Telegram Web Link
آب انبار تاریخی اوز لارستان را که قدمتش به اواخر دوره صفویه/اوایل دوره افشاریه می‌رسد به اسم مرمت و تعمیر با بیل مکانیکی از بیخ و بن ویران کردند.
عکس‌ها از این کانال: @reesjomhoormiras
آب انبار تاریخی اوز لارستان را که قدمتش به اواخر دوره صفویه/اوایل دوره افشاریه می‌رسد به اسم مرمت و تعمیر با بیل مکانیکی از بیخ و بن ویران کردند.
عکس‌ها از این کانال: @reesjomhoormiras
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکی از دنبال‌کنندگان کانال که ساکن ژاپنه بعد از دیدن فیلم تخریب نرگس‌زار کازرون برای من از نرگس‌زارها، جشنواره گل نرگس و توریستی بودن این مناطق در ژاپن گفت که حاصلش شد این ویدیو، ببینید
@sadra_mohaqeq
Forwarded from ایران ما
درباره کنشگری و گزارشگری

✍🏼 احسان منصوری

🔹در واکنش به انتقادات از لیلا حاتمی، دو دسته استدلال در دفاع از او مطرح شد. دسته اول آنهایی بودند که از کاخ سفید ترامپ بوی کباب شنیده‌اند و مشغول مشروع سازی فشار خارجی علیه ایران هستند و همین حالا هم درخواست اعمال تحریم علیه ایران را دارند. با این گروه بحثی نیست. آنها مخالف ما نیستند بلکه همکار و هم دست دشمن‌اند. صرفا باید رسوایشان کرد.

🔸گروه دوم (مخاطبان این متن) دست به تشبیهات نادرست زدند. آنها موقعیت حاتمی را با دنیرو، براندو، گدار و سایر هنرمندان و روشنفکرانی مقایسه کردند که خارج از کشور خود علیه کشورشان موضع گرفتند. توضیح می‌دهم چرا این مقایسه (از دو جنبه) به غایت نادرست و فریبنده است.

🔹اولا وقتی هنرمندی (برای مثال) آمریکایی در فرانسه اعتراضش را بیان می‌کند، صرفا از یک تریبون پر مخاطب سخن می‌گوید. در فرانسه موسسه توانا سازی جامعه مدنی آمریکا وجود ندارد. هنرمند آمریکایی به دنبال جلب توجه و رساندن صدای قربانیان جامعه آمریکا به فرانسویان نجات بخش نیست. عاملیتش را واگذار نمی‌کند.
در ایران دقیقا برخلاف این، جامعه حقوق بشری، فعالان سیاسی خارج کشور و هنرمندان جشنواره‌ای، مخاطب ایرانی را رها کرده و رو به مخاطب خارجی دارند. دهه ۷۰ را به یاد بیاورید. بهار مطبوعات داشتیم. جامعه وکلای پویا، بدنه اجتماعی پر تحرک.
می‌دانم که سرکوب شد. اما ما چه کردیم برای احیایش؟

🔸با جوایزی مثل نوبل صلح شیرین عبادی اغوا شدیم. خود عبادی این وضعیت جدید را بارها شفاف صورتبندی کرده. از جامعه ایران خواسته گزارشگر نقض حقوق بشر باشند. بسیاری در داخل و خارج ایران از مرحله "کنشگری" عبور و به "گزارشگری" بسنده کردند. عاملیتی در تغییر فضا ندارند. فقط گزارش می‌کنند. مترجمان رنج ایرانیان به زبان انگلیسی/فرانسوی/... هستند. حتی سیستم امنیتی ایران هم ترجیح می‌دهد کنشگران داخلی تحت فشار وادار به مهاجرت شوند و به گزارشگری مشغول شوند چراکه به این شکل از اثرگذاری شان به شدت کاسته می‌شود.

🔹هنری که کارش تصویر کردن هرچه سیاه‌تر و بیچاره‌تر ایرانیان است چه کمکی به جامعه می‌کند جز کاشتن بذر ناامیدی؟ امکان‌های تحرک را تخریب می‌کند، امید را می‌کشد و عادتمان می‌دهد چشم بدوزیم به حمایت خارجی‌ها از حقوقمان.

🔸آن قیاس با هنرمندان غربی از جنبه دیگری نیز غلط است.
هنرمند آمریکایی که در فرانسه به سیاست کشورش اعتراض می‌کند، در پایان سخنانش باید برگردد به آمریکا و برای تغییر تلاش کند. فرانسه نه آمریکا را تحریم می‌کند، نه تهدید نظامی می‌کند و نه کمپین بین المللی تبلیغاتی ضد آمریکایی دارد. علیه ایران اما بزرگترین کمپین‌های تبلیغاتی مشروعیت بخش به تحریم و جنگ برقرار است. تصویر ایرانی معصوم و نالان از نقض حقوق بشر در رسانه غربی به کجا می‌رسد؟ می‌رود در کنار تمام آن تبلیغاتی که می‌گوید ما غربیان باید برویم مردم ایران را از دستان حکومتش نجات دهیم. همان کاری که با سایر تصاویر خاورمیانه‌ای می‌کنند. با تصویر ملاله، عکس کودکان معصوم سوری، زنان افغانستان، کردهای عراقی و ... می‌کنند.

🔹می‌گویند حاتمی هرجای دیگری اعتراض می‌کرد صدایش به گوش جهان می‌رسید. بله! اما وقتی با آن مخاطب حرف نمی‌زند، به او نمایندگی هم نمی‌دهد. رهبران جنبش سبز هم رادیکال ترین مواضع را برعلیه نظام گرفتند اما مخاطب قرار ندادن خارجی‌ها و مرزبندی با آنها مانع از مشروعیت بخشی به سواستفاده از جنبش سبز شد.
آیا آنهایی که مدعی‌اند تریبون مهم نیست و فقط کلام مهم است نسبت به مصاحبه با کیهان و فارس هم همین نظر را دارند؟

🔸مشابه همین بحث را در مورد #دختران_خیابان_انقلاب می‌توان دید. آنها در ایران برای تغییر تلاش می‌کنند. "کنشگر" هستند. امثال علینژاد اما به عنوان "گزارشگر" به دنبال بسته بندی و تقدیم آنها به خریدار غربی ست. خبر دختران انقلاب به همه جهان می‌رسد اما آنها به کسی برای دخالت مشرعیت نمی‌دهند. اینکه جهان بشنود یا نشنود اهمیتی ندارد. کمپین‌های علینژاد اما جهت مشروعیت بخشی ست به آن نماینده پارلمان اروپا که عکس یکی از زنان کمپین او را دست بگیرد و نسبت به سرمایه گذاری در ایران اعتراض کند.
آن گزارشگری علینژاد دقیقا در تقابل با کنشگری دختران انقلاب است.

به ایران ما بپیوندید @iranmaa

https://postimg.org/image/t6nj98tpn/
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
راهکار خلاقانه این فرد برای شستشوی موهایش با کمترین آب را ببینید، شاید به نظرتان صرفا یک کار بامزه باشد، اما حتی همین مدل راهکارها در مناطق کم آب هم کمکی به کاهش مصرف آب هستند.
@sadra_mohaqeq
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هشدار جدی: آب در ایران ورشکسته شده است‼️
کم آبی یک شعار و یک توطئه نیست بلکه مشکلی است واقعی که حل آن بدون داشتن باور عمومی و #اراده_ملی امکان پذیر نیست.🤝
#مسئولیت_پذیری #امید
🇮🇷 @KavehMadani
🔴سياستِ اميد یا انسجام؟

🔺منتشر شده در اعتماد 7 اسفند 96

🔘واقعيت اين است كه فضاي مجازي در ايران به گونه‌اي شده است كه تقاضا را براي هرچه سياه‌تر و ناامیدانه‌تر نوشتن بيشتر کرده است. فضاي مجازي مثل بازار شده است. قيمت هر كالا را تعداد كليك و لایک و بازديدكنندگان تعيين مي‌كنند و طبيعي است كه بسیاری از نويسندگان و بازنشركنندگان نيز مطابق ميل مخاطب كار مي‌كنند. بدتر از آن اين است كه حتي مطالب افراد كه اميدبخش نيز باشد، به صورت ديگري خوانده مي‌شود. و در برخی از موارد مسئولین کشور نیز این خوانش سیاه را در پیش می‌گیرند. خوب هنگامي كه مسئولين كشور نيز براي مورد توجه قرار گرفتن سخنانشان ناخواسته چنين خوانشي از متن دارند، ديگر چه انتظاري از جوان تلگرامي مي‌توان داشت؟

🔘چرا اميد مهم است؟ چرا سياست‌مداران مي‌كوشند كه مردم را اميدوار كنند؟ چرا برخي از آنان در تحقق اين هدف شكست مي‌خورند؟ اميد شرط لازم براي كنشگري است. بدون اميد، انسان نه تنها به لحاظ روحي و رواني دچار مشكل و شكست مي‌شود، بلكه به لحاظ جسمي نيز با بحران مواجه مي‌گردد. تجربه برخي از بيماران صعب‌العلاج نشان مي‌دهد كه در مواردی، برخلاف تصورات و تشخيص‌هاي پزشكان، آنان توانسته‌اند با تكيه بر نيروي رواني و روحي خود بر بيماري غلبه كنند. اين اميد، فردي است و شناخت و تقويت آن در حوزه دانش روان‌شناسي است، در حالي كه موضوع موردنظر این یادداشت اميد اجتماعي است. اينكه جامعه ما اميدوار باشد، و نسبت به آينده جامعه خود اميد داشته باشيم.

🔘اميد اجتماعي متفاوت از اميد فردي است، هرچند آثار و عوارض به نسبت مشابهي دارند. اميد اجتماعي محصول اميد تك‌تك افراد نيست، بلكه محصول اميد افراد به مثابه يك جامعه هم‌بسته و منسجم است. اگر تك‌تك افراد يك مجموعه زنداني اميد به آزادي و رهايي شخصي داشته باشند، اين امر به معناي شكل‌گيري اميد ميان مجموعه آنان نيست، چه بسا آزادي هركدام نافي آزادي ديگري باشد. هر يك از هزاران نفري كه بليت بخت‌آزمايي مي‌خرند، اميد دارند كه برنده شوند ولي شانس موفقيت هركدام نافي شانس ديگران است و اگرچه يك يا چند نفر برنده مي‌شوند، ولي در نهايت مجموعه آنان بازنده هستند. ولي اميد اعضاي يك تيم به برنده شدن، از نوع اميدِ جمعي و اجتماعي است. افزایش شانس هركدام لازمه افزایش شانس ديگري است؛ و در پایان تيم است كه برنده مي‌شود و اعضای تیم در پرتو آن برنده مي‌شوند. اينجا اميد اجتماعي متأثر از همبستگي و انسجام اجتماعي ميان اعضاي يك تيم است. بنابراين براي تقويت اميد در جامعه بيش از هر چيز بايد بر اين انسجام و تقويت آن تأكيد كرد، و الا جامعه‌اي كه فاقد انسجام باشد، اميدواری تک تک اعضاي آن جز خشونت و جلو زدن از يكديگر و سقوط بنيان‌هاي اخلاقي نتيجه ديگري ندارد.

🔘اميد اجتماعي بيش از آنكه محصول گفتگو و نصيحت و يا توليد و تزريق مفاهيم مبتني بر اميد باشد، ناشي از كنش‌هاي جمعي و حركت‌هاي اجتماعي است. فرق است ميان نااميدي و اميدی متفاوت از اميدهاي ما. انسان و جامعه نااميد، منفعل و شايد بالقوه نابود شده محسوب مي‌شوند. به همين علت افراد اندكي مي‌كوشند كه انسان‌ها و جوامع را نااميد كنند، بلكه بسياري از افراد مي‌كوشند كه چشم‌انداز خود را به عنوان آينده مطلوب و ممكن معرفي كنند و ديگران را نسبت به آن مجاب نمايند. اين حق همه است كه باغ‌هاي سرسبز آرزوها و اميدهاي خود را به ديگران نشان دهند و نظر دیگران را به آن جلب و اميدوار كنند، ولي نااميد كردن از آنچه كه دارند و به جايش چيزي را جانشين نكردن خيانت به جامعه است.

🔘مهم‌ترين نكته سياست اميد، ايجاد تعادل و توازن ميان قطعيت و احتمال است. در سطح رفتار فردي ما حق و اختيار داريم كه به كمترين احتمالات نيز اميد ببنديم. خريد يك بليت بخت‌آزمايي، شانس برنده شدن يك در ميليون براي خريدار دارد ولي او مي‌تواند و حق دارد كه چنين شانس اندكي را آزمايش كند و هزينه‌اش را بپردازد. ولي آيا در سطح اجتماعي نيز مي‌توانيم به چنين احتمالاتي دلخوش باشيم؟ چرا بايد مردم را به وضعيتي تا اين حد كم‌شانس و كم‌احتمال اميدوار كرد؟ در بخت‌آزمايي هزينه‌اي كه مي‌دهيم اندك است. اگر 10 سال هم آن را تكرار كنيم و برنده نشویم، كل سرمايه‌اي كه از دست مي‌دهيم چندان نيست. بعد هم از جيب خودمان مي‌دهيم. ولي در كنش جمعي بايد مسئوليت‌پذيري داشت و نمي‌توان به اميد يك دريا دوغ، يك تغار ماست را حرام كرد. ولي عكس آن نيز صحيح نيست كه اميد مردم را نااميد كرد. اميد يعني حق انتخاب داشتن. این امر در زمينه‌اي معنادار است كه حداقلي از شواهد عليه آن هدفِ مطلوب باشد. اگر جاده‌اي را مي‌رويم كه پايان و مقصد آن ديده مي‌شود، اميد داشتن به رسيدن به پايان بي‌معنا است، زيرا اين امر واضحي است.
ادامه یادداشت👇
@abdiabbas
🔴سياستِ اميد یا انسجام؟(ادامه..)

مگر ان که اتفاق خارق العاده ای رخ دهد. اميد بايد در حركتي معنا شود كه تا حدي واجد مستنداتی عليه شواهد امیدبخش است. امكان غلبه بر اين شواهد است كه مبناي اميد قرار مي‌گيرد. سياست اميد بايد اين شواهد را به روشني شرح دهد و نشان دهد كه چگونه مي‌توان بر آنها غلبه كرد.

🔘ما محكوم به اميد هستيم. چرا كه مي‌خواهيم خودمان و جامعه ما زنده بمانيم. ولي توازن برقرار كردن ميان واقعيات و شواهدي كه عليه اين اميد ما است با توان ما و جوانه‌هايي كه در جامعه خود مي‌بينيم، ركن اساسي اميدبخشی است. اميد به معناي گارانتي نمودن كنش سياسي و اجتماعي نيست. قرار نيست كه همواره و به صورت قطعي چشم‌اندازهاي ما محقق شود. ولی هميشه اين خطر وجود دارد كه در آخرين لحظات رسيدن به يك هدف، نااميد شويم. متاسفانه ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که همواره ظرفيت آن را داريم كه در سياست همچون سيزيف عمل كنيم كه با زحمت فراوان سنگي را به نزديكي‌هاي قله مي‌رساند ولي از آنجا دوباره سنگ را رها مي‌كرد و به دامنه كوه و سپس دشت مي‌آمد و اين كار را دوباره از نو آغاز مي‌كرد. آيا اين بار سنگ را به قله خواهيم رساند؟ تاريخ در اين زمينه درباره ما قضاوت خواهد كرد.

🔘پرسشي كه در این میان ممكن است پيش آيد اين است كه سياست اميد و ايجاد آن چگونه است؟ به ظاهر هم طرفداران و موافقان ساختار موجود نگران زايل شدن اميد مردم و طرفدارانشان هستند و هم اصلاح‌طلبان چنين مشكلي دارند كه طرفدارانشان از اصلاحات نااميد شوند. برگزاري سمينار و طرح و بررسی موضوع امید نيز خوب است، ولي فراموش نكنيم كه اميد يك امر ذهني است و اصلاح آن در سطح اجتماعي بدون شکل دادن به يك واقعيت اجتماعي ممكن نيست. چرا مردم در انتخابات اميدوار مي‌شوند؟ اين طور نيست كه مردم اميد دارند پس در انتخابات شركت مي‌كنند، بلكه چون انتخابات وجود دارد، اميدوار مي‌شوند. ذهنيت افراد را به صفت فردي مي‌توان از طريق روان‌شناسي؛ مثبت‌انديش و اميدوار كرد، ولي اين امر در سطح اجتماعي جز از طريق يك كنش عمومي و ملموس و اميدبخش رخ نمي‌دهد. بنابراين متوليان ساختار رسمي همچنین اصلاح‌طلبان بايد توجه كنند كه جز از طريق ارايه يك ايده معطوف به تحول اجتماعي، نمي‌توانند اميد را در ميان طرفداران خود زنده كنند. با سخنراني و اينكه اميد خوب است و نااميدي بد، نمي‌توان اميد اجتماعي را ايجاد كرد. يك اقدام عملي بيش از صدها ساعت سخنراني و مقاله در ايجاد اميد اجتماعي موثر است. اقدام عملي نيز بايد معطوف به شكل دادن انسجام اجتماعي از طريق بازسازي برخي نهادهاي مهم جامعه باشد. چندان نگران دميدن مخالفان در كوره نااميدي نباشيد. به جاي رصد فعاليت‌ها و گفتارهاي آنان، طرحي را بايد در انداخت كه اميد را در داخل زنده كند. اين هدف نيز فقط از يك كنش اجتماعي فراگير و انسجام‌بخش محقق مي‌شود.
@abdiabbas
اظهارات محمد اشرف غنى، رئيس جمهور افغانستان چيزى جز نشان دادن عجز و پرچم سفيد تسليم به طالبان نيست.
غنى خطاب به طالبان گفته است :" ما شما را به عنوان گروهى مشروع و قانونى به رسميت مى شناسيم، شما هم دولت را به رسميت بشناسيد."
اين جملات غنى بيش از هر چيز نشان مى دهد كه دولت افغانستان اعتماد به نفسش را از دست داده است يا اينكه اعتماد به كشورهاى حامى اش را از دست داده است.
افغانستان نزديك به ١٧ سال است كه صحنه جنگ عليه طالبان است، اما گزارش هايى كه امسال منتشر شد نشان داد كه طالبان نه تنها تضعيف نشده اند كه تقويت هم شده اند و "كابل در محاصره است".

غنى، مثل رهبر هر كشورى مى خواهد كه زودتر كشورش از بحران ناامنى و جنگ رها شود. مى خواهد كه دولت مقتدرى داشته باشد، بعضى دولت ها با سركوب شديد به چنين نزاع هايى خاتمه مى دهند و بعضى دولت ها با تفاهم و سازش.

دولت و ارتش افغانستان و حاميان جهانى اش، از جمله ارتش ايالات متحده آمريكا، ارتش بريتانيا و ارتش هاى ناتو، نتوانستند - من البته شخصا فكر مى كنم عمدا نخواستند - طالبان را سركوب كنند و هر سال عقب نشينى هاى بيشترى هم انجام دادند.
غنى راه جنگ را بى فايده مى بيند، بى نتيجه مى بيند، حالا دست صلح و سازش را يكبار ديگر سمت طالبان دراز كرده است.

طالبان اما اكنون دولت وحدت ملى افغانستان را ضعيف تر از هميشه مى بينند، از هم پاشيده، پر از تفرقه و كشمكش، چهره هاى قدرتمندى چون عطا محمد نور و دوستم ، محقق و ربانى جوان، كه رهبرى بخش عمده اى از مردمان تاجيك، هزاره و أزبك ها را بر عهده دارند، آشكارا در برابر دولت افغانستان دست به ايجاد يك بلوك قدرتمند زده اند و اشرف غنى را به چالش مى طلبند.
تجربه ١٧ سال جنگ به طالبان مى گويد كه هنوز مى توانى مقاومت كنى و دستاوردهاى بيشترى داشته باشى.طالبان به خوبى مى داند كه آنكه امروز محتاج و نيازمند به شناسايى و مشروعيت است، دولت مستاصل اشرف غنى است و نه طالبان كه خوب مى تازند!

مقايسه دولت سوريه و دولت افغانستان كه هر دو با افراط گرايان اسلامى در حال نبرد هستند، يكى در تحريم ها و فشارهاى گسترده جهانى و ديگرى به "ظاهر" در آغوش حمايت هاى جهانى ولى زخم خورده، رنجور و رها شده نشان مى دهد كه راه درست را دولت سوريه تشخيص داد. كه اگر مى رفت زير بيرق آمريكا بايد اكنون نه ١٠٪؜ كه ٦٠٪؜ خاك سوريه در اشغال مى ماند و بعد از ٢٠ سال جنگ تازه تلاش هايى! براى معاوضه مشروعيت شروع مى شد.
دقيقا عراق هم همين بود اگر حشد شعبى - گروهى كه آمريكايى ها از آن نفرت دارند- نبود، خلافت داعش تا ٢٠ سال ديگر هم جمع نمى شد. كما اينكه آمريكايى ها گفتند جنگ عليه داعش در عراق ٢٥ سال طول خواهد كشيد.كم هم كارشكنى نكردند!

مشكل دولت افغانستان در خود دولت افغانستان است كه از هم پاشيده است، اراده واقعى مبارزه ندارد و به كسانى تكيه كرده، كه حداقل تاكنون، با گذشت ١٧ سال، اراده اى براى پايان اين بحران ها را ندارند، زيرا كه اين بازى هاى خونبار براى ما، بازى هاى پر منفعت و پر حاصل براى آنهاست.
Forwarded from پنشتا Panshtaa
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 گزارش از یک بازارچه محلی در شمال ایران، جایی که بیشتر فروشندگانش «زنان» هستند٬ از خودشان پرسیدم علت اینکه کار می‌کنند چیست؟ پاسخ‌ها را ببینید:

🔴 «صد راه» کانال گزارش‌های ویدیویی @sadraaah
Forwarded from 🇵🇸 مکشوفات
مردم یکی از روستاهای استان گلستان اجازه ندادند درختان چنار حاشیه‌ی راه این روستا را قطع کنند. پیرمرد روستایی می‌گوید: «به آن‌ها گفته‌ام همراه درخت باید من را هم ارّه کنید.»
@maktubmed
نه از باب تحقیر شخصی
اینک که سعید مرتضوی از اسب چموش قدرت به زمین افتاده و راه برای افشای رفتارهای غریب او در مقام قاضی و دادستان سابق پایتخت هموار شده است؛ شاید در این میانه، چندان شایسته نباشد که من نیز سنگی به سمت او پرتاب کنم.
با این همه، نه از باب تحقیر و تخفیف شخصی او، بلکه به منظور عبرت آموزی از روزگار، ناچارم در این باره نکته ای را یادآور شوم.
صبحگاه 17 مرداد سال 79 مرا در منزلم دستگیر کردند و پس از ساعت ها چرخاندن در خیابان های تهران، به پیش سعید مرتضوی بردند. مرتضوی در آن زمان رئیس شعبۀ 1410 مجتمع قضایی ویژۀ کارکنان دولت واقع در خیابان میرعماد بود.
از آنجا که مطالعاتی در زمینۀ معارف دینی داشتم و بخصوص با نهج البلاغه بسیار آشنا بودم؛ با خود می پنداشتم که با آن همه سختگیری امام علی در بارۀ شرایط قاضی در نظام اسلامی، مرتضوی حتی اگر یک هزارم آن شرایط را هم داشته باشد؛ لابد آدمی کم و بیش معقول و عادی است و می توان با او از در بحث و گفتگو در آمد.
در نخستین لحظۀ رویارویی اما مرتضوی چنان رفتاری از خود نشان داد که بی اختیار یاد این گفتۀ امام حسین افتادم که "علی الاسلام سلام....."
با خود اندیشیدم که آدمی با این میزان از "شأنیت" را چه فرد یا افرادی و به چه قصد و غرضی در مقام قاضی نشانده اند؟
با این حال، به نظر من، سهم اندکی از فجایع دوران قضاوت و دادستانی مرتضوی به گردن شخص اوست چرا که وی برای کتمان خصایص و ویژگی های خود، پرده پوشی اندکی به خرج می داد و به واقع مصداق این بیت مولانا بود که:
زیر چادر مرد رسوا و عیان
سخت پیدا چون شتر بر نردبان
از این رو، مسئول اصلی کارنامۀ مرتضوی در حقیقت کسانی هستند که با وجود آشکاری ماهیت رفتاری اش، تا حد دادستان پایتخت نیز او را برکشیدند.
@ahmadzeidabad
Forwarded from ایران ما
نا امیدی القایی

✍🏼 ساره قربانی (برگرفته از توییتر نویسنده)

🔹این بحث‌های «کاری نمی‌شود کرد» و «حتی تغییرات ظاهرا مثبت در راستای تثبیت ستم است» مرا یاد یکی از فعالیت‌های کلاس می‌اندازد که می‌تواند تا حدی نقش ناامیدی القایی را نشان دهد:

🔸به بچه‌ها دو سری متفاوت سوال دادیم که ظاهرشان مشابه بود، یعنی بچه‌ها با نگاه کردن به سوال‌ها متوجه تفاوت‌شان نمی‌شدند. بخشی از سوال‌ها بسیار سخت بود و بخشی دیگر بسیار آسان. چند بار این کار را تکرار کردیم: گروهی از بچه‌ها همیشه سوال آسان داشتند و گروه دیگر همیشه سوال خیلی سخت.
سری آخر سوال‌ها برای همه یکسان بود. اما به طرز چشم‌گیری تعداد بیشتری از بچه‌هایی که قبلا سوال ساده گرفته بودند، نسبت به آن‌هایی که قبلا سوال سخت داشتند، توانستند سری آخر را حل کنند.

این بازی در اصل برای آموزش مفهوم «درماندگی آموخته» به کار می‌رود، که مفهومی است در روانشناسی.

🔹اما جدا از مفهوم فردی و روانشناسی، ما از این بازی استفاده کردیم تا درباره‌ی مفهومی اجتماعی بحث کنیم: چطور شرایط باعث می‌شود تصور کنیم که نسبتی بین تلاشی که می‌کنیم و نتیجه‌ای که می‌گیریم وجود ندارد و چطور شرایط می‌تواند ناامیدی‌ای را القا کند که به بی‌عملی منجر شود.
نکته این است که بخشی از تصور «ناممکن بودن» خصوصا در بعد اجتماعی-سیاسی می‌تواند متاثر از القای اتفاق باشد و بیشتر به تصور افراد ربط دارد. در بعد کوچک فردی، بچه‌ها به عینه تجربه کردند که این القا چطور ناتوانشان می‌کند. امیدوارم موفق بوده باشیم در این‌که وجه اجتماعی را هم نشان دهیم.

🔸جالب است که باور نمی‌کنید القای رسانه‌ای چطور تصور ما از واقعیت و خود واقعیت را شکل می‌دهد و فکر می‌کنید کسانی که دل‌نگران تاثیرات این الغا هستند، دن‌کیشوت‌وار با آسیاب‌بادی می‌جنگند.

ماجرا متاسفانه واقعی‌تر از آن است که در توئیتر می‌بینید.
گزارش‌های بلندِ بلند

چند روز پیش، داوود پنهانی روزنامه‌نگار اجتماعی در مطلبی درباره ویژه‌نامه‌های پایان سال روزنامه‌ها که به سالنامه مشهور شده‌اند ابراز امیدواری کرد که انتشار آنها برای همیشه متوقف شود. داوود به درستی دلیلش را انتشار «مطالب تکراری و کم اهمیت» در این ویژه‌نامه‌ها نوشته بود. فکر می‌کنم این حرف را بسیاری دیگر از دوستان روزنامه‌نگار - از جمله خود من - هم قبول دارند.

حالا غرض از طرح موضوع و‌ این نوشته؛ ویژه‌نامه نوروزی یا سالنامه شرق امروز دوشنبه ۱۴ اسفند ۹۶ منتشر شد. مدیرمسوول و سردبیر روزنامه از شهریورماه به ما گفته بودند که امسال حتما سالنامه خواهیم داشت و به فکر مطالبش باشید، به همین دلیل این مدت، زمان خوبی بود که به فکر مطالب و سبک و سیاقی جدید و متفاوت از کار معمول روزنامه باشیم.

بر همین اساس ما در گروه اجتماعی تلاش کردیم ایده‌ای مناسب با ساختار مجله‌مانند سالنامه را برای مطالب تولیدی‌مان پیاده کنیم و به همین دلیل به جای گزارش و یادداشت و گفت‌وگوهای معمول و مرسوم که آنها را می‌توانستیم در صفحات روزنامه هم چاپ کنیم از همکارانم در گروه اجتماعی خواستم روی چند سوژه به عنوان گزارش‌های تحقیقی و بلند کار کنند. همان ابتدای کار – از مهر ماه سال ۹۶ – قرار شد هر کدام از همکاران گروه اجتماعی دستکم پنج سوژه را برای کار پیشنهاد بدهند و در ادامه پس از همفکری، سوژه نهایی هر نفر با در نظر گرفتن مولفه‌ها و مواردی از جمله اهمیت و فراگیری، جذابیت، وجود زوایای پنهان یا ناگفته و... انتخاب شد.

در نهایت قرار شد از بین سوژه‌های پیشنهادی، شهرزاد همتی که سال‌ها در حوزه آسیب‌های اجتماعی و مسائل زنان خبرنگاری کرده است، پیرامون چند و چون خودکشی در استان ایلام که حدود ۳۰ سال در صدر استان‌های کشور به لحاظ تعداد خودکشی‌ها قرار داشت گزارشی کامل و جامع بنویسد.

سمیرا حسینی هم روی جزئیات و ابعاد حقوقی پرونده قتلی کار کرد که بر اساس آن فردی به عنوان قاتل نزدیک به سه سال به زندان افتاد و برایش حکم قصاص صادر کردند اما معلوم شد دستگیری او حاصل یک اشتباه بود.

و معصومه اصغری هم که خبرنگار باسابقه‌ حوزه شهری است به سراغ یک پرونده قدیمی رفت؛ اعتراض یا شورشی که روز نهم خرداد ماه سال ۱۳۷۱ در محله‌ای حاشیه‌نشین شهر مشهد به وقوع پیوست و به یکی از عجیب‌ترین و غیرقابل‌پیشبینی‌ترین حوادث کشور بعد از انقلاب بدل شد اما تاکنون به ندرت درباره آن کسی اظهارنظر دقیق کرده است. نکته جالب درباره این گزارش این بود که درست روز ۷ دی ماه امسال که معصومه در دفتر شهردار کنونی مشهد برای مصاحبه پیرامون وضعیت حاشیه‌نشینان امروزی این شهر حاضر شده بود اولین تجمع اعتراضی امسال معروف به اعتراضات سراسری که دامنه آن به دیگر شهرها هم کشید، شروع شد.

در این گزارش‌های بلند که هر کدام حدود ۹ تا ۱۰ هزار کلمه شده‌اند تلاش کردیم با ترکیبی از روایت‌های همزمان قصه‌محور و فکت‌محور، هم جنبه خواندنی بودن گزارش‌ها را حفظ کنیم و هم به ابعاد تحقیقی و مستند بودن گزارش‌ها وفادار باشیم.

خلاصه ما در گروه اجتماعی شرق تلاش کردیم حالا که به هر حال سالنامه‌ منتشر می‌شود کاری متفاوت و مبتنی بر ساختار این ویژه‌نامه‌ها تولید و منتشر کنیم، اینکه موفق یا ناموفق بوده‌ایم را نمی‌دانم. اما بسیار مفتخر و خوشحال خواهیم شد اگر مخاطبان گزارش‌های ما را بخوانند، ایرادات آن را گوشزد کنند و نقد و نظر خود را در این باره با ما در میان بگذارند.

این آدرس ایمیل ماست: [email protected]
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کاوه مدنی با این ویدیو چالش #بی_زباله را شروع کرد و از یک مشاور رییس‌جمهور، یک نماینده مجلس و ۲ بازیگر برای پیوستن به چالش دعوت کرد. منبع: @kavehmadani
شما هم بقیه را دعوت کنید
@sadra_mohaqeq
رابرت فیسک روزنامه نگار بريتانيايى: "خدا رو شكر ترزا مى نخست وزير انگليس استقبال گرمى از محمد بن سلمان وليعهد عربستان کرد. وقتى حرف از پول ، سلاح و قدرت به ميان مى آيد، ما هر فرد خودکامه عرب را در آغوش خواهيم گرفت، مخصوصا اگر اربابان ما در واشنگتن هم همين احساس را داشته باشند.
اما وقتي آنها ديگر براي ما فايده اي نداشته باشند يا ديگر سلاح از ما نخرند يا پولشان تمام شود و يا سرنگون شوند، از آنها دست مي کشيم."

فيسك در ادامه و با يادآورى تاريخ معاصر خاورميانه از فرزند شاه عربستان مى خواهد كه سرنوشت ديگران را در تعامل با غرب ببيند و "مواظب باشد"! :"مى توانم موقعيت محمد بن سلمان را درک کنم. در زمان صدام ما در ابتدا او را دوست داشتيم و زمانيکه در سال ١٩٨٠ به ايران حمله کرد، وقتى كه به جاى درستى حمله كرد، به او کمک کرديم و او را دولتمردى بزرگ خوانديم، اما زمانيکه در سال ١٩٩٢ كه به کويت حمله کرد او را تروريست خوانديم.

وقتى در مصر، جمال عبدالناصر دولت فاسد فاروق را سرنگون كرد - دولت وابسته به انگليس - و كانال سوئز را ملى كرد {به تاسى از مصدق در ايران } ما او را تروريست خوانديم، او را "موسولينى رود نيل" خوانديم. فرانسوى ها از حافظ اسد در سوريه تجليل مى كردند، اما {همينكه با آنها همراهى نكرد} او را تروريست خواندند. "

http://www.independent.co.uk/voices/mohammad-bin-salman-uk-visit-saudi-arabia-crown-prince-history-relationships-middle-east-leaders-a8243686.html
Forwarded from پنشتا Panshtaa
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 با ۱۲ میلیون تومان می‌توان یک پراید مدل ۸۸ خرید، در جزیره کیش برخی با همین پول، گران‌ترین ماشین جزیره، معروف به گاو خشمگین را برای یک شب اجاره می‌کنند.

🔴 «صد راه» @sadraaah
Forwarded from پنشتا Panshtaa
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 اسنپ محدودیتی برای رانندگانش گذاشته و تپسی با شکایت از آن به انحصارطلبی و تلاش برای حذف رقبا متهمش کرده، شورای رقابت اما شکایت را وارد ندانسته. نظر ۲ حقوقدانان در این باره:

🔴 «صد راه»@sadraaah
Forwarded from مرضیه رسولی
در مسیر آخرالزمان
نوشته‌: زنو

ترسیم یک وضعیت آخرالزمانی که همه‌چیز درمعرض فروپاشی است، عمدتا خود را با رنگ و لعابی رادیکال عرضه می‌کند، گویی شکلی از رادیکالیسم درهمنوایی با شیوع ترسهای آخرالزمانی محافظه‌کاران محقق میشود. از آن عجیب‌تر،محافظه‌کارانِ نالان دیگران را متهم به محافظه‌کاری می‌کنند. از کی گفتن اینکه وضع خراب است نشانه‌ رادیکالیسم شده؟ گفتن حرفهایی که از پدربزرگ حجره‌دار من تا مسعود دهنمکی با‌‌‌‌ آن موافقند:وضع هیچوقت به این خرابی نبوده آقا.

بعد از یک فاجعه آخرالزمانی، هرالگویی برای اداره‌ جامعه که به این هرج‌ومرج به نظر ناتمام خاتمه دهد مطلوب است. به همین سیاق عمدتا کسانی که دنبال الگوهای کنترل‌اند ازخراب نشان دادن وضع استقبال می‌کنند. از بعضی ماموران حراست دانشگاه که معتقدند دانشجویان در توالتهای دانشگاه روزانه سکس می‌کنند تا واعظان اخلاقی تریبون‌دار،دائما میگویند بنیان اخلاقی جامعه درحال فروپاشی است.

تا اینجا را احتمالا همه کسانی که تجربه ملموس ازکنترل اجتماعی داشته‌اند به خوبی متوجه میشوند. چون مثلا دیده‌اند که چطور با هشدارهای اغراق‌آمیز درباره‌ بی‌بند و باری جنسی، به کنترلگرها هم از داخل خانه‌ها و هم گاهی از طریق سخت‌افزارهای کنترل اجتماعی مشروعیت بخشیده‌اند. کسی که می‌گوید کار فقر چنان بالا گرفته که زنان متاهل دائم در حال تنفروشی هستند از عمق سنگرهای محافظه‌کاری حرف می‌زند، همانطورکه پیدا شدن جنین درمدرسه‌ها را عمدتا از سوی اپراتورهای کنترل اجتماعی می‌شنیدیم.

ممکن است کسی بگوید ما داریم زشتی را نشان میدهیم تا مردم کاری کنند. مثلا انقلاب کنند. ادبیات روشنفکری غرب مملو از انتقاداتی ویرانگر بر کلیت جامعه است و کسی آنها را متهم به تزریق ناامیدی نمی‌کند. روشنفکرِ گرته‌بردار معمولا چنین عمل می‌کند. اما روشنفکر غربی هرچقدر هم تند و هرچقدر هم ویرانگر حرف بزند حرفهایش در زمینه‌ جامعه‌ای دریافت میشود که با فروپاشی مواجه نیست و آرمانشهری خارج از مرزهای جغرافیایی خودش ندارد. یادآوری اینکه «اینجا» آرمانشهر نیست برای کسانی که آرمانشهری درخارج از مرز خودشان ندارند میتواند رادیکال باشد، ولی برای ما در‌‌‌بهترین حالت صرفا شکلی از دعوت به مهاجرت است. در واقع روشنفکر گرته‌بردار ایرانی (و نه هر روشنفکر ایرانی) درحالت خوب به وکیل مهاجرت تبدیل میشود. روشنفکران غربی میتوانند از تجمل ناامید بودن برخوردار باشند چون ناامیدی برایشان یک هاله‌ رومانتیکِ دریافت جهان و متن است. میتوانند بوقت خشم و استیصال حتی جامعه‌شان را نفرین کنند و آخرالزمان را آرزو کنند چون مطمئن‌‌اند از آنها دور است و دارد در خاورمیانه ولگردی میکند، اما ما باید مواظب نفرین‌هایمان باشیم.

گفتمانهای آخرالزمانی همچنین ابایی در استفاده از زیرگفتمان پزشکی و رتوریک جراحی ندارند: «تومور همه‌ بدن را فرا گرفته و چاره‌ای جز جراحی سرتاسری نیست»،اما مگر نه اینکه جراحی، جراح میخواهد؟ اسمش را بگذاریم دیکتاتور یا نیروهای رهایی بخش ناتو. دلالتی ضمنی که اگر شرایط عادی باشد و چشم‌اندازی از فروپاشی جلوی چشم نباشد، حتی بر زبان نمی‌آید. در واقع اگر آنچنان که شبه‌رادیکالهای عمیقا محافظه‌کار به ما میگویند کشور رو به موت است و نمیتواند درهیچ عرصه‌ای به پیروزی ولو نسبی دست پیدا کند، چرا باید فکر کنیم میتواند یک دگوگونی عمیق موفقِ بهبود دهنده را پیش ببرند؟ بعضی از اعضای اتاق فکرهای غربی البته تعارف ندارند با ما و توی چشم‌مان میگویند برایتان مثل لیبی و عراق و سوریه از خارج دکتر می‌آوریم خوب میشوید. اصلا حتی ممکن است دموکراسی برایتان زود باشد و دیکتاتور مصلح لازم داشته باشید. همانها هم آب را گل‌آلود می‌کنند و با حمله سازمان‌یافته به هر روزنه‌ امید، حتی نمیگذارند کسی بگوید در این قسمت کوچک بهبود کوچکی مشاهده میشود.

این حرفها البته به معنی لاپوشانی نقائص نیست؛ نشان دادن نقص‌ها با رو به موت نشان دادن جامعه تفاوتش در این است که در اولی، چشم‌اندازی از بهبود و روشی مشخص برای درمان آن درد بخصوص ارائه میشود. از آن مهمتر اگر بخواهیم در همان زیر گفتمان پزشکی بمانیم، با اشاره به بخشهای سالم بیمار، عاملیت جامعه حفظ میشود. درواقع ما با نشان دادن بخشهای سالم و توانایی ارگانیک برای بهبود نسبی، هم چشم‌انداز و در نتیجه‌ انگیزه‌ای برای تلاش دوباره برای بهبودی می‌دهیم، هم یادآوری میکنیم هنوز آنقدر ناهوشیار نیستیم که لازم باشد کس دیگری برایمان تصمیم بگیرد و مثلا «جراح» خبر کند.

این میتواند یک پیشگویی محقق شونده باشد؛ اگر به کسی هرروز به دروغ بگویی ناتوان است، درنهایت ممکن است حرفت راست شود. در این شرایط بفرض اینکه دسترسی به حاق واقعیت نداریم، من شخصا مسیر عکس را خواهم پیمود و فکر میکنم رادیکالیسم، اخلاق و سیاست جز این نیست: ایستادن جلوی موج سازماندهی شده، بیرحم و بسیار قدرتمند ناامیدی.
#اندرامیدواری
Forwarded from 📝 تقریرات
🔸حاشیه‌ای فقهی بر ماجرای «دختران خیابان انقلاب»

🔻علی‌اشرف فتحی

مسأله حجاب زنان در ایران، تاریخی به درازای عمر ورود مدرنیته و مفاهیم مدرن به کشورمان دارد. نه رضاشاه آغازکننده آن بوده و نه توانست پایان‌بخش این جدال باشد؛ بلکه با اجباری کردن پوشش خاص برای مردان و زنان، بدفهمی بزرگ تاریخی بر سر این مسأله ایجاد کرد.
اکنون با موضع‌گیری آیت‌الله خامنه‌ای علیه «دختران خیابان انقلاب»، «فریب‌خورده» دانستن‌ آنان و «کوچک و حقیر» خواندن حرکت‌شان، نقطه عطفی در این جدال پدید آمده است. هم‌سو با وی چند تن از مراجع تقلید قم نیز موج تازه اعتراضات علیه «حجاب اجباری» را محکوم کرده‌اند. آیت‌الله‌العظمی مکارم شیرازی گفته که بی‌حجابی در صحنه اجتماع یک «فعالیت عمومی» و همانند «رشوه‌خواری» است که باید در مقابل آنها ایستاد. آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی نیز حرکت موسوم به «دختران خیابان انقلاب» را مخالفت با آیه 31 سوره نور دانسته و گفته که اگر ما امر به معروف و نهی از منکر کنیم قطعا بی‌حجابی از بین خواهد رفت. آیت‌الله‌العظمی سبحانی تبریزی نیز صحبت درباره اجبار یا اختیار در امر واجبی چون حجاب را بی‌معنا دانسته است. آیت‌الله‌العظمی نوری همدانی نیز دختران موسوم به «دختران خیابان انقلاب» را «نخاله» نامید.
در جدال اخیر، بحث بر سر مبنای فقهی «حجاب اجباری» با اظهار نظر برخی روحانیون همچون حجة‌الاسلام ایازی با واکنش انتقادی رهبری مواجه شد. از نظر مخالفان حجاب اجباری، هرگونه اجبار برای محجبه کردن زنان فاقد مبنای دینی و فقهی است، اما این سخن خالی از خدشه جدی نبود. درباره برخورد با بی‌حجاب‌ها فقهای گذشته و معاصر دیدگاه‌های متفاوتی داشته‌اند. طبق مبنای مشهور فقها از جمله صاحب جواهر، صاحب عروه و امام خمینی می‌توان مثلا برای بی‌حجاب‌ها و روزه‌خواران که مرتکب تمرد علنی از وظایف دینی می‌شوند، مجازات‌های تعزیری وضع کرد. صاحب جواهر در این زمینه ادعای شهرت فتوایی کرده و قانونگذاران جمهوری اسلامی نیز تاکنون طبق همین مبنا عمل کرده‌اند.
همچنین در روزهای اخیر یکی از مهم‌ترین دروس خارج حوزه قم به بحث بر «حجاب اجباری» اختصاص یافت. آیت‌الله محمدتقی شهیدی زنجانی که از برجسته‌ترین علمای حوزه علمیه قم و از شاگردان درجه اول مراجع بزرگ کنونی است و جایگاه علمی‌اش مورد عنایت و تأیید مراجع بزرگی چون آیات عظام مرحوم تبریزی، شبیری زنجانی و سیستانی بوده، در درس فقه 13 اسفند خود بحث مفصلی درباره حجاب اجباری داشت و درباره اختلاف نظر فقها گفت: «این‌که بعضی شایع کردند که آقای سیستانی فرموده‌اند مرد نمی‌تواند زنش را اجبار بر حجاب کند، این حرف‌ها درست نیست. اگر به حد جرح برسد بله ... ‌شوهر حق ندارد برای منع از حجاب، مرتکب جرح بشود و لکن منع عملی از منکر که اکراه عرفی بر حجاب ولو با تضییق بر زن باشد، ولو با این‌که در را بر روی او ببند و نگذارد بیرون برود و از راه‌های مختلف بر او فشار بیاورد قطعا جایز است. ‌بحث در وجوبش است که مشهور قائل به وجوب هستند اما مرحوم آقای خوئی و استاد [تبریزی] و آقای سیستانی می‌‌گویند واجب نیست. ‌دلیل بر وجوب نیست چون امر به معروف ظهور در الزام عملی به معروف ندارد».
از سوی دیگر طبق نظر فقهایی چون مقدس اردبیلی(مجمع الفائدة ۱۷۶/۱۳)، آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی(الدرّ المنضود ۲۹۷/۲) و آیت‌الله سید رضا صدر نیز می‌توان از وضع مجازات‌ برای خودداری از انجام برخی واجبات دینی چشم‌پوشی کرد یا اجبار به‌کار نگرفت. بیان آیت‌الله صدر درباره حجاب صریح‌تر است، آنجا که در پایان جزوه‌ای که پس از بازجویی فروردین سال ۱۳۶۵ نوشته است می‌گوید: «اسلام که لباس ندارد. چنانکه شنیدم زنانی را که زلف‌شان از روسرى بیرون آمده جریمه می‌کنند، در حالى که در زمان حکومت محمد(ص) و على(ع) با هیچ زنى چنین نکردند. چرا با لباس پوشیدن مردم کار دارند؟ چرا این نیروها را در اصلاحات به کار نمی‌برند؟ چرا بدین وسیله اسلام را مبغوض می‌کنند؟ با آنکه پیشواى بزرگ اسلام فرموده: آنچه را که مردم از اسلام می‌پذیرند بگویید. با آنکه لباس خاصى در اسلام براى هیچ زن و مردى تعیین نشده است».
آیت‌الله‌العظمی شیخ اسحاق فیاض؛ مرجع افغان حوزه نجف و شاگرد برجسته مرحوم آیت‌الله‌العظمی خویی نیز سال گذشته در دیدار با آقای لاریجانی رییس قوه قضائیه از مقامات ایران خواسته بود که در ترویج حجاب از زور و اجبار استفاده نکنند.
بنابر این نمی‌توان قاطعانه از نامشروع بودن اجبار بر انجام واجبات و ترک محرمات سخن گفت؛ همان‌گونه که می‌توان طبق مبنای برخی فقها دست به اجبار نیز نزد و از راه‌های دیگری مردم را به انجام وظایف دینی تشویق کرد.

https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAADutfMXuto7yJ9D6og
2024/09/30 02:20:43
Back to Top
HTML Embed Code: