Telegram Web Link
#حضرت_زینب
#اسارت

بسکه در کوی و گذر وقتِ تماشا ریختند
کودکانت بر زمین از ضربِ پاها ریختند

عده‌ای شاگردهایم عده‌ای دیگر کنیز
کوچه کوچه پیشِ پایم نان و خرما ریختند

در شلوغیِ مسیرِ کاخ هِی روی خاک
دختران از هول دادنهای آنها ریختند

بارها ما بر زمین خوردیم از ما رد شدند
مثلِ آنروزی که با در رویِ زهرا ریختند

نیزه داران موقع اُطراق هرجایی که شد
اینهمه سر را به روی هم همانجا ریختند

آتشِ خیمه ، کشیدن‌های تا کوفه چه کرد
گیسوان بچه‌ها یا سوخته یا ریختند

بی هوا بر ناقه‌ها زد تا که از آن ارتفاع
دخترانت پشتِ هم در بینِ صحرا ریختند*

مردمانی که درِ این خانه می‌خوردند نان
کُنجِ زندان با قُل و زنجیر ما را ریختند

با لب و دندانِ تو با چوب بازی کرد و زد
آه دندانهای تو آنقدر زد تا ریختند

خوب پیدا هست از بویی که دارد موی تو
در تنورِ روشنی دیشب سرت را ریختند

*حرام زاده‌ای بنام سهیل ابن عُرَیف تا دروازه کوفه با سیخی که در دست داشت برناقه‌ها میزد تا کودکان از آنها بیافتند(تذکره الشهدا ودیگرمقاتل)

حسن لطفی
#حضرت_زینب
#اسارت

می روی نیزه نشینم کمی آهسته برو
تا تو را سیر ببینم کمی آهسته برو

از رد بوسه ی من نیزه نشینت کردند
اسب ها رد شده و نقش زمینت کردند

از سر نی به من و قافله احسان کردی
صورتت را سپر سنگ نوازان کردی

من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم
لحظه ای نیست که چشم از سر تو بردارم

همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی
روی نی دور سر قافله می چرخیدی

من و یک قافله کودک،همه سیلی خورده
خواهرت آینه ی توست، اگر پژمرده

جان نمانده ست حسینم به تنم اما حیف
تا حد مرگ سپر شد بدنم اما حیف

صورت کودک تو سوخت،خجالت زده ام
ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زده ام

خنده ای مست به دنبال عذاب آمده است
باز هم حرمله با کاسه ای آب آمده ست

گله ای نیست از این زخم از این تنهایی
ما ندیدیم در این مرحله جز زیبایی

حسن کردی
#حضرت_زینب
#اسارت

چشم تو سمت من دل من گير نيزه هاست
اين سينه پاره پاره شمشير نيزه هاست

عشقت مرا به كوچه و بازار مي كشد
زينب اسير رشته زنجير نيزه هاست

سر خي معجر من و پيشانيت حسين
اثبات آيه آيه تفسير نيزه هاست

اي لاله اي كه خون چكد از ساقه ات هنوز
اين زخم هاي وا شده تقصير نيزه هاست

قرآن مخوان دوباره كه يكبار ديده ام
آن سنگ ها كه بابت تقدير نيزه هاست

قرآن مخوان كه پيرزني روي بام ها
در انتظار پاسخ تكبير نيزه هاست

اين گيسوان پخش شده بين كوچه ها
از ردپاي رأس تو در زير نيزه هاست

حالا به اين بهانه نگاهش به سوي ماست
نامحرمي كه چشم و دلش سير نيزه هاست

در بين راه نيزه تو ايستاده بود
جا ماندن كه باعث تأخير نيزه هاست؟

گفتم كه چند لحظه بخوابم ولي نشد
اين خواب هم تجسم تصوير نيزه هاست

محمد علی بیابانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تاسوعا و عاشورا از منظری دیگر
سازنده: ربابه مردانی
#تاسوعا _ عاشورا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#زیارت عاشورا _ ۳۰ ثانیه_ جملات قصار
سازنده: بیتا سمیعی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شب _عاشورا
سازنده: بیتا سمیعی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#چله_ عاشورا
سازنده: بیتا سمیعی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ُنیب_ عاشورا
سازنده: بیتا سمیعی
وداع باپیکر حسین(ع)
می روم اما دلم اینجاست، یا شیب الخضیب
دیده ام بهر تو چون دریاست، یا شیب الخضیب

می روم اما یکی تصویر آزارم دهد
پیکری عریان در این صحراست، یا شيب الخضیب

زنده ام اما مرا این زندگانی نیست، نیست
زندگی با تو فقط زیباست، یا شیب الخضیب

آن زمانی که هجو م آورد دشمن بر حرم
خواهرت فهمید بس تنهاست، یا شیب الخضیب

بر خیام افتاد آتش، خیمه هایت سوخت، سوخت
درنظر چون خانه زهراست، یا شیب الخضیب

وای از نعل ستوران وبدنهای شما
دشمنت با این عمل رسواست، یا شیب الخضیب

می برندم سوی کوفه با اسارت جان من
کوفه ای که مشهد باباست، یا شیب الخضیب

شمس من از روی نی بر خواهر خود، باز، تاب
راس تو مصباح در شبهاست، یا شیب الخضیب

شعر:اسماعیل تقوایی

#اشعار_روز_یازدهم_محرم
می روم از کربلا جا می گذارم پیکرت
می کنی همراهیم از روی نیزه با سرت
بر سفارشهای تو جان اخا کردم عمل
در ره دشوار آن خم گشته قد خواهرت
هر زمان یاد آورم آتش بگیرم از درون
خنجر شمر لعین شد آشنا با حنجرت

ناله ای در قتلگه آمد به گوشم آشنا
گوئیا صاحب عزای قتلگه شد مادرت
من به قربان تن عریان خاک افتاده ات
پس چه شد پیراهنی که داد بر تو خواهرت
من فدای جمله ی اعضات،انگشتت کجاست
برده آیا ساربان ،انگشت با انگشترت
بعد تو از آتش کین خیمه هایت سوختند
جانیان کردند غارت گوشوار دخترت
اشتران بی کجاوه مرکب ما گشته اند
سخت اوضاعی شده بر خواهر غم پرورت
پیش از این هرگز نمی شد باورم آید دمی
قسمتم گردد اسارت از عدوی کافرت
می برندم کوفه ای که بوده منزلگاهمان
کوفه ای که حاکمیت کرده در آن حیدرت
راه ورسم کوفیان صبر وقرارم برده است
یاور قرآنی ام شو تو به راس انورت

شاعر : اسماعیل تقوایی

#اشعار_روز_یازدهم_محرم
خدا نگهدار تو
جدا شده سر زتن خدا نگهدار تو
کشته دور از وطن خدا نگهدار تو
می رود از کربلا خواهر هجران زده
ای بدن بی کفن خدا نگهدار تو
سوخته آن پیکرت براثر آفتاب
ای شه عریان بدن خدانگهدارتو
بربدن پاک تو تاخته مرکب عدو
راکب آن اهرمن خدا نگهدار تو
سرت به نی رفته وتنت به دشت بلا
راس تو همراه من خدا نگهدار تو
کی بسپارد تنت در دل خاک ای حسین
شهید صدپاره تن خدانگهدار تو
میروم اما دلم مانده کنار تنت
پیرشدم زین محن خدانگهدارتو

شاعر : اسماعیل تقوایی
#اشعار_روز_یازدهم_محرم
درد دل زینب(س)
سر که از پیکرت جدا کردند
ای حسینم به ما جفا کردند
تاکه بی پاسبان حرم دیدند
قصد غارت به خیمه ها کردند
آتش افتد به جانشان، آتش
در میان حرم بپا کردند
گوشواره زگوشها بردند
غرق خون جمله گوشها کردند
رحم بر کودکان، زنان،هرگز
در بیابان خدا خدا کردند
برشهیدان ما بتازاندند
خون به قلب تمام ما کردند
پسرت را گرفته تا بکشند
آمدم بینشان رها کردند
شد جدا سرزپیکر شهدا
همه سرها به نیزه ها کردند
جسم پاک همه شهیدان را
بی کفن بر زمین رها کردند
آل پیغمبر واسارت،وای
این ستم مسلمین به ما کردند
برشترهای بی کجاوه سوار
عازم شهر بی وفا کردند
وای از آن دم که وارد کوفه
جمله اولاد مرتضی کردند
بی وفایان کوفه جمع شدند
گریه ها از برای ما کردند
یادشان رفته عهد بشکستند
وتو را اینچنین رها کردند
سخنان مرا چو بشنیدند
طلب بخشش از خدا کردند
قصر کوفه حضور ابن زیاد
با سرپاک تو چها کردند
خیزران را به پیش چشم همه
با لبان تو آشنا کردند
همچو حیدر سخنوری کردم
ناتوان قصد جان ما کردند
کاروان را زبعد رسوایی
عازم شام پر بلا کردند

شاعر : اسماعیل تقوایی

#اشعار_روز_یازدهم_محرم
عبور از قتلگاه
رفته ای ومی روم کوفه وشام بلا
ای که بود زینبت برغم تو مبتلا
مانده زمین پیکرت رفته سرت روی نی
سایه ندارد تنت زاده ی خیرالنسا
رفته سرت کوفه وآمده ام قتلگه
تا که وداعی کنم با تن خون خدا
له بشود پیکرت زیرسم اسبها
ناله کند در غمت جمله ی ارض وسما
بوده ای آرام جان، جان به لبم آمده
ناله ی وا جد من رفته به عرش خدا
وای محمد ببین جسم حسینت به خاک
غرقه به خون باشد وسرشده ازتن جدا
وای محمد تن، نوادگانت ببین
برتن آنها وزد نسیم باد صبا
سوی اسارت برند جمله بنات ترا
سخت بود بر همه قبول این ماجرا
پیرشدم یاحسین درغم هجران تو
قدخم من بود شاهد این مدعا

شاعر : اسماعیل تقوایی

#اشعار_روز_یازدهم_محرم
میروم

پیکرت بر روی خاک ومن زاینجا میروم
بی دفاع ودل غمین وزار و تنها می روم

بعد تو ای جان زینب شد اسیری سهم ما
روی نی سرهایتان همراه نی ها میروم

من فدای آن تن صدپاره وبی سایه ات
دفن نا کرده تن تو مانده بر جا میروم

سالها در کوفه بابایم علی بوده امیر
لیک اینک بر اسیری سوی آنجا میروم

درد زینب را همیشه تو شفا میداده ای
یک جهانی درد دارم بی مسیحا میروم

راه بعد از این پر از رنج وبلا باشد حسین
در ره ابلاغ پیغامت مهیا می روم

در همین یکروز زینب قد کمانی گشته است
بس مصیبت دیده وبا بار غمها میروم

روز اول آمدم همراه جمع اقربا
حال با همراهی سرباز اعدا میروم

بی برادرها، برادر زاده ها وبی پسر
داغشان بر دل، غریب وبی تسلا میروم

شعر:اسماعیل تقوایی

#اشعار_روز_یازدهم_محرم
محمود کریمی♦️نه خانواده من تا به حال رفته اسارت/چهارپایه خوانی(شب…
@ey_elahe_naz
کاروان اسرا -( نه خانواده من تابحال رفته اسارت )

نه خانواده من تابحال رفته اسارت
نه گوشواره اى از بچه هام رفته به غارت
هنوز چادر طفل مرا كسى نكشيده ست
كسى به اهل و عيالم نكرده است جسارت
كسى حوالى ما -شک ندارم اينكه- ندارد
براى قطع سرى از قفا هنوز، مهارت
حسين جان چه بگويم كه روسياه ترينم
كه من نرفته ام و زينب تو رفته اسارت
كه كودكان تو با پاى سنگ خورده ى عريان
ز خارهاى بيابان كشيده اند مرارت
كه بعد روضه همه زود مى روند به خانه
رقيه هم به خرابه، يزيد هم به عمارت
نخوانده بودم اگر من، نبود عين خيالم
ولى كنون چه كنم آه با همين دو عبارت
سرت به نيزه، تنت روى خاک، آه بميرم
كه كهنه پيرهنت هم نيامده ست به كارت
 
شاعر : پیمان طالبی
متن نوحه :
 
#نوحه_الوداع_ای_سر_بریده
می روم از کربلا قامت خمیده ،  الوداع ای سر بریده
می روم ای یارِ در خون آرمیـده ، الوداع ای سر بریده
می روم اما دلم اینجا تپیده ، الوداع ای سر بریده
می روم با این دلِ آتش کشیده ، الوداع ای سر بریده
**
الوداع ای بر زمیـن افتاده بی سر ای برادر
پیکـر صد پارة عریان شده در خون شناور
کنج محمل دیده تر از کربلایت می روم من
بر سـرِ نیـزه سـرت بینـم بـرادر در برابر
نِی به تن پیراهنی داری نه انگشتر به انگشت
از جفـای ساربانان دیده ای خنجر به انگشت
از سرِ نِی دیده بگشا کن نگاهی حال و روزم
سر شکستم تا گرفتم گوشة معجر به انگشت
می روم از کربلا قامت خمیده ،  الوداع ای سر بریده
**
در کنارت نعش صد چاک علی اکبر فتـاده
زیر پایت طفلکِ قنداقه پوش اصغر فتـاده
دور تا دورت اگر دیدم فراوان نِی شکستـه
پیکـر هفتـاد و دو پـروانـة پـرپـر فتـاده
دختـرانـت در کنـارم مثـل بـاران بهـاری
خون ز مژگان می کنند از دوری روی تو جاری
من که خود بی طاقت و بی صبر و تاب و بیقرارم
کو توان و طاقتـی تا سر کنـم با بی قراری
می روم از کربلا قامت خمیده ،  الوداع ای سر بریده
**
نعش زیر سمّ مَرکب لِه شده داری کنارت
قاسـم نو رسته بی سر آرمیـده در جوارت
عـون و عبـداله و جعفـر نوگلان باغ حیدر
بر زمیـن افتـاده اند آلاله هـای لاله زارت
دسـت عبدالله کنارت مانده بر خاک بیابان
می درخشد چون شهابی زیر این خورشید تابان
ساربان آهسته تر این ناقه را فرمان بده تا
اندکـی دیگر ببینـم قامـت عـالی جنـابان
می روم از کربلا قامت خمیده ،  الوداع ای سر بریده
**
در کنـار علقمـه افتـاده سقـای حرمـگـاه
بین عباس و حسین گردیده پهنای حرمگاه
قدّ و بالای یلِ ام البنیـن کوتاه شد این جا
دیدن بی دستی او گشته غوغـای حرمگـاه
تا نگـاه آخر زینـب به نعـش بی سر افتاد
قطـره های اشـک او آبی به باغ پرپر افتاد
گفتن یاران خداحافظ دلش دریای خون کرد
باز شعـر سـروری بر آهِ سوزِ خـواهر افتاد
می روم از کربلا قامت خمیده ،  الوداع ای سر بریده
 
شام غریبان


شمع دل میسوزد و شام غریبان امشب است
مو پریشان زینب است
گم شده طفلان و حیران در بیابان زینب است
مو پریشان زینب است

🚩⭕️🚩⭕️🚩⭕️

آسمان کربلا تیره شده واویلتا
حضرت زهرا بیا
سر به روی نی تن شه مانده زیر دست و پا
حضرت زهرا بیا
******

⭕️دم پـاره
آتش گرفته خیمه ها
رأس حسین به نیزه ها

رأس حسین به نیزه ها
آتیش زدن به خیمه ها

بر خیز ای باب نجات حسین جان 
آزاد شد آب فرات حسین جان
وداع حضرت زینب س باامام حسین در قتلگاه

╔ ✾ ✾ ✾ ᐸᐸ════════
متن نوحه باسبک
╚════════ ✾ ✾ ✾>> ╝


خدا حافظ ای ذکر لبهای زینب
داداش
خداحافظ ای نور چشمای زینب
خدا حافظ ای یادرگار مدینه
خدا حافظ ای عشق تنهای زینب
خدا حافظ ای عشق تنهای زینب

خداحافظ ای یار ودلدار خواهر
ای همه کس وکار زینب

خداحافظ ای بهترین یارودلبر
امام زمان معذرت میخوام
خدا حافظ ای پیکر پاره پاره
خداحافظ ای غرق در خون برادر
خداحافظ ای غرق در خون برادر
بگو من چه جوراز کنار تو پا شم
داداش
دعا کن تا من هم همین جا فدا شم
تمام کس وکار زینب تو هستی
داداش
نمی تونم از توحسینم جدا شم
حرفاشوبا ابی عبدالله زد رو کرد به بدن عباس یه حرفی زد خیلی دلا رو می سوزونه نمیدونم با تو چه میکنه
خداحافظ ای پهلونه مدینه
عموی رشید وقشنگه سکینه
عباس
الهی میمردم تاچشمام نمی خورد
ای وای ای وای
به دستی که افتادو رو زمینه
به دستی که افتاد وروزمینه
خدا حافظ ای بهترین یادگارم
ابالفضل
دیگه بعد تو میل بودن ندارم
من معذرت میخوام برای این یدونه
تورو جون زهرا قسم ای اباالفضل
بگم
منوبین نامحرمان جانزاری
حسییییییییین
۲
(دفن شهدای کربلا)
بنی اسد از دیده خون ببارید
بر این بدن یک بوریا بیارید
با تن صد چاک
افتاده بر خاک
ای وای حسین جان۲

بنی اسد اکبر ز نسل طاها
پیکر پاکش گشته اربا اربا
صد پاره پیکر
شد علی اکبر
ای وای حسین جان۲

بنی اسد شد پاره پاره حنجر
با تیر حرمله علی اصغر
از ظلم گلچین
قنداقه خونین
ای وای حسین جان۲

بنی اسد غربت نمودم احساس
وقتی جدا شد هر دو دست عباس
فرقش دو تا شد
جانش فدا شد
ای وای حسین جان۲

بنی اسد حرمت او دریدند
سر حسین را از قفا بریدند
در راه قرآن
گردیده قربان
ای وای حسین جان۲

بنی اسد آتش زدند به خیمه
رأس حسین ابن علی به نیزه
کم شد توانم
قامت کمانم
ای وای حسین جان۲

بنی اسد افتاده پیکر او
جدا شده از پیکرش سر او
با ظلم افزون
افتاده در خون
ای وای حسین جان۲

#رضا_یعقوبیان

#دفن_شهدای_کربلا
متن نوحه ترکی معروف یخیلیب عباسیم نهر فرات اوسته علی حقایقی
یخیلیب عباسیم نهر فرات اوسته بلیم سیندی زینب علمدار اولدی
یخیلیب عباسیم نهر فرات اوسته بلیم سیندی زینب علمدار اولدی
بویاندور قانه وفالی سرداریم .. قرانه وفادار اولدی
یارالی .. شهید قرانی امید طفلانیم جوانیم لایلای
اوجا بوی سرداریم وزیر درباریم وفالی غم خواریم ابوالفضلیم وای
امان ای دل ای دل زینب سینیب والا بلیم زینب
اوزون ایله آگه حیالی قیزلاری
دنن دیدی پیکان سو مشکین دلدی
اوزون ایله آگه حیالی قیزلاری
دنن دیدی پیکان سو مشکین دلدی
سیزه خاطیر کچدی ایکی قول بیر گوزده
منی قویدی تنها فلک دینجلدی
سینه سی اوستونده نیستانلار گویا
یارالی اعضاسی تمامن اوخدی
متن و دانلود نوحه ترکی یخیلیب عباسیم نهر فرات اوسته علی حقایقی
**
دانلود نسخه دوم مداحی یخیلیب عباسیم
2024/09/28 21:38:33
Back to Top
HTML Embed Code: