Forwarded from Great decision
اختلالات پارافیلیایی : توصیفات بالینی
پارافیلیا، کشش جنسی به آدمهای نامناسب (مثل کودکان) یا کشش جنسی به اشیای نامناسب ( مثل البسه) است.
پارافیلیا وقتی اختلال میشود که کشش جنسی باعث ناراحتی یا اخلال برای فرد یا آسیب و خطر برای دیگران شود.
چالش یادگیری دکتر #شهرام
پارافیلیا، کشش جنسی به آدمهای نامناسب (مثل کودکان) یا کشش جنسی به اشیای نامناسب ( مثل البسه) است.
پارافیلیا وقتی اختلال میشود که کشش جنسی باعث ناراحتی یا اخلال برای فرد یا آسیب و خطر برای دیگران شود.
چالش یادگیری دکتر #شهرام
Forwarded from Great decision
چالش یادگیری دکتر #شهرام
در هردوی اختلالهای مبدل پوشی و یادگار پرستی؛ فردِ مورد نظر، لباس جنس مخالف را می پوشد.
تفاوت و نقطه متمایز کننده در کجاست؟
در هردوی اختلالهای مبدل پوشی و یادگار پرستی؛ فردِ مورد نظر، لباس جنس مخالف را می پوشد.
تفاوت و نقطه متمایز کننده در کجاست؟
قــدرت تــغــیــیــرر...
یادش بخیر سال 2017 دکتر علی صاحبی در یکی از کلاسهاش در سروش مولانا گفت: ویلیام گلاسر تئوری انتخاب را به زیبایی نوشت و از اون زیباتر آن را زندگی کرد.
چه واکنشهای جالبی برانگیخته است این حکایت مبهم.
صاحبی یا غیرصاحبی.
جاودانه باد نامت فروید!
صاحبی یا غیرصاحبی.
جاودانه باد نامت فروید!
Forwarded from Great decision
پاسخ
چالش یادگیری دکتر #شهرام
در هردوی اختلالهای مبدل پوشی و یادگار پرستی؛ فردِ مورد نظر، لباس جنس مخالف را می پوشد.
تفاوت و نقطه متمایز کننده در کجاست؟
در مبدل پوشی الگوی برانگیختگی جنسی، نه با خود لباس پوشیدن، بلکه با افکار یا تصورات شخصی در مورد خودش به عنوان جنس مخالف مرتبط است.
چالش یادگیری دکتر #شهرام
در هردوی اختلالهای مبدل پوشی و یادگار پرستی؛ فردِ مورد نظر، لباس جنس مخالف را می پوشد.
تفاوت و نقطه متمایز کننده در کجاست؟
در مبدل پوشی الگوی برانگیختگی جنسی، نه با خود لباس پوشیدن، بلکه با افکار یا تصورات شخصی در مورد خودش به عنوان جنس مخالف مرتبط است.
Forwarded from Great decision
چالش یادکیری دکتر #شهرام
"مازوخیسم"
نام خود را از کارهای لئوپولد فون ساخر - مازوخ(Sacher-Masoch) اقتباس کرده است.
او یک داستان نویس اتریشی در قرن نوزدهم بود که کاراکترهای داستانهایش از این که زنان با آنها بدرفتاری کنند و بر آنها سلطه پیدا کنند لذت جنسی میبردند. طبق گزارش DSM-5-TR افراد مبتلا به مازوخیسم جنسی به طور مکرر امیال و تخیلات جنسي مرتبط با تحقیر شدن کتک خوردن بسته شدن دست و پا یا سایر انواع موارد رنج کشیدن را تجربه میکنند جدول 16.18 معیارهای DSM-5-TR برای اختلال مازوخیسم جنسی را نشان میدهد DSM-5-TR یک اسپسیفایر به این اختلال اضافه کرده است آسفیکسیوفیلیا (asphyxiophilia) که آسفیکسی ایشن اتواروتیک (autoerotic asphyxiation) نیز نامیده میشود عبارت است از تنگ کردن مجاری تنفسی خفه کردن یا (asphyxiation) به منظور تقویت کردن برانگیختگی جنسی اعمال مازوخیسم جنسی در مردان بیشتر از زنان رواج دارند.
افراد مبتلا به مازوخیسم جنسی ممکن است در کودکی رویدادهایی را تجربه کرده باشند که آنها را متقاعد ساخته اند که درد یک پیش نیاز برای لذت جنسی است. حدود %30 افراد مبتلا به مازوخیسم جنسی تخیلات سادیستی نیز دارند. مازوخیسم اخلاقی (moral masochism)عبارت است از نیاز به رنج کشیدن مازوخیسم اخلاقی با تخیلات جنسی همراه نیست.
از کاپلان.
این مازوخیسم اخلاقی را کمی با دقت بیشتر بخوانید و دنبال مصداق هایش در جامعه باشید!
"مازوخیسم"
نام خود را از کارهای لئوپولد فون ساخر - مازوخ(Sacher-Masoch) اقتباس کرده است.
او یک داستان نویس اتریشی در قرن نوزدهم بود که کاراکترهای داستانهایش از این که زنان با آنها بدرفتاری کنند و بر آنها سلطه پیدا کنند لذت جنسی میبردند. طبق گزارش DSM-5-TR افراد مبتلا به مازوخیسم جنسی به طور مکرر امیال و تخیلات جنسي مرتبط با تحقیر شدن کتک خوردن بسته شدن دست و پا یا سایر انواع موارد رنج کشیدن را تجربه میکنند جدول 16.18 معیارهای DSM-5-TR برای اختلال مازوخیسم جنسی را نشان میدهد DSM-5-TR یک اسپسیفایر به این اختلال اضافه کرده است آسفیکسیوفیلیا (asphyxiophilia) که آسفیکسی ایشن اتواروتیک (autoerotic asphyxiation) نیز نامیده میشود عبارت است از تنگ کردن مجاری تنفسی خفه کردن یا (asphyxiation) به منظور تقویت کردن برانگیختگی جنسی اعمال مازوخیسم جنسی در مردان بیشتر از زنان رواج دارند.
افراد مبتلا به مازوخیسم جنسی ممکن است در کودکی رویدادهایی را تجربه کرده باشند که آنها را متقاعد ساخته اند که درد یک پیش نیاز برای لذت جنسی است. حدود %30 افراد مبتلا به مازوخیسم جنسی تخیلات سادیستی نیز دارند. مازوخیسم اخلاقی (moral masochism)عبارت است از نیاز به رنج کشیدن مازوخیسم اخلاقی با تخیلات جنسی همراه نیست.
از کاپلان.
این مازوخیسم اخلاقی را کمی با دقت بیشتر بخوانید و دنبال مصداق هایش در جامعه باشید!
وقتي تعداد قابل توجهي از افراد شيوه فكر كردن و رفتار خود را تغيير مي دهند، فرهنگ ناگزير به تبعيت است و اين سرآغاز دوراني تازه خواهد بود. زنان مي توانند پرچمدار اين روند انقلابي تكاملي باشند.
جین شينودا بولن
@qodrattaqeer
جین شينودا بولن
@qodrattaqeer
Forwarded from Spirit_and_life_ | روانشناسی تحلیلی یونگ (zurvan)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
كوچك شمردن و تحقير زنان در دنياي بيروني و جامعه روي احساسات دروني زن نسبت به خودش و جامعه و مردان اثر مي گذارد.
برای زنان سرزمینم
این تبلیغ نایکی در عربستان برای زنان هست
@spirit_and_life
برای زنان سرزمینم
این تبلیغ نایکی در عربستان برای زنان هست
@spirit_and_life
قــدرت تــغــیــیــرر...
آیا ممکنه در ذهن افراد غیر از اطلاعاتی که از زندگی خود فرد به دست میاد، تهماندههایی از تجربههای کهنه و باستانیِ گذشتگان هم ذخیره شده باشه؟ این سؤالی بود که برای #یونگ وقتی در یه آسایشگاه روانی کار میکرد، پیش اومد. یونگ متوجه شد بسیاری از مضامین روانرنجوری…
به نظرتون انسان موقع تولد یه لوح سفیده یا در ضمیر او محتویاتی از قبل نقش بسته؟
#یونگ موافق نظریه دوم بود.
در پست قبلی گفتم : دو مفهوم بنیادین روانشناسی یونگ یکی ناخودآگاه جمعی و یکی هم کهنالگوئه.
خب ناخودآگاه جمعی چیه؟
چنانچه از اسمش پیداست این قسمت از روان انسان که یونگ به اقیانوس تشبیهش کرده، بین همه انسانها مشترکه. یه بایگانی خیلی خیلی بزرگ پر از تجربههای انسانهای باستانی. یونگ حتی محتویات این آرشیو عظیم رو تا دوره اجداد ماقبل انسانی ما به عقب برمیگردونه و به محتویات این آرشیو میگه آرکیتایپ یا کهن الگو.
خبر خوبیه،اینکه ما در مواجهه با جهان دست خالی نیستیم و تجریههای انسانهای گذشته در اختیار ماست.
خب کهنالگو چیه؟ یا در واقع چه جور چیزیه؟ چون متوجه شدید که کهنالگو همون تجربههای انسان باستانی است.
کهنالگو میشه گفت یه جور ماده خام و اولیه ست. مثلاً گلولههای نخ رو تصور کنید. این نخها تا بافته نشن هیچ سر و شکل مشخص و هیچ وزن و حجمی ندارن. البته اونچه هم بافته میشه با جنس این نخ همسویی داره.
به کهنالگو سرنمون و صورت مثالی و ایده اولیه هم میگن. مثلاً ما یه ایده ازلی شر داریم. این ایده وقتی تو ایران بافته میشه ازش اهریمن درمیاد و وقتی در یهودیت و اسلام بافته میشه ازش شیطان درمیاد.
در من و شما هم مثلاً به شکل رذائل اخلاقی مثل دروغ و شهوتجویی و قتل و تجاوز خودش رو نشون میده.
کهنالگوها هرجا و به هر شکلی که نمود پیدا کنن تکراریان. واسه همینه که شما یه خط سیر مشترک مثلاً در همه اسطورههای قهرمانی، میخواد رستم باشه یا هرکول، پیدا میکنید. یعنی یه اَبَرداستان داریم پشت قصههای مختلف.
خب یه نکته مهم: بخشی از این کهنالگوها تعیین میکنن ما چه جور شخصیتی داشته باشیم.
@qodrattaqeer
#یونگ موافق نظریه دوم بود.
در پست قبلی گفتم : دو مفهوم بنیادین روانشناسی یونگ یکی ناخودآگاه جمعی و یکی هم کهنالگوئه.
خب ناخودآگاه جمعی چیه؟
چنانچه از اسمش پیداست این قسمت از روان انسان که یونگ به اقیانوس تشبیهش کرده، بین همه انسانها مشترکه. یه بایگانی خیلی خیلی بزرگ پر از تجربههای انسانهای باستانی. یونگ حتی محتویات این آرشیو عظیم رو تا دوره اجداد ماقبل انسانی ما به عقب برمیگردونه و به محتویات این آرشیو میگه آرکیتایپ یا کهن الگو.
خبر خوبیه،اینکه ما در مواجهه با جهان دست خالی نیستیم و تجریههای انسانهای گذشته در اختیار ماست.
خب کهنالگو چیه؟ یا در واقع چه جور چیزیه؟ چون متوجه شدید که کهنالگو همون تجربههای انسان باستانی است.
کهنالگو میشه گفت یه جور ماده خام و اولیه ست. مثلاً گلولههای نخ رو تصور کنید. این نخها تا بافته نشن هیچ سر و شکل مشخص و هیچ وزن و حجمی ندارن. البته اونچه هم بافته میشه با جنس این نخ همسویی داره.
به کهنالگو سرنمون و صورت مثالی و ایده اولیه هم میگن. مثلاً ما یه ایده ازلی شر داریم. این ایده وقتی تو ایران بافته میشه ازش اهریمن درمیاد و وقتی در یهودیت و اسلام بافته میشه ازش شیطان درمیاد.
در من و شما هم مثلاً به شکل رذائل اخلاقی مثل دروغ و شهوتجویی و قتل و تجاوز خودش رو نشون میده.
کهنالگوها هرجا و به هر شکلی که نمود پیدا کنن تکراریان. واسه همینه که شما یه خط سیر مشترک مثلاً در همه اسطورههای قهرمانی، میخواد رستم باشه یا هرکول، پیدا میکنید. یعنی یه اَبَرداستان داریم پشت قصههای مختلف.
خب یه نکته مهم: بخشی از این کهنالگوها تعیین میکنن ما چه جور شخصیتی داشته باشیم.
@qodrattaqeer
#پرسش
سلام
آیا در واقعه کربلا یا هر واقعه تاریخی دیگر هم می توان افراد را از نظر کهن الگویی بررسی کرد؟
#پاسخ
کهن الگوها در روان همه انسان ها وجود دارد و محتویات ناخودآگاه انسان را تشکیل می دهد.
در ماجرای کربلا به گونه ای که به دست ما رسیده ( ناخودآگاه جمعی ) به طور کلی سپاه یزید تجلی #سایه و سیمای شرارت است. مهم ترین نمودهای سایه یعنی جاه طلبی، زور، تزویر و دروغ را می توان در سپاه شام یافت. اساساً برابر گواهی های تاریخ، زور و تزویر و دروغ مهم ترین ابزار گسترش قدرت معاویه و پس از او یزید بود. این در حالی است که در مقابل، امام حسین به هیچ روی حاضر به تطمیع افراد و گفتن دروغ مصلحتی برای حفظ افراد در کنارش و دادن وعده راضی نشد. عظمت امام حسین در همین حقیقت است که او حاضر نشد حتی برای دفاع از ارزش هایش اخلاق را قربانی کند. در شبی که همراهانش را گرد آورد برای دفاع از ارزشهایش جنگ با یزید را که تجسم عصیان بر ضد والاترین ارزشهای دینی بود، موجب بخشودن حق الناس ندانست.
از دیگر سو، در هر دو سپاه می توان تجسم کهن الگوی جنگجو را دید. همانطور که می دانیم کهن الگوها دو سویه دارند؛ که در یک سو در حالت سایه وار خود بروز کرده و در دیگری در والاترین سطح خود نمود یافته است.
جنگجو کهن الگویی است که توسط رویارویی با یک چالش فراخوانده می شود. در سطح ابتدایی خود جنگجو هدفش پیروزی است و برای آن هر طریقی را مجاز می داند. در سطحی بعدی جنگجو اصول اخلاقی را رعایت می کند و منصفانه نبرد می کند. اما در سطح سوم جنگجو منافع شخصی برایش اهمیتی ندارد. به خشونت بی نیاز است و می کوشد به شکل صادقانه ای اختلاف را تشریح کند.
آنچه از سپاه شام در مصاف سال ۶۱ هجری سر زد، نه تنها جنگجوی سطح یک بلکه سایه های جنگجو بود. سپاه شام به هر شکلی فقط می خواست برنده جنگ باشد و این هدف هر وسیله ای را توجیه می کرد، چنانچه از رسیدن آب به سپاه امام حسین جلوگیری کردند. پیروزی آنها با قساوت همراه بود و اهانت به اجساد جان باختگان دلیلی بر این مدعاست. باز هم به گواهی تاریخ می دانیم که از معیارها و اصول جنگی حفظ حرمت خانواده بازندگان جنگ بود. می دانیم که این اصل در روز عاشورا از سوی سپاه شام نقض شد و پس از آزار و اذیت زنان و کودکان حرم آنان را به اسارت گرفتند و اموالشان را غارت کردند. بنابرین مهمترین حالت سایه گون جنگجو یعنی نیاز اجباری و غیراخلاقی به برنده شدن در میان شامیان بروز کرده است. در حالی که سپاه شام گویی در یک مقطع روانشناختی متوقف شده است در سپاه امام حسین نمود سایر کهن الگوها دیده می شود:
معصوم: ایمان و پایبندی به ارزش ها
حامی: پذیرش مسئولیت در برابر انسان ها
جوینده: جستجوی معنویت و تحول بنیادین در سطح روان
ویرانگر: پذیرش فناپذیری و توان رها کردن هرچه که در راستای ارزش ها و رشد و تعالی زندگی فردی و گروهی نیست.
عاشق: نهایت درجه پذیرش خود و زایش خویشتن (مرکز معنوی روان) و اتصال با این هسته معنوی درونی که شخص را در هماهنگی با جهان بیرون نیز قرار می دهد.
آفریننده: درک هدف و خواست واقعی
حکمران : تعلق به خیر گروهی و جامعه
فرزانه: جستجوی حقیقت و رسیدن به خرد و تلاش برای یافتن حقیقت یا حقایق نهایی.
پ.ن: تحلیل صرفا بر مبنای اسطوره پژوهی و روانشناسی کهن الگویی #یونگ از روایات و شواهد تاریخی برای آشنایی با مفاهیم کهن الگویی می باشد.
@qodrattaqeer
سلام
آیا در واقعه کربلا یا هر واقعه تاریخی دیگر هم می توان افراد را از نظر کهن الگویی بررسی کرد؟
#پاسخ
کهن الگوها در روان همه انسان ها وجود دارد و محتویات ناخودآگاه انسان را تشکیل می دهد.
در ماجرای کربلا به گونه ای که به دست ما رسیده ( ناخودآگاه جمعی ) به طور کلی سپاه یزید تجلی #سایه و سیمای شرارت است. مهم ترین نمودهای سایه یعنی جاه طلبی، زور، تزویر و دروغ را می توان در سپاه شام یافت. اساساً برابر گواهی های تاریخ، زور و تزویر و دروغ مهم ترین ابزار گسترش قدرت معاویه و پس از او یزید بود. این در حالی است که در مقابل، امام حسین به هیچ روی حاضر به تطمیع افراد و گفتن دروغ مصلحتی برای حفظ افراد در کنارش و دادن وعده راضی نشد. عظمت امام حسین در همین حقیقت است که او حاضر نشد حتی برای دفاع از ارزش هایش اخلاق را قربانی کند. در شبی که همراهانش را گرد آورد برای دفاع از ارزشهایش جنگ با یزید را که تجسم عصیان بر ضد والاترین ارزشهای دینی بود، موجب بخشودن حق الناس ندانست.
از دیگر سو، در هر دو سپاه می توان تجسم کهن الگوی جنگجو را دید. همانطور که می دانیم کهن الگوها دو سویه دارند؛ که در یک سو در حالت سایه وار خود بروز کرده و در دیگری در والاترین سطح خود نمود یافته است.
جنگجو کهن الگویی است که توسط رویارویی با یک چالش فراخوانده می شود. در سطح ابتدایی خود جنگجو هدفش پیروزی است و برای آن هر طریقی را مجاز می داند. در سطحی بعدی جنگجو اصول اخلاقی را رعایت می کند و منصفانه نبرد می کند. اما در سطح سوم جنگجو منافع شخصی برایش اهمیتی ندارد. به خشونت بی نیاز است و می کوشد به شکل صادقانه ای اختلاف را تشریح کند.
آنچه از سپاه شام در مصاف سال ۶۱ هجری سر زد، نه تنها جنگجوی سطح یک بلکه سایه های جنگجو بود. سپاه شام به هر شکلی فقط می خواست برنده جنگ باشد و این هدف هر وسیله ای را توجیه می کرد، چنانچه از رسیدن آب به سپاه امام حسین جلوگیری کردند. پیروزی آنها با قساوت همراه بود و اهانت به اجساد جان باختگان دلیلی بر این مدعاست. باز هم به گواهی تاریخ می دانیم که از معیارها و اصول جنگی حفظ حرمت خانواده بازندگان جنگ بود. می دانیم که این اصل در روز عاشورا از سوی سپاه شام نقض شد و پس از آزار و اذیت زنان و کودکان حرم آنان را به اسارت گرفتند و اموالشان را غارت کردند. بنابرین مهمترین حالت سایه گون جنگجو یعنی نیاز اجباری و غیراخلاقی به برنده شدن در میان شامیان بروز کرده است. در حالی که سپاه شام گویی در یک مقطع روانشناختی متوقف شده است در سپاه امام حسین نمود سایر کهن الگوها دیده می شود:
معصوم: ایمان و پایبندی به ارزش ها
حامی: پذیرش مسئولیت در برابر انسان ها
جوینده: جستجوی معنویت و تحول بنیادین در سطح روان
ویرانگر: پذیرش فناپذیری و توان رها کردن هرچه که در راستای ارزش ها و رشد و تعالی زندگی فردی و گروهی نیست.
عاشق: نهایت درجه پذیرش خود و زایش خویشتن (مرکز معنوی روان) و اتصال با این هسته معنوی درونی که شخص را در هماهنگی با جهان بیرون نیز قرار می دهد.
آفریننده: درک هدف و خواست واقعی
حکمران : تعلق به خیر گروهی و جامعه
فرزانه: جستجوی حقیقت و رسیدن به خرد و تلاش برای یافتن حقیقت یا حقایق نهایی.
پ.ن: تحلیل صرفا بر مبنای اسطوره پژوهی و روانشناسی کهن الگویی #یونگ از روایات و شواهد تاریخی برای آشنایی با مفاهیم کهن الگویی می باشد.
@qodrattaqeer
قــدرت تــغــیــیــرر...
#پرسش سلام آیا در واقعه کربلا یا هر واقعه تاریخی دیگر هم می توان افراد را از نظر کهن الگویی بررسی کرد؟ #پاسخ کهن الگوها در روان همه انسان ها وجود دارد و محتویات ناخودآگاه انسان را تشکیل می دهد. در ماجرای کربلا به گونه ای که به دست ما رسیده ( ناخودآگاه…
ارزشمند بود. بهره بردم.
بیش از خود مطلب روش شناسی ارزشمندی بود.
یاد گرفتم که چگونه می شود به یک موضوع خطیر عالمانه ورود کرد.
بیش از خود مطلب روش شناسی ارزشمندی بود.
یاد گرفتم که چگونه می شود به یک موضوع خطیر عالمانه ورود کرد.
Forwarded from Great decision
چالش یادگیری دکتر #شهرام.
یکپرسش نسبتا سنگین و فراگیر:
دانش روانشناسی اتان را محک بزنید.
می دانیم که اختلالات پارافیلیایی تقریبا مردانه هستند.
با نگاه شرطی سازی کنشگر این تفاوت جنسی را تبیین کنید.
یکپرسش نسبتا سنگین و فراگیر:
دانش روانشناسی اتان را محک بزنید.
می دانیم که اختلالات پارافیلیایی تقریبا مردانه هستند.
با نگاه شرطی سازی کنشگر این تفاوت جنسی را تبیین کنید.
چالش یادگیری دکتر #شهرام.
یکپرسش نسبتا سنگین و فراگیر:
دانش روانشناسی اتان را محک بزنید.
می دانیم که اختلالات پارافیلیایی تقریبا مردانه هستند.
با نگاه شرطی سازی کنشگر این تفاوت جنسی را تبیین کنید.
اول دوتا مقدمه کوتاه میگم و نتیجه ترکیبشون فکر کنم بشه جواب سوال.
اول اینکه میدونیم که شرطیسازی کنشگر به توالی یا همرمانی محرک و پیامد اشاره داره.
و طبیعتا هرچه تکرار این توالی بیشتر باشه ، رفتار قدرتمندتر میشه.
دوم اینکه هدف اصلی سوال تفاوت جنسیتی هست ، نه علتِ خود اختلال.
یعنی باید به این سوال جواب بدیم که چرا تو مردا بیشتره؟
بنابراین بد نیست یه گریزی به فرهنگ اکثر جوامع بزنیم تا ببینیم چه چیزی بین مرد و زن فرق داره که منجر به این تفاوت شده.
کلا اقدامات جنسی (فارغ از هر نوعی) برای مردان سادهتر و پذیرفتهتر هست و نوعی قدرت محسوب میشه.
بنابراین این دیدگاه میتونه تعدد این عمل رو بیشتر کنه.
حالا از ترکیب این دوتا مقدمه به این نتیجه میرسیم که:
۱. تو این اختلالات یه رفتار مخرب یا شی نامربوط همزمان با لذت جنسی وجود داره.
۲. این لذت جنسی در مردان تعداد و فراوانی بیشتری داره (بنا به دلایلی فرهنگی یا زیستی)
در نتیجه فراوانی بیشترِ خودارضایی یا رابطه جنسی در مردان منجر به این میشه که شرطیسازی با قدرت بیشتری در مردان انجام بگیره و رفتار نامطلوب به طور قویتری یادگرفته بشه.
در حالی که خانمها از نظر فراوانی خودارضایی یا رابطه جنسی در سطح پایینتری هستن بنابراین حتی اگه رفتار نامطلوبی هم وجود داشته باشه همزمان با لذت جنسی ، یاد گرفته نمیشه (تو شرطیسازی مهمه که رفتار نیرومند بشه و یکی از عوامل نیرومندی ، تکرار هست)
به بیان دیگه ، مثل این میمونه که ۱ بار سوار دوچرخه بشیم و بخوریم زمین.
یا ۱۰۰ بار سوار دوچرخه بشیم و بخوریم زمین.
مشخصه که تو کدوم حالت بیشتر ترس داریم (یاد میگیریم که دوچرخه = درد ، پس میترسیم)
پس واضحه که هرچقدر تعداد بیشتر باشه ، یادگیری هم نیرومندتره.
به طور خیلی خیلی خلاصه علتش بیشتر بودنش میشه: فراوانی بیشتر همزمانی لذت جنسی و رفتار نامطلوب در مردان
پاسخ از سعید یزدان خواه
@Saeed_yf7
یکپرسش نسبتا سنگین و فراگیر:
دانش روانشناسی اتان را محک بزنید.
می دانیم که اختلالات پارافیلیایی تقریبا مردانه هستند.
با نگاه شرطی سازی کنشگر این تفاوت جنسی را تبیین کنید.
اول دوتا مقدمه کوتاه میگم و نتیجه ترکیبشون فکر کنم بشه جواب سوال.
اول اینکه میدونیم که شرطیسازی کنشگر به توالی یا همرمانی محرک و پیامد اشاره داره.
و طبیعتا هرچه تکرار این توالی بیشتر باشه ، رفتار قدرتمندتر میشه.
دوم اینکه هدف اصلی سوال تفاوت جنسیتی هست ، نه علتِ خود اختلال.
یعنی باید به این سوال جواب بدیم که چرا تو مردا بیشتره؟
بنابراین بد نیست یه گریزی به فرهنگ اکثر جوامع بزنیم تا ببینیم چه چیزی بین مرد و زن فرق داره که منجر به این تفاوت شده.
کلا اقدامات جنسی (فارغ از هر نوعی) برای مردان سادهتر و پذیرفتهتر هست و نوعی قدرت محسوب میشه.
بنابراین این دیدگاه میتونه تعدد این عمل رو بیشتر کنه.
حالا از ترکیب این دوتا مقدمه به این نتیجه میرسیم که:
۱. تو این اختلالات یه رفتار مخرب یا شی نامربوط همزمان با لذت جنسی وجود داره.
۲. این لذت جنسی در مردان تعداد و فراوانی بیشتری داره (بنا به دلایلی فرهنگی یا زیستی)
در نتیجه فراوانی بیشترِ خودارضایی یا رابطه جنسی در مردان منجر به این میشه که شرطیسازی با قدرت بیشتری در مردان انجام بگیره و رفتار نامطلوب به طور قویتری یادگرفته بشه.
در حالی که خانمها از نظر فراوانی خودارضایی یا رابطه جنسی در سطح پایینتری هستن بنابراین حتی اگه رفتار نامطلوبی هم وجود داشته باشه همزمان با لذت جنسی ، یاد گرفته نمیشه (تو شرطیسازی مهمه که رفتار نیرومند بشه و یکی از عوامل نیرومندی ، تکرار هست)
به بیان دیگه ، مثل این میمونه که ۱ بار سوار دوچرخه بشیم و بخوریم زمین.
یا ۱۰۰ بار سوار دوچرخه بشیم و بخوریم زمین.
مشخصه که تو کدوم حالت بیشتر ترس داریم (یاد میگیریم که دوچرخه = درد ، پس میترسیم)
پس واضحه که هرچقدر تعداد بیشتر باشه ، یادگیری هم نیرومندتره.
به طور خیلی خیلی خلاصه علتش بیشتر بودنش میشه: فراوانی بیشتر همزمانی لذت جنسی و رفتار نامطلوب در مردان
پاسخ از سعید یزدان خواه
@Saeed_yf7
سلام دوستان و اعضای محترم
در مورد دکتر علی صاحبی و تمام صحبتها و عذرخواهی هاشون و مطالب پیرامونش ( فارغ از درستی یا نادرستی جریان پیش آمده ) یک موضوعی نظرم را جلب کرد که حتما بسیاری از شما دوستان هم متوجه شده اید
این که ناخودآگاه به تئوری انتخاب می چربه 🔝
#یونگ به انسان نگاه منصفانه تری داره و در روانشناسی تحلیلی و رویکردهای انسان گرا معتقدند اراده ما بر زندگی مون و رفتارمون صد در صد نیست و ما در بسیاری از مواقع تحت تأثیر کهن الگوها و جبر هستیم .
ما آن چیزی نیستیم که می گوییم
آن چیزی هستیم که انجام می دهیم
در مورد دکتر علی صاحبی و تمام صحبتها و عذرخواهی هاشون و مطالب پیرامونش ( فارغ از درستی یا نادرستی جریان پیش آمده ) یک موضوعی نظرم را جلب کرد که حتما بسیاری از شما دوستان هم متوجه شده اید
این که ناخودآگاه به تئوری انتخاب می چربه 🔝
#یونگ به انسان نگاه منصفانه تری داره و در روانشناسی تحلیلی و رویکردهای انسان گرا معتقدند اراده ما بر زندگی مون و رفتارمون صد در صد نیست و ما در بسیاری از مواقع تحت تأثیر کهن الگوها و جبر هستیم .
ما آن چیزی نیستیم که می گوییم
آن چیزی هستیم که انجام می دهیم
اختلال پارافیلیایی، پارافیلیایی است که برای خود فرد ناراحتی یا اخلال ایجاد کند و به او به دیگران آسیب میرساند. بنابراین شخص میتواند علاقه و برانگیختگی شدید و مستمر جنسی در رابطه با کودکان داشته باشد ولی اگر عملی بر آن اساس انجام ندهد یا موجب ناراحتی او نشود مشمول تعریف اختلال نمی شود؛ کوتاهی یا بلندی قامت اگرچه نابهنجار است ولی فی نفسه مهم نیست. این تغییر برای انطباق با شیوع بالای تخیلات پارافیلیایی داده شده است که گاهی اوقات در مردمی که اختلال روانی ندارند دیده می شود آلرز و دیگران (۲۰۱۱) نمونه ی آن توسل به یک تکه البسه در جریان ارتباط جنسی با یک شریک جنسی راضی به عنوان یک یادگار بی خطر است. این فرد اگرچه درگیر پارافیلیا است ولی اختلال پارافیلیایی ندارد.
۷ نشانه عزت نفس آسیب دیده
عزت نفس یکی از بنیادیترین عناصر شخصیت هر فرد است که نقش بسزایی در کیفیت زندگی و روابط اجتماعی ایفا میکند. افرادی که دارای عزت نفس بالا هستند، معمولاً خودباوری بیشتری دارند، به تواناییها و ارزشهای خود اطمینان دارند و در مواجهه با چالشها و مشکلات، از قدرت و استقامت بیشتری برخوردارند. این افراد غالباً احساس رضایت بیشتری از زندگی دارند، تصمیمگیریهای مستقل و منطقیتری میکنند و به راحتی میتوانند اهداف خود را پیگیری و به آنها دست یابند.
در مقابل افرادی که ریشههای عزت نفس پایینی دارند، معمولاً با خودانتقادی شدید مواجه هستند، ارزشهای خود را کمتر از دیگران میدانند و در برابر مشکلات به سرعت دچار ناامیدی و اضطراب میشوند. این افراد ممکن است در روابط اجتماعی خود دچار مشکل شوند، به تأیید دیگران بیشازحد نیازمند باشند و توانایی کمتری در اتخاذ تصمیمات مستقل از خود نشان دهند. شناخت این ویژگیها و تلاش برای تقویت عزت نفس، میتواند به بهبود کیفیت زندگی و ارتقاء روابط فردی و اجتماعی کمک شایانی کند.
@qodrattaqeer
عزت نفس یکی از بنیادیترین عناصر شخصیت هر فرد است که نقش بسزایی در کیفیت زندگی و روابط اجتماعی ایفا میکند. افرادی که دارای عزت نفس بالا هستند، معمولاً خودباوری بیشتری دارند، به تواناییها و ارزشهای خود اطمینان دارند و در مواجهه با چالشها و مشکلات، از قدرت و استقامت بیشتری برخوردارند. این افراد غالباً احساس رضایت بیشتری از زندگی دارند، تصمیمگیریهای مستقل و منطقیتری میکنند و به راحتی میتوانند اهداف خود را پیگیری و به آنها دست یابند.
در مقابل افرادی که ریشههای عزت نفس پایینی دارند، معمولاً با خودانتقادی شدید مواجه هستند، ارزشهای خود را کمتر از دیگران میدانند و در برابر مشکلات به سرعت دچار ناامیدی و اضطراب میشوند. این افراد ممکن است در روابط اجتماعی خود دچار مشکل شوند، به تأیید دیگران بیشازحد نیازمند باشند و توانایی کمتری در اتخاذ تصمیمات مستقل از خود نشان دهند. شناخت این ویژگیها و تلاش برای تقویت عزت نفس، میتواند به بهبود کیفیت زندگی و ارتقاء روابط فردی و اجتماعی کمک شایانی کند.
@qodrattaqeer
قــدرت تــغــیــیــرر...
۷ نشانه عزت نفس آسیب دیده عزت نفس یکی از بنیادیترین عناصر شخصیت هر فرد است که نقش بسزایی در کیفیت زندگی و روابط اجتماعی ایفا میکند. افرادی که دارای عزت نفس بالا هستند، معمولاً خودباوری بیشتری دارند، به تواناییها و ارزشهای خود اطمینان دارند و در مواجهه…
عزت نفس چیست؟
عزت نفس به معنای ارزش و احترامی است که فرد برای خود قائل است و به درک عمیقی از تواناییها، ارزشها و شایستگیهای خود اشاره دارد. افرادی که دارای عزت نفس بالایی هستند، به خود اعتماد دارند، خود را ارزشمند میدانند و در مواجهه با چالشها و ناکامیها، از دیدگاهی مثبت و سازنده برخوردارند. این مفهوم، برخلاف خودشیفتگی که به غرور و خودبرتربینی مفرط منجر میشود، به تعادل سالمی میان شناخت نقاط قوت و پذیرش نقاط ضعف خود میانجامد. عزت نفس موجب میشود که فرد بتواند به صورت مستقل تصمیمگیری کند، با دیگران روابط مثبت و سالمی برقرار کند و بهطور کلی، از زندگی رضایت بیشتری داشته باشد.
عزت نفس به فرد این امکان را میدهد که بهطور آگاهانه و مسئولانه عمل کند، چراکه او به خوبی میداند که شایسته احترام و موفقیت است. این احساس ارزشمندی داخلی باعث میشود که افراد با اطمینان بیشتری به دنبال اهداف و آرزوهای خود بروند و در عین حال با شکستها و موانع با استقامت و انعطافپذیری بیشتری مواجه شوند. همچنین، داشتن عزت نفس به بهبود روابط بین فردی کمک میکند، زیرا افرادی که به خود احترام میگذارند، معمولاً به دیگران نیز با احترام و تفاهم برخورد میکنند و درنتیجه، روابط سالم و مثبتی را تجربه میکنند.
بهطور کلی، عزت نفس یک عامل کلیدی در توسعه شخصی و حرفهای است. افرادی که از عزت نفس بالایی برخوردارند، بهطور کلی رضایت بیشتری از زندگی دارند و تواناییهای خود را به بهترین شکل ممکن به کار میگیرند. آنها بهطور مداوم در حال رشد و یادگیری هستند و از فرصتهای مختلف برای بهبود و پیشرفت استفاده میکنند. به همین دلیل، تقویت عزت نفس یکی از مهمترین گامهایی است که هر فرد میتواند برای رسیدن به یک زندگی موفق و رضایتبخش بردارد.
https://www.tg-me.com/qodrattaqeer
عزت نفس به معنای ارزش و احترامی است که فرد برای خود قائل است و به درک عمیقی از تواناییها، ارزشها و شایستگیهای خود اشاره دارد. افرادی که دارای عزت نفس بالایی هستند، به خود اعتماد دارند، خود را ارزشمند میدانند و در مواجهه با چالشها و ناکامیها، از دیدگاهی مثبت و سازنده برخوردارند. این مفهوم، برخلاف خودشیفتگی که به غرور و خودبرتربینی مفرط منجر میشود، به تعادل سالمی میان شناخت نقاط قوت و پذیرش نقاط ضعف خود میانجامد. عزت نفس موجب میشود که فرد بتواند به صورت مستقل تصمیمگیری کند، با دیگران روابط مثبت و سالمی برقرار کند و بهطور کلی، از زندگی رضایت بیشتری داشته باشد.
عزت نفس به فرد این امکان را میدهد که بهطور آگاهانه و مسئولانه عمل کند، چراکه او به خوبی میداند که شایسته احترام و موفقیت است. این احساس ارزشمندی داخلی باعث میشود که افراد با اطمینان بیشتری به دنبال اهداف و آرزوهای خود بروند و در عین حال با شکستها و موانع با استقامت و انعطافپذیری بیشتری مواجه شوند. همچنین، داشتن عزت نفس به بهبود روابط بین فردی کمک میکند، زیرا افرادی که به خود احترام میگذارند، معمولاً به دیگران نیز با احترام و تفاهم برخورد میکنند و درنتیجه، روابط سالم و مثبتی را تجربه میکنند.
بهطور کلی، عزت نفس یک عامل کلیدی در توسعه شخصی و حرفهای است. افرادی که از عزت نفس بالایی برخوردارند، بهطور کلی رضایت بیشتری از زندگی دارند و تواناییهای خود را به بهترین شکل ممکن به کار میگیرند. آنها بهطور مداوم در حال رشد و یادگیری هستند و از فرصتهای مختلف برای بهبود و پیشرفت استفاده میکنند. به همین دلیل، تقویت عزت نفس یکی از مهمترین گامهایی است که هر فرد میتواند برای رسیدن به یک زندگی موفق و رضایتبخش بردارد.
https://www.tg-me.com/qodrattaqeer
Telegram
قــدرت تــغــیــیــرر...
@Kh_f_z فــرنــاز خــتــائیــلــر
کارشناس روان شناسی ( حوزه خودشناسی)
کارشناس ارشد مشاوره دانشگاه شهیدبهشتی
کارشناس روان شناسی ( حوزه خودشناسی)
کارشناس ارشد مشاوره دانشگاه شهیدبهشتی