Telegram Web Link
✴️ مجموعه‌ی «راهنمای اندیشه‌ورزان»؛ مجموعه‌ای با محوریت «تفکر نقادانه»

🔹 هدف مجموعه: ارتقای کیفیت اندیشیدن خوانندگان در فعالیت‌های فکری دانشگاهی و روزمره
🔹 مبنای مجموعه: مفهوم‌ها و ابزارهای تفکر نقادانه از دیدگاه ریچارد پل

✔️ پدیدآورندگان: ریچارد پل و لیندا الدر
✔️ ترجمه و بازنویسی: مهدی خسروانی
✔️ ناشر: نشر نو

♦️ معرفی مختصر مجموعه:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/706

✴️ لینکستان برای معرفی کامل کتاب‌ها، خواندن متن پشت جلد، فهرست، و مقدمه‌ی کتاب‌ها و نیز دانلود گزیده‌ی آنها:

▪️ مغالطه‌های پرکاربرد:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/758

▪️ مفهوم‌ها و ابزارهای تفکر نقادانه:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/756

▪️ چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانه‌ها تشخیص دهیم:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/751

▪️ ماهیت و کارکردهای تفکر نقادانه و خلاقانه:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/764


💠 آدرس سایت «نشر نو» جهت تهیه‌ی اینترنتی کتاب‌ها:
https://nashrenow.com/

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه):
🆔 @sanjeshgaraneh
❇️ ساده‌انگاری؛ آفتِ تفکر

🖋 مهدی خسروانی

☑️ به این گفت‌وگو توجه کنید:

اولی: کشور ما نیازمند یک انقلاب سیاسی است.

دومی: انقلاب سیاسی ممکن است ما را به سرنوشت برخی کشورهای همسایه دچار کند. ممکن است گرفتار ناامنی، درگیری‌های قومی و مذهبی، خطر تجزیه‌ی کشور، و ... بشویم.

اولی: ایران با سوریه و عراق فرق می‌کند. ما یک تاریخ چندهزارساله داریم. کشوری با این ویژگی‌ها به سرنوشت سوریه و عراق دچار نمی‌شود.

▫️ شما با نظر نفر اول موافقید یا نفر دوم؟ جدا از آنکه با کدام نظر موافق باشید، آیا فکر نمی‌کنید که نفر اول مسئله را بیش از حد ساده می‌بیند؟ آیا برخورداری از تاریخ چندهزارساله می‌تواند ما را به این نتیجه برساند که «ایران به سرنوشت سوریه و عراق دچار نخواهد شد»؟ اصلاً بیایید فرض کنیم که همه‌ی ما با نظر نفر اول موافقیم. اما آیا استدلالی که برای نظر خودش می‌آورد ساده‌انگارانه نیست؟

▫️ بیشتر مسائل سیاسی و اجتماعی (و حتی مسائل شخصی) پیچیده‌تر از آن‌اند که ما گمان می‌کنیم. منظور از «پیچیدگی» یک مسئله دقیقاً چیست؟ منظور این است برای قضاوت درباره‌‌ی آن مسئله باید عامل‌های متعددی را در نظر گرفت. برخی مسائل چندان پیچیده نیستند. برای مثال، اگر بخواهید یک پیژامه بخرید، معمولاً با در نظر گرفتن چند عامل محدود، مثل سلیقه‌خودتان و اندازه و قیمت پیژامه، می‌توانید تصمیم درستی بگیرید. تازه، اگر هم اشتباه کنید، حداکثر چند هزار تومان ضرر مالی کرده‌اید. اما یک مسئله‌ی سیاسی مثل «خوب یا بد بودن یک انقلاب» مسئله‌ی ساده‌ای نیست و لذا نمی‌توان درباره‌اش به‌راحتی قضاوت کرد. برای قضاوت در این باره، عامل‌های بسیار متعددی را باید در نظر گرفت و به پرسش‌های فراوانی باید پاسخ داد. برای مثال، این پرسش‌ها:

«آیا بیشتر مردم با انقلاب موافق‌اند؟»، «انقلاب چه چیزهایی را به ما می‌دهد؟»، «هزینه‌ی انقلاب برای جامعه و کشور چه‌قدر است؟»، «آیا اگر انقلاب رخ ندهد امکان ایجاد تغییر از طریق اصلاح وجود ندارد؟»، «هزینه‌ی ادامه‌ی این نظام سیاسی بیشتر است یا هزینه‌ی انقلاب؟»، «اگر انقلاب رخ دهد، گرفتار خشونت‌های داخلی نخواهیم شد؟»، «این خشونت‌ها از چه نوع خواهند بود؟»، «این خشونت‌ها چه‌قدر طول خواهند کشید؟»، «این درگیری‌ها و خشونت‌ها به تجزیه‌ی کشور منجر خواهد شد؟»، «آیا ارزشش را دارد که به خاطر دستاوردهای انقلاب خطر تجزیه‌ی کشور را هم به جان بخریم؟»، «آیا گزینه‌ای بهتر از حاکمان کنونی برای این کشور وجود دارد؟»، «آیا آن گزینه‌ها خواهند توانست شرایط پس از انقلاب را مدیریت کنند؟»، «آیا حاکمان بعدی مجبور نخواهند شد که برای مدیریت شرایط انقلابی به دیکتاتوری متوسل شوند؟»، «آیا انقلاب گریزناپذیر است؟»، «آیا، بعد از انقلاب، زمینه برای فعالیت گروه‌های تروریستی فراهم نخواهد شد؟»، «آیا انقلاب به آزادیِ بیشتر منجر خواهد شد؟»، «آیا مداخله‌ی کشورهای خارجی استقلال کشور را تهدید نخواهد کرد؟» و ...

▫️ مشکلِ ساده‌انگاری و سطحی‌نگری در زمان انتخابات نیز گریبانمان را می‌گیرد. از افراد می‌پرسی «چرا می‌خواهی به فلانی رأی بدهی؟». اولی جواب می‌دهد «چون در دوره‌ی قبلی که رئیس‌جمهور بود فلان کارخانه را در شهر ما ساخت». دومی می‌گوید «چون آدم ساده‌زیستی است». نفر سوم می‌گوید «چون سید اولاد پیغمبر است». نفر چهارم می‌گوید «چون آمریکاستیز است». پنجمی می‌گوید «چون به اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان وابسته نیست». اما آیا این عامل‌ها و معیارها، حتی اگر مهم باشند، برای تصمیم‌گیری درباره‌ی ریاست جمهوری کافی‌اند؟ آیا عامل‌ها و معیارهای مهم‌تر و کلیدی‌تری وجود ندارند؟ بعضی‌ها حتی پاسخ‌هایی بسیار بی‌ربط‌تر و خنده‌دارتر به پرسش فوق می‌دهند. باورتان نمی‌شود، ولی در یکی از انتخابات قبلی از یک نفر پرسیدم چرا می‌خواهی به فلانی رأی بدهی و این طور پاسخ شنیدم: «چون در امامزاده‌ی شهر ما بین زن‌ها و مردها پرده کشید تا موقع زیارت با هم قاطی نشوند». و من دوربینی پیدا نکردم تا به آن نگاه کنم!

❗️ گرچه تصمیم‌گیری‌های سیاسی و اجتماعی به‌مراتب پیچیده‌تر از انتخاب پیژامه‌اند، ولی بسیاری از ما برای رأی‌دادن در انتخابات یا اظهارنظر سیاسی حتی به اندازه‌ی زمانی که می‌خواهیم یک پیژامه بخریم دقت نمی‌کنیم و عوامل گوناگون را بررسی نمی‌کنیم. طوری اظهار نظر و عمل می‌کنیم که گویی همه‌ی این عوامل را شناخته و بررسی کرده‌ایم، در حالی که حتی متوجهِ وجودداشتن این عوامل نیستیم.

کانال سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه):
🆔 @sanjeshgaraneh
🔴 تفکر نقادانه چیست؟
چند نمونه از تعریف‌‌های سنجشگرانه اندیشی (تفکر نقادانه) از کتاب «مفهوم‌ها و ابزارهای تفکر نقادانه»:

▫️ سنجشگرانه‌اندیشی مفهومی فلسفی‌ست و لذا، مثل هر مفهوم فلسفی دیگر،
تعریف‌های گوناگونی از آن عرضه شده است؛ گرچه، اشتراکاتی میان این تعریف‌ها مشاهده می‌شود. در این مطلب برخی از مهم‌ترین تعریف‌های سنجشگرانه‌اندیشی از صاحبنظران گوناگون این حوزه را می‌آوریم.

✔️ جان دیوئی:
بررسیِ فعالانه، مُجِدّانه[1]، و دقیقِ یک باور یا شکلِ مفروضی از معرفت، با توجه به مبانی‌ای که پشتوانه‌ی آن هستند و نتایجی که در پی دارد اندیشه‌ی تأمل‌گرانه را تشکیل می‌دهد. (Dewey, 1910, 6)

✔️ ادوارد گلیزر:
تواناییِ اندیشیدنِ سنجشگرانه، [آن گونه که در این کتاب فهمیده شده است]، شامل سه چیز می‌شود: (1) این نگرش که آماده باشیم مسئله‌ها و موضوع‌هایی را که در دامنه‌ی تجربه‌ی ما قرار می گیرند به نحو جدی و عمیق بررسی کنیم؛ (2) به روش‌های استدلال و تحقیق منطقی شناخت داشته باشیم؛ و (3) در به کار بستنِ آن روش‌ها مهارت داشته باشیم.

✔️ هروی سیگل:
هروی سیگل تصور خودش از سنجشگرانه‌اندیشی را در قالبِ ویژگی‌های فردِ سنجشگرانه‌اندیش بیان می‌کند. وی این ویژگی‌ها را در دو حیطه می‌گنجاند: حیطه‌ی مهارت‌ها و حیطه‌ی ملکه‌ها (آمادگی‌ها). حیطه‌ی مهارت‌ها شاملِ «مؤلفه‌ی ارزیابی دلیل» می‌شود و حیطه‌ی ملکه‌ها شاملِ «مولفه‌ی نگرشِ سنجشگرانه». در خصوصِ «مؤلفه‌ی ارزیابی دلیل» می‌گوید:

شخص سنجشگرانه‌اندیش باید بتواند دلیل‌ها و قابلیتِ آنها برای توجیه باورها، مدعاها، و اعمال را به درستی ارزیابی کند. بنابراین، فردِ سنجشگرانه‌اندیش باید از اصول حاکم بر ارزیابی دلیل (هم اصولی که مختص یک موضوع خاص هستند و هم اصولی که ربطی به موضوع ندارند (اصول منطقی)‌) فهم خوبی داشته باشد و بتواند از فهم خودش بهره بگیرد. (Siegel, 1990, 38)

در خصوصِ «مؤلفه‌ی نگرشِ سنجشگرانه» می‌گوید:

کسی که نگرش سنجشگرانه دارد، علاوه بر داشتن پاره‌ای مهارت‌ها، منشِ خاصی هم دارد:‌ منشی که در پیِ دلیل است و در پی آن است که داوری و عمل را بر دلیل استوار سازد؛ منشی که بخشی‌نگری و داوریِ دلبخواهی را رد می‌کند؛ منشی که به ارزشگذاری عینی شواهدِ ربط‌دار متعهد است و برای جنبه‌هایی از سنجشگرانه‌اندیشی همچون صداقت فکری، ادای حق شواهد، ملاحظه‌ی همدلانه و بی‌طرفانه‌ی علائق و منافع، عینیت، و بی‌طرفی ارزش قائل است. (Ibid, 39)

✔️ریچارد پُل (تعریف اول):
سنجشگرانه‌اندیشی آن طرزِ اندیشیدن درباره‌ی هر موضوع، محتوا، یا مسئله است که در آن فرد اندیشنده با زمامداریِ ماهرانه‌ی ساختارهایی که جزء ذاتیِ اندیشیدن هستند و اعمال سنجه‌های فکری[2] بر آنها کیفیتِ اندیشیدنِ خودش را ارتقا می‌دهد. (Fisher, 2001, 5)

✔️ ریچارد پل (تعریف دوم و کلی‌تر):
اندیشیدن درباره‌ی اندیشیدن، به قصد ارتقای اندیشیدن

✔️ رابرت انیس:
سنجشگرانه‌اندیشی اندیشیدنِ معقول و بازتابی است که متمرکز است بر تصمیم‌گیری در این مورد که چه کاری را بکنیم یا چه چیزی را باور کنیم. (Ennis, 1996, xvii)

✔️ اسکرایون:
سنجشگرانه‌اندیشی عبارت است از ارزش‌گذاری و تفسیرِ‌ ماهرانه و فعالانه‌ی مشاهدات و ارتباطات ، اطلاعات و استدلال‌ها. (Fisher, 2001, 10)

✔️ الک فیشر:
سنجشگرانه‌اندیشی نوعی اندیشیدن ارزشگذارانه است که هم سنجشگری و هم تفکر خلاقانه را شامل می‌شود و به طور خاص با کیفیتِ استدلالی که برای پشتیبانی یک باور یا عمل عرضه شده است سر و کار دارد. (Fisher, 2001, 13)

📚 مشخصات کامل کتاب «مفهوم‌ها و ابزارهای تفکر نقادانه»:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/801

💠 سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
❗️ در باب اصرار بر نفهمیدن:

▪️ باور کنید این دیگر جوک نیست. به چشم خودم دیدم کسی زیر پستی نوشته:
خیلی عالی تحلیل کردید. البته من چیزی متوجه نشدم، ولی واقعاً لذت بردم!

🌐 کانال «سنجشگرانه‌اندیشی» (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
💢 تعصب و تفکر

▫️ تعصب از جمله عواملی است که به‌هیچ‌وجه با سنجشگرانه اندیشی سر سازگاری ندارد . غالباً تعصب حتی مجال اندیشیدن نمی دهد، اما اگر هم شخص زحمت اندیشیدن را بر خود هموار کند، بسیاری اوقات تعصب بر روند اندیشیدن تأثیر می‌گذارد.

▫️ یکی از مراحل قضاوت درباره‌ی یک موضوع جمع‌آوری داده‌ها یا جست‌وجوی ذهنی اطلاعاتی است که از قبل در ذهن شخص وجود دارند. تعصب اجازه نمی‌دهد که فرد اندیشنده به داده‌هایی توجه کند که موضع دلخواه او را نقض می‌کنند.

📚 برگرفته از مقدمه‌ی مترجم بر کتاب «اندیشیدن؛ گام نخست در تفکر نقادانه». مشخصات کامل کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/772

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه):
🆔 @sanjeshgaraneh
♨️ نکته‌ی سنجشگرانه:

▪️ عقلانیت، به عنوان یک رویکرد، عبارت است از آمادگی شخص برای تصحیح باورهای خود. این نوع عقلانیت، در پیشرفته‌ترین صورت فکری خود، عبارت است از آمادگی برای بحث درباره‌ی باورهای خود به نحو نقّادانه [سنجشگرانه] و تصحیح آنها در پرتو بحث نقّادانه با دیگران.

📚 (اسطوره چارچوب، کارل ریموند پوپر، ترجمه‌ی علی پایا، طرح نو، چاپ سوم، ص 330)

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه):
🆔 @sanjeshgaraneh
مقصود از «بار خطابی جمله» چیست؟

◻️ یکی از سویه‌هایی که ممکن است در یک جمله وجود داشته باشد سویه‌ی خطابی است که به آن «بار خطابی» گفته می‌شود. بار خطابی بخشی از محتوای گزاره‌ایِ جمله نیست، بلکه نوعی سخن‌آرايیِ هیجانی یا تحریک‌آمیز است که به منظور اقناع ما به جمله افزوده شده است. توجه به عرف زبانی می‌تواند مشخص‌کننده‌ی این بار خطابی باشد. بهترین راه برای فهم این نکته مقایسه‌ی دو جمله‌ای است که گزاره‌ی یکسانی را بیان می‌کنند اما از نظر بار خطابی با هم فرق دارند. دو جمله‌ی «آتنا خودش فرزندانش را بزرگ می‌کند» و «آتنا یک مادر تنهاست» هردو گزاره‌های یکسانی را بیان می‌کنند، با این تفاوت که جمله‌ی دوم دارای بار خطابی است. اولی صرفاً بیان‌کننده‌ی واقعیتی درباره‌ی وضعیت خانوادگی ملیحه است اما دومی از تعبیر هیجانیِ «مادر تنها» استفاده می‌کند و کاری بیش از اطلاع‌رسانی درباره‌ی یک واقعیت انجام می‌دهد: عواطف ما را دستکاری می‌کند و سعی در برانگیختن همدلی ما نسبت به ملیحه دارد.

📚 برگرفته از کتاب «راهنمای تفکر نقادانه» نوشته‌ی تریسی باول و گری کمپ

✍🏼 ترجمه: مهدی خسروانی

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه):
🆔 @sanjeshgaraneh
🔬 کانال "آکادمی علوم شناختی" با هدف ترویج واطلاع رسانی اخبار علوم شناختی و علوم اعصاب

👇👇
@ranvier_center
♨️ نکته‌ی سنجشگرانه:

☑️ اگر به مردم بقبولانی که دارند فکر می کنند، عاشقت می شوند. اما اگر واقعا مجبورشان کنی فکر کنند، از تو متنفر خواهند شد.
(دون مارکویز- نویسنده ، روزنامه نگار و طنزپرداز آمریکایی)

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه):
🆔 @sanjeshgaraneh
چرا برای تفکر نقادانه به تفکر خلاقانه نیازمندیم؟

🔘 همان طور که سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه) برای ارتقای کیفیتِ آفرینش‌های ما ضروری است، تفکر خلّاقانه نیز برای سنجشگرانه‌اندیشی سودمند (و گاه حتی ضروری) است.

🔘 شاید در نگاه نخست به نظر برسد که داشتن نگاه تیزبین و موشکافانه برای سنجشگری (نقد) کافی است اما، در برخی موردها، اگر در آفرینش و تفکر خلّاقانه ضعیف باشیم قادر به سنجشگری نیز نخواهیم بود.

🔘 یکی از این موردها سنجشگریِ تبیین است. «تبیین» یک چیز یعنی توضیحِ اینکه آن چیز چرا و چگونه پدید آمده است. برای مثال، این پدیده را در نظر بگیرید: کاهش فروش کتاب در اواخر ماه خرداد و اوایل ماه تیر. تبیینِ این پدیده یعنی توضیحِ اینکه «چرا این اتفاق رخ داده است؟»؛ «چه عامل‌هایی و چگونه موجبِ وقوع این پدیده شده‌اند؟».

🔘 روشن است که تبیینْ یک «کار فکری» است و، مثل هر کار فکری دیگری، باید سنجشگری شود. و یکی از اصلی‌ترین کارهایی که برای سنجشگری تبیین‌ها باید انجام دهیم این است که ببینیم آن تبیین، در میان تبیین‌هایی که می‌توان برای یک پدیده تصور کرد، «بهترین تبیین» هست یا نه. بسیاری از پدیده‌ها تبیین‌های گوناگون دارند.

🔘 مثالی می‌آوریم تا موضوع روشن‌تر شود. برخی آمارها می‌گویند درصدِ ابتلا به سرطان در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته‌ی دموکراتیک از برخی کشورهای توسعه‌نیافته‌ی غیردموکراتیک بیشتر است. این یک پدیده است که نیاز به تبیین دارد. حال، ممکن است یک صاحبنظر این پدیده را چنین تبیین کند: عامل‌های سرطان‌زا در کشورهای توسعه‌یافته بیشترند و، در نتیجه، آمارها درصد بیشتری از ابتلا به سرطان را در این کشورها نشان می‌دهند. اکنون، برای سنجشگری این تبیین باید ببینید آیا بهترین تبیین است یا تبیین‌های بهتری هم وجود دارند. دقیقاً همین جاست که تفکر خلّاقانه به کارتان می‌آید، چون باید تبیین‌های دیگری را «خلق کنید» یا «تصور کنید». در اینجا، دست‌کم دو تبیین دیگر می‌توان پیشنهاد کرد.

🔘 تبین اول. یکی از عامل‌های ابتلا به سرطان ضعف ژنتیکی است. یعنی کسانی که از نظر ژنتیکی ضعیف‌ترند بیشتر به بیماری‌های گوناگون (از جمله، سرطان) مبتلا می‌شوند. از طرفی، در کشورهای توسعه‌نیافته، از آنجا که مراقبت‌ها و امکانات بهداشتی کمتر است، افرادی که از نظر ژنتیکی ضعیف‌اند بر اثر بیماری‌های دیگر می‌میرند و در نتیجه ژن‌های قوی‌تر باقی می‌مانند؛ در حالی که در کشورهای توسعه‌یافته حتی کسانی که از نظر ژنتیکی ضعیف‌اند به کمک مراقبت‌ها و امکانات بهداشتی و درمانی زنده می‌مانند. بنابراین، افرادی که در کشورهای توسعه‌یافته زندگی می‌کنند از نظر ژنتیکی ضعیف‌ترند و استعداد بیشتری برای ابتلا به سرطان دارند. به همین سبب، درصد ابتلا به سرطان در کشورهای توسعه‌یافته بالاتر است.

🔘 تبیین دوم. در تبیینِ دوم، اساساً در صدد بر نمی‌آییم که ابتلای بیشتر به سرطان در کشورهای توسعه‌یافته را تبیین کنیم. به جای آن، بر «آمار» تمرکز می‌کنیم و سعی می‌کنیم «بالاتربودن آمار مبتلا به سرطان» در کشورهای توسعه‌یافته را تبیین کنیم. اگر دقت کنیم، متوجه می‌شویم که کشورهای توسعه‌یافته عمدتاً دموکراتیک‌ترند و گردش آزاد اطلاعات و نظارت مطبوعات در آنها بیشتر است؛ به همین سبب، دولت‌ها نمی‌توانند به‌راحتی آمار نادرست عرضه کنند. از سوی دیگر، کشورهای توسعه‌نیافته غیردموکراتیک‌ترند و گردش آزاد اطلاعات و نظارت مطبوعات در آنها ضعیف‌تر است؛ به همین سبب، دولت‌ها می‌توانند آمارهای غیرواقعی عرضه کنند. (از جمله، می‌توانند برای بهتر جلوه دادن وضعیت بهداشتی کشورشان آمار ابتلا به سرطان را پایین‌تر از آنچه واقعاً هست اعلام کنند). بر این اساس، می‌توان نتیجه گرفت که احتمالاً پایین‌تربودن آمار ابتلا به سرطان در کشورهای توسعه‌نیافته به سبب غیرواقعی‌بودن آمارهای آنهاست.

🔘 می‌بینیم که تبیینی که آن صاحبنظر در ابتدا مطرح کرده بود (و احتمالاً در نگاه نخست راضی‌کننده به نظر می‌رسید) تنها تبیین ممکن نیست. حتی شاید بتوان گفت که دو تبیین بعدی بهترند (یا دست‌کم یکی از آنها بهتر است). در اینجا، اگر تفکر خلّاقانه‌ی ما ضعیف باشد، ذهنمان نمی‌تواند دو تبیین بعدی را بیافریند تا قوت و ضعف آنها را با تبیینِ آن صاحبنظر مقایسه کند. در نتیجه، نمی‌تواند آن تبیین اولیه را با قوّت سنجشگری کند.

📚 برگرفته از کتاب «ماهیت و کارکردهای تفکر نقادانه و خلاقانه».
◀️ مشخصات کامل کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/764

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی:
🆔 @sanjeshgaraneh
💢 ترفند خطابی «توسل به تازگی»

✍🏼 ترجمه‌ی مهدی خسروانی

▫️ اگر کسی به ما بگوید که فلان چیز جدید است (و منظورش تلویحاً این باشد که آن چیز متفاوت با نمونه‌های مشابه قبلی یا بهتر از آنهاست) و بر همین اساس بکوشد ما را اقناع کند که آن را امتحان کنیم یا بخریم، از ترفند «توسل به تازگی» استفاده کرده است. بسیاری از ما انسان‌ها تمایل داریم که از قافله‌ی روز عقب نمانیم و از اینکه ما را «آدم فسیل» یا «آدم عهد عتیق» بنامند می‌ترسیم. بسیاری از ما خودمان را افرادی انعطاف‌پذیر و مشتاق به تجربه‌های جدید تصور می‌کنیم و برای این تصوری که از خودمان داریم اهمیت زیادی قائلیم. ترفند مورد بحث از همین تمایل و ترس و از همین تصوری که از خودمان داریم استفاده می‌کند. ترفند «توسل به تازگی» همچنین ممکن است ما را اقناع کند که کالای الف، چون جدید است، قاعدتاً از کالاهای مشابه قبلی بهتر است. نمونه‌ی آشنای «توسل به تازگی» آگهی‌های بازرگانی‌ای است که می‌کوشند ما را اقناع به خریدن مدل‌های جدید خودروها، گوشی‌های موبایل، یا رایانه‌ها کنند.

▫️ کسانی که از این ترفند استفاده می‌کنند ممکن است به سراغ باورها و اندیشه‌های ما نیز بیایند و بکوشند ما را به پذیرش باورها یا اندیشه‌های جدید اقناع کنند. شاید کمتر کسی تمایل داشته باشد که در چشم دیگران انعطاف‌ناپذیر و «اُمُّل» به نظر برسد.

▫️ به‌کارگیرندگان ترفند توسل به تازگی از همین امر استفاده می‌کنند و گاه موفق می‌شوند با همین شیوه ما را به سمت اندیشه‌ها و باورهای مورد نظر خودشان سوق دهند؛ مثلاً، با اشاره به «از مد افتاده بودن» اتحادیه‌گرایی در محیط‌های کار «امروزی»، ما را تشویق کنند که باور به ارزشمندی اتحادیه‌های کارگری را کنار بگذاریم. توجه کنید که، در این مثال، کسانی که می‌خواهند ما را تشویق به روی‌گردانی از باور به ارزشمندی اتحادیه‌های کارگری کنند هیچ دلیلی برای مردود بودن اتحادیه‌گرایی نیاورده‌اند؛ فقط به ما گفته‌اند که اتحادیه‌گرایی «از مد افتاده است» و چنین القا کرده‌اند که چیز نامطلوبی در اتحادیه‌گرایی وجود دارد که، اگر مایلیم مردم ما را «مترقی» و «به‌روز» بدانند، باید از آن پرهیز کنیم.

📚 برگرفته از کتاب «راهنمای تفکر نقادانه» نوشته‌ی تریسی باول و گری کمپ

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه):
🆔 @sanjeshgaraneh
♨️ از همه‌ی دوستانی که در نظرسنجی درباره‌ی تعداد مطالب کانال شرکت کردند صمیمانه سپاسگزاری می‌کنم. راهنمای بسیار خوبی برای اداره‌ی کانال در آینده بود، چون در مجموع من را به این نتیجه رساند که بیشتر اعضای کانال اصراری بر پرتعداد بودن مطالب کانال ندارند و بیشتر ترجیح می‌دهند که کیفیت رعایت شود.

❗️ امیدوارم در نظرخواهی‌های بعدی که به منظور ارتقای مطالب کانال می‌گذارم نیز شاهد مشارکت بالای دوستان باشم.
با سپاس مجدد
مهدی خسروانی

☑️ برای اظهار نظر مفصل‌تر درباره‌ی هر یک از مطالب کانال نیز می‌توانید به گروه ما در لینک زیر مراجعه کنید:
https://www.tg-me.com/joinchat-BsYShEC3Ypr5qnFtrL5LXw

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه):
🆔 @sanjeshgaraneh
♨️ نکته‌ی سنجشگرانه:

☑️ آنچه صاحبان قدرت از آن می‌ترسند تأثیرِ کسانی است که قادرند درباره‌ی مسائلِ اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی «نقادانه» بیندیشند. (تریسی باول و گری کمپ)

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه):
🆔 @sanjeshgaraneh
💢 چگونه درباره‌ی یک قاتل قضاوت «نکنیم»

✍🏼 مهدی خسروانی

▫️ ماجرای محمد علی نجفی فرصت ویژه‌ای بود برای رخ نمودنِ مُدپرستی اخلاقی در جامعه‌ی ما؛ اینکه داوری‌های اخلاقی کمترین بهره را از درنگ فلسفی و نقادانه دارد و تقریباً به طور کامل تحت تأثیر شست‌وشوی مغزی شکل می‌گیرد. سه بعد مهم از این مدپرستی:

1️⃣ یکی گرفتن اخلاق و قانون: سنگ بنای بیشتر داوری‌های اخلاقی ما این پیش‌فرض است که «هر اقدام غیرقانونی، لزوماً اقدامی غیراخلاقی نیز هست». حال آنکه همه‌ی ما به‌راحتی می‌توانیم نمونه‌هایی از اقدام‌های غیرقانونی بیابیم که اخلاقی‌اند یا، برعکس، نمونه‌هایی از اقدام‌های غیراخلاقی بیابیم که کاملاً قانونی‌اند.

2️⃣ یکی گرفتن اخلاق و دین: بسیاری تصور می‌کنند که نسبتی مستقیم میان دین و اخلاق برقرار است و هر کاری که مجوز دینی نداشته باشد غیراخلاقی است و، برعکس، هر چیزی که مجوز دینی داشته باشد اخلاقی است. یافتن نمونه‌های این عدم تطابق نیز قاعدتاً نباید دشوار باشد!

3️⃣ بعد دیگر خام‌اندیشی و مُدپرستی اخلاقی، که اشاره به آن (خصوصاً قرار دادن آن ذیل عنوان «مدپرستی») احتمالاً مناقشه‌انگیزتر است، دست‌ودل‌بازی در مطلق کردن احکام اخلاقی است: «قتل غیراخلاقی است»، «دزدی غیراخلاقی است»، «دروغ غیراخلاقی است»، و ... . حال آنکه، درست همان طور که نمونه‌هایی از دروغ یا دزدی ممکن است توجیه اخلاقی داشته باشند، بعید نیست که نمونه‌هایی از قتل نیز توجیه اخلاقی داشته باشند. حتی اگر جزئی‌انگار (particularist) یا بافتارباور (contexualist) نباشیم، باز به نظر می‌رسد که دست‌کم برخی از احکام اخلاقی استثناهایی دارند.

▫️ در ماجرای محمد علی نجفی، هنوز ابهام‌های بسیار زیادی وجود دارد؛ ابهام‌هایی که با توجه به قرنطینه شدن نجفی امید چندانی به برطرف شدنشان نمی‌رود، اما عجالتاً خوب است، پیش از سبقت گرفتن از یکدیگر در ابراز تنفر از «قاتل» (و التماس به سایر آدم‌های «خوب» و «به‌هنجار» برای آنکه ما را در جمع گرم خودشان، محکوم‌کنندگان «قاتل»، بپذیرند) به این نکته توجه کنیم که کشتن همسر به سبب «مشکلات خانوادگی» فرق می‌کند با، مثلاً (تأکید می‌کنم: مثلاً) کشتن مرد یا زنی که از ابتدا، با نادیده‌گرفتن همه‌ی حقوق و شئون و احساسات انسانی شما، به قصد بهره‌برداری شخصی یا سیاسی وارد زندگی‌تان شده است و مطلقاً ابایی از نابودکردن کامل زندگی‌تان ندارد.

✔️ آیا لازم است اشاره کنم که این نوشته لزوماً نه دفاع از نجفی است نه ترغیب کسی به قتل؟

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه):
🆔 @sanjeshgaraneh
چگونه از گزارش‌های خبری متعارف و تبلیغات اطلاعات مفید بیرون بکشیم؟

▫️ به دست آوردن اطلاعات مفید، حتی از تبلیغات و گزارش‌های خبری یکسویه، امکان‌پذیر است؛ اما فقط در صورتی که یاد بگیریم سنجشگرانه با آنها مواجه شویم. این بدان معناست که، هنگام تحلیل گزارش‌ها، باید از نظرگاه نهفته در آنها آگاه باشیم و تشخیص دهیم که چگونه می‌خواهند بر اندیشیدن ما و باورهای ما تأثیر بگذارند. باید آنها را تحلیل کنیم؛ درست همان طور که جنبه‌ای از یک بحث یا استدلال چندسویه را تحلیل می‌کنیم. گزارش‌های یکسویه حقیقت محض نیستند، اما دست‌کم بخشی از حقیقت را در خود دارند؛ بخشی که پشتیبانِ آن سویه‌ای‌ست که نویسنده قصد حمایت از آن را دارد. گذشته از این، در گزارش‌های خبری استاندارد، غالباً اشاره‌ای به نظرگاه مخالف نیز می‌شود (گرچه، این اشاره غالباً کمرنگ است و نویسنده سعی می‌کند آن را، با گنجاندن در پاراگراف‌های پایانی، کم‌اهمیت جلوه دهد؛ یا، با نوشتن آن در علامت نقل قول، چنین القا کند که خواننده نباید آن را جدی بگیرد).

▫️ کسانی که سنجشگرانه با گزارش‌های خبری مواجه می‌شوند یکسویه‌بودن گزارش‌ها را تشخیص می‌دهند و بررسی می‌کنند که چه دیدگاه‌هایی کنار گذاشته شده‌اند یا نادیده گرفته شده‌اند. آنها همچنین توجه می‌کنند که کدام گزارش‌ها برجسته شده‌اند (برای مثال، در صفحه‌ی نخست آمده‌اند) و کدام گزارش‌ها در صفحه‌های پایانی دفن شده‌اند (برای مثال در صفحه‌ی 25 یک مجله چاپ شده‌اند).

چند پرسش کلیدی که به هنگام تحلیل و تفسیر گزارش‌های خبری باید بپرسیم:
• این گزارش برای چه کسانی تهیه شده است؟
• در گزارش، از چه نظرگاهی طرفداری شده است؟
• کدام نظرگاه‌ها کنار گذاشته شده‌اند یا کم‌اهمیت جلوه داده شده‌اند؟
• چگونه می‌توانم با نظرگاه‌هایی که نفی شده‌اند (از زبان کسانی که هوشمندانه‌ترین فهم را از آنها دارند) آشنا شوم؟
• کدام گزارش‌ها در صفحه‌ی اول ظاهر شده‌اند و چرا؟
• کدام اطلاعات در مقاله «دفن» شده‌اند و چرا؟

📚 برگرفته از کتاب «چگونه سوگیری و تبلیغات را در رسانه‌ها تشخیص دهیم»، صفحه‌ی 45
◀️ مشخصات کامل کتاب:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/751

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه):
🆔 @sanjeshgaraneh
💢 پیش از ماجرای قتل همسر محمدعلی نجفی نیز قصد داشتم، درباره‌ی مسئله‌ای شبیه به این، بحثی نقادانه‌ پیشنهاد کنم. حالا، به مناسبت ماجرای یادشده، بحث را بر اساس همین ماجرا مطرح می‌کنم، برای تمرین اندیشیدن نقادانه و فلسفی درباره‌ی یک موضوع ‌اخلاقی.

▫️ چنانکه می‌دانید درباره‌ی ماجرای قتل میترا استاد سناریوهای گوناگونی مطرح است. وجه مشترک برخی از سناریوها، به‌تقریب، این است که او از سر هوس‌بازی با همسر دومش رابطه برقرار کرده و بعد هم صرفاً به خاطر مشکلات معمول خانوادگی او را به قتل رسانده است.

▫️ سناریوی دیگر، به طور خلاصه، این است که میترا استاد طی توطئه‌ای سیاسی وارد زندگی محمد علی نجفی شده و قصد داشته از فرصت نزدیکی به محمد علی نجفی و آگاهی از رازهای زندگی او و شناخته شدن به عنوان همسر او، برای رسیدن به اهداف سیاسی استفاده کند و در این راه چنان فشار روانی شدیدی به نجفی وارد کرده که فردی مثل نجفی را (که ظاهراً بیشتر افراد او را به باهوش و معقول بودن می‌شناخته‌اند) تا مرز خودکشی کشانده است. کار به جایی می‌رسد که این سیاستمدار باسابقه تنها دو گزینه پیش روی خودش می‌بیند: یکی اینکه میترا استاد را زنده بگذارد که در آن صورت خودش زنده می‌ماند اما (به دلیل بر ملا شدن رازهای شخصی‌اش یا تهدید به به این افشاگری) زندگی‌اش به عذابی مداوم و شدید (وضعیتی بدتر از مرگ) تبدیل می‌شود و دیگر اینکه میترا استاد را به قتل برساند که در این صورت، در بدترین حالت، زندگی‌ و بخشی از آبرویش را از دست می‌دهد.

▫️ اگر سناریوی اول درست باشد ظاهراً روشن است که قتل قابل‌توجیه نیست. ولی اگر سناریوی دوم درست باشد چه؟ آیا در این صورت نیز قتل غیرقابل‌توجیه است؟

◀️ برای شرکت در بحث به گروه «سنجشگرانه‌اندیشی» مراجعه کنید. لینک گروه:
https://www.tg-me.com/joinchat-BsYShEC3Ypr5qnFtrL5LXw

❗️ اگر می‌خواهید صرفاً در قالب بله یا خیر، به صورت ناشناس، اظهار نظر کنید نیز در پست بعدی اظهار نظر کنید. لینک:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/873


❗️ تأکید می‌کنم که اینها، از دید من، فقط (و فقط و فقط!) «سناریو» هستند و انتخاب مثال محمد علی نجفی صرفاً به این دلیل است که خواننده را به مشارکت در بحث ترغیب کنم.

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
با توجه به سناریوهای مطرح شده در لینک زیر:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/872
Anonymous Poll
34%
در سناریوی دوم قتل قابل توجیه است
66%
در سناریوی دوم نیز قتل غیرقابل توجیه است
💢 پیش از ماجرای قتل همسر محمدعلی نجفی نیز قصد داشتم، درباره‌ی مسئله‌ای شبیه به این، بحثی نقادانه‌ پیشنهاد کنم. حالا، به مناسبت ماجرای یادشده، بحث را بر اساس همین ماجرا مطرح می‌کنم، برای تمرین اندیشیدن نقادانه و فلسفی درباره‌ی یک موضوع ‌اخلاقی.

▫️ چنانکه می‌دانید درباره‌ی ماجرای قتل میترا استاد سناریوهای گوناگونی مطرح است. وجه مشترک برخی از سناریوها، به‌تقریب، این است که او از سر هوس‌بازی با همسر دومش رابطه برقرار کرده و بعد هم صرفاً به خاطر مشکلات معمول خانوادگی او را به قتل رسانده است.

▫️ سناریوی دیگر، به طور خلاصه، این است که میترا استاد طی توطئه‌ای سیاسی وارد زندگی محمد علی نجفی شده و قصد داشته از فرصت نزدیکی به محمد علی نجفی و آگاهی از رازهای زندگی او و شناخته شدن به عنوان همسر او، برای رسیدن به اهداف سیاسی استفاده کند و در این راه چنان فشار روانی شدیدی به نجفی وارد کرده که فردی مثل نجفی را (که ظاهراً بیشتر افراد او را به باهوش و معقول بودن می‌شناخته‌اند) تا مرز خودکشی کشانده است. کار به جایی می‌رسد که این سیاستمدار باسابقه تنها دو گزینه پیش روی خودش می‌بیند: یکی اینکه میترا استاد را زنده بگذارد که در آن صورت خودش زنده می‌ماند اما (به دلیل بر ملا شدن رازهای شخصی‌اش یا تهدید به به این افشاگری) زندگی‌اش به عذابی مداوم و شدید (وضعیتی بدتر از مرگ) تبدیل می‌شود و دیگر اینکه میترا استاد را به قتل برساند که در این صورت، در بدترین حالت، زندگی‌ و بخشی از آبرویش را از دست می‌دهد.

▫️ اگر سناریوی اول درست باشد ظاهراً روشن است که قتل قابل‌توجیه نیست. ولی اگر سناریوی دوم درست باشد چه؟ آیا در این صورت نیز قتل غیرقابل‌توجیه است؟

◀️ برای شرکت در بحث به گروه «سنجشگرانه‌اندیشی» مراجعه کنید. لینک گروه:
https://www.tg-me.com/joinchat-BsYShEC3Ypr5qnFtrL5LXw

❗️ اگر می‌خواهید صرفاً در قالب بله یا خیر، به صورت ناشناس، اظهار نظر کنید نیز در پست بعدی اظهار نظر کنید. لینک:
https://www.tg-me.com/sanjeshgaraneh/873


❗️ تأکید می‌کنم که اینها، از دید من، فقط (و فقط و فقط!) «سناریو» هستند و انتخاب مثال محمد علی نجفی صرفاً به این دلیل است که خواننده را به مشارکت در بحث ترغیب کنم.

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه):
@sanjeshgaraneh
Forwarded from بازتاب
⁉️ چرا نوشابه‌ها در خوابگاه زود تمام می‌شوند؟!

💠 فرض کنید یک جعبه نوشابه به ارزش ۵۰ دلار را در یخچال یکی از طبقات خوابگاه بگذارید که همه دانشجویان به آن دسترسی داشته باشند. می‌دانیم که در خوابگاه‌ها معمو لاً به چنین هدیه‌ای رحم نشده و در مدت زمان بسیار کوتاهی، تمامی آن‌ها خورده می‌شوند! حال اگر یک جعبه که داخل آن ۱۰ اسکناس ۵ دلاری وجود دارد را در جایی قابل رویت از همان خوابگاه بگذاریم چه رخ می دهد؟ آیا دانشجویان به همان سادگی که نوشابه‌ها را تمام کردند، اسکناس‌ها را هم برخواهند داشت؟

⚠️ مطالعات جالبی این مورد را آزمایش کرده‌اند و در مورد برداشته شدن پول‌ها، پاسخشان منفی است.

اقتصاد رفتاری پاسخ می‌دهد که ما معمولاً اقدام خطایی که مستقیماً به ما نفع پولی برساند را انجام نمی دهیم! چرا؟

🔸 شاید چون توجیه برداشتن پولی که به ما تعلق نداشته برایمان سخت‌تر از برداشتن نوشابه است و شاید چون برداشتن مستقیم پول (بخوانید دزدی پول) زیادی وجدانمان را درد خواهد آورد.

اما اگر قرار باشد کار خطای ما به جای «برداشتن پول نقد»، یک‌قدم عقب‌تر باشد، چی؟

🔸آن وقت احتمالاً کمتر وجدانمان درد می گیرد!

▫️ مثلاً ما به آسانی درآمد خود را کمتر از آنچه هست، به اداره مالیات اعلام می کنیم؛

▫️ در ساعت کاری دقایقی که باید کار کنیم را صرف استراحت می کنیم؛

▫️ با ماشین دولتی به امورات شخصیمان می‌پردازیم؛

▫️ یا در همان مثال اول، نوشابه‌ها را به راحتی برداشته و می‌خوریم!

🔸بدیهی است که همه این موارد هم در نهایت نوعی کلاه‌برداری مالی به حساب می آید!


چه می شود که وجدان ما در مقابل دزدیدن «پول نقد» درد می گیرد ولی در برابر «دزدی‌های غیرنقد» خیر؟

🔸اقتصاد رفتاری به پاسخ این سوال می‌پردازد و این‌گونه بیان می‌کند که پاسخ در قابلیت بی‌نظیر ذهن انسان‌ها برای توجیه کردن است! ما دزدی‌هایی که واضحاً با پول در ارتباط نباشد را به‌راحتی توجیه می‌کنیم؛

▫️ اداره مالیات خیلی زورگوست و چه اشکالی دارد که شما کمی به آن گوشمالی دهید؟

▫️ مگر این همه ساعت که در شغلتان مفید کار کرده‌اید را قدر دانسته‌اند که حالا برای چند ساعت مفید نبودن در هفته ناراحت باشید؟

▫️ یا اصلاً مگر برداشتن یک نوشابه رایگان از یخچال، کسی را می کُشد؟

🔰 مثال فوق، که برگرفته از کتاب "Predictably Irrational" نوشته‌ی "Dan Ariely" است، فقط یکی از گزاره‌های مربوط به «دانش اقتصاد رفتاری» است که به ما کمک می‌کند تصمیم‌های خود را در زندگی بهتر بفهمیم ... و هنوز ده‌ها مثال و گزاره و مفهوم باقی‌مانده تا بدانیم ذهن و رفتار انسان‌ها چه‌طور در گرفتن تصمیمات اقتصادی عمل می‌کند.

📌 آکادمی اقتصاد رفتاری «بازتاب» را از دست ندهید!

🌐 برای کسب اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام اولیه، اینجا کلیک/تپ کنید.

📌 ثبت‌نام اولیه تا تاریخ ۲۸ خردادماه ۱۳۹۸ ادامه دارد؛ ثبت‌نام زودهنگام تا ساعت ۲۳:۵۹ روز ۱۶ خرداد ۱۳۹۸ تمدید شد!

📨 با ما در ارتباط باشید:
🆔 @BAZTABeducation


#REFLECT #MakeADifference #Academy #FutureSkills #BehaviouralEconomics
💢 خطابه کردن با پرسش!

✍🏼 ترجمه‌ی مهدی خسروانی

◻️ پرسش‌های خطابی ظاهرشان شبیه پرسش است اما، به طور غیرمستقیم، حکمی را درباره‌ی موضوع صادر می‌کنند؛ بر خلاف جمله‌های خبری که حکمشان را به صورت مستقیم بیان می‌کنند. سخنرانان و نویسندگان معمولاً هنگامی از پرسش خطابی استفاده می‌کنند که دیدگاه خودشان را بدیهی می‌پندارند؛ یعنی گمان می‌کنند «ناگفته پیداست که» حکم غیرمستقیمشان صادق است. اما، در بسیاری از موارد، نظر آنها نه بدیهی است و نه توافق عمومی در موردش وجود دارد. پرسش‌های خطابی معنای مورد نظر گوینده را مغشوش می‌کنند، زیرا وقتی که از این‌گونه پرسش‌ها استفاده می‌شود به‌سختی می‌توان سخن گوینده را تفسیر کرد و پی برد که برای مدعایش پشتوانه‌ای آورده یا خیر.

◻️ پرسش‌های خطابی در مقاله‌های جنجالی روزنامه‌ها و در مطالب و گفت‌وگوهای شبکه‌های اجتماعی فراوان به چشم می‌خورند. هنگام مواجهه با پرسش‌های خطابی باید ابتدا آنها را به صورت جمله‌ی خبری بازنویسی کنید.

◻️ برای نمونه، فرض کنید کسی این جمله را در مطلبش نوشته است:
آیا یکسان‌نبودن نظرات من با نظرات حکومتی دلیل می‌شود که حکومت حق آزادی بیان من را محدود کند؟

◻️ نویسنده‌ی جمله‌ی بالا احتمالاً می‌خواهد این گزاره را به مخاطب منتقل کند که حکومت نباید حق آزادی بیان او را محدود کند؛ بنابراین، درواقع پرسش مطرح نکرده است. انتظار دارد که خواننده بلافاصله پس از مواجهه با پرسش به صورت خودکار پاسخ دهد «نه؛ معلوم است که دلیل نمی‌شود».

◻️ برای بیان گزاره‌ای که مد نظر نویسنده بوده، باید پرسش خطابی را به صورت یک جمله‌ی خبری بازنویسی کنیم:
یکسان‌نبودن نظرات من با نظرات حکومتی دلیل نمی‌شود که حکومت حق آزادی بیان من را محدود کند.

◻️ خود شما هم وقتی که قصدِ ارائه‌ی مطلبی استدلالی را دارید باید در برابر وسوسه‌ی استفاده از پرسش‌های خطابی مقاومت کنید.


📚 برگرفته از کتاب «راهنمای تفکر نقادانه»، نوشته‌ی تریسی باول و گری کمپ

🌐 کانال سنجشگرانه‌اندیشی (تفکر نقادانه):
🆔 @sanjeshgaraneh
2024/09/28 19:35:24
Back to Top
HTML Embed Code: