Telegram Web Link
.
امام حسین (ع)، گفتگوهای روزانه در خصوص مسائل و مشکلات جامعه و مطالعه

1- بیشتر ما بخش عمده ای از زمان روزانه مان را به بحث و گفتگو در خصوص مسائل و مشکلات جامعه و راه درمان آنها اختصاص می دهیم: در میهمانی ها، محل کار، تاکسی، اتوبوس و غیره و غیره.

2- فکر می کنم همگی قبول داشته باشیم که به طور کلّی، تمام بحث و گفتگوها را می توان به دو دستۀ «گفتگوهای عالمانه» و «گفتگوهای غیرعالمانه» تقسیم کرد. به زبان ساده، وقتی نسبت به موضوعی که در خصوص آن بحث می کنیم عالم باشیم، گفتگویمان عالمانه خواهد بود و بالعکس.

3- چگونه می توانیم مشخص کنیم که گفتگوهای روزانۀ ما در خصوص مسائل و مشکلات کشور چقدر «عالمانه» یا «غیر عالمانه» هستند؟

4- بیشتر ما سیّدالشّهداء (ع) را امام و پیشوای خود دانسته و با عشق و علاقه در انواع مراسم عزاداری محرّم شرکت می کنیم. امام حسین (ع) می فرمایند: «از نشانه های عالم، نقد سخن و اندیشۀ خود و آگاهی از نظرات مختلف است» (بحارالانوار، جلد 75، ص 119). فکر می کنم واضح باشد که منظور از «آگاهی از نظرات مختلف»، آشنا بودن با نظرات مختلف مطرح شده توسّط «متخصصان و صاحب نظران امر» است و نه مثلا نظرات همکاران، بستگان، سوپری سر کوچه، هم تاکسی یان (کسانی که در تاکسی با آنها مواجه می شویم)، هم صفان (کسانی که در صف های مختلف با آنها همراه می شویم) و سایر هم صحبتان روزانه.

5- دانشمندان علوم اجتماعی پس از ده ها سال تحصیل و پژوهش، در راستای تبیین مسائل و مشکلات جامعه کتاب های قابل توجّهی نوشته اند. برخی از این دست کتابها توسّط دانشمندان بین المللی و برخی دیگر توسّط صاحب نظران ایرانی نگاشته شده اند. برخی از کتاب های مورد نظر در خصوص ویژگی های مشابه عموم جوامع عقب مانده و برخی دیگر با تمرکز بر مسائل و مشکلات ایران و چگونگی اصلاح آنها به رشتۀ تحریر درآمده اند.

6- بیشتر این کتابها در کتابخانه های عمومی (یا سایر کتابخانه ها) قابل دسترسی هستند. هزینۀ عضویت سالیانه در کتابخانه های عمومی ده هزار و پانصد تومان (معادل چند بستنی یا چیپس و پفک) است. سیستم کتابخانه های عمومی یکپارچه بوده و با عضویت در یکی از آنها، می توان از تمامی کتابخانه های عمومی سراسر کشور کتاب به امانت گرفت.

7- در مورد مسائل و مشکلات جامعه با همدیگه گفتگو کنیم، اما در این خصوص #کتاب هم بخوانیم.

https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
علّت تفاوت فاحش در زندگی ما و آنها

وحید احسانی

جبرئیل امین برای فرشتگانی که در حال قالب گیری گِل های آدمیان بودند توضیح داد که: «این آدمیان در کشورهای بسیار متفاوتی خواهند زیست؛ در برخی کشورها سطح رفاه، بالا، نظم و قانون، حکم فرما، محیط زیست، پاک و زیبا، انسانها، محترم و خلاصه زندگی بسیار خواستنی و فرح بخش بوده و در برخی کشورهای دیگر، گرفتاری ها، فراوان، نگرانی ها، کمر شکن، فقر و نابسامانی، زیاد، محیط زیست، آلوده و خلاصه زندگی بسیار سخت و رنج آور خواهد بود».

فرشتگان پرسیدند: «کدام یک از این آدمها در کشورهای مطلوب و کدامها در کشورهای نامطلوب خواهند زیست».

جبرئیل پاسخ داد: «برای تعیین این مهم، باید ابتدا یکبار آنها را زنده کرده و از خود آنها بپرسید که "در تجربۀ زندگی در دنیا، بیش از هر چیز دیگر، خواهان چه چیزی هستند"، بعد، بر اساس پاسخی که به این پرسش می دهند، به شما خواهم گفت که کدام یک از آنها باید به کدام نوع از کشورها گسیل شوند».

فرشتگان تک تک قالب های گِلی را به نوبت زنده کرده و سئوال مورد نظر را از آنان پرسیدند. در پاسخ به این پرسش، برخی بر «رفاه هر چه بیشتر، راحتی، خوش گذرانی و تکنولوژی های مربوطه» تأکید داشتند و برخی دیگر بر «شکوفا کردن حداکثری قابلیّت های نهفته در ساحت اندیشه، شناخت هر چه بیشتر قوانین حاکم بر عالم هستی، بالفعل کردن اراده ای که مرز مشخّصی ندارد، بروز هر چه نمایان تر مقام خلیفه الّهی و امثال آن». فرشتگان، آدمیان قالب گرفته شده را بر اساس پاسخی که داده بودند به دو گروه تقسیم کرده و دوباره از جبرئیل پرسیدند: «حالا به ما بگو کدام گروه باید به کشورهای مطلوب و کدام گروه باید به کشورهای نامطلوب گسیل شوند؟».

جبرئیل به فرشتگان پاسخ داد: ...

(جهت مطالعۀ متن کامل، به لینک زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/-10-05-42

چنانچه این مطلب را مفید می دانید، لطفا باز نشر دهید.
تاریخ انتشار در کانال: 1397/07/14

https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
معضل مطالبات
قسمت اوّل: مطالبات کوچک!

وحید احسانی

به نظرم، یکی از معضلات بنیادین جامعۀ ما این است که «عموم مطالباتی که در سطح عملیاتی طرح و پیگیری می­شوند، بسیار کوچک هستند» و لذا حتّی اگر تمامی مطالبات مطرح و پیگیری شده محقق شوند، در محیط پیرامونی و سطح زندگی­ مان تفاوت محسوسی ایجاد نمی ­شود. منظور از طرح و پیگیری «در سطح عملیاتی»، آن وقتی است که مطالبه­ گران اوّلاً، واقعاً می­خواهند برخی مطالبات را پیگیری کنند و ثانیاً، واقعاً فکر می­کنند که مطالباتشان قابل پیگیری بوده و امکان تحقق آنها وجود دارد، ولو بخشی از مطالباتشان. ...

لطفا لحظاتی در دبدبه و کبکبه ای که در این عنوان مستتر است تأمّل کنید: «شورای عالی انقلاب فرهنگی». مسلّما اعضای این شورای متعالی در هنگام سخنرانی و مصاحبه های تلوزیونی از اهداف و آرمان های بسیار بزرگی سخن می گویند، امّا فکر می کنید اگر از یک آدم فضایی خواسته شود که با مطالعۀ مجموعۀ آئین نامه هایی که این شورا تصویب کرده است، مشخص کند که هدف و مطالبۀ اصلی این شورای پرطمطراق از حدود 400 هزار مدرس دانشگاهی و نزدیک به 1 میلیون دانشجوی تحصیلات تکمیلی کشور چیست، به چه نتیجه ای خواهد رسید؟ بله، فقط و فقط «افزایش تعداد مقالات و در نتیجه بهبود رتبۀ کشور از این حیث»، همین! ...

اکثریت مردم ما (شامل گروه هایی که پیش از این نام برده شدند)، علی رغم آنکه در هنگام دعا، از خداوند شفای تمامی مریضان، سر و سامان گرفتن تمامی جوانان، حلّ مشکلات تمامی گرفتاران، سربلندی جامعۀ مسلمین، پیشرفت و توسعۀ کشور، فراهم شدن شرایط ظهور امام عصر (عج) و امثال آنها را می خواهند، در مواقعی که واقعاً می توان یک مطالبۀ واقعی را پیگیری کرد (ولو به صورت محدود)، تمام تلاش خود را بر مطالباتی متمرکز می کنند که با عرض معذرت، بسیار سخیف هستند.

فرض کنید، فردا صبح که از خواب بیدار شدیم، تمام مطالبات واقعی مان محقق شده باشند، به نظرتان حال و روزمان چگونه خواهد بود؟ آیا حالمان بهتر خواهد بود. اجازه بدهید این فرض را با جزئیات بیشتری دنبال کنیم. ...

(جهت مطالعۀ متن کامل، لطفا به لینک زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/-11-12-29

چنانچه این مطلب را مفید می دانید، لطفا باز نشر دهید.
تاریخ انتشار در کانال: 1397/08/22

https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
مخمصۀ «قرار داشتن در یک شغل مرتبط»!
وحید احسانی

از مدّتها پیش، یعنی از زمان دانشجویی و حتّی دانش‌آموزی، خیلی نگران شغل آیندۀ خود بودم: «آیا می‌­توانم شغلی مرتبط با علایق و تخصصم داشته باشم؟» ...

پنج ماه پیش بود که دکتر سیّدمحمّدباقر نجفی، معاون اسبق پژوهش و فناوری دانشگاه رازی، از من خواست به صورت پاره‌­وقت با معاونت مذکور همکاری کنم. چه اتّفاق مبارکی! امّا به قول حضرت حافظ (علیه‌­الرّحمه): «عشق آسان نمود اوّل، ولی افتاد مشکلها»! ... به زودی متوجه شدم که متأسفانه در ایران، گاهی «داشتن شغلی که هم به آن علاقه­‌مند باشی و هم در مورد آن تخصصی داشته باشی» معضل و مخمصه‌ایست بسیار بغرنج‌تر و جانکاه‌­تر از «داشتن شغل غیرمرتبط (به علائق و تخصص)»! برای توضیح این مسئله، نیاز است کمی به عقب­‌تر برگشته و داستان را از زمانی شروع کنم که به صورت رسمی به مطالعات مرتبط با «اثربخشی پژوهش» ورود پیدا کردم. ...

حال فکرش را بکنید، شخصی که دغدغۀ بسیار زیادی نسبت به وضعیّت علم و پژوهش کشور دارد و در این رابطه دیدگاه خاصّی هم دارد که در نوشتارهای پیش‌گفته نمود دارند (فارغ از صحیح یا غلط بودن آن)، از طرف معاونت پژوهش و فناوری یک دانشگاه جامع دعوت به همکاری شود، امّا خواست و تقاضای دانشگاه از او [در تناقض و تضاد کامل با دانسته‌هایش] این باشد که «تو که با شاخص­‌های علم سنجی و نظام­‌های رتبه‌­بندی دانشگاه‌­ها آشنایی داری، کمک کن با اصلاح شیوه‌­نام‌­های داخلی (پژوهانه، ترفیع سالیانه، پایۀ تشویقی، تشویق نویسندگان مقالات و غیره)، نظام تشویق و تنبیه را به گونه‌­ای تنظیم کنیم که فعّالیت­‌های دانشگاهیان (اعضای هیأت علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی) دقیقاً به سمت افزایش امتیاز در شاخص­‌هایی که دانشگاه با آنها ارزیابی می­‌شود (کمّیت‌هایی مانند تعداد مقالات و غیره) سوق داده‌شود. به طوری که با استفاده از پول موجود (پولی که حاصل از رانت نفت است) بتوانیم بیشترین توسعۀ علمی و پژوهشی (که معادل بالاترین امتیاز و بهترین رتبه در نظام­‌های رتبه‌­بندی در نظر گرفته می‌­شود) را داشته باشیم»!

... متأسفانه، در مورد جهش‌­هایی که پیش از این (در دورۀ رضا شاه و محمّدرضا شاه پهلوی) در کمّیت­‌های نظام دانش و پژوهش (تعداد دانشگاه، تعداد دانشجو و غیره) رخ داد مطالعه کرده و عاقبت تاریک دنبال کردن چنین مسیرهای ظاهربینانه و کمیّت-گرایانه­‌ای در تاریخ کشورمان را نیز خوانده­‌ام، مسیری که مهدوی (1970) آن را «دولت رانتی»، اشرف (1359) آن را «رشد سرمایه‌­داری در شرایط نیمه­‌استعماری»، کاتوزیان (1377) آن را «شبهِ‌­مدرنیسم نفتی»، داوریِ‌­اردکانی (1390) آن را «تجدّد مآبی» و شایگان (1391) آن را «توهّم مضاعف» نامیده و حائری (1387) آن را با استفاده از مفهوم «سطحی نگری» توصیف کرده‌است. حتّی در نوشته­‌هایم آورده‌­ام که: ...

متأسّفانه، بر اساس مطالعاتم (فارغ از درست یا غلط بودن آنها)، می­‌بینم که چگونه «تکیۀ بیش از حد بر ابزار تشویق و تنبیه بیرونی»، فضای علم و پژوهش را فاسد می‌کند و حتّی در این خصوص با لحن نسبتاً تندی خطاب به سیاست‌گذاران و تصمیم‌سازان کلان نظام آموزش و پژوهش کشور گلایه کرده‌­ام[10]. دانشگاه رازی یکی از دو رکن اصلی شعار و چشم انداز ارزشمند خود را «پیش رو در تحقق جامعۀ دانش بنیان» عنوان کرده‌است، امّا متأسّفانه می­‌فهمم که تا زمانی که یک دانشگاه، خودش دانش‌بنیان نشود، یعنی بر اساس اصول و یافته‌­های علمی تصمیم‌­گیری و سیاست‌گذاری نکند، محال است بتواند در دانش­‌بنیان شدن صنعت و جامعه ایفای نقش کند. رکن دیگر شعار و چشم انداز دانشگاه رازی «اخلاق محوری» است، در این خصوص نیز می­‌دانم که ایران در مقایسه با سایر کشورهای جهان، از حیث شاخص‌­های بداخلاقی پژوهشی (شامل نرخ ابطال مقالات) بدترین جایگاه‌­ها را دارد (شکل زیر) و متأسفانه می‌دانم که یکی از دلایل گسترش چنین بی اخلاقی­‌هایی، بر هم خوردن تعادل میان «فشار ناشی از نظام تشویق و تنبیه بیرونی» و «نیروی خودجوش ناشی از علاقه و عطش درونی به علم و پژوهش» و همچنین ناشی از اتّخاذ سیاست­‌های «کمّیت-گرا» و «برون داد-محور» (به جای سیاست­‌های کیفیت-گرا و تأثیر-مدار) بوده‌است.

خلاصه، در مخمصۀ بغرنجی گیر افتاده‌­ام. ... در این مدّت، در حدّ خودم تلاش‌های زیادی کردم که ولو یک گام هم که شده، رویکردها و سیاست‌های حاکم بر دانشگاه از مسیر «شبهِ‌­دانشِ نفت­‌بنیان» به مسیر «توسعۀ دانش‌­بنیان» نزدیک شود امّا ...

(جهت مطالعۀ متن کامل، لطفا به لینک زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/مخمصۀ-قرار-داشتن-در-یک-شغل-مرتبط-11-22

چنانچه این مطلب را مفید می دانید، لطفا باز نشر دهید.
تاریخ انتشار در کانال: 1397/09/01

https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
سلام و درود،
در واکنش به انتشار متن بالا، دوست عزیزم دکتر راستی (هیأت علمی گروه فیزیک دانشگاه رازی) متن زیر از دکتر فیروز آرش را برایم ارسال کردند. متن فوق العاده ایست. از تمامی کسانی که دغدغۀ اصلاح وضعیّت آموزش عالی و دانشگاه های کشور هستند خواهش می کنم (فقط پیشنهاد نیست، واقعا خواهش می کنم)، این متن را با صبر و حوصله، مطالعه کرده و در بازنشر دادنش بکوشند. به ویژه تلاش کنیم آن را به دست مسئولان و تصمیم گیرندگان خرد (در سطح دانشگاه) و کلان (در سطح وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی و غیره) برسانیم.
👇👇👇👇👇👇
🔻 مخمصۀ «قرار داشتن در یک شغل مرتبط»!
🔻 وحید احسانی

🔹 پنج ماه پیش بود که دکتر سیّدمحمّدباقر نجفی، معاون اسبق پژوهش و فناوری دانشگاه رازی، از من خواست به صورت پاره‌­وقت با معاونت مذکور همکاری کنم. چه اتّفاق مبارکی! امّا به قول حضرت حافظ (علیه‌­الرّحمه): «عشق آسان نمود اوّل، ولی افتاد مشکلها»! ... به زودی متوجه شدم که متأسفانه در ایران، گاهی «داشتن شغلی که هم به آن علاقه­‌مند باشی و هم در مورد آن تخصصی داشته باشی» معضل و مخمصه‌ایست بسیار بغرنج‌تر و جانکاه‌­تر از «داشتن شغل غیرمرتبط (به علائق و تخصص)»! برای توضیح این مسئله، نیاز است کمی به عقب­‌تر برگشته و داستان را از زمانی شروع کنم که به صورت رسمی به مطالعات مرتبط با «اثربخشی پژوهش» ورود پیدا کردم. ...

🔹حال فکرش را بکنید، شخصی که دغدغۀ بسیار زیادی نسبت به وضعیّت علم و پژوهش کشور دارد و در این رابطه دیدگاه خاصّی هم دارد که در نوشتارهای پیش‌گفته نمود دارند (فارغ از صحیح یا غلط بودن آن)، از طرف معاونت پژوهش و فناوری یک دانشگاه جامع دعوت به همکاری شود، امّا خواست و تقاضای دانشگاه از او [در تناقض و تضاد کامل با دانسته‌هایش] این باشد که «تو که با شاخص­‌های علم سنجی و نظام­‌های رتبه‌­بندی دانشگاه‌­ها آشنایی داری، کمک کن با اصلاح شیوه‌­نام‌­های داخلی (پژوهانه، ترفیع سالیانه، پایۀ تشویقی، تشویق نویسندگان مقالات و غیره)، نظام تشویق و تنبیه را به گونه‌­ای تنظیم کنیم که فعّالیت­‌های دانشگاهیان (اعضای هیأت علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی) دقیقاً به سمت افزایش امتیاز در شاخص­‌هایی که دانشگاه با آنها ارزیابی می­‌شود (کمّیت‌هایی مانند تعداد مقالات و غیره) سوق داده‌شود. به طوری که با استفاده از پول موجود (پولی که حاصل از رانت نفت است) بتوانیم بیشترین توسعۀ علمی و پژوهشی (که معادل بالاترین امتیاز و بهترین رتبه در نظام­‌های رتبه‌­بندی در نظر گرفته می‌­شود) را داشته باشیم»!

🔹... متأسفانه، در مورد جهش‌­هایی که پیش از این (در دورۀ رضا شاه و محمّدرضا شاه پهلوی) در کمّیت­‌های نظام دانش و پژوهش (تعداد دانشگاه، تعداد دانشجو و غیره) رخ داد مطالعه کرده و عاقبت تاریک دنبال کردن چنین مسیرهای ظاهربینانه و کمیّت-گرایانه­‌ای در تاریخ کشورمان را نیز خوانده­‌ام، مسیری که مهدوی (1970) آن را «دولت رانتی»، اشرف (1359) آن را «رشد سرمایه‌­داری در شرایط نیمه­‌استعماری»، کاتوزیان (1377) آن را «شبهِ‌­مدرنیسم نفتی»، داوریِ‌­اردکانی (1390) آن را «تجدّد مآبی» و شایگان (1391) آن را «توهّم مضاعف» نامیده و حائری (1387) آن را با استفاده از مفهوم «سطحی نگری» توصیف کرده‌است. حتّی در نوشته­‌هایم آورده‌­ام که: ...

🔹 متأسّفانه، بر اساس مطالعاتم (فارغ از درست یا غلط بودن آنها)، می­‌بینم که چگونه «تکیۀ بیش از حد بر ابزار تشویق و تنبیه بیرونی»، فضای علم و پژوهش را فاسد می‌کند و حتّی در این خصوص با لحن نسبتاً تندی خطاب به سیاست‌گذاران و تصمیم‌سازان کلان نظام آموزش و پژوهش کشور گلایه کرده‌­ام[10]. دانشگاه رازی یکی از دو رکن اصلی شعار و چشم انداز ارزشمند خود را «پیش رو در تحقق جامعۀ دانش بنیان» عنوان کرده‌است، امّا متأسّفانه می­‌فهمم که تا زمانی که یک دانشگاه، خودش دانش‌بنیان نشود، یعنی بر اساس اصول و یافته‌­های علمی تصمیم‌­گیری و سیاست‌گذاری نکند، محال است بتواند در دانش­‌بنیان شدن صنعت و جامعه ایفای نقش کند. رکن دیگر شعار و چشم انداز دانشگاه رازی «اخلاق محوری» است، در این خصوص نیز می­‌دانم که ایران در مقایسه با سایر کشورهای جهان، از حیث شاخص‌­های بداخلاقی پژوهشی (شامل نرخ ابطال مقالات) بدترین جایگاه‌­ها را دارد (شکل زیر) و متأسفانه می‌دانم که یکی از دلایل گسترش چنین بی اخلاقی­‌هایی، بر هم خوردن تعادل میان «فشار ناشی از نظام تشویق و تنبیه بیرونی» و «نیروی خودجوش ناشی از علاقه و عطش درونی به علم و پژوهش» و همچنین ناشی از اتّخاذ سیاست­‌های «کمّیت-گرا» و «برون داد-محور» (به جای سیاست­‌های کیفیت-گرا و تأثیر-مدار) بوده‌است.

🔹خلاصه، در مخمصۀ بغرنجی گیر افتاده‌­ام. ... در این مدّت، در حدّ خودم تلاش‌های زیادی کردم که ولو یک گام هم که شده، رویکردها و سیاست‌های حاکم بر دانشگاه از مسیر «شبهِ‌­دانشِ نفت­‌بنیان» به مسیر «توسعۀ دانش‌­بنیان» نزدیک شود امّا ...


💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم است.

http://dobaredaneshgah.ir

https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah

(جهت مطالعۀ متن کامل نوشتار بالا، لطفا به لینک زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/مخمصۀ-قرار-داشتن-در-یک-شغل-مرتبط-11-22
.
.
سلام و درود،
از آنجا که از یک سو، در برخی متن های اخیر، به یادداشتهای زیر ارجاع داده ام و از سوی دیگر، یادداشتهای زیر از بخش آرشیو منبع مربوطه (سایت روزنامۀ باختر) حذف شده اند (به علّت اینکه سایت روزنامۀ باختر، مطالب گذشته را برای مدّت محدودی ذخیره می کند و من متوجه این مسئله نبودم)، تصویر یا متن کامل یادداشتهای حذف شده را در کانال قرار می دهم.
👇👇👇👇👇👇
میشل در سرزمین نمیشگان!
وحید احسانی

خبر به سرعت در شهر پیچیده بود. همه ناراحت بودند، امّا در عین حال، نوعی حس رضایت و پیروزی هم داشتند؛ احساس کسی که ادّعایش ثابت و خیالش راحت شده باشد. بله، میشل مرده بود.... میشل همیشه می­‌گفت: «میشه؛ اگه بخوایم و تلاش کنیم، حتماً همه چیز به مرور درست میشه»، البته، تأکید هم داشت که: «تلاش ناآگاهانه فایده‌­ای نداره، بخش عمده‌ای از تلاشمون باید در راستای افزایش سطح آگاهی­‌مون باشه؛ به ویژه مطالعه. باید بفهمیم ...».

اوایل، کسی میشل رو جدّی نمی‌­گرفت، همه با اعتماد به نفس خدشه‌ناپذیری بهش میگفتن: «حرفات قشنگه ولی فایده نداره. تو هنوز خیلی جوونی، مونده تا این چیزها رو بفهمی. بیخود زندگیت رو خراب نکن؛ تو هم خودت رو به یه پارتی بچسبون تا بتونی کلاه خودتو نگهداری که باد نبره. وقتی سرت به سنگ خورد، اون موقع حرف مارو می­فهمی، ولی شاید اون وقت دیگه خیلی دیر شده باشه، شاید همه چیزت رو از دست داده باشی، خودتو الکی بیچاره نکن». ولی اون دست بردار نبود، به هر دری می­زد که بتونه برای اصلاح وضعیت حاکم، گام هر چند کوچکی برداره؛ ... بعد از مدّتی، «موفقیّت­‌های کوچکی» که در راستای اصلاح زندگی جمعی به دست آورد، خیلی از نمیشگانی­‌ها رو دچار نگرانی کرد؛ یه سیگنال‌­هایی از طرف وجدانشون بهشون می‌رسید که باب میلشون نبود و آرامششون رو تهدید می­کرد. اگه موفق نمی‌­شدن اون سیگنال­‌ها رو خفه کنن، دیگه نمی­تونستن ...

فقط وقتی میشه با وجدان آسوده گوشت حرام خورد و خدا هم راضی فرض کرد که «چارۀ دیگه‌­ای نباشه، نشه کار دیگه­‌ای کرد و جستجوی لقمۀ حلال غیرممکن باشه». بنابراین، اگه بتونید برای جمعی که با تکیه به استدلال­‌های «نمیشه» و «درست بشو نیست»، نشسته‌­اند پای سفرۀ پارتی­‌بازی، دروغ، چاپلوسی، ریاکاری، کم‌­کاری، تقلّب و غیره و دارن دلی از عزا در میارن، دلیل و مدرک بیارید که «میشه، اگه مطالعه کنیم راهشو پیدا می­‌کنیم و اگه بخوایم، دست از تنبلی برداریم و تلاش کنیم، وضعیّت درست میشه و دیگه مجبور نخواهیم بود گوشت مردار بخوریم»، ضدّ حال سنگینی بهشون زده‌­اید. ... خلاصه، تکاپو و «موفقیّت­‌های کوچکِ» میشل، داشت «خوابِ گران» نمیشگانی‌­ها رو تهدید می­‌کرد.

امّا حالا دیگه برای نمیشگانی‌ها همه چیز ختم به خیر شده بود؛ میشل زیر فشارهای ناشی از تکاپوی طولانی مدّت در «خلاف جریان»، تاب نیاورده بود و اتّفاقاً، به شاهد خیلی خوبی برای اثبات ادّعای نمیشگانی­‌ها تبدیل شده بود. از این به بعد، اگه شخص دیگه­‌ای می­خواست از مسیر مقدّس «هم­رنگ جماعت شو» فاصله گرفته و از «امکان پذیر بودنِ اصلاح جامعه» حرف بزند، ... با اعتماد به نفسی مضاعف، داستان میشل رو براش تعریف کرده ... و می­‌گفتند: «اگه شدنی بود، میشل کارش به اینجا نمی­‌کشید. بیچاره میشل! چقدر نصیحتش کردیم، چقدر سعی کردیم حالیش کنیم که اشتباه می­‌کنه، گوش نکرد، آدم خیرخواهی بود ولی چه فایده، تو رؤیا سیر می­‌کرد، با خیال‌پردازی که نمیشه زندگی کرد». اتّفاقاً، بزرگترین نگرانی میشل هم همین بود، خودش چند بار به «امید» -صمیمی‌­ترین دوستش- گفته بود: «...».

ناگهان «امید» صدایش را بلند کرد: «اونها! یک کاغذی تو دستشه» و با سرعت به طرف جنازه رفت. ... کاغذی مچاله شده در دست راست میشل بود؛ به نظر می‌­رسید او اصرار داشته بعد از مرگش شخص یا اشخاصی آن کاغذ را پیدا کنند. «امید» ... با امید و ناامیدی شروع به خواندن کرد:

«سلام دوستان، حالم خیلی بده، شاید دیگه نتونیم همو ببینیم، مطلب مهمّی هست که باید بهتون بگم، احتمالاً این کاغذ رو وقتی پیدا می‌کنید که من دیگه در میان شما نیستم. بله دوستان، همون اتّفاقی افتاد که خیلی از شماها همیشه در موردش به من گوشزد می­‌کردید: جامعه اصلاح نشد و منی هم که برای اصلاحْ پیش‌قدم شده بودم، زیر فشار این راه جانم را از دست دادم. امّا با احترام، در این خصوص هم، مثل گذشته، درک و تفسیر من از این اتّفاق، با درک و تفسیر شما متفاوت است. احتمالاً، شما این واقعه را گواهی بر اثبات باور خود می­‌دانید مبنی بر این که «جامعهْ درست بشو نیست، فایده ندارد و لذا چاره­‌ای نداریم جز اینکه فقط به فکر خودمان باشیم». به نظر شما احترام می­‌گذارم امّا با آن مخالفم و دیدگاه دیگری دارم. ... بله، من مرده‌­ام و جامعه هم اصلاح نشده است، امّا من فکر می­‌کنم اینکه من توفیق اندکی پیدا کردم به خاطر این نبوده است که «اصولا،ً اصلاح امور امکان پذیر نیست» بلکه به خاطر ...

(جهت مطالعۀ متن کامل، لطفا به لینک زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/میشل-در-سرزمین-نمیشگان-12-07

چنانچه این مطلب را مفید می دانید، لطفا باز نشر دهید.
تاریخ انتشار در کانال: 1397/09/16

https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
🍁 معضل مطالبات کوچک!
✍️ #وحید_احسانی

🔅 یکی از معضلات بنیادین جامعۀ ما این است که «عموم مطالباتی که در سطح عملیاتی طرح و پیگیری می‌شوند، بسیار کوچک هستند» و لذا حتّی اگر تمامی مطالبات مطرح و پیگیری شده محقق شوند، در محیط پیرامونی و سطح زندگی-مان تفاوت محسوسی ایجاد نمی‌شود. منظور از طرح و پیگیری «در سطح عملیاتی»، آن وقتی است که مطالبه‌گران اوّلاً، واقعاً می‌خواهند برخی مطالبات را پیگیری کنند و ثانیاً، واقعاً فکر می‌کنند که مطالباتشان قابل پیگیری بوده و امکان تحقق آنها وجود دارد، ولو بخشی از مطالباتشان...

متن کامل👇
3danet.ir/QTTBB
🌾 @sedanet
سلام و درود،
به مناسبت هفتۀ پژوهش
👇👇👇👇
Forwarded from آینده مشترک
http://sharenovate.com/posts/508
پژوهش تلخی دارد!
امیر ناظمی (هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور)

«ملک‌الشعرا» عنوانی بود حکومتی برای شاعر بزرگ دوران. اما رقابت برای کسب عنوان «ملک‌الشعرا»، منجر به آن شد که شعرای ایران به مدیحه‌سرایان حاکمان تبدیل شوند. قاآنی ملک‌الشعرای ایران از دوران محمدشاه بود. زمانی که ناصرالدین شاه به تخت نشست و امیرکبیر را به صدراعظمی ایران منصوب کرد؛ قاآنی به روال معمول قصیده‌ای در مدح صدراعظم جدید سرود.

قاآنی که خود پیشتر مدیحه‌گوی صدراعظم قبلی بود، در مدحش رسید به مصرعِ «به جای ظالمی شقی، نشسته عادلی تقی» که امیرکبیر با خشم شعر را قطع کرد تا سرودن مدح حاکمان را متوقف کند؛ و در ادامه نیز مقرری (حقوق) وی را قطع کرد.

قاآنی که درآمدش از مدح می‌گذشت، اعتضادالسلطنه را واسطه کرد. امیرکبیر از قاآنی که به زبان فرانسه و علم جدید نیز آشنا بود، خواست تا در خصوص کشاورزی (که فعالیت اصلی ایرانیان بود) کتاب ترجمه کند؛ تا حقوقش را مجدد برقرار کند.

به نظر می‌رسد این حادثه در هفته آخر مهرماه سال ۱۲۷۷ روی داده باشد؛ و به نظرم اگر قرار است در ایران «هفته پژوهش» وجود داشته باشد، چنین هفته‌ای شایسته نامیدن «هفته پژوهش» است، نه هفته آخر آذرماه که بیشتر پیشواز شب یلداست!

۵ درس از مواجهه امیرکبیر با قاآنی
۱.عنوان و لقب اگر بدون ضابطه و تنها به اختیار حاکم باشد، زمانی طولانی نمی‌گذرد که ابزارِ تبدیل تولید مدیحه‌گویی می‌شود. شاعر حکیمی که صدای مردم و اخلاق عمومی است، به شوق کسب عنوان «ملک‌الشعرا» به راحتی تبدیل به مدیحه‌سرای حاکمیت می‌شود. این لقب چه شاعر باشد، چه استاد دانشگاه، چه نخبه! درآمد راحتی که از مدیحه‌گویی ایجاد می‌شود، قاآنی باسوادی که «رساله هندسه‌ی جدید»‌ نوشته و فرانسه می‌داند، را تبدیل به مدیحه‌سرا می‌کند.

۲.پژوهش از خواندن و یادگرفتن تجربیات دیگران آغاز می‌شود. ترجمه همان خواندن تجربیات دیگران است. پژوهش بدون اتکاء به دانسته‌های دیگران همان‌اندازه‌ای بی‌معناست، که دیوار ساختن بدون پی! امیرکبیر خوب می‌دانست که باید از ترجمه آغاز کرد.

۳.امیر موضوع ترجمه را کشاورزی می‌گذارد؛ یعنی تقاضای اصلی جامعه‌ی آن دوران. امیر به عنوان مظهر حکمرانی قاآنی را به سمت تقاضا جهت می‌دهد.

۴.سیاست‌گذاری یعنی جهت‌دهی به فعالیت شهروندان. نمی‌شود تنها با قطع مقرری قاآنی، اصلاح نظام حکمرانی را تمام شده دانست؛ همان‌گونه که با کاهش بودجه‌ی دانشگاه‌ها، احتمالا فعالیت و عملکرد دانشگاه‌ها بهبود نمی‌یابد! بلکه گذاردن گزینه‌های جدید فعالیت پیشِ رویِ کنش‌گران است که انتخاب را از گزینه‌ی نادرست به گزینه‌ی درست هدایت می‌کند.

۵.رفتار امیر نمادین بود. از روز نخستین امیر بود که میان خودش با دیگر صدراعظم‌ها فاصله گذاشت؛ این فاصله‌گذاری به قیمت ناراحتی قاآنی و قاآنی‌هایی تمام شد؛ شاید به قیمت جانش. اما قاآنی که پیش‌تر مدح میرزا آقاسی (صدراعظم محمدشاه) می‌گفت، روز انتصاب امیر او را عادل خواند و میرزاآقاسی را شقی! فاصله‌ی میان مدح و ذم مدیحه‌سرا تنها یک شب است؛ اما پژوهشگر راوی نتایج پژوهش است، نه بنده‌ی خوشنودی حاکم!

برای همین است که پژوهشگری که مدیحه‌سرا نیست، گاه تلخی دارد؛ اما ملک‌الپژوهشگران یکسر شیرینی‌اند! و ما سخت نیازمند گذار از دوران مدیحه‌سرایی به دوره‌ی پژوهش هستیم!


برای تحلیل‌های حوزه‌ی علم، فناوری و نوآوری به گروه @ShareNovate بپیوندید.
🍁 درمان ناکارآمدی در ایران
✍️ وحید احسانی

🔅بسیاری از صاحب‌نظران و اندیشمندان، به وجود «معضل ناکارآمدی در ایران» اشاره و بر اهمیّت آن تأکید کرده‌اند.
برای حل هر مشکل (چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی) راهکار یا راهکارهایی وجود دارد که با شناخت و عمل به آن راهکارها، مشکل مورد نظر مرتفع می‌ گردد، امّا در خصوص معضل ناکارآمدی، قضیه تا حدودی متفاوت است.

🔅از آنجا که نظام هستی بر پایۀ قوانین و روابطی (سنّت‌ های الهی، روابط علّت و معلولی) ایجاد شده و پابرجاست، هر مشکلی نتیجۀ برخی علل و عوامل بوده و لذا به منظور رفع هر مشکل باید ابتدا علل و عوامل مورد نظر را شناخت و سپس اقداماتی انجام داد تا در نتیجۀ آن اقدامات، علل و عوامل پیدایش مشکل مورد نظر مرتفع شده و نهایتاً مشکل از میان برود، امّا چنانچه فرد یا جامعه ‌ای دچار معضل ناکارآمدی (عدم اثربخشی اقدامات) شود، هر اقدامی هم که جهت شناخت یا رفع این معضل انجام دهد ناکارآمد خواهد بود.

🔅به عبارت دیگر، ماهیّت ناکارآمدی به گونه‌ ‌یست که می‌‌توان آن را به یک چرخۀ باطل، سیاه چالۀ گریز ناپذیر یا معضل بدون راهکار تشبیه کرد. معضل ناکارآمدی مانند بیماریِ فرضیِ «عدم واکنش به داروها» است که هر دارویی هم برای درمان آن استفاده شود، مشمول «عدم واکنش» شده و بی‌فایده خواهد بود. البته، از مطالب بالا نمی‌توان نتیجه گرفت که ناکارآمدی یک «درد بی درمان» است، چرا که هر درمانی از «راهکار عملیاتی» یا «اقدام و عمل» آغاز نمی-شود . درمان کردن بعضی دردها و رفع کردن برخی مشکلات، پیش از پرداختن به اقدام و عمل، مستلزم برخی تحوّلات درونی است؛ تحوّلاتی مانند یک چرخش بینش، تغییر رویکرد یا امثال آن.

متن کامل👇
3danet.ir/CCoTD
🌾 @Sedanet
2024/11/14 12:23:33
Back to Top
HTML Embed Code: