در تخت من نشسته و لُخت است
روح و تنش لباس ندارد!
آنقدر عاشق است که دیگر
از مرگ هم هراس ندارد
در تخت من نشسته و گیج است
این عشق، اتفاق کمی نیست!
جز رنج نیست زندگی اما
وقتی که عشق هست، غمی نیست
در تخت من نشسته و مست است
قایم شدهست زیر پتویم
شوقیست غیرقابلانکار
حتی اگر دروغ بگویم!
در تخت من نشسته و داغ است
در حال سرکشیست تن ما
پایان رنجهای جهان است
در لحظهی یکیشدن ما
در تخت من نشسته و خیس است
مانند گل به وقت سپیده
حس میکند به هرچه که میخواست
در این اتاق و تخت رسیده
خوابیده است خسته و آرام
مانند دختری وسط تخت
تا صبح خیرهام به تن او
با چشمهای عاشق و خوشبخت
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
روح و تنش لباس ندارد!
آنقدر عاشق است که دیگر
از مرگ هم هراس ندارد
در تخت من نشسته و گیج است
این عشق، اتفاق کمی نیست!
جز رنج نیست زندگی اما
وقتی که عشق هست، غمی نیست
در تخت من نشسته و مست است
قایم شدهست زیر پتویم
شوقیست غیرقابلانکار
حتی اگر دروغ بگویم!
در تخت من نشسته و داغ است
در حال سرکشیست تن ما
پایان رنجهای جهان است
در لحظهی یکیشدن ما
در تخت من نشسته و خیس است
مانند گل به وقت سپیده
حس میکند به هرچه که میخواست
در این اتاق و تخت رسیده
خوابیده است خسته و آرام
مانند دختری وسط تخت
تا صبح خیرهام به تن او
با چشمهای عاشق و خوشبخت
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سمعکی روی گوشِ آجرها...
من همیشه حقیقت را میگویم اما کلمات، وسط حنجرهام به آن غدهی لعنتیِ نامرئی گیر میکنند و بیرون نمیآیند. نمیفهمید که چقدر خستهام از نگفتن. اصلاً برای همین نویسنده شدم که بتوانم آن کلمات را که مثل شاخههای درختی قدیمی در هم فرورفته و در اعماق گلویم گیر کرده بودند، از هم جدا کنم و بیاورم روی کاغذ.
هزار و چند شب 📚
#مهدی_موسوی
هزار و چند شب 📚
#مهدی_موسوی
Forwarded from سید مهدی موسوی
امروز رأس ساعت ۱۸:۳۰ به وقت تهران
در کانال وان
با برنامهی زندهی «بامداد»
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://ch1.cc/live-tv/
در کانال وان
با برنامهی زندهی «بامداد»
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://ch1.cc/live-tv/
برنامهی این هفتهی بامداد
با بررسی اشعار قیصر امین پور
و شعرخوانی زنده
تکرار برنامه را در یوتیوب ببینید:
https://youtu.be/nZ8pyiRHtx0?si=tIIuUIsf1QBhM_B6
با بررسی اشعار قیصر امین پور
و شعرخوانی زنده
تکرار برنامه را در یوتیوب ببینید:
https://youtu.be/nZ8pyiRHtx0?si=tIIuUIsf1QBhM_B6
YouTube
قیصر امین پور در بامداد با مهدی موسوی ۵ آبان ۱۴۰۲
@MehdiMousavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
برنامه بامداد، برنامهای مخصوص شعر و موسیقی
هر جمعه عصر از شبکه ماهوارهای چنل وان
با اجرای سید مهدی موسوی
برای شعرخوانی در زمان اجرای برنامه تماس بگیرید
یا دکلمههایتان را به واتساپ مجله ادبی بامداد بفرستید.
Mehdi Moosavi
Forwarded from سید مهدی موسوی
نگاه غمگینت
لباس خونینت
تنِ پُر از خشمت
گلوله در چشمت
سقوط پروازت
صدای آوازت
فرشتههای کبود
خفهشده در دود
قصهی تلخی بود
که آخرش خوب است
گل جوان را هم
پرندگان را هم
رفیقمان را هم
یکییکی کشتند
بگو: نمیخواهم!
به این شب ممتد
به این توهّمِ بد
بگو: نمیخواهم!
نترس تا به ابد
که آخرش خوب است
در انتظار بهار
کنار چوبهی دار
پس از شکنجهی تن
پس از شکنجهی روح
به وقت خُرد شدن
اگر که شک کردی
پس از شکنجهی یار
اگر کم آوردی
به خاطرت بسپار
که آخرش خوب است
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
لباس خونینت
تنِ پُر از خشمت
گلوله در چشمت
سقوط پروازت
صدای آوازت
فرشتههای کبود
خفهشده در دود
قصهی تلخی بود
که آخرش خوب است
گل جوان را هم
پرندگان را هم
رفیقمان را هم
یکییکی کشتند
بگو: نمیخواهم!
به این شب ممتد
به این توهّمِ بد
بگو: نمیخواهم!
نترس تا به ابد
که آخرش خوب است
در انتظار بهار
کنار چوبهی دار
پس از شکنجهی تن
پس از شکنجهی روح
به وقت خُرد شدن
اگر که شک کردی
پس از شکنجهی یار
اگر کم آوردی
به خاطرت بسپار
که آخرش خوب است
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
mosavi
<unknown>
این یکساعتوربع شعرخوانیِ بیوقفه را در ایران ضبط کرده بودم. قرار بود ادیت و آهنگسازی شود و ناشر مطرحی آن را منتشر کند.
چندی بعد حکم زندان و شلاقم به جرم شعرها و کتابهایم صادر شد و این پروژه نصفهکاره ماند.
اما این شعرخوانی بههمت دوستی نازنین بعد ۸ سال به دستم رسید تا بدون هیچ ویرایشی آن را به شما تقدیم کنم که تنها امید منید در روزهای تلخ تبعید.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
چندی بعد حکم زندان و شلاقم به جرم شعرها و کتابهایم صادر شد و این پروژه نصفهکاره ماند.
اما این شعرخوانی بههمت دوستی نازنین بعد ۸ سال به دستم رسید تا بدون هیچ ویرایشی آن را به شما تقدیم کنم که تنها امید منید در روزهای تلخ تبعید.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from آموزشکده توانا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ترانه «اما»
کاری از : عاصی
شعر از : دکتر سید مهدی موسوی
ویدیو از پوریا افضلی
با اینکه ما شبامون تاریکه
با اینکه غم به دلا نزدیکه
بوی خون میده انگار هر شب بارون
تو خیابونا میمیرن بچههامون
اما اما اما ما میرسیم
به یه فردای خوب
ما میرسیم
جلو گولّه هاتون
ما فریادیم
با اینکه دل زیر اوار درده
با اینکه شب مارو اواره کرده
ولی راهی نمونده تا روز شادی
می دونیم خیلی نزدیکیم به آزادی
اما اما اما ما می رسیم
به یه فردای خوب ما می رسیم
جلو گوله هاتون ما فریادیم
باهم باهم باهم ما می تونیم
اگه هرچی بشه ما می تونیم
آخر این شبها ما آزادیم
با اینکه تو توی دستات تفنگه
با اینکه تو انگار قلبت از سنگه
ولی راهی نمونده تا روز شادی
میدونیم خیلی نزدیکیم به آزادی
اما اما اما ما می رسیم
به یه فردای خوب ما می رسیم
جلو گوله هاتون ما فریادیم
باهم باهم باهم ما می تونیم
اگه هرچی بشه ما می تونیم
آخر این شبها ما آزادیم
#آرمیتا_گرواند #مریم_آروین #نیکا_شاکرمی #محسن_موسوی #رحیم_کلیج #محسن_محمدی_کوچکسرائی #جواد_روحی #جواد_حیدری #مهسا_امینی #مهرگان_زحمتکش #مجتبی_قناعتی #مهران_بصیر_توانا #شهریار_محمدی #محمد_حسن_زاده #عرفان_خزایی .... #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
کاری از : عاصی
شعر از : دکتر سید مهدی موسوی
ویدیو از پوریا افضلی
با اینکه ما شبامون تاریکه
با اینکه غم به دلا نزدیکه
بوی خون میده انگار هر شب بارون
تو خیابونا میمیرن بچههامون
اما اما اما ما میرسیم
به یه فردای خوب
ما میرسیم
جلو گولّه هاتون
ما فریادیم
با اینکه دل زیر اوار درده
با اینکه شب مارو اواره کرده
ولی راهی نمونده تا روز شادی
می دونیم خیلی نزدیکیم به آزادی
اما اما اما ما می رسیم
به یه فردای خوب ما می رسیم
جلو گوله هاتون ما فریادیم
باهم باهم باهم ما می تونیم
اگه هرچی بشه ما می تونیم
آخر این شبها ما آزادیم
با اینکه تو توی دستات تفنگه
با اینکه تو انگار قلبت از سنگه
ولی راهی نمونده تا روز شادی
میدونیم خیلی نزدیکیم به آزادی
اما اما اما ما می رسیم
به یه فردای خوب ما می رسیم
جلو گوله هاتون ما فریادیم
باهم باهم باهم ما می تونیم
اگه هرچی بشه ما می تونیم
آخر این شبها ما آزادیم
#آرمیتا_گرواند #مریم_آروین #نیکا_شاکرمی #محسن_موسوی #رحیم_کلیج #محسن_محمدی_کوچکسرائی #جواد_روحی #جواد_حیدری #مهسا_امینی #مهرگان_زحمتکش #مجتبی_قناعتی #مهران_بصیر_توانا #شهریار_محمدی #محمد_حسن_زاده #عرفان_خزایی .... #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from سایه ها
آخرِهفته چی ببینیم؟
در سینماسایههای این هفته میخوانیم:
• معرفی دو انیمیشن اسپایدرمن؛ انفجار خلاقیت بر ثانیه/ عاطفه اسدی
• از سینمای کوئنتین دوپیه چه خبر؟/ محبوبه عموشاهی
همچنین قبلاً در سینماسایهها فیلمهای Reality، wrong و rubber از کوئنتین دوپیه در سینماسایهها معرفی شده است.
🔻 شما میتوانید متن کامل این معرفیها را در قسمت Instant view ⚡️ بخوانید: 👇🏻
📎 سینماسایهها
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa
در سینماسایههای این هفته میخوانیم:
• معرفی دو انیمیشن اسپایدرمن؛ انفجار خلاقیت بر ثانیه/ عاطفه اسدی
• از سینمای کوئنتین دوپیه چه خبر؟/ محبوبه عموشاهی
همچنین قبلاً در سینماسایهها فیلمهای Reality، wrong و rubber از کوئنتین دوپیه در سینماسایهها معرفی شده است.
🔻 شما میتوانید متن کامل این معرفیها را در قسمت Instant view ⚡️ بخوانید: 👇🏻
📎 سینماسایهها
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa
Telegraph
آخرِهفته چی ببینیم؟
در سینماسایههای این هفته میخوانیم: • معرفی دو انیمیشن اسپایدرمن؛ انفجار خلاقیت بر ثانیه/ عاطفه اسدی • از سینمای کوئنتین دوپیه چه خبر؟/ محبوبه عموشاهی همچنین قبلاً در سینماسایهها فیلمهای Reality، wrong و rubber از کوئنتین دوپیه در سینماسایهها معرفی…
Forwarded from آموزشکده توانا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
عاطفه اسدی، نویسنده و مترجم، ساکن کشور آلمان و دارنده بورس «هانا آرنت» است. بورس هانا آرنت یک فرصت مطالعاتی دوساله است که ازسوی خانه ادبیات شهر هانوفر به نویسندگان – بهویژه فعالان حوزه ادبیات – تعلق میگیرد و هدف آن آشنایی بیشتر نویسندگان با فضای ادبی آلمان است.
در این برنامه مهدی موسوی، شاعر، با عاطفه اسدی درباره آثار و فعالیتهای او صحبت میکند.
این برنامه ۲۸ مهر ۱۴۰۲ در صفحه اینستاگرام آموزشکده توانا برگزار شده است.
سایت:
https://tavaana.org/friday12/
یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=NzXMTJBRRts&t=1s
ساندکلاود:
https://soundcloud.com/tavaana/qwpxzoaudzc0
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#گفتگوی_جمعه
@Tavaana_TavaanaTech
@seyedmehdimoosavi2
در این برنامه مهدی موسوی، شاعر، با عاطفه اسدی درباره آثار و فعالیتهای او صحبت میکند.
این برنامه ۲۸ مهر ۱۴۰۲ در صفحه اینستاگرام آموزشکده توانا برگزار شده است.
سایت:
https://tavaana.org/friday12/
یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=NzXMTJBRRts&t=1s
ساندکلاود:
https://soundcloud.com/tavaana/qwpxzoaudzc0
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#گفتگوی_جمعه
@Tavaana_TavaanaTech
@seyedmehdimoosavi2
قصّهام از کجا شروع شده؟ اوّل و آخرش مشخص نیست...
نیست یعنی که کاشکی بودم! هست یعنی که هست شد، پس نیست!
هستِ در کوچههای پایینیم، جمعِ کبریت و پمپبنزینیم
فکر کردیم و کرد و غمگینیم... واقعا خوش به حالِ هر کس نیست!
هر که هرگز نبوده و نشود، هر که میداند از نمیداند
هر که هر که هر آنکه و هر که... خودمان دردهایمان بس نیست؟!
گوشهی صفحه نقطهای گیجم! مرگ، آن سوی کاغذ کاهیست
هر دو ضلعم به هیچ محدود است، هیچچی خارج از مثلث نیست
صبحها با امید میخوانند! بچّهگنجشکها نمیدانند
صحنهی جنگ بمب و موشکهاست آسمانی که مال کرکس نیست
نه عذابی برای قهر رسید، نه خدایی به داد شهر رسید
آخرین مَرد، قبل مردن گفت: هیچچی واقعا مقدّس نیست...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
نیست یعنی که کاشکی بودم! هست یعنی که هست شد، پس نیست!
هستِ در کوچههای پایینیم، جمعِ کبریت و پمپبنزینیم
فکر کردیم و کرد و غمگینیم... واقعا خوش به حالِ هر کس نیست!
هر که هرگز نبوده و نشود، هر که میداند از نمیداند
هر که هر که هر آنکه و هر که... خودمان دردهایمان بس نیست؟!
گوشهی صفحه نقطهای گیجم! مرگ، آن سوی کاغذ کاهیست
هر دو ضلعم به هیچ محدود است، هیچچی خارج از مثلث نیست
صبحها با امید میخوانند! بچّهگنجشکها نمیدانند
صحنهی جنگ بمب و موشکهاست آسمانی که مال کرکس نیست
نه عذابی برای قهر رسید، نه خدایی به داد شهر رسید
آخرین مَرد، قبل مردن گفت: هیچچی واقعا مقدّس نیست...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
این داستان کوتاه را چند دهه پیش خوانده بودم و فارغ از ضعف و قوت تکنیکیاش با آن گریسته بودم. امشب با شما دوباره مرورش میکنم:
جراحی روح، محسن مخملباف:
https://www.makhmalbaf.com/?q=fa/article/%D8%AC%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%AD
جراحی روح، محسن مخملباف:
https://www.makhmalbaf.com/?q=fa/article/%D8%AC%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%AD
Forwarded from A Dirty Mind And A Beautiful Heart:) (Reyhan)
شیدا برعکس من، رد شدن از مرزها را دوست دارد. اصلا اگر قرار نباشد مست کند، سراغ مشروب نمیرود. مثل این مردهایی میماند که فقط برای ارضا شدن سکس میکنند. به معاشقه و لذت، راضی نیست. از هرچیز فقط انتهایش را میخواهد و یا حتی چیزی آنطرفتر از انتها... برای همین هم هست که تا حالا نتوانسته دوستپسر درستوحسابی پیدا کند. بعد از دو روز آدمها دلش را میزنند و بدون هیچ تعارف و ملاحظهای پرتشان میکند از زندگیاش بیرون. شیدا عشق را کمال دیوانگی میداند. اینکه کسی را آنقدر دوست داشته باشی که اگر احساس کنی سردش شده، بدون یک لحظه مکث، بنزین را بریزی روی خودت و آتش بزنی! شیدا به وجود چنین عشقی باور دارد حتی اگر در جهان، نمونهای برای آن وجود نداشته باشد. او برای ایمان به وجود چیزی، به عینیت نیاز ندارد...
📚هزار و چند شب
✍ سیّد مهدی موسوی
📚هزار و چند شب
✍ سیّد مهدی موسوی
Forwarded from سید مهدی موسوی
رگش رو زد یه دختر توی انباری
یه ماشین، نصفهشب تو کوچه ترمز کرد
صدای جیغِ یه تاریخ غم اومد
یه راننده به یه رویا تجاوز کرد
رگش رو زد یه زندونی تو سلولش
نگهبان رفت سمت خونه با شادی
گذشت از میلهها خونی که میپاشید
رو دیوارا نوشت از عشق و آزادی
رگش رو زد یه سربازِ پُر از حسرت
دو سال از زندگیشو تاخت زد با خون
ستارهها فرو افتادن از دوشش
میخواست از پادگان گم شه، بره بیرون
رگش رو زد یه دانشجوی اخراجی
فضای خوابگاه و شب، پُر از مه شد
یه دانشجو دو تا قرص مسکّن خورد
یکی تا صبح زیر جزوهها له شد
رگش رو زد یه معتادِ بدون اسم
رها کرد این جهان و قلب سنگش رو
به عکس بچّگیِ دخترش زل زد
تو جوب انداخت با گریه سرنگش رو
رگش رو زد یه مادر، نصفهشب تو پارک
یکی تو سطلِ آشغالا غذا میخورد
یه مرد از زندگی برگشت تا خونه
یه نوزادِ گرسنه باز خوابش برد
■
خبر پر شد تو دنیا: یه سلبریتی
رو بازوی چپش، عکس سگش رو زد!
صدای خستهی ما رو کسی نشنید
کسی نشنید که «ایران» رگش رو زد
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
یه ماشین، نصفهشب تو کوچه ترمز کرد
صدای جیغِ یه تاریخ غم اومد
یه راننده به یه رویا تجاوز کرد
رگش رو زد یه زندونی تو سلولش
نگهبان رفت سمت خونه با شادی
گذشت از میلهها خونی که میپاشید
رو دیوارا نوشت از عشق و آزادی
رگش رو زد یه سربازِ پُر از حسرت
دو سال از زندگیشو تاخت زد با خون
ستارهها فرو افتادن از دوشش
میخواست از پادگان گم شه، بره بیرون
رگش رو زد یه دانشجوی اخراجی
فضای خوابگاه و شب، پُر از مه شد
یه دانشجو دو تا قرص مسکّن خورد
یکی تا صبح زیر جزوهها له شد
رگش رو زد یه معتادِ بدون اسم
رها کرد این جهان و قلب سنگش رو
به عکس بچّگیِ دخترش زل زد
تو جوب انداخت با گریه سرنگش رو
رگش رو زد یه مادر، نصفهشب تو پارک
یکی تو سطلِ آشغالا غذا میخورد
یه مرد از زندگی برگشت تا خونه
یه نوزادِ گرسنه باز خوابش برد
■
خبر پر شد تو دنیا: یه سلبریتی
رو بازوی چپش، عکس سگش رو زد!
صدای خستهی ما رو کسی نشنید
کسی نشنید که «ایران» رگش رو زد
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
منو بدزد از این کوچه و خیابونا
منو بدزد از این زندگی تکراری
منو به حبس بینداز توی آغوشت
شکنجه کن منو! یعنی که دوستم داری!!
منو دوباره بچسبون به سردی دیوار
بذار اون لب وحشیتو باز روی لبم
لگد بزن، بزن و قفل این درو بشکن
جهانی از هیجانو بریز توی شبم
منو به باغ ببر تا تنفّست بکنم
نذار مثل گل زینتی، خراب بشم
نذار زل بزنم تا ابد به سقف اتاق
منو بدزد! نذار ذرّهذرّه آب بشم
جهنّمم شو! نجاتم بده از این خوبی
منو بساز شبیه خودت: یه آدم بد!
منو بدزد، از این زندگی خلاصم کن
منو ببر به اتاقت، ببند تا به ابد
شبیه هیچکسی نیستم، چقد تنهام!
منو بدزد یهو از میون مهمونی
کبود کن تنمو زیر بارش بوسه
رهام کن وسط تخت با لب خونی
بدم میاد از این شهر آدم و آهن
از این دویدن بیوقفه توی این ماراتون
بذار خلاص بشیم از بهشت تکراری
سقوط کردنو دیوونهوار تجربه کن
منو ببند به تختت، منو ببند به عشق
بذار حس بکنم اون جنون دستاتو
تهش قشنگه و هرچی بشه، نمیترسم!
منو بگیر و بکُش! من که راضیام با تو
جهنّمم شو! نجاتم بده از این خوبی
منو بساز شبیه خودت: یه آدم بد!
منو بدزد، از این زندگی خلاصم کن
منو ببر به اتاقت، ببند تا به ابد
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
منو بدزد از این زندگی تکراری
منو به حبس بینداز توی آغوشت
شکنجه کن منو! یعنی که دوستم داری!!
منو دوباره بچسبون به سردی دیوار
بذار اون لب وحشیتو باز روی لبم
لگد بزن، بزن و قفل این درو بشکن
جهانی از هیجانو بریز توی شبم
منو به باغ ببر تا تنفّست بکنم
نذار مثل گل زینتی، خراب بشم
نذار زل بزنم تا ابد به سقف اتاق
منو بدزد! نذار ذرّهذرّه آب بشم
جهنّمم شو! نجاتم بده از این خوبی
منو بساز شبیه خودت: یه آدم بد!
منو بدزد، از این زندگی خلاصم کن
منو ببر به اتاقت، ببند تا به ابد
شبیه هیچکسی نیستم، چقد تنهام!
منو بدزد یهو از میون مهمونی
کبود کن تنمو زیر بارش بوسه
رهام کن وسط تخت با لب خونی
بدم میاد از این شهر آدم و آهن
از این دویدن بیوقفه توی این ماراتون
بذار خلاص بشیم از بهشت تکراری
سقوط کردنو دیوونهوار تجربه کن
منو ببند به تختت، منو ببند به عشق
بذار حس بکنم اون جنون دستاتو
تهش قشنگه و هرچی بشه، نمیترسم!
منو بگیر و بکُش! من که راضیام با تو
جهنّمم شو! نجاتم بده از این خوبی
منو بساز شبیه خودت: یه آدم بد!
منو بدزد، از این زندگی خلاصم کن
منو ببر به اتاقت، ببند تا به ابد
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
تو مثل «لوركا»يی! قرارِ ساعتِ پنجی!
جيغی! شبيه لاك قرمز، كفش نارنجی
از دلخوشیهايت دويدن زير باران است
يا قهوه خوردن توی كافه، گوشهی دنجی
هرچند معمولی ولی مثل خودت هستی
در هيچ اسم و هيچ تصويری نمیگُنجی
سختی! شبيه يك كتاب فلسفه بر ميز
راحت! شبيه گريههای «اكبرِ گنجی»
.
در جمع روشنفكرها با خنده میگويی
كه قهرمانت هست و بوده «باباسفنجی»!!
.
اسب سفيدت را نمیدانم، ولی داری
يك دستبند سبز، مثل آخرين مُنجی
من شاعرم، گيجم، غمانگيزم، بداخلاقم...
امّا تو خوب مطلقی! از من نمیرنجی
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
جيغی! شبيه لاك قرمز، كفش نارنجی
از دلخوشیهايت دويدن زير باران است
يا قهوه خوردن توی كافه، گوشهی دنجی
هرچند معمولی ولی مثل خودت هستی
در هيچ اسم و هيچ تصويری نمیگُنجی
سختی! شبيه يك كتاب فلسفه بر ميز
راحت! شبيه گريههای «اكبرِ گنجی»
.
در جمع روشنفكرها با خنده میگويی
كه قهرمانت هست و بوده «باباسفنجی»!!
.
اسب سفيدت را نمیدانم، ولی داری
يك دستبند سبز، مثل آخرين مُنجی
من شاعرم، گيجم، غمانگيزم، بداخلاقم...
امّا تو خوب مطلقی! از من نمیرنجی
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from آموزشکده توانا
مجموعه گفتوگوهای هفتگی مهدی موسوی، شاعر، با فعالان و کنشگران
میهمان:
علی گزرسز (رها)، ترانهسرا و نویسنده
میزبان:
مهدی موسوی، شاعر و نویسنده
جمعه ۱۹ آبان ۱۴۰۲ - ۱۰ نوامبر
ساعت ۲۱ به وقت تهران
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#گفتگوی_جمعه
@Tavaana_TavaanaTech
@seyedmehdimoosavi2
میهمان:
علی گزرسز (رها)، ترانهسرا و نویسنده
میزبان:
مهدی موسوی، شاعر و نویسنده
جمعه ۱۹ آبان ۱۴۰۲ - ۱۰ نوامبر
ساعت ۲۱ به وقت تهران
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#گفتگوی_جمعه
@Tavaana_TavaanaTech
@seyedmehdimoosavi2
برای آنهمه کابوس و خاطرات عزیز!
برای «افغانستان» و گریهی یکریز
برای حملهی طوفان، به استقامت گل
برای مدرسهی دخترانهی «کابل»
برای آن تن تبدار در دو دست کثیف
و اشک «مولوی» از «بلخ»، از «مزارشریف»
برای بوسهی ما در «هراتِ» طوفانی
برای اسم تو با گویش خراسانی
برای خندهی دلگیر بمبها به خوشی
برای تلخیِ در «قندهار»، نسلکشی!
برای مردنِ هرروزه و نترسیدن!
برای حسرتِ در «پنجشیر» جنگیدن
برای حملهی شبهای وحشیانه به روز
برای حسرت بوسیدن تو در «قندوز»
ترانههای نخوانده، پرندگان اسیر
برای اشک «بدخشان» به دامن «پامیر»
برای حسرت آزادی و تصوّر زن
برای ریزش بتهای «بامیان» در من
برای ترس تو در کوچهی «جلالآباد»
برای حسرت یک خانه، خانهای آزاد
بدون وحشتِ از خشمِ انتحاریها
مرا بگیر از این اشک و بیقراریها
مرا بگیر از این زندگیِ در کابوس
مرا بغل کن و دیوانهوار وار ببوس
مرا ببر به اتاقت که مأمنِ شادیست
مرا ببوس که بوسه نماد آزادیست
گرفته بوی تو را تا که مرهمم باشد
ملافهای که قرار است پرچمم باشد
نفس نفس هیجان شو به بوسه از لب من
زبان فارسیات را بریز در شب من
تنیدنیست به تنهایمان که بیکسی است
زبان مشترک تن، زبان فارسی است!
تنی کبودشده از هجوم لذت و خون
زبان تو که مکم میزند به عمق جنون
بدون مرز، دو کابوس مشترک در تخت
دو تا یکیشده با هم، دو آدم خوشبخت
سیاهچالهی منظومههای خورشیدی
دو تا پرندهی بیخانمان، دو تبعیدی!
برای افغانستان و حسرتِ خنده
برای آمدنِ روزِ خوبِ آینده
به ابتدای شبی عاشقانه برگشتن
برای روزِ قشنگِ به خانه برگشتن
برای بوسهی دیوانهوار تو در باد
برای افغانستانِ تا ابد آزاد...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
برای «افغانستان» و گریهی یکریز
برای حملهی طوفان، به استقامت گل
برای مدرسهی دخترانهی «کابل»
برای آن تن تبدار در دو دست کثیف
و اشک «مولوی» از «بلخ»، از «مزارشریف»
برای بوسهی ما در «هراتِ» طوفانی
برای اسم تو با گویش خراسانی
برای خندهی دلگیر بمبها به خوشی
برای تلخیِ در «قندهار»، نسلکشی!
برای مردنِ هرروزه و نترسیدن!
برای حسرتِ در «پنجشیر» جنگیدن
برای حملهی شبهای وحشیانه به روز
برای حسرت بوسیدن تو در «قندوز»
ترانههای نخوانده، پرندگان اسیر
برای اشک «بدخشان» به دامن «پامیر»
برای حسرت آزادی و تصوّر زن
برای ریزش بتهای «بامیان» در من
برای ترس تو در کوچهی «جلالآباد»
برای حسرت یک خانه، خانهای آزاد
بدون وحشتِ از خشمِ انتحاریها
مرا بگیر از این اشک و بیقراریها
مرا بگیر از این زندگیِ در کابوس
مرا بغل کن و دیوانهوار وار ببوس
مرا ببر به اتاقت که مأمنِ شادیست
مرا ببوس که بوسه نماد آزادیست
گرفته بوی تو را تا که مرهمم باشد
ملافهای که قرار است پرچمم باشد
نفس نفس هیجان شو به بوسه از لب من
زبان فارسیات را بریز در شب من
تنیدنیست به تنهایمان که بیکسی است
زبان مشترک تن، زبان فارسی است!
تنی کبودشده از هجوم لذت و خون
زبان تو که مکم میزند به عمق جنون
بدون مرز، دو کابوس مشترک در تخت
دو تا یکیشده با هم، دو آدم خوشبخت
سیاهچالهی منظومههای خورشیدی
دو تا پرندهی بیخانمان، دو تبعیدی!
برای افغانستان و حسرتِ خنده
برای آمدنِ روزِ خوبِ آینده
به ابتدای شبی عاشقانه برگشتن
برای روزِ قشنگِ به خانه برگشتن
برای بوسهی دیوانهوار تو در باد
برای افغانستانِ تا ابد آزاد...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
امروز رأس ساعت ۱۹:۳۰ به وقت تهران
در کانال وان
با برنامهی زندهی «بامداد»
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://ch1.cc/live-tv/
در کانال وان
با برنامهی زندهی «بامداد»
شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356
اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
میتوانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://ch1.cc/live-tv/