♦️مغالطههای پرکاربرد (8)
🔵مخالفت و فقط مخالفت
طرف مقابل دلیلهای خوبی برای پذیرش نظرش دربارهی یک موضوع میآورد، اما واقعیت این است که شما پروندهی موضوع را در ذهن خودتان مختومه کردهاید و هیچ چیز نمیتواند نظرتان را تغییر دهد؛ گرچه، مسلماً اعتراف نمیکنید که ذهنتان را بستهاید. فریبکاران ماهر، در واکنش به نظرها و استدلالهای دیگران، فقط مخالفت میکنند؛ مخالفت پشتِ مخالفت؛ اعتراض پشتِ اعتراض. اگر طرف مقابل یکی از اعتراضهایشان را پاسخ گوید، اعتراضی دیگر مطرح میکنند. در واقع، ذهنیتی ناگفته پشت این رفتارِ فریبکاران وجود دارد: «مهم نیست طرف مقابل چه میگوید و چه دلیلهایی میآورد؛ در هر صورت من به این فکر میکنم که چه اعتراض و انتقاد دیگری میشود مطرح کرد؛ حقیقت این است که مطلقاً هیچ چیز نمیتواند من را قانع کند که دیدگاه او معتبر است».
البته، باید نکتهی مهم دیگری را هم در نظر داشت. درست است که مخالفتکردن ممکن است شکل مغالطهآمیز پیدا کند، اما نمیتوانیم هر گاه حوصله یا توان بحث و استدلال نداریم به رقیبمان بگوییم که «تو فقط مخالفت میکنی». اگر انتقادها و مخالفتهای او واقعاً به استدلال ما و موضوع بحث ربط داشته باشند، باید به آنها پاسخ دهیم؛ ولو انتقادهایش پرشمار باشند. اگر احساس کردیم که متوجه اهمیت یا تناسبِ انتقادِ مطرحشده نمیشویم، میتوانیم از طرف مقابل بخواهیم که دربارهی اهمیت یا تناسبِ انتقادش بیشتر توضیح دهد. و اگر بخواهیم او را متهم به مخالفتِ بیربط یا کماهمیت کنیم، باید برای مدّعایمان دلیل بیاوریم.
🔺 برگرفته از کتاب «مغالطههای پرکاربرد»/نوشتهی ریچارد پل و لیندا الدر/بازنویسی: مهدی خسروانی/ناشر: نشر نو
🔸 لینک خرید اینترنتی:
https://nashrenow.com/
🔹 کانال سنجشگرانه اندیشی:
@naqqadaneh
🔵مخالفت و فقط مخالفت
طرف مقابل دلیلهای خوبی برای پذیرش نظرش دربارهی یک موضوع میآورد، اما واقعیت این است که شما پروندهی موضوع را در ذهن خودتان مختومه کردهاید و هیچ چیز نمیتواند نظرتان را تغییر دهد؛ گرچه، مسلماً اعتراف نمیکنید که ذهنتان را بستهاید. فریبکاران ماهر، در واکنش به نظرها و استدلالهای دیگران، فقط مخالفت میکنند؛ مخالفت پشتِ مخالفت؛ اعتراض پشتِ اعتراض. اگر طرف مقابل یکی از اعتراضهایشان را پاسخ گوید، اعتراضی دیگر مطرح میکنند. در واقع، ذهنیتی ناگفته پشت این رفتارِ فریبکاران وجود دارد: «مهم نیست طرف مقابل چه میگوید و چه دلیلهایی میآورد؛ در هر صورت من به این فکر میکنم که چه اعتراض و انتقاد دیگری میشود مطرح کرد؛ حقیقت این است که مطلقاً هیچ چیز نمیتواند من را قانع کند که دیدگاه او معتبر است».
البته، باید نکتهی مهم دیگری را هم در نظر داشت. درست است که مخالفتکردن ممکن است شکل مغالطهآمیز پیدا کند، اما نمیتوانیم هر گاه حوصله یا توان بحث و استدلال نداریم به رقیبمان بگوییم که «تو فقط مخالفت میکنی». اگر انتقادها و مخالفتهای او واقعاً به استدلال ما و موضوع بحث ربط داشته باشند، باید به آنها پاسخ دهیم؛ ولو انتقادهایش پرشمار باشند. اگر احساس کردیم که متوجه اهمیت یا تناسبِ انتقادِ مطرحشده نمیشویم، میتوانیم از طرف مقابل بخواهیم که دربارهی اهمیت یا تناسبِ انتقادش بیشتر توضیح دهد. و اگر بخواهیم او را متهم به مخالفتِ بیربط یا کماهمیت کنیم، باید برای مدّعایمان دلیل بیاوریم.
🔺 برگرفته از کتاب «مغالطههای پرکاربرد»/نوشتهی ریچارد پل و لیندا الدر/بازنویسی: مهدی خسروانی/ناشر: نشر نو
🔸 لینک خرید اینترنتی:
https://nashrenow.com/
🔹 کانال سنجشگرانه اندیشی:
@naqqadaneh
نشرنو - فرهنگی نو
صفحه اصلی - صفحه اصلی نشرنو
محمدرضا جعفری، مترجم و ویراستار، نشرنو را در سال ۱۳۶۰ تأسیس کرد. نشر نو فعالیت خود را با انتشار رمانهای ایران و جهان، کتابهای فلسفی، سیاسی و ... آغاز کرد.
♦️ آیا اساساً چیزی به نام کتاب غیر اخلاقی وجود دارد ؟
⬅️پرورش سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه) زمینه ساز انتخاب کتاب های مناسب است ...
👤اسکار وایلد ، نویسنده ی معروف ، معتقد بود اصلا چیزی تحت عنوان کتاب اخلاقی و کتاب غیر اخلاقی وجود ندارد بلکه کتابها یا خوب نوشته شده اند یا بد فقط همین ...
اما کاملا مشخص است که صرف مطالعه نمیتواند فکر را پرورش دهد . اینکه شما کتبی را انتخاب و مطالعه کنید خوب است ولی آیا این روش ، راهگشای یک ذهن متفکر خواهد بود یا نه جای سوال دارد ؟
نظریه پردازان سنجشگرانهاندیشی معتقدند قبل از شروع مطالعه ، ابتدا باید شیوه ی انتقادی اندیشیدن را آموخت ... به مفهوم ساده تر ، می بایست ابتدا شیوه ی تفکر صحیح را یاد گرفت بعد دست به گزینش و مطالعه ی کتابها زد . فایده ی این روش این خواهد بود که خواننده هر مسئله ایی را به سادگی و بدون ارزیابی دقیق فکری نخواهد پذیرفت ...
وقتی شما شیوه ی سنجشگرانهاندیشی را با تمرین و ممارست فراوان آموختید آنوقت ناخودآگاه به سمت کتابها و منابعی کشیده خواهید شد که ارزش بسیار زیادی دارند ...
تنها در صورت یادگیری سنجشگرانهاندیشی است که میتوان از بمباران های تبلیغاتی ، سیاسی ، ایدئولوژیک و دروغ پردازی های رسانه ها و البته کتابهایی که بد نوشته شده اند در امان ماند ...
تهیهکننده: شهر کتاب
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@naqqadaneh
⬅️پرورش سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه) زمینه ساز انتخاب کتاب های مناسب است ...
👤اسکار وایلد ، نویسنده ی معروف ، معتقد بود اصلا چیزی تحت عنوان کتاب اخلاقی و کتاب غیر اخلاقی وجود ندارد بلکه کتابها یا خوب نوشته شده اند یا بد فقط همین ...
اما کاملا مشخص است که صرف مطالعه نمیتواند فکر را پرورش دهد . اینکه شما کتبی را انتخاب و مطالعه کنید خوب است ولی آیا این روش ، راهگشای یک ذهن متفکر خواهد بود یا نه جای سوال دارد ؟
نظریه پردازان سنجشگرانهاندیشی معتقدند قبل از شروع مطالعه ، ابتدا باید شیوه ی انتقادی اندیشیدن را آموخت ... به مفهوم ساده تر ، می بایست ابتدا شیوه ی تفکر صحیح را یاد گرفت بعد دست به گزینش و مطالعه ی کتابها زد . فایده ی این روش این خواهد بود که خواننده هر مسئله ایی را به سادگی و بدون ارزیابی دقیق فکری نخواهد پذیرفت ...
وقتی شما شیوه ی سنجشگرانهاندیشی را با تمرین و ممارست فراوان آموختید آنوقت ناخودآگاه به سمت کتابها و منابعی کشیده خواهید شد که ارزش بسیار زیادی دارند ...
تنها در صورت یادگیری سنجشگرانهاندیشی است که میتوان از بمباران های تبلیغاتی ، سیاسی ، ایدئولوژیک و دروغ پردازی های رسانه ها و البته کتابهایی که بد نوشته شده اند در امان ماند ...
تهیهکننده: شهر کتاب
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@naqqadaneh
هر چهار جلد از کتابهای مجموعهی «راهنمای اندیشهورزان» که چاپ نخست آنها در اردیبهشت منتشر شده بود به چاپ دوم رسیدند.
توضیح بیشتر در:
http://sanjeshgari.blogfa.com/
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@naqqadaneh
توضیح بیشتر در:
http://sanjeshgari.blogfa.com/
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@naqqadaneh
Forwarded from سنجشگرانه اندیشی - تفکر نقادانه
برای آنکه بتوانیم سنجشگرانه (نقّادانه) بیندیشیم چه باید بکنیم؟
بسیاری از افراد این پرسش را مطرح میکنند که «چه کارهایی باید بکنیم تا تفکرمان نقادانه شود؟» در این نوشته سعی میکنم به این پرسش مختصراً پاسخ دهم.
برای آنکه نقادانه بیندیشیم، سه شرط لازم است: (1) اصلاح نگرش (2) کسب دانش تفکر نقّادانه (3) ورزیدگی در «کاربرد» دانش.
نخستین کاری که باید انجام دهیم این است که نگرشمان دربارهی خودِ «اندیشیدن» را تغییر دهیم. به عبارت دیگر، باید به این تشخیص برسیم که اندیشیدن و استدلالکردن بخش مهمی از زندگی ماست و بر بقیهی بخشهای زندگیمان تأثیر میگذارد.
دومین مرحله، کسب دانش است. باید از طریق مطالعهی کتابهای سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقّادانه) دانش سنجشگرانهاندیشی را کسب کنیم. باید با اهمیت استدلال، انواع استدلال، مغالطهها، مانعهای روانشناختی تفکر صحیح، فضیلتهای فکری، رذیلتهای فکری، استانداردهای کار فکری، و موضوعهایی از این قبیل آشنا شویم.
و سومین مرحله، ورزیدگی در کاربرد دانش سنجشگرانهاندیشی است. هیچ کس صرفاً با خواندن کتابهای سنجشگرانهاندیشی، سنجشگرانهاندیش نمیشود، بلکه باید علاوه بر انجام تمرینهایی که در کتابهای تفکر نقّادانه آمده، کاربردِ آموختههای خودش را در زندگی علمی و روزمرهی خودش «تمرین» کند؛ همواره دلیل درستی باورهای خودش و کارهای خودش را تمرین کند؛ همواره از خودش بپرسد چرا فلان دیدگاه را پذیرفتهام یا به فلان شیوه رفتار میکنم؟ چه دلیلی برای باورهایم دارم؟ آیا نمیتوانم در زندگیام به شیوهی بهتری تصمیم بگیرم، عمیقتر بیندیشم، و خطاهای کمتری مرتکب شوم؟ و ...
بسیاری از افراد این پرسش را مطرح میکنند که «چه کارهایی باید بکنیم تا تفکرمان نقادانه شود؟» در این نوشته سعی میکنم به این پرسش مختصراً پاسخ دهم.
برای آنکه نقادانه بیندیشیم، سه شرط لازم است: (1) اصلاح نگرش (2) کسب دانش تفکر نقّادانه (3) ورزیدگی در «کاربرد» دانش.
نخستین کاری که باید انجام دهیم این است که نگرشمان دربارهی خودِ «اندیشیدن» را تغییر دهیم. به عبارت دیگر، باید به این تشخیص برسیم که اندیشیدن و استدلالکردن بخش مهمی از زندگی ماست و بر بقیهی بخشهای زندگیمان تأثیر میگذارد.
دومین مرحله، کسب دانش است. باید از طریق مطالعهی کتابهای سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقّادانه) دانش سنجشگرانهاندیشی را کسب کنیم. باید با اهمیت استدلال، انواع استدلال، مغالطهها، مانعهای روانشناختی تفکر صحیح، فضیلتهای فکری، رذیلتهای فکری، استانداردهای کار فکری، و موضوعهایی از این قبیل آشنا شویم.
و سومین مرحله، ورزیدگی در کاربرد دانش سنجشگرانهاندیشی است. هیچ کس صرفاً با خواندن کتابهای سنجشگرانهاندیشی، سنجشگرانهاندیش نمیشود، بلکه باید علاوه بر انجام تمرینهایی که در کتابهای تفکر نقّادانه آمده، کاربردِ آموختههای خودش را در زندگی علمی و روزمرهی خودش «تمرین» کند؛ همواره دلیل درستی باورهای خودش و کارهای خودش را تمرین کند؛ همواره از خودش بپرسد چرا فلان دیدگاه را پذیرفتهام یا به فلان شیوه رفتار میکنم؟ چه دلیلی برای باورهایم دارم؟ آیا نمیتوانم در زندگیام به شیوهی بهتری تصمیم بگیرم، عمیقتر بیندیشم، و خطاهای کمتری مرتکب شوم؟ و ...
Forwarded from سنجشگرانه اندیشی - تفکر نقادانه
هر چهار جلد از کتابهای مجموعهی «راهنمای اندیشهورزان» که چاپ نخست آنها در اردیبهشت منتشر شده بود به چاپ دوم رسیدند.
توضیح بیشتر در:
http://sanjeshgari.blogfa.com/
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@naqqadaneh
توضیح بیشتر در:
http://sanjeshgari.blogfa.com/
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@naqqadaneh
⬅️ انواع روش های تفکر
🖊دو نوع روش تفکر وجود دارد :
👈 تفکر اسفنجی
👈 تفکر غربالی
🔴روش اسفنجی تفکر : یک روش فکر کردن شبیه واکنشی است که اسفنج نسبت به آب نشان میدهد یعنی جذب کردن . اولین مزیت روش اسفنجی تفکر این است که شما هر چقدر اطلاعات بیشتری درباره ی جهان جذب کنید بیشتر قادر خواهید بود پیچیدگیهای آن را درک کنید . معلوماتی که کسب کرده اید مبنایی فراهم میکند که بعدا پیچیده تر فکر کنید. مزیت دوم روش اسفنجی این است که فعالیت چندانی نیاز ندارد . یعنی محتاج تلاش شدید فکری نیست و سریع و آسان صورت میگیرد . برای تبدیل شدن به شخصی فکور ، جذب اطلاعات ، نقطه ی آغاز خوبی است ولی روش اسفنجی عیب بزرگی هم دارد زیرا این روش هیچ طریقه ایی برای تصمیم گیری در مورد اینکه کدام نظرات و اطلاعات را قبول یا رد کنیم در اختیار ما قرار نمیدهد . اگر کسی که مطالعه میکند همیشه به روش اسفنجی عمل کند معمولا به آخرین مطلبی که خوانده اعتقاد پیدا میکند . این تصور وحشتناک است که فردی یا جامعه ایی از لحاظ فکری آلت دست هر آن کسی باشد که تصادفا سر راه او سبز شده زیرا در این صورت تصمیم های ما به جای اینکه قضاوتهایی فکورانه باشند ناشی از برخوردهای اتفاقی خواهند بود .
⭕️ روش غربالی تفکر : این روش از تفکر که روش غربال اطلاعات نام دارد به مشارکت فعالانه نیاز دارد . در این روش نویسنده سعی دارد با شما صحبت کند و شما نیز بعنوان خواننده ی کتاب باید سعی کنید با او سخن بگویید ولو اینکه حضور نداشته باشد ! بگذارید دقیق تر بررسی کنیم : در روش اسفنجی تفکر ، وقتی مطلبی را میخوانید سعی میکنید تا حد ممکن آن را به خاطر بسپارید و ممکن است زیر واژه ها و جملات کلیدی خط بکشید و حتی یادداشتهایی از آن متن بردارید . در واقع در روش اسفنجی تفکر ، وظیفه ی شما پیدا کردن و فهمیدن چیزهایی است که نویسنده میخواهد بگوید . شما استدلال نویسنده را به خاطر میسپارید ولی آن را ارزیابی نمیکنید . اما خواننده ایی که روش غربال کردن یعنی تحلیل اطلاعات را برگزیده ادعاهای مختلف نویسنده را به دفعات زیر سوال میبرد . در حاشیه ی صفحات یادداشتهایی برای خودش مینویسد و در آنها به مشکلات موجود در استدلال نویسنده اشاره میکند . در واقع او دائما با مطالب ادعایی نویسنده ، وارد بده بستان فکری میشود یعنی هدف روش غربالی تفکر این است که مطالب را نقادانه بررسی کند و بر اساس این ارزیابی ها به نتایج خاص خودش برسد ... ( البته این طرز تفکر نیازمند مطالعه ی بسیار و گسترده است یعنی کسی که تفکر غربالی را بر می گزیند میبایست فرد کتابخوانی باشد تا توانایی مقایسه و نقد ادعاهای مختلف را پیدا کند ...)
تهیهکننده: شهر کتاب
📗 منبع :
( نیل براون و استیوارت کیلی، راهنمای تفکر نقادانه ، ترجمه کوروش کامیاب، انتشارات مینوی خرد، گزیده ای از فصل اول ، صفحات 6 ، 7 و 8 )
🔵 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@naqqadaneh
🖊دو نوع روش تفکر وجود دارد :
👈 تفکر اسفنجی
👈 تفکر غربالی
🔴روش اسفنجی تفکر : یک روش فکر کردن شبیه واکنشی است که اسفنج نسبت به آب نشان میدهد یعنی جذب کردن . اولین مزیت روش اسفنجی تفکر این است که شما هر چقدر اطلاعات بیشتری درباره ی جهان جذب کنید بیشتر قادر خواهید بود پیچیدگیهای آن را درک کنید . معلوماتی که کسب کرده اید مبنایی فراهم میکند که بعدا پیچیده تر فکر کنید. مزیت دوم روش اسفنجی این است که فعالیت چندانی نیاز ندارد . یعنی محتاج تلاش شدید فکری نیست و سریع و آسان صورت میگیرد . برای تبدیل شدن به شخصی فکور ، جذب اطلاعات ، نقطه ی آغاز خوبی است ولی روش اسفنجی عیب بزرگی هم دارد زیرا این روش هیچ طریقه ایی برای تصمیم گیری در مورد اینکه کدام نظرات و اطلاعات را قبول یا رد کنیم در اختیار ما قرار نمیدهد . اگر کسی که مطالعه میکند همیشه به روش اسفنجی عمل کند معمولا به آخرین مطلبی که خوانده اعتقاد پیدا میکند . این تصور وحشتناک است که فردی یا جامعه ایی از لحاظ فکری آلت دست هر آن کسی باشد که تصادفا سر راه او سبز شده زیرا در این صورت تصمیم های ما به جای اینکه قضاوتهایی فکورانه باشند ناشی از برخوردهای اتفاقی خواهند بود .
⭕️ روش غربالی تفکر : این روش از تفکر که روش غربال اطلاعات نام دارد به مشارکت فعالانه نیاز دارد . در این روش نویسنده سعی دارد با شما صحبت کند و شما نیز بعنوان خواننده ی کتاب باید سعی کنید با او سخن بگویید ولو اینکه حضور نداشته باشد ! بگذارید دقیق تر بررسی کنیم : در روش اسفنجی تفکر ، وقتی مطلبی را میخوانید سعی میکنید تا حد ممکن آن را به خاطر بسپارید و ممکن است زیر واژه ها و جملات کلیدی خط بکشید و حتی یادداشتهایی از آن متن بردارید . در واقع در روش اسفنجی تفکر ، وظیفه ی شما پیدا کردن و فهمیدن چیزهایی است که نویسنده میخواهد بگوید . شما استدلال نویسنده را به خاطر میسپارید ولی آن را ارزیابی نمیکنید . اما خواننده ایی که روش غربال کردن یعنی تحلیل اطلاعات را برگزیده ادعاهای مختلف نویسنده را به دفعات زیر سوال میبرد . در حاشیه ی صفحات یادداشتهایی برای خودش مینویسد و در آنها به مشکلات موجود در استدلال نویسنده اشاره میکند . در واقع او دائما با مطالب ادعایی نویسنده ، وارد بده بستان فکری میشود یعنی هدف روش غربالی تفکر این است که مطالب را نقادانه بررسی کند و بر اساس این ارزیابی ها به نتایج خاص خودش برسد ... ( البته این طرز تفکر نیازمند مطالعه ی بسیار و گسترده است یعنی کسی که تفکر غربالی را بر می گزیند میبایست فرد کتابخوانی باشد تا توانایی مقایسه و نقد ادعاهای مختلف را پیدا کند ...)
تهیهکننده: شهر کتاب
📗 منبع :
( نیل براون و استیوارت کیلی، راهنمای تفکر نقادانه ، ترجمه کوروش کامیاب، انتشارات مینوی خرد، گزیده ای از فصل اول ، صفحات 6 ، 7 و 8 )
🔵 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@naqqadaneh
♦️مروري بر بخشهایی از یک كتاب در زمینهی سنجشگرانهاندیشی: کتاب درآمدی بر تفکر انتقادی، نوشتهی حسن قاضیمرادی
انسان در جهان، روياروي داده ها و اطلاعات قرار مي گيرد. زيستن انساني، از يك منظر به معناي «پردازش» داده ها و اطلاعات است. امروزه به علت «انفجار بزرگ» داده ها و اطلاعات در فضاي مجازي بي وقفه در حال گسترش، پردازش دقيق اينها هر چه دشوارتر و پيچيده تر مي شود: داده ها و اطلاعاتي كه اگر آگاهانه پردازش نشوند جز به اضطراب، سراسيمگي، ابهام، پريشان انديشي، ندانم گرايي، بي عملي و... نمي انجامند. داده ها و اطلاعات پردازش نشده بر هم انباشته مي شوند. انباشتگي داده ها و اطلاعات دانايي نيست. اولين گام رسيدن به دانايي پردازش منطقي داده ها و اطلاعات است.»
با اين نظر اوليه، حسن قاضي مرادي در كتاب «درآمدي بر تفكر انتقادي» شيوه تفكر انتقادي را همچون شيوه يي براي رسيدن از پردازش داده ها و اطلاعات تا داوري هدفمند و خودتنظيم گر معرفي مي كند. او معتقد است يكي از نابساماني هاي فكري در جامعه ما توجه عمده به محتواي تفكر و غفلت از شيوه تفكر است. در حالي كه او معتقد است اگر محتواي تفكر ما قرار است با دانايي شناخته شود، رسيدن به دانايي جز از طريق تسلط بر شيوه تفكر انتقادي ممكن نيست. او معتقد است به جاي اين شيوه تفكر، شيوه تفكر غيرانتقادي است كه در جامعه ما پررنگ است.
پس در اين كتاب به مقايسه اين دو شيوه تفكر مي پردازد. جدا از فصل اول كه نويسنده به تعريف و اهميت تفكر انتقادي اختصاص داده، در شش فصل بعد، اين دو شيوه تفكر در سه حوزه با هم مقايسه مي شوند: اول اصول تفكر انتقادي در برابر اصول تفكر غيرانتقادي، دوم ويژگي هاي انديشمند انتقادي در برابر ويژگي هاي انديشمند غيرانتقادي و سوم مهارت هاي تفكر انتقادي در برابر مغالطه هاي تفكر غيرانتقادي.
براي مثال نويسنده براي انديشمند انتقادي هشت ويژگي در نظر مي گيرد: كنجكاوي، ذهن باز، حقيقت جويي، انصاف، تحليلگري، انتظام فكري، اعتماد به خود و بلوغ فكري: در برابر اين هشت ويژگي، ويژگي هاي انديشمند غيرانتقادي را چنين برمي شمارد: بي تفاوتي، ذهن بسته، حقيقت گريزي، بي انصافي، كتره يي انديشي، پريشان انديشي، بي اعتمادي به خود، نابالغي در انديشه ورزي. پي گفتار كتاب، عنوان «حماقت و دانايي» دارد. او با شرحي بر حماقت و دانايي مي كوشد اين نظر خود را تبيين كند كه اگر قلب تفكر انتقادي، پرسشگري است، محور تفكر غيرانتقادي، ناپرسشگري است: اولي به دانايي مي انجامد و دومي به حماقت.
تهیهکننده: شهر کتاب
🔺 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@naqqadaneh
انسان در جهان، روياروي داده ها و اطلاعات قرار مي گيرد. زيستن انساني، از يك منظر به معناي «پردازش» داده ها و اطلاعات است. امروزه به علت «انفجار بزرگ» داده ها و اطلاعات در فضاي مجازي بي وقفه در حال گسترش، پردازش دقيق اينها هر چه دشوارتر و پيچيده تر مي شود: داده ها و اطلاعاتي كه اگر آگاهانه پردازش نشوند جز به اضطراب، سراسيمگي، ابهام، پريشان انديشي، ندانم گرايي، بي عملي و... نمي انجامند. داده ها و اطلاعات پردازش نشده بر هم انباشته مي شوند. انباشتگي داده ها و اطلاعات دانايي نيست. اولين گام رسيدن به دانايي پردازش منطقي داده ها و اطلاعات است.»
با اين نظر اوليه، حسن قاضي مرادي در كتاب «درآمدي بر تفكر انتقادي» شيوه تفكر انتقادي را همچون شيوه يي براي رسيدن از پردازش داده ها و اطلاعات تا داوري هدفمند و خودتنظيم گر معرفي مي كند. او معتقد است يكي از نابساماني هاي فكري در جامعه ما توجه عمده به محتواي تفكر و غفلت از شيوه تفكر است. در حالي كه او معتقد است اگر محتواي تفكر ما قرار است با دانايي شناخته شود، رسيدن به دانايي جز از طريق تسلط بر شيوه تفكر انتقادي ممكن نيست. او معتقد است به جاي اين شيوه تفكر، شيوه تفكر غيرانتقادي است كه در جامعه ما پررنگ است.
پس در اين كتاب به مقايسه اين دو شيوه تفكر مي پردازد. جدا از فصل اول كه نويسنده به تعريف و اهميت تفكر انتقادي اختصاص داده، در شش فصل بعد، اين دو شيوه تفكر در سه حوزه با هم مقايسه مي شوند: اول اصول تفكر انتقادي در برابر اصول تفكر غيرانتقادي، دوم ويژگي هاي انديشمند انتقادي در برابر ويژگي هاي انديشمند غيرانتقادي و سوم مهارت هاي تفكر انتقادي در برابر مغالطه هاي تفكر غيرانتقادي.
براي مثال نويسنده براي انديشمند انتقادي هشت ويژگي در نظر مي گيرد: كنجكاوي، ذهن باز، حقيقت جويي، انصاف، تحليلگري، انتظام فكري، اعتماد به خود و بلوغ فكري: در برابر اين هشت ويژگي، ويژگي هاي انديشمند غيرانتقادي را چنين برمي شمارد: بي تفاوتي، ذهن بسته، حقيقت گريزي، بي انصافي، كتره يي انديشي، پريشان انديشي، بي اعتمادي به خود، نابالغي در انديشه ورزي. پي گفتار كتاب، عنوان «حماقت و دانايي» دارد. او با شرحي بر حماقت و دانايي مي كوشد اين نظر خود را تبيين كند كه اگر قلب تفكر انتقادي، پرسشگري است، محور تفكر غيرانتقادي، ناپرسشگري است: اولي به دانايي مي انجامد و دومي به حماقت.
تهیهکننده: شهر کتاب
🔺 کانال سنجشگرانهاندیشی:
@naqqadaneh
Forwarded from سنجشگرانه اندیشی - تفکر نقادانه
همهی ما میاندیشیم. اندیشیدن طبیعت ماست. اما بسیاری از «اندیشیدن»های ما، اگر آنها را به حال خود رها کنیم و بر آنها نظارت نکنیم، متعصبانه، تحریفشده، بخشینگرانه، ناآگاهانه، یا آلوده به پیشداوری میشوند. ولی نکته اینجاست که اندیشیدنِ ما بر کیفیت زندگی و نتیجهی کارهایمان مستقیماً تأثیر میگذارد. بیکیفیتیِ اندیشیدن زیانهای فراوانی به ما میرساند و بر کل زندگیمان تأثیر منفی میگذارد. بنابراین، ضرورت دارد که برای ارتقای کیفیت اندیشیدنمان و رسیدن به تعالی فکری کاری بکنیم. و تنها راه برای دستیابی به تعالی فکری کوششِ بابرنامه و روشمند است.
سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقّادانه) هنرِ تحلیل و ارزشگذاریِ اندیشیدن با هدفِ ارتقادادنِ آن است. و از این رو، به ما کمک میکند تا کیفیت اندیشیدنمان را ارتقا دهیم و از این طریق بر جنبههای گوناگون زندگیمان تأثیری مثبت بگذاریم.
سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقّادانه) هنرِ تحلیل و ارزشگذاریِ اندیشیدن با هدفِ ارتقادادنِ آن است. و از این رو، به ما کمک میکند تا کیفیت اندیشیدنمان را ارتقا دهیم و از این طریق بر جنبههای گوناگون زندگیمان تأثیری مثبت بگذاریم.
👆👆برگرفته از کتاب «مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه»/نوشتهی ریچارد پل و لیندا الدر/ بازنویسی: مهدی خسروانی/ناشر: نشر نو/ص. 13-14
پیشنهادها و انتقادهای خود درباره کانال را با آیدی زیر در میان بگذارید:
@rastinedalat
@rastinedalat
Forwarded from انجمن فکر و فلسفهی کرمانشاه
🔴 چند توصیه ی کلی درباره ی شیوه ی تحقیق یا گفتگوی فلسفی:
✍ #محمدمهدی_حاتمی
اگر می خواهید در یک گفتگوی فلسفی وارد شوید، یا در یک موضوع فلسفی تحقیق کنید، توصیه های زیر می تواند به شما کمک کند:
1⃣. مسئله ها را از شبه مسئله ها، جدا کنید.
2⃣. مسائل و موضوعات را تا آنجا که می توانید جزیی و ریز کنید.
3⃣. واژه های اساسی دخیل در بحث را به دقت روشن کنید.
4⃣ مناسب ترین و بهترین روش های پاسخ به سوالهای خود را بیابید.
5⃣. اصلی ترین موضع گیری ها درباره ی یک موضوع را بیابید و دسته بندی کنید.
6⃣. آنچه مفروض گرفته اید را بیابید و از معقول بودن آن، اطمینان نسبی پیدا کنید.
7⃣. از فضل فروشی، ردیف کردن الفاظ دهان پرکن و مبهم گویی بپرهیزید.*
*توضیح موارد هفت گانه ی فوق، به مرور در پست های بعدی خواهد آمد
#محمدمهدی_حاتمی (درسگفتارهای آشنایی با مهارت های اندیشیدن)
📚 تفکر انتقادی:
@Mohammad_Mehdi_Hatami
https://www.tg-me.com/CriticalReasoning
✍ #محمدمهدی_حاتمی
اگر می خواهید در یک گفتگوی فلسفی وارد شوید، یا در یک موضوع فلسفی تحقیق کنید، توصیه های زیر می تواند به شما کمک کند:
1⃣. مسئله ها را از شبه مسئله ها، جدا کنید.
2⃣. مسائل و موضوعات را تا آنجا که می توانید جزیی و ریز کنید.
3⃣. واژه های اساسی دخیل در بحث را به دقت روشن کنید.
4⃣ مناسب ترین و بهترین روش های پاسخ به سوالهای خود را بیابید.
5⃣. اصلی ترین موضع گیری ها درباره ی یک موضوع را بیابید و دسته بندی کنید.
6⃣. آنچه مفروض گرفته اید را بیابید و از معقول بودن آن، اطمینان نسبی پیدا کنید.
7⃣. از فضل فروشی، ردیف کردن الفاظ دهان پرکن و مبهم گویی بپرهیزید.*
*توضیح موارد هفت گانه ی فوق، به مرور در پست های بعدی خواهد آمد
#محمدمهدی_حاتمی (درسگفتارهای آشنایی با مهارت های اندیشیدن)
📚 تفکر انتقادی:
@Mohammad_Mehdi_Hatami
https://www.tg-me.com/CriticalReasoning
نوشته پشت جلد کتاب " مفهومها و ابزارهای تفکر نقادانه" / نوشته پل و الدر/ بازنویسی مهدی خسروانی
کانال سنجشگرانه اندیشی:
@naqqadaneh
کانال سنجشگرانه اندیشی:
@naqqadaneh
Forwarded from سنجشگرانه اندیشی - تفکر نقادانه
چند نکته در رابطه با معقولیت رفتار انتخاباتی؛ با استفاده از ابزارهای سنجشگرانهاندیشی
حالا که فصل انتخابات نیست و هر نوشتهای در رابطه با انتخابات با هیجان خوانده نمیشود شاید بهترین زمان برای پارهای بحثهای بنیادیتر (و البته کمتر هیجانانگیز) دربارهی کنشها و نگرشهای سیاسی ما (خصوصاً در زمینهی انتخابات) باشد. در نوشتار زیر که کمی طولانیتر از آن چیزی شد که میخواستم به یکی از مصداقهای تفکر غیرسنجشگرانه که در زمان انتخابات نمود بیشتری پیدا میکند اشاره میکنم.
(1) «به مسئلهی اصلی بچسب»*. این یکی از دستورالعملهای اصلی در سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه) است؛ دستورالعملی که برای پرهیز از حاشیهروی و انحراف از مسیر اصلی گفتگو (و مسیر اصلیِ اندیشیدن) پیشنهاد میشود. در ظاهر خیلی ساده به نظر میرسد، اما رعایتکردنش در مقام عمل بههیچوجه ساده نیست. کم نیستند گفتگوهایی که قرار است دربارهی مشکل کمبود آب در کشور باشند اما سر از مدل موی هیلاری کلینتون در میآورند یا قرار است دربارهی فساد در فوتبال ایران باشند اما به بحثی جدی دربارهی کیفیت چمن ورزشگاههای پورتوریکو میانجامند!
(2) پیش از آنکه بخواهیم به «مسئلهی اصلی» متعهد بمانیم، باید مسئلهی اصلی را با وضوح و دقت مشخص کرده باشیم. مسلم است که نمیتوان به چیزی چسبید که نمیدانیم چیست. خشت اول در هر گفتگوی جدی این است که نه تنها «موضوع» بلکه «مسئله» نیز مشخص شود. چرا باید، علاوه بر موضوع، «مسئله» را مشخص کرد؟ چون دربارهی هر موضوعی مسئلههای بیشمار مطرح است و قطعاً ممکن نیست که همهی مسئلههای مرتبط با یک موضوع همزمان مورد بحث قرار گیرند. و کم نیستند گفتگوهایی که، از ابتدا تا انتهایشان، یکی از طرفین دربارهی «الف» حرف میزند و دیگری دربارهی «ب».
(3) هر بار، در آستانهی انتخابات، بهروشنی میتوان دید که همین شرطهای اولیه در گفتارها و نوشتارها و گفتگوها نادیده گرفته میشوند. یکی از بارزترین و مهمترین نمودهایش این است که بعضیها بحث دربارهی «معقول بودن یا نبودنِ کنشِ انتخاباتی (شرکت در انتخابات یا تصمیمگیری درباره نحوهی رأیدادن)» را برابر میدانند با بحث دربارهی «اخلاقی/سالم بودن یا نبودن نامزدها»؛ و در بحثهایی که ظاهراً به مسئلهی نخست اختصاص دارد همهی همتشان را مصروفِ مسئلهی دوم میکنند. مخالفانشان هم معمولاً به طور صریح تذکر نمیدهند که این دو موضوع (دستکم به لحاظ مفهومی) کاملاً مجزا هستند. در نتیجه، منطق اولیهی گفتگو، اینکه هر دو نفر دربارهی یک مسئله حرف بزنند، زیر پا گذاشته میشود؛ به جای آنکه «دیالوگ»ی شکل بگیرد که سخن هر یک از طرفین ناظر به سخن طرف مقابل باشد، «مونولوگ»ی با ظاهر دیالوگ شکل میگیرد؛ گویی هر یک از آنها در حضور دیگری دربارهی مسئلهی خودش حرف میزند.
(4) حساسیت به مسئلهی اصلی (اینکه مسئلهی اصلی با «وضوح و دقت» مشخص شود و طرفین متعهد باشند که هر آنچه میگویند ربطِ روشنی با آن مسئله داشته باشد) موجب میشود که اختلاف طرفین در «چیستی مسئله» و تفاوتهایشان در پیشفرضهای اصلی بهسرعت آشکار شود و بحث، بدون اتلاف وقت، به نقطهی اصلیاش منتقل شود. برای مثال، در بحث کنش انتخاباتی، اگر به مسئلهی اصلی حساس باشیم، خیلی زود روشن میشود که تعریفهایمان از مسئله متفاوت است. برای برخی از ما مسئله عبارت است از معقول بودن کنش (شرکت در انتخابات یا تصمیمگیری دربارهی نحوهی رأیدادن)، و برای برخی از ما عبارت است از اخلاقی/سالم بودن نامزدها. یا، به بیان دیگر، پیشفرض برخی از ما این است که معقول بودن کنشمان به اخلاقی/سالم بودن نامزدها بستگی دارد و پیشفرض برخی دیگرمان این است که معقول بودن کنشمان به اخلاقی/سالم بودن نامزدها بستگی ندارد. در اینجا، منطقیبودن بحث ایجاب میکند که ابتدا اختلافمان را در تعریف مسئله و پیشفرضها حل کنیم نه اینکه، به جای گفتگو، هر کداممان بر اساس پیشفرضهای خودمان دربارهی مسئلهی خودمان سخنرانی کنیم و احتمالاً در نهایت کارمان به درگیری کلامی بکشد.
(5) نظر خودم این است که معقولبودن کنش انتخاباتی لزوماً به اخلاقی بودن نامزدها یا کسانی که آنها را تأیید میکنند بستگی ندارد. زیرا حتی اگر بخواهیم «اخلاق» را مبنا قرار دهیم، پیش از آنکه دغدغهی اخلاقی بودن نامزدها یا کارنامهی اخلاقی نظام سیاسی را داشته باشیم باید حواسمان به اخلاقی بودن کنش سیاسی خودمان باشد. اگر پرهیز از رأیدادن به نامزدهای غیراخلاقی موجب افزایش رنج انسانهایی شود که انتخابات بر زندگیشان تأثیر میگذارد، با چه توجیهی میتوانیم رأیندادن را به لحاظ اخلاقی توجیه کنیم؟
* Stick to the point: این عبارت یکی از عبارتهای پرکاربرد در کتابهای ریچارد پل (از چهرههای شناختهشده در زمینهی سنجشگرانهاندیشی) ست.
از صفحهی فیسبوک مهدی خسروانی
حالا که فصل انتخابات نیست و هر نوشتهای در رابطه با انتخابات با هیجان خوانده نمیشود شاید بهترین زمان برای پارهای بحثهای بنیادیتر (و البته کمتر هیجانانگیز) دربارهی کنشها و نگرشهای سیاسی ما (خصوصاً در زمینهی انتخابات) باشد. در نوشتار زیر که کمی طولانیتر از آن چیزی شد که میخواستم به یکی از مصداقهای تفکر غیرسنجشگرانه که در زمان انتخابات نمود بیشتری پیدا میکند اشاره میکنم.
(1) «به مسئلهی اصلی بچسب»*. این یکی از دستورالعملهای اصلی در سنجشگرانهاندیشی (تفکر نقادانه) است؛ دستورالعملی که برای پرهیز از حاشیهروی و انحراف از مسیر اصلی گفتگو (و مسیر اصلیِ اندیشیدن) پیشنهاد میشود. در ظاهر خیلی ساده به نظر میرسد، اما رعایتکردنش در مقام عمل بههیچوجه ساده نیست. کم نیستند گفتگوهایی که قرار است دربارهی مشکل کمبود آب در کشور باشند اما سر از مدل موی هیلاری کلینتون در میآورند یا قرار است دربارهی فساد در فوتبال ایران باشند اما به بحثی جدی دربارهی کیفیت چمن ورزشگاههای پورتوریکو میانجامند!
(2) پیش از آنکه بخواهیم به «مسئلهی اصلی» متعهد بمانیم، باید مسئلهی اصلی را با وضوح و دقت مشخص کرده باشیم. مسلم است که نمیتوان به چیزی چسبید که نمیدانیم چیست. خشت اول در هر گفتگوی جدی این است که نه تنها «موضوع» بلکه «مسئله» نیز مشخص شود. چرا باید، علاوه بر موضوع، «مسئله» را مشخص کرد؟ چون دربارهی هر موضوعی مسئلههای بیشمار مطرح است و قطعاً ممکن نیست که همهی مسئلههای مرتبط با یک موضوع همزمان مورد بحث قرار گیرند. و کم نیستند گفتگوهایی که، از ابتدا تا انتهایشان، یکی از طرفین دربارهی «الف» حرف میزند و دیگری دربارهی «ب».
(3) هر بار، در آستانهی انتخابات، بهروشنی میتوان دید که همین شرطهای اولیه در گفتارها و نوشتارها و گفتگوها نادیده گرفته میشوند. یکی از بارزترین و مهمترین نمودهایش این است که بعضیها بحث دربارهی «معقول بودن یا نبودنِ کنشِ انتخاباتی (شرکت در انتخابات یا تصمیمگیری درباره نحوهی رأیدادن)» را برابر میدانند با بحث دربارهی «اخلاقی/سالم بودن یا نبودن نامزدها»؛ و در بحثهایی که ظاهراً به مسئلهی نخست اختصاص دارد همهی همتشان را مصروفِ مسئلهی دوم میکنند. مخالفانشان هم معمولاً به طور صریح تذکر نمیدهند که این دو موضوع (دستکم به لحاظ مفهومی) کاملاً مجزا هستند. در نتیجه، منطق اولیهی گفتگو، اینکه هر دو نفر دربارهی یک مسئله حرف بزنند، زیر پا گذاشته میشود؛ به جای آنکه «دیالوگ»ی شکل بگیرد که سخن هر یک از طرفین ناظر به سخن طرف مقابل باشد، «مونولوگ»ی با ظاهر دیالوگ شکل میگیرد؛ گویی هر یک از آنها در حضور دیگری دربارهی مسئلهی خودش حرف میزند.
(4) حساسیت به مسئلهی اصلی (اینکه مسئلهی اصلی با «وضوح و دقت» مشخص شود و طرفین متعهد باشند که هر آنچه میگویند ربطِ روشنی با آن مسئله داشته باشد) موجب میشود که اختلاف طرفین در «چیستی مسئله» و تفاوتهایشان در پیشفرضهای اصلی بهسرعت آشکار شود و بحث، بدون اتلاف وقت، به نقطهی اصلیاش منتقل شود. برای مثال، در بحث کنش انتخاباتی، اگر به مسئلهی اصلی حساس باشیم، خیلی زود روشن میشود که تعریفهایمان از مسئله متفاوت است. برای برخی از ما مسئله عبارت است از معقول بودن کنش (شرکت در انتخابات یا تصمیمگیری دربارهی نحوهی رأیدادن)، و برای برخی از ما عبارت است از اخلاقی/سالم بودن نامزدها. یا، به بیان دیگر، پیشفرض برخی از ما این است که معقول بودن کنشمان به اخلاقی/سالم بودن نامزدها بستگی دارد و پیشفرض برخی دیگرمان این است که معقول بودن کنشمان به اخلاقی/سالم بودن نامزدها بستگی ندارد. در اینجا، منطقیبودن بحث ایجاب میکند که ابتدا اختلافمان را در تعریف مسئله و پیشفرضها حل کنیم نه اینکه، به جای گفتگو، هر کداممان بر اساس پیشفرضهای خودمان دربارهی مسئلهی خودمان سخنرانی کنیم و احتمالاً در نهایت کارمان به درگیری کلامی بکشد.
(5) نظر خودم این است که معقولبودن کنش انتخاباتی لزوماً به اخلاقی بودن نامزدها یا کسانی که آنها را تأیید میکنند بستگی ندارد. زیرا حتی اگر بخواهیم «اخلاق» را مبنا قرار دهیم، پیش از آنکه دغدغهی اخلاقی بودن نامزدها یا کارنامهی اخلاقی نظام سیاسی را داشته باشیم باید حواسمان به اخلاقی بودن کنش سیاسی خودمان باشد. اگر پرهیز از رأیدادن به نامزدهای غیراخلاقی موجب افزایش رنج انسانهایی شود که انتخابات بر زندگیشان تأثیر میگذارد، با چه توجیهی میتوانیم رأیندادن را به لحاظ اخلاقی توجیه کنیم؟
* Stick to the point: این عبارت یکی از عبارتهای پرکاربرد در کتابهای ریچارد پل (از چهرههای شناختهشده در زمینهی سنجشگرانهاندیشی) ست.
از صفحهی فیسبوک مهدی خسروانی
Forwarded from زنده باد فلسفه! | مسعود زنجانی (Masoud Zanjani)
اعتقادی که جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارد، اعتقاد نیست؛ خرافه است.
#خوزه_برگامین؛ نویسندهٔ اسپانیایی قرن بیستم
کانال زندهباد فلسفه:
🌈 @vivaphilosophy
#خوزه_برگامین؛ نویسندهٔ اسپانیایی قرن بیستم
کانال زندهباد فلسفه:
🌈 @vivaphilosophy
مغالطههای پرکاربرد/نوشتهی ریچارد پل و لیندا الدر/بازنویسی فارسی: مهدی خسروانی/ناشر: نشر نو
لینک خرید اینترنتی:
nashrenow.com
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@naqqadaneh
لینک خرید اینترنتی:
nashrenow.com
کانال سنجشگرانهاندیشی:
@naqqadaneh
🔴 مقدمه ی کتاب مغالطه های پرکاربرد
«مغالطه» یکی از مفهومهای مهم در زندگی انسان است زیرا بخش بزرگی از اندیشیدن انسان خودفریبی یا دیگرفریبیست. انسان در حالت طبیعیاش به سمت حقیقت حرکت نمیکند و حتی دوستدار حقیقت نیست؛ خودش را دوست میدارد و چیزهایی را که به او خدمت میکنند و او را بهتر از آنچه هست نشان میدهند و خواستههایش را برآورده میکنند؛ چیزهایی را دوست میدارد که عاملهای «تهدیدکننده»ی او را شناسایی و نابود میکنند.
دستکم دو شیوه برای مطالعهی مغالطهها وجود دارد. یکی شیوهی سنتیست. در شیوهی سنتی، نشان میدهند که از چه راههایی میتوان استدلالهای ناصحیح را صحیح جلوه داد؛ این راهها را تعریف میکنند، دربارهی آنها توضیح میدهند، و نمونههایی از آنها را ذکر میکنند. اما شیوهی دیگری وجود دارد که عمیقتر است؛ در این شیوه، ارتکاب مغالطه به تلاش انسان برای تحقق منافع و امیال نامعقولش ربط داده میشود. با شیوهی نخست، دانشجویان صرفاً اسم و تعریف مغالطهها را به خاطر میسپرند و چیز زیادی یاد نمیگیرند. همان اسمها و تعریفها را هم خیلی زود فراموش میکنند. ذهنهایشان تا حد زیادی دستنخورده باقی میماند و بنابراین دگرگونیِ اساسیای در ذهنهایشان رخ نمیدهد. اما شیوهی دوم کمک میکند تا دانشجویان بینشی ماندگار به شیوهی کار ذهن در این زمینه پیدا کنند؛ اینکه ذهن انسان چگونه برای پیشبردن هدفهایش از استدلالهای ناصحیح و «ترفند»های فکری استفاده میکند.
وقتی با دقت به رفتارها و تصمیمهای انسانها نگاه میکنیم بهآسانی متوجه میشویم که در زندگی انسانها حقانیت محلی از اعراب ندارد. اینکه حق با کیست اهمیتی ندارد؛ مهم این است که چه کسی برنده است. برخی افراد صاحب قدرت (در شکل ثروت، دارایی، یا سلاح) هستند و همان افراد مشخص میکنند کدام حقیقت در بوق و کرنا شود و به گوش همهی جهانیان رسانده شود و کدام حقیقت به تمسخر گرفته شود، مسکوت بماند، یا سرکوب شود. رسانههای همگانی جهان جریانی بیوقفه و خفهکننده از پیام تولید میکنند که پیوسته حقیقت را در پای «پیچش» قربانی میکند. وقتی به عمق امور راه مییابیم متوجه میشویم که در جهان ما واژههای «ارتباطات» و «فریب» تقریباً مترادفاند.
جهان ما جهانیست که رسانههای آن، گلهوار، به دنبال هم حرکت میکنند و مردم نیز به دنبال آنها. در چنین جهانی، دانشجویان باید از بینشها و ابزارهای فکری اساسی برخوردار باشند تا اولاً از قربانیشدن اندیشهی خودشان جلوگیری کنند و ثانیاً از یک اتفاق بدتر جلوگیری کنند: اینکه خودشان به یکی از سردستههای این گلهها تبدیل شوند. دستیابی به این ابزارها و بینشها، که مبنایشان صداقت و یکپارچگی است، باید هدف نهایی مطالعهی مغالطهها باشد. هدفِ کتابِ مغالطهها نیز همین است.
کانال سنجشگرانه اندیشی:
@naqqadaneh
«مغالطه» یکی از مفهومهای مهم در زندگی انسان است زیرا بخش بزرگی از اندیشیدن انسان خودفریبی یا دیگرفریبیست. انسان در حالت طبیعیاش به سمت حقیقت حرکت نمیکند و حتی دوستدار حقیقت نیست؛ خودش را دوست میدارد و چیزهایی را که به او خدمت میکنند و او را بهتر از آنچه هست نشان میدهند و خواستههایش را برآورده میکنند؛ چیزهایی را دوست میدارد که عاملهای «تهدیدکننده»ی او را شناسایی و نابود میکنند.
دستکم دو شیوه برای مطالعهی مغالطهها وجود دارد. یکی شیوهی سنتیست. در شیوهی سنتی، نشان میدهند که از چه راههایی میتوان استدلالهای ناصحیح را صحیح جلوه داد؛ این راهها را تعریف میکنند، دربارهی آنها توضیح میدهند، و نمونههایی از آنها را ذکر میکنند. اما شیوهی دیگری وجود دارد که عمیقتر است؛ در این شیوه، ارتکاب مغالطه به تلاش انسان برای تحقق منافع و امیال نامعقولش ربط داده میشود. با شیوهی نخست، دانشجویان صرفاً اسم و تعریف مغالطهها را به خاطر میسپرند و چیز زیادی یاد نمیگیرند. همان اسمها و تعریفها را هم خیلی زود فراموش میکنند. ذهنهایشان تا حد زیادی دستنخورده باقی میماند و بنابراین دگرگونیِ اساسیای در ذهنهایشان رخ نمیدهد. اما شیوهی دوم کمک میکند تا دانشجویان بینشی ماندگار به شیوهی کار ذهن در این زمینه پیدا کنند؛ اینکه ذهن انسان چگونه برای پیشبردن هدفهایش از استدلالهای ناصحیح و «ترفند»های فکری استفاده میکند.
وقتی با دقت به رفتارها و تصمیمهای انسانها نگاه میکنیم بهآسانی متوجه میشویم که در زندگی انسانها حقانیت محلی از اعراب ندارد. اینکه حق با کیست اهمیتی ندارد؛ مهم این است که چه کسی برنده است. برخی افراد صاحب قدرت (در شکل ثروت، دارایی، یا سلاح) هستند و همان افراد مشخص میکنند کدام حقیقت در بوق و کرنا شود و به گوش همهی جهانیان رسانده شود و کدام حقیقت به تمسخر گرفته شود، مسکوت بماند، یا سرکوب شود. رسانههای همگانی جهان جریانی بیوقفه و خفهکننده از پیام تولید میکنند که پیوسته حقیقت را در پای «پیچش» قربانی میکند. وقتی به عمق امور راه مییابیم متوجه میشویم که در جهان ما واژههای «ارتباطات» و «فریب» تقریباً مترادفاند.
جهان ما جهانیست که رسانههای آن، گلهوار، به دنبال هم حرکت میکنند و مردم نیز به دنبال آنها. در چنین جهانی، دانشجویان باید از بینشها و ابزارهای فکری اساسی برخوردار باشند تا اولاً از قربانیشدن اندیشهی خودشان جلوگیری کنند و ثانیاً از یک اتفاق بدتر جلوگیری کنند: اینکه خودشان به یکی از سردستههای این گلهها تبدیل شوند. دستیابی به این ابزارها و بینشها، که مبنایشان صداقت و یکپارچگی است، باید هدف نهایی مطالعهی مغالطهها باشد. هدفِ کتابِ مغالطهها نیز همین است.
کانال سنجشگرانه اندیشی:
@naqqadaneh
پشت جلد کتاب «اندیشیدن؛ فرهنگ کوچک سنجشگرانهاندیشی» نوشتهی نایجل واربرتن، ترجمهی مهدی خسروانی/ناشر: انتشارات علمی و فرهنگی:
@naqqadaneh
@naqqadaneh