Telegram Web Link
دو جلد اول از طرح پژوهشی سایه و موسیقی به قلم مهدی #فیروزیان (#انتشارات_هنر_موسیقی) در #سی_و_پنجمین_نمایشگاه_بین_المللی_کتاب_تهران

📕موسیقی ایرانی در شعر سایه
و
📙 شعر سایه در موسیقی ایرانی

📆 ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
📚 خرید کتاب با کلیک روی نام هر کتاب.

@sayeoMusighi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ازین شب‌های ناباور
شعر #سایه
آهنگ سورنا صفاتی
آواز مژگان #شجریان
دکلمه سهیلا حبیبی و مهدی فیروزیان

من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادم
بیا ای چشم روشن‌بین که خورشیدی عجب زادم

ز هر چاک گریبانم چراغی تازه می‌تابد
که در پیراهن خود آذرخش‌آسا درافتادم

تنم افتاده خونین زیر این آوار شب، اما
دری زین دخمه سوی خانۀ خورشید بگشادم

الا ای صبح آزادی به‌ یاد آور در آن شادی
کزین شب‌های ناباور منت آواز می‌دادم

سزد کز خون من نقشی برآرد لعل پیروزت
که من بر دُرجِ دل مُهری به‌جز مِهر تو ننهادم

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
Forwarded from سایه و موسیقی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
میهن (مرثیۀ جنگل)
شعر #سایه
آهنگ و سه‌تار و آواز پرویز #مشکاتیان


امشب همه غم‌های عالم را خبر کن
بنشین و با من گریه سر کن، گریه سر کن
ای جنگل ای انبوه اندوهان دیرین!
ای چون دل من ای خموش گریه‌آگین!
در پرده‌های اشک پنهان کرده بالین!

ای جنگل ای داد!
از آشیانت بوی خون می‌آورد باد
بر بال سرخ کشکرت پیغام شومی‌ست
آنجا چه آمد بر سر آن سرو آزاد؟


ای جنگل ای غم!
چنگ هزارآوای باران‌های ماتم!
در سایه‌افکند کدامین ناربن ریخت
خون از گلوی مرغ عاشق؟
مرغی که می‌خواند
مرغی که می‌خواست
پرواز باشد

ای جنگل ای پیر!
بالندۀ افتاده،‌ آزاد زمینگیر!
خون می‌چکد اینجا هنوز از زخم دیرین تبرها
ای جنگل! اینجا سینۀ من چون تو زخمی‌ست
اینجا دمادم دارکوبی بر درخت پیر می‌کوبد، دمادم


🔺 توضیح: مشکاتیان بی اجازۀ سایه در شعر او دست برده و به‌ جای «جنگل» واژۀ «میهن» را قرار داده است.

💐 ۲۴ اردیبهشت زادروز پرویز مشکاتیان (۱۳۳۴-۱۳۸۸)

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
دو پاره
شعر #سایه
سه‌تار و آواز مهدی #فیروزیان

گر جهان را نبودی این آیین
کی گمان بردمی ز دشمن و دوست؟
خرد و داد از جهان گم شد
ورنه بودی همه جهان من و دوست

با گرامیداشت یاد حکیم فردوسی، در ۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت ایشان
اجرایی موسیقایی و گزارشی از دو بیت #سایه که در آن به نقش «خرد» و «داد» اشاره‌ای حکیمانه شده است:

اگر بخواهیم دو گوهر شبچراغ از شاهنامه برگزینیم «خرد» و «داد» را فروزنده‌ترین گوهرها می‌یابیم.
کارآمدی خرد و داد یا عقل و عدل بر کسی پوشیده نیست؛ اما بازدارندگی آن دو را نیز فراموش نباید کرد. اگر آدمی خرد را به‌کار گیرد، خود به خود از دروغ، فریب، ریا، حسادت، دزدی و خیانت فاصله می‌گیرد. نمی‌خواهم بگویم همۀ کسانی که دروغ می‌گویند مطلقاً بی‌خردند. سخن این است که انسان خردمند در لحظه‌ای که به دروغ تن می‌دهد، از خرد دور شده است. یعنی خرد او در آن لحظه حضور ندارد؛ وگرنه حاضر نمی‌شد آرامش و آسودگی خاطرش را با پوشاندن واقعیتی که همواره جلوی چشمانش خودنمایی می‌کند، از میان بردارد و خود را اسیرِ گفته‌ای نادرست و هراسِ فاش شدن آن دروغ بکند. همچنین اگر آدمیزاد به داد پایبند باشد، دل نمی‌شکند، خاطری را نمی‌آزارد، زیاده‌خواه نمی‌شود، طمع نمی‌ورزد و در نتیجه دشمنی نمی‌کند.
هرچه دشمنی در جهان هست، زادۀ بی‌خردی و بیدادگری بشر است. شاعر توانا، هوشنگ ابتهاج (سایه)، در قطعه‌ای دو بیتی با نام «دو پاره» که زیبِ آغاز این یادداشت بود، سخن از همین نکته می‌گوید. او می‌گوید اگر روش جهان و آیین جهانیان چنین نبود هرگز دو دستۀ «دوست» و «دشمن» پدید نمی‌آمد که در پیِ آن دسته‌هایی دیگر چون «دشمنِ دوست» و «دوستِ دشمن» پدید آید. اگر گوهر خرد و داد یاوه نمی‌شد و از دست نمی‌رفت، هر کس جز خود،‌ یا همان «من»، دیگران را، یعنی سراسر جهان را، «دوست» می‌یافت. تمام جهان «من و دوست» بود و بدیهی است در چنان دنیایی، جنگ، کشمکش و ناآرامی جایگاهی نداشت.
درست است که ما نمی‌توانیم سراسر جهان را به «من و دوست» بدل کنیم؛ اما با به‌کارگیریِ بیشتر خرد و داد، و با کمتر کردنِ تعداد لحظاتی که خرد و داد در زندگیمان «حضور» ندارند، می‌توانیم دایرۀ «دوستان» خود را بگستریم. منظور این نیست که با افراد بیشتری از نزدیک دوست شویم؛ مراد آن است که خرد بورزیم و دادگر باشیم تا این مفهومِ عمیق و والا در وجدان و ذهن و شعور و ناخودآگاه ما ریشه بدواند که همه لایق دوست داشته شدن هستند و ما برای داشتن زندگی بهتر، نیازی به دشمنی نداریم. نیاز به کسانی نداریم که آنها را «بد» بدانیم تا خود را در دستۀ مردمان «خوب» بنشانیم. کسانی که فرهنگ و نژاد و زبان و باور و دین و آداب و رسوم و روش زیست دیگری دارند، تا زمانی که آسیبی عملی به ما نرسانده‌اند (بسیاری از آسیب‌هایی که ما در نظر می‌گیریم موهوم هستند؛ مثلاً برخی اعتقاد نداشتن دیگران به خدایی را که خود می‌پرستند آسیبی به خود یا حتی جهان تلقی می‌کنند. این نوع آسیب‌ها موهوم‌اند. آسیب عملی آن است که کسی مثلاً به‌صورت شما سیلی بزند یا اموال شما را بدزدد)، «دوست» هستند، نه «دشمن». هرچه بیشتر آنها را دوست بداریم و درک کنیم، آرام‌تر و شادتر خواهیم زیست.
✍️ مهدی #فیروزیان

@sayeoMusighi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بزم تو
شعر #سایه
آهنگ علی قمصری
آواز همایون #شجریان
(اجرای زنده در تالار وحدت، پاییز ۱۳۹۰)

وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شب‌های جدایی*

بزم تو مرا می‌طلبد، آمدم ای جان
من عودم و از سوختنم نیست رهایی

تا در قفس بال و پر خویش اسیرست
بیگانۀ پرواز بود مرغ هوایی

افسوس بر آن چشم که با پرتو صد شمع
در آینه‌ات دید و ندانست کجایی

* آهنگ‌ساز تصنیف را با بیت دوم غزل آغاز کرده و بیت نخستِ آن را در پایان تصنیف آورده است.

💐 ۳۱ اردیبهشت زادروز همایون شجریان (۱۳۵۴)

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
ویرانگری در تصنیف‌سازی

به‌تازگی آلبومی با آهنگ‌سازی احسان مطوری و خوانندگی هنرمند آزاده بانو ملیحه مرادی با نام «ماتمِ ما» منتشر شده است. در این مجموعه از شعر شاعران بزرگ زبان فارسی از خاقانی شروانی و امیر خسرو دهلوی گرفته تا شاعران نامدار معاصر مانند نیما یوشیج، هوشنگ ابتهاج (سایه)، محمدرضا شفیعی کدکنی و حسین منزوی بهره برده شده است؛ اما افسوس که تلفیق شعر و موسیقی در این مجموعه دچار کاستی‌های بسیار است.
احسان مطوری دو شعر «برای باران» از شفیعی کدکنی و «زندگی‌نامه» از #سایه را، که هیچ پیوندی با یکدیگر ندارند، در یک تصنیف با هم درآمیخته و با حذف کردن بخش‌هایی از دو شعر به هر دو آسیب رسانده است.
او از شعر شفیعی کدکنی تنها سه سطر را برگزیده و با این کار کمابیش مفهوم شعر را از بین برده است:

باران!‌ سرود دیگری سر کن...
[اما نمی‌گویم]
دیگر نخواهد رست در این* باغ
خون‌برگ آتش‌بوته‌ای


آنچه در کروشه قرار داده‌ایم در تصنیف نیامده و چنان‌که می‌بینید آهنگ‌ساز با حذف آن سطر، منظور شاعر را وارونه کرده است. شفیعی می‌گوید: «من نمی‌گویم نخواهد رست»؛ ولی ما در تصنیف از زبان خواننده می‌شنویم که: «نخواهد رست». این دقیقاً برعکس گفتۀ شاعر است.

بلایی که آهنگ‌ساز بر سر شعر دوم آورده به‌مراتب بزرگ‌تر است؛ زیرا کلّ شعر سایه چهار سطر بوده و آهنگ‌ساز یک سطر غیر قابل حذف از آن را کنار گذاشته است:

یادها انبوه شد
در سر پر سرگذشت
[جز طنین خستۀ افسوس نیست]
رفته‌ها را بازگشت


آهنگ‌ساز سطر سوم (یعنی آنچه در کروشه است) را حذف کرده و بدین‌سان شعر بی‌معنی شده است. سایه می‌گوید: «از جانب رفته‌ها چیزی جز طنین خستۀ افسوس به سوی ما بازنمی‌گردد». آهنگ‌ساز که روشن است هیچ درکی از مفهوم شعر ندارد بخشی از جمله یعنی «رفته‌ها را بازگشت» را که فعلی هم در آن نیامده، جدا کرده و در تصنیف خود آورده است.
✍️ مهدی فیروزیان
________________________
* برای رعایت وزن در این مصرع، «در این» بر وزن فع‌لن خوانده می‌شود؛ اما مطوری آن را به صورت «درین» (بر وزن فعَل) آورده و وزن را نادیده گرفته است.

#حمایت_از_آوای_بانوان
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
Naamadegano Raftegan
Mohammad Esfahani
نامدگان و رفتگان
شعر #سایه
آهنگ و آواز محمد #اصفهانی
تنظیم فریدون #شهبازیان

نامدگان و رفتگان
از دو کرانۀ زمان
سوی تو می‌دوند، هان
ای تو همیشه در میان


💐 ۲۱ خرداد زادروز هنرمند ارزنده فریدون شهبازیان (۱۳۲۱، تهران)

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
Zabane Negah
Zhaleh Sadeghian-NavaYab.Com

زبان نگاه
شعر #سایه
دکلمه ژاله صادقیان
سه‌تار کیوان ساکت


نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه‌رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن می‌گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه‌جا زمزمۀ عشق نهان من و توست

گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

این‌همه قصۀ فردوس و تمنای بهشت
گفت‌وگویی و خیالی ز جهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به دیباچۀ عقل
هر کجا نامۀ عشق است نشان من و توست

سایه زآتشکدۀ ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست

💐 ۲۷ خرداد زادروز بانو ژاله صادقیان (۱۳۴۴، بابل) گوینده و مجری

@sayeoMusighi
به مناسبت ۳۱ خرداد زادروز بانو هنگامه #اخوان، خوانندۀ موسیقی دستگاهی ایران، بخشی برگزیده از کتاب #موسیقی_ایرانی_در_شعر_سایه

🔶 مرغ سحر
ای مرغ سحر ناله به دل بشکن
هنگامۀ آواز شباویز است (سیاه‌مشق، ص ۲۵۴)

«مرغ سحر» در کنار واژۀ موسیقایی «آواز» یادآور ترانۀ نامدار محمدتقی بهار روی آهنگ مرتضی نی‌داوود است که چنین آغاز می‌شود:
مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازه‌تر کن
#سایه «مرغ سحر» را بسیار می‌پسندد؛ به‌گونه‌ای که دو بار و با دو شیوۀ اجرایی در دو برنامۀ گل‌های تازه خواستار پخش آن شده است. نخستین‌بار در برنامۀ شمارۀ ۱۵۰ با تنظیم فرامرز پایور و آواز نادر گلچین، و بار دیگر در شمارۀ ۲۰۱، که واپسین برنامۀ گل‌های تازه بود، با تار #لطفی و آواز هنگامه اخوان.
با آگاهی یافتن از نکته‌هایی که گفتیم، دو ایهام تناسب دیگر در بیت می‌یابیم. «مرغ سحر» در معنی غایب (ترانۀ بهار)، با «ناله» ایهام تناسب می‌سازد.
گویی سایه «ناله به دل بشکن» را در برابر «ناله سر کنِ» بهار از مرغ سحر خواسته و گفته است: دیگر چنان روزگار تیره و تار شده است که حتی ناله سر کردن هم درمان درد نیست. ای مرغ سحر همان بهتر که در برابر بانگ شباویز، خاموش بمانی!
از سوی دیگر «مرغ سحر» با واژۀ «هنگامه» که نام خوانندۀ ترانه است ایهام تناسبی دیگر می‌سازد. گفتنی است یابنده و برکشندۀ هنگامه اخوان سایه بوده است. اخوان از شاگردان ادیب خوانساری بود که سایه با شنیدن آوایش او را دارای توانایی و تحریری ویژه یافت و از لطفی خواست تا پرورش پیشرفتۀ او را بپذیرد و سپس خوانندگی برنامه‌های ۲۰۰ و ۲۰۱ گل‌های تازه را به او سپرد.
مهدی #فیروزیان

https://www.tg-me.com/sayeoMusighi
در کوچه‌سار شب
شعر #سایه
آهنگ محمد حیدری
آواز #مهستی

درین سرای بی‌کسی کسی به در نمی‌زند
به دشت پرملال ما پرنده پر نمی‌زند

نشسته‌ام در انتظار این غبار بی‌سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی‌زند

دل خراب من دگر خراب‌تر نمی‌شود
که خنجر غمت ازین خراب‌تر نمی‌زند

گذرگهی‌ست پر ستم که اندر او به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی‌زند

نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی‌زند

💐 ۴ تیر سالروز درگذشت بانو مهستی (۱۳۲۵-۱۳۸۶)

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیتی از تصنیف غروب
شعر #سایه
آهنگ‌ رسام سهیلیان
پیانو بهنام ابوالقاسم
آواز پوریا اخواص

با این غروب از غم سبز چمن بگو
اندوه سبزه‌های پریشان به من بگو


💐 ۱۰ تیر زادروز بهنام ابوالقاسم (۱۳۶۴، تهران)

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هوای روی تو
شعر #سایه
آهنگ حسام ناصری
آواز فرشاد جمالی

چه باک اگر به دل بی‌غمان نبردم راه
غم شکسته‌دلانم که می‌گسارندم

هنوز دست نشسته‌ست غم ز خون دلم
چه نقش‌ها که ازین دست می‌نگارندم

آهنگ‌ساز این تصنیف در بیت نخست با جابه‌جا کردن دو واژۀ «دل» و «غم»، ترکیب «دلِ بی‌غمان» را به گونۀ «غمِ بی‌دلان» درآورده که در بیت سایه بی‌معنی است.

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
تو چراغ خود برافروز

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار برگزار می‌کند:
آشنایی با اندیشه‌های مولانا و خوانش غزلیات شمس تبریزی (دورهٔ نخست- ۴ جلسه)
مدرّس: مهدی فیروزیان

آغاز دوره: پنجشنبه ۱۱ مردادماه ۱۴۰۳ (جلسات هفتگی است و ساعت ۱۰ صبح پنجشنبۀ هر هفته برگزار می‌شود)
محل برگزاری: کانون زبان پارسی (تهران، خیابان ولی‌‌عصر، سه‌راه زعفرانیه، خیابان عارف‌نسب، شمارهٔ ۱۲)

این دوره برای دانشجویان با ۳۰ درصد تخفیف برگزار می‌شود.
تلفن تماس برای ثبت نام: ۲۲۷۱۳۹۳۶-۲۲۷۱۶۸۳۲

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی

@AfsharFoundation
کربلایی‌ست دلم...
اصلاح یک برداشت غلط

دوست عزیزم، آقای دکتر میلاد عظیمی، در کتاب مستطاب پیر پرنیان‌اندیش شعری ناتمام از سایه را نقل کرده که به‌ویژه پس از درگذشت شاعر از سوی رسانه‌های حکومتی و گروه‌های مذهبی بسیار مطرح شد و آن را نشان عقاید شیعی شاعر به شمار آوردند. در این شعر سایه خطاب به امام سوم شیعیان می‌گوید:
یا حسین بن علی
خون گرمِ تو هنوز
از زمین می‌جوشد

هر کجا باغ گل سرخی هست
آب ازین چشمۀ خون می‌نوشد

کربلایی‌ست دلم!


همگان می‌دانند که شیعیان هر ساله یاد امام سوم خود را در سالگرد شهادت ایشان و یارانشان با مراسمی باشکوه گرامی می‌دارند و سخن سایه دربارۀ جوشیدن خون ایشان از زمین بیان شاعرانۀ همین مطلب است. یعنی خون ایشان فراموش نشده و دوستداران ایشان هر سال ریخته شدن خون امام حسین را یادآوری می‌کنند.

سایه در ادامه از این تصویر جوشیدن خون از زمین (چشمه) سود برده و گفته است هر قیام دیگری که از آن بوی شرافت و آزادیخواهی به مشام برسد می‌تواند بر اساس هاله‌ای از تقدس که گرد رویداد کربلا شکل گرفته از این باور بهره‌مند بشود (از این چشمه آب بنوشد) و نیرو بیابد. یعنی اعتقاد مردم به آزادگی و شرافت امام حسین و احساسات شدید آنها نسبت به این قیام محملی شده است برای حمایت از دیگر جنبش‌هایی که همین روش یا شعار را دارند.

در شعر سایه احترام به اعتقاد مردم دیده می‌شود؛ ولی بیان اعتقاد شخصی خیر. اصولاً شاعران چون با تودۀ مردم سر و کار دارند و می‌خواهند مخاطبان بهتر سخنشان را دریابند از ذخیرۀ گرانسنگ باورهای مردمی (چه به آن اعتقاد داشته باشند چه نه) بهره می‌جویند و این کاری است که سایه در اشعار دیگرش هم بارها کرده است.

در خوانش این شعر گروهی اشتباه کرده‌اند و «کربلایی» را اسم منسوب به کربلا در نظر گرفته‌اند؛ اما هم سیاق عبارت و مفهوم شعر ما را بدین معنی رهنمون می‌شود که چنین نیست و هم نگارنده خوانش صحیح شعر را از زبان شخص شاعر شنیده و می‌داند که سایه «کربلایی» را با یای نکره یا وحدت می‌خواند (نه یای نسبت) و در همین معنی آن را در شعر خود آورده است. سایه می‌گوید: دل من هم مانند کربلاست. یعنی از تشبیه استفاده کرده است، نه اینکه خود را منتسب به امام حسین و پیروان قیام کربلا کند.

با همین خوانش نادرستِ «کربلایی» این شعر سایه را به‌خطا نشان اعتقادات مذهبی وی دانسته‌اند؛ اما کسی که ذره‌ای سایه را بشناسد می‌داند که او اعتقاد مذهبی نداشت. برای درک نادرستی برداشت مذهبی از این شعر حتی نیاز به شناخت سایه هم نداریم. کافی است با ادبیات و شعر فارسی آشنایی داشته باشیم و بدانیم که شاعر برای بیان مفهومی که در ذهن دارد از صور خیال یعنی تشبیه و استعاره استفاده می‌کند و این به معنی اعتقاد داشتن به چیزی نیست. مثلاً اگر شاعری بگوید «چشم تو به من شراب می‌نوشاند» نمی‌توان گفت این شاعر شرابخوار است. او تنها لذتی را که از نگاه یا زیبایی چشم معشوق می‌برد به شراب مانند کرده است. در این شعر نیز سایه دل خود را که آماج رنج و بلا شده به کربلا مانند کرده است. پیش از سایه نیز شاعران دیگر از امثال این تشبیه بهره برده‌اند. برای نمونه استاد خاقانی شروانی، شاعر اهل تسنّن و شافعی‌مذهب قرن ششم، هم شهر خود، شروان، را به کربلا مانند کرده است:
من حسین وقت و نااهلان یزید و شمر من
روزگارم جمله عاشورا و شروان کربلا


بیت خاقانی گواه تشیع او نیست و اگر متعصبانی همچون شیخ شیعه‌تراش، قاضی نورالله شوشتری، او را شیعه خوانده‌اند بر تعصب یا جهل خود گواهی داده‌اند.

در پایان یادآوری می‌کنم که هرچند سایه، بدون داشتنِ هیچ نوع گرایش مذهبی، برای باور شیعیان احترام قائل بوده و در صور خیال شعر خود از باورهای آنان برای مضمون‌سازی بهره برده باز هم نه این شعر ناتمام را کامل کرده و نه حاضر شده صورت ناقص آن را در دفترهای شعر خود منتشر کند. پس اگر برای معرفی اندیشه و شخصیت وی تنها به این شعر استناد یا بر آن تأکید شود (گرچه خود شعر چنان‌که گفتیم نمایانگر باور مذهبی شاعر نیست) نادرست و ناپسند است.

✍️ مهدی فیروزیان
https://www.tg-me.com/sayeoMusighi
بی‌قرار
شعر #سایه و سیمین
آهنگ مهیار علیزاده
آواز علیرضا قربانی و همایون شجریان

علیزاده غزل #سیمین را پاره پاره کرده و تقریباً چیزی از آن برجا نگذاشته است. اصل ابیات مورد استفاده در تصنیف چنین است:
من با صدای تو می‌خوانم در اوجِ آبیِ باورها‏
دارد ترانۀ پروازم تحریرِ بال کبوترها

من در هوای تو می‌رقصم با موجِ دامن پرپولک
رقصی چنان که تو را آيد، ياد از نسيم و صنوبرها

من در فضای تو می‌بينم تصوير سبزیِ بالم را‏
چون طوطيک که در آيينه نقش چمن کشد از پرها

من در خطوط تو می‌جویم پرچین امن حمايت را
تا بی‌امان نگذارد کس پا بر طراوت شبدرها

من با زبان تو می‌سوزم، آری تو شعله و من شمعم
در من تجلی پراشکت پیچیده رشتۀ گوهرها

من با اميد تو می‌سازم کاخی به وسعت آزادی
سرکردگان و فرودستان در او نشسته برابرها

💐 ۲۸ تیرماه زادروز سیمین بهبهانی (۱۳۰۶-۱۳۹۳)
@sayeoMusighi
Forwarded from سایه و موسیقی
نقد سپند دل (۱)
شعر #سایه
آهنگ محمدرضا عزیزی
آواز وحید #تاج

ای گل در آرزویت جان و جوانی‌ام رفت
ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت

از حسرتم بموید چنگ شکستۀ دل
چون باد نوبهاری چنگی زند به مویت

در بیت دوم آهنگ‌ساز صفتِ نسبیِ «نوبهاری» را به گونه‌ای در آهنگ آورده که گویی پنداشته است این واژه با یای وحدت یا نکره پایان یافته که درست نیست.

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
Forwarded from سایه و موسیقی
نقد سپند دل (۲)
شعر #سایه
آهنگ محمدرضا عزیزی
آواز وحید تاج

گیرم قفس شکستم وز دام و دانه جستم
کو بالِ آن که خود را باز افکنم به کویت؟

سایه با همانند کردن خود به مرغِ بسته در قفس می‌گوید: حتی اگر قفس را بشکنم و از بند دام و دانه رهایی یابم، بالِ نیرومندی ندارم تا بتوانم با آن خود را به یار برسانم.

وحید #تاج بیت را نادرست می‌خواند؛ زیرا آهنگ‌ساز «بالِ آن» را «بال، آن» خوانده و به همین‌ شکل غلط بر آن آهنگ ساخته و به دست تاج داده است.


#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
Forwarded from سایه و موسیقی
نقد سپند دل (۳)
شعر #سایه
آواز وحید تاج
تار محمدرضا عزیزی

چو بشنوی غزل سایه چنگ و نی بشکن
که نیست ساز تو را زُهره سوز نالۀ من
وحید #تاج در این بیت از غزل «ناله»، دچار لغزش شده و نام تازیِ ناهید، یعنی «زُهره» را «زَهره»، به معنی کناییِ جرئت و شهامت، پنداشته و با زبرِ نخست خوانده است.
سایه بر بنیاد اینکه پیشینیان زُهره را خنیاگر آسمان‌ها می‌دانستند به او گفته است: ای زهره! هنگامی که غزل مرا شنیدی چنگ و نی خویش را بشکن؛ زیرا سازِ تو به اندازۀ نالۀ من سوزناک و اثرگذار نیست.


#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
2024/11/16 08:30:45
Back to Top
HTML Embed Code: