Forwarded from تبارشناسی کتاب
4_5947461593838128227.pdf
553.2 KB
فرم در تاریخ زیباییشناسی
یک نوشتهی فوقالعاده از ووادیسواف تاتارکیویچ
ترجمهی کیوان دوستخواه
سال ۱۳۸۱ مجلهی هنر
@tabarshenasi_ketab
یک نوشتهی فوقالعاده از ووادیسواف تاتارکیویچ
ترجمهی کیوان دوستخواه
سال ۱۳۸۱ مجلهی هنر
@tabarshenasi_ketab
روزنامه اعتماد :: آينه تمامنماي زمانه
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/1491/%D8%A2%D9%8A%D9%86%D9%87-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%D9%8A-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/1491/%D8%A2%D9%8A%D9%86%D9%87-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%D9%8A-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87
روزنامه اعتماد
آينه تمامنماي زمانه
پرويز حسيني/ «سراسر ديروز باران بود/ نه قطرهيي مال من شد/ نه قطرهاي مال تو/ سراسر ديروز، خانه نشستيم/ چترهايي ديديم/ كه سهممان را به خانه ميبردند/ سراسر ديروز باران بود!» (شعر «حسرت»– صفحه 11). بعد از «چوپان كلمات» (چاپ اول-88)، دومين مجموعه شعر «مزدك…
آیا جنگ، زیباییآفرین است؟
✍️مزدک پنجهای
جنگ، مساوی با تخریب و نابودی است. ظاهرا کارکرد و مفهوم جنگ، تقابل دفاع و هجوم است. آنکه هجوم میآورد، در فکر غلبه است و آنکه دفاع میکند، در تدارک چیرگی. جنگ، وحشتزاست. و به قول والتر بنیامین: «جنگ، باعث فقیر شدن تجربهها میشود.»
بنیامین معتقد است در جنگ ما با زیباشناسی ویرانی مواجه خواهیم بود. زیباییشناسی ویرانی که مبتنی بر حکایت است و بر نایکدستی ساختاری «دیده» و «گفته» تأکید دارد، و گسست آگاهانهاش را از سنّت زیباشناسی ایدئالیستی میگیرد. در جنگ، الگوهای زبانی تجربه، تغییر میکند؛ سیاست چاشنی تصاویر میشود. در جنگ، انسانیت و مفهوم آن تنزل مییابد و احساسات ارتفاع میگیرد. در جنگ، هر کس روایت و حکایت خود را دارد؛ جنگ، جنگِ تصاویر است. جنگ، تابعی از سیاست است و سیاست همهچیز را به نفع خود میخواهد. در جنگ، هنرِ سیاسی، حماسی میشود، و بین الگوهای بصری و زبانی تجربه، تنش شکل میگیرد.
عجیب آنکه در چنین فرآیندی «فیلیپو مارینتی» میپندارد از دل جنگ، زیبایی آفریده میشود، چرا که انسان توانایی آن را دارد نه تنها در انهدام زندگی کند، بلکه بیافریند.
شاید بر این اساس است که «فیلیپو مارینتی» هنرمند ایتالیایی و مُبدع «فوتوریسم» در بیانیهاش دربارهی جنگ استعماری در اتیوپی مینویسد: «جنگ زیبا است، چون رویای فلزی شدن تن آدمی را به واقعیت نزدیک میکند. جنگ زیبا است چون چمنزاران پر گل را با ارکیدههای آتشین مسلسلها شکوفاتر میکند. جنگ زیبا است چون سمفونیکی از تفنگها، توپها، مسلسلها، شمیمهای خوش، و گند تعفن میسازد.
جنگ زیبا است چون معماری نوین میآفریند، تانکهای بزرگ خلق میکند، پروازهایی منطبق با محاسبات ریاضی را امکانپذیر میکند و از دهکدههای مشتعل مارپیچهایی از دود میسازد …
شاعران و هنرمندان فوتوریست! این اصول زیباشناسی جنگ را بهخاطر بسپارید، مگر که اینها راهگشای شما برای دستیابی به یک ادبیات نو و یک هنر نو شوند.»
#مزدک_پنجهای
#جنگ
#والتر_بنیامین
#فیلیپو_مارینتی
#فوتوریسم
@mazdakpanjehee
✍️مزدک پنجهای
جنگ، مساوی با تخریب و نابودی است. ظاهرا کارکرد و مفهوم جنگ، تقابل دفاع و هجوم است. آنکه هجوم میآورد، در فکر غلبه است و آنکه دفاع میکند، در تدارک چیرگی. جنگ، وحشتزاست. و به قول والتر بنیامین: «جنگ، باعث فقیر شدن تجربهها میشود.»
بنیامین معتقد است در جنگ ما با زیباشناسی ویرانی مواجه خواهیم بود. زیباییشناسی ویرانی که مبتنی بر حکایت است و بر نایکدستی ساختاری «دیده» و «گفته» تأکید دارد، و گسست آگاهانهاش را از سنّت زیباشناسی ایدئالیستی میگیرد. در جنگ، الگوهای زبانی تجربه، تغییر میکند؛ سیاست چاشنی تصاویر میشود. در جنگ، انسانیت و مفهوم آن تنزل مییابد و احساسات ارتفاع میگیرد. در جنگ، هر کس روایت و حکایت خود را دارد؛ جنگ، جنگِ تصاویر است. جنگ، تابعی از سیاست است و سیاست همهچیز را به نفع خود میخواهد. در جنگ، هنرِ سیاسی، حماسی میشود، و بین الگوهای بصری و زبانی تجربه، تنش شکل میگیرد.
عجیب آنکه در چنین فرآیندی «فیلیپو مارینتی» میپندارد از دل جنگ، زیبایی آفریده میشود، چرا که انسان توانایی آن را دارد نه تنها در انهدام زندگی کند، بلکه بیافریند.
شاید بر این اساس است که «فیلیپو مارینتی» هنرمند ایتالیایی و مُبدع «فوتوریسم» در بیانیهاش دربارهی جنگ استعماری در اتیوپی مینویسد: «جنگ زیبا است، چون رویای فلزی شدن تن آدمی را به واقعیت نزدیک میکند. جنگ زیبا است چون چمنزاران پر گل را با ارکیدههای آتشین مسلسلها شکوفاتر میکند. جنگ زیبا است چون سمفونیکی از تفنگها، توپها، مسلسلها، شمیمهای خوش، و گند تعفن میسازد.
جنگ زیبا است چون معماری نوین میآفریند، تانکهای بزرگ خلق میکند، پروازهایی منطبق با محاسبات ریاضی را امکانپذیر میکند و از دهکدههای مشتعل مارپیچهایی از دود میسازد …
شاعران و هنرمندان فوتوریست! این اصول زیباشناسی جنگ را بهخاطر بسپارید، مگر که اینها راهگشای شما برای دستیابی به یک ادبیات نو و یک هنر نو شوند.»
#مزدک_پنجهای
#جنگ
#والتر_بنیامین
#فیلیپو_مارینتی
#فوتوریسم
@mazdakpanjehee
گفتگوی تصویری رسانهی گیلآرت با مزدک پنجهای
وضعیت نشر در گیلان
https://www.instagram.com/reel/CzE9PCcSLsX/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
@mazdakpanjehee
وضعیت نشر در گیلان
https://www.instagram.com/reel/CzE9PCcSLsX/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
@mazdakpanjehee
m.mp4
41.9 MB
گفتگوی رسانه گیل آرت با مزدک پنجهای
پیرامون وضعیت نشر در گیلان
این گفتگو چند ماه پیش انجام گرفته است، از آن زمان تاکنون اتفاقات ناخوشایندی توسط وزارتخانه برای ناشران رقم خورده است.
پس از آنکه در دولت روحانی، بررسی کتابها برای اخذ مجوز به استانها واگذار و این مسئله موجب تسهیل و تسریع کار شده بود، در تصمیمی غیرمنطقی مجددا همهی ناشران کشور مجبورند برای اخذ مجوز، کتابها را به تهران ارسال کنند.
از طرفی روند بررسی ماهها طول میکشد و ظاهرا برای حجم وسیع تقاضاهای ناشران نیز نیرو به اندازهی کافی ندارند، طوری که اخذ مجوز روی جلد کتاب، روزها طول میکشد. نیز کتابهایی که با زبان بومی- محلی نوشته میشود، حتمن باید ترجمه شود تا بررس متوجهی نیت مولف شود.! اعلام وصولها نیز از استانها گرفته شده و متعاقبا به تهران سپرده شده است.
با این وصف در کشوری که ناشرانش هر روز با نواسانات افزایش قیمت کاغذ و چاپ دست و پنجه نرم میکنند، اتخاذ تصمیماتی این چنینی، رنج مضاعفی است برای اقتصاد کوچک ناشران، خاصه ناشران شهرستانی که صورت خود را با سیلی سرخ میکنند.
@mazdakpanjehee
پیرامون وضعیت نشر در گیلان
این گفتگو چند ماه پیش انجام گرفته است، از آن زمان تاکنون اتفاقات ناخوشایندی توسط وزارتخانه برای ناشران رقم خورده است.
پس از آنکه در دولت روحانی، بررسی کتابها برای اخذ مجوز به استانها واگذار و این مسئله موجب تسهیل و تسریع کار شده بود، در تصمیمی غیرمنطقی مجددا همهی ناشران کشور مجبورند برای اخذ مجوز، کتابها را به تهران ارسال کنند.
از طرفی روند بررسی ماهها طول میکشد و ظاهرا برای حجم وسیع تقاضاهای ناشران نیز نیرو به اندازهی کافی ندارند، طوری که اخذ مجوز روی جلد کتاب، روزها طول میکشد. نیز کتابهایی که با زبان بومی- محلی نوشته میشود، حتمن باید ترجمه شود تا بررس متوجهی نیت مولف شود.! اعلام وصولها نیز از استانها گرفته شده و متعاقبا به تهران سپرده شده است.
با این وصف در کشوری که ناشرانش هر روز با نواسانات افزایش قیمت کاغذ و چاپ دست و پنجه نرم میکنند، اتخاذ تصمیماتی این چنینی، رنج مضاعفی است برای اقتصاد کوچک ناشران، خاصه ناشران شهرستانی که صورت خود را با سیلی سرخ میکنند.
@mazdakpanjehee
روزنامه اعتماد :: به سوي يگانگي صورت و معنا
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/208478/%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D9%88%D9%8A-%D9%8A%DA%AF%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%8A-%D8%B5%D9%88%D8%B1%D8%AA-%D9%88-%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/208478/%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D9%88%D9%8A-%D9%8A%DA%AF%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%8A-%D8%B5%D9%88%D8%B1%D8%AA-%D9%88-%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7
روزنامه اعتماد
به سوي يگانگي صورت و معنا
وحدت ارگانيك ميان معنا و تجربه، شاخص مهم تحول شعر معاصر و مورد تاكيد نيما است
1699603220749_احمدرضا_احمدی_از_سوررئالیسم.pdf
868.7 KB
1699603220749_احمدرضا احمدی از سوررئالیسم.pdf
یادداشتی به مناسبت هفتهی کتاب و کتابخوانی
برام کباب میخونی
مزدک پنجهای
یک
هفتهای که در آن قرار داریم، هفتهی کتاب و کتابخوانی است. بسیاری از ناشران برای بهبود اوضاع اقتصادی و گذاشتن مرهم بر زخمهای بیشمار اقتصاد کتاب، فراخوان تخفیف دادهاند تا شاید یادمان برود، در حال حاضر قیمت خرید کتاب چند صفحهای با قیمت خرید نیم تا یک کیلو گوشت یکی شده است و چه بسیار مردمی که از خرید هر دو در این شرایط محروم هستند.
قبلا برنامهی تلویزیونی «کتابباز» داشتیم و توسط آن عدهای با کتاب و فرهنگ کتابخوانی آشنا میشدند، حالا که این برنامه تعطیل شده است، در محلهی ما یک کاسب به ظاهر خلاق و رِند از عنوان این برنامه استفاده کرده و در هیبتی سه طبقه، رستورانی با عنوان «کبابباز» افتتاح کرده است با بالکنی رو باز در طبقه سوم که میتواند یک شب رویایی را برای شکم مشتریانش فراهم کند.
صبح با پوستری که حاوی «شعار آینده خواندنی» است مواجه شدم، در راه رفتن به مهدکودک، پسرم پرسید: بابا این ساختمون چیه، گفتم: اینجا رستوران «کباب بازه». گفت: بابا کتاب! گفتم: نه بابا کباب! گفت: بابا شب برام کباب میخونی؟ گفتم:چشم بابا، ناهار کباب میگیرم که سه نفری بخونیم!
دو
از سامانهی فیپا، یک ایمیل حاوی نظرسنجی برایمان ارسال شده است. نشستهام و یکبهیک میخوانم. آیا از شرایط صدور مجوز راضی هستید؟ بله- خیر، دلایل و پیشنهاد خود را بنویسید.
مینویسم خیر! وقتی تایید یک روی جلد بیش از یک هفته طول کشیده است، در زمانهای که هر روز قیمت کاغذ افزایش مییابد و همهی بررسی مجوز کتابها مجددا از استانها گرفته شده و به تهران ارجاع شده، حتی اعلام وصول کتابها دیگر در مراکز استان نیست، چه رضایتی میتواند ایجاد کند، جزء جراحت و زخم.
در دولت گذشته صدور مجوز کتاب به استانها سپرده شده بود و پروسه بررسی کتاب سی تا چهل و پنج روز به طول میانجامید و فرآیند صدور مجوز طرح روی جلد، یک روزه انجام میگرفت. حال که همه چیز سختتر شده و بازگشت به عقب انجام گرفته، باید راضی باشیم؟
سه
اوایل سال جاری، کمیتهی بررسی خرید حمایتی کتاب، یکی از کتابهای تئوریکِ ما در حوزهی نقد و فلسفه را خریداری کرده است. از ابتدای سال تاکنون هنوز پول خرید آن که با کسر 30 درصد بوده را پرداخت نکردهاند، هر بار هم تماس گرفتهایم میگویند، پول نیست این درحالی است که هنگام تحویل کتاب، قیمت هر بند کاغذ نهصد و شصت هزار تومان بوده و حالا یک میلیون و اندی قیمت دارد!
چهار
نمایشگاه کتاب اخیر در شهر تبریز که بعد از نمایشگاه تهران بزرگترین نمایشگاه کتاب به شمار میرود، همراه با یک بدعت و خلاقیت بود. البته ما شرکت نکردیم به دهها دلیل، چون کتاب در این فرآیند زخمی و نابود میشد، نحوهی انتخاب کتاب گزینشی بود. پول کتابهای فروش رفته با کسر چهل درصد و پس از یک ماه واریز میشد و این مسئله کمکی به اقتصاد ورشکستهی اصحاب نشر و خاصه ما نمیکرد. در واقع مزیت نمایشگاههای استانی و کتاب تهران به شیوهی سابق نه به شیوهی «هایپرمارکت کتاب تبریز» این بوده که ما میتوانستیم در مواجههای مستقیم با مخاطب از فضای کتاب با مخاطب صحبت کنیم، خود مولف حضور پیدا کند و مخاطب با او آشنا شود و....
اما تقلیل نمایشگاه کتاب تبریز به «هایپرمارکت کتاب تبریز» از جمله اقدامات خلاقانه و لابد مدبرانهی خانهی کتاب، مشاوران و تصمیمسازان بود.
پنج
چند روز پیش که برای انجام کاری به سامانه مراجعه کردم با سامانهی نظارت مردمی مواجه شدم، که حکایت از حاکمیت نوعی تفکر در دستگاه مربوطه دارد، و لابد مدعی هستند همیشه امکان بازگشت به گذشته وجود دارد و لابد میپندارند با ایجاد فضای رعب و وحشت به جای ایجاد فضای دوستی و محبت و آشتی ملی، موجبات امنیت روانی، نزدیکی مخاطب کتاب و اصحاب نشر با تصمیمسازان فراهم خواهد شد. متاسفانه تصمیمسازان محترم متوجه نیستند که این دست رفتارها در طول تاریخ هیچگاه مثمر ثمر نبوده و موجبات گسست بیشتر را فراهم خواهد آورد؛ بنابراین تا زمانی که این وضعیت حاکم باشد، به جای مشورت و حق انتخاب دادن، اجبار جایگزین شود، هیچ امیدی به خیر نیست! با این رویکرد بیشتر از آنکه آینده خواندنی باشد، خوردنی است!
@mazdakpanjehee
برام کباب میخونی
مزدک پنجهای
یک
هفتهای که در آن قرار داریم، هفتهی کتاب و کتابخوانی است. بسیاری از ناشران برای بهبود اوضاع اقتصادی و گذاشتن مرهم بر زخمهای بیشمار اقتصاد کتاب، فراخوان تخفیف دادهاند تا شاید یادمان برود، در حال حاضر قیمت خرید کتاب چند صفحهای با قیمت خرید نیم تا یک کیلو گوشت یکی شده است و چه بسیار مردمی که از خرید هر دو در این شرایط محروم هستند.
قبلا برنامهی تلویزیونی «کتابباز» داشتیم و توسط آن عدهای با کتاب و فرهنگ کتابخوانی آشنا میشدند، حالا که این برنامه تعطیل شده است، در محلهی ما یک کاسب به ظاهر خلاق و رِند از عنوان این برنامه استفاده کرده و در هیبتی سه طبقه، رستورانی با عنوان «کبابباز» افتتاح کرده است با بالکنی رو باز در طبقه سوم که میتواند یک شب رویایی را برای شکم مشتریانش فراهم کند.
صبح با پوستری که حاوی «شعار آینده خواندنی» است مواجه شدم، در راه رفتن به مهدکودک، پسرم پرسید: بابا این ساختمون چیه، گفتم: اینجا رستوران «کباب بازه». گفت: بابا کتاب! گفتم: نه بابا کباب! گفت: بابا شب برام کباب میخونی؟ گفتم:چشم بابا، ناهار کباب میگیرم که سه نفری بخونیم!
دو
از سامانهی فیپا، یک ایمیل حاوی نظرسنجی برایمان ارسال شده است. نشستهام و یکبهیک میخوانم. آیا از شرایط صدور مجوز راضی هستید؟ بله- خیر، دلایل و پیشنهاد خود را بنویسید.
مینویسم خیر! وقتی تایید یک روی جلد بیش از یک هفته طول کشیده است، در زمانهای که هر روز قیمت کاغذ افزایش مییابد و همهی بررسی مجوز کتابها مجددا از استانها گرفته شده و به تهران ارجاع شده، حتی اعلام وصول کتابها دیگر در مراکز استان نیست، چه رضایتی میتواند ایجاد کند، جزء جراحت و زخم.
در دولت گذشته صدور مجوز کتاب به استانها سپرده شده بود و پروسه بررسی کتاب سی تا چهل و پنج روز به طول میانجامید و فرآیند صدور مجوز طرح روی جلد، یک روزه انجام میگرفت. حال که همه چیز سختتر شده و بازگشت به عقب انجام گرفته، باید راضی باشیم؟
سه
اوایل سال جاری، کمیتهی بررسی خرید حمایتی کتاب، یکی از کتابهای تئوریکِ ما در حوزهی نقد و فلسفه را خریداری کرده است. از ابتدای سال تاکنون هنوز پول خرید آن که با کسر 30 درصد بوده را پرداخت نکردهاند، هر بار هم تماس گرفتهایم میگویند، پول نیست این درحالی است که هنگام تحویل کتاب، قیمت هر بند کاغذ نهصد و شصت هزار تومان بوده و حالا یک میلیون و اندی قیمت دارد!
چهار
نمایشگاه کتاب اخیر در شهر تبریز که بعد از نمایشگاه تهران بزرگترین نمایشگاه کتاب به شمار میرود، همراه با یک بدعت و خلاقیت بود. البته ما شرکت نکردیم به دهها دلیل، چون کتاب در این فرآیند زخمی و نابود میشد، نحوهی انتخاب کتاب گزینشی بود. پول کتابهای فروش رفته با کسر چهل درصد و پس از یک ماه واریز میشد و این مسئله کمکی به اقتصاد ورشکستهی اصحاب نشر و خاصه ما نمیکرد. در واقع مزیت نمایشگاههای استانی و کتاب تهران به شیوهی سابق نه به شیوهی «هایپرمارکت کتاب تبریز» این بوده که ما میتوانستیم در مواجههای مستقیم با مخاطب از فضای کتاب با مخاطب صحبت کنیم، خود مولف حضور پیدا کند و مخاطب با او آشنا شود و....
اما تقلیل نمایشگاه کتاب تبریز به «هایپرمارکت کتاب تبریز» از جمله اقدامات خلاقانه و لابد مدبرانهی خانهی کتاب، مشاوران و تصمیمسازان بود.
پنج
چند روز پیش که برای انجام کاری به سامانه مراجعه کردم با سامانهی نظارت مردمی مواجه شدم، که حکایت از حاکمیت نوعی تفکر در دستگاه مربوطه دارد، و لابد مدعی هستند همیشه امکان بازگشت به گذشته وجود دارد و لابد میپندارند با ایجاد فضای رعب و وحشت به جای ایجاد فضای دوستی و محبت و آشتی ملی، موجبات امنیت روانی، نزدیکی مخاطب کتاب و اصحاب نشر با تصمیمسازان فراهم خواهد شد. متاسفانه تصمیمسازان محترم متوجه نیستند که این دست رفتارها در طول تاریخ هیچگاه مثمر ثمر نبوده و موجبات گسست بیشتر را فراهم خواهد آورد؛ بنابراین تا زمانی که این وضعیت حاکم باشد، به جای مشورت و حق انتخاب دادن، اجبار جایگزین شود، هیچ امیدی به خیر نیست! با این رویکرد بیشتر از آنکه آینده خواندنی باشد، خوردنی است!
@mazdakpanjehee
🌐 وصیت نامه مرحوم اسلامی ندوشن
🔸 وصیتنامه مرحوم ندوشن توسط وکیل محمدجواد حقشناس روز گذشته در مراسم خاکسپاری قرائت شد، به شرح زیر است:
«خواست من است که چون روز محتوم فرار رسد جنازه را از دانشگاه تهران گذرانده به نیشابور انتقال دهند و از آنجا ببرند و در دامنه کوه بینالود به خاک بسپارند. خراسان پرتاریخترین ایالت ایران است و نیشابور فراکشیدهترین شهر ایران. اگر فوت من در خارج از ایران صورت گرفت جنازه به ایران انتقال داده شود.
آنچه از من برجای مانده کتابهاست؛ امتیاز چاپ و تجدید چاپ آن را به نهاد آرامگاه فردوسی واگذار میکنم. عواید حاصل از آنها به عنوان حقالتالیف، صرف گلکاری و زیباسازی محوطه آرامگاه و جاده مشهد به توس خواهد شد. امیدوارم که این خواستها به خوبی اجرا شود.
از خانواده، همسر، دوستان و خوانندگانم خداحافظی میکنم. بر روی گور من علاوه بر اسم، تاریخ تولد، و مرگ، این بیت حافظ نوشته خواهد شد: اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن/ شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند»
مهر ۱۳۹۳
#اسلامی_ندوشن
@mazdakpanjehee
🔸 وصیتنامه مرحوم ندوشن توسط وکیل محمدجواد حقشناس روز گذشته در مراسم خاکسپاری قرائت شد، به شرح زیر است:
«خواست من است که چون روز محتوم فرار رسد جنازه را از دانشگاه تهران گذرانده به نیشابور انتقال دهند و از آنجا ببرند و در دامنه کوه بینالود به خاک بسپارند. خراسان پرتاریخترین ایالت ایران است و نیشابور فراکشیدهترین شهر ایران. اگر فوت من در خارج از ایران صورت گرفت جنازه به ایران انتقال داده شود.
آنچه از من برجای مانده کتابهاست؛ امتیاز چاپ و تجدید چاپ آن را به نهاد آرامگاه فردوسی واگذار میکنم. عواید حاصل از آنها به عنوان حقالتالیف، صرف گلکاری و زیباسازی محوطه آرامگاه و جاده مشهد به توس خواهد شد. امیدوارم که این خواستها به خوبی اجرا شود.
از خانواده، همسر، دوستان و خوانندگانم خداحافظی میکنم. بر روی گور من علاوه بر اسم، تاریخ تولد، و مرگ، این بیت حافظ نوشته خواهد شد: اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن/ شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند»
مهر ۱۳۹۳
#اسلامی_ندوشن
@mazdakpanjehee
Forwarded from تبارشناسی کتاب
🔹فرم و فرمْآگاهی چیست؟
✍سینا جهاندیده
یکی از پیچیدهترین مفاهیم نقد ادبی و نقد هنری مفهوم «فرم» است. این مفهوم مفاهیم دیگری را هم به یاد میآورد: شکل، صورت، قالب و جسم. قالب، بیتردید نوعی فرم است اما بیشتر بر بیحرکتی فرم اشاره دارد. نوعی فرم پیشینی است که میتواند ماده و محتوا را از حرکت باز دارد تا تن به انجماد دهد. قالب سیالیت ماده را کنترل میکند. به همین دلیل میتوان آن را «فرم ماشینی» دانست. قالبهای شعری اگرچه دقیقا شبیه قالبهای مکانیکی نیستند اما خود را به محتوا تحمیل میکنند. جسم را نمیتوان قالب دانست به همین دلیل رابطهی جسم با روح پیچیده است. جهان همان جسمانیت حضورهای ازلی است؛ یعنی هر چه که در جهان حاضر است باید قاعدهی پیشینی جسمانیت جهان را بپذیرد، در غیر این صورت هیچ پدیدهای نمیتواند بدون مادیت در جهان حاضر باشد؛ اما در مادیت جهان، ازلیتی است که آشکار نمیشود.
فرمِ در حالِ حرکت از ازلیت جهان میگوید.
تاتارکیویچ در کتاب «تاریخ مفاهیم بنیادین زیباییشناسی» به نکتهی مهمی درباره تبارشناسی فرم اشاره میکند. او مینویسد واژهی فرم به بزرگیِ دوام و قدمت آن است. از همان ابتدا واژهی لاتین forma جای دو واژهی یونانی morphe و eidos را گرفت؛ واژهی morphe برای فرمهای مرئی و عینی و واژهی eidos برای فرمهای ذهنی به کار رفت، این دوگانه بهطور قابل توجهی در کثرت و گوناگونی معنای کلمهی « فرم» نقش داشته است»( تاتارکیویچ ، ۱۴۰۰ : ۳۱۹). بنابراین وقتی به فرم اشاره میکنیم هر دو شکل آن حاضر است. در «تخنه» فرمِ عینی، و در هنر، فرمِ ذهنی برتری دارد. و البته ماده نمیتواند بدون فرم آشکار شود. حتی امر نفسانی خود را با فرم آشکار میکند. اساسا یکی از معناهای «در- جهان- بودن» فرم است. بنابراین میتوان گفت بدن، هم فرم عینی و هم فرم ذهنی است. قبل از اینکه تعریفهای پنجگانه فرم را که در تاریخ زیباییشناسی مطرح شده است، بیان کنم، ابتدا نظر رضا براهنی را در بارهی تقابل شکل عینی و ذهنی مطرح میکنم. رضا براهنی در مقالهی «شکل ذهنی در شعر» میگوید: هر شعری دو شکل دارد، شکل عینی یا ظاهری و شکل ذهنی یا قالب درونی. شکل ظاهری قابل دیدن یا شنیدن است مثل وزن، قافیه، بیوزنی و تساوی مصراعها. خواننده وقتی شعری را از روی کاغذ میخواند در واقع فرمش را میبیند. اما شکل ذهنی عبارت از محیطی است که شعر در آن حرکت میکند. بنابراین تصویر، اندیشه و تخیل خود را با فرم ذهنی آشکار میکنند. شکل ذهنی قابل دیدن و شنیدن نیست. براهنی میگوید «منظور از شکل ذهنی, محتوای شعر شاعر نیست، بلکه طرز حرکت محتوا است و ارتباطی است که اشیا با یکدیگر در شعر پیدا میکنند. شکل ذهنی همان چیزی است که به یک شعر یا یکپارچگی میدهد و یا آن را از وحدت و استحکام ساقط میکند؛ همان عاملی است که شعر را ساده یا دشوار، شفاف یا مبهم، عمیق یا پایاب میسازد(براهنی، طلا در مس، ج ۱، ۱۳۷۱ : ۷۵ - ۷۴).
فرم ظاهری، حقیقت هنر را آشکار نمیکند اما روی فرم ذهنی تأثیر میگذارد. مخاطبی که فرم ذهنی را از فرم عینی تشخیص نمیدهد معمولاً تحت تأثیر فرم عینی است. با این توضیح میتوان به این سوال پاسخ داد که انقلاب نیمائی بیشتر انقلاب در فرم ذهنی بود. اگر شعر کلاسیک به شکل پلکانی نوشته شود چنانکه ظاهراً مصراع های آن مشخص نباشد شکل ذهنی آن تغییر نخواهد کرد. بنابراین نمیتوان نثر بیهقی یا روزبهان بقلی را پلکانی نوشت و گفت این شعر است زیرا شکل ذهنی را نمیتوان با شکل عینی تغییر داد. از این جهت آنهایی که خواستهاند تبار شعر سپید را به نثر عرفانی و شطحیات پیوند زنند از نظر فهم شکل ذهنی اشتباه کردهاند.
تاتارکیویچ در کتاب تاریخ مفاهیم بنیادین زیباییشناسی پنج تعریف اصلی از فرم ارایه میدهد. ابتدا این پنج تعریف را مطرح و سپس نسبت آنها را با قالب و شکل بیرونی و شکل ذهنی یا درونی بررسی میکنم. تاتارکیویچ به ترتیب، این تعریفها را از فرم مطرح میکند:
الف) فرم همان نظم و ترتیب اجزا است.
ب) فرم یعنی آنچه مستقیماً به حواس داده میشود.
ج) فرم همان خطوط کناری یا کرانه است.
د) با توجه به تعریف ارسطو، فرم ذات معقول یکی شیء است.
ه) به نظر کانت فرم مشارکت ذهن در شیءِ ادراک شده است.
تعریف اول شایعترین و قدیمیترین تعریف فرم است. در این تعریف شکل ذهنی همان نظمی است که در بیرون و درون اثر است. و از آن میتوان به نوعی ساختار و انسجام و برهان نظم رسید. بنابراین در هر چیزی که بین اجرایی آن نظم حاکم است فرم نیز وجود دارد. اما در تعریف دوم جسمانیت فرم مورد نظر است. بنابراین بیشتر اشاره به فرم عینی دارد. این تعریف همچنین با تعریف استتیک هماهنگ است. استیک یعنی امر حسٌانی یا هر چیزی که با حس دریافت میشود.
@tabarshenasi_ketab
✍سینا جهاندیده
یکی از پیچیدهترین مفاهیم نقد ادبی و نقد هنری مفهوم «فرم» است. این مفهوم مفاهیم دیگری را هم به یاد میآورد: شکل، صورت، قالب و جسم. قالب، بیتردید نوعی فرم است اما بیشتر بر بیحرکتی فرم اشاره دارد. نوعی فرم پیشینی است که میتواند ماده و محتوا را از حرکت باز دارد تا تن به انجماد دهد. قالب سیالیت ماده را کنترل میکند. به همین دلیل میتوان آن را «فرم ماشینی» دانست. قالبهای شعری اگرچه دقیقا شبیه قالبهای مکانیکی نیستند اما خود را به محتوا تحمیل میکنند. جسم را نمیتوان قالب دانست به همین دلیل رابطهی جسم با روح پیچیده است. جهان همان جسمانیت حضورهای ازلی است؛ یعنی هر چه که در جهان حاضر است باید قاعدهی پیشینی جسمانیت جهان را بپذیرد، در غیر این صورت هیچ پدیدهای نمیتواند بدون مادیت در جهان حاضر باشد؛ اما در مادیت جهان، ازلیتی است که آشکار نمیشود.
فرمِ در حالِ حرکت از ازلیت جهان میگوید.
تاتارکیویچ در کتاب «تاریخ مفاهیم بنیادین زیباییشناسی» به نکتهی مهمی درباره تبارشناسی فرم اشاره میکند. او مینویسد واژهی فرم به بزرگیِ دوام و قدمت آن است. از همان ابتدا واژهی لاتین forma جای دو واژهی یونانی morphe و eidos را گرفت؛ واژهی morphe برای فرمهای مرئی و عینی و واژهی eidos برای فرمهای ذهنی به کار رفت، این دوگانه بهطور قابل توجهی در کثرت و گوناگونی معنای کلمهی « فرم» نقش داشته است»( تاتارکیویچ ، ۱۴۰۰ : ۳۱۹). بنابراین وقتی به فرم اشاره میکنیم هر دو شکل آن حاضر است. در «تخنه» فرمِ عینی، و در هنر، فرمِ ذهنی برتری دارد. و البته ماده نمیتواند بدون فرم آشکار شود. حتی امر نفسانی خود را با فرم آشکار میکند. اساسا یکی از معناهای «در- جهان- بودن» فرم است. بنابراین میتوان گفت بدن، هم فرم عینی و هم فرم ذهنی است. قبل از اینکه تعریفهای پنجگانه فرم را که در تاریخ زیباییشناسی مطرح شده است، بیان کنم، ابتدا نظر رضا براهنی را در بارهی تقابل شکل عینی و ذهنی مطرح میکنم. رضا براهنی در مقالهی «شکل ذهنی در شعر» میگوید: هر شعری دو شکل دارد، شکل عینی یا ظاهری و شکل ذهنی یا قالب درونی. شکل ظاهری قابل دیدن یا شنیدن است مثل وزن، قافیه، بیوزنی و تساوی مصراعها. خواننده وقتی شعری را از روی کاغذ میخواند در واقع فرمش را میبیند. اما شکل ذهنی عبارت از محیطی است که شعر در آن حرکت میکند. بنابراین تصویر، اندیشه و تخیل خود را با فرم ذهنی آشکار میکنند. شکل ذهنی قابل دیدن و شنیدن نیست. براهنی میگوید «منظور از شکل ذهنی, محتوای شعر شاعر نیست، بلکه طرز حرکت محتوا است و ارتباطی است که اشیا با یکدیگر در شعر پیدا میکنند. شکل ذهنی همان چیزی است که به یک شعر یا یکپارچگی میدهد و یا آن را از وحدت و استحکام ساقط میکند؛ همان عاملی است که شعر را ساده یا دشوار، شفاف یا مبهم، عمیق یا پایاب میسازد(براهنی، طلا در مس، ج ۱، ۱۳۷۱ : ۷۵ - ۷۴).
فرم ظاهری، حقیقت هنر را آشکار نمیکند اما روی فرم ذهنی تأثیر میگذارد. مخاطبی که فرم ذهنی را از فرم عینی تشخیص نمیدهد معمولاً تحت تأثیر فرم عینی است. با این توضیح میتوان به این سوال پاسخ داد که انقلاب نیمائی بیشتر انقلاب در فرم ذهنی بود. اگر شعر کلاسیک به شکل پلکانی نوشته شود چنانکه ظاهراً مصراع های آن مشخص نباشد شکل ذهنی آن تغییر نخواهد کرد. بنابراین نمیتوان نثر بیهقی یا روزبهان بقلی را پلکانی نوشت و گفت این شعر است زیرا شکل ذهنی را نمیتوان با شکل عینی تغییر داد. از این جهت آنهایی که خواستهاند تبار شعر سپید را به نثر عرفانی و شطحیات پیوند زنند از نظر فهم شکل ذهنی اشتباه کردهاند.
تاتارکیویچ در کتاب تاریخ مفاهیم بنیادین زیباییشناسی پنج تعریف اصلی از فرم ارایه میدهد. ابتدا این پنج تعریف را مطرح و سپس نسبت آنها را با قالب و شکل بیرونی و شکل ذهنی یا درونی بررسی میکنم. تاتارکیویچ به ترتیب، این تعریفها را از فرم مطرح میکند:
الف) فرم همان نظم و ترتیب اجزا است.
ب) فرم یعنی آنچه مستقیماً به حواس داده میشود.
ج) فرم همان خطوط کناری یا کرانه است.
د) با توجه به تعریف ارسطو، فرم ذات معقول یکی شیء است.
ه) به نظر کانت فرم مشارکت ذهن در شیءِ ادراک شده است.
تعریف اول شایعترین و قدیمیترین تعریف فرم است. در این تعریف شکل ذهنی همان نظمی است که در بیرون و درون اثر است. و از آن میتوان به نوعی ساختار و انسجام و برهان نظم رسید. بنابراین در هر چیزی که بین اجرایی آن نظم حاکم است فرم نیز وجود دارد. اما در تعریف دوم جسمانیت فرم مورد نظر است. بنابراین بیشتر اشاره به فرم عینی دارد. این تعریف همچنین با تعریف استتیک هماهنگ است. استیک یعنی امر حسٌانی یا هر چیزی که با حس دریافت میشود.
@tabarshenasi_ketab
Forwarded from تبارشناسی کتاب
سنگپشت ِ مزدک پنجهای
🔹فرم و فرمْآگاهی چیست؟ ✍سینا جهاندیده یکی از پیچیدهترین مفاهیم نقد ادبی و نقد هنری مفهوم «فرم» است. این مفهوم مفاهیم دیگری را هم به یاد میآورد: شکل، صورت، قالب و جسم. قالب، بیتردید نوعی فرم است اما بیشتر بر بیحرکتی فرم اشاره دارد. نوعی فرم پیشینی…
در تعریف سوم، فرم همان جسم بیرونی است. ارسطو در تعریف معلولیت جسمی معتقد بود که معلولیت آن است که خطوط کناری و کرانهی جسم ناقص باشد. دستها و پاها بیشتر از هر عضوی کرانههای بدناند. بنابراین وقتی کرانهها ناقص هستند فرم آسیب دیده است. دو تعریف اخر یعنی تعریف ارسطو و کانت از فرم کاملا فلسفی است. در تعریف ارسطو فرم همان ذات معقول است و در تعریف کانت ادراک شیء.
براهنی شکل ذهنی را حرکت محتوا میدانست شاعر و هنرمند اگرچه این حرکت را ابداع میکند اما باید قرینههایی باشد تا این حرکت توسط مخاطب ادراک شود. بنابراین سوالی که مطرح میشود این است که چگونه شاعر حرکت محتوا را برجسته میکند. شاعری که فرمْآگاه نیست نمیتواند فرم زندهای خلق کند. اما فرمْآگاهی چیست. فرمْآگاهی یعنی آگاهی هوشیارانهی شاعر به فرم. این آگاهی ممکن است بیشتر تمایل به فرم عینی یا ذهنی داشته باشد. آیا حافظ شاعر فرمْآگاه نیست؟ اگر شعر سعدی را را با شعر حافظ بسنجیم کدام یک فرمْآگاهتراند؟ بیشک حافظ در میان شاعران کلاسیک ایران فرمْاگاهترین شاعر است. اما اگر حافظ را با خاقانی مقایسه کنیم به چه نتیجهای میرسیم؟ خاقانی هم شاعر فرمْاگاه است اما حرکت محتوا یا فرم ذهنی در شعر او کند، مکانیکی و غیر منسجم است. آگاهی او از فرم آنقدر بر ذهن او فشار میآورد که نمیتواند بین الهام و فرمْاگاهی ارتباط برقرار کند.
چرا دادائیسم نتوانست زمان زیادی دوام آورد زیرا دادئیسم میخواست با ناخودآگاه به فرمزدایی برسد. دادائیسم تبدیل به سوررئالیسم شد زیرا شعر نمیتواند ناخودآگاه محض باشد.
شاملو و یدالله رویایی شاعران فرمْآگاه هستند. اما چرا زبان شاملو با زبان رویایی یکی نیست. شاملو فرمْآگاهی را در خدمت ایدئولوژی قرار میدهد بنابراین محتوا در شعر او مدام فرم را تهدید میکند. اما در شعر رویایی فرمْآگاهی ضد ایدئولوژیک است. در میان شاعران معاصر ایران شاید تنها فروغ فرخزاد است (خصوصا در مجموعه آخر) که فرمآگاهی او در خدمت ناخودآگاه است. فروغ فرخزاد بر فرم آگاهی دارد اما این آگاهی گاهی نیمه هوشیار و گاهی کاملا ناخودآگاهی است. نتیجهای که میگیرم این است: هر شعری دارای فرم عینی است اما این فرم ذهنی است که کیفیت شعر را ارتقا میدهد. شاعری که فرمْآگاه نیست معمولا شاعر خوبی نیست. شعر فاقد فرم ذهنی معمولا نوعی نظم است. به همین دلیل میتوان گفت که گلستان سعدی نسبت به بوستان داری فرم ذهنی پویا است. مثنوی فاقد فرم ذهنی معطوف به زیباییشناسی است به این دلیل اندیشه در مثنوی اندیشهی غیر شعری است اما غزلیات شمس دارای فرم ذهنی است. مولانا نسبت به حافظ فرمْآگاهی خود را در خدمت ناخودآگاه قرار میدهد. شاعری که فرمآگاهی را به بازی با کلمات محدود میکند شاعر موفقی نیست زیرا او تخیل عمیقی ندارد تا به تخیل زبان کمک کند. او در واقع از تخیل زبان سرقت میکند. شعر، جور کردن کلمات در فضای تخیل نیست شعر حادثهای در زبان است که شاعر فرمْآگاه به آن دست مییابد.
@tabarshenasi_ketab
براهنی شکل ذهنی را حرکت محتوا میدانست شاعر و هنرمند اگرچه این حرکت را ابداع میکند اما باید قرینههایی باشد تا این حرکت توسط مخاطب ادراک شود. بنابراین سوالی که مطرح میشود این است که چگونه شاعر حرکت محتوا را برجسته میکند. شاعری که فرمْآگاه نیست نمیتواند فرم زندهای خلق کند. اما فرمْآگاهی چیست. فرمْآگاهی یعنی آگاهی هوشیارانهی شاعر به فرم. این آگاهی ممکن است بیشتر تمایل به فرم عینی یا ذهنی داشته باشد. آیا حافظ شاعر فرمْآگاه نیست؟ اگر شعر سعدی را را با شعر حافظ بسنجیم کدام یک فرمْآگاهتراند؟ بیشک حافظ در میان شاعران کلاسیک ایران فرمْاگاهترین شاعر است. اما اگر حافظ را با خاقانی مقایسه کنیم به چه نتیجهای میرسیم؟ خاقانی هم شاعر فرمْاگاه است اما حرکت محتوا یا فرم ذهنی در شعر او کند، مکانیکی و غیر منسجم است. آگاهی او از فرم آنقدر بر ذهن او فشار میآورد که نمیتواند بین الهام و فرمْاگاهی ارتباط برقرار کند.
چرا دادائیسم نتوانست زمان زیادی دوام آورد زیرا دادئیسم میخواست با ناخودآگاه به فرمزدایی برسد. دادائیسم تبدیل به سوررئالیسم شد زیرا شعر نمیتواند ناخودآگاه محض باشد.
شاملو و یدالله رویایی شاعران فرمْآگاه هستند. اما چرا زبان شاملو با زبان رویایی یکی نیست. شاملو فرمْآگاهی را در خدمت ایدئولوژی قرار میدهد بنابراین محتوا در شعر او مدام فرم را تهدید میکند. اما در شعر رویایی فرمْآگاهی ضد ایدئولوژیک است. در میان شاعران معاصر ایران شاید تنها فروغ فرخزاد است (خصوصا در مجموعه آخر) که فرمآگاهی او در خدمت ناخودآگاه است. فروغ فرخزاد بر فرم آگاهی دارد اما این آگاهی گاهی نیمه هوشیار و گاهی کاملا ناخودآگاهی است. نتیجهای که میگیرم این است: هر شعری دارای فرم عینی است اما این فرم ذهنی است که کیفیت شعر را ارتقا میدهد. شاعری که فرمْآگاه نیست معمولا شاعر خوبی نیست. شعر فاقد فرم ذهنی معمولا نوعی نظم است. به همین دلیل میتوان گفت که گلستان سعدی نسبت به بوستان داری فرم ذهنی پویا است. مثنوی فاقد فرم ذهنی معطوف به زیباییشناسی است به این دلیل اندیشه در مثنوی اندیشهی غیر شعری است اما غزلیات شمس دارای فرم ذهنی است. مولانا نسبت به حافظ فرمْآگاهی خود را در خدمت ناخودآگاه قرار میدهد. شاعری که فرمآگاهی را به بازی با کلمات محدود میکند شاعر موفقی نیست زیرا او تخیل عمیقی ندارد تا به تخیل زبان کمک کند. او در واقع از تخیل زبان سرقت میکند. شعر، جور کردن کلمات در فضای تخیل نیست شعر حادثهای در زبان است که شاعر فرمْآگاه به آن دست مییابد.
@tabarshenasi_ketab