خداوندا:
دینم را ، جانم را ، و همه نعمتهایی را که به من دادهای ، به خودت میسپارم ...
چه تو خود ، در خوشحالی و ناراحتی ، در سختی و آسایش ، مرا کافی هستی و چه خوب یاوری هستی .
@rasepardeh
دینم را ، جانم را ، و همه نعمتهایی را که به من دادهای ، به خودت میسپارم ...
چه تو خود ، در خوشحالی و ناراحتی ، در سختی و آسایش ، مرا کافی هستی و چه خوب یاوری هستی .
@rasepardeh
Forwarded from کانال آزاد اندیشی
💠 کتابی که بر من منّت نهاد
▪️اشاره: آنچه میخوانید یادداشتیست که استاد سید ابوالأعلی مودودی به درخواست ماهنامه الندوة لکنو نوشته است. مدیران وقت ماهنامه الندوة علامه سید ابوالحسن علی ندوی و مولانا عبدالسلام قدوایی از ایشان و بسیاری از شخصیتهای علمی و سیاسی مطرح هند خواسته بودند، یادداشتی با موضوع «سیر مطالعاتی خود و کتابهایی که بر شخصیت تأثیر آنان گذاشته است، بنویسند.» این یادداشتها در سال ۱۹٤۰م. طی چند شماره منتشر شد.
▫️در جوانی و پیش از بلوغ فکری کتابهای بسیاری را مطالعه کردهام. فلسفه قدیم و جدید، علوم تجربی، اقتصاد، سیاست و موضوعاتی از این دست را درحد یک کتابخانه مطالعه کرده و به ذهن سپردهام، اما زمانی که چشمم بر حقیقت باز شد و موفق به مطالعه قرآن شدم، احساس کردم هرچه را پیش از آن خواندهام، در قیاس با قرآن هیچ است و من تازه به منبع اصیل دانش دست یافتهام.
▫️پس از آن در نظرم کانت، هگل، نیچه، مارکس و تمام متفکران صاحبنام و بزرگ دنیا، کودکانی بیش نبودند که نسبت به آنان حس ترحم داشتم چون مسائلی که تمام عمر دنبال حل آن بودند و در رابطه با آن آثار بزرگی تألیف کردند، در حل آن ناتوان بودند، اما قرآن آن مسائل را در یک پاراگراف یا دو پاراگراف حل کرده است. اگر آنان با قرآن آشنا بودند چنین زندگیشان را بیهوده صرف نمیکردند.
▫️قرآن تنها کتابیست که بر من منّت نهاده است. این کتاب در شخصیت و زندگیام تحول آفرید. خوی حیوانیام را مبدل به خوی انسانی کرد. من را از منجلاب ظلمت و تاریکی نجات داد و بهسوی روشنایی و نور رهنمون کرد. قرآن چنان چراغ روشنگری به من داد که با آن به هر سو مینگرم، حقیقت خود را بیپرده آشکار میسازد. در زبان انگلیسی به چنین کلیدی ”MASTER KEY“ شاهکلید میگویند. کلیدی که هر قفلی را باز میکند. قرآن برای من بهمنزله شاهکلید است. از دریچه آن به هر مسئلهای مینگرم، حل میشود.
▫️در پایان سپاس و شکر خداوند را بهجهت اعطای این نعمت بزرگ بجامیآورم؛ گرچه زبانم از ادای شکر و سپاسی که شایسته آن باشد، قاصر است.
📎مشاهیر علم کی محسن کتابیں، گردآورنده: مولانا محمدعمران ندوی
▪️ترجمه از عبدالرئوف شهنواز
https://www.tg-me.com/AZADANDISHI93
▪️اشاره: آنچه میخوانید یادداشتیست که استاد سید ابوالأعلی مودودی به درخواست ماهنامه الندوة لکنو نوشته است. مدیران وقت ماهنامه الندوة علامه سید ابوالحسن علی ندوی و مولانا عبدالسلام قدوایی از ایشان و بسیاری از شخصیتهای علمی و سیاسی مطرح هند خواسته بودند، یادداشتی با موضوع «سیر مطالعاتی خود و کتابهایی که بر شخصیت تأثیر آنان گذاشته است، بنویسند.» این یادداشتها در سال ۱۹٤۰م. طی چند شماره منتشر شد.
▫️در جوانی و پیش از بلوغ فکری کتابهای بسیاری را مطالعه کردهام. فلسفه قدیم و جدید، علوم تجربی، اقتصاد، سیاست و موضوعاتی از این دست را درحد یک کتابخانه مطالعه کرده و به ذهن سپردهام، اما زمانی که چشمم بر حقیقت باز شد و موفق به مطالعه قرآن شدم، احساس کردم هرچه را پیش از آن خواندهام، در قیاس با قرآن هیچ است و من تازه به منبع اصیل دانش دست یافتهام.
▫️پس از آن در نظرم کانت، هگل، نیچه، مارکس و تمام متفکران صاحبنام و بزرگ دنیا، کودکانی بیش نبودند که نسبت به آنان حس ترحم داشتم چون مسائلی که تمام عمر دنبال حل آن بودند و در رابطه با آن آثار بزرگی تألیف کردند، در حل آن ناتوان بودند، اما قرآن آن مسائل را در یک پاراگراف یا دو پاراگراف حل کرده است. اگر آنان با قرآن آشنا بودند چنین زندگیشان را بیهوده صرف نمیکردند.
▫️قرآن تنها کتابیست که بر من منّت نهاده است. این کتاب در شخصیت و زندگیام تحول آفرید. خوی حیوانیام را مبدل به خوی انسانی کرد. من را از منجلاب ظلمت و تاریکی نجات داد و بهسوی روشنایی و نور رهنمون کرد. قرآن چنان چراغ روشنگری به من داد که با آن به هر سو مینگرم، حقیقت خود را بیپرده آشکار میسازد. در زبان انگلیسی به چنین کلیدی ”MASTER KEY“ شاهکلید میگویند. کلیدی که هر قفلی را باز میکند. قرآن برای من بهمنزله شاهکلید است. از دریچه آن به هر مسئلهای مینگرم، حل میشود.
▫️در پایان سپاس و شکر خداوند را بهجهت اعطای این نعمت بزرگ بجامیآورم؛ گرچه زبانم از ادای شکر و سپاسی که شایسته آن باشد، قاصر است.
📎مشاهیر علم کی محسن کتابیں، گردآورنده: مولانا محمدعمران ندوی
▪️ترجمه از عبدالرئوف شهنواز
https://www.tg-me.com/AZADANDISHI93
Telegram
کانال آزاد اندیشی
گامی در راه برداشت موانع روانی و معرفتی حقیقت طلبی
عبدالكريم سروش:
چنانچه بنده اسلام را می فهمم ما #اسلام_ناب نداریم.
به دنبال #اسلام_ناب گشتن آخرش سر از #بنیادگرایی و این خشونتها در می آورد ...هیچکس تا امروز نمی داند که این اسلام ناب چیست
برای اینکه اسلام ناب مدعیان فراوانی دارد و در میان خودشان هم تکفیر فراوان است...
شیعیان معتقدند که اسلام ناب دست شیعیان است .
خیلی از سنی ها شیعیان را کافر می دانند و می گویند شیعه اپوزوسیون اسلام است.
و در میان شیعیان هم کم نیستند که اعتقادات و طاعات اهل سنت هیچکدام را قبول ندارند.
حالا اسلام ناب یا اصلی دست کیست؟
من به شما عرض می کنم که دست هیچکس نیست.
برای اینکه اصلا وجود ندارد که کسی بخواهد مدعی داشتنش باشد.
#پیامبر اسلام یک بذری را کاشت،
در خاک تاریخ این بذر رشد کرد،تبدیل به یک درخت شد .یک درخت بسیار تناور.
اسلام ناب معنیش این است که ما برگردیم به بذر اولیه و دانه اولیه.چه معنی دارد؟
اولا نشدنی است.
شدنی هم باشد سودی ندارد.
درست شبیه یک طفل کوچکی که یک وقتی جنین بوده،در رحم مادر بوده،حالا به دنیا آمده،بزرگ شده و یک انسان بالغ عالم زیبای توانا شده،ما بگوییم ما به تو کاری نداریم،ما می خواهیم به آن جنین اولیه برگردیم.
اولا که نمی شود برگشت
به قول #مولانا هیچ انگوری دگر غوره نشد،
اگر هم برگردیم چه سودی دارد؟
برای اینکه آنچه پیامبر آورد بذر رشدیابنده بود،او این دانه را کاشت و بعد این دانه با آب و هواهای مختلف رشد کرد و شکلها و رنگ و بوهای مختلف هم به خودش گرفت
لذا اسلام نابی وجود ندارد.
این اسلام پرورده شده،
رشد کرده،
تنومند شده،
میوه داده،
اقلیمهای مختلف رفته و در هر جا شکل و شمایل تازه ای پیدا کرده است.
همه ی این تنوعها را منکر شدن و همه انها را به یک شکل خشک و خاص تغییر دادن و این شکل خاص را به آن دانه ی نخستین برگرداندن،
هدف و حسرت بنیادگراهاست.
برگرفته از سخنرانى:
#داعش و #حكومت_اسلامى
#دكتر_سروش
@rasepardeh
چنانچه بنده اسلام را می فهمم ما #اسلام_ناب نداریم.
به دنبال #اسلام_ناب گشتن آخرش سر از #بنیادگرایی و این خشونتها در می آورد ...هیچکس تا امروز نمی داند که این اسلام ناب چیست
برای اینکه اسلام ناب مدعیان فراوانی دارد و در میان خودشان هم تکفیر فراوان است...
شیعیان معتقدند که اسلام ناب دست شیعیان است .
خیلی از سنی ها شیعیان را کافر می دانند و می گویند شیعه اپوزوسیون اسلام است.
و در میان شیعیان هم کم نیستند که اعتقادات و طاعات اهل سنت هیچکدام را قبول ندارند.
حالا اسلام ناب یا اصلی دست کیست؟
من به شما عرض می کنم که دست هیچکس نیست.
برای اینکه اصلا وجود ندارد که کسی بخواهد مدعی داشتنش باشد.
#پیامبر اسلام یک بذری را کاشت،
در خاک تاریخ این بذر رشد کرد،تبدیل به یک درخت شد .یک درخت بسیار تناور.
اسلام ناب معنیش این است که ما برگردیم به بذر اولیه و دانه اولیه.چه معنی دارد؟
اولا نشدنی است.
شدنی هم باشد سودی ندارد.
درست شبیه یک طفل کوچکی که یک وقتی جنین بوده،در رحم مادر بوده،حالا به دنیا آمده،بزرگ شده و یک انسان بالغ عالم زیبای توانا شده،ما بگوییم ما به تو کاری نداریم،ما می خواهیم به آن جنین اولیه برگردیم.
اولا که نمی شود برگشت
به قول #مولانا هیچ انگوری دگر غوره نشد،
اگر هم برگردیم چه سودی دارد؟
برای اینکه آنچه پیامبر آورد بذر رشدیابنده بود،او این دانه را کاشت و بعد این دانه با آب و هواهای مختلف رشد کرد و شکلها و رنگ و بوهای مختلف هم به خودش گرفت
لذا اسلام نابی وجود ندارد.
این اسلام پرورده شده،
رشد کرده،
تنومند شده،
میوه داده،
اقلیمهای مختلف رفته و در هر جا شکل و شمایل تازه ای پیدا کرده است.
همه ی این تنوعها را منکر شدن و همه انها را به یک شکل خشک و خاص تغییر دادن و این شکل خاص را به آن دانه ی نخستین برگرداندن،
هدف و حسرت بنیادگراهاست.
برگرفته از سخنرانى:
#داعش و #حكومت_اسلامى
#دكتر_سروش
@rasepardeh
Forwarded from کوردناسی
بۆ ١/٢٢ ساڵڕۆژی دامەزراندنی کۆماری کوردستان
بۆکۆماری نەڕوخاوو مەسیحە زیندووەکەی کورد
ئەی خودایە
چەند ناسك بوو
نێرگزی چەکەرە کردووی
ژێر داروپەردووی زۆرداری
چەندە پەریاو هەست گەرم بوو
بووکی جووانی سەربەخۆیی
ژێر دەواری کوردەواری
کۆمار کۆڵوانەی شەرەفی
پشتی دایکی نیشتیمان بوو
خەونی بەرجەستەی کوردان و
سمکۆو مەلیك وپیران بوو
بۆسەر کێڵگەی کەرامەتمان
گریانی خۆشی ئاسمان بوو
قەڵەمی دەستی قوتابی و
گۆچانی دەستی باپیرەو
چاوی هیوای تازە لاوو
خەندەی لێوی هەژاران بوو.
لەوساتانەی مێژووی ڕۆحمان
موکریان مەڵبەندی عەشق و
گەورەبوونی ڕۆحی کوردو
گۆڕی شەهید
گووڵباران بوو
مهاباد
چیدی شارنەبوو
ترپەی دڵی کوردستان بوو
لەمزگەوتی سوور بانگییەدا
لەلوڕستان تاکو ورمێ
لەئامەد تاکو قامیشلۆو
سلێمانی،
سپێدەی عەشق و هەڵسان بوو
کاتی نوێژی
سەرمەستان بوو.
بۆیە کاتێ
گڕ لەچووار چراش بەردرا
پەتی کینە بەگەردنی
مەسیحەکەی کوردا کرا
خۆر زۆر گریا بەسەرمانا
بۆ دڕانی کەواو سەڵتەو
مورادخانی
سەربەخۆیی لەبەرمانا
لەوکاتەوە
ڕۆژێ نییە هەڵهاتبێ و
بۆم ماتەمە
فرمێسکی لەچاوا نەبێ
زەردەپەڕی ئێوارانیش
لەکانی چاوی کوردستان
دەستنوێژ نەگرێ و
لەعوزرخوواهی تەمەنی
کوورتی کۆمار،
بەشەرمەوە ئاوانەبێ
بەڵێ لالۆ
ڕاستە کۆمارو پێشەوا
لەسەفەرن و
لەچاو ونبوون
بەڵام ڕۆژێ هەردێنەوە
چوونکە خدری زیندەی کوردو
لەدڵی میللەتا زیندوون.
هەڵۆیەکی برینداری
قەت نەسرەوتوون
تۆوی خەونی ئازادین و
چاوەڕێی وەرزی بەهاری
کوردستانی ڕاپەڕیون
بۆ سەووز بوون.
بۆیە لالۆ
گوێ مەگرە لەو دەنگۆیانەی
دەڵێن کەوا
لەزستانی ڕقا تیاچوون.
نانا لالۆ
لەناوماڵی
ڕۆحی مێژووی
کووردا خەوتوون.
ماخۆلانێکی پیرۆزن
لەسەرمانا
مژدەی ئاسۆی سبەینێن و
تەمی هەناسەی دەریان و
هاکا ڕۆژێ لەگەڵ باران
بارینەوە بەسەرمانا
بارینەوە بەسەرمانا
✍ئەبوبەکر کاروانی
سلێمانی
٢٠٢٥/١/٢٣
https://www.tg-me.com/KurdologyK
بۆکۆماری نەڕوخاوو مەسیحە زیندووەکەی کورد
ئەی خودایە
چەند ناسك بوو
نێرگزی چەکەرە کردووی
ژێر داروپەردووی زۆرداری
چەندە پەریاو هەست گەرم بوو
بووکی جووانی سەربەخۆیی
ژێر دەواری کوردەواری
کۆمار کۆڵوانەی شەرەفی
پشتی دایکی نیشتیمان بوو
خەونی بەرجەستەی کوردان و
سمکۆو مەلیك وپیران بوو
بۆسەر کێڵگەی کەرامەتمان
گریانی خۆشی ئاسمان بوو
قەڵەمی دەستی قوتابی و
گۆچانی دەستی باپیرەو
چاوی هیوای تازە لاوو
خەندەی لێوی هەژاران بوو.
لەوساتانەی مێژووی ڕۆحمان
موکریان مەڵبەندی عەشق و
گەورەبوونی ڕۆحی کوردو
گۆڕی شەهید
گووڵباران بوو
مهاباد
چیدی شارنەبوو
ترپەی دڵی کوردستان بوو
لەمزگەوتی سوور بانگییەدا
لەلوڕستان تاکو ورمێ
لەئامەد تاکو قامیشلۆو
سلێمانی،
سپێدەی عەشق و هەڵسان بوو
کاتی نوێژی
سەرمەستان بوو.
بۆیە کاتێ
گڕ لەچووار چراش بەردرا
پەتی کینە بەگەردنی
مەسیحەکەی کوردا کرا
خۆر زۆر گریا بەسەرمانا
بۆ دڕانی کەواو سەڵتەو
مورادخانی
سەربەخۆیی لەبەرمانا
لەوکاتەوە
ڕۆژێ نییە هەڵهاتبێ و
بۆم ماتەمە
فرمێسکی لەچاوا نەبێ
زەردەپەڕی ئێوارانیش
لەکانی چاوی کوردستان
دەستنوێژ نەگرێ و
لەعوزرخوواهی تەمەنی
کوورتی کۆمار،
بەشەرمەوە ئاوانەبێ
بەڵێ لالۆ
ڕاستە کۆمارو پێشەوا
لەسەفەرن و
لەچاو ونبوون
بەڵام ڕۆژێ هەردێنەوە
چوونکە خدری زیندەی کوردو
لەدڵی میللەتا زیندوون.
هەڵۆیەکی برینداری
قەت نەسرەوتوون
تۆوی خەونی ئازادین و
چاوەڕێی وەرزی بەهاری
کوردستانی ڕاپەڕیون
بۆ سەووز بوون.
بۆیە لالۆ
گوێ مەگرە لەو دەنگۆیانەی
دەڵێن کەوا
لەزستانی ڕقا تیاچوون.
نانا لالۆ
لەناوماڵی
ڕۆحی مێژووی
کووردا خەوتوون.
ماخۆلانێکی پیرۆزن
لەسەرمانا
مژدەی ئاسۆی سبەینێن و
تەمی هەناسەی دەریان و
هاکا ڕۆژێ لەگەڵ باران
بارینەوە بەسەرمانا
بارینەوە بەسەرمانا
✍ئەبوبەکر کاروانی
سلێمانی
٢٠٢٥/١/٢٣
https://www.tg-me.com/KurdologyK
Telegram
کوردناسی
دەلاقەیەک بەڕووی کوردناسی و پێناسەی هەندێك سەرچاوەی زانیاری
Ⓜ️ قدر ضرورت در زندگی
🔻 وقتی لباس فاخر میخرید، خانهی تجملی میخرید، ماشین و... بهتری میخرید، اینها به چه قیمتی حاصل شده؟ اگر اینها را با صرف وقت کمتر و نیروی کمتری بخواهید، باید به هزار آلودگی(ربا، ریا، کمفروشی، گرانفروشی و...) تن دردهید و بدانید که« نمیارزد جهانی در اختیار شما باشد، اما روح خود را ازدست بدهید!»
(توصیه میکنم نمایشنامه «فاوست»اثر گوته راببینید. در آنجا خوب تصویر شده است که چگونه گاه انسان روح خود را می فروشد تا در ازایش دنیا را به دست آورد.) و این غبن بزرگی است که روح خود را در ازای دنیا به شیطان بفروشیم.
🔻اما اگر این ثروت بیشتر را بخواهیم با وقت و نیروی عادی کسب کنیم، آیا حیف نیست که عمر را بدهیم و در ازایش جنس بگیریم؟ در هر خرید نباید پرسید چند خریدی، باید پرسید به چند ساعت خریدی. هر جنسی تبلور ساعاتی از عمر ماست. آیا به اینجا آمدهایم که جنس بگیریم؟ ما در تمام حلالخواریهای خود - و نه در حرامخواری- دائما داریم وقت و عمر خود را میدهیم!
🔻کسائی مَروزی(شاعر و عارف ق ۵و۶) میگفت من حتی از گلفروشان تعجب میکنم:
" ای گلفروش، گل چه فروشی برای سیم
وز گل عزیزتر، چه ستانی به سیمِ گل؟"
🔻آیا میارزد گلی بدهیم و به جایش سیم بگیریم؟ کسانی که بر بام عالم اشراف پیدا کردهاند، خوب فهمیدهاند که نمیارزد که عمر را بدهیم و به جایش جنس بگیریم!
🔻 پس راه چیست؟ گفتهاند: الضرورة تقدر باقدارها؛ اگر میخواهی زندگی به ضرورت کنی، خوب ضرورت قدر دارد به همان میزان، ضرورت را بگیر، نه بیش از اندازه. به قول حضرت علی علیهالسلام در جایی دیگر، "عمر را فقط در قبال آنچه گرانقیمتتر از عمر است بدهید!" عمر را بدهید و به جایش معنویت بگیرید، این معاملهی خوبی است.
🔻میگویند فارابی در بازارهای بغداد( که در آن زمان« مادرشهر » و عروس شهرهای جهان بوده) قدم میزده و میگفته: چقدر در اینجا اجناسی هست که من به اینها نیازی ندارم! خوب فارابی میدانسته آنها که این جنسها را دارند، از او خوشتر زندگی میکنند. اما خوشتر زندگی کردن به معنای خوبتر زندگی کردن نیست. خوشی تا آنجا که با خوبی منافات نداشته باشد، ایراد ندارد. اما غالب خوشیها با خوبیها در تضاد است.
📝 استاد مصطفی ملکیان رویکرد وجودی
(اگزیستانسیالیستی) به نهج البلاغه +++
@rasepardeh
🔻 وقتی لباس فاخر میخرید، خانهی تجملی میخرید، ماشین و... بهتری میخرید، اینها به چه قیمتی حاصل شده؟ اگر اینها را با صرف وقت کمتر و نیروی کمتری بخواهید، باید به هزار آلودگی(ربا، ریا، کمفروشی، گرانفروشی و...) تن دردهید و بدانید که« نمیارزد جهانی در اختیار شما باشد، اما روح خود را ازدست بدهید!»
(توصیه میکنم نمایشنامه «فاوست»اثر گوته راببینید. در آنجا خوب تصویر شده است که چگونه گاه انسان روح خود را می فروشد تا در ازایش دنیا را به دست آورد.) و این غبن بزرگی است که روح خود را در ازای دنیا به شیطان بفروشیم.
🔻اما اگر این ثروت بیشتر را بخواهیم با وقت و نیروی عادی کسب کنیم، آیا حیف نیست که عمر را بدهیم و در ازایش جنس بگیریم؟ در هر خرید نباید پرسید چند خریدی، باید پرسید به چند ساعت خریدی. هر جنسی تبلور ساعاتی از عمر ماست. آیا به اینجا آمدهایم که جنس بگیریم؟ ما در تمام حلالخواریهای خود - و نه در حرامخواری- دائما داریم وقت و عمر خود را میدهیم!
🔻کسائی مَروزی(شاعر و عارف ق ۵و۶) میگفت من حتی از گلفروشان تعجب میکنم:
" ای گلفروش، گل چه فروشی برای سیم
وز گل عزیزتر، چه ستانی به سیمِ گل؟"
🔻آیا میارزد گلی بدهیم و به جایش سیم بگیریم؟ کسانی که بر بام عالم اشراف پیدا کردهاند، خوب فهمیدهاند که نمیارزد که عمر را بدهیم و به جایش جنس بگیریم!
🔻 پس راه چیست؟ گفتهاند: الضرورة تقدر باقدارها؛ اگر میخواهی زندگی به ضرورت کنی، خوب ضرورت قدر دارد به همان میزان، ضرورت را بگیر، نه بیش از اندازه. به قول حضرت علی علیهالسلام در جایی دیگر، "عمر را فقط در قبال آنچه گرانقیمتتر از عمر است بدهید!" عمر را بدهید و به جایش معنویت بگیرید، این معاملهی خوبی است.
🔻میگویند فارابی در بازارهای بغداد( که در آن زمان« مادرشهر » و عروس شهرهای جهان بوده) قدم میزده و میگفته: چقدر در اینجا اجناسی هست که من به اینها نیازی ندارم! خوب فارابی میدانسته آنها که این جنسها را دارند، از او خوشتر زندگی میکنند. اما خوشتر زندگی کردن به معنای خوبتر زندگی کردن نیست. خوشی تا آنجا که با خوبی منافات نداشته باشد، ایراد ندارد. اما غالب خوشیها با خوبیها در تضاد است.
📝 استاد مصطفی ملکیان رویکرد وجودی
(اگزیستانسیالیستی) به نهج البلاغه +++
@rasepardeh
آیه هفته:
اَنَّ اللهَ يَحولُ بَينَ المَرءِ وقَلبِه: خداوند بین انسان و قلب اوست.(سوره انفال، آيه ۲۴)
شعر هفته:
یارب تو مرا به نفس طناز مده
با هر چه به جز تُست، مرا ساز مده
من در تو گریزان شدم از فتنهٔ خویش
من آن توام، مرا به من باز مده (مولوی)
کلام هفته:
نومیدی گناه بزرگی است و ماندن در نومیدی گناه بزرگ دیگر. (کی یر که گور)
داستانک:
یکی از والیان عمربن عبدالعزیز به او گفت:
ای امیر المومنین! مردم سرکش شده و اخلاقشان تباه گشته و فقط شلاق و تازیانه آنان را اصلاح میکند.
فرمود: دروغ میگويید، فقط حق و عدالت آنان را اصلاح مىنماید. (سيرة ومناقب عمر بن عبد العزيز؛ ابن الجوزي)
محمد امین مروتی
@rasepardeh
اَنَّ اللهَ يَحولُ بَينَ المَرءِ وقَلبِه: خداوند بین انسان و قلب اوست.(سوره انفال، آيه ۲۴)
شعر هفته:
یارب تو مرا به نفس طناز مده
با هر چه به جز تُست، مرا ساز مده
من در تو گریزان شدم از فتنهٔ خویش
من آن توام، مرا به من باز مده (مولوی)
کلام هفته:
نومیدی گناه بزرگی است و ماندن در نومیدی گناه بزرگ دیگر. (کی یر که گور)
داستانک:
یکی از والیان عمربن عبدالعزیز به او گفت:
ای امیر المومنین! مردم سرکش شده و اخلاقشان تباه گشته و فقط شلاق و تازیانه آنان را اصلاح میکند.
فرمود: دروغ میگويید، فقط حق و عدالت آنان را اصلاح مىنماید. (سيرة ومناقب عمر بن عبد العزيز؛ ابن الجوزي)
محمد امین مروتی
@rasepardeh
برای فهم و درک قرآن، باید چکار کرد؟ نکاتی ضروری برای مؤمنان و غیرمؤمنان به قرآن
✍سید ابوالاعلی مودودی/مترجم: عبدالغنی سلیمقنبرزهی
در مرحله اول باید تا حد ممکن ذهن را از پیشفرضها و باورهای از پیشساخته خالی کرد و نباید در لابهلای کلمات قرآن به دنبال نظریات و باورهای قبلی خود بود بلکه با قلبی باز با هدف فهمیدن، خواندن قرآن را آغاز کنید! برای آشنایی اندک با قرآن، تنها یکبار خواندن آن کافی است ولی برای فهم عمیق آن، باید چندین بار و هر بار با روش ویژهای بخوانید. کاغذ و قلمی برای یاداشتبرداری همراهتان باشد. با مطالعه عمقی اولیه، نظری جامع درباره همه قرآن بدست آورید! در مطالعه اولیه اگر پرسشی در ذهن ایجاد شد، سریع قضاوت نکنید، سوال را یاداشت کرده به مطالعه ادامه دهید که معمولا در ادامه مطالعه یا دورهای بعدی مطالعه، جواب آنرا مییابید! پس از اینکه در مطالعات اولیه نظری جامع درباره قرآن بدست آمد، شروع به مطالعه مشروح نمایید. بر روی تکتک آموزههای قرآن متمرکز شود و یاداشتبرداری کند. مثلا بررسی کنید و یاداشت کنید که از نظر قرآن انسان خوب چه کسی هست و انسان بد چه کسی؟ یا رستگاری و نجات از نظر قرآن چگونه ممکن است و …! علی رغم همه این ها، تا زمانیکه عملاً کاری را که قرآن برای آن آمده است انجام ندهید با روح قرآن آشنا نخواهید شد. قرآن کتاب دعوت و حرکت است. این کتاب به محض آمدن، یک انسان آرام (محمد بن عبدالله) را از گوشه انزوا بیرون آورد و در مقابل جهان منحرف و بد و از خدا بیخبر قرار داد. او را وادار به فریاد علیه باطل و جنگیدن علیه سردمداران کفر و فسق و ضلالت کرد! این کتاب انسانهای جانپاک را از خانههایشان بیرون کشید و تمام آنان را زیر پرچم داعی حق گرد آورد. و همینطور فتنهجویان و فاسدان را برانگیخت و وارد نبرد حق و باطل نمود! این کتاب حرکت بیست و ساله پیامبر را راهنمایی نمود. این کتاب را آنگاه شما میتوانید به طور کامل بفهمید که با آن قیام کنید و کار دعوت به سوی خدا را آغاز کنید و در هر قدم از رهنمودهای آن اطاعت کنید. آنگاه است که با همه تجربههایی(مراحل مکه، حبشه، طائف، بدر، احد و….) مواجه خواهید شد که هنگام نزول قران اتفاق افتاده است. با ابولهب و ابوجهل و منافقین برخورد خواهید کرد. خوبان پیشکسوت را خواهید دید و… و این سلوک قرآنی است! طبق همین قاعده کلی، تا زمانی که انسان احکام قرآن، آموزههای اخلاقی، رهنمودهای اقتصادی و فرهنگی و … آن را به صورت عملی پیاده و تجربه نکرده است، ممکن نیست آنها را بخوبی بفهمد و درک کند!
@rasepardeh
✍سید ابوالاعلی مودودی/مترجم: عبدالغنی سلیمقنبرزهی
در مرحله اول باید تا حد ممکن ذهن را از پیشفرضها و باورهای از پیشساخته خالی کرد و نباید در لابهلای کلمات قرآن به دنبال نظریات و باورهای قبلی خود بود بلکه با قلبی باز با هدف فهمیدن، خواندن قرآن را آغاز کنید! برای آشنایی اندک با قرآن، تنها یکبار خواندن آن کافی است ولی برای فهم عمیق آن، باید چندین بار و هر بار با روش ویژهای بخوانید. کاغذ و قلمی برای یاداشتبرداری همراهتان باشد. با مطالعه عمقی اولیه، نظری جامع درباره همه قرآن بدست آورید! در مطالعه اولیه اگر پرسشی در ذهن ایجاد شد، سریع قضاوت نکنید، سوال را یاداشت کرده به مطالعه ادامه دهید که معمولا در ادامه مطالعه یا دورهای بعدی مطالعه، جواب آنرا مییابید! پس از اینکه در مطالعات اولیه نظری جامع درباره قرآن بدست آمد، شروع به مطالعه مشروح نمایید. بر روی تکتک آموزههای قرآن متمرکز شود و یاداشتبرداری کند. مثلا بررسی کنید و یاداشت کنید که از نظر قرآن انسان خوب چه کسی هست و انسان بد چه کسی؟ یا رستگاری و نجات از نظر قرآن چگونه ممکن است و …! علی رغم همه این ها، تا زمانیکه عملاً کاری را که قرآن برای آن آمده است انجام ندهید با روح قرآن آشنا نخواهید شد. قرآن کتاب دعوت و حرکت است. این کتاب به محض آمدن، یک انسان آرام (محمد بن عبدالله) را از گوشه انزوا بیرون آورد و در مقابل جهان منحرف و بد و از خدا بیخبر قرار داد. او را وادار به فریاد علیه باطل و جنگیدن علیه سردمداران کفر و فسق و ضلالت کرد! این کتاب انسانهای جانپاک را از خانههایشان بیرون کشید و تمام آنان را زیر پرچم داعی حق گرد آورد. و همینطور فتنهجویان و فاسدان را برانگیخت و وارد نبرد حق و باطل نمود! این کتاب حرکت بیست و ساله پیامبر را راهنمایی نمود. این کتاب را آنگاه شما میتوانید به طور کامل بفهمید که با آن قیام کنید و کار دعوت به سوی خدا را آغاز کنید و در هر قدم از رهنمودهای آن اطاعت کنید. آنگاه است که با همه تجربههایی(مراحل مکه، حبشه، طائف، بدر، احد و….) مواجه خواهید شد که هنگام نزول قران اتفاق افتاده است. با ابولهب و ابوجهل و منافقین برخورد خواهید کرد. خوبان پیشکسوت را خواهید دید و… و این سلوک قرآنی است! طبق همین قاعده کلی، تا زمانی که انسان احکام قرآن، آموزههای اخلاقی، رهنمودهای اقتصادی و فرهنگی و … آن را به صورت عملی پیاده و تجربه نکرده است، ممکن نیست آنها را بخوبی بفهمد و درک کند!
@rasepardeh
Telegram
سید ابوالاعلی مودودی
✓نشر آثار و افکار سید ابوالاعلی مودودی«رحمهالله»
✓مؤسس جماعت اسلامی پاکستان
✓کانال واتساپ
https://whatsapp.com/channel/0029Vb2A8Mb9hXF2EvdLtq2b
✓مؤسس جماعت اسلامی پاکستان
✓کانال واتساپ
https://whatsapp.com/channel/0029Vb2A8Mb9hXF2EvdLtq2b
Forwarded from کانال آزاد اندیشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خودت را سلفی میدانی یا اخوانی یا مکتبی یا درویش یا صوفی یا متعلق به هر مذهب و نحله و طریقت و حزب و جماعتی، یا خودت را صاحب علم اولین و آخرین یا هر مزیت دیگری میدانی، اگر اینگونه، پیامبرآسا، خودخواهی، کینه، بدخواهی و حس انتقام شخصی را در خودت نکشتهای، هرچی هستی و هرچه میخواهی باش و هر اسمی که میخواهی روی خودت بگذار، اما داعی نیستی.
https://www.tg-me.com/AZADANDISHI93
https://www.tg-me.com/AZADANDISHI93
شخصیت سالم از نظر مولانا، حدود دوازده نشانهی شاخص دارد.
یکی از این نشانهها مفهومِ باشکوهی است به نام سیر چَشمی.
یعنی انسان سالم، انسانی است که سیر چشم است.
در برابر این سیرچشمی، مفهومی قرار دارد به نام گدا چَشمی.
انسانِ ناسالم، یک ویژگی مهمش گداچشمی است.
سیرچشمی و گداچشمی، دو ویژگی روانی هستند، نه دو ویژگی اقتصادی یا اجتماعی.
صدالبته، از آن دو تأثیر میپذیرند، اما مستقل از آنها هستند. یعنی ممکن است کسی ثروتمند یا دارای قدرت بسیار باشد، ولی گداچشم و حسود و طمّاع باشد
یا کسی در نداری و سادگی باشد، اما سیرچشم باشد؛ و یا بهعکس:
هر که دور از دعوتِ رحمان بود
او گداچشمست، اگر سُلطان بود
یعنی ممکن است حتی یک نفر سلطان و حاکم باشد؛ اما چنان گداچشم است که مدام به دنبال توسعهی قدرت و قلمرو خود باشد.
اصولاً دنیاگرایی از نظر #مولوی، به معنای داشتن یا نداشتن نیست؛ بلکه، اگر دنیا و داراییهایش را یک امرِ بیرونی (یعنی یک "غیر") نسبت به انسان در نظر بگیریم، دنیازدگی به معنای آن است که آن غیر به جایِ خود آدم بنشیند.
حالا یا مثل سیمان به آجرِ وجود آدم سفت بچسبد؛ یا اینکه کلاً صاحبخانه را از خانه بیرون کند و خودش مالک شود.
حالا آن "غیر" اهمیت ندارد چه باشد.
ممکن است یک پیکان مدلِ شصت باشد، یا یک لامبورگینی. یک شلوار جین جنیوس گوچی باشد؛ یا یک زیرشلواری از بازار ننه عباس قم.
مدرک تحصیلی و میز اداره و چالِ مکانیکی و چرخِ خیاطی باشد، یا پست ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس:
چیست دنیا؟ از خدا غافل بُدن
نه قماش و نَقده و میزان و زن
حالا از کجا بفهمیم که جزو گداچشمها هستیم یا اینکه دیدهی سیر داریم؟
قطعاً به ادعا نیست. این هم، مثل هر چیز دیگری نشانههایی دارد. اگر نشانههایش باشد، هست؛ و اگر نشانههایش نباشد، هرچقدر هم ادعا کنی، حرف مفت است
چیزی شبیه به هوش یا خلاقیت یا شجاعت. یکی از نشانههای سیرچشمی، دلیری است:
دیدهی سیر است مرا، جانِ دلیر است مرا
زَهره شیر است مرا، زُهرهی تابنده شدم
دلیری یعنی اینکه راحت بتوانی بگذری.
و راحت گذشتن یعنی اینکه بتوانی غیر را به راحتی از خودت جدا کنی و وقتی جدا کردی، دیگر حتی جا و اثرش هم در روانت نماند.
یعنی حتی دیگر به آن فکر هم نکنی. مثلاً کسی را که ذهنش تا مدتها درگیر یک بخشندگی یا از دست دادن چیزی باشد دلیر نمیگویند. کسی را که سالهاست سفت به صندلیاش چسبیده دلیر نمیگویند.
حالتِ دلیری چیزی شبیه حالتی است که آدمی نسبت به آشغالهایی دارد که هر شب دمِ درب خانه میگذارد. معمولاً هیچ انسانی بعد از این کار ذهنش درگیر آن اشغالها نیست و نمیرود به آنها سر بزند.
اما برای دلیر شدنِ روان چه باید کرد؟
یک راهش نوعِ بینش آدمها به زندگی است. آیا ما زندگی را مثل غذای سرِ سفره، یک امر عَرضی میبینیم، که بازهی زمانی محدودی دارد و تمام میشود؟ یا یک امر طولی، که پس از یک بازهی زمانی خاص، تغیر شکل مییابد و شکل و نوع دیگری پیدا میکند که شکل و نوع آن وابسته به نوعِ زندگی ما در بازهی قبلی است؟
#مولانا اسم حالت دوم را میگذارد
«از نورِ حق سیر خوردن»:
جز مگر آن صوفیی کَز نورِ حق
سیر خورد، او فارغست از ننگ دق
راه دیگرش تمرین قناعت و رضایت است. البته بازهم اینها دو حالت روانی هستند و نه دو وضعیت اجتماعی. قناعت به معنای نداشتن و فقر نیست. فقر اصولاً چیز خوبی نیست و عموماً موجب بی ایمانی میشود.
بلکه، اموری انفسی یا سابجکتیو هستند. قناعت و رضایت، محصولِ نوعی تمرین و تربیتِ خود است که از درون تولید میشوند، و نه از بیرون:
کوزهٔ چشم حریصان پُر نشد
تا صدف قانع نشد پُر دُر نشد
یک روش مهم برای رسیدن به رضایت و قناعت، تمرینِ مستمرِ بخشندگی و سخاوت است. سخاوت در مال، در علم، در محبت و ... .
یکی حرف #مولانا را به زبانی ساده و زیبا نوشته بود:
«تو فیلم متری ۶ و نیم قاضی از #نوید_محمدزاده میپرسه بارِ اول که فرار کردی هم پول داشتی هم آزاد بودی؛ چرا خلاف رو ول نکردی؟
میگه "چشمم هنوز سیر نشده بود".
سیریِ چشم خیلی مهمه
توی زندگی دنبال چشم سیری باشید
دنبال آدمای چشم و دل سیر باشید
سیر از جنس مخالف
سیر از خوشیای موقت
سیر از پول و موقعیت
آدمِ گداچشم، هم به خودش آسیب می زنه، هم به دیگران».
@rasepardeh
#دکترمحسن_زندی
#روانشناس
یکی از این نشانهها مفهومِ باشکوهی است به نام سیر چَشمی.
یعنی انسان سالم، انسانی است که سیر چشم است.
در برابر این سیرچشمی، مفهومی قرار دارد به نام گدا چَشمی.
انسانِ ناسالم، یک ویژگی مهمش گداچشمی است.
سیرچشمی و گداچشمی، دو ویژگی روانی هستند، نه دو ویژگی اقتصادی یا اجتماعی.
صدالبته، از آن دو تأثیر میپذیرند، اما مستقل از آنها هستند. یعنی ممکن است کسی ثروتمند یا دارای قدرت بسیار باشد، ولی گداچشم و حسود و طمّاع باشد
یا کسی در نداری و سادگی باشد، اما سیرچشم باشد؛ و یا بهعکس:
هر که دور از دعوتِ رحمان بود
او گداچشمست، اگر سُلطان بود
یعنی ممکن است حتی یک نفر سلطان و حاکم باشد؛ اما چنان گداچشم است که مدام به دنبال توسعهی قدرت و قلمرو خود باشد.
اصولاً دنیاگرایی از نظر #مولوی، به معنای داشتن یا نداشتن نیست؛ بلکه، اگر دنیا و داراییهایش را یک امرِ بیرونی (یعنی یک "غیر") نسبت به انسان در نظر بگیریم، دنیازدگی به معنای آن است که آن غیر به جایِ خود آدم بنشیند.
حالا یا مثل سیمان به آجرِ وجود آدم سفت بچسبد؛ یا اینکه کلاً صاحبخانه را از خانه بیرون کند و خودش مالک شود.
حالا آن "غیر" اهمیت ندارد چه باشد.
ممکن است یک پیکان مدلِ شصت باشد، یا یک لامبورگینی. یک شلوار جین جنیوس گوچی باشد؛ یا یک زیرشلواری از بازار ننه عباس قم.
مدرک تحصیلی و میز اداره و چالِ مکانیکی و چرخِ خیاطی باشد، یا پست ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس:
چیست دنیا؟ از خدا غافل بُدن
نه قماش و نَقده و میزان و زن
حالا از کجا بفهمیم که جزو گداچشمها هستیم یا اینکه دیدهی سیر داریم؟
قطعاً به ادعا نیست. این هم، مثل هر چیز دیگری نشانههایی دارد. اگر نشانههایش باشد، هست؛ و اگر نشانههایش نباشد، هرچقدر هم ادعا کنی، حرف مفت است
چیزی شبیه به هوش یا خلاقیت یا شجاعت. یکی از نشانههای سیرچشمی، دلیری است:
دیدهی سیر است مرا، جانِ دلیر است مرا
زَهره شیر است مرا، زُهرهی تابنده شدم
دلیری یعنی اینکه راحت بتوانی بگذری.
و راحت گذشتن یعنی اینکه بتوانی غیر را به راحتی از خودت جدا کنی و وقتی جدا کردی، دیگر حتی جا و اثرش هم در روانت نماند.
یعنی حتی دیگر به آن فکر هم نکنی. مثلاً کسی را که ذهنش تا مدتها درگیر یک بخشندگی یا از دست دادن چیزی باشد دلیر نمیگویند. کسی را که سالهاست سفت به صندلیاش چسبیده دلیر نمیگویند.
حالتِ دلیری چیزی شبیه حالتی است که آدمی نسبت به آشغالهایی دارد که هر شب دمِ درب خانه میگذارد. معمولاً هیچ انسانی بعد از این کار ذهنش درگیر آن اشغالها نیست و نمیرود به آنها سر بزند.
اما برای دلیر شدنِ روان چه باید کرد؟
یک راهش نوعِ بینش آدمها به زندگی است. آیا ما زندگی را مثل غذای سرِ سفره، یک امر عَرضی میبینیم، که بازهی زمانی محدودی دارد و تمام میشود؟ یا یک امر طولی، که پس از یک بازهی زمانی خاص، تغیر شکل مییابد و شکل و نوع دیگری پیدا میکند که شکل و نوع آن وابسته به نوعِ زندگی ما در بازهی قبلی است؟
#مولانا اسم حالت دوم را میگذارد
«از نورِ حق سیر خوردن»:
جز مگر آن صوفیی کَز نورِ حق
سیر خورد، او فارغست از ننگ دق
راه دیگرش تمرین قناعت و رضایت است. البته بازهم اینها دو حالت روانی هستند و نه دو وضعیت اجتماعی. قناعت به معنای نداشتن و فقر نیست. فقر اصولاً چیز خوبی نیست و عموماً موجب بی ایمانی میشود.
بلکه، اموری انفسی یا سابجکتیو هستند. قناعت و رضایت، محصولِ نوعی تمرین و تربیتِ خود است که از درون تولید میشوند، و نه از بیرون:
کوزهٔ چشم حریصان پُر نشد
تا صدف قانع نشد پُر دُر نشد
یک روش مهم برای رسیدن به رضایت و قناعت، تمرینِ مستمرِ بخشندگی و سخاوت است. سخاوت در مال، در علم، در محبت و ... .
یکی حرف #مولانا را به زبانی ساده و زیبا نوشته بود:
«تو فیلم متری ۶ و نیم قاضی از #نوید_محمدزاده میپرسه بارِ اول که فرار کردی هم پول داشتی هم آزاد بودی؛ چرا خلاف رو ول نکردی؟
میگه "چشمم هنوز سیر نشده بود".
سیریِ چشم خیلی مهمه
توی زندگی دنبال چشم سیری باشید
دنبال آدمای چشم و دل سیر باشید
سیر از جنس مخالف
سیر از خوشیای موقت
سیر از پول و موقعیت
آدمِ گداچشم، هم به خودش آسیب می زنه، هم به دیگران».
@rasepardeh
#دکترمحسن_زندی
#روانشناس
گوش فرادهید و بفهمید!
آنچه به دهان آدمی داخل میشود، او را نجس نمیسازد،
بلکه آنچه از دهان او بیرون میآید،
آن است که او را نجس میسازد.
آیا هنوز درک نمیکنید؟!
آیا نمیدانید هرآنچه به شکم میرود، دفع میشود؟
اما آنچه از دهان بیرون میآید، از دل سرچشمه میگیرد و این است آنچه آدمی را نجس میسازد.
@rasepardeh
#مسیح
#انجیل_متی
آنچه به دهان آدمی داخل میشود، او را نجس نمیسازد،
بلکه آنچه از دهان او بیرون میآید،
آن است که او را نجس میسازد.
آیا هنوز درک نمیکنید؟!
آیا نمیدانید هرآنچه به شکم میرود، دفع میشود؟
اما آنچه از دهان بیرون میآید، از دل سرچشمه میگیرد و این است آنچه آدمی را نجس میسازد.
@rasepardeh
#مسیح
#انجیل_متی
Forwarded from نەتەوە و ئایین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"نەتەوە و ئایین" کاناڵێکی تایبەت و بێ لایەن، بۆ یاد و بیرەوەرییەکانی "کاک ئەحمەدی موفتی زادە"
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@fardin4917
https://www.tg-me.com/allameahmademoftizadeh
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@fardin4917
https://www.tg-me.com/allameahmademoftizadeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"نازانێت سەرفراز بیت واتە چی"
د. بوشرا کەسنەزانی: پێویستە پرۆگرامێک دابنرێت منداڵان فێری کلتوری کوردی بکرێن
@rasepardeh
د. بوشرا کەسنەزانی: پێویستە پرۆگرامێک دابنرێت منداڵان فێری کلتوری کوردی بکرێن
@rasepardeh
✍️صدیق قطبی
🖊 دین به زندگی معنا میبخشد؟
«اگر خداباوری صحت داشته باشد و موجودی متعالی، خیرخواه و حاکم بر جهان وجود داشته باشد، هشت مدعای زیر صادق خواهند بود:
📍۱_ ما تبیین قانعکنندهای از منشأ و قوام جهان داریم. ما فرآوردهی تصادف و ضرورت یا نتیجهی یک انفجار عظیم فاقد هویت انسانوار نیستیم، بلکه نتیجهی کار یک موجود آسمانی هستیم که مراقب ماست. همان طوری که ویلیام جیمز میگوید که اگر دین صحت داشته باشد «عالم برای ما دیگر یک آن (it) نخواهد بود، بلکه یک تو (Thou) خواهد بود... و هر گونه ارتباط ممکن میان دو شخص، میان انسان و عالَم هم ممکن خواهد بود...». ما با آگاهی از این امر که جهان محسوس بخشی از یک جهان روحانیتر است که معنای خود را از آن میگیرد، علی رغم وجود شرّ در عالم، ارتباط سازگارانهی ذاتیای میان جهان و واقعیت متعالی وجود دارد، میتوانیم آرامش یابیم.
📍۲_ خیر بر شرّ غلبه خواهد کرد- ما در مبارزه با بدیها تنها نیستیم، بلکه خدا در این نبردگاه جانب ما را گرفته است. پس من و تو نبرد بیهوده نمیکنیم- ما سرانجام پیروز خواهیم شد. این اندیشهی پیروزی نهاییِ خوبی بر بدی به ما قوّت قلب خواهد داد تا به جنگ بر ضدّ هرگونه بیعدالتی و ظلم و جور ادامه دهیم و این در حالی است که غیر متدیّنان محاسبه میکنند که نیروهای شرّ در برابر خیر، آن قدر زیادند که جنگ با آنها بیهوده است.
📍۳_ خدا ما را دوست دارد و دل نگران ماست- عشق او ما را به پیش میراند و لذا ما برای انجام کارهای نیک اخلاقی، از جمله ایثارهای بزرگ، انگیزهی قویتری داریم. ما زندگی عمیقاً اخلاقی خواهیم داشت تا سپاس عمیق خود را به موجودی که ما را دوست دارد و ما نیز او را دوست داریم، عرضه کرده باشیم. سکولاریسم فاقد این احساس عشق جهانی است و بنابراین، تصادفی نیست که نتوانسته است قدّیسانی اخلاقی چون عیسی، قدیس فرانسیس، گاندی، مارتین لوترکینگ و مادر ترزا بپرورد. شما حاجتمند عشق ویژهای هستید تا بتوانید دست از جهانی پر از اسباب فراغت بردارید و به یک جزیرهی دور افتاده بروید و به جذامیان خدمت کنید؛ کاری که پدر دامین کرد.
📍۴_ ما پاسخی داریم به این سؤال که چرا اخلاقی باشیم- پیداست که اخلاقی بودن به سود شماست. اخلاق سکولار در پاسخ به این سؤال که چرا وقتی که اخلاقی بودن به سود تو نیست، و میتوانی با عملی خودخواهانه زندگی را به نحو سودآوری به پیش بری، باید اخلاقی باشی، با مشکلی جدّی روبهرو است. اما چنین مشکلی در اخلاق دینی پدید نمیآید، زیرا شرّ واقعاً برای شما بد است و خیر واقعاً برای شما خوب است.
📍۵_ عدالت عالَمگیر بر جهان حاکم است. ترازو دقیق کار میکند و بنابراین، به هر کس چیزی داده میشود که مطابق شایستگی اخلاقیاش، استحقاق آن را دارد. خوششانسی اخلاقی وجود ندارد (مگر آنکه لطف الهی را که سرانجام غلبه خواهد کرد نوعی «خوششانسی» تعبیر کنیم)، بلکه در مورد هر کس بر این اساس داوری میشود که چگونه از تواناییهایش استفاده کرده است(انجیل متی، باب ۲۵)
📍۶_ همهی انسانها ارزشی برابر دارند. از آن جا که همهی ما به صورت خدا آفریده شدهایم و فرزندان اوییم، پس همه با هم خواهر و برادریم. ما یک خانواده هستیم و باید از روی خیرخواهی با یکدیگر رفتار کنیم، گویی که اعضای یک خانوادهی دارای ارزشی برابریم. البته نظامهای اخلاقی و سیاسی سکولار جدید غالباً این ارزش برابر افراد را میپذیرند، اما توجیهی برای آن ندارند. آری، اگر خدا پدر ما نباشد، چه معنایی دارد که بگوییم همهی اشخاص ذاتاً ارزشی برابر دارند. حق با ارسطو و نیچه است که از دیدگاه مصلحتاندیشانه و فایدهجویانه، نابرابریهای بیشماری در عالم وجود دارد، و چرا نباید اشخاص برتر از طبقات فروتر به سود خود استفاده کنند؟ از این حیث، به نظر میرسد که سکولاریسم در ردّ مشرب عدم تساویطلبی از سودِ یک سرمایهی دینی تغذیه میکند که دست از آن کشیده است.
📍۷_ لطف و غفران الهی- پایانی خوش برای همه. شاهنامه آخرش خوش است(کمدی الهی). گناه اخلاقیای که احساس میکنیم، حتی به دلیل شنیعترین اعمال ما میتواند پاک شود و خدا میتواند ما را نجات دهد و مجال جدیدی در زندگی ما پدید آورد. این آزادی حقیقی اخلاقی است.
📍 ۸_ زندگی پس از مرگ وجود دارد. مرگ پایان همه چیز نیست، بلکه ما به زندگی ادامه خواهیم داد و در جهانی بهتر یکدیگر را باز خواهیم شناخت. ارواح ما جاودانه خواهند بود و مقدّر است که زندگی والاتری از زندگی این دنیا داشته باشیم.»
🔸از مقالهی "دین به زندگی معنا میبخشد"، نوشتهی لوییس هاپ واکر، ترجمه اعظم پویا، نشریافته در کتابِ "معنای زندگی(مجموعه مقالات)"، نشر ادیان، چاپ دوم، ۱۳۹۰
.
🌲 @rasepardeh
🖊 دین به زندگی معنا میبخشد؟
«اگر خداباوری صحت داشته باشد و موجودی متعالی، خیرخواه و حاکم بر جهان وجود داشته باشد، هشت مدعای زیر صادق خواهند بود:
📍۱_ ما تبیین قانعکنندهای از منشأ و قوام جهان داریم. ما فرآوردهی تصادف و ضرورت یا نتیجهی یک انفجار عظیم فاقد هویت انسانوار نیستیم، بلکه نتیجهی کار یک موجود آسمانی هستیم که مراقب ماست. همان طوری که ویلیام جیمز میگوید که اگر دین صحت داشته باشد «عالم برای ما دیگر یک آن (it) نخواهد بود، بلکه یک تو (Thou) خواهد بود... و هر گونه ارتباط ممکن میان دو شخص، میان انسان و عالَم هم ممکن خواهد بود...». ما با آگاهی از این امر که جهان محسوس بخشی از یک جهان روحانیتر است که معنای خود را از آن میگیرد، علی رغم وجود شرّ در عالم، ارتباط سازگارانهی ذاتیای میان جهان و واقعیت متعالی وجود دارد، میتوانیم آرامش یابیم.
📍۲_ خیر بر شرّ غلبه خواهد کرد- ما در مبارزه با بدیها تنها نیستیم، بلکه خدا در این نبردگاه جانب ما را گرفته است. پس من و تو نبرد بیهوده نمیکنیم- ما سرانجام پیروز خواهیم شد. این اندیشهی پیروزی نهاییِ خوبی بر بدی به ما قوّت قلب خواهد داد تا به جنگ بر ضدّ هرگونه بیعدالتی و ظلم و جور ادامه دهیم و این در حالی است که غیر متدیّنان محاسبه میکنند که نیروهای شرّ در برابر خیر، آن قدر زیادند که جنگ با آنها بیهوده است.
📍۳_ خدا ما را دوست دارد و دل نگران ماست- عشق او ما را به پیش میراند و لذا ما برای انجام کارهای نیک اخلاقی، از جمله ایثارهای بزرگ، انگیزهی قویتری داریم. ما زندگی عمیقاً اخلاقی خواهیم داشت تا سپاس عمیق خود را به موجودی که ما را دوست دارد و ما نیز او را دوست داریم، عرضه کرده باشیم. سکولاریسم فاقد این احساس عشق جهانی است و بنابراین، تصادفی نیست که نتوانسته است قدّیسانی اخلاقی چون عیسی، قدیس فرانسیس، گاندی، مارتین لوترکینگ و مادر ترزا بپرورد. شما حاجتمند عشق ویژهای هستید تا بتوانید دست از جهانی پر از اسباب فراغت بردارید و به یک جزیرهی دور افتاده بروید و به جذامیان خدمت کنید؛ کاری که پدر دامین کرد.
📍۴_ ما پاسخی داریم به این سؤال که چرا اخلاقی باشیم- پیداست که اخلاقی بودن به سود شماست. اخلاق سکولار در پاسخ به این سؤال که چرا وقتی که اخلاقی بودن به سود تو نیست، و میتوانی با عملی خودخواهانه زندگی را به نحو سودآوری به پیش بری، باید اخلاقی باشی، با مشکلی جدّی روبهرو است. اما چنین مشکلی در اخلاق دینی پدید نمیآید، زیرا شرّ واقعاً برای شما بد است و خیر واقعاً برای شما خوب است.
📍۵_ عدالت عالَمگیر بر جهان حاکم است. ترازو دقیق کار میکند و بنابراین، به هر کس چیزی داده میشود که مطابق شایستگی اخلاقیاش، استحقاق آن را دارد. خوششانسی اخلاقی وجود ندارد (مگر آنکه لطف الهی را که سرانجام غلبه خواهد کرد نوعی «خوششانسی» تعبیر کنیم)، بلکه در مورد هر کس بر این اساس داوری میشود که چگونه از تواناییهایش استفاده کرده است(انجیل متی، باب ۲۵)
📍۶_ همهی انسانها ارزشی برابر دارند. از آن جا که همهی ما به صورت خدا آفریده شدهایم و فرزندان اوییم، پس همه با هم خواهر و برادریم. ما یک خانواده هستیم و باید از روی خیرخواهی با یکدیگر رفتار کنیم، گویی که اعضای یک خانوادهی دارای ارزشی برابریم. البته نظامهای اخلاقی و سیاسی سکولار جدید غالباً این ارزش برابر افراد را میپذیرند، اما توجیهی برای آن ندارند. آری، اگر خدا پدر ما نباشد، چه معنایی دارد که بگوییم همهی اشخاص ذاتاً ارزشی برابر دارند. حق با ارسطو و نیچه است که از دیدگاه مصلحتاندیشانه و فایدهجویانه، نابرابریهای بیشماری در عالم وجود دارد، و چرا نباید اشخاص برتر از طبقات فروتر به سود خود استفاده کنند؟ از این حیث، به نظر میرسد که سکولاریسم در ردّ مشرب عدم تساویطلبی از سودِ یک سرمایهی دینی تغذیه میکند که دست از آن کشیده است.
📍۷_ لطف و غفران الهی- پایانی خوش برای همه. شاهنامه آخرش خوش است(کمدی الهی). گناه اخلاقیای که احساس میکنیم، حتی به دلیل شنیعترین اعمال ما میتواند پاک شود و خدا میتواند ما را نجات دهد و مجال جدیدی در زندگی ما پدید آورد. این آزادی حقیقی اخلاقی است.
📍 ۸_ زندگی پس از مرگ وجود دارد. مرگ پایان همه چیز نیست، بلکه ما به زندگی ادامه خواهیم داد و در جهانی بهتر یکدیگر را باز خواهیم شناخت. ارواح ما جاودانه خواهند بود و مقدّر است که زندگی والاتری از زندگی این دنیا داشته باشیم.»
🔸از مقالهی "دین به زندگی معنا میبخشد"، نوشتهی لوییس هاپ واکر، ترجمه اعظم پویا، نشریافته در کتابِ "معنای زندگی(مجموعه مقالات)"، نشر ادیان، چاپ دوم، ۱۳۹۰
.
🌲 @rasepardeh