✅ با ترقّههایت مرا بیازار!
📰 منتشرشده در عصرایران (۲۴ اسفند ۱۴۰۱)
اگر برای اثبات بودن، تفاوت و استقلالت به خود و دیگران هیچ راه دیگری نداری، با ترقهبازیات مرا بیازار!
به ترقهبازی هیچ علاقهای ندارم و از صدایشان رنج میبرم، امّا درعینحال، اگر تحقق سکوت و آرامش مطلوب من به این معنا باشد که بخش بزرگی از جوانان سرزمینم، به تنها راه نمود و بروز خود نپردازند، ترجیح میدهم که آرامشم با صدای ترقههای آنها سلب شود!
اگر بخش بزرگی از جامعه برای نشاندادن خود یا برای شادی یا برای حفظ و تقویت انسجام اجتماعی، جز دستزدن به یک عصیان جمعی هیچ راه دیگری ندارند، ترجیح میدهم صدای ترقههایشان خواب را بر من حرام کند!
مسلّماً ترقّهبازان برای پیگیری این اهداف ارزشمند راههای خیلی بهتری هم دارند، امّا اگر فقط دو گزینه پیش رو داشته باشم و بخواهم از میان «ادامۀ روند آزاردهندۀ فعلی» یا «سکوت و نظم قبرستانی» یکی را انتخاب کنم، قطعاً اوّلی را ترجیح میدهم.
«سکوت و نظم قبرستانی» از انفعال، ناامیدی و پراکندگی کسانی حاصل میشود که دیدگاه و سلیقهای متفاوت از من دارند؛ ترجیح میدهم «دیگران» مرا بیازارند تا اینکه ناامید شوند یا هیچ نمود و بروزی نداشته باشند.
پدیدههای اجتماعی «سیاه مطلق» یا «سفید مطلق» نیستند؛ جنبههای مثبت و منفی دارند. جنبههای منفی ترقهبازی مشهود است و بارها گفته میشود: تهدید سلامتی (و حتّی جان) ترقّهبازان و سایرین، سلب آرامش دیگران، آسیب به اموال عمومی (آتشسوزی و غیره)، دودهوا شدن سرمایۀ عظیم مالی در یک شب (کمک بزرگ مالی ایرانیان به اقتصاد چین!) و ... امّا باید بپذیریم که این رسم نوپا جنبههای مثبتی هم دارد؛ روشی است که بخش بزرگی از جوانان جامعه از طریق آن وجود، تفاوت و استقلالشان را به صورت جمعی نشان میدهند و تقویت میکنند.
نباید به دنبال «حذف» آن باشیم، شکلگیری این عصیان جمعی نتیجۀ اتّخاذ رویکردهای «حذفی و نادیدهانگاری» در عرصههای گوناگون و طی سالیان متمادی است.
وقتی تمامی تصمیمگیرندگان و برنامهریزان حوزۀ فرهنگی در سطوح عالی، میانی و حتّی خُرد و محلّی از کسانی هستند که از طریق «شرکت در عزاداری، اعتکاف و امثال آن» به آرامش میرسند، بدیهی است که برای بخش بزرگی از جامعه هیچ راه دیگری باقی نمیماند جز اینکه از طریق دستزدن به یک عصیان جمعیِ بسیار پرسروصدا، «بودن» خودشان را فریاد بکشند.
تیپ شخصیتی، باورها و سلائق نگارنده به متوّلیان رسمی عرصۀ فرهنگ بسیار نزدیکتر است تا به جوانان ترقّهباز، امّا تلاش برای تحمیل مطلوبهای خودم بر دیگران را حتّی اگر یقین داشته باشم که درست هستند، نه مفید میدانم، نه مشروع و نه اخلاقی.
جامعه «خمیر مجسمهسازی» نیست که بخواهیم آن را به هر شکلی که صلاح میدانیم و درست میپنداریم در بیاوریم؛ اتّخاذ چنین رویکردی، به شکلگیری، استمرار و تشدید عصیانهای جمعی مختلف منجر میشود.
امیدوارم انرژی، پویایی، تحرّک و همکاریِ عظیمی که در ترقهبازی وجود دارد، بهمرور به سمت توسعه، پیشرفت و آبادانی سوق پیدا کند.
به امید فردایی بهتر؛
به امید ایرانی آباد.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
📰 منتشرشده در عصرایران (۲۴ اسفند ۱۴۰۱)
اگر برای اثبات بودن، تفاوت و استقلالت به خود و دیگران هیچ راه دیگری نداری، با ترقهبازیات مرا بیازار!
به ترقهبازی هیچ علاقهای ندارم و از صدایشان رنج میبرم، امّا درعینحال، اگر تحقق سکوت و آرامش مطلوب من به این معنا باشد که بخش بزرگی از جوانان سرزمینم، به تنها راه نمود و بروز خود نپردازند، ترجیح میدهم که آرامشم با صدای ترقههای آنها سلب شود!
اگر بخش بزرگی از جامعه برای نشاندادن خود یا برای شادی یا برای حفظ و تقویت انسجام اجتماعی، جز دستزدن به یک عصیان جمعی هیچ راه دیگری ندارند، ترجیح میدهم صدای ترقههایشان خواب را بر من حرام کند!
مسلّماً ترقّهبازان برای پیگیری این اهداف ارزشمند راههای خیلی بهتری هم دارند، امّا اگر فقط دو گزینه پیش رو داشته باشم و بخواهم از میان «ادامۀ روند آزاردهندۀ فعلی» یا «سکوت و نظم قبرستانی» یکی را انتخاب کنم، قطعاً اوّلی را ترجیح میدهم.
«سکوت و نظم قبرستانی» از انفعال، ناامیدی و پراکندگی کسانی حاصل میشود که دیدگاه و سلیقهای متفاوت از من دارند؛ ترجیح میدهم «دیگران» مرا بیازارند تا اینکه ناامید شوند یا هیچ نمود و بروزی نداشته باشند.
پدیدههای اجتماعی «سیاه مطلق» یا «سفید مطلق» نیستند؛ جنبههای مثبت و منفی دارند. جنبههای منفی ترقهبازی مشهود است و بارها گفته میشود: تهدید سلامتی (و حتّی جان) ترقّهبازان و سایرین، سلب آرامش دیگران، آسیب به اموال عمومی (آتشسوزی و غیره)، دودهوا شدن سرمایۀ عظیم مالی در یک شب (کمک بزرگ مالی ایرانیان به اقتصاد چین!) و ... امّا باید بپذیریم که این رسم نوپا جنبههای مثبتی هم دارد؛ روشی است که بخش بزرگی از جوانان جامعه از طریق آن وجود، تفاوت و استقلالشان را به صورت جمعی نشان میدهند و تقویت میکنند.
نباید به دنبال «حذف» آن باشیم، شکلگیری این عصیان جمعی نتیجۀ اتّخاذ رویکردهای «حذفی و نادیدهانگاری» در عرصههای گوناگون و طی سالیان متمادی است.
وقتی تمامی تصمیمگیرندگان و برنامهریزان حوزۀ فرهنگی در سطوح عالی، میانی و حتّی خُرد و محلّی از کسانی هستند که از طریق «شرکت در عزاداری، اعتکاف و امثال آن» به آرامش میرسند، بدیهی است که برای بخش بزرگی از جامعه هیچ راه دیگری باقی نمیماند جز اینکه از طریق دستزدن به یک عصیان جمعیِ بسیار پرسروصدا، «بودن» خودشان را فریاد بکشند.
تیپ شخصیتی، باورها و سلائق نگارنده به متوّلیان رسمی عرصۀ فرهنگ بسیار نزدیکتر است تا به جوانان ترقّهباز، امّا تلاش برای تحمیل مطلوبهای خودم بر دیگران را حتّی اگر یقین داشته باشم که درست هستند، نه مفید میدانم، نه مشروع و نه اخلاقی.
جامعه «خمیر مجسمهسازی» نیست که بخواهیم آن را به هر شکلی که صلاح میدانیم و درست میپنداریم در بیاوریم؛ اتّخاذ چنین رویکردی، به شکلگیری، استمرار و تشدید عصیانهای جمعی مختلف منجر میشود.
امیدوارم انرژی، پویایی، تحرّک و همکاریِ عظیمی که در ترقهبازی وجود دارد، بهمرور به سمت توسعه، پیشرفت و آبادانی سوق پیدا کند.
به امید فردایی بهتر؛
به امید ایرانی آباد.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
عصر ایران
با ترقّههایت مرا بیازار!
رسم نوپای ترقه بازی جنبههای مثبتی هم دارد؛ روشی است که بخشی از جوانان جامعه از طریق آن وجود، تفاوت و استقلالشان را به صورت جمعی نشان میدهند و تقویت میکنند.
شباهتهای مراسم چهارشنبهسوری و محرّم!
این دو مراسم جامعۀ ما را به اندازهای، به وسعتی و به گونهای درگیر میکنند که ممکن نیست ناظر بیرونی متوجه نشود و تعجّب نکند.
با وجود تفاوت اساسی در منشأ، فلسفۀ وجودی و ظاهر آنها، آنچه به عنوان «مراسم» در این دو مناسبت در عرصه عمومی دیده میشود حاوی شباهتهایی قابلتوجه و تأمّلبرانگیز است.
👈 هدف اصلیِ یادداشت، توجهدادن به برخی ویژگیهای فرهنگی ما و تأمّل دربارۀ آنهاست.
در متن کامل یادداشت، شباهتهای زیر به اختصار توضیح داده شدهاند:
1. سروصدای زیاد
۲. نادیدهانگاریِ «دیگری»
۳. تسخیر عرصۀ عمومی
۴. بستن باب گفتگو
۵. بیتوجّهی به محیط زیست
۶. کمک بزرگ اقتصادی به چین!
۷. فایدۀ اندک
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
این دو مراسم جامعۀ ما را به اندازهای، به وسعتی و به گونهای درگیر میکنند که ممکن نیست ناظر بیرونی متوجه نشود و تعجّب نکند.
با وجود تفاوت اساسی در منشأ، فلسفۀ وجودی و ظاهر آنها، آنچه به عنوان «مراسم» در این دو مناسبت در عرصه عمومی دیده میشود حاوی شباهتهایی قابلتوجه و تأمّلبرانگیز است.
👈 هدف اصلیِ یادداشت، توجهدادن به برخی ویژگیهای فرهنگی ما و تأمّل دربارۀ آنهاست.
در متن کامل یادداشت، شباهتهای زیر به اختصار توضیح داده شدهاند:
1. سروصدای زیاد
۲. نادیدهانگاریِ «دیگری»
۳. تسخیر عرصۀ عمومی
۴. بستن باب گفتگو
۵. بیتوجّهی به محیط زیست
۶. کمک بزرگ اقتصادی به چین!
۷. فایدۀ اندک
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ویرگول
شباهتهای مراسم چهارشنبهسوری و محرّم!
با وجود تفاوت اساسی در منشأ، فلسفۀوجودی و ظاهر آنها، آنچه به عنوان «مراسم» در این دو مناسبت دیده میشود حاوی شباهتهایی تأمّلبرانگیز است.
فرسته (پست) زیر و متن پیوستی آن از دکتر محمدمهدی مجاهدی و حاوی نکاتی بسیار مهم، تأمّل برانگیز، آموزنده و مفید است. پیشنهاد میکنم حوصله به خرج دهید و مطالعه کنید 👇
.............................................................
✅ افقگشایی جامعه، سوگردانی حکومت: تمهیدی سلبی و ایجابی
✍️ محمدمهدی مجاهدی
«چه باید کرد؟»
این متن فراخوانی است به سوی گونهای خاص از کنشهای فعالانه و حلمسألهای برای احیا و اعمال «عاملیت فعال و مؤثرِ» (agency) نزد نیروهای ایراندوست در پاسخ به این پرسش.
این دعوت معطوف به سه نفی است:
- از یک سو، نفی دگرگونیخواهی انقلابی و تحولطلبی همهجانبه یا اساسی؛
- از سوی دیگر، نفی سرکوب جامعهی بیقرار؛
- و از دیگر سو، نفی دعوت به بیعملی، فرصتطلبی، عافیتاندیشی، جریدهروی، سازشکاری، یا مسؤولیتناپذیری.
هیچیک از پاسخهای قطبیشدهی موجود که با بیان قطعی و زبان جزمی دربرابر پرسش «چه باید کرد؟» مینشینند، آشکارا نه توانی چندان برای تحلیل و توصیف وضع موجود دارد، و نه توانشی عیان برای تغییر این وضع بهنحوی که خیرات عموم مردم ایران بیشتر و با هزینهی کمتر تأمین شود.
با اعتماد بر این بینش نظریـتجربی و کنشگرانه که الگوهای نظری حلمسألهای، مشروط به شرایطی، میتوانند عاملیت و فاعلیت سیاسی و اجتماعی بیافرینند، پاسخ مفصل این متن، در چکیدهترین تعبیر، چنین قابل بیان است: «احیای حکمت میانهروی، بازیابی فضیلت دوراندیشی» از راه «افقگشایی جامعه و سوگردانی حکومت.»
این پاسخی است مبتنی بر کثرتگرایی ارزشی و پیامدگرایی قاعدهمند.
در این پاسخ، میانهروی حاکی از نشستن در «میانهی هندسی» میان دو موضع دیگر نیست، بلکه ایستاری است که با در انداختن نقدی متقارن و متقابل میان مواضع قطبیشدهی جاری، میکوشد کنش/مباحثهی جاری را به صفحه و ترازی فرازین ارتقا دهد.
با پیشنهاد چهار معیار، و متکی به مطالعات نونهادگرایی، این متن نیروهای مایل به میانه را از چهار سوی قطبنمای سیاسی به چانهزنیهای حلمسألهای فرا میخواند.
طرفهای حاضر در چانهزنیهایی که پایهی ائتلافهای حلمسألهای اند، با فهمیدن و به رسمیت شناختن دو واقعیت تن به چانهزنی میدهند:
۱. علیرغم اختلاف مبانی و منافع، مسألههای مشترکی میان نیروهای رقیب و بدیل هست که بدون حل آنها دامنهی تأمین منافع برای همه محدودتر میشود و عرصه برای پافشاری بر مبانی تنگتر میشود.
۲. صورتبندی و حل بهینهی این مسألههای مشترک مستلزم رقابت چانهزنانه با دیگر هممسألگانی است که چهبسا هممبنا و هممنفعت نیستند.
نیروهای متمایل به میانه در کشور ما هرچند پراکندهاند ولی اگر در ائتلافهای حلمسألهای کنار هم قرار گیرند، وزنهای سنگین و چهبسا تعیینکنندهترین وزنه در معادلات ثبات و تغییر خواهند بود. این عامترین تعبیر از الگویی است که این متن به عنوان راهحل پیشنهادی در میان میگذارد. اجزا و جزئیات این الگو با رایزنیبیشتر، بهویژه میان نیروهای متمایل به میانه، پرورده میشود.
خوانندگانی که فرصت ندارند متن و پیوست آن را بخوانند، ولی میخواهند چکیدهی انضمامی این مطلب را در یابند، میتوانند به خواندن قسمت «افقگشایی جامعه، سوگردانی حکومت» (صص. ۲۸ تا ۳۵) بسنده کنند.
منبع: کانال تلگرامی محمدمهدی مجاهدی
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
.............................................................
✅ افقگشایی جامعه، سوگردانی حکومت: تمهیدی سلبی و ایجابی
✍️ محمدمهدی مجاهدی
«چه باید کرد؟»
این متن فراخوانی است به سوی گونهای خاص از کنشهای فعالانه و حلمسألهای برای احیا و اعمال «عاملیت فعال و مؤثرِ» (agency) نزد نیروهای ایراندوست در پاسخ به این پرسش.
این دعوت معطوف به سه نفی است:
- از یک سو، نفی دگرگونیخواهی انقلابی و تحولطلبی همهجانبه یا اساسی؛
- از سوی دیگر، نفی سرکوب جامعهی بیقرار؛
- و از دیگر سو، نفی دعوت به بیعملی، فرصتطلبی، عافیتاندیشی، جریدهروی، سازشکاری، یا مسؤولیتناپذیری.
هیچیک از پاسخهای قطبیشدهی موجود که با بیان قطعی و زبان جزمی دربرابر پرسش «چه باید کرد؟» مینشینند، آشکارا نه توانی چندان برای تحلیل و توصیف وضع موجود دارد، و نه توانشی عیان برای تغییر این وضع بهنحوی که خیرات عموم مردم ایران بیشتر و با هزینهی کمتر تأمین شود.
با اعتماد بر این بینش نظریـتجربی و کنشگرانه که الگوهای نظری حلمسألهای، مشروط به شرایطی، میتوانند عاملیت و فاعلیت سیاسی و اجتماعی بیافرینند، پاسخ مفصل این متن، در چکیدهترین تعبیر، چنین قابل بیان است: «احیای حکمت میانهروی، بازیابی فضیلت دوراندیشی» از راه «افقگشایی جامعه و سوگردانی حکومت.»
این پاسخی است مبتنی بر کثرتگرایی ارزشی و پیامدگرایی قاعدهمند.
در این پاسخ، میانهروی حاکی از نشستن در «میانهی هندسی» میان دو موضع دیگر نیست، بلکه ایستاری است که با در انداختن نقدی متقارن و متقابل میان مواضع قطبیشدهی جاری، میکوشد کنش/مباحثهی جاری را به صفحه و ترازی فرازین ارتقا دهد.
با پیشنهاد چهار معیار، و متکی به مطالعات نونهادگرایی، این متن نیروهای مایل به میانه را از چهار سوی قطبنمای سیاسی به چانهزنیهای حلمسألهای فرا میخواند.
طرفهای حاضر در چانهزنیهایی که پایهی ائتلافهای حلمسألهای اند، با فهمیدن و به رسمیت شناختن دو واقعیت تن به چانهزنی میدهند:
۱. علیرغم اختلاف مبانی و منافع، مسألههای مشترکی میان نیروهای رقیب و بدیل هست که بدون حل آنها دامنهی تأمین منافع برای همه محدودتر میشود و عرصه برای پافشاری بر مبانی تنگتر میشود.
۲. صورتبندی و حل بهینهی این مسألههای مشترک مستلزم رقابت چانهزنانه با دیگر هممسألگانی است که چهبسا هممبنا و هممنفعت نیستند.
نیروهای متمایل به میانه در کشور ما هرچند پراکندهاند ولی اگر در ائتلافهای حلمسألهای کنار هم قرار گیرند، وزنهای سنگین و چهبسا تعیینکنندهترین وزنه در معادلات ثبات و تغییر خواهند بود. این عامترین تعبیر از الگویی است که این متن به عنوان راهحل پیشنهادی در میان میگذارد. اجزا و جزئیات این الگو با رایزنیبیشتر، بهویژه میان نیروهای متمایل به میانه، پرورده میشود.
خوانندگانی که فرصت ندارند متن و پیوست آن را بخوانند، ولی میخواهند چکیدهی انضمامی این مطلب را در یابند، میتوانند به خواندن قسمت «افقگشایی جامعه، سوگردانی حکومت» (صص. ۲۸ تا ۳۵) بسنده کنند.
منبع: کانال تلگرامی محمدمهدی مجاهدی
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
attach 📎
سهرابکُشان!
یکی داستانست پر آب چشم / دل نازک از رستم آید به خشم
تلاشنکردن بزرگترها برای یافتن راهحلی جهت سوقدادن جامعه در مسیر صلح و اصلاح، چه ناشی از این باشد که وضعیت را خوب و درحال پیشرفت میبینند، چه ناشی از تمرکز آنها بر روی منافع کوتاهمدّت شخصیشان و چه از روی ناامیدی، به معنای انتظارکشیدن آگاهانه یا ناآگاهانۀ آنها برای سهرابکُشانی دیگر است!
شرایط جامعه پایدار نیست؛ آتش زیر خاکستری که یک دسته آن را کتمان میکنند، برخی روی آن نفت میریزند و گروه بزرگی نیز با گفتن «نمیشه، درست بشو نیست و کاری از ما بر نمیاد» خود را در جایگاه تماشاچی نشاندهاند.
برآیند مواجهۀ سه گروه بالا در بستری تعارضزا، التهاب، قطبیّت و فشارهای درون جامعه را با روندی افزایشی همراه کرده و بدیهی است که این آرامش قبل از طوفان تا ابد ادامه نمییابد.
جرقّه به انفجار میانجامد و در انفجار، این جوانان (سهرابهای) دو گروه هستند که به اقتضای شرایط طبیعی خود، به رفتار هیجانی، عجولانه و تندروانه دست میزنند و قربانی خودخواهی، اشتباه، انفعال یا ناتوانی بزرگترها میشوند.
بر خلاف عموم، برای من یافتن مقصّر مهم نیست، یافتن راهحل است که اهمّیت دارد و آن قدر اولویت دارد که جایی برای «مقصّریابی» باقی نمیماند.
شاید منظور فردوسی این باشد که اگر رستمها نتوانند برای رفع تعارض و تقابل میان گروههای متخاصم و برقراری صلح و آرامش میان آنها راهی بیابند، فرقی نمیکند که شیر میدان باشند یا روباه؛ ناگزیرند که با دستان خود سهرابهایشان را به کشتن بدهند.
چه فرقی میکند که در این جنگودعواها خون کدام جوانها به زمین ریخته میشود؟! چه فرقی میکند که فرزند چه کسانی قرار است کشته شود؟! چه فرقی میکند که سهرابها فرزند من باشد یا تو یا دیگری؟! چه فرقی میکند که کدام مادرها قرار است داغدار فرزندانشان شوند؟! حتّی چه فرقی میکند که بزرگان کدام گروه مقصّرند؟!
شاید منظور فردوسی این بوده که رستم هم که باشی، هفتخوان را هم که پشت سر بگذاری، اگر نتوانی صلح و همزیستی مسالمتآمیز برقرار کنی، بالاخره سهرابت و به تبع آن خودت نیز در آتش تعارضها خواهید سوخت؛ شاید «خوان» اصلی، برقراری صلح و همزیستی مسالمتآمیز است.
تا زمانی که ارتباطات و تعاملات انسانی بر مبنای «تعارض و ستیز» باشد، حتّی اگر سپاه تو پیروز میدان شود، «سهرابکُشان» است، اگر بدانی که هر جوانی که کشته میشود، یک انسان است، گلی که هنوز به ثمر ننشسته، مادری دارد و پدری، وچه بسا همسری و فرزندی کوچک.
رجز نخوان! روی آتش زیر خاکستر نفت نریز! کنارهگیری هم نکن! جوانانی که در این درگیریها آسیب میبینند و خونشان به زمین میریزد، گویی فرزند خودت هستند، حتّی جوانان دستۀ مقابل. اگر فرزندت گمراه و منحرف شود، آیا به کُشتنش راضی میشوی؟! آیا جز این است که تا پایان عمر امیدوار میمانی که بالاخره روزی بازگردد و رفتارش را اصلاح کند؟!
در این یادداشت، با آنان که وجود آتش زیرخاکستر را از اساس انکار میکنند کاری ندارم، با کسانی نیز که به دنبال منافع کوتاهمدّت شخصی و گروهیشان هستند، همچنین، با کسانی که معتقدند جوانان دستۀ مقابل باید کُشته شوند؛ روی سخنم با شما کسانی است که چون من، هم کشتهشدن مهساها، نیکاها و محسنها و هم ریختن خون عجمیانها، علیوردیها و تقیپورها را مصیبتی بزرگ میدانید و با داغ مادر تمامی آنها داغدار میشوید. تمام اینها را گفتم که یک نکتۀ مهم را با شما در میان بگذارم:
گفتن «نمیشه» و ناامیدشدن به معنای در انتظار سهرابکشانی دیگر نشستن است. اگر بدانید که در نزاع احتمالی بعدی، قرار است فرزند شما قربانی شود، آیا باز هم میتوانید بگویید «از ما کاری ساخته نیست، کار دست اشخاص دیگری است، آنها باید کاری کنند»؟! آیا هیچ پدری و مادری هست که حتّی پس از اینکه تمام پزشکان فرزند بیمارشان را جواب کردند، ناامید شوند و مرگش را به انتظار بنشینند؟!
بیایید تمام جوانان را سهراب خودمان بدانیم و با تمام توان تلاش و تکاپو کنیم که راهی بیابیم یا راهی بسازیم که بتوانیم از بروز سهرابکشانی دیگر جلوگیری کنیم، تا اگر خدای ناکرده و زبانم لال، باز هم چنان شد، لااقل بدانیم که برای پیشگیری از آن تمام تلاشمان را کردهایم.
قبول دارم که هرچه نگاه میکنیم، گویی هیچ راهی وجود ندارد امّا همانطور که عرض کردم، اگر تمام جوانان ایران را سهراب خودمان بدانیم، ناامیدی و انفعال موضوعیت خود را از دست میدهد.
ادامۀ یادداشت را از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه بفرمایید👇
سهرابکُشان!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
یکی داستانست پر آب چشم / دل نازک از رستم آید به خشم
تلاشنکردن بزرگترها برای یافتن راهحلی جهت سوقدادن جامعه در مسیر صلح و اصلاح، چه ناشی از این باشد که وضعیت را خوب و درحال پیشرفت میبینند، چه ناشی از تمرکز آنها بر روی منافع کوتاهمدّت شخصیشان و چه از روی ناامیدی، به معنای انتظارکشیدن آگاهانه یا ناآگاهانۀ آنها برای سهرابکُشانی دیگر است!
شرایط جامعه پایدار نیست؛ آتش زیر خاکستری که یک دسته آن را کتمان میکنند، برخی روی آن نفت میریزند و گروه بزرگی نیز با گفتن «نمیشه، درست بشو نیست و کاری از ما بر نمیاد» خود را در جایگاه تماشاچی نشاندهاند.
برآیند مواجهۀ سه گروه بالا در بستری تعارضزا، التهاب، قطبیّت و فشارهای درون جامعه را با روندی افزایشی همراه کرده و بدیهی است که این آرامش قبل از طوفان تا ابد ادامه نمییابد.
جرقّه به انفجار میانجامد و در انفجار، این جوانان (سهرابهای) دو گروه هستند که به اقتضای شرایط طبیعی خود، به رفتار هیجانی، عجولانه و تندروانه دست میزنند و قربانی خودخواهی، اشتباه، انفعال یا ناتوانی بزرگترها میشوند.
بر خلاف عموم، برای من یافتن مقصّر مهم نیست، یافتن راهحل است که اهمّیت دارد و آن قدر اولویت دارد که جایی برای «مقصّریابی» باقی نمیماند.
شاید منظور فردوسی این باشد که اگر رستمها نتوانند برای رفع تعارض و تقابل میان گروههای متخاصم و برقراری صلح و آرامش میان آنها راهی بیابند، فرقی نمیکند که شیر میدان باشند یا روباه؛ ناگزیرند که با دستان خود سهرابهایشان را به کشتن بدهند.
چه فرقی میکند که در این جنگودعواها خون کدام جوانها به زمین ریخته میشود؟! چه فرقی میکند که فرزند چه کسانی قرار است کشته شود؟! چه فرقی میکند که سهرابها فرزند من باشد یا تو یا دیگری؟! چه فرقی میکند که کدام مادرها قرار است داغدار فرزندانشان شوند؟! حتّی چه فرقی میکند که بزرگان کدام گروه مقصّرند؟!
شاید منظور فردوسی این بوده که رستم هم که باشی، هفتخوان را هم که پشت سر بگذاری، اگر نتوانی صلح و همزیستی مسالمتآمیز برقرار کنی، بالاخره سهرابت و به تبع آن خودت نیز در آتش تعارضها خواهید سوخت؛ شاید «خوان» اصلی، برقراری صلح و همزیستی مسالمتآمیز است.
تا زمانی که ارتباطات و تعاملات انسانی بر مبنای «تعارض و ستیز» باشد، حتّی اگر سپاه تو پیروز میدان شود، «سهرابکُشان» است، اگر بدانی که هر جوانی که کشته میشود، یک انسان است، گلی که هنوز به ثمر ننشسته، مادری دارد و پدری، وچه بسا همسری و فرزندی کوچک.
رجز نخوان! روی آتش زیر خاکستر نفت نریز! کنارهگیری هم نکن! جوانانی که در این درگیریها آسیب میبینند و خونشان به زمین میریزد، گویی فرزند خودت هستند، حتّی جوانان دستۀ مقابل. اگر فرزندت گمراه و منحرف شود، آیا به کُشتنش راضی میشوی؟! آیا جز این است که تا پایان عمر امیدوار میمانی که بالاخره روزی بازگردد و رفتارش را اصلاح کند؟!
در این یادداشت، با آنان که وجود آتش زیرخاکستر را از اساس انکار میکنند کاری ندارم، با کسانی نیز که به دنبال منافع کوتاهمدّت شخصی و گروهیشان هستند، همچنین، با کسانی که معتقدند جوانان دستۀ مقابل باید کُشته شوند؛ روی سخنم با شما کسانی است که چون من، هم کشتهشدن مهساها، نیکاها و محسنها و هم ریختن خون عجمیانها، علیوردیها و تقیپورها را مصیبتی بزرگ میدانید و با داغ مادر تمامی آنها داغدار میشوید. تمام اینها را گفتم که یک نکتۀ مهم را با شما در میان بگذارم:
گفتن «نمیشه» و ناامیدشدن به معنای در انتظار سهرابکشانی دیگر نشستن است. اگر بدانید که در نزاع احتمالی بعدی، قرار است فرزند شما قربانی شود، آیا باز هم میتوانید بگویید «از ما کاری ساخته نیست، کار دست اشخاص دیگری است، آنها باید کاری کنند»؟! آیا هیچ پدری و مادری هست که حتّی پس از اینکه تمام پزشکان فرزند بیمارشان را جواب کردند، ناامید شوند و مرگش را به انتظار بنشینند؟!
بیایید تمام جوانان را سهراب خودمان بدانیم و با تمام توان تلاش و تکاپو کنیم که راهی بیابیم یا راهی بسازیم که بتوانیم از بروز سهرابکشانی دیگر جلوگیری کنیم، تا اگر خدای ناکرده و زبانم لال، باز هم چنان شد، لااقل بدانیم که برای پیشگیری از آن تمام تلاشمان را کردهایم.
قبول دارم که هرچه نگاه میکنیم، گویی هیچ راهی وجود ندارد امّا همانطور که عرض کردم، اگر تمام جوانان ایران را سهراب خودمان بدانیم، ناامیدی و انفعال موضوعیت خود را از دست میدهد.
ادامۀ یادداشت را از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه بفرمایید👇
سهرابکُشان!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ویرگول
سهرابکُشان!
رستم هم که باشی، هفتخوان را هم که پشت سر بگذاری، اگر نتوانی صلح و همزیستی برقرار کنی، بالاخره سهرابت در آتش تعارضها خواهد سوخت!
ایران؛ آبستن گفتگو!
👈 متن زیر «خلاصۀ یادداشت» است، متن کامل را از اینجا مطالعه بفرمایید 👉
در جامعۀ ما، «گفتگو» حضور و نقشآفرینی چندانی ندارد و به جای آن، با «ستیز و تعارض» مواجه هستیم. چرا چنین است؟! کدام طرف تعارض است که از گفتگو فرار میکند و اجازه نمیدهد گفتگو محوریت پیدا کند تا مسائل از طریق آن حل شوند؟!
بیشتر معترضان بهویژه کسانی که به خیابان آمدند یا از اعتراضات خیابانی و اعتصابات حمایت کردند، حکومت و طرفدارانش را و در مقابل، حکومت و بیشتر طرفدارانش نیز گروه اوّل را گفتگوگریز و حتّی گفتگوستیز میدانند.
به نظرم، اصولاً این نوع مواجهه با مسئله غلط است و از درک اشتباه وضعیت ناشی میشود. از گفتۀ اعضای هر دو گروه میتوان فهمید که وضعیت را چگونه میبینند و صورتبندی میکنند.
هر دو نگرش بالا، اگرچه در ظاهر مخالف و متّضاد هم هستند، امّا به شکل یکسان و مشابهی، از پیشفرضی اشتباه دربارۀ وضعیت موجود ناشی میشوند و آن اینکه «در ایران گفتگو وجود داشته است امّا گروه مقابل بساط آن را برچیده است» یا «گفتگو خیلی ساده و راحت میتوانست/میتواند برقرار شود و جای نزاع را بگیرد، صرفاً اگر گروه مقابل از آن جلوگیری نمیکرد/نکند».
این در حالی است که به نظرم، باید بپذیریم که در این بستر تاریخی-فرهنگی-اجتماعی-سیاسی، گفتگو هنوز متولّد نشده است و اتّفاقاً، ریشۀ تمام این تضادها، تقابلها و نزاعها، به «نبود گفتگو در این خاک و اقلیم» بر میگردد.
«گفتگو» خیلی بیش از آنکه «روش» باشد، «رویکرد» و «نوع مواجههای» است که از نگرش و مبنای فلسفی-اجتماعی خاصّی نشأت میگیرد. در جامعۀ ما، «گفتگو» صرفاً به عنوان یک روش دیده میشود؛ روشی مدرن، باکلاس و کمهزینهتر برای حذف طرف مقابل! این در حالی است که طبق توضیح دکتر محمّدمهدی مجاهدی، گفتگو اصولاً درست از نقطهای آغاز میشود که طرفین ماجرا به جای اینکه یکدیگر را «دشمن» بدانند و خواهان حذف «دیگری» باشند، همدیگر را به عنوان «هممسئله»ی خود ببینند (یا لااقل یک طرف ماجرا به طرف مقابل چنین نگاهی داشته باشد)، مانند کشتیسوارانی که کشتی آنها سوراخ شده است.
در بستر تاریخی-فرهنگی-اجتماعیِ بیگفتگو، ازیکسو، هر نظام سیاسی و حکومتی که شکل بگیرد، فارغ از کیستی حاکمان، به سمت «تمرکز بر امنیت و بقای خود» آن هم از طریق «محدودکردن اکثریت مردم» (که جز آن راهی نمیبیند) سوق پیدا میکند و ازسویدیگر، فارغ از کیستی مردم، اکثریت آنها برای رهاشدن از محدودیتهای فزایندۀ نظام سیاسی به «تقابل با حکومت» (که جز آن راهی نمیبینند) میل پیدا میکنند.
این نوشدارویی که جامعۀ ما فاقد آن بوده و هست، میتواند در این بستر و اقلیم نیز «زاده» (یا خلق) شود و اتّفاقاً، در شرایط فعلی، ایران به شکل امیدبخشی و شاید بیشاز هر زمان دیگری در تاریخ این سرزمین، آبستن گفتگو است.
«آبستن گفتگو بودن» ایران به معنای آن نیست که شرایط ملتهب فعلی لزوماً به «خلق» گفتگو منجر شود؛ جامعۀ ما لااقل به هماناندازه، مستعد تکرار چرخههای تاریخی خود (انقلاب، جنگ داخلی، تجزیه، هرجومرج، کودتا، انسداد سیاسی و ...) نیز هست و اینکه از دل این شرایط چه چیزی زاده میشود، به نوع و میزان کنشگری (یا انفعال) تکتک ما بستگی بالایی دارد.
بنابراین، اگر واقعا گفتگو برایمان مهم است، به جای یافتن مقصر عدم وجودش، باید برای «خلق»، «برآمدن» یا «زایش» آن تلاش کنیم و قابلههای خوبی باشیم. در این راستا، میانهها (وسطبازان) نقش (و شاید مسئولیت) بیشتری دارند.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👈 متن زیر «خلاصۀ یادداشت» است، متن کامل را از اینجا مطالعه بفرمایید 👉
در جامعۀ ما، «گفتگو» حضور و نقشآفرینی چندانی ندارد و به جای آن، با «ستیز و تعارض» مواجه هستیم. چرا چنین است؟! کدام طرف تعارض است که از گفتگو فرار میکند و اجازه نمیدهد گفتگو محوریت پیدا کند تا مسائل از طریق آن حل شوند؟!
بیشتر معترضان بهویژه کسانی که به خیابان آمدند یا از اعتراضات خیابانی و اعتصابات حمایت کردند، حکومت و طرفدارانش را و در مقابل، حکومت و بیشتر طرفدارانش نیز گروه اوّل را گفتگوگریز و حتّی گفتگوستیز میدانند.
به نظرم، اصولاً این نوع مواجهه با مسئله غلط است و از درک اشتباه وضعیت ناشی میشود. از گفتۀ اعضای هر دو گروه میتوان فهمید که وضعیت را چگونه میبینند و صورتبندی میکنند.
هر دو نگرش بالا، اگرچه در ظاهر مخالف و متّضاد هم هستند، امّا به شکل یکسان و مشابهی، از پیشفرضی اشتباه دربارۀ وضعیت موجود ناشی میشوند و آن اینکه «در ایران گفتگو وجود داشته است امّا گروه مقابل بساط آن را برچیده است» یا «گفتگو خیلی ساده و راحت میتوانست/میتواند برقرار شود و جای نزاع را بگیرد، صرفاً اگر گروه مقابل از آن جلوگیری نمیکرد/نکند».
این در حالی است که به نظرم، باید بپذیریم که در این بستر تاریخی-فرهنگی-اجتماعی-سیاسی، گفتگو هنوز متولّد نشده است و اتّفاقاً، ریشۀ تمام این تضادها، تقابلها و نزاعها، به «نبود گفتگو در این خاک و اقلیم» بر میگردد.
«گفتگو» خیلی بیش از آنکه «روش» باشد، «رویکرد» و «نوع مواجههای» است که از نگرش و مبنای فلسفی-اجتماعی خاصّی نشأت میگیرد. در جامعۀ ما، «گفتگو» صرفاً به عنوان یک روش دیده میشود؛ روشی مدرن، باکلاس و کمهزینهتر برای حذف طرف مقابل! این در حالی است که طبق توضیح دکتر محمّدمهدی مجاهدی، گفتگو اصولاً درست از نقطهای آغاز میشود که طرفین ماجرا به جای اینکه یکدیگر را «دشمن» بدانند و خواهان حذف «دیگری» باشند، همدیگر را به عنوان «هممسئله»ی خود ببینند (یا لااقل یک طرف ماجرا به طرف مقابل چنین نگاهی داشته باشد)، مانند کشتیسوارانی که کشتی آنها سوراخ شده است.
در بستر تاریخی-فرهنگی-اجتماعیِ بیگفتگو، ازیکسو، هر نظام سیاسی و حکومتی که شکل بگیرد، فارغ از کیستی حاکمان، به سمت «تمرکز بر امنیت و بقای خود» آن هم از طریق «محدودکردن اکثریت مردم» (که جز آن راهی نمیبیند) سوق پیدا میکند و ازسویدیگر، فارغ از کیستی مردم، اکثریت آنها برای رهاشدن از محدودیتهای فزایندۀ نظام سیاسی به «تقابل با حکومت» (که جز آن راهی نمیبینند) میل پیدا میکنند.
این نوشدارویی که جامعۀ ما فاقد آن بوده و هست، میتواند در این بستر و اقلیم نیز «زاده» (یا خلق) شود و اتّفاقاً، در شرایط فعلی، ایران به شکل امیدبخشی و شاید بیشاز هر زمان دیگری در تاریخ این سرزمین، آبستن گفتگو است.
«آبستن گفتگو بودن» ایران به معنای آن نیست که شرایط ملتهب فعلی لزوماً به «خلق» گفتگو منجر شود؛ جامعۀ ما لااقل به هماناندازه، مستعد تکرار چرخههای تاریخی خود (انقلاب، جنگ داخلی، تجزیه، هرجومرج، کودتا، انسداد سیاسی و ...) نیز هست و اینکه از دل این شرایط چه چیزی زاده میشود، به نوع و میزان کنشگری (یا انفعال) تکتک ما بستگی بالایی دارد.
بنابراین، اگر واقعا گفتگو برایمان مهم است، به جای یافتن مقصر عدم وجودش، باید برای «خلق»، «برآمدن» یا «زایش» آن تلاش کنیم و قابلههای خوبی باشیم. در این راستا، میانهها (وسطبازان) نقش (و شاید مسئولیت) بیشتری دارند.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ویرگول
ایران؛ آبستن گفتگو!
گفتگو در ایران محال مینماید امّا میتواند «خلق» شود و اتّفاقاً شرایط ملتهب و فشارهای موجود مستعد زایش گفتگوست، قابلههای خوبی باشیم!
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
علی (ع) و «اجرای حُکم خدا به هر قیمت»!
دربارۀ حجاب اجباری
دال مرکزی استدلالهای جناح طرفدار حجاب اجباری این است که «قانون حجاب از دستور شرعی حجاب نشأت گرفته و چیزی نیست که بخواهد از نظر و سلیقۀ مردم تأثیر بپذیرد بلکه به هر قیمتی باید اجرا شود».
چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید، امام علی (ع) نیز لااقل در مورد برخی دستورات الهی، بدون توجه به هزینهای که باید پرداخت شود، با قاطعیت تمام نسبت به اجرای آنها کوشید. اتّفاقاً بعضی از این دستورات چنان حسّاسیتزا بودند که هر کسی میدانست که سختگیری دربارۀ اجرای آنها، احتمالاً به اعتراض، آشوب و حتّی ازدسترفتن حکومت میانجامد، امّا هیچیک از این خطرات باعث نشد که امیر مؤمنان (ع) در اجرای آنها حتّی اندکی کوتاه بیاید.
لااقل برای تمام ما کسانی که خود را شیعۀ حضرت (ع) و ملزم به پیروی از او میدانیم، در هر جناح و در هر طرف بحث که باشیم، کلام و سیرۀ امام (ع) باید فصلالخطاب باشد.
مولای موحّدان (ع) بر اساس دستورات الهی و حُکم شرع، بههیچوجه و بههیچ قیمتی (حتّی در خطرقرارگرفتن و از دست رفتن نظام) حاضر نشد از رعایت مهمّات زیر کوتاه بیاید:
۱. مساوات (حذف انواع رانتها و سهمیههایی که پیشازاو و به نام ارزشهای دینی رایج شده بود)
۲. جائز نبودن «دستگیری قبل از ارتکاب به جرم»
۳. حفظ استقلال دستگاه قضایی
۴. آزادی بیان (مطرحشدن نقدهای سازنده و غیرسازنده) و رعایت تمام حقوق افراد و گروههای منتقد تا زمانی که دست به شمشیر نبرده باشند
۵. شفافسازی امور (به جز مسائل نظامی)
۶. رعایت کامل اخلاق و تقوی در سیاستورزی (فاصلهنگرفتن از آنها حتّی با توجیه حفظ نظام اسلامی)
۷. عدمسوگیری در قضاوت و اجرای عدالت (تفاوت قائل نشدن میان خودی و غیرخودی در اجرای قوانین)
۸. معتبر نبودن اعتراف بعد از دستگیری
۹. نسبت کفر، شرک و نفاق ندادن به مخالفانی که حتّی به جنگ مسلّحانه با او پرداختند
۱۰. تن ندادن به هر چیزی که ممکن بود میان او مردم فاصله بیندازد (محافظ، دربان، گیت و امثال آن)
۱۱. زندگیکردن در سطح کمدرآمدترین افراد جامعه
۱۲. رعایت عدالت و حقوق کامل فرد خاطی حتّی درخصوص ضارب خودش
بله، امام علی (ع)، آنجا که پای دستور شرع و حکم خدا در میان بود مسامحه نکرد، امّا نکته اینجاست که بیشتر این سختگیریها (اگر نگوییم همۀ آنها) نسبت به خودش، طرفدارانش (خودیها)، قدرت سیاسیاش و حکومتش بود.
حضرت (ع) با گفتار و رفتار خود نشان داد که مسئولان و حاکمان اسلامی اجازه ندارند برای تقویت و حتّی حفظ حکومت، از روشهایی که عموم حاکمان استفاده میکنند استفاده کنند.
اکنون امّا، کسانی که یا خودشان به خطاهای اشارهشده در این یادداشت آلودهاند یا در مواجهه با ارتکاب قدرتمندان و همجناحیهای خود به آنها، توجیه یا سکوت پیشه میکنند، پایشان را کردهاند توی یک کفش که به هر قیمتی، حتّی بهقیمت ریختهشدن خون جوانانی که حکومت نتوانسته حداقلهای زندگی را برایشان فراهم کند، حجاب اجباری باید پیاده شود.
در متن کامل یادداشت، موارد بالا بهاختصار توضیح داده شدهاند و از عدم رعایت هریک از آنها در زمانۀ فعلی نیز نمونههایی بیان شده است 👇
علی (ع) و «اجرای حُکم خدا به هر قیمت»!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
دربارۀ حجاب اجباری
دال مرکزی استدلالهای جناح طرفدار حجاب اجباری این است که «قانون حجاب از دستور شرعی حجاب نشأت گرفته و چیزی نیست که بخواهد از نظر و سلیقۀ مردم تأثیر بپذیرد بلکه به هر قیمتی باید اجرا شود».
چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید، امام علی (ع) نیز لااقل در مورد برخی دستورات الهی، بدون توجه به هزینهای که باید پرداخت شود، با قاطعیت تمام نسبت به اجرای آنها کوشید. اتّفاقاً بعضی از این دستورات چنان حسّاسیتزا بودند که هر کسی میدانست که سختگیری دربارۀ اجرای آنها، احتمالاً به اعتراض، آشوب و حتّی ازدسترفتن حکومت میانجامد، امّا هیچیک از این خطرات باعث نشد که امیر مؤمنان (ع) در اجرای آنها حتّی اندکی کوتاه بیاید.
لااقل برای تمام ما کسانی که خود را شیعۀ حضرت (ع) و ملزم به پیروی از او میدانیم، در هر جناح و در هر طرف بحث که باشیم، کلام و سیرۀ امام (ع) باید فصلالخطاب باشد.
مولای موحّدان (ع) بر اساس دستورات الهی و حُکم شرع، بههیچوجه و بههیچ قیمتی (حتّی در خطرقرارگرفتن و از دست رفتن نظام) حاضر نشد از رعایت مهمّات زیر کوتاه بیاید:
۱. مساوات (حذف انواع رانتها و سهمیههایی که پیشازاو و به نام ارزشهای دینی رایج شده بود)
۲. جائز نبودن «دستگیری قبل از ارتکاب به جرم»
۳. حفظ استقلال دستگاه قضایی
۴. آزادی بیان (مطرحشدن نقدهای سازنده و غیرسازنده) و رعایت تمام حقوق افراد و گروههای منتقد تا زمانی که دست به شمشیر نبرده باشند
۵. شفافسازی امور (به جز مسائل نظامی)
۶. رعایت کامل اخلاق و تقوی در سیاستورزی (فاصلهنگرفتن از آنها حتّی با توجیه حفظ نظام اسلامی)
۷. عدمسوگیری در قضاوت و اجرای عدالت (تفاوت قائل نشدن میان خودی و غیرخودی در اجرای قوانین)
۸. معتبر نبودن اعتراف بعد از دستگیری
۹. نسبت کفر، شرک و نفاق ندادن به مخالفانی که حتّی به جنگ مسلّحانه با او پرداختند
۱۰. تن ندادن به هر چیزی که ممکن بود میان او مردم فاصله بیندازد (محافظ، دربان، گیت و امثال آن)
۱۱. زندگیکردن در سطح کمدرآمدترین افراد جامعه
۱۲. رعایت عدالت و حقوق کامل فرد خاطی حتّی درخصوص ضارب خودش
بله، امام علی (ع)، آنجا که پای دستور شرع و حکم خدا در میان بود مسامحه نکرد، امّا نکته اینجاست که بیشتر این سختگیریها (اگر نگوییم همۀ آنها) نسبت به خودش، طرفدارانش (خودیها)، قدرت سیاسیاش و حکومتش بود.
حضرت (ع) با گفتار و رفتار خود نشان داد که مسئولان و حاکمان اسلامی اجازه ندارند برای تقویت و حتّی حفظ حکومت، از روشهایی که عموم حاکمان استفاده میکنند استفاده کنند.
اکنون امّا، کسانی که یا خودشان به خطاهای اشارهشده در این یادداشت آلودهاند یا در مواجهه با ارتکاب قدرتمندان و همجناحیهای خود به آنها، توجیه یا سکوت پیشه میکنند، پایشان را کردهاند توی یک کفش که به هر قیمتی، حتّی بهقیمت ریختهشدن خون جوانانی که حکومت نتوانسته حداقلهای زندگی را برایشان فراهم کند، حجاب اجباری باید پیاده شود.
در متن کامل یادداشت، موارد بالا بهاختصار توضیح داده شدهاند و از عدم رعایت هریک از آنها در زمانۀ فعلی نیز نمونههایی بیان شده است 👇
علی (ع) و «اجرای حُکم خدا به هر قیمت»!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ویرگول
علی (ع) و «اجرای حُکم خدا به هر قیمت»!
امام علی (ع) در اجرای حُکم خدا مسامحه نکرد، امّا بیشتر این سختگیریها (اگر نگوییم همۀ آنها) نسبت به خودش، طرفدارانش و حکومتش بود.
Forwarded from انجمن فکر و فلسفه کرمانشاه (وحید احسانی)
📌گفتوگوی چهلونهم
🔖 موضوع: تحلیل شرایط فعلی جامعه بر اساس نظریه "تضاد دولت و ملت در ایران"
"تضاد دولت و ملت در ایران" یکی از نظریات دکتر همایون کاتوزیان است و از ایشان کتابی نیز با همین عنوان در بازار موجود است. در چهلونهمین گفتگوی هفتگی انجمن فکر و فلسفه کرمانشاه، به تبیین شرایط فعلی جامعه و راهحل مربوطه در چارچوب این نظریه میپردازیم.
زمان: چهارشنبه، ۱۴۰۲/۲/۶، ساعت ۱۷ تا ۱۹
مکان: کرمانشاه، چهارراه نوبهار، نبش کوچهی ۱۰۷، کتابفروشی «کوچهکتاب»
ارائهدهنده: دکتر وحید احسانی (پژوهشگر، فعال فرهنگی-اجتماعی)
⬅️ حضور برای عموم علاقهمندان آزاد و رایگان است.
💠 انجمن فکر و فلسفهی کرمانشاه (اَفَک)
@PhilosophyforKermanshah
🔖 موضوع: تحلیل شرایط فعلی جامعه بر اساس نظریه "تضاد دولت و ملت در ایران"
"تضاد دولت و ملت در ایران" یکی از نظریات دکتر همایون کاتوزیان است و از ایشان کتابی نیز با همین عنوان در بازار موجود است. در چهلونهمین گفتگوی هفتگی انجمن فکر و فلسفه کرمانشاه، به تبیین شرایط فعلی جامعه و راهحل مربوطه در چارچوب این نظریه میپردازیم.
زمان: چهارشنبه، ۱۴۰۲/۲/۶، ساعت ۱۷ تا ۱۹
مکان: کرمانشاه، چهارراه نوبهار، نبش کوچهی ۱۰۷، کتابفروشی «کوچهکتاب»
ارائهدهنده: دکتر وحید احسانی (پژوهشگر، فعال فرهنگی-اجتماعی)
⬅️ حضور برای عموم علاقهمندان آزاد و رایگان است.
💠 انجمن فکر و فلسفهی کرمانشاه (اَفَک)
@PhilosophyforKermanshah
Audio
🔈 صوت جلسه چهلونهم
✅ عنوان: تحلیل شرایط فعلی جامعه بر اساس نظریه "تضاد دولت و ملت در ایران"
👈 محتوای این قسمت: مروری بر نظریات دکتر همایون کاتوزیان (به امید خدا در جلسه بعدی به تحلیل شرایط فعلی جامعه براساس نظریات دکتر کاتوزیان پرداخته خواهد شد).
🎙ارائهدهنده: وحید احسانی
💠 انجمن فکر و فلسفهی کرمانشاه (اَفَک)
@PhilosophyforKermanshah
✅ عنوان: تحلیل شرایط فعلی جامعه بر اساس نظریه "تضاد دولت و ملت در ایران"
👈 محتوای این قسمت: مروری بر نظریات دکتر همایون کاتوزیان (به امید خدا در جلسه بعدی به تحلیل شرایط فعلی جامعه براساس نظریات دکتر کاتوزیان پرداخته خواهد شد).
🎙ارائهدهنده: وحید احسانی
💠 انجمن فکر و فلسفهی کرمانشاه (اَفَک)
@PhilosophyforKermanshah
Audio
🔈 صوت بخش گفتگو (پرسشوپاسخ) جلسه چهلونهم
✅ عنوان: تحلیل شرایط فعلی جامعه بر اساس نظریه "تضاد دولت و ملت در ایران"
👈 محتوی این قسمت: مروری بر نظریات دکتر همایون کاتوزیان (به امید خدا در جلسه بعدی به تحلیل شرایط فعلی جامعه براساس نظریات دکتر کاتوزیان پرداخته خواهد شد).
🎙ارائهدهنده: وحید احسانی
💠 انجمن فکر و فلسفهی کرمانشاه (اَفَک)
@PhilosophyforKermanshah
✅ عنوان: تحلیل شرایط فعلی جامعه بر اساس نظریه "تضاد دولت و ملت در ایران"
👈 محتوی این قسمت: مروری بر نظریات دکتر همایون کاتوزیان (به امید خدا در جلسه بعدی به تحلیل شرایط فعلی جامعه براساس نظریات دکتر کاتوزیان پرداخته خواهد شد).
🎙ارائهدهنده: وحید احسانی
💠 انجمن فکر و فلسفهی کرمانشاه (اَفَک)
@PhilosophyforKermanshah
Forwarded from انجمن فکر و فلسفه کرمانشاه (وحید احسانی)
📌گفتوگوی پنجاهم
🔖 موضوع: تحلیل مسائل جامعه بر اساس نظریه "تضاد دولت و ملت در ایران"
در جلسه پیشین -که صوت آن از اینجا قابل دسترسی است- مهمترین نظریات دکتر همایون کاتوزیان را به اختصار مرور کردیم. در پنجاهمین گفتگوی هفتگی انجمن فکر و فلسفه کرمانشاه، به تبیین مسائل فعلی جامعه و راهحل مربوطه در چارچوب نظریات ایشان (با محوریت نظریه "تضاد دولت و ملت در ایران") میپردازیم.
زمان: چهارشنبه، ۱۴۰۲/۲/۱۳، ساعت ۱۷ تا ۱۹
مکان: کرمانشاه، چهارراه نوبهار، نبش کوچهی ۱۰۷، کتابفروشی «کوچهکتاب»
ارائهدهنده: دکتر وحید احسانی (پژوهشگر، فعال فرهنگی-اجتماعی)
⬅️ حضور برای عموم علاقهمندان آزاد و رایگان است.
💠 انجمن فکر و فلسفهی کرمانشاه (اَفَک)
@PhilosophyforKermanshah
🔖 موضوع: تحلیل مسائل جامعه بر اساس نظریه "تضاد دولت و ملت در ایران"
در جلسه پیشین -که صوت آن از اینجا قابل دسترسی است- مهمترین نظریات دکتر همایون کاتوزیان را به اختصار مرور کردیم. در پنجاهمین گفتگوی هفتگی انجمن فکر و فلسفه کرمانشاه، به تبیین مسائل فعلی جامعه و راهحل مربوطه در چارچوب نظریات ایشان (با محوریت نظریه "تضاد دولت و ملت در ایران") میپردازیم.
زمان: چهارشنبه، ۱۴۰۲/۲/۱۳، ساعت ۱۷ تا ۱۹
مکان: کرمانشاه، چهارراه نوبهار، نبش کوچهی ۱۰۷، کتابفروشی «کوچهکتاب»
ارائهدهنده: دکتر وحید احسانی (پژوهشگر، فعال فرهنگی-اجتماعی)
⬅️ حضور برای عموم علاقهمندان آزاد و رایگان است.
💠 انجمن فکر و فلسفهی کرمانشاه (اَفَک)
@PhilosophyforKermanshah
مستبدستیزیِ استبدادزا! (۲)
👈 متن زیر «خلاصۀ یادداشت» است، متن کامل را از اینجا مطالعه بفرمایید 👉
در قسمت اوّل یادداشت، برخی روشهایی توضیح داده شدند که گمان کردهایم از طریق آنها ضربههای سنگینی به استبداد وارد میکنیم غافل از آنکه این روشها بازتولیدکنندۀ استبداد و تشدیدکنندۀ آن بودهاند و موجب شدهاند این بیماری بیشازپیش در اعماق جامعه ریشه بدواند.
استبداد مانند یک کوه یخی شناور در آب است؛ آنچه بیشتر ما به عنوان «استبداد» میشناسیم، بخش نمایان استبداد است که فقط ۱۰ درصد آن را تشکیل میدهد.
بیشتر اقداماتی که برای مبارزه با استبداد انجام دادهایم، نوک قلّه (بخش بیرون از آب کوه یخی) را هدف گرفتهاند، این اقدامات ممکن است به حاکمان مستبد آسیب زده یا حتّی آنها را حذف کرده باشند امّا بخش زیرین و پنهان آن را تقویت کرده است.
استبداد (خودمحوری و خودکامگی) اقتضائات خاص خودش را دارد که عبارتند از: تمامیتخواهی، مطلقنگری، دشمنانگاری، نادیدهانگاری یا تحقیر «دیگری»، دوقطبیسازی (یا با ما یا دشمن ما)، آرمانگرایی، انواع خشونتورزی و غیره. بارها دیدهام (و احتمالاً دیدهاید) که گفتار و رفتار بسیاری از کسانی که خودشان را آزادیخواه (مبارزهکننده علیه استبداد) میدانند حاوی تمام این موارد است.
معجزۀ «به نظرم»!
در جامعهای با حکومتی استبدادی، برای نوع کنشگری مردم دو حالت را در نظر بگیرید؛ حالت اوّل این که مردم بهصورت خودمطلقانگار (با قاطعیت تمام و بدون اینکه سرسوزنی احتمال بدهند که ممکن است دیدگاه آنها صحیح یا کامل نباشد) به مخالفت با حکومت استبدادی بپردازند و حالت دوّم آن که با رویکردی غیرمطلقانگار (با در نظر گرفتن احتمال اشتباه یا ناکامل بودن دیدگاهشان) از حکومت استبدادی طرفداری کنند.
به نظرم، در چنین جامعهای، اگر همگی قبل از بیان نظرات خود از عبارت معجزهگرِ «به نظرم» استفاده کنند و در پایان نیز اذعان کنند که «اینها نظرات من بودند و چه بسا اشتباه باشند» و اگر کاربرد «به نظرم» و «اذعان به احتمال اشتباه بودن دیدگاه خود» رواج پیدا کند و نهادینه شود، استبداد امکان وجودی خود را از دست میدهد.
در جامعهای که «مطلقگویی» تابو شده باشد (چنان قبیح باشد که کسی به ذهنش هم خطور نکند که دیدگاه خود را به عنوان حق مطلق بیان کند)، استبداد امکان وجود و بقا ندارد. بنابراین، کسانی که با رویکرد، رفتار و ادبیاتی مطلقگرایانه کنشگری میکنند، ولو در حال مبارزه با ظواهر استبداد (حاکمان مستبد و حکومت استبدادی) باشند، در واقع امکان وجود، استمرار و بازتولید استبداد را تقویت میکنند. در مقابل، کسانی که کنشگریشان مطلقگرایانه نباشد، ولو از حاکمان مستبد و حکومت استبدادی طرفداری کنند، در واقع امکان وجود و استمرار استبداد را تضعیف میکنند.
در پایان، لازم است یادآوری کنم که تمام مطالب بالا دیدگاه و فهم حال حاضر نگارنده است و بدیهی است که ممکن است اشتباه باشند.
قسمت اوّل یادداشت: مستبدستیزیِ استبدادزا!(۱)
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👈 متن زیر «خلاصۀ یادداشت» است، متن کامل را از اینجا مطالعه بفرمایید 👉
در قسمت اوّل یادداشت، برخی روشهایی توضیح داده شدند که گمان کردهایم از طریق آنها ضربههای سنگینی به استبداد وارد میکنیم غافل از آنکه این روشها بازتولیدکنندۀ استبداد و تشدیدکنندۀ آن بودهاند و موجب شدهاند این بیماری بیشازپیش در اعماق جامعه ریشه بدواند.
استبداد مانند یک کوه یخی شناور در آب است؛ آنچه بیشتر ما به عنوان «استبداد» میشناسیم، بخش نمایان استبداد است که فقط ۱۰ درصد آن را تشکیل میدهد.
بیشتر اقداماتی که برای مبارزه با استبداد انجام دادهایم، نوک قلّه (بخش بیرون از آب کوه یخی) را هدف گرفتهاند، این اقدامات ممکن است به حاکمان مستبد آسیب زده یا حتّی آنها را حذف کرده باشند امّا بخش زیرین و پنهان آن را تقویت کرده است.
استبداد (خودمحوری و خودکامگی) اقتضائات خاص خودش را دارد که عبارتند از: تمامیتخواهی، مطلقنگری، دشمنانگاری، نادیدهانگاری یا تحقیر «دیگری»، دوقطبیسازی (یا با ما یا دشمن ما)، آرمانگرایی، انواع خشونتورزی و غیره. بارها دیدهام (و احتمالاً دیدهاید) که گفتار و رفتار بسیاری از کسانی که خودشان را آزادیخواه (مبارزهکننده علیه استبداد) میدانند حاوی تمام این موارد است.
معجزۀ «به نظرم»!
در جامعهای با حکومتی استبدادی، برای نوع کنشگری مردم دو حالت را در نظر بگیرید؛ حالت اوّل این که مردم بهصورت خودمطلقانگار (با قاطعیت تمام و بدون اینکه سرسوزنی احتمال بدهند که ممکن است دیدگاه آنها صحیح یا کامل نباشد) به مخالفت با حکومت استبدادی بپردازند و حالت دوّم آن که با رویکردی غیرمطلقانگار (با در نظر گرفتن احتمال اشتباه یا ناکامل بودن دیدگاهشان) از حکومت استبدادی طرفداری کنند.
به نظرم، در چنین جامعهای، اگر همگی قبل از بیان نظرات خود از عبارت معجزهگرِ «به نظرم» استفاده کنند و در پایان نیز اذعان کنند که «اینها نظرات من بودند و چه بسا اشتباه باشند» و اگر کاربرد «به نظرم» و «اذعان به احتمال اشتباه بودن دیدگاه خود» رواج پیدا کند و نهادینه شود، استبداد امکان وجودی خود را از دست میدهد.
در جامعهای که «مطلقگویی» تابو شده باشد (چنان قبیح باشد که کسی به ذهنش هم خطور نکند که دیدگاه خود را به عنوان حق مطلق بیان کند)، استبداد امکان وجود و بقا ندارد. بنابراین، کسانی که با رویکرد، رفتار و ادبیاتی مطلقگرایانه کنشگری میکنند، ولو در حال مبارزه با ظواهر استبداد (حاکمان مستبد و حکومت استبدادی) باشند، در واقع امکان وجود، استمرار و بازتولید استبداد را تقویت میکنند. در مقابل، کسانی که کنشگریشان مطلقگرایانه نباشد، ولو از حاکمان مستبد و حکومت استبدادی طرفداری کنند، در واقع امکان وجود و استمرار استبداد را تضعیف میکنند.
در پایان، لازم است یادآوری کنم که تمام مطالب بالا دیدگاه و فهم حال حاضر نگارنده است و بدیهی است که ممکن است اشتباه باشند.
قسمت اوّل یادداشت: مستبدستیزیِ استبدادزا!(۱)
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ویرگول
مستبدستیزیِ استبدادزا! (۲)
عموم روشهایی که برای مقابله با «حاکمان مستبد» به کار بردهایم، تشدید کنندۀ بیماری «استبداد» در ساحتهای مختلف جامعه بودهاند!
Audio
🔈 صوت جلسه پنجاهم
✅ عنوان: تحلیل مسائل فعلی جامعه بر اساس نظریه "تضاد دولت و ملت در ایران"
👈 محتوای این قسمت: بیان نکات مهمی بر اساس نظریات دکتر همایون کاتوزیان، که به زعم ارائهدهنده، معمولا مورد غفلت قرار میگیرند.
🎙ارائهدهنده: وحید احسانی
💠 انجمن فکر و فلسفهی کرمانشاه (اَفَک)
@PhilosophyforKermanshah
✅ عنوان: تحلیل مسائل فعلی جامعه بر اساس نظریه "تضاد دولت و ملت در ایران"
👈 محتوای این قسمت: بیان نکات مهمی بر اساس نظریات دکتر همایون کاتوزیان، که به زعم ارائهدهنده، معمولا مورد غفلت قرار میگیرند.
🎙ارائهدهنده: وحید احسانی
💠 انجمن فکر و فلسفهی کرمانشاه (اَفَک)
@PhilosophyforKermanshah
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
🌹 روز ملّی توسعه فرخنده باد 🌹
روز ملّی توسعه را به تمامی فعّالان فرهنگی، اجتماعی و مدنی ایران که با وجود مسائل و مشکلات متعدد و موانع بسیار امیدوارانه، بیهیاهو، آهستهوپیوسته، صلحطلبانه و آگاهی-مدار در راستای اصلاح، بهبود و آبادانی ایران عزیز گام برمیدارند تبریک و شادباش گفته، از پروردگار مهربان برای آنان تندرستی، نشاط، طول عمر با عزّت، توفیق روزافزون و فرجام نیک خواستارم.
در برگههای تقویم مناسبتهای زیادی (اعم از دلچسب و نچسب) وجود دارند، امّا جای «روز ملّی توسعه» هنوز خالی است.
پویش فکری توسعه (پویشی با محوریت دکتر محسن رنانی که پیشنهاد دهندۀ ثبت این مناسبت است) فلسفۀ نامگذاری 16 اردیبهشت هر سال به نام «روز ملّی توسعه» را چنین توضیح میدهد: ...
متن کامل این یادداشت را میتوانید از طریق لینک زیر مطالعه بفرمایید (زمان تقریبی مطالعۀ متن کامل: 3 دقیقه) 👇
https://vrgl.ir/qp2I3
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
روز ملّی توسعه را به تمامی فعّالان فرهنگی، اجتماعی و مدنی ایران که با وجود مسائل و مشکلات متعدد و موانع بسیار امیدوارانه، بیهیاهو، آهستهوپیوسته، صلحطلبانه و آگاهی-مدار در راستای اصلاح، بهبود و آبادانی ایران عزیز گام برمیدارند تبریک و شادباش گفته، از پروردگار مهربان برای آنان تندرستی، نشاط، طول عمر با عزّت، توفیق روزافزون و فرجام نیک خواستارم.
در برگههای تقویم مناسبتهای زیادی (اعم از دلچسب و نچسب) وجود دارند، امّا جای «روز ملّی توسعه» هنوز خالی است.
پویش فکری توسعه (پویشی با محوریت دکتر محسن رنانی که پیشنهاد دهندۀ ثبت این مناسبت است) فلسفۀ نامگذاری 16 اردیبهشت هر سال به نام «روز ملّی توسعه» را چنین توضیح میدهد: ...
متن کامل این یادداشت را میتوانید از طریق لینک زیر مطالعه بفرمایید (زمان تقریبی مطالعۀ متن کامل: 3 دقیقه) 👇
https://vrgl.ir/qp2I3
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ویرگول
روز ملّی توسعه فرخنده باد
به ابتکار پویش ملّی توسعه، شانزدهم اردیبهشت ماه به عنوان «روز ملّی توسعه» نامگذاری شده و ثبت رسمی آن در حال پیگیری است
رفراندوم؛ "راهحل" یا "دموکراسی استبدادی"؟!
👈 متن زیر «خلاصۀ یادداشت» است، متن کامل را از اینجا مطالعه بفرمایید 👉
به نظرم در برخی شرایط «نظر اکثریت را به عنوان مبنای تصمیمگیری قراردادن» منطقی، واقعبینانه و عملیاتی نیست.
دموکراسی (رجوع به نظر اکثریت) در جایی معنا پیدا میکند که هیچیک از گزینههای تصمیم به گونهای نباشد که به مرگ، حذف یا سختی زیاد برای یک گروه منجر شود، درغیراینصورت، بدیهی است که آن گروه نفس «رجوع به رأی اکثریت» را نخواهد پذیرفت.
شرایط بالا وقتی فراهم میشود که فضای ارتباطی طرفینِ اختلاف از حالت «ستیزِ حذفی» خارج شده باشد، یعنی در مورد مسائل حسّاسی که روی زندگی آنها تأثیر بسیار زیادی دارد به توافق رسیده باشند و بعد در مورد تصمیمات جزئی بر اساس رأی اکثریت پیش بروند.
علاوه بر این، دموکراسی یک «ظاهر» دارد و یک «روح، باطن یا فلسفۀ وجودی». گاهی ظاهر دموکراسی (انتخابات، رفراندوم، مبناقراردادن رأی اکثریت و غیره) در راستای روح و باطن آن (مدارا، بهرسمیتشناختن و لحاظکردن دیگری، فاصلهگرفتن از مطلقگرایی و خشونتورزی، توافق مسالمتآمیز و غیره) قرار میگیرد و گاهی این دو با هم تعارض پیدا میکنند. به طور مشخص، برای طرفداران دموکراسی، در مواجهه با کسانی که به هر دلیل، «مبناقراردادن نظر اکثریت» را قبول ندارند، دو گزینه و انتخاب وجود دارد؛ یا باید برای محقق کردن ظواهر دموکراسی، روح، باطن و فلسفۀ وجودی آن را زیر پا بگذارند (مخالفان دموکراسی را حذف یا ظواهر دموکراسی را با زور و خشونت بر مخالفان آن تحمیل کنند) یا برای پایبندی به روح و باطن آن، از ظواهرش کوتاه بیایند.
جامعۀ ما در سپهر سیاسی خود هنوز نتوانسته است از تضادّ تاریخیِ «دولت-ملّت» (حکومت-مردم) خارج شود، تحوّل (دگردیسی، موتاسیون) بنیادین مورد نظر را تجربه و از «فضای تعاملاتی مبتنی بر ستیزِ حذفی» به «فضای تعاملاتی مبتنی بر همزیستی مسالمتآمیز» جهش کند. در این بستر، ازیکسو، گروه سنّتگرا و مشروعهخواه میخواهد فهم خودش را از دین بر سایرین (غیردینداران و دیندارانی که دین را به گونۀ دیگری میفهمند) تحمیل کند و ازسویدیگر، مشروطهخواهانِ مدرنگرا نیز خواهان این هستند که دموکراسی (مبناقراردادن نظر اکثریت) را بر سایرین (کسانی که بههردلیل، مبناقراردادن نظر اکثریت را قبول ندارند) تحمیل کنند.
در اینجا، «تمامیتخواهی» و «تحمیل خواست و دیدگاه خود بر دیگری» شرط لازم «بودن» (نمود، بروز و اثرگذاری داشتن) است.
برای ما فقط دو امکان وجود دارد: یا «استبداد دموکراتیک» یا «دموکراسی استبدادی»! یعنی یا جریانی استبداد را با استفاده از قالبی به ظاهر دموکراتیک، یا جریان دیگری، دموکراسی را با روشی مستبدانه بر قطب مقابل و قشر خاکستری تحمیل کنند! به بیانی دقیقتر، یا یک گروه دیدگاه، خواست و تشخیص خود را از طریق ظواهرِ از هویت اصلی خود خارجشدۀ دموکراسی، یا گروه دیگر ظواهرِ از هویت اصلی خود خارجشدۀ دموکراسی را به شکلی تمامیتخواهانه، استبدادی و خشونتآمیز بر سایرین تحمیل کنند!
به نظرم، برای جامعۀ ما و در شرایط فعلی، «رفراندوم» راهحل نیست و البته هیچ راهحل و نسخۀ مشخص دیگری هم وجود ندارد. راهحل باید طی یک دگردیسی (موتاسیون، جهش) اجتماعی از بطن جامعه و از دل تعاملات و گفتگوهای طرفین اختلاف (یا لااقل معتدلترهای گروههای مختلف)، خلق و زاییده شود.
شاید اوّلین نشانۀ نزدیکشدن ما به آن نقطۀ عطف سرنوشتساز، پیدایش «پرسش» باشد؛ جامعۀ ما جامعۀ بدون پرسش است؛ همه همهچیز را با قاطعیت و اطمینان کامل میدانیم.
به نظرم، ما هنوز در مرحلۀ «چه نباید کرد؟» هستیم؛ باید منتظر باشیم که «چه باید کرد» از بطن جامعه و در نتیجه اندیشیدن، گفتگو و تعامل طرفین اختلاف زاییده شود.
در این مرحله، باید مراقب باشیم که شرایط ملتهب جاری، به سمت هیچ یک از دو سوی بام (آشوب و انقلاب ازیکسو و انسداد کامل سیاسی از سوی دیگر) سوق پیدا نکند.
لازم است یادآوری کنم که تمام مطالب بالا دیدگاه و فهم حال حاضر نگارنده است و بدیهی است که ممکن است اشتباه باشند.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
👈 متن زیر «خلاصۀ یادداشت» است، متن کامل را از اینجا مطالعه بفرمایید 👉
به نظرم در برخی شرایط «نظر اکثریت را به عنوان مبنای تصمیمگیری قراردادن» منطقی، واقعبینانه و عملیاتی نیست.
دموکراسی (رجوع به نظر اکثریت) در جایی معنا پیدا میکند که هیچیک از گزینههای تصمیم به گونهای نباشد که به مرگ، حذف یا سختی زیاد برای یک گروه منجر شود، درغیراینصورت، بدیهی است که آن گروه نفس «رجوع به رأی اکثریت» را نخواهد پذیرفت.
شرایط بالا وقتی فراهم میشود که فضای ارتباطی طرفینِ اختلاف از حالت «ستیزِ حذفی» خارج شده باشد، یعنی در مورد مسائل حسّاسی که روی زندگی آنها تأثیر بسیار زیادی دارد به توافق رسیده باشند و بعد در مورد تصمیمات جزئی بر اساس رأی اکثریت پیش بروند.
علاوه بر این، دموکراسی یک «ظاهر» دارد و یک «روح، باطن یا فلسفۀ وجودی». گاهی ظاهر دموکراسی (انتخابات، رفراندوم، مبناقراردادن رأی اکثریت و غیره) در راستای روح و باطن آن (مدارا، بهرسمیتشناختن و لحاظکردن دیگری، فاصلهگرفتن از مطلقگرایی و خشونتورزی، توافق مسالمتآمیز و غیره) قرار میگیرد و گاهی این دو با هم تعارض پیدا میکنند. به طور مشخص، برای طرفداران دموکراسی، در مواجهه با کسانی که به هر دلیل، «مبناقراردادن نظر اکثریت» را قبول ندارند، دو گزینه و انتخاب وجود دارد؛ یا باید برای محقق کردن ظواهر دموکراسی، روح، باطن و فلسفۀ وجودی آن را زیر پا بگذارند (مخالفان دموکراسی را حذف یا ظواهر دموکراسی را با زور و خشونت بر مخالفان آن تحمیل کنند) یا برای پایبندی به روح و باطن آن، از ظواهرش کوتاه بیایند.
جامعۀ ما در سپهر سیاسی خود هنوز نتوانسته است از تضادّ تاریخیِ «دولت-ملّت» (حکومت-مردم) خارج شود، تحوّل (دگردیسی، موتاسیون) بنیادین مورد نظر را تجربه و از «فضای تعاملاتی مبتنی بر ستیزِ حذفی» به «فضای تعاملاتی مبتنی بر همزیستی مسالمتآمیز» جهش کند. در این بستر، ازیکسو، گروه سنّتگرا و مشروعهخواه میخواهد فهم خودش را از دین بر سایرین (غیردینداران و دیندارانی که دین را به گونۀ دیگری میفهمند) تحمیل کند و ازسویدیگر، مشروطهخواهانِ مدرنگرا نیز خواهان این هستند که دموکراسی (مبناقراردادن نظر اکثریت) را بر سایرین (کسانی که بههردلیل، مبناقراردادن نظر اکثریت را قبول ندارند) تحمیل کنند.
در اینجا، «تمامیتخواهی» و «تحمیل خواست و دیدگاه خود بر دیگری» شرط لازم «بودن» (نمود، بروز و اثرگذاری داشتن) است.
برای ما فقط دو امکان وجود دارد: یا «استبداد دموکراتیک» یا «دموکراسی استبدادی»! یعنی یا جریانی استبداد را با استفاده از قالبی به ظاهر دموکراتیک، یا جریان دیگری، دموکراسی را با روشی مستبدانه بر قطب مقابل و قشر خاکستری تحمیل کنند! به بیانی دقیقتر، یا یک گروه دیدگاه، خواست و تشخیص خود را از طریق ظواهرِ از هویت اصلی خود خارجشدۀ دموکراسی، یا گروه دیگر ظواهرِ از هویت اصلی خود خارجشدۀ دموکراسی را به شکلی تمامیتخواهانه، استبدادی و خشونتآمیز بر سایرین تحمیل کنند!
به نظرم، برای جامعۀ ما و در شرایط فعلی، «رفراندوم» راهحل نیست و البته هیچ راهحل و نسخۀ مشخص دیگری هم وجود ندارد. راهحل باید طی یک دگردیسی (موتاسیون، جهش) اجتماعی از بطن جامعه و از دل تعاملات و گفتگوهای طرفین اختلاف (یا لااقل معتدلترهای گروههای مختلف)، خلق و زاییده شود.
شاید اوّلین نشانۀ نزدیکشدن ما به آن نقطۀ عطف سرنوشتساز، پیدایش «پرسش» باشد؛ جامعۀ ما جامعۀ بدون پرسش است؛ همه همهچیز را با قاطعیت و اطمینان کامل میدانیم.
به نظرم، ما هنوز در مرحلۀ «چه نباید کرد؟» هستیم؛ باید منتظر باشیم که «چه باید کرد» از بطن جامعه و در نتیجه اندیشیدن، گفتگو و تعامل طرفین اختلاف زاییده شود.
در این مرحله، باید مراقب باشیم که شرایط ملتهب جاری، به سمت هیچ یک از دو سوی بام (آشوب و انقلاب ازیکسو و انسداد کامل سیاسی از سوی دیگر) سوق پیدا نکند.
لازم است یادآوری کنم که تمام مطالب بالا دیدگاه و فهم حال حاضر نگارنده است و بدیهی است که ممکن است اشتباه باشند.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ویرگول
رفراندوم؛ «راهحل» یا «دموکراسیِ استبدادی»!
به نظرم، رفراندوم راهحل نیست و به همینترتیب، نه سرکوب، نه انقلاب، نه بستن فضای مجازی و ...؛ راهحل باید از بطن جامعه زاییده (خلق) شود.
Forwarded from آکادمینو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹 ما هم مثل شما معتقدیم، علوم انسانی باید در جستجوی فضیلت باشد...
اما بهدنبال پاسخ به این سؤال هم بودهایم که آیا علوم انسانی میتواند راهی بهسوی یک کسبوکار موفق و البته فضیلتمحور باشد؟
🔸 من، «سید امیرحسین بنیاشراف» ایدهپرداز و یکی از بنیانگذاران «آکادمی کسبوکار علوم انسانی» هستم. من و همکارانم، تجربیات شغلی، تحصیل و تدریسمان را برای تأسیس این آکادمی بهکار گرفتهایم...
🔹 این شروع راه ماست... بهزودی، بیشتر برایتان خواهیم گفت.
__________
🔰 اولین آکادمی تخصصی کسب و کار علوم انسانی
@academynogroup
اما بهدنبال پاسخ به این سؤال هم بودهایم که آیا علوم انسانی میتواند راهی بهسوی یک کسبوکار موفق و البته فضیلتمحور باشد؟
🔸 من، «سید امیرحسین بنیاشراف» ایدهپرداز و یکی از بنیانگذاران «آکادمی کسبوکار علوم انسانی» هستم. من و همکارانم، تجربیات شغلی، تحصیل و تدریسمان را برای تأسیس این آکادمی بهکار گرفتهایم...
🔹 این شروع راه ماست... بهزودی، بیشتر برایتان خواهیم گفت.
__________
🔰 اولین آکادمی تخصصی کسب و کار علوم انسانی
@academynogroup
Forwarded from انجمن فکر و فلسفه کرمانشاه (M. M. Hatami)
سلام خدمت همهی همراهان محترم اَفَک
در انجمن فکر و فلسفهی کرمانشاه (اَفَک) سعی کردهایم به اندیشههای مختلف و متفاوت امکانِ حضور بدهیم. به اصول ”آزادی بیان“، ”گفتوگوی نقادانه“ و ”احترام متقابل“ پایبند بودهایم. اجازه ندادهایم سایهی سانسور و جناحبندی عقیدتی و سیاسی، امکانِ ”حقیقتطلبی“، ”کثرتگرایی“ و ”مشارکت فکری“ را محدود و محصور کند. هیچگاه به خاطرمان نرسیده است که آشکار یا پنهان خطِ فکری یا ایدئولوژیک خاصی را تبلیغ کنیم؛ بلکه کوشیدهایم از همه اندیشههای موجود استقبال کنیم و فضایی بیمخاطره و آرام برای ”گفتوگوی فکری بینِ طرفدارانِ اندیشههای مختلف“ فراهم کنیم. از هر کس که در هر رشتهای تخصص و مطالعه دارد، دعوت کرده و میکنیم در جمع کاملاً آزاد و مردمیِ ما مشارکت کند و اندیشههایش را با ما و دیگران به اشتراک بگذارد.
امیدواریم فضایی که با لطف و همقدمیِ شما همراهانِ عزیز ایجاد کردهایم و گسترش دادهایم، هر روز گستردهتر شود که در نهایت بتوانیم جامعهای فعال از اندیشمندان و فرهیختگانِ دغدغهمند در سطح کرمانشاه فراهم آوریم و به قدر توان خود به توسعهی فکری و فرهنگی استان کرمانشاه یاری رسانیم. از شما خواهش میکنیم انجمن فکر و فلسفهی کرمانشاه (اَفَک) را به دوستان اهل اندیشه و فرهیختهی خود معرفی و از آنها دعوت کنید در جلسات هفتگی انجمن حضور یابند.
با تشکر از لطف و همراهی همهی شما
اَفَک
💠 انجمن فکر و فلسفهی کرمانشاه (اَفَک)
@PhilosophyforKermanshah
در انجمن فکر و فلسفهی کرمانشاه (اَفَک) سعی کردهایم به اندیشههای مختلف و متفاوت امکانِ حضور بدهیم. به اصول ”آزادی بیان“، ”گفتوگوی نقادانه“ و ”احترام متقابل“ پایبند بودهایم. اجازه ندادهایم سایهی سانسور و جناحبندی عقیدتی و سیاسی، امکانِ ”حقیقتطلبی“، ”کثرتگرایی“ و ”مشارکت فکری“ را محدود و محصور کند. هیچگاه به خاطرمان نرسیده است که آشکار یا پنهان خطِ فکری یا ایدئولوژیک خاصی را تبلیغ کنیم؛ بلکه کوشیدهایم از همه اندیشههای موجود استقبال کنیم و فضایی بیمخاطره و آرام برای ”گفتوگوی فکری بینِ طرفدارانِ اندیشههای مختلف“ فراهم کنیم. از هر کس که در هر رشتهای تخصص و مطالعه دارد، دعوت کرده و میکنیم در جمع کاملاً آزاد و مردمیِ ما مشارکت کند و اندیشههایش را با ما و دیگران به اشتراک بگذارد.
امیدواریم فضایی که با لطف و همقدمیِ شما همراهانِ عزیز ایجاد کردهایم و گسترش دادهایم، هر روز گستردهتر شود که در نهایت بتوانیم جامعهای فعال از اندیشمندان و فرهیختگانِ دغدغهمند در سطح کرمانشاه فراهم آوریم و به قدر توان خود به توسعهی فکری و فرهنگی استان کرمانشاه یاری رسانیم. از شما خواهش میکنیم انجمن فکر و فلسفهی کرمانشاه (اَفَک) را به دوستان اهل اندیشه و فرهیختهی خود معرفی و از آنها دعوت کنید در جلسات هفتگی انجمن حضور یابند.
با تشکر از لطف و همراهی همهی شما
اَفَک
💠 انجمن فکر و فلسفهی کرمانشاه (اَفَک)
@PhilosophyforKermanshah
⁉️ چرا چنین شد؟
📰 هفتهنامه میلکان، 29 خرداد 1402
دیروز ظهر برای خواندن نماز جماعت به مسجد میرعبدالباقی رفتم. درب بسته بود! میخواستم برگردم که خادم درب مسجد را باز کرد.
پرسیدم: «نماز جماعت برگزار نمیشه؟».
گفت: «نه، حاج آقا نیست، بعضیها میان فُرادا میخوانن».
گفتم: «چرا فُرادا؟! یکی از اهل محل وایسه جلو که جماعت بخوانیم»!
سرش را تکانی داد و گفت: «هیچ کی هیچ کی ر قبول نداره».
وارد حیاط مسجد شدم. خادم چراغهای وضوخانه را روشن کرد. وضو گرفتم و وارد ساختمان مسجد شدم. به جز من و صاحبخانه، کس دیگری نبود. خادم همۀ چراغهای داخل مسجد را هم روشن کرد و رفت داخل حیاط. از اینکه به خاطر من یک نفر اینهمه چراغ روشن شده بود و برق مصرف میشد حس بدی داشتم. قبل از نماز، چراغهای داخل مسجد را خاموش کردم. خادم دوباره آمد و آنها را روشن کرد.
گفتم: «اگه پردهها را بکشین، کاملاً روشن میشه، تازه همین جوری هم نور کافیه».
گفت: «بعضیها پشت سرم گفتن که فلانی چراغهای مسجد را خاموش کرده!».
گفتم: «فکر میکنم اگه نمیآمدم مسجد و به خاطر یک نفر این همه برق مصرف نمیشد، شاید بهتر بود!»
دو نفر دیگه هم آمدند و هر کدام در گوشهای نماز خواندیم. یک نفرمان که چندان مسن هم نبود نشسته روی صندلی نماز خواند.
یاد گذشتهها افتادم. همین محلّه مینشستیم. آیت الله خرمشاهی پیشنماز بود. من بچه بودم. یادمه به سختی راه میرفت؛ وقتی میخواست راه بره زیر بغلش را میگرفتند. نماز غفیله را با لحن خاصّی شروع میکرد که هنوز تو گوشم بود: «و ذالنّون اذ ذهب مغاضبا ... ». مسجد همیشه پر بود. ماههای رمضان که میشد، هر شب بعد از نماز چند تا سفره موازی هم پهن میکردند و افطار میکردیم. یک شب که آش دادند کاملا یادمه.
همۀ مساجد همین طور بود. رمضانها اگه چند دقیقه دیر میکردی جا گیرت نمیآمد. داخل حیاط مساجد زیرانداز پهن میکردند که جمعیت بتوانند نماز بخوانند. شبهای احیاء با خودمان زیرانداز میبردیم و داخل کوچه پهن میکردیم؛ اگه میخواستی داخل بنشینی، باید چند ساعت زودتر میرفتی و جا میگرفتی.
یهو برگشتم به زمان حال؛ فضای خالی مسجد و سکوتی که حکمفرما بود. چرا این طور شد؟ فکر کنم همهمان میدانیم چرا، حتّی اگر نخواهیم به روی خودمان بیاوریم!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
📰 هفتهنامه میلکان، 29 خرداد 1402
دیروز ظهر برای خواندن نماز جماعت به مسجد میرعبدالباقی رفتم. درب بسته بود! میخواستم برگردم که خادم درب مسجد را باز کرد.
پرسیدم: «نماز جماعت برگزار نمیشه؟».
گفت: «نه، حاج آقا نیست، بعضیها میان فُرادا میخوانن».
گفتم: «چرا فُرادا؟! یکی از اهل محل وایسه جلو که جماعت بخوانیم»!
سرش را تکانی داد و گفت: «هیچ کی هیچ کی ر قبول نداره».
وارد حیاط مسجد شدم. خادم چراغهای وضوخانه را روشن کرد. وضو گرفتم و وارد ساختمان مسجد شدم. به جز من و صاحبخانه، کس دیگری نبود. خادم همۀ چراغهای داخل مسجد را هم روشن کرد و رفت داخل حیاط. از اینکه به خاطر من یک نفر اینهمه چراغ روشن شده بود و برق مصرف میشد حس بدی داشتم. قبل از نماز، چراغهای داخل مسجد را خاموش کردم. خادم دوباره آمد و آنها را روشن کرد.
گفتم: «اگه پردهها را بکشین، کاملاً روشن میشه، تازه همین جوری هم نور کافیه».
گفت: «بعضیها پشت سرم گفتن که فلانی چراغهای مسجد را خاموش کرده!».
گفتم: «فکر میکنم اگه نمیآمدم مسجد و به خاطر یک نفر این همه برق مصرف نمیشد، شاید بهتر بود!»
دو نفر دیگه هم آمدند و هر کدام در گوشهای نماز خواندیم. یک نفرمان که چندان مسن هم نبود نشسته روی صندلی نماز خواند.
یاد گذشتهها افتادم. همین محلّه مینشستیم. آیت الله خرمشاهی پیشنماز بود. من بچه بودم. یادمه به سختی راه میرفت؛ وقتی میخواست راه بره زیر بغلش را میگرفتند. نماز غفیله را با لحن خاصّی شروع میکرد که هنوز تو گوشم بود: «و ذالنّون اذ ذهب مغاضبا ... ». مسجد همیشه پر بود. ماههای رمضان که میشد، هر شب بعد از نماز چند تا سفره موازی هم پهن میکردند و افطار میکردیم. یک شب که آش دادند کاملا یادمه.
همۀ مساجد همین طور بود. رمضانها اگه چند دقیقه دیر میکردی جا گیرت نمیآمد. داخل حیاط مساجد زیرانداز پهن میکردند که جمعیت بتوانند نماز بخوانند. شبهای احیاء با خودمان زیرانداز میبردیم و داخل کوچه پهن میکردیم؛ اگه میخواستی داخل بنشینی، باید چند ساعت زودتر میرفتی و جا میگرفتی.
یهو برگشتم به زمان حال؛ فضای خالی مسجد و سکوتی که حکمفرما بود. چرا این طور شد؟ فکر کنم همهمان میدانیم چرا، حتّی اگر نخواهیم به روی خودمان بیاوریم!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
www.milkanonline.ir
چرا چنین شد؟ | میلکان
پایگاه خبری میلکان آنلاین
❇️ در تکاپوی راهحل
1️⃣ قسمت اوّل: تلاشی برای توصیف بیطرفانۀ وضعیت
در شرایطی که بسیاری از هموطنانم یا به عضویت یکی از دو قطب متقابل درآمدهاند و برای حذف قطب مقابل میکوشند یا دست از کُنش کشیدهاند و منفعلانه فقط جریان امور را نگاه میکنند، نگارنده خود را در کنار اشخاصی میبینم که مسئلۀ اصلی را نَفْس «منازعه» میدانیم و با تمام توان به دنبال یافتن راهی هستیم برای همزیستیِ همافزا یا لااقل مسالمتآمیز همۀ ایرانیان [۱]، چیزی که به نظر میرسد رفع تضاد تاریخی دولت-ملّت، خارجشدنمان از چرخههای تکرارشوندۀ تاریخی و قرارگرفتنمان در مسیر بهبود، بیشاز هر عامل دیگری بدان وابسته است.
برای «حل مسئله» راهحلی ندارم امّا در تکاپوی ذهنی برای نزدیکشدن به آن، نکاتی را که به ذهنم میرسد در این سلسله نوشتار با سایرین در میان میگذارم.
🔹تلاشی برای توصیف بیطرفانۀ وضعیت
یکی از اوّلین مقدمات برای نزدیکشدن به «حلّ مسئله» (حل منازعه) ارائۀ تصویری قابلقبول از طرفین نزاع است؛ باید بدانیم نزاع بر سر چیست و هر یک از طرفین چه حرفی دارند.
مهم است از موضوع نزاع و دیدگاه طرفین توصیفی ارائه کنیم که بخش گستردهای از هموطنان (شامل قائلان به دیدگاههای متّضاد و البته نه لزوماً همۀ آنها) بتوانند در مورد آن به توافق برسند.
در جوّ دوقطبی جاری که با دو روایت متّضاد (و چه بسا متناقض) از واقعیت مواجهیم، هر یک از طرفین نزاع، روایت گروه مقابل را کاملاً سوگیرانه و غیرواقعی میدانند. فضا به اندازهای قطبی است که شاید هیچیک از ما (شامل نگارنده) نتوانیم کاملاً بیطرفانه به واقعیت نگاه و آن را گزارش کنیم.
با وجود این، چارهای نیست؛ باید به توصیف و روایتی برسیم که در حدّ قابل قبولی بتوانیم دربارۀ آن توافق کنیم. مهم است بدانیم از نگاه یک ناظرِ بیرونیِ بیطرف که بهدنبال حلّ منازعه باشد، مسئله و طرفین نزاع چگونه دیده میشوند.
ضمن اعتراف به اینکه اوّلاً، اشراف کاملی بر تمام ابعاد موضوع ندارم (البته هیچ کس دیگری نیز اشراف کامل ندارد) و ثانیاً، نمیتوانم نگاهم را بهطور کامل از سوگیری پاک و خالص کنم (مانند سایرین)، تلاش کردهام توصیف بیطرفانهای ارائه دهم، توصیفی که فکر میکنم بخش گستردهای از اعضای خانوادۀ ایران آن (یا لااقل بخش عمدهاش) را بپذیرند.
اگر بهدنبال رفع نزاع و برقراری همزیستی مسالمتآمیز هستیم، هر کجا که ایستاده باشیم (درون یکی از قطبهای متقابل یا در میانه)، لازم است بدانیم طرفین نزاع (بهویژه قطب مقابل ما) واقعیت را چگونه میبینند و حرف حسابشان چیست.
ادامۀ یادداشت 👇
توصیف طرفین نزاع
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
1️⃣ قسمت اوّل: تلاشی برای توصیف بیطرفانۀ وضعیت
در شرایطی که بسیاری از هموطنانم یا به عضویت یکی از دو قطب متقابل درآمدهاند و برای حذف قطب مقابل میکوشند یا دست از کُنش کشیدهاند و منفعلانه فقط جریان امور را نگاه میکنند، نگارنده خود را در کنار اشخاصی میبینم که مسئلۀ اصلی را نَفْس «منازعه» میدانیم و با تمام توان به دنبال یافتن راهی هستیم برای همزیستیِ همافزا یا لااقل مسالمتآمیز همۀ ایرانیان [۱]، چیزی که به نظر میرسد رفع تضاد تاریخی دولت-ملّت، خارجشدنمان از چرخههای تکرارشوندۀ تاریخی و قرارگرفتنمان در مسیر بهبود، بیشاز هر عامل دیگری بدان وابسته است.
برای «حل مسئله» راهحلی ندارم امّا در تکاپوی ذهنی برای نزدیکشدن به آن، نکاتی را که به ذهنم میرسد در این سلسله نوشتار با سایرین در میان میگذارم.
🔹تلاشی برای توصیف بیطرفانۀ وضعیت
یکی از اوّلین مقدمات برای نزدیکشدن به «حلّ مسئله» (حل منازعه) ارائۀ تصویری قابلقبول از طرفین نزاع است؛ باید بدانیم نزاع بر سر چیست و هر یک از طرفین چه حرفی دارند.
مهم است از موضوع نزاع و دیدگاه طرفین توصیفی ارائه کنیم که بخش گستردهای از هموطنان (شامل قائلان به دیدگاههای متّضاد و البته نه لزوماً همۀ آنها) بتوانند در مورد آن به توافق برسند.
در جوّ دوقطبی جاری که با دو روایت متّضاد (و چه بسا متناقض) از واقعیت مواجهیم، هر یک از طرفین نزاع، روایت گروه مقابل را کاملاً سوگیرانه و غیرواقعی میدانند. فضا به اندازهای قطبی است که شاید هیچیک از ما (شامل نگارنده) نتوانیم کاملاً بیطرفانه به واقعیت نگاه و آن را گزارش کنیم.
با وجود این، چارهای نیست؛ باید به توصیف و روایتی برسیم که در حدّ قابل قبولی بتوانیم دربارۀ آن توافق کنیم. مهم است بدانیم از نگاه یک ناظرِ بیرونیِ بیطرف که بهدنبال حلّ منازعه باشد، مسئله و طرفین نزاع چگونه دیده میشوند.
ضمن اعتراف به اینکه اوّلاً، اشراف کاملی بر تمام ابعاد موضوع ندارم (البته هیچ کس دیگری نیز اشراف کامل ندارد) و ثانیاً، نمیتوانم نگاهم را بهطور کامل از سوگیری پاک و خالص کنم (مانند سایرین)، تلاش کردهام توصیف بیطرفانهای ارائه دهم، توصیفی که فکر میکنم بخش گستردهای از اعضای خانوادۀ ایران آن (یا لااقل بخش عمدهاش) را بپذیرند.
اگر بهدنبال رفع نزاع و برقراری همزیستی مسالمتآمیز هستیم، هر کجا که ایستاده باشیم (درون یکی از قطبهای متقابل یا در میانه)، لازم است بدانیم طرفین نزاع (بهویژه قطب مقابل ما) واقعیت را چگونه میبینند و حرف حسابشان چیست.
ادامۀ یادداشت 👇
توصیف طرفین نزاع
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ویرگول
در تکاپوی راهحل
برای حل مسئله (نزاع) راهحلی ندارم امّا نکاتی را که برای نزدیکشدن به آن به ذهنم میرسد در این سلسله نوشتار با سایرین در میان میگذارم.
✅ قلم روغنی!
‼️ میتواند «تبلیغ» محسوب شود، امّا شاید متفاوت!
👈 این فرسته (پست) هر ماه یکبار در کانال بازنشر میشود👇
در جامعهای که هزاران موسسه و نهاد از «سفرۀ فرهنگ» ارتزاق میکنند که آن کار دیگر کنند؛
در جامعهای که تقریباً هیچچیز و هیچکس سر جای خودش نیست؛
در جامعهای که به قول دکتر پاپلی یزدی «هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند، خانهاش خراب میشود و هر کس بخواهد خانهاش آباد باشد، باید در تخریب مملکتش بکوشد» [۱]؛
در جامعهای که «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو»؛
در جامعهای بدونپرسش و بیگفتگو که همگان با قطعیت تمام همۀ چیزهای مهم را میدانند؛
در جامعهای که هرچند دچار فقر و تنگدستی است، امّا در مقام مقایسه، بازار فستفود و تجمّلاتش نسبت به کتاب و محصولات فرهنگی رونق بسیار بیشتری دارد؛
در جامعهای که دولت و ملّت، با وجود تضادهایی که دارند، هر دو بهشکلی همافزا همه چیز را «سیاسی» و عرصه را بر کنشگران فرهنگی-مدنی تنگ میکنند؛
در جامعهای قطبی و انقلابی که میانهروی و بهدنبال صلح، سازش و اصلاح بودن، از دید هر دو قطب به چشم «خیانت، خفت و مزدوری» دیده میشود؛
در جامعهای که ...
در چنین جامعهای، پیگیری دغدغههای فرهنگی-مدنی و صرف توان و زمان برای این نوع فعالیتها، شناکردن بر خلاف جریان است (بیخطر و بیهزینه نیست).
در اینجا، بیشتر اشخاص و گروههایی که برخلاف نهادهای پربودجۀ به اصطلاح فرهنگی، واقعاً در راستای ارتقاء فرهنگ گام بر میدارند، برای بقا، تأمین حداقلها و توانایی ادامهدادن فعالیتهای فرهنگی چارهای ندارند جز اینکه یا بخشی از زمان و توان خود را به کارها و امور نامرتبط با دغدغهها و اهدافشان اختصاص دهند یا تقاضای حمایت داوطلبانه از اقدامات فرهنگیشان داشته باشند.
کسب روزی حلال از طریق هر شغلی ارزشمند است؛ مسئله این است که در اینجا، مسیر پیگیری اهداف فرهنگی-مدنی عامالمنفعه بسیار ناهموار و صعب است و ازاینرو، بیشتر افراد صرفاً به تمرکز بر اهداف شخصی سوق داده میشوند (اگر مجبور نشوند علیه خیر و صلاح جامعه گام بردارند!).
درخواست «donate» یا همان حمایت از فعالیتهای فرهنگی-مدنیِ غیرانتفاعی نیز در تمام دنیا امری رایج است اما در ایران، اگر مثلا یک استاد دانشگاه بخواهد در اوقات فراغت دیدگاههای خیرخواهانه و دلسوزانهاش را آزادانه منتشر کند، احتمالا پساز مدتی کوتاه چارهای جز درخواست حمایت مردمی نخواهد داشت!
در چنین جامعه و شرایطی، این بندۀ خدا نیز به موازات فعالیتهای علمی-پژوهشی و تلاشهای فرهنگی-مدنی شامل نگارش یادداشتهای تحلیلی (که بسیاری از آنها در کانالهای اندیشهورزانۀ پرمخاطبی مانند سخنرانیها، بیژن عبدالکریمی، شبکه توسعه، انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران، فردای بهتر، مهدی نصیری، عصر ایران، تحکیم ملّت، جانبازان جنگ تحمیلی و ... منتشر شدهاند) و همکاری پارهوقت و موقّت با برخی مراکز دولتی و باوجود آن که تمام تمرکزم معطوف به اندیشیدن، مطالعه و پیگیری این امور بوده است، جویای کار و درآمدی دیگر شدم.
خدا را شاکرم که از چند ماه پیش، این فرصت فراهم شد که در کنار دوستی فرهیخته، کارآفرین و خیّر، به فعّالیتی تولیدی بپردازم، آن هم تولید محصولی سالم و مفید (روغن حیوانی کرمانشاهی).
امیدوارم در کنار تولید و ارائۀ محصولی باکیفیت به هموطنان، با استقلال بیشازپیش از ساختار دولتی [۲] و فراهم آمدن فراغتی بیشتر، بتوانم کمّیت، کیفیت و کارآمدی تلاشهای فرهنگی-مدنیام را نیز بهبود بخشم.
🍯 روغن حیوانی کرمانشاهی با بِرَند «ندیمه»:
خالص، سالم، بهداشتی، با طعم و عطر مطلوب و با قیمتی بهصرفه؛
بستهبندی: قوطیهای ۸۰۰ و ۴۰۰ گرمی با درب آسانبازشو و فلّه (در ظرف پلاستیکی یا حلب ۱۷ کیلویی)؛
مناسب برای مصرف خانگی، رستورانها، پخت انواع شیرینی و کلوچه و غیره؛
امکان خرید مستقیم از کارگاه (عمده و جزئی، زیر قیمت بازار)
👈 عسل ندیمه نیز برداشت شد و ارائه میگردد
جهت سفارش در تلگرام یا ایتا به اینجانب پیام دهید: ۰۹۱۸۳۸۹۴۳۵۸
پانویسها:
[۱] دکتر پاپلی یزدی این عبارت را به منظور تعریف «جهان سوّم» بیان میکند.
[۲] هرچند استقلال از ساختار رسمی را ارزش میدانم اما با کنارهگیری و فاصلهگرفتن از آن موافق نیستم؛ معتقدم باید از کوچکترین فرصتها برای تعامل، گفتگو، همکاری و اصلاح و برداشتن گامهایی هرچند کوچک استفاده کنیم.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
‼️ میتواند «تبلیغ» محسوب شود، امّا شاید متفاوت!
👈 این فرسته (پست) هر ماه یکبار در کانال بازنشر میشود👇
در جامعهای که هزاران موسسه و نهاد از «سفرۀ فرهنگ» ارتزاق میکنند که آن کار دیگر کنند؛
در جامعهای که تقریباً هیچچیز و هیچکس سر جای خودش نیست؛
در جامعهای که به قول دکتر پاپلی یزدی «هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند، خانهاش خراب میشود و هر کس بخواهد خانهاش آباد باشد، باید در تخریب مملکتش بکوشد» [۱]؛
در جامعهای که «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو»؛
در جامعهای بدونپرسش و بیگفتگو که همگان با قطعیت تمام همۀ چیزهای مهم را میدانند؛
در جامعهای که هرچند دچار فقر و تنگدستی است، امّا در مقام مقایسه، بازار فستفود و تجمّلاتش نسبت به کتاب و محصولات فرهنگی رونق بسیار بیشتری دارد؛
در جامعهای که دولت و ملّت، با وجود تضادهایی که دارند، هر دو بهشکلی همافزا همه چیز را «سیاسی» و عرصه را بر کنشگران فرهنگی-مدنی تنگ میکنند؛
در جامعهای قطبی و انقلابی که میانهروی و بهدنبال صلح، سازش و اصلاح بودن، از دید هر دو قطب به چشم «خیانت، خفت و مزدوری» دیده میشود؛
در جامعهای که ...
در چنین جامعهای، پیگیری دغدغههای فرهنگی-مدنی و صرف توان و زمان برای این نوع فعالیتها، شناکردن بر خلاف جریان است (بیخطر و بیهزینه نیست).
در اینجا، بیشتر اشخاص و گروههایی که برخلاف نهادهای پربودجۀ به اصطلاح فرهنگی، واقعاً در راستای ارتقاء فرهنگ گام بر میدارند، برای بقا، تأمین حداقلها و توانایی ادامهدادن فعالیتهای فرهنگی چارهای ندارند جز اینکه یا بخشی از زمان و توان خود را به کارها و امور نامرتبط با دغدغهها و اهدافشان اختصاص دهند یا تقاضای حمایت داوطلبانه از اقدامات فرهنگیشان داشته باشند.
کسب روزی حلال از طریق هر شغلی ارزشمند است؛ مسئله این است که در اینجا، مسیر پیگیری اهداف فرهنگی-مدنی عامالمنفعه بسیار ناهموار و صعب است و ازاینرو، بیشتر افراد صرفاً به تمرکز بر اهداف شخصی سوق داده میشوند (اگر مجبور نشوند علیه خیر و صلاح جامعه گام بردارند!).
درخواست «donate» یا همان حمایت از فعالیتهای فرهنگی-مدنیِ غیرانتفاعی نیز در تمام دنیا امری رایج است اما در ایران، اگر مثلا یک استاد دانشگاه بخواهد در اوقات فراغت دیدگاههای خیرخواهانه و دلسوزانهاش را آزادانه منتشر کند، احتمالا پساز مدتی کوتاه چارهای جز درخواست حمایت مردمی نخواهد داشت!
در چنین جامعه و شرایطی، این بندۀ خدا نیز به موازات فعالیتهای علمی-پژوهشی و تلاشهای فرهنگی-مدنی شامل نگارش یادداشتهای تحلیلی (که بسیاری از آنها در کانالهای اندیشهورزانۀ پرمخاطبی مانند سخنرانیها، بیژن عبدالکریمی، شبکه توسعه، انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران، فردای بهتر، مهدی نصیری، عصر ایران، تحکیم ملّت، جانبازان جنگ تحمیلی و ... منتشر شدهاند) و همکاری پارهوقت و موقّت با برخی مراکز دولتی و باوجود آن که تمام تمرکزم معطوف به اندیشیدن، مطالعه و پیگیری این امور بوده است، جویای کار و درآمدی دیگر شدم.
خدا را شاکرم که از چند ماه پیش، این فرصت فراهم شد که در کنار دوستی فرهیخته، کارآفرین و خیّر، به فعّالیتی تولیدی بپردازم، آن هم تولید محصولی سالم و مفید (روغن حیوانی کرمانشاهی).
امیدوارم در کنار تولید و ارائۀ محصولی باکیفیت به هموطنان، با استقلال بیشازپیش از ساختار دولتی [۲] و فراهم آمدن فراغتی بیشتر، بتوانم کمّیت، کیفیت و کارآمدی تلاشهای فرهنگی-مدنیام را نیز بهبود بخشم.
🍯 روغن حیوانی کرمانشاهی با بِرَند «ندیمه»:
خالص، سالم، بهداشتی، با طعم و عطر مطلوب و با قیمتی بهصرفه؛
بستهبندی: قوطیهای ۸۰۰ و ۴۰۰ گرمی با درب آسانبازشو و فلّه (در ظرف پلاستیکی یا حلب ۱۷ کیلویی)؛
مناسب برای مصرف خانگی، رستورانها، پخت انواع شیرینی و کلوچه و غیره؛
امکان خرید مستقیم از کارگاه (عمده و جزئی، زیر قیمت بازار)
👈 عسل ندیمه نیز برداشت شد و ارائه میگردد
جهت سفارش در تلگرام یا ایتا به اینجانب پیام دهید: ۰۹۱۸۳۸۹۴۳۵۸
پانویسها:
[۱] دکتر پاپلی یزدی این عبارت را به منظور تعریف «جهان سوّم» بیان میکند.
[۲] هرچند استقلال از ساختار رسمی را ارزش میدانم اما با کنارهگیری و فاصلهگرفتن از آن موافق نیستم؛ معتقدم باید از کوچکترین فرصتها برای تعامل، گفتگو، همکاری و اصلاح و برداشتن گامهایی هرچند کوچک استفاده کنیم.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
‼️ به نام علم، علیه علم!
👈 خطاب به مسئولان سازمان برنامه و بودجه، وزارت عتف و تمام متولّیان نظام علم، آموزش و پژوهش کشور؛
بالاخره علم و پژوهش خوب است یا بد؟! پژوهش کنیم یا نکنیم؟! اگر پژوهش کردیم، گزارش آن را منتشر کنیم یا نکنیم؟!
حدود یک سال است که کتابم…
👈 خطاب به مسئولان سازمان برنامه و بودجه، وزارت عتف و تمام متولّیان نظام علم، آموزش و پژوهش کشور؛
بالاخره علم و پژوهش خوب است یا بد؟! پژوهش کنیم یا نکنیم؟! اگر پژوهش کردیم، گزارش آن را منتشر کنیم یا نکنیم؟!
حدود یک سال است که کتابم…
.
✅ بله، «امیدواری» کافی نیست، امّا «ناامیدی» کافیست!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
✅ بله، «امیدواری» کافی نیست، امّا «ناامیدی» کافیست!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani