Telegram Web Link
این بار قرار بود تسلیم نشم‌ و برای چیزا‌ و کسایی که دوست دارم بجنگم،
ولی تنها نتیجه ی این جنگ طولانی، فقط آسیب به روح خودم بود و بس.
گفتم رو قول آدما حساب نکنا
خوابش برد:)
Forwarded from RegaPlus
با هم خندیدیم و تنها گریه کردم.
کاراشون حالمو به هم میزنه
اینا آدمایی که میشناختم نیستن
با نشست و برخاست با یه سری آدما، ذات اونارو دارن میگیرن
شایدم آشکارسازی باطن پنهان شدست! :)
از نظر من با ارزش ترین دارایی هر شخص زمان و احساسشه.
اگه من برات زمانمو میذارم، تو هم خسیس نباش. من نمیخوام تایمای خالیتو بدی به من. من میخوام صرفا یه تایمی رو فقط اختصاص بدی به من. همون طوری که من اینکارو میکنم.
نصفه و‌ نیمه بودن‌ نمیخوام
عذابه
به هر حال زیبا بود
هرچند تمومه
انقدر دروغ گفت که دروغ شده یکی از نشونه های شخصیتیش برام :)
متاسفانه
دارم توی تنهایی و شلوغی به تو فکر میکنم
توی خواب و بیداری..
حتی همین حرفتو هم باورم نمیشه.
چیکار کردی با خودت توی ذهن من؟
چطور دختر کوچولوی پاک و معصوم توی ذهن من تبدیل شد به این آدمی که نمیشناسمش؟ چطور اینقدر عوض شدی چطور اینقدر بد شدی چطور اینقدر تیرگی وجودتو گرفت چطور تبدیل شدی به یه آدم دروغگوی خودخواه...
الان خیلی راحت میتونم کنارت بذارم و با خودم بجنگم که فراموشت کنه چون تو خیلی این کارو برام ساده کردی. ولی حیفم میاد. فکر میکنم اون آدمی که بودی شاید دوباره برگرده...
ذات خراب درست نمیشه فقط یه مدت خوشگل نشون میده خودشو
مامان میگه گریه کردی؟ میگم نه
میره یه کم دیگه باز میاد میگه چی شده دخترم چرا حالت بده؟
دوستامم درد منو نفهمیدن مامان چه برسه به شما که هیچی برات نگفتم از غمم :)
توی گوشم گفت دیگه مال منی، دیگه نمیذارم هیچکس اذیتت کنه. دستامو گرفت و گفت من همه ی زخمایی که آدما به روحت زدن درست میکنم...
عشق وجود نداشت، با تو یافتمش :)
2025/04/07 07:20:55
Back to Top
HTML Embed Code: