وجه مشترک اختلافات زن و شوهری
👤دکتر امید امانی
■یه جا تو کتاب "هفت اصل اخلاقی برای موفقیت در ازدواج " دکتر گاتمن میگه؛ بعد از سالها کار روی هزاران زوج متوجه شدم که در حدود ۶۹ درصد از اختلافات بین زن و شوهرها همیشگی هستن و فقط موضوعشون عوض میشه. مثال بزنم!؟...
□پریسا خواهان بچهدار شدنه اما رضا میگه هنوز آمادگی نداره و نمیدونه که چه زمانی آمادگی پیدا میکنه (همین ماجرا بعدا این مدلی میشه که پریسا خواهان عوض کردن خونهست و رضا میگه هنوز آمادگی نداره و نمیدونه چه زمانی آمادگی پیدا میکنه...).
●سرِ رفتن یا نرفتن خونه پدر و مادر بین عباس و معصومه همیشه بگو مگو هست (بعدا سر رفتن یا نرفتن خونه دوستان یا اقوام دیگه این مشکل شکلش تغییر پیدا میکنه)...
○امید فکر میکنه که ناهید در مورد پسرشون سختگیری میکنه در حالی که ناهید بر این باوره که راه صحیحی رو انتخاب کرده و پسرشون باید راه درست انجام دادن کارها رو یاد بگیره (همین ماجرا بعدا ممکنه سر کارهای بعدی بچه شکلش عوض بشه).
■اما جالبه که بدونید با همه این اختلافات و بگومگوهایی که بین این زوجین وجود داره اونها از ازدواجشون راضیان و این اختلافات باعث نمیشه که از رابطهشون ناامید بشن و بزن به تیپ و تاپ هم و شروع کنن به جدا شدن...
□اما دلیل این ماجرا چیه!؟ دلیل اصلیش اینه که ازدواج تنها پیوند دو فرد و دو قلب نیست، بلکه پیوند دو عقیده، دو مجموعه باور، دو مجموعه ارزش و دو مجموعه ویژگیهای فردی دو انسان از دو خونواده و دو سبک تربیتی متفاوت زیر یک سقفه....
●دکتر گاتمن میگه هرچند شما تصور میکنید که مشکلتون منحصر به فرده اما، ما به این نتیجه رسیدیم که تضادهای مربوط به ازدواج، "از ناراحتیهای پیش پا افتاده بگیر تا مسائل پیچیده" تنها تو این دو تا دسته جا میگیرن؛ یا تموم میشن و بعدی شروع میشه، یا واسه همیشه وجود دارن...
○پس؛ هنر شما تو داشتن یا نداشتن این تعارضات نیست. هنر شما شناختن و دست به انتخاب زدنه. انتخاب بین اینکه میشه تغییرش داد یا باید پذیرفت و ادامه داد!...
■خلاصه که؛ وقتی اولین مشاجره، اولین اختلاف یا حتی اولین خشم تو رابطه شما رخ میده، نترسید. رشد کردن، یعنی بتونید هر اونچه رو که موجب جدایی شما از هم میشه رو بشناسید و به جای اجتناب، دست به انتخاب بزنید. انتخاب اینکه میشه تغییرش داد!، یا باید پذیرفت!
----------
گاهنامه مدیر = گاهواره دانایی
----------
👤دکتر امید امانی
■یه جا تو کتاب "هفت اصل اخلاقی برای موفقیت در ازدواج " دکتر گاتمن میگه؛ بعد از سالها کار روی هزاران زوج متوجه شدم که در حدود ۶۹ درصد از اختلافات بین زن و شوهرها همیشگی هستن و فقط موضوعشون عوض میشه. مثال بزنم!؟...
□پریسا خواهان بچهدار شدنه اما رضا میگه هنوز آمادگی نداره و نمیدونه که چه زمانی آمادگی پیدا میکنه (همین ماجرا بعدا این مدلی میشه که پریسا خواهان عوض کردن خونهست و رضا میگه هنوز آمادگی نداره و نمیدونه چه زمانی آمادگی پیدا میکنه...).
●سرِ رفتن یا نرفتن خونه پدر و مادر بین عباس و معصومه همیشه بگو مگو هست (بعدا سر رفتن یا نرفتن خونه دوستان یا اقوام دیگه این مشکل شکلش تغییر پیدا میکنه)...
○امید فکر میکنه که ناهید در مورد پسرشون سختگیری میکنه در حالی که ناهید بر این باوره که راه صحیحی رو انتخاب کرده و پسرشون باید راه درست انجام دادن کارها رو یاد بگیره (همین ماجرا بعدا ممکنه سر کارهای بعدی بچه شکلش عوض بشه).
■اما جالبه که بدونید با همه این اختلافات و بگومگوهایی که بین این زوجین وجود داره اونها از ازدواجشون راضیان و این اختلافات باعث نمیشه که از رابطهشون ناامید بشن و بزن به تیپ و تاپ هم و شروع کنن به جدا شدن...
□اما دلیل این ماجرا چیه!؟ دلیل اصلیش اینه که ازدواج تنها پیوند دو فرد و دو قلب نیست، بلکه پیوند دو عقیده، دو مجموعه باور، دو مجموعه ارزش و دو مجموعه ویژگیهای فردی دو انسان از دو خونواده و دو سبک تربیتی متفاوت زیر یک سقفه....
●دکتر گاتمن میگه هرچند شما تصور میکنید که مشکلتون منحصر به فرده اما، ما به این نتیجه رسیدیم که تضادهای مربوط به ازدواج، "از ناراحتیهای پیش پا افتاده بگیر تا مسائل پیچیده" تنها تو این دو تا دسته جا میگیرن؛ یا تموم میشن و بعدی شروع میشه، یا واسه همیشه وجود دارن...
○پس؛ هنر شما تو داشتن یا نداشتن این تعارضات نیست. هنر شما شناختن و دست به انتخاب زدنه. انتخاب بین اینکه میشه تغییرش داد یا باید پذیرفت و ادامه داد!...
■خلاصه که؛ وقتی اولین مشاجره، اولین اختلاف یا حتی اولین خشم تو رابطه شما رخ میده، نترسید. رشد کردن، یعنی بتونید هر اونچه رو که موجب جدایی شما از هم میشه رو بشناسید و به جای اجتناب، دست به انتخاب بزنید. انتخاب اینکه میشه تغییرش داد!، یا باید پذیرفت!
----------
گاهنامه مدیر = گاهواره دانایی
----------
Telegram
گاهنامه مدیر
هدف گاهنامه مدیر، ارتقاء دانش و بینش مخاطبان (هوش راهبردی) از طریق نشر پیامهای دارای مضامین مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.
بنیانگذار: دکتر مهدی صانعی
اینستاگرام: gahname_modir
بنیانگذار: دکتر مهدی صانعی
اینستاگرام: gahname_modir
🌸 ژورنال نویسی یا ژورنالینگ یعنی نوشتن احساسات و افکار.
حالا فایده های ژورنال نویسی چیه:
۱ کاهش نشونه های افسردگی
۲ کاهش استرس و اضطراب
۳ شناخت بهتر احساسات و مدیریت اونها
۴ کمک به خودشناسی
۵ داشتن خواب بهتر و با کیفیت تر
حالا فایده های ژورنال نویسی چیه:
۱ کاهش نشونه های افسردگی
۲ کاهش استرس و اضطراب
۳ شناخت بهتر احساسات و مدیریت اونها
۴ کمک به خودشناسی
۵ داشتن خواب بهتر و با کیفیت تر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 آبشارهای مخملکوه - خرمآباد
💦 آنچه در تصویر میبینیم منطقهٔ زیبای هفت حوض در ۱۰ کیلومتری خرمآباد و در کنار روستاهای «کُلهجوب» و «پیرجد» است.
#ایران_زیبا
💦 آنچه در تصویر میبینیم منطقهٔ زیبای هفت حوض در ۱۰ کیلومتری خرمآباد و در کنار روستاهای «کُلهجوب» و «پیرجد» است.
#ایران_زیبا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من معلّم هستم
نیمکت ها
نفس گرم قدمهایِ مرا میفهمند
بالهایِ قلم و تخته سیاه
رمز پرواز مرا میدانند
سیبها دست مرا میخوانند....
من معلّم هستم
درد فهمیدن و فهماندن و مفهوم شدن
همگی مال من است....
"فریدون مشیری"
نیمکت ها
نفس گرم قدمهایِ مرا میفهمند
بالهایِ قلم و تخته سیاه
رمز پرواز مرا میدانند
سیبها دست مرا میخوانند....
من معلّم هستم
درد فهمیدن و فهماندن و مفهوم شدن
همگی مال من است....
"فریدون مشیری"
✅بزرگداشت روز معلم؛ چه دروغ بزرگی!
معلم در این کشور خوار و خفیف و ذلیل شده
✍️حسن محدثیی گیلوایی
دعوت شدهام برای روز معلم، برای بزرگداشت معلم. چه دروغ بزرگی.
معلمی را که یک عمر استثمار میشود، چهطور بزرگ اش میداری؟ با یک مراسم و مناسک و با یک شام؟ معلمی که حقوق اش تا نیمهی ماه کفاف هزینههای جاریی زندهگیی خود و خانوادهاش را نمیدهد، با ضیافت شام بزرگ میداری؟!
معلمی که پاس قلم و سخناش داشته نمیشود، چهطور بزرگ میدارید؟ معلمی که از هیچ مزایایی بهرهمند نمیشود و حتا نمیتواند زندهگیی آبرومندانهای داشته باشد و ناگزیر است کارهای مختلفی انجام دهد و به کار دوم و سوم بپردازد، چهطور بزرگ میدارید و محترم میشمارید؟ با یک جلسه و اعلام یک روز؟ معلمی که پول کافی برای خریدن کتاب ندارد و اگر هم کتابی بخرد، وقت مطالعهی آن را ندارد و باید به انواع مشغلهها بپردازد تا زندهگیاش را نصفه نیمه اداره کند، چهطور بزرگ میدارید؟!
معلم در این کشور خوار و خفیف و ذلیل شده است. کدام بزرگداشت؟ کدام روز معلم؟
چرا ما باید چنین بزرگداشت دروغینی را باور کنیم؟ من بزرگداشت خود را از شاگردانی میگیرم که کار و سخن ام را جدی میگیرند و آن را در منش و رفتار و گفتارشان نمایان میسازند. نمیشود در طول سال معلم را در شرایط خفت و خواری قرار دهید، ولی در یک مناسک از بزرگی و اهمیت معلم و معلمی سخن بگویید. این دروغ است و دروغی بزرگ است و با عرض معذرت، من نمیتوانم چنین دروغی را باور کنم!
معلم در این کشور خوار و خفیف و ذلیل شده
✍️حسن محدثیی گیلوایی
دعوت شدهام برای روز معلم، برای بزرگداشت معلم. چه دروغ بزرگی.
معلمی را که یک عمر استثمار میشود، چهطور بزرگ اش میداری؟ با یک مراسم و مناسک و با یک شام؟ معلمی که حقوق اش تا نیمهی ماه کفاف هزینههای جاریی زندهگیی خود و خانوادهاش را نمیدهد، با ضیافت شام بزرگ میداری؟!
معلمی که پاس قلم و سخناش داشته نمیشود، چهطور بزرگ میدارید؟ معلمی که از هیچ مزایایی بهرهمند نمیشود و حتا نمیتواند زندهگیی آبرومندانهای داشته باشد و ناگزیر است کارهای مختلفی انجام دهد و به کار دوم و سوم بپردازد، چهطور بزرگ میدارید و محترم میشمارید؟ با یک جلسه و اعلام یک روز؟ معلمی که پول کافی برای خریدن کتاب ندارد و اگر هم کتابی بخرد، وقت مطالعهی آن را ندارد و باید به انواع مشغلهها بپردازد تا زندهگیاش را نصفه نیمه اداره کند، چهطور بزرگ میدارید؟!
معلم در این کشور خوار و خفیف و ذلیل شده است. کدام بزرگداشت؟ کدام روز معلم؟
چرا ما باید چنین بزرگداشت دروغینی را باور کنیم؟ من بزرگداشت خود را از شاگردانی میگیرم که کار و سخن ام را جدی میگیرند و آن را در منش و رفتار و گفتارشان نمایان میسازند. نمیشود در طول سال معلم را در شرایط خفت و خواری قرار دهید، ولی در یک مناسک از بزرگی و اهمیت معلم و معلمی سخن بگویید. این دروغ است و دروغی بزرگ است و با عرض معذرت، من نمیتوانم چنین دروغی را باور کنم!
♻️*حكایت چوب معلم !!*
امیر نصر سامانی (یکی از امرای سامانی که از سال 301 تا 331 ه.ق پادشاهی کرد) در ایّام کودکی معلّمی داشت، که نزد او درس می خواند، ولی از ناحیه ی معلّم کتک بسیار خورد ( در گذشته تنبیه بدنی شاگرد امری رایج بود شوربختانه) امیر نصر کینه ی معلم را به دل گرفت و با خود می گفت: هر گاه به مقام پادشاهی برسم، انتقام خود را از او می کشم و او را به سزای کرده اش می رسانم.
وقتی که امیر نصر به پادشاهی رسید، یک شب به یاد معلمش افتاد و در مورد چگونگی انتقام از او اندیشید، تا اینکه طرحی به نظرش رسید و آن را چنین اجرا کرد، به خدمتکار خود گفت: برو در باغ چوبی از درخت «به» بگیر و بیاور.
خدمتکار رفت و چنان چوبی را نزد امیر نصر آورد و امیر به خدمتکار دیگرش گفت تو نیز برو آن معلم را احضار کن و به اینجا بیاور.
خدمتکار نزد معلم آمد و پیام جلب امیر را به او ابلاغ کرد، معلم همراه او حرکت کرد تا نزد امیر نصر بیاید، معلم در مسیر راه از خدمتکار پرسید: علت احضار من چیست؟
خدمتکارجریان را گفت.
معلم دانست امیر نصر در صدد انتقام است، در راه به مغازه ی میوه فروشی رسید، پولی داد و یک عدد میوه ی «بِهِ خوب» خرید و آن را در میان آستینش پنهان کرد. هنگامی که نزد امیر نصر آمد، دید در دست امیر نصر چوبی از درخت«به» هست و آن را بلند می کند و تکان می دهد. همین که چشم امیر نصر به معلم افتاد، خطاب به او گفت: از این چوب چه خاطره را می نگری؟ (آیا می دانی با چنین چوبی چقدر در ایام کودکی من، به من زدی؟)
در همان دم معلم دست در آستین خود کرد و آن میوه ی «به» را بیرون آورد و به امیر نصر نشان داد و گفت:« عمر پادشاه مستدام باد، *این میوه ، به این لطیفی و شادابی از آن چوب به دست آمده است.» ( یعنی بر اثر چوب و تربیت معلم، شخصی مانند شما فردی برجسته، به وجود آمده است).*
*امیر نصر از این پاسخ زیرکانه ، بسیار مسرور و شادمان شد، معلم را در آغوش محبت خود گرفت، جایزه ی کلانی به او داد و برای او حقوق ماهیانه تعیین کرد، به طوری که زندگی معلم تا آخر عمر در خوشی و شادابی گذشت.*
*نیمکتهای چوبی*
*بیشتر از درختان جنگل میوه میدهند.*
*چون ریشه در تلاش معلم دارند*
* یادتان باشد مدرک تحصیلی شما و توان خواندن متن بالا؛ نتیجه زحمات معلمتان است .پس به نیکی از آنان یاد کنید.
روز معلم بر پرچم داران علم و دانش و آگاهی مبارک باد!
ح_درویشی
امیر نصر سامانی (یکی از امرای سامانی که از سال 301 تا 331 ه.ق پادشاهی کرد) در ایّام کودکی معلّمی داشت، که نزد او درس می خواند، ولی از ناحیه ی معلّم کتک بسیار خورد ( در گذشته تنبیه بدنی شاگرد امری رایج بود شوربختانه) امیر نصر کینه ی معلم را به دل گرفت و با خود می گفت: هر گاه به مقام پادشاهی برسم، انتقام خود را از او می کشم و او را به سزای کرده اش می رسانم.
وقتی که امیر نصر به پادشاهی رسید، یک شب به یاد معلمش افتاد و در مورد چگونگی انتقام از او اندیشید، تا اینکه طرحی به نظرش رسید و آن را چنین اجرا کرد، به خدمتکار خود گفت: برو در باغ چوبی از درخت «به» بگیر و بیاور.
خدمتکار رفت و چنان چوبی را نزد امیر نصر آورد و امیر به خدمتکار دیگرش گفت تو نیز برو آن معلم را احضار کن و به اینجا بیاور.
خدمتکار نزد معلم آمد و پیام جلب امیر را به او ابلاغ کرد، معلم همراه او حرکت کرد تا نزد امیر نصر بیاید، معلم در مسیر راه از خدمتکار پرسید: علت احضار من چیست؟
خدمتکارجریان را گفت.
معلم دانست امیر نصر در صدد انتقام است، در راه به مغازه ی میوه فروشی رسید، پولی داد و یک عدد میوه ی «بِهِ خوب» خرید و آن را در میان آستینش پنهان کرد. هنگامی که نزد امیر نصر آمد، دید در دست امیر نصر چوبی از درخت«به» هست و آن را بلند می کند و تکان می دهد. همین که چشم امیر نصر به معلم افتاد، خطاب به او گفت: از این چوب چه خاطره را می نگری؟ (آیا می دانی با چنین چوبی چقدر در ایام کودکی من، به من زدی؟)
در همان دم معلم دست در آستین خود کرد و آن میوه ی «به» را بیرون آورد و به امیر نصر نشان داد و گفت:« عمر پادشاه مستدام باد، *این میوه ، به این لطیفی و شادابی از آن چوب به دست آمده است.» ( یعنی بر اثر چوب و تربیت معلم، شخصی مانند شما فردی برجسته، به وجود آمده است).*
*امیر نصر از این پاسخ زیرکانه ، بسیار مسرور و شادمان شد، معلم را در آغوش محبت خود گرفت، جایزه ی کلانی به او داد و برای او حقوق ماهیانه تعیین کرد، به طوری که زندگی معلم تا آخر عمر در خوشی و شادابی گذشت.*
*نیمکتهای چوبی*
*بیشتر از درختان جنگل میوه میدهند.*
*چون ریشه در تلاش معلم دارند*
* یادتان باشد مدرک تحصیلی شما و توان خواندن متن بالا؛ نتیجه زحمات معلمتان است .پس به نیکی از آنان یاد کنید.
روز معلم بر پرچم داران علم و دانش و آگاهی مبارک باد!
ح_درویشی
Forwarded from مهارتهای زندگی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام ✋🌸🍃
صبح قـشنگ بهاریتون بخیرو نیکی🕊🍃
صبح قـشنگ بهاریتون بخیرو نیکی🕊🍃
قومی متفکرند در مذهب و دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آنکه بانگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آن است و نه این
خیام
قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آنکه بانگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آن است و نه این
خیام