ژاپنی ها ضرب المثل جالبی دارند كه میگویند :
اگر فریاد بزنی به صدایت گوش میدهند.
و اگر آرام بگویی به حرفت گوش میدهند.
قدرت کلمات را بالا ببر نه صدایت را...
@miras_gozashtegan
اگر فریاد بزنی به صدایت گوش میدهند.
و اگر آرام بگویی به حرفت گوش میدهند.
قدرت کلمات را بالا ببر نه صدایت را...
@miras_gozashtegan
هویدا با 13سال سابقه نخست وزیری، رکورد دار بیشتر مدت زمان نخست وزیری در ایران بود. دولت او مسئول برگزاری جشنهای 2500 ساله و همچنین تبعید آيت الله خمینی به ترکیه بود.
او در سال 58 تیرباران شد
@miras_gozashtegan
او در سال 58 تیرباران شد
@miras_gozashtegan
کشف تندیسهایی از عراق و سوریه نشان میدهد که پس از گذشت ۱۸۰۰ سال، پوشش"کُردهای ایزدی" با تندیس هایی که از همان نواحی به دست آمده، تغییر زیادی نکرده است!!
ایزدیها یکی از مردمان ایرانیتبار ساکن در عراق و سوریه هستند. آیین آنها ریشه در ادیان کهن ایرانی دارد. آنها به زبان کُردی کرمانجی سخن میگویند.
@miras_gozashtegan
ایزدیها یکی از مردمان ایرانیتبار ساکن در عراق و سوریه هستند. آیین آنها ریشه در ادیان کهن ایرانی دارد. آنها به زبان کُردی کرمانجی سخن میگویند.
@miras_gozashtegan
دیروز به شکار قوچ رفتیم. چوپانی آنجا بود، خرش را محض مزاح سوار شدیم. عکاسباشی عکس گرفت.خوش گذشته خندهها شد.اتابک چیزی در گوش چوپان گفت و چوپان خر را به ما تحفه داد. دادیم شلاقش زدند که چرا خر به شاه تحفه داده. خر را دادیم شیر دربار خورد.
خاطرات ناصرالدین شاه-بهار 1268 خورشیدی
@miras_gozashtegan
خاطرات ناصرالدین شاه-بهار 1268 خورشیدی
@miras_gozashtegan
در حکایتها اورده اند سعدی فرموده:
حکیمان دیر دیر خورند
و عابدان نیم سیر
و زاهدان سدرمق
و پیران تا عرق بکنند
و جوانان تا طبق برگیرند
اما آخوندها هر جا که بیابند ، چندان خورند که نه در معده جای نفس ماند و نه بر سفره روزی کس !
@miras_gozashtegan
حکیمان دیر دیر خورند
و عابدان نیم سیر
و زاهدان سدرمق
و پیران تا عرق بکنند
و جوانان تا طبق برگیرند
اما آخوندها هر جا که بیابند ، چندان خورند که نه در معده جای نفس ماند و نه بر سفره روزی کس !
@miras_gozashtegan
ابوالحسن خرقانی بر سر در خانقاه خود نوشته بود:
« هر كس كه در اين سرا درآيد نانش دهيد و از ايمانش مپرسيد.
چه آنكس كه به درگاه باريتعالی به جان ارزد، که البته بر خوان ابوالحسن به نان ارزد. »
آورده اند که در مجلس خرقانی سخن از کرامت می رفت و هر یک از حاضران چیزی می گفت.
ایشان گفت: کرامت چیزی جز خدمت خلق نیست.
چنان که دو برادر بودند و مادر پیری داشتند.
یکی از آن دو پیوسته خدمت مادر می کرد و آن دیگر به عبادت خدا مشغول می بود.
آن شخص که به خدمت خدا مشغول بود و با خدمت خدایش خوش بود، برادر را گفت:
امشب نیز خدمت خداوند بمن ایثار کن؛ چنان کرد. آن شب به خدمت خداوند سر به سجده نهاد، در خواب دید که آوازی آمد که برادر ترا بیامرزیدیم و تو را بدو بخشیدیم.
او گفت: آخر من به خدمت خدای مشغول بودم و او به خدمت مادر، روا نیست که او را بر من برتری نهند و مرا به او بخشند.
ندا آمد: زیرا که آنچه تو میکنی ما از آن بینیازیم، ولیکن مادرت از آن بینیاز نیست که برادرت خدمت او کند.
تذکرة الاولیاء
@miras_gozashtegan
« هر كس كه در اين سرا درآيد نانش دهيد و از ايمانش مپرسيد.
چه آنكس كه به درگاه باريتعالی به جان ارزد، که البته بر خوان ابوالحسن به نان ارزد. »
آورده اند که در مجلس خرقانی سخن از کرامت می رفت و هر یک از حاضران چیزی می گفت.
ایشان گفت: کرامت چیزی جز خدمت خلق نیست.
چنان که دو برادر بودند و مادر پیری داشتند.
یکی از آن دو پیوسته خدمت مادر می کرد و آن دیگر به عبادت خدا مشغول می بود.
آن شخص که به خدمت خدا مشغول بود و با خدمت خدایش خوش بود، برادر را گفت:
امشب نیز خدمت خداوند بمن ایثار کن؛ چنان کرد. آن شب به خدمت خداوند سر به سجده نهاد، در خواب دید که آوازی آمد که برادر ترا بیامرزیدیم و تو را بدو بخشیدیم.
او گفت: آخر من به خدمت خدای مشغول بودم و او به خدمت مادر، روا نیست که او را بر من برتری نهند و مرا به او بخشند.
ندا آمد: زیرا که آنچه تو میکنی ما از آن بینیازیم، ولیکن مادرت از آن بینیاز نیست که برادرت خدمت او کند.
تذکرة الاولیاء
@miras_gozashtegan
پس از ممنوعیت کلاه پهلوی در ۱۳۱۴خ، کلاه شاپو اجباری شد و اگر کسی کلاه پهلوی داشت یا کلاهی بسر نداشت بازداشت میشد!
منبع: نخست وزیران ایران، باقر عاقلی، ص۴۳۹
نمونه آگهی های روزنامه ها، برای تبلیغ کلاه "شاپو" در سال1315ش
تصویری جالب از انواع کلاه های دوره قاجار. کلاه هایی که با آمدن کلاه پهلوی استفاده از آن ممنوع شد.
و کلاه فرم دوره پهلوی
@miras_gozashtegan
منبع: نخست وزیران ایران، باقر عاقلی، ص۴۳۹
نمونه آگهی های روزنامه ها، برای تبلیغ کلاه "شاپو" در سال1315ش
تصویری جالب از انواع کلاه های دوره قاجار. کلاه هایی که با آمدن کلاه پهلوی استفاده از آن ممنوع شد.
و کلاه فرم دوره پهلوی
@miras_gozashtegan
روز تاسوعا، منطقه شرهانی؛ پنج شهید گمنام.
یکی بی سر بود ، دیدن نامش بیشتر شبیه معجزه بود!!!
نوشته پارچه ای در جیبش که نامش را باز گو میکرد
نامش ...حسین پرزه اعزامی از اصفهان
@miras_gozashtegan
یکی بی سر بود ، دیدن نامش بیشتر شبیه معجزه بود!!!
نوشته پارچه ای در جیبش که نامش را باز گو میکرد
نامش ...حسین پرزه اعزامی از اصفهان
@miras_gozashtegan
یک راز شیرین که با گشودن گور نظامی برملا شد!!
حدود سال 1923میلادی، اهالی گنجه در صدد بر آمدند که بقایای جسد حکیم نظامی را از محل اصلی خود به شهر گنجه انتقال داده، و در آنجا گنبد و رواقی بنا کنند .
«در این سال شروع به خاکبرداری کردند، مقابل در مقبره، قبر پیدا شد . آن را شکافته، استخوانهای کوچک و نازکی بیرون آمد، ابتدا همین استخوانها را جنازه نظامی تصور کرده، میان صندوقی میگذارند،سپس از نازکی و سفیدی استخوانها تردیدی حاصل شده مجددا به کندن سطح دوم شروع میکنند، به عمق یک ذرع کنده میشود بنا و پایههای گنبد ظاهر گشته، در پایین مقبره، سنگی به ارتفاع ده گره در کنار دیوار پدیدار آمد ...
بعد از کندن مقداری دیگر، به دخمهای میرسند و سنگ و خاکها را از دخمه بیرون میآورند، اسکلتی در میان صندوق چوبی پیدا شده که طول آن دو ذرع و دوازده گره روسی بوده، جمجمه سر و استخوانها و اعضای جنازه سالم بوده، اضافه بر کفن معمولی، جنازه را با یک طاق شال ترمه پوشانده و صندوق را نیز با شال ترمه دیگری پیچیدهاند».
در آن روز اینطور نتیجه میگیرند که جنازه اولیه با توجه به ظریف بودن استخوانبندیاش باید مربوط به دختری باشد که با احترامات زیاد در کنار حکیم نظامی دفن شده است.
نظامی همسر محبوبی داشته به نام آفاق که کنیزکی قبچاقی بوده و ظاهرا منظومه خسرو و شیرین به یاد او سروده شده است:
«سبک رو چون بت قبچاق من بود/ تو پنداری که خود آفاق من بود».
در همان دوران کمیته تتبعات آثار عتیقه آذربایجان (قفقاز) نمایندگانی به شهر گنجه میفرستند و سرانجام تصمیم بر این میشود که مقبره قبلی نظامی احیا شود و جسد به مزار سابقش بازگردد.
گنجه در این دوره، زیر سم ستوران روسی قرار داشته و طبیعی است که نیروهای دشمن در نابودی مظاهر ایرانزمین از سرزمین اشغالی از هیچگونه کوششی فروگذار نکنند. این وضعیت تا اوایل قرن اخیر هم جاری بوده است.
@miras_gozashtegan
حدود سال 1923میلادی، اهالی گنجه در صدد بر آمدند که بقایای جسد حکیم نظامی را از محل اصلی خود به شهر گنجه انتقال داده، و در آنجا گنبد و رواقی بنا کنند .
«در این سال شروع به خاکبرداری کردند، مقابل در مقبره، قبر پیدا شد . آن را شکافته، استخوانهای کوچک و نازکی بیرون آمد، ابتدا همین استخوانها را جنازه نظامی تصور کرده، میان صندوقی میگذارند،سپس از نازکی و سفیدی استخوانها تردیدی حاصل شده مجددا به کندن سطح دوم شروع میکنند، به عمق یک ذرع کنده میشود بنا و پایههای گنبد ظاهر گشته، در پایین مقبره، سنگی به ارتفاع ده گره در کنار دیوار پدیدار آمد ...
بعد از کندن مقداری دیگر، به دخمهای میرسند و سنگ و خاکها را از دخمه بیرون میآورند، اسکلتی در میان صندوق چوبی پیدا شده که طول آن دو ذرع و دوازده گره روسی بوده، جمجمه سر و استخوانها و اعضای جنازه سالم بوده، اضافه بر کفن معمولی، جنازه را با یک طاق شال ترمه پوشانده و صندوق را نیز با شال ترمه دیگری پیچیدهاند».
در آن روز اینطور نتیجه میگیرند که جنازه اولیه با توجه به ظریف بودن استخوانبندیاش باید مربوط به دختری باشد که با احترامات زیاد در کنار حکیم نظامی دفن شده است.
نظامی همسر محبوبی داشته به نام آفاق که کنیزکی قبچاقی بوده و ظاهرا منظومه خسرو و شیرین به یاد او سروده شده است:
«سبک رو چون بت قبچاق من بود/ تو پنداری که خود آفاق من بود».
در همان دوران کمیته تتبعات آثار عتیقه آذربایجان (قفقاز) نمایندگانی به شهر گنجه میفرستند و سرانجام تصمیم بر این میشود که مقبره قبلی نظامی احیا شود و جسد به مزار سابقش بازگردد.
گنجه در این دوره، زیر سم ستوران روسی قرار داشته و طبیعی است که نیروهای دشمن در نابودی مظاهر ایرانزمین از سرزمین اشغالی از هیچگونه کوششی فروگذار نکنند. این وضعیت تا اوایل قرن اخیر هم جاری بوده است.
@miras_gozashtegan
اسکندر مقدونی در33سالگی در گذشت روزی که او اين جهان را ترک ميکرد میخواست يک روز ديگر هم زنده بماند فقط يک روز ديگر تا بتواند مادرش را ببيندآن 24ساعت فاصله ای بود که بايد طی می کرد تا به پايتختش برسد.
اسکندر از راه هند به يونان بر مي گشت و به مادرش قول داده بود وقتی که تمام دنيا را به تصرف خود درآورد باز خواهد گشت و تمام دنيا را يکپارچـه به او هديه خواهد کرد، بنابراين اسکندر از پزشکانش خواست تا 24 ساعت مهلت براي او فراهم کنند و مرگش را به تعويق اندازند.
پزشکان پاسخ دادند که کاري از دستشان بر نمي آيدوگفتندکه اوبيش ازچـنددقيقه قادر به ادامه زندگي نخواهدبود اسکندرگفت:"من حاضرم نيمي از تمام پادشاهي خود رايعنی نيمی ازدنيا رادر ازاي فقط 24 ساعت بدهم"
آنها گفتند:"اگر همه دنيا را هم که از آن شماست بدهيدمانمي توانيم کاري براي نجاتتان صورت بدهيم امري غير ممکن است"
آن لحظه بودکه اسکندر بيهوده بودن تمامي کوششهايش را عميقا" درک کرد با تمام داراييش که کل دنيا بود نتوانست حتی24 ساعت را بخرد
سي وسه سال از عمرش رابهدر داده بود براي تصاحب چـيزی که با آن حتي قادر به خريدن24 ساعت هم نبود..
@miras_gozashtegan
اسکندر از راه هند به يونان بر مي گشت و به مادرش قول داده بود وقتی که تمام دنيا را به تصرف خود درآورد باز خواهد گشت و تمام دنيا را يکپارچـه به او هديه خواهد کرد، بنابراين اسکندر از پزشکانش خواست تا 24 ساعت مهلت براي او فراهم کنند و مرگش را به تعويق اندازند.
پزشکان پاسخ دادند که کاري از دستشان بر نمي آيدوگفتندکه اوبيش ازچـنددقيقه قادر به ادامه زندگي نخواهدبود اسکندرگفت:"من حاضرم نيمي از تمام پادشاهي خود رايعنی نيمی ازدنيا رادر ازاي فقط 24 ساعت بدهم"
آنها گفتند:"اگر همه دنيا را هم که از آن شماست بدهيدمانمي توانيم کاري براي نجاتتان صورت بدهيم امري غير ممکن است"
آن لحظه بودکه اسکندر بيهوده بودن تمامي کوششهايش را عميقا" درک کرد با تمام داراييش که کل دنيا بود نتوانست حتی24 ساعت را بخرد
سي وسه سال از عمرش رابهدر داده بود براي تصاحب چـيزی که با آن حتي قادر به خريدن24 ساعت هم نبود..
@miras_gozashtegan
شاید نام چنگیز خان با وحشت همراه باشد اما او فروش زنان، دزدیدن اموال دیگران، تعیین آزادی مذهبی، شکار غیرقانونی در فصل تولید مثل حيوانات را ممنوع و فقرا را از پرداخت مالیات معاف کرده بود!
@miras_gozashtegan
@miras_gozashtegan
حاجی حاجی مکه !
ﺍﯾﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﻪﺩﯾﺪﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺑﺴﺘﮕﺎﻧﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻭ ﯾﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﭘﻮﻝ ﯾﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻭﺍﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩﺍﻧﺪ.
پیشینه ی ضرب المثل:
«ﺣﺞ» ﺩﺭ ﻟﻐﺖ ﺑﻪﻣﻌﻨﯽ ﻗﺼﺪ ﮐﺎﺭﯼﮐﺮﺩﻥ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺷﺮﯾﻌﺖ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪﻣﻌﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﮑﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﮐﻌﺒﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻧﺎﺕ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﺯﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺎ ﺍﺳﺐ ﻭ ﻗﺎﻃﺮ ﻭ ﺷﺘﺮ ﻭ ﮐﺠﺎﻭﻩ ﺍﺯ ﺻﺤﺮﺍﻫﺎﯼ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﻭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥﻫﺎﯼ ﺑﯽﺁﺏ ﻭ ﻋﻠﻒ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ، ﺳﻔﺮﺷﺎﻥ ۴ ﺗﺎ ۶ ﻣﺎﻩ ﺑﻪﺩﺭﺍﺯﺍ ﻣﯽﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮔﺮﺩﺑﺎﺩﻫﺎﯼ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺩﺳﺘﺒﺮﺩ ﺭﺍﻫﺰﻧﺎﻥ ﻭ از قبیل ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺟﺎﻥﺳﺎﻟﻢ ﺑﻪﺩﺭ ﻣﯽﺑﺮﺩﻧﺪ ﺷﺎﯾﺪ
ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﯾﮏﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﻋﻤﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕﮐﻌﺒﻪ ﻧﺎﯾﻞ ﺷﻮﻧﺪ. ﺑﯿﺶﺗﺮ ﺣﺎﺟﯿﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺍﺯ ﺳﻔﺮﺣﺞ ﺑﻪﺩﻟﯿﻞ ﺳﺨﺘﯽﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺷﻤﺮﺩﯾﻢ ﺍﺯ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﮐﻌﺒﻪ ﭼﺸﻢﭘﻮﺷﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﺣﺎﺟﯿﺎﻥ ﺳﻔﺮﻗﺒﻠﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﺭ ﻣﯽﺑﺮﺩﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﺣﺎﺟﯿﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪوﮐﻨﺎﺭ ﮐﺸﻮﺭﭘﻬﻨﺎﻭﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ، ﭼﻮﻥ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﯾﺪﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ، ﭘﺲﺍﺯﭘﺎﯾﺎﻥﻣﺮﺍﺳﻢﺣﺞ ﻭ هنگامی که ﺁﻫﻨﮓ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ ﺯﺍﺩﮔﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ، ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﻭ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺟﺪ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ : «ﺣﺎﺟﯽﺣﺎﺟﯽ ﻣﮑﻪ» ﯾﻌﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﯾﺪﺍﺭﯼ ﻣﯿﺎﻥﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯽﺁﯾﺪ .
ﻣﮕﺮ ﺁﻥﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻋﺎﺯﻡ ﺳﻔﺮﺣﺞ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﺎﺑﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ (ﮐﻪ ﺍﻣﺮﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺎﺩﺭ ﺑﻮﺩ)
@miras_gozashtegan
ﺍﯾﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﻪﺩﯾﺪﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺑﺴﺘﮕﺎﻧﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻭ ﯾﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﭘﻮﻝ ﯾﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻭﺍﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩﺍﻧﺪ.
پیشینه ی ضرب المثل:
«ﺣﺞ» ﺩﺭ ﻟﻐﺖ ﺑﻪﻣﻌﻨﯽ ﻗﺼﺪ ﮐﺎﺭﯼﮐﺮﺩﻥ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺷﺮﯾﻌﺖ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪﻣﻌﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﮑﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﮐﻌﺒﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻧﺎﺕ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﺯﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺎ ﺍﺳﺐ ﻭ ﻗﺎﻃﺮ ﻭ ﺷﺘﺮ ﻭ ﮐﺠﺎﻭﻩ ﺍﺯ ﺻﺤﺮﺍﻫﺎﯼ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﻭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥﻫﺎﯼ ﺑﯽﺁﺏ ﻭ ﻋﻠﻒ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ، ﺳﻔﺮﺷﺎﻥ ۴ ﺗﺎ ۶ ﻣﺎﻩ ﺑﻪﺩﺭﺍﺯﺍ ﻣﯽﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮔﺮﺩﺑﺎﺩﻫﺎﯼ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺩﺳﺘﺒﺮﺩ ﺭﺍﻫﺰﻧﺎﻥ ﻭ از قبیل ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺟﺎﻥﺳﺎﻟﻢ ﺑﻪﺩﺭ ﻣﯽﺑﺮﺩﻧﺪ ﺷﺎﯾﺪ
ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﯾﮏﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﻋﻤﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕﮐﻌﺒﻪ ﻧﺎﯾﻞ ﺷﻮﻧﺪ. ﺑﯿﺶﺗﺮ ﺣﺎﺟﯿﺎﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺍﺯ ﺳﻔﺮﺣﺞ ﺑﻪﺩﻟﯿﻞ ﺳﺨﺘﯽﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺷﻤﺮﺩﯾﻢ ﺍﺯ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﮐﻌﺒﻪ ﭼﺸﻢﭘﻮﺷﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﺣﺎﺟﯿﺎﻥ ﺳﻔﺮﻗﺒﻠﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﺭ ﻣﯽﺑﺮﺩﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﺣﺎﺟﯿﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪوﮐﻨﺎﺭ ﮐﺸﻮﺭﭘﻬﻨﺎﻭﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ، ﭼﻮﻥ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﯾﺪﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ، ﭘﺲﺍﺯﭘﺎﯾﺎﻥﻣﺮﺍﺳﻢﺣﺞ ﻭ هنگامی که ﺁﻫﻨﮓ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ ﺯﺍﺩﮔﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ، ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﻭ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺟﺪ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ : «ﺣﺎﺟﯽﺣﺎﺟﯽ ﻣﮑﻪ» ﯾﻌﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﯾﺪﺍﺭﯼ ﻣﯿﺎﻥﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯽﺁﯾﺪ .
ﻣﮕﺮ ﺁﻥﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻋﺎﺯﻡ ﺳﻔﺮﺣﺞ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﺎﺑﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ (ﮐﻪ ﺍﻣﺮﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺎﺩﺭ ﺑﻮﺩ)
@miras_gozashtegan
شبی که ناصرالدین شاه در مسکو اقامت داشت مصادف شده بود با تاسوعای حسینی، ولی شاه مدعی دین به جای شرکت در مراسم تاسوعا به پیشنهاد شهردار مسکو آن شب به شرابخواری پرداختند!
فردای اون روز هم برای جبران گناهان شب گذشته سجاده پهن کردن و مشغول عبادت شدن. ولی بعد از نماز ظهر دوباره شراب نوشیدن و حیله شرعی شاه هم این بود که آب مسکو بدمزهست و قابل نوشیدن نیست. خدا قوت ای شاه شهید
برگرفته از روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه
@miras_gozashtegan
فردای اون روز هم برای جبران گناهان شب گذشته سجاده پهن کردن و مشغول عبادت شدن. ولی بعد از نماز ظهر دوباره شراب نوشیدن و حیله شرعی شاه هم این بود که آب مسکو بدمزهست و قابل نوشیدن نیست. خدا قوت ای شاه شهید
برگرفته از روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه
@miras_gozashtegan
مراسم آش نذری در دوران سلطنت ناصرالدینشاه
عبدالله مستوفی، نویسنده برجسته دوره قاجار درباره نذریهای محرم در تهران قدیم و آش نذری ناصرالدینشاه نوشته است:
روز تاسوعا و عاشورا، گذشته از مشغولیات روضه، ما مشغله دیگری هم داشتیم و آن کمک به تقسیم نذری بود. پدرم نمیدانم در نتیجه چه پیشامد و در چه دورهای از ادوار زندگی خود نذری کرده بود که در هریک از این دو روز پنجاه من برنج پلو میکردند و به مردم میدادند.... نذر بعضی هم شلهزرد بود... بعضی هم نان و ماست نذر داشتند.... در دوره سلطنت ناصرالدینشاه آش و مراسم آشپزان از اهمیت بیشتری نسبت به دورههای دیگر برخوردار بود. به طوری که در غالب کتب و آثار تاریخی به جا مانده از آن عهد میتوان شرحی از آش و مراسم آشپزان این دوره را یافت. مراسن آشپزان از رسوم سنتی پادشاهان قاجار بود.
@miras_gozashtegan
عبدالله مستوفی، نویسنده برجسته دوره قاجار درباره نذریهای محرم در تهران قدیم و آش نذری ناصرالدینشاه نوشته است:
روز تاسوعا و عاشورا، گذشته از مشغولیات روضه، ما مشغله دیگری هم داشتیم و آن کمک به تقسیم نذری بود. پدرم نمیدانم در نتیجه چه پیشامد و در چه دورهای از ادوار زندگی خود نذری کرده بود که در هریک از این دو روز پنجاه من برنج پلو میکردند و به مردم میدادند.... نذر بعضی هم شلهزرد بود... بعضی هم نان و ماست نذر داشتند.... در دوره سلطنت ناصرالدینشاه آش و مراسم آشپزان از اهمیت بیشتری نسبت به دورههای دیگر برخوردار بود. به طوری که در غالب کتب و آثار تاریخی به جا مانده از آن عهد میتوان شرحی از آش و مراسم آشپزان این دوره را یافت. مراسن آشپزان از رسوم سنتی پادشاهان قاجار بود.
@miras_gozashtegan