Telegram Web Link
Yasin Safatian-be to fekr kardam
Yasin Safatian
به تو فکر کردم
شاعر: دکتر سید مهدی موسوی
آهنگساز و خواننده: یاسین صفاتیان
آلبوم: از پشت ماسک

@yasinsafatian
Forwarded from Yasinsafatian
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به تو فکر کردم
شاعر: دکتر سید مهدی موسوی
آهنگساز و خواننده: یاسین صفاتیان
آلبوم: از پشت ماسک
@yasinsafatian
کی توی چشم‌های تو می‌چرخد
در این قفس که عاشق پروازیم؟!
کی توی دست‌های تو می‌خوابد؟
گفتم بیا که آس بیندازیم!

این برگ را یواش زمین بگذار
من روزهای آخر پاییزم
باران گرفته کلّ خطوطم را
با اینکه بی تو اشک نمی‌ریزم

این برگ را یواش زمین بگذار
من قصّه‌ی رسیده به پایانم
سرباز زل زده وسط چشمم
یک روز بعد، راهی زندانم

این برگ را یواش زمین بگذار
بی‌بیِ دل‌گرفته‌ی بی‌خوابم
آب از سرم گذشته از این کابوس
من گوسفندِ عاشقِ قصّابم!

این برگ را یواش زمین بگذار
من شاه مات، گوشه‌ی یک کاخم
فریادِ یک ترانه‌ی زندانی
در گریه‌های هر شبِ سلّاخم!

این برگ را یواش زمین بگذار
من یک شماره و عددم بی تو
این روزها چقدر غم‌انگیزم
این روزها چقدر بدم بی تو...

من بی تو احتمال نخواهم داشت
ما گریه‌های آخر آوازیم
من باخت را قبول نخواهم کرد
باید دوباره آس بیندازیم...

سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سایه ها
اتاق من، تهِ دریاچه‌ست
که گریه‌دارترین آدمِ تمامِ جهانم
تو بی‌ملاحظه و قانون
به شکلِ وحشیِ یک عشقِ لعنتی شادی!
چقدر آزادی!
چقدر من نگرانم
چقدر منتظرم تا که اتفاق بیفتد مرگ
چقدر زیر تگرگ
به ترسِ رفتنِ تو فکر می‌کنم
شبیه برگ
که در انتظار پاییز است
چقدر من نگرانم
و فکر می‌کنم این آدمِ ملال‌انگیز
برای ترک شدن اینجاست
قرار بوده بمانم
و دیگران بروند
شبیه چلچله‌ای بی‌بال
که زل زده‌ست به کوچِ پرندگانِ شاد
که مانده است بمیرد
چقدر من نگرانم
که این سیاه بگیرد تمام مغزم را
کسی که نیستم از پشتِ در جواب دهد
شبیه پنجره‌ای تا همیشه بسته شوی
و گریه می‌کنم از اینکه گریه کردنِ یکریزم
تو را عذاب دهد
از اینکه خسته شوی
که من پس از تو چگونه
که من چطور
که من چرا بتوانم؟!
چقدر من نگرانم
و تو چگونه بغل می‌کنی مرا از یأس
و تو چگونه مرا رقص می‌دهی در باد
آزاد
رهای از کلمات و بیان احساسات
شبیه یک فریاد
که خالی از معناست
ولی سراسر خشم است و غرق در امّید
ولی رهاست
چقدر من نگرانم
اتاق من، تهِ دریاچه‌ست
کنار نعش صدف‌ها و ماهیِ مرده
کنار یک زنِ افسرده
فرار می‌کند از اینکه لایق تو نباشد
که زل زده‌ست به آیینه در دل تردید
سؤال می‌کند از خود:
اگر بیاید روزی که عاشق تو نباشد؟!...
و گریه می‌کند آهسته
چقدر من نگرانم
کنار این‌همه خوشبختیِ بدون مکث
کنار درک جنون
کنار مرز شکسته
کنار خنده‌ی تو در عکس
اتاق من، تهِ دریاچه‌ست
مرا بکش بیرون
مرا نجات بده از خودم، به من برسانم
به من که با تو به هر احتمال، مطمئنم!
کنار یک چمدانم
و مثل قاصدکی در باد
تمام عمر قرار است در سفر باشم
میان دست تو
بدون مقصد و آزاد
بدون گریه‌ی طولانی
بدون هیچ پشیمانی
بدون قانون
شبیه چلچله‌ای مست
تمام عمرم، آواز عاشقانه بخوانم
اتاق من، تهِ دریاچه‌ست
مرا بکش بیرون...

#شعر از سید مهدی موسوی
از مجموعه‌شعر تازه‌منتشرشده‌ی در ستایش ناامیدی

لینک دسترسی در وب‌سایت سایه‌ها:
http://sayeha.org/ap4142

لینک دانلود مجموعه‌شعر #در_ستایش_ناامیدی:
http://sayeha.org/ap4129
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa
تنت شبیه خیال بهار، شیرین است
شبیه چشمِ به مستی دچار، شیرین است
کدام غصه‌ی دوری؟ که من پُر از شوقم
برای دیدنِ تو، انتظار شیرین است
هزار رنجِ جهان و جهنمِ ابدی
برای آدمِ امّیدوار شیرین است
کتاب عاشقی‌ات را نخوانده، می‌دانم
که فصل آخر این شاهکار، شیرین است


هزار خاطره داریم از وطن: ترش است!
اسید معده و راه گلوی من، ترش است
شکسته تیغه‌ی شمشیر داخل پرچم
و شیرِ مانده‌ی دیروز، ظاهرا ترش است!!
به شکل ظاهرِ هر چیز اعتماد نکن
که سیب عشق، قشنگ است و در دهن ترش است
شراب نیست، اگر ماند سال‌ها انگور
شبیه رابطه‌ی بین مرد و زن، ترش است!


شب است و تلخی آواز و در صدا شور است
که طعم گریه و خون، در جهان ما شور است
کنار سفره نشستیم: ساکت و بی‌میل
که آشپز که دو تا می‌شود، غذا شور است
هنوز خون وسط جوی آب‌ها جاری‌ست
هنوز در دل میدان و کوچه‌ها شور است
روایتی‌ست از این عشق: غیرقابل شرح!
فقط سفیدی محض است و چند هاشور است


نمانده راه نجاتی و باورش تلخ است!
که تلخ بوده و آن نیم دیگرش تلخ است
کسی که خنجرِ در پشت داشت، می‌دانست
که اعتماد به حتی برادرش تلخ است
خیار را بخوری یا هرآنچه که بکنی
شبیه قصه‌ی این نسل، آخرش تلخ است
مرا بگیر در آغوش تا که گریه کنیم
که داستان من و تو سراسرش تلخ است

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
با سلام و عرض احترام
به‌علت حضور من در جشنواره «صلصال» سوئد
امروز برنامه‌ی زنده‌ی «بامداد» پخش نخواهد شد
پیشاپیش عذرخواهم
Forwarded from سایه ها
این هفته چی بخونیم؟

در ستون فرشته‌های کاغذی، این هفته با معرفی‌های «مینا خازنی» و «عاطفه اسدی» همراه هستیم و می‌خوانیم که:

آداب بی‌قراری چگونه باعث بازداشت نویسنده‌اش شد؟
و
ترجمه‌ی صالح حسینی از به‌سوی فانوس دریایی، پل ارتباطی است یا دیوار سیمانی؟

🔻 شما می‌توانید متن کامل این معرفی‌ها را در قسمت Instant view ⚡️ بخوانید: 👇🏻

https://shorturl.at/fgnT1
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa
در نروژ
برف از آسمان می‌بارد
درخت از زمین می‌روید
و رودخانه چیزی‌ست
در میان برف‌ها و درخت‌ها جاری

اما من از خاورمیانه می‌آیم
که از آسمان
موشک می‌بارید و هواپیمای مسافربری
فرشته‌های سقوط‌کرده و معجزات نیمه‌تمام
اما من از خاورمیانه می‌آیم
که از زمین
مین ضدنفر می‌رویید و سربازهای باتوم‌به‌دست
برج‌های پنجاه‌طبقه و بچه‌های سرراهی
اما من از خاورمیانه می‌آیم
که رودخانه‌ها همه‌چیز را می‌شویند جز خون
و رنگین‌کمان
تک‌شاخ غمگینی است
که در خیابان به رگبار بسته خواهد شد

در نروژ
به خاورمیانه می‌گویند «میت‌اُستِن»
در خاورمیانه
به خاورمیانه چیزی نمی‌گویند
چون قبل از آن مرده‌اند!

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
نشسته در من، مردی که
درست مثل خودت تنهاست
بگیر دستش را محکم
به من بچسب که مدّت‌هاست...

نشسته در من مردی پیر
شبیه کودکی‌ات خسته
نشسته در من تمساحی
که گریه می‌کند آهسته

صدای قهقهه‌ی صیّاد
میان گریه‌ی یک ماهی
به بی‌تفاوتیِ برکه
نشسته در من تمساحی

نشسته خرگوشی مسلول
که توی دست تو غش کرده
که درد، زل زده در چشمش
که عشق، خودکشی‌اش کرده

به سرفه کردنِ تو در خون
سکوتِ بعدِ هماغوشی
میان هق‌هق لرزانت
نشسته در من خرگوشی

صدای وحشی رؤیاهات
میان جنگلی از تاریک
به من بچسب که مدّت‌هاست...
[صدای غم‌زده‌ی‌ شلّیک]

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سایه ها
آخرِهفته چی ببینیم؟

در سینماسایه‌های این هفته، با آثاری از «پیتر باگدانوویچ»، «نوآ بامباک» و «کاترین بیگلو» با شما هستیم:

عاطفه اسدی درامی معرفی کرده که عمدتاً به ژانر «داستان بلوغ» و‌ مشکلات مختص به مرز بین نوجوانی و جوانی می‌پردازد،

محبوبه عموشاهی اثری را معرفی کرده که بر‌ مبنای پردازش یک شخصیت و درونیات او استوار است،

و اعظم اسعدی از سینمای جنگ و واقعیت عریان و تکان‌دهنده‌ی چنین آثاری نوشته است.

🔻 شما می‌توانید متن کامل این معرفی‌ها را در قسمت Instant view ⚡️ بخوانید: 👇🏻

https://shorturl.at/lES34
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa
.
نکند پنجره‌ای ﭘﺸﺖ ﺻﻠﻴﺒﻢ ﺑﺎﺷﺪ
ﻧﮑﻨﺪ ﻣﻴﮑﺮﻭﻓﻮنی ﺩﺍﺧﻞ ﺟﻴﺒﻢ ﺑﺎﺷﺪ

ﻧﮑﻨﺪ ﺍﻳﻦ «اس‌ام‌اس» ﺩﺭ جایی ﺛﺒﺖ ﺷﻮﺩ
ﻧﮑﻨﺪ گریه‌ی ﭘﺸﺖ ﺗﻠﻔﻦ، ﺿﺒﻂ ﺷﻮﺩ

ﻧﮑﻨﺪ ﺷﺎﻫﺪ ﺩﻋﻮﺍﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺎﺷﻴﻨﻨﺪ
ﻧﮑﻨﺪ ﺩﺍﺧﻞ ﺣﻤّﺎﻡ، ﺗﻮ ﺭﺍ می‌بینند

ﻧﮑﻨﺪ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻫﻨﺶ ﺑﺨﺶ ﮐﻨﺪ
ﻧﮑﻨﺪ ﺭﺍﺯ ﻣﺮﺍ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻥ ﭘﺨﺶ ﮐﻨﺪ

ﻧﮑﻨﺪ می‌داند ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻣﻦ می‌دانم!
ﻧﮑﻨﺪ پس‌فردا ﺗﻴﺘﺮِ ﻳﮏِ «ﮐﻴﻬﺎﻧﻢ»

ﻧﮑﻨﺪ ﺭﺧﻨﻪ ﮐﻨﺪ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺍﻳﻤﺎﻧﻢ ﺷﮏ
ﻧﮑﻨﺪ ﻟﻮ ﺑﺪﻫﻢ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺯﻳﺮ ﮐﺘﮏ

ﻧﮑﻨﺪ نامه‌ی ﺟﻌﻠﻲ ﻣﺮﺍ ﭘُﺴﺖ ﮐﻨﻨﺪ
ﻧﮑﻨﺪ این‌همه ﺑﺪ، ﻗﻠﺐ ﻣﺮﺍ ﺳﺴﺖ ﮐﻨﻨﺪ

ﺗﻠﺨﻢ ﻭ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ ﮐﺎﺑﻮﺱ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺩﺭ ﺳﻢ
ﻏﻴﺮ ﺗﻮ ﺍﺯ همه‌ی آدم‌ها می‌ترسم

ﻫﻤﻪ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﻧﺎﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺟﺎﺳﻮﺳﻨﺪ!
ﺩﺳﺘﺸﺎﻥ حلقه‌ی ﺩﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ می‌بوسند

ﻟﺨﺖ ﺩﺭ جیغ‌ترین لحظه‌ی ﺗﺨﺘﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻓﮑﺮِ ﺩﺭﺭﻓﺘنِ ﺍﺯ ﻫﺮ شبِ ﺳﺨﺘﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ

خسته‌ام ﺍﺯ ﺷﺐ ﻧﻔﺮﻳﻦ‌ﺷﺪﻩ ﺩﺭ بی‌رحمی
خسته‌ام... می‌ترسم... ﻭ ﺗﻮ ﻓﻘﻂ می‌فهمی!...

کاشکی ﺁﺧﺮ ﺍﻳﻦ ﺳﻮﺯ، بهاری ﺑﺎﺷﺪ
کاشکی ﺩﺭ ﺑﻐﻠﺖ، ﺭﺍﻩ ﻓﺮﺍﺭی ﺑﺎﺷﺪ

ﮐﺎشکی ﺍﺯ ﻫﻤﻪ مخفی ﺑﺸﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺷﺎدی
ﮐﺎشکی ﻭﺻﻞ ﺷﻮﺩ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺁﺯﺍﺩی

ﮐﺎشکی ﺑﺪ ﻧﺸﻮﺩ ﺁﺧﺮِ ﺍﻳﻦ قصّه‌ی ﺑﺪ
ﮐﺎشکی ﺑﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﺑﻴﻢ... ولی ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺑﺪ...

ﻧﮑﻨﺪ ﺩﺍﺭ، ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺭﺧﺘﻢ ﺑﺎﺷﺪ
ﻧﮑﻨﺪ ﻣﻴﮑﺮﻭفونی ﺩﺍﺧﻞ ﺗﺨﺘﻢ ﺑﺎﺷﺪ

ﻧﮑﻨﺪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻥ می‌بینند...

سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
تا دقایقی دیگر
با برنامه‌ی بامداد
از کانال وان...
شعری از مجموعه‌ی "پرنده کوچولو، نه پرنده بود! نه کوچولو!":
.
کشیدم از تو: دو تا کوه، بعد، چند کلاغ
غروب کردم تا هر غروب گریه کنی

برای من که تمامیِ قصّه بد بودم
کجاست آغوشی تا که خوب گریه کنی؟!
.
میان بندریِ ضبط، بغض کردم تا
کنار ترمینالِ جنوب گریه کنی

نشستم و خود را توی چای حل کردم
لباس زیرت را در شبم بغل کردم

سفر نبود و کسی دست در کتابم برد
به سقف زل زدم از درد... تا که خوابم برد

صدای هق‌هق من پشت کوه قایم شد
برای بیداری، قرص خواب لازم شد

مرا ببخش که جغدم! همیشه بیدارم
مرا ببخش اگر گریه‌هام تکراری‌ست

به لب گرفتنِ تو زیر دوش گریه شدم
صدای خون، از حمّام خانه‌ام جاری‌ست

مرا ببخش که پاشیده‌ام به دیوارت
نمی‌توانم دیگر... که زخم‌ها کاری‌ست

کجا فرار کند این کلاغِ بی‌آخر؟!
که پشت هر درِ بسته دوباره دیواری‌ست!

مرا بغل کن، یک لحظه توی خواب فقط!
که حل شود در لیوان دو چشم قهوه‌ای‌ات

که خلسه در شب من وارد عمل بشود
تمام فلسفه‌ها در تن تو حل بشود

تو می‌روی پشتِ کوه‌های نقّاشی
کنار من، تنها انتظار خواهد ماند

پرنده‌ها همه سمتِ جنوب می‌کوچند
سکوتِ جغد ولی کنج غار خواهد ماند

تو می‌روی پشتِ بنـ/دری که باز نشد
کنار ضبط، کسی زار زار خواهد ماند

چه می‌شد این شبِ خسته به سمت لب برود؟!
کسی که آخر خطّم... عقب عقب برود

از انتهای زمستان، بهار برگردد
که با فشارِ دکمه... نوار برگردد!!
.
چه بود عشق؟ به جز تختِ خالیِ یک هیچ!
تمام خود را تقدیم دیگری کردن

طلاق دادنِ یک خواب در صراحت تیغ!
و گریه در وسطِ «دادگستری» کردن

کنار ترمینالی که نیستی ماندن
شب جنون‌زده را رقصِ بندری کردن!

صدای خنده‌ی تو در سکوتِ خواهشِ من
شبی بلندتر از موی روی بالش من

عجیب نیست اگر ابر، غرق گریه شده
که از جدایی ما تازه باخبر شده است

مگر نسیم، رسانده به خانه بوی تو را
که تیغ کُند شده، قرص بی‌اثر شده است!

مرا بگیر در آغوش لعنتیت عزیز!
که گریه‌های من از شب بزرگتر شده است

مرا بگیر در آغوش...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Audio
‌#فایل_صوتی
#منتشر_گردید.

دومین اپیزود از #رادیو_شعر_ماه_گرفتگی


دومین اپیزود از رادیو شعر ماه‌گرفتگی
با مدیریت احسان نعمت‌اللهی و اجرای نغمه قدسی منتشر گردید.

اپیزود دوم

" شاعر ماه‌گرفته، شاعران همراه "

شاعر ماه‌گرفته:
#منصور_برمکی (۱۳۸۶_۱۳۱۹)

شاعران همراه:

#سید_مهدی_موسوی
#محمد_آشور
#مظاهر_شهامت
#محسن_بوالحسنی
#مسعود_امینی(م.روان‌شید)

شما مخاطبان و ادب‌دوستان عزیز می‌توانید در دومین و چهارمین چهارشنبه‌ در هر ماه، همراه و شنونده‌ی اپیزود‌های رادیو شعر در سایت خانه‌‌جهانی ماه‌گرفتگان، اپلیکیشن‌های پادکست و دیگر رسانه‌های ما باشید.

#فایل_صوتی
#اپیزود_دوم
#رادیو_شعر_ماه_گرفتگی
#احسان_نعمت‌اللهی
#نغمه_قدسی
#مجید_شریفی
#صحرا_کلانتری
#خانه‌ی_جهانی_ماه_گرفتگان
اولین کس نبوده‌ام امّا خواستم عشقِ آخرت باشم
که مهم نیست در قفس هستی! شوق پرواز، در پرت باشم

فارغ از حرف دیگران بشوم، هرچه که خواستی همان بشوم
مثل یک نامه‌ی نخوانده‌شده تا ابد لای دفترت باشم

حاضرم عاشقانه دود شوم تو که کبریت می‌زنی، شاید
مثل سیگار، بعد هر بوسه، لای انگشت لاغرت باشم

در نبودم برای باز شدن، آینه نیستم که بشکنی‌ام
من کنار توام! نمی‌خواهم تا ابد در برابرت باشم

نه به فکر تصاحبت هستم، نه به دنبال مال تو بودن
من فقط آمدم که آغوشی در شب گریه‌آورت باشم

من به یک بوسه قانعم حتی که بگویم هنوز خوشبختم!
که اگر کوچکم برای عشق، لاأقل دوست‌دخترت باشم!

وقتی آن روز خوب سر نرسید، منجی شهر از سفر نرسید
خواستم با دو دست کوچک خود، خالق روز بهترت باشم

در تن من که بهترین وطن است، غربت تو تمام خواهد شد
دُورِ من سیم خاردار بکش، می‌توانم که کشورت باشم

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
متاسفانه امروز در سفر هستم و برنامه‌ی «بامداد» پخش نمی‌شود.
جمعه‌ی بعدی منتظرمان باشید... 💚❤️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کمیته لائیسیته سنای فرانسه، کنفرانسی درباره «زن، زندگی، آزادی» برگزار کرد. در این کنفرانس از عدم حمایت کافی از مبارزه زنان ایران و افغانستان انتقاد شد.

گزارش نیلوفر پورابراهیم، ایران اینترنشنال، از این کنفرانس و گفت‌وگو با مهتاب قربانی، نویسنده و فعال سیاسی
@iranintltv
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک شاعر ایرانی در اسرائیل
مهدی موسوی، شاعر و نویسنده ایرانی برای رونمایی از ترجمه عبری مجموعه‌ای از اشعار خود به اسرائیل سفر کرد. جلسه‌ای برای نقد و بررسی مجموعه شعر موسوی در دانشگاه حیفا برگزار شد.

بابک اسحاقی، ایران اینترنشنال، گزارش می‌دهد.
@iranintltv
غزلی با احترام به «هرمان ملویل» و «بارتلبی محرّر»:

گفتند زیر لب که برو خوش باش
گفتند زیر لب که بگو: آری
من گیج در سطوح جهان بودم
هر لحظه پاره می‌شدم انگاری

با مرغ‌های تخم‌ شدن از درد
با گوسفندِ منتظرِ سلّاخ
با گاوهای شخم زدن در ترس
با اسب‌های بسته به هر گاری

مشغولِ کوفت کردنِ کوبیده
مشغولِ سکس با زنِ همسایه
مشغولِ شیشه و عرق و تریاک
مشغولِ جشن‌ها و عزاداری

بارانِ فحش، داخل ورزشگاه
تا صبح، پای تلویزیون بودن
گشتن میان پوچیِ اینترنت
پاساژ رفتن از سرِ بیکاری

هر صبح: در اداره خیال و چُرت
هر ظهر: پرسه توی خیابان‌ها
هر عصر: بحث، داخل یک کافه
هر شب: بغل گرفتنِ بیزاری!

یا بحثِ عکسِ خانمِ بازیگر
یا بحثِ دیر کردنِ یارانه
یا بحثِ لغو سهمیه‌ی کنکور
یا بحثِ فرقِ آبِ کُر و جاری

با قرص‌های سبز و سفید و زرد
با قرص‌های صورتی و قرمز
با قرص‌های آبی و نارنجی
با زل زدن به ساعتِ دیواری

گشتن برای ذرّه‌ای از امّید
گشتن میان خیسیِ یک بالش
گشتن برای لذّت و آرامش
در بسترِ غریبه‌ی تکراری

آینده‌ی رهاشده از سختی
دنیایی از توهّم خوشبختی!
بیداریِ به خاطرِ خوابیدن
خوابیدنِ به خاطرِ بیداری

با صفحه‌ی حوادث و جدول‌ها
با شایعاتِ داغِ قمر خانوم!
با درس‌های داخل دانشگاه
با حرف‌های کوچه‌و‌بازاری

گفتند زیر لب که بگو: آری
گفتند زیر لب که بگو: آری
من سست می‌شدم وسط تسلیم
با آن‌همه جنون و خودآزاری!

باید که خونِ توی قلم باشم
حتّی اگر همیشه‌ی غم باشم
ترجیح می‌دهم که خودم باشم
ترجیح می‌دهم که بگویم: نه!!

سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
2024/09/23 02:22:21
Back to Top
HTML Embed Code: