Telegram Web Link
برای دوست داشتن دیگران باید خود را دوست بدارید ... پیش از این بارها گفته‌ام که تنها آنچه از آن خود دارید ، میتوانید به دیگران ببخشید ... این مقوله بیش از هرچیز درباره‌ی عشق صدق می‌کند ! ... آن‌چه را که نیاموخته‌ای و نیازموده‌ای نمیتوانی به دیگران بدهی ! ... عشق چیزی نیست که با بخشش آن به دیگران آن را گم کنی ... میتوانی مهر خود را ارزانی صدها آدم دیگر کنی و هنوز آنچه را که در اصل داشتی ، داشته باشی ، به مانند علم ، همانند دانش ... انسان خردمند میتواند هر آن‌چه را که میداند ، بیاموزد و باز همه‌ی آن‌چه را که می‌دانسته میداند ، اما اول باید آن دانایی را داشته باشد ... بهتر است بگوییم که آدمی عشق را مانند دانایی با دیگران سهیم میشود ، اما تنها آن‌چه را که داراست میتواند با دیگران سهیم گردد ...

@sedaye_daron

📗 زندگی عشق و دیگر هیچ ، لئو بوسكالیا
‍ مردم در محلی که انرژی مثبت دارد اغلب خسته می شوند و در آنجا استراحت می کنند ... بر عکس اگر آنها از محلی که دارای انرژی زیان بخش است بگذرند عصبی می شوند و با عجله می روند ... تنها مکانی که به آنها نیرو می دهد همانجایی است که احساس خستگی می کنند ... کارلوس کاستاندا ، 📔 قدرت سکوت

@sedaye_daron
انسان ، آرامش و سکوت را از دو راه میتواند به دست آورد ... روش اول آسان ، ولی سطحی است ، به راحتی کسب میشود ، اما ارزش چندانی ندارد ؛ از این طریق ، نوعی آرامش را در شخصیت خود پرورش میدهی که در بحرانها و مواقعی که درونت سرشار از تشویش و اظطراب است میتوانی ظاهرت را آرام و متین جلوه دهی ؛ این آرامشی است که اکثریت به آن توجه دارند و به دنبال کسب آن هستند ... جامعه از تو فقط آرامشی ظاهری میخواهد و چون تنها در ارتباط با دنیای بیرون توست اهمیتی به دگرگونیهای درونت نمیدهد و علاقه ای هم بـه آن ندارد ... آرامـش حقیقی و اصیل حاصل مراقبه است نه محصول پرورش خصیصه آرامش در شخصیت ... آن هنگام که دیگر چیزی توان آشفتنت را نداشته باشد و حتی امیال خودت نیز نتوانـد آرامشت را برهم زند ، بدان که حادثه ای با ارزش رخ داده است ، اتفاقی کـه تنهـا نتیجهٔ بیداری و آگاهی است بگذار نور آگاهی به درونت بتابد ، آنگاه میبینی که عشق جوانه میزند ، شور می روید ، آرامش اوج میگیرد و برای نخستین بار زندگی حقیقی را تجربه می کنی ... یافتن این زندگی و رسیدن به وجود حقیقی خود چیزی جز دیانت ، عبادت و ستایش واقعی پروردگار نیست ... تنها پیشکشی که میتوان به درگاه خداوند فرستاد همین وجودِ حقیقی است ، در حالی که سایر تلاشها جز پاره ای مناسک و اعمالی پوچ نیستند ... اشو



@sedaye_daron
ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺭﻧﺞ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﻤﯽﺩﻫﻨﺪ بلکه ﺭﺍهﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ... ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ، ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﺑﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪﻫﺎ، رو ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺑﻪ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻭ ﺍﯾﺪه‌های ﺟﺪید ﻭ ... ﮐﻪ ﻫﻤﻪی این‌ها راه‌های ﻓﺮﺍﺭﯼ‌ﺳﺖ ﺍﺯ آموزش‌هایی ﮐﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺗﻌﯿﯿﻦ کرده است ... ﺫﻫﻦ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ مشغولیت‌ها ﺩﻟﺨﻮﺵ ﻭ شاد ﺍﺳﺖ ... شهوت ﻭ یا ﻣﺼﺮﻑ ﻣﻮﺍﺩ‌ﻣﺨﺪﺭ ﻫﻢ ﻧﻮﻋﯽ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﻘﻄﻌﯽ‌ﺳﺖ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺭﻧﺞ. ... ﺫﻫﻦ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ‌ﺍﻧﺪﯾﺸﺪ ﮐﻪ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﺳﺖ ، ﺯﯾﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺗﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﯽ‌ﺩﺭﺩ است ... ﻭﻟﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑرای ﺁﻣﻮﺯش‌های ﺧﻮﺩ سختگیر ﺍﺳﺖ ... ﺗﻤﺎﻡ فریب‌ها ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯽ‌ﺯﻧﺪ و ﺑﻪ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺧﻮﺩ ﺍﺩﺍﻣﻪ می‌دهد ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻥ چالش‌ها و رنج‌هاست ... کریشنا مورتی

@sedaye_daron
پاکی ارزشمندترین موهبت است ، زیرا ارزشها تنها در دلهای پاک می رویند ... در قلبهای ناپاک عشق محال است ، خوشی ناممکن و ارزش ها بی معنـا میشود ، در قلب های ناپاک تنهـا پـول معنـا می یابد و قدرت و شهرت ... داشته هایی بی بهاء که مرگ همه را به کام نابودی می کشاند ، اما در دلهای پاک حادثه ای رخ میدهد که حتی مرگ نیز توان لرزاندنش را ندارد ... پاک باش ؛؛؛ آنگاه خدا با توست ... تمام ناپاکی ها ، زیرکی ها و هر آنچه را که به تو احساس برتری میدهد کنار بگذار ، با قلبی سرشار از کرامت ، عشق و اعتماد به سوی خداوند راهی شو ، آنگاه موفقیت تو حتمی است ... اشو


@sedaye_daron
‍ از ترس و وحشتی که نسبت به مرگ داری استفاده کن ... ذهنت را روی آنچه تو را به مرگت می پیوندند متمرکز کن ... بدون کمترین افسوس ، بدون کوچکترین غم ، بدون کوچکترین نگرانی ذهنت را روی این مطلب متمرکز کن که وقت نداری ... بگذار اعمالت در نتیجه آن انجام شود ، بگذار هر کدام از اعمالت آخرین نبرد تو بر روی زمین باشد فقط در این شرایط است که اعمالت از اقتدار کامل برخوردار خواهند بود ... در غیر این صورت تا زمانی که زنده باشی ، بزدلانه عمل خواهی کرد ...

دون خوان ماتیوس 📔 سفر به دیگر سو

@sedaye_daron
Forwarded from hassan
من و دل آمده بودیم به مهمانی تو
هر دو لبریزِ غزل ٫غرقِ گُل افشانی تو

دلَکَم عرضِ ادب کرد و همان گوشه نشست
من همه محوِ دل و او همه حیرانی تو


شبِ شعری که به پا بود در آن صبحِ لطیف
برد ما را به تبِ خیس و غزلخوانی تو


من دچارت شدم آنگاه نگاهم کردی
دل گرفتارِ همان موسمِ بارانی تو

چشمِ تو خلوتِ خوبی ست اگر بگذارند
من و دل زائرِ آن معبدِ روحانی تو

گاه سرشارتر از حسِ شکفتن در باد
روزِ آغازِ من و خلوتِ عرفانی تو

آسمان نیز ورق خورد همان روز که باز
من و دل آمده بودیم به مهمانی تو
از جنون خاص و ویژه بودن دوری کن ... در زندگی ات کاملا معمولی باش ، ولی آگاهی و گوش بزنگی را چاشنی آن کن ... خدا را در زندگی معمولی خود مهمان کن ، خدا را با زندگی معمولی خود آشنا کن ، بخواب ، بخور ، کار کن ، عشق بورز ؛ نیایش کن ، به مراقبه و مکاشفه بنشین ؛ ولی هیچگاه تصور نکن آدم خاصی شده ای و یا کار ویژه ای انجام میدهی ... در چنین معمولی بودنی است که به خواص (روشن ضمیران و بوداها) میپیوندی ...

اشو

@sedaye_daron
🔴ما زن‌ها خیلی قوی هستیم

خیلی قوی‌تر از اونی که فکرشو می‌کنیم، فقط لازمه که خودمون رو کشف کنیم، خودمون رو باور کنیم، که می‌تونیم زندگی‌ای رو بسازیم که می‌خواهیم.
🔺وقتی زنانگی رو ابزاری تعریف کردند ما هویت خودمون رو از دست دادیم، بعضی از ما به خاطر اینکه اون هویت جعلی رو باور نکنیم، یک هویت با انرژی مردانه جعلی دیگر برای خودمان ساختیم.
🔴اقتدار یک زن در کشفِ خودش، در استفاده از عظیم‌ترین نیروهای درونی خودش هست.. ما دوباره باید باورهامون رو نسبت به اقتدار زن باسازی کنیم..
عصر امروز، عصریه که زنان در حال رشد و بالا آمدن هستند.

@sedaye_daron
همه امراض و دلتنگیها زاییده تخلف از قانون محبت اند ... بومرنگهای نفرت و انزجار و انتقاد آدمی ، مالامال از بیماری و اندوه به سوی خود او باز میگردند ... گویی عشق هنری است گمشده ... هرچند انسان آگاه از قانون معنویت می داند که باید این هنر را بازیابد ...

فلورانس اسکاول شین




@sedaye_daron
وقتی که شما در دریا هستید و در حال تقلا در آب، آنقدرها به خود آب و دریا آگاه نیستید که به تلاش و تقلای خود متمرکزید.

اما وقتی که دست از تلاش و تقلا برمی‌دارید و در رهایی و آسودگی در آب شناور میشوید، احساس می‌کنید که کل دریا به آرامی بدن شما را احاطه کرده و تکان می‌دهد. خداوند نیز همینطور است.

وقتی که شما آرام هستید، احساس
می‌کنید که جهانی از شادمانی شما را دربر گرفته و مانند گهواره‌ای برای تسکین شما آرام تکان می‌خورد. آن سعادت، آن هشیاری خداوند است.

پاراماهانسا یوگاناندا


@sedaye_daron
تمام کائنات با همه لایه ها و با همه بغرنجی اش در درون انسان پنهان است ... شیطان مخلوقی ترسناک نیست که بیرون از ما در پی فریب دادنمان باشد ، بلکه صدایی است در درونِ خودمان ... در خودت دنبال شیطان بگرد ، نه در بیرون و در دیگران ... و فراموش نکن هر که نفسش را بشناسد ، پروردگارش را شناخته است ... انسانی که نه به دیگران ، بلکه به خود بپردازد ، سرانجام پاداشش شناخت آفریدگار است .


@sedaye_daron
انسان بدون مراقبه انسانی است بدون ترانه در قلبش ، بدون شعری در وجودش و بدون شور و حال ... بهار او هنوز از راه نرسیده است ، گلهایش هنوز منتظرند و هنوز شکفته نشده اند ، او هنوز گل نداده ، هنوز رایحه اش را پراکنده نساخته است ... همچون بذری در خود فرو مانده است : ناآگاه ، کاملا ناآگاه از آنچه می تواند باشد و از آنچه هست ؛ همچنان زندگی معمولی خود را می گذراند ... بدون نشاط ، بدون شادمانی ، بدون رقص ، در حال جان کندن است ؛ زندگی اش باری است بر دوشش ، تلاش می کند این بار را با خود حمل کند ... برای او مرگ همچون راه نجاتی است که دیر یا زود به رویش گشوده خواهد شد ... همه چیز به پایان خواهد رسید و او خواهد توانست در گور بیارامد ... زندگی کلاس درس است ، ما در این دنیا هستیم تا درسی بیاموزیم و مهم ترین درس زندگیت چگونگی آواز خواندن و رقصیدن و چگونگی شاد بودن است ... اینها همه از راه مراقبه ممکن می شوند ، مراقبه همه این انرژیها را در تو رها می سازد ، هزاران گل در وجودت می شکوفاند ؛ آنگاه بهشت دیگر بعد از مرگ نخواهد بود ... بهشتی اکنون و اینجاست ، تنها بهشت حقیقی است ... اشو



@sedaye_daron
همانند كودكان ...

اگر بمانند کودکان شوید ؛ احساس طروات و تازگي مي كنيد ... همانند كودكان شدن ، از بزرگترين مسئوليتهاست ؛‌ مسئوليت در قبال خودتان ... به اين ترتيب همه نقابها و صورتكهاي مصنوعي كه براي خود ساخته بوديد ، ناپديد مي شوند ... ديگران ممكن است از دستتان ناراحت شوند ؛ چون نيازها و انتظاراتشان را بر نمي آوريد ... آنها ممكن است تصور كنند كه بي مسئوليت شده ايد ، ‌ولي شما آزادتر شده ايد ... ممكن است رفتار شما به نظر آنها كودكانه بيايد و شما را متهم به بي مسئوليتي كنند ... در حقيقت ، آزادي در شما رشد كرده است و شما مسئول تر از قبل شده ايد ... اين مسئوليت ، ‌يعني توان پاسخگويي ؛ نه وظيفه اي كه ملزم به انجامش باشيد ... حساس تر بودن است و هرچه حساسيتتان بيشتر شود ، ‌ديگران بيشتر فكر مي كنند كه بي مسئوليت شده ايد ... شما ديگر انتظارات آنها را برنمي آوريد ... هيچكس در اين دنيا براي اين زندگي نمي كند كه انتظارات ديگران را برآورد ... اشو

@sedaye_daron
مراقبه موسیقی سکوت است ... این موسیقی بسیار غنی تر و ژرف تر از همه موسيقی هایی است که می توانیم بوسیله صدا ایجاد کنیم ، زیرا صدا در نهایت یک آشفتگی و به هم خوردگی است ... سکوت هیچ چیزی را بهم نمی زند ، هیچ چیزی به جنبش در نمی آید ، اما موسیقی شور انگیزی آفریده می شود ... در آن حالت بی کلامی و بی صدایی ، آهنگی پر شور هست ... مراقبه به آن حالت سکوت می انجامد و تو تا زمانیکه این سکوت را نشناسی از آنچه که در قلب خود حمل می کنی آگاه نخواهی شد ... از پادشاهی درون ، از ثروت و از گنج خود ناآگاه می مانی ... یک گدا می مانی در حالیکه می توانی هر لحظه با روی آوردن به درون یک پادشاه شوی ... این علم کیمیاگری است ؛ آنگاه که به فرا سوی صدا رخنه کنی ، آنگاه که موانع صدا را پشت سر بگذاری و به هسته وجود خود دست یابی ، به مرکز هسته می رسی ... کسانیکه این موسیقی خاموش را شنیده اند نامهای مختلفی به آن داده اند ؛ یکی از این نامها خداست ... اشو



@sedaye_daron
چرا زندگی اینقدر آشفته و پر هیاهوست؟ ... این زندگی نیست که آشفته است ، تو هستی که آشفته ای ... آن طوری که اکنون هستی ، زندگی فریاد به نظر میرسد ... به این دلیل که تو آشفته ای ... زندگی یک آینه است ، به سادگی تو را و هر چه هستی را منعکس میکند‌ ... اشو


@sedaye_daron
ایگو همچون یک لایه زیرین درتمام فعالیتها احساس میشود ... حسی از کمبود ، ترس و مقاومت که بطور مستمر ادامه دارد ... شاید مدام به آن فکر نکنیم اما آن همچون تمی زیرین در زندگی ما جریان دارد ... هنگامی‌که توجه‌مان به امور بیرونی زندگی نیست و در موردشان فکر نمی‌کنیم دوباره و دوباره به این لایه ایگو برمی‌گردیم ، به لایه کمبود ، ترس و مقاومت ... و همین‌که با آن روبه‌رو می‌شویم برای رها شدن از شرش و آرام کردنش دوباره به بیرون می‌رویم تا بلکه با برآورده کردن نیازهای دائمی‌اش اندکی آرام گیریم ... غافل از اینکه ماهیت حقیقی ما در پس این لایه ایگو قرار دارد و تا زمانی که آن را به‌درستی نبینیم این چرخه مدام تکرار خواهد شد ... روپرت اسپایرا


@sedaye_daron
در خواب عمیق ذهن ناپدید می شود، زیرا حتی رویا دیدن هم وجود ندارد، محتوایی وجود ندارد
در خوابِ عمیق تو دوباره به طبیعت خودت بازگشته‌ای. برای همین است که خواب عمیق تازه‌ات می‌کند. در بامداد احساس سرزندگی می کنی، بازجوان شده‌ای، جوان و سرحال، زیرا در خوابِ عمیق تو بار دیگر به منبع اصلی خودت فرو رفته‌ای
دیگر یک منیت نبوده‌ای،
دیگر یک ذهن نبوده‌ای،
فقط بخشی از طبیعت بوده‌ای
وقتی در خوابِ عمیق هستی، درست مانند یک درخت یا صخره هستی، دیگر یک فرد نیستی. بخشی از آن اقیانوس گشته‌ای،
البته ندانسته، ناهشیارانه.

اگر این بتواند هشیارانه و آگاهانه رخ بدهد، خوابِ عمیق به سامادی(بیداری) تبدیل می شود و شعف می‌گردد.
در خواب عمیق، تو همان نقطه را لمس می‌کنی که بودا لمس می‌کند، که راماکریشنا، رامانا، اکهارت یا مسیح لمس می‌کند.
ولی آنان هشیار به این نقطه می‌روند،
تو ناهشیار به آن نقطه می‌روی
تو به طبیعت خودت رجوع می‌کنی ولی آگاه نیستی که چه اتفاقی می‌افتد.
آنان به همان طبیعت رجوع می‌کنند،‌ ولی آگاه هستند
این تنها تفاوت بین خواب و سامادی است؛ وگرنه یکی هستند.

#اوﺷﻮ

@sedaye_daron
2024/11/04 21:25:49
Back to Top
HTML Embed Code: