ناپدیدسازی قهری اجساد رامین حسین پناهی، لقمان و زانیار مرادی در ششمین سالگرد اعدام
بامداد شنبه ۱۷ شهریورماه ١٣٩٧، سه زندانی سیاسی کُرد به نامهای رامین حسینپناهی، زانیار مرادی و لقمان مرادی، در زندان رجاییشهر کرج اعدام شدند.
اتهام وارده علیه این زندانیان «بغی از طریق عضویت در یکی از احزاب کُردی» عنوان شد که هرسه تن از آنان تا زمان اجرای حکم اعدام که در دادگاههای ناعادلانه دادرسی شده بودند، این اتهامات را رد کردند.
پس از شش سال، حکومت ایران هیچ توضیحی درباره اعدام آنها نداده، از تحویل اجساد به خانوادههایشان خودداری کرده و محل دفنشان نامشخص است. به همین دلیل این اعدام در زمره اعدامهای مخفیانه و از منظر بینالملل در ردیف جنایات «ناپدیدسازی قهری» و «جنایت علیه بشریت» قرار میگیرد و حکومت ایران موظف به پاسخگو شدن در این رابطه است.
کردپا
@raadiofarhang
بامداد شنبه ۱۷ شهریورماه ١٣٩٧، سه زندانی سیاسی کُرد به نامهای رامین حسینپناهی، زانیار مرادی و لقمان مرادی، در زندان رجاییشهر کرج اعدام شدند.
اتهام وارده علیه این زندانیان «بغی از طریق عضویت در یکی از احزاب کُردی» عنوان شد که هرسه تن از آنان تا زمان اجرای حکم اعدام که در دادگاههای ناعادلانه دادرسی شده بودند، این اتهامات را رد کردند.
پس از شش سال، حکومت ایران هیچ توضیحی درباره اعدام آنها نداده، از تحویل اجساد به خانوادههایشان خودداری کرده و محل دفنشان نامشخص است. به همین دلیل این اعدام در زمره اعدامهای مخفیانه و از منظر بینالملل در ردیف جنایات «ناپدیدسازی قهری» و «جنایت علیه بشریت» قرار میگیرد و حکومت ایران موظف به پاسخگو شدن در این رابطه است.
کردپا
@raadiofarhang
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حضور خانواده امیر فراستیشاد بر سر مزار عزیز جانباختهشان در آستانه سالگرد خیزش انقلابی
صفحه اینستاگرام امیر فراستیشاد از جانباختگان خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی در پیرانشهر، تصاویری از حضور خانوادهاش بر سر مزار او در سالگرد خیزش انقلابی منتشر کردهاند.
امیر فراستیشاد، معترض اهل پیرانشهر در تاریخ بیست و هفتم آبانماە ١٤٠١ بر اثر شلیک نیروهای سرکوبگر و اصابت پنج گلوله (دو گلولە کلاشینکف و سە گلولە ساچمەای) جان خود را از دست داد.
@raadiofarhang
صفحه اینستاگرام امیر فراستیشاد از جانباختگان خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی در پیرانشهر، تصاویری از حضور خانوادهاش بر سر مزار او در سالگرد خیزش انقلابی منتشر کردهاند.
امیر فراستیشاد، معترض اهل پیرانشهر در تاریخ بیست و هفتم آبانماە ١٤٠١ بر اثر شلیک نیروهای سرکوبگر و اصابت پنج گلوله (دو گلولە کلاشینکف و سە گلولە ساچمەای) جان خود را از دست داد.
@raadiofarhang
بر اساس گزارش صفحه «چشم برای آزادی» که اخبار معترضان آسیبدیده چشمی را پوشش میدهد، محمد آزاد، یکی از این آسیبدیدگان درگذشت.
این صفحه به نقل از خواهر آقای آزاد این خبر را اعلام کرد. «چشم برای آزادی» در توضیح خود نوشت: «محمد آزاد متولد ۱۳۵۵ در شهر دبی، ۴۸ ساله، متاهل، دارای دو فرزند، یکی کودک و دیگری خردسال در تاریخ ۲۴ آبان سال ۱۴۰۱ در ستارخان تهران از ناحیه سر، شکم و چشم راست مورد اصابت نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و چشم خود را از دست داد». در ادامه آمده است: محمد آزاد «با وجود ساچمه در سر و بدن با درد دست و پنجه نرم میکرد. آما هرگز امید به آزادی وطن را از دست نداد. محمد آزاد بارها در تماسهایی که داشتیم از خطرناک بودن موقعیت ساچمهها در بدن خود گفته بود. و تنها خبر تاییدنشده سکته قلبی است».
@raadiofarhang
این صفحه به نقل از خواهر آقای آزاد این خبر را اعلام کرد. «چشم برای آزادی» در توضیح خود نوشت: «محمد آزاد متولد ۱۳۵۵ در شهر دبی، ۴۸ ساله، متاهل، دارای دو فرزند، یکی کودک و دیگری خردسال در تاریخ ۲۴ آبان سال ۱۴۰۱ در ستارخان تهران از ناحیه سر، شکم و چشم راست مورد اصابت نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و چشم خود را از دست داد». در ادامه آمده است: محمد آزاد «با وجود ساچمه در سر و بدن با درد دست و پنجه نرم میکرد. آما هرگز امید به آزادی وطن را از دست نداد. محمد آزاد بارها در تماسهایی که داشتیم از خطرناک بودن موقعیت ساچمهها در بدن خود گفته بود. و تنها خبر تاییدنشده سکته قلبی است».
@raadiofarhang
احسان قدیری از زندان اوین آزاد شد
روز جاری، احسان قدیری، زندانی سیاسی با پایان دوران محکومیت از زندان اوین آزاد شد.
آزادی این #زندانی_سیاسی با پایان دوران محکومیت وی صورت گرفته است.
هرانا
روز جاری، احسان قدیری، زندانی سیاسی با پایان دوران محکومیت از زندان اوین آزاد شد.
آزادی این #زندانی_سیاسی با پایان دوران محکومیت وی صورت گرفته است.
هرانا
صفحه توماج صالحی اعلام کرد که شکستگی پای این رپر معترض زیر شکنجههای وحشیانه ماموران اطلاعات استان اصفهان و شکستگی انگشتان دست او و عدم رسیدگی پزشکی، منجر به جوشخوردگی ناقص همراه با انحراف استخوان پا و انگشتان دست شده در صورت ادامه این وضعیت ین شکستگی تبدیل به نقصی دائمی خواهد شد.
این صفحه خواستار آزادی این رپر معترض شد و افزود که در حال حاضر هیچ قرار بازداشتی در پرونده توماج صالحی وجود ندارد و تنها بهانه حبس، حکم حبس یکسالهای است که با احتساب دوران بازداشت پیش از صدور حکم، توماج بابت آن حدود دو سال است در زندان به سر میبرد.
@raadiofarhang
این صفحه خواستار آزادی این رپر معترض شد و افزود که در حال حاضر هیچ قرار بازداشتی در پرونده توماج صالحی وجود ندارد و تنها بهانه حبس، حکم حبس یکسالهای است که با احتساب دوران بازداشت پیش از صدور حکم، توماج بابت آن حدود دو سال است در زندان به سر میبرد.
@raadiofarhang
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در کنار مزار جاوید نام ابولفضل آدینه زاده
علی آدینهزاده، پدر جاویدنام ابوالفضل آدینهزاده نزدیک به پنجاه روز است که زندانی است.
ابوالفضل آدینهزاده یک معترض هفده ساله بود که در ۱۶ مهر ۱۴۰۱ در مشهد و در جریان خیزش ۱۴۰۱ ایران ابتدا با ضربهٔ شوکر به گردن آسیب دیده و سپس با شلیک بیش از هفتاد تیر تفنگ ساچمهای کشته شد
@raadiofarhang
علی آدینهزاده، پدر جاویدنام ابوالفضل آدینهزاده نزدیک به پنجاه روز است که زندانی است.
ابوالفضل آدینهزاده یک معترض هفده ساله بود که در ۱۶ مهر ۱۴۰۱ در مشهد و در جریان خیزش ۱۴۰۱ ایران ابتدا با ضربهٔ شوکر به گردن آسیب دیده و سپس با شلیک بیش از هفتاد تیر تفنگ ساچمهای کشته شد
@raadiofarhang
🔴 دقایقی پیش #مختار_اسدی با قرار وثیقه از بند ۴ زندان اوین به صورت موقت آزاد شد.
مختار اسدی فعال صنفی و عضو انجمن صنفی معلمان کردستان-سنندج، در تاریخ دوشنبه ۲۹ مرداد پس از مراجعه به پلیس فتا به صورت غیرقانونی بازداشت شد و روز بعد به تهران و قرنطینه زندان اوین منتقل شد.
وی پس از چند روز به بند چهار زندان اوین منتقل شد روز یکشنبه ۱۱ شهریور وثیقه بابت اتهامات انتسابی صادر و مراحل آن توسط خانواده صورت گرفت و امروز با قرار وثیقه آزاد شد.
در مدتی که مختار اسدی در بند چهار بود همبند و هم اتاق آقای #رسول_بداقی بود این چندمین بار است که رسول به خاطر حکم ناعادلانه، همکاران و فعالان را از زندان بدرقه میکند. شورای هماهنگی قویآ خواستار آزادی رسول بداقی در آستانه مراسم عروسی دختر وی است و ادامه حبس این فعال صنفی را به شدت محکوم میکند.
@raadiofarhang
مختار اسدی فعال صنفی و عضو انجمن صنفی معلمان کردستان-سنندج، در تاریخ دوشنبه ۲۹ مرداد پس از مراجعه به پلیس فتا به صورت غیرقانونی بازداشت شد و روز بعد به تهران و قرنطینه زندان اوین منتقل شد.
وی پس از چند روز به بند چهار زندان اوین منتقل شد روز یکشنبه ۱۱ شهریور وثیقه بابت اتهامات انتسابی صادر و مراحل آن توسط خانواده صورت گرفت و امروز با قرار وثیقه آزاد شد.
در مدتی که مختار اسدی در بند چهار بود همبند و هم اتاق آقای #رسول_بداقی بود این چندمین بار است که رسول به خاطر حکم ناعادلانه، همکاران و فعالان را از زندان بدرقه میکند. شورای هماهنگی قویآ خواستار آزادی رسول بداقی در آستانه مراسم عروسی دختر وی است و ادامه حبس این فعال صنفی را به شدت محکوم میکند.
@raadiofarhang
پرونده چهار متهم باقی مانده در پرونده شهرک اکباتان تهران، پس از رفع نقص، به دادگاه ارسال شده است.
چهار متهم باقیمانده در این پرونده، میلاد آرمون، نوید نجاران، سید محمدمهدی حسینی و مهدی ایمانی، در دادگاه کیفری علاوه بر اتهام مشارکت در قتل عمد، به «محاربه» نیز متهم شدهاند و پرونده آنها همزمان با دادگاه کیفری به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست ابوالقاسم صلواتی نیز ارسال شده است.
@raadiofarhang
چهار متهم باقیمانده در این پرونده، میلاد آرمون، نوید نجاران، سید محمدمهدی حسینی و مهدی ایمانی، در دادگاه کیفری علاوه بر اتهام مشارکت در قتل عمد، به «محاربه» نیز متهم شدهاند و پرونده آنها همزمان با دادگاه کیفری به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست ابوالقاسم صلواتی نیز ارسال شده است.
@raadiofarhang
امروز شنبه هفدهم شهریور ماه ، سروناز احمدی، فعال مدنی و زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در حالی دوران حبس تعزیری خود را سپری می کند که از حق استفاده از آزادی مشروط و حتی حق درمان و مرخصی محروم شده است. این زندانی سیاسی در حال تحمل دوران حبس تعزیری پنج ساله خود است.
ادامه خبر👇👇👇
@raadiofarhang
ادامه خبر👇👇👇
@raadiofarhang
رادیو فرهنگ گوتنبرگ
امروز شنبه هفدهم شهریور ماه ، سروناز احمدی، فعال مدنی و زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در حالی دوران حبس تعزیری خود را سپری می کند که از حق استفاده از آزادی مشروط و حتی حق درمان و مرخصی محروم شده است. این زندانی سیاسی در حال تحمل دوران حبس تعزیری پنج ساله…
به گزارش رادیو فرهنگ به نقل از یک فرد مطلع در گفتگو با گزارشگر حقوق بشر در ایران:”با توجه به اینکه سروناز احمدی میزان حبس تعزیری خود رای سپری کرده و و حال واجد شرایط استفاده از آزادی مشروط است اما در پی مخالفت دادستان از این حق خود محروم شده حتی درخواست مرخصی وی هم رد شده است. سروناز احمدی، با توجه به اینکه از بیماری صرع در رنج است، نیازمند دسترسی به خدمات پزشکی و حق درمان است اما از اعزام وی به بیمارستان هم مخالفت بعمل آمده است.”
در حالی سروناز احمدی، در زندان اوین دوران حبس خود را سپری می کند که پیش از این و در تاریخ ۴ آذر ماه ۱۴۰۲، درخواست اعاده دادرسی به پرونده این زندانی سیاسی، توسط قضات شعبه ۹ دیوان عالی کشور، رد و به عرفان کرم ویسی – وکیل مدافع آنها ابلاغ شده بود.
لازم به اشاره است، سروناز احمدی، در تاریخ هشت اردیبهشت ماه ۱۴۰۲، هنگامی که به همراه شماری از فعالان مدنی توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و پس از آن رسانه های وابسته به نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی مدعی ارتباط جملگی این افراد با (مارکسیستی)، (سازمان مجاهدین خلق) و (پرونده زوج فرانسوی فعال کارگری) بازداشت شده در ایران شدند و در این دو فعال مدنی، پس از اتمام بازجویی ها در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات، برای سپری کردن دوران حبس خود به بند عمومی زندان اوین منتقل شده بود.
این فعال مدنی، در تاریخ ۱۴دی ماه ۱۴۰۱، توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست ابوالقاسم صلواتی محاکمه و در تاریخ ۹ بهمن ماه ۱۴۰۱، سروناز احمدی، از بابت اتهام (اجتماع و تبانی) به تحمل ۵ سال حبس تعزیری و به اتهام (فعالیت تبلیغی علیه نظام) هم به تحمل ۱ سال حبس تعزیری، محکوم شده بود و پس از اعلام اعتراض و ارجاع پرونده به شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران، در تاریخ ۲۱ اسفند ماه ۱۴۰۱، عینا تائید شد.
در تاریخ ۱۵ آبان ماه ۱۴۰۱، سروناز احمدی، در پی یورش جمعی از نیروهای امنیتی به منزل شخصی وی در تهران، بازداشت و به بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات واقع در زندان اوین منتقل و پس از طی مراحل بازجوئی ها، در تاریخ ۱۶ آذر ماه ۱۴۰۱، با تودیع وثیقه ای به مبلغ ۵۰۰ میلیون تومان آزاد شده بود.
@raadiofarhang
در حالی سروناز احمدی، در زندان اوین دوران حبس خود را سپری می کند که پیش از این و در تاریخ ۴ آذر ماه ۱۴۰۲، درخواست اعاده دادرسی به پرونده این زندانی سیاسی، توسط قضات شعبه ۹ دیوان عالی کشور، رد و به عرفان کرم ویسی – وکیل مدافع آنها ابلاغ شده بود.
لازم به اشاره است، سروناز احمدی، در تاریخ هشت اردیبهشت ماه ۱۴۰۲، هنگامی که به همراه شماری از فعالان مدنی توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و پس از آن رسانه های وابسته به نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی مدعی ارتباط جملگی این افراد با (مارکسیستی)، (سازمان مجاهدین خلق) و (پرونده زوج فرانسوی فعال کارگری) بازداشت شده در ایران شدند و در این دو فعال مدنی، پس از اتمام بازجویی ها در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات، برای سپری کردن دوران حبس خود به بند عمومی زندان اوین منتقل شده بود.
این فعال مدنی، در تاریخ ۱۴دی ماه ۱۴۰۱، توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست ابوالقاسم صلواتی محاکمه و در تاریخ ۹ بهمن ماه ۱۴۰۱، سروناز احمدی، از بابت اتهام (اجتماع و تبانی) به تحمل ۵ سال حبس تعزیری و به اتهام (فعالیت تبلیغی علیه نظام) هم به تحمل ۱ سال حبس تعزیری، محکوم شده بود و پس از اعلام اعتراض و ارجاع پرونده به شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران، در تاریخ ۲۱ اسفند ماه ۱۴۰۱، عینا تائید شد.
در تاریخ ۱۵ آبان ماه ۱۴۰۱، سروناز احمدی، در پی یورش جمعی از نیروهای امنیتی به منزل شخصی وی در تهران، بازداشت و به بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات واقع در زندان اوین منتقل و پس از طی مراحل بازجوئی ها، در تاریخ ۱۶ آذر ماه ۱۴۰۱، با تودیع وثیقه ای به مبلغ ۵۰۰ میلیون تومان آزاد شده بود.
@raadiofarhang
بیانیه تشکلهای دانشجویان کشور به مناسبت دومین سالروز جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی»
تشکلهای دانشجویی سراسر ایران با انتشار بیانیهای به مناسبت دومین سالگرد جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» اعلام کردند؛
در روزهای پایانی شهریور ۱۴۰۱، بعد از قتل حکومتی مهسا/ژینای عزیزمان موج عظیمی به حرکت درآمد و سراسر کشور را در کمتر از یک هفته و کل دنیا را در طول کمتر از یک ماه درنوردید. «زن زندگی آزادی» تبدیل به سه کلمهای نمادین و معنابخش به زندگی دهها میلیون انسان تحت ستم حکومت جمهوری اسلامی در ایران شد و سرآغاز انقلابی به نام «انقلاب زن زندگی آزادی».
انقلابی که از همان ابتدا به دلیل درجه بالایی از مدرنیسم و انسانگرایی که در خود داشت، توجهات جهانیان را به خود جلب کرد. انقلابی که شعارش را از همان روزهای آغازین، در هر گروه و جنبش و نهاد و تشکل و سازمان و حزب سیاسی پیشرو و مدرنی شنیدیم. انقلابی که نهتنها جامعه معترض ایران را یکصدا کرد؛ بلکه معنای عملی زندگی میلیونها انسان را هم به صورت بازگشتناپذیری، دگرگون کرد.
انقلابی که از یک سو با فریاد «زن» و به پیشتازی زنان، بیحجابی و حجابسوزان را تبدیل به پرچم سیاسی مبارزه خود کرد و از سوی دیگر خودش را به طور کامل در اعتراضات روزمره بخشهای مختلف جامعه تکثیر کرد.
انقلابی که با کلمه «زندگی» به جنگ وحشیترین حکومت دنیا که رکورددار اجرای حکم شنیع اعدام است، رفته و اکثریت قاطع جامعه را به صف دادخواهی از خون تکتک کشتهشدگان انقلاب سرازیر کرده؛ صفی که در آن فریادهای ممتد «ایستادهایم تا پایان» سر داده میشود.
دو سالگی این انقلاب، آیینه تمام قد مبارزه پیگیرانهی نسل نسل ما علیه حکومت زور و تحمیل و سانسور است. مایی که معنای عملی «آزادی» را در آزادیهای بیقید و شرط سیاسی، آزادی بیان و اندیشه و عقیده و تحزب، جستجو کرده و میکنیم؛ مایی که برای آزادی و رهایی انسان در تمام ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میجنگیم.
بله این انقلاب حتی دو سال پس از متولد شدنش، همچنان در حال جنگ سنگر به سنگر با حکومت جمهوری اسلامی است.
همین روزها که جمهوری اسلامی برای به عقب راندن انقلاب در ایران، خاورمیانه را به آتش کشیده، شاهد هستیم که «زندان، شکنجه، اعدام» هرگز اثر نداشته.
اعتراضات گسترده مردمی، حکومت را احاطه کرده. کارگران، بازنشستگان و پرستاران تجمعات و اعتصابات بزرگی علیه رژیم سازمان دادهاند. زنان سر سوزنی عقب ننشستهاند و در جنگ برابر حکومت زنستیز، مبارزه و ایستادگی را با زیست روزمره خود پیوند زدهاند. جنبش علیه اعدام در سطوح مختلفی به پیش میرود و پیشقراولان این جنبش عظیم، زندانیان بند زنان اوین و زندانیان دهها زندان مختلف هستند که حتی در اعماق سیاهچالهای حکومت اعدامی، صدای «مرگ بر حکومت اعدامی» آنها و اعتصابات رو به گسترش آنان، به گوش جهانیان رسیده است.
اینها و دهها مورد دیگر از مبارزه ما، تنها حاکی از یک واقعیت است، اینکه جمهوری اسلامی دیر یا زود، توسط ما نابود خواهد شد و این نابودی با پیروزی انقلابی رقم خواهد خورد که همین امروز در رگهای جامعه ایران در جریان است.
ما دانشجویان به عنوان یکی از جنبشهای سیاسی جریانساز و موثر در «انقلاب زن زندگی آزادی» لازم میدانیم در آستانه دومین سالروز آغاز این انقلاب عظیم انسانی، بار دیگر ضمن تاکید بر مبانی سیاسی این انقلاب که در دو «منشور مطالبات حداقلی» و «منشور مطالبات پیشرو زنان ایران» تبلور یافته، اعلام کنیم که برابر این حکومت ضدانسانی ایستادهایم و پرتوان و محکم برای به چالش کشیدن دائمی این حکومت و نابود کردنش مبارزه خواهیم کرد.
همچنین، از آنجا که پیشتر بسترهای لازم برای پیوستن وسیع و هرچه بیشتر شما دانشجویان، دانشآموزان، زنان، جوانان، رنگینکمانیها، مزدبگیران معترض و در یک کلام «مبارزین انقلابی» را به «شبکه سراسری انقلاب زن زندگی آزادی» و تشکلها و نهادها و گروههای مبارزاتی فعال در سراسر کشور ایجاد کردهایم؛ از شما همراهان و مبارزین این توقع را داریم که با پیوستن گستردهتر به این مبارزه متشکل و جمعی، ما را در مسیر رسیدن به هدف نهایی که پیروزی انقلابمان علیه حکومت جمهوری اسلامی و برقراری جامعهای آزاد، برابر، سکولار، مرفه، مدرن و متکثر است، همراهی کنید.
کلام آخر ... نه میبخشیم، نه فراموش میکنیم، نه اظهار پشیمانی میکنیم، نه میترسیم و نه از راه رفته برمیگردیم. ما به راهمان ادامه میدهیم و همگان را نیز به برگزاری دومین سالروز آغاز انقلاب «زن زندگی آزادی» به طور همبسته، سراسری و همگام در داخل و خارج کشور علیه حکومت جنایتکاران و وحوش اسلامی فرامیخوانیم.
تشکلهای دانشجویی سراسر ایران با انتشار بیانیهای به مناسبت دومین سالگرد جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» اعلام کردند؛
در روزهای پایانی شهریور ۱۴۰۱، بعد از قتل حکومتی مهسا/ژینای عزیزمان موج عظیمی به حرکت درآمد و سراسر کشور را در کمتر از یک هفته و کل دنیا را در طول کمتر از یک ماه درنوردید. «زن زندگی آزادی» تبدیل به سه کلمهای نمادین و معنابخش به زندگی دهها میلیون انسان تحت ستم حکومت جمهوری اسلامی در ایران شد و سرآغاز انقلابی به نام «انقلاب زن زندگی آزادی».
انقلابی که از همان ابتدا به دلیل درجه بالایی از مدرنیسم و انسانگرایی که در خود داشت، توجهات جهانیان را به خود جلب کرد. انقلابی که شعارش را از همان روزهای آغازین، در هر گروه و جنبش و نهاد و تشکل و سازمان و حزب سیاسی پیشرو و مدرنی شنیدیم. انقلابی که نهتنها جامعه معترض ایران را یکصدا کرد؛ بلکه معنای عملی زندگی میلیونها انسان را هم به صورت بازگشتناپذیری، دگرگون کرد.
انقلابی که از یک سو با فریاد «زن» و به پیشتازی زنان، بیحجابی و حجابسوزان را تبدیل به پرچم سیاسی مبارزه خود کرد و از سوی دیگر خودش را به طور کامل در اعتراضات روزمره بخشهای مختلف جامعه تکثیر کرد.
انقلابی که با کلمه «زندگی» به جنگ وحشیترین حکومت دنیا که رکورددار اجرای حکم شنیع اعدام است، رفته و اکثریت قاطع جامعه را به صف دادخواهی از خون تکتک کشتهشدگان انقلاب سرازیر کرده؛ صفی که در آن فریادهای ممتد «ایستادهایم تا پایان» سر داده میشود.
دو سالگی این انقلاب، آیینه تمام قد مبارزه پیگیرانهی نسل نسل ما علیه حکومت زور و تحمیل و سانسور است. مایی که معنای عملی «آزادی» را در آزادیهای بیقید و شرط سیاسی، آزادی بیان و اندیشه و عقیده و تحزب، جستجو کرده و میکنیم؛ مایی که برای آزادی و رهایی انسان در تمام ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میجنگیم.
بله این انقلاب حتی دو سال پس از متولد شدنش، همچنان در حال جنگ سنگر به سنگر با حکومت جمهوری اسلامی است.
همین روزها که جمهوری اسلامی برای به عقب راندن انقلاب در ایران، خاورمیانه را به آتش کشیده، شاهد هستیم که «زندان، شکنجه، اعدام» هرگز اثر نداشته.
اعتراضات گسترده مردمی، حکومت را احاطه کرده. کارگران، بازنشستگان و پرستاران تجمعات و اعتصابات بزرگی علیه رژیم سازمان دادهاند. زنان سر سوزنی عقب ننشستهاند و در جنگ برابر حکومت زنستیز، مبارزه و ایستادگی را با زیست روزمره خود پیوند زدهاند. جنبش علیه اعدام در سطوح مختلفی به پیش میرود و پیشقراولان این جنبش عظیم، زندانیان بند زنان اوین و زندانیان دهها زندان مختلف هستند که حتی در اعماق سیاهچالهای حکومت اعدامی، صدای «مرگ بر حکومت اعدامی» آنها و اعتصابات رو به گسترش آنان، به گوش جهانیان رسیده است.
اینها و دهها مورد دیگر از مبارزه ما، تنها حاکی از یک واقعیت است، اینکه جمهوری اسلامی دیر یا زود، توسط ما نابود خواهد شد و این نابودی با پیروزی انقلابی رقم خواهد خورد که همین امروز در رگهای جامعه ایران در جریان است.
ما دانشجویان به عنوان یکی از جنبشهای سیاسی جریانساز و موثر در «انقلاب زن زندگی آزادی» لازم میدانیم در آستانه دومین سالروز آغاز این انقلاب عظیم انسانی، بار دیگر ضمن تاکید بر مبانی سیاسی این انقلاب که در دو «منشور مطالبات حداقلی» و «منشور مطالبات پیشرو زنان ایران» تبلور یافته، اعلام کنیم که برابر این حکومت ضدانسانی ایستادهایم و پرتوان و محکم برای به چالش کشیدن دائمی این حکومت و نابود کردنش مبارزه خواهیم کرد.
همچنین، از آنجا که پیشتر بسترهای لازم برای پیوستن وسیع و هرچه بیشتر شما دانشجویان، دانشآموزان، زنان، جوانان، رنگینکمانیها، مزدبگیران معترض و در یک کلام «مبارزین انقلابی» را به «شبکه سراسری انقلاب زن زندگی آزادی» و تشکلها و نهادها و گروههای مبارزاتی فعال در سراسر کشور ایجاد کردهایم؛ از شما همراهان و مبارزین این توقع را داریم که با پیوستن گستردهتر به این مبارزه متشکل و جمعی، ما را در مسیر رسیدن به هدف نهایی که پیروزی انقلابمان علیه حکومت جمهوری اسلامی و برقراری جامعهای آزاد، برابر، سکولار، مرفه، مدرن و متکثر است، همراهی کنید.
کلام آخر ... نه میبخشیم، نه فراموش میکنیم، نه اظهار پشیمانی میکنیم، نه میترسیم و نه از راه رفته برمیگردیم. ما به راهمان ادامه میدهیم و همگان را نیز به برگزاری دومین سالروز آغاز انقلاب «زن زندگی آزادی» به طور همبسته، سراسری و همگام در داخل و خارج کشور علیه حکومت جنایتکاران و وحوش اسلامی فرامیخوانیم.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میلاد جمالزاده، ویدیویی از دو قلوهای برادرش، جاویدنام یاسین جمالزاده، منتشر کرد.
یاسین جمالزاده، متولد ۲۳ شهریور ۱۳۷۳ بود. او کارگر گچکار ساختمان بود. اهل شاندرمن از توابع ماسال در استان گیلان. در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ در شهر رضوانشهر با شلیک گلوله از سوی نیروهای حکومتی، به قتل رسید. یاسین دو دختر دوقلو به نامهای کیانا و آریانا داشت.
ویدیوهایی از لحظه اصابت گلوله به او منتشر شده است. یکی از ویدیوها مربوط به موبایل خود یاسین است.
یاسین جمالزاده، متولد ۲۳ شهریور ۱۳۷۳ بود. او کارگر گچکار ساختمان بود. اهل شاندرمن از توابع ماسال در استان گیلان. در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ در شهر رضوانشهر با شلیک گلوله از سوی نیروهای حکومتی، به قتل رسید. یاسین دو دختر دوقلو به نامهای کیانا و آریانا داشت.
ویدیوهایی از لحظه اصابت گلوله به او منتشر شده است. یکی از ویدیوها مربوط به موبایل خود یاسین است.
علیرضا گلیپور، زندانی سیاسی سابق درگذشت
ياداشتى از جعفر عظيم زاده همبندى سابق وى
«بدرود رفیق عزیزم، بدرود علی جان
در سوگ جانکاه درگذشت علیرضا گلیپور
امروز ۱۷ شهریور ماه قلب علیرضا گلیپور، جوان زجر کشیده و دانشمند و پر شور و شعفمان در بند ۸ زندان اوین از حرکت باز ایستاد.
علیرضا گلیپور جوانی تحصیلکرده و دانشجوی مقطع دکتری در رشته برق در دانشگاه آخن آلمان بود که بدنبال بازگشت به ایران و بدلیل عدم همکاری با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ۹ سال از جوانی و بهترین دوران زندگی خود را با تنی رنجور و مریض در زندانهای جمهوری اسلامی سپری کرد.
هیچ زندانی سیاسی را در طول یک دهه گذشته نمیتوان پیدا کرد که هم بند علیرضا بوده باشد و خاطره تلخی از بیماریهای جسمی حاد و روزمرهاش در زندان به خاطر نسپرده باشد.
علیرضا الگویی از اولین نسل از جوانانی بود که در پی دهه سیاه شصت و به رغم بیماری جسمی و طاقتفرسایش تن به همکاری با نیروهای امنیتی نداد و امروز در سی و هشت سالگی رفقایش و همسر و یگانه فرزندش را تنها گذاشت.
یاد و خاطره علیرضای عزیزمان را همراه با همه رفقای همبندیمان از طیفهای مختلف سیاسی، عزیز و گرامی میداریم و عهد میبندیم تا ایجاد تغییرات بنیادین در کشور لحظهای از پای ننشینیم.
صبح روز دوشنبه همه با هم علی عزیزمان را در آرامستان فیروز آباد شهر ری بدرود خواهیم گفت و یادش را تا ابدیت گرامی خواهیم داشت.
بدرود رفیق عزیزم، بدرود علی جان
برای آروزها و آمال تو و آیندهای بهتر برای همه جوانانمان با تو رفیق عزیزمان عهد میبندیم که ایرانی آباد و آزاد و پیشرفته و مالامال از علم و دانش و برابری و رفاه و شادی را پی ریزی کنیم.
جعفر عظیم زاده ۱۷ شهریور ۱۴۰۳»
علیرضا گلیپور در سال ۱۴۹۱ با اتهامات واهی بازداشت شد و به ۳۹ سال زندان محکوم شد. او سرانجام در سال ۱۴۰۰ آزاد شد. او دچار بیماریهای متعددی در زندان بود به طوری که کمیسیون پزشکی رای به عدم تحمل کیفر داده بود.
علیرضا گلیپور بهرغم ابتلا به تومور سرطانی و عفونت شدید ریه، بیماری قلبی و خونریزی شدید بینی و با وجود گواهی پزشکان مبنی بر 'عدم تحمل کیفر' از مراقبتهای پزشکی ضروری محروم بود و حتی مورد شکنجه فیزیکی زیادی هم قرار گرفته بود
این فرد نخبه با اتهاماتی مثل جاسوسی، توهین به رهبری و ... سالهای جوانیش را با بیماری در زندانهای جمهوری اسلامی سپری کرد. یادش گرامی باد
ياداشتى از جعفر عظيم زاده همبندى سابق وى
«بدرود رفیق عزیزم، بدرود علی جان
در سوگ جانکاه درگذشت علیرضا گلیپور
امروز ۱۷ شهریور ماه قلب علیرضا گلیپور، جوان زجر کشیده و دانشمند و پر شور و شعفمان در بند ۸ زندان اوین از حرکت باز ایستاد.
علیرضا گلیپور جوانی تحصیلکرده و دانشجوی مقطع دکتری در رشته برق در دانشگاه آخن آلمان بود که بدنبال بازگشت به ایران و بدلیل عدم همکاری با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ۹ سال از جوانی و بهترین دوران زندگی خود را با تنی رنجور و مریض در زندانهای جمهوری اسلامی سپری کرد.
هیچ زندانی سیاسی را در طول یک دهه گذشته نمیتوان پیدا کرد که هم بند علیرضا بوده باشد و خاطره تلخی از بیماریهای جسمی حاد و روزمرهاش در زندان به خاطر نسپرده باشد.
علیرضا الگویی از اولین نسل از جوانانی بود که در پی دهه سیاه شصت و به رغم بیماری جسمی و طاقتفرسایش تن به همکاری با نیروهای امنیتی نداد و امروز در سی و هشت سالگی رفقایش و همسر و یگانه فرزندش را تنها گذاشت.
یاد و خاطره علیرضای عزیزمان را همراه با همه رفقای همبندیمان از طیفهای مختلف سیاسی، عزیز و گرامی میداریم و عهد میبندیم تا ایجاد تغییرات بنیادین در کشور لحظهای از پای ننشینیم.
صبح روز دوشنبه همه با هم علی عزیزمان را در آرامستان فیروز آباد شهر ری بدرود خواهیم گفت و یادش را تا ابدیت گرامی خواهیم داشت.
بدرود رفیق عزیزم، بدرود علی جان
برای آروزها و آمال تو و آیندهای بهتر برای همه جوانانمان با تو رفیق عزیزمان عهد میبندیم که ایرانی آباد و آزاد و پیشرفته و مالامال از علم و دانش و برابری و رفاه و شادی را پی ریزی کنیم.
جعفر عظیم زاده ۱۷ شهریور ۱۴۰۳»
علیرضا گلیپور در سال ۱۴۹۱ با اتهامات واهی بازداشت شد و به ۳۹ سال زندان محکوم شد. او سرانجام در سال ۱۴۰۰ آزاد شد. او دچار بیماریهای متعددی در زندان بود به طوری که کمیسیون پزشکی رای به عدم تحمل کیفر داده بود.
علیرضا گلیپور بهرغم ابتلا به تومور سرطانی و عفونت شدید ریه، بیماری قلبی و خونریزی شدید بینی و با وجود گواهی پزشکان مبنی بر 'عدم تحمل کیفر' از مراقبتهای پزشکی ضروری محروم بود و حتی مورد شکنجه فیزیکی زیادی هم قرار گرفته بود
این فرد نخبه با اتهاماتی مثل جاسوسی، توهین به رهبری و ... سالهای جوانیش را با بیماری در زندانهای جمهوری اسلامی سپری کرد. یادش گرامی باد
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مادر سیاوش محمودی:
«هر ثانیه عذاب من یک آتش بسیار عظیم است که شعله میکشد و بنیان ظلم و ستم را میسوزاند.»
ادامه خبر👇👇👇👇
@raadiofarhang
«هر ثانیه عذاب من یک آتش بسیار عظیم است که شعله میکشد و بنیان ظلم و ستم را میسوزاند.»
ادامه خبر👇👇👇👇
@raadiofarhang
رادیو فرهنگ گوتنبرگ
مادر سیاوش محمودی: «هر ثانیه عذاب من یک آتش بسیار عظیم است که شعله میکشد و بنیان ظلم و ستم را میسوزاند.» ادامه خبر👇👇👇👇 @raadiofarhang
لیلا مهدوی، مادر سیاوش محمودی، در آستانه دومین سالگرد جانباختن فرزندش، وقایع شب جانباختن سیاوش را با حضور در محل کشته شدن او شرح میدهد. روایتی دردناک از حضور کوچهبهکوچه مادری در جستجوی فرزند... و خیابانی که رفتن به آن هنوز نفس مادر را بند میآورد...
او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«سیاوش جان، مادر! هرچه به آخر شهریور نزدیک میشوم، قلب زخمی و دردمند مادر گویی دیگر توان تپیدن ندارد. هر وقت این خیابانها را که رد میشوم، نفسم به شمارش میافتد. چه شب وحشتناکی، چه ترسی در درونم شعله میکشید. نمیدانستم دیگر با تو نخواهم بود. نمیدانستم دیگر نمیتوانم تو را ببینم. بعد از چند ساعت دویدن و سرگردانی، عاقبت خودت مرا به بیمارستان رساندی. تو را ناآورانه در بیمارستان پیدا کردم، به امید اینکه باشی. اما وقتی گفتند یک بچه را آوردهاند که به سرش تیر خورده و او در سردخانه است، بدنم شروع به لرزیدن کرد. نه، او سیاوش من نیست! وای به حال دل مادرش! گریان فقط خواهش میکردم بگذارید ببینمش. گفتند نمیشود. عکست را به پرستارها نشان دادم. روی برگرداندند. قلبم ایستاد. یعنی چه؟ نکند سیاوش باشد؟ مغزم باور نداشت، بدنم میلرزید. دیگر توان نداشتم. شک عجیبی، حالتی بد. فقط دیدم برادرم که همراهم بود افتاد زمین و شروع به گریه کرد. برگشتم و برادرم را بلند کردم. گفتم: «پاشو، سیاوش نیست، مگر نه؟» که در حالت شوک، فقط صدای برادرم را شنیدم که گفت: «بدبخت شدیم، یعنی چه؟ سیاوش شام نخورده، گفت میآیم.» نمیدانستم، باور نداشتم. اینهمه دنبالت گشتم، بیقرار شدم. جیغ، فریاد، گویی مغزم دارد میترکد. یک ساعت خواهش، تمنا و گریه که ببینم آن بچه را. یک پلیس جلو آمد و گفت: «اگر داد نزنی، یک نشانه بهت نشان میدهم.» اشکهایم را پاک کردم و با دست جلوی دهانم را گرفتم. گفتم: «باشه، هیچی نمیگم...» کارت عابر بانک سیاوش را از دور نشان داد. زانوهایم توان نداشت، زمین خوردم. نه، سیاوش عادت دارد کارتهایش را گم کند! نگاه پرسنل بیمارستان را میکردم، همه میدانستند که او سیاوش است و من باور نداشتم. درد عجیبی در وجودم بود که تا مغز استخوانم نفوذ میکرد. هیچ مسکنی آرامم نمیکرد. نهایتاً برای آرام کردن، نمیدانم چه چیزی تزریق کردند. ساعت سه بود؟ چهار بود؟ بیهوش شدم، اما شدت درد آنقدر زیاد بود که ساعت شش بود، باز چشمهایم باز شد. گفتند میتوانی ببینی. لرزان، همراه خواهرت، پاهایم توان راه رفتن نداشت. مرا به پشت بیمارستان بردند. کشوی سردخانه باز شد و من تو را با چشمان باز و سر باندپیچی دیدم. میلرزیدم. آمدم بغلت کنم، سرد بودی. سرت را با دست بالا آوردم تا بغلت کنم. جیغ میزدم. سرت را که بالا آوردم ببوسم، دستم پر از خون شد. او فرزند من بود، سیاوش من بود. دوسال است هر روز میمیرم. هر مردن من، هر غم من، هر ثانیه عذاب من یک آتش بسیار عظیم است که شعله میکشد و بنیان ظلم و ستم را میسوزاند.»
@raadiofarhang
او ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«سیاوش جان، مادر! هرچه به آخر شهریور نزدیک میشوم، قلب زخمی و دردمند مادر گویی دیگر توان تپیدن ندارد. هر وقت این خیابانها را که رد میشوم، نفسم به شمارش میافتد. چه شب وحشتناکی، چه ترسی در درونم شعله میکشید. نمیدانستم دیگر با تو نخواهم بود. نمیدانستم دیگر نمیتوانم تو را ببینم. بعد از چند ساعت دویدن و سرگردانی، عاقبت خودت مرا به بیمارستان رساندی. تو را ناآورانه در بیمارستان پیدا کردم، به امید اینکه باشی. اما وقتی گفتند یک بچه را آوردهاند که به سرش تیر خورده و او در سردخانه است، بدنم شروع به لرزیدن کرد. نه، او سیاوش من نیست! وای به حال دل مادرش! گریان فقط خواهش میکردم بگذارید ببینمش. گفتند نمیشود. عکست را به پرستارها نشان دادم. روی برگرداندند. قلبم ایستاد. یعنی چه؟ نکند سیاوش باشد؟ مغزم باور نداشت، بدنم میلرزید. دیگر توان نداشتم. شک عجیبی، حالتی بد. فقط دیدم برادرم که همراهم بود افتاد زمین و شروع به گریه کرد. برگشتم و برادرم را بلند کردم. گفتم: «پاشو، سیاوش نیست، مگر نه؟» که در حالت شوک، فقط صدای برادرم را شنیدم که گفت: «بدبخت شدیم، یعنی چه؟ سیاوش شام نخورده، گفت میآیم.» نمیدانستم، باور نداشتم. اینهمه دنبالت گشتم، بیقرار شدم. جیغ، فریاد، گویی مغزم دارد میترکد. یک ساعت خواهش، تمنا و گریه که ببینم آن بچه را. یک پلیس جلو آمد و گفت: «اگر داد نزنی، یک نشانه بهت نشان میدهم.» اشکهایم را پاک کردم و با دست جلوی دهانم را گرفتم. گفتم: «باشه، هیچی نمیگم...» کارت عابر بانک سیاوش را از دور نشان داد. زانوهایم توان نداشت، زمین خوردم. نه، سیاوش عادت دارد کارتهایش را گم کند! نگاه پرسنل بیمارستان را میکردم، همه میدانستند که او سیاوش است و من باور نداشتم. درد عجیبی در وجودم بود که تا مغز استخوانم نفوذ میکرد. هیچ مسکنی آرامم نمیکرد. نهایتاً برای آرام کردن، نمیدانم چه چیزی تزریق کردند. ساعت سه بود؟ چهار بود؟ بیهوش شدم، اما شدت درد آنقدر زیاد بود که ساعت شش بود، باز چشمهایم باز شد. گفتند میتوانی ببینی. لرزان، همراه خواهرت، پاهایم توان راه رفتن نداشت. مرا به پشت بیمارستان بردند. کشوی سردخانه باز شد و من تو را با چشمان باز و سر باندپیچی دیدم. میلرزیدم. آمدم بغلت کنم، سرد بودی. سرت را با دست بالا آوردم تا بغلت کنم. جیغ میزدم. سرت را که بالا آوردم ببوسم، دستم پر از خون شد. او فرزند من بود، سیاوش من بود. دوسال است هر روز میمیرم. هر مردن من، هر غم من، هر ثانیه عذاب من یک آتش بسیار عظیم است که شعله میکشد و بنیان ظلم و ستم را میسوزاند.»
@raadiofarhang
بازداشت مهدی مسکیننواز، فعال سیاسی، جهت اجرای حکم حبس
روز شنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۳، مهدی مسکیننواز، فعال سیاسی، جهت اجرای حکم حبس بازداشت و به زندان بندر انزلی منتقل شد.
مهدی مسکیننواز در دیماه سال گذشته در اعتراض به اجرای قریبالوقوع حکم چند زندانی محکوم به اعدام، وضعیت بد زندانیان سیاسی، افزایش فشار بر خانواده بهخصوص پروندهسازی علیه دختر نوجوانش و صدور حکم حبس جدید برای خودش، اقدام به خودسوزی کرده و به بیمارستان منتقل شده بود.
این زندانی سیاسی پس از اقدام به خودسوزی، در حالیکه نیاز به رسیدگی پزشکی داشت، پس از ترخیص از بیمارستان به زندان اوین بازگردانده و چندی بعد به زندان بندر انزلی منتقل شد. وی سرانجام در ۲۶ اسفندماه برای ادامه درمان به مرخصی اعزام شد.
حقوق بشر در ايران
روز شنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۳، مهدی مسکیننواز، فعال سیاسی، جهت اجرای حکم حبس بازداشت و به زندان بندر انزلی منتقل شد.
مهدی مسکیننواز در دیماه سال گذشته در اعتراض به اجرای قریبالوقوع حکم چند زندانی محکوم به اعدام، وضعیت بد زندانیان سیاسی، افزایش فشار بر خانواده بهخصوص پروندهسازی علیه دختر نوجوانش و صدور حکم حبس جدید برای خودش، اقدام به خودسوزی کرده و به بیمارستان منتقل شده بود.
این زندانی سیاسی پس از اقدام به خودسوزی، در حالیکه نیاز به رسیدگی پزشکی داشت، پس از ترخیص از بیمارستان به زندان اوین بازگردانده و چندی بعد به زندان بندر انزلی منتقل شد. وی سرانجام در ۲۶ اسفندماه برای ادامه درمان به مرخصی اعزام شد.
حقوق بشر در ايران
🔴در حبس قبلی هفت ساله اش ، نگذاشتند در مراسم خاکسپاری مادرش شرکت کند و این بار اجازه حضور در مراسم عروسی دخترش را نمی دهند .
📍صدای رسول بداقی باشیم .
#رسول_بداقی
#معلم_زندانی
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
📍صدای رسول بداقی باشیم .
#رسول_بداقی
#معلم_زندانی
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تالار وزارت کار بعد از تجمع مشترک بازنشستگان تامین اجتماعی و بازنشستگان فولاد و معدن و بازنشستگان تهران
درگیری با عوامل حکومتی
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
حقه باز برو بیرون!
درگیری با عوامل حکومتی
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
حقه باز برو بیرون!
سروناز احمدی، مددکار اجتماعی و مترجم محبوس در زندان اوین، در اعتراض به عدم رسیدگی پزشکی به وضعیت او و عدم ارائه مرخصی استعلاجی، از روز شنبه هفدهم شهریور ماه دست به اعتصاب غذا زده است.
او در ماههای گذشته در پی حملە عصبی و از دست دادن هوشیاری با تعللی چند ساعته و با تاخیر توسط مسئولان زندان بە بهداری زندان اوین منتقل شده بود.
مسئولان علیرغم درخواستهای مکرر و وخیم شدن وضعیت سلامت او از درمان او و ارائه مرخصی استعلاجی به این زندانی سیاسی خودداری کردەاند.
این زندانی سیاسی در جریان جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» بازداشت شد و هماکنون در حال گذراندن حکم سه سال و شش ماه زندان است.
@raadiofarhang
او در ماههای گذشته در پی حملە عصبی و از دست دادن هوشیاری با تعللی چند ساعته و با تاخیر توسط مسئولان زندان بە بهداری زندان اوین منتقل شده بود.
مسئولان علیرغم درخواستهای مکرر و وخیم شدن وضعیت سلامت او از درمان او و ارائه مرخصی استعلاجی به این زندانی سیاسی خودداری کردەاند.
این زندانی سیاسی در جریان جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» بازداشت شد و هماکنون در حال گذراندن حکم سه سال و شش ماه زندان است.
@raadiofarhang
علیرضا گلیپور زندانی سابق سیاسی درگذشت
علیرضا گلیپور، زندانی سابق سیاسی پس از تحمل سالها حبس و شکنجه نهادهای مزدور خامنهای و بیماریهای سخت، روز شنبه هفدهم شهریور ماه درگذشت.
«توانا» در این مورد نوشت: روز هفدهم شهریور ماه قلب «علیرضا گلیپور» جوان زجرکشیده و دانشمند و پر شور و شعفمان در بند ۸ زندان اوین از حرکت باز ایستاد
علیرضا گلی پور جوانی تحصیل کرده و دانشجوی مقطع دکتری در رشته برق در دانشگاه آخن آلمان بود که بدنبال بازگشت به ایران و بدلیل عدم همکاری با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ۹ سال از جوانی و بهترین دوران زندگی خود را با تنی رنجور و مریض در زندانهای جمهوری اسلامی سپری کرد.
هیچ زندانی سیاسی را در طول یک دهه گذشته نمیتوان پیدا کرد که هم بند علیرضا بوده باشد و خاطره تلخی از بیماریهای جسمی حاد و روزمره اش در زندان به خاطر نسپرده باشد.
علیرضا الگویی از اولین نسل از جوانانی بود که در پی دهه سیاه شصت و به رغم بیماری جسمی و طاقت فرسایش تن به همکاری با نیروهای امنیتی نداد و امروز در سی و هشت سالگی رفقایش و همسر و یگانه فرزندش را تنها گذاشت.
@raadiofarhang
علیرضا گلیپور، زندانی سابق سیاسی پس از تحمل سالها حبس و شکنجه نهادهای مزدور خامنهای و بیماریهای سخت، روز شنبه هفدهم شهریور ماه درگذشت.
«توانا» در این مورد نوشت: روز هفدهم شهریور ماه قلب «علیرضا گلیپور» جوان زجرکشیده و دانشمند و پر شور و شعفمان در بند ۸ زندان اوین از حرکت باز ایستاد
علیرضا گلی پور جوانی تحصیل کرده و دانشجوی مقطع دکتری در رشته برق در دانشگاه آخن آلمان بود که بدنبال بازگشت به ایران و بدلیل عدم همکاری با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ۹ سال از جوانی و بهترین دوران زندگی خود را با تنی رنجور و مریض در زندانهای جمهوری اسلامی سپری کرد.
هیچ زندانی سیاسی را در طول یک دهه گذشته نمیتوان پیدا کرد که هم بند علیرضا بوده باشد و خاطره تلخی از بیماریهای جسمی حاد و روزمره اش در زندان به خاطر نسپرده باشد.
علیرضا الگویی از اولین نسل از جوانانی بود که در پی دهه سیاه شصت و به رغم بیماری جسمی و طاقت فرسایش تن به همکاری با نیروهای امنیتی نداد و امروز در سی و هشت سالگی رفقایش و همسر و یگانه فرزندش را تنها گذاشت.
@raadiofarhang