Telegram Web Link
🔻در پاسخ به جناب دکتر مجتبی عمادی عزیز
🔻وحید احسانی

1- از این که قابل دانسته و پاسخ دادید سپاسگزارم. پیش از هر چیز لازم می‌دانم در خصوص پاراگراف آخر یادداشت شما (مورد شمارۀ 4) عرض کنم که گویا از متن من سوء برداشت کرده‌اید؛ چنین جسارتی نکرده‌ام و اگر یادداشتم به صورت ناخواسته چنان پیامی را منتقل کرده است، بابت آن از شما عذر می‌خواهم.

2- پیش از نوشتن متن قبلی، کانال تلگرامی شما را دیده و متوجه شدم که بر خلاف اکثریت دانشگاهیان (شامل استاد و دانشجو) که «فرهنگ سکوت یا احتیاط گری» اختیار کرده‌اند، انسانی آزاده، دلسوز و کنشگر (به قول دکتر نعمت الله فاضلی) هستید. از این بابت دوباره به سهم خودم از شما سپاسگزاری می‌کنم.

3- دوباره بر تبعیض‌های موجود در فضای دانشگاهی کشور تأکید فرموده‌اید که من هم به آن اذعان کرده بودم. یعنی در این خصوص با هم اختلافی نداریم.

4- فرموده‌اید: «... وحید احسانی در نقد خود به دانشگاه‌های مطرح آمریکا و انگلستان چون هاروارد و کمبریج اشاره نموده‌اند و به نوعی آنها را معادل با برخی دانشگاه‌های کلان شهرهای ایران دانسته‌اند». مسلّما منظور من از اشاره به دانشگاه‌هایی مانند هاروارد و کمبریج، این نبوده‌است که آنها را با برخی دانشگاه‌های کلان شهرهای ایران معادل بدانم. دکتر رضا منصوری بارها اشاره کرده‌اند که: «دانشگاه صنعتی شریف، فقط یک کالج خوب است!». فکر می‌کنم منظورم مشخص بوده و نیازی به توضیح دوباره وجود ندارد.

5- به نظرم چیزی که می‌تواند این گفتگو را شفاف کند این است که شما راه حل پیشنهادی خودتان را ارائه دهید. به عبارت دیگر، حال که شما نیز مخالف «رشد قارچ گونۀ دوره‌های دکتری تخصصی» بوده امّا روش در پیش گرفته‌شده را «تبعیض‌آمیز» می‌دانید، به نظرتان برای کاستن از این رشد قارچ گونه چه کار باید کرد؟ روش مناسب‌تر برای کاستن از تعداد دانشجویان دکتری چیست؟ ضوابط مناسب برای صدور مجوز برگزاری دورۀ دکتری کدامند؟ آیا حال که از نگاه شما: «اصلاح دوره‌های دکتری نیز به رشته‌ای به هم پیوسته از مشکلات علی و بنیادین نظام آموزش عالی در کشور متصل است که بدون اصلاح آنها و صرفا معلول را هدف گرفتن به همین آیین‌نامه آپارتایدی پذیرش دانشجویان دوره دکترای تخصصی منجر می‌شود»، باید در عین مخالفت با رشد قارچ گونۀ دوره‌های دکتری تخصصی، با این معضل کنار آمده و بسوزیم و بسازیم؟ یا این که تعداد دوره‌های دکتری را با همین روش (یا چیزی مشابه آن) کاسته و رفع سایر ایرادها و تبعیض‌ها را نیز از طُرُقِ دیگری مطالبه کنیم؟

🔹از پروردگار مهربان برای شما و سایر دانشگاهیان دلسوز و کنشگر، تندرستی، نشاط، طول عمر با عزّت، توفیق روزافزون و فرجام نیک خواستارم.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah
.
چه طور ممکن است «دولت» کوچک شود در حالی که در اذهان ما «بزرگ» است؟!
وحید احسانی

یکی از تفاوت‌های اساسی «دولت» میان کشورهای توسعه‌یافته و توسعه‌نیافته، به «اندازۀ دولت» مربوط می‌شود. در کشورهای توسعه‌یافته، دولت کوچک بوده، عمدۀ کارها توسّط انواع نهادهای مردمی (بخش خصوصی، سازمان‌های مردم‌نهاد، اصناف، اتّحادیه‌‌ها، نیروهای داوطلب و غیره) انجام شده و دولت عمدتاً نقش «هماهنگ کنندگی» دارد. در مقابل، در جوامع توسعه‌نیافته، دولت بسیار بزرگ بوده و در تمام کارها مداخله می‌کند. دولت بزرگ ماهیّتاً «ضد توسعه» است.

در ایران نیز سالهاست که از کوچک شدن دولت سخن گفته می‌شود، امّا در عمل، چه بسا همچنان در حال بزرگتر شدن هم باشد، چرا؟ اگر چه این مسئله از زوایای مختلفی قابل بررسی است، امّا در این نوشتار کوتاه صرفاً به یکی از دلایل مغفول ماندۀ آن (که به نظرم ریشه‌ای ترین دلیل هم هست) پرداخته‌ام.

در اذهان عموم مردم ایران، همه چیز (یا لااقل اکثریت قریب به اتّفاق چیزها) نهایتاً به دولت مربوط می‌شود. بسیاری معتقدند که تا دولت تغییر نکند هیچ کاری نمی‌توان کرد. برخی حتّی به این باور رسیده‌اند که تا «حکومت عوض نشود» هیچ قدم اصلاح‌گرانه‌ای فایده‌بخش نیست. بیشتر مردم برای یافتن شغل و کسب درآمد، در ذهنشان چیزی به جز شغل دولتی مطرح نیست. وقتی با سایرین در مورد مسائل و مشکلات جامعه صحبت می‌کنید، همه چیز را به دولت/حکومت می‌رسانند. وقتی سعی می‌کنید سایرین را تشویق کنید که برای اصلاح محیط پیرامونی‌شان قدمی بردارند، همگی دولت را مسئول این کار معرّفی می‌کنند. حتّی وقتی به آنها در خصوص آن دسته از رفتارهایشان که ضد منافع ملّی و ضد توسعه است (مانند دروغ گویی، دو رویی، پارتی‌بازی، انواع تقلّب، بی عاری و ...) تذکّر می‌دهید، با اعتماد به نفس کامل در چشمان شما ذل زده و دفاعیاتی مطرح می کنند که خلاصه‌اش می‌شود این که: «تقصیر دولت/حکومت است که ما چنین رفتارهای بد و مضرّی داریم!». در اذهان ما، به ویژه وقتی پای مفهوم «مسئولیت» به میان می‌آید، دولت/حاکمیت همه جا را پر کرده و خودمان در برابر آن گُم هستیم.

نمی‌خواهم از آن طرف بام افتاده و گناه خطاهای دولت/حکومت را به گردن مردم بیندازم. نمی‌خواهم مسئولیت دولت/حاکمیت در ایجاد شرایط نامطلوب فعلی را کم‌رنگ جلوه دهم، نمی‌خواهم نقش دولت/حاکمیت در اصلاح جامعه را کم اهمّیت عنوان کنم، امّا به نظرم، به هر حال، یکی از پیش‌شرط‌های اساسی کوچک شدن دولت/حکومت در ایران این است که ابتدا «دولت/حکومت در ذهن ما کوچک شود»، یعنی ما مردم مسئولیت خود در قبال وضعیت جامعه و محیط پیرامونی‌مان را پذیرفته و تلاش مسئولانه برای اصلاح امور را آغاز کنیم. در غیر این صورت، چه طور ممکن است چیزی که در اذهان ما خیلی خیلی بزرگ است، در عمل و در عالم واقع، کوچک شود؟! به نظرم، تا در این ریشه تغییری رخ ندهد، در آن شاخ و برگ هم تغییری رخ نخواهد داد. تا در اذهان ما، جایگاه خودمان از جایگاه دولت/حکومت بزرگتر نشود، هزار سلسلۀ دیگر هم که بیایند و بروند، باز دولت/حکومت بسیار بزرگ خواهد بود و «آش همین و کاسه همین»!

چه طور ممکن است جامعه‌ای که در اذهان مردمش «فقط دولت حاکم است»، از «حکومت مردم بر مردم» (دموکراسی) بهره‌مند شود؟! چه طور ممکن است .... (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل).

احتمالاً بسیاری از معدود خوانندگان متن حاضر، مسئولیت «کوچک شدن اندازۀ دولت/حکومت در اذهان ما» را نیز متوجه دولت/حکومت خواهند دانست!

لطفاً چنانچه این متن را مفید دانسته و دولت را مسئول بازنشر دادن آن نمی‌دانید(!)، به انتشار آن کمک کنید.

@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
.
مسائل جامعه را نمی‌توان با «بیل و کلنگ‌های ذهنی» درک و حل کرد!
وحید احسانی

1- آیا ممکن است پروژه‌های عظیم عمرانی (تونل، پل، برج و غیره) را با «بیل و کلنگ» اجرا کرد؟! اگر از یک مهندس راهسازی خواسته شود که در میان منطقه‌ای کوهستانی یک جاده احداث کند، مسلّماً او برای انجام این کار ماشین آلات پیشرفته‌ای مانند لودر، بولدوزر، چرثقیل، کامیون و غیره مطالبه خواهد کرد؛ هیچ کس هم از این مطالبۀ او تعجّب نمی‌کند، اصلاً کسی انتظاری جز این ندارد. هیچ آدم عاقلی توقع ندارد که چنان پروژه‌هایی را بتوان با «بیل و کلنگ» اجرا کرد.

2- هنگام گفتگو درباره مسائل و مشکلات جامعه، وقتی تلاش می‌کنید ابتدا «نظریه‌ها»، «چارچوب‌های نظری» و «مفاهیم» لازم جهت بیان دیدگاهتان را توضیح دهید، پس از حداکثر 2 دقیقه پاسخ می‌شنوید که «این حرفها رو ول کن، این ها مال تو کتاب‌هاست و به درد دانشگاهی‌ها می‌خوره؛ صاف و پوست کنده تو دو جمله بگو ببینم منظورت چیه: به نظر تو اوضاع مملکت چه طوری درست میشه؟»!

3- «نظریه‌ها»، «مدل‌ها» و «مفاهیم»، ابزار یا ماشین‌آلاتی هستند که ذهن از آنها برای درک و حل مسائل پیچیده استفاده می‌کند. مسائل اجتماعی، به ویژه معضلاتی که برخی جوامع قرنهاست گرفتارشان هستند، با بیل و کلنگ‌های ذهنی قابل درک نیستند.

4- بیشتر ما بخش عمده‌ای از اوقات خود را صرف گفتگو دربارۀ مسائل و مشکلات جامعه می‌کنیم امّا هیچ نیازی نمی‌بینیم که با ابزارهای ذهنی‌ای که صاحب‌نظران برای این کار ابداع کرده‌اند آشنا شده و از آنها استفاده کنیم. به نظرتان چند در صد از ما –که دائماً در حال گفتگو و نسخه پیچی دربارۀ مسائل جامعه هستیم- با مفاهیم و نظریه‌هایی مانند «جامعۀ کلنگی»، «جامعۀ کوتاه مدّت»، «چرخۀ استبداد-هرج و مرج – استبداد»، «حکومت استبدادی-جامعۀ استبدادی» و «شبه مدرنیسم» (از دکتر همایون کاتوزیان)، «انحطاط اندیشه» (دکتر سیّد جواد طباطبایی)، «چارچوب نظری نهادگرایی» (شامل مفاهیمی مانند «وابستگی به مسیر تاریخی»، «وابستگی به مسیر شناختی»، «مدل ذهنی»، «نظام پاداش دهی اجتماعی»، «ماتریس نهادی» و غیره)، «جامعه‌شناسی باز تولید استبداد» و «جایگاه غارت در جامعه و تاریخ ایران» (از دکتر علی رضاقلی)، «توهّم مضاعف» (دکتر داریوش شایگان)، «تجدّدمآبی» (دکتر رضا داوری اردکانی)، «دولت رانتی» (دکتر حسین مهدوی و دکتر همایون کاتوزیان)، «متغیّرهای سطح توسعه و نقش ابرتعیین کنندۀ آنها» (دکتر فرشاد مؤمنی) و غیره آشنایی داریم؟ به نظر شما چند درصد از ما احساس نیاز می‌کنیم که با چنین نظریات و مفاهیمی آشنا شویم؟

5- هزینۀ سالیانۀ عضویت در کتابخانه‌های عمومی ده هزار و پانصد تومان است و با عضویت در هر کتابخانه، می‌توانید از تمامی کتابخانه‌های عمومی سطح کشور کتاب به امانت بگیرید. سایت اینترنتی کتابخانه‌های عمومی (سامانۀ سامان) جهت جستجوی کتاب و غیره، امکانات جالب و پیشرفته‌ای دارد. آشنایی این بندۀ خدا با برخی از مفاهیم و نظریه‌های بالا از طریق کتاب‌هایی بوده که از کتابخانه‌های عمومی شهر به امانت گرفته‌ام.

چنانچه این یادداشت را مفید می‌دانید، لطفا ً بازنشر دهید.

@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
.
اگر امروز آغاز کنیم، چند نسل بعد از ما ممکن است از فواید تلاش‌هایمان بهره‌مند شوند؟! (وحید احسانی)

قسمت اوّل) توسعه‌یافتگی: تحوّل در نظام ارزش‌گذاری

1- طرح مسئله

فرض کنیم جامعۀ ما از همین امروز تنزّل در سراشیبی انحطاط را پایان داده و صعود از بلندای توسعه را آغاز کند؛ با وجود این همه بحران، معضلات پیچیده، زخم‌های عمیق و دردهای مزمن، چقدر طول می‌کشد که از مزایای توسعه (رفاه، امنیت، آرامش، احترام، بهداشت و غیره) بهره‌مند شویم؟ اگر ما الان شروع کنیم، آیا امیدی هست که خودمان شمّه‌ای از مزایای توسعه را درک کنیم؟ خودمان هیچ، آیا امیدی هست که فرزندانمان بهره‌ای ببرند یا آنها هم صرفاً باید برای راحتی آیندگانشان به این تلاش ادامه دهند؟ اصلا فرزندانمان به کنار؛ نوه‌هایمان چه طور؟ نتیجه‌ها چه؟ ندیده‌ها؟ بنابراین، با توجه به فاصله‌ای که با وضع مطلوب پیدا کرده‌ایم، آیا اصلا ارزشش را دارد که برای رسیدن به آن تلاش کنیم؟

به نظرم، یکی از مسائلی که موجب می‌شود در میان ما عزم، اراده و تلاشی در جهت اصلاح امور دیده نشود، پاسخ بسیار تاریکی است که در برابر پرسش‌های بالا با آن مواجه می‌شویم. نمی‌خواهم با این هدف که «این مانع ناامید کننده را از پیش رو بردارم»، خود و سایرین را گول زده و «خوشبین بودن» را تلقین و القاء کنم، امّا واقعا پاسخم به پرسش‌های بالا اصلا تاریک نیست. به نظرم، بهره‌مند شدن از نتیجۀ چنین تلاشی خیلی زودتر از اینها حاصل می‌شود و همان نسلی که شروع کنند، از مزایای اوّلیۀ آن –که محسوس و قابل توجّه هم خواهند بود- بهره‌مند خواهند شد. به شما حق می‌دهم که از دیدگاهم تعجّب کنید. اختلاف دیدگاه من با هم‌وطنانی که پاسخشان به پرسش‌های بالا خیلی ناامید کننده است، به «توصیف‌های متفاوتمان از وضع کنونی» مربوط نمی‌شود؛ اگر تا پایان این نوشتار (شامل سه قسمت کوتاه) تحمّل کنید، توضیح خواهم داد.

2- توسعه یافتگی: تحوّل در نظام ارزش‌گذاری

تا جایی که می‌فهمم، آن چیزهایی که در میان ما به عنوان «توسعه‌یافتگی» شناخته می‌شوند (آسمانخراش‌های سر به فلک کشیده، پل‌های عظیم، تکنولوژی‌های پیشرفته، رفاهیات و غیره) نه خود توسعه بلکه پیامدهای آن هستند. برخی از اندیشمندان تذکر داده‌اند که توسعه، بیش از هر چیز دیگر، «تغییر در نگرش و رفتار است» [1]. به نظرم، در میان تغییرات نگرشی (که مقدم هستند) نیز مهم‌ترین رکن «تغییر در ارزش‌ها و اولویت‌ها» است. به عبارت ساده، توسعه‌یافته شدن یعنی اینکه برای مقوله‌هایی مانند «شناخت جهان»، «شکوفا کردن قابلیّت‌های بالقوه»، «تأثیرگذاری مثبت در محیط زندگی (هر چند اندک)»، «بالفعل کردن اراده‌ای که حدّ و مرز آن مشخص نیست»، «بروز هر چه نمایان‌تر مقام خلیفه‌اللهی در زمین» و امثال آن، بیش از «رفاهیات»، «تجمّلات» و «لذّت‌های آنی» ارزش قائل شویم. مقوله‌های اخیر یک دستاورد جانبی و حاشیه‌ای برای کسانی است که بر مفاهیم متعالی اوّل متمرکز شده و پایداری به خرج داده‌اند. از این نظر، پرسش‌های ابتدای متن ناشی از عدم توسعه‌یافتگی ماست. یعنی چون همچنان رفاهیات، لذّات حیوانی و امثال آنها برایمان اولویت بیشتری دارد، لذا حساب هزینه و فایده کرده و بررسی می‌کنیم که «آیا تلاش کردن برای توسعه به صرفه است یا نه؟» و «اگر برای توسعه‌یافته‌شدن تلاش کنیم، چند وقت دیگر به رفاهیات، تجمّلات و لذّات آنی دست می‌یابیم؟». در مقابل، اگر نظام ارزش‌گذاری‌مان توسعه‌یافته شود، پرسش‌های بالا موضوعیت‌شان را از دست می‌دهند.

پیش‌قراولان و آغازگران فرایند توسعه، تصویر مشخّصی از دستاوردهای تلاش‌های خود (رفاهیّات، تجمّلات و غیره) و اینکه چه زمانی فراهم می‌شود در ذهن نداشتند و اصولاً هدف اصلی‌شان این چیزها نبود، آنها اهداف متعالی‌تری را در پیش گرفتند و در این مسیر از رفاهیّات و غیره هم به عنوان یک دستاورد جانبی بهره‌مند شدند [2]. بنابراین، از این نظر، مواجه بودن با پرسش‌های ابتدای متن و مهم بودن آنها برای ما، «عین توسعه‌نیافتگی ما» است.

چنانچه این یادداشت را مفید می‌دانید، لطفا ً بازنشر دهید.

@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
—------------------------------------------------------------
زیرنویس ها:
[1] نگاه کنید به یادداشتی از نگارنده با عنوان «نقش تعیین کنندۀ اندیشه در وضعیّت اقتصادی-اجتماعی جوامع»، منتشر شده در سایت فرهنگی نیلوفر: https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani/48
[2] در این رابطه، همچنین نگاه کنید به یادداشتی از نگارنده با عنوان «علّت تفاوت فاحش میان ما و آنها»: https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani/70
.
کدام توسعه‌یافته‌تر است: «آلمان بعد از جنگ جهانی» یا «ایران در دوره‌های اوجش»؟
وحید احسانی

پس از جنگ جهانی، آلمان چیزی جز یک «ویرانه» نبود. در مقابل، ایران به ویژه در دوره‌های اوج گیری ارزش نفت، از درآمد سرشاری بهره‌مند شده و به واسطۀ آن ساخت و سازهای قابل توجّهی هم انجام داده‌است. با این حساب، آیا می‌توانیم بگوییم که ایران طی دوره‌های اوجش (چه در دوران پهلوی و چه جمهوری اسلامی) در مقایسه با «آلمان بعد از جنگ جهانی»، توسعه‌یافته‌تر بوده‌است؟

اگر توسعه‌یافتگی را به «جنبه‌های عینی» آن فروبکاهیم، نه تنها «ایران در دوران اوجش»، بلکه حتّی «اتیوپی در دوران قعرش» هم از «آلمان پس از جنگ» توسعه‌یافته‌تر به حساب می‌آیند، امّا ارنست شوماخر، در کتاب مشهور خود، «کوچک زیباست» توضیح می‌دهد که آن ظواهرِ پیچیده و تحسین برانگیزی که به عنوان «توسعه» مشاهده می‌کنیم، در واقع فقط نوک قلّۀ یک کوه یخی هستند. یعنی همان‌طور که حدود 70% یک کوه یخی در زیر آب قرار داشته و قابل رویت نیست، بخش عمدۀ «توسعه و توسعه‌یافتگی» نیز به جنبه‌های غیرقابل رویت آن مربوط می‌شود. وی به «بازسازی و رشد سریع برخی کشورهای اروپای غربی بعد از ویران شدن آنها در جنگ جهانی» اشاره کرده و توضیح می‌دهد که این اتّفاق در نظر کسانی که از توسعه، فقط جنبه‌های عینی آن (نوک کوه یخی) را می‌بینند به مثابه یک «معجزۀ اقتصادی» بود، امّا کسانی که «توسعه‌یافتگی» را خوب می‌شناختند از این اتّفاق تعجب نکرده و در واقع انتظار دیگری هم نداشتند. از میان مقوله‌های زیربنایی توسعه، شوماخر بر سه مفهوم «تربیت، سازمان و انضباط» تأکید می‌کند.

گونار میردال در کتاب «درام آسیایی» به نقل از ویتنیسکی بیان می‌کند که «اگر امکان داشت یک‌شبه تمام کارخانجات، جاده‌ها، ساختمان‌ها و سایر ظواهر توسعه را از توسعه‌یافته‌ترین کشور به یک کشور عقب‌مانده منتقل کنیم بدون اینکه نگرش و رفتار مردم کشور عقب مانده تغییر کند، بعد از بیست سال دوباره با یک کشور فقیر و عقب مانده مواجه می‌شدیم، امّا در مقابل، اگر می‌شد یک‌شبه، فقط نوع نگرش و روحیّات مردمان کشور توسعه‌یافته را –بدون هیچ گونه کمک اقتصادی و تکنولوژیکی دیگری- به مردم کشور عقب مانده منتقل کنیم، بعد از بیست سال، خود آنها همۀ کارها را انجام داده و کارخانجات، ساختمان‌ها و پل‌هایی مانند آنهایی که قرار بود ما برایشان تهیّه کنیم، ایجاد می‌کردند».

بنابراین، اگر توسعه را به «نوک قلّۀ یخی» فرونکاهیم، متوجه می‌شویم که آلمان، «حتّی در آن دورانی که با خاک یکسان شده بود» هم از بهترین شرایط ایران (چه در دوران پهلوی و چه جمهوری اسلامی) توسعه‌یافته‌تر بود. بخش عمدۀ توسعه‌یافتگی به «ابعاد انسانی و اجتماعی» آن مربوط می‌شود. انسان‌های «امیدوار»، «تلاشگر»، «اهل همکاری»، «اهل مطالعه» و «مسئولیت‌پذیر»ی که تحت هر شرایطی، برایشان مهم است که تأثیر مثبتی بر محیط زندگی‌شان بگذارند، توسعه‌یافته بوده و لذا از «خاک»، «طلا» می‌سازند، در حالی که انسان‌های «آرمانگرای عجول» [1]، «ناامید»، «متوقّع»، «طلبکار»، «نق نقو»، «بی‌عار»، «رفاه‌طلب»، «بی‌مطالعه» و «مسئولیت‌گریز»ی که «خوشبختی را با راحتی اشتباه گرفته، فکر می‌کنند تجملات یعنی ایده‌آل‌های زندگی و هدفی بالاتر از تأمین غرایز اولیه نمی‌شناسند» [2]، کارکردی جز فرصت‌سوزی ندارند.

از این منظر، نقطۀ شروع فرآیند توسعه دقیقاً از درون من و شما آغاز شده و به تصمیم ما بستگی دارد: آیا می‌خواهیم تلاش مسئولانه برای اصلاح محیط زندگی‌مان را آغاز کرده و بدین منظور از مطالعه کمک بگیریم و یا همچنان «فرافکنی کرده» و عمر گران‌بهایمان را با «غر زدن» و «مسئولیت گریزی» تلف کنیم؟!

چنانچه این یادداشت را مفید می‌دانید، لطفا ً بازنشر دهید.

@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
زیرنویس‌ها:
[1] اصطلاحی که دکتر غلامرضا فدایی جهت توصیف ایرانیان به کار می‌برد (صفحۀ اختصاصی دکتر غلامرضا فدایی در خبرآنلاین: در حاشیه سخنان دکتر رنانی)
[2] برگرفته از گفته‌های دکتر محمود سریع‌القلم (گفتگوی مشروح با سریع‌القلم: نقدی بر سبک زندگی ایرانی. تارنمای خبرگزاری مهر. 7 بهمن 1391)
بالاخره «اقتدار آفرینی» یا «توزیع عادلانه»؟! (در پاسخ به دکتر مجتبی عمادی)
وحید احسانی

ضمن عرض سلام و احترام خدمت شما جناب دکتر عمادی عزیز و سپاسگزاری بابت اینکه بزرگواری فرموده و به پاسخ پرسش‌ها پرداخته‌اید، مطالبی عرض می‌کنم. امیدوارم این بحث دونفره حوصلۀ سایرین را سر نَبَرد و فوایدی به همراه داشته‌باشد (چه برای ما دو نفر و چه برای سایرین).
1- در خصوص «راه برون رفت و غلبه بر چالش‌های متنوّع آموزش عالی» نظراتی مطرح فرموده‌اید که گسترده‌تر از بحث ما است و با اجازه، به آنها ورود پیدا نمی‌کنم. همچنین، بر روی «شفافیت» تأکید بسیار زیادی داشته و دارید که کاملاً با شما موافقم، امّا ارتباط آن با بحث جاری صرفاً از این جهت است که «هر روشی که در پیش گرفته شود، باید جزئیات آن (چه در زمینۀ فلسفه، دلایل و منطقِ مطرح شدنش و چه در مرحلۀ اجرا) شفاف باشد».
2- هر چه تلاش می‌کنم نمی‌توانم با کاربرد عبارت «توزیع عادلانه» در خصوص «دانشجویان دکتری» کنار بیایم. نمی‌دانم، شاید مشکل از جانب من باشد، ایکاش دیگرانی هم نظر می‌دادند تا معلوم می‌شد که دیدگاه من غیر عادی و عجیب است یا دیدگاه شما (شاید هر دو، شاید هم هیچ کدام). به هر حال، همان‌طور که قبلاً عرض کرده‌بودم، به نظرم عبارت «توزیع عادلانه» بیشتر با چیزهایی از قبیل «یارانه»، «جیرۀ غذایی» و «بستۀ حمایتی» تناسب دارد.
3- در مورد روش مناسب برای کاستن از تعداد دانشجویان و دوره‌های دکتری، صرفاً فرموده‌اید «دوره‌ای و عادلانه» که ابهامات زیادی دارد. به ویژه، منظورتان از عبارت «عادلانه» مشخص نیست. اتّفاقاً، پرسش‌هایی که مطرح کرده بودم (و شما نیز محبّت فرموده آنها را «دقیق و عمیق» دانسته‌اید) دقیقاً ناظر بر همین بود که «از نظر شما، روش غیرتبعیض-آمیز برای کاستن از تعداد دانشجویان دکتری کدام است؟»؛ شما پاسخ داده‌اید که: «روشی که عادلانه باشد!». بدیهی است که واژۀ «عادلانه» معادل لغوی عبارت «غیرتبعیضی» است، امّا درخواستم این بود که شما «روش عادلانۀ پیشنهادی خودتان را معرّفی بفرمایید». با این حساب، در میان مطالبی که به آنها پرداخته‌اید، در راستای پاسخ به پرسش‌های مطرح شده صرفاً یک کلمه وجود دارد: «دوره‌ای». حال که بزرگواری فرموده، قابل دانسته و گفتگو را ادامه داده‌اید، ایکاش به جای پرداختن به سایر مسائل (که البته به جای خود مهم هستند امّا می‌توانید آنها را در یادداشت‌های جداگانه‌ای مطرح بفرمایید)، «شفافیت» بیشتری در پیش گرفته و از «روش عادلانۀ مورد نظر خود» جزئیات بیشتری را توضیح می‌دادید. آیا در روش «دوره‌ای» مورد نظر شما، تمام دانشگاه‌های کشور (حتّی آنهایی که پیش از این نیز از برگزاری دورۀ دکتری محروم بوده‌اند) به صورت مساوی در نوبت دریافت دانشجوی دکتری قرار خواهند گرفت؟ آیا فقط گروه‌ها یا استادانی که پیش از این دانشجوی دکتری داشتند، در نوبت قرار می‌گیرند؟ آیا دانشجویان دکتری حق انتخابی هم خواهند داشت یا مثلاً از میان دو نفری که در دو سال متفاوت با شرایط کاملاً مساوی در کنکور دکتری پذیرش می‌شوند، ممکن است صرفاً به این دلیل که در سال قبولی آنها نوبت دانشگاه‌های متفاوتی رسیده‌است، یکی به دانشگاه تهران برود و دیگری به دانشگاه ناکجاآباد؟ آیا ...
4- آیا فکر کرده‌اید که اگر قرار باشد در نظام آموزش عالی کشور، برای رفع تمام تبعیض‌ها از رویکرد پیشنهادی شما (یعنی «دوره‌ای و عادلانه») استفاده شود، چه پیش خواهد آمد؟ اگر «توزیع غیرعادلانه» دانشجویان دکتری را «آپارتایدی» بدانیم، تبعیض‌های خیلی آپارتایدی‌تری هم وجود دارد: مثلاً افرادی که چند سال است مدرک دکتری خود را گرفته‌اند امّا همچنان بیکار هستند یا به هر حال، «عضو هیأت علمی» نیستند. آیا نباید هیأت علمی بودن، تدریس دروس و راهنمایی دانشجویان دکتری را نیز به صورت «دوره‌ای و عادلانه» میان آنها و «استادیاران، دانشیاران و استادان فعلی» توزیع کرد؟ اگر بخواهیم در مورد «توزیع غیرعادلانۀ دانشجویان دکتری» (به تعبیر شما)، از واژۀ «آپارتایدی» استفاده کنیم، در مورد تفاوت فاحش میان دکترهایی که عضو هیأت علمی هستند و دکترهایی که بیکار هستند، باید چه بگوییم؟! اگر هم «دانشجویان دکتری» به صورت دوره‌ای میان دانشگاه‌های مختلف توزیع شوند و هم «هیأت علمی بودن» به صورت دوره‌ای میان اعضای هیأت علمی فعلی و دکترهای غیرهیأت علمی، آیا سهم اعضای هیأت علمی فعلی از موارد توزیعی (دانشجویان دکتری، حق‌الزحمه راهنمایی رساله، حقوق و غیره) در مقایسه با حالتی که همین سند به قول شما «آپارتایدی» مبنا قرار بگیرد، خیلی کمتر نخواهد شد؟!

💢 با حمایت از «پویش ملی دوباره دانشگاه» در نشانی زیر شاید بتوان در مسیر اصلاح امور قدمی برداشت.
http://dobaredaneshgah.ir
https://www.tg-me.com/dobarehdaneshgah

@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
سلام و درود،

این جمله را خیلی پسندیدم:

«اگر در یک جامعه عقب افتاده به دنیا بیاییم این تقصیر ما نیست، اما اگر در یک جامعه عقب افتاده از دنیا برویم این دیگر تقصیر ماست».

(از دکتر مجتبی لشکربلوکی است، آدرس یادداشت مورد نظر را در انتهای پیام جاری درج کرده ام).

با توجه به جملۀ بالا، سئوالی که خطاب به من و شما مطرح می‌شود این است که:

برای اصلاح جامعۀ عقب افتاده‌ای که در آن متولّد شده‌ایم، چه گام مثبتی برداشته‌ایم؟

توضیح: شبانه‌روز، در حال صحبت کردن دربارۀ مسائل و مشکلات جامعه بوده و دائماً تکرار می‌کنیم که: «فقط به فکر خودشونن»، «همه‌شون دستشون تو یه کاسه است»، «خوردن»، «بردن»، «همه فقط سنبل کاری می‌کنن»، «همه دزدی می‌کنن» و غیره. خب، قبول، امّا من و شما برای این که جامعه از این جایی که هست یک قدم بهتر شود چه گامی برداشته‌ایم؟

احتمالاً، در برابر پرسش‌های بالا پاسخ‌هایی دارید که حدس می‌زنم آنها را می‌توان در یک عبارت خلاصه کرد: «نمیشه کاری کرد» یا «از دست ما کاری ساخته نیست».

چرا نمیشه؟ چون «امکان نداره» یا چون «راهش رو بلد نیستیم»؟ مگر نه این است که «فقط مرگ درمان نداره»؟ مگر نه این که «توانا بود هر که دانا بود»؟ مگر نه این که «درخت تو گر بار دانش بگیرد / به زیر آوری چرخ نیلوفری را»؟ مگر نه این که «رهاند خرد مرد را از بلا»؟ مگر خداوند در قرآن نمی‌فرماید که «بروید و یوسف و برادرش (که می‌توانند سمبل هر هدف ارزشمند دیگری هم باشند) را جستجو کنید و از رحمت خدا ناامید نشوید، زیرا از رحمت خدا ناامید نمی‌شوند، مگر گروه کافران»؟ مگر مولوی به ما یاد نداده که «سایۀ حق بر سر بنده بود / عاقبت جوینده یابنده بود»؟

درمان بیماری‌های مزمن و ریشه دار جامعه هم راه‌هایی دارد که اگر در کتاب‌های صاحب‌نظران، متخصصان و اندیشمندان به دنبالشان بگردیم، پیدایشان می‌کنیم. اگر «بدانیم»، «توانا» خواهیم شد، امّا اگر بر باورهای «نمیشه»، «فایده نداره»، «درست بشو نیست»، «از ما کاری ساخته نیست» و امثال آنها اصرار بورزیم، چیزی هم درست نخواهد شد.

مخلص کلام:
همه چیز به ما (من و شما) بستگی دارد: این که اوّلاً، بخواهیم و ثانیاً، با مطالعه، به دنبال راهش بگردیم.


ای نسخهٔ نامهٔ الاهی که تویی
وی آینهٔ جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب، هر آن چه خواهی که تویی
(در خصوص سرایندۀ دو بیتی بالا اختلاف نظر وجود دارد)

از آنجا که ممکن است برخی از خوانندگان احتمالی یادداشت حاضر (با این فرض که خوانننده‌ای هم داشته باشد)، به این بندۀ خدا بگویند که «تو که رفته‌ای و خوانده‌ای و راه اصلاح جامعه را در کتاب‌های صاحب‌نظران پیدا کرده‌ای، خب به ما هم یاد بده، اصلاً به جای این یادداشت می‌توانستی همون «روش اصلاح جامعه» رو در قالب یک یادداشت خیلی خلاصه‌تر تو کانالت بگذاری»، شما را به یادداشتی دیگر با عنوان «مسائل جامعه را نمی‌توان با «بیل و کلنگ‌های ذهنی» درک و حل کرد!» نیز ارجاع می دهم:
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani/148


آدرس پست دکتر مجتبی لشکربلوکی:
https://www.tg-me.com/Dr_Lashkarbolouki/4437
.
.
موفقیت کوچک: جلسۀ کتابخوانی خانوادگی

وحید احسانی (@vahidehsani_vh)


✳️ ما -جمعی متشکل از 4 خانوادۀ دوست که با هم رفت‌و‌آمد داشته و گاهاً به طبیعت گردی می‌پرداختیم- از حدود یک سال پیش جلسات کتابخوانی خانوادگی خود را آغاز کردیم. جلسات به صورت هفتگی (یا دوهفته یکبار) و به صورت گردشی در منزل اعضای داوطلب برگزار می‌شود. در این جلسات اعضاء به ترتیب در مورد کتاب‌ها، کتاب و یا صفحاتی از یک کتاب که مطالعه کرده‌اند صحبت می‌کنند (چرایی و چگونگی انتخاب کتاب، خواندن گزیده‌هایی از کتاب، نظر و نقد شخصی در خصوص کتاب یا غیره) و معمولاً گفت‌وشنودهای کوچکی هم شکل می‌گیرد.

✳️ هم‌اکنون جلسات معمولا با حضور 12 بزرگسال و 2-3 خردسال تشکیل می‌شود. حضور خردسالان هر چند گاهی اسباب مزاحمت‌هایی می‌شود امّا در راستای یکی از اهداف اصلی جلسه است،‌یعنی «تشویق خردسالان به مطالعه»، که دستاوردهای محسوسی هم داشته است. خردسالان با علاقه مشارکت می‌کنند و مثلا کتاب‌های قصّه‌ای که والدینشان برایشان تعریف کرده‌اند را توضیح داده و توسّط حضار تشویق می‌شوند.

✳️ پیشنهاد کانال: این تجربه موفق را در مورد حوزه‌های دیگری مانند تماشای فیلم، نمایشنامه‌خوانی، شنیدن موسیقی و... نیز می توان انجام داد.

✳️ ارتباط با ادمین کانال #موفقیت‌های_کوچک_ایرانیان و ارسال موفقیت‌ها: @ad_irss

✳️ در کنار هم موفقیت‌های بیشتری را رقم خواهیم زد. ما را به دیگران معرفی ‌کنید.
https://www.tg-me.com/IR_S_S
کانال #موفقیت‌های_کوچک_ایرانیان: @IR_S_
▪️عصر گفت‌وگو
▪️انجمن کتاب‌خوانی کرمانشاهیان
▪️شنبه‌ها ساعت ۱۶ تا ۱۷/۳۰
▪️شهر کتاب کرمانشاه
▪️یازدهم خرداد ۱۳۹۸

📗شعر، فرهنگ و ادبیات
@mohsenahmadvandi
📗شهر کتاب کرمانشاه
@kermanshahbookcity
Forwarded from انجمن فکر و فلسفه‌ی کرمانشاه
📚 انجمن فکر و فلسفه‌ی کرمانشاه

@PhilosophyforKermanshah
.
🔴 #مسائل_جامعه را نمی‌توان با «بیل و کلنگ‌های ذهنی» درک و حل کرد!

#وحید_احسانی(دکتری توسعه کشاورزی)



1- آیا ممکن است پروژه‌های عظیم عمرانی (تونل، پل، برج و غیره) را با «بیل و کلنگ» اجرا کرد؟! اگر از یک مهندس راهسازی خواسته شود که در میان منطقه‌ای کوهستانی یک جاده احداث کند، مسلّماً او برای انجام این کار ماشین آلات پیشرفته‌ای مانند لودر، بولدوزر، چرثقیل، کامیون و غیره مطالبه خواهد کرد؛ هیچ کس هم از این مطالبۀ او تعجّب نمی‌کند، اصلاً کسی انتظاری جز این ندارد. هیچ آدم عاقلی توقع ندارد که چنان پروژه‌هایی را بتوان با «بیل و کلنگ» اجرا کرد.

2- هنگام گفتگو درباره مسائل و مشکلات جامعه، وقتی تلاش می‌کنید ابتدا «نظریه‌ها»، «چارچوب‌های نظری» و «مفاهیم» لازم جهت بیان دیدگاهتان را توضیح دهید، پس از حداکثر 2 دقیقه پاسخ می‌شنوید که «این حرفها رو ول کن، این ها مال تو کتاب‌هاست و به درد دانشگاهی‌ها می‌خوره؛ صاف و پوست کنده تو دو جمله بگو ببینم منظورت چیه: به نظر تو اوضاع مملکت چه طوری درست میشه؟»!

3- «نظریه‌ها»، «مدل‌ها» و «مفاهیم»، ابزار یا ماشین‌آلاتی هستند که ذهن از آنها برای درک و حل مسائل پیچیده استفاده می‌کند. مسائل اجتماعی، به ویژه معضلاتی که برخی جوامع قرنهاست گرفتارشان هستند، با بیل و کلنگ‌های ذهنی قابل درک نیستند.

4- بیشتر ما بخش عمده‌ای از اوقات خود را صرف گفتگو دربارۀ مسائل و مشکلات جامعه می‌کنیم امّا هیچ نیازی نمی‌بینیم که با ابزارهای ذهنی‌ای که صاحب‌نظران برای این کار ابداع کرده‌اند آشنا شده و از آنها استفاده کنیم. به نظرتان چند در صد از ما –که دائماً در حال گفتگو و نسخه پیچی دربارۀ مسائل جامعه هستیم- با مفاهیم و نظریه‌هایی مانند «جامعۀ کلنگی»، «جامعۀ کوتاه مدّت»، «چرخۀ استبداد-هرج و مرج – استبداد»، «حکومت استبدادی-جامعۀ استبدادی» و «شبه مدرنیسم» (از دکتر همایون کاتوزیان)، «انحطاط اندیشه» (دکتر سیّد جواد طباطبایی)، «چارچوب نظری نهادگرایی» (شامل مفاهیمی مانند «وابستگی به مسیر تاریخی»، «وابستگی به مسیر شناختی»، «مدل ذهنی»، «نظام پاداش دهی اجتماعی»، «ماتریس نهادی» و غیره)، «جامعه‌شناسی باز تولید استبداد» و «جایگاه غارت در جامعه و تاریخ ایران» (از دکتر علی رضاقلی)، «توهّم مضاعف» (دکتر داریوش شایگان)، «تجدّدمآبی» (دکتر رضا داوری اردکانی)، «دولت رانتی» (دکتر حسین مهدوی و دکتر همایون کاتوزیان)، «متغیّرهای سطح توسعه و نقش ابرتعیین کنندۀ آنها» (دکتر فرشاد مؤمنی) و غیره آشنایی داریم؟ به نظر شما چند درصد از ما احساس نیاز می‌کنیم که با چنین نظریات و مفاهیمی آشنا شویم؟

5- هزینۀ سالیانۀ عضویت در کتابخانه‌های عمومی ده هزار و پانصد تومان است و با عضویت در هر کتابخانه، می‌توانید از تمامی کتابخانه‌های عمومی سطح کشور کتاب به امانت بگیرید. سایت اینترنتی کتابخانه‌های عمومی (سامانۀ سامان) جهت جستجوی کتاب و غیره، امکانات جالب و پیشرفته‌ای دارد. آشنایی این بندۀ خدا با برخی از مفاهیم و نظریه‌های بالا از طریق کتاب‌هایی بوده که از کتابخانه‌های عمومی شهر به امانت گرفته‌ام.

چنانچه این یادداشت را مفید می‌دانید، لطفا ً بازنشر دهید.

@vahidehsani_vh


http://www.tg-me.com/Iranianspa
سلام و درود،

کانال «جلسات کتابخوانی کرمانشاه» راه‌اندازی شد.

از همشهریان عزیز درخواست می‌کنم در این کانال عضو شده و هر طور که برایشان امکان دارد، به پیگیری اهداف آن کمک کنند.

همچنین، به هم‌وطنان سایر استان‌ها نیز پیشنهاد می‌کنم این ایده را برای شهر و استان خود اجرا کنند.

👇👇👇👇
سلام و درود،

این کانال در راستای ارتقاء فرهنگ مطالعه و به‌ویژه از طریق تشویق «جلسات حضوری کتابخوانی» تشکیل شده‌است.

دستور کار اصلی کانال این است که جلسات حضوری کتابخوانی‌ای که در کرمانشاه برگزار می‌شود را معرّفی و اطّلاعیۀ برگزاری و گزارش مختصر هر نوبت از هر یک از آنها را باز نشر دهد. این کار به شکل مستقیم توسّط نمایندگان هر یک از جلسات که ادمین کانال نیز خواهند بود (در صورت تمایل به همکاری) صورت خواهد پذیرفت. نمایندۀ هر جلسۀ کتابخوانی جدیدی که به کانال اضافه شود، در اوّلین گام، جلسه‌شان را در قالب یک پیام کوتاه و مختصر معرّفی خواهد کرد.

همچنین، تلاش خواهیم کرد به شکل‌گیری جلسات کتابخوانی جدید در کرمانشاه کمک کنیم. این کار از طریق مرتبط ساختن افراد زیر پیگیری خواهد شد:

1- علاقه‌مندانی که مایلند در محلّه‌شان چنین جلساتی برگزار شود تا بتوانند در آن شرکت کنند.
2- افرای که می‌توانند برای برگزاری چنین جلساتی مکان عمومی مناسب را در اختیار قرار دهند (کتابفروشی، کتابخانه، فرهنگسرا، مدرسه، مسجد و غیره).
3- افراد شناخته شده‌ای که این ظرفیت را دارند که چنین جلساتی را مدیریت کنند.

اهداف کانال به قرار زیر است (اقدامات بالا در راستای پیگیری اهداف زیر انجام می‌شوند):

1- همشهریان را از جلسات کتابخوانی جاری مطّلع کند تا در صورت علاقه در آنها شرکت کنند.
2- سایرین نیز تشویق شوند که جلسات مشابهی را در سایر نقاط شهر برگزار کنند.
3- با آگاه کردن فعّالان عرصۀ ترویج کتابخوانی از تلاش‌های سایر دغدغه‌مندان، موجب دلگرمی و تقویت آنها شود.
4- موجبات هم‌افزایی تأثیرات تشویقی برگزاری چنین جلساتی را فراهم آورده و از این طریق، اثرات تبلیغی این فعّالیت‌های مفید را دوچندان کند.
5- این پیام را بیش از پیش به همشهریان منتقل کند که با وجود محدودیت‌های فراوان و مسائل و مشکلات متعدّد، گام‌های مفیدی (برای خودمان، اطرافیانمان و شهرمان) هم هستند که می‌توانیم برداریم (با تأکید بر ارتقاء سطح آگاهی و مطالعه).

گردانندگان کانال حاضر در قبال مطالب مطرح شده در جلسات حضوری کتابخوانی و مسائل مربوط به آنها هیچ مسئولیتی نداشته و صرفاً در راستای ارتقاء فرهنگ مطالعه به معرّفی و بازنشر پیام‌های آنها می‌پردازند.

چنانچه اهداف ما را مفید می‌دانید، با شرکت در جلسات کتابخوانی موجود، همکاری در شکل‌گیری جلسات کتابخوانی جدید، معرّفی جلساتی که هنوز در این کانال معرّفی نشده‌اند، همکاری با ما به عنوان نمایندۀ سایر جلسات کتابخوانی (ویژۀ افرادی که جلسات کتابخوانی حضوری دارند)، عضویت در کانال و بازنشر پیام‌های آن، به تحقق اهداف مذکور کمک کنید.

به امید ارتقاء فرهنگ مطالعه در شهر، استان و کشور
به امید ایرانی آباد

مؤسسان کانال:
دکتر وحید احسانی (@vahidehsani_vh)
دکتر محسن احمدوندی (@mohsenahmadvandy)

https://www.tg-me.com/readergroupsofkermanshah
Forwarded from جلسات کتابخوانی کرمانشاه (Vahid Ehsani)
چرا تأکید بر «جلسات حضوری کتابخوانی»؟
وحید احسانی

بالاخره بخشی از مردم (ولو اندک) به این نتیجه رسیده‌اند که «ارتقاء فرهنگ مطالعه و کتابخوانی، اصلی ضروری برای توسعۀ جامعه است». افراد مذکور، به منظور ایفای نقش و سهم خود جهت تحقق این هدف ارزشمند از روش‌های متفاوتی استفاده می‌کنند که عموماً هم‌راستا بوده و موجبات هم‌افزایی یکدیگر را فراهم می‌آورند. در این نوشتار کوتاه، می‌خواهم توضیح دهم که چرا ما از میان روش‌های موجود، بر تقویت و ازدیاد «جلسات حضوری کتابخوانی» متمرکز شده‌ایم. دلایل این مهم را در قالب 5 مورد مجزّا -که البته در برخی موارد با یکدیگر همپوشانی دارند- دسته‌بندی کرده‌ام و به مرور منتشر خواهم کرد:

1- به نظرم، اگر چه از لحاظ «تعداد کتابخانه و کتابفروشی»، «در دسترس بودن کتاب» و سایر امکانات مربوطه نیز با استانداردها فاصله داریم، امّا مشکل اصلی ما «کمبود تقاضا (کتابخوان)» و پایین بودن «احساس نیاز به دانستن» است. اگر بتوانیم احساس نیاز به دانستن و تقاضا برای کتابخوانی را تقویت کنیم، باقی کمبودها به مرور جبران می‌شود، امّا تا زمانی که کتابخوان و «عطش دانستن» کم است، سرمایه‌گذاری در ایجاد کتابخانه‌های بیشتر و کارهایی از این دست، بازدهی بسیار کمی خواهد داشت. به عبارت دیگر، در حال حاضر، میزان تقاضا، نسبت به همین امکانات موجود هم بسیار اندک است و لذا بخش عمده‌ای از همین امکانات هم هدر می‌رود. بنابراین، باید روش‌هایی را انتخاب کنیم که بیشترین اثرِ آن «افزایش کتابخوان» باشد. بر اساس تجربیات معدود، عقل محدود و مطالعات مختصرم، به این نتیجه رسیده‌ام که «برگزاری جلسات حضوری کتابخوانی»، در شکل‌گیری «نیاز به دانستن» و ازدیاد «تقاضا برای مطالعه» بیشترین تأثیر را دارند. در این جلسات، معمولاً در کنار چند فرد اصلی که پیش از شروع به کار جلسۀ حضوری هم اهل مطالعه بوده‌اند، چند نفر دیگر که کمتر کتاب می‌خوانده‌اند و چند نفری که اصلاً کتابخوان نبوده‌اند نیز به این وادی وارد می‌شوند. بدین منظور، بهتر است فضای حاکم بر جلسات کتابخوانی بسیار دوستانه و صمیمی باشد. بخش قابل توجهی از افرادی که خودشان به صورت انفرادی کتابخوانی را شروع می‌کنند یا اصولا موفق نمی‌شوند مسیر مطالعاتی خود را پیدا کنند و یا خیلی زود خسته شده و این فعالیت ارزشمند را رها می‌کنند؛ شرکت در جلسات کتابخوانیِ دوستانه، ریزش کتابخوان‌های تازه کار را به شدّت کم می‌کند.

در راستای ارتقاء فرهنگ مطالعه در استان، با کانال «جلسات کتابخوانی کرمانشاه» همکاری کنید:
https://www.tg-me.com/readergroupsofkermanshah
Forwarded from جلسات کتابخوانی کرمانشاه (Vahid Ehsani)
چرا تأکید بر «جلسات حضوری کتابخوانی»؟ (بخش دوّم)
وحید احسانی (@vahidehsani_vh)

بالاخره بخشی از مردم (ولو اندک) به این نتیجه رسیده‌اند که «ارتقاء فرهنگ مطالعه و کتابخوانی، اصلی ضروری برای توسعۀ جامعه است». افراد مذکور، به منظور ایفای نقش و سهم خود جهت تحقق این هدف ارزشمند از روش‌های متفاوتی استفاده می‌کنند که عموماً هم‌راستا بوده و موجبات هم‌افزایی یکدیگر را فراهم می‌آورند. در این نوشتار کوتاه، می‌خواهم توضیح دهم که چرا ما از میان روش‌های موجود، بر تقویت و ازدیاد «جلسات حضوری کتابخوانی» متمرکز شده‌ایم. دلایل این مهم را در قالب 5 مورد مجزّا -که البته در برخی موارد با یکدیگر همپوشانی دارند- دسته‌بندی کرده‌ام و به مرور منتشر خواهم کرد:

2- با توجه به اینکه در جلسات حضوری کتابخوانی معمولاً بحث و گفتگوهای مختصری نیز شکل می‌گیرد، این جلسات همچنین به تقویت «تفکّر انتقادی» و «مهارت‌های گفتگو» (شامل گوش‌دادن، مدارا، تحمّل دیگری، مستدل و شمرده سخن گفتن، منظور را پیش از گفتن در ذهن سازماندهی کردن، زمان‌مند و مختصرگویی و غیره) نیز کمک می‌کنند که این دو، جزء مهم‌ترین مهارت‌های لازم برای توسعۀ یک جامعه هستند. در مورد افرادی که زیاد مطالعه می‌کنند، این خطر وجود دارد که تفکّر نقّادانۀ خود را از دست داده و مقلّد و مرید محض کتاب‌هایی شوند که می‌خوانند. شرکت در جلسات کتابخوانی می‌تواند این خطر را تقریبا به طور کامل از بین ببرد. همچنین، باید توجه داشت که «گفتگوی بدون مطالعه» در واقع «گفتگو» نیست بلکه شاید بتوان آن را «توهّم گفتگو» یا حتّی «ضدّ گفتگو» دانست. بنابراین، چنانچه از کسانی باشیم که نقطۀ شروع فرآیند بهبود جامعه را «تلاش برای رواج و نهادینه کردن گفتگو» می‌دانند، باز هم به گفتگوهای کتاب-محور (شامل جلسات کتابخوانی) خواهیم رسید.

3- صاحب‌نظران توسعه تأکید دارند که یکی از حلقه‌های اوّلیۀ آغاز فرآیند توسعه (در نگرشی که برای توسعۀ از پایین اولویت بیشتری قائل است)، خارج شدن انسانها از حالت فردی و جزیره‌ای و شکل‌گیری گروه‌های کوچکی است که مردم در آنها برای اهداف مختلفی (زیست‌محیطی، بهداشتی، فرهنگی و حتّی سود اقتصادی) با هم «همکاری» می‌کنند (رجوع کنید به مقدمۀ احمد میدری بر کتاب ارزشمند «چرا ملّت‌ها شکست می‌خورند»). «مهارت همکاری» چیزیست که فقط و فقط از طریق «تمرین کار جمعی» به دست آمده و تقویت می‌شود. به عبارت دیگر، با مطالعه، عبادت، چلّه‌نشینی و امثال آن نمی‌توان «مهارت همکاری» را در خود و جامعه تقویت کرد؛ تحقق این امر مستلزم پرداختن به فعّالیت‌های جمعی است. بنابراین، اگر چه مطالعۀ انفرادی هم به هر حال در «ارتقاء سطح آگاهی» مؤثّر است، امّا کتابخوانیِ گروهی، علاوه بر آن، مهارت‌های ارتباطی و همکاری را نیز تقویت می‌کند.

در راستای ارتقاء فرهنگ مطالعه در استان، با کانال «جلسات کتابخوانی کرمانشاه» همکاری کنید:
https://www.tg-me.com/readergroupsofkermanshah

بخش اوّل یادداشت حاضر:
https://www.tg-me.com/readergroupsofkermanshah/30
Forwarded from جلسات کتابخوانی کرمانشاه (Vahid Ehsani)
چرا تأکید بر «جلسات حضوری کتابخوانی»؟ (بخش سوّم و پایانی)
وحید احسانی (@vahidehsani_vh)

بالاخره بخشی از مردم (ولو اندک) به این نتیجه رسیده‌اند که «ارتقاء فرهنگ مطالعه و کتابخوانی، اصلی ضروری برای توسعۀ جامعه است». افراد مذکور، به منظور ایفای نقش و سهم خود جهت تحقق این هدف ارزشمند از روش‌های متفاوتی استفاده می‌کنند که عموماً هم‌راستا بوده و موجبات هم‌افزایی یکدیگر را فراهم می‌آورند. در این نوشتار کوتاه، می‌خواهم توضیح دهم که چرا ما از میان روش‌های موجود، بر تقویت و ازدیاد «جلسات حضوری کتابخوانی» متمرکز شده‌ایم. دلایل این مهم را در قالب 5 مورد مجزّا -که البته در برخی موارد با یکدیگر همپوشانی دارند- دسته‌بندی کرده‌ام و به مرور منتشر خواهم کرد:

4- یکی از معایب جهان مدرن که ما مردمان جوامع «در حال گذار» هم دچارش شده‌ایم، تنهایی و تفرّد انسانهاست. بیشتر ما متوجه نیستیم که چه میزان از درد و رنج‌هایی که می‌کشیم، ناشی از «کم شدن روابط چهره به چهرۀ انسانی» است. از یک سو، فضای مجازی و از سوی دیگر، آداب و رسومِ تشریفاتی هم مزید بر علّت شده و دور هم جمع شدن انسانها را دوچندان سخت کرده‌اند. جلسات حضوری کتابخوانی، می‌تواند در راستای رفع این نقیصه نیز نقش قابل قبولی داشته و موجبات آرامش و نشاط خاطر شرکت کنندگان را فراهم آورند.

5 -به تجربه مشاهده کرده‌ام که کودکان خردسال، به شدّت تحت تأثیر فعّالیت‌هایی قرار می‌گیرند که «بزرگسالان به صورت دسته‌جمعی انجام می‌دهند». کودکان زیادی را دیده‌ام که با وجود اینکه پدر یا مادر آنها (یا هر دو) به شدّت اهل مطالعه بوده‌اند، امّا خودشان از این عادت ارزشمند والدین تأثیر نپذیرفته‌اند. در مقابل، وقتی کودکی می‌بیند که بزرگسالان به صورت دسته‌جمعی مثلاً سینه‌زنی می‌کنند، شادی می‌کنند، نماز می‌خوانند، ساز می‌زنند یا غیره، به شدّت نسبت به آن فعّالیت‌ها علاقه‌مند می‌شود (فکر می‌کنم سایر کسانی که فرزند خردسال دارند نیز کاملاً بفهمند چه می‌گویم و همین تجربه را داشته‌باشند). در جلسات کتابخوانی خانوادگی خودمان مشاهده کردم که فرزند 6 ساله‌ام، تحت تأثیر غیر مستقیمِ کتابهای مربوط به دوران مشروطه که طی دوره‌ای مطالعه می‌کردم و در جلسات دربارۀ آنها گفتگو می‌شد، عکس زمینۀ تبلتش را عکسی از «ستّارخان و باقرخان» قرار داده‌بود. جالب آنکه چنین عکسی در تبلتش وجود نداشت بلکه بدون این که ما متوجه شویم، با تبلتش از تصاویر کتاب عکس برداشته و زمینۀ صفحۀ اصلی آن قرار داده‌بود. همچنین، برای مدّتی با علاقۀ زیاد، شخصیّت‌های دوران مشروطه را نقاشی می‌کرد (به گونه‌ای که به راحتی می‌شد شخصیت‌ها را شناخت) و از بس از من در مورد عکسها و قضایای مربوط به آن سئوال می‌کرد، به جرأت می‌توانم بگویم که اطّلاعاتش در مورد اواخر قاجار و مشروطه، از نیمی از هم‌وطنان بزرگسالمان بیشتر شد. لازم به ذکر است که اگر چه از این مسئله خیلی خوشحال می‌شدم و خوشحالیم را نیز بروز می‌دادم، امّا هیچ اصراری بر این کار نداشتم و به هیچ وجه تلاش نمی‌کردم به این مسیر حولش بدهم بلکه خودش علاقه‌مند شده بود. حتّی با اصرار، ما را واداشت که یک کتاب مربوط به آن دوران که عکس‌های زیادی هم داشته‌باشد (مناسب سن کودکان) برایش تهیه کنیم که آن را هم با علاقه از ما می‌خواست که برایش بخوانیم.

در راستای ارتقاء فرهنگ مطالعه در استان، با کانال «جلسات کتابخوانی کرمانشاه» همکاری کنید:
https://www.tg-me.com/readergroupsofkermanshah

بخش اوّل یادداشت:
https://www.tg-me.com/readergroupsofkermanshah/30

بخش دوّم یادداشت:
https://www.tg-me.com/readergroupsofkermanshah/32
.
جامعۀ دور از کتاب!

پیامدهای پایین بودن میزان مطالعه، روش پیشنهادی برای ارتقاء فرهنگ مطالعه و معرّفی برخی از جلسات کتابخوانی حضوری استان کرمانشاه در مصاحبۀ مختصری با روزنامۀ همشهری (ویژه نامۀ کرمانشاه-کردستان)👇
https://www.hamshahrionline.ir/news/446871

چنانچه این یادداشت را مفید می‌دانید، لطفا ً بازنشر دهید.

@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
2024/11/13 18:19:58
Back to Top
HTML Embed Code: