بهعلت تغییر ساعت در آمریکا و اروپا
برنامهی بامداد در بهار و تابستان
یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ بهوقت تهران پخش خواهد شد.
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek#persian
مهدی موسوی
برنامهی بامداد در بهار و تابستان
یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ بهوقت تهران پخش خواهد شد.
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek#persian
مهدی موسوی
بررسی ترانههای #زویا_زاکاریان در برنامهی بامداد
با صدای #حسن_شماعی_زاده ، #گوگوش ، #مارتیک ، #ابی و #سیاوش_قمیشی
و اجرای مهدی موسوی
اگر پخش زندهی برنامهی این هفته را از دست دادهاید
میتوانید آن را در اینجا ببینید
منتظر نظراتتان هستم:
https://youtu.be/t-sP1NKM4Bc?si=-iCQrbAv0-3YscmE
با صدای #حسن_شماعی_زاده ، #گوگوش ، #مارتیک ، #ابی و #سیاوش_قمیشی
و اجرای مهدی موسوی
اگر پخش زندهی برنامهی این هفته را از دست دادهاید
میتوانید آن را در اینجا ببینید
منتظر نظراتتان هستم:
https://youtu.be/t-sP1NKM4Bc?si=-iCQrbAv0-3YscmE
YouTube
زویا زاکاریان در بامداد، با اجرای سید مهدی موسوی
@MehdiMousavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
Forwarded from سید مهدی موسوی
شاید از صبح، یک زن تنها
بالشش را گرفته در آغوش
شاید از صبح، گریه میکرده
یک نفر پشت گوشی خاموش
شاید از صبح، دوستی شاعر
خون چکیدهست از سرِ قلمش
شاید از صبح، مادرم با بغض
روسری را گره زده به غمش
شاید از صبح، جملهای نصفه
بعدِ افسوس و کاش... منتظر است
شاید از صبح، گربهای کوچک
پای ظرف غذاش منتظر است
شاید از صبح گریه میکرده
توی یک واگن سریعالسیر
اوّلین روزهای بیخبری
آخرین انتظارِ صبحبهخیر
شاید از صبح بوده زیر سِرُم
یک طرفدار با تنی بیحس
نرسیده به هیچجا و کسی
شاید از صبح، آخرین اساماس
شاید از صبح، گوشهی گنجه
بغض کرده عروسکی ساکت
شاید از صبح، آخرین شعرم
همهجا پُر شده در اینترنت
شاید از صبح میزده باران
بر سر روزهای تابستان
شاید از صبح، گشته دنبالم
پدرم توی چند قبرستان
شاید از صبح، اسم من بوده
وسط هر مقالهی بیربط
شاید از صبح، گریهدار شده
کلّ آهنگهای داخل ضبط
شاید از صبح، آسمان ابریست
خون گرم است آنچه میبارد!
شاید از صبح، دشمن سابق
باز حس کرده دوستم دارد!!
شاید از صبح، شاید از قبلاً
شهر، در اختیار ابلیس است
شاید از صبح، شاید از قبلاً
یک نفر رفته، بالشی خیس است
شاید از صبح، آخرین امّید
جملهای محضِ دلخوشی بوده
شاید از صبح، پشتِ یک درِ قفل
دختری فکر خودکشی بوده
شاید از صبح، پای یک تلفن
مرد، سیگار بوده با سیگار
مرکزِ ثقلِ شایعات، منم!
خبرم رفته داخل اخبار
شاید از صبح نیستم امّا
کف و دیوار خانهام خونیست
شاید از صبح، گفتنِ اسمم
داخل شهر، غیرقانونیست!
شاید از صبح، بوسهای در باد
آخرین شکل ارتباط شده
شاید از صبح، در نبودن من
کلّ دنیا تظاهرات شده!
■
نیستم! تو نشستهای آرام
ظاهراً وضع زندگی عالیست!
نیستم! جشن «عید فطر» شده!
همهی شهر، غرق خوشحالیست
نیستم! هیچچی عوض نشده
غیر اسمی که داخل گوشیست
نیستم! یا نبودهام هرگز
زندگی حاصل فراموشیست
نیستم! مثل آخرین بوسه
نیستم! مثل لحظهی تردید
نیستم! مثل جملهای غمگین
که نوشتیم با مداد سفید
نیستم! مثل جنّ زیر پتو
نیستم! مثل چیزهای غلط
نیستم! مثل رد شدن از شهر
مثل یک مرد ناشناس فقط...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
بالشش را گرفته در آغوش
شاید از صبح، گریه میکرده
یک نفر پشت گوشی خاموش
شاید از صبح، دوستی شاعر
خون چکیدهست از سرِ قلمش
شاید از صبح، مادرم با بغض
روسری را گره زده به غمش
شاید از صبح، جملهای نصفه
بعدِ افسوس و کاش... منتظر است
شاید از صبح، گربهای کوچک
پای ظرف غذاش منتظر است
شاید از صبح گریه میکرده
توی یک واگن سریعالسیر
اوّلین روزهای بیخبری
آخرین انتظارِ صبحبهخیر
شاید از صبح بوده زیر سِرُم
یک طرفدار با تنی بیحس
نرسیده به هیچجا و کسی
شاید از صبح، آخرین اساماس
شاید از صبح، گوشهی گنجه
بغض کرده عروسکی ساکت
شاید از صبح، آخرین شعرم
همهجا پُر شده در اینترنت
شاید از صبح میزده باران
بر سر روزهای تابستان
شاید از صبح، گشته دنبالم
پدرم توی چند قبرستان
شاید از صبح، اسم من بوده
وسط هر مقالهی بیربط
شاید از صبح، گریهدار شده
کلّ آهنگهای داخل ضبط
شاید از صبح، آسمان ابریست
خون گرم است آنچه میبارد!
شاید از صبح، دشمن سابق
باز حس کرده دوستم دارد!!
شاید از صبح، شاید از قبلاً
شهر، در اختیار ابلیس است
شاید از صبح، شاید از قبلاً
یک نفر رفته، بالشی خیس است
شاید از صبح، آخرین امّید
جملهای محضِ دلخوشی بوده
شاید از صبح، پشتِ یک درِ قفل
دختری فکر خودکشی بوده
شاید از صبح، پای یک تلفن
مرد، سیگار بوده با سیگار
مرکزِ ثقلِ شایعات، منم!
خبرم رفته داخل اخبار
شاید از صبح نیستم امّا
کف و دیوار خانهام خونیست
شاید از صبح، گفتنِ اسمم
داخل شهر، غیرقانونیست!
شاید از صبح، بوسهای در باد
آخرین شکل ارتباط شده
شاید از صبح، در نبودن من
کلّ دنیا تظاهرات شده!
■
نیستم! تو نشستهای آرام
ظاهراً وضع زندگی عالیست!
نیستم! جشن «عید فطر» شده!
همهی شهر، غرق خوشحالیست
نیستم! هیچچی عوض نشده
غیر اسمی که داخل گوشیست
نیستم! یا نبودهام هرگز
زندگی حاصل فراموشیست
نیستم! مثل آخرین بوسه
نیستم! مثل لحظهی تردید
نیستم! مثل جملهای غمگین
که نوشتیم با مداد سفید
نیستم! مثل جنّ زیر پتو
نیستم! مثل چیزهای غلط
نیستم! مثل رد شدن از شهر
مثل یک مرد ناشناس فقط...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سمعکی روی گوشِ آجرها...
نه دلت میبرد مرا نه صدات
خستهام آه، از تمام جهات
دلخوشم به کدام راه نجات؟
منِ زیر کتابها مدفون...
#مهدی_موسوی
خستهام آه، از تمام جهات
دلخوشم به کدام راه نجات؟
منِ زیر کتابها مدفون...
#مهدی_موسوی
Forwarded from AhangsRecords
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ساقی
«صدام کن»
با موسیقی و تنظیمِ مجید کاظمی و ترانهای از سید مهدی موسوی
از لیبل آهنگزرکوردز منتشر شد
«صدام کن»
با موسیقی و تنظیمِ مجید کاظمی و ترانهای از سید مهدی موسوی
از لیبل آهنگزرکوردز منتشر شد
بهعلت تغییر ساعت در آمریکا و اروپا
برنامهی بامداد در بهار و تابستان
یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ بهوقت تهران پخش خواهد شد.
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek#persian
مهدی موسوی
برنامهی بامداد در بهار و تابستان
یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ بهوقت تهران پخش خواهد شد.
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek#persian
مهدی موسوی
Parsa TV
Kanal Yek Live Stream
Kanal Yek on Parsa TV, Free Live TV Channels HD Quality
بررسی اشعار #کلیم_کاشانی در برنامهی زندهی بامداد
به همراه شعرخوانی مخاطبان و نقد
با اجرای #مهدی_موسوی
اگر برنامهی این هفته را از دست دادهاید
آن را در اینجا ببینید:
https://youtu.be/SqhCI1CyE6Y?si=hAc2_L8Try1CqT5I
به همراه شعرخوانی مخاطبان و نقد
با اجرای #مهدی_موسوی
اگر برنامهی این هفته را از دست دادهاید
آن را در اینجا ببینید:
https://youtu.be/SqhCI1CyE6Y?si=hAc2_L8Try1CqT5I
YouTube
شعر کلیم کاشانی در ایران و افغانستان در برنامه بامداد با اجرا مهدی موسوی
@MehdiMousavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
Forwarded from سید مهدی موسوی
قصّهام از کجا شروع شده؟ اوّل و آخرش مشخص نیست...
نیست یعنی که کاشکی بودم! هست یعنی که هست شد، پس نیست!
هستِ در کوچههای پایینیم، جمعِ کبریت و پمپبنزینیم
فکر کردیم و کرد و غمگینیم... واقعا خوش به حالِ هر کس نیست!
هر که هرگز نبوده و نشود، هر که میداند از نمیداند
هر که هر که هر آنکه و هر که... خودمان دردهایمان بس نیست؟!
گوشهی صفحه نقطهای گیجم! مرگ، آن سوی کاغذ کاهیست
هر دو ضلعم به هیچ محدود است، هیچچی خارج از مثلث نیست
صبحها با امید میخوانند! بچّهگنجشکها نمیدانند
صحنهی جنگ بمب و موشکهاست آسمانی که مال کرکس نیست
نه عذابی برای قهر رسید، نه خدایی به داد شهر رسید
آخرین مَرد، قبل مردن گفت: هیچچی واقعا مقدّس نیست...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
نیست یعنی که کاشکی بودم! هست یعنی که هست شد، پس نیست!
هستِ در کوچههای پایینیم، جمعِ کبریت و پمپبنزینیم
فکر کردیم و کرد و غمگینیم... واقعا خوش به حالِ هر کس نیست!
هر که هرگز نبوده و نشود، هر که میداند از نمیداند
هر که هر که هر آنکه و هر که... خودمان دردهایمان بس نیست؟!
گوشهی صفحه نقطهای گیجم! مرگ، آن سوی کاغذ کاهیست
هر دو ضلعم به هیچ محدود است، هیچچی خارج از مثلث نیست
صبحها با امید میخوانند! بچّهگنجشکها نمیدانند
صحنهی جنگ بمب و موشکهاست آسمانی که مال کرکس نیست
نه عذابی برای قهر رسید، نه خدایی به داد شهر رسید
آخرین مَرد، قبل مردن گفت: هیچچی واقعا مقدّس نیست...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
.
پای یک کامپیوتر گیجم، سرِ من درد میکند به جنون
کارگرهای شهرداری را میبَرَد سمت روستا کامیون
خواهرم شعر میشود از لب، بغل دوستدخترش هر شب
من به خود فکر میکنم اغلب توی حمّامِ گریه با صابون!
دست تو: چوب و کُلت و چوبهی دار [البته شورت خانمت به کنار!]
که مساویتر از منی انگار! پیش چشمان بستهی قانون
خسته از مغزِ خالی و پُرها، مشت میکوبمت به آجرها
پیک خالی! بگو به دکترها: زخم ما رشد میکند به درون
سور بالا و جشن پایینها، در عزا و عروسی اینها
بوق گوسالهها و ماشینها... سرِ چی بود؟ چند قطرهی خون!
بچّهماهی خیال دریا داشت، گاو هم دوستان خود را داشت
آنچه اندازهی خودم جا داشت پشت من بود و خانهی حلزون
دست بردن به متن قرآنها، خبر خودکشی میدانها
پخش ساندیس در خیابانها، بازیِ موز بود با میمون
حذف مو و تنِ زنِ «تختی»، کشف یک جورِ راحت از سختی
بحث در معضلات خوشبختی، سریال جدید تلویزیون
دیر کردیم و باز هم زود است... عشق، یک کافه غرق در دود است
فصل آغاز قصّه این بودهست: شرح کاندوم خریدنِ مجنون!!
.
راهسازی برای ویرانه، جنگ یک مشت مست و دیوانه
خندهی گرگهای در خانه، اشک تمساحهای در بیرون
نه دلت میبرد مرا نه صدات، خستهام -آه!- از تمام جهات
دلخوشم به کدام راه نجات؟ منِ زیرِ کتابها مدفون
هرچه از «هیچ» رنج میبردم، بغض خود را به زور میخوردم
داشتم ذرّه ذرّه میمردم پشت این عکسهای گوناگون
هرچه در شهر اتّفاق افتاد، رفت دنیا به باد یا با باد!
باز در تو ادامه خواهم داد... از تو ای شعر! واقعا ممنون!!
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
پای یک کامپیوتر گیجم، سرِ من درد میکند به جنون
کارگرهای شهرداری را میبَرَد سمت روستا کامیون
خواهرم شعر میشود از لب، بغل دوستدخترش هر شب
من به خود فکر میکنم اغلب توی حمّامِ گریه با صابون!
دست تو: چوب و کُلت و چوبهی دار [البته شورت خانمت به کنار!]
که مساویتر از منی انگار! پیش چشمان بستهی قانون
خسته از مغزِ خالی و پُرها، مشت میکوبمت به آجرها
پیک خالی! بگو به دکترها: زخم ما رشد میکند به درون
سور بالا و جشن پایینها، در عزا و عروسی اینها
بوق گوسالهها و ماشینها... سرِ چی بود؟ چند قطرهی خون!
بچّهماهی خیال دریا داشت، گاو هم دوستان خود را داشت
آنچه اندازهی خودم جا داشت پشت من بود و خانهی حلزون
دست بردن به متن قرآنها، خبر خودکشی میدانها
پخش ساندیس در خیابانها، بازیِ موز بود با میمون
حذف مو و تنِ زنِ «تختی»، کشف یک جورِ راحت از سختی
بحث در معضلات خوشبختی، سریال جدید تلویزیون
دیر کردیم و باز هم زود است... عشق، یک کافه غرق در دود است
فصل آغاز قصّه این بودهست: شرح کاندوم خریدنِ مجنون!!
.
راهسازی برای ویرانه، جنگ یک مشت مست و دیوانه
خندهی گرگهای در خانه، اشک تمساحهای در بیرون
نه دلت میبرد مرا نه صدات، خستهام -آه!- از تمام جهات
دلخوشم به کدام راه نجات؟ منِ زیرِ کتابها مدفون
هرچه از «هیچ» رنج میبردم، بغض خود را به زور میخوردم
داشتم ذرّه ذرّه میمردم پشت این عکسهای گوناگون
هرچه در شهر اتّفاق افتاد، رفت دنیا به باد یا با باد!
باز در تو ادامه خواهم داد... از تو ای شعر! واقعا ممنون!!
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
خسته، گیج، گیج، گیج... قصدش از عبور چه؟!
میدود به سمت چپ... به سمت راست... مورچه!
تا ابد بدون ذرّهای غمند دیگران
در صفوفِ حرکتِ منظّمند دیگران!
نقش هر کسی به هر کسی سپرده میشود
تا که دانهها به سمت لانه برده میشود
متّحد، بدون خستگی و خالی از گِله
مورچه: نماد واقعی صبر و حوصله!
منتظر برای کندن زمین، برای جنگ
منتظر برای انتظار در مسیر تنگ!
منتظر برای حمل تکّهتکّههای قند
منتظر که زیر پای ناشناس، له شوند
او ولی به هرچه بود و هست، پشتپا زده
او که گفته: «نه!» که ابتدای قصه جا زده!
او که معنیِ توقف است، سمبلِ شکست!
او که خسته از گروه و کار دستهجمعی است!
او که شانهای برای حمل نان نبود و نیست
او که هیچوقت مثل دیگران نبود و نیست
او که قند و دانه را در آب غرق میکند
او که فرق میکند... همیشه فرق میکند...
خسته، گیج، گیج، گیج... قصدش از عبور چه؟!
میدود به سمت چپ... به سمت راست... مورچه!
او که مورچهست و از نماد و نقش خود رهاست
فکر لانه نیست، رهسپار فتح قلههاست
او که نه به بارش تگرگ فکر میکند
نه به دشمن و هجوم مرگ فکر میکند
او که خالی از نیاز جسم و خواهشِ تن است
او که عاشق فرار و بیقرارِ رفتن است
عاشقانه میرود، پُر از امید، تا ابد!
مورچه نمیرسد... نمیرسد... نمیرسد...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
میدود به سمت چپ... به سمت راست... مورچه!
تا ابد بدون ذرّهای غمند دیگران
در صفوفِ حرکتِ منظّمند دیگران!
نقش هر کسی به هر کسی سپرده میشود
تا که دانهها به سمت لانه برده میشود
متّحد، بدون خستگی و خالی از گِله
مورچه: نماد واقعی صبر و حوصله!
منتظر برای کندن زمین، برای جنگ
منتظر برای انتظار در مسیر تنگ!
منتظر برای حمل تکّهتکّههای قند
منتظر که زیر پای ناشناس، له شوند
او ولی به هرچه بود و هست، پشتپا زده
او که گفته: «نه!» که ابتدای قصه جا زده!
او که معنیِ توقف است، سمبلِ شکست!
او که خسته از گروه و کار دستهجمعی است!
او که شانهای برای حمل نان نبود و نیست
او که هیچوقت مثل دیگران نبود و نیست
او که قند و دانه را در آب غرق میکند
او که فرق میکند... همیشه فرق میکند...
خسته، گیج، گیج، گیج... قصدش از عبور چه؟!
میدود به سمت چپ... به سمت راست... مورچه!
او که مورچهست و از نماد و نقش خود رهاست
فکر لانه نیست، رهسپار فتح قلههاست
او که نه به بارش تگرگ فکر میکند
نه به دشمن و هجوم مرگ فکر میکند
او که خالی از نیاز جسم و خواهشِ تن است
او که عاشق فرار و بیقرارِ رفتن است
عاشقانه میرود، پُر از امید، تا ابد!
مورچه نمیرسد... نمیرسد... نمیرسد...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
بهعلت تغییر ساعت در آمریکا و اروپا
برنامهی بامداد در بهار و تابستان
یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ بهوقت تهران پخش خواهد شد.
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek#persian
مهدی موسوی
برنامهی بامداد در بهار و تابستان
یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ بهوقت تهران پخش خواهد شد.
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek#persian
مهدی موسوی
Parsa TV
Kanal Yek Live Stream
Kanal Yek on Parsa TV, Free Live TV Channels HD Quality
ویژهبرنامهای برای بررسی مفهوم #جنگ
در ترانه و موسیقی فارسی
به بهانهی حملهی ایران به اسرائیل
در برنامهی #بامداد از «کانال وان»
با اجرای #مهدی_موسوی
اگر پخش زندهی برنامه را از دست دادهاید
تکرار آن را در اینجا ببینید:
https://youtu.be/_5R0SGeo3g4?si=JgNHYbnDbFLL0LV7
در ترانه و موسیقی فارسی
به بهانهی حملهی ایران به اسرائیل
در برنامهی #بامداد از «کانال وان»
با اجرای #مهدی_موسوی
اگر پخش زندهی برنامه را از دست دادهاید
تکرار آن را در اینجا ببینید:
https://youtu.be/_5R0SGeo3g4?si=JgNHYbnDbFLL0LV7
YouTube
بررسی جنگ و صلح در ترانه و موسیقی پس از انقلاب ۵۷ به بهانه حمله ایران به اسرائیل با اجرای مهدی موسوی
@MehdiMousavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
باید امشب بنویسم شب نفرینشده را
در سرم باز کنم غدّهی چرکینشده را
مثل گنجشکِ لبِ پنجره خیسم امشب
گریهای هست که باید بنویسم امشب
قرص هی میخورم و در سر من بیاثر است
گریهای هست که از طاقت من بیشتر است
منم و نقطهی پایان! همهچی نیستی است
گریهای هست و به جز آن، همهچی نیستی است
در دلم، در بدنم، یک غم بیاندازهست
سالها رفته ولی داغ کماکان تازهست
توی یک گریهی ممتد متوقف شدهام
در دلِ خاطرهای بد متوقف شدهام
هرچه درمیروم از ذهنِ سراسر دردم
به همان نقطهی ویرانشده برمیگردم
میروم رو به عقب توی زمانی معکوس
وحشتِ دیدن کابوس میان کابوس!
به شبی از همهی تنها، تنهاییتر!
به شبی از کمد بچه، هیولاییتر!!
به شبِ ضجّهزدن با چمدانی در دست
به شبِ «درد» که هر جور بخوانی، درد است!
در سر باغ، فقط ترس تبر بود آنشب
دل بهجا مانده و تن فکر سفر بود آنشب
رفتم و قطع نشد گریهی مادر هرگز
برنگشتیم به آن بوسهی آخر هرگز
ترک کردم خودم و آن غم سنگینشده را
خاک نفرینیِ نفرینیِ نفرینشده را
■
بعدِ آن، یأس پرندهست به دنبال سقوط
کلمه نیست، سکوت است... سکوت است... سکوت...
بعدِ آن نه اثری از غم و نه خوشحالیست
خلاء محضم و انگار جهانم خالیست
بعدِ آن قصه به پایان خودش نزدیک است
شب محضم، همهی زندگیام تاریک است
منم و غربت و یک گوشیِ خاموششده
مردگیکردنِ یک اسم فراموششده
منم و چند شب و روز فقط بیداری
کشتنِ ثانیههای لزجِ تکراری!
منم و بغض جهان توی دلی سنگیتر
منم و کشتن دلتنگی و دلتنگیتر
منم و حسرت و نفرت که به هم آلودهست
خانهای دور که یک زخم قدیمی بودهست
خاطراتی که لهم کرد که بر بادم باد
مردگیکردنِ در غربت را یادم داد
دور انداختم آخر دل غمگینشده را
حسرت دیدن آن خانهی نفرینشده را
رفتم از فرط تشنج به تب از تخت به سقف
زل زدم روز و شب و روز و شب از تخت به سقف
آمدم از وسطِ ابر به گنداب فرود
«من ملک بودم و فردوس برین جایم بود»
رنج تبعید شدن توی دل آدم ماند
قرص خوردم که فراموش... ولی یادم ماند! ↓
خانهی با جسد و زندان، آذینشده را
خاک نفرینیِ نفرینیِ نفرینشده را
■
همهی هستی من، حسرت و آه است فقط
آسمانِ همهجا رنگ سیاه است فقط...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
در سرم باز کنم غدّهی چرکینشده را
مثل گنجشکِ لبِ پنجره خیسم امشب
گریهای هست که باید بنویسم امشب
قرص هی میخورم و در سر من بیاثر است
گریهای هست که از طاقت من بیشتر است
منم و نقطهی پایان! همهچی نیستی است
گریهای هست و به جز آن، همهچی نیستی است
در دلم، در بدنم، یک غم بیاندازهست
سالها رفته ولی داغ کماکان تازهست
توی یک گریهی ممتد متوقف شدهام
در دلِ خاطرهای بد متوقف شدهام
هرچه درمیروم از ذهنِ سراسر دردم
به همان نقطهی ویرانشده برمیگردم
میروم رو به عقب توی زمانی معکوس
وحشتِ دیدن کابوس میان کابوس!
به شبی از همهی تنها، تنهاییتر!
به شبی از کمد بچه، هیولاییتر!!
به شبِ ضجّهزدن با چمدانی در دست
به شبِ «درد» که هر جور بخوانی، درد است!
در سر باغ، فقط ترس تبر بود آنشب
دل بهجا مانده و تن فکر سفر بود آنشب
رفتم و قطع نشد گریهی مادر هرگز
برنگشتیم به آن بوسهی آخر هرگز
ترک کردم خودم و آن غم سنگینشده را
خاک نفرینیِ نفرینیِ نفرینشده را
■
بعدِ آن، یأس پرندهست به دنبال سقوط
کلمه نیست، سکوت است... سکوت است... سکوت...
بعدِ آن نه اثری از غم و نه خوشحالیست
خلاء محضم و انگار جهانم خالیست
بعدِ آن قصه به پایان خودش نزدیک است
شب محضم، همهی زندگیام تاریک است
منم و غربت و یک گوشیِ خاموششده
مردگیکردنِ یک اسم فراموششده
منم و چند شب و روز فقط بیداری
کشتنِ ثانیههای لزجِ تکراری!
منم و بغض جهان توی دلی سنگیتر
منم و کشتن دلتنگی و دلتنگیتر
منم و حسرت و نفرت که به هم آلودهست
خانهای دور که یک زخم قدیمی بودهست
خاطراتی که لهم کرد که بر بادم باد
مردگیکردنِ در غربت را یادم داد
دور انداختم آخر دل غمگینشده را
حسرت دیدن آن خانهی نفرینشده را
رفتم از فرط تشنج به تب از تخت به سقف
زل زدم روز و شب و روز و شب از تخت به سقف
آمدم از وسطِ ابر به گنداب فرود
«من ملک بودم و فردوس برین جایم بود»
رنج تبعید شدن توی دل آدم ماند
قرص خوردم که فراموش... ولی یادم ماند! ↓
خانهی با جسد و زندان، آذینشده را
خاک نفرینیِ نفرینیِ نفرینشده را
■
همهی هستی من، حسرت و آه است فقط
آسمانِ همهجا رنگ سیاه است فقط...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
سیامک مسیحپور، شاعر و نویسندهی مملکت را، امروز برای تحمل ۲ سال زندان بازداشت کردند.
از اینکه #جای_شاعر_زندان_نیست و #جای_هنرمند_زندان_نیست که بگذریم، وحشتناکترین قسمت ماجرا آن است که این حکم طولانی بهخاطر حضور در مراسم خاکسپاری #آرمیتا_گراوند بوده است.
یعنی نه تنها آزادی بیان نداریم و شعرهایمان را سالهاست سانسور و ممنوع کردهاند که حتی حق نداریم بر سر مزار همدیگر حاضر شویم و اشکی بریزیم.
لطفا صدای #سیامک_مسیح_پور باشید و سکوت نکنید، وگرنه مطمئنا نفر بعدی یکی از خود شما خواهد بود و به سراغ تکتکمان خواهند آمد، حتی اگر سیاسی نباشید و در وصف بهار و چشم و ابروی یار شعر بگویید! چون در این سرزمین، هنر مستقل وجود ندارد، یا باید با آنها باشی یا اینکه تو را دشمن فرض میکنند!
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
از اینکه #جای_شاعر_زندان_نیست و #جای_هنرمند_زندان_نیست که بگذریم، وحشتناکترین قسمت ماجرا آن است که این حکم طولانی بهخاطر حضور در مراسم خاکسپاری #آرمیتا_گراوند بوده است.
یعنی نه تنها آزادی بیان نداریم و شعرهایمان را سالهاست سانسور و ممنوع کردهاند که حتی حق نداریم بر سر مزار همدیگر حاضر شویم و اشکی بریزیم.
لطفا صدای #سیامک_مسیح_پور باشید و سکوت نکنید، وگرنه مطمئنا نفر بعدی یکی از خود شما خواهد بود و به سراغ تکتکمان خواهند آمد، حتی اگر سیاسی نباشید و در وصف بهار و چشم و ابروی یار شعر بگویید! چون در این سرزمین، هنر مستقل وجود ندارد، یا باید با آنها باشی یا اینکه تو را دشمن فرض میکنند!
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from Vahid Online وحید آنلاین
امیر رئیسیان، وکیل به شبکه شرق درباره حکم توماج صالحی گفت: «شعبه یک دادگاه انقلاب اصفهان در اقدامی که در نوع خود بیسابقه است، حکم دیوان عالی درباره پرونده سال ۱۴۰۱ توماج صالحی را اجرایی نکرد و با ارشادی خواندن این حکم و تاکید بر استقلال دادگاه بدوی، صالحی را به اتهام افساد فی الارض، به اشد مجازات یعنی اعدام محکوم کرد.»
رئیسیان خبرها درباره عفو توماج صالحی را رد کرد و گفت همه این اخبار کذب است. حکم شعبه یک دادگاه انقلاب اصفهان برای صالحی، اعدام است. البته این دادگاه در حکم خود قید کرده که از کمیسیون عفو درخواست «یک درجه تخفیف» با توجه به «جوانی» متهم را دارد
@VahidOOnLine
وبسایت روزنامه شرق برای من بالا نمیاد الان. متنش اینجا هست: @bahmanshafa
📡 @VahidOnline
رئیسیان خبرها درباره عفو توماج صالحی را رد کرد و گفت همه این اخبار کذب است. حکم شعبه یک دادگاه انقلاب اصفهان برای صالحی، اعدام است. البته این دادگاه در حکم خود قید کرده که از کمیسیون عفو درخواست «یک درجه تخفیف» با توجه به «جوانی» متهم را دارد
@VahidOOnLine
وبسایت روزنامه شرق برای من بالا نمیاد الان. متنش اینجا هست: @bahmanshafa
📡 @VahidOnline
بهعلت تغییر ساعت در آمریکا و اروپا
برنامهی بامداد در بهار و تابستان
پنجشنبهها یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ بهوقت تهران پخش خواهد شد.
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek#persian
مهدی موسوی
برنامهی بامداد در بهار و تابستان
پنجشنبهها یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ بهوقت تهران پخش خواهد شد.
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek#persian
مهدی موسوی
Parsa TV
Kanal Yek Live Stream
Kanal Yek on Parsa TV, Free Live TV Channels HD Quality
برنامهی این هفتهی بامداد
بهمناسبت تولد شاعر درگذشته #علی_کریمی_کلایه
و صدور حکم اعدام #توماج_صالحی
به همراه اجراهایی از
اردوان حاتمی، شوبین، فاطمه اختصاری، یاسین صفاتیان و...
اگر پخش زندهی آن را از دست دادهاید
این برنامه را در یوتیوب ببینید:
https://youtu.be/G4Mpc7FofWY?si=mS8puKlvWnWPUstY
بهمناسبت تولد شاعر درگذشته #علی_کریمی_کلایه
و صدور حکم اعدام #توماج_صالحی
به همراه اجراهایی از
اردوان حاتمی، شوبین، فاطمه اختصاری، یاسین صفاتیان و...
اگر پخش زندهی آن را از دست دادهاید
این برنامه را در یوتیوب ببینید:
https://youtu.be/G4Mpc7FofWY?si=mS8puKlvWnWPUstY
YouTube
علی کریمی کلایه در بامداد با اجرای مهدی موسوی به مناسبت ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
@MehdiMousavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای «توماج صالحی»
آهنگساز و خواننده: اردوان حاتمی
ترانهسرا: مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
@hatamimusic
آهنگساز و خواننده: اردوان حاتمی
ترانهسرا: مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
@hatamimusic
پست جدیدم در اینستاگرام
به بهانهی ۱۲ اردیبهشت:
https://www.instagram.com/p/C6afbyUtxVF/?igsh=bXM5ZWZ5cmo4Y2Vj
به بهانهی ۱۲ اردیبهشت:
https://www.instagram.com/p/C6afbyUtxVF/?igsh=bXM5ZWZ5cmo4Y2Vj