💋 سلام و درود عزیزای دل 💋
🌳 صبح چهارشنبه پانزده اردیبهشتتون بخیر 🌳
دوتا لغت از کتاب 504 اوردم براتون باقلوا 😍
✨ لغات 211 و 212 کتاب 504 ✨
211) reckless (رِکلِس)
🟢 معنی: بی احتیاط، بی ملاحظه، بی دقت
✳️ synonym: careless
♦️ We must not ignore reckless drivers; we must take them off the road
♦️ نبایستی رانندگان بی احتیاط را نادیده بگیریم؛ بایستی آنها را از جاده خارج کنیم
212) horrid (هارید)
🟢 معنی: وحشتناک، ترسناک
✳️ synonym: horrible, awful
♦️ When Mary was good, she was very good, but when she was bad, she was horrid
♦️ وقتی «ماری» خوب بود، خیلی خوب به نظر می رسید، اما وقتی بد شد، وحشتناک به نظر می رسید
🧲 @novinenglish_new
🧲 @novinenglish_new
🌳 صبح چهارشنبه پانزده اردیبهشتتون بخیر 🌳
دوتا لغت از کتاب 504 اوردم براتون باقلوا 😍
✨ لغات 211 و 212 کتاب 504 ✨
211) reckless (رِکلِس)
🟢 معنی: بی احتیاط، بی ملاحظه، بی دقت
✳️ synonym: careless
♦️ We must not ignore reckless drivers; we must take them off the road
♦️ نبایستی رانندگان بی احتیاط را نادیده بگیریم؛ بایستی آنها را از جاده خارج کنیم
212) horrid (هارید)
🟢 معنی: وحشتناک، ترسناک
✳️ synonym: horrible, awful
♦️ When Mary was good, she was very good, but when she was bad, she was horrid
♦️ وقتی «ماری» خوب بود، خیلی خوب به نظر می رسید، اما وقتی بد شد، وحشتناک به نظر می رسید
🧲 @novinenglish_new
🧲 @novinenglish_new
😉 سلام سلام زباندونای عزیز 😉
🍃 صبح پنجشنبه شانزده اردیبهشتتون بخیر 🍃
🔮 لغات 213 و 214 کتاب 504 🔮
213) rave (رِیو)
🟢 معنی: داد و بیداد کردن، عربده کشیدن
✳️ synonym: rage, babble
♦️ Shortly after taking the drug, the addict began to rave and foam at the mouth
♦️ کمی بعد از مصرف مواد مخدر، معتاد شروع به عربده کشی کرد و کف از دهانش خارج شد
214) economical (اِکِنامیکال)
🟢 معنی:اقتصادی، مقرون به صرفه
✳️ synonym: sparing
♦️ I find it economical to shop in the large supermarkets
♦️ خرید کردن از سوپرمارکت های بزرگ را اقتصادی می دانم
🎯 @novinenglish_new
🎯 @novinenglish_new
🍃 صبح پنجشنبه شانزده اردیبهشتتون بخیر 🍃
🔮 لغات 213 و 214 کتاب 504 🔮
213) rave (رِیو)
🟢 معنی: داد و بیداد کردن، عربده کشیدن
✳️ synonym: rage, babble
♦️ Shortly after taking the drug, the addict began to rave and foam at the mouth
♦️ کمی بعد از مصرف مواد مخدر، معتاد شروع به عربده کشی کرد و کف از دهانش خارج شد
214) economical (اِکِنامیکال)
🟢 معنی:اقتصادی، مقرون به صرفه
✳️ synonym: sparing
♦️ I find it economical to shop in the large supermarkets
♦️ خرید کردن از سوپرمارکت های بزرگ را اقتصادی می دانم
🎯 @novinenglish_new
🎯 @novinenglish_new
سلام سلام به دوستای عزیزمون 💋
💥 صبح جمعتون شاد و پُرانرژی 💥
با دو لغت امروز، روزتو بساز 😎
🛑 لغات 215 و 216 کتاب 504 🛑
215) Lubricate (لوبریکِیت)
🟢 معنی: روغن کاری کردن، روغن زدن به
✳️ synonym: oil, grease
♦️ When a watch is lubricated, it keeps more accurate time
♦️ وقتی یک ساعت روغن کاری می شود، وقت را دقیق تر نشان می دهد
216) ingenious ( اینجِنیِس)
🟢 معنی: باهوش، خلاق، مبتکر، خلاقانه
✳️ synonym: clever, inventive
♦️ Rube Goldberg was a journalist who won fame for his ingenious inventions
♦️ "روبی گلدبرگ" روزنامه نگاری بود که به خاطر خلاقیت مبتکرانه اش مشهور شد
🎯 @novinenglish_new
🎯 @novinenglish_new
💥 صبح جمعتون شاد و پُرانرژی 💥
با دو لغت امروز، روزتو بساز 😎
🛑 لغات 215 و 216 کتاب 504 🛑
215) Lubricate (لوبریکِیت)
🟢 معنی: روغن کاری کردن، روغن زدن به
✳️ synonym: oil, grease
♦️ When a watch is lubricated, it keeps more accurate time
♦️ وقتی یک ساعت روغن کاری می شود، وقت را دقیق تر نشان می دهد
216) ingenious ( اینجِنیِس)
🟢 معنی: باهوش، خلاق، مبتکر، خلاقانه
✳️ synonym: clever, inventive
♦️ Rube Goldberg was a journalist who won fame for his ingenious inventions
♦️ "روبی گلدبرگ" روزنامه نگاری بود که به خاطر خلاقیت مبتکرانه اش مشهور شد
🎯 @novinenglish_new
🎯 @novinenglish_new
🍃 سلام و درود به همه دوستداران زبان 🍃
صبح هجدهمین روز اردیبهشت ماهتون بخیر 🌦
دوتا لغت دیگه هم به دایره لغاتمون اضافه کنیم 😍😎
⚡️ لغات 217 و 218 کتاب 504 ⚡️
217) harvest (هاروِست)
🟢 معنی: محصول
✳️ synonym: crop, product, collection
♦️ This year's harvest was adequate to feed all our people
♦️ محصول امسال به اندازه کافی بود تا همه مردم ما را سیر کند
218) abundant (اِباندِنت)
🟢 معنی: زیاد، وافر، فراوان
✳️ synonym: ample, plentiful
♦️ An abundant harvest was predicted by the secretary of agriculture
♦️ وزیر کشاورزی محصول فراوانی را پیش بینی نموده است
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
صبح هجدهمین روز اردیبهشت ماهتون بخیر 🌦
دوتا لغت دیگه هم به دایره لغاتمون اضافه کنیم 😍😎
⚡️ لغات 217 و 218 کتاب 504 ⚡️
217) harvest (هاروِست)
🟢 معنی: محصول
✳️ synonym: crop, product, collection
♦️ This year's harvest was adequate to feed all our people
♦️ محصول امسال به اندازه کافی بود تا همه مردم ما را سیر کند
218) abundant (اِباندِنت)
🟢 معنی: زیاد، وافر، فراوان
✳️ synonym: ample, plentiful
♦️ An abundant harvest was predicted by the secretary of agriculture
♦️ وزیر کشاورزی محصول فراوانی را پیش بینی نموده است
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
❤️ سلام سلام عاشقای زبان انگلیسی ❤️
صبح نوزدهمین روز اردیبهشت ماهتون مبارک
🔥 لغات 219 و 220 کتاب 504 🔥
219) uneasy (آن ای زی)
🟢 معنی: آشفته، نگران، دلواپس
✳️ synonym: nervous
♦️ Arnold felt uneasy about the meeting even though he tried to actin a casual manner
♦️ آرنولد درمورد جلسه احساس نگرانی می کرد، اگر چه سعی می کرد که رفتارش عادی باشد
220) calculate (کَل کیُلِیت)
🟢 معنی: محاسبه کردن، برآورد کردن
✳️ synonym: compute, estimate
♦️ In order to see how expensive the car was, the buyer calculated the tax and other charged
♦️ خریدار به منظور اینکه بفهمد اتومبیل چقدر خرج برمیداشت، مالیات و سایر هزینه ها را محاسبه نمود
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
صبح نوزدهمین روز اردیبهشت ماهتون مبارک
🔥 لغات 219 و 220 کتاب 504 🔥
219) uneasy (آن ای زی)
🟢 معنی: آشفته، نگران، دلواپس
✳️ synonym: nervous
♦️ Arnold felt uneasy about the meeting even though he tried to actin a casual manner
♦️ آرنولد درمورد جلسه احساس نگرانی می کرد، اگر چه سعی می کرد که رفتارش عادی باشد
220) calculate (کَل کیُلِیت)
🟢 معنی: محاسبه کردن، برآورد کردن
✳️ synonym: compute, estimate
♦️ In order to see how expensive the car was, the buyer calculated the tax and other charged
♦️ خریدار به منظور اینکه بفهمد اتومبیل چقدر خرج برمیداشت، مالیات و سایر هزینه ها را محاسبه نمود
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
🤩 درود به همه اعضای کانال نوین اینگلیش 🤩
🌷 صبح دوشنبه، بیست اردیبهشتتون بخیر 🌷
🎄 لغات 221 و 222 کتاب 504 🎄
221) absorb (اَبسُرب)
🟢 معنی: جذب کردن، مجذوب کردن
♦️ The sponge absorbed the beer which had leaked from the keg
♦️ اسفنج، نوشیدنی ای را که از بشکه نشت کرده بود، به خود جذب کرد
222) estimate (اِستیمِیت)
🟢 معنی: تخمین زدن، برآورد کردن
✳️ synonym: evaluate
♦️ In your estimate, who will be victorious in this conflict?
♦️ بنا به برآورد، چه کسی در نبرد پیروز خواهد شد؟
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
🌷 صبح دوشنبه، بیست اردیبهشتتون بخیر 🌷
🎄 لغات 221 و 222 کتاب 504 🎄
221) absorb (اَبسُرب)
🟢 معنی: جذب کردن، مجذوب کردن
♦️ The sponge absorbed the beer which had leaked from the keg
♦️ اسفنج، نوشیدنی ای را که از بشکه نشت کرده بود، به خود جذب کرد
222) estimate (اِستیمِیت)
🟢 معنی: تخمین زدن، برآورد کردن
✳️ synonym: evaluate
♦️ In your estimate, who will be victorious in this conflict?
♦️ بنا به برآورد، چه کسی در نبرد پیروز خواهد شد؟
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
💥 سلام و درود لیدی و جنتلمن های عزیز 💥
صبح بیست و یکمین روز اردیبهشت ماهتون بخیر 💐
⚡️ لغات 223 و 224 کتاب 504 ⚡️
223) morsel (مُرسِل)
🟢 معنی: لقمه، تکه
✳️ synonym: bite, piece
♦️ Suzanne was reluctant to try even a morsel of the lobster
♦️ «سوزان» اکراه داشت که حتی یک لقمه از غذای خرچنگ را بخورد
224) quota (کُتِ)
🟢 معنی: قسمت، سهمیه
✳️ synonym: share, ration
♦️ The company revealed a quota of jobs reserved for college students
♦️ شرکت سهمیه کاری رزرو شده برای دانشجویان کالج را اعلام نمود
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
صبح بیست و یکمین روز اردیبهشت ماهتون بخیر 💐
⚡️ لغات 223 و 224 کتاب 504 ⚡️
223) morsel (مُرسِل)
🟢 معنی: لقمه، تکه
✳️ synonym: bite, piece
♦️ Suzanne was reluctant to try even a morsel of the lobster
♦️ «سوزان» اکراه داشت که حتی یک لقمه از غذای خرچنگ را بخورد
224) quota (کُتِ)
🟢 معنی: قسمت، سهمیه
✳️ synonym: share, ration
♦️ The company revealed a quota of jobs reserved for college students
♦️ شرکت سهمیه کاری رزرو شده برای دانشجویان کالج را اعلام نمود
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
😍 سلام سلام مهربونای زبان دوست 😍
🌲 صبح دل انگیز چهارشنبتون بخیر 🌲
دوتا لغت کاربردی خوشگل یادبگیریم 😎
⚡️ لغات 225 و 226 کتاب 504 ⚡️
225) threat (ثرِت)
🟢 معنی: خطر، تهدید
✳️ synonym: menace
♦️ You can be arrested for making a threat against someone's life
♦️ شما اگر کسی را تهدید جانی کنید ممکن است دستگیر شوید
226) ban (بَن)
🟢 معنی: ممنوع کردن، منع کردن
✳️ synonym: prohibit, forbid
♦️ Health officials are trying to expand their field in order to ban cigarette advertising from newspapers and magazines
♦️ مسئولین بهداشت در تلاشند دامنه ی فعالیت شان را گسترش دهند تا تبلیغات سیگار در روزنامه ها و مجلات ممنوع شود
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
🌲 صبح دل انگیز چهارشنبتون بخیر 🌲
دوتا لغت کاربردی خوشگل یادبگیریم 😎
⚡️ لغات 225 و 226 کتاب 504 ⚡️
225) threat (ثرِت)
🟢 معنی: خطر، تهدید
✳️ synonym: menace
♦️ You can be arrested for making a threat against someone's life
♦️ شما اگر کسی را تهدید جانی کنید ممکن است دستگیر شوید
226) ban (بَن)
🟢 معنی: ممنوع کردن، منع کردن
✳️ synonym: prohibit, forbid
♦️ Health officials are trying to expand their field in order to ban cigarette advertising from newspapers and magazines
♦️ مسئولین بهداشت در تلاشند دامنه ی فعالیت شان را گسترش دهند تا تبلیغات سیگار در روزنامه ها و مجلات ممنوع شود
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
😃 سلام دوستان سوپر زبان دوست عزیز 😃
🌧️ صبح پنجشنبه بهاریتون بخیر 🌧️
عیدتونم مبارک 🌷💥🥳⚡🎉🎊
✔️ ۲ تا لغت خیلی مهم میخوایم بگیم ✔️
💥 لغات 227 و 228 کتاب 504 💥
227) panic (پَنیک)
🟢 معنی: وحشت، ترس، هراس
✳️ synonym: alarm, scare, fear
♦️ When the danger was exaggerated, a few people started to panic
♦️ وقتی که در مورد خطر اغراق شد، تعدادی از مردم به وحشت افتادند
228) appropriare (اِپرُپری اِت)
🟢 معنی: مناسب، درخور، شایسته، مقتضی
✳️ synonym: suitable, relevant
♦️ After some appropriate prayers, the dinner was served
♦️ بعد از دعاهای مقتضی، شام سرو شد
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
🌧️ صبح پنجشنبه بهاریتون بخیر 🌧️
عیدتونم مبارک 🌷💥🥳⚡🎉🎊
✔️ ۲ تا لغت خیلی مهم میخوایم بگیم ✔️
💥 لغات 227 و 228 کتاب 504 💥
227) panic (پَنیک)
🟢 معنی: وحشت، ترس، هراس
✳️ synonym: alarm, scare, fear
♦️ When the danger was exaggerated, a few people started to panic
♦️ وقتی که در مورد خطر اغراق شد، تعدادی از مردم به وحشت افتادند
228) appropriare (اِپرُپری اِت)
🟢 معنی: مناسب، درخور، شایسته، مقتضی
✳️ synonym: suitable, relevant
♦️ After some appropriate prayers, the dinner was served
♦️ بعد از دعاهای مقتضی، شام سرو شد
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
🎉 سلام و درود به همه دوستان عزیز 🎉
⛈️ صبح بارونی بهاریتون آدینتون بخیر ⛈️
۲ تا کلمه توپ توپ دیگه یاد بگیریم 😎
⚡️ لغات 229 و 230 کتاب 504 ⚡️
229) emerge (ایمِرج)
🟢 معنی: بیرون آمدن، خارج شدن
✳️ synonym: arise, come out
♦️ You have to be nimble to emerge from the narrow opening in five seconds
♦️ شما مجبورید فرز باشید برای اینکه از یک شکاف باریک ظرف ۵ ثانیه، خارج شوید
230) jagged (جَگید)
🟢 معنی: دندانه دندانه، پله پله، ناصاف
✳️ synonym: rough, uneven
♦️ Leslie's hair was so jagged it was scarcely possible to tell that it had just been cut
♦️ موهای «لسی» چنان پله پله بود که به سختی می شد گفت به تازگی موهایش را کوتاه کرده است
🔮 @novinenylish_new
🔮 @novinenglish_new
⛈️ صبح بارونی بهاریتون آدینتون بخیر ⛈️
۲ تا کلمه توپ توپ دیگه یاد بگیریم 😎
⚡️ لغات 229 و 230 کتاب 504 ⚡️
229) emerge (ایمِرج)
🟢 معنی: بیرون آمدن، خارج شدن
✳️ synonym: arise, come out
♦️ You have to be nimble to emerge from the narrow opening in five seconds
♦️ شما مجبورید فرز باشید برای اینکه از یک شکاف باریک ظرف ۵ ثانیه، خارج شوید
230) jagged (جَگید)
🟢 معنی: دندانه دندانه، پله پله، ناصاف
✳️ synonym: rough, uneven
♦️ Leslie's hair was so jagged it was scarcely possible to tell that it had just been cut
♦️ موهای «لسی» چنان پله پله بود که به سختی می شد گفت به تازگی موهایش را کوتاه کرده است
🔮 @novinenylish_new
🔮 @novinenglish_new
💋 سلام سلام عزیزای دل 💋
🌈 صبح اولین روز هفتتون پُرنشاط 🌈
روزمونو با دو تا لغت کاربردی شروع کنیم 🥳
⚡️ لغات 231 و 232 کتاب 504 ⚡️
231) Linger (لینگِر)
🟢 معنی: باقی ماندن، دوام آوردن
✳️ synonym: dally, idle, stay
♦️ The odor didn't vanish, but lingered on for weeks
♦️ بو از بین نرفت بلکه تا چند هفته باقی ماند
232) ambush (اَمبوش)
🟢 معنی: کمین، کمینگاه، تله
✳️ synonym: trap, lurk
♦️ The ambush became a tragedy for those who attempted it because they were all killed
♦️ کمین برای کمین کنندگان تراژدی شد چون همه ی آنها به قتل رسیدند
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
🌈 صبح اولین روز هفتتون پُرنشاط 🌈
روزمونو با دو تا لغت کاربردی شروع کنیم 🥳
⚡️ لغات 231 و 232 کتاب 504 ⚡️
231) Linger (لینگِر)
🟢 معنی: باقی ماندن، دوام آوردن
✳️ synonym: dally, idle, stay
♦️ The odor didn't vanish, but lingered on for weeks
♦️ بو از بین نرفت بلکه تا چند هفته باقی ماند
232) ambush (اَمبوش)
🟢 معنی: کمین، کمینگاه، تله
✳️ synonym: trap, lurk
♦️ The ambush became a tragedy for those who attempted it because they were all killed
♦️ کمین برای کمین کنندگان تراژدی شد چون همه ی آنها به قتل رسیدند
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
😍 سلام به همه عُشاق زبان انگلیسی 😍
🌈 صبح بهاری ۲۶ اردیبهشتتون بخیر 🌈
۲ تا لغت امروزمون خیلی خفنند 🤩
📘 لغات 233 و 234 کتاب 504 📘
233) crafty (کرَفتی)
🟢 معنی: حیله گر، حقه باز، زیرک
🟡 synonym: artful, cunning
🔴 His crafty mind prepared a comprehensive plan to defraud his partners
🔴 ذهن حیله گر او برای فریب شریک هایش نقشه جامعی را مهیا ساخت
234) defiant (دیفایِنت)
🟢 معنی: جسورانه، معترضانه
(شخص) جسور، معترض
🟡 synonym: insubordinate
🔴 Professor Carlyle was defiant of any attempt to disprove his theory
🔴 پروفسور کارلایل در برابر هر تلاشی برای رد کردن نظریه اش، معترض بود
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
🌈 صبح بهاری ۲۶ اردیبهشتتون بخیر 🌈
۲ تا لغت امروزمون خیلی خفنند 🤩
📘 لغات 233 و 234 کتاب 504 📘
233) crafty (کرَفتی)
🟢 معنی: حیله گر، حقه باز، زیرک
🟡 synonym: artful, cunning
🔴 His crafty mind prepared a comprehensive plan to defraud his partners
🔴 ذهن حیله گر او برای فریب شریک هایش نقشه جامعی را مهیا ساخت
234) defiant (دیفایِنت)
🟢 معنی: جسورانه، معترضانه
(شخص) جسور، معترض
🟡 synonym: insubordinate
🔴 Professor Carlyle was defiant of any attempt to disprove his theory
🔴 پروفسور کارلایل در برابر هر تلاشی برای رد کردن نظریه اش، معترض بود
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
اینو همیشه بخاطر داشته باشیم که:
💥 I am not a product of my circumstances
💥 من محصول پیشامدهای زندگیم نیستم
💥 I am a product of my decisions
💥 من محصول تصمیماتی هستم که می گیرم
پس این لغتم به یاد داشته باشید
🟧 circumstance (سِکِمِس تَنس)
🟧 پیشامد، رویداد
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
💥 I am not a product of my circumstances
💥 من محصول پیشامدهای زندگیم نیستم
💥 I am a product of my decisions
💥 من محصول تصمیماتی هستم که می گیرم
پس این لغتم به یاد داشته باشید
🟧 circumstance (سِکِمِس تَنس)
🟧 پیشامد، رویداد
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
سلام سلام به همه اعضای کانال نوین اینگلیش ❤️
🌤 صبح بهاری ۲۷ اردیبهشتتون بخیر 🌤
📕 لغات 235 و 236 کتاب 504 📕
235) vigor (ویگِر)
🟢 معنی: توان، قدرت، نیرو
🟡 synonym: energy, power
🔴 Having a great deal of vigor, jason was able to excel in all sports
🔴 جیسون با داشتن قدرت خیلی زیاد، توانست در تمام رشته های ورزشی اول شود
236) perish (پِریش)
🟢 معنی: تلف شدن، جان خود را از دست دادن
🟡 synonym: die, expire, pass away
🔴 Custer and all his men perished at the Little Big Horn
🔴 "کاستر" و همه مردانش در رودخانه « لیتل بیگ هورن» جان خود را از دست دادند
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
🌤 صبح بهاری ۲۷ اردیبهشتتون بخیر 🌤
📕 لغات 235 و 236 کتاب 504 📕
235) vigor (ویگِر)
🟢 معنی: توان، قدرت، نیرو
🟡 synonym: energy, power
🔴 Having a great deal of vigor, jason was able to excel in all sports
🔴 جیسون با داشتن قدرت خیلی زیاد، توانست در تمام رشته های ورزشی اول شود
236) perish (پِریش)
🟢 معنی: تلف شدن، جان خود را از دست دادن
🟡 synonym: die, expire, pass away
🔴 Custer and all his men perished at the Little Big Horn
🔴 "کاستر" و همه مردانش در رودخانه « لیتل بیگ هورن» جان خود را از دست دادند
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
سلام سلام انگلیسی دوست های عزیز 💘
🎄صبح زیبای 28 اردیبهشتتون بخیر🎄
⚡️ لغات 237 و 238 کتاب 503 ⚡️
237) fragile (فرِجایل)
🟢 معنی: شکننده، نازک
🟡 synonym: frail, weak
🔴 On the box was a label that read, Fragile! Handle with care!
🔴 روی جعبه برچسبی بود مبنی بر اینکه: شکستنی! با دقت حمل کنید!
238) Captive (کَپتیو)
🟢 معنی: دربند، گرفتار
🟡 synonym: prisoner, confined
🔴 The major was grateful to be released after having been captive for two years
🔴 سرگرد به خاطر آزادی اش پس از دوسال اسارت خوشحال بود
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
🎄صبح زیبای 28 اردیبهشتتون بخیر🎄
⚡️ لغات 237 و 238 کتاب 503 ⚡️
237) fragile (فرِجایل)
🟢 معنی: شکننده، نازک
🟡 synonym: frail, weak
🔴 On the box was a label that read, Fragile! Handle with care!
🔴 روی جعبه برچسبی بود مبنی بر اینکه: شکستنی! با دقت حمل کنید!
238) Captive (کَپتیو)
🟢 معنی: دربند، گرفتار
🟡 synonym: prisoner, confined
🔴 The major was grateful to be released after having been captive for two years
🔴 سرگرد به خاطر آزادی اش پس از دوسال اسارت خوشحال بود
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
🍓 سلام و درود عزیزای دل 🍓
💎 چهارشنبه خیلی خوبی را براتون آرزومندم 💎
⚡️ لغات 239 و 240 کتاب 504 ⚡️
239) prosper (پراسپِر)
🟢 معنی: موفق شدن، پیشرفت داشتن
🟡 synonym: succeed, get ahead
🔴 The annual report showed that the new business was prospering
🔴 گزارش سالانه نشان می داد تجارت جدید در حال پیشرفت است
240) devour (دیوِر)
🟢 معنی: بلعیدن، با ولع خوردن
🟡 synonym: swallow
🔴 It was a horrid sight to see the lion devour the lamb
🔴 بلعیدن بره توسط شیر منظره وحشتناکی بود
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
💎 چهارشنبه خیلی خوبی را براتون آرزومندم 💎
⚡️ لغات 239 و 240 کتاب 504 ⚡️
239) prosper (پراسپِر)
🟢 معنی: موفق شدن، پیشرفت داشتن
🟡 synonym: succeed, get ahead
🔴 The annual report showed that the new business was prospering
🔴 گزارش سالانه نشان می داد تجارت جدید در حال پیشرفت است
240) devour (دیوِر)
🟢 معنی: بلعیدن، با ولع خوردن
🟡 synonym: swallow
🔴 It was a horrid sight to see the lion devour the lamb
🔴 بلعیدن بره توسط شیر منظره وحشتناکی بود
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
🍃 سلام سلام زبان دوست های عزیز 🍃
🌤 صبح پنجشنبه بهاریتون بخیر 🌤
دوتا لغت کاربردی خوشگل یادبگیریم 😍
⚡️ لغات 241 و 242 کتاب 504 ⚡️
241) Plea (پلی)
🟢 معنی: تقاضا، درخواست
🟡 synonym: appeal, petition
🔴 In court today, the judge consented to the lawyers' plea for alight sentence
🔴 در دادگاه امروز قاضی با درخواست وکیل برای تخفیف مجازات برای موکل خود موافقت نمود
242) weary (وِیری)
🟢 معنی: خسته، خسته کننده
🟡 synonym: exhausted, fatigued
🔴 Let me rest my weary bones here before the march commences
🔴 اجازه بده قبل از اینکه راهپیمایی شروع شود، تن خسته ام اینجا استراحت کند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🌤 صبح پنجشنبه بهاریتون بخیر 🌤
دوتا لغت کاربردی خوشگل یادبگیریم 😍
⚡️ لغات 241 و 242 کتاب 504 ⚡️
241) Plea (پلی)
🟢 معنی: تقاضا، درخواست
🟡 synonym: appeal, petition
🔴 In court today, the judge consented to the lawyers' plea for alight sentence
🔴 در دادگاه امروز قاضی با درخواست وکیل برای تخفیف مجازات برای موکل خود موافقت نمود
242) weary (وِیری)
🟢 معنی: خسته، خسته کننده
🟡 synonym: exhausted, fatigued
🔴 Let me rest my weary bones here before the march commences
🔴 اجازه بده قبل از اینکه راهپیمایی شروع شود، تن خسته ام اینجا استراحت کند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
✴️ یه پایان شاد واسه خودت بساز
🟩 No one can go back and make a new begining
🟩 هیچکس نمی تونه به عقب برگرده و شروع تازه ای داشته باشه
🟨 But anyone can start from now and make a happy ending
🟨 اما هرکسی میتونه از الان شروع کنه و یک پایان شاد بسازه
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
🟩 No one can go back and make a new begining
🟩 هیچکس نمی تونه به عقب برگرده و شروع تازه ای داشته باشه
🟨 But anyone can start from now and make a happy ending
🟨 اما هرکسی میتونه از الان شروع کنه و یک پایان شاد بسازه
🔮 @novinenglish_new
🔮 @novinenglish_new
دروووووووود به همه دوستان گُل 🌷
صبح زیبای آدینتون بخیر و خوشی 🍃
⚡️ لغات 243 و 244 کتاب 504 ⚡️
243) Collide (کِلاید)
🟢 معنی: برخورد کردن، بهم خوردن
🟡 synonym: crash, bump
🔴 Committees are exploring ways of keeping cars from colliding
🔴 کمیته هایی در حال بررسی شیوه های پیشگیری از برخورد اتومبیل ها هستند
244) Confirm (کانفِرم)
🟢 معنی: تایید کردن، تصدیق کردن
🟡 synonym: certify, prove, verify
🔴 Years of research confirmed the theory that smoking is harmful
🔴 سال ها مطالعه، نظریه مضر بودن سیگار کشیدن را، مورد تایید قرار داد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
صبح زیبای آدینتون بخیر و خوشی 🍃
⚡️ لغات 243 و 244 کتاب 504 ⚡️
243) Collide (کِلاید)
🟢 معنی: برخورد کردن، بهم خوردن
🟡 synonym: crash, bump
🔴 Committees are exploring ways of keeping cars from colliding
🔴 کمیته هایی در حال بررسی شیوه های پیشگیری از برخورد اتومبیل ها هستند
244) Confirm (کانفِرم)
🟢 معنی: تایید کردن، تصدیق کردن
🟡 synonym: certify, prove, verify
🔴 Years of research confirmed the theory that smoking is harmful
🔴 سال ها مطالعه، نظریه مضر بودن سیگار کشیدن را، مورد تایید قرار داد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
❤️ سلام لیدی و جنتلمن های عزیز ❤️
صبح اولین روز خرداد ماهتون بخیر 🌦
⚡️ لغات 245 و 246 کتاب 504 ⚡️
245) Verify (وِریفای)
🟢 معنی: تصدیق کردن، تایید کردن
🟡 synonym: confirm
🔴 A yes man is an employee who will verify everything the boss says
🔴 بله قربان گو کارمندی است که هر چه رئیس می گوید، تصدیق می کند
246) anticipate (اَنتیسیپِیت)
🟢 معنی: پیش بینی کردن، چشم به راه چیزی بودن
🟡 synonym: expect, foresee
🔴 With his weird powers, Lonnie was able to anticipate the ringing of the telephone
🔴 "لونی" با نیروی عجیب خود توانست تماس های تلفن را پیش بینی کند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
صبح اولین روز خرداد ماهتون بخیر 🌦
⚡️ لغات 245 و 246 کتاب 504 ⚡️
245) Verify (وِریفای)
🟢 معنی: تصدیق کردن، تایید کردن
🟡 synonym: confirm
🔴 A yes man is an employee who will verify everything the boss says
🔴 بله قربان گو کارمندی است که هر چه رئیس می گوید، تصدیق می کند
246) anticipate (اَنتیسیپِیت)
🟢 معنی: پیش بینی کردن، چشم به راه چیزی بودن
🟡 synonym: expect, foresee
🔴 With his weird powers, Lonnie was able to anticipate the ringing of the telephone
🔴 "لونی" با نیروی عجیب خود توانست تماس های تلفن را پیش بینی کند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new