همهی ما فوقالعاده و بهطور غیر قابل تحملی حسابگر، بیاعتنا و بیحال شدهایم؛ خوابرفته و یخ زدهایم. اگر کسی برای لحظهای هم شده ما را تکان بدهد و گرم کند، باید از او سپاسگزار باشیم!
📚رودین
👤 ایوان تورگنیف
@Noandishaan_Book
📚رودین
👤 ایوان تورگنیف
@Noandishaan_Book
گُفت: آدابِ سَفر آن است، که هَرگِز از قَدَم نَایستی تا دِلَت آرام گیرد...
گفت: آنجا که دِل، آرام گِرِفت همان جا مَقصَد است...
"تذکرة الاولیاء"
"عطارنیشابوری"
عکس: "آرامگاه عطار در نیشابور"
@Noandishaan_Book
گفت: آنجا که دِل، آرام گِرِفت همان جا مَقصَد است...
"تذکرة الاولیاء"
"عطارنیشابوری"
عکس: "آرامگاه عطار در نیشابور"
@Noandishaan_Book
سقفِ آزادی رابطهی مستقیم با قامتِ فکری مردمان دارد. در جامعهای که قامتِ تفکر و همت مردم کوتاه باشد، سقفِ آزادی هم به همان نسبت کوتاه میشود.
وقتی سقف کوتاه باشد، آدمهای بزرگ سرشان آنقدر به سقف میخورد که حذف میشوند، آدمهای کوتوله اما راحت جولان میدهند.
مردمِ عوام هم برای بقا آنقدر سرشان را خم میکنند که کوتوله میشوند و سقفها پایین و پایینتر میآید و مردم بیشتر و بیشتر قوز میکنند، تا اینکه کمر خم میشود و دیگر نمیتوانند قد راست کنند.
📚بیچارگان
👤 #فیودور_داستایفسکی
@Noandishaan_Book
وقتی سقف کوتاه باشد، آدمهای بزرگ سرشان آنقدر به سقف میخورد که حذف میشوند، آدمهای کوتوله اما راحت جولان میدهند.
مردمِ عوام هم برای بقا آنقدر سرشان را خم میکنند که کوتوله میشوند و سقفها پایین و پایینتر میآید و مردم بیشتر و بیشتر قوز میکنند، تا اینکه کمر خم میشود و دیگر نمیتوانند قد راست کنند.
📚بیچارگان
👤 #فیودور_داستایفسکی
@Noandishaan_Book
ازین بالا که نگاه بکنیم زندگیِ رویِ زمین، مثلِ افسانهای به نظر میآید که مطابقِ فکرِ یک نفر دیوانه ساخته شده باشد.
"آفرینگان"
"صادق_هدایت"
@Noandishaan_Book
"آفرینگان"
"صادق_هدایت"
@Noandishaan_Book
تو چیزی مَدان، کَز خِرَد بَرتَر است،
خِرَد، بر همه نیکویی ها سَر است...
خِرَد داند، آکنده رازِ جهان،
که چشمِ سَرِ ما، ببیند نهان...
خِرَد را مِه و خشم را بنده دار،
مَشو تیز، با مردِ پرهیزگار...
ستونِ خِرَد، بُردباری بُوَد،
چو تیزی کنی، تَن بِه خواری بُوَد...
"شاهنامه ی فردوسی"
@Noandishaan_Book
خِرَد، بر همه نیکویی ها سَر است...
خِرَد داند، آکنده رازِ جهان،
که چشمِ سَرِ ما، ببیند نهان...
خِرَد را مِه و خشم را بنده دار،
مَشو تیز، با مردِ پرهیزگار...
ستونِ خِرَد، بُردباری بُوَد،
چو تیزی کنی، تَن بِه خواری بُوَد...
"شاهنامه ی فردوسی"
@Noandishaan_Book
تحمل برای خر و قاطر هم حدی دارد اما آدمی چنان به پستی تن میدهد که پست بودنش دیگر برای آنهایی که پدرش را درمیآورند نفرتانگیز میشود بهحدیکه آنها، خودشان، مجبور به عوض کردن آن میشوند.
📚نمایشنامه دون ژوان در جهنم
👤 جورج برناردشاو
@Noandishaan_Book
📚نمایشنامه دون ژوان در جهنم
👤 جورج برناردشاو
@Noandishaan_Book
انسان یک سعادتِ حقیقی نخواهد داشت تا زمانی که در اطرافِ خود ظلم و جور میبیند، خواه همجنسِ او باشد خواه دیگران...
هر کدام زندگانی را به قدرِ خودشان دوست دارند، حیوان هم مثلِ انسان... بدونِ لزوم نباید او را از این نعمتی که خالق به تمامِ موجودات داده و انسان قادر نیست دوباره زندگانی را به آنها رد بنماید محروم کنیم، این کشتار یک خطایِ بزرگی است که انسان خیلی گِران باید قرضِ خود را بپردازد.
"انسان و حیوان"
"صادق_هدایت"
@Noandishaan_Book
هر کدام زندگانی را به قدرِ خودشان دوست دارند، حیوان هم مثلِ انسان... بدونِ لزوم نباید او را از این نعمتی که خالق به تمامِ موجودات داده و انسان قادر نیست دوباره زندگانی را به آنها رد بنماید محروم کنیم، این کشتار یک خطایِ بزرگی است که انسان خیلی گِران باید قرضِ خود را بپردازد.
"انسان و حیوان"
"صادق_هدایت"
@Noandishaan_Book
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اتودِ انقلابیِ "فردریک_شوپن"
(Frédéric_Chopin)
از بزرگ ترین آهنگسازانِ پیانوی لهستانی،
در تاریخِ موسیقیِ کلاسیک
با اجرایِ "آندره_واتس" (André_Watts)
پیانیستِ کلاسیکِ آمریکایی
@Noandishaan_Book
(Frédéric_Chopin)
از بزرگ ترین آهنگسازانِ پیانوی لهستانی،
در تاریخِ موسیقیِ کلاسیک
با اجرایِ "آندره_واتس" (André_Watts)
پیانیستِ کلاسیکِ آمریکایی
@Noandishaan_Book
چو ابرویت نَچَمیدی به کامِ گوشه نشینی،
برو که چون من و چَشمَت به گوشه ها بِنشینی...
چو دل به زلفِ تو بَستم به خود قرار ندیدم،
برو که چون سرِ زُلفَت، به خود قرار نبینی...
به جانِ تو که دِگَر جان به جایِ تو نَگُزینم
که تا تو باشی و غیری به جایِ من نَگُزینی...
ز باغِ عشقِ تو هرگز گُلی به کام، نَچیدم
به روزِ گُلبُنِ حُسنَت، گُلی به کام نچینی...
نگینِ حَلقه یِ رِندان شدی که تا بِدرخشد
کنارِ حلقه یِ چَشمم به هر نگاهِ نِگینی...
کسی که دین و دل از کَف، به بادِ غارتِ زُلفت
چو من نداده چه داند که غارتِ دل و دینی...
خوشم که شعله یِ آهَم به دوزَخَت کِشد اما،
چه می کند به تو دوزخ، که خود بهشت بَرینی...
خدای را که دِگر آسمان، بَلا نَفِرستد
تو خود بدین قَد و بالا، بلایِ رویِ زمینی...
تو تشنه یِ غزلِ شهریار و من به که گویم...
که شعرِ تَر، نَتراود بُرون زِ طَبعِ حَزینی...
"دیوانِ غزلیات"
"استاد شهریار"
@Noandishaan_Book
برو که چون من و چَشمَت به گوشه ها بِنشینی...
چو دل به زلفِ تو بَستم به خود قرار ندیدم،
برو که چون سرِ زُلفَت، به خود قرار نبینی...
به جانِ تو که دِگَر جان به جایِ تو نَگُزینم
که تا تو باشی و غیری به جایِ من نَگُزینی...
ز باغِ عشقِ تو هرگز گُلی به کام، نَچیدم
به روزِ گُلبُنِ حُسنَت، گُلی به کام نچینی...
نگینِ حَلقه یِ رِندان شدی که تا بِدرخشد
کنارِ حلقه یِ چَشمم به هر نگاهِ نِگینی...
کسی که دین و دل از کَف، به بادِ غارتِ زُلفت
چو من نداده چه داند که غارتِ دل و دینی...
خوشم که شعله یِ آهَم به دوزَخَت کِشد اما،
چه می کند به تو دوزخ، که خود بهشت بَرینی...
خدای را که دِگر آسمان، بَلا نَفِرستد
تو خود بدین قَد و بالا، بلایِ رویِ زمینی...
تو تشنه یِ غزلِ شهریار و من به که گویم...
که شعرِ تَر، نَتراود بُرون زِ طَبعِ حَزینی...
"دیوانِ غزلیات"
"استاد شهریار"
@Noandishaan_Book
ذهنِ نابالغ وقتی توجیهِ منطقی پیدا نمیکند، دست به دامنِ خرافات میشود...
"شرلوک هلمز علیه دراکولا" "لورن_دیاستلمن"
@Noandishaan_Book
"شرلوک هلمز علیه دراکولا" "لورن_دیاستلمن"
@Noandishaan_Book
Paradis perdus @unclearr
Christine and the Queens
Artist: "Christine and the Queens"
Album: "Chaleur Humaine"
Genres: "Alternative/Indie, French Indie, Pop"
Released: "2014"
@Noandishaan_Book
Album: "Chaleur Humaine"
Genres: "Alternative/Indie, French Indie, Pop"
Released: "2014"
@Noandishaan_Book
گل پاسخ داد: ای ابله...!
تصور کردهای من میشکفم تا دیده شوم؟
من برای خودم میشکفم نه برای دیگران، چون شکوفایی خُرسندم میکند...
سرچشمهیِ شادیِ من
در وجودِ خودم و در شکوفاییام است...
"درمان شوپنهاور"
"ارویند_یالوم "
@Noandishaan_Book
تصور کردهای من میشکفم تا دیده شوم؟
من برای خودم میشکفم نه برای دیگران، چون شکوفایی خُرسندم میکند...
سرچشمهیِ شادیِ من
در وجودِ خودم و در شکوفاییام است...
"درمان شوپنهاور"
"ارویند_یالوم "
@Noandishaan_Book
Forwarded from کانال هُنرواره | Art
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستندِ "صدایِ خَس و خاشاک"
این مستند، حاویِ گفتارهایی دربارهیِ زندگیِ هنری و اجتماعیِ "استاد محمدرضا شجریان" است که خود استاد شجریان، نیز دیدگاههایش را دربارهیِ موضوعاتِ گوناگون بیان میکند. این مستند ساختهیِ "ماندانا_بیسکاتی" است.
@Honarrvareh
این مستند، حاویِ گفتارهایی دربارهیِ زندگیِ هنری و اجتماعیِ "استاد محمدرضا شجریان" است که خود استاد شجریان، نیز دیدگاههایش را دربارهیِ موضوعاتِ گوناگون بیان میکند. این مستند ساختهیِ "ماندانا_بیسکاتی" است.
@Honarrvareh
دفترچه تلفنِ من پُر از اسمهایِ جورواجوره...
اما وقتی دنبالِ کسی میگردم که باهاش چند کلمه بتونم حرف بزنم،
میبینم که به صورتِ مفتضحانهای
هیچ کس رو ندارم و اون اعدادی که جلویِ اسمها نوشته شده، مثلِ اعدادی که رویِ یک چکِ بی محل نوشته شده، بیارزش و مسخره هستن...!
"قهوه سردِ آقایِ نویسنده"
"روزبه_معین"
@Noandishaan_Book
اما وقتی دنبالِ کسی میگردم که باهاش چند کلمه بتونم حرف بزنم،
میبینم که به صورتِ مفتضحانهای
هیچ کس رو ندارم و اون اعدادی که جلویِ اسمها نوشته شده، مثلِ اعدادی که رویِ یک چکِ بی محل نوشته شده، بیارزش و مسخره هستن...!
"قهوه سردِ آقایِ نویسنده"
"روزبه_معین"
@Noandishaan_Book
من با تمامِ مردمِ عالم کاری نداشتم،
مردم برای من تویی...
آن جنگلِ "تو" است،
در این زمینِ زیبای بیگانه،
امروز بوسههایِ تو یادم آمد...
امروز از تختِ سینهام دستی،
دریچهیِ مخفیای را آهسته باز کرد...
در من، تو را بیدار کردند،
ای کاش در من، همیشه تو را بیدار میکردند...
"رضا_براهنی"
@Noandishaan_Book
مردم برای من تویی...
آن جنگلِ "تو" است،
در این زمینِ زیبای بیگانه،
امروز بوسههایِ تو یادم آمد...
امروز از تختِ سینهام دستی،
دریچهیِ مخفیای را آهسته باز کرد...
در من، تو را بیدار کردند،
ای کاش در من، همیشه تو را بیدار میکردند...
"رضا_براهنی"
@Noandishaan_Book
کاج هایِ زیادی بلند،
زاغ هایِ زیادی سیاه...
آسمان به اندازه آبی،
سنگچین ها، تماشا، تَجَرُد...
کوچه باغِ فرا رفته تا هیچ،
ناودانِ مُزَیَن به گنجشک...
آفتابِ صریح،
خاکِ خوشنود...
چشم تا کار می کرد،
هوشِ پاییز بود...
ای عجیبِ قشنگ...!
با نگاهی پر از لفظِ مرطوب...
مثلِ خوابی پُر از لُکنتِ سبزِ یک باغ،
چشم هایی شبیهِ حیایِ مُشَبَک...
پلک هایِ مُرَدَد...
مثلِ انگشت هایِ پریشانِ خوابِ مسافر...
زیرِ بیداریِ بیدهایِ لبِ رود...
اُنس، مثلِ یک مُشت خاکسترِ محرمانه،
رویِ گرمایِ ادراک پاشیده می شد...
فکر، آهسته بود...
آرزو، دور بود...
مثلِ مرغی که رویِ درختِ حکایت بخواند...
درکجاهایِ پاییزهایی که خواهند آمد،
یک دهانِ مُشَجَر،
از سَفرهایِ خوب، حرف خواهد زد...؟
"سهراب_سپهری"
"تنهایِ منظره"
کتاب: "ما هیچ، ما نگاه"، مجموعه اشعار
(هشتمین و آخرین کتاب از هشت کتاب)
@Noandishaan_Book
زاغ هایِ زیادی سیاه...
آسمان به اندازه آبی،
سنگچین ها، تماشا، تَجَرُد...
کوچه باغِ فرا رفته تا هیچ،
ناودانِ مُزَیَن به گنجشک...
آفتابِ صریح،
خاکِ خوشنود...
چشم تا کار می کرد،
هوشِ پاییز بود...
ای عجیبِ قشنگ...!
با نگاهی پر از لفظِ مرطوب...
مثلِ خوابی پُر از لُکنتِ سبزِ یک باغ،
چشم هایی شبیهِ حیایِ مُشَبَک...
پلک هایِ مُرَدَد...
مثلِ انگشت هایِ پریشانِ خوابِ مسافر...
زیرِ بیداریِ بیدهایِ لبِ رود...
اُنس، مثلِ یک مُشت خاکسترِ محرمانه،
رویِ گرمایِ ادراک پاشیده می شد...
فکر، آهسته بود...
آرزو، دور بود...
مثلِ مرغی که رویِ درختِ حکایت بخواند...
درکجاهایِ پاییزهایی که خواهند آمد،
یک دهانِ مُشَجَر،
از سَفرهایِ خوب، حرف خواهد زد...؟
"سهراب_سپهری"
"تنهایِ منظره"
کتاب: "ما هیچ، ما نگاه"، مجموعه اشعار
(هشتمین و آخرین کتاب از هشت کتاب)
@Noandishaan_Book
میخواهم از خود بِگریزم بروم خیلی دور، مثلاً بروم در سیبریه، در خانههایِ چوبینِ زیرِ درختهایِ کاج، آسمانِ خاکستری، برف، برفِ انبوه میانِ موجیکها، بروم زندگانیِ خودم را از سَر بگیرم یا مثلاً بروم به هندوستان، زیر خورشیدِ تابان، جنگلهایِ سَر به هَم کشیده، مابینِ مردمانِ عجیب و غریب، یک جایی بروم که کسی مرا نشناسد، کسی زبانِ من را نداند...
"زنده به گور"
"صادق_هدایت"
"زنده به گور" کتابی از "صادق_هدایت" است که نخستین بار در سالِ ۱۳۰۹ در تهران و توسطِ چاپخانه یِ فردوسی منتشر شده است. این کتاب شاملِ هشت داستانِ کوتاه میباشد، نامِ کتاب از نخستین داستانِ این مجموعه یعنی "زنده به گور" گرفته شده است.
@Noandishaan_Book
"زنده به گور"
"صادق_هدایت"
"زنده به گور" کتابی از "صادق_هدایت" است که نخستین بار در سالِ ۱۳۰۹ در تهران و توسطِ چاپخانه یِ فردوسی منتشر شده است. این کتاب شاملِ هشت داستانِ کوتاه میباشد، نامِ کتاب از نخستین داستانِ این مجموعه یعنی "زنده به گور" گرفته شده است.
@Noandishaan_Book
از فکرِ خندیدن تو، من هم خنده ام می گیرد و به همین علت است که در این دنیا، خنده تا ابد باقی خواهد ماند...
هر کسی دیوانگی هایی دارد، ولی به عقیده یِ من، بزرگترینِ دیوانگی ها، نداشتنِ دیوانگی است...!
"زوربایِ یونانی"
"نیکوس_کازانتزاکیس"
@Noandishaan_Book
هر کسی دیوانگی هایی دارد، ولی به عقیده یِ من، بزرگترینِ دیوانگی ها، نداشتنِ دیوانگی است...!
"زوربایِ یونانی"
"نیکوس_کازانتزاکیس"
@Noandishaan_Book