Telegram Web Link
داستان حاتم طایی :

حاتم را پرسیدند که :«هرگز از خود کریمتر دیدی؟» گفت: «بلی، روزی در خانه غلامی یتیم فرود آمدم و وی ده گوسفند داشت. فی الحال یک گوسفند بکشت و بپخت و پیش من آورد. مرا قطعه‌ای از آن خوش آمد، بخوردم.» گفتم : «والله این بسی خوش بود.» حاتم ادامه داد: «غلام بیرون رفت و یک یک گوسفند را می‌کشت و آن موضع را می پخت و پیش من می‌آورد و من از این موضوع آگاهی نداشتم. چون بیرون آمدم که سوار شوم، دیدم که بیرون خانه خون بسیار ریخته است. پرسیدم که این چیست؟» گفتند: «وی همه گوسفندان خود را بکشت.

وی را ملامت کردم که: «چرا چنین کردی؟» گفت: «سبحان الله ترا چیزی خوش آید که من مالک آن باشم و در آن بخیلی کنم؟» پس حاتم را پرسیدند که: «تو در مقابله آن چه دادی؟» گفت: «سیصد شتر سرخ موی و پانصد گوسفند.» گفتند: «پس تو کریمتر از او باشی!»
گفت: «هیهات! وی هر چه داشت داده است و من از آنچه داشتم و از بسیاری، اندکی بیش ندادم.»






@miras_gozashtegan
شکست بزرگ ارتش روم از ایرانیان
۱۳شهریور سال ۳۶۳ میلادی، ۶۹ روز پس از مرگ ژولیان امپراتورروم، که با ۱۴ لژیون (لشکر رومی) به جنگ شاپور دوم معروف به ذوالاکتاف(دارنده ی کتف ها)شاه ساسانی ایران شتافته بود، جانشین او «ژوویان» با صرفنظرکردن از متصرفات روم در آسیای صغیر و غرب فرات،موافقت شاپور را برای صلح  باایران به دست آورد- تا بتواند باقیمانده لژیونرها رازنده به کشورشان بازگرداند. ژولیان برای تصرف تیسفون از فرات نیز گذشته بود.
یکی از شرایط صلح این بود که ژوویان درجریان عقب نشینی به ساحل مدیترانه به هرشهر که برسد، باید به دست خودش  پرچم ایران رابرفراز آن شهر به اهتزاز درآورد، واو مجبور به اجرای این تعهد به راستی خفت بار گردید.
ژولیان  امپراتورهلاک شده ی قبلی روم درپنجم خرداد ماه سال ۳۶۳ در جریان عقب نشینی از برابرارتش توانمند ایرانیان زخمی شده بود و اواخرهمان شب از شدت جراحت وارده تلف شده بود.واحدهای ارتش ایران دست ازتعقیب لژیونرها رومی برنداشتند و همین امر ژوویان جانشین ژولیان را مجبور به دادن پیشنهاد صلح به شاپور دوم کرد. با این پیروزی درخشان،ایران باردیگر بر روم برتری یافت.






@miras_gozashtegan
شتر دیدى، ندیدى!

مردی در صحرا دنبال شترش می گشت تا اینکه به پسر باهوشی برخورد و سراغ شتر را از او گرفت.
پسر گفت: شترت یک چشمش کور بود؟

مرد گفت: بله
پسر پرسید: آیا یک طرف بارش شیرینی و طرف دیگرش ترشی بود؟
مرد گفت: بله بگو ببینم شتر کجاست؟
پسر گفت: من شتری ندیدم!

مرد ناراحت شد، و فکر کرد که شاید پسرک بلایی سر شتر آورده پس او را نزد قاضی برد و ماجرا را برای او تعریف کرد.
قاضی از پسر پرسید: اگر تو شتر را ندیدی چطور همه مشخصاتش را می دانستی؟

پسرک گفت: روی خاک رد پای شتری را دیدم که فقط سبزه های یک طرف را خورده بود، فهمیدم که شاید یک چشمش کور بوده، بعد متوجه شدم که در یک طرف راه، مگس و در طرف دیگر، پشه بیشتر است چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار شتر شیرینی و یک لنگه دیگر ترشی بوده است.

قاضی از هوش پسرک خوشش آمد و گفت: درست است که تو بی گناهی، ولی زبانت باعث دردسرت شد پس از این به بعد شتر دیدی ندیدی👌







@miras_gozashtegan
امروز ۱۳ شهریور بزرگداشت ابوریحان بیرونی، دانشمند و عالم سرشناس ایرانی است که پایه بسیاری از علوم مخصوصا در زمینه های نجوم و ریاضیات را بنا کرد و دانش وی تاثیر زیادی بر بسیاری از اکتشافات و پیشرفت های بشر تا به امروز داشته است.

یاد و نام و راه دانشمند ایران زمین گرامی، پر رهرو و جاودان باد❤️








@miras_gozashtegan
مولانا کل کتابای روانشناسی رو
تو همین چند تا بیت خلاصه کرده و میگه:

هرلحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام تر از آهو، بی باک تر از شیرم

هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر...






@miras_gozashtegan
آدولف هيتلر از اولين رهبرانى بود كه قانون حمايت از حيوانات را وضع كرد! با سر کار آمدن حزب نازى در سال 1933، جامع ‌ترین قانون حمایت از جانوران تا آن زمان در اروپا، در آلمان وضع و اجرا شد!






@miras_gozashtegan
پرفسور ادوارد براون ایران شناس مشهور، در کرمان در اثر معاشرت با معتادان و حس کنجکاوی، تریاکی شد!

او بعد از 1 سال توانست با روش ابن‌سینا و با نامنظم کردن ساعات کشیدن، تریاک را ترک کند!






@miras_gozashtegan
قهرمان وطن

🔻- پس از مراجعت نمایندگان حیدرخان، نامه تهدیدآمیز از طرف مقامات انگلیسی به رئیسعلی نگاشته شد مبنی بر این که: «چنانچه بر ضد دولت انگلستان قیام و اقدام کنید، مبادرت به جنگ می‌نماییم، در این صورت خانه‌هایتان ویران و نخل‌هایتان را قطع خواهیم کرد.»
-رئیسعلی در پاسخ مقامات انگلیسی نوشت: «خانه ما کوه است و انهدام و تخریب آن‌ها خارج از حیطه قدرت و امکان امپراتوری بریتانیای  است. بدیهی است که در صورت اقدام آن دولت به جنگ با ما، تا آخرین حد امکان مقاومت خواهیم کرد.»

🔻-رئیسعلی دلواری شیر مردی که در جنگ جهانی اول ، دو سال تمام با یاران ۷۰۰ نفره اش در مقابل نیروهای ۵۰۰۰ نفری انگلیس آنقدر خوب ایستادگی کردن که انگلیس ها مجبور شدند از هند و عراق برای مقابله با او نیرو وارد کنند.


 
وطن تنت هزار زخم بی زبان
تو نور اریایی منی
خودم شکسته ام تو نشکنی
خودم فدای تو غمت برای من
به خاکت عاشقانه بوسه میزنم








@miras_gozashtegan
کوروش مقدس نيست،
اما کوروش انسان بود و انسانيت است که مقدس است.....






@miras_gozashtegan
ماجرای بسیار عجیب
حج عبدالجبار و زن علوی


آورده اند که روزى یکى از بزرگان عرب به سفر حج مى رفت. نامش عبدالجبار بود

هزار دینار طلا در کمر داشت. چون به کوفه رسید، قافله دو سه روزى از حرکت باز ایستاد. عبدالجبار براى تفرج و سیاحت، گرد محله هاى کوفه بر آمد. از قضا به خرابه اى رسید.

زنى را دید که در خرابه مى گردد و چیزى مى جوید. در گوشه مرغک مردارى (مرغ مرده) افتاده بود، آن را به زیر لباس کشید و رفت.

عبدالجبار با خود گفت: «بى گمان این زن نیازمند است و نیاز خود را پنهان مى دارد.»

در پى زن رفت تا از حالش آگاه گردد. چون زن به خانه رسید، کودکان دور او را گرفتند که اى مادر! براى ما چه آورده اى که از گرسنگى هلاک شدیم!

مادر گفت: «عزیزان من! غم مخورید که برایتان مرغکى آورده ام و هم اکنون آن را بریان مى کنم.»

عبد الجبار که این را شنید، گریست و از همسایگان احوال وى را باز پرسید. گفتند: «سیده اى است، زن عبدالله بن زیاد علوى، که شوهرش را حجاج ملعون کشته است. او کودکان یتیم دارد و بزرگوارى خاندان رسالت نمى گذارد که از کسى چیزى طلب کند.»

عبدالجبار با خود گفت: «اگر حج مى خواهى، این جاست.» بى درنگ آن هزار دینار را از میان باز کرد و به زن داد.

عبد الجبار آن سال به ناچار در کوفه ماند و حج نرفت و به سقایى مشغول شد.

 هنگامى که حاجیان از مکه باز گشتند، وى به پیشواز آنها رفت. مردى در پیش قافله بر شترى نشسته بود و مى آمد.

چون چشمش بر عبد الجبار افتاد، خود را از شتر به زیر آورد و گفت: «اى جوانمرد! از آن روزى که در سرزمین عرفات، ده هزار دینار به من وام داده اى، تو را مى جویم. اکنون بیا و ده هزار دینارت را بستان!»

عبد الجبار، دینارها را گرفت و حیران ماند و خواست که از آن شخص حقیقت حال را بپرسد که وى به میان جمعیت رفت و از نظرش ناپدید شد. 
عبدالجبار حیران در این داستان مانده بود که در این هنگام آوازى شنید:

«اى عبد الجبار! هزار دینارت را ده هزار دادیم و فرشته اى به صورت تو آفریدیم که برایت حج گزارد و تا زنده باشى هر سال حجى در پرونده عملت مى نویسیم، تا بدانى که هیچ نیکوکارى بر درگاه ما تباه نمى گردد.

بلی دوستان حج همین جاست بخدا هیچ حجی بهتر از آباد کردن دل یک فقیر نیست
مولانای روم میگوید ای قوم به حج رفته کجایید معشوقو همین جاست بیایید...


@miras_gozashtegan
🔱 معرفی سکه های دوران صفویه


📌 واحد پول دوران صفوی تومان بود. سکه زر به نام اشرفی و سکه نقره بیستی، محمدی، شاهی و عباسی نامیده می شد و سکه های برنزی، غازی نام داشت که معمولا به آنها فلوس می گفتند. بر روی سکه های فلوس معمولا تصاویر مختلف از حیوانات و پرندگان نقش می گردید. به علت رونق تجارت و صنعت و وضع مطلوب اقتصادی، در بیشتر شهرهای ایران ضرابخانه هایی برقرار بود که اقدام به ضرب سکه می نمودند.

⭕️ نام و القاب شاهان صفوی بر سکه ها

🔻بر روی سکه های صفوی نام و القاب شاهان به صورت جملاتی که ارادت و وابستگی آنها به ائمه اطهار و امامام شیعه می رساند و همچنین تاریخ و شهر ضرب سمکه منقوش شده. از زمان شاه عباس دوم (1052تا1077هجری) اغلب عناوین و القاب به صورت اشعار فارسی نوشته شده و این یکی از ابداعات و نوآوری های جالبی است که در سکه های ایرانی قبل اتز صفویه سابقه نداشته و بر سکه سلسله های پیشین ایرانی تاکنون اشعار فارسی قرائت نشده است. خط روی سکه های شاهان اولیه صفوی نسخ و سپس نستعلیق است.






@miras_gozashtegan
نتيجه آميختگى جهل با وضعيتهاى متفاوت در زندگى بشر:

1-  جهل + فقر    =  جُرم
2- جهل + ثروت   =  فساد
3- جهل + آزادی =  هرج و مرج
4- جهل + قدرت = استبداد
5- جهل + دين   =  تروریسم

حال به جای جهل، علم بگذار
بنگر علم با وضعيتهاى متفاوت زندگى چه میکند؛

1- علم + فقر    =  قناعت
2- علم + ثروت   =  نوآوری
3- علم + آزادی =  خوشبختی
4- علم + قدرت =  عدالت
5- علم + دين   = استقامت

این یک قانون است.

👤 ساتیا سای‌بابا






@miras_gozashtegan
[متون عربی بر روی گنبد حرم]

جالب است بدانید بر روی کتیبه های آبی‌ گنبد امام رضا (ع) آیه قرآن یا روایات نیست، بلکه شرح سفر شاه عباس اول به مشهد با پای پیاده و طلا آذین نمودن گنبد است! ترجمه متن این است! به نام خداوند بخشنده مهربان! از بزرگترین توفیقات خداوند این بود که سلطان اعظم و مولایِ پادشاهان عرب و عجم و دارنده نسب پاک نبوی و افتخار درخشان علوی، خاک پای خادمان این روضه نورانی ملکوتی و رواج دهنده آثار پدران معصومش یعنی سلطان فرزند سلطان شاه عباس موسوی صفوی بهادرخان افتخار یافت که با پای پیاده از پایتخت اصفهان به زیارت این حرم شریف بیاید و از خالص ترین اموالش این گنبد را به طلا آذین کند که در سال ۱۰۱۰ هجری قمری آغاز شد و در ۱۰۱۶ به پایان رسید.







@miras_gozashtegan
کشف یک پایگاه نظامی 2500 ساله ایران درشمال #اسراییل؛
#اختصاصی سایت #سرزمین_جاوید،دوزبانه

به کوشش #امیر_پریزاد :

باستانشناسان یک پایگاه نظامی 2500 ساله ایران را درشمال اسراییل یافته اند.

ظاهرا این پادگان ایرانی در دشت آکر اردوگاه آمایشی کمبوجیه برای حمله همه جانبه به مصر در 520 پیش از میلاد بوده است. حدود 2500 سال پیش، پادشاه ایران کمبوجیه دوم که در تدارک یورش همه جانبه به مصر بوده، کارزار خودرا در فلسطین پایه گذاری میکند. اکنون باستانشناسان براین باورند که احتمالا اردوگاه واقع در شمال اسراییل جایی که امپراتوری هخامنشی تازش به پادشاهی نیل را ازآن آغاز کرد را یافته اند.

امپراتوری هخامنشی در 580 پیش از میلاد توسط #کوروش_بزرگ و با غلبه بر مادها، لیدی ها و امپراتوری جدید ودرحال گسترش بابل بنیان نهاده شده بود. کمبوجیه دوم پسر کوروش بود و رویای حاکمیت اقلیمی پدرش را دنبال میکرد.







@miras_gozashtegan
اگر به دنبال اسبهای قدیمی می‌گردید، مردان قدیم آنها را سوار شدند و رفتند

‏ضرب المثل چینی






@miras_gozashtegan
▪️اَبَرزنی که برای زنان زیست ...

بانویی که 111 سال قبل درک کرد که مسیر پیشرفت یک جامعه از مدرسه می‌گذرد. بنیان‌گذار مدارس دخترانه توبا آزموده در سال 1286، زمانی که جامعه‌ی سنتی ایران، درس خواندن را برای دختران حرام می‌دانست با تمام وجود جنگید و ایستادگی کرد تا اولین دبستان دخترانه را در تهران بنیان نهاد.

این دبستان "ناموس" نام داشت و ابتدا در منزل شخصی‌اش دایر گشت اما بعد از گذشت 8 سال، او توانست تعداد مدرسه‌های دخترانه را به عدد 6 برساند و 3474 نفر را در آن‌ها ثبت‌نام کند. توبا آزموده 21 سال بعد، نخستین دبیرستان دخترانه را نیز تاسیس کرد. او علاوه بر این ها، مدارس اکابر را نیز برای جذب زنان مسن راه‌اندازی نمود. او از پیشگامان جنبش زنان در ایران بود.





@miras_gozashtegan
شخصى چند صباحى با ابراهيم ادهم گذراند. چون قصد رفتن نمود رو به ابراهيم كرد وگفت: در اين مدت چه عيب درمن بديدي؟
ابراهيم گفت هيچ
گفت چگونه؟
گفت چون به چشم دوستى درتو نگريستم هيچ عيب در تو نديدم




@miras_gozashtegan
"فوت و فن"

نقل ميكنند كه شاگرد كوزه ‌گري اي چند سالي نزد استادش شاگردي كرد. كم به فن كار آشنا شد و كاسه و كوزه هاي خوبي هم ساخت و مشتري بسيار يافت. كم كم به خودش و فني كه ياد گرفته بود مغرور شده و بناي ناسازگاري گذاشت كه بله :«...حق من شاگردي نيست و تا كي براي مردم كار كنم و وقت اون رسيده كه آقاي خودم و اوستاي خودم و شاگرد خودم باشم» با همين حرفها از استاد جدا شد و در آن طرف شهر يك كوزه ‌گري قابلي به راه انداخته و نشست پشت چرخ كوزه ‌گري و شروع كرد به ساخت. از هر چيزي كه بلد بود تعداد زيادي ساخته و گذاشت تا خشك شوند. بعد كوره را روشن كرد و لعاب را فرآهم آورد و ظروف را لعاب داد و گذاشت توي كوره تا پخته و آماده فروش شوند.

يك شب تا صبح، از شوق پاي كوره نشست. صبح كه در كوره را باز كرد ديد اي دل غافل! همه ظروف خُرد شده و شكسته يا ترك خورده. حسابي حالش گرفته شد. كلي دانسته‌هايش را مرور كرد تا بلكه ببيند كجاي كار را اشتباه كرده اما چيزي دستگيرش نشد. قدم به قدم كارهاي استادش را تكرار كرده بود. اين شد كه دوباره نشست پشت چرخ و ساخت. باز لعاب و خشك شدن و كوره زدن و باز خرد شدن و ترك خوردن ظروف. گفت شايد دماي كوره تنظيم نيست. باز ساخت و كوزه زد و باز هم همه اش خرد شد... عاجر و درمانده برگشت پيش استادش و سر پايين و بغض در گلو موضوع را براي استاد كوزه‌گر تعريف كرد. استاد گفت:« پسر جان تو فن كوزه ‌گري را بلدي اما فوتش رو نه‌» شاگرد گفت:« فوتش چيه؟» گفت:« بيا تا نِشونت بدم»

استاد رفت توي درگاهيِ كوره ايستاد و به شاگرد گفت يكي ‌يكي كوزه و كاسه ها را به دستش بدهد. استاد هر كاسه‌اي را كه مي‌گرفت محكم فوتي به آن ميكرد و در كوره ميگذاشت. شاگرد خيال كرد استاد مسخره‌اش مي‌كند. ولي استاد گفت:« ببين پسر جوون! وقتي ظرف رو لعاب ميزني و ميگذاري كه خشك بشه، گرد و خاك روش ميشينه كه اين گرد و خاكها توي كوره ميسوزند و باعث خرد شدن سفال ميشن. پس قبل از كوره ‌زني ظرفها، اونها رو بايد فوت كني تا گرد و خاكشون بره و ترك نخورن»

اين داستان به زبان مردم راه پيدا كرده و به جنبه هاي خاص و بسيار مهارانه هر كاري كه فقط به تجربه و دست بوسي استاد حاصل مي‌شود مي‌گويند «فوت يا فوت كوزه ‌گري». اين است كه هميشه براي نصيحت كردن جوانان مي‌گويند كه فوت و فن كار را بايد بياموزند. چه بسا كه دانستن فوت بر دانستن فن ارجحيت هم داشته باشد...





@miras_gozashtegan
تصویری از بزرگ‌ترین کشتی هوایی آلمان نازی معروف به هیندنبورگ بر فراز نیویورک در سال ۱۹۳۷

طول این کشتی هوایی ۲۴۵ متر و قطر آن ۴۱ متر بوده است(سه برابر بزرگ‌تر از یک بویینگ ۷۴۷)، حداکثر سرعت این کشتی هوایی ۱۳۵ کیلومتر در ساعت بوده.

چند ساعت پس از ثبت همین تصویر، هیندنبورگ حین فرود در نیوجرسی آتش گرفت و همین موجب شد تا عصر کشتی‌های هوایی به پایان برسد.





@miras_gozashtegan
خاکسپاری به رسم بودایی ها

بوداييان تبت بجاى خاك كردن ياسوزاندن مرده ها آنهارا به كركسها ميسپارند. دراين روش كه دفن در آسمان نام دارد ابتدا اجسادرا در محلى بنام برج سكوت گذاشته وسپس تكه تكه كرده و به كركسها ميدهند.





@miras_gozashtegan
2024/10/03 15:31:48
Back to Top
HTML Embed Code: