معیار
پیشفرض کتاب این است که پول رابطه کمی باهوش شما دارد و بیشتر به نحوه رفتارتان بستگی دارد و آموزش نحوه رفتار سخت است، حتی برای افراد واقعاً باهوش.اگر نابغهای ، کنترل احساسات خود را از دست بدهد، ممکن است فاجعهای مالی ایجاد کند و برعکس. افراد عادی و بدون تحصیلات…
چرا بسیاری از افرادی که بهای ماشین، خانه، غذا و تعطیلات را میپردازند این قدر تلاش میکنند تا از پرداخت بهای بازدهی خوب سرمایه اجتناب کنند؟
پاسخ ساده است: قیمت موفقیت سرمایهگذاری بلافاصله مشخص نمیشود. برچسب قیمت ندارد که بتوانید ببینید؛ بنابراین وقتی زمان حساب و کتاب میشود.
مثل پرداخت هزینه برای گرفتن چیزی خوب به نظر نمیرسد؛ بلکه شبیه پرداخت جریمه برای یک کار اشتباه است و با این که مردم کلاً با پرداخت هزینهها مشکلی ندارند، اما انتظار میرود از پرداخت جریمه اجتناب کنند. انتظار میرود افراد تصمیمهایی بگیرند که از جریمهشدن جلوگیری کنند. جریمههای رانندگی و مالیاتی به این معنی است که شما کار اشتباهی انجام دادهاید و مستحق مجازات هستید. واکنش طبیعی هر کسی که کاهش ثروتش را مشاهده میکند و آن را به شکل جریمه میبیند، اجتناب از جریمههای آینده است.
بدیهی به نظر میرسد؛ اما فکرکردن به نوسان بازار در حکم کارمزد، بهجای جریمه، بخش مهمی از ایجاد نوعی طرز فکر است که به شما امکان میدهد بهاندازة کافی صبر کنید تا سود سرمایهگذاری به نفعتان شود.
بازده بازار هرگز رایگان نیست و نخواهد بود. مانند هر محصول دیگری از شما میخواهد که قیمتی برای آن بپردازید.
کارمزد نوسان عدمقطعیت - که قیمت بازدهی است - هزینه ورودی برای دریافت بازدهی بیشتری از موارد کم کارمزدی مانند پول نقد و اوراققرضه است.
ترفند این است که خودتان را متقاعد کنید کارمزد بازار ارزشش را دارد. این تنها راه برای مقابلة صحیح با نوسان و عدمقطعیت است - نه این که فقط با آن کنار بیایید، بلکه درک کنید این کارمزد ورودی است که ارزش پرداختن دارد.
Www.meyarco.ir
پاسخ ساده است: قیمت موفقیت سرمایهگذاری بلافاصله مشخص نمیشود. برچسب قیمت ندارد که بتوانید ببینید؛ بنابراین وقتی زمان حساب و کتاب میشود.
مثل پرداخت هزینه برای گرفتن چیزی خوب به نظر نمیرسد؛ بلکه شبیه پرداخت جریمه برای یک کار اشتباه است و با این که مردم کلاً با پرداخت هزینهها مشکلی ندارند، اما انتظار میرود از پرداخت جریمه اجتناب کنند. انتظار میرود افراد تصمیمهایی بگیرند که از جریمهشدن جلوگیری کنند. جریمههای رانندگی و مالیاتی به این معنی است که شما کار اشتباهی انجام دادهاید و مستحق مجازات هستید. واکنش طبیعی هر کسی که کاهش ثروتش را مشاهده میکند و آن را به شکل جریمه میبیند، اجتناب از جریمههای آینده است.
بدیهی به نظر میرسد؛ اما فکرکردن به نوسان بازار در حکم کارمزد، بهجای جریمه، بخش مهمی از ایجاد نوعی طرز فکر است که به شما امکان میدهد بهاندازة کافی صبر کنید تا سود سرمایهگذاری به نفعتان شود.
بازده بازار هرگز رایگان نیست و نخواهد بود. مانند هر محصول دیگری از شما میخواهد که قیمتی برای آن بپردازید.
کارمزد نوسان عدمقطعیت - که قیمت بازدهی است - هزینه ورودی برای دریافت بازدهی بیشتری از موارد کم کارمزدی مانند پول نقد و اوراققرضه است.
ترفند این است که خودتان را متقاعد کنید کارمزد بازار ارزشش را دارد. این تنها راه برای مقابلة صحیح با نوسان و عدمقطعیت است - نه این که فقط با آن کنار بیایید، بلکه درک کنید این کارمزد ورودی است که ارزش پرداختن دارد.
Www.meyarco.ir
معیار
واضح است که ما انسانها عدم قطعیت و ابهام را دوست نداریم و میخواهیم همه چیز مشخص، قابل پیش بینی و قابل برنامه ریزی باشد. دوست داریم همه چیز تحت کنترلمان باشد و با کمترین تلاش ذهنی، بتوانیم مسیر و گامهای لازم برای رسیدن به اهدافمان را مشخص کنیم و اتفاقات…
روش ما برای ارزیابی پیامدها، به طور قابل پیش بینی از الگوی مشخصی پیروی میکند: برای چیزهای خوب ارزش قائل میشویم و چیزهای بد را گردن شانس میاندازیم تا تقصیری متوجهمان نباشد. نتیجه این که از تجربه به خوبی درس نمیگیریم.
خطای خدمت به خود اصطلاحی برای این الگوی ارزیابی پیامدهاست. فریتز هایدر روان شناس، از پیشگامان مطالعه نحوه ارزیابی پیامدها از منظر شانس و مهارت بود. او گفته است ما پیامدها را مثل دانشمندان مورد مطالعه قرار میدهیم، اما مثل دانشمندان ساده لوح. وقتی در پی درک چرایی یک اتفاق هستیم، به دنبال دلیل قابل قبولی برای آن میگردیم که با خواستههای ما منطبق باشد. هایدر میگوید: "این معمولاً دلیلی است که به مذاق ما خوش میآید، وجهه خوبی از ما به نمایش میگذارد و به قدرت و توانایی بالای ما ربط داده میشود".
Www.meyarco.ir
خطای خدمت به خود اصطلاحی برای این الگوی ارزیابی پیامدهاست. فریتز هایدر روان شناس، از پیشگامان مطالعه نحوه ارزیابی پیامدها از منظر شانس و مهارت بود. او گفته است ما پیامدها را مثل دانشمندان مورد مطالعه قرار میدهیم، اما مثل دانشمندان ساده لوح. وقتی در پی درک چرایی یک اتفاق هستیم، به دنبال دلیل قابل قبولی برای آن میگردیم که با خواستههای ما منطبق باشد. هایدر میگوید: "این معمولاً دلیلی است که به مذاق ما خوش میآید، وجهه خوبی از ما به نمایش میگذارد و به قدرت و توانایی بالای ما ربط داده میشود".
Www.meyarco.ir
معیار
پیشفرض کتاب این است که پول رابطه کمی باهوش شما دارد و بیشتر به نحوه رفتارتان بستگی دارد و آموزش نحوه رفتار سخت است، حتی برای افراد واقعاً باهوش.اگر نابغهای ، کنترل احساسات خود را از دست بدهد، ممکن است فاجعهای مالی ایجاد کند و برعکس. افراد عادی و بدون تحصیلات…
ایدهای در امور مالی وجود دارد که بیتقصیر به نظر میرسد اما صدمات بیشماری به بار آورده است.
این موضوع اینست که که در دنیا سرمایه گذاران اهداف و افقهای زمانی و قیمتهای متفاوتی دارند و قیمت داراییها متاثر از زمان مورد نظر آنان است.
از خودتان بپرسید امروز باید چقدر برای سهام گوگل بپردازید؟ پاسخ به این بستگی دارد که "شما" کی هستید.
آیا افق زمانی سیساله دارید؟ پس قیمت هوشمندانه ای که باید پرداخت کنید مستلزم تجزیه و تحلیل خردمندانه جریانهای نقدی تنزیل شدة گوگل در سی سال آینده است.
آیا به دنبال پول نقد در ده سال آینده هستید؟ پس میتوانید با تجزیهوتحلیل ظرفیت صنعت فناوری در دهة آینده و این که آیا مدیریت گوگل میتواند چشمانداز خودش را اجرایی کند یا نه، بهای پرداختی را مشخص کنید. آیا به دنبال فروش در یک سال هستید؟ پس به چرخههای فعلی فروش محصولات گوگل و این که آیا بازار نزولی خواهیم داشت یا خیر، توجه کنید.
آیا روزانه معامله میکنید؟ پس قیمت برایتان اهمیتی ندارد. زیرا فقط سعی میکنید از هر اتفاقی که از این لحظه تا وقت ناهار رخ می دهد چند دلار پول جمع کنید که با هر قیمتی قابلانجام است.
وقتی سرمایهگذاران اهداف و افقهای زمانی متفاوتی دارند - و در تمام طبقات دارایی چنین است - قیمتهایی که برای یک فرد مضحک به نظر میرسند ممکن است برای دیگری منطقی باشند؛ زیرا عواملی که این دو سرمایهگذار به آنها توجه میکنند متفاوت است. حباب داتکام را در دهة ۱۹۹۰ در نظر بگیرید. مردم میتوانند به سهام یاهو در سال ۱۹۹۹ نگاه کنند و بگویند: "این دیوانگی بود! میلیاردها دلار برابر این درآمد! این ارزش گذاری منطقی نیست!"
اما بسیاری از سرمایهگذارانی که در سال ۱۹۹۹ مالک سهام یاهو بودند، دارای افق زمانی کوتاهی بودند و پرداخت این قیمت مضحک برایشان منطقی بود. یک معاملهگر روزانه می توانست آنچه نیاز دارد انجام دهد، چه سهام یاهو پنج دلار بود و چه پانصد دلار، تا زمانی که قیمت در آن روز در جهت درست حرکت میکرد؛ و این سهام سالها این کار را انجام میداد.
Www.meyarco.ir
این موضوع اینست که که در دنیا سرمایه گذاران اهداف و افقهای زمانی و قیمتهای متفاوتی دارند و قیمت داراییها متاثر از زمان مورد نظر آنان است.
از خودتان بپرسید امروز باید چقدر برای سهام گوگل بپردازید؟ پاسخ به این بستگی دارد که "شما" کی هستید.
آیا افق زمانی سیساله دارید؟ پس قیمت هوشمندانه ای که باید پرداخت کنید مستلزم تجزیه و تحلیل خردمندانه جریانهای نقدی تنزیل شدة گوگل در سی سال آینده است.
آیا به دنبال پول نقد در ده سال آینده هستید؟ پس میتوانید با تجزیهوتحلیل ظرفیت صنعت فناوری در دهة آینده و این که آیا مدیریت گوگل میتواند چشمانداز خودش را اجرایی کند یا نه، بهای پرداختی را مشخص کنید. آیا به دنبال فروش در یک سال هستید؟ پس به چرخههای فعلی فروش محصولات گوگل و این که آیا بازار نزولی خواهیم داشت یا خیر، توجه کنید.
آیا روزانه معامله میکنید؟ پس قیمت برایتان اهمیتی ندارد. زیرا فقط سعی میکنید از هر اتفاقی که از این لحظه تا وقت ناهار رخ می دهد چند دلار پول جمع کنید که با هر قیمتی قابلانجام است.
وقتی سرمایهگذاران اهداف و افقهای زمانی متفاوتی دارند - و در تمام طبقات دارایی چنین است - قیمتهایی که برای یک فرد مضحک به نظر میرسند ممکن است برای دیگری منطقی باشند؛ زیرا عواملی که این دو سرمایهگذار به آنها توجه میکنند متفاوت است. حباب داتکام را در دهة ۱۹۹۰ در نظر بگیرید. مردم میتوانند به سهام یاهو در سال ۱۹۹۹ نگاه کنند و بگویند: "این دیوانگی بود! میلیاردها دلار برابر این درآمد! این ارزش گذاری منطقی نیست!"
اما بسیاری از سرمایهگذارانی که در سال ۱۹۹۹ مالک سهام یاهو بودند، دارای افق زمانی کوتاهی بودند و پرداخت این قیمت مضحک برایشان منطقی بود. یک معاملهگر روزانه می توانست آنچه نیاز دارد انجام دهد، چه سهام یاهو پنج دلار بود و چه پانصد دلار، تا زمانی که قیمت در آن روز در جهت درست حرکت میکرد؛ و این سهام سالها این کار را انجام میداد.
Www.meyarco.ir
معیار
واضح است که ما انسانها عدم قطعیت و ابهام را دوست نداریم و میخواهیم همه چیز مشخص، قابل پیش بینی و قابل برنامه ریزی باشد. دوست داریم همه چیز تحت کنترلمان باشد و با کمترین تلاش ذهنی، بتوانیم مسیر و گامهای لازم برای رسیدن به اهدافمان را مشخص کنیم و اتفاقات…
خطای ارزیابی قابل پیش بینی، مشکل قابل توجه برای بازیکنان پوکر است. من اولین بار چنین مشکلی را در نیک یونانی مشاهده کردم. وقتی با کارتهای هفت و دو میباخت، فکر میکرد از بدشانسی اش بوده است. اما وقتی با همان کارتها برنده شد، فکر میکرد برنامه ریزی درخشانی در اجرای یک حمله غافلگیرانه داشته است. باختها را گردن شانس انداختن و بردها را به پای مهارتهای خود گذاشتن او را دچار این توهم کرد که احتمال پیروزی با کارتهای هفت و دو بالاست. او مدام روی یک آینده بازنده شرط بندی میکرد.
چنین چیزی فقط به امثال نیک یونانی محدود نمیشود. فیل هلموت رکورددار قهرمانی در تاریخ مسابقات جهانی هم در دام این خطای ارزیابی افتاده است. پس از حذف از دور مسابقات پوکر تلویزیونی، هلموت جلوی دوربین تلویزیون گفت: "اگر شانس با من بود، همه را میبردم". این جمله سروصدای زیادی به پا کرد و در دنیای پوکر به افسانه تبدیل شد. به هر حال فیل داشت میگفت اگر عنصر شانس از پوکر حذف شود یعنی اگر شطرنج بازی میکرد مهارتهای پوکر او آن قدر بالاست که به هر مسابقه ای برود، برنده میشود. بنابراین، علناً هر پیامد منفی را به شانس گره زده و هر پیامد مثبت را ناشی از مهارت بالای خود دانسته بود.
ممکن است پوکربازها خیلی خوششان نیاید، اما تنها تفاوت فیل با بقیه این است که چنین چیزی را با صدای بلند در تلویزیون گفت.
Www.meyarco.ir
چنین چیزی فقط به امثال نیک یونانی محدود نمیشود. فیل هلموت رکورددار قهرمانی در تاریخ مسابقات جهانی هم در دام این خطای ارزیابی افتاده است. پس از حذف از دور مسابقات پوکر تلویزیونی، هلموت جلوی دوربین تلویزیون گفت: "اگر شانس با من بود، همه را میبردم". این جمله سروصدای زیادی به پا کرد و در دنیای پوکر به افسانه تبدیل شد. به هر حال فیل داشت میگفت اگر عنصر شانس از پوکر حذف شود یعنی اگر شطرنج بازی میکرد مهارتهای پوکر او آن قدر بالاست که به هر مسابقه ای برود، برنده میشود. بنابراین، علناً هر پیامد منفی را به شانس گره زده و هر پیامد مثبت را ناشی از مهارت بالای خود دانسته بود.
ممکن است پوکربازها خیلی خوششان نیاید، اما تنها تفاوت فیل با بقیه این است که چنین چیزی را با صدای بلند در تلویزیون گفت.
Www.meyarco.ir
معیار
پیشفرض کتاب این است که پول رابطه کمی باهوش شما دارد و بیشتر به نحوه رفتارتان بستگی دارد و آموزش نحوه رفتار سخت است، حتی برای افراد واقعاً باهوش.اگر نابغهای ، کنترل احساسات خود را از دست بدهد، ممکن است فاجعهای مالی ایجاد کند و برعکس. افراد عادی و بدون تحصیلات…
قانونی آهنین در امور مالی این است که پول تا بیشترین میزان ممکن به دنبال بازدهی است. اگر دارایی پویایی داشته باشد - برای مدتی در حال افزایش مداوم باشد - برای گروهی از معاملهگران کوتاهمدت دیوانگی محسوب نمیشود که فرض کنند به حرکت خود ادامه میدهد؛ نه نامحدود؛ بلکه برای مدت کوتاهی که به آن نیاز دارند. پویایی معاملهگران کوتاهمدت را به روشی معقول جذب میکند. سپس همه چیز روی غلتک میافتد.
حبابها زمانی شکل میگیرند که پویایی بازده کوتاهمدت آن قدر پول جذب میکند که ترکیب سرمایهگذاران از عمدتاً بلندمدت به عمدتاً کوتاهمدت تغییر کند. این فرآیند از خودش تغذیه میکند. همانطور که معامله گران بازدههای کوتاهمدت را افزایش میدهند، افراد بیشتری را جذب میکنند. در دورهای کوتاه - که اغلب زیاد هم طول نمیکشد - تعیینکنندگان برتر قیمت در بازار، با بیشترین اختیار، کسانی هستند که افق زمانی کوتاه تری دارند.
حبابها چندان به افزایش ارزشها مربوط نمیشوند؛ بلکه فقط نشانة اتفاق دیگری هستند: با ورود معاملهگران کوتاهمدت بیشتر به میدان بازی، افق زمانی کاهش مییابد.
معمولاً گفته میشود حباب داتکام در زمان خوشبینی غیرمنطقی به آینده اتفاق افتاد. اما یکی از رایجترین تیترهای آن دوره اعلام نمودار حجم معاملات بود؛ حجمی که وقتی سرمایهگذاران در یک روز خریدوفروش می کنند اتفاق میافتد. سرمایهگذاران بهویژه کسانی که قیمتها را تعیین میکردند - به بیست سال آینده فکر نمیکردند. در سال ۱۹۹۹، میانگین گردش مالی سالانة صندوق های سرمایهگذاری مشترک ۱۲۰ درصد بود؛ یعنی آنها حداکثر به فکر هشت ماه آینده بودند.
سرمایهگذاران انفرادی هم که سهام صندوق های سرمایهگذاری مشترک را خریده بودند همینطور. مگی ماهار در کتابش با نام بازار صعودی مینویسد:
در اواسط دهة نود، مطبوعات کارتهای ارزیابی سالانه را با گزارشهایی جایگزین کردند که هر سه ماه یکبار منتشر میشد. این تغییر سرمایهگذاران را به سمت تعقیب عملکرد سوق داد و باعث شد برای خرید سهام صندوقهای بالای نمودارها عجله کنند؛ درست زمانی که گرانترین قیمت را داشتند. آن زمان دورة معاملات روزانه و قراردادهای کوتاهمدت اختیار معامله و تفسیر لحظه به لحظة بازار بود. اینها چیزهایی نیستند که به دیدگاههای بلندمدت مرتبط باشند.
Www.meyarco.ir
حبابها زمانی شکل میگیرند که پویایی بازده کوتاهمدت آن قدر پول جذب میکند که ترکیب سرمایهگذاران از عمدتاً بلندمدت به عمدتاً کوتاهمدت تغییر کند. این فرآیند از خودش تغذیه میکند. همانطور که معامله گران بازدههای کوتاهمدت را افزایش میدهند، افراد بیشتری را جذب میکنند. در دورهای کوتاه - که اغلب زیاد هم طول نمیکشد - تعیینکنندگان برتر قیمت در بازار، با بیشترین اختیار، کسانی هستند که افق زمانی کوتاه تری دارند.
حبابها چندان به افزایش ارزشها مربوط نمیشوند؛ بلکه فقط نشانة اتفاق دیگری هستند: با ورود معاملهگران کوتاهمدت بیشتر به میدان بازی، افق زمانی کاهش مییابد.
معمولاً گفته میشود حباب داتکام در زمان خوشبینی غیرمنطقی به آینده اتفاق افتاد. اما یکی از رایجترین تیترهای آن دوره اعلام نمودار حجم معاملات بود؛ حجمی که وقتی سرمایهگذاران در یک روز خریدوفروش می کنند اتفاق میافتد. سرمایهگذاران بهویژه کسانی که قیمتها را تعیین میکردند - به بیست سال آینده فکر نمیکردند. در سال ۱۹۹۹، میانگین گردش مالی سالانة صندوق های سرمایهگذاری مشترک ۱۲۰ درصد بود؛ یعنی آنها حداکثر به فکر هشت ماه آینده بودند.
سرمایهگذاران انفرادی هم که سهام صندوق های سرمایهگذاری مشترک را خریده بودند همینطور. مگی ماهار در کتابش با نام بازار صعودی مینویسد:
در اواسط دهة نود، مطبوعات کارتهای ارزیابی سالانه را با گزارشهایی جایگزین کردند که هر سه ماه یکبار منتشر میشد. این تغییر سرمایهگذاران را به سمت تعقیب عملکرد سوق داد و باعث شد برای خرید سهام صندوقهای بالای نمودارها عجله کنند؛ درست زمانی که گرانترین قیمت را داشتند. آن زمان دورة معاملات روزانه و قراردادهای کوتاهمدت اختیار معامله و تفسیر لحظه به لحظة بازار بود. اینها چیزهایی نیستند که به دیدگاههای بلندمدت مرتبط باشند.
Www.meyarco.ir
معیار
خطای ارزیابی قابل پیش بینی، مشکل قابل توجه برای بازیکنان پوکر است. من اولین بار چنین مشکلی را در نیک یونانی مشاهده کردم. وقتی با کارتهای هفت و دو میباخت، فکر میکرد از بدشانسی اش بوده است. اما وقتی با همان کارتها برنده شد، فکر میکرد برنامه ریزی درخشانی…
بیشتر ما تمایل داریم چنین احساسی نسبت به عملکردمان در بازی داشته باشیم، یعنی پیامد منفی را به شانس گره زده و هر پیامد مثبت را ناشی از مهارت بالای خود می دانیم.مخصوصاً وقتی دوربینها و میکروفون ها روشن باشد. اما به من اعتماد کنید، همۀ ما در برابر چنین تفکری آسیب پذیریم.
مطمئناً خود من هم از این قضیه مستثنی نیستم. وقتی پوکر بازی میکردم، بردها را به پای مهارت خودم مینوشتم و وقتی میباختم از بدشانسی ام گله میکردم. این یک تمایل بنیادی است. من در همه حوزههای زندگی ام از این تمایل آگاه بوده ام. به خاطر بیاورید؛ ممکن است متوجه باشیم چیزی که میبینیم یک خطای دید است اما دانستن آن ما را از دیدنش بازنمی دارد.
سوگیری خدمت به خود عواقب فوری و آشکاری در کاهش توانایی ما در درس گرفتن از تجربه دارد. میتوانیم با تجزیه و تحلیل تصمیماتمان، روند تصمیم گیری مان را بهبود بدهیم، اما وقتی بیشتر نتایج منفی را به پای بدشانسی میگذاریم، در واقع این فرصت یادگیری را از خودمان دریغ میکنیم. اعتبار بخشیدن به نتایج خوب موجب میشود به اغلب تصمیماتی که نباید خیلی جدی گرفته شوند، بیشتر بها داده و فرصت بهبود عملکرد مان را از دست بدهیم. مطمئناً بعضی از نتایج بدی که به دست میآید عمدتاً به خاطر بد شانسی است و برخی از نتایج خوب هم عمدتاً ناشی از مهارت است. من فقط میگویم این مسئله همیشه درست نیست. ۱۰۰ درصد نتایج بد ما به خاطر بدشانسی نیست و ۱۰۰ درصد نتایج خوبمان هم به مهارت بالایمان مربوط نمیشود. با این حال رخدادی را که اتفاق میافتد اینطور پردازش میکنیم.
Www.meyarco.ir
مطمئناً خود من هم از این قضیه مستثنی نیستم. وقتی پوکر بازی میکردم، بردها را به پای مهارت خودم مینوشتم و وقتی میباختم از بدشانسی ام گله میکردم. این یک تمایل بنیادی است. من در همه حوزههای زندگی ام از این تمایل آگاه بوده ام. به خاطر بیاورید؛ ممکن است متوجه باشیم چیزی که میبینیم یک خطای دید است اما دانستن آن ما را از دیدنش بازنمی دارد.
سوگیری خدمت به خود عواقب فوری و آشکاری در کاهش توانایی ما در درس گرفتن از تجربه دارد. میتوانیم با تجزیه و تحلیل تصمیماتمان، روند تصمیم گیری مان را بهبود بدهیم، اما وقتی بیشتر نتایج منفی را به پای بدشانسی میگذاریم، در واقع این فرصت یادگیری را از خودمان دریغ میکنیم. اعتبار بخشیدن به نتایج خوب موجب میشود به اغلب تصمیماتی که نباید خیلی جدی گرفته شوند، بیشتر بها داده و فرصت بهبود عملکرد مان را از دست بدهیم. مطمئناً بعضی از نتایج بدی که به دست میآید عمدتاً به خاطر بد شانسی است و برخی از نتایج خوب هم عمدتاً ناشی از مهارت است. من فقط میگویم این مسئله همیشه درست نیست. ۱۰۰ درصد نتایج بد ما به خاطر بدشانسی نیست و ۱۰۰ درصد نتایج خوبمان هم به مهارت بالایمان مربوط نمیشود. با این حال رخدادی را که اتفاق میافتد اینطور پردازش میکنیم.
Www.meyarco.ir