Telegram Web Link
کارگاه نویسندگی(آنلاین)
با تاکید بر«تجربه زیسته» و «نسبت نوشتن با دستگاه روان»

بهار ۱۴۰۳

سطح‌ها :

ترم ١:
شرکت در این ترم، پیشنیاز نویسندگی لازم ندارد.

در این دوره علاوه بر طرح مباحث مبانی و عناصر دراماتیک داستان، تلاش خواهد شد تا هنرجو با توجه به«تجربه زیسته‌» خودش، توان و امکان اندیشیدن و نوشتن را پیدا کند. مباحث و تمرین‌های کارگاه پیوند مستقیمی با مباحث روانشناختی خواهد داشت. برای فهم و توضیح نحوه‌ کار«روان» و تجارب گذشته و اکنون از رویکردهایی چون روانکاوی و مایندفولنس(Mindfulness)یاری خواهیم گرفت.

ترم ٢:
این ترم مناسب کسانی‌است که سابقه نوشتن دارند(دو نمونه اثر داستانی جهت بررسی ارسال کنید)

طول دوره: ١٠جلسه، ٢ساعته؛ هفته‌ای ١جلسه

برای ثبت‌نام یا کسب اطلاعات به این شماره در واتس‌اپ ‌پیام دهید(فایل صوتی توضیحات تکمیلی برایتان ارسال می‌شود)

٠٩٩٢‌٣٢۴٢٢٨٢

یا تلگرام :
@kargahnevisandegi

جلسات در«googlemeet» برگزار خواهند شد

ساعت و روز با توافق اعضاست ولی روزهای پیشنهادی این‌هاست:


شنبه و یکشنبه و دوشنبه

15-17
16-18
20-22

شروع از هفته اول اردیبهشت

http://Telegram.me/masoudriyahii
آدم به‌شرطی قادر به زیستن است که احساس کند، زندگی یک چیزی را از او دریغ کرده‌است.

لکان
http://Telegram.me/masoudriyahii
lasciato ogni speranza voi ch'entrate


«کسانی که وارد می‌شوید، دست از هر امیدی بشوئید» سرود سوم- دوزخ

از مشهورترین جملات دانته در «کمدی الهی» است که بر در ورودی «دوزخ» نوشته شده است جایی که انتهای مسیر زندگی‌ست چون هرکسی احتمالا در اوج «ناامیدی» باز اندک امید و آرزویی در دلش دارد!
«در آنجا هرکس نزدیکترین خود را می‌درد و این آغاز دوزخ است»

http://Telegram.me/masoudriyahii
بدن دقیقا می‌داند چه چیزی نیاز دارد و هرگز محرومیت‌ها را فراموش نمی‌کند.
محرومیت یا خلاء (چشم‌انتظارِ ارضاشدن) در بدن باقی می‌ماند و در نهایت بدن شورش خواهد کرد، چون زودتر از ذهن، خودفریبی را تشخیص می‌دهد.

آلیس میلر

http://Telegram.me/masoudriyahii
Reminiscence
Olafur Arnalds & Alice Sara Ott
نمی‌دانستم چرا می‌خواهم گریه کنم ولی همین‌قدر می‌دانستم که اگر کسی از نزدیک به من نگاه می‌کرد و یا با من حرف می‌زد، اشک‌هایم از چشمانم جاری می‌شد و بغضم در گلویم می‌ترکید و یک هفته تمام گریه می‌کردم. می‌توانستم تلاطم و لبریز شدن اشک را در خودم حس کنم، مثل لیوان آبی که لبریز است و در محل ناآرامی قرار دارد.

_ سیلویا پلات، حباب شیشه‌ای

http://Telegram.me/masoudriyahii
۲۸ نوامبر ۱۹۷۷
با چه‌کسی می‌توانم این پرسش را طرح کنم (و امیدی به پاسخ داشته باشم)؟
آیا این‌که بدونِ کسی‌که دوستش داشته‌ای قادر به زندگی باشی، به‌معنای این است که او را کم‌تر ازآن‌چه فکر می‌کردی دوست داشته‌ای؟


رولان بارت
خاطرات سوگواری
http://Telegram.me/masoudriyahii
چاپ سوم تعمید، منتشر شد...
برایم بسیار باارزش‌است که تعمید خوانده می‌شود. با ارزش‌تر خواهد شد که پس از خوانده شدن، بتواند دیالوگ‌هایی را میان‌مان ممکن کند.
اگر جادو این نیست که کلماتت جاری شوند در خانه و اتاق و لابه‌لای دستان کسی که نمیشناسی‌اش، پس جادو و راز چیست؟

ممنون که تعمید را می‌خوانید.
به‌امید برقرار بودن این دیالوگ‌ها.

#مجموعه_داستان_تعمید
#مسعود_ریاحی
#نشر_نیماژ

http://Telegram.me/masoudriyahii
هربار ظهور فاشیسم، شاهدی است بر انقلابی شکست خورده.

والتر بنیامین

http://Telegram.me/masoudriyahii
در واقع، وقتی قطعه‌ای جابجا می‌شود، یک‌جای خالی را از خود به‌جای می‌گذارد که می‌تواند با قطعه‌ی دیگری این شکاف پر شود؛ هر انتخاب موجب انصراف یک قطعه و در عین حال، جایگزین کردن قطعه‌ی دیگری می‌شود. بنابراین، تأمین انرژی بالقوه‌ی نظام، حالتی دائمی دارد. شاید به این معنا نیز باشد که رضایت‌ها در تعادل هستند، پس چیزی که انجام می‌دهید، مهم نیست؛ اما ویلی‌ها و نیئری‌ها چنین نتیجه‌ای نمی‌گیرند.
(نتيجه‌ای که با وجود قناعت در انرژی، به اثبات می‌رسد.) این باوری است که بکت گاهی با آن بازی می‌کند. در گودو نیز اشکهایی که در جهان ریخته می‌شوند، دائمی هستند.
وقتی کسی ضجّه‌ای را در جایی شروع می‌کند، یکی دیگر در جای دیگری ضجّه‌اش را تمام می‌کند. همین اتفاق در خندیدن هم صادق است.



هیو کِنر
http://Telegram.me/masoudriyahii
چیزهای خوب همه روزگاری چیزهای بد بوده‌اند.
از دلِ هر گناهِ نخستین است که یک فضیلتِ نخستین سر بر‌ می‌کشد.

تبارشناسی اخلاق، نیچه
http://Telegram.me/masoudriyahii
احمقانه‌ است که فکر کنیم، هرگاه که "خود را از چیزی خلاص می‌کنیم" صرفاً داریم جیم می‌زنیم، صرفاً داریم از چیزی می‌گریزیم یا از آن اجتناب می‌کنیم، گرچه خودِ خلاص کردنِ خود از چیزی نیز تلویحاً بر همین معانی دلالت دارد. همانطور که مایکل بالینت روانکاو در نقد اجمالی فرویدیسم اشاره کرده است، هرگاه داریم از چیزی فرار می‌کنیم، داریم با سر به سمت چیز دیگری می‌رویم.

از کتاب "Ways of Escape " گراهام گرین

http://Telegram.me/masoudriyahii
Stranger
Marek Iwaszkiewicz
19 ژوئیه

رؤیا بپرور و گریه سر ده، ای نژاد نگون‌بخت انسان.
راه نجاتی پیدا نیست
تو آن را گم کرد‌ه‌ای.
با  " وای " شب را بدرود می‌گویی
با " وای " دگر روز را درود.



یادداشت‌ها
فرانتس کافکا

http://Telegram.me/masoudriyahii
چه بگویم؟
همه چیز نرم می‌گذشت. همه چیز نرم از کنار من می‌گذشت.
منصف باشم و این را هم بگویم که گاه فراموشی‌های من شایسته‌ی تحسین بود. توجه کرده‌اید که مردمی هستند که مذهب آن‌ها بخشودن توهین است، و واقعاً هم آن را می‌بخشایند، اما هرگز آن را فراموش نمی‌کنند.
من از آن تافته‌های جدابافته نبودم که هر توهینی را ببخشایم، اما همیشه در آخر کار آن را از یاد می‌بردم.
آن کس که تصور می‌کرد که من از او نفرت دارم چون می‌دید که با لبخندی صمیمی به او سلام می‌گویم غرق در شگفتی می‌شد و نمی‌توانست باور کند. در این حال، بر حسب خلق و خوی خودش، یا بزرگواریم را تحسین و یا جبن و بی‌غیرتیم را تحقیر می‌کرد، بی‌آنکه فکر کند که انگیزه‌ی من ساده‌تر از این‌ها بوده است،
من همه‌چیز حتی نام او را از یاد برده بودم.


سقوط
آلبر کامو
ترجمه‌ی شورانگیز فرخ
http://Telegram.me/masoudriyahii
2024/06/24 11:33:15
Back to Top
HTML Embed Code: