Telegram Web Link
Bi Meyli
Amir Azimi - Www.Bia2Music.Ws
بی میلی
خواننده و آهنگساز: امیر عظیمی
تنظیم: بابک خزایی
ترانه: سید مهدی موسوی
(کورس ترانه: میلاد مفرد)
@seyedmehdimoosavi2
رمان هزار و چند شب.pdf
4.8 MB
نسخه‌ی PDF رمان «هزار و چند شب»
نوشته‌ی «سید مهدی موسوی»
@seyedmehdimoosavi2
در مدرسه‌ی «تیزهوشان کرج» اگر که ناظم و بعدا مدیری نظیر «امیرعبدالله اسحاقی» وجود داشت که کودکی و نوجوانی ما را به جهنم تبدیل کرده بود، اما بچه‌هایی بودند و هستند که در حوزه‌های مختلفی نظیر علم و هنر در ایران و جهان مطرح شدند و از آن روزهای کابوسی به سلامت گذشتند.

از آن نسل طلایی بعضی‌ها به زندان رفتند، خیلی‌ها جلای وطن کردند، بعضی برای پول و مقام به خیلی چیزها تن دادند و عده‌ی دیگری هم (مثل رفیقم «مهدی باقرپور») مردند و ما را با این جهان سراسر رنج و اندوه، تنها گذاشتند.

اما آن نسل تمام نشد. اصلا آگاهی و تفکر تمام‌شدنی نیست. در همان مدرسه بچه‌هایی رشد کردند که یکی از آنها «سارینا» شد؛ دختری زیبا و باهوش که از سن و زمان خودش سال‌ها جلوتر بود و به همین جرم توسط رژیم ایران کشته شد.

سارینا از آن ستاره‌هایی است که می‌تواند الگویی برای نسل امروز ایران باشد. چند کانال تلگرام داشت و عکس می‌گرفت و متن می‌نوشت و موزیک به اشتراک می‌گذاشت. مؤدب بود و منطقی و مهربان اما قوی و سازش‌ناپذیر با هر آنچه درست نمی‌دانست.

فیلم‌هایی که از خودش و حرف‌هایش مانده است، نشان می‌دهد که حضور او در خیابان‌ها از سر هیجان نوجوانانه نبود و حاصل پختگی و تفکر بود. حاصل ذهنی زیبا در سرزمینی که جایی برای زیبایی نیست.

#سارینا_اسماعیل_زاده طرفدار تیم دورتموند بود. من اتفاقا بعد از فینال جام‌جهانی ۱۹۹۰ و آن پنالتی مشکوک و اشک‌های مارادونا، دل خوشی از آلمان نداشتم. اما امسال در فینال لیگ قهرمانان، طرفدار تیم دورتموندم؛ به یاد سارینا و به یاد خنده‌های زیبایش که تا ابد در قلب من جاری است.

بچه‌های نسل جدید تیزهوشان کرج خیلی وقت‌ها به من پیام می‌دهند. قبلا از دیوار مدرسه می‌گفتند و عکس من که از تابلوی ورودی‌های قدیمی کنده شده است! و امروز از سارینا می‌گویند و جای خالی‌اش و راهی که تا ابد ادامه خواهد داشت.

بچه‌های این نسل می‌دانند که المپیادها و کنکورها و... می‌گذرند اما آنچه باقی می‌ماند شرافت و آزادگی است... و من این بچه‌ها را عاشقانه، مانند فرزندانی که هرگز نداشتم، دوست دارم و خواهم داشت. ❤️

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
به‌علت تغییر ساعت در آمریکا و اروپا
برنامه‌ی بامداد در بهار و تابستان
پنج‌شنبه‌ها یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ به‌وقت تهران پخش خواهد شد.
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)

شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356

اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
می‌توانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://fa.ch1.cc/live-tv/

مهدی موسوی
Nowruz Mehdi Mousavi
<unknown>
نوروز
شعری از «مهدی موسوی»
@seyedmehdimoosavi2
مرا برهنه کن از هر چیز
از این نقاب دروغینم
مرا بگیر از آدم‌ها
که در کنار تو بنشینم

سیاهچاله‌ای از هیچم
که تا ابد پُرِ از خالی‌ست
تضادی‌ام که تناقض نیست!
که شاد هستم و غمگینم

بگو به مردمِ دیوانه
که گم شوند از این خانه!
چه توی جشن تولدها
چه در مراسم تدفینم!

برای نیستیِ مطلق
نشسته‌ام به فراموشی
که میلِ شمع به خاموشی
که شوقِ شعله به بنزینم

که لحظه‌ی پرش از بامم
که چارپایه‌ی اعدامم
به‌غیر درد نمی‌دانم
به‌غیر رنج نمی‌بینم

تویی، امیدِ بهاری دووور!
منم، سقوط‌تر از یک برگ
که هیچ‌چیز به‌غیر از مرگ
نبود مایه‌ی تسکینم

لب از مکیدن دندان‌هات
تن از حرارت پستان‌هات
به یأس فلسفی‌اش شک کرد
به باد داد دل و دینم

تویی رهاترِ از هر باد
که دل‌سپرده ولی آزاد
من اعتیادترین موجود
به چشم‌هات، به مورفینم!

که یک پرنده‌ای و در اوج
که سنگی‌ام ته اقیانوس
دلم خوش است که خوشحالی!
اگر که این‌همه پایینم

کنار تو، وسط تختم
هزار بغضم و خوشبختم
تضادی‌ام که تناقض نیست
که تلخ هستم و شیرینم

مرا بگیر از آدم‌ها...

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
من به یک چیز دلخوشم تنها:
همه یک روزِ خوب می‌میرند!
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکلمه‌ی شعر «در خواب‌هام خامنه‌ای بود»
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اتفاق طنزی بوده که در ماجرای مرگ رییسی اتفاق نیفته؟
این‌بار حماسه‌ی پاره شدن خشتک حمل‌کنندگان تابوت 😁
این-تخته،-سیاه-است-نسخه-موبایلی.pdf
1.4 MB
.
«این تخته، سیاه است»، مجموعه‌داستانی با موضوع «معلم»، شامل آثاری از بیست و یک نویسنده است.
عاطفه اسدی عزیز همت کرده و این مجموعه را به مناسبت روز معلم (سالروز درگذشت ابوالحسن خانلری) تهیه و با انتشارات سایه‌ها منتشر کرده است.
این کتاب هدیه‌ای از طرف نویسندگان داستان‌ها به سید مهدی موسوی است که سال‌های سال بار سنگین معلمی را بر دوش کشیده و می‌کشد.
من نیز این افتخار را داشته‌ام که در کنار بیست نویسنده‌ی دیگر، با یک داستان کوتاه به نام «قبیله» در این مجموعه حضور داشته باشم.

تا حالا مجموعه‌ای با این موضوع را نخوانده بودم، و می‌توانم بگویم نیمی از داستان‌ها را واقعا دوست داشتم، و تعدادی را هم تلاش‌هایی از نویسندگان جوان می‌دانم که شاید این مجموعه برایشان تلنگری بوده است برای ورود به دنیای داستان‌نویسی حرفه‌ای.

خواندن کتاب را توصیه می‌کنم و اگر به مبارزه با سانسور اعتقاد دارید، پیشنهاد می‌کنم در نشر کتاب سهیم باشید و آن را برای دوستانتان بفرستید.

@fateme_ekhtesari
به‌علت تغییر ساعت در آمریکا و اروپا
برنامه‌ی بامداد در بهار و تابستان
پنج‌شنبه‌ها یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ به‌وقت تهران پخش خواهد شد.
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)

شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356

اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
می‌توانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek
یا
https://fa.ch1.cc/live-tv/

مهدی موسوی
شعر، ای رنج پیوسته‌ی من!
لب بگیر از لبِ بسته‌ی من
سکس کن با تن خسته‌ی من
احتیاجی به آغوش دارم

درک کن عمق تنهایی‌ام را
دوستان مقوایی‌ام را
روزهای هیولایی‌ام را
گرچه لب‌های خاموش دارم

خسته از دوست و دشمن، از شهر!
آرزویم فقط رفتن از شهر
شهر می‌ترسد از من، من از شهر!
مطمئنّم توهّم ندارم

خانه‌ی خالی از رنگ هستم
حسّ آرامشِ جنگ هستم!
بی‌تفاوت‌تر از سنگ هستم
هیچ حسّی به مردم ندارم

غیرِ هر سال، جشنی و کیکی!
غیرِ با یادی از دوست، پِیکی!
جز سلامی و گاهی علیکی
بین ما ارتباطی نمانده

بی‌نقابم! حجابی ندارم
عینک آفتابی ندارم
در دلم اضطرابی ندارم
چون‌که راه نجاتی نمانده

خسته از یار هم شعر گفتم
بر سرِ دار هم شعر گفتم
بعد انکار هم شعر گفتم
چون ندارم عزیزی به‌جز شعر

بغض تاریخ در چشم‌هایم
وارث رنج بی‌انتهایم
توی غربت نمانده برایم
واقعاً هیچ‌چیزی به‌جز شعر

راهِ من، آن تنِ بی‌گناهت
توی پیراهن راه‌راهت
قبله‌ام چشم‌های سیاهت
عشق‌بازی، نماز شبم بود!

بی چپ و راست، مابِین بودم!
زخمِ بر گردنِ دِین بودم!
«طاهره قرةالعین» بودم
عشق تو تا ابد مذهبم بود

با تنِ غرقِ غم، سکس کردم!
از ازل تا عدم سکس کردم
با خود شعر هم سکس کردم
چون یکی بودن ما، رهایی‌ست!

چیزهای زیادی ندارم
خسته‌ام! شوق شادی ندارم
غیر تو اعتقادی ندارم
تا ابد مذهبم بی‌خدایی‌ست

مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
اگر تمایل به پخش شعرهایتان در برنامه‌ی زنده‌ی «بامداد» از «کانال وان» دارید.

شعرهایتان را به‌صورت فایل صوتی یا ویس ضبط کنید
و به واتساپ برنامه بفرستید:
+4740572356

یا پنج‌شنبه‌ها در هنگام پخش برنامه
با این شماره در واتساپ تماس بگیرید و شعر بخوانید.

«بامداد» می‌خواهد صدای شما و ادبیات فارسی باشد ❤️
دوستان عزیزم
من حدود یک سال است به توییتر پیوسته‌ام
و این پیج من است
چون برای دوستانی شک و شبهه ایجاد شده بود
گفتم که توضیح بدهم
آدرس پیج:
https://x.com/Mousavi1355
به‌علت تغییر ساعت در آمریکا و اروپا
برنامه‌ی بامداد در بهار و تابستان
پنج‌شنبه‌ها یک ساعت زودتر
و در ساعت ۱۸ به‌وقت تهران پخش خواهد شد.
(۱۶:۳۰ به وقت اروپای مرکزی)

شعر و موسیقی و ترانه
با واتساپ برنامه تماس بگیرید و شعر بخوانید:
+4740572356

اگر به ماهواره و «کانال وان» دسترسی ندارید
می‌توانید برنامه را زنده از اینجا ببینید:
https://www.parsatv.com/m/name=Kanal-Yek
یا
https://fa.ch1.cc/live-tv/

مهدی موسوی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شعرخوانی من در کپنهاگ دانمارک
اجرای شعر «بغل کردی»
@seyedmehdimoosavi2
از هر خبر به شوقِ خبر، شادم
شادم دَم از هزار نفر شادم
با چشم‌های خیره به در شادم
مثل درختِ بعدِ تبر، شادم!

از عاشقانِ تا ابدیّت! که
رفتند در سکوت از آغوشم
از یادِ دوستان عزیزم که
کردند توی باد، فراموشم!

از مادرم که دووورتر از هر دور
با زورِ قرص‌ها سرِ پا مانده
دلتنگی‌ام برای کرج، تهران،
ایران: خرابه‌ای که به‌جا مانده

از خانه‌ای که بوی تو را می‌داد
از یک چراغ خسته که روشن نیست
از تو که غرق کافه‌ای و قهوه
با یک نفر که مثل من اصلاً نیست!

از عکس‌های آخرِ لبخندم
قبل از هجومِ این شبِ افسرده
از رازهای کوچک خوشبختی
از گربه‌ای که داشتم و مرده

آهنگ‌های مشترکِ ما که
در خواب‌ها نواخته خواهد شد
از پارک... شوقِ نیمکتِ چوبی...
که جاش برج ساخته خواهد شد!

شادم به زور قرص و مسکّن‌ها
شادم... اگرچه قابل باور نیست!
از هرچه دوست داشتم و دارم
از هرچه بوده است... که دیگر نیست...
.
چیزی نمانده است به غیر از هیچ
در حال یا گذشته و آینده
شادم اگرچه می‌گذرد گاهی
بارانِ اشک، از وسطِ خنده

با داستان و شعر و هنر شادم
با چشم‌های خسته‌ی تر، شادم
در اوج لحظه‌های خطر شادم
در روزهای کشتنِ دلتنگی
با قرص‌های مختلفِ رنگی...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
2024/11/05 06:44:04
Back to Top
HTML Embed Code: