار را بشنوید | ۳

☁️نکات متنوعی درباره‌ی نوشتن و نویسندگی

✉️گسترش داستان/استقامت در نوشتن/انتخاب عنوان کتاب و...


#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from اهل نوشتن
🎙وبینار نو‌شتیار را بشنوید | ۴

☁️نکات متنوعی درباره‌ی نوشتن و نویسندگی

✉️یک شیوه‌ برای شفاف‌نویسی و روزانه‌نویسی

#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
💥معتاد به نوشتن

پرسش از شما

به دوستی گفتم لابلای همین کارها بنویس، حتا یک جمله. گفتم سیگاری‌ها را دیده‌یی چطور هرجا باشند دنبال فرصتی برای دود کردن‌اند؟ از نوشتن سیگار بساز. مثل سیگاری‌ها به‌زور یک راهی پیدا کن برای کشیدن/نوشتن، حتا یک پُک/حتا یک جمله.


✔️به‌نظر شما چطور می‌توانیم نوشتن را به چنین عادت محکمی تبدیل کنیم؟
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
▶️ وبینار رایگان «نوشتیار» | آموزش+پرسش‌وپاسخ

📣 ساعت ۱۵ امروز
(از شنبه تا چهارشنبه‌ی هر هفته، ساعت ۱۵)

🔴 وبینار نوشتیار | پرسش‌وپاسخ درباره‌ی نوشتن

✔️جایی برای طرح دغدغه‌های شما در نویسندگی

🟢حضور برای همه آزاد و رایگان است.

نوشتیار: شاهین کلانتری


لینک ورود به وبینار:
🔽
https://www.skyroom.online/ch/madresenevisandegi/neveshtyar

📌نکات فنی:

برای ورود به وبینار، گزینه‌ی «میهمان» را انتخاب کنید و سپس نام و نام خانوادگی خود را ثبت کنید. نیاز به نام کاربری و رمز عبور نیست.

 برای ورود به اسکای‌روم باید فیلترشکن خاموش باشد تا صدا و تصویر را با کیفیت بالاتری دریافت کنید.

دقت کنید که دکمه‌ی بلندگو در بخش بالای صفحه فعال باشد تا صدا را دریافت کنید.

هر وقت به مشکل خوردید صفحه را رفرش کنید.


🌐لینک کانال اختصاصی وبینارهای روزانه:

@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🎙وبینار نو‌شتیار را بشنوید | ۵

☁️نکات متنوعی درباره‌ی نوشتن و نویسندگی

✉️پرسشی که جریان وبینار را دگرگون کرد

#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🗣️«آن دم که کتابی در دست ندارم، یا رؤیای نوشتن آن را در سر نمی‌پرورانم، چنان ملالی به سراغم می‌آید که دلم می‌خواهد با صدای بلند فریاد بزنم.»


©️گوستاو فلوبر در نامه به ژرژ ساند | منبع: مقاله‌ی «خواندن و نوشتن»، شما‌ره‌ی ۲ مجله‌ی «این شماره با تأخیر»، صفحه‌ی ۱۱۱


#قصار #از_نوشتن
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from اهل نوشتن
🎙وبینار نو‌شتیار را بشنوید | ۶

☁️نکات متنوعی درباره‌ی نوشتن و نویسندگی

✉️نثر خوب با خواندن آثار این نویسنده‌ها

#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
💥شروع ۶۱مین دوره‌ی نویسندگی خلاق از خرداد ۱۴۰۳

✔️ فراخوان دور‌ه‌ی جدید نویسندگی خلاق (کلاس اصلی و پایه‌ی مدرسه نویسندگی)

🔥۶۱مین دوره‌ی آنلاین نویسندگی خلاق (۸ جلسه کلاس+۸ جلسه متن‌خوانی و بازخورد)

🌐 آنلاین (تمامی جلسات ذخیره هم خواهد شد)

✔️شرکت در این کلاس فقط پس از پذیرش در مصاحبه‌ی تلفنی با مدرس دوره (شاهین کلانتری) امکان‌پذیر است.

🟣شهریه: با تخفیف ویژه به طور موقت، یک میلیون و نهصد هزار تومان

🟢لینک جزئیات و سرفصل‌های دوره در سایت رسمی مدرسه نویسندگی:
madresenevisandegi.com/195

همچنین می‌توانید نظرات شرکت‌کنندگان‌ دوره‌های قبلی را در لینک زیر بخوانید:
https://shahinkalantari.com/yadegari

🔽برای درخواست ثبت‌نام نام و نام خانوادگی‌ و شماره‌ی تماستان را برای تیم پشتیبانی مدرسه نویسندگی ارسال کنید:

➡️
@nevisandeganim
👆
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
⊞چند توصیه‌ی جالب از کورت وونه‌گات

︎ سادیست باشید. مهم نیست شخصیت‌های اصلی شما چقدر خوب و بی‌گناه هستند، باید برای آنها وقایع هولناک اتفاق بیفتد، تا خواننده بفهمد آنها چگونه ساخته شده‌اند.

©️مجله‌ی کارنامه، بهمن ۱۳۷۹

#قصار #از_نوشتن
@shahinkalantari
🎙فایل صوتی وبینارهای روزانه را در کانال زیر بشنوید:

➡️
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🗣️درسی از احمد محمود

«"یکی از روزهای آبان شصت‌ویک بود. ساعت ده‌ونیم صبح." خب، از همین جمله‌ی اول معلوم است که این یک داستان نیست. این یک گزارش است. یک گزارشِ خبری است. ژورنالیسم است. در داستان، ما اخبار را به این ترتیب به خواننده نمی‌رسانیم. مثلا‌ً می‌توانستی بگویی "سوار تاکسی شد و از او پرسیدم ساعت چند است؟" اطلاعات را باید شخصیت‌های داستان به خواننده بدهند، نه نویسنده‌‌ی داستان. خواننده حرف نویسنده را باور نمی‌کند. شخصیت‌ها خودشان باید حرف بزنند.

داستان به عقیده‌ی من یعنی تعریفِ حرکت. یعنی رویدادها جریان پیدا می‌کنند و در طی جریانشان برای خواننده تعریف می‌شوند. ما نباید بنشینیم و یک مشت عکس را برای خواننده تعریف کنیم. ما یک حرکت را می‌بینیم و آن حرکت را برای خواننده تعریف می‌کنیم.»


©️از کتاب «محمود، پنجشنبه‌ها، درکه»، برزو نابت، صفحه‌ی ۱۰۳، نشر بازتاب‌نگار، ۱۳۸۴


#از_نوشتن #قصار
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from کاغذ
pdf (1) (1).pdf
1.8 MB
نوشتن یعنی زندگی با «دیگری»
گفت‌وگو با احمد اخوت، به مناسبت انتشار نویسندگان مشغول کارند
(شبنم کهن‌چی، اعتماد)

▪️شما چطور می‌نویسید؟
▫️من بیشترِ كارم ذهنی‌نويسی است. سال‌هاست تمرین كردم ذهنی بنویسم. بسیاری از قسمت‌هایی كه می‌خواهم بنویسم قبلاً در ذهن نوشته‌ام. كار جالبی است؛ مثلاً وقتی پیاده‌روی روزانه می‌كنید، می‌توانید ذهنی‌نويسی كنید، پیشینه‌نویسی كنید. بخشی از این مشكل كه قلم جلو نمی‌رود به این خاطر است كه پیشینه ننوشته‌اید. پیشینه بسیار مهم است و در هر نویسنده‌ای نیز متفاوت است. بعضی از افراد حتی از خواب‌هایشان نوشتن را شروع می‌کنند. گراهام گرین كتابی دارد به نام خاطرات خواب كه می‌توان سرچشمهٔ بسیاری از داستان‌هایش را در آن دید؛ یعنی نطفهٔ اولیهٔ داستان در خواب بوده. كار جالبی كه می‌كرده این بوده كه بالای سر رختخوابش دفترچه گذاشته بوده. شب‌ها از خواب بیدار می‌شده و هر چه می‌دیده را می‌نوشته. قصد چاپ این كتاب را هم نداشته، اما اواخر عمر آنها را به دخترش می‌سپارد و او هم گزیده‌ای را منتشر كرده است.

#نشریات

@kaaghaz
محل سگ بهم نذارن، چی؟

سال ۹۵، مدیرِ گروهی که با هم کار می‌کردیم، در اغلب جلسات مرا نادیده می‌گرفت. عمیقن احساس سرخوردگی می‌کردم و هر روز در مسیر خانه تصمیم می‌گرفتم برنگردم. عطش یادگیری اما، ماندگارم کرد.

بعد از چند ماه، رئیس مرا خواست و گفت: «من متوجهم که تو آدم توانمندی هستی و عمدن بهت بی‌محلی می‌کردم. می‌خواستم یاد بگیری حتی اگه ندیدنت، به کاری که برات مهمه ادامه بدی، بالاخره یه روز گُل می‌کنه.»

ما تشنه‌ی توجهیم. بی‌تاب بازخورد گرفتن از دیگران. این نیازی طبیعی است تا جایی که با استمرارمان تداخل نداشته باشد.

جلال تهرانی در اولین جلسه‌ی دوره‌ی «تئوری تئاتر» گفت: «نسل جدید کمتر در پی یادگیری عمیق‌اند و بیش‌تر می‌خواهند فالوور جذب کنند و نقش بگیرند.»

او تئاتر را لایف استایلی خواند که اگر بر تن‌مان بنشیند، زندگی پرباری خواهیم داشت و این چیزی است که مثل فالوور و شهرت و تندیسِ فلان، تاریخ انقضا ندارد.

«دیده نشدن» بخش اجتناب‌ناپذیر زندگی خلاقانه است. اگر انتخابمان، زیستی پرمایه و بامعناست باید پیه بی‌محلی را به تن‌مان بمالیم و دم نزنیم.

شاهین کلانتری در دوره‌ی «طنزبانک» گفت: «ما بعنوان نویسنده باید طاقت کنار آمدن با بی‌تفاوتی را داشته باشیم.»

این داروی تلخ، محک مناسبی است برای تشخیص اینکه انرژی و وقت‌مان را وقف چیزی می‌کنیم که هدف ماست یا خواست دیگران؟

اگر آنچه برایش می‌کوشیم متعلق به ماست، نباید به این بادها بلرزیم و بگذاریم بی‌محلی دیگران ما را از تلاش منصرف کند.

عاشق که باشی، نفْسِ همراهی با معشوق شیرین و سودمند است و هیچ بهانه‌ای نمی‌تواند تو را از این معاشرت بازدارد.

✍🏼 مریم کشفی

➡️ @maryamkashfi290

#جستارک
Forwarded from اهل نوشتن
🎙وبینار نو‌شتیار را بشنوید | ۱۰

☁️نکات متنوعی درباره‌ی نوشتن و نویسندگی

✉️جونت دیاز درباره‌ی ترس از نوشتن می‌گوید

#پادکست #نوشتیار
@shahinkalantari
@ahleneveshtan
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🗣️ «من یک‌سالی در دانشگاه نیویورک داستان‌نویسی درس دادم. کار من نیست، گنده‌تر از دهن من است، چون بیشتر دانشجوهای من در دانشگاه نیویورک دنبال آخر ماجرا بودند. یک جور دیگر بگویم، دانشجویان من دوست‌ نداشتند یاد بگیرند. می‌دانم این‌طور کلی حرف زدن بی‌معنی است، از حرف‌های کلی متنفرم، ولی در این جلسه چاره‌ای جز میان‌بر زدن نیست. منظورم از یادگرفتن، آمادگی مواجهه با هرگونه اطلاعات از هر نوع است که ممکن است شما را به کل دگرگون کند. آنچه از من می‌خواستند در یک جمله همین بود: به من بگو چطور بنویسم این چیزی را که می‌خواهم بنویسم. شبیه درس‌دادن به دندان‌پزشک‌ها بود. مشکلی با دندان‌پزشکی ندارم، فقط آن‌طور تدریس کار من نیست، چون هنرمند بودن به نظرم هرچیزی می‌تواند باشد جز بستن درهای ذهنت به هر آنچه ممکن است تو را مجبور کند همه‌چیز را دور بریزی و از نو شروع کنی. دانشجویان من به طرز عجیبی می‌ترسیدند وقتی بهشان چیزی می‌گفتم که معنایش لزوم تجدیدنظر در کل کارشان بود. یادگرفتن ربطی به کاربرد ندارد، آدم وقتی بهتر یاد می‌گیرد که توقع نداشته باشد دانشی که به‌دست آورده برایش کاری انجام دهد. وقتی بهتر یاد می‌گیری که انتظار نداشته باشی دانش برایت این کار و آن کار را سر و سامان دهد. اگر قرار باشد نکته‌ای بگویم که به کار نویسنده جوان بیاید، بعد تجربه تدریس در دانشگاه نیویورک می‌گویم: سر و کله زدن با حجم عظیم ترس که در نویسنده جوان هست، ناراحت‌کننده است. در کلاس‌های تدریس داستان‌نویسی، آنچه در نویسنده‌ها دیدم نه عشق به فرم داستان بود و نه حجم جنون‌آمیزی از خوانده‌ها، که سرریز می‌کند و آدم را به نویسندگی سوق می‌دهد. ترس بود. ترس از این‌که نویسنده خوبی نیستی، ترس از این‌که چیزی که می‌نویسی مطابق انتظارت از آب درنیاید، ترس از این‌که کار فلانی و بهمانی از تو بهتر است، ترس از این‌که از نویسندگی پولی درنمی‌آید، ترس از این‌که راه را اشتباه آمده‌ای، ترس از والدین، که مدام بچه‌ها را تشویق می‌کنند به انجام کاری مشخص‌تر و تضمین‌شده‌تر، ترس، ترس، ترس، این ترس بی‌پایان لعنتی، تا وقتی این ترس هست تو اسیرش هستی. به نظر من کل این کارگاه‌های ادبیات خلاق و آموزشگاه‌های نویسندگی علم شده‌اند تا وانمود کنند که این ترس وجود ندارد و این ترس چه‌قدر شدید و چه‌قدر زیاد است. ما مدام زور می‌زنیم پنهانش کنیم، زور می‌زنیم خونسرد به نظر برسیم. اگر قرار باشد نویسنده جوانی را نصیحتی کنم، می‌گویم تنها راه پیش‌رفتن، تعیین تکلیف با این ترس است. 
منشا این ترس اغلب همین است که کلا فراموش می‌کنی داستان را برای که می‌نویسی. دانشجوهای من می‌ترسیدند، چون از یاد برده بودند کتاب را برای که می‌نویسند. اگر کتاب را برای نویسنده‌های دیگر بنویسی فاتحه‌ات خوانده است. نویسنده‌های دیگر رقبای تو هستند، به نفع‌شان است که تو گند زده باشی. نویسنده‌های دیگر مو را از ماست می‌کشند و کتابت را له می‌کنند. نویسنده‌ها اغلب این‌قدر گرفتار کار خودشانند که کلا یادشان می‌رود در هر کتابی چه‌قدر عشق و امید خوابیده است، طوری درباره‌اش حرف می‌زنند انگار گوشت تکه می‌کنند، انگار جای کتاب یک جفت کفش خریده‌اند. بخشی از ترس دانشجویانم از این بود که به کل فراموش کرده بودند کار نویسنده نوشتن برای خواننده است نه برای نویسنده. در جهان هیچ‌کس سخاوتمندتر، بخشنده‌تر، خوش‌فکرتر از خواننده نیست، اوست که دنبال نشانه‌هایی در کتاب می‌گردد تا عاشقش شود. خواننده استاد رشته‌ ادبیات خلاق نیست، همکار تو نیست. خواننده تنها کسی است که بی‌دلیل ‌گیر نمی‌دهد، در واقع او تنها کسی است که قدر نقص و فقدان را می‌داند. در مقام نویسنده، اگر تکلیفت را با این ترس مشخص کنی، اگر بنویسی برای خواننده‌ها که مشتاق خواندن تو هستند، زندگی راحت‌تر می‌شود. تنها نکته‌ای که در کارم همیشه لحاظ می‌کنم این است که برای نویسنده‌ها ننویسم. هیچ کاری از نوشتن برای نویسنده‌ها کسالت‌بارتر نیست. با نویسنده‌ها که حرف می‌زنی هیچ‌وقت درباره کتاب‌هایی که می‌خوانند چیزی نمی‌گویند، همه‌اش از کتابی می‌گویند که می‌نویسند. معنایش این است که فقط درباره یک کتاب می‌توانند حرف بزنند. این خواننده‌های لعنتی، این‌ها راجع به‌هزار جور کتاب حرف برای گفتن دارند. دوستی به من گفت: تو نویسنده‌های زیادی را می‌شناسی، اما ندیده‌ام با هیچ کدام معاشرت کنی. فکر کردم چرا باید بکنم؟ مشکل شخصی با نویسنده‌ها ندارم، ولی خواننده‌ها به مراتب با حال‌ترند. خواننده‌ها هستند که نوشتن را ممکن می‌کنند.»


©️جونت دیاز، ترجمه‌ی امیر احمدی‌آریان (+)

#از_نوشتن #قصار
@shahinkalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
2024/10/04 09:17:52
Back to Top
HTML Embed Code: