Telegram Web Link
🔸سلام، عرض ادب و احترام!

خیلی مقاومت کردم تا تن به ایجاد یک صفحه‌ی شخصی در تلگرام ندهم. سالها پیش با تاسیس وبلاگ «سنگ پشت» سعی کردم مطالبی را که در عرصه‌ی مطبوعات می‌نویسم، در انجا انعکاس دهم، اما هر چه انس و الفتم با موبایل بیشتر شد، از فیس‌بوک و وبلاگ‌نویسی فاصله گرفتم و به سمت نرم‌افزارهای ارتباط جمعی در موبایل رفتم و فکر می‌کنم این اتفاق به واسطه‌ی سهل‌الوصول بودن ارتباط برای بسیاری چون من، بیش از پیش شد.
چندی قبل یکی از نزدیکان پیشنهاد داد برای رفع پراکندگی مطالبم کانالی را در تلگرام ایجاد کنم. در ابتدا مقاومت کردم و سختم آمد اما دیدم به خاطر پراکندگی مطالبم در فضای مجازی، بهتر است حرفش را بپذیرم و همه‌ی ان مطالب را به مرور به این کانال منتقل کنم.
به هر شکل، می‌دانم که بسیاری از شما با انبوهی از کانال و گروه مواجه هستید. بنابراین اگر افتخار آن را داشته باشم که مخاطبم شما باشید، بر خود می‌بالم، اگر هم به هر دلیل تمایل بر حضور ندارید، موجب دلخوری نمی‌شود و قطعا مثل همیشه محترم و عزیز خواهید ماند
.

بپایید و بپویید
مزدک پنجه‌ای
بیست و نهم. فروردین. یک هزار و چهارصد
رشت، یک روز بهاری


لینک عضویت👇

@mazdakpanjehee
به زودی
🔸جریان‌شناسی شعر دیداری-شنیداری
🔸مزدک پنجه‌ای
🔹انتشارات دوات معاصر

سالها بود در عرصه‌ی مطبوعات و فضای مجازی باگونه‌هایی از شعر مواجه می‌شدم که رویکردی دیداری یا شنیداری داشتند. این موضوع به شکل برجسته‌ای از دهه‌ی هفتاد بیشتر شد و مخاطبان خاصی و مرا به خود معطوف کرد، مخاطبانی که بخشی از آنها را دانشجویان و اساتید حوزه ‌ی ادبیات و البته مخاطبان حرفه‌ای شعر تشکیل می‌دادند. در این میان نیز کتاب‌هایی در قالب جریان‌شناسی شعر معاصر منتشر شده که نویسندگان آن کتابها در روند بررسی آن جریان‌ها به برخی از گونه‌ها یا روش‌های نوشتاری شعر دیداری با رویکرد هنجارگریزی نوشتاری پرداخته‌اند. بنابراین جای خالی کتابی که به‌طور همه جانبه به انواع شعرهای دیداری- شنیداری پرداخته باشد، احساس می‌شد. بنابراین در این کتاب سعی شده است علاوه بر بررسی گونه ‌های شعر دیداری- شنیداری، به معرفی آن دست از شاعرانی که در ارایه‌ی این نوع فرم از شعر به صورت حرفه‌ای تلاش کرده‌اند یا دغدغه‌مند بوده‌اند، پرداخته شود.

#مزدک_پنجه‌ای
#دوات_معاصر
@mazdakpanjehee
Forwarded from Mazdak Panjehee
مفهوم_و_کارکرد_توسعه_در_شعر_معاصر_ایران_مزدک_پنجه_ای.pdf
183.6 KB
مفهوم و کارکرد توسعه در شعر معاصر ایران- مزدک پنجه ای.pdf
فصل‌نامه‌ی فرهنگی-اجتماعی قاف، بهار ۹۹ سال سوم شماره نهم
◼️یادداشتی بر جهان شعری «بیژن الهی» شاعر اعجازها / مزدک پنجه­ ای/ روزنامه آرمان/ 23/آذر/96

👈«بیژن الهی» را باید شاعر اعجازها نامید. شاعری که در عرصه­‌ی شناخت
ظرفیت­‌های معنایی کلمات به تبحری بی­ مثال رسیده بود. زبان را به درستی درک کرده بود و پارسی­‌نگاری­‌هایش چه در آفرینه­‌های خود و نیز برگردان­‌هایش از سایر مولفان موجب شده بود، تا مخاطب با شاعر/ مترجمی خلاق مواجه باشد. «بیژن الهی» را باید شاعری با دنیایی خاص توصیف کرد. جهان شعری او شبیه هیچ شاعر دیگری نیست، به لحاظ زیبایی­‌شناسی نیز حتی شبیه شاعران هم عصر خود نیست. برای نمونه شعرهای او را با شعرهای «م.موید» مقایسه کنید. هر دو ریشه­‌هایی عرفانی و معرفتی دارند اما وقتی به ساختارهای زبانی و فرمی اشعارشان نگاه می­ کنید، می­‌بینید سر منشاء آن یک چشمه است اما دو رودخانه­‌ جدا از هم هستند. بر این گمان باید «بیژن الهی» را تافته­ ای جدا بافته دانست. معتقدم برخی از شاعران را ویژگی‌های فردی و شخصیتی­‌شان از دیگر شاعران متمایز می­‌کنند. مثلا «نصرت رحمانی» به واسطه­‌ی جسارت­ش در شکستن تابوهای جامعه و نیز «خود ویرانگری»­ بدل به شاعری سیاه­‌نویس
می­‌شود، از سویی دیگر درباره­‌ی «بیژن الهی» هم می­‌توان گفت که انزاواطلبی، بینش و درک متفاوت­ از جهان پیرامونی و نیز موضوعاتی که ریشه­‌های معنوی دارد، او را از سایرین متمایز ساخته است. بنابراین می­‌بینیم که می‌توان او را به واسطه­‌ی رفتارهایش در جهان حقیقی و مجازی­‌اش به عنوان شاعری عارف با ویژگی­‌هایی از «عرفان معاصر» خطاب کرد. «بیژن الهی»، شاعری باورمند به مفاهیم «الهی» بود و به نظر هر جا که تجربه­‌ی «الهی» حضور داشته باشد، خود به خود با ریشه­‌هایی از عرفان نیز مواجه خواهیم شد. در واقع کنار هر باور «الهی» نگاهی جمال­‌شناسانه و هنری نیز به دین و عرفان شکل خواهد گرفت.
بنابراین وقتی به ریشه­‌ی تفکر و جهان­ زیستی الهی و شعرهایش از این منظر یعنی «الهیات» دست یافتیم، در مرتبه­‌ی بعد می­‌توانیم عنوان کنیم، رفتار و گفتار الهی چیزی جز زبان در معنای یک نظام اشاره­‌ای نیست. مگر نه آن که به قول سوسور «زبان نظامی از نشانه­‌هاست». باید افزود الهی از نظر جنبه­‌های زبانی به شدت شاعری عاطفه­‌مند است که گاه این عاطفه را در ساحت عشق رخ می­‌نمایاند، و البته بگذارید به این گفته از «دکتر برکت» که در جایی بیان کرده بود، «الهی شاعری اجتماعی است» نیز بر اساس مصادیق ارایه شده از این شاعر و آن چه از جهان زیستی او تعرفه کردیم، نقد وارد کنم و در پاسخ ایشان بگویم که شعر اجتماعی تعریف اگر نداشته باشد اما مصادیقی از آن در طول تاریخ ادبیات وجود دارد که به استناد آن مصادیق
می­‌توان گفت، «بیژن الهی» و شعرش را نمی­‌توان بر اساس ساختارهای شعر اجتماعی هم­ گروه کرد. یکی از ساختارهای شعر اجتماعی، زبان حماسی و اعتراضی است که به گمان نگارنده با توجه به این که اشعار الهی دارای زبان عاطفیِ برآمده از زبان معرفت است،
نمی­‌توان او را شاعری اجتماعی قلمداد کرد. و اما نکته­‌ی مهم درباره­‌ی تمایز الهی با سایر شاعرانی که در ادوار گذشته روی به «زبان معرفت» آورده­ اند، این است که در اشعار الهی، «زبان معرفت» به سمت گنگ­‌گویی و ارجاع به نشانه­‌های انتزاعی کمتر می­ رود به گونه­ ای که او در این روی­کرد زبان عاطفی و معرفتی سعی
می­‌کند بر بسامد تخیل و تصاویر عینی و بکر بیفزاید. همچنین الهی به مرحله­‌ای از خلاقیت ذهنی رسیده بود که می­‌توانست هر چیز زیست شده را در کارگاه تخیل خویش بریزد. چیزی که در اشعار الهی به شدت مخاطب را مجذوب می­‌کند، این است که به او برای خود تعریفی از دنیای حقیقی و مجازی داشته است. دنیای حقیقی او حلقه دوستان و انزوای خود بوده و دنیای مجازی او در واقع دنیای بیرون از تفکرش بوده است، جایی که بسیاری از هنرمندان برای ثبت خود صفحات نشریات و رسانه­ ها را قبضه
می­‌کنند و مشغول بمباران نام خود در این فضاها هستند. البته در این میان برخی سعی دارند، پیرامون عدم حضور الهی در اجتماع ادبی را ربط به سایر شاعران و منتقدان مطرحی چون شاملو، نصرت، براهنی و ... بدهند در حالی که تاریخ ادبیات نشان می­‌دهد، هنگامی که او اقدام به انتشار شعر در نشریات
می­‌کرده، آن­ها اقدام به نقد و بررسی آن اشعار کرده­‌اند و هیچ­گاه زیر سیطره آن نام­ها نبوده است. به عبارت دیگر الهی در این میان سعی می­‌کرد جهان زیستی انزوا طلب و حتی سرنوشت بعد از حیات خود را در جهان حقیقی­‌اش بازگو کند. جهانی که خاص خود و برخی از دوستان­ش بود. شاید همین نوع نگرش بود که مثلا وصیت می­‌کند او را در سراشیبی کوهی در مرزن­ آباد دفن کنند و روی سنگ مزارش نیز به جز نامش چیزی ننویسند. او شاعری بود که در زمان حیاتش دست نیافتنی شده بود و به نظر هیچ­گاه هم نخواست تا با صحبت و تبیین جهان فکری و شعری­‌اش لایه­‌های واقعی شخصیتی­‌اش کشف شود.
🔸نقدی بر کتاب شهر با من پرنده باش، اثر مزدک پنجه ای
⭕️شب از نیمه گذشته بود

ما در شعر در جست و جوی چه هستیم؟ اندیشه ای که ما را به تفکر وادارد و یا تخیلی که ما را به تحرک؟ در این دو راهی کدام یک را برمی گزینیم؟ آیا می توان گفت شعر باید در حفظ تخیل بکوشد و .........

✍️ماهان سیارمنش

@moroorpress
lish.ir/1nXr
Forwarded from هفتاد
#این_هفته_با_سریا_داوودی_حموله

بازخوانش «بادبادک های روزنامه ای»
#مزدک_پنجه ای

 نویسنده

#سریا_داوودی_حموله

ـ تنهایی درد نیست/ هزاران درد است/ زخمی که هر روز عمیق و عمیق تر می شود/ تنهایی نگریستن به پنجره ای بارانی است/ اتاقِ خالی از عطرِ تو/ تنهایی شعر است/ دشواری مردی که هیچ کس ندارد/ هنگام لالا بگوید/ شب خوش عزیزم/خواب های خوب ببینی/ تنهایی غرور مردی تنهاست/ درد می کشد/نمی گوید دوستت دارم./«بادبادک های روزنامه ای»

مزدک پنجه ای در مجموعه ی« بادبادک های روزنامه ای» با انبساط میان«بودن و شدن» اِلمان و موتیف ها را مداربندی می کند.

مفاهیمی چون «عشق ـ مرگ»،«هست ـ نیست»، «طبیعت ـ انسان» از موتیف های اساسی شعرها هستند و تقابل«پاییز ـ زمستان»،«باران ـ ابر»،«زن ـ مرد» در هستن های کولاژی  بازنمود دارد:

ـ به تو که فکر می کنم/ پرنده ای هستم از آشیانه افتاده/سربازی تیرخورده/ خود را کشان کشان به خاکِ وطن می کشاند/دیواری بلند شده ام/ خیابانی ممنوع که سیبِ کوچکی در آن جوانه زده./باید دوستت دارم را به آب می گفتم/که همسایه ی دریاست./«بادبادک های روزنامه ای»

شعرهایی با محوریت «غنایی ـ تغزلی» که سبب همذات پنداری می شود.در این فضای نوستالژیکی باید موقعیت روحی و احساسی  شاعر نظر داشت و  برای دریافت ماهیت زیباشناختی، باید جاذبه های  صوری شعر را شناخت.

شاعرتصویرگر لحظه های ناب زندگی است، باران را عاشقانه می نویسد، ابری را غمبار می داند،تا با تناسب و توازن بین ابژه ها مفاهیم انسانی را به تصویر بکشد. در برخورد با « باران، ابر،بهار،زن» به سمت آرمان گرایی می رود:

ـ آبادان آموخت/آتش و خون برای مردم است/ خرمشهر با لبخندی زیرِ پرچمِ سفید/ برای مردانی که در کوپه های قطار به سمت وطن باز می گشتند/ برخی که از وتن باز نمی گشتند./«بادبادک های روزنامه ای»

محوریت «اعتراض ـ عصیان» در دل خود تناقضاتی دارند،در این مبانی شعر به خود شعر ختم نمی شود،بلکه شاعر با تصاویر روایی رئالیسم سیاهی رابه تصویر می کشد.

 مفهوم گرایی شاخصه ی این نوع  شعرگفتاری است.راوی از مسائلی می گوید که آن را زیسته است، با توسل به زبان متعارف، تصاویر روایی  را بنیان می گذارد و با توجه به پیوستگی های زبانی و تصاویر روایی کلمات را به دنیای «تاریک ـ روشن»شعر پرتاب می کند.

مرزهای متکثر معنا و مفهوم آن چنان در هم تلفیق می شوند،که عینیت مندی(اوبژکتال) و آشنایی زدایی (defamiliarization)های «لفظی ـ معنایی» سبب بافتار سمپاتیک شود:

ـ می دردم از درد/ چیزی شبیه بیرون خزیدن/ از زهدانِ مادرم/ دردانه ای درد می کشد/ از فرطِ من/ چیزی شبیه مهربانی های تو./«بادبادک های روزنامه ای»

گرچه فضای« ذهن ـ عین» در امتداد «فرم ـ محتوا»حرکت می کند،اما به علت ساختار زیباشناسی،محتوا از فرم پیشی می گیرد.

سطرها ها با هم پیوند اورگانیک دارند و از طریق اِلمان و عناصر کلامی می توان به ذهنیت شاعر راه پیدا کرد.در گستره ی معناگرایی  قواعد هنجارمند عمق روایت را بیان می کنند.حرکت شعر از ذهنیت به عینیت است، خودآگاهی و تجربه دو پدیده ی به هم پیوست هستند.ساختار باورمند شعرها مبتنی بر تک گوی درونی و ایجازهای کلامی است  که پنجه ای با خط اتصال میان «هنجار ـ ناهنجار» و«ذهن ـ عین» به سمت ترسیم های هنجارمند می رود:

ـ گم کرده راه را/ راه پیدا می کند./ «بادبادک های روزنامه ای»

 با نوعی اعتراف ضمنی و ثبت حس های نوستالژیکی شعر به سمت تصویرگرایی می رود و با غلبه ی معنا بر فرم ذهن را درگیر می کند. شاعر با دغدغه های فردی و اجتماعی اِلمان و عناصر شعری را رقم زده است.

بافتار استعاری، زبان ساختاری،لحن خطابی،کد و نشانه های کنایی... جزو شگردهای محتوایی محسوب می شود. شعری مخاطب محور که محدود به زمان و مکان خاصی نیست و بازی های  کلامی هم در محوریت «من ـ تو»های تقابلی برجسته گی بیشتری دارند:

ـ اتفاق بزرگی است/دوست داشتن/تو کنارِ من کنارِ تو/ پس خواب ها چه می گویند؟/«بادبادک های روزنامه ای»

شعر مزدک پنجه ای ساختاری منضبط دارد.«منِ» رمانتیک  و«منِ» اجتماعی تحت تاثیر حس آمیز های «دور ـ نزدیک» است.حضور دایمی «عشق ـ مرگ»حامل برآیند «عین ـ ذهن» است.راوی در برخورد با اشیاء و پدیده های جهان تصاویر ذهنی ایجاد می کند و موقعیت های غافلگیر کننده مبتنی بر فرآیند بین ابژه و سوبژه است.


https://www.tg-me.com/haftadpoet
pdf
247.5 KB
pdf
زبان خلاق،زبان کلیشه
یادداشتی پیرامون زبان در شعر امروز
مزدک پنجه‌ای
روزنامه‌ی شرق-۱۲خرداد ۹۸
آقای مزدک پنجه‌ای عزیز
نقد شما بر مجموعه شعر پشیمانم کن را خواندم و در فیس بوک و وبلاگم منتشر کردم. به نکات درستی اشاره کرده‌اید و خوشحالم که شاعر صاحب نظری مانند شما آن کتاب را با این دقت خوانده است. پرسشی جانبی نیز از من کرده‌اید درباره‌ی فقدان روحیه آوانگارد در کارهای متاخرم به گمانم آوانگاردیزم هنگامی بیشتر به چشم آمده و جلوه می‌کند که هیجان و طراوت جوانسالی و احیانا میانسالی پشتوانه‌اش باشد. امری که دیگر شامل حال من نمی‌شود. این را نیز باید در نظر داشت که هر گونه نوآوری و رویکرد آوانگاردی به مرور زمان قوام می‌یابد و نهایتا اگر اصالتی داشته است کلاسیک می‌شود. اما نا گفته نگذارم که طی پنج شش سال گذشته روی پروژه‌ای کار کرده‌ام که حاصلش صد و یک شعر بی‌سابقه است. این به احتمال قوی آخرین ماجراجوئی من است که طی سه چهار ماه آینده منتشر خواهد شد‌.
موضوع دیگر این که امروز مطلبی در ایسنا منتشر کردم اندر لزوم تغییر عنوان بی‌مسمای ساده‌نویسی. من تردیدی ندارم که این کار لازم و امکان پذیر است. در اشعار شما نیز رگه‌هائی از گرایش به زبان طبیعی را می‌بینم . اگر صلاح می‌دانید در نشریه‌تان اشاره‌ای به این پیشنهاد بفرمائید. چنانچه دوستان شما مایل باشند در این تلاش شرکت داشته باشند لطف کنید آدرس ای میل مرا به آنها بدهید
با ارادت و احترام عباس صفاری

#مزدک_پنجه‌ای
@mazdakpanjehee
#نامه #‌‌دکتربراهنی
مزدک عزیزم
با سلام به خودت و پدرت
آن چه مطرح است پیش بردن کار شعر است.
1- هر شعری با هر شیوه‌ای و نظریه‌ای هم گفته شده باشد، نخست باید شعر باشد. پس ما یک کل ممتاز به نام شعر داریم که خودش را در هر شعر خوب ابلاغ می‌کند هم خودش را و هم تئوری اش را، هر چند شعری که شعر است از تئوری حرف نمی‌زند به همین دلیل شعری که زندگی است ِ شاملو دیگر شعر نیست هر چند درباره‌ی شعر باشد نه چیزی دیگر. یعنی هر چیزی دیگر را هم به خود شعر مشغول کند .
2- نیما هرگز به عوام الناس رشوه نمی‌داد به همین دلیل مرغ آمین از همه‌ی شعرهای سیاسی شاملو، اجتماعی‌تر و هم شعرتر است و هم در آن شعر به خود شعر پرداخته است و هیچ چیز عامیانه‌ای در آن نیست.اما چیزی بالاتر از عامیانه را در بر می‌گیرد که گفتنش حالا کار را به درازا می‌کشاند. شعری است که در آن تئوری پیشاپیش تعیین نشده است. تئوری به آدم یاد می‌دهد که شعر را بفهمد و شعر را بفهماند و در این تردیدی نیست که شعر نیما را از تئوری‌هایش نمی‌توان جدا کرد. در شعر نیما به یاد تئوری می‌افتیم در شعر شاملو ما یاد نوعی جامعه‌شناسی می‌افتیم، حتی در شعرهای عاشقانه‌اش. اما محبوبیت او بیشتر به علت سیاسی بودن کار است.
3- اما نیما تخیل ترکیب دارد. شعر را اول باید به صورت شعر درک کرد بعد اگر چیز دیگری از آن مستفاد شد تفسیر است و نه معناشناسی صرف.این [به عنوان یک] اصل است در شعر جدی. شاملو به تئوری اجتماعی شعر می‌گوید نیما شعر را می‌گوید و در آن جامعه شعریت را برای بیان شعر انتخاب می کند یا پیشاپیش کرده است.
4- شاملو مدام در شعرش آوانس می‌دهد به پدیده‌ی اجتماعی با کلماتی حسرت انگیز. من اینها را در جایی نوشته‌ام و گفته‌ام، لازم نیست من تصمیم بگیرم که به تئوری شعر بگویم. بعد از آن که شعر را گفتم شعر نو بودن و نو بودنش را اول به رخ من می‌کشد. بعد دقت می‌کنم که چه طور گفته‌ام، ضمن این که برای درک شعر، کل شعر، هم در تئوری و هم در اجرا پدرم را در آورده‌ام. آن چه من فکر می‌کنم به آن چه من اجرا می‌کنم فرمول دقیق ندارد. می‌دانم که در شعر مجموعه می شوم.همان طور که در رمان مجموعه می‌شوم. زمانی این که برای نوشتن کار خلاق از پشت سر خودم می‌آیم و به حال تماشای خود و شیوه‌ی خود می‌نویسم یا می‌گویم .این مختصر کافی است.

ارادتمند و با سلام به بابا و خانواده
رضا براهنی


#مزدک‌_پنجه‌ای

@mazdakpanjehee
2024/09/23 02:29:30
Back to Top
HTML Embed Code: