لینک مستقیم دکلمهی شعر "گربه" با آهنگسازی "آرش تارانتیست" از آلبوم "هومانیتی" (در اسپاتیفای):
https://open.spotify.com/track/3h3vhfPZwuwRQRXSgIjVz1?si=TU34bZHyQUmbCm9HcKT8Bw
https://open.spotify.com/track/3h3vhfPZwuwRQRXSgIjVz1?si=TU34bZHyQUmbCm9HcKT8Bw
Spotify
Gorbeh
Mehdi Mousavi · Song · 2021
Forwarded from سید مهدی موسوی
صدای سکس میآمد از آنورِ دیوار
صدای نیرویی متّضاد، قبل «هگل»
صدای لذتِ آمیخته به درد و جنون
صدای گریهی یک تخت در اتاق هتل
صدای بوق میآمد که پشت پنجره بود
صدای دود و ترافیکهای هر روزه
صدای ترمز تاریخ، بر سرِ آسفالت
صدای زیبایی، در میان یک موزه!
صدای یک زنِ تنها، نشسته داخل پارک
صدای خستهی موزیک، داخل گوشش
صدای کارگری روی نعشِ بعدازظهر
صدای بستهی سیمان و درد، بر دوشش
صدای دانشجویی در اعتصاب غذا
صدای تیغ کشیدن به دست، داخل وان
صدای گریهی «شیراز» در شب مستی
صدای لختِ تجاوز به هر شبِ «تهران»
.
صدای رفتگران جوان، تهِ کوچه
صدای گم شدن بچّه در شلوغی شب
صدای بیمارستان، کثیفتر از شهر
صدای سوختنِ عاشقانهها در تب
صدای جمعیتِ غرق در میان موبایل
صدای هندزفری توی گوش یک دختر
صدای دعواهایی بلند توی مسیج!
صدای زل زدنِ شاعری به یک دفتر
صدای نیستی و هستیِ به هم درگیر
صدای پوچی و امّیدِ دائماً در جنگ
صدای تاکسیِ پیر، حینِ خواندنِ ضبط
صدای گریهی یک مرد، آخر آهنگ
صدای گشتنِ یک دزد داخل خانه
صدای خیسِ تجاوز در امتدادِ سکوت
صدای کوهنوردی بدون اکسیژن
صدای خواندنِ یک شعر تلخ، قبل سقوط
صدای حرکتِ سربازهای بی کلّه!
صدای مردمِ بی لب در امتداد مسیر
صدای برخوردِ چند تا به هم ماشین!
صدای مردم درگیر در شب دلگیر
صدای دستفروشِ کتابِ ممنوعه
صدای «مارکس»، «رحیمی»، «شریعتی»، «محمود»!
صدای یک چمدان، توی چند ترمینال!
صدای گریهی مردی که هیچوقت نبود
صدای سکس نمیآمد از اتاق بغل
صدا سکوت گرفته پس از هماغوشی
سکوت، پشت به هم کرده بود با سیگار
سکوت، زل زده آرام توی یک گوشی
نگاه می کردم کلّ شب به سقفِ هتل
به روزهای غم انگیز و گردش پنکه
صدا تمام سرم را گرفته بود... صدا...
و زندگی جریان داشت مثل قبلاً که...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
صدای نیرویی متّضاد، قبل «هگل»
صدای لذتِ آمیخته به درد و جنون
صدای گریهی یک تخت در اتاق هتل
صدای بوق میآمد که پشت پنجره بود
صدای دود و ترافیکهای هر روزه
صدای ترمز تاریخ، بر سرِ آسفالت
صدای زیبایی، در میان یک موزه!
صدای یک زنِ تنها، نشسته داخل پارک
صدای خستهی موزیک، داخل گوشش
صدای کارگری روی نعشِ بعدازظهر
صدای بستهی سیمان و درد، بر دوشش
صدای دانشجویی در اعتصاب غذا
صدای تیغ کشیدن به دست، داخل وان
صدای گریهی «شیراز» در شب مستی
صدای لختِ تجاوز به هر شبِ «تهران»
.
صدای رفتگران جوان، تهِ کوچه
صدای گم شدن بچّه در شلوغی شب
صدای بیمارستان، کثیفتر از شهر
صدای سوختنِ عاشقانهها در تب
صدای جمعیتِ غرق در میان موبایل
صدای هندزفری توی گوش یک دختر
صدای دعواهایی بلند توی مسیج!
صدای زل زدنِ شاعری به یک دفتر
صدای نیستی و هستیِ به هم درگیر
صدای پوچی و امّیدِ دائماً در جنگ
صدای تاکسیِ پیر، حینِ خواندنِ ضبط
صدای گریهی یک مرد، آخر آهنگ
صدای گشتنِ یک دزد داخل خانه
صدای خیسِ تجاوز در امتدادِ سکوت
صدای کوهنوردی بدون اکسیژن
صدای خواندنِ یک شعر تلخ، قبل سقوط
صدای حرکتِ سربازهای بی کلّه!
صدای مردمِ بی لب در امتداد مسیر
صدای برخوردِ چند تا به هم ماشین!
صدای مردم درگیر در شب دلگیر
صدای دستفروشِ کتابِ ممنوعه
صدای «مارکس»، «رحیمی»، «شریعتی»، «محمود»!
صدای یک چمدان، توی چند ترمینال!
صدای گریهی مردی که هیچوقت نبود
صدای سکس نمیآمد از اتاق بغل
صدا سکوت گرفته پس از هماغوشی
سکوت، پشت به هم کرده بود با سیگار
سکوت، زل زده آرام توی یک گوشی
نگاه می کردم کلّ شب به سقفِ هتل
به روزهای غم انگیز و گردش پنکه
صدا تمام سرم را گرفته بود... صدا...
و زندگی جریان داشت مثل قبلاً که...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
میگه بزن بریم از شب
دوباره بسته ساکش رو
امید ترسناکش رو
ولی توو این اتاق سرد
به جز یه اسب چوبی نیست
میگه برقص دیوونه!
بذار بخنده این خونه
میگه برقص و میدونه
میون اینهمه تابوت
که جای پایکوبی نیست
دو تا درخت غمگینیم
با یه نگاه افسرده
دو شاخهی گرهخورده
توو جشن ارّهبرقیها
صدای دارکوبی نیست
میگه من و تو خوشبختیم
با سختیا که توو راهه
با زندگی که کوتاهه
توو افقی که ما هستیم
منظرهی غروبی نیست
میگه با اینکه غمگینیم
با اینکه خونه تاریکه
روزای خوب نزدیکه
ولی چشاش پر از اشکه
دروغگوی خوبی نیست!
ورمیدارم از اون خونه
یه دونه اسب چوبی رو
دو چشم غرق خوبی رو
یه ساک غرق امّیدو
یه انتظار خورشیدو
میگم بزن بریم از شب...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
دوباره بسته ساکش رو
امید ترسناکش رو
ولی توو این اتاق سرد
به جز یه اسب چوبی نیست
میگه برقص دیوونه!
بذار بخنده این خونه
میگه برقص و میدونه
میون اینهمه تابوت
که جای پایکوبی نیست
دو تا درخت غمگینیم
با یه نگاه افسرده
دو شاخهی گرهخورده
توو جشن ارّهبرقیها
صدای دارکوبی نیست
میگه من و تو خوشبختیم
با سختیا که توو راهه
با زندگی که کوتاهه
توو افقی که ما هستیم
منظرهی غروبی نیست
میگه با اینکه غمگینیم
با اینکه خونه تاریکه
روزای خوب نزدیکه
ولی چشاش پر از اشکه
دروغگوی خوبی نیست!
ورمیدارم از اون خونه
یه دونه اسب چوبی رو
دو چشم غرق خوبی رو
یه ساک غرق امّیدو
یه انتظار خورشیدو
میگم بزن بریم از شب...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from 6Rang
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🏳️🌈
پیام ویدئوی #مهدی_موسوی شاعر، نویسنده و منتقد به مناسبت ۱۷ می برای کمپین «همبسته، مقاومت، حمایت، مراقبت» که در روز انتشار خبر قتل #علیرضا_فاضلی_منفرد به ششرنگ ارسال کردهاست.
#۱۷_ماه_می
#همبسته_مقاومت_حمایت_مراقبت
@iran6rang
پیام ویدئوی #مهدی_موسوی شاعر، نویسنده و منتقد به مناسبت ۱۷ می برای کمپین «همبسته، مقاومت، حمایت، مراقبت» که در روز انتشار خبر قتل #علیرضا_فاضلی_منفرد به ششرنگ ارسال کردهاست.
#۱۷_ماه_می
#همبسته_مقاومت_حمایت_مراقبت
@iran6rang
Khane Sard Ast
Maria
"خانه سرد است"
خواننده: ماریا
شعر: مهدی موسوی و فاطمه اختصاری
آهنگساز: کاوه صالحینیا
تنظیمکننده: میلاد باستانیپور
@mariah_music
خواننده: ماریا
شعر: مهدی موسوی و فاطمه اختصاری
آهنگساز: کاوه صالحینیا
تنظیمکننده: میلاد باستانیپور
@mariah_music
صبح جمعه، کتاب میخواندم
علّت رنگ پرچم قرمز
شرح و تفسیر شعری از حافظ
اکتشافات توی عصر فلز
توی کوچه سعید را کشتند
ظهر جمعه کتاب میخواندم
راههای روانشناسی زن
شرح تاریخ پرشکوه وطن!
امتیازات بچّهدار شدن
توی کوچه ستاره را کشتند
عصر جمعه کتاب میخواندم
نقد بر روی اقتصاد نوین
زندگیِ سگیِ توی اِوین
آخرین خاطرات «مستر بین»!!
توی کوچه امیر را کشتند
شب جمعه به خواب که رفتم
خانه از زندگی لبالب بود
همهچی واقعا مرتّب بود
شبِ شب بود، تا ابد شب بود
داخل کوچه هیچچیز نبود
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
علّت رنگ پرچم قرمز
شرح و تفسیر شعری از حافظ
اکتشافات توی عصر فلز
توی کوچه سعید را کشتند
ظهر جمعه کتاب میخواندم
راههای روانشناسی زن
شرح تاریخ پرشکوه وطن!
امتیازات بچّهدار شدن
توی کوچه ستاره را کشتند
عصر جمعه کتاب میخواندم
نقد بر روی اقتصاد نوین
زندگیِ سگیِ توی اِوین
آخرین خاطرات «مستر بین»!!
توی کوچه امیر را کشتند
شب جمعه به خواب که رفتم
خانه از زندگی لبالب بود
همهچی واقعا مرتّب بود
شبِ شب بود، تا ابد شب بود
داخل کوچه هیچچیز نبود
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
شعری از دوران جوانی و مجموعهی «پرنده کوچولو؛ نه پرنده بود! نه کوچولو!»:
.
باید كه آقایِ دوباره موسوی باشم!
باید قوی باشم... ببین! باید قوی باشم
از دستهایم حسّ و جرأت را گرفتند و...
از یك كلاغ پیر، فرصت را گرفتند و...
.
تبعیدمان كردند تا جایی كه جایی نیست
گشتیم و گفتیم آسمانها را: خدایی نیست!
در روزنامه تیتر شد حالِ خراب ما
در آفتابه دیده میشد آفتاب ما!!
.
با عشق، با نفرت، بدون ترس، با لبخند
هی سوسكها روی تنم هی راه میرفتند
سیگار بعد از جلق، چایی بعد خمیازه
هر شب ادای عشق با یك دختر تازه
یك مشت تابستان غمگین در سر من كه
آهسته میچرخید هی با گردش پنكه
پاییز و یاد مریم و كابوس و بارانها
زهرای دائم یخزده توی زمستانها
مشتی بهار لعنتی چون روح سرگردان
یك مشت سالِ تازه مثل عكسبرگردان!
چیزی شبیه هیچ، بر مغزم قدم میزد
حال مرا از آدم و عالم بههم میزد
میرفتم از خود سمت پوچی، رو به دنیا، به
یك دختر و یك پیتزا، یك مرد و نوشابه
در لحظه بودن، عقل نه! اهلِ عمل بودن
مثل نگاهی عاشقانه مبتذل بودن
تا شهرت و تا سكس و تا... هی شعرسازیها
عاشق شدن، انواعِ گیجِ بچّهبازیها!
خالی شدن از هرچه من را واقعاً میساخت
خالی شدن از هرچه من، از هرچه من میساخت
یك هیچ، یك آتشفشان سرد، یك بَرده
در آینه یك سایه میبینم كه كز كرده
باید به پا خیزم از آنچه در توان دارم
از دردهایی كه میان استخوان دارم
باید كه از من، از خودِ من باخبر گردم
باید كه صفحه صفحه در تقویم برگردم
باید بسازم آنچه را در راه، گم كردم
باید كه برگردم... به اصل خویش برگردم
باید كه آقایِ دوباره موسوی باشم!
باید قوی باشم... ببین! باید قوی باشم...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
.
باید كه آقایِ دوباره موسوی باشم!
باید قوی باشم... ببین! باید قوی باشم
از دستهایم حسّ و جرأت را گرفتند و...
از یك كلاغ پیر، فرصت را گرفتند و...
.
تبعیدمان كردند تا جایی كه جایی نیست
گشتیم و گفتیم آسمانها را: خدایی نیست!
در روزنامه تیتر شد حالِ خراب ما
در آفتابه دیده میشد آفتاب ما!!
.
با عشق، با نفرت، بدون ترس، با لبخند
هی سوسكها روی تنم هی راه میرفتند
سیگار بعد از جلق، چایی بعد خمیازه
هر شب ادای عشق با یك دختر تازه
یك مشت تابستان غمگین در سر من كه
آهسته میچرخید هی با گردش پنكه
پاییز و یاد مریم و كابوس و بارانها
زهرای دائم یخزده توی زمستانها
مشتی بهار لعنتی چون روح سرگردان
یك مشت سالِ تازه مثل عكسبرگردان!
چیزی شبیه هیچ، بر مغزم قدم میزد
حال مرا از آدم و عالم بههم میزد
میرفتم از خود سمت پوچی، رو به دنیا، به
یك دختر و یك پیتزا، یك مرد و نوشابه
در لحظه بودن، عقل نه! اهلِ عمل بودن
مثل نگاهی عاشقانه مبتذل بودن
تا شهرت و تا سكس و تا... هی شعرسازیها
عاشق شدن، انواعِ گیجِ بچّهبازیها!
خالی شدن از هرچه من را واقعاً میساخت
خالی شدن از هرچه من، از هرچه من میساخت
یك هیچ، یك آتشفشان سرد، یك بَرده
در آینه یك سایه میبینم كه كز كرده
باید به پا خیزم از آنچه در توان دارم
از دردهایی كه میان استخوان دارم
باید كه از من، از خودِ من باخبر گردم
باید كه صفحه صفحه در تقویم برگردم
باید بسازم آنچه را در راه، گم كردم
باید كه برگردم... به اصل خویش برگردم
باید كه آقایِ دوباره موسوی باشم!
باید قوی باشم... ببین! باید قوی باشم...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Forwarded from سید مهدی موسوی
از مجموعهی "پرنده کوچولو، نه پرنده بود! نه کوچولو!":
جدا شدیم، کسی صاحب دو اسم شده!
دو رود منشعب از هم، ولی طلسمشده!
دو رودِ بیماهی، شور مثل چشمِ ترت
دو رود خستهتر از اشکهای خستهترت
امید باران، در ریگهای داغی که...
دو نیممرده... و موسیقی کلاغی که...
.
صدای باد میآمد که هدیهاش شن بود
نفس کشیدن -هرجور!- غیرممکن بود
که مرگ چشم مرا مثل خواب پر میکرد
نسیم، قمقمه را از سراب پر میکرد
جدا شدیم به امّید ابرهایی که...
جدا شدیم و نیامد صدای پایی که...
.
صدای بارانی که تو را قدم بزند
که خواب گورستانِ مرا بههم بزند
صدای رؤیاهایی که پیر شد در ما
صدای بارانی که کویر شد در ما
جدا شدیم، کسی صاحب دو اسم شده!
دو رود منشعب از هم، ولی طلسمشده!
دو شورهزار به فکر دو ماهیِ قرمز
به «هیچ» بسته شده، پشت واژهی «هرگز»
.
دو تا به خار نشسته، دو گریهی دربند
دو شورهزار که روزی اگر به هم برسند...
.
سید مهدی موسوی
جدا شدیم، کسی صاحب دو اسم شده!
دو رود منشعب از هم، ولی طلسمشده!
دو رودِ بیماهی، شور مثل چشمِ ترت
دو رود خستهتر از اشکهای خستهترت
امید باران، در ریگهای داغی که...
دو نیممرده... و موسیقی کلاغی که...
.
صدای باد میآمد که هدیهاش شن بود
نفس کشیدن -هرجور!- غیرممکن بود
که مرگ چشم مرا مثل خواب پر میکرد
نسیم، قمقمه را از سراب پر میکرد
جدا شدیم به امّید ابرهایی که...
جدا شدیم و نیامد صدای پایی که...
.
صدای بارانی که تو را قدم بزند
که خواب گورستانِ مرا بههم بزند
صدای رؤیاهایی که پیر شد در ما
صدای بارانی که کویر شد در ما
جدا شدیم، کسی صاحب دو اسم شده!
دو رود منشعب از هم، ولی طلسمشده!
دو شورهزار به فکر دو ماهیِ قرمز
به «هیچ» بسته شده، پشت واژهی «هرگز»
.
دو تا به خار نشسته، دو گریهی دربند
دو شورهزار که روزی اگر به هم برسند...
.
سید مهدی موسوی
Forwarded from سید مهدی موسوی
گفتگودرتهران.pdf
1.8 MB
نسخه ی کامل رمان "گفتگو در تهران"
نویسنده: سید مهدی موسوی
نویسنده: سید مهدی موسوی
دوستانی که در خارج از کشور و همچنین ایران تمایل دارند کتابهای مرا به شکل چاپی یا PDF تهیه کنند،
در این صفحه به طور مجزا نحوهی تهیهی هر کتاب توضیح داده شده و لینکهای دانلود یا خرید موجود است:
http://mehdimousavi.net/category/%d8%a2%d8%ab%d8%a7%d8%b1/books/
سه کتاب آخرم:
به روش سامورایی (مجموعهشعر)
دلقکبازی جلوی جوخهی اعدام (مجموعهی شعر)
گفتگو در تهران (رمان)
هم به صورت چاپی در سراسر جهان (برای فروش) و هم به صورت الکترونیک در ایران و افغانستان (به صورت رایگان) قابل تهیه است.
همچنین در ایران، توسط پیجهای اینستاگرامی تهیهی کتابهای زیرزمینی و دستفروشهای کتاب، آثار من به فروش میرسد. که البته من شخصا هیچ نظارت یا همکاری با آنها نداشته و دارم اما از لحاظ من کاملا بلااشکال است. 💚
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
در این صفحه به طور مجزا نحوهی تهیهی هر کتاب توضیح داده شده و لینکهای دانلود یا خرید موجود است:
http://mehdimousavi.net/category/%d8%a2%d8%ab%d8%a7%d8%b1/books/
سه کتاب آخرم:
به روش سامورایی (مجموعهشعر)
دلقکبازی جلوی جوخهی اعدام (مجموعهی شعر)
گفتگو در تهران (رمان)
هم به صورت چاپی در سراسر جهان (برای فروش) و هم به صورت الکترونیک در ایران و افغانستان (به صورت رایگان) قابل تهیه است.
همچنین در ایران، توسط پیجهای اینستاگرامی تهیهی کتابهای زیرزمینی و دستفروشهای کتاب، آثار من به فروش میرسد. که البته من شخصا هیچ نظارت یا همکاری با آنها نداشته و دارم اما از لحاظ من کاملا بلااشکال است. 💚
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکلمهی شعر "گربه" (از آلبوم هومانیتی)
شعری از سید مهدی موسوی
با آهنگسازی آرش رهبری
@seyedmehdimoosavi2
شعری از سید مهدی موسوی
با آهنگسازی آرش رهبری
@seyedmehdimoosavi2
به دیدنم که میآیی
هندوانه بیاور
با پوستی سبز و تویی سفید
قرمزیاش
خون داغ که در توالت بازداشتگاه پایین میرود
پرچم من
شعریست
که پشت بستهی سیگاری نوشتهام
به دیدنم که میآیی
کمپوت سیب بیاور
که تبعیدمان کنند از بهشتی که
به هیچ آدمی سجده نخواهم کرد
که بگویی: سیب!
در عکس عروسی مردی
که خودش در زندان است و روحش در زندان و دلش پیش تو
که بگویی سیب در عکسی سوخته
که با تختجمشید آتش زدند
به دیدنم که میآیی
بچهها را بیاور
که یادشان نرود چرا تلویزیون نداریم
و دستبندشان را
از هیچ امامزادهای نخریدهایم
که بابا نه رفته بود نان بیاورد و نه آب!
که دیگر هیچوقت نیامد!
که هیچ مردی با داس و اسب نمیآید
و آنکه مادر
در سجده صدایش میزند
تنها
اسم میدانیست در تهران
به دیدنم که میآیی
خودت را بیاور
که نگهبانها ببینند
زیبایی از آزادی بزرگتر است
و دیوانگی
نام مشترک همهی ماست
که دندانهای شکستهام را نشانت دهم
و بگویی: سیب!
برای لبخندی
که با اشک، هاشور خواهد خورد
به دیدنم که میآیی
چمدانی بیاور
شاید اینبار جای من
لباسهایم را تحویلت دادند...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
هندوانه بیاور
با پوستی سبز و تویی سفید
قرمزیاش
خون داغ که در توالت بازداشتگاه پایین میرود
پرچم من
شعریست
که پشت بستهی سیگاری نوشتهام
به دیدنم که میآیی
کمپوت سیب بیاور
که تبعیدمان کنند از بهشتی که
به هیچ آدمی سجده نخواهم کرد
که بگویی: سیب!
در عکس عروسی مردی
که خودش در زندان است و روحش در زندان و دلش پیش تو
که بگویی سیب در عکسی سوخته
که با تختجمشید آتش زدند
به دیدنم که میآیی
بچهها را بیاور
که یادشان نرود چرا تلویزیون نداریم
و دستبندشان را
از هیچ امامزادهای نخریدهایم
که بابا نه رفته بود نان بیاورد و نه آب!
که دیگر هیچوقت نیامد!
که هیچ مردی با داس و اسب نمیآید
و آنکه مادر
در سجده صدایش میزند
تنها
اسم میدانیست در تهران
به دیدنم که میآیی
خودت را بیاور
که نگهبانها ببینند
زیبایی از آزادی بزرگتر است
و دیوانگی
نام مشترک همهی ماست
که دندانهای شکستهام را نشانت دهم
و بگویی: سیب!
برای لبخندی
که با اشک، هاشور خواهد خورد
به دیدنم که میآیی
چمدانی بیاور
شاید اینبار جای من
لباسهایم را تحویلت دادند...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
باران نبود، امشب اگر گونهام تر است
بر پشت من نه بار امانت، که خنجر است!
از نامها نپرس، از این بازیِ زبان!
قابیل هم عزیز من! اسمش برادر است
از کودکیت اکثر اوقات درد بود
تنها رفیقِ آن دل تنهات، درد بود
شاعر شدی بهخاطر یکمشت گاو و خر
شاعر شدی ولی ادبیّات، درد بود!...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
بر پشت من نه بار امانت، که خنجر است!
از نامها نپرس، از این بازیِ زبان!
قابیل هم عزیز من! اسمش برادر است
از کودکیت اکثر اوقات درد بود
تنها رفیقِ آن دل تنهات، درد بود
شاعر شدی بهخاطر یکمشت گاو و خر
شاعر شدی ولی ادبیّات، درد بود!...
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Majboor
MARIA
"مجبور"
خواننده: ماریا
شعر: سید مهدی موسوی
آهنگساز و تنظیمکننده: سالار بلانش
میکس و مستر: ابوذر فرد
گیتار باس: حامد صیاد
https://www.tg-me.com/mariah_music
خواننده: ماریا
شعر: سید مهدی موسوی
آهنگساز و تنظیمکننده: سالار بلانش
میکس و مستر: ابوذر فرد
گیتار باس: حامد صیاد
https://www.tg-me.com/mariah_music
نصفهشبها بلند شو آروم
یه شماره بگیر توو گوشی
توی خونه باهاش قرار بذار
برو تا بوسه، تا هماغوشی
آدما هیچچی نمیفهمن
به تن داغ تو میگن هرزه
عشق یک لحظهس و اونم وقتی
که تنت توی اوج میلرزه
عشق چیزی فرازمینی نیست
یه غریزهس که توو حصارِ تنه
حال کن توی هال و لحظهی حال
سکس، یکجور دوستداشتنه
طرفت رو بگیر با دندون
عشقتو قطرهقطره توش بریز
همهی راهها رو تجربه کن
هیچ کاری کثیف نیست عزیز!
واسه اونی که آخر خطّه
هیچ راهی بهغیر لذت نیست
همهی شهرو دوست داشته باش
اسم دیوونگی، خیانت نیست
بودنت بیکلام میتونه
بهترین اتفاقِ صحنه بشه
این لباسا رو پاره کن، میخواد
مثل روحت، تنت برهنه بشه
غیر من هیشکی نمیتونه
تن به بازی دستهات بده
منجی شور و سکس و رقص و جنون
بیا دنیامونو نجات بده...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
یه شماره بگیر توو گوشی
توی خونه باهاش قرار بذار
برو تا بوسه، تا هماغوشی
آدما هیچچی نمیفهمن
به تن داغ تو میگن هرزه
عشق یک لحظهس و اونم وقتی
که تنت توی اوج میلرزه
عشق چیزی فرازمینی نیست
یه غریزهس که توو حصارِ تنه
حال کن توی هال و لحظهی حال
سکس، یکجور دوستداشتنه
طرفت رو بگیر با دندون
عشقتو قطرهقطره توش بریز
همهی راهها رو تجربه کن
هیچ کاری کثیف نیست عزیز!
واسه اونی که آخر خطّه
هیچ راهی بهغیر لذت نیست
همهی شهرو دوست داشته باش
اسم دیوونگی، خیانت نیست
بودنت بیکلام میتونه
بهترین اتفاقِ صحنه بشه
این لباسا رو پاره کن، میخواد
مثل روحت، تنت برهنه بشه
غیر من هیشکی نمیتونه
تن به بازی دستهات بده
منجی شور و سکس و رقص و جنون
بیا دنیامونو نجات بده...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
اگر عضو کلابهاوس هستید
میتوانید در اینجا مرا پیدا کنید:
https://www.clubhouse.com/@mehdimousavi6
بهزودی (پس از انتشار رمان "هزار و چند شب") با کارگاههای رایگان ادبی در خدمت خواهم بود.
میتوانید در اینجا مرا پیدا کنید:
https://www.clubhouse.com/@mehdimousavi6
بهزودی (پس از انتشار رمان "هزار و چند شب") با کارگاههای رایگان ادبی در خدمت خواهم بود.
Clubhouse
Mehdi Mousavi - Clubhouse
Writer, poet, critic and teacher
Telegram: www.tg-me.com/seyedmehdimoosavi2
Telegram: www.tg-me.com/seyedmehdimoosavi2
تنه زد یک نفر به من انگار
غرولند یک آدم عوضی!
پدرم روزنامه می خوانَد
مادرم توی فکر آشپزی
توی کوچه کسی به جرمِ خودش
رفت با چشمبند در گونی
او که همجنس دردهایم بود
همه گفتند زیر لب: ...
.
نه! نخواهم نوشت با اینکه
قافیه فکر دیگری دارد
قبل اعدام زد به من لبخند
گفت: دیوار هم دری دارد!
گریه کردم یواش در بغلت
دورتر از نگاهِ گیجِ زنم
غدّه شد... در گلوم ماند و نشد...
حرفهایی که خواستم بزنم
تنه زد یک نفر به من انگار
وسط شعر، حال من بد شد
مطمئنّم که هیچوقت، عزیز!
جای خالیت پُر نخواهد شد
پُر نکرد و کسی نخواهد کرد
جای آن شانههای محکم را
ریختم توی جوی آب و لجن
قرصهای روانپزشکم را
اینطرف: چشمهای خیس زنم
آنطرف: دستهای شاعر تو
نصفهشب توی تخت در بغلش
گریه کردم فقط به خاطر تو
مَردُمِ آرزوی مرگ و عذاب
دستهایی که دائماً مشتند!!
نه فقط تو! که در تمام جهان
هر کسی فرق داشت را کشتند!
تنه زد یک نفر به من انگار
پدرم، مادرم، زنم، همهکس...
من به پرواز فکر میکردم
مثل یک مرغ مرده توی قفس
مثل یک نقشهی جزیرهی گنج
قایمت کردهام میان خودم
جرمم این بود: تجربه کردم!
جرمم این بود: عاشق تو شدم!
تن ندادم به قافیه هرگز
یک «سهنقطه» که مثل مردم شد
قایمت کرد توی خاطرهها
توی انبوه جمعیت، گم شد...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
غرولند یک آدم عوضی!
پدرم روزنامه می خوانَد
مادرم توی فکر آشپزی
توی کوچه کسی به جرمِ خودش
رفت با چشمبند در گونی
او که همجنس دردهایم بود
همه گفتند زیر لب: ...
.
نه! نخواهم نوشت با اینکه
قافیه فکر دیگری دارد
قبل اعدام زد به من لبخند
گفت: دیوار هم دری دارد!
گریه کردم یواش در بغلت
دورتر از نگاهِ گیجِ زنم
غدّه شد... در گلوم ماند و نشد...
حرفهایی که خواستم بزنم
تنه زد یک نفر به من انگار
وسط شعر، حال من بد شد
مطمئنّم که هیچوقت، عزیز!
جای خالیت پُر نخواهد شد
پُر نکرد و کسی نخواهد کرد
جای آن شانههای محکم را
ریختم توی جوی آب و لجن
قرصهای روانپزشکم را
اینطرف: چشمهای خیس زنم
آنطرف: دستهای شاعر تو
نصفهشب توی تخت در بغلش
گریه کردم فقط به خاطر تو
مَردُمِ آرزوی مرگ و عذاب
دستهایی که دائماً مشتند!!
نه فقط تو! که در تمام جهان
هر کسی فرق داشت را کشتند!
تنه زد یک نفر به من انگار
پدرم، مادرم، زنم، همهکس...
من به پرواز فکر میکردم
مثل یک مرغ مرده توی قفس
مثل یک نقشهی جزیرهی گنج
قایمت کردهام میان خودم
جرمم این بود: تجربه کردم!
جرمم این بود: عاشق تو شدم!
تن ندادم به قافیه هرگز
یک «سهنقطه» که مثل مردم شد
قایمت کرد توی خاطرهها
توی انبوه جمعیت، گم شد...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Sedam Kon
Saghi
«صدام کن»
خواننده: ساقی
ترانهسرا: مهدی موسوی
آهنگساز و تنظیمکننده: مجید کاظمی
خواننده: ساقی
ترانهسرا: مهدی موسوی
آهنگساز و تنظیمکننده: مجید کاظمی