*
چگونه در کمترین زمان جذب کنیم ؟
✅برای شکستن سکوت
* با پرسیدن یک سوال شروع کنید: این طرف ها رستوران خوب سراغ دارید؟
*از وقایع روزمره و اخبار روز حرف بزنید.
*فعل «می بینم» استفاده کنید، مثلا: می بینم که دارید کتاب راز داوینچی می خوانید.
*شباهت های بین خودتان را شناسایی کنید و از آنها صحبت کنید.
*از چیزی مربوط به طرف مقابل مثل بوی عطرش یا تناسب رنگ های لباس هایش تعریف کنید.
چگونه در کمترین زمان جذب کنیم ؟
✅برای شکستن سکوت
* با پرسیدن یک سوال شروع کنید: این طرف ها رستوران خوب سراغ دارید؟
*از وقایع روزمره و اخبار روز حرف بزنید.
*فعل «می بینم» استفاده کنید، مثلا: می بینم که دارید کتاب راز داوینچی می خوانید.
*شباهت های بین خودتان را شناسایی کنید و از آنها صحبت کنید.
*از چیزی مربوط به طرف مقابل مثل بوی عطرش یا تناسب رنگ های لباس هایش تعریف کنید.
*
چگونه فرد مقابل خود را بشناسیم؟
ميزان ارتباطی که شما برای شناخت نیاز دارید، باید در دو حالت تعریف شود:
*عمق رابطه
* مدت زمان رابطه
شناخت اولیه، به چند جلسه صحبت نیاز دارد تا از کلیات شخصیت هم با خبر شوید. اما برای شناخت بیشتر، به زمان بیشتری نیاز دارید.
اما عمق رابطه در این دوران باید به شدت کنترل شود. این که از طرف مقابل خوشتان بیاید خیلی طبیعی و مطلوب است اما نباید در دوره شناخت عاشق او شوید.
عاشق شدن شما را طوری تغییر می دهد که چشمانتان روی خیلی از نکات مهم و هشداردهنده بسته می شود و از آن مهم تر، با شهامتی که عشق به شما می بخشد تصور خواهید کرد که می توانید بر مشکلات و تفاوت ها و اختلافاتتان هر قدر هم که اساسی باشد غلبه کنید. تصوری که از پایه و اساس اشتباه است.
چگونه فرد مقابل خود را بشناسیم؟
ميزان ارتباطی که شما برای شناخت نیاز دارید، باید در دو حالت تعریف شود:
*عمق رابطه
* مدت زمان رابطه
شناخت اولیه، به چند جلسه صحبت نیاز دارد تا از کلیات شخصیت هم با خبر شوید. اما برای شناخت بیشتر، به زمان بیشتری نیاز دارید.
اما عمق رابطه در این دوران باید به شدت کنترل شود. این که از طرف مقابل خوشتان بیاید خیلی طبیعی و مطلوب است اما نباید در دوره شناخت عاشق او شوید.
عاشق شدن شما را طوری تغییر می دهد که چشمانتان روی خیلی از نکات مهم و هشداردهنده بسته می شود و از آن مهم تر، با شهامتی که عشق به شما می بخشد تصور خواهید کرد که می توانید بر مشکلات و تفاوت ها و اختلافاتتان هر قدر هم که اساسی باشد غلبه کنید. تصوری که از پایه و اساس اشتباه است.
*
وقتی یک زن می گوید "بنشین، می خواهم با تو صحبت کنم" ممکن است منظور این باشد که "بگذار لحظاتی در کنار هم باشیم".
مرد بدون توجه به این نیت ممکن است پاسخ دهد "می خواهی درباره چه صحبت کنی؟" پاسخ ارایه شده توسط مرد نشان میدهد که او منظور زن را نفهمیده است.
@rasapsychoo
وقتی یک زن می گوید "بنشین، می خواهم با تو صحبت کنم" ممکن است منظور این باشد که "بگذار لحظاتی در کنار هم باشیم".
مرد بدون توجه به این نیت ممکن است پاسخ دهد "می خواهی درباره چه صحبت کنی؟" پاسخ ارایه شده توسط مرد نشان میدهد که او منظور زن را نفهمیده است.
@rasapsychoo
*
نشانه های یک مهرطلب
*زیاد عذرخواهی میکنید.
*عزت نفس پایینی دارید.
*وقت زیادی رو به دیگران اختصاص میدهید.
*برای احساسات دیگران احساس مسئولیت میکنید.
*از تعیین کردن حد و مرز احساس گناه میکنید.
*تلاش میکنید همه را راضی نگه دارید.
*نیاز دارید تا همه دوستتان داشته باشند.
*اغلب نگران نظرات دیگران درباره خودتان هستید.
*برای اینکه احساس خوبی داشته باشید به تعاریف دیگران نیاز دارید.
*نمیتوانید «نه»بگویید.
*مدام مورد سواستفاده دیگران قرار می گیرید.
★ فرد مهرطلب به کسی گفته میشود که تلاش میکند همه را از خودش راضی نگه دارد.
مهربان بودن و به دیگران خدمت کردن ویژگی بدی نیست ولی افراد مهرطلب برای مهربان بودن پایشان را از حدشان فراتر میگذارند و در این مسیر ممکن است زمان، انرژی یا داراییهایشان را از دست بدند.
فرد مهرطلب به دلیل ترس از نا امید کردن دیگران ممکن است از برطرف کردن نیازها و خواستههای خودش دست بکشد.
نشانه های یک مهرطلب
*زیاد عذرخواهی میکنید.
*عزت نفس پایینی دارید.
*وقت زیادی رو به دیگران اختصاص میدهید.
*برای احساسات دیگران احساس مسئولیت میکنید.
*از تعیین کردن حد و مرز احساس گناه میکنید.
*تلاش میکنید همه را راضی نگه دارید.
*نیاز دارید تا همه دوستتان داشته باشند.
*اغلب نگران نظرات دیگران درباره خودتان هستید.
*برای اینکه احساس خوبی داشته باشید به تعاریف دیگران نیاز دارید.
*نمیتوانید «نه»بگویید.
*مدام مورد سواستفاده دیگران قرار می گیرید.
★ فرد مهرطلب به کسی گفته میشود که تلاش میکند همه را از خودش راضی نگه دارد.
مهربان بودن و به دیگران خدمت کردن ویژگی بدی نیست ولی افراد مهرطلب برای مهربان بودن پایشان را از حدشان فراتر میگذارند و در این مسیر ممکن است زمان، انرژی یا داراییهایشان را از دست بدند.
فرد مهرطلب به دلیل ترس از نا امید کردن دیگران ممکن است از برطرف کردن نیازها و خواستههای خودش دست بکشد.
*
تأثیر کمبود اعتمادبهنفس روی رابطه
زمانی که نسبت به خودتان احساس بدی دارید، دائما سعی میکنید در رابطه تایید و امنیت طلب کنید. تایید شدن و احساس امنیت خوب است اما نه زمانی که شما آن را با ترس و پافشاری زیاد بخواهید. این مساله هم به شما آسیب میزند و هم طرف مقابل را خسته میکند.
همچنین کمبود اعتماد به نفس تصور شما را از شریک زندگیتان تغییر میدهد. این احتمال وجود دارد که بخاطر ضعف در باورهای خود احساس کنید از سوی دیگری تهدید میشوید. همیشه نگران هستید که او ترکتان کند، دوستتان نداشته باشد و رابطههای موازی را شروع کند.
در بدترین حالت دچار شک و تردیدهای بیمارگونه میشوید و طرف مقابل را آزار میدهید. در این وضعیت حساسیتهای رابطه بیشتر میشود و شما کاری میکنید که شریک زندگیتان هم به اندازه شما در این رابطه احساس امنیت نکند.
بخاطر کمبود اعتماد به نفس شما همیشه مضطرب و نگران هستید، بخاطر هر مساله سادهای در زندگیتان وحشتزده میشوید، خود را لایق این زندگی نمیدانید، ازآن لذت نمیبرید و باور نمیکنید که یک نفر دوستتان دارد. ممکن است جلوی آینه بایستید و از ظاهرتان شرمنده شوید، و یا خود را بخاطر افکار و احساساتتان سرزنش کنید.
تأثیر کمبود اعتمادبهنفس روی رابطه
زمانی که نسبت به خودتان احساس بدی دارید، دائما سعی میکنید در رابطه تایید و امنیت طلب کنید. تایید شدن و احساس امنیت خوب است اما نه زمانی که شما آن را با ترس و پافشاری زیاد بخواهید. این مساله هم به شما آسیب میزند و هم طرف مقابل را خسته میکند.
همچنین کمبود اعتماد به نفس تصور شما را از شریک زندگیتان تغییر میدهد. این احتمال وجود دارد که بخاطر ضعف در باورهای خود احساس کنید از سوی دیگری تهدید میشوید. همیشه نگران هستید که او ترکتان کند، دوستتان نداشته باشد و رابطههای موازی را شروع کند.
در بدترین حالت دچار شک و تردیدهای بیمارگونه میشوید و طرف مقابل را آزار میدهید. در این وضعیت حساسیتهای رابطه بیشتر میشود و شما کاری میکنید که شریک زندگیتان هم به اندازه شما در این رابطه احساس امنیت نکند.
بخاطر کمبود اعتماد به نفس شما همیشه مضطرب و نگران هستید، بخاطر هر مساله سادهای در زندگیتان وحشتزده میشوید، خود را لایق این زندگی نمیدانید، ازآن لذت نمیبرید و باور نمیکنید که یک نفر دوستتان دارد. ممکن است جلوی آینه بایستید و از ظاهرتان شرمنده شوید، و یا خود را بخاطر افکار و احساساتتان سرزنش کنید.
*
پیام های منفی والدین به فرزندانشان که زمینه ساز خجالتی بودن میشود:
بچه ! تو چقدر شری
بچه خوب این کارو نمی کنه
تو چقدر دست و پا چلفتی
مگه میشه آدم اینقدر ساده لوح باشه
مثل بچه های لوس رفتار نکن
مثل بچه ها رفتار نکن
آدم قوی که گریه نمی کنه
اگه این یا اون کارو کنی دوست ندارم
تو یه دختر/پسر بچه بدی هستی که این کارو کردی یا اینو گفتی
همیشه باعث خجالتم هستی با رفتارات
مودب بشین, ساکت باش
بی اجازه چیزی نخور, سر یخچال نرو
من بچه ی فلانی رو از تو بیشتر دوست دارم
از فلان بچه یاد بگیر
همیشه همینطوری
همیشه باید بهت بگن چکار بکن چکار نکن
با تحقیر و سرکوب کردن کودکتون اعتماد به نفسش رو ازش میگیرید و باعث میشید در جمع همیشه خجالتی باشه و در سنین بزرگی هم نتونه از حق و حقوقش دفاع کنه برای نصحیت کودکتون از جملات دوستانه و محبت آمیز استفاده کنید.
پیام های منفی والدین به فرزندانشان که زمینه ساز خجالتی بودن میشود:
بچه ! تو چقدر شری
بچه خوب این کارو نمی کنه
تو چقدر دست و پا چلفتی
مگه میشه آدم اینقدر ساده لوح باشه
مثل بچه های لوس رفتار نکن
مثل بچه ها رفتار نکن
آدم قوی که گریه نمی کنه
اگه این یا اون کارو کنی دوست ندارم
تو یه دختر/پسر بچه بدی هستی که این کارو کردی یا اینو گفتی
همیشه باعث خجالتم هستی با رفتارات
مودب بشین, ساکت باش
بی اجازه چیزی نخور, سر یخچال نرو
من بچه ی فلانی رو از تو بیشتر دوست دارم
از فلان بچه یاد بگیر
همیشه همینطوری
همیشه باید بهت بگن چکار بکن چکار نکن
با تحقیر و سرکوب کردن کودکتون اعتماد به نفسش رو ازش میگیرید و باعث میشید در جمع همیشه خجالتی باشه و در سنین بزرگی هم نتونه از حق و حقوقش دفاع کنه برای نصحیت کودکتون از جملات دوستانه و محبت آمیز استفاده کنید.
*
این تمرین مناسب افرادی است که از رابطه عاطفی خود شکایت دارند.
یک قلم و کاغذ بردارید و پاسخ این سوالات را یادداشت کنید:
*سوال اول: چند ویژگی منفی افرادی که شما را بزرگ کرده اند و در دوران کودکی روی اعصاب شما بود را نام ببرید. بطور مثال: مادرم مشغول کارهای خودش بود و توجه خاصی به من نداشت، پدرم پرتوقع و کنترلگر بود و مدام من را با دیگران مقایسه می کرد.
*سوال دوم: حالا چند ویژگی مثبت آنها را فهرست کنید. بطور مثال : مادرم کارهای شخصی من را انجام می داد و اجازه نمی داد من دست به سیاه و سفید بزنم. پدرم به ندرت به خواسته های من نه می گفت و هرچه می خواستم برایم فراهم بود.
*سوال سوم: در دوران کودکی مهمترین خواسته شما چه بود و از نظر عاطفی برایتان چه معنایی داشت؟ مثلا دوست داشتم پدرم به من افتخار کند. یا مهمترین خواسته من داشتن دوچرخه بود و معنایش برایم این بود که بین همسالانم محبوب می شدم .
*سوال چهارم: وقتی بچه بودید و اوضاع مطابق خواسته تان پیش نمی رفت چه رفتاری نشان می دادید؟ بطور مثال قهر می کردم، لج می کردم یا در تنهایی خودم گریه می کردم.
*حالا برگردیم به زمان حال ...
آیا شما جذب افرادی می شوید که ویژگی های منفی سوال یک را دارا هستند؟ مثلا با آدم های سرد و بی توجه وارد رابطه می شوم (شبیه مادرم).
آیا ویژگی های مثبتی که در جواب سوال دوم نوشتید را وظیفه همسر یا نامزد خود می دانید؟ مثلا باید تمام خواسته های من را فراهم کند چون در خانه پدرم اینطور بود.
آیا توقعات شما از همسر یا پارتنرتان در واقع تلاش شماست تا همان نیاز عاطفی ارضاء نشده کودکی خود را برآورده کنید؟ مثلا انتظار دارم از هیچکسی جلوی من تعریف نکند تا احساس کنم به من افتخار می کند.
آیا هنوز هم وقتی اوضاع برخلاف میلتان پیش می رود شبیه دوران کودکیتان رفتار می کنید ؟ مثلا قهر می کنم یا به طرف مقابل بی محلی می کنم.
بعضی زوجین با شکایت از بی توجهی، سردمهری و خودخواهی طرف مقابلشان به مشاور مراجعه می کنند. می توان درک کرد شما در چنین روابطی چقدر تحت فشار هستید و مستاصل می شوید اما اگر پاسختان به یک یا چندتا از سوالات بالا مثبت باشد نشان می دهد که انتخاب این فرد و روش هایی که شما برای حل مسائلتان با او در پیش گرفته اید چندان تحت تاثیر عقل و منطق شما نیست و فرآیندهای ناخودآگاه شما در این میان نقش قابل توجهی بازی می کنند که می تواند به مشکلات شما دامن زده و مانع برآورده شدن نیازهای عاطفی شما شوند.
این تمرین مناسب افرادی است که از رابطه عاطفی خود شکایت دارند.
یک قلم و کاغذ بردارید و پاسخ این سوالات را یادداشت کنید:
*سوال اول: چند ویژگی منفی افرادی که شما را بزرگ کرده اند و در دوران کودکی روی اعصاب شما بود را نام ببرید. بطور مثال: مادرم مشغول کارهای خودش بود و توجه خاصی به من نداشت، پدرم پرتوقع و کنترلگر بود و مدام من را با دیگران مقایسه می کرد.
*سوال دوم: حالا چند ویژگی مثبت آنها را فهرست کنید. بطور مثال : مادرم کارهای شخصی من را انجام می داد و اجازه نمی داد من دست به سیاه و سفید بزنم. پدرم به ندرت به خواسته های من نه می گفت و هرچه می خواستم برایم فراهم بود.
*سوال سوم: در دوران کودکی مهمترین خواسته شما چه بود و از نظر عاطفی برایتان چه معنایی داشت؟ مثلا دوست داشتم پدرم به من افتخار کند. یا مهمترین خواسته من داشتن دوچرخه بود و معنایش برایم این بود که بین همسالانم محبوب می شدم .
*سوال چهارم: وقتی بچه بودید و اوضاع مطابق خواسته تان پیش نمی رفت چه رفتاری نشان می دادید؟ بطور مثال قهر می کردم، لج می کردم یا در تنهایی خودم گریه می کردم.
*حالا برگردیم به زمان حال ...
آیا شما جذب افرادی می شوید که ویژگی های منفی سوال یک را دارا هستند؟ مثلا با آدم های سرد و بی توجه وارد رابطه می شوم (شبیه مادرم).
آیا ویژگی های مثبتی که در جواب سوال دوم نوشتید را وظیفه همسر یا نامزد خود می دانید؟ مثلا باید تمام خواسته های من را فراهم کند چون در خانه پدرم اینطور بود.
آیا توقعات شما از همسر یا پارتنرتان در واقع تلاش شماست تا همان نیاز عاطفی ارضاء نشده کودکی خود را برآورده کنید؟ مثلا انتظار دارم از هیچکسی جلوی من تعریف نکند تا احساس کنم به من افتخار می کند.
آیا هنوز هم وقتی اوضاع برخلاف میلتان پیش می رود شبیه دوران کودکیتان رفتار می کنید ؟ مثلا قهر می کنم یا به طرف مقابل بی محلی می کنم.
بعضی زوجین با شکایت از بی توجهی، سردمهری و خودخواهی طرف مقابلشان به مشاور مراجعه می کنند. می توان درک کرد شما در چنین روابطی چقدر تحت فشار هستید و مستاصل می شوید اما اگر پاسختان به یک یا چندتا از سوالات بالا مثبت باشد نشان می دهد که انتخاب این فرد و روش هایی که شما برای حل مسائلتان با او در پیش گرفته اید چندان تحت تاثیر عقل و منطق شما نیست و فرآیندهای ناخودآگاه شما در این میان نقش قابل توجهی بازی می کنند که می تواند به مشکلات شما دامن زده و مانع برآورده شدن نیازهای عاطفی شما شوند.
*
۱۰ رفتار اشتباهی که باعث کم شدن جذابیت تان می شود.
احتمالاً تا به حال در مورد کاریزما شنیده اید. کاریزما جاذبه ای فردی است که اثری اجتماعی دارد. به بیان ساده تر آن که ، افراد کاریزماتیک جذابیت زیادی برای اطرافیان شان دارند. راز این جذابیت در ویژگی های رفتاری این افراد نهفته است و در حقیقت، افراد کاریزماتیک با رفتارهای خود دیگران را مجذوب می کنند. اما کاریزما نوعی توانایی صرفاً ذاتی نیست و اگر بخواهید می توانید با کار کردن روی خود، آن را به دست آورید.
در ادامه به اشتباهات رفتاری رایجی می پردازیم که مانع از جذب شدن دیگران به سمت ما می شوند.
*خود را قاطعانه معرفی نمی کنید.
*همراه خود را به کسی که با او صحبت می کنید معرفی نمی کنید.
*اسم دیگران را فراموش می کنید.
*درباره ی چیزهایی که برای بقیه جذابیتی ندارد پرحرفی می کنید.
*فقط در مورد خودتان حرف می زنید.
*غیبت دیگران و آشناها را می کنید.
*آرام یا بدون اعتماد به نفس صحبت می کنید.
*با یک یا دو کلمه جواب می دهید.
*نق می زنید.
*اصول خود را زیر پا می گذارید.
@rasapsychoo
۱۰ رفتار اشتباهی که باعث کم شدن جذابیت تان می شود.
احتمالاً تا به حال در مورد کاریزما شنیده اید. کاریزما جاذبه ای فردی است که اثری اجتماعی دارد. به بیان ساده تر آن که ، افراد کاریزماتیک جذابیت زیادی برای اطرافیان شان دارند. راز این جذابیت در ویژگی های رفتاری این افراد نهفته است و در حقیقت، افراد کاریزماتیک با رفتارهای خود دیگران را مجذوب می کنند. اما کاریزما نوعی توانایی صرفاً ذاتی نیست و اگر بخواهید می توانید با کار کردن روی خود، آن را به دست آورید.
در ادامه به اشتباهات رفتاری رایجی می پردازیم که مانع از جذب شدن دیگران به سمت ما می شوند.
*خود را قاطعانه معرفی نمی کنید.
*همراه خود را به کسی که با او صحبت می کنید معرفی نمی کنید.
*اسم دیگران را فراموش می کنید.
*درباره ی چیزهایی که برای بقیه جذابیتی ندارد پرحرفی می کنید.
*فقط در مورد خودتان حرف می زنید.
*غیبت دیگران و آشناها را می کنید.
*آرام یا بدون اعتماد به نفس صحبت می کنید.
*با یک یا دو کلمه جواب می دهید.
*نق می زنید.
*اصول خود را زیر پا می گذارید.
@rasapsychoo
جهان بازتابی از خود ماست
وقتے از خود بیزاریم، از همه بیزاریم
و وقتی به همین که هستیم عشق میورزیم،
تمام جهان به نظر
فوقالعاده و دوست داشتنی میآید.
#اندرو_متیوس
جهان بازتابی از خود ماست
وقتے از خود بیزاریم، از همه بیزاریم
و وقتی به همین که هستیم عشق میورزیم،
تمام جهان به نظر
فوقالعاده و دوست داشتنی میآید.
#اندرو_متیوس
*
چرا روانآزارها، کاریزماتیک و جذابند؟
کاریزما و جذابیت با تواناییهای بینفردی مثل توانایی اقناعکردن، مهارتهای اجتماعی، اعتمادبهنفس و نفوذ مرتبط است.
یک مطالعه جدید که در نشریه Research in Personality منتشر شده، ارتباط بین ویژگی روانآزارها (Psychopath) و برخوداری از جذابیت یا کاریزما را برجسته کرده است. این مطالعه استدلال میکند که سطوح بالای جذابیت در افرادی که دچار اختلالات روانی هستند، باعث میشود که آنها درشغلهایشان موفقیتهای بیشتری نیز کسب کنند.
اِما کِلِمنتین وِلش، استاد روانشناسی در دانشگاه نیویورک و یکی از نویسندگانِ همکار این مقاله که آن را در کنار پروفسور مارک. اِف. لِنزِنوِگر، به نگارش درآورده است، میگوید: «افرادی که دچار اختلالات روانی هستند را، افرادی با مشکلاتِ نامطلوب بینفردی، بیاحساس و ناهنجار میشناسیم. اما برخی افرادِ روانآزار، افرادی کاریزماتیک، جذاب یا فریبنده، توصیف میشوند. افرادی با ویژگیهای روانپریشی، علیرغم نیتهای درونی، میتواند خودش را مهربان، نرمگفتار، بااعتمادبهنفس، متقاعدکننده، دارای نفوذ و گیرا نمایش دهد.»
مطالعه آنها تلاشی است برای فهم اینکه چطور ویژگیهای روانآزاری میتواند نتایج موفقیتآمیزی را (هم در عرصه شغلی و هم در عرصه موفقیتهای جنایی) تولید کند و آیا جذابیت (کاریزما) ارتباطی با نتایجی که به دست میآید، دارد یا خیر؟
این مطالعه چند هدف ویژه را دنبال میکرد که شامل این موارد بود:
۱. مشخص کردنِ معنای دقیق موفقیت برای کسانی که خصلتهای روانآزاری دارند.
۲. فهم اینکه چرا بسیاری از افراد روانآزار از سوی دیگران به عنوان افرادی دارای جذابیت یا کاریزما توصیف میشوند.
۳. و ارزیابی ارتباط بین ویژگیهای روانآزاری و موفقیتهای بیشتر در زندگی.
محققان برای انجام این تحقیقِ ویژگیهای شخصیتی، رفتارها و موفقیتهای زندگی را در ۳۱۵ فرد ارزیابی و رتبهبندی کردند. آنها بینِ جذابیت یا کاریزما و روانآزاری ارتباطِ مثبتی کشف کردند. آنها دریافتند هر چه امتیاز افراد در ویژگیهای روانآزاری افزایش پیدا میکرد، آنها کاریزماتیکتر و جذابتر میشدند. محققان همچنین دریافتند این افراد بیشتر تمایل داشتند برای موفقیتهای بیشتر با سیستم همکاری کنند.
ولش توضیح میدهد: «افراد با ویژگیهای روانآزاری که دارای جذابیت و کاریزما بودند، تواناییشان در کنار آمدن با سیستم و پرهیز از تنبیه شدن به دلیل رفتارهای بد (خیانت به شریکِ عاطفی، دروغ گفتن، سوءاستفاده از امتیازهای شغلی یا فعالیتهای جنایی)؛ از توانایی افرادی که امتیاز پایینتری در این ویژگیها کسب کرده بودند، بیشتر بود.» برطبق وِلش، کاریزما و جذابیت با تواناییهای بینفردی مثل توانایی اقناعکردن، مهارتهای اجتماعی، اعتمادبهنفس و نفوذ مرتبط است. بنابراین، افرادِ روانآزار و کاریزماتیک به دلیلِ تواناییهای خاصی که دارند، خیلی راحتتر میتوانند دیگران را فریب دهند، ذهنِ آنها را دستکاری کنند یا از آنها
بهرهکشی کنند.
بااینحال، این پژوهش نشان داد که همه افرادِ روانآزار تمامِ مؤلفههای کاریزماتیک بودن را نمایش نمیدادند. برای مثال، ولش در تحقیق خود از دو مقیاس اندازهگیریِ کاریزما استفاده کرد: یکی که تواناییِ رهبری را اندازهگیری میکرد و دیگری که کاریزما را در شکلِ عمومی، کلی و روزمره اندازهگیری میکرد.
آنها دریافتند که روانآزاری با کاریزمای رهبری و توانایی نفوذ بر دیگران مرتبط بود، اما ارتباطی با دوستی و همراهی با دیگران یا حسِ راحتی دادن به آنها نداشت. این نشان میدهد که افرادِ روانآزار جذابیتِ تصنعی نمایش میدهند. روانآزارهای جذاب و کاریزماتیک، ممکن است، بااعتمادبهنفس، اقناعکننده و جذاب به نظر برسند، اما لزوماً مهربان یا گرم نیستند.
ولش برای افرادی که با روانآزارهای جذاب روابطِ نزدیکی دارند، چند توصیه هشداردهنده و احتیاطی دارد: او میگوید: «ممکن است که به دلیلِ جذابیت، اعتمادبهنفس و نترس بودنِ آنها دوست داشته باشید که در اطرافشان باشید. اما، کسانی که ارتباطِ نزدیکی با افراد روانآزار دارند، در خطرِ مورد بهرهبرداری و سوءاستفاده قرار گرفتن، دروغ شنیدن، مورد خیانت واقعشدن و دستکاری ذهنی قرار دارند یا ممکن است که فردِ روانآزار آنها را به محضِ محقق شدنِ هدف یا کسالت رها کند.»
ولش میگوید این نکتهها در موردِ افراد روانآزار در محیط کار نیز صدق میکند. آنها ممکن است که دلربا و فریبنده باشند، اما همچنین میتوانند مرتب از امتیازهای شغلی سوءاستفاده کنند، سیاستهای شرکت را نقض کنند، از سایر همکارانشان سوءاستفاده کنند یا آنها را آزار دهند و حتی از سازمان دزدی کنند، آنهم بدونِ آنکه دستگیر یا تنبیه انضباتی شوند.
چرا روانآزارها، کاریزماتیک و جذابند؟
کاریزما و جذابیت با تواناییهای بینفردی مثل توانایی اقناعکردن، مهارتهای اجتماعی، اعتمادبهنفس و نفوذ مرتبط است.
یک مطالعه جدید که در نشریه Research in Personality منتشر شده، ارتباط بین ویژگی روانآزارها (Psychopath) و برخوداری از جذابیت یا کاریزما را برجسته کرده است. این مطالعه استدلال میکند که سطوح بالای جذابیت در افرادی که دچار اختلالات روانی هستند، باعث میشود که آنها درشغلهایشان موفقیتهای بیشتری نیز کسب کنند.
اِما کِلِمنتین وِلش، استاد روانشناسی در دانشگاه نیویورک و یکی از نویسندگانِ همکار این مقاله که آن را در کنار پروفسور مارک. اِف. لِنزِنوِگر، به نگارش درآورده است، میگوید: «افرادی که دچار اختلالات روانی هستند را، افرادی با مشکلاتِ نامطلوب بینفردی، بیاحساس و ناهنجار میشناسیم. اما برخی افرادِ روانآزار، افرادی کاریزماتیک، جذاب یا فریبنده، توصیف میشوند. افرادی با ویژگیهای روانپریشی، علیرغم نیتهای درونی، میتواند خودش را مهربان، نرمگفتار، بااعتمادبهنفس، متقاعدکننده، دارای نفوذ و گیرا نمایش دهد.»
مطالعه آنها تلاشی است برای فهم اینکه چطور ویژگیهای روانآزاری میتواند نتایج موفقیتآمیزی را (هم در عرصه شغلی و هم در عرصه موفقیتهای جنایی) تولید کند و آیا جذابیت (کاریزما) ارتباطی با نتایجی که به دست میآید، دارد یا خیر؟
این مطالعه چند هدف ویژه را دنبال میکرد که شامل این موارد بود:
۱. مشخص کردنِ معنای دقیق موفقیت برای کسانی که خصلتهای روانآزاری دارند.
۲. فهم اینکه چرا بسیاری از افراد روانآزار از سوی دیگران به عنوان افرادی دارای جذابیت یا کاریزما توصیف میشوند.
۳. و ارزیابی ارتباط بین ویژگیهای روانآزاری و موفقیتهای بیشتر در زندگی.
محققان برای انجام این تحقیقِ ویژگیهای شخصیتی، رفتارها و موفقیتهای زندگی را در ۳۱۵ فرد ارزیابی و رتبهبندی کردند. آنها بینِ جذابیت یا کاریزما و روانآزاری ارتباطِ مثبتی کشف کردند. آنها دریافتند هر چه امتیاز افراد در ویژگیهای روانآزاری افزایش پیدا میکرد، آنها کاریزماتیکتر و جذابتر میشدند. محققان همچنین دریافتند این افراد بیشتر تمایل داشتند برای موفقیتهای بیشتر با سیستم همکاری کنند.
ولش توضیح میدهد: «افراد با ویژگیهای روانآزاری که دارای جذابیت و کاریزما بودند، تواناییشان در کنار آمدن با سیستم و پرهیز از تنبیه شدن به دلیل رفتارهای بد (خیانت به شریکِ عاطفی، دروغ گفتن، سوءاستفاده از امتیازهای شغلی یا فعالیتهای جنایی)؛ از توانایی افرادی که امتیاز پایینتری در این ویژگیها کسب کرده بودند، بیشتر بود.» برطبق وِلش، کاریزما و جذابیت با تواناییهای بینفردی مثل توانایی اقناعکردن، مهارتهای اجتماعی، اعتمادبهنفس و نفوذ مرتبط است. بنابراین، افرادِ روانآزار و کاریزماتیک به دلیلِ تواناییهای خاصی که دارند، خیلی راحتتر میتوانند دیگران را فریب دهند، ذهنِ آنها را دستکاری کنند یا از آنها
بهرهکشی کنند.
بااینحال، این پژوهش نشان داد که همه افرادِ روانآزار تمامِ مؤلفههای کاریزماتیک بودن را نمایش نمیدادند. برای مثال، ولش در تحقیق خود از دو مقیاس اندازهگیریِ کاریزما استفاده کرد: یکی که تواناییِ رهبری را اندازهگیری میکرد و دیگری که کاریزما را در شکلِ عمومی، کلی و روزمره اندازهگیری میکرد.
آنها دریافتند که روانآزاری با کاریزمای رهبری و توانایی نفوذ بر دیگران مرتبط بود، اما ارتباطی با دوستی و همراهی با دیگران یا حسِ راحتی دادن به آنها نداشت. این نشان میدهد که افرادِ روانآزار جذابیتِ تصنعی نمایش میدهند. روانآزارهای جذاب و کاریزماتیک، ممکن است، بااعتمادبهنفس، اقناعکننده و جذاب به نظر برسند، اما لزوماً مهربان یا گرم نیستند.
ولش برای افرادی که با روانآزارهای جذاب روابطِ نزدیکی دارند، چند توصیه هشداردهنده و احتیاطی دارد: او میگوید: «ممکن است که به دلیلِ جذابیت، اعتمادبهنفس و نترس بودنِ آنها دوست داشته باشید که در اطرافشان باشید. اما، کسانی که ارتباطِ نزدیکی با افراد روانآزار دارند، در خطرِ مورد بهرهبرداری و سوءاستفاده قرار گرفتن، دروغ شنیدن، مورد خیانت واقعشدن و دستکاری ذهنی قرار دارند یا ممکن است که فردِ روانآزار آنها را به محضِ محقق شدنِ هدف یا کسالت رها کند.»
ولش میگوید این نکتهها در موردِ افراد روانآزار در محیط کار نیز صدق میکند. آنها ممکن است که دلربا و فریبنده باشند، اما همچنین میتوانند مرتب از امتیازهای شغلی سوءاستفاده کنند، سیاستهای شرکت را نقض کنند، از سایر همکارانشان سوءاستفاده کنند یا آنها را آزار دهند و حتی از سازمان دزدی کنند، آنهم بدونِ آنکه دستگیر یا تنبیه انضباتی شوند.
*
این نشانه ها می گویند هوش زیادی دارید
روزیاتو_مترجم:گلریز برهمند
*مؤدبانه شکایت می کنید
اگر در خانه، محل کار یا هر جای دیگری وقتی متوجه می شوید چیزی درست و سر جایش نیست، شکایت خود را مؤدبانه ابراز می کنید، این هوش هیجانی شما را نشان می دهد.
شما می فهمید چیزهای منفی چه اثری می توانند بر دیگران و نه فقط خودتان داشته باشند و همین امر باعث می شود احساس کنید لازم است شکایت خود را ابراز کنید.
* با خودتان حرف می زنید
به عقیده ی دانشمندان گوش دادن به حرف هایی که به خودمان می زنیم فواید زیادی برایمان دارد. اثر این کار بر مغز با اثری که مطالعه یا تفکر بر آن دارد، متفاوت است. در واقع این کار از فروتنی بیشتر شما حکایت دارد، باعث می شود مواجهه ی عاطفی بهتری با مسائل داشته باشید و توانایی تان را در تصمیم گیری و انتخاب میان دو دیدگاه بالا می برد.
*خودکنترلی زیادی دارید
توانایی مقاومت در برابر وسوسه ها و داشتن صبر، نشانه دهنده ی هوش به ویژه در میان نوجوانان است.
تحقیقات نشان داده کسانی که هوش آن ها بالاتر از سطح متوسط است خودکنترلی بیشتری، به ویژه به لحاظ غذایی دارند.
*مشکلی با تنهایی ندارید
کسانی که هوش هیجانی بالایی دارند به طور کلی مشکلی با اینکه با افکار و ایده های خود تنها بمانند ندارند و نیازی نمی بینند برای شاد بودن دائماً با دیگران معاشرت داشته باشند.
چون می توانند آنقدر غرق در کارهای خود می شوند که شرکت نکردن در رویدادهای اجتماعی، ترس ِ از دست دادن در آن ها ایجاد نمی کند.
*فکر نمی کنید خیلی باهوش هستید
بر اساس «اثر دانینگ کروگر» کسانی که توانایی پایین تری دارند اغلب خودشان را دست بالا می گیرند.
با این حال، کسانی که از هوش بیشتری برخوردارند، توانایی شان را نه دست کم می گیرند و نه دست بالا. کسانی که هوش بالاتری دارند، بیشتر می دانند چه چیزی هایی را نمی دانند، در نتیجه، خودشان را خیلی باهوش نمی بینند.
*ناخن هایتان را می جوید
تحقیقات جدید نشان داده جویدن ناخن ها در واقع ممکن است نشانه ی اضطراب نباشد. طبق تحقیقات، عادت های آرامش بخشی همچون جویدن ناخن ها و کندن پوست، در واقع از کمال گرایی فرد و احساس نارضایتی اش ناشی می شود. در حقیقت، به نظر می رسد داشتن تمایلات کمال گرایانه ی افراطی ممکن است به دلیل بالاتر بودن هوش فرد نسبت به کسانی باشد که این ویژگی را ندارند.
*آدامس می جوید
طبق تحقیقات، از قرار معلوم میان جویدن آدامس و داشتن عملکرد بهتر در آزمون ها و کارهای متکی بر حافظه، ارتباط مستقیم وجود دارد. حافظه، توجه و هر دو نوع عملکرد اجرایی و فکری ممکن است هنگام آدامس جویدن، افزایش پیدا کند
*خیلی دوست ندارید
اعتقاد بر این است که باهوش ترها دوستان کمتر و حلقه های اجتماعی کوچک تری دارند چون افراد مستقل تری هستند.
بر اساس نظریه سوانا، در گذشته، انسان ها باید در قالب گروه های بزرگ تری به شکار می رفتند و مشکلات را به همراه یکدیگر حل می کردند.
با این حال، امروزه ما وابستگی کمتری داریم و این نکته به خصوص درمورد افراد بسیار باهوش صدق می کند
این نشانه ها می گویند هوش زیادی دارید
روزیاتو_مترجم:گلریز برهمند
*مؤدبانه شکایت می کنید
اگر در خانه، محل کار یا هر جای دیگری وقتی متوجه می شوید چیزی درست و سر جایش نیست، شکایت خود را مؤدبانه ابراز می کنید، این هوش هیجانی شما را نشان می دهد.
شما می فهمید چیزهای منفی چه اثری می توانند بر دیگران و نه فقط خودتان داشته باشند و همین امر باعث می شود احساس کنید لازم است شکایت خود را ابراز کنید.
* با خودتان حرف می زنید
به عقیده ی دانشمندان گوش دادن به حرف هایی که به خودمان می زنیم فواید زیادی برایمان دارد. اثر این کار بر مغز با اثری که مطالعه یا تفکر بر آن دارد، متفاوت است. در واقع این کار از فروتنی بیشتر شما حکایت دارد، باعث می شود مواجهه ی عاطفی بهتری با مسائل داشته باشید و توانایی تان را در تصمیم گیری و انتخاب میان دو دیدگاه بالا می برد.
*خودکنترلی زیادی دارید
توانایی مقاومت در برابر وسوسه ها و داشتن صبر، نشانه دهنده ی هوش به ویژه در میان نوجوانان است.
تحقیقات نشان داده کسانی که هوش آن ها بالاتر از سطح متوسط است خودکنترلی بیشتری، به ویژه به لحاظ غذایی دارند.
*مشکلی با تنهایی ندارید
کسانی که هوش هیجانی بالایی دارند به طور کلی مشکلی با اینکه با افکار و ایده های خود تنها بمانند ندارند و نیازی نمی بینند برای شاد بودن دائماً با دیگران معاشرت داشته باشند.
چون می توانند آنقدر غرق در کارهای خود می شوند که شرکت نکردن در رویدادهای اجتماعی، ترس ِ از دست دادن در آن ها ایجاد نمی کند.
*فکر نمی کنید خیلی باهوش هستید
بر اساس «اثر دانینگ کروگر» کسانی که توانایی پایین تری دارند اغلب خودشان را دست بالا می گیرند.
با این حال، کسانی که از هوش بیشتری برخوردارند، توانایی شان را نه دست کم می گیرند و نه دست بالا. کسانی که هوش بالاتری دارند، بیشتر می دانند چه چیزی هایی را نمی دانند، در نتیجه، خودشان را خیلی باهوش نمی بینند.
*ناخن هایتان را می جوید
تحقیقات جدید نشان داده جویدن ناخن ها در واقع ممکن است نشانه ی اضطراب نباشد. طبق تحقیقات، عادت های آرامش بخشی همچون جویدن ناخن ها و کندن پوست، در واقع از کمال گرایی فرد و احساس نارضایتی اش ناشی می شود. در حقیقت، به نظر می رسد داشتن تمایلات کمال گرایانه ی افراطی ممکن است به دلیل بالاتر بودن هوش فرد نسبت به کسانی باشد که این ویژگی را ندارند.
*آدامس می جوید
طبق تحقیقات، از قرار معلوم میان جویدن آدامس و داشتن عملکرد بهتر در آزمون ها و کارهای متکی بر حافظه، ارتباط مستقیم وجود دارد. حافظه، توجه و هر دو نوع عملکرد اجرایی و فکری ممکن است هنگام آدامس جویدن، افزایش پیدا کند
*خیلی دوست ندارید
اعتقاد بر این است که باهوش ترها دوستان کمتر و حلقه های اجتماعی کوچک تری دارند چون افراد مستقل تری هستند.
بر اساس نظریه سوانا، در گذشته، انسان ها باید در قالب گروه های بزرگ تری به شکار می رفتند و مشکلات را به همراه یکدیگر حل می کردند.
با این حال، امروزه ما وابستگی کمتری داریم و این نکته به خصوص درمورد افراد بسیار باهوش صدق می کند
https://instagram.com/hasanalishah_?igshid=YmMyMTA2M2Y=
حال خوب با دنبال کردن پیج بالا👆👆👆
این فرصت رو از دست ندید و همین حالا بازدید کنیدوعضوشوید😍
حال خوب با دنبال کردن پیج بالا👆👆👆
این فرصت رو از دست ندید و همین حالا بازدید کنیدوعضوشوید😍
آنهایی که در رابطه از کسی به کسی دیگر پناه میبرند و خوشبختی خود را در دیگری می جویند ولی ناکام می مانند، نه تنها رابطه را درک نکرده اند، بلکه هنوز خود را نیافته اند.
کسی نمیتواند کسی را خوشبخت کند. هر کس مسوول خوشبختی خویش است.
رابطه اطاق درمان نیست!
رابطه فرار از تنهایی نیست!
رابطه دیگران را فریب دادن نیست!
رابطه یک گزینه برای رشد است و پایه های ان بر سه اصل صداقت، حمایت و پذیرش بنا شده است. رعایت این سه مهم عشق را میسازد.
✍🏻دکتر موریس ستودگان
کسی نمیتواند کسی را خوشبخت کند. هر کس مسوول خوشبختی خویش است.
رابطه اطاق درمان نیست!
رابطه فرار از تنهایی نیست!
رابطه دیگران را فریب دادن نیست!
رابطه یک گزینه برای رشد است و پایه های ان بر سه اصل صداقت، حمایت و پذیرش بنا شده است. رعایت این سه مهم عشق را میسازد.
✍🏻دکتر موریس ستودگان
کنترل عصبانیت
هنگامی که والدین به طور کار آمد هیجان های خود را مهار می کنند، فرزندان شان هم یاد می گیرند تا به همین شیوه عمل کنند. روشی که والدین برای مدیریت خود در شرایط انفجاری (عصبانیت بیش از حد) به کار می برند، الگویی برای فرزندشان می شود تا به هنگام خشم یا اندوه از آن الگو تبعیت کنند.
بنابراین کنترل خشم و عصبانیت چیزی است که همه والدین به آن نیازمندند. خود مهار گری روشی برای کمک به والدین است تا از وارد کردن صدمه به فرزندشان اجتناب کنند. با کسب این مهارت، والدین خواهند توانست تا با فرزندشان به شیوه هایی موثر حتی در لحظات تنش زا، تعامل کنند.
مثلا وقتی کودک ما شاهد است که به نظر خیلی عصبانی می آییم، خشم خود را فرو بخوریم و سکوت کنیم و چند دقیقه ای از او بخواهیم محیط را ترک کند تا کنترل خود را دوباره به دست آوریم، او نیز از این شیوه استفاده خواهد کرد. در واقع رفتارهای خشن فرزندانمان بازتابی از رفتار والدین است.
خشم، هیجان پایه ای است که هر کسی آن را می فهمد. می توان به افراد آموزش داد که چگونه خشم خود را بدون آسیب زدن به خود یا دیگران مهار کنند. آنچه حائز اهمیت است قبول مسئولیت اعمال خود و پذیرش احساسات به عنوان بخشی از ماهیت بشری است.
هنگامی که والدین به طور کار آمد هیجان های خود را مهار می کنند، فرزندان شان هم یاد می گیرند تا به همین شیوه عمل کنند. روشی که والدین برای مدیریت خود در شرایط انفجاری (عصبانیت بیش از حد) به کار می برند، الگویی برای فرزندشان می شود تا به هنگام خشم یا اندوه از آن الگو تبعیت کنند.
بنابراین کنترل خشم و عصبانیت چیزی است که همه والدین به آن نیازمندند. خود مهار گری روشی برای کمک به والدین است تا از وارد کردن صدمه به فرزندشان اجتناب کنند. با کسب این مهارت، والدین خواهند توانست تا با فرزندشان به شیوه هایی موثر حتی در لحظات تنش زا، تعامل کنند.
مثلا وقتی کودک ما شاهد است که به نظر خیلی عصبانی می آییم، خشم خود را فرو بخوریم و سکوت کنیم و چند دقیقه ای از او بخواهیم محیط را ترک کند تا کنترل خود را دوباره به دست آوریم، او نیز از این شیوه استفاده خواهد کرد. در واقع رفتارهای خشن فرزندانمان بازتابی از رفتار والدین است.
خشم، هیجان پایه ای است که هر کسی آن را می فهمد. می توان به افراد آموزش داد که چگونه خشم خود را بدون آسیب زدن به خود یا دیگران مهار کنند. آنچه حائز اهمیت است قبول مسئولیت اعمال خود و پذیرش احساسات به عنوان بخشی از ماهیت بشری است.
*
راه كارهایی برای کم رنگ کردن خاطرات بد
*راهكار اول
از بین بردن تمام آثار بیرونی خاطرات بد از قدم های مهم فراموش کردن آن است. به طور مثال در صورتی که فرد از یک تصادف خاطره بدی در ذهن خود دارد، باید خودرویی که با آن تصادف کرده را بفروشد
لباس ها و لوازم را تعویض کند و عکس ها را از بین ببرد؛ اگر این خاطره بد در ارتباط با فردی دیگر به وجود آمده، تا حد ممکن باید از دیدار و گفت وگو با آن فرد خودداری شود.
*راهكار دوم
عدم پرورش افکار منفی است، به گونه ای که نباید با یادآوری خاطرات بد، آن ها را گسترش داد. متاسفانه برخی افراد عادت دارند افکار مزاحم را پرورش دهند.
*راهكار سوم
از راه های اهمیت ندادن به افکار منفی این است که فرد در مواقع هجوم آن ها به ذهن، سریع ذهن خود را متوقف کند و با ایجاد حالت تنبیه، آمار ورود این افکار به ذهن را کاهش داد.
*راهكار چهارم
با نوشتن آن خاطره بر روی کاغذ و پررنگ کردن هر خاطره ای هرچند بد، نکات مثبت آن را در نظر گرفت؛ از جمله نکات مثبت هر خاطره بد می توان به هوشیاری، آگاهی، تجربه و درس عبرت برای افراد اشاره کرد.
*راهكار پنجم
از مهم ترین کارها این است که افکار مثبت، جایگزین افکار منفی شوند، این امر تمرکز قوی و تلاش مداوم فرد را می طلبد.
راه كارهایی برای کم رنگ کردن خاطرات بد
*راهكار اول
از بین بردن تمام آثار بیرونی خاطرات بد از قدم های مهم فراموش کردن آن است. به طور مثال در صورتی که فرد از یک تصادف خاطره بدی در ذهن خود دارد، باید خودرویی که با آن تصادف کرده را بفروشد
لباس ها و لوازم را تعویض کند و عکس ها را از بین ببرد؛ اگر این خاطره بد در ارتباط با فردی دیگر به وجود آمده، تا حد ممکن باید از دیدار و گفت وگو با آن فرد خودداری شود.
*راهكار دوم
عدم پرورش افکار منفی است، به گونه ای که نباید با یادآوری خاطرات بد، آن ها را گسترش داد. متاسفانه برخی افراد عادت دارند افکار مزاحم را پرورش دهند.
*راهكار سوم
از راه های اهمیت ندادن به افکار منفی این است که فرد در مواقع هجوم آن ها به ذهن، سریع ذهن خود را متوقف کند و با ایجاد حالت تنبیه، آمار ورود این افکار به ذهن را کاهش داد.
*راهكار چهارم
با نوشتن آن خاطره بر روی کاغذ و پررنگ کردن هر خاطره ای هرچند بد، نکات مثبت آن را در نظر گرفت؛ از جمله نکات مثبت هر خاطره بد می توان به هوشیاری، آگاهی، تجربه و درس عبرت برای افراد اشاره کرد.
*راهكار پنجم
از مهم ترین کارها این است که افکار مثبت، جایگزین افکار منفی شوند، این امر تمرکز قوی و تلاش مداوم فرد را می طلبد.
*
چرا مردها کم احساس می شوند؟
اغلب مردهایی که در معرض استرس شدید قرار دارند در خود فرومیروند ، سکوت میکنند و بیاحساس میشوند تا مسئله ی خود را به شکلی حل کنند.
از آن جایی که طبیعت اصلی مرد ، مردانه و مذکر است برای مبارزه با استرس به این نیاز دارد که خود را از معرکه عقب بکشد و مدتی را به تنهایی بگذراند. این رفتار قدرت مردانه او را تشدید و تقویت میکند. بنابراین زمان مناسبی برای رسیدگی به واکنشهای عاطفی و احساسی نیست.
اغلب مردها در برخورد با استرس ابتدا با احساسات خود قطع رابطه میکنند تا بتوانند به طور عینی و منطقی با مسئله پیش آمده برخورد کنند.
زنها از این رفتار مردها به هراس میافتند زیرا اگر قرار باشد زنی با احساسات خود قطع ارتباط کند باید به قدری ناراحت باشد که بخواهد کسی را رد کند اما این موضوع در مورد مردها صدق نمیکند در حالیکه مردها خود به خود در واکنش به استرس با احساسات خود قطع رابطه میکنند.
مرد توانایی آن را دارد که در لحظهای در خود فرو برود و سکوت اختیار کند به همین شکل میتواند در لحظهای از این حال خارج شود.
وقتی مردها متعادلتر میشوند برای آن ها صحبت درباره ی اینکه از چه موضوعی ناراحت بودند سادهتر میشود. وقتی مرد از دنیای سکوت و تنهایی بازمیگردد ممکن است حرفی برای گفتن نداشته باشد زیرا ممکن است به این نتیجه رسیده باشد که دلیل و موضوعی برای ناراحت شدن وجود ندارد.
در اغلب موارد وقتی مرد از سکوت و انزوا خارج میشود و میگوید که همه چیز خوب و عالی است ، بهتر است زنش به این گفته او اطمینان کند و در شرایط آرام قرار بگیرد.
@rasapsychoo
چرا مردها کم احساس می شوند؟
اغلب مردهایی که در معرض استرس شدید قرار دارند در خود فرومیروند ، سکوت میکنند و بیاحساس میشوند تا مسئله ی خود را به شکلی حل کنند.
از آن جایی که طبیعت اصلی مرد ، مردانه و مذکر است برای مبارزه با استرس به این نیاز دارد که خود را از معرکه عقب بکشد و مدتی را به تنهایی بگذراند. این رفتار قدرت مردانه او را تشدید و تقویت میکند. بنابراین زمان مناسبی برای رسیدگی به واکنشهای عاطفی و احساسی نیست.
اغلب مردها در برخورد با استرس ابتدا با احساسات خود قطع رابطه میکنند تا بتوانند به طور عینی و منطقی با مسئله پیش آمده برخورد کنند.
زنها از این رفتار مردها به هراس میافتند زیرا اگر قرار باشد زنی با احساسات خود قطع ارتباط کند باید به قدری ناراحت باشد که بخواهد کسی را رد کند اما این موضوع در مورد مردها صدق نمیکند در حالیکه مردها خود به خود در واکنش به استرس با احساسات خود قطع رابطه میکنند.
مرد توانایی آن را دارد که در لحظهای در خود فرو برود و سکوت اختیار کند به همین شکل میتواند در لحظهای از این حال خارج شود.
وقتی مردها متعادلتر میشوند برای آن ها صحبت درباره ی اینکه از چه موضوعی ناراحت بودند سادهتر میشود. وقتی مرد از دنیای سکوت و تنهایی بازمیگردد ممکن است حرفی برای گفتن نداشته باشد زیرا ممکن است به این نتیجه رسیده باشد که دلیل و موضوعی برای ناراحت شدن وجود ندارد.
در اغلب موارد وقتی مرد از سکوت و انزوا خارج میشود و میگوید که همه چیز خوب و عالی است ، بهتر است زنش به این گفته او اطمینان کند و در شرایط آرام قرار بگیرد.
@rasapsychoo
زیباترین انسانهایی که تاکنون شناختهام آنهایی بودند که شکست خورده بودند، رنج میکشیدند دچار فقدان شده بودند و با این حال راه خود را از اعماق درد و رنج گشودند و بیرون آمدند این افراد حسی از قدردانی، حساسیت و فهم زندگی داشتند که آنها را پر از شفقت، ملایمت و توجه عمیق عاشقانه میکرد، زیبایی این افراد اتفاقی و بیسبب نبود.
#الیزبت_کوبلر
@rasapsychoo
#الیزبت_کوبلر
@rasapsychoo
*
احساس تنهایی شما چند برابر خواهد شد اگر برای فرار از احساس تنهایی وارد یک رابطه بشوید،
با حجم بیشتری از احساس بی ارزشی تان مواجه می شوید اگر برای رهایی از احساس بی ارزشی وارد رابطه شوید، به مراتب بیشتر حس دوست نداشتنی بودن تجربه می کنید اگر وارد رابطه شوید تا حس کنید دوست داشتنی هستید،
اضطراب رها شدگی خواب از چشمان تان می رباید اگر به فردی پناه ببرید تا او شما را از این اضطراب نجات بخشد،
علاوه بر همه ی این احساس های دردناک شما می مانید و خشم زیاد فرافکنی شده از طرف مقابل، چرا که او تصورات سراب گونه تان از رابطه را پایان داده و امیدهای واهی تان از رابطه را ناامید کرده است.
اگر فکر می کنید رابطه قرار است به عنوان یک روان درمانگر شفاگر زخم های روح و روان تان باشد سخت در اشتباه هستید، رابطه بیشتر دست بر زخم های تان می گذارد، همان نقطه های درد را می فشارد، و اگر بینش مناسبی نسبت به وضعیت روانی خود نداشته باشید تصور می کنید این معشوق است که احساس های دردناک را در شما ایجاد می کند،در نتیجه همواره با او در خشم و جدال خواهید بود.
یادتان باشد هیچ انسانی کلید زندگی شما نیست،
شما خود راه و راهبر و راه گشای زندگی خویش هستید.
@rasapsychoo
احساس تنهایی شما چند برابر خواهد شد اگر برای فرار از احساس تنهایی وارد یک رابطه بشوید،
با حجم بیشتری از احساس بی ارزشی تان مواجه می شوید اگر برای رهایی از احساس بی ارزشی وارد رابطه شوید، به مراتب بیشتر حس دوست نداشتنی بودن تجربه می کنید اگر وارد رابطه شوید تا حس کنید دوست داشتنی هستید،
اضطراب رها شدگی خواب از چشمان تان می رباید اگر به فردی پناه ببرید تا او شما را از این اضطراب نجات بخشد،
علاوه بر همه ی این احساس های دردناک شما می مانید و خشم زیاد فرافکنی شده از طرف مقابل، چرا که او تصورات سراب گونه تان از رابطه را پایان داده و امیدهای واهی تان از رابطه را ناامید کرده است.
اگر فکر می کنید رابطه قرار است به عنوان یک روان درمانگر شفاگر زخم های روح و روان تان باشد سخت در اشتباه هستید، رابطه بیشتر دست بر زخم های تان می گذارد، همان نقطه های درد را می فشارد، و اگر بینش مناسبی نسبت به وضعیت روانی خود نداشته باشید تصور می کنید این معشوق است که احساس های دردناک را در شما ایجاد می کند،در نتیجه همواره با او در خشم و جدال خواهید بود.
یادتان باشد هیچ انسانی کلید زندگی شما نیست،
شما خود راه و راهبر و راه گشای زندگی خویش هستید.
@rasapsychoo