Telegram Web Link
این یک دو سه روز، نوبتِ عمر گُذَشت
چون آب، به جویبار و چون باد به دَشت...
هرگز غمِ دو روز، مرا یاد نَگَشت
روزی که نَیامَدَه‌ست و روزی که گُذَشت...

"خیام_نیشابوری"
"رباعیات"



شرحِ تصاویر: "آرامگاهِ خیام در نیشابور"(این سازه یِ کنونیِ آرامگاه می باشد که در سالِ ۱۳۲۸ توسط مهندس "هوشنگ_سیحون" معمارِ چیره دستِ ایرانی، طراحی شد و سپس در سال ۱۳۴۲ با همتِ "هوشنگ_سیحون" و "حسین_جودت" نویسنده و مترجمِ معاصر افتتاح شد.


@Noandishaan_Book
خشک آمد، كِشتگاهِ من
در جوارِ كِشتِ همسايه...

گرچه می گويند: "می گِريَند رویِ ساحلِ نزديک، سوگواران در ميانِ سوگواران"

قاصدِ روزانِ ابری، داروَگ...
كِی می رسد باران...؟
بَر بَساطی كه بَساطی نيست...

در درونِ كومه یِ تاريکِ من،
كه ذره ای با آن نشاطی نيست...
و جِدار دنده هایِ نِی به ديوارِ اتاقم دارد از خُشكيش می تَركد...

چون دلِ ياران كه در هِجرانِ ياران،
قاصدِ روزانِ ابری، داروَگ...
كِی می رسد باران...؟

"نیما_یوشیج"
"مجموعه اشعار_داروگ"

@Noandishaan_Book
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اجرایِ جنجالی و دیدنیِ موسیقیِ
"They Don’t Care About Us"
توسطِ "لوکا_شولیچ" (Luka_Šulić) و
"استپان_هاوزر" (Stjepan_Hauser)
نوازندگانِ ویولونسل و اعضایِ گروه موسیقیِ "2Cellos"، نسخه یِ اصلیِ این موسیقی توسطِ "مایکل _جکسون" در سال 1995 اجرا و منتشر شده است، متنِ این موسیقی به تبعیض نژادی در دنیا می پردازد و از دولتمردان، می‌خواهد که از نژادپرستی و نفرت پراکنی دوری کنند،
او می گوید: "من در این آهنگ، صدایِ همه‌یِ انسان‌ها هستم..."


Artist: "2CELLOS"
Album: "Celloverse"
Released: "2015"



@Noandishaan_Book
معروف است که اسکندر پس از حمله به ایران از مشاوران خود پرسید که چگونه بر مردمی که از مردم من بیشتر میفهمند حکومت کنم؟ یکی از مشاوران گفت کتاب هایشان را بسوزان، دیگری گفت خردمندانشان را بکش. اما او مشاور جوان و باهوشی داشت که گفت: نیازی به چنین کاری نیست...

از میان مردم آن سرزمین آنها را که نمی‌فهمند و کم سوادند به کارهای بزرگ بگمار. آنها که می‌فهمند و باسوادند به کارهای کوچک و پست بگمار. بی‌سوادها و نفهم‌ها همیشه شکرگزار تو خواهند بود و هیچ‌گاه توانایی طغیان نخواهند داشت.

فهمیده‌ها و با سوادها هم یا به سرزمین‌های دیگر کوچ می‌کنند یا خسته و سرخورده عمر خود را تا لحظه مرگ در گوشه‌ای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند کرد...

@Noandishaan_Book
یکی از روابطِ عاشقانه یِ به یاد ماندنی در دنیایِ ادبیات، رابطه یِ "ژان_پل_سارتر" فیلسوف و نویسنده یِ فرانسوی و "سیمون_دوبووار" نویسنده یِ فرانسوی می باشد، که آن قدر ادامه پیدا کرد که در نهایت پس از مرگ، در کنار هم در پاریس همراه با یک سنگِ مزارِ مشترک دفن شدند!
"سیمون_دوبووار"، در جایی گفته است: "رفاقتی که زندگیِ ما را به هم پیوند داده است، به گونه ای است که سایرِ پیوندها در مقابلِ آن، تقلیدِ مضحکی به نظر می رسند..."
در این رابطه یِ عاشقانه که 51 سال طول کشید، "ژان_پل_سارتر" هم بیان کرده است: "یک چیزی هست که تغییر نکرده و نمی تواند تغییر کند، آن هم این است که مهم نیست چه اتفاقی رخ می‌دهد و من به چه تبدیل می شوم، من فقط با تو به آن تبدیل می شوم..."

@Noandishaan_Book
کاش چون پاييز بودم، کاش چون پاييز بودم...
کاش چون پاييزِ خاموش و مَلال انگيز بودم...
برگ‌هایِ آرزوهايم يکايک زرد می شد،
آفتابِ ديدگانم سَرد می شد،
آسمانِ سينه ام پُردرد می شد...
ناگهان طوفانِ اندوهی به جانم چَنگ می زد...
اشک هايم هم چو باران،
دامنم را رنگ می زد...
وَه، چه زيبا بود اگر پاييز بودم...
وحشی و پُرشور و رنگ آميز بودم...
شاعری در چشمِ من می خواند شعری آسمانی...
در کنارِ قلبِ عاشق شعله می زد،
در شرارِ آتشِ دردی نهانی...
نغمه یِ من، هم چو آوایِ نَسيمِ پَر شکسته...
عطرِ غَم می ريخت بر دل‌هایِ خسته...
پيشِ رويم چهره یِ تلخِ زمستانِ جوانی...
پُشت سَر، آشوبِ تابستانِ عشقی ناگهانی...
سينه ام، منزلگهِ اندوه و درد و بدگمانی...
کاش چون پاييز بودم، کاش چون پاييز بودم...


"فروغ_فرخزاد"

@Noandishaan_Book
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سکانسی از فیلمِ "پَری" به کارگردانی و نویسندگی "داریوش_مهرجویی" محصول سالِ 1373، این فیلم اقتباسی از رمانِ "فرانی و زویی" و داستانِ کوتاهِ "یک روز خوش برای موزماهی" نوشته یِ "جروم_دیوید_سالینجر" می باشد.

"آدم افتاده باشه زیرِ تپه، با گلویِ پاره‌ پاره، که همین‌طور ذره‌ ذره خون ازش می‌ره تا تموم کنه و اگه چند تا زن و بچه‌یِ دهاتی با کوزه‌یِ رو سرشون بیان رَد شن، آدم باید بتونه نیم‌خیز بشه، سَرش رو برگردونه تا ببینه چطوری زن‌ها کوزه‌ها رو سالم به بالای تپه می‌رسونن..."

@Noandishaan_Book
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مروری بر آثار و کارنامه ی پُربارِ هنریِ زنده یاد "داریوش_مهرجویی"


@Noandishaan_Book
شایگان: "زندگیِ ما نویسندگان ابداً دراماتیک یا سینمایی نیست، شاید علتش اینه که ما یک پارچه و لبریز زندگی نمی کنیم، بلکه به شوق باز کردنِ یک دریچه، قوز کرده ایم‌ رویِ میز و زندگی را تکه تکه تفسیر می کنیم.‌.."

نمایشنامه: "منجی در صبحِ غمناک"
"اکبر_رادی"

@Noandishaan_Book
Come Waltz With Me
Demis Roussos
موسیقیِ "come waltz with me" که توسطِ "Demis_Roussos"
خواننده و نوازنده‌یِ برجسته‌یِ اهلِ یونان اجرا شده است.
او این اثر را، بر رویِ "والسِ شماره‌یِ 2" که یکی از معروف‌ترین آثارِ "دمیتری_شوستاکوویچ"، آهنگساز بزرگ روسی، خوانده است.
"استنلی_کوبریک" نیز در سال 1999 قطعه‌یِ "والسِ شماره یِ 2" را برای آخرین فیلمش، به نامِ "چشمانِ کاملاً بسته" انتخاب کرده است.

@Noandishaan_Book
"شوپنهاور" می‌گوید: وقتی از طبیعتِ سطحی و پوچِ اندیشه‌هایِ دیگران، تنگ‌نظریشان، حقارتِ دیدگاه‌هایشان، پَستیِ نیت‌هایشان و تعدادِ خطاهایشان کاملاً آگاه می‌شویم، کم‌کم به چیزی که در سَرِشان می‌گذرد بی‌تفاوت می‌شویم، زیرا زمین مملو از آدمهایی است که ارزشِ هم‌صحبتی ندارند‌، به نظرت واقعاً عاقلانه است که ما نظراتِ چنین آدم‌هایی را جدی بگیریم؟ چرا اجازه دهیم که قضاوت‌هایشان تعیین کند که ما چگونه آدمی باشیم؟ آیا نوازنده از تشویقِ بلندِ حضار مسرور می‌شود اگر بداند همه‌یِ مخاطبانش ناشنوا هستند؟

"اضطرابِ وضعیت"
"آلن_دو باتن"

@Noandishaan_Book
همه‌ی ما فوق‌العاده و به‌طور غیر قابل تحملی حسابگر، بی‌اعتنا و بی‌حال شده‌ایم؛ خواب‌رفته و یخ زده‌ایم. اگر کسی برای لحظه‌ای هم شده ما را تکان بدهد و گرم کند، باید از او سپاسگزار باشیم!

📚رودین
👤 ایوان تورگنیف


@Noandishaan_Book
گُفت: آدابِ سَفر آن است، که هَرگِز از قَدَم نَایستی تا دِلَت آرام گیرد...
گفت: ‏آن‌جا که دِل، آرام گِرِفت همان جا مَقصَد است...


"تذکرة الاولیاء"
"عطارنیشابوری"
عکس: "آرامگاه عطار در نیشابور"



@Noandishaan_Book
سقفِ آزادی رابطه‌ی مستقیم با قامتِ فکری مردمان دارد. در جامعه‌ای که قامتِ تفکر و همت مردم کوتاه باشد، سقفِ آزادی هم به همان نسبت کوتاه می‌شود.

وقتی سقف کوتاه باشد، آدم‌های بزرگ سرشان آنقدر به سقف می‌خورد که حذف می‌شوند، آدم‌های کوتوله اما راحت جولان می‌دهند.

مردمِ عوام هم برای بقا آنقدر سرشان را خم می‌کنند که کوتوله می‌شوند و سقف‌ها پایین و پایین‌تر می‌آید و مردم بیشتر و بیشتر قوز می‌کنند، تا اینکه کمر خم می‌شود و دیگر نمی‌توانند قد راست کنند.

📚بیچارگان
👤 #فیودور_داستایفسکی

@Noandishaan_Book
ازین بالا که نگاه بکنیم زندگیِ رویِ زمین، مثلِ افسانه‌ای به نظر می‌آید که مطابقِ فکرِ یک نفر دیوانه ساخته شده باشد.


"آفرینگان"
"صادق_هدایت"

@Noandishaan_Book
تو چیزی مَدان، کَز خِرَد بَرتَر است،
خِرَد، بر همه نیکویی ها سَر است...
خِرَد داند، آکنده رازِ جهان،
که چشمِ سَرِ ما، ببیند نهان‌...
خِرَد را مِه و خشم را بنده دار،
مَشو تیز، با مردِ پرهیزگار...
ستونِ خِرَد، بُردباری بُوَد،
چو تیزی کنی، تَن بِه خواری بُوَد...

"شاهنامه ی فردوسی"

@Noandishaan_Book
تحمل برای خر و قاطر هم حدی دارد اما آدمی چنان به پستی تن می‌دهد که پست بودنش دیگر برای آنهایی که پدرش را درمی‌آورند نفرت‌انگیز می‌شود به‌حدی‌که آنها، خودشان، مجبور به عوض کردن آن می‌شوند. 


📚نمایشنامه دون ژوان در جهنم
👤 جورج برناردشاو

@Noandishaan_Book
انسان یک سعادتِ حقیقی نخواهد داشت تا زمانی که در اطرافِ خود ظلم و جور می‌بیند، خواه هم‌جنسِ او باشد خواه دیگران...
هر کدام زندگانی را به قدرِ خودشان دوست دارند، حیوان هم مثلِ انسان... بدونِ لزوم نباید او را از این نعمتی که خالق به تمامِ موجودات داده و انسان قادر نیست دوباره زندگانی را به آن‌ها رد بنماید محروم کنیم، این کشتار یک خطایِ بزرگی است که انسان خیلی گِران باید قرضِ خود را بپردازد.

"انسان و حیوان"
"صادق_هدایت"

@Noandishaan_Book
2024/11/16 12:29:04
Back to Top
HTML Embed Code: