Telegram Web Link
🔳⭕️بهترين آموزگاران آنهايی هستند كه به تو نشان می دهند كجا را نگاه كنی اما نمی گويند چه ببينی...
👤الكساندرا ترنفر

#سخنان
@nadidparid
🔳⭕️داستان جهل



⭕️▪️بچه ای نزد استاد معرفت رفت و گفت: مادرم قصد دارد برای راضی ساختن خدای معبد و به خاطر محبتی که به کاهن معبد دارد، خواهر کوچکم را قربانی کند. لطفا خواهر بی گناهم را نجات دهید.

استاد سراسیمه به سراغ زن رفت و با حیرت دید که زن دست و پای دخترخردسالش را بسته و در مقابل در معبد قصد دارد با چاقو سر دختر را ببرد.

جمعیت زیادی زن بخت برگشته را دوره کرده بودند و کاهن معبد نیز با غرور و خونسردی روی سنگ بزرگی کنار در معبد نشسته و شاهد ماجرا بود.

استاد به سراغ زن رفت و دید که زن به شدت دخترش را دوست دارد و چندین بار او را درآغوش می گیرد و می بوسد، اما در عین حال می خواهد کودکش را بکشد، تا بت اعظم معبد او را ببخشد و برکت و فراوانی را به زندگی او ارزانی دارد.

استاد از زن پرسید که چرا دخترش را قربانی می کند: زن پاسخ داد که کاهن معبد گفته است که باید عزیزترین پاره وجود خود را قربانی کند، تا بت اعظم او را ببخشد و به زندگی اش برکت جاودانه ارزانی دارد.

استاد تبسمی کرد و گفت: اما این دختر که عزیزترین بخش وجود تو نیست، چون تصمیم به هلاکتش گرفته ای، عزیزترین بخش زندگی تو همین کاهن معبد است که به خاطر حرف او تصمیم گرفته ای دختر نازنین ات را بکشی.

بت اعظم که احمق نیست، او به تو گفته است که باید عزیزترین بخش زندگی ات را از بین ببری و اگر تو اشتباهی به جای کاهن دخترت را قربانی کنی، هیچ اتفاقی نمی افتد و شاید به خاطر سرپیچی از دستور بت اعظم بلا و بدبختی هم گریبانت را بگیرد‼️

زن لختی مکث کرد، دست و پای دخترک را باز کرد، او را در آغوش گرفت و آنگاه در حالی که چاقو را محکم در دست گرفته بود، به سمت پله سنگی معبد دوید، اما هیچ اثری از کاهن معبد نبود‼️

⚠️می گویند از آن روز به بعد دیگر کسی کاهن معبد را در آن اطراف ندید

⭕️▪️نتیجه گیری راهبردی:
هیچ چیز ویرانگرتر از این نیست كه متوجه شویم كسی كه به آن اعتماد داشته ایم، عمری فریبمان داده است...

🔆در جهان تنها یک فضیلت وجود دارد و آن آگاهی‌ و خرد است و تنها یک گناه و آن جهل و نادانيست...

@nadidparid
از همین میترسم، که به کسی یا چیزی عادت کنی، اون وقت اون کس یا اون چیز قالت بذاره. اون موقع دیگه هیچی برات باقی نمی مونه. میفهمی چی میخوام بگم؟
از کسایی که میزارن میرن خوشم نمیاد، واسه همینم اول از همه خودم میرم، اینجوری خاطر جمع تره...


📖 #خداحافظ_گاری_کوپر
✍🏻 #رومن_گاری

@nadidparid
انگیزه کتاب خواندن دو چیز است:
یکی لذت بردن،
دیگری فخر فروختن!


📖 #تاثیر_علم_بر_اجتماع
✍🏻 #برتراند_راسل

@nadidparid
هنگامی که مارکس می گوید سایر ارزش ها در ارزش مبادله «حل می شوند» منظورش این است که جامعه ی بورژوایی، سایر ساختارهای کهنه را محو نمی کند بلکه آنها را در خود حل می کند. شرف و وقار از میان نمی روند بلکه در بازار ادغام می شوند و برچسب قیمت بر رویشان چسبانده می شود و زندگی جدیدی را در لباس کالا شروع می کنند. بنابراین هر نوع رفتارِ محتمل انسانی، زمانی از نظر اخلاقی مقبول واقع می شود که از نظر اقتصادی امکان بروز بیابد و «دارای قیمت و ارزش» باشد، هر چیزی سودآور باشد بقا می یابد. نیهیلیسم مدرن چیزی به جز این نیست. داستایفسکی و نیچه و اخلافِ قرن بیستمی آنها این سرنوشت را ناشی از علم و عقل گرایی «مرگ خداوند» می‌دانند. مارکس می‌گوید که بنیان این نیهیلیسم چیزی به مراتب انضمامی‌تر و زمینی‌تر است: فرمان این سرنوشت را کارکردهایِ پیش پاافتاده و روزانه نظام اقتصاد بورژوایی صادر کرده اند نظامی که ارزش انسانی را مساوی قیمت ما در بازار می داند، نه بیش ونه کم، و ما را وا می‌دارد که با بالا بردن قیمت مان تا آنجا که توان داریم خودمان را وسعت بخشیم.

📚 #تجربه_مدرنیته
✍🏼 #مارشال_برمن
🖊 ترجمهٔ مراد فرهادپور


@nadidparid
تاریخ دروغ‌های طرف پیروز و خودفریبی‌های طرف شکست خورده است. همان داستان همیشگی همان کشمکش بین استبداد و طغیان ٬جنگ و صلح٬ نعمت و فلاکت. تاریخ مثل یک ساندویچ پیاز خام است که آروغ می‌زنی طعم پیاز برمی‌گردد توی دهنت. همه‌اش تکرار است.

📕 حس یک پایان
✍🏻 #جولین_بارنز

@nadidparid
دروغ گفتن فقط این نیست که حرفی بزنیم که راست نیست.دروغ گفتن،گفتن چیزی بیش از آن است که راست است و حقیقت دارد، و در مورد قلب آدمی، به زبان آوردن چیزی بیش از آن است که واقعا احساس می کند.ما همه مان هر روز این کار را میکنیم تا زندگی را ساده تر کنیم.

بیگانه
#آلبر_کامو
@nadidparid
هرگز به این فکر نکن که در برابر فاجعه ای که هنوز اتفاق نیفتاده ، چگونه عزا بگیری ...

#نادر_ابراهیمی

@nadidparid
☕️ قطعه‌ای از کتاب

یک جامعه دیکتاتور زده که موفق به جاودانه شدن گشته، احتمالاً سیستمی از اندیشه های اسکیزوفرنیک بنا نهاده که در آن عقل سلیم در زندگی روزمره و در برخی از علوم نظری به خوبی حفظ می شود اما می تواند توسط سیاستمداران، تاریخ شناسان و جامعه شناسان نادیده گرفته شود. در این جامعه مردم بیشماری وجود دارند که جعل متون علمی را شرم آور می دانند اما همین مردم چشمان خود را در برابر جعل یک حقیقت تاریخی می بندند.

📕ادبیات در جامعه دیکتاتوری

✍️جورج اورول

@nadidparid
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹

هفت سالی می شد که راه نرفته بودم
پزشک پرسید :
این چوب ها چیست ؟
گفتم: فلجم
گفت: آنچه تو را فلج کرده، همین چوب هاست!

سینه خیز، چهار دست و پا، قدم بردار و بیفت
چوب های زیبایم را گرفت
پشتم شکست و در آتش سوزاند

حالا من راه می روم …
اما هنوز هم وقتی به چوبی نگاه می کنم،
تا ساعت ها، بی رمقم ...

#برتولت_برشت

@nadidparid
من با استعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقت ها به دست هام نگاه می کنم و فکر می کنم که می توانستم پیانیست بزرگی بشوم. یا یک چیز دیگر. ولی دست هام چه کار کرده اند؟ یک جایم را خارانده اند، چک نوشته اند، بند کفش بسته اند، سیفون کشیده اند و غیره. دست هایم را حرام کرده ام. همین طور ذهنم را.

📖 #عامه_پسند
✍🏻 #چارلز_بوکوفسکی

@nadidparid
من یاد گرفته‌ام که هیچ فرقی نمی‌کند چه قدر خوب و وفادار باشم، زیرا همیشه کسانی هستند که لیاقتش را ندارند! من آموخته‌ام کسانی را که دوستشان دارم، خیلی زود از دست می‌دهم و کسانی را که بود و نبودشان برایم اهمیتی ندارد، همیشه در کنارم خواهم داشت!
ولی هرگز فلسفه‌ی هیچکدامشان را درنیافتم.

📖 #فراتر_از_بودن
✍🏻 #کریستین_بوبن

@nadidparid
Seligman,_Martin_E_P_Learned_optimism.pdf
5.4 MB
Seligman, Martin E. P - Learned optimism _ how to change your mind and your life-Vintage Books (2006).pdf
طبيعت هنگامی که از هميشه مهربان‌تر است عيب و نقصى كوچک به ما پيشكش می‌کند چرا که اگر من بی‌نقص به دنيا آمده بودم احتمالا چيزى ياد نمی‌گرفتم.

يوزف روت
اعترافات یک قاتل
@nadidparid
"به کجا چنین شتابان؟"
گون از نسیم پرسید
- دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
- همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم.
به کجا چنین شتابان؟
- به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا، سرایم
- سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه‌ها، به باران
برسان سلام ما را”

#محمدرضا شفیعی کدکنی, در کوچه باغ های نشابور
@nadidparid
داروین خدا را از اعتبار انداخت و ما همانطور که زمانی خدا را آفریدیم، اینک او را کشته ایم و حال نمی دانیم بدون اساطیر مذهبی مان چگونه سر کنیم.


📖 #وقتی_نیچه_گریست
✍🏻 #اروین_یالوم

@nadidparid
🔳⭕️داستان های مدیریتی (باد مخالف قوی تر است یا باد موافق؟)



🔴▪️اگر تجربه دوچرخه سواری یا دوندگی با سرعت زیاد را داشته باشید، حتما جریان بادی که از روبرو به صورتتان می خورد را حس کرده اید. این جریان باد که اغلب آزاردهنده بوده و پیشروی را برای شما دشوار می سازد، باد مخالف (headwind) نامیده می شود.

👈در مقابل، یک جریان باد دیگری نیز وجود دارد که گاهی اوقات در جهت حرکت شما وزیده و به پیشروی شما کمک می کند، و به آن اصطلاحا بادموافق (tailwind) می گویند.

خاصیت باد موافق این است که پس از مدت کوتاهی بدن به آن عادت کرده و تا مادامی که می وزد دیگر متوجه وجود آن نمی شوید. در عوض، هر لحظه که باد مخالفی در جهت خلاف حرکت شما بوزد، آن را حس کرده و لحظه شماری می کنید تا از دست آن خلاص شوید.

این پدیده در زندگی روزمره ما نیز به چشم می خورد. عدم تقارن بین احساس بادهای موافق و بادهای مخالف، یک سوگیری شناختی است که در نتیجه آن ما در اغلب موارد موانعی که بر سر راهمان در زندگی قرار گرفته است را بسیار پررنگ تر و شفاف تر از مزایا و شانس هایی که از آن ها بهره مند شده ایم، به خاطر می آوریم. بیشتر زمان و انرژی ما صرف غلبه بر چالش هایی می شود که در لحظه با آن ها مواجه می شویم و از این رو بادهای مخالف همواره بیشتر توجه ما را به خود جلب می کنند. از سوی دیگر، بادهای موافق ممکن است برای لحظاتی یک حس خشنودی و قدرشناسی را در ما ایجاد کنند، ولی به زودی وجود آن ها را از یاد برده و در عمل آن ها به ما کمک می کنند تا بتوانیم بیشتر و بیشتر توجه خود را معطوف به غلبه بر چالش های ناشی از بادهای مخالف نماییم.

👤در سال ۲۰۱۶، توماس گیلوویچ از دانشگاه کورنل و شای داویدای از مدرسه علوم اجتماعی نیویورک پژوهشی در این زمینه انجام داده و نشان دادند که چگونه این سوگیری شناختی بر قضاوت های ما درباره موضوعات شخصی، اجتماعی و سیاسی اثر می گذارد. به عنوان نمونه آن ها نشان دادند که همیشه در انتخابات آمریکا، هم دموکرات ها و هم جمهوری خواهان اعتقاد دارند که نقشه های انتخاباتی به ضرر آن ها تمام می شود؛ طرفداران تیم های فوتبال همیشه معترضند که برنامه لیگ و داوری و همه چیز به ضرر آن ها عمل می کند، و حتی بچه هایی که در یک خانواده هستند هر یک تصور می کنند که والدینشان خواهر یا برادر آن ها را بیشتر دوست دارد.همچنین بارها شاهد بوده ایم که وقتی افراد موفق سرگذشت زندگی خود را تعریف می کنند، حتی اگر در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده و از موهبت های مختلف برخوردار بوده باشند، باز هم بیشتر فقط سختی هایی که در مسیر موفقیت خود با آن ها دست و پنجه نرم کرده اند را به خاطر آورده و مورد تاکید قرار می دهند و چندان اشاره ای به شانس ها و مساعدت هایی که این مسیر را برایشان هموار ساخته است، نمی کنند.

👌در نهایت، نکته جالب در مورد این سوگیری شناختی این است که وقتی در مورد دیگران قضاوت می کنیم، این عدم تقارن به صورت برعکس اتفاق می افتد

🌪یعنی بادهای موافق در مسیر زندگی دیگران خیلی بیشتر در نظرمان جلوه می کند تا بادهای مخالفی که برای آن ها وزیده است.

💡به همین دلیل است که ما اغلب شکست های دیگران را ناشی از بی عرضگی و عدم تلاش کافی خود آن ها دانسته ولی موفقیت های دیگران را به حساب خوش شانسی و دست مساعد شرایط و روزگارگذاشته و در این موارد می گوییم:«من هم اگر چنین شرایطی داشتم قطعا موفق می شدم!».

🧠ذهن ما، رنج و مرارت هایی را که یک بازیکن فوتبال یا یک پزشک جراح متحمل شده است تا به درجه ای از موفقیت دست یابد (یعنی بادهای مخالفی که در مسیر موفقیتش وزیده است) را نادیده گرفته و تنها بر بادهای موافق مسیر وی و موفقیت های مالی و اجتماعی ناشی از این بادها تمرکز می کند.

#داستان_های_مدیریتی
#باد_موافق
#باد_مخالف

@nadidparid
داستان ( نیم‌نگاهی به «پشت پرده ریاکاری» )



▪️کتابی می‌خوانم به نام «پشت پرده ریاکاری». در این کتاب نوشته شده که «قفل» برای این روی در قرار داده شده که آدم درستکار را درستکار نگه دارد. یک درصد از مردم ریاکار و دزد هستند، اینها به‌دنبال بازکردن قفل‌ها و دستبرد به خانه‌ها هستند. یک درصد از مردم نیز همیشه درستکار هستند و تحت هیچ شرایطی ریاکاری نمی‌کنند. باقی 98 درصد مردم تا زمانی درستکارند که همه چیز درست باشد. یعنی اگر شرایط به نحوی رقم بخورد که آنها به حد کافی وسوسه شوند ممکن است دست به خطا بزنند. معمولاً قفل‌ها برای جلوگیری از نفوذ دزدان و ریاکاران روی در نصب نمی‌شود، چون دزدها بلد هستند که چگونه قفل‌ها را باز کنند، قفل‌ها برای حفاظت از مردم نسبتاً درستکار هستند تا آنها به قدر کافی وسوسه نشوند و درستکار باقی بمانند.

🔓ماجرای این قفل بسیار جالب و قابل تأمل است. می‌توانیم نتیجه بگیریم که در تربیت فرزندانمان باید نهایت تلاش را داشته باشیم تا شرایط برای درستکار ماندن آنها حفظ شود. در واقع (تقریباً) تمام آدم‌ها پتانسیل کج‌روی را دارند اما قیمت هر کسی با دیگری فرق دارد و آستانه وسوسه هر کسی با دیگر تفاوت دارد. یعنی هر قدر که تلاش کنیم فرزندی درستکار تربیت کنیم ممکن است تحت شرایطی که ما از آن بی‌خبریم این فرزند به مرز آستانه خطا برسد. شاید کشف و شناخت این آستانه کمی دشوار است اما همین که بدانیم این فرزندی که پیش چشم ما بسیار در چارچوب صحیح قدم برمی‌دارد، می‌تواند در صورت رسیدن به آن آستانه، خطا کند، دانستن این موضوع ما را برای برنامه‌ریزی به منظور مقابله با آن شرایط ترغیب می‌کند.

💡البته به نظر می‌رسد که دو کار را می‌توان انجام داد. اول اینکه باید آستانه وسوسه را در دلبندان‌مان افزایش دهیم و دوم اینکه آنها را به‌گونه‌ای از وسوسه شدن دور کنیم. البته کار به این سادگی نیست و قفل‌گذاشتن روی در، در مواجهه با فرزندان‌مان شمشیر دولبه‌ای است که اگر مراقب نباشیم نتیجه معکوس خواهد.

📘از منظر اجتماعی نویسنده در کتاب «پشت پرده ریاکاری» آزمایش جالبی انجام داده است. او در یک رستوران به عده‌ای از مشتریان چند سؤال می‌دهد تا آنها در ازای گرفتن 5 دلار به این سؤالات پاسخ دهند، اما هنگام دادن پول به جای 5 دلار 9 دلار می‌دهد و به گونه‌ای تظاهر می‌کند حواسش نیست و اشتباهاً 9 دلار داده است. برخی ازمشتریان صادقانه 4 دلار اضافه را برمی گردانند اما عده‌ای هم به روی خود نیاورده و 9 دلار را در جیب می‌گذارند و رستوران را ترک می‌کنند.

🔎در آزمایش دیگری همین کار تکرار می‌شود با این تفاوت که نویسنده در هنگام گفت‌و‌گو با مشتریان، تلفن همراهش زنگ می‌خورد و چند دقیقه‌ای با تلفن صحبت می‌کند و در انتها از مشتری برای اینکه وسط گفت‌و‌گو با آنها، به تلفن همراهش جواب داده عذرخواهی نمی‌کند. در این آزمایش تعداد کسانی که 4 دلار اضافه را برمی‌گردانند کمتر از آزمایش اول است.

⬅️نویسنده این‌گونه نتیجه می‌گیرد که وقتی مشتریان احساس می‌کنند نویسنده وقت آنها را بدون عذرخواهی گرفته، درصدد انتقام بر آمده و پول بیشتری که اشتباهاً نویسنده به آنها داده را باز نمی‌گردانند. این آزمایش حاوی نکته جالبی است که می‌توان از آن برای توجیه اینکه چرا در جهان آمار بالایی از ریاکاری و دزدی وجود دارد، استفاده کرد. در واقع هریک از مردم زمانی که حس می‌کنند به آنها از سوی جامعه ظلم می‌شود یا حق آنها در جایی خورده می‌شود، هرجا که دستشان برسد سعی خواهند کرد تا با ریاکاری و دزدی این حق خورده شده را جبران کنند!

در واقع این سطح از دزدی و ریاکاری در همه جوامع به نوع تعامل حکومت‌ها با مردم بازمی‌گردد. می‌توان نتیجه گرفت که رفتار دولت‌ها بشدت روی شکل‌گیری اخلاق در جامعه تأثیرگذار بوده و به‌سادگی می‌تواند مرزهای اخلاق را جابه‌جا کند.

💡بنابراین قانونگذار باید در وضع قوانین، قوه مجریه در اجرا و سیستم قضایی در قضاوت، منافع لایه‌ها و طبقات اجتماعی مختلف را مورد نظر قرار دهد تا احساس مورد ظلم واقع شدن در میان هیچ کدام از اقشار جامعه احساس نشود، با این کار اخلاق‌مداری در جامعه پررنگ می‌شود؛ اما در صورتی که الگوهای رفتاری حاکمیت به شکلی باشد که مردم احساس ظلم کنند، مردم خود را محق به نادیده گرفتن هنجارهای اخلاقی خواهند دانست و ریاکاری در جامعه پررنگ شده و بعد از یک دوره زمانی از اخلاق تنها نامی باقی می‌ماند.


#پشت_پرده
#ریا_کاری


@nadidparid
ما خواسته‌هایمان را از یارمان طلب می‌کنیم و کنارشان بسیار غیرمنطقی می‌شویم چون باور داریم کسی که بخش‌های مبهم وجود ما را درک می‌کند و حضورش بسیاری از غصه‌هامان را از بین می‌برد باید بتواند هر چیز دیگر زندگی‌مان را هم درست کند.

✍🏻آلن دوباتن
📕سیر عشق
@nadidparid
2024/10/01 17:31:42
Back to Top
HTML Embed Code: