عشق ؛ قدرت مقتدری است ، نه تنها شخص را قادر می سازد که خدمت بدون منیت را به اجرا در آورد ، بلکه شخص را پروردگار می گرداند ... شخص با عشق می تواند هر ریاضتی در خور طبیعتش است را متحمل گردد ... هر طالبی را قادر می سازد ، از قواعد سخت و اصول و اساس راهِ روحانی که هر جا و هر زمان ضروری است پیروی کند ... و او را وادار می سازد که برای وصال با محبوب به همه ی لذت های دنیایی پشت کند ... هر کجا عشق هست وحدت وجود دارد ... مهربابا
@sedaye_daron
@sedaye_daron
مشکل بیسواد بودن افراد نیست. مشکل این است که آنها فقط یاد گرفتهاند که آموختههای خود را باور کنند. امّا یاد نگرفتهاند که به آموختههای خود شک کنند و درباره آنها سوال بپرسند.
آدام_گرانت
@sedaye_daron
آدام_گرانت
@sedaye_daron
خیلی از افراد نمیتوانند به خودشان اجازه دهند زمانی را بنشیند و کاری به جز تنفس انجام ندهند ... آنها این کار را بدون صرفه یا لوکس میبینند ... مردم میگویند وقت طلا است ؛ اما زمان چیزی بسیار بیشتر از طلا است ؛ زمان زندگی است ... همین تمرینِ ساده آرام و ساکت نشستن به صورت مرتب ، میتواند بسیار درمانگر باشد ... توقف و نشستن روش خوبی برای تمرکز بر فقط تنفس ذهنآگاهانه است ... تیچ نات هان
@sedaye_daron
@sedaye_daron
استفاده خلاق از ذهن ...
اگر لازم است ذهن خود را برای مورد ویژه ای به کار بگیرید ، از آن در ارتباط با بدن درونی استفاده کنید ... فقط زمانی می توانید ذهن خود را خلاقانه به کار بگیرید که در ضمن هشیار بودن ، فکری نداشته باشید و ساده ترین راه دست یابی به این
حالت از طریق بدن است ... هر گاه به یک پاسخ راه حل یا اندیشه بدیع نیاز دارید ، لحظه ای از فکر کردن دست بکشید و توجه خود را ، بر میدان انرژی درونی خود ، متمرکز کنید نسبت به سکوت هشیار شوید ... آن گاه هنگامی که فکر کردن را از سر می گیرید ، تازه و خلاق خواهید بود ... خود را عادت دهید تا در کار ها فکری ، هر چند دقیقه یک بار از تفکر دست بکشید و به حالت گوش دادن به درون یا سکون درونی بروید به عبارت دیگر ، فقط با سر خود فکر نکنید ، بلکه با تمامی بدن فکر کنید ... اکهارت تله
@sedaye_daron
اگر لازم است ذهن خود را برای مورد ویژه ای به کار بگیرید ، از آن در ارتباط با بدن درونی استفاده کنید ... فقط زمانی می توانید ذهن خود را خلاقانه به کار بگیرید که در ضمن هشیار بودن ، فکری نداشته باشید و ساده ترین راه دست یابی به این
حالت از طریق بدن است ... هر گاه به یک پاسخ راه حل یا اندیشه بدیع نیاز دارید ، لحظه ای از فکر کردن دست بکشید و توجه خود را ، بر میدان انرژی درونی خود ، متمرکز کنید نسبت به سکوت هشیار شوید ... آن گاه هنگامی که فکر کردن را از سر می گیرید ، تازه و خلاق خواهید بود ... خود را عادت دهید تا در کار ها فکری ، هر چند دقیقه یک بار از تفکر دست بکشید و به حالت گوش دادن به درون یا سکون درونی بروید به عبارت دیگر ، فقط با سر خود فکر نکنید ، بلکه با تمامی بدن فکر کنید ... اکهارت تله
@sedaye_daron
تا زمانی که برای نجات خود ، به بیرون از خودت تکیه کنی ، بارها و بارها زمین می خوری ... این قانون هستی است ، که با شکست های مکرر به تو بفهماند که : "باید دست از گدایی بکشید ... چون تو خود پادشاه هستی ، خودت را کشف کن" ... اشو
@sedaye_daron
@sedaye_daron
سعی کنيد در طول تمام فعالیت های روزانه خود در آرامش باشید.
هیچ چیز را خیلی جدی نگیرید.
تنها دنیا را رصد کنید و در مقابل آن واکنش نشان ندهید.
همه چیز را ببینید و هوشیار باشید اما با آن درگیر نشوید.
تلاش نکنید تا چیزی را برای خود کنید یا چیزی را رها کنید.
تنها خودتان باشید.
هیچ احساسی در مقابل اینکه کاری انجام می دهید نداشته باشید. اجازه دهید بدنتان با کار مشغول شود اما شما با 'من' (من حقیقی) بمانید و هر آنچه که اتفاق بیفتد برای شما خوب خواهد بود.
#رابرت_آدامز
@sedaye_daron
هیچ چیز را خیلی جدی نگیرید.
تنها دنیا را رصد کنید و در مقابل آن واکنش نشان ندهید.
همه چیز را ببینید و هوشیار باشید اما با آن درگیر نشوید.
تلاش نکنید تا چیزی را برای خود کنید یا چیزی را رها کنید.
تنها خودتان باشید.
هیچ احساسی در مقابل اینکه کاری انجام می دهید نداشته باشید. اجازه دهید بدنتان با کار مشغول شود اما شما با 'من' (من حقیقی) بمانید و هر آنچه که اتفاق بیفتد برای شما خوب خواهد بود.
#رابرت_آدامز
@sedaye_daron
آنچه "ذهن" نامیده میشود ، نیروی شگفتانگیزی است که در خویش یا آگاهی ساکن است و همین نیرو است که منجر به برخاستن تمام افکار می شود ... جدا از افکار چیزی بهعنوان ذهن وجود ندارد ؛ بنابراین : "فکر ، ماهیت ذهن است" ... و جدا از افکار هیچ موجودیت مستقلی به نام دنیا وجود ندارد ... در خوابِ عمیقِ بدونِ رؤیا ، هیچ افکاری وجود ندارد و درنتیجه هیچ جهانی نیز وجود ندارد . ولی در وضعیتهای بیداری و رؤیا دیدن ، افکار وجود دارند و درنتیجه جهان نیز وجود دارد ... درست ، همانطور که عنکبوت ، تارها را از خودش بیرون داده و دوباره به درون خود میکشد ؛ ذهن نیز ، جهان را از خودش بیرون داده و دوباره آن را به درون خویش حل میکند ...
رامانا ماهارشی
@sedaye_daron
رامانا ماهارشی
@sedaye_daron
ماجراجويانه_زندگی_کن
زنده بودن، زندگي نيست
و انسانها فقط زنده اند و ادامه حيات مي دهند
براي زنده بودن نان و پنير و جان پناه كافيست
اما هيچ شكوه و عظمتي وجود نخواهد داشت. آسمان درونت كاملا تاريك خواهد ماند. هيچ ستاره اي در آن نخواهد درخشيد. هيچ ماه كاملي آنرا روشن نخواهد كرد
تو بايد عصيان كني
عصيان بر عليه تمام ياوه هايي كه به تو آموخته اند
بر عليه دسيسه هايي طولاني مدت و ريشه دار
عصيان يعني:
دور انداختن كامل گذشته و زيستن در لحظه اكنون بدون هيچ رسم و آيين، هيچ ذهن و هيچ دانشي. زيستن همچون كودك چنان كه گويي نخستين انسان روي زميني...
از گذشته چنان دل بكن كه گويي وجود نداشته است. هميشه از الف و ب، از پايه ابتدايي شروع كن تا داراي زندگي زيبا شوي
تا زندگي ات ماجراجويانه شود
پر شور و مستانه شود.
اشو
@sedaye_daron
زنده بودن، زندگي نيست
و انسانها فقط زنده اند و ادامه حيات مي دهند
براي زنده بودن نان و پنير و جان پناه كافيست
اما هيچ شكوه و عظمتي وجود نخواهد داشت. آسمان درونت كاملا تاريك خواهد ماند. هيچ ستاره اي در آن نخواهد درخشيد. هيچ ماه كاملي آنرا روشن نخواهد كرد
تو بايد عصيان كني
عصيان بر عليه تمام ياوه هايي كه به تو آموخته اند
بر عليه دسيسه هايي طولاني مدت و ريشه دار
عصيان يعني:
دور انداختن كامل گذشته و زيستن در لحظه اكنون بدون هيچ رسم و آيين، هيچ ذهن و هيچ دانشي. زيستن همچون كودك چنان كه گويي نخستين انسان روي زميني...
از گذشته چنان دل بكن كه گويي وجود نداشته است. هميشه از الف و ب، از پايه ابتدايي شروع كن تا داراي زندگي زيبا شوي
تا زندگي ات ماجراجويانه شود
پر شور و مستانه شود.
اشو
@sedaye_daron
اگر با انسان واقعی روبرو شوی از دست او عصبانی می شوی ، زیرا او از دروغهایت حمایت نمی کند ، از نقابهایت حمایت نمی کند ... نقابت را می اندازد و سعی می کند چهره واقعی ات را نشان دهد ... او فقط آنچه که هست را می تواند منعکس کند نه آن چه را که وانمود می کنی ... به همین دلیل است که انسان واقعی هر جا که باشد مایه دردسر است ، جامعه او را دوست ندارد ... جامعه از شنیدن حقیقت خوشش نمی آید ، آنها با دروغهایشان خوشحالند و از دروغهای هم محافظت می کنند و هر کس که به تو دروغ بگوید را دوست می نامی در حالیکه او دشمن توست ... حتی وقتی دوستت شروع به گفتن حقیقت می کند دوستی ات را با او به هم میزنی ... اشو
@sedaye_daron
@sedaye_daron
یک نکته بسیار بااهمیت این است که : "نفرت با گذشته و آینده موجود است ... عشق نیازی به گذشته و آینده ندارد ... عشق در زمان حال موجود است" ... نفرت مرجعی در گذشته یا آینده دارد ... کسی دیروز به حقوق شما تجاوز کرده است و شما دارید آن را مانند یک زخم ، یک سردرد حمل میکنید ... یا شما می ترسید که کسی فردا به حقوق شما تجاوز کند ...یک ترس ، سایهی یک ترس ... و شما دارید پیشاپیش آماده میشوید تا با آن روبرو شوید ... شما نمیتوانید در زمان حال متنفر باشید ... اگر هم سعی کنید ، مطلقاً ناتوان خواهید بود ... امروز آن را امتحان کنید ... در سکوت ، بنشینید و از کسی در زمان حال متنفر باشید ... بدون مراجعه به گذشته و آینده ... نمیتوانید این کار را بکنید ... نفرت فقط وقتی میتواند موجود باشد که شما گذشته را به یاد آورید ... اما ، اگر هیچ مراجعهای به گذشته یا آینده نکنید ، آیا میتوانید از کسی متنفر باشید؟ خیر ... اما ، میتوانید عشق بورزید ... عشق ؛
نیازی به مرجع ندارد ، این زیبایی عشق است و آزادیِ عشق است ... نفرت یک اسارت است ، نفرت زندان است ، زندانی ، که توسط خودِ شما ، بر شما افکنده میشود و نفرت ، نفرت ایجاد میکند ؛ نفرت ، نفرت را تحریک میکند ... اگر شما ، از کسی متنفر باشید ، دارید در قلب خود ، نسبت به خودتان ، نفرت ایجاد میکنید و کل جهان ، در نفرت است ، در تخریب و خشونت و حسادت و رقابت است ... مردم در واقعیت و در عمل یا حداقل در ذهنشان ، در افکارشان دارند گلوی هم را میفشارند ... به همین دلیل ، ما از این زمینِ زیبا یک جهنم ساخته ایم ... زمینی که میتوانست یک بهشت بشود ..
. اشو ، عشق رقص زندگی
@sedaye_daron
نیازی به مرجع ندارد ، این زیبایی عشق است و آزادیِ عشق است ... نفرت یک اسارت است ، نفرت زندان است ، زندانی ، که توسط خودِ شما ، بر شما افکنده میشود و نفرت ، نفرت ایجاد میکند ؛ نفرت ، نفرت را تحریک میکند ... اگر شما ، از کسی متنفر باشید ، دارید در قلب خود ، نسبت به خودتان ، نفرت ایجاد میکنید و کل جهان ، در نفرت است ، در تخریب و خشونت و حسادت و رقابت است ... مردم در واقعیت و در عمل یا حداقل در ذهنشان ، در افکارشان دارند گلوی هم را میفشارند ... به همین دلیل ، ما از این زمینِ زیبا یک جهنم ساخته ایم ... زمینی که میتوانست یک بهشت بشود ..
. اشو ، عشق رقص زندگی
@sedaye_daron
تو یا عشق میورزی و یا عشق نمی ورزی ... نوع عشقی که بشریت خلق کرده بسیار خطرناک است ... حتی بیماریها نیز چنین چیز بیمعنایی مانند این نوع عشق خلق نکرده اند ... تمام بشریت بخاطر همین مفهومِ غلط از عشق دچار بیماری شده است ... اگر بتوانی عشق بورزی و رفتاری عاشقانه داشته باشی ، بدون درنظر گرفتن اینکه به چه کسی باشد ، آنگاه بدن دوم تو میتواند یک احساس سلامت ، یک راحتی مثبت داشته باشد ، آنگاه کابوسی وجود ندارد ، رویاها شاعرانه میشوند ... آنگاه چیزی در بدن دوم تو رخ میدهد ، و عطر آن نهتنها تو را دربر میگیرد ، بلکه به دیگران نیز سرایت می کند ... هرکجا که باشی ، عطر عشق تو پراکنده میشود ... و البته که پاسخهای خودش را دارد ، پژواک خودش را دارد ... عشق واقعی عملکردِ نفْس نیست ... نفس همیشه درخواست قدرت بیشتر دارد ، پس حتی وقتی که عشق میورزی چـون عشق تو واقعی نیست ، چون فقط بخشی از نفس تو است این عشق محکوم به خشونت است ... هرگاه عشق بورزیم ، خشن است ، نوعی جنگ است ... پدر و پسر ، مادر و دختر ، زن و شوهر ، آنها عشق نمیورزند ، عاشق نیستند ، ما آنان را به دشمنان همدیگر تبدیل کردهایم ... آنان پیوسته در مبارزه هستند و فقط وقتی که نمیجنگند ، میگوییم که این عشق است ... تعریف این عشق منفی است ... بین دو نبرد یک فاصله هست ، یک دوران آشتی ... ولی درحقیقت ، بین دو جنگ امکان آشتی وجود ندارد ... این بهاصطلاح صلح یا آشتی فقط آمادگی برای جنگ بعدی است ... بین زن و شوهر آشتی وجود ندارد ... عشقی نیست ... آن فاصله که ما عشق میخوانیم فقط آمادهشدن برای جنگ پیشرو است ... وقتی بین دو بیماری هستیم فکر میکنیم که سالم هستیم و وقتی بین دو جنگ هستیم فکر میکنیم که عشق وجود دارد ! ... این عشق نیست ، فقط یک فاصله بین جنگها است ... تو نمی توانی ۲۴ ساعته مشغول جنگیدن باشی ، پس در نقطهای شروع میکنی به عشقبازی با دشمن خودت ! ... اشو
@sedaye_daron
@sedaye_daron
برای رسیدن به بیشتر چیزها ، نیازمند زمان هستیم ... اما چه چیزی است که به هیچ زمان و تلاشی نیاز نداشته باشد؟ ... چه چیزی است که در محدودهی زمان نگنجد و هیچ نیازی به عقربههای ساعت نداشته باشد؟ ... شب و روز هم نمیشناسد ... وقتی به آن دست پیدا کنید ، حس میکنید قلبتان وسیعتر شده و در تکتک اتفاقات زندگی ، به خودآگاهیای دست پیدا کردهاید که دست نخورده ، غیر قابل تغییر و نامحدود است ... در این شرایط ، از صمیم قلب حس میکنید که نفستان در مسیر صحیحی قرار دارد ... در نهایت ، متوجه میشوید که این افکار ـ یا هر پدیدهی دیگری ـ خودِ واقعی شما نیستند ، بلکه عنصری به اسم یگانگی ، در اوج نظم و هماهنگی با وجودتان آمیخته شده و به جریان درآمده است ... موجی
@sedaye_daron
@sedaye_daron
یونگ نخستین بار واژه «سایه» را برای اشاره به آن بخشهایی از شخصیت به کار برد که به دلیل ترس، جهل، خجلت یا نبود عشق طرد شدهاند. درک اصلی او از سایه ساده بود: "سایه آن کسی که شما نمیخواهید باشید"
#دبی_فورد
@sedaye_daron
#دبی_فورد
@sedaye_daron
عشق خسیس نیست ، "وقتی عشق را بشناسيد ، آماده انتشار آن میشويد" هر چه بيشتر عشق بورزيد ، از عشق بيشتری برخوردار میشويد ؛ هر چه عشق بيشتری در ديگران بباريد ، عشق بيشتری در درونتان میجوشد ... عشق هرگز اهميتی نمیدهد كه آيا فرد مقابل ، ارزش دريافت آن را دارد يا نه ... هر برخوردی غير از اين ، برخوردی از روی خساست است ، عشق خسيس نيست ... ابر هرگز اهميتی نمیدهد زمينی كه بر آن میبارد ، ارزش باران را دارد يا نه ، ابر در كوهساران ، صخرهها و همه جا میبارد ، بی قيد و شرط میبخشد ؛ بیهيچ چون و چرايی "عشق اينگونه است فقط میبخشد و از بخشيدن لذت میبرد" ... هركس كه مشتاق دريافت كردن باشد ، آنرا دريافت میكند ، لازم نيست شايسته آن باشد يا در طبقه خاصی جای بگيرد ، نيازی نيست كه شرايط و ويژگیهای خاصی داشته باشد ، اگر همه اينها لازم باشند ، آنچه میدهيد ، ديگر عشق نيست ، حتما چيز ديگری است ... وقتی عشق را بشناسيد ، آماده انتشار میشويد ، هرچه عشق بيشتری بر ديگران بباريد ، عشق بيشتری در درونتان میجوشد "اگر میخواهيد عشق داشته باشيد ، خسيس نباشيد ، در غير اينصورت عشق میميرد" ... عشق را منتشر كنيد تا منابع تازه ای در دسترستان قرار گيرد ، نهرهای تازه در درونتان جاری خواهند شد "وقتی بی قيد و شرط عشق میورزيد ، وقتی بطور كامل میبخشيد ، كل هستی به درونتان میريزد" ... اشو
@sedaye_daron
@sedaye_daron
سؤال : تفاوت "ذهن و خویش" چیست ؟ ... رامانا ماهارشی : تفاوتی وجود ندارد . ذهنی که به درون بچرخد ، خویش است ؛ و وقتی به بیرون بچرخد ، میشود ایگو و تمام دنیا ... پنبه را به لباسهای مختلفی تبدیل میکنند که ما اسمهای مختلفی به آنها میدهیم (بلوز ، شلوار ، دامن ، تیشرت ، و ...) طلا را به زیورآلات مختلفی تبدیل میکنند که ما اسمهای مختلفی به آنها میدهیم (گردنبند ، دستبند ، انگشتر ، النگو) ... اما تمام لباسها پنبه و تمام زیورآلات طلا هستند فقط همان یکی است که حقیقی است ، مابقی فقط اسمها و فرمها هستند ... ذهنِ جدا از خویش وجود ندارد . به این معنا که : ذهن هیچ هستی مستقلی ندارد ... خویش بدون ذهن وجود دارد اما ذهن هرگز بدون خویش وجود ندارد ... رامانا ماهارشی
@sedaye_daron
@sedaye_daron
کسی که در جستجوی خودشناسی است "به هیچ وجه نگران نظر دیگران و تفکر دیگران در مورد خودش نخواهد بود" ... چون میداند که اینگونه در سطح خواهد ماند ، چنین کسی همواره در نگاه دیگران انسانی معمولی میماند ، زیرا خودش را به زحمت نمی اندازد که در چشم دیگران دیده شود ... "او همواره خودش را پنهان می کند و چیزی را به نمایش نمی گذارد ، او روی صحنه نمیرود و خودش را تبدیل به یک ویترین نمیکند ، ساکت میماند، ساکت زندگی میکند و در سکوت خویش از زندگی لذت میبرد و توجه را از دیگران گدایی نمیکند ، زیرا هرگاه کسی به تو توجه کند و به تو فکر کند، خودشناسی دشوار و پیچیده میشود" ... تو باید به تنهایی وارد این راه شوی ، اگر نگاهت به جمعیت است تا تو را تایید کنند و یا فکر میکنی که جمعیت باید از تو پیروی کند ، همواره درگیر دیگران و نظرات آنها خواهی بود ، اینگونه هرگز به مقصد نمیرسی و هیچگاه به گوهر خودشناسی دست نمی یابی ... اشو
@sedaye_daron
@sedaye_daron
قدرت حاضر بودن صرف و گوش دادن به آنچه پدیدار می شود ، بسیار شگفت انگیز است ... کمتر کار کن و بیشتر اعتماد کن ... به سایر آدمها اجازه بده که درگیر دل مشغولی های روزمره شان باشند ، بدون اینکه تلاش کنی آنها را اصلاح کنی یا نجات دهی ، شرایط را برای آنها امن کن تا بتوانند کاملاً خود راستینشان باشند ، کاملاً زنده و کاملاً آشفته و به هم ریخته ، آنچه را که می باید بگویند ، بیان کنند و به همان اندازه که نیاز است احساس خوب یا بد داشته باشند ... به آنها کمک کن از خلال نفرت به عشق و از خلال غم به شادی حرکت کنند ... امید کاذب را از آنها دور کن و طلوع امیدی تازه را پیشکش کن ... به روند یگانه آنها اعتماد کن ، به توانایی آنها برای ایستادگی در برابر اندیشه ها و احساسات قدرتمند اعتماد کن ، به ساحت گسترده مراقبه اعتماد کن ، ساحتی خیرخواهانه که همواره همه ما را در آغوش می گیرد ، حتی زمانی که نمی توانیم خودمان را در آغوش بگیریم ... جف فوستر ، 📚 لذت مراقبه واقعی
@sedaye_daron
@sedaye_daron
Forwarded from قدرت بیکران درون (Sedaye daroon)
تا زمانی که برای نجات خود ،
به بیرون از خودت تکیه کنی ،
بارها و بارها زمین میخوری .
این قانون هستی است ،که با
شکستهای مکرر به تو بفهماند
که باید دست از گدایی بکشید
چون تو خود پادشاه هستی،
خودت را کشف کن.
@ghodratebikaranedaroon
به بیرون از خودت تکیه کنی ،
بارها و بارها زمین میخوری .
این قانون هستی است ،که با
شکستهای مکرر به تو بفهماند
که باید دست از گدایی بکشید
چون تو خود پادشاه هستی،
خودت را کشف کن.
@ghodratebikaranedaroon