ᵉᶰᵍˡᶤѕʰ ˡᶤᵗᵉʳᵃᵗᵘʳᵉ 📚
✏️خلاصه داستان: بلانش دی بویس، که مشکلات زیادی را در زندگی متحمل شده است، پس از اخراج از مدرسهای که در آن به تدریس مشغول بود، برای دیدار با خواهرش استلا به پیش وی و شوهر خواهرش استنلی کووالسکی میآید. استنلی که یک قمارباز است از بدو ورود بلانش سر ناسازگاری…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ᵉᶰᵍˡᶤѕʰ ˡᶤᵗᵉʳᵃᵗᵘʳᵉ 📚
▫️از طرفی، ویلیامز می گوید که فکر می کند بلانچی رها و آزاد شده باشد: برای زنی که از شهر جنوبی کوچکی آمده باشد، شروع یک زندگی در این حد مستقل در سال های میانی این قرن جرات و دلیری خاصی را می طلبد. با این وجود این آن زندگی نبود که او به آن افتخار کند. اشتیاق و آرزوی اصلی او در این مقطع زمانی از زندگی اش پیدا کردن شوهری خوب و مناسب است، حتی اگر به کودنی و زمختی میچ باشد. توجه زیادش به مادرش که باعث می شد به صورت مردی با روحیات دخترانه بنماید، باعث شده که او در چشم، بلیچی جذاب و باوقار جلوه کند. عصبانیت مردانه میچ به همراه تکان دادن سر زمختش باعث دلسردی او می شود، بلانچی از میچ می خواهد که رفتاری عاشقانه تر و عاطفی تر داشته باشد. می داند که تنها در زمان های معاشقه است که یک زن از حس برتری برخوردار است و بلانچی قواعد بازی عشق ورزی را به خوبی درک کرده است.
▫️او و استلا درک کرده بودند که زنان سنتی انتخاب محدودی دارند: او باید دختر خوبی باشد، پاکدامن و باکره باشد، همسر خوبی باشد، وفادار باشد، مادر خوبی باشد، دانا و عاشق باشد. اگر شرایط مجبورش ساخت که کار کند، کارهای زنانه را برگزیند، به جوانتر ها درس بدهد یا از سالمندان پرستاری کند. کار بیرون از خانه چندان شایسته و مناسب یک زن نجیب نبود، اما سازش هایی اساسی باید صورت می گرفت وقتی زنان خودشان را به دور از پشتیبانی و حمایت مردان می دیدند. گرچه در خانه از زنان کار سنگین انتظار نمی رفت. نقش ایده آل شان عروسکی متنعم، همراه با پیشخدمت ها، و گرامی داشته شدن از سوی همسر و فرزندان بود.
▫️هر دوی بلانچی و استلا به آسایش موجود در ازدواج رسیدند، هر دو متوجه شدند که ازدواج هم مشکلات خودش را دارد. هر دو خواهر با عشقشان ازدواج کردند، اما هر دو همسران نامناسبی انتخاب کردند. یاس و دلشکستگی بلانچی از ارتباط جنسی مبهم همسرش ممکن است استلا را سوق داده باشد که مردی با هتروسکسچوال شدید (داشتن گرایش به جنس مخالف) از طبقه اجتماعی نامناسب را انتخاب کند. استلا مشکلات خودش را با ازدواج با استنلی تجربه می کند که شروع آن در نمایش نشان داده می شود. در این مرحله با توجه به آنچه در برخورد ها و درگیری هایشان از خود بروز می دهد به نظر نمی خواهد اعتراف کند که در شرایطی قرار گرفته که بخواهد از آن رهایی یابد. اگر بخواهد همسرش را داشته باشد مجبور است که بدرفتاری ها و بدخلقی ها و دشنام های همسرش را قبول کند، سلطه و حاکمیت او را بپذیرد. در مقابل می تواند خانه و کودکانش را داشته باشد.
برخی منتقدین فمنیست تنسی ویلیامز را به خاطر ترسیم این زنان به عنوان بازنده و قربانی مورد انتقاد شدید قرار داده اند. بخصوص در مورد پذیرش ساده و آسان استلا در مقابل بدرفتاری ها و کج خلقی های همسرش. این نقدی منصفانه نیست، ویلیامز علاقه ای به آداب و ارتباطات سیاسی نداشت. او بیشتر نمایشنامه هایش را خیلی قبل تر از آن نوشت که جنبش مدرن فمنیستی وضعیت و جایگاهش را در چنین مواضعی پیدا کند. ویلیامز رفتارهای کاراکتر های زن نمایشش را از خود نمی نویسد، او تنها رفتارهایی که شاهد آن بود را توصیف می کند.
▫️زنان همگی اغلب متحمل چنین روابط ناشایست و توهین آمیزی می شوند. در مواردی دیگر همچون شرایط مادرش، زن ممکن است تحت اجبار شرایط اقتصادی مجبور به تحمل سال ها درد و رنج جسمی و روانی شوند. تا حدی که وقتی راه چاره ای به نام پول پیدا کرد، فامیلی شوهرش که کورنلیوس باشد را از اسمش برداشت.
#ادبیات_انگلیسی #نمایشنامه #نقد
▫️او و استلا درک کرده بودند که زنان سنتی انتخاب محدودی دارند: او باید دختر خوبی باشد، پاکدامن و باکره باشد، همسر خوبی باشد، وفادار باشد، مادر خوبی باشد، دانا و عاشق باشد. اگر شرایط مجبورش ساخت که کار کند، کارهای زنانه را برگزیند، به جوانتر ها درس بدهد یا از سالمندان پرستاری کند. کار بیرون از خانه چندان شایسته و مناسب یک زن نجیب نبود، اما سازش هایی اساسی باید صورت می گرفت وقتی زنان خودشان را به دور از پشتیبانی و حمایت مردان می دیدند. گرچه در خانه از زنان کار سنگین انتظار نمی رفت. نقش ایده آل شان عروسکی متنعم، همراه با پیشخدمت ها، و گرامی داشته شدن از سوی همسر و فرزندان بود.
▫️هر دوی بلانچی و استلا به آسایش موجود در ازدواج رسیدند، هر دو متوجه شدند که ازدواج هم مشکلات خودش را دارد. هر دو خواهر با عشقشان ازدواج کردند، اما هر دو همسران نامناسبی انتخاب کردند. یاس و دلشکستگی بلانچی از ارتباط جنسی مبهم همسرش ممکن است استلا را سوق داده باشد که مردی با هتروسکسچوال شدید (داشتن گرایش به جنس مخالف) از طبقه اجتماعی نامناسب را انتخاب کند. استلا مشکلات خودش را با ازدواج با استنلی تجربه می کند که شروع آن در نمایش نشان داده می شود. در این مرحله با توجه به آنچه در برخورد ها و درگیری هایشان از خود بروز می دهد به نظر نمی خواهد اعتراف کند که در شرایطی قرار گرفته که بخواهد از آن رهایی یابد. اگر بخواهد همسرش را داشته باشد مجبور است که بدرفتاری ها و بدخلقی ها و دشنام های همسرش را قبول کند، سلطه و حاکمیت او را بپذیرد. در مقابل می تواند خانه و کودکانش را داشته باشد.
برخی منتقدین فمنیست تنسی ویلیامز را به خاطر ترسیم این زنان به عنوان بازنده و قربانی مورد انتقاد شدید قرار داده اند. بخصوص در مورد پذیرش ساده و آسان استلا در مقابل بدرفتاری ها و کج خلقی های همسرش. این نقدی منصفانه نیست، ویلیامز علاقه ای به آداب و ارتباطات سیاسی نداشت. او بیشتر نمایشنامه هایش را خیلی قبل تر از آن نوشت که جنبش مدرن فمنیستی وضعیت و جایگاهش را در چنین مواضعی پیدا کند. ویلیامز رفتارهای کاراکتر های زن نمایشش را از خود نمی نویسد، او تنها رفتارهایی که شاهد آن بود را توصیف می کند.
▫️زنان همگی اغلب متحمل چنین روابط ناشایست و توهین آمیزی می شوند. در مواردی دیگر همچون شرایط مادرش، زن ممکن است تحت اجبار شرایط اقتصادی مجبور به تحمل سال ها درد و رنج جسمی و روانی شوند. تا حدی که وقتی راه چاره ای به نام پول پیدا کرد، فامیلی شوهرش که کورنلیوس باشد را از اسمش برداشت.
#ادبیات_انگلیسی #نمایشنامه #نقد
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Relationships in 'A Streetcar Named Desire'
•—พՀ|♡love ιѕɴ'т coмplιcαтed,
people αre. ♡|Հ—•
عشق پیچیده نیست،
انسانها پیچیده هستند.
♥️⃤
people αre. ♡|Հ—•
عشق پیچیده نیست،
انسانها پیچیده هستند.
♥️⃤
ᵉᶰᵍˡᶤѕʰ ˡᶤᵗᵉʳᵃᵗᵘʳᵉ 📚
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ᵉᶰᵍˡᶤѕʰ ˡᶤᵗᵉʳᵃᵗᵘʳᵉ 📚
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ᵉᶰᵍˡᶤѕʰ ˡᶤᵗᵉʳᵃᵗᵘʳᵉ 📚
☂ درباره نویسنده:
🌂ویلیام بلیک، شاعر نقاش و عارف قرن هجدهم انگلستان بود. او را بعد از شکسپیر، تاثیرگذارترین شاعر انگلیس نامیدهاند. او دغدغههای انسانی را دنبال میکرد و آنها را با دیدگاهی عرفانی در آثارش بازتاب میداد.
🌂دودکش پاککنها نیز یکی از شعرهاییست که با زبانی ساده به زندگی کودکان کار در قرن هجدهم انگلستان میپردازد. در این شعر بلیک به کودکانی اشاره میکند که بخاطر جثهی کوچکشان برای تمیز کردن درون دودکشها پایین فرستاده میشدند و در موارد بیشماری دچار حادثه میشدند. این کودکان در کابوس مردن زندگی میکردند. اغلب بهدلیل فقر و نیز ِلاغر نگه داشتهشدنشان برای سهولت حرکت در دودکشها، غذای اندکی دریافت میکردند. بهدلیل کمبود مواد مغذی منجـمـلــه ویتامین ب۱۲، آهن، مس، منگنز، تیتانیوم و ید و نیز خاکستر در بدنشان، موهای این کودکان مثل تام داکر که یکی از شخصیتهای شعر دودکش پاککنهاست، در کودکی سفید میشد. از سوی دیگر در این شعر استفاده از سفید، روشن، درخشان اشاره به معصومیت بچهها نیز دارد که از میان سیاهی دوده و شب و تاریکی سربرآورده و چون سیلی به گوش ما مینوازد.
🌂 رهایی از این وضعیت برای این کودکان معنا نداشت. تنها هنگام خواب یا مرگ بود که به آرامش میرسیدند. خوشبختی وقتی به سراغشان میآمد که در خواب رویا میدیدند. اما چه رویایی بود! برای تام داکر و کودکانی مثل او دیدن رویای فرشتهی کلید به دست برابر بود با پکیج روانشناسی زرد. سپاسگزار باش، خوب کار کن، مطیع باش تا خوشبخت باشی. چه نیاز است به شادی و بازی و شور بچگانه!
🍃 گویا که دست فرشته نیز در کاسهی استثمار بیشتر این کودکان بود.🍃
#ادبیات #ادبیات_انگلیسی #نقد #نویسنده
🌂ویلیام بلیک، شاعر نقاش و عارف قرن هجدهم انگلستان بود. او را بعد از شکسپیر، تاثیرگذارترین شاعر انگلیس نامیدهاند. او دغدغههای انسانی را دنبال میکرد و آنها را با دیدگاهی عرفانی در آثارش بازتاب میداد.
🌂دودکش پاککنها نیز یکی از شعرهاییست که با زبانی ساده به زندگی کودکان کار در قرن هجدهم انگلستان میپردازد. در این شعر بلیک به کودکانی اشاره میکند که بخاطر جثهی کوچکشان برای تمیز کردن درون دودکشها پایین فرستاده میشدند و در موارد بیشماری دچار حادثه میشدند. این کودکان در کابوس مردن زندگی میکردند. اغلب بهدلیل فقر و نیز ِلاغر نگه داشتهشدنشان برای سهولت حرکت در دودکشها، غذای اندکی دریافت میکردند. بهدلیل کمبود مواد مغذی منجـمـلــه ویتامین ب۱۲، آهن، مس، منگنز، تیتانیوم و ید و نیز خاکستر در بدنشان، موهای این کودکان مثل تام داکر که یکی از شخصیتهای شعر دودکش پاککنهاست، در کودکی سفید میشد. از سوی دیگر در این شعر استفاده از سفید، روشن، درخشان اشاره به معصومیت بچهها نیز دارد که از میان سیاهی دوده و شب و تاریکی سربرآورده و چون سیلی به گوش ما مینوازد.
🌂 رهایی از این وضعیت برای این کودکان معنا نداشت. تنها هنگام خواب یا مرگ بود که به آرامش میرسیدند. خوشبختی وقتی به سراغشان میآمد که در خواب رویا میدیدند. اما چه رویایی بود! برای تام داکر و کودکانی مثل او دیدن رویای فرشتهی کلید به دست برابر بود با پکیج روانشناسی زرد. سپاسگزار باش، خوب کار کن، مطیع باش تا خوشبخت باشی. چه نیاز است به شادی و بازی و شور بچگانه!
🍃 گویا که دست فرشته نیز در کاسهی استثمار بیشتر این کودکان بود.🍃
#ادبیات #ادبیات_انگلیسی #نقد #نویسنده