Forwarded from سید مهدی موسوی
پیش نوشت: برای من دختر بودن و باکرگی، ارزش نیست که به خاطرش به کسی تبریک بگم. اگر روزی بود که بهانه اش "دختر کسی بودن" بود و تبریک پدرها به دخترانشان (حالا هر سن و سال و ازدواج کرده یا نکرده) من هم در این بازی شریک می شدم.
اما وقتی دلیل یک روز (با توجه به دلیل و سبقه ی تاریخیش) باکرگی یا ازدواج نکردن است به نظر من نه تبریک دارد و نه تسلیت. یک مساله و انتخاب شخصی است که به خود افراد مربوط است. با وجود تمام مخالفت هام با ازدواج هنرمندان و آدم های باهوش، اعتقاد راسخ دارم که زیر کمر و زندگی شخصی هر کس فقط به خود او مربوط است و هیچکس حق اظهار نظر ندارد.
اما یقین دارم که باکرگی نه ضدارزش و نه ارزش است. فقط تصمیمی است که به خود افراد مربوط است.
اپیزود دوم یک شعر بلند:
.
تشنّجم در دستت، تو و زمین لرزه
فرار کردنِ از سال ها زن هرزه
به فیلم دیدن، در مبل های یک نفره
به زندگی چسبیدن شبیه یک حشره
به هرزگی تنم روی داغی نفسی
به شعر خواندن من روی تخت خواب کسی
به بحث علمی آهسته ی در گوشت!
مقاله خواندن، از دیدگاه آغوشت
به گریه کردن من در حقوق جاری زن
به بوسه های تو با نقد ساختارشکن
به بغض کردن و مُهر طلاق را خوردن
به پارک/ رفتنت و چای داغ را خوردن
درست می میرم تا تو را غلط نکنم!
به اینهمه می چسبم که گریه ات نکنم...
.
سید مهدی موسوی
https://www.tg-me.com/seyedmehdimoosavi2
@seyedmehdimoosavi2
اما وقتی دلیل یک روز (با توجه به دلیل و سبقه ی تاریخیش) باکرگی یا ازدواج نکردن است به نظر من نه تبریک دارد و نه تسلیت. یک مساله و انتخاب شخصی است که به خود افراد مربوط است. با وجود تمام مخالفت هام با ازدواج هنرمندان و آدم های باهوش، اعتقاد راسخ دارم که زیر کمر و زندگی شخصی هر کس فقط به خود او مربوط است و هیچکس حق اظهار نظر ندارد.
اما یقین دارم که باکرگی نه ضدارزش و نه ارزش است. فقط تصمیمی است که به خود افراد مربوط است.
اپیزود دوم یک شعر بلند:
.
تشنّجم در دستت، تو و زمین لرزه
فرار کردنِ از سال ها زن هرزه
به فیلم دیدن، در مبل های یک نفره
به زندگی چسبیدن شبیه یک حشره
به هرزگی تنم روی داغی نفسی
به شعر خواندن من روی تخت خواب کسی
به بحث علمی آهسته ی در گوشت!
مقاله خواندن، از دیدگاه آغوشت
به گریه کردن من در حقوق جاری زن
به بوسه های تو با نقد ساختارشکن
به بغض کردن و مُهر طلاق را خوردن
به پارک/ رفتنت و چای داغ را خوردن
درست می میرم تا تو را غلط نکنم!
به اینهمه می چسبم که گریه ات نکنم...
.
سید مهدی موسوی
https://www.tg-me.com/seyedmehdimoosavi2
@seyedmehdimoosavi2
همهی ما در حرف با "نژادپرستی" مخالفیم اما متاسفانه گاهی این موضوع در عمیقترین سلولهای ما نفوذ کرده و حتی خودمان متوجه ریسیست بودنمان نیستیم. میخواهم چند مثال بزنم که به خودم یادآوری کنم چقدر باید مواظب رفتار و عملم باشم:
چندی قبل، پیجی فمینیستی کمپینی راه انداخته بود مبنی بر "نه به ازدواج با مرد ایرانی"! این کمپین علاوه بر سکسیستی بودن، به شکل وحشتناکی ریسیستی بود. در جهان امروز، اگر مثلا دزدی در جامعهی سیاهپوستان بیشتر باشد ما حق نداریم این ویژگی را به رنگ پوست یا نژاد یا کشور آنها مرتبط کنیم. چون این عمل نتیجهی محرومیتهای فرهنگی و اقتصادی آنها بوده و ربطی به نژادشان ندارد. علاوه بر آن سیاهپوستان زیادی هم وجود دارند که تابهحال هیچ خلافی مرتکب نشدهاند. مرد ایرانی همانند زن ایرانی قربانی آموزش و فرهنگ غلط است و درعینحال مردان بااخلاق و شریف هم در جامعه وجود دارند. نسبت دادن یک صفت به "ایرانی" مصداق ریسیسم است و تلخی ماجرا آن است که بعضی از فعالان حقوق بشر ما به خاطر روابط دوستیشان علیه چنین فاجعهای موضع نمیگیرند، در حالی که اگر همین جمله را "تتلو" گفته بود کمپین ریپورت ریسیسم راه میانداختند.
مثال دیگر مسابقات فوتبال ما با کشورهای عربی است. از گزارشگر تلویزیون تا شاعر مملکت تا فعال سیاسی خارجنشین همه یکصدا به بهانهی یک مسابقهی فوتبال به نژاد عرب یا مردم یک کشور زشتترین توهینها را میکنند. اما آیا ما حق داریم رفتار دولتها و حکومتها را به مردم یک کشور ربط بدهیم؟ آیا حق داریم اگر بخشی از مردم یک سرزمین رفتار اشتباهی را (بهعلت عدم آموزش فرهنگی) مرتکب شدند، آن را تعمیم بدهیم و به زبان یا نژاد آنها مربوط کنیم؟ عدهای در دفاع از این پستهای ریسیستی میگویند که خب عربها هم این رفتار را در مقابل ایرانیها میکنند. آیا اینکه دیگران اشتباهی را مرتکب شوند، از اشتباه بودن عمل کم میکند؟ اگر شش میلیارد آدم در جهان از فردا تجاوز و قتل را عملی درست بدانند آیا شما هم به آنها میپیوندید یا درنظرتان باز هم عملی زشت و قبیح است؟
در تمام دنیا (کمتر و بیشتر) آدمهای باهوش، کمهوش، جامعهستیز، بیمار، خلافکار، دانشمند، هنرمند و... وجود دارد. آن چیزی که مردم کشوری را که در آن مهمانم (نروژ)، به یکی از بهترین جاهای دنیا از لحاظ فرهنگی تبدیل کرده، نه ژن آنهاست نه پرچمشان و نه مرزهای جغرافیایی، بلکه فقط و فقط نتیجهی سالها آموزش و فرهنگسازی مداوم بوده است وگرنه همین مردم صدها سال قبل وایکینگهایی بودهاند که به دزدی و غارت و تجاوز میپرداختهاند.
#notoracism
@seyedmehdimoosavi2
چندی قبل، پیجی فمینیستی کمپینی راه انداخته بود مبنی بر "نه به ازدواج با مرد ایرانی"! این کمپین علاوه بر سکسیستی بودن، به شکل وحشتناکی ریسیستی بود. در جهان امروز، اگر مثلا دزدی در جامعهی سیاهپوستان بیشتر باشد ما حق نداریم این ویژگی را به رنگ پوست یا نژاد یا کشور آنها مرتبط کنیم. چون این عمل نتیجهی محرومیتهای فرهنگی و اقتصادی آنها بوده و ربطی به نژادشان ندارد. علاوه بر آن سیاهپوستان زیادی هم وجود دارند که تابهحال هیچ خلافی مرتکب نشدهاند. مرد ایرانی همانند زن ایرانی قربانی آموزش و فرهنگ غلط است و درعینحال مردان بااخلاق و شریف هم در جامعه وجود دارند. نسبت دادن یک صفت به "ایرانی" مصداق ریسیسم است و تلخی ماجرا آن است که بعضی از فعالان حقوق بشر ما به خاطر روابط دوستیشان علیه چنین فاجعهای موضع نمیگیرند، در حالی که اگر همین جمله را "تتلو" گفته بود کمپین ریپورت ریسیسم راه میانداختند.
مثال دیگر مسابقات فوتبال ما با کشورهای عربی است. از گزارشگر تلویزیون تا شاعر مملکت تا فعال سیاسی خارجنشین همه یکصدا به بهانهی یک مسابقهی فوتبال به نژاد عرب یا مردم یک کشور زشتترین توهینها را میکنند. اما آیا ما حق داریم رفتار دولتها و حکومتها را به مردم یک کشور ربط بدهیم؟ آیا حق داریم اگر بخشی از مردم یک سرزمین رفتار اشتباهی را (بهعلت عدم آموزش فرهنگی) مرتکب شدند، آن را تعمیم بدهیم و به زبان یا نژاد آنها مربوط کنیم؟ عدهای در دفاع از این پستهای ریسیستی میگویند که خب عربها هم این رفتار را در مقابل ایرانیها میکنند. آیا اینکه دیگران اشتباهی را مرتکب شوند، از اشتباه بودن عمل کم میکند؟ اگر شش میلیارد آدم در جهان از فردا تجاوز و قتل را عملی درست بدانند آیا شما هم به آنها میپیوندید یا درنظرتان باز هم عملی زشت و قبیح است؟
در تمام دنیا (کمتر و بیشتر) آدمهای باهوش، کمهوش، جامعهستیز، بیمار، خلافکار، دانشمند، هنرمند و... وجود دارد. آن چیزی که مردم کشوری را که در آن مهمانم (نروژ)، به یکی از بهترین جاهای دنیا از لحاظ فرهنگی تبدیل کرده، نه ژن آنهاست نه پرچمشان و نه مرزهای جغرافیایی، بلکه فقط و فقط نتیجهی سالها آموزش و فرهنگسازی مداوم بوده است وگرنه همین مردم صدها سال قبل وایکینگهایی بودهاند که به دزدی و غارت و تجاوز میپرداختهاند.
#notoracism
@seyedmehdimoosavi2
یه توپ با تردید میچرخه
توو یه زمین سبز، اون دورا
یه حسّ خوب مشترک شاید
بین من و زندون و مأمورا
هر شب بدون شام میخوابی
امشب ولی بیشام بیداری
با اسم ایران اونور دنیا
رؤیای سبز تازهای داری
بابا نشسته اون طرف، ساکت
مامان توو فکر گریهای تازه
شاید بهار ما بیاد از راه
امشب با یه گل توی دروازه
شب لونه کرده توو دل و چشما
هر جا میری انگار زندونه
شاید یه شوت محکم و جوندار
این شهر غمگینو بخندونه
واسه یه گل از شوق میمیریم
شاید تموم شه این زمستونا
شاید برای بردن ایران
مردم بریزن توو خیابونا
بازی تموم میشه ولی مامان
مثل همیشه بالشش خیسه
دیگه کسی نیس توی این خونه
شبها بلند شه شعر بنویسه
بازی تموم میشه ولی بابا
بیداره تا فردا کنار تخت
رؤیای ما جامجهانی بود
توو یه جهانِ واقعا خوشبخت!
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
توو یه زمین سبز، اون دورا
یه حسّ خوب مشترک شاید
بین من و زندون و مأمورا
هر شب بدون شام میخوابی
امشب ولی بیشام بیداری
با اسم ایران اونور دنیا
رؤیای سبز تازهای داری
بابا نشسته اون طرف، ساکت
مامان توو فکر گریهای تازه
شاید بهار ما بیاد از راه
امشب با یه گل توی دروازه
شب لونه کرده توو دل و چشما
هر جا میری انگار زندونه
شاید یه شوت محکم و جوندار
این شهر غمگینو بخندونه
واسه یه گل از شوق میمیریم
شاید تموم شه این زمستونا
شاید برای بردن ایران
مردم بریزن توو خیابونا
بازی تموم میشه ولی مامان
مثل همیشه بالشش خیسه
دیگه کسی نیس توی این خونه
شبها بلند شه شعر بنویسه
بازی تموم میشه ولی بابا
بیداره تا فردا کنار تخت
رؤیای ما جامجهانی بود
توو یه جهانِ واقعا خوشبخت!
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
خبرها و هر چیزی که راجع به رمان "هزاروچند شب" میخواهید بدانید، از امروز در پیج اختصاصی آن در اینستاگرام:
https://instagram.com/hezarochand.shab
https://instagram.com/hezarochand.shab
در این پنج سالی که از انتشار رمان «گفتگو در تهران» میگذرد، خیلیها به من پیام میدادند و میخواستند که ادامهی این رمان یا «گفتگو در تهران۲» را بنویسم.
برای من تکرار کردن خودم، یکی از وحشتناکترین چیزهای دنیاست و برای همین هم هست که حتی مجموعههای موفق شعرم را تکرار نکردهام و سعی کردهام همیشه در حال تغییر و تجربه باشم.
اما خواستهی مخاطب و همچنین سالها زندگی کردن خودم با شخصیتهای آن رمان (از اولین نگارش آن در سال ۱۳۸۹ تا چاپ آن در سال ۱۳۹۵) باعث شد که ادامهای بر آن بنویسم که تا چند روز دیگر در دسترس شما خواهد بود.
اما این ادامه به سبک خودم است. بدون مقید بودن به زمانها، مکانها، شخصیتپردازیها و حتی روال منطقی روایت!! انگار که ادامهی آن رمان نیست اما چیزهای مشترکی از جنس میانمتنها دو اثر را پیوند میدهد و میتواند در جهانی موازی، ادامهای دیوانهدار از آن کتاب باشد.
پس شما را دعوت میکنم که در این چند روز باقیمانده تا انتشار رمان #هزاروچندشب ، کتاب «گفتگو در تهران» را بخوانید و در حالوهوای آن قرار بگیرید ❤💚
شما میتوانید در ایران و در هرجای جهان آن را بهسادگی تهیه کنید. برای خرید نسخهی چاپی از آمازون (در خارج از ایران) یا دانلود رایگان نسخهی PDF (در ایران) میتوانید به این آدرس در سایت شخصیام مراجعه کنید:
http://mehdimousavi.net/621
اما اگر در ایران هستید و نسخهی چاپی را میخواهید، بهترین راه یا خرید از صفحههای معتبر فروش کتاب در اینستاگرام است یا خرید از دستفروشهای کتاب در کنار خیابان.
درهرصورت هر راهی را که انتخاب کردهاید، «گفتگو در تهران» را مروری دوباره کنید و منتظر «هزار و چند شب» باشید که پس از چند سال تلاش شبانهروزی در حال اتمام است تنها به عشق شما که تنها دلیل من هستید...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
برای من تکرار کردن خودم، یکی از وحشتناکترین چیزهای دنیاست و برای همین هم هست که حتی مجموعههای موفق شعرم را تکرار نکردهام و سعی کردهام همیشه در حال تغییر و تجربه باشم.
اما خواستهی مخاطب و همچنین سالها زندگی کردن خودم با شخصیتهای آن رمان (از اولین نگارش آن در سال ۱۳۸۹ تا چاپ آن در سال ۱۳۹۵) باعث شد که ادامهای بر آن بنویسم که تا چند روز دیگر در دسترس شما خواهد بود.
اما این ادامه به سبک خودم است. بدون مقید بودن به زمانها، مکانها، شخصیتپردازیها و حتی روال منطقی روایت!! انگار که ادامهی آن رمان نیست اما چیزهای مشترکی از جنس میانمتنها دو اثر را پیوند میدهد و میتواند در جهانی موازی، ادامهای دیوانهدار از آن کتاب باشد.
پس شما را دعوت میکنم که در این چند روز باقیمانده تا انتشار رمان #هزاروچندشب ، کتاب «گفتگو در تهران» را بخوانید و در حالوهوای آن قرار بگیرید ❤💚
شما میتوانید در ایران و در هرجای جهان آن را بهسادگی تهیه کنید. برای خرید نسخهی چاپی از آمازون (در خارج از ایران) یا دانلود رایگان نسخهی PDF (در ایران) میتوانید به این آدرس در سایت شخصیام مراجعه کنید:
http://mehdimousavi.net/621
اما اگر در ایران هستید و نسخهی چاپی را میخواهید، بهترین راه یا خرید از صفحههای معتبر فروش کتاب در اینستاگرام است یا خرید از دستفروشهای کتاب در کنار خیابان.
درهرصورت هر راهی را که انتخاب کردهاید، «گفتگو در تهران» را مروری دوباره کنید و منتظر «هزار و چند شب» باشید که پس از چند سال تلاش شبانهروزی در حال اتمام است تنها به عشق شما که تنها دلیل من هستید...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
و کاشتند آخر هر جمله «کاش» را
گردن زدند بغضِ میان صداش را
کشتند یکبهیک همهی شعرهاش را
زل زد به سقف... گریهتر از ناامید بود
از یاد برد هرچه که قبلاً به یاد داشت
امّیدهای مسخرهای که زیاد داشت
به هرچه در زمین و زمان اعتقاد داشت
زل زد به سقف... گریهتر از ناامید بود
و دید ریشه کردنِ آرامِ ریش را
و دید قتل نور به دست کشیش را
و ذرّهذرّه سوختن زندگیش را
زل زد به سقف... گریهتر از ناامید بود
از روبرو سکوت شب و برق تیغ بود
از پشت دشنه بود که دست رفیق بود
خون میچکید رویِ... که زخمش عمیق بود
زل زد به سقف... گریهتر از ناامید بود
یک سمت شور مردم در صحنه! توی صف
یک سمت بوقهای جوانانِ توی کف
تصویرهای مردم خوشبخت هر طرف
زل زد به سقف... گریهتر از ناامید بود
با سینهای که پر شده از دفن رازها
با خاطرات سوخته در اعتراضها
در حسرت مجوّز غیرمجازها
زل زد به سقف... گریهتر از ناامید بود
اندازهی نوشتن اسمت زمان نداشت
مردی که هیچوقت غم نام و نان نداشت
این قصّهی تمامشده قهرمان نداشت
زل زد به سقف... گریهتر از ناامید بود
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
گردن زدند بغضِ میان صداش را
کشتند یکبهیک همهی شعرهاش را
زل زد به سقف... گریهتر از ناامید بود
از یاد برد هرچه که قبلاً به یاد داشت
امّیدهای مسخرهای که زیاد داشت
به هرچه در زمین و زمان اعتقاد داشت
زل زد به سقف... گریهتر از ناامید بود
و دید ریشه کردنِ آرامِ ریش را
و دید قتل نور به دست کشیش را
و ذرّهذرّه سوختن زندگیش را
زل زد به سقف... گریهتر از ناامید بود
از روبرو سکوت شب و برق تیغ بود
از پشت دشنه بود که دست رفیق بود
خون میچکید رویِ... که زخمش عمیق بود
زل زد به سقف... گریهتر از ناامید بود
یک سمت شور مردم در صحنه! توی صف
یک سمت بوقهای جوانانِ توی کف
تصویرهای مردم خوشبخت هر طرف
زل زد به سقف... گریهتر از ناامید بود
با سینهای که پر شده از دفن رازها
با خاطرات سوخته در اعتراضها
در حسرت مجوّز غیرمجازها
زل زد به سقف... گریهتر از ناامید بود
اندازهی نوشتن اسمت زمان نداشت
مردی که هیچوقت غم نام و نان نداشت
این قصّهی تمامشده قهرمان نداشت
زل زد به سقف... گریهتر از ناامید بود
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
برای دیدن یک فیلم در شب ممتد
نوشتن دیالوگها و نقد بازیها
نگاه کردن تو بین فیلم، تا به ابد!
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
برای گفتنِ تنهاییام درِ گوشَت
درازتر بشوم از خطوط منع شده
که یکهو پرت شوم از تو توی آغوشت
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
فرار کردنِ از دستِ خاطراتِ مریض
برای عشق، رسیدن به مرز تجربهها
برای تجربه کردن، گذشتن از همهچیز...
.
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
برای دیدن لبهات در شب قرمز
برای خواندن یک بیتِ خسته از سعدی
برای خواندن یک شعرِ تلخ از حافظ
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
برای نقد تو بر ایدههای یک نقّاش
برای نق زدن از دست دوست و دشمن
برای حرف زدن پشت شهر و آدمهاش
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
برای مسخرهبازی و شوخی و خنده
برای فکر نکردن به پوچی امروز
برای نقشه کشیدن برای آینده
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
برای رد شدن از مرزهای پیرهنت
برای خواندن تو توی حرکت لبها
برای گفتن یک شعر بر خطوط تنت
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
برای آمدنِ اسمهای گوناگون
برای رد شدن از مرزهای ممنوعه
برای فانتزی تازه در میان جنون
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
برای بحث هنرهای قابلِ تلفیق
برای دادنِ یک ایدهی عجیب، غریب!
برای کردنِ یک بحثِ فلسفیِ عمیق
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
پر از غم و هیجان، مثل روز نامزدی
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
برای دیدن یک فیلم در شبی ابدی
جلوی تلویزیون باز خوابمان ببرد...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
برای دیدن یک فیلم در شب ممتد
نوشتن دیالوگها و نقد بازیها
نگاه کردن تو بین فیلم، تا به ابد!
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
برای گفتنِ تنهاییام درِ گوشَت
درازتر بشوم از خطوط منع شده
که یکهو پرت شوم از تو توی آغوشت
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
فرار کردنِ از دستِ خاطراتِ مریض
برای عشق، رسیدن به مرز تجربهها
برای تجربه کردن، گذشتن از همهچیز...
.
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
برای دیدن لبهات در شب قرمز
برای خواندن یک بیتِ خسته از سعدی
برای خواندن یک شعرِ تلخ از حافظ
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
برای نقد تو بر ایدههای یک نقّاش
برای نق زدن از دست دوست و دشمن
برای حرف زدن پشت شهر و آدمهاش
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
برای مسخرهبازی و شوخی و خنده
برای فکر نکردن به پوچی امروز
برای نقشه کشیدن برای آینده
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
برای رد شدن از مرزهای پیرهنت
برای خواندن تو توی حرکت لبها
برای گفتن یک شعر بر خطوط تنت
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
برای آمدنِ اسمهای گوناگون
برای رد شدن از مرزهای ممنوعه
برای فانتزی تازه در میان جنون
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
برای بحث هنرهای قابلِ تلفیق
برای دادنِ یک ایدهی عجیب، غریب!
برای کردنِ یک بحثِ فلسفیِ عمیق
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
پر از غم و هیجان، مثل روز نامزدی
دو رختخواب بیندازم آنورِ خانه
برای دیدن یک فیلم در شبی ابدی
جلوی تلویزیون باز خوابمان ببرد...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
یک چراغ خاموش است، یک چراغ روشن نیست
کوچهای که تاریک است، جای شعر گفتن نیست
هر دو پوچ میمانیم، هر دو پوچ میمیریم
من که عاشق او بود، او که عاشق من نیست
مثل اشتباهی محض، در تضاد با خویشیم
آدمآهنی هستیم، جنسمان از آهن نیست!
مرد مثل دخترها گریه میکند آرام
زن اگرچه بغضآلود، فرض میکند «زن» نیست
بیپناه و سرگردان، در تمام این ابیات
اتّفاق میافتد، شاعری که اصلاً نیست
باز شعر میگویم، گرچه خوب میدانم
شعر فلسفهبازیست، جای گریه کردن نیست
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
کوچهای که تاریک است، جای شعر گفتن نیست
هر دو پوچ میمانیم، هر دو پوچ میمیریم
من که عاشق او بود، او که عاشق من نیست
مثل اشتباهی محض، در تضاد با خویشیم
آدمآهنی هستیم، جنسمان از آهن نیست!
مرد مثل دخترها گریه میکند آرام
زن اگرچه بغضآلود، فرض میکند «زن» نیست
بیپناه و سرگردان، در تمام این ابیات
اتّفاق میافتد، شاعری که اصلاً نیست
باز شعر میگویم، گرچه خوب میدانم
شعر فلسفهبازیست، جای گریه کردن نیست
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سایه ها
با شعر چکار میشود کرد؟.pdf
980.5 KB
«با شعر چکار میشود کرد؟»
مجموعه رباعیهای علی ولیاللهی
به همراه طراحیهای سیاهقلم محمدصادق یارحمیدی
نشر الکترونیک سایهها
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa
مجموعه رباعیهای علی ولیاللهی
به همراه طراحیهای سیاهقلم محمدصادق یارحمیدی
نشر الکترونیک سایهها
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
☑️ خانه ادبیات معاصر
@saaayehaaa
Forwarded from سایه ها
منظومهی «یک روز کاری در کمونی اوّلیه بی هیچ گرایش سیاسی»
#شعر منتشر نشده از سید مهدی موسوی در وبسایت سایهها:
http://sayeha.org/?p=2784
#شعر منتشر نشده از سید مهدی موسوی در وبسایت سایهها:
http://sayeha.org/?p=2784
برای حضور در کارگاههای رایگان ادبی، کلابهاوس مرا فالو کنید:
https://www.clubhouse.com/@mehdimousavi6
قرار ما چهارشنبهها، ساعت ۲۱:۳۰ به وقت تهران
https://www.clubhouse.com/@mehdimousavi6
قرار ما چهارشنبهها، ساعت ۲۱:۳۰ به وقت تهران
Clubhouse
Mehdi Mousavi - Clubhouse
Writer, poet, critic and teacher
Telegram: www.tg-me.com/seyedmehdimoosavi2
Telegram: www.tg-me.com/seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
ناگهان زنگ میزند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد...
مرد هم گریه میکند وقتی سرِ من روی دامنت باشد
بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات
واقعاً عاشق خودش باشی، واقعاً عاشق تنت باشد
روبرویت گلوله و باتوم، پشت سر خنجر رفیقانت
توی دنیای دوستداشتنی!! بهترین دوست، دشمنت باشد
دل به آبی آسمان بدهی، به همه عشق را نشان بدهی
بعد، در راه دوست جان بدهی... دوستت عاشق زنت باشد!
چمدانی نشسته بر دوشت، زخمهایی به قلب مغلوبت
پرتگاهی به نام آزادی مقصدِ راهآهنت باشد
عشق، مکثیست قبل بیداری... انتخابی میان جبر و جبر
جام سم توی دست لرزانت، تیغ هم روی گردنت باشد
خسته از «انقلاب» و «آزادی»، فندکی درمیآوری... شاید
هجده «تیر» بیسرانجامی، توی سیگار «بهمنت» باشد
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
مرد هم گریه میکند وقتی سرِ من روی دامنت باشد
بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات
واقعاً عاشق خودش باشی، واقعاً عاشق تنت باشد
روبرویت گلوله و باتوم، پشت سر خنجر رفیقانت
توی دنیای دوستداشتنی!! بهترین دوست، دشمنت باشد
دل به آبی آسمان بدهی، به همه عشق را نشان بدهی
بعد، در راه دوست جان بدهی... دوستت عاشق زنت باشد!
چمدانی نشسته بر دوشت، زخمهایی به قلب مغلوبت
پرتگاهی به نام آزادی مقصدِ راهآهنت باشد
عشق، مکثیست قبل بیداری... انتخابی میان جبر و جبر
جام سم توی دست لرزانت، تیغ هم روی گردنت باشد
خسته از «انقلاب» و «آزادی»، فندکی درمیآوری... شاید
هجده «تیر» بیسرانجامی، توی سیگار «بهمنت» باشد
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سآیکست | sãycast
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اپیزود هفتم سآیکست منتشر شد.
شما میتوانید این پادکست را از طریق لینکهای زیر در اپلیکیشنهای کستباکس، اپل پادکست و گوگل پادکست، ساوند کلود و همچنین وبسایت سایهها گوش کنید.
بعد از گذشت یک هفته از انتشار اپیزودها نیز، فایل صوتی مربوط به هر اپیزود در کانال تلگرام منتشر خواهد شد
البته پیشنهاد ما این است که سآیکست را از طریق اپلیکیشنهای پادگیر بشنوید تا ما بتوانیم آمار وسیعتری از مخاطبانمان داشته باشیم و هر روز بهتر و بهتر شویم.
نکتهی دیگر اینکه، از آنجایی که این پادکست به صورت سریالی منتشر میشود، لطفاً سآیکست را از اپیزود اول دنبال کنید.
امیدواریم کاستیهای سآیکست را بر ما ببخشایید و اگر چنانچه آن را شنیدید و به دلتان نشست، ممنون میشویم که با معرفی به دیگران، از ما حمایت کنید.
اپل پادکست: http://apple.co/2B8sm7r
کست باکس: http://bit.ly/2XHzY8w
گوگل پادکست: https://bit.ly/2ZKbrT5
ساوند کلود: https://bit.ly/2ZbxEbO
بازیگران:
بیتا گرشاسبی
شاهین خلیلی
عباس اصغرپور
مینا خازنی اسکویی
نویسنده: محمد مرادپور
تنظیم، فضاسازی و تیزر: مهرداد ضمیری
عکس تیزر: پویا خازنی اسکویی
#سای_کست
@saycast
شما میتوانید این پادکست را از طریق لینکهای زیر در اپلیکیشنهای کستباکس، اپل پادکست و گوگل پادکست، ساوند کلود و همچنین وبسایت سایهها گوش کنید.
بعد از گذشت یک هفته از انتشار اپیزودها نیز، فایل صوتی مربوط به هر اپیزود در کانال تلگرام منتشر خواهد شد
البته پیشنهاد ما این است که سآیکست را از طریق اپلیکیشنهای پادگیر بشنوید تا ما بتوانیم آمار وسیعتری از مخاطبانمان داشته باشیم و هر روز بهتر و بهتر شویم.
نکتهی دیگر اینکه، از آنجایی که این پادکست به صورت سریالی منتشر میشود، لطفاً سآیکست را از اپیزود اول دنبال کنید.
امیدواریم کاستیهای سآیکست را بر ما ببخشایید و اگر چنانچه آن را شنیدید و به دلتان نشست، ممنون میشویم که با معرفی به دیگران، از ما حمایت کنید.
اپل پادکست: http://apple.co/2B8sm7r
کست باکس: http://bit.ly/2XHzY8w
گوگل پادکست: https://bit.ly/2ZKbrT5
ساوند کلود: https://bit.ly/2ZbxEbO
بازیگران:
بیتا گرشاسبی
شاهین خلیلی
عباس اصغرپور
مینا خازنی اسکویی
نویسنده: محمد مرادپور
تنظیم، فضاسازی و تیزر: مهرداد ضمیری
عکس تیزر: پویا خازنی اسکویی
#سای_کست
@saycast
Forwarded from سید مهدی موسوی
یکی از مهم ترین ایراداتی که می شود بر شعر خیلی از دوستان شاعر گرفت این است که زبان کار قدیمی است یا دوگانگی دارد یا...
حالا ماجرای این ایراد مهم چیست؟
هر شعر یا داستانی برای مخاطب از زبان یک راوی بازگو می شود که معمولا در ادبیات مدرن این راوی، زاویه دید اول شخص هم دارد.
حالا شاعر یا نویسنده با توجه به زمان وقوع ماجرا، مکان، سن و جنس راوی، تحصیلات، طبقه اجتماعی و... لحنی برای روایت اثر انتخاب می کند که ویژه ی همان راوی و همان شعر است.
طبیعتا اکثر آثار تولید شده توسط یک مولف در زمان حال یا نزدیک به معاصر رخ می دهد به همین خاطر لحنی شبیه مردم معاصر روزگار خودش دارد.
اما مثلا مواردی هم داریم که مثل بعضی نمایشنامه های "بیضایی" یا... ماجرا چندین قرن قبل رخ می دهد. طبیعتا در این اثر اگر راوی حاضر در ماجرا باشد از زبان آن روزگار و ویژگی های زبانی آن دوران استفاده می شود.
البته اینجور آثار زیاد نیستند. و در نگارش آنها هم سعی می شود با تحقیق لازم دقیقا به بازآفرینی زبان دوره ای دست زد که راوی در آن به سر می برد و مشخصا مثلا زبان رایج مردم در قرن پنجم با قرن هشتم در مناطق مختلف متفاوت است.
البته خیلی از هنرمندان ترجیح می دهند که با انتخاب زاویه دید دانای مطلق یا سوم شخص محدود حتی روایت آثاری را که در گذشته ای دور رخ داده اند با زبان امروزین انجام دهند که هم برای مخاطب جذاب تر است و هم دردسرهای کمتری دارد.
من خودم وقتی شعری را می بینم که شاعری معاصر یا حتی جوان گفته و هیچ الزامی به رخ دادن در قرن پنجم ندارد اما در آن کلمات ز، دگر، می، جام، ساقی، نگار و... آمده رسما احساس می کنم که یا طرف شاعری تازه کار است و در ابتدای راه یا اینکه مخاطب را احمق فرض کرده است.
دوستانی که از آهوان و گیسوان و کمندابرو و... حرف می زنند نمی دانم در کجا زندگی می کنند ولی در شهری که من زندگی می کردم مردم موبایل داشتند و در جوی آب موش بود و ابروها هم یا مداد کشیده بودند یا تتو شده و موهای بسیاری هم رنگ شده یا کوتاه بود!!
مگر می شود تو با لپ تاپ شعرت را تایپ کنی و بعد از صحرا و لیلا و تیشه و بیستون شعر بگویی؟ مگر می شود جلوی ماهواره با دوست دخترت لم داده باشی یا در حین چت کردن با او از هجر و بی وفایی و دلدار و جفا بگویی؟!!
من خودم در دهه ی شصت و هفتاد در شعرهایم دوگانگی زبان به چشم می خورد. اما آیا امروز هم می توان از من چنین ایرادی را (مگر آنکه به تعمد و در شعری خاص و برای رساندن مفهومی خاص باشد) قبول کرد؟
دوگانگی زبان و المان ها در کار بسیاری از دوستان به چشم می خورد. انگار شاعر با سهل انگاری حتی نمی داند شعرش در چه سالی و چه مکانی دارد رخ می دهد.
البته برای یک جوان تازه کار که شعر را با خواندن حافظ و مولانا شروع کرده و بعد دارد سعی می کند به زبان امروز شعر بگوید این دوره ی دوگانگی زبان طبیعی است اما مشکل من با دوستانی است که چند سال است دارند شعر می گویند و هنوز نمی توانند لحن و زبان یکدست و موفقی را برای هر اثر خلق کنند.
این لحن فقط در انتخاب واژه ها خلاصه نمی شود بلکه حتی در نحو جملات و کنار هم قرار گرفتن کلمات و... باید ثابت باشد.
بگذریم از آثاری که در آنها چند راوی و صدا به گوش می رسد که هر کدام از این راوی ها ممکن است متعلق به یک زمان و مکان باشند و طبیعتا شعر دارای چند لحن مختلف است.
اینها استثناء بوده و بحثمان روی اکثریت آثاری است که به بازار عرضه می شود و راوی ها به جای ودکا و ویسکی و شیرموز و عرق نعناع مشغول نوش جان کردن شراب ناب! و می!! و شربت عشق هستند.
این مثال را که گفتم یاد یک کلیپ بد از "پویا"ی عزیز افتادم که خواننده درباره ی جام شراب و می و مستی ناب می خواند و پشتش انواع شیشه های ودکا و ویسکی و تکیلا و... به چشم می خورد!!
در هر صورت به دوستان جوانتر توصیه می کنم در ابتدای راه شعر به چند تا نکته دقت کنند:
آشنایی با قالب های شعری، شعر گفتن به زبان امروز، مطالعه کردن و آشنایی با اصول اولیه ی قوالب فارسی (وزن و قافیه و...)، کتاب خواندن و ایجاد تفکر و ایدئولوژی شخصی و...
عجله نداشته باشیم برای معروف شدن و شناخته شدن. سال ها بنویسیم و بنویسیم و کتاب چاپ نکنیم تا به حدی برسیم که برای ادبیات معاصر کاری کرده باشیم نه اینکه بار دیگری بر دوش نحیف ادبیات باشیم.
سید مهدی موسوی
https://www.tg-me.com/seyedmehdimoosavi2
@seyedmehdimoosavi2
حالا ماجرای این ایراد مهم چیست؟
هر شعر یا داستانی برای مخاطب از زبان یک راوی بازگو می شود که معمولا در ادبیات مدرن این راوی، زاویه دید اول شخص هم دارد.
حالا شاعر یا نویسنده با توجه به زمان وقوع ماجرا، مکان، سن و جنس راوی، تحصیلات، طبقه اجتماعی و... لحنی برای روایت اثر انتخاب می کند که ویژه ی همان راوی و همان شعر است.
طبیعتا اکثر آثار تولید شده توسط یک مولف در زمان حال یا نزدیک به معاصر رخ می دهد به همین خاطر لحنی شبیه مردم معاصر روزگار خودش دارد.
اما مثلا مواردی هم داریم که مثل بعضی نمایشنامه های "بیضایی" یا... ماجرا چندین قرن قبل رخ می دهد. طبیعتا در این اثر اگر راوی حاضر در ماجرا باشد از زبان آن روزگار و ویژگی های زبانی آن دوران استفاده می شود.
البته اینجور آثار زیاد نیستند. و در نگارش آنها هم سعی می شود با تحقیق لازم دقیقا به بازآفرینی زبان دوره ای دست زد که راوی در آن به سر می برد و مشخصا مثلا زبان رایج مردم در قرن پنجم با قرن هشتم در مناطق مختلف متفاوت است.
البته خیلی از هنرمندان ترجیح می دهند که با انتخاب زاویه دید دانای مطلق یا سوم شخص محدود حتی روایت آثاری را که در گذشته ای دور رخ داده اند با زبان امروزین انجام دهند که هم برای مخاطب جذاب تر است و هم دردسرهای کمتری دارد.
من خودم وقتی شعری را می بینم که شاعری معاصر یا حتی جوان گفته و هیچ الزامی به رخ دادن در قرن پنجم ندارد اما در آن کلمات ز، دگر، می، جام، ساقی، نگار و... آمده رسما احساس می کنم که یا طرف شاعری تازه کار است و در ابتدای راه یا اینکه مخاطب را احمق فرض کرده است.
دوستانی که از آهوان و گیسوان و کمندابرو و... حرف می زنند نمی دانم در کجا زندگی می کنند ولی در شهری که من زندگی می کردم مردم موبایل داشتند و در جوی آب موش بود و ابروها هم یا مداد کشیده بودند یا تتو شده و موهای بسیاری هم رنگ شده یا کوتاه بود!!
مگر می شود تو با لپ تاپ شعرت را تایپ کنی و بعد از صحرا و لیلا و تیشه و بیستون شعر بگویی؟ مگر می شود جلوی ماهواره با دوست دخترت لم داده باشی یا در حین چت کردن با او از هجر و بی وفایی و دلدار و جفا بگویی؟!!
من خودم در دهه ی شصت و هفتاد در شعرهایم دوگانگی زبان به چشم می خورد. اما آیا امروز هم می توان از من چنین ایرادی را (مگر آنکه به تعمد و در شعری خاص و برای رساندن مفهومی خاص باشد) قبول کرد؟
دوگانگی زبان و المان ها در کار بسیاری از دوستان به چشم می خورد. انگار شاعر با سهل انگاری حتی نمی داند شعرش در چه سالی و چه مکانی دارد رخ می دهد.
البته برای یک جوان تازه کار که شعر را با خواندن حافظ و مولانا شروع کرده و بعد دارد سعی می کند به زبان امروز شعر بگوید این دوره ی دوگانگی زبان طبیعی است اما مشکل من با دوستانی است که چند سال است دارند شعر می گویند و هنوز نمی توانند لحن و زبان یکدست و موفقی را برای هر اثر خلق کنند.
این لحن فقط در انتخاب واژه ها خلاصه نمی شود بلکه حتی در نحو جملات و کنار هم قرار گرفتن کلمات و... باید ثابت باشد.
بگذریم از آثاری که در آنها چند راوی و صدا به گوش می رسد که هر کدام از این راوی ها ممکن است متعلق به یک زمان و مکان باشند و طبیعتا شعر دارای چند لحن مختلف است.
اینها استثناء بوده و بحثمان روی اکثریت آثاری است که به بازار عرضه می شود و راوی ها به جای ودکا و ویسکی و شیرموز و عرق نعناع مشغول نوش جان کردن شراب ناب! و می!! و شربت عشق هستند.
این مثال را که گفتم یاد یک کلیپ بد از "پویا"ی عزیز افتادم که خواننده درباره ی جام شراب و می و مستی ناب می خواند و پشتش انواع شیشه های ودکا و ویسکی و تکیلا و... به چشم می خورد!!
در هر صورت به دوستان جوانتر توصیه می کنم در ابتدای راه شعر به چند تا نکته دقت کنند:
آشنایی با قالب های شعری، شعر گفتن به زبان امروز، مطالعه کردن و آشنایی با اصول اولیه ی قوالب فارسی (وزن و قافیه و...)، کتاب خواندن و ایجاد تفکر و ایدئولوژی شخصی و...
عجله نداشته باشیم برای معروف شدن و شناخته شدن. سال ها بنویسیم و بنویسیم و کتاب چاپ نکنیم تا به حدی برسیم که برای ادبیات معاصر کاری کرده باشیم نه اینکه بار دیگری بر دوش نحیف ادبیات باشیم.
سید مهدی موسوی
https://www.tg-me.com/seyedmehdimoosavi2
@seyedmehdimoosavi2
Bi Meyli
Amir Azimi - Www.Bia2Music.Ws
بی میلی
خواننده و آهنگساز: امیر عظیمی
تنظیم: بابک خزایی
ترانه: سید مهدی موسوی
(کورس ترانه: میلاد مفرد)
@seyedmehdimoosavi2
خواننده و آهنگساز: امیر عظیمی
تنظیم: بابک خزایی
ترانه: سید مهدی موسوی
(کورس ترانه: میلاد مفرد)
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from آموزشکده توانا
کارگاه ادبی چهارشنبهها - یک
کارگاه ادبی چهارشنبهها هر هفته با حضور مهدی موسوی، شاعر و نویسنده، در کلابهاوس آموزشکده توانا برگزار میشود. در این کارگاه به معرفی کتاب و فیلم و شعرخوانی و نقد ادبی پرداخته میشود.
این نخستین جلسه از این کارگاه است که در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۰ برگزار شد.
در یوتیوب:
https://youtu.be/Ky_QBfiIofI
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/sz5qzkhtqiil
#چهارشنبه_ها #مهدی_موسوی #کارگاه_ادبی
@Tavaana_TavaanaTech
کارگاه ادبی چهارشنبهها هر هفته با حضور مهدی موسوی، شاعر و نویسنده، در کلابهاوس آموزشکده توانا برگزار میشود. در این کارگاه به معرفی کتاب و فیلم و شعرخوانی و نقد ادبی پرداخته میشود.
این نخستین جلسه از این کارگاه است که در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۰ برگزار شد.
در یوتیوب:
https://youtu.be/Ky_QBfiIofI
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/sz5qzkhtqiil
#چهارشنبه_ها #مهدی_موسوی #کارگاه_ادبی
@Tavaana_TavaanaTech
YouTube
کارگاه ادبی چهارشنبهها - یک
کارگاه ادبی چهارشنبهها هر هفته با حضور مهدی موسوی، شاعر و نویسنده، در کلابهاوس آموزشکده توانا برگزار میشود.
در این کارگاه به معرفی کتاب و فیلم و شعرخوانی و نقد ادبی پرداخته میشود.
این نخستین جلسه از این کارگاه است که در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۰ برگزار شد.
کانال…
در این کارگاه به معرفی کتاب و فیلم و شعرخوانی و نقد ادبی پرداخته میشود.
این نخستین جلسه از این کارگاه است که در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۰ برگزار شد.
کانال…
غزلی از دههی هفتاد و روزگار جوانی:
اگر که در مغزم چند دانه جن باشد!
در آشپزخانه دختری اُپِن باشد↓
اگر که دارد در من کتاب میخواند
اگر که اسمش در ذهنِ تو «هلن» باشد↓
اگر که مرگ به پایان شب میاندیشد
اگر که عشق به تردید مطمئن باشد!↓
اگر که عشق، تلاقی سکس با عادت
اگر که مرگ، تبانی چند ژن باشد↓
اگر بهشت شراب است و حور و سایه و نهر
اگر که دنیا یکمشت خاک و شن باشد↓
اگر که مرد تو را پرت میکند به کتاب
اگر که پایانِ قصّهات خشن باشد↓
دلم به دنبالِ روستای گمشدهایست
طویلهای که به آرامش پِهِن باشد!!
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
اگر که در مغزم چند دانه جن باشد!
در آشپزخانه دختری اُپِن باشد↓
اگر که دارد در من کتاب میخواند
اگر که اسمش در ذهنِ تو «هلن» باشد↓
اگر که مرگ به پایان شب میاندیشد
اگر که عشق به تردید مطمئن باشد!↓
اگر که عشق، تلاقی سکس با عادت
اگر که مرگ، تبانی چند ژن باشد↓
اگر بهشت شراب است و حور و سایه و نهر
اگر که دنیا یکمشت خاک و شن باشد↓
اگر که مرد تو را پرت میکند به کتاب
اگر که پایانِ قصّهات خشن باشد↓
دلم به دنبالِ روستای گمشدهایست
طویلهای که به آرامش پِهِن باشد!!
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2