Telegram Web Link
Forwarded from کامبیز نوروزی-حقوق و جامعه (Kambiz Norouzi)
🔴حکم یا تحکم؟
#دکتر_محسن_برهانی چرا به زندان اعزام شدهاست؟

وقتی #خبرگزاری_رسمی_قوه_قضائیه در انتشار خبر زندان رفتن یک #حقوقدان آگاه و منتقد و متعهد از بیان کمترین جزئیات بسیار مهم خودداری می‌کند، می‌توان نتیجه گرفت که "فرآیند رسیدگی" قابل دفاع نبوده و از انتشار آن و نقد ایرادهای آن ببمناکند.

اگر در شیوه خبررسانی در مورد بازداشت #محسن_برهانی دقت شود این گمان قویا حاصل می‌شود که در این خبر اصلا قصد نبوده که خواننده مجاب و اقناع به اجرای قانون و عدالت شود:

"خبرگزاری میزان- محسن برهانی که پیشتر در فرآیند رسیدگی به یک پرونده قضایی در محاکم قضایی محکوم و حکم وی قطعی شده بود برای اجرای حکم قانونی دادگاه، احضار و به زندان معرفی شد.
انتهای پیام/"

🖌اتهام برهانی چه بوده؟
🖌کی و چگونه تحقیقات مقدماتی انجام 🖌شده است؟
🖌در کدام محکمه قضایی محاکمه شده است؟
🖌محاکمه وی با چه شرایطی انجام شده است؟
🖌دفاعیاتش چگونه بوده است؟
🖌رای بدوی و سپس رأی تجدید نظر  چه و مستند به کدام مواد قانونی بوده است و مدت زندان چقدر است؟

در این خبر که توسط خبرگزاری قوه قضائیه منتشر شده است پاسخی، حتی به اشاره، برای هیچ‌یک از این پرسش‌ها وجود ندارد.

این خبر فقط از محبوس شدن دکتر محسن برهانی گزارش می‌دهد نه از اجرای قانون و اجرای عدالت.
بیشتر بوی تحکم می‌دهد تا حکم.

اگر القای ترس و انتقام جای قانون و دادگری را بگیرد، عدالت کیفری محقق می‌شود، نه جامعه بوی عدالت می‌شنود. شاید هم مقصود همین باشد.

#محسن_از معدود حقوقدانان است که با قبول مسئولیت اجتماعی دانش خود را در عرصه عمومی در خدمت جامعه گذاشته است.

زندان‌ رفتن او و کسان دیگری مانند او، با هر تخصص و گرایش، از اعتبار وی کم نمی‌کند. به اعتبار زندان می‌افزاید.
https://www.tg-me.com/kambiznourooz
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
کانال وحید احسانی
مراسم شب دوم محرم با سخنرانی جناب دکتر احسانی زمان : یکشنبه ۱۷ تیرماه ، ساعت ۲۱:۳۰ مکان : مسجد صاحب الزمان (عج)
Audio
چالش حسین (ع) در کربلا

سخنرانی شب دوم محرم، مسجد صاحب‌الزمان، سال ۱۴۰۳

مقایسه چالش و تجربه‌زیسته امام حسین (ع) در کربلا بر اساس دو دیدگاه متفاوت نسبت به علم و سایر ویژگی‌های امام

مقایسه جایگاه "ایمان" و "توکل" در این دو دیدگاه

در چارچوب کدام دیدگاه می‌توانیم از امام حسین (ع) و سایر اولیای دین الگو بگیریم؟

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
سندرُم منصوریِ بیقرار

محمد علی دستمالی

این یک پست انتخاباتی نیست. صرفا می خواهم به مصداق نمونه بارزی اشاره کنم که به زعم من، می‌تواند در فهم مسائل و مشکلات سیستمی ایران، یاری دهنده باشد. می خواهم درباره نقش «محسن منصوری» معاون اجرایی رییس جمهور و رییس ستاد سعید جلیلی حرف بزنم. چرا امثال او، برای ایران، «مساله» و «سندروم» هستند.

🔗در سال 1363 به دنیا آمده و در دانشگاه تربیت دبیر رجایی لیسانس مکانیک خوانده است. تخته پرش او عضویت در «شورای مرکزی جامعه اسلامی» دانشگاه بود و بدو ن تجربه و تخصص، در سال 89 یعنی در 26 سالگی، فرماندار ورامین شد و مدرک کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی را دریافت کرد!

بنگریم به پست های بعدی منصوری جوان:

مدیرعامل و عضو هیأت مدیره بنیاد کرامت آستان قدس رضوی
معاونت سازمان بنیاد مستضعفان و جانبازان
مدیرعامل و نایب رئیس هیات مدیره بنیاد علوی
عضویت در شورای عالی جمعیت هلال احمر
مشاور نایب رئیس کمیسیون آموزش مجلس
استاندار تهران (37 سالگی)
معاونت اجرایی رئیس جمهور (38 سالگی)

چرا روی سن تاکید کرده ام؟ واضح است. در شرایط طبیعی و در یک بروکراسی سالم، فردی که پس از اخذ مدرک لیسانس و سربازی یعنی در 24 سالگی کارمند فرمانداری و دو سال بعد از آن دهدار یا بخشدار شود، برای رسیدن به پست استانداری پایتخت، دست کم باید بیست سال تلاش کند. یا باید از نخبگان برجسته کشور باشد که بتواند در یک مسیر ده ساله، چندین پست مهم بگیرد.

حالا بنگرید به برخی از اظهارات و شُوهای منصوری:

«بعضی از این کافه ها، منتسب به دشمن و استکبار جهانی هستند».
عکس گرفتن با سرُم در جریان بازدید از مناطق سیلزده
موتورسواری با موتور پلیس به منظور بازدید از مناطق سیلزده
اظهارات عجیب در پست معاونت ریاست جمهوری
به راه انداختن کارناوال دعوت از خودش برای نامزد شدن
عوض کردن چند تیم سیاسی و حزبی در عرض 5 روز و حمایت از اسماعیلی در انتخابات
پس از رد صلاحیت اسماعیلی؛ مسئول ستاد جلیلی شد
در ستاد جلیلی، هواداران پزشکیان را جبهه کفر و پسماند و زباله دانست
با توزیع صدها میلیارد تومان مواد غذایی و وجه نقد، به دنبال جذب رای فقرا و روستاییان بود
همایش های غیرقانونی برگزار کرد
در تخلفی آشکار، از برگ رای خود عکس گرفت

و اما آخرین تیر او که واقعا باعث می شود خطرات سندرم منصوری بیقرار ایران را درک کنیم؛ این بود که پس از آن که مشخص شد جلیلی شکست خورده، پیامی خطاب به رهبر انقلاب منتشر کرده و گفت: «چون پرچم در دست توست، خاطرم جمع است». یعنی چه؟ دقیقا یعنی این که از دید منصوری، رییس مجریه در جمهوری اسلامی هیچکاره است و همه چیز رد دست رهبری است! یکی نیست بگوید خوب اگر چنین است؛ چرا خودت را جنحه جنحه کردی که جلیلی رییس مجریه شود؟

یک سوال: آیا «منصوری» ها، فقط در جناح راست هستند؟ اختیار دارید! تا دلت بخواهد، منصوری اصلاح طلب هم داریم! در دوران پهلوی هم تعداد آنها خیلی زیاد بود. این نورچشمی های سفارشی که خیلی زود برکشیده می شوند و پر و بال داده می شوند، در همه جناح های سیاسی ایران یافت می شوند. ویژگی های بارز آنان: پررو و جسور هستند، عجول و جاه طلبند، خود را به عنوان مطلع و موثق نظام جا می دهند، سراغ پست های خالی از رانت مالی نمی روند، بسیار تندرو و تندخو هستند و تلاش می کنند زود بار خود را ببندند.

اگر نظام سیاسی و اجرایی ایران زمین، شایسته سالار نشود و از دست این منصوری های خطرناک نجات نیابد، توسعه و رستگاری در کار نخواهد بود.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
جامعه و دولت پزشکیان؛ گذار از فرصت‌سوزی تاریخی!

روزنامه اعتماد (۱۴۰۳/۴/۲۳)

آیا جامعه ایران می‌تواند از آزادی و گشایش نسبی در دولت مسعود پزشکیان بهره ببرد یا مانند دوره‌های مشابه پیشین، صرفاً به واکنش‌های هیجانی، عجولانه، آرمان‌گرا و ذرّه‌وار و زمینه‌سازی آغاز دوران جدیدی از فروبستگی و محدودیت می‌پردازد؟!

جامعۀ ایران در طول تاریخش همواره با فشار، تهدید و مانع‌تراشی حکومت در راه آزادی، رشد و بالندگی خود مواجه و به‌حق از این بابت گلایه‌مند بوده است.

البته در این تاریخ آکنده از کنترل و محدودیت، فرصت‌هایی نیز نصیب جامعه شده است؛ دوره‌هایی که به‌هردلیل، سلطه و سیطرۀ حکومت بر جامعه برداشته شده (یا کاهش یافته) و جامعه امکان نمود، بروز، کنشگری و اثرگذاری پیدا کرده است مانند ... [در متن کامل یادداشت، نمونه‌ای ارائه شده است].

در این دوره‌ها که در مقام مقایسه با سایر اوقات، آزادی‌‎بیان نسبتاً بیشتر و رسانه‌ها نیز گسترده‌تر، متنوّع‌تر، فعّال‌تر و پررونق‌تر بوده‌اند، جامعه مانند فنری که پس‌از سال‌ها فشردگی رها شده باشد، برای طی‌کردن ره صدساله در یک شب خیز برداشته است.

از ویژگی‌های تکرارشوندۀ این دوره‌ها می‌توان به شکل‌گیری تعداد بی‌شمار رسانه و به‌راه‌افتادن مسابقۀ «سیخونک‌زنی به اژدهای خفتۀ قدرت و سنّت» (طرح مطالب بسیار انتقادی، حسّاسیت‌زا، نگران‌کننده و بعضاً توهین‌آمیز نسبت به حکومت و حاکمانی که به‌هردلیل عقب نشسته یا نشانده شده بودند و نیز نسبت به اعتقادات بخش سنّتی جامعه) اشاره کرد که شاید بیش‌از هر چیز دیگری در احساس خطر، یورش و سخت‌گیری دوبارۀ آنها مؤثّر بودند.

دولت مسعود پزشکیان می‌تواند یکی دیگر از فرصت‌های جامعه باشد؛ یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب‌ها!

باوجود شواهدی دال بر حالت اوّل، خوشبختانه شواهد امیدبخشی نیز از تحقق حالت دوّم مشاهده می‌شود شامل تأکیدهای فراوان و استقبال‌شونده بر مقوله‌هایی مانند عدم تندروی (در جامعه)، راه میانه، دالان باریک آزادی، تعامل، کاستن از شکاف و قطبیت، لحاظ‌کردن اقتضائات قدرت، وفاق و ... ؛ گویی ازیک‌سو، بخشی از جامعه را مطالعۀ آثار اندیشمندان و تأمّل در تجربیات تاریخی به این رویکرد رسانده و ازسوی‌دیگر، اصحاب قدرت را نیز «هم‌آیندی بحران‌ها» و اضطرار شرایط.

درمقابل، از «مجاهدان شنبه» که بگذریم، انفجار توصیه‌ها، کارزارها، ایده‌پردازی‌ها و انتظارات ذرّه‌وار توسّط خیرخواهان اتمیزه خطاب به رئیس‌جمهور جدید زنگ‌خطر نوعی هرج‌ومرج را به‌صدا در آورده است.

در این میان، ناامیدی و انفعال بخش بزرگی از جامعه که با تحریم انتخابات پیام و احساس خود را نشان دادند، اگر چه ذاتاً اتّفاقی نامیمون، دردناک و خسارت‌بار است، امّا با توجه به ظرفیت اندک ایران برای مدیریت مطالبات و توقّعات میلیونی ذرّه‌وار و استعداد عجیبش برای غلتیدن در امواج سیل‌آسای هرج‌ومرج در نبود احزاب، تشکل‌ها و هرنوع سازمان‌یافتگی دیگر (که این خواسته‌های بسیار متنوّع و متکثّر را به معدودی مطالبۀ خردمندانه، واقع‌بینانه و موردتوافق تبدیل کنند)، می‌تواند سبب خیر باشد، مشروط به اینکه استمرار نیابد بلکه پس‌از دوره‌ای کوتاه و فراهم‌آمدن بسترها و ظرفیت لازم، این بخش‌از جامعه نیز دوباره امیدوار و مطالبه‌گر شوند و به کنشگری مدنی بپردازند.

به نظرم، در چنین شرایطی، یکی از مهم‌ترین مسائل دولت مردمی جدید این است که در نبود احزاب و تشکّل‌های کارآمد، برای «تبدیل انتظارات و خواسته‌های ذرّه‌وار به معدودی مطالبۀ پخته و مورد توافق» فکری کند.

نسبت به فرصت‌های گذشتۀ تاریخ ایران، اکنون فضای مجازی، هم امکان‌های بیشتری برای هرج‌ومرج و هم درعین‌حال، امکان‌هایی برای مدیریت مطالبات ذرّه‌وار فراهم آورده است.

شاید یکی از راحت‌ترین و دردسترس‌ترین اقدامات در این شرایط استفاده از سایت کارزار باشد؛ پلتفرمی قانونی که به‌راحتی مشخص می‌کند کدام مطالبات مورد توافق بخش گسترده‌تری از مردم هستند؛ کافی است برای واکنش مناسب به آنها به‌تناسب تعداد امضاها، قانون (یا لااقل دستورالعملی در داخل دولت) تصویب شود.

چنانچه درمورد توصیف موقعیت (آنچه پیش‌ازاین بیان شد) درمجموع با نگارنده موافقید، خودمان نیز نباید تماشاچی باقی بمانیم و به دعاکردن اکتفا کنیم.

شاید یکی از بهترین کارها این باشد که به‌جای همراه‌شدن با سایرین در روانه‌ساختن جویی از توصیه و مطالبه به سمت رئیس‌جمهور جدید (که نهایتاً او را با سیلی خروشان از توصیه‌ها و مطالبات متنوّع و غیرقابل کنترل و مدیریت مواجه می‌کند)، از محدودۀ خودمان آغاز کنیم.

بیشتر ما اگر عضو هیچ حزب، تشکّل یا سازمان مردم‌نهادی نباشیم، به‌هرحال عضو یک اتّحادیه یا صنف شغلی-حرفه‌ای محسوب می‌شویم؛ چرا تلاش نکنیم که ...

ادامۀ یادداشت

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
✔️ حاج حسین محمدی! (کربلا به روایت امروز)
🖌👤افشین احمدپور

در شام، معاویه، ریق رحمت را سر کشیده است!! صحابی چاچول باز ، مسلمان رنگ کن و شکم گنده‌ی پیامبر(ص) و پسر ابوسفیان!!

حالا یزید با آن ریش بزی ادکلن زده و آن کبد چرب الکلی ، بر مسند خلافت نشسته و در نخستین اقدام ، قلم و دوات را بر می دارد و به «ولید بن عتبة» ، حاکم مدینه می نویسد که از پسر علی(ع) بیعت بگیرد!!

بیعت یعنی چه؟!! یعنی حسین(ع) ، فرزند پنجاه و هفت ساله ی علی(ع) و زهرا(س) ، بیاید و پای قباله نامچه ی خلافت یک جوان ریش بزی بوزینه باز را امضاء کند که بله!! جانشینی پیامبر نوش جانتان حضرت یزید!! موقع عرق خوری و بوزینه بازی ، ما را از دعای خیر فراموش نفرمایید!! ....

ایضا ، در قبال این خوش خدمتی ، نظر لطفی هم به ما و باقی مانده ی اولاد علی(ع) داشته باشید و حتی المقدور ، گاهی چند همیان زر سرخ و چهار پنج تا جاریه مغنیه و کنیز خوش بر و رو نیز عنایت بفرمایید!! ما هم چشممان را روی این همه بی عدالتی ، ظلم ، جنایت ، فساد و کثافت کاری که در پوشش دین انجام می شود می بندیم و ظهر به ظهر ، صدقه ی سر ولی امر مسلمین و به شکر آرامش و آسایش حاکم بر مدینه ، دو کف دست گوشت گوسفندی را با یک بند انگشت دنبه داخل دیزی سنگی می ریزیم و نان سبوس دار را داخل آن ترید می کنیم و با یک کوزه دوغ شتر ، دور هم می خوریم و به جان خلیفه ی مسلمین دعا می کنیم!!!...

کل ماه صفر هم به خاطر سالگرد وفات پیامبر(ص) ، تمام کوچه های متعلق به بنی هاشم را سیاه پوش می کنیم و دسته ی سینه زنی و زنجیرزنی راه می اندازیم و علم و کتل به دوش به تعظیم شعائرالله مشغول می شویم!! ... و کل ماه رمضان را هم با گوشت و برنج مرحمتی خلیفه و پولدارهای مدینه ، روزی دو پاتیل قیمه پلو بار می گذاریم و در ظرف یک بار مصرف بین روزه داران «هیأت علی بن ابی طالب مدینه!» پخش می کنیم!! چند پارچ شربت بیدمشک هم با دو قالب یخ ، می زنیم تنگش تا فرآیند هضم و جذب بهتر صورت بگیرد!! بیعت دقیقا یعنی این! نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد!!

بیعت یعنی اینکه حسین(ع) بنشیند و نابود شدن اسلام را ببیند ولی از ترس جان خودش و خویشاوندان سببی و نسبی اش و به هم نخوردن آرامش زندگی اش ، سکوت کند و به جای آگاهانیدن عوام غفلت زده و چرت آلود که کاری است طاقت فرسا و خطرناک ، سراغ مقدس بازی برود که هم راحت است و هم بی درد سر!!

حسین(ع) می تواند بیعت کند و در کمال آرامش و آسایش هر روز روزه بگیرد و هر سال به حج برود و اسم خودش را هم بگذارد «حاج حسین محمدی!!». درست مثل این حاج حسین های دور و بر ما که برای رسیدن به نان و نام و پست و مقام ، له له می زنند و از هیچ رذالتی چشم پوشی نمی کنند اما جلسات روضه ی محرم و صفر و ایام فاطمیه و ایام زینبیه و ایام محسنیه و سایر ایامشان قضا نمی شود!!! و در حالی که لباس سیاه پوشیده اند ، بیخ گوششان می خورند و می برند و می درند و این ها ککشان هم نمی گزد!! نه به خاطر نادانی و نابینایی!! بلکه به خاطر ترس و به خاطر طمع!!

حسین(ع) می تواند با یزید بیعت کند و هر روز در مسجد مدینه به جهت اقامه ی نماز جماعت حضور یابد و همان جا هم برای تنگدستانی که به علت فساد سیستماتیک اموی و صحابه خور کردن بیت المال به خاک سیاه نشسته و به عمق سیاه چال اختلاف طبقاتی سقوط کرده اند سفارش نامه بنویسد به جهت کمک بلاعوض!! به چه کسی!؟ به حاکمان منصوب از سوی خلیفه ی دائم الخمر اموی!!

اما هیهات که حسین(ع) ، فرزند شکوهمند علی(ع) و زهرا(س) که خون پیامبر(ص) در رگ های او جاری است اسلام را مثل ما عوام بفهمد!! و حاشا که زنده باشد و به حاکمیت پلیدی همچون یزید بر قلمرو حکومت اسلامی تن در دهد!!

منبع: کانال علم، دین، خرافه (دکتر افشین احمدپور)

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
زیارت عاشورای دروغین ما!

بیشتر ما ایرانیان در مراسم عزاداری سالار آزادگان عالم شرکت کرده و زیارت عاشورا می‌خوانیم، امّا در عین حال، ویژگی‌هایی داریم که نه‌تنها با سیره‌وسنّت امام حسین (ع) سازگاری ندارند، بلکه با بارزترین ویژگی‌های زندگی سیّدالشّهدا یعنی آزادگی، اصلاح‌گری و هزینه‌دادن برای حق، در تضاد هستند.

در زیارت عاشورا با اباعبدالله (ع) تجدیدپیمان کرده و می‌گوییم «ما دوستِ ادامه‌دهندگان راه تو (آزادگان اصلاح‌گر) و دشمن کسانی هستیم که در مقابل آزادگی و اصلاح‌گری قرار می‌گیرند. ما با ظالمان میانه‌ای نداشته و طرفدار و حامی مظلومان هستیم»، امّا در عمل چقدر اینگونه‌ایم؟! آیا می‌شود زیارت عاشورا را صادقانه خواند و از اصلاح‌گران مظلوم‌واقع‌شده حمایت نکرد؟!

دکتر نعمت‌اله فاضلی از رواج «فرهنگ احتیاط‌گری» (درمقابل کنشگری) در میان دانشگاهیان ما سخن می‌گوید و دکتر حسین اسکندری معتقد است بیشتر دانشگاهیان ما به‌جای اینکه «کنشگر» باشند، «کرنشگر» شده‌اند. البته عافیت‌طلبی، محافظه‌کاری و کرنشگری محدود به دانشگاهیان نبوده و عمومیت دارد، چنانکه مهندس بازرگان از «سازگاری» (به‌معنای منفی آن) و «پفیوزی» ایرانیان سخن می‌گوید.

بیشتر ما ایرانیان در خفا نسبت به بسیاری چیزها اعتراض می‌کنیم، امّا در فرصت‌هایی که می‌توانیم صحبت، نقد یا موضع‌گیری کرده و اثرگذاری داشته‌باشیم (ولو اندک)، ترجیح می‌دهیم سکوت اختیار کنیم که گربه شاخ‌مان نزند! بارها دیده می‌شود که وقتی در جمع (حضوری یا مجازی) نقدهایی مطرح می‌کنید، هیچ‌کس از شما حمایت نمی‌کند امّا بعد برخی به‌شکل خصوصی به شما می‌گویند: «آفرین، ما هم با تو موافقیم، خوب کردی این حرف‌ها را مطرح کردی»!

در جامعۀ ما، مانند عموم کشورهای توسعه‌نیافته (بخوانید جهان‌سوّم، عقب‌مانده، بلاتکلیف، سردرگم)، «نظام پاداش‌دهی اقتصادی و اجتماعی» با «منافع جمعی و ملّی» هم‌راستا نیست. دکتر پاپلی‌یزدی این مسئله را با اندکی مبالغه این‌گونه بیان می‌کند: «جهان‌سوّم جایی است که هرکس بخواهد مملکتش را آباد کند، خانه‌اش خراب می‌شود و هرکس که بخواهد خانه‌اش آباد باشد، باید در تخریب مملکتش بکوشد!». در چنین شرایطی، بیشتر ما در انتخاب رشته، انتخاب شغل، انتخاب موضوع پایان‌نامه و مقاله، هنگام تصمیم‌گیری در مورد اینکه در مقابل افراد مختلف چه بگوییم و چگونه رفتار کنیم و به‌طور کلّی در عموم موقعیت‌ها، خیلی دقیق و هوشمندانه براساس «مسیر رشد و پیشرفت شخصی» (مسیری که در راستای اصلاح جامعه نیست) تصمیم‌گرفته و عمل می‌کنیم.

وقتی به افراد می‌گویید «تو که با فلان مسئله مخالفی، چرا در جلسه حرف نزدی؟ چرا پای فلان بیانیه، پویش یا کارزار را امضا نکردی؟ و غیره» به شما پاسخ می‌دهند که «این کار هزینه دارد» بعد همین افراد در زیارت عاشورا خطاب به سرور آزادگان عالم می‌گویند: «پدر، مادر، زندگی، فرزند، خانواده و دارایی‌ام به فدای تو باد ای اباعبدالله»!

مسلّماً وجود این ویژگی‌های متضاد با سیره و منش امام حسین (ع)، ژنتیکی نیستند؛ هر یک از ما از همین الان می‌توانیم در مسیر «آزادگی و اصلاح‌گری جامعه» قرار بگیریم. لازم نیست «جوگیر» شده و زندگی شخصی خود را تعطیل کنیم؛ کافیست در مواقع تصمیم‌گیری، خیر و صلاح جامعه را نیز در نظر داشته و از فرصت‌های موجود برای برداشتن گام‌هایی هر چند کوچک در این راستا استفاده کنیم. همچنین، لازم نیست خود را به‌هلاکت بیندازیم، کافیست مبنای تصمیم‌گیری‌هایمان صِرفِ پیشی‌گرفتن از سایرین در مسابقه‌هایی نباشد که برنده‌شدن در آنها در بهترین حالت، ارتباطی با «مفیدتر بودن برای جامعه» ندارد (اگر به‌مثابه مضرتر بودن برای جامعه نباشد).

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
یادداشت حذف شده

این فرسته (پست) حاوی یادداشتی از دکتر علی مرادی مراغه‌ای و ناظر به این بود که نوعی از عزاداری امام حسین (ع) به جای اینکه روحیۀ آزادگی و مقاومت را تقویت کند، عزاداران را به مناسک و ثواب اخروی آن مشغول و از آن صفات عالی دور می‌کند.

نگارنده یادداشت (دکتر مرادی مراغه‌ای) برای بیان این مطلب به واقعه خاصّی اشاره کرده بودند که بر اساس دیدگاه برخی اعضای محترم کانال و خوانندگان گرامی دو اشکال بر آن وارد بود.

اوّلاً، توصیف واقعه صحیح نبود و ثانیاً، به‌صورت ناخواسته به‌مثابه سرزنش هم‌وطنان عزیز محل رخداد واقعه تلقّی می‌گردید.

بنابراین، بهتر دیدم آن را حذف کنم.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
کانال وحید احسانی pinned «جامعه و دولت پزشکیان؛ گذار از فرصت‌سوزی تاریخی! روزنامه اعتماد (۱۴۰۳/۴/۲۳) آیا جامعه ایران می‌تواند از آزادی و گشایش نسبی در دولت مسعود پزشکیان بهره ببرد یا مانند دوره‌های مشابه پیشین، صرفاً به واکنش‌های هیجانی، عجولانه، آرمان‌گرا و ذرّه‌وار و زمینه‌سازی…»
عزاداری اباعبدالله؛ مرهم یا نمک بر زخم‌هایش!

آهای عاشقان و عزاداران اباعبدالله!

حسین (ع) به‌شدّت زخمی است و خونریزی شدیدی دارد!

بی‌تفاوت و تماشاچی نباشیم، بیایید تاجایی که می‌توانیم، بر زخم‌های حسین (ع) مرهمی بگذاریم!

زخم‌های حسین (ع):

فاصله طبقاتی!
تبعیض! [1]
زندگی تجمّلاتی برخی مسئولان!
فقری که حرمت بسیاری را خدشه‌دار کرده است!
انسان‌هایی که به زباله‌گردی روی آورده‌اند!
سوء استفاده از دین!
در بند بودن عدالت‌خواهان و فسادستیزانی مانند وحید اشتری، یاشار سلطانی و صبا آذرپیک!
عدم شفاف‌سازی دربارۀ مسائلی که مردم به‌حق نسبت به آنها بدگمان شده‌اند! [2]
زندانی‌بودن برخی آزادگان منتقد!
آزادبودن برخی مفسدان!
پارتی‌بازی!
حفظ نشدن کرامت انسان‌ها!
نسل‌کشی مردم مظلوم فلسطین!
تنزّل حیا و عفت!
مهاجرت نخبگان!
رشد سفلگان!
مدیریت ضعیف و سرمایه‌سوز!
هدررفت منابع و امکانات!
آسیب‌های محیط زیست!
و ...

اگر برای مرهم گذاشتن روی زخم‌های حسین (ع) هیچ اقدامی (حتّی در حدّ امضاکردن یک کارزار) نکرده‌ایم، چگونه می‌توانیم خود را عزادار و شیعۀ حسین (ع) بدانیم؟!

در مجالس عزایی شرکت کنیم که به‌مثابه «مرهمی کوچک بر زخم‌های حسین (ع)» هستند و نه آنهایی که «نمک بر زخم‌هایش»!

صرف رونق و شکوه ظاهری برخی مجالس گولمان نزند؛ نسبت به اینکه در این تنگنای اقتصادی و رواج رانت‌خواری، هزینۀ هیئت‌ها و مجالس از کجاها و توسط چه کسانی تأمین می‌شود حساس باشیم!

در هر هیئت و مجلس عزاداری که می‌خواهیم شرکت کنیم، بپرسیم هزینه‌های آن از کجا و توسط چه کسانی تأمی می‌شود، حواسمان جمع باشد که زیر علم چه کسانی سینه می‌زنیم!

نکند همان سینه‌زنی و رنجیرزنی‌هایمان هم نمکی بر زخم‌های حسین (ع) باشد!

منبرها و مجالسی مرهم بر زخم‌های حسین (ع) هستند که سوءاستفاده‌کنندگان از دین، رانت‌خواران و ظالمان از آن مجالس و منبرها احساس خطر کنند و نه آنهایی که توسّط زخم‌زنندگان بر حسین (ع) برگزار یا حمایت می‌شوند!

به عمق دلمان نگاهی بیندازیم! اگر می‌خواهیم به مجالس عزایی برویم که شرکت در آنها برایمان امتیازاتی داشته باشد، اصحاب قدرت ما را ببینند، به مراکز توزیع رانت نزدیک‌ترمان کنند و ... بدانیم که خنجری به دست گرفته‌ایم و در زخم‌های حسین (ع) فرو می‌کنیم!

در مجالس عزایی شرکت کنیم و پای منبرهایی بنشینیم که نفس شرکت‌کردن در آنها به‌مثابه «امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر حاکمان و مسئولان» و «طلب اصلاح» جامعه باشد، یعنی همان چیزهایی که امام حسین (ع) به‌عنوان اهداف حرکت خود بیان فرمود.

عمر بن سعد، امام حسین (ع) را به حکومت ری فروخت، نکند ما به یک پرس غذای چرب یا مدّاح خوش‌صداتر بفروشیم!

نفس شرکت‌کردن در برخی مجالس به‌مثابه سلام‌دادن، زیارت‌کردن و تجدید عهد با حسین (ع) است و زیارت‌عاشورا خواندن و اشک‌ریختن در برخی مجالس، به‌مثابه نمک‌پاشیدن بر زخم‌هایش!

امام حسین و تمام اولیای دین (ع) نسبت به حق‌الناس بسیار حساس بودند، آیا هیئت، دسته و مجلسی که شرکت می‌کنیم، حقوق مردم و به‌ویژه همسایگان (سروصدا، سد معبر و ...) را رعایت می‌کنند؟!

اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ (ص)

پانویس

[1] اوّلین اقدام حضرت امیر (ع) پس از پذیرش حکومت، الغای تمام سهیمه‌ها و رانت‌هایی بود که با عناوین به‌ظاهر اسلامی نهادینه شده بود، مانند سابقه در اسلام، شرکت کردن در جنگ‌ها و ... . امام (ع) همگان (حتّی منتقدان و مخالفانش مانند خوارج) را در بیت‌المال مساوی قرار داد.

[2] حضرت امیر (ع) در نامۀ مشهور به «عهدنامۀ مالک‌اشتر» می‌فرماید: «اگر مردم بر تو به ستمگری [شامل فساد و سوءاستفاده از قدرت] گمان بردند، عذر خود را به آشکارا با آنان در میانه نه و با این کار از بدگمانیشان بکاه، که چون چنین کنی، خود را به عدالت پروده‌ای و با رعیت مدارا نموده‌ای. عذری که می‌آوری سبب می‌شود که تو به مقصود خود رسی و آنان نیز به حق راه یابند». طی سالیان اخیر مردم به‌حق نسبت به مسائل زیادی بدگمان شدند مانند چای دبش، حواشی آقای قالیباف، حواشی آقای صدیقی، واریزهای مالی موسسه مصاف آقای رائفی‌پور و ... امّا متأسفانه توصیۀ حضرت امیر (ع) مبنی بر «اصحار» (شفاف‌سازی) درمورد هیچ‌یک از آنها عملی نشد.

عاشورای حسینی، سال ۱۴۰۳

سایر یادداشت‌هایم درباره محرم

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
فراوان گفته‌اند ای مرد! آنَت کُشت... اینَت کُشت...
سخن بی‌پرده می‌گویم: امیرالمومنینَت کُشت!

تو آن‌شمعی که در تاریکجایِ هستیِ انسان،
به‌نامِ فتنه در اسلام، بادِ آستینَت کُشت!

نه در میدانِ تیغ و تیر و آهن، راویان گیج‌اند...
که در آن حُجره‌های مرتجع، تفسیرِ دینَت کُشت!

الا ای "بیش‌از این‌ها" شرم می‌آید مرا کان‌شب،
به بویِ گندمِ رِی، کمترینی از کمینَت کَشت!

از آن ساعت به خیلِ مومنانِ قوم شک‌دارم،
که در آن ظُهر، هرکس کُشت درحالِ یقینَت کُشت!

به قولِ روضه‌خوانان اعتباری ‌نیست، چون اینان،
یکی در گوشه‌ی گودال، وآن‌یک پُشتِ زینَت کُشت!

تورا ای تخمه‌ی پاکِ شرافت! دوست می‌دارم...
سخن سربسته می‌گویم که؛ اینَت کُشت! اینَت کُشت!

سراینده: شاعر آزاده؛ حسین جنتی

منبع: کانال تلگرام حسین جنتی

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
پیشنهادهایی به کارگروه‌های شورای راهبری اجرای سیاست‌های دولت چهاردهم

بر اساس تأمّلات و تجربیات چندین ساله‌ام از حضور در انواع تصمیم‌سازی‌های جمعی (کارگروه‌ها و ...)، پیشنهادهای عملیاتی را که در رابطه با کارگروه‌های تخصصی شورای راهبردی اجرای سیاست‌های دولت چهاردهم به نظرم می‌رسند، به‌صورت مختصر با سایرین در میان می‌گذارم.

1. دستورکار اوّلیه: تعیین موارد شکلی کارگروه

پیش از پرداختن به مباحث اصلی، ابتدا تکلیف اعضای کارگروه، دورۀ تشکیل جلسات (هفتگی یا ...)، ساعات شروع و پایان جلسات، محل برگزاری، حضوری یا مجازی‌بودن و ... را مشخص کنید.

2. دستورکار دوّم: تعیین فرایند تصمیم‌سازی جمعی

مطمئن باشید حتّی اگر هزار سال هم با یکدیگر صحبت کنید، به‌احتمال قریب به یقین، همچنان در لحظۀ تصمیم‌‌سازی با نظرات متفاوتی مواجه خواهید بود. بنابراین، باید سازوکار و فرایند حصول یک تصمیم واحد (تصمیم کارگروه) از پیشنهادهای متفاوت اعضای کارگروه را مشخص کنید (به عنوان مثال، بر اساس رأی اکثریت، رأی 3 نفری که از قبل تعیین می‌شوند یا ... ).

3. دستور کار سوّم: فرایند زمان‌بندی‌شدۀ رسیدن به تصمیم نهایی

برای هر یک از مراحل بالا و سایر مراحل احتمالی زمان‌بندی تعیین کنید. به عنوان مثال:

▪️توافق در مورد مقوله‌های شکلی کارگروه، آشنایی کامل اعضا با یکدیگر و تعیین فرایند تصمیم‌سازی جمعی: جلسات اوّل و دوّم

▪️اختصاص زمان مساوی به اعضا برای طرح نظراتشان هرگونه که صلاح می‌دانند (جهت آشنا شدن با دیدگاه یکدیگر و فراهم آوردن امکان مفاهمه و فضای مشترک بین‌الاذهانی): جلسات سوّم و چهارم

▪️اعضا پیش از برگزاری جلسۀ ششم، پیشنهادهای مشخص خود را دربارۀ «برنامه و شرح وظایف کارگروه» به صورت مکتوب و نهایتا در 1000 کلمه در گروه مجازی مربوطه قرار می‌هند و همگی مطالعه می‌کنند.

▪️نقد پیشنهادها و دفاع از آنها (زمان به صورت مناسب به نقد و دفاع از پیشنهادهای گوناگون اختصاص می‌یابد): جلسات پنجم و ششم

▪️مشخص‌کردن تصمیم کارگروه (مثلا از طریق رأی گیری حضوری، در گروه مجازی یا ...): پایان جلسۀ ششم

فرایند بالا صرفاً به‌عنوان مثال مطرح شد. اگر جلسات هفتگی باشند، بر اساس الگوی بالا از ابتدا مشخص است که کارگروه، بعد از 6 هفته و از طریق چه مسیر و فرایندی به تصمیم می‌رسد و آن را اعلام می‌کند.

چنانچه فرایند مشابهی تدوین کردید، همان ابتدای کار آن را در معرض دید عموم قرار دهید.

دربارۀ ترکیب اعضا

اگر بنا باشد تأکیدهای صحیح و امیدبخش دکتر پزشکیان مبنی بر «سپردن امور به کارشناسان و متخصصان مربوط» و نیز «تشکیل دولت ملّی» عملیاتی شود، این اتّفاق از همین حالا در شوراهای راهبردی و کارگروه‌های تخصصی باید تحقق یابد. بنابراین:

تلاش جدّی شود که از نخبگان، متخصصان و کنشگران مدنی سایر جناح‌ها نیز در کارگروه حضور یابند (کسانی که درعین حال، اهل تعادل، تعامل و همکاری باشند). این کار فواید چندگانه‌ای دارد که مجال بیان آنها نیست.

محوریت هر کارگروه به متخصصان دانشگاهی همان حیطه سپرده شود.

در کنار متخصصان دانشگاهی، کنشگران مدنی مرتبط نیز حضور پررنگی داشته باشند.

حضور خانم‌ها

حتّی‌المقدور نمایندگان اقلیت‌های مختلف قومی - مذهبی منطقه حضور داشته باشد.

ضمن تقدیر از عزیزانی که در ایّام انتخابات داوطلبانه و ایثارگرانه «برای ایران» تلاش کردند، از این دوستان درخواست می‌کنم که «برای ایران» انتظار نداشته باشند تلاش‌هایشان در ستاد به‌عنوان ملاکی برای عضویت‌شان در کارگروه‌ها و ... محسوب شود و جای متخصصان و کارشناسان را بگیرند یا تنگ کنند.

دربارۀ محتوای مباحث کارگروه

حتّی‌القدور و با استفاده از انواع قابلیت‌های فضای مجازی (پرسشنامه آنلاین و ...)، تلاش کنید دیدگاه طیف گسترده‌تری از نخبگان و کنشگران را در تدوین برنامه‌ها و ... دخیل کنید.

به‌جای تمرکز بر «پیشنهاد و انتخاب مدیران دولت جدید»، تلاش کنید سازوکارها و رویه‌هایی را تنظیم کنید و توافق جامعۀ محلی (لااقل جامعۀ نخبگانی و کنشگران مدنی) را دربارۀ آنها کسب کنید تا هر مدیری مجبور باشد در چارچوب آن سازوکارها و رویه‌ها عمل کند.

همچنین ببینید: پیشنهادم به کارگروه اجتماعی شورای راهبردی اجرای سیاست‌های دولت چهاردهم

و من‌الله التوفیق

به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
پیشنهاد به کارگروه‌‌ اجتماعی شورای راهبری اجرای سیاست‌های دولت چهاردهم

خوشبختانه رئیس‌جمهور منتخب، از هم‌اکنون برای مشارکت طیف گسترده‌ای از جامعه در فرایندهای تصمیم‌سازی (انتخاب اولویت‌ها، پیشنهاد مسئولان و ... ) امکان‌هایی فراهم آورده است.

متأسفانه در نبود احزاب، تشکّل‌ها و حتّی اصناف و اتّحادیه‌های واقعی که در عمل بتوانند خواست‌ها، انتظارات و توصیه‌های متعدّد و متنوّع را اوّلاً، به تعداد قابل مدیریتی ایده و پیشنهاد موردتوافق تبدیل و ثانیاً، به مسیر مقتضی برای بررسی و تصمیم‌سازی راهنمایی کنند، با جامعۀ ذرّه‌واری مواجهیم که امواج خروشان درخواست‌ها و ایده‌های گوناگونش را روانۀ شخص رئیس‌جمهور می‌کند.

برای مدیریت صحیح فضا، شورای راهبردی اجرای سیاست‌های دولت چهاردهم در مرکز و استان‌ها شکل گرفته و ذیل آن نیز کارگروه‌هایی ایجاد شده است. مسئولان کارگروه‌ها در سطوح مختلف (ملّی، استانی، شهرستان‌ها) در حال رایزنی برای انتخاب اعضا و مشورت‌گرفتن از متخصصان و کنشگران برای انتخاب اولویت‌ها، برنامه‌ها و ... هستند.

هنوز در عمل جمع‌های نخبگانی نظام‌مندی که مورد اعتماد جامعه (ولو به طور نسبی) باشند و به تبع آن، گفتگوهای پخته‌ شکل نگرفته است.

تا جایی که متوجه شده‌ام، بخش عمده‌ای از گفتگوها بر مقولۀ «انتخاب مدیران دولت جدید» متمرکز شده است، چیزی که به‌نظرم اولویت نیست؛ اولویت توافق بر سر برخی «سازوکار‌ها» و «رویه‌ها» است، رویه‌هایی که چنانچه توافق نسبی جامعۀ مدنی و نخبگانی را به‌همراه داشته باشند، هر مدیری (لااقل از چنین دولتی) مجبور است در چارچوب آنها عمل کند (یکی از این سازوکارها می‌تواند سازوکاری برای پیشنهاد مدیران توسّط نخبگان، متخصصان، کنشگران و اصناف ذینفع مرتبط با هر مدیریت باشد).

به‌هرحال، از آنجا که این بندۀ خدا نیز در سطح استانی و در رابطه با برخی کارگروه‌های تخصصی مورد مشورت قرار گرفتم، بهتر دیدم پیشنهادم خطاب به کارگروه اجتماعی را به‌شکل بسیار مختصر با عموم (به‌ویژه متخصصان، کنشگران و دغدغه‌مندان مسائل اجتماعی) در میان بگذارم.

لازم به یادآوری است که یکی از وظایف کارگروه‌های تخصصی « تدوین برنامه و شرح وظایف کارگروه» عنوان شده است.

پیشنهاد زیر محدود به یک استان خاص نیست، بدیهی است که ممکن است کامل یا حتّی صحیح نباشد و بافرض صحّت، قطعاً نیاز است از طریق فرایند نقد و گفتگو، چکش‌کاری و پخته شود (کسی که احتمال ندهد فهم و دیدگاهش اشتباه باشد، یا مغرض است یا جاهل).

این پیشنهاد مختصر اوّلاً، حاصل تأمّلاتم طی چند روز اخیر (که برای این کارگروه خاص مورد مشورت قرار گرفتم) نیست، بلکه حاصل مطالعات، تأمّلات و تجربیات همکاری‌ام با کارگروه‌های مشابه طی چندین سال است و ثانیاً، مبتنی بر فهم و دیدگاه خاصّی است که در سطح کلّی نسبت به «چیستی مسائل جامعه»، «چه باید کرد؟» و «چه می‌توان کرد؟» دارم. ابتدا می‌خواستم در مقدمه، مبانی نظری را که این پیشنهاد از دل آنها برآمده است توضیح دهم امّا دیدم متن بسیار طولانی می‌شود لذا طرح آنها را درصورت نیاز، به مجال و فرصتی دیگر موکول می‌کنم.

پیشنهاد

پیشنهاد می‌کنم در کارگروه اجتماعی صرفاً مسئلۀ زیر مور توجه قرار گیرد:

چگونگی برداشتن گام‌هایی محسوس در زمینۀ «افزایش مشارکت عمومی در فرایندهای تصمیم‌سازی و نظارت» که به‌شکل موازی از طریق 2 رویکرد/روش زیر دنبال می‌شود:

رویکرد/روش اوّل

بهبودهایی در زمینۀ «بسترسازی و تسهیل مشارکت در فرایندهای تصمیم‌سازی و نظارت» شامل:

• مشارکت نخبگان متخصص در تصمیم‌سازی‌های حیطه‌های مرتبط با تخصص آنها

• مشارکت نمایندگان گروه‌های ذینفع در تصمیم‌سازی‌های مرتبط با آنها

• شفاف‌سازی و اطّلاع‌رسانی مطلوب به عموم مردم دربارۀ مسائل مرتبط با زیست اجتماعی و دریافت پیشنهادات و انتقادات آنها

رویکرد/روش دوّم

انتخاب یک مسئلۀ خاص و تحقق سه‌مورد بالا در مورد آن. به عبارت دیگر، انجام یک اقدام اثربخش نمادین (نه به‌معنای نمایشی و شوآف) که بتواند فضای مملو از ناامیدی و بی‌اعتمادی را بشکند و ذهنیت‌ها و انتظارات را نسبت به امکان مشارکت تغییر دهد.

به‌عنوان مثال (در مورد کرمانشاه)، می‌توان «قطارشهری کرمانشاه» یا «تغییر محل تمرکز پزشکان در مرکز شهر» را به‌عنوان مسئلۀ انتخاب کرد، مسائلی که پیش چشم همه است و سهم بالایی از مردم به نوعی با آن مواجه هستند و چنانچه دربارۀ آنها گفتگویی جدّی، مشارکتی و درراستای تصمیم‌سازی شکل بگیرد، می‌توانند نظر عموم را به خود جلب و بسیاری را درگیر کنند.

در ادامه نیز نیاز است مرکزی روند پیگیری این امور را رصد کند، گزارش دهد و پیش ببرد.

و من‌الله التوفیق

به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد

همچنین ببینید: پیشنهادهایی به کارگروه‌های شورای راهبردی اجرای سیاست‌های دولت چهاردهم

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
افتخار ما یا آنها؟!
✍️ یاسر عرب

تصاویری مشاهده کردم از عزاداری برای امام حسین (ع) در لس آنجلس که هم علم کشی و طبل زنی و سینه زنی و زنجیر زنی در آن بود و هم جمعیت عظیم و بیرق عزاداری و خیابان در تصرف عزاداران درآمده و همچنین پرچم ج.ا در دست عزاداران.

این تجمعات موجب فخر شفیعیان شده است و سربلندی ایرانیان و انشالله عالم‌گیر شود اما..

اما اگر همین مناسک بخواهد در کشور خودمان و برای یک چهره‌ی مذهبی یهودی یا مسیحی برگزار شود و چنین خیابان بند بیاورد و تبلیغ نماید و ... موضع حاکمیت ما چیست؟

از ادیان دیگر بگذریم و در همین اسلام مذهب برادران اهل سنت ما مثلا خواسته باشند در کلان شهر‌ها و مثلا در تهران مسجدی داشته باشند برخورد حاکمیت ما و شیعیان بزرگوار چیست؟

به نظر حقیر اینکه کسانی می‌توانند در آمریکا پرچم ج.ا را به دست گرفته و اینطور آزادانه در خیابان مناسک راه انداخته و عزاداری کنند بیشتر فخر آن حاکمیت است!

فرض بفرمایید در کنار و گوشه‌ی خوابی و مناسکی و رویایی دو نفر پرچم آمریکا به دست با احترام درون همین خیابان انقلاب تهران خودمان حضور داشته باشند!

حالا فرض‌محال که محال نیست. چه اتفاقی برایشان رخ خواهد داد؟ خلاصه کاش یاد بگیریم!

منبع: کانال تلگرام یاسر عرب

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
حتماً من نمی‌فهمم!

فهم ناقصم می‌گوید «کیستی وزیران» آن قدر اهمّیت ندارد که برایش چنین تشکیلات وسیعی به راه بیفتد و بخش بزرگی از جامعۀ نخبگانی درگیر آن شود.

عقل ناقصم می‌گوید به‌جای آن، اندیشه‌ها را باید روی تدوین سازوکارهایی برای نهادینه‌سازی شفافیت، مشارکت و نظارت در دولت جدید متمرکز کرد.

درک ناقصم می‌گوید در جامعۀ ناامید، افسرده و رخوت‌زدۀ ما، شکل‌گیری امید و تحرّکی نیم‌بند در بخشی از جامعه برای رأی‌دادن به دکتر پزشکیان فرصت بسیار مغتنمی بود که شاید دیگر حاصل نیاید و نباید می‌گذاشتیم فروکش کند امّا به آن بی‌توجهی شد و ته‌ماندۀ آن نیز دارد از دست می‌رود.

شعور ناقصم می‌گوید اگر جای دکتر پزشکیان بودم، اعلام می‌کردم اعضای هیئت علمی هر دانشگاهی که بتوانند برای انتخاب رئیس دانشگاه خود روی سازوکار مشخصی توافق کنند، خروجی همان سازوکار از طرف وزیر علوم به عنوان رئیس منصوب خواهد شد.

سواد ناقصم می‌گوید اگر جای دکتر پزشکیان بودم، اعلام می‌کردم حتماً مرا به امید تغییراتی انتخاب کرده‌اید و لذا از دانشگاه‌ها، مراکز علمی و ستادهایم در تمام استان‌ها و شهرستان‌ها می‌‌خواستم به منظور تعیین 3 الی 5 اولویت تغییرات و اصلاحات منطقه، میان نخبگان محلّی گفتگوهای نظام‌مندی شکل بدهند.

امّا جای هیچ نگرانی نیست، حتماً این من هستم که نمی‌فهمم.

حتماً درستش همین چیزی است که عقلا و فضلا دارند انجام می‌دهند.

اصلاً من یک‌لاقبا را چه به فکرکردن در مورد این مهمّات.

شاید درستش این باشد که حرف‌های گنده‌تر از دهنم نزنم و به روغن‌فروشی خودم بپردازم.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
فرصت طلایی!

به نظرم، دورۀ زمانی پس‌از اعلام نتایج انتخابات تا استقرار دولت جدید، فرصتی طلایی و تکرار نشدنی است.

بعد از آن، ادارۀ بوروکراسی اداری فشل، امور روزانه، شرکت در جلسات و انواع برنامه‌های تشریفاتی و ... عمدۀ (اگر نگوییم تمام) زمان، توان و تمرکز تیم جدید (شخص رئیس جمهور، وزرا و مسئولان و حتّی مشاوران نزدیک آنان) و به‌تبع آن، امکان تفکر عمیق را از انان می‌گیرد.

از سوی دیگر، این انتظار از جامعه که تا آن هنگام امید و حسن‌ظنّش را حفظ کند، صبوری به خرج دهد و منتظر بماند، انتظار واقع‌‌بینانه‌ای نیست.

علاوه بر اینها، به‌نظرم، تنظیم جایگاه و نوع ارتباط گروه‌های مختلف جامعه (متخصصان، نخبگان، فعالان ستادهای انتخاباتی و ...) پیش‌از استقرار دولت جدید،دولت آتی را تا حدّ زیادی دچار «وابستگی به مسیر طی‌شده» و مجبور به ادامه‌دادن همان جهت‌گیری می‌کند.

تا جایی که می‌فهمم و می‌بینم، «انتخاب وزیران و مسئولان» و سازوکار مشارکتی و شفافی که برای آن طراحی شده است نیز نه به اندازۀ زمان، توان و تبلیغاتی که به آن اختصاص یافته مهم و اثرگذار است و نه برای حفظ امید و پویایی رأی‌دهندگان به دکتر پزشکیان ظرفیت چندانی دارد.

آیا نمی‌شود از این فرصت طلایی برای تدوین سازوکارهایی جهت تحقق شفافیت، مشارکت، نظارت و پاسخگویی در دولت جدید استفاده کرد؟ همچنین برای مشخص‌کردن اولویت تغییرات و اصلاحات مورد انتظار و واقع‌بینانه‌ای که عموم نخبگان در مورد آن اجماع داشته باشند.

آیا نمی‌شود از دانشگاه‌ها، انجمن‌ها و مراکز علمی و ... خواست که به این مهمّات بپردازند؟

برخی در پاسخ می‌گویند «اجازه بدهید تیم جدید کار را به دست بگیرد»؛ اتّفاقاً حرفم دقیقاً این است که زمان کنونی تا قبل از استقرار تیم جدید زمانی طلایی و تکرار ناشدنی است که شایسته است از آن استفاده بهینه صورت گیرد.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
اگر جای دکتر پزشکیان بودم! (قسمت اوّل)

پیشنهادهایی مؤثّر و قابل اجرا (لااقل به زعم خودم) خطاب به رئیس‌جمهور منتخب به ذهنم می‌رسد که مایلم با سایرین درمیان بگذارم. پیشنهادهایی که به‌نظرم، بهتر است در همین فرصت طلاییِ «پیروزی در انتخابات تا استقرار دولت جدید» اجرا شوند.

ارتباط مستقیم با مردم و توجه به مطالبات جمعی

رئیس‌جمهور منتخب به نهج‌البلاغه و سیرۀ حضرت امیر (ع) خیلی زیاد استناد می‌کند که مایۀ خرسندی است. حضرت (ع) در زمان حکومتش، محل و زمانی را تعیین کرده بود که در آن، بدون حضور هر همراه یا محافظی در مسیر تردد عموم می‌ایستاد تا هرکسی که خطاب به شخص او حرفی یا از عملکرد مسئولان و نظامیانش گلایه‌ای دارد، بتواند به‌طور مستقیم به خودش بگوید.

با تغییر شرایط زمانه، ممکن است تصوّر شود که این کار غیرممکن شده است امّا فناوری‌های ارتباطی نوین امکان‌های خوبی برای اجرای جنبه‌هایی از آن فراهم کرده‌اند.

اگر جای دکتر پزشکیان بودم، از جمعی از نخبگان و مشاورانم می‌خواستم که با مشارکت مستقیم گردانندگان سایت کارزار، برای توجه به کارزارها بر اساس تعداد امضاهای آنها طرحی تدوین کنند. طرحی که در آن، وظایف دولت در قبال هر کارزاری که به تعداد مشخصی امضا رسیده باشد تعیین شده باشد (به‌تناسب افزایش تعداد امضاها، وظایف دولت نیز بیشتر و جدّی‌تر می‌شوند).

اگر جای رئیس‌جمهور منتخب بودم، منتظر تدوین این طرح نمی‌ماندم، اعلام می‌کردم که از همین حالا، شخصاً زمان مشخصی را به‌صورت هفتگی به مطالعۀ پرامضاترین کارزارهای خطاب به خودم و پاسخگویی به آنها اختصاص می‌دهم (مثلاً نیم‌ساعت در هفته)؛ پاسخگویی هفتگی به یک کارزار هم اتّفاق مغتنمی است.

علاوه بر این، درخصوص کارزارهای احتمالی با امضاهای بسیار زیاد، به پاسخگویی مکتوب اکتفا نمی‌کردم بلکه در نشست‌هایی تعاملی به گفتگو دربارۀ آنها می‌پرداختم (با استفاده از ظرفیت صدا و سیما یا پلتفرم‌های مجازی).

به‌نظرم، اختصاص یک‌ساعت (یا حتّی نیم ساعت) در هفته به این کار می‌تواند امید و اعتماد جامعه نسبت به رئیس‌جمهور و دولت جدید را حفظ و تقویت کند.

این کار همچنین جایگاه و اهمّیت توجه به خواست‌های جمعی مردم و کشنگری مدنی را در عرصۀ عمومی و حتِّی رسمی کشور افزایش می‌دهد.

شما هم اگر با این پیشنهاد موافقید، لطفا بازنشر دهید؛ باشد که دیده شود و مورد توجه قرار گیرد.

به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
دانشگاه و فرصت دولت پزشکیان
پیشنهادی به کانون‌های صنفی و اعضای هیئت علمی دانشگاه‌های کشور

روزنامه اعتماد (۳۱ تیر ۱۴۰۳)

حال که دولت فراگیرتر و مردمی‌تری در حال شکل‌گیری است که از مشارکت طیف‌های گسترده‌تری از جامعه استقبال می‌کند، به اعضای محترم هیئت علمی دانشگاه‌ها و مؤسسات پژوهشی کشور پیشنهاد می‌کنم از این فرصت بهره ببرند و برای پیشنهاد رئیس دانشگاه/مؤسسه خود سازوکاری تدوین و روی آن توافق کنند.

اگر به عنوان مثال۶۰ - ۷۰ درصد اعضای هیئت علمی یک دانشگاه به‌اتّفاق سه نفر را به‌عنوان گزینه‌های ریاست دانشگاه پیشنهاد کنند، خیلی بعید است که وزیر علوم یا سایر مسئولان ذیربط بخواهند به این پیشنهاد جمعی بی‌توجه باشند.

یکی از گلایه‌های همیشگی و به‌حق اعضای هیئت علمی، عدم استقلال دانشگاه و یکی از نمودها و درعین حال عوامل تشدید کنندۀ آن تحمیل رئیس دانشگاه از طریق لابی‌گری‌های شخصی خارج از دانشگاه در دولت‌های مختلف بوده است.

رئیسی که توسّط فلان نمایندۀ مجلس یا بهمان حزب سیاسی به دانشگاه تحمیل ‌می‌شود، چون مقبولیت داخلی ندارد و پشتوانه و تکیه‌گاهش نه داخل دانشگاه بلکه همان کسی است که او را بالا کشیده است، در مدیریتش نیز به‌جای تمرکز بر اهداف اصلی دانشگاه و  توجه به نظرات و خواست‌های اعضای هیئت علمی، مجبور است مطابق منافع و سلایق همان تکیه‌گاه عمل کند و دانشگاه را به ابزار و بازیچه‌ای برای تقویت جایگاه همان پشتیبان‌ها تبدیل می‌کند.

یکی از پیامدهای این وضعیت این است که رویکرد غیرمشارکتی، تحمیلی و «از بالا به پایین» در تمام سطوح داخلی دانشگاه نیز تسرّی پیدا می‌کند.

در مقابل، اگر رئیس دانشگاه بر اساس پیشنهاد جمعی اعضای هیئت علمی انتخاب شود و از مقبولیت قابل قبولی برخوردار باشد، احتمالاً این «مشارکتی بودن» در تمام سطوح مدیریت و تصمیم‌سازی دانشگاه ساری و جاری می‌گردد.

دانشگاهی که رئیس آن مقبولیت و پشتوانۀ داخلی داشته باشد، برای تأثیرگذاری روی تصمیم‌سازی‌های خارج دانشگاه (دستگاه‌های اجرایی استان و ...) نیز قدرت چانه‌زنی و امکان‌های بسیار بیشتری دارد.

تا جایی که می‌فهمم، اگر تمرکز ذهن خود را به جای «کارهایی که نمی‌شود کرد» و گلایه از آنها، روی «امکان‌های موجود» متمرکز کنیم، می‌توانیم برای پیشنهاد جمعیِ گزینه‌هایی برای ریاست دانشگاه، سازوکارهای خردمندانه‌ای تدوین کنیم که در آنها تمام جوانب امر و چالش‌های احتمالی ممکن دیده شده باشند.

این سازوکار همچنین می‌تواند شرایط کناره‌گیری رئیس را مثلاً درصورت درخواست ۸۰ درصد اعضای هیئت علمی معین کرده باشد.

به نظرم، دانشگاهی که اکثریت اعضای هیئت علمی آن نتوانند روی گزینه‌هایی برای ریاست دانشگاه به اجماع برسند، محکوم به این است که بازیچۀ دست فلان نماینده و بهمان جریان سیاسی شود.

کانون‌های صنفی اعضای هیئت علمی در دانشگاه‌ها می‌توانند بهترین مرکز برای به گفتگو گذاشتن این پیشنهاد و پیگیری آن باشند.

به‌نظرم، حتّی اگر گفتگو دراین‌باره خیلی به‌درازا بکشد، باز هم ارزشش را دارد که به‌مرور و به‌موازات سایر امور دنبال شود تا شاید ۱۰ سال بعد هم که شده است ثمر بدهد و دانشگاه بالاخره به سازوکار مورد توافقی برای این مهم دست یابد.

باوجود اینکه به نظرم، اعضای هیئت علمی نباید منتظر چراغ سبز از بالا باشند، امّا اگر جای دکتر پزشکیان بودم، از همین حالا اعلام می‌کردم هر دانشگاهی که برای انتخاب رئیس توسّط اعضای هیئت علمی همان دانشگاه سازوکاری تدوین کند که برخی ویژگی‌های خاص را دارا باشد (مثلا مورد توافق لااقل ۷۰ درصد اعضای هیئت علمی دانشگاه باشد، شرایط و سازوکار برکناری رئیس را مشخص کرده باشد و ...)، خروجی همان سازوکار به‌عنوان رئیس دانشگاه منصوب خواهد شد.

اگر این پیشنهاد را مفید می‌دانید، لطفا بازنشر دهید.

به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
از «قرارگاه بازی» تا «کارگروه بازی»!

شما را به خدا این «کارگروه‌بازی» مضحک را هر چه سریعتر تمام کنید!

در دولت قبل، همه‌جا بحث از ایجاد قرارگاه بود، برای هر موضوعی یک قرارگاه با عضویت نمایندگان تمام دستگاه‌های ذیربط. این اواخر، در سطوح مختلف با قرارگاه‌های موازی و قرارگاه‌هایی مواجه بودیم که قرار بود نقش «قرارگاهِ قرارگاه‌ها» را ایفا کنند، یعنی قرارگاه‌هایی با حضور نمایندگان چندین قرارگاه که قرار بود آنها را هماهنگ کنند!

حالا هم به نظرم، همان آش است و همان کاسه، فقط عنوان عوض شده است! به هر طرف که نگاه می‌کنی «کارگروه» است که مثل قارچ رشد می‌کند!

گویی نه آن‌طرفی‌ها و نه این‌طرفی‌ها، هیچ‌کدامشان با واقعیت کاری ندارند و در عمل، این نظام را قبول ندارند؛ گویی می‌خواهند تمام ساختار اداری و تشکیلات علمی-پژوهشی-تخصصی-مدنی موجود را کنار بگذارند و برای پیشبرد اهداف خود، ساختار اداری گستردۀ جدیدی ایجاد کنند!

تأکید دکتر پزشکیان بر «تخصص‌گرایی» بسیار امیدبخش بود. معنا و لازمۀ تخصص‌گرایی این است که مطالعه روی هر موضوعی به مراکز تخصصی و نخبگانی مربوط سپرده شود.

وقتی دانشگاه‌ها، انجمن‌های علمی، مراکز پژوهشی، سازمان‌های مردم‌نهاد و ... داریم، چه نیازی هست که ساختارهای جدیدی با عناوین جدید ایجاد و اعضای همان مراکز علمی-تخصصی-مدنی را در قالب قرارگاه، کارگروه یا ستادهای جدید گرد هم جمع کنیم؟!

به‌عنوان مثال، وقتی در کشور تشکلّ علمی باسابقه‌ای مانند «انجمن جامعه‌شناسی» داریم که استقلال خود را در حدّ قابل قبولی حفظ کرده است و در بسیاری از استان‌ها نیز شعبه دارد، چه نیازی به «تشکیل کارگروه اجتماعی» هست؟! آیا این کار با «تخصص‌گرایی» و «توجه به جامعۀ مدنی و نخبگانی» تضاد ندارد؟!

کافیست اهداف و اصول رویکرد دولت جدید (در چارچوب سیاست‌های کلّی نظام، عدالت‌محوری، تخصص‌گرایی، دولت ملّی، مشارکت و ...) بیان و طی فراخوانی از تمام مراکز علمی-تخصصی-مدنی خواسته شود که به‌منظور تدوین پیشنهادهایی واقع‌بینانه برای تسهیل و تسریع حرکت به سمت این اهداف گفتگوهایی نخبگانی شکل دهند و نتیجه را به‌شکل خلاصه (مثلا در قالب 2000 کلمه) منتشر کنند.

می‌شود برای این گفتگوهای نخبگانی شرایطی (با حضور کنشگران مدنی و ...) هم ذکر و نهایتاً بیان کرد که اولویت توجه به این توصیه‌ها با مواردی است که اوّلاً، از جانب مراکز علمی-پژوهشی-مدنی معتبرتر مطرح شده و ثانیاً، توافق جمع بیشتری از نخبگان و متخصصان را به‌همراه داشته باشند.

همچنین، چه خوشمان بیاید و چه نیاید، «ستادگرایی» با «تخصص‌گرایی» در تضاد است و این تصمیم سخت و خشت اوّل است که مشخص می‌کند در آینده با چگونه دیواری مواجه خواهیم بود!

به‌عنوان یک شهروند، به مراکز علمی معتبر نیز پیشنهاد می‌کنم که اوّلاً، وارد این کارگروه‌بازی مضحک نشوند و ثانیاً، منفعل و منتظر درخواست کسی نیز نمانند، بلکه در راستای مسئولیت اجتماعی خود و برای استفادۀ بهینه از گشایش نسبی و فرصت پیش آمده، گفتگوهای نخبگانی نظام‌مندی برگزار و نتایج آن را منتشر کنند.

به نظرم، مراکز علمی و تخصصی نباید منتظر باشند کسی به آنها ارزش و اعتبار بدهد، بلکه با عملکرد صحیح و مسئولیت‌پذیرانه به‌ویژه در چنین مواقعی است که جایگاه، اعتبار و محوریّت آنان در جامعه ارتقاء پیدا می‌کند.

علاوه بر اینها، به‌نظرم «کیستی مدیران و مسئولان» موضوع آن قدر مهم و تعیین‌کننده‌ای نیست که در سطوح مختلف کشور این قدر محوریت یافته است؛ به‌جای آن، اگر برای تحقق شفافیت، پاسخگویی، نظارت و مشارکت سازوکارهایی تدوین شود، هر مدیر متوسطی نیز احتمالا عملکرد قابل قبولی خواهد داشت.

خیلی ساده، کافیست دکتر پزشکیان اعلام کند که تمام مسئولان دولت (از شخص رئیس جمهور تا مدیران استانی و شهرستان‌ها) در هنگام تصدّی پست باید لیست کامل دارایی‌های خود و بستگان درجه یک‌شان را اعلام و در طول خدمت نیز تغییرات احتمال دارایی‌ها (شامل حساب‌های بانکی) را در معرض دید عموم قرار دهند. همین یک کار ساده، اوّلاً باعث می‌شود گزینه‌های دنبال رانت‌خواری خودشان کنار بروند و ثانیاً، افراد سالم هم بعد از تصدّی پست به فساد کشیده نشوند.

یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب‌ها!

به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
نهادهای میانجی؛ موج‌شکن‌های جامعه
نقدی بر بی‌توجّهی ستادهای دکتر پزشکیان به نهادهای میانجی

آنگونه که می‌فهمم، یکی از اولویت‌های بنیادین ما، کاستن از شکاف‌ها، قطبیت‌ها و امواج سیل‌آسایی است که کشتی جامعه را به‌شدّت به چپ و راست پرتاب می‌کنند.

به تعبیر دیگر و در نگاهی تاریخی به جامعۀ ما، آونگ نحس و مخرّبی را مشاهده می‌کنیم که دو قطب‌ «سنّت‌گرا - مشروعه‌خواه» و «نوگرا - مشروطه‌خواه» آن را با همکاری یکدیگر در حال نوسانی تند و مخرّب نگاه داشته‌اند؛ البته هر کدام با قصد هول دادنش به سمت قطب مقابل و با هدف تخریب مواضع و منافع آنان [۱].

بدانیم و آگاه باشیم که آن نیرو و تکانه‌ای که به قصد تخریب مواضع جناح مقابل به آونگ نحس وارد می‌کنیم، در آن ذخیره می‌شود و پس از مدّتی دوباره به مواضع قطب و دستۀ خود ما یا ادامه‌دهندگان راهمان باز می‌گردد.

به عبارت دیگر، هر گاه با تخریب مواضع خود توسّط آونگ نحسی مواجه شدیم که اعضای قطب مقابل به سمت ما هول داده‌اند، متوّجه باشیم که لااقل نیمی از انرژی تخریبی این آونگ همان نیرویی است که خود ما (یا هم‌جناحی‌هایمان در نسل پیشین) با هدف تخریب مواضع طیف مقابل به آن وارد کرده‌ایم!

به نظرم، اگر واقعاً می‌خواهیم «برای ایران» و به‌ویژه برای نسل‌های آتی و آینده‌اش گام برداریم، باید به اندازۀ توان و تأثیرگذاری‌مان تلاش کنیم که از شکاف‌ها، قطبیت‌ها، شدّت حرکت آونگ نحس و موّاج‌بودن دریای جامعه بکاهیم، امواجی که با هر بار آمدن و رفتن، همۀ گام‌های برداشته‌شده را تخریب و جامعه را دوباره در نقطۀ صفر قرار می‌دهند.

در این میان، نهادهای میانجی (انواع تشکّل‌های غیردولتی یا حتّی نیمه‌دولتی) به‌اندازه‌ای که استقلال خود را به‌دست آورند و از این طریق به ماهیت اصلی و فلسفۀ وجودی خود نزدیک شوند می‌توانند در نقش «موج‌شکن» [۲] و «مخزن تعادل یا سنگ تعادل کشتی» [۳] ایفای نقش کنند، یعنی از شکاف‌ها، قطبیت‌ها، اصطکاک‌ها، تلاتمات و دعواهای سرمایه‌سوز بکاهند و امکان پیشرفت و توسعه را فراهم آورند.

نهادهای میانجی همان سازمان‌های غیر دولتی، شوراها و کانون‌های صنفی، اتّحادیه‌ها، اصناف و انواع تشکّل‌های مشابهی هستند که طبق فلسفۀ وجودی خود باید ابزار جامعه برای کنترل مدنی قدرت و حکومت باشند امّا در عمل، بیشتر به ابزار حکومت برای کنترل غیرمستقیم و مسئولیت‌گریزانۀ جامعه تبدیل شده‌اند!

متأسفانه، در فرصت‌ها و گشایش‌هایی نیز که برای جامعه حاصل می‌شود (مانند پیروزی دکتر پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری)، افرادی که تاحدّی امکان اثرگذاری پیدا می‌کنند (شامل شخصیت‌های جناح پیروز و اعضای ستادهای انتخاباتی مربوط)، به‌جای رجوع به نهادهای میانجی در حیطه‌های تخصصی مرتبط، مجال‌دادن به آنها برای ایفای نقش پررنگ‌تر در جامعه و تقویت و تثبیت جایگاه‌شان، آنها را نادیده می‌گیرند و خودشان می‌خواهند برای تمام حیطه‌های مختلف ساختار و شبکۀ جدیدی ایجاد کنند، ساختار و شبکۀ جدیدی که همه می‌دانند عمرش و عمر تمام تصمیمات و برنامه‌هایش نهایتاً تا تغییر دولت خواهد بود.

نهادهای میانجی ما نیز مانند سایر اجزای جامعه کامل و ایده‌آل نیستند، امّا به‌هرحال، اوّلاً، استقلال و ثبات و ثانیاً، جنبۀ تخصصی بیشتری دارند.

دانشگاه‌ها نیز باوجود نقدهای زیادی که به آنها وارد است، در میانۀ این دریای موّاج، می‌توانند نهادهای میانجی مؤثری باشند، اگر همگی تلاش کنیم که به جایگاه بایستۀ خود نزدیک شوند.

لااقل نیمی از مسئولیت تلاش برای نزدیک‌کردن نهادهای میانجی به جایگاه بایستۀ آنها به دوش خود این نهادهای میانجی است و در چنین شرایطی از آنها انتظار می‌رود که منفعل یا منتظر این نباشند که کسی جایگاه آنان را ارتقاء دهد، بلکه باید با ارائۀ توصیه‌های خردمندانه‌ای که ترجیحا اجماع نخبگانی قابل قبولی را نیز به‌همراه داشته باشد، اوّلاً، مسئولیت اجتماعی‌ خود را ادا کنند (فارغ از اینکه کسی توجه کند یا نکند)، و ثانیاً، از این طریق نشان دهند که واقعاً حرف قابل اعتنایی برای گفتن دارند.

به نظرم، به‌ویژه از مراکز علمی-پژوهشی-تخصصی انتظار می‌رود که با انتشار تحلیل‌ها و توصیه‌های واقع‌بینانه، خودشان را اثبات و اعتماد مراکز تصمیم‌ساز را جلب کنند.

همچنین ببینید: از «قرارگاه بازی» تا «کارگروه بازی»!

پانویس‌ها

[۱] نگاه کنید: آونگ نحس!
[۲] موج‌شکن سازه‌ای است که در خلیج و ساحل و به منظور گرفتن ضربۀ امواج دریا احداث می‌شود.
[۳] کارکرد «مخزن تعادل یا سنگ تعادل» حفظ تعادل کشتی در طوفان و امواج دریاست.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
2024/09/21 07:24:32
Back to Top
HTML Embed Code: