Telegram Web Link
ما آن افکار و احساساتی نیستیم که دائماً در ذهن‌مان می‌آیند و می‌روند. در حقیقت، ما ناظری هستیم که این افکار و احساسات را می‌بیند. مثل اینکه شما به ابرها نگاه می‌کنید؛ ابرها مدام شکلشان تغییر می‌کند اما شما که به آن‌ها نگاه می‌کنید، ثابت هستید.

وقتی ما فکر می‌کنیم که خودمان همان افکار و احساساتمان هستیم، دچار نوسانات زیادی می‌شویم. مثلاً وقتی ناراحتیم، احساس می‌کنیم که همیشه ناراحت خواهیم بود. اما وقتی بدانیم که ما جدا از افکارمان هستیم، راحت‌تر می‌توانیم با احساسات منفی کنار بیاییم و به آرامش برسیم.

تصور کنید شما یک آسمان صاف هستید. ابرهای سفید و سیاه، افکار و احساسات شما هستند. گاهی ابرهای سیاه آسمان را می‌پوشانند و همه جا تاریک می‌شود. اما آسمان همچنان آنجاست، فقط برای مدتی توسط ابرها پوشیده شده است. شما هم مانند آن آسمان هستید، همیشه هستی، حتی وقتی احساسات منفی بر شما غالب می‌شوند.

وقتی متوجه شویم که افکارمان دائماً در حال تغییر هستند، کمتر به آن‌ها وابسته می‌شویم و در نتیجه استرس کمتری را تجربه می‌کنیم. با این تمرین، می‌توانیم به ناظری تبدیل شویم که افکار و احساسات خود را بدون قضاوت مشاهده می کند.

موجی

@sedaye_daron
سؤال : آیا خلوت برای یک انسان عارف ضروری است؟ ... پاسخ : انسان می‌تواند در وسط جهان باشد و سکوت و آرامش را حفظ کند ؛ چنین انسانی در خلوت است ... دیگری می‌تواند به تنهایی در جنگل‌ها بماند و ناتوان باشد که ذهن خودش را کنترل کند ؛ نمی‌تواند گفته شود که او در خلوت می‌باشد ... انسانی که دل‌بسته به آرزو است نمی‌تواند خلوت را به دست آورد ، هرکس که او می‌تواند باشد ؛ یک انسان رها همیشه در خلوت است ... حتی انسانی که با رهایی و عدم دلبستگی کار کند در خلوت کار می‌کند ، و کار او بر او تأثیر نمی‌گذارد ... وقتی کار با دل‌بستگی اجرا شود او یک زنجیر است. خلوت فقط در جنگل‌ها نیست ... میتوان وسط مشغولیتهای دنیوی آن را داشت ... رامانا ماهارشی



@sedaye_daron
از چيزى حرف می‌زد كه حرفش نبود. به چيزى می‌خنديد كه در خلوت به گريه‌اش انداخته بود. او با كسى بود كه دوستش نداشت و صورت كسى را پشت چشمانش داشت كه انكارش میكرد. او از آن‌چه نبود نقابى ساخته بود و آنچه را كه بود پشتش پنهان كرده بود.

آلبر_کامو

@sedaye_daron
در این دنیا درختان ، پرندگان و حیوانات و کوهستان‌ها غیرواقعی نیست ! ... ولی دنیایی که ذهن تو خلق می‌کند ، غیرواقعی است ... وقتی مردمانی مانند بودا را می‌شنوی که در مورد غیرواقعی بودن دنیا صحبت می‌کنند ، دچار سوء تفاهم نشوید ، منظور آنان این نیست که درختان غیرواقعی هستند ، مردم غیرواقعی هستند و ... منظورشان این است که هرآنچه را که در مورد واقعیت "فکر کرده‌اید" غیرواقعی است ، ذهن شما غیرواقعی است ... وقتی ذهن دورانداخته شود ، همه چیز واقعی است ... ذهن آماده است روی هر چیزی بپّرد و فرافکنی کند ... بسیار مراقب ذهن باشید ... مراقبه یعنی : مراقب بودن ، فریب ذهن را نخوردن ... اشو


@sedaye_daron
به جای ترسیدن از "عشق" ، با آن زندگی کن ... ترس و عشق دو قطب متضاد مردم معمولاً تصور می‌کنند که عشق و نفرت دو قطب مخالف یکدیگر هستند ؛ این تصور اشتباه است ... عشق و نفرت در واقع از یک نوع انرژی سرچشمه می‌گیرند ... عشق می‌تواند تبدیل به نفرت ، و بالعكس نفرت می‌تواند تبدیل به عشق شود ، آنها قابل تبدیل شدن به یکدیگر هستند ... بنابراین عشق و نفرت متضاد نیستند ، بلکه مکمل یکدیگر هستند ... در واقع ما از کسی که عاشقش هستیم ، می‌توانیم متنفر هم باشیم ... عشق و نفرت همیشه در کنار یکدیگر هستند ، آنها دشمن یکدیگر نیستند ، بلکه با هم دوست هستند ... تضاد واقعی ، بین عشق و ترس وجود دارد ، آنها هیچ وقت در کنار یکدیگر نیستند ... اگر ترس بیش از حد در وجود تو رخنه کند ، عشق ناپدید می‌شود ترس نمی‌تواند به عشق تبدیل شود ، و عشق نیز هیچ گاه به صورت ترس در نمی‌آید ، آنها قابل تبدیل شدن به یکدیگر نیستند ... فقط عشق است که انسان را غنی و ثروتمند می‌کند ... ترس انسان را علیل میکند ، فلج می‌کند ، و انسان هرچه بیشتر زمینگیر شود ، به همان نسبت ترس بیشتری بر وجودش سایه می‌افکند ، و بنابراین در یک چرخه باطل قرار می‌گیرد ... عشق به تو پر و بال می‌بخشد ، به تو کمک می‌کند که در زندگی آرامش داشته باشی ، به تو شجاعت می‌بخشد ، تا زندگی را از جنبه‌های مختلف تجربه کنی ... عشق گستره کامل زندگی را در پیش روی تو می‌نهد ... عشق چند بعدی است‌، عشق همچون "رنگین کمانی" است که کلیه رنگ‌های زندگی را در بر می‌گیرد ... پس قبل از هر چیز ، ترس را به دور بینداز و هرچه بیشتر و بیشتر جذب عشق شو ؛ ترس را با عشق جایگزین کن ... به آسمان فکر کن ، به گستره پهناور آن ؛ به آزادی فکر کن ، به بیکرانی آن ذهن خود را با چیزهای کوچک و پیش پا افتاده مشغول نكن ... ترس همیشه مشغول و گرفتار مسائل خرد و جزئی است ... در مقابل ، عشق آماده است تا همه چیز را قربانی کند ... عشق فقط به وسعت و عظمت و بیکرانی می‌اندیشد ... عشق همچون عقابی سوار بر جریان باد است که به جستجوی ناشناخته‌ها می‌رود .

@sedaye_daron
از روزی که فهميدم نیازی به خوشبختی ندارم، خوشبختی در وجودم آشیان کرد.
آری، از همان روز که به خود قبولاندم که برای خوشبخت بودن به هیچ چیز نیاز ندارم.


آندره ژید

@sedaye_daron
ذهنی که اندوه بر آن مستولی شده ، هرگز نخواهد دانست که عشق چیست ... احساساتی بودن و عاطفی بودن هیچگونه ارتباطی با عشق ندارد ... لذا عشق نیز ارتباطی با آرزو و لذت ندارد ... کریشنا مورتی ، رهایی از دانستگی


@sedaye_daron
خداوند مانند آن دریا است ...

"درست در کنار شما نشسته است ، دست در دست" ! ... شما خدا را کسر دارید نه به ‌این سبب که او در ستاره‌ای در دوردست‌ها زندگی می‌کند ... علتش این است که او همچون سایه ، شما را تعقیب می‌کند ، اینجا روی همین زمین ! ... شما خدا را از دست می‌دهید زیرا او در درون نشسته و شما بیرون را نگاه می‌کنید ... شما خدا را از دست می‌دهید زیرا او خودِ شما شده و شما در جای دیگر دنبال او می‌گردید ... او در جوینده قرار دارد ؛ "آنچه جسته می‌شود در جوینده قرار دارد" ... شما فکر می‌کنید مقصد در جای دیگر است ... "اما مقصد همینجاست ؛ مقصد ، درون شماست" ! ... اشو


@sedaye_daron
درست مانند قایقی که بر روی رودخانه شناور است...
نباید پارو بزنی، فقط طناب را شل کن.
نباید شنا کنی،
فقط شناور باش.
آنگاه رودخانه خودش تو را به دریا خواهد برد.

دریا بسیار نزدیک است.
دریای او در جان ماست.
اما فقط برای کسانی که شناورند.
نه برای کسانی که شنا میکنند.
از غرق شدن نترس.
زیرا ترس تو را وادار به شنا میکند.

حقیقت آن است که، کسانی که خود را بدون واهمه در خدا غرق میکنند، برای همیشه نجات میابند.
مقصدی را هم برای خودت تعیین مکن.
زیرا کسی که هدف تعیین میکند، شروع میکند به شنا کردن.

همواره به یاد داشته باش، زمانی که قایق زندگی ات را به جریان اراده الهی بسپاری، به هر جا برسی مقصد همانجاست


@sedaye_daron
بخشش واقعی فراتر از صرف گذشت کردن از یک عمل اشتباه است. این بخشش، ریشه در درک عمیقی از ماهیت وجودی انسان دارد.

هر فرد علاوه بر جنبه‌ی سطحی انسانی خود، دارای یک بُعد عمیق‌تر و پایدارتر است که تحت تأثیر رنج‌ها و سختی‌های زندگی قرار نمی‌گیرد. این بُعد، هسته اصلی وجود انسان است و به آن اجازه می‌دهد تا فراتر از رنج و درد برود.

واژه روح جهانی در کلام اکهارت به یک نیروی برتر یا هوشیاری جهانی اشاره دارد که همه موجودات را به هم متصل می‌کند. این روح جهانی، فراتر از رنج و محدودیت‌های فردی است.

بخشش واقعی، فراتر از بخشیدن ظاهری است. این بخشش، ریشه در درک این حقیقت دارد که رنج‌ها و دردها موقتی هستند و نمی‌توانند به هسته اصلی وجود انسان آسیب برسانند.

رنج بخشی از تجربه انسانی است اما لزوماً نباید بر کل وجود ما سایه بیاندازد. با شناختن بُعد عمیق‌تر وجود خود، می‌توانیم از رنج ها رها شویم و به بخشش حقیقی وجودمان را درک کنیم. این نوع بخشش نه تنها به ما آرامش می‌دهد، بلکه به ما اجازه می‌دهد تا با دیگران و جهان اطرافمان ارتباطی عمیق‌تر برقرار کنیم.
درک این که رنج موقتی است، می‌تواند به کاهش درد و رنج روانی کمک کند. بخشش واقعی، روابط بین فردی را بهبود می‌بخشد و به ایجاد صلح درونی و بیرونی کمک می‌کند.

این دیدگاه، به رشد معنوی ما کمک می‌کند و به ما اجازه میدهد تا درک کنیم که بخشش واقعی، ریشه در درک عمیق از ماهیت وجودی انسان دارد و به ما کمک میکند تا فراتر از رنج‌ها و محدودیت‌های زندگی مادی برویم.

#اکهارت_تله

@sedaye_daron
شادی امری روحی است و سرچشمه‌ی آن جسم تو نیست
فرد می‌تواند حتی در بیماری شاد باشد، او می‌تواند حتی بهنگام مرگ شاد باشد
شادی درونی است
درد و لذت هردو ریشه در جسم دارند
ولی شادی وابسته به وجود است

#اوشو

@sedaye_daron
Forwarded from hassan
آنرا که قضا ز خیل عشاق نوشت
آزاد ز مسجدست و فارغ ز کنشت

دیوانهٔ عشق را چه هجران چه وصال
از خویش گذشته را چه دوزخ چه بهشت

(ابوسعیدابوالخیر)

@sedaye_daron
#شهامت

شهامت بزرگ ترین کیفیت دینی است.دیگر چیزها پیامدآن هستند

تو اگر شهامت نداشته باشی
نمی توانی راستگو باشی.
اگر شجاع نباشی
نمیتوانی عاشق باشی، 
نمیتوانی با ایمان باشی.
نمیتوانی در راه جست وجوی حقیقت گام بگذاری.
شهامت مقدم برهمه چیز است،
عشق از شهامت بر میخیزد.
از شهامت است که میتوانی به جستوجوی نهایت بروی،
سفر طولانی است.
سفری است به سوی ناشناخته.
ترسوها نمی توانند ساحل را ترک گویند
و دین واقعی یعنی:
شهامت رهسپارشدن به ساحل ناشناخته است. که ازاین ساحل نمی توان آن را دید

#اشو

@sedaye_daron
آنچه بسیار زیباست این است که انسان از نفس رها شود ، وقتی باور به خویشتن شخصی با سرچشمه اش یکی گردد ... یعنی در هستی جهان ... وقتی طایفه به جهان بدل شود ، انسان از هویت خود به حضوری ناب می رسد و هماهنگ است ؛ این یوگایی واقعی است ... هر شخصی به قبیله‌ای تعلق دارد ، قبیله‌ای که به وسیله هویت شخصی و شرطی شدن شکل می بندد ... اما ذهن جهانی ورای ذهنیت قبیله ای است در ظاهر ، چنین کسی به قبیله‌ای تعلق دارد اما درونش ، خویشتن جهانی است ... موجی


@sedaye_daron
بخشش واقعی چیست؟ ... می گوید : «بخشش ؛رها کردن است» ... می پرسم : رها کردن چه چیزی؟ ... پاسخ می دهد : گذشته ؛ گناه ، رنجش ، ترس ، عصبانیت ، هر چیزی که عشق نباشد ... لوییز هی ، 📖 زندگی عاشق توست



@sedaye_daron
:
دعای تو باید محفوظ بماند ...

این نکته را بخاطر بسپار:
دعای تو را فقط و فقط خداوند باید بداند.
نیتِ دعا باید محفوظ بماند.
نباید لافش را بزنی.
باید مثل یک راز آن را نگهداری.
در این دعای پنهانی چیزی عظیم تر نهفته است.
ذهن بر این است که همه چیز را بگوید
و این راهی برای بیرون انداختن دعا است.
اگر چیزی بدانی و دیگران ندانند احساس شادی میکنی و وقتی درباره اش حرف میزنی نفس لذت می‌برد
و حس میکنی شخص ویژه ای شده ای.
اما با این کار چیزی زیبا را نابود میکنی.
چیزها باید در تو عمیق شوند
و تنها راهی که در تو عمیق میشوند این است که نگذاری به بیرون حرکت کنند.
آنها باید حرکت کنند.
اگر راه خروج از دهان را به آنها ندهی، لاجرم برای حرکت درون را انتخاب میکنند و عمیق میشوند.
مثل دانه که در عمق شکوفا میشود
همه چیز در اسرار شکوفا میشود ... !


#اشو

@sedaye_daron
Forwarded from hassan
گر دست دهد خاک کف پای نگارم
بر لوح بصر خط غباری بنگارم

بر بوی کنار تو شدم غرق و امید است
از موج سرشکم که رساند به کنارم

پروانه او گر رسدم در طلب جان
چون شمع همان دم به دمی جان بسپارم

امروز مکش سر ز وفای من و اندیش
زان شب که من از غم به دعا دست برآرم

زلفین سیاه تو به دلداری عشاق
دادند قراری و ببردند قرارم

ای باد از آن باده نسیمی به من آور
کان بوی شفابخش بود دفع خمارم

گر قلب دلم را ننهد دوست عیاری
من نقد روان در دمش از دیده شمارم

دامن مفشان از من خاکی که پس از من
زین در نتواند که برد باد غبارم

حافظ لب لعلش چو مرا جان عزیز است
عمری بود آن لحظه که جان را به لب آرم

#حضرت_حافظ

@sedaye_daron
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻣﺎﺳﺖ ؛ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﮐﻨﯽ ﺗﺎ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯽ ، ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺎﺭ ﻻﺯﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺍﺣﺴﺎﺱﺧﻮﺩﺕ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﻋﺸﻖ ﺳﺎﻃﻊ ﮐﻨﯽ ... ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻓﺮﮐﺎﻧﺴﯽ ﻣﻐﻨﺎﻃﯿﺴﯽ ﺍﺳﺖ ، ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻭ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺩﺍﺭﻧﺪ ... ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻮﺏ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﻣﺜﺒﺖ ﺍﺳﺖ ... ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ  ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭ ﺭﻭﯾﺪﺍﺩﻫﺎﯼ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺍﺣﺴﺎﺳﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺟﺬﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ... ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﭼﻪ ﻓﺮﮐﺎﻧﺴﯽ ﺳﺎﻃﻊ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﻣﻨﻔﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﻓﺮﮐﺎﻧﺲ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯿﻢ ... ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ .


@sedaye_daron
   مقایسه ، ترس تولید می‌کند ، این را در خودتان مشاهده کنید ... من می‌خواهم نویسندۀ بهتری باشم ، ظاهری زیباتر داشته باشم ، باهوش‌تر باشم ، دانش بیشتری داشته باشم ، شهرت بیشتری در جهان داشته باشم ، آدم موفق باشم ... موفقیت و شهرت جوهرۀ مقایسه هستند و بنابراین ، از نظر روانی ، ما دائماً ترس تولید می‌کنیم ... مقایسه ، تضاد و کشمکش تولید می‌کند و این جریان بسیار قابل احترام در نظر گرفته می‌شود : شما برای زنده ماندن در این دنیا ، در کسب و کار ، در خانواده و در مسائل مذهبی ، باید رقابتی باشید ... شما باید بهشت را به دست بیاورید ، در کنار مسیح یا هر کسی که منجی شما باشد ، بشینید ... این روحیۀ مقایسه‌ای که کشیش تبدیل به اسقف اعظم یا پاپ می‌شود ، همین روحیۀ مشابه را ما با پشتکار و با دقت در طول زندگی پرورش می‌دهیم ، بهتر بودن ، به دست آوردن - ساختار معنوی و اخلاقی ما بر این اساس است ... بنابراین حالت دائمی رقابت ، مقایسه و مبارزه‌ای همیشگی برای کسی بودن ، یا برای هیچکس نبودن ، وجود دارد ... این ریشۀ همۀ ترس‌هاست ، چرا که این رشک‌ورزی ، حسادت و نفرت ایجاد می‌کند ... جایی که نفرت وجود دارد ، عشق وجود ندارد و ترس هر بیشتر و بیشتر تولید می‌شود ... کریشنا مورتی


@sedaye_daron
اشو جان: زندگی، چگونه باید زندگی شود؟

زندگی طوری باید زندگی شود که گویی یک آیینه است ...
به هرکس و هرچیز خوش آمد بگو
اما به هیچ کدام نچسب.
زندگی پاک و خالص، زندگی است که در آن، ذهن بـه تأثیرات و احساسات و عقاید نمیچسبد، گذشته ها گذشته و نگران چیزی که هنوز نیامده هم نباش ...

این راه "سادنا"(تمرین معنوی) است؛
که در آن فرد خودش را با لحظه حال پیوند میزند. این راه "سادنا" است که در آن ریشه ها در وجود حقیقت محکم لنگر انداخته اند.

گذشته و آینده قلمروهای ذهن هستند.
کسی که مجذوب گذشته و آینـده است یا در گذشته و آینده فرو رفته است، نمیتواند زندگی را بشناسد.
زنـدگـی ایـنـک و اینجاست
نه آنجا و آن موقع.
کسی که در اینک و اینجا به دنبال زندگی نیست فقط وقتش را هدر می دهد.

پس همچون درختان در یک جا ریشه کن، ثابت باش، اما همچون پرنده ها در لحظه خالص حال زندگی کن.
آنگاه  درهای حقیقت با چنین زندگی طبیعی و معصومانه ای به رویت گشوده می شوند ...


#اشو

@sedaye_daron
2024/11/15 16:25:52
Back to Top
HTML Embed Code: